به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

نرگس شمس علیزاده

  • بهزاد محسن پور*، نرگس شمس علیزاده، آزاد معروفی، داوود توتونچی، نسیم شمس علیزاده، فرزانه وردی، ابراهیم قادری، سارا کمالی اردکانی
    زمینه و هدف

    هلیکوباکترپیلوری از شایع ترین عفونت های انسانی به شمار می رود. اگرچه ارتباط آلودگی با هلیکو باکتر پیلوری و ابتلا به بیماری آلزایمر در برخی مطالعات مطرح شده است؛ ولی مطالعات اندکی به ارتباط میان این بیماری و عملکرد حافظه پرداخته اند. این مطالعه با هدف بررسی عملکرد حافظه در افراد مبتلا به عفونت هلیکو باکتر پیلوری در دانشجویان انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه که به روش مورد - شاهدی در دانشگاه های شهرستان سنندج انجام گرفت، 106 دانشجو که از نظر ابتلا به عفونت هلیکوباکترپیلوری مثبت بودند با 119 دانشجو که از نظر عفونت هلیکوباکتر منفی بودند، با استفاده از آزمون حافظه وکسلر مورد مقایسه قرار گرفتند. به منظور آنالیز داده ها از تست های تی غیر وابسته و رگرسیون چندگانه استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که بین نمره نهایی حافظه وکسلر و ابتلا به عفونت با هلیکو باکتر پیلوری ارتباط معنی دار آماری وجود ندارد (p=0.24)؛ اما در خرده مقیاس حافظه بینایی (p=0.01) و کنترل ذهنی (p=0.003) رابطه معنی دار آماری دیده شد. با کنترل اثر مخدوش کننده سن، ابتلا به H.Pylori، تاثیر منفی بر کنترل ذهنی (P=0.03) داشت. همچنین جنسیت مرد (p=0.02) و ابتلا به هلیکوباکتر پیلوری (p=0.007) تاثیر منفی بر حافظه بینایی داشتند.

    نتیجه گیری

    اگرچه در مطالعه ما عفونت هلیکوباکترپیلوری با عملکرد کلی حافظه افراد رابطه معنی دار نداشت؛ ولی به دلیل وجود ارتباط این عفونت با برخی زیر مقیاس های حافظه، انجام مطالعات بیشتر توصیه می شود.

    کلید واژگان: هلیکوباکتر پیلوری, حافظه, اختلال شناختی, آزمون حافظه وکسلر
    Behzad Mohsenpour*, Narges Shamsalizadeh, Azad Maroufi, Davood Tutunchi, Nasim Shamsalizadeh, Farzaneh Verdi, Ebrahim Ghaderi, Sara Kamali Ardakani
    Background and Aim

    Helicobacter pylori is one of the most common human infections. Although the association between H.pylori infection and Alzheimer's disease has been suggested in some studies, few studies have dealt with the association between Helicobacter pylori infection and memory function. The aim of this study was to evaluate the memory function in the students with H.pylori infection.

    Material and Methods

    This case-control study was performed in Sanandaj universities. 106 H.pylori positive and 119 H. pylori negative students were compared using Wechsler memory test. In order to analyze the data, independent t-test and multiple regression were used.

    Results

    The results of this study showed that there was no statistically significant relationship between Wechsler memory final score and H.pylori infection (p = 0.24). But there was a statistically significant relationship between the visual memory subscale (p = 0.01) and mental control (p =0.003). By controlling the confounding effect of age, H. pylori had a negative effect on mental control (P = 0.03). Also, male gender (p = 0.02) and Helicobacter pylori infection (p = 0.007) had a negative effect on the visual memory.

    Conclusion

    In our study H.pylori infection was not significantly related to the overall memory function of the individuals, but due to the association of this infection with some subscales of memory, further studies are recommended.

    Keywords: Helicobacter Pylori, Memory, Cognitive Impairment, Wechsler Memory Test
  • نازنین حقوقی، نرگس شمس علیزاده*، آزاد معروفی، فرزین رضاعی، غلامرضا اسفندیاری
    مقدمه

    اسکیزوفرنی یک اختلال روانی است که در آن واقعیت های پیرامون شخص، غیرعادی تفسیر می شوند. هدف از درمان، کاهش علایم و احتمال عود بیماری است.

    هدف

    هدف این مطالعه بررسی اثربخشی اسپیرونولاکتون بر علایم اسکیزوفرنی بود.

    روش

    در این مطالعه تحلیلی و بالینی دوسوکور، 44 بیمار در دو گروه به صورت تصادفی توزیع شدند. مطالعه در بیمارستان قدس و مراکز نگهداری بیماران روانپزشکی شهر سنندج طی سال های 1398 و 1399 انجام شد. در پی بروز عوارض دارویی و عدم تمایل به ادامه درمان، تعداد بیماران به 32 نفر کاهش یافت. ابزار مورد استفاده مقیاس علایم مثبت و منفی اسکیزوفرنی (1986) بود. داده ها با استفاده از آزمون های کای دو، آنوا با اندازه گیری مکرر و t مستقل، توسط نرم افزار SPSS نسخه 23 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد از 44 نفر بیمار مورد مطالعه، 37 نفر (84/1%) مرد و 7 نفر (15/9%) زن بودند، که عدم تعادل به دلیل کم بودن حجم نمونه بود. از نظر توزیع جنسی، سطح سواد، وضعیت تاهل، سابقه شغلی و مصرف داروهای زمینه ای، دو گروه تفاوت معناداری با هم نداشتند (0/05<P). علاوه بر این از نظر کاهش علایم منفی (0/666=P)، مثبت (0/748=P) و علایم عمومی (0/342=P) بین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    یافته ها حاکی از عدم تاثیر معنادار اسپیرونولاکتون بر کاهش علایم منفی، مثبت و عمومی بود. لذا توصیه می شود مطالعات بیشتری با استفاده از این دارو (با رفع محدودیت های این مطالعه) و دیگر داروها انجام شود.

    کلید واژگان: اسکیزوفرنی, علائم مثبت, علائم منفی, علائم عمومی, اسپیرونولاکتون
    Nazanin Hoghoughi, Narges Shams Alizadeh*, Azad Maroufi, Farzin Rezaei, Gholamreza Esfandiari
    Introduction

    Schizophrenia is a mental disorder in which the facts surrounding a person are interpreted as abnormal. The treatment aims to reduce symptoms and the possibility of disease recurrence.

    Aim

    This study aimed to investigate the effectiveness of spironolactone on schizophrenia symptoms.

    Method

    In this double-blind analytical and clinical study, 44 patients were randomly divided into two groups. The study was carried out in Quds Hospital and centers for psychiatric patients in Sanandaj city in 2019 and 2020. The number of patients decreased to 32 due to drug side effects and unwillingness to continue treatment. The instrument used was the scale test of positive and negative symptoms of schizophrenia. Datum were analyzed using chi-square and ANOVA with repeated measurements and independent t-tests by SPSS-23 software.

    Results

    The results showed that out of 44 patients studied, 37 (84.1%) were men and 7 (15.9%) were women. The imbalance was due to the small sample size. There was no significant difference between the two groups in terms of sex distribution, literacy level, marital status, employment history, and background medication use (P>0.05). In addition, there was no significant difference between the two groups in terms of reducing negative symptoms (P=0.666), positive symptoms (P=0.748) and general symptoms (P=0.342).

    Conclusion

    According to the finding, spironolactone has no significant effect on reducing negative, positive, and general symptoms. Therefore, it is suggested to carry out more studies using this drug (by removing the limitations of this study) and other drugs.

    Keywords: Schizophrenia, Positive symptoms, Negative symptoms, General symptoms, Spironolactone
  • فاتح سهرابی، گل نیا ساعد، مرضیه مقدم*، نرگس شمس علیزاده، سارا مدرسی
    زمینه و هدف

    مراقبت در منزل یکی از روش هایی است که اخیرا رشد یافته و برای اختلالات شدید روانی به کاربرده شده است. هدف این مطالعه بررسی کارآمدی مراقبت در منزل بعضی از فاکتورهای درمانی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی بود.

    روش

    در قالب یک مداخله کارآزمایی تصادفی کنترل شده، از بیماران دو قطبی نوع 1 ترخیص شده از بیمارستان روان پزشکی قدس سنندج آن هایی که شرایط ورود به مطالعه را داشتند و رضایت نامه شرکت در مطالعه را امضا نمودند (26 نفر) انتخاب و به صورت تصادفی ساده به دو گروه کنترل و آزمایش گماشته شدند. ارزیابی کنندگان از اینکه اعضای چه گروهی را ارزیابی می کنند آگاهی نداشتند. گروه مداخله به مدت یک سال تحت برنامه مراقبت در منزل قرارگرفت و گروه کنترل مداخله خاصی غیر از درمان دارویی شان دریافت نکرد. تعداد بستری و میانگین مدت بستری بیماران به علاوه پرسشنامه مانیای یانگ، افسردگی همیلتون ، در سه مرحله پیش از ورود، بعد از 6 ماه و سپس 12 ماه بعد، از آنان اخذ شد. تحلیل نتایج با استفاده از SPSS و با به کارگیری روش های آمار توصیفی، تحلیل واریانس از نوع اندازه گیری مکرر انجام شد.

