نصیر عامل
-
گرانیتوئید خریل- کلاسور به سن الیگوسن، در جنوب غرب شهرستان کلیبر، شمال غرب ایران در کمربند ماگمایی البرز – آذربایجان رخنمون دارد. توده های نفوذی منطقه درون سنگ های آتشفشانی- رسوبی کرتاسه تزریق شده اند. ترکیب سنگ شناسی توده ها شامل گابرو- دیوریت، دیوریت، کوارتز مونزودیوریت و گرانیت است. کانی های اصلی تشکیل دهنده توده های گابرو- دیوریتی و دیوریتی شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن، آمفیبول و بیوتیت بوده و در توده کواراتز مونزودیوریتی پلاژیوکلاز، فلدسپار پتاسیم، کوارتز، آمفیبول و بیوتیت هستند. بررسی شیمی کانی ها نشان می دهد که ترکیب کلینوپیروکسن های سنگ های منطقه از نوع دیوپسید است. آمفیبول های منطقه در گروه کلسیمی قرار دارند. آمفیبول های کلسیمی نشان می دهند که سنگ های منطقه مورد بررسی از نوع گرانیتوئیدهایI هستند. آمفیبول های توده های خریل- کلاسور ترکیب مگنزیوهورنبلندی دارند. بیوتیت های سنگ های منطقه دارای نسبت Fe/(Fe+Mg) بیش از 33/0 و از منیزیم غنی هستند. فلدسپار در سنگ های گرانیتی با ترکیب آلبیت- الیگوکلاز و در سنگ های دیوریتی و کوارتز مونزودیوریتی دارای ترکیب آندزین، لابرادوریت و ارتوکلاز است. بر اساس شیمی کانی های بیوتیت، آمفیبول و بیوتیت ماگمای مولد سنگ ها سرشت آهکی قلیایی داشته و در محیطی وابسته به فرورانش شکل گرفته است.
کلید واژگان: شیمی کانی, خریل- کلاسور, آهکی قلیایی, البرز - آذربایجان, کلیبرThe kalasur_Kharil granitoid complex with Oligocene age, is located in SW Kaleybar of NW Iran, Alborz-Azarbaijan zone. The rocks are intruded into the Cretaceous volcanic and sedimentary rocks. The composition of plutonic rocks are consist of gabbro-diorite, diorite, quartz monzodiorite and granite. The major minerals in gabbro-dioritic and dioritic rocks are plagioclase, clinopyroxene, amphibole, biotite and major minerals in quartz monzodioritic and granitic rocks are potassium feldspar, plagioclase, quartz, amphibole and biotite. On the basis of mineral chemistry, the composition of clinopyroxenes is in diopside range. Amphibole minerals are calcic in study area. The calcic amphiboles indicates that the rocks of the studied area belong to type I granitoids. The Khari- Kalasour amphiboles are magnesio hornblende. The biotite in Kharil- Kalasur granite with Fe/(Fe+Mg)>3 is magnesio-biotite. The feldspar composition is albite-andesine in granite, labradorite, andsine and orthoclase in dioritic and quartz monzodioritic rocks. Mineral chemistry of the biotite, amphiboles and pyroxenes indicate that this rocks are calc-alkaline and have been crystallized in a subduction zone setting.
Keywords: Mineral Chemistry Kharil-Kalasur, Calc-Alkaline, I-Type, Alborz-Azarbaijan -
منطقه مورد بررسی در شمال غرب ایران، استان آذربایجان شرقی و حدود 30 کیلومتری شمال شهرستان سراب قرار دارد. این منطقه بخشی از پهنه ساختاری البرز است. براساس بررسی های سنگ نگاری و صحرایی، سنگ شناسی منطقه شامل توده نفوذی کوارتزمونزونیت پورفیری، توده گرانودیوریت پورفیری، دایک های برآمده از توده گرانودیوریت پورفیری و بازالت ها است. کانی شناسی اصلی شامل پلاژیوکلاز، کوارتز، فلدسپارپتاسیم، کلینوپیروکسن، بیوتیت و آمفیبول است