    یافته ها

    آزمودنی ها 26 نفر (19 مرد، 7 زن) بودند (میانگین سنی 37/6 انحراف معیار 12/2) که 13 نفر به گروه مداخله (میانگین سنی=36/15، انحراف استاندارد= 15/04) و 13 نفر دیگر به گروه کنترل اختصاص یافتند (میانگین سنی=34/92 و انحراف استاندارد=5/15) که تفاوت معنی داری در اطلاعات به دست آمده اولیه نداشتند (783 /0=p ,  T=0/279  ). نتایج نشان داد گروه مداخله کاهش معنی داری در هر سه متغیر تعداد بستری (0/001= p)، افسردگی (0/002= p) و مانیا (0/006= p) نسبت به گروه کنترل داشت و این میزان در یک سال پیگیری همچنان حفظ شد.

    نتیجه گیری

    مطالعه حاضر نشان داد که رویکرد مراقبت در منزل در کاهش شدت علایم، تعداد و طول مدت بستری بیماران دوقطبی موثر است. به نظر می رسد برای رسیدن به نتایج بهتر لازم است دوره های بلندتری مداخله ادامه یابد

    کلید واژگان: اختلال دوقطبی, مراقبت در منزل, شدت علائم, بستری شدن
    Fateh Sohrabi, Golnia Saed, Marzeyeh Moqadam*, Narges Shams-Alizadeh, Sara Modaresi
    Background and aim

    Home-Visit is a recently growing approach for patients with chronic mental health problems. This study aimed to investigate the effectiveness of this approach in some therapeutic factors in the patients with BID.

    Material and Methods

    In this randomized control trial study, among bipolar I patients discharged from Ghods Psychiatric Hospital in Sanandaj, those who met our inclusion criteria, after informed consent, randomly assigned into intervention and control groups. The evaluators were unaware of the patients' groups. The intervention group received 1-year intervention of home-care services, whereas the control group doesn't receive any intervention, except for their pharmacological treatment. Hamilton-Depression-Rating Scale and Young-Mania-Rating-Scale were used to record possible changes during the steps of our study (before, 6-months and 12-months after intervention). Data were analyzed using SPSS.

    Results

    Our study included 26 patients (19 men, 7 women). 13 assigned to intervention group (Mean age= 36.15, SD=15.04), and 13 assigned to control group (Mean age=34.92, SD=5.15), which did not show any significant difference at the baseline (T=.279, p= .783). The results implied that the intervention group had significant decrease in all of the three variables, including frequency of hospitalization (p=0/001), mania (p=0/002), and depression (p=0/006), compared to the control group. These changes remained the same during the one year follow-up period.

    Conclusion

    Results showed that home-visit was effective in, decreasing the severity of the symptoms, frequency and length of hospital stay in BID patients. It seems possible that increased length of interventions can lead to better outcomes.

    Keywords: Bipolar-I disorder, Home-care, Severity of symptom, Hospitalization
  • نرگس شمس علیزاده، نسرین مقیمی، محمدعلی اژدری، سارا کمالی اردکانی، آزاد معروفی*، ابراهیم قادری
    مقدمه

    وضعیت خواب یکی از مهمترین اجزای کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید است.

    هدف

    این مطالعه با هدف بررسی ارتباط کیفیت خواب با شاخص‫ های سلامت و فعالیت بیماری در بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید انجام شد.

    روش

    در این مطالعه مقطعی تحلیلی تعداد 250 بیمار مبتلا به آرتریت روماتویید مراجعه کننده به کلینیک تخصصی روماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی کردستان در طی سال های 1398 و 1399 با پرسشنامه های استاندارد مقیاس آنالوگ بصری، کیفیت خواب پیتزبورگ، مقیاس اضطراب و افسردگی بیمارستانی، پرسشنامه چندبعدی خستگی و میزان فعالیت بیماری مورد بررسی قرار گرفتند. جهت تحلیل داده ها از آزمون های اسپیرمن، تی مستقل، تحلیل واریانس و تحلیل رگرسیون چندگانه و SPSS نسخه 23 استفاده شد.

    یافته ها:

     42 بیمار مرد و 208 بیمار زن مبتلا به آرتریت روماتویید مورد بررسی قرار گرفتند. کیفیت خواب 98% از شرکت کنندگان نامناسب بود. شدت بالاتر درد (0/001>p)، فعالیت بیشتر بیماری (0/05>p)، افسردگی و خستگی ذهنی (0/01>p) با کیفیت بدتر خواب بیماران همراه بود.

    نتیجه گیری: 

    یافته های این مطالعه نشان داد؛ افسردگی و خستگی ذهنی، شدت درد و فعالیت بیماری آرتریت روماتویید، با کیفیت خواب بدتر این بیماران همراه است. توصیه می شود وضعیت خواب این بیماران و متغیرهای مورد اشاره مورد توجه درمانگران قرار گیرند.

    کلید واژگان: آرتریت روماتوئید, خواب, درد
    Narges Shams Alizadeh, Nasrin Moghimi, MohammadAli Azhdari, Sara Kamali Ardakani, Azad Maroufi*, Ebrahim Ghaderi
    Introduction

    Sleep status is one of the most important components of health-related quality of life in patients with rheumatoid arthritis.

    Aim

    This study aimed to investigate the correlation of sleep quality with health indicators and disease activity in patients with rheumatoid arthritis.

    Method

    In this cross-sectional, analytical study, a total of 250 patients with rheumatoid arthritis, referred to the specialized rheumatology clinic of Kurdistan University of Medical Sciences (Sanandaj, Iran) during 2019-2020, using the Standard Questionnaires of Visual Analog Scale, Pittsburgh Sleep Quality Index, Hospital Anxiety and Depression Scale, and the Multidimensional Questionnaire of Fatigue and Disease Activity. To analyze the data, Spearman's correlation test, independent t-test, analysis of variance (ANOVA) and multiple regression analysis were performed in SPSS-23.

    Results

    A total of 42 male patients and 208 female patients with rheumatoid arthritis were included in this study. The sleep quality of 98% of the participants was inadequate. A higher pain intensity (P<0.001), higher disease activity (P<0.05) and depression and mental fatigue (P<0.01) were associated with the patients’ lower sleep quality.

    Conclusion

    The results of the present study revealed that depression and mental fatigue, pain intensity, and disease activity were associated with a lower sleep quality of patients with rheumatoid arthritis. Therapists are recommended to consider the sleep status of these patients, as well as the mentioned variables.

    Keywords: Rheumatoid arthritis, Sleep, Pain
  • سهیلا ذوالفقاری، امید مرادی*، حمزه احمدیان، نرگس شمس علیزاده
    زمینه و هدف

    با توجه به اینکه کیفیت رضایت جنسی زوجین، در بروز دل زدگی زناشویی نقش بسیار مهمی دارد، بنابراین آموزش رضایت جنسی می تواند در کاهش این معضل زناشویی موثر باشد. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش مدل رضایت جنسی بر کاهش دل زدگی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره بود. 

    مواد و روش ها

    روش پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، شامل همه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر سنندج در سال تحصیلی 98-1397 است. در این پژوهش از ابزار پرسشنامه دل زدگی زناشویی (CBM)استفاده شد. پس از انتخاب افراد نمونه و تشکیل دو گروه 30 نفری آزمایشی و کنترل به صورت تصادفی، هر دو گروه در پیش آزمون شرکت کردند. طی 8 جلسه 90 دقیقه ای به گروه آزمایش، مدل رضایت جنسی آموزش داده شد. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزارSPSS نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    ملاحظات اخلاقی

    این پژوهش دارای کد کمیته اخلاق IR.MUK.REC.1397.5037 از پژوهش دانشگاه علوم پزشکی کردستان است.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین آزمودنی های گروه آزمایش و گروه کنترل از لحاظ متغیر دل زدگی زناشویی (581/F=35) و ابعاد آن شامل خستگی جسمی (074/F=25)، از پا افتادن عاطفی (031/F=39) و از پا افتادن روانی (020/F=35) تفاوت معناداری (0/001≥P) وجود داشت و میزان تاثیر برنامه آموزشی به ترتیب برابر 0/42، 0/31، 0/41 و 0/39 بود.

    نتیجه گیری

    به طور کلی، یافته های این پژوهش نشان داد که آموزش مدل رضایت جنسی بر کاهش دل زدگی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره موثر بود و می توان از این آموزش برای بهبود روابط زناشویی زوجین استفاده کرد.

    کلید واژگان: رضایت جنسی, دل زدگی زناشویی, زوجین
    Soheila Zolfaghari, Omid Moradi*, Hamzeh Ahmadian, Narges Shams Alizadeh
    Background and Aim

    The quality of sexual satisfaction of couples plays an essential role in marital dissatisfaction; therefore, sexual satisfaction training can be effective in reducing this marital problem. The present study aimed to investigate the effects of sexual satisfaction model training on reducing couples’ distress among couples referring to counseling centers.

    Methods & Materials

    This was a quasi-experimental study with pretest-posttest and a control group design. The statistical population of the study included all couples referring to counseling centers in Sanandaj City, in the academic year of 2019-2020. The instruments used in this research were Couple Burnout Measure (CBM). After selecting the sample and randomly forming two groups of 30 experimental and control groups, a pretest was conducted on the study groups. The researcher provided eight 90-minutes training sessions to the experimental group as a model of sexual satisfaction. The obtained data were analyzed using SPSS.

    Ethical Considerations

    This study was approved by Ethics Committee of Kurdistan University of Medical Sciences (Code: IR.MUK.REC.1397.5037). 

    Results

     The current research results revealed a significant difference (P≤0.001) between the experimental and control groups concerning marital boredom (F=35.581) and its dimensions, including physical fatigue (F=25.074), emotional exhaustion (F=39.031), and mental exhaustion (F=35.020); the effect of the educational program was equal to 0.42, 0.31, 0.41, and 0.39, respectively.

    Conclusion

     The present study findings indicated that sex education model training was effective in reducing couples’ referrals to counseling centers.

    Keywords: Sexual satisfaction, Marital distress, Couples
  • منیژه سعیدی *، نرگس شمس علیزاده، فائق یوسفی
    مقدمه
    مشکلات کنشهای جنسی یکی از عوارض روانشناختی هیسترکتومی است که می تواند تهدیدی برای زنگی مشترک باشد.
    هدف
    هدف از این پژوهش بررسی اثر بخشی درمان شناختی رفتاری بر اختلالات جنسی متعاقب هیسترکتومی در زنان مراجعه کننده به بیمارستان بعثت سنندج می باشد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش مداخله ای از نوع قبل و بعد با گروه کنترل و آزمایش بود. جامعه آماری شامل زنان که در طی یک سال در بیمارستان بعثت سنندج تحت عمل جراحی هیسترکتومی قرار گرفته بودند.تعداد نمونه 60 نفر بوده و30 نفر از آنان به صورت تصادفی به عنوان گروه کنترل و 30 نفر به عنوان گروه آزمایش مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین بعد از درمان شناختی انجام شده ابزار اندازه گیری پرسشنامه FSFI جهت بررسی عملکرد جنسی زنان استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که آموزش CBT تاثیر معنی داری p<_0001 بر نقص عملکرد جنسی داشته است.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داذ که درمان شناختی رفتاری بر میزان رضایت مندی جنسی زنان تاثیر مثبت داشت. اما در میزان درد جنسی تاثیری نداشت.
    کلید واژگان: هیسترکتومی, اختلالات جنسی, درمان شناختی رفتاری
    Manizheh Saeidi *, Narges Shamsalizadeh, Fayegh Yousefi
    Introduction
    Sexual dysfunction is ono of psychological effects of a hysterectomy.The aim of this study was to determine the effectiveness of cognitive behavior therapy on sexual dysfunction after hysterectmy in women referred toBesat hospital in sanandaj.
    Materials And Methods
    Design of this study was expeerimental study( before and after with control groups).The population includs women in Sanandaj who they referred to Besat hospital during one year that undergoing hysterectomy.Cognitive therapy was also conducted in several sessions and FSFI questionnaire was applied for measuring sexual function in women.The samples of this study 60 participants(30 control and 30 experimental groups) were randmly selected.
    Results
    Theresults showed that CBT training hss signifcantly affect (p
    Conclusion
    The results showed that cognitive-behavioral therapy impact on women,s sexual satisfaction.
    Keywords: hysterectomy, Sexual dysfunction, cognitive, behavioral therapy
  • نسیم شمس علیزاده، کیوان کاکابرایی، حمزه احمدیان، مریم ضابط، نرگس شمس علیزاده *
    این تحقیق با هدف بررسی تاثیر آموزش جراتمندی بر خودپنداره دانشجویان پزشکی انجام شد. طرح پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. نمونه گیری به روش در دسترس صورت گرفت. گروه آزمایش شامل 50 دانشجوی ترم دوم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کردستان بود. 50 دانشجوی ترم دوم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه که سابقه شرکت درکلاس های آموزش جراتمندی را نداشتند به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. هم چنین در گروه آزمایش 19 مرد و 31 زن و در گروه کنترل 20 مرد و 30 زن شرکت داشتند. این دو گروه از لحاظ سن، وضعیت اجتماعی اقتصادی، عدم ابتلا به بیماری های حاد جسمانی و روانی و سایر متغیرهای مورد نظر در پژوهش کاملا همتا سازی شده بودند. در گروه آزمایش مهارت جراتمندی به مدت 4 هفته آموزش داده شد اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرده بودند. قبل و بعد از مداخله هر دو گروه مورد ارزیابی با پرسشنامه مفهوم خویشتن بک قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین نمره پیش آزمون در دو گروه مشابه بود. اما میان گروه آزمایش و کنترل از لحاظ خودپنداره تفاوت معنی داری وجود داشت. میانگین خودپنداره گروه آزمایش نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل به طور معنی داری بالاتر بوده است (001/0>p). این یافته، نشان دهنده این است که آموزش مهارت های زندگی به طور معنی داری خودپنداره را افزایش می دهد. آموزش مهارت جراتمندی بر بهبود خودپنداره تاثیر مثبت دارد. بنابراین،آموزش کوتاه مدت مهارت جراتمندی در دانشگاه ها و مدارس توصیه می گردد.
    کلید واژگان: جراتمندی, خودپنداره, دانشجویان
    N. Shams Alizadeh, K. Kakabraee, H. Ahmadian, M. Zabet, N. Shams Alizadeh *
    The purpose of this study was to investigate the effectiveness of an assertiveness training program on medical students’ self-concept. This research method was a semi-experimental study with pretest, post test and control group. The sample consisted of 50 second semester students of Kermanshah university. Beck self concept questionnaire was used. Assertiveness skill training was offered to 50 second semester medical students of Kurdistan University in four sessions (each 2 hours). To analyze the data, descriptive and inferential statistics, were employed. The results indicated that there was a significant difference between experimental and control groups in self concept (P
    Keywords: assertiveness training, self concept, Students
  • مرضیه مقدم، ثریا رشیدزاده، نرگس شمس علیزاده*، بدیعه فلاحی
    مقدمه
    دانشجویان پزشکی عوامل تنش زای وسیعی را تجربه میکنند که بالقوه تاثیرات وخیمی در عملکرد تحصیلی دانشجویان اعمال خواهد کرد. به تبع نوع رشته تحصیلی این عوامل تنش زا در موارد متعددی قابل تغییر نبوده بلکه لازم است توانمندی دانشجویان در مقابله با استرسورها ارتقاءیابد. در این پژوهش تلاش شده که اثر بخشی آموزش مهارت مقابله با استرس (بعنوان بخشی از کوریکولوم آموزشی مهارتهای زندگی در دانشگاه علوم پزشکی کردستان) بر میزان استرس ادراک شده و سبک مقابله با استرس در دانشجویان و همچنین ماندگاری تاثیر آموزش مورد ارزیابی قرار بگیرد.
    مواد و روش ها
    مطالعه نیمه تجربی از نوع قبل و بعد و حجم نمونه 35 نفر و شامل تمام دانشجویان ترم دوم پزشکی بود. نمونه گیری به روش سرشماری انجام شد. آموزش مقابله با استرس طی چهار جلسه دو ساعته (طی چهار هفته متوالی) ارائه شد. ارزیابی توسط پرسشنامه استرس ادراک شده (14 ماده ای) PSS-14 و پرسشنامه مقابله با شرایط پراسترس، فرم کوتاه (CISS_21) در چهار مقطع قبل و بلافاصله بعد از اتمام کلاس ها، سه و شش ماه بعد از مداخله انجام شد. داده ها وارد نرم افزار آماریSPSS -17 شده و با استفاده از آزمون های تی زوج و آنالیز واریانس یک طرفه و تست تعقیبی توکی تحلیل آماری شد.
    یافته ها
    میانگین استرس ادراک شده دانشجویان قبل از آموزش 33/42 بوده ولی این میزان پس از یک ماه به 32/70، پس از سه ماه به 31/50 و در ماه ششم پس از آموزش به 29/22 کاهش یافت. البته این تغییرات تنها بین مرحله قبل از آموزش و شش ماه پس از آموزش معنی دار بود (0/012=P). سبک غالب مقابله با استرس در تمام مراحل مسئله مدار بود ولیکن تغییرات انواع سبک ها در مراحل مختلف معنی دار نبود.
    بحث و نتیجه گیری
    در این مطالعه کاهش میزان استرس ادراک شده دانشجویان را میتوان به آموزش نسبت داد ولی نقش عوامل مداخله گر را نیز باید در نظر داشت. عدم تغییر سبک های مقابله ای پس از آموزش در دانشجویان می تواند مرتبط به کوتاهی دوره آموزش ونقص محتوای آموزش باشد.بنظر میرسد عوامل دیگری از قبیل مقطع تحصیلی دانشجویان و اجباری بودن آموزش نیز در نتایج فوق دخیل باشد. لذا پس از مطالعات بیشتر، تغییر در کوریکولوم آموزشی مهارتهای زندگی در دانشگاه علوم پزشکی کردستان ضروری میباشد.
    کلید واژگان: دانشجوی پزشکی, مهارتهای زندگی, مقابله با استرس, استرس ادراک شده, سبک مقابله با استرس
    Dr Maziyeh Moghadam, Dr Soraya Rashidzadeh, Dr Narges Shamsalizadeh *, Badieh Fallahi
    Background And Aim
    Medical students experience a high level of stress, with potential adverse consequences on their academic performance. Stressors cannot be modified in numerous cases but student's abilities to cope with stressors should be upgraded. In this study, we investigated the effect of stress management training (As part of the Life Skills Curriculum in Kurdistan University of Medical Sciences) on perceived stress, coping style in medical college students and also persistence of the effect of training.
    Material And Method
    This was a quasi-experimental study (before and after). The sample size was 35 medical students and included all of the second semester medical students. Sampling method was census. Stress management training included four two-hour sessions for four consecutive weeks. Assessment was carried out by use of Perceived Stress Scale (PSS-14) and Coping Inventory for Stressful Situations (CISS-21) in four steps (before, immediately, 3 and 6 months after classes). Collected data were entered into SPSS17 software and analyzed by paired t-tests., ANOVA and Tukey post hoc test.
    Result
    Before training, the mean value for perceived stress among students was 33.42 which decreased to 32.70, 31.50 and 29.22, after one, three and six months after training, respectively. We found significant differences in perceived stress only between the stages conducted before training and six months after training. (P-Value: 0.012). The dominant style of copping with stress in all periods was that of problem oriented but changes in a variety of styles in different periods were not significant.
    Conclusion
    In this study, reduced perceived stress can be related to the training, but the role of confounding factors should be kept in mind. Lack of change in the students´ coping style after training can be attributed to short-term training and defective contents of the training. It seems that other factors such as students’ level of education and compulsory training can interfere with the results of this study. Therefore, further studies are required to carry out alterations in the life skill curriculum in Kurdistan University of medical sciences.
    Keywords: Medical student, life skills, Stress management, Perceived stress, Copping style with stress
  • مرجان حلمی خمیرانی، نرگس شمس علیزاده، فرزین رضاعی*
    زمینه و هدف
    در مدل شناختی بک، نظر بر آن است که تجربیات در افراد به تشکیل فرض ها یا طرح واره هایی درباره ی خویشتن و جهان می انجامد. این فرض ها یا طرح واره ها خود در سازمان بندی ادراک وکنترل وارزیابی رفتار، مورد استفاده قرار می گیرند. برخی از این فرض ها انعطاف ناپذیر، افراطی و مقاوم در برابر تغییرند و در نتیجه ناکارآمد یا نابارور هستند. هدف از این مطالعه تعیین طرحواره های غیرانطباقی اولیه در اقدام کنندگان به خودکشی با روش مسمومیت، براساس پرسشنامه طرح واره ای یانگ و بررسی رابطه آنها با خودکشی می باشد.
    روش بررسی
    این مطالعه به صورت مورد– شاهدی بود.گروه شاهد افراد اقدام کننده به خودکشی مراجعه کننده به بیمارستان توحید شهر سنندج و گروه کنترل افراد جامعه بودند که با گروه شاهد همسان سازی شدند. تعداد نمونه در هر گروه 204 نفر بود که پرسشنامه های طرحواره یانگ و افسردگی بک را تکمیل نمودند. برای روش های آماری از مدل رگرسیون لجستیک و ضریب همبستگی استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج مطالعه نشان داد طرح واره های خودتحول نیافته/گرفتار و معیارهای سرسختانه یا نامنعطف می توانند به عنوان عوامل موثر در بروز خودکشی مطرح باشند و نیز بین افسردگی و طرح واره های محرومیت هیجانی، رهاشدن/بی ثباتی، انزوای اجتماعی و ایثار همبستگی وجود دارد. همچنین یافته ها حاکی از آن بود که در افراد غیر افسرده، طرحواره خود تحول نیافته و طرحواره محرومیت هیجانی در بروز اقدام به خودکشی نقش داشته است.
    نتیجه گیری
    به طورکلی می توان نتیجه گرفت؛ طرحواره خودتحول نیافته به صورت مستقل از افسردگی و طرحواره محرومیت هیجانی هم به صورت مستقل و هم به صورت غیر مستقیم (از طریق ایجاد افسردگی) در بروز رفتارهای خودکشی از طریق مسمومیت نقش دارند.
    کلید واژگان: طرح واره های غیرانطباقی اولیه, خودکشی, افسردگی, پرسشنامه یانگ
    Dr Marjan Helmikhamirani, Dr Narges Shams Alizadeh, Dr Farzin Rezaei *
    Background And Aim
    According to Beck''s cognitive model، the experiences of the people result in development of assumptions or schemas about the self and the world. These assumptions contribute to the organization of perception and control and appraisal of behavior. Some of these assumptions are rigid and resistant to change and therefore are dysfunctional. The purpose of this study was to determine the schemas of individuals attempting suicide by self-poisoning according to Beck''s cognitive model and determine their relationship to suicide.
    Material And Methods
    This was a case–control study. Our case group (n=204) included the patients admitted to Tohid Hospital due to suicide attempt. Control group consisted of healthy individuals (n=204) who had been matched with case groups. The participants completed Young Schema Questionnaire and Beck Depression Inventory. Collected data were analyzed by means of logistic regression model and correlation test.
    Results
    Results showed that enmeshment/undeveloped self-unrelenting standards/ hypercritical schemas can be risk factors for suicide attempts. Depression had correlation with emotional deprivation، abandonment/instability، social isolation/alienation، and self-sacrifice schemas. In non-depressed participants، undeveloped self and emotional deprivation schemas were associated with suicide attempt.
    Conclusion
    In general، undeveloped self-schema might contribute to suicidal behavior independently. Emotional deprivation both directly and indirectly (by inducing depression) could precipitate suicidal behavior.
    Keywords: Early maladaptive schema, Suicide, Depression, Young questionnaire
  • منصوره جمشیدی منش، شهناز گلیان تهرانی، آغافاطمه حسینی، نرگس شمس علیزاده، فروزان لهونی
    مداخلات پیشگیری کننده و شناسایی زودرس علائم افسردگی بهترین راه موثر مقابله با این عارضه بوده و آموزش اساسی ترین روش پیشگیری اولیه است، مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر برنامه آموزشی بر پیشگیری از افسردگی پس از زایمان در مادران نخست زا طراحی گردید. این مطالعه به صورت یک کارآزمایی میدانی نیمه تجربی در دو مرکز بهداشتی درمانی منتخب شهر سنندج در سال 1390 انجام شد. به منظور پیشگیری از تاثیر برنامه آموزشی بر مادران گروه کنترل، یک مرکز به طور تصادفی به گروه کنترل و دیگری به گروه مداخله اختصاص یافت. با نمونه گیری مستمر در هر مرکز 100 مادر انتخاب شدند. گروه مداخله برنامه آموزشی در خصوص افسردگی پس از زایمان طی سه جلسه 20 دقیقه ای به صورت فردی در 14-10 روز اول، 6 و نیز و 8 هفته پس از زایمان ارائه شد و همچنین کتابچه آموزشی به مادران گردید هردو هفته یک بار وضعیت مادر به صورت تلفنی بررسی شده، و نکات آموزشی یادآوری شد. گروه کنترل فقط مراقبت روتین پس از زایمان را داشتند. تاثیر برنامه با مقایسه نمرات افسردگی ادینبرو در 8 و 12 هفته بعد از زایمان در هر دو گروه سنجیده شد. مشخصات دموگرافیک و نمرات ادینبرو دو گروه قبل از مطالعه تفاوت آماری معنی دار نداشت. اجرای برنامه آموزشی موجب تفاوت آماری معنی دار در میانگین نمرات افسردگی ادینبرو گروه مداخله در 8 و 12 هفته پس از زایمان گردید. میانگین نمرات گروه کنترل، 8 و 12 هفته پس از زایمان تفاوت آماری معنی دار نداشت. نتایج نشان دهنده کاهش نمرات افسردگی ادینبرو بود اجرای این برنامه در مراقبت های پس از زایمان می تواند به عنوان یکی از راهکارهای مناسب در جهت ارتقای سلامت مادران، کاهش و پیشگیری از افسردگی در مداخلات بهداشتی کشوری مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: برنامه آموزشی, افسردگی پس از زایمان, پیشگیری, نخست زا
    Mansoureh Jamshidimanesh, Shahnaz Golian Tehrani, Agha Fatemeh Hosseini, Narges Shams Alizadeh, Forouzan Lahoni
    Objective (s): This study was، designed to evaluate the effect of an educational program on postpartum depression among primiparous women.
    Methods
    This was a quasi-experimental study carried out in two urban health centers in Sanandaj، Iran. The intervention group received an educational program on postpartum depression in three sessions: 10-14 days، 6 and 8 weeks after delivery. Each session that lasted for 20 minutes. In addition، booklets were circulated to mothers for guidance. The control group (mothers) only received the routine postpartum care. Both groups completed The Edinburgh Postnatal Depression Scale 8 and 12 weeks after delivery and were compared between two groups.
    Results
    There was no significant difference between the two groups at baseline. However، there was a significant difference between depression scores in two groups one month after intervention (P=0. 001).
    Conclusion
    The results showed that the educational program among primiparous mothers was effective.
    Keywords: Educational program, Postpartum Depression, Prevention, primiparous
  • ارسلان احمدی کانی گلزار، زلیخا قلی زاده، احمد سهرابی، محمد علی کیانی، نرگس شمس علیزاده، سحر اصغرنژاد
    مقدمه
    افسردگی پس از زایمان، شیوع بالایی از اختلالات روانی را در بین مادران به خود اختصاص داده است، اما در مورد درمان آن، تلاش های اندکی با رویکردهای شناختی- رفتاری انجام گرفته است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر درمان افسردگی پس از زایمان و بررسی سه عامل پویشی تعارضات وابستگی، خشم و مادری در مادران افسرده پس از زایمان انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه نیمه آزمایشی بالینی در سال 1391 بر روی مادران تازه زایمان کرده در شهرستان سنندج انجام شد. پس از غربالگری 361 مادر زایمان کرده در دو هفته بعد از زایمان، با استفاده از مقیاس افسردگی بک - ویرایش دوم، مقیاس ادینبرگ، مصاحبه بالینی ساختار یافته و تشخیص بالینی روان پزشکی، به طور تصادفی در دو گروه مداخله (32 نفر) و شاهد (32 نفر) قرار گرفتند. در جریان درمان نیز جهت بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری از مقیاس نگرش های ناکارآمد و تحریف های شناختی و جهت ارزیابی رابطه مادر و کودک برای بررسی تغییر در تعارضات خشم، مادری و وابستگی، از مقیاس فرافکن استفاده شد. داده ها پس از گردآوری با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، تحلیل کواریانس و تحلیل مبتنی بر اندازه گیری های مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نمرات گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد در مقیاس افسردگی بک (001/0>p) و نیز در پرسشنامه ادینبرگ (001/0>p) هم در پس آزمون و هم در مرحله پیگیری تغییر معنی داری داشت. در خصوص تعارضات وابستگی، خشم و مادری، به وسیله درمان شناختی - رفتاری فقط در تعارضات مادری، کاهش معناداری مشاهده شد (005/0>p).
    نتیجه گیری
    افسردگی پس از زایمان تحت تاثیر درمان شناختی - رفتاری، در قالب طرح آزمایشی اخیر و با استفاده از دو مقیاس شناخته شده بک و ادینبرگ، بهبود می یابد. با این حال، اثر خود را فقط برای یکی از سه مقیاس تعارض، یعنی تعارض مادری معنی دار نشان می دهد.
    کلید واژگان: افسردگی پس از زایمان, تعارضات, درمان شناختی, رفتاری, وابستگی, خشم
    Nahid Jahani Shourab, Fatemeh Ghaffari Sardasht, Farzaneh Jafarnejad, Habibollah Esmaili
    Introduction
    Assessment the quality of prenatal care can determine current status and be aware of effectiveness of measures taken in order to improve the quality of cares. Donabedian model is a good model of care in the health care field. Based on Donabedian model، the process of care is an important part of the trend of providing and receiving services that can assessed in technical and interpersonal interactions parts. The aim of this study was to assess the situation of presented prenatal care based on Donabedian model.
    Methods
    This descriptive study was conducted on 320 women who referred to health centers for taking prenatal care in Mashhad، Iran، 2012. Method of sampling was multi-stage. Data was collected using a questionnaire contain information of care providers and participants and an observation checklist based on Donabedian model that divided into two parts of technical and interpersonal interactions. Data were analyzed using SPSS software version 16، Kruskal-Wallis and Chi-square. P value less than 0. 05 was considered significant.
    Results
    The overall mean of the process of care was 47. 92±8. 70. Results of divided of care process into two parts technical performance and interaction interpersonal showed that the average scores of technical performance was 23. 2±4. 71 and the interaction interpersonal scores was 22. 76±5. 02. Results of the study showed that the status care providing process was intermediate in 93. 7% of cases.
    Conclusion
    Given the current level of quality of care، increasing the number of care providers per population covered in health cares، sensitization of prenatal care and giving information seems to be necessary.
    Keywords: Donabedian model, Health center, Prenatal care, Process
  • سیده نگار میرزایی، نرگس شمس علیزاده
    زمینه و هدف
    خودکشی سومین علت شایع مرگ و میر در سنین 15 تا 44 سال می باشد. دانشجویان پزشکی یکی از گروه های در معرض خطر می باشند و افکار خودکشی یک عامل پیشگویی کننده مهم برای اقدام به خودکشی و تکمیل آن است. هدف این مطالعه تعیین شیوع افکار خودکشی و عوامل مرتبط با آن در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کردستان است.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه توصیفی– تحلیلی، 452 دانشجوی رشته های مختلف دانشگاه علوم پزشکی کردستان به روش تصادفی– طبقه ای انتخاب شدند. با استفاده از پرسشنامه افکار خودکشی بک (BSSI) میزان این افکار تعیین گردید، داده ها با استفاده از تست های آماری X2 و رگرسیون لجستیک تحلیل شد. در این مطالعه 05/0 p<معنی دار تلقی گردید.
    یافته ها
    3/34 درصد دانشجویان پسر و 7/65 درصد دختر با میانگین سنی 41/2±16/21 سال بودند. در کل 7/32 درصد دانشجویان دارای افکار خودکشی کم تا شدید بودند. این میزان در دانشجویان پزشکی7/42درصد بود. بین رشته تحصیلی، محل سکونت، انجام فرائض دینی و سابقه اقدام به خودکشی و میزان افکار خودکشی با (01/0>p)، ارتباط معنی داری مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد افکار خودکشی در بین دانشجویان از شیوع بالایی برخوردار است و با توجه به این میزان شیوع توصیه می شود این مقوله توسط مسئولین دانشگاه به عنوان اولویت در نظر گرفته شده و اقدامات لازم در زمینه پیشگیری از خودکشی صورت پذیرد.
    کلید واژگان: افکار خودکشی, شیوع, عوامل مرتبط, رشته تحصیلی, دانشجویان, علوم پزشکی
    Dr Seyedeh Negar Mirzaie, Dr Narges Shams Alizadeh
    Background And Aim
    Suicide is the third most common cause of death between 15 and 44 years of age. Medical students are one of the high risk groups. Suicidal ideation is regarded as a predictive factor for suicide attempt. The purpose of this study was to determine the prevalence rate of suicidal thoughts and its related factors among the students of Kurdistan University of Medical Sciences.
    Material And Methods
    In this descriptive - analytical study، 452 students with different fields of study in medical sciences were selected randomly. Using Beck Inventory (BSSI) the rate of suicidal thoughts was determined. Data were entered into SPSS V. 16 software and analyzed by x^2 and logistic regression. p <0. 05 was considered significant.
    Results
    In this study 34. 3 percent of the students were male and 65. 7 percent were female، with a mean age of 21. 16 ± 2. 41 years. 32. 7 percent of all students and 42. 7percent of medical students had mild to severe suicidal thoughts. A significant relationship was observed among academic fields، residential area، performance of religious obligations، history of suicide attempts and current suicidal thoughts (p<0. 01).
    Conclusion
    This study indicated a high prevalence rate of suicidal thoughts among the university students which calls for more attention by the university officials in order to take necessary measures for prevention of suicidal attempts among the students.
    Keywords: Suicidal thoughts, Prevalence, Associated factors, Academic disciplines, Medical students
  • نرگس شمس علیزاده، فردین رضایی، آزاد معروفی*، حمید معتصمی
    سابقه و هدف

    اغلب سوء مصرف داروهای آنتی کولینرژیک در بیماران روانپزشکی با داروهایی است که در درمان پارکینسونیسم دارویی ناشی از داروهای ضد جنون بکار می روند. سوء مصرف معمولا به صورت خوراکی یا تزریقی و بیشتر در بیماران مبتلا به اختلالات پسیکوتیک گزارش شده است. یک مورد وابستگی به داروهای آنتی کولینرژیک در بیماری است که دارو را برای کاهش علائم ناشی از سندروم ترک مواد افیونی دریافت کرده و آن را به روش تدخین مورد استفاده مکرر قرار داده گزارش می گردد.
    گزارش مورد: بیمار مرد 25 ساله ای می باشد که جهت ترک اعتیاد به درمانگاه روانپزشکی مراجعه کرد. در ارزیابی انجام شده مشخص گردید که تحت درمان با متادون بوده که به دنبال احساس تهوع و درد شکم به توصیه پزشک مصرف خوراکی قرص هیوسین (N. Butyl Bromide، NBB) را شروع و سپس به صورت خودسرانه به تدخین آن اقدام کرد. بروز اثرات نشئگی آور این دارو باعث مصرف مکرر آن شده و با عدم مصرف، علائمی همچون بی قراری، اضطراب، کاهش اشتها و بی خوابی در وی ایجاد می شد. وی به مدت 16 روز بستری و تحت درمان نگهدارنده با متادون و کاهش تدریجی و قطع هیوسن NBB قرار گرفت و پس از برطرف شدن علائم ترک و ترخیص از بیمارستان، مجددا مراجعه نکرد.

    نتیجه گیری

    با توجه به احتمال سوءمصرف و وابستگی به داروهایی که جهت کاهش علائم ترک مواد بکار می روند، تجدید نظر و یا احتیاط در تجویز داروهای دارای خواص آنتی کولینرژیک ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: وابستگی, هیوسین, N, اکساید, تدخین
    Shams Alizadeh N., Rezaei F., Maroufi A., Motasami H
    Background And Objective

    Most of the anticholinergic agents abuse are among the medications used for the treatment of neuroleptics induced parkinsonism. These drugs are abused orally or parenterally in psychiatric patients dominantly in psychotic patients. We reported a case of anticholinergic drug dependence in a patient who received it for reduction of withdrawal symptoms but abused it by smoking later.CASE: A 25 year old opioid dependent man previously treated with methadone referred to psychiatry clinic for detoxification of opioids. But he abused prescribed Hyoscine-NBB tablets by smoking willfully in order to reduce nausea and abdominal pain. He continued to abuse because of its euphorogenic effects and withdrawal symptoms such as restlessness, anxiety, insomnia and loss of appetite appeared when he discontinued. During 16 days of admission maintenance methadone therapy began to treat the opioid dependence and hyoscine was tapered concurrently. Despite significant improvement he did not follow the treatment when discharged.

    Conclusion

    Anticholinergic medications may be potentially abused when prescribing for relief of withdrawal symptoms in substance detoxification.

  • نرگس شمس علیزاده، عبدالرحیم افخم زاده، بهزاد محسن پور، بیان صالحیان، نسیم شمس علیزاده
    سابقه و هدف
    خودکشی یک مشکل اساسی و پیشگیری از آن یک اولویت جهانی است. اقدام قبلی به خودکشی مهمترین پیش بینی کننده مرگ در اثر خودکشی می باشد. بررسی قصد مرگ در خودکشی به عنوان یک عامل مهم در جدی بودن خودکشی می تواند در برنامه ریزی برای پیشگیری از خودکشی موثر باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت توصیفی مقطعی در163 نفر از اقدام کنندگان به خودکشی به روش مسمومیت که در سال 1387 به بیمارستان های شهرستان سنندج مراجعه نموده بودند، صورت گرفت. از آمار توصیفی و آمار تحلیلی شامل آزمون Çhi-square و نرم افزاری SPSS جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    قصد مرگ با سن، سابقه اقدام قبلی و داشتن تحصیلات پایین و برنامه ریزی شده بودن اقدام، ارتباط معنی داری داشت. بین قصد مرگ و جنس، تاهل، اعلام قصد و روش خودکشی ارتباط معنی داری مشاهده نشد.
    استنتاج
    با توجه به اینکه اکثر اقدام کنندگان به خودکشی فکر می کردند که این اقدامشان منجر به مرگ می گردد، باید خودکشی به روش مسمومیت، جدی تلقی گردد. کلیه اقدام کنندگان، بخصوص افراد با سن بالاتر، با تحصیلات پایین تر، کسانی که سابقه قبلی اقدام را داشتند و افراد با برنامه ریزی قبلی از نظر احتمال اقدامات بعدی مورد توجه قرار گیرند.
    کلید واژگان: خودکشی, مسمومیت, قصد مرگ
    Narges Shams Alizadeh, Abdolrahim Afkhamzadeh, Behzad Mohsenpour, Bayan Salehian, Nasim Shamsalizadeh
    Background and
    Purpose
    Suicide is an important problem and its prevention is a worldwide priority. Previous suicide attempt is the most anticipator of death following complete suicide. Ëvaluation of intention to die as a major factor in severity of suicide attempt can be useful in suicide prevention programs.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study was carried out on163 patients with suicide attempt by poisoning who were admitted in Sanandaj hospitals in 2008. Descriptive and interpretative analyses including Çhi-square test were performed for data analysis using SPSS software.
    Results
    There was a significant relationship between age، history of previous suicide attempt، education and planed suicide with intention to die. No significant relationship was found between gender، marital status، notification of attempt and the suicide method with intention to die. Çonclusion: Âs the majority of suicide attempters thought that they will be dead afterwards، suicide attempt by poisoning should be considered as a serious problem. More attention should be paid to all suicide attempters specialty those who have older age، lower education level، a history of previous suicide attempt and planned suicide.
  • نرگس شمس علیزاده، عبدالرحیم افخم زاده، بهزاد محسن پور *، بیان صالحیان

    چکیده

    زمینه و هدف

    خودکشی یکی از مشکلات عمده بهداشت عمومی است که معلول فاکتورهای متعددی است که در جوامع مختلف متفاوت است. لزوم شناسایی این عوامل برای مداخله موثر و پیشگیری در هر جامعه احساس می شود.

    روش بررسی

    این مطالعه به صورت مطالعه مورد- شاهدی انجام شد افرادی که به دلیل اقدام به خودکشی به بیمارستانهای سنندج مراجعه کرده بودند به عنوان گروه مورد در نظر گرفته شدند و گروه شاهد با در نظر گرفتن همسان سازی سنی توسط پژوهشگر انتخاب شد. تجزیه و تحلیل داده ها با به کارگیری نرم افزارSPSS انجام شد و از آمار توصیفی برای توصیف داده ها و از آزمون آماری کای دو برای تحلیل داده ها استفاده شد.

    یافته ها

    اقدام به خودکشی در زنان (1/71 درصد)، سن 24-20 سال (1/31 درصد) و افراد با تحصیلات متوسطه یا دیپلم (1/56 درصد) شایعتر بود. یافته ها حاکی از ارتباط معنی دار بین، تعداد افراد خانواده و وجود حوادث زندگی با اقدام به خودکشی بود (به ترتیب،p=0.01، P<0.05) به طوریکه افراد دارای سابقه ای از حوادث زندگی و خانواده پرجمعیت تر در خطر بیشتری برای اقدام به خودکشی بودند. بین تاهل و اقدام به خودکشی رابطه معناداری یافت نشد. بیشترین روش خودکشی مصرف دارو و سموم بود. 7/6 درصد افراد اقدام به خودسوزی کرده بودند. خودسوزی در زنان متاهل شایعتر بود و در 100 درصد موارد منجر به مرگ گردید.

    نتیجه گیری

    بالا بودن اقدام به خودکشی در زنان جوان نیاز به توجه بیشتر به سلامت روان این جمعیت را مطرح می سازد. استفاده از روش خودسوزی به ویژه در زنان متاهل توجه به آموزش همگانی در خصوص پیشگیری از خودکشی و همچنین بازنگری در نحوه ازدواج و آموزش خانواده ها و جوانان در این خصوص و نحوه برخورد با مشکلات خانوادگی را نشان می دهد.

    کلید واژگان: اقدام به خودکشی, کردستان, خودسوزی
    Dr Narges Shams Alizadeh, Dr Abdolrahim Afkhamzadeh, Dr Bezad Mohsenpour, Dr Bayan Salehian
    Background And Aim

    Suicide is one of the most important community health problems which is related to many different factors in different communities. Methods and Materials: This was a case-control study and patients with suicide attempt admitted in Sanandaj hospitals were regarded as the case group. Control group was selected and matched for age. Data were introduced into SSPS 12.0 software and were analyzed by means of x2 test.

    Results

    Suicide attempt was more frequent in females (71.1%), in those with age of 20-24 years (31.1%) and in those with high school education (56.1%). There was a significant relationship between number of family members and life events with suicide attempt (P=0.01, P<0.05 respectively). No significant relationship was found between suicide attempt and marital status. The most common ways for suicide attempt were by using drugs and poisons. 6.7% of patients attempted suicide by self-burning. Self-burning was more frequent in married women and had 100% mortality.

    Conclusion

    High frequency of suicide attempts in young women calls for attention to mental health in this group. Preventing suicide attempts by self-burning, particularly in married women indicates the importance of public education as well as reassessing marital condition, and family life training and education about handling interpersonal problems within families.

  • نرگس شمس علیزاده، بهزاد محسن پور *، ابراهیم قادری، فرزین رضاعی، علیرضا دلاوری
    مقدمه

    کیفیت زندگی یکی از عوامل مهم در ارزیابی مسایل بهداشتی و درمانی است. به همین دلیل سنجش کیفیت زندگی به صورت امر مهمی درآمده است.

    روش کار

    این مطالعه ی توصیفی تحلیلی و مقطعی در سال 1386 با حجم نمونه 700 نفر انجام شده این افراد از بین جمعیت 64- 15 ساله ی استان کردستان به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. اطلاعات توسط پرسش نامه ی کیفیت زندگی یوروهیس جمع آوری و با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون تی، ANOVA، آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل گردیدند.

    یافته ها

    میانگین نمره ی کیفیت زندگی در مردان به طور معنی داری بالاتر از زنان بود (001/0=P). میانگین نمره کیفیت زندگی در افراد شهری (4/4± 82/27) و روستایی (8/4±66/28) بود (01/0=P). تفاوت معنی داری بین افراد دارای فعالیت ورزشی یا تفریحی با شدت زیاد با افراد دیگر وجود داشت (002/0=P). کیفیت زندگی در افراد سیگاری پایین تر از افراد طبیعی بود (05/0P<). با افزایش سن، نمره ی کیفیت زندگی کاهش مییافت (197/0-= rو001/0 P<). افراد بی سواد کیفیت زندگی پایین تری نسبت به دیگران داشتند (246/13=F و 001/0>P) و افراد دارای درآمد بیشتر کیفیت زندگی بالاتری داشتند (814/13=F و 001/0 P<). افراد با وزن بیشتر (095/0 =r و01/0 P=) وقد بلندتر کیفیت زندگی بهتری داشتند (193/0= r و 001/0 P<).

    نتیجه گیری

    با توجه به کاهش نمره ی کیفیت زندگی با افزایش سن، عدم فعالیت ورزشی و مصرف سیگار هم چنین کمتر بودن نمره ی کیفیت زندگی در زنان لازم است این مسئله مورد توجه قرار گرفته و برنامه ریزی های لازم در جهت ارتقای کیفیت زندگی صورت گیرد.

    کلید واژگان: زنان, کیفیت زندگی, مردان
    Narges Shams Alizadeh, Behzad Mohsenpour, Ebrahim Ghaderi
    Introduction

    Quality of life is one of the important factors in evaluating health problems in different societies.

    Materials And Methods

    In this descriptive-analytic study 700 individuals aged 15 to 64, were selected through the random sampling method in Kurdistan, western part of Iran, in 2007 and their quality of life was evaluated by Euro His questionnaire. Data was analyzed by SPSS software using independent t, ANOVA, Pearson correlation and multi-variable regression tests.

    Results

    In this study, quality of life in men was significantly better than women (P=0.001), and in rural regions was better than urban regions (P=0.01). People with more exercise activities had better quality of life (P=0.002), while the smokers (P<0.05) and also the elder people had worse quality of life (P<0.001, r= -0.197); the heavier (P=0.01, r=0.095) and the taller ones had better quality of life (P<0.001, r= 0.193). Uneducated people had lower quality of life (P<0.001, F=13.246), while more income was leading to higher quality of life (P<0.001, F=13.814).

    Conclusion

    Between adults of Kurdistan, western part of Iran, quality of life was worse significantly in women, elder people, people with lack of exercise and with smoking habit.

  • مریم زنگنه، نرگس شمس علیزاده، مستانه کامروامنش، منصور رضایی، صغری پرمهر
    زمینه و هدف
    افسردگی بعد از زایمان، بیماری ناتوان کننده ای است که در روابط اجتماعی شخص و توانایی نگهداری نوزاد نقش مهمی دارد. با شناخت زودرس اختلال و درک عوامل مرتبط با آن می توان اقدامات پیشگیرانه و درمانی را مد نظر قرار داد، که نتیجه آن سلامت مادر و کودک، خانواده و جامعه خواهد بود. این پژوهش با هدف بررسی افسردگی پس از زایمان و ارتباط آن با ناخواسته بودن بارداری و جنس نوزاد در زنان زایمان کرده تحت پوشش درمانگاه عرصه پزشکی جامعه نگر دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در سال 1386 انجام شد.
    روش بررسی
    مطالعه از نوع مقطعی است. مجموعا تعداد 531 خانم که دارای حاملگی بار اول بوده و 40-10 روز بعد از زایمان جهت کنترل به درمانگاه عرصه پزشکی جامعه نگر مراجعه کردند، از نظر افسردگی بررسی شدند. نمونه ها بصورت سرشماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه افسردگی پس از زایمان ادینبرگ (EPDS) و یک فرم اطلاعاتی مربوط به اطلاعات دموگرافیک، جنس نوزاد، خواسته یا ناخواسته بودن بارداری و سابقه افسردگی بود که از طریق مصاحبه تکمیل گردیدند. تجزیه و تحلیل داده ها با به کارگیری نرم افزارSPSS انجام شد و از آمار توصیفی برای توصیف داده ها و از آزمون آماری مجذور کای برای تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    در این پژوهش 531 زن زایمان کرده مورد بررسی قرار گرفتند که 7/40 درصد دارای افسردگی پس از زایمان بودند، بین افسردگی پس از زایمان با ناخواسته بودن بارداری و سابقه افسردگی ارتباط معنی دار آماری وجود داشت (002/0=P). ولی بین افسردگی پس از زایمان و جنس نوزاد ارتباط معنی دار آماری مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    افسردگی پس از زایمان در جامعه ما شیوع بسیار بالایی دارد به نحوی که تقریبا نیمی از مادران را درگیر می سازد. لذا به نظر می رسد که غربالگری از نظر افسردگی پس از زایمان باید به عنوان یک جزء اساسی در مراقبت های پس از زایمان درآید. همچنین مادران دارای بارداری ناخواسته و سابقه افسردگی باید تحت مراقبت های ویژه در طی بارداری و پس از زایمان قرار گیرند.
    کلید واژگان: افسردگی بعد از زایمان, بارداری ناخواسته, جنس نوزاد
    Zangeneh M., Shamsalizadeh N., Kaamravamanesh M., Rezai M., Pormehr S.
    Background And Aim
    Postpartum depression is a disabling illness which can influence in the women's social relationship and their ability to achieve the task of neonatal care. Early diagnosis of depression and recognition of its related factors, preventive and therapeutic measures can be considered which can lead to health of mother, neonate, family and society. The aim of this study was to investigate postpartum depression and its relation to unplanned pregnancy and baby gender in the women who had given birth in community oriented medical clinic of Kermanshah University.
    Material And Methods
    This was a cross-sectional study. 531 primiparous women, who had referred to community oriented clinic between 10-40 days after delivery, were included in this study and evaluated for depression. Sampling method was census. Data were collected by use of Edinburgh postnatal Depression scale (EPDS) and an informational form about demographic characteristics, baby gender, planned or unplanned pregnancy and history of depression. SPSS software was used and data were analyzed by means of analytical statistics (chi-square and t-test).
    Results
    40.7% of the subjects had postpartum depression. Postpartum depression revealed a significant relationship with unplanned pregnancy and the history of depression (p=0.002), but no significant relationship was found between postpartum depression and neonatal gender.
    Conclusion
    Postpartum depression has a high prevalence in our study affecting approximately 50% of mothers. Therefore screening for postpartum depression should be considered mandatory in postpartum care. Also special measures should be considered for women with unplanned pregnancy and history of depression during pregnancy and postnatal period.
  • نرگس شمس علیزاده، علیرضا دلاوری، عباس شیردل، بهزاد محسن پور، ابراهیم قادری
    مقدمه و اهداف
    کیفیت زندگی یکی از عوامل مهم در ارزیابی مسایل بهداشتی و درمانی است. بیماری های مزمن، یکی از عوامل کاهش کیفیت زندگی در افراد هستند و بررسی کیفیت زندگی جزء مهمی در ارزیابی نتایج درمان این بیماران است. لذا این مطالعه به بررسی کیفیت زندگی و ابتلا به بیماری های غیر واگیر (مزمن) شایع در جمعیت 64 -15 ساله استان کردستان می پردازد.
    روش کار
    این مطالعه از نوع توصیفی تحلیلی و مقطعی بود. اطلاعات توسط پرسشنامه)EUROHIS-QOL 8-itemکیفیت زندگی 8 سئواله EUROHIS)و توسط مصاحبه جمع آوری گردید و با استفاده از نرم افزار 12SPSSwin و آزمون T تست، ضریب همبستگی پیرسون و آنالیز رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    پس از حذف اثر سایر متغیرهای مخدوش کننده، کیفیت زندگی در افراد سیگاری 41/1 امتیاز پایین تر از افراد غیر سیگاری، در خانم ها 52/1 امتیاز پایین تر از مردان و در افراد مبتلا به فشار خون 41/1 امتیاز پایین تر از افراد غیر مبتلا بود. همچنین کیفیت زندگی به ازای هر سال افزایش سن، 05/0 امتیاز کاهش یافت.
    نتیجه گیری
    با توجه به پایین تر بودن کیفیت زندگی در زنان، افراد مسن تر و بیماران مبتلا به فشار خون، لازم است که توجه بیشتر به شناسایی زود هنگام این افراد و درمان های مبتنی بر افزایش کیفیت زندگی صورت پذیرد. استفاده از این پرسشنامه در منطقه ما نیز عملی است و می تواند در مطالعات در سطح وسیع مورد استفاده قرار گیرد
    کلید واژگان: کیفیت زندگی, بیماری های مزمن, EUROHIS, QOL 8, item
    Shams Alizadeh N., Delavari Ar, Mohsenpour B., Ghaderi E
    Background And Objectives
    Measuring the quality of life is one of the important indicators in evaluating health. The chronic disease is a one of the main cause of reduction in quality of life. The aim of this study was to assess the quality of life and its influential factors in 15-64 years old people in Kurdistan province, Iran.
    Methods
    In this cross-sectional study EUROHIS-QOL 8-item questionnaire was employed. Data was analyzed by SPSS statistical package.
    Results
    After adjusting the possible confounders, the mean score of quality of life was less in smoker 1.41 score versus non-smoker, in women 1.52 score versus men, in hypertension patients 1.41 score versus non-hypertension. The mean score of quality of life was reduced 0.05 per each year.
    Conclusions
    It is recommended to implement some interventions to manage properly current chronic diseases in order to increase the quality of life. It also seems that EUROHIS-QOL (8-item) is a suitable tool to measure the QOL in Iranian culture.
  • نرگس شمس علیزاده، مرضیه مقدم، بهزاد محسن پور، نرگس رستمی گوران
    زمینه و هدف
    مصرف مواد مخدر یکی از عمده ترین مشکلاتی است که قشر جوان از جمله دانشجویان را تهدید می نماید. این مطالعه به بررسی شیوع مصرف مواد مورد سوء مصرف در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کردستان در سال تحصیلی 1386-1385 پرداخته است.
    روش بررسی
    نوع مطالعه توصیفی-تحلیلی (مقطعی) می باشد. مطالعه به روش سرشماری انجام گرفت و جامعه مورد مطالعه را کلیه دانشجویان دختر و پسر که در سال تحصیلی 86-85 در دانشگاه علوم پزشکی کردستان مشغول به تحصیل بودند (1186نفر)، تشکیل می داد.
    یافته ها
    سابقه مصرف یک بار یا بیشتر در طی عمر در مورد الکل 1/17 درصد، حشیش 7/4 درصد، تریاک 8/4 درصد، روئین 7/0 درصد، اکستازی 7/2 درصد و سایر مواد 2/5 درصد بود. مصرف مستمر در مورد الکل 1/1، شیش 1/0، تریاک1/0، هروئین 1/ 0 و اکستازی 1/0 و سایر مواد 2/0 در صد بود. مصرف مواد با جنس مرد (001/0 p<)، سن (001/0 p<)، زندگی همراه با دوستان (001/0 p<)، تحصیل در رشته پزشکی (01/0 p<) رابطه معنی دار داشت. رابطه مصرف مواد با وضعیت تاهل و تحصیلات پدر معنی دار نبود. پیشنهاد اولین مصرف مواد در مورد کلیه مواد به جز تریاک بیشتر توسط دوستان صورت پذیرفته بود. در مورد حشیش و تریاک کنجکاوی و در مورد الکل، هروئین و اکستازی لذت، شایعترین انگیزه مصرف بود. میانگین سن شروع مصرف در مورد الکل 6/18، تریاک 3/18، هرویین 5/19، اکستازی 3/20 و حشیش 2/20 سال بود.
    نتیجه گیری
    شیوع مصرف الکل و سایر مواد در این دانشگاه قابل مقایسه با سایر دانشگاه های ایران می باشد. شیوع مصرف مواد در خانمها هرچند به نحو چشمگیری کمتر از آقایان بود ولی نسبت به مطالعات مشابه در دانشگاه های دیگر بالاتر بود.
    کلید واژگان: کلید واژه ها: همه گیر شناسی, مصرف مواد, دانشجویان
    Shams Alizadeh N., Moghadam M., Mohsenpour B., Rostami Gooran N.
    Background And Aim
    Substance abuse is one of the most prevalent problems in young adults. The aim of this study was to assess the prevalence rate of substance abuse among Kurdistan university students.
    Material And Methods
    This was a cross sectional and descriptive analytic study. The sampling method was census and sample size included all students of Kurdistan University (1186 student) in 2007. The data were collected and recorded in a questionnaire for each subject. Data were introduced into SPSS software and analyzed by mean of x2 test.
    Results
    The results of this study indicated the percentage of students who reported usage of substance one or more times in their lives as following: alcohol 17.1, cannabis 4.7%, opium 4.8%, heroin 0.7%, ecstasy 2.7, and other substances 5.2. Ongoing abuse of different substances was assessed as following: alcohol 1.1%, cannabis 0.1%, opium 0.1%, heroin 0.1 %, ecstasy 0.1%, other substances 0.2. There was a correlation between substance abuse and male gender (p<0.001), age (p<0.001), living with friends (p<0.001), and being medical student (p<0.01). There was no correlation between substance abuse and marriage and father education. All substances, except for opium, had been offered to the medical students for the first time by their friends. Curiosity was the most common motivation for cannabis and opium use and pleasure was the most common reason for alcohol, heroin and ecstasy use. The mean age of first use for different substances was 18.6, 18.3, 19.5, 20.3, and 20.2 years for alcohol, opium, heroin, ecstasy, and cannabis.
    Conclusion
    Substance use among Kurdistan university students was similar to other universities of Iran. Although substance abuse by female students was much lower than male ones in Kurdistan University, it was higher in comparison to the results of studies in other universities.
  • مرضیه مقدم، نرگس رستمی گوران، مدبر آراسته، نرگس شمس علیزاده، آزاد معروفی
    زمینه و هدف
    دانشجویان به سبب تجربه مشکلات جدید و استرس های متنوع در دوران تحصیل همواره در معرض بسیاری از مشکلات روانی هستند. از این جهت برای اولین بار در سال تحصیلی85-84 آموزش مهارت های زندگی به برنامه تحصیلی دانشجویان جدیدالورود پزشکی و مامایی دانشگاه علوم پزشکی کردستان اضافه شد. این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی این برنامه بر ارتقای دانش و نگرش دانشجویان نسبت به مهارت های زندگی و همچنین ارتقای توانمندی های روانی اجتماعی آنان انجام شد.
    روش کار
    در این مطالعه نیمه تجربی گروه مداخله شامل 51 دانشجوی رشته پزشکی و مامایی جدیدالورود و نمونه شاهد شامل 42 دانشجوی پزشکی و مامایی ترم دوم بودند. جمع آوری داده ها توسط پرسشنامه، بعد از تایید روایی و پایایی آن، صورت گرفت.
    یافته ها
    میانگین نمرات دانش و نگرش دانشجویان گروه مداخله نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری افزایش یافت. (به ترتیب 19/7 در برابر 66/4 با 0001/0=P و 74/8 در برابر 90/5 با 0001/0=P). بر اساس آنالیز واریانس دو طرفه نوع رشته تحصیلی تاثیری در میزان اثربخشی آموزش بر دانش و نگرش دانشجویان نداشت. میانگین نمره توانمندی های روانی– اجتماعی تنها در دانشجویان مامایی گروه مداخله (نسبت به گروه شاهد) به طور معنی داری افزایش یافت. (75/24 در برابر 14/20 با 0001/0=P).
    نتیجه گیری
    آموزش مهارت های زندگی به دانشجویان به صورت سیستماتیک و سازماندهی شده و در قالب درس یک واحدی تاثیر بارزی در ارتقای دانش و نگرش نسبت به مهارت های زندگی و توانمندی های روانی- اجتماعی آنان داشت. مسلم است جهت تداوم نتایج، ادامه آموزش حداقل به مدت یک سال ضروری می باشد.
    کلید واژگان: دانش, نگرش, توانمندی های روانی اجتماعی, دانشجوی پزشکی, دانشجوی مامایی
    Marzieh Moghadam, Narges Rostami Gooran, Modaber Arasteh, Narges Shams Alizadeh, Azad Maroofi
    Background and Objective
    Students at university are always exposed to a lot of psychological problems during their education due to experiencing new problems and different stresses. Thus, teaching life skills was added to medical and midwifery freshmen’s curriculum for the first time in Kurdistan University of Medical Sciences, in 2006.This study was performed to evaluate the efficacy of the aforementioned program on the student’s knowledge and attitude to life skills and their psychosocial capabilities improvement.
    Methods
    In this quasi-experimental study, cases were 51 medical and midwifery freshmen and control group included 42 medical and midwifery students who were in their second semester. Data was collected using a questionnaire which its validity and reliability were confirmed.
    Results
    The mean scores of the students’ knowledge and attitude increased significantly in cases in comparison to controls (7.19 in contrast to 4.66, P=0.0001 and 8.74 in contrast to 5.90, P=0.0001 respectively). According to two way ANOVA, field of study did not influence on the efficacy of education regarding students’ knowledge and attitude. Mean score of psychosocial capabilities increased significantly only in cases of midwifery group compared to their control group (24.75 in contrast to 20.14 with p=0.0001)
    Conclusion
    Teaching life skills to students in a systematic and organized way, in a form of single unit course, had a significant effect on improvement of students’ knowledge and attitude to life skills, and psychosocial capabilities. It is obvious that education should continue for at least one year in order to have constant results.
  • مرضیه مقدم، نرگس شمس علیزاده، فاروق وفایی بانه
    زمینه و اهداف
    برای اولین بار سازمان جهانی بهداشت در سال 1993 برنامه مدونی تحت عنوان آموزش مهارت های زندگی و در جهت پیشگیری اولیه و ارتقای بهداشت روان آماده نمود. در راستای اجرای این طرح برنامه آموزش مهارتهای زندگی در کشورهای مختلف از جمله کشور ما برنامه ریزی شده و در دست اجرا می باشد. پژوهش حاضر جهت ارزیابی اجرای این برنامه در سطح شهرستان سنندج انجام شده است.
    روش بررسی
    این مطالعه از نوع تجربی بوده که: جامعه مورد مطالعه آن دانش آموزان مقطع چهارم دبستان های شهرستان سنندج بوده است. نمونه گیری به روش تصادفی و سیستماتیک انجام شده و حجم نمونه شامل 167 نفر گروه مداخله و 173 نفر گروه مقایسه می باشد. مطالعه در دو مرحله انجام شده است: در مرحله اول اعتبار محتوا و همزمان پرسشنامه تعیین شد که از حد مناسب برخوردار بوده همچنین پایایی آن نیز قابل قبول بوده است. در مرحله دوم میزان آگاهی دانش آموزان از مهارت های زندگی از طریق توزیع پرسشنامه در دو گروه مقایسه و مداخله بررسی گردید.
    یافته ها
    بررسی نشان داد که سطح اطلاعات دانش آموزان از مهارتها در گروه مداخله به طور معنی داری نسبت به گروه مقایسه ارتقا یافته است (P<0.01). این نتیجه در دختران و پسران متفاوت بوده است (P<0.01). همچنین ارتباط مستقیم معناداری بین وضعیت تحصیلی دانش آموزان با سطح آگاهی آنان از مهارت ها به دست آمده است. (P<0.01).
    نتیجه گیری
    در مجموع نتایج بررسی ما علیرغم محدودیت های تحقیق نشان دهنده اثر بخشی برنامه کشوری آموزش مهارت ها می باشد. گرچه در این بررسی آموزش در دختران موفق تر از پسران بوده است. لازم است که در دوره های بعدی اولا توجه بیشتری به انعطاف در برنامه آموزش در گروه های جنسی دختر و پسر شده و ثانیا ارتقای کیفیت نحوه ارزیابی نیز مد نظر قرار گیرد.
    کلید واژگان: مهارت های زندگی, پیشگیری اولیه, ارتقای بهداشت روان, دانش آموز مقطع چهارم ابتدایی, سطح آگاهی از مهارت های زندگی
  • نرگس شمس علیزاده، جعفر بوالهری، داود شاه محمدی
    هدف از پژوهش حاضر تعیین میزان شیوع اختلالهای روانی در افراد بالای 15 سال در روستای ولیان یکی از روستاهای استان تهران بود. کلیه افراد بالای 15 سال ساکن روستا (N=640) با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28) و مصاحبه بالینی روانپزشکی براساس ملاکهای تشخیصی DSM-IV مورد بررسی قرار گرفتند. شیوع اختلال های روانی...
    کلید واژگان: همه گیر شناسی اختلالهای روانی, شیوع, مناطق روستایی, تهران
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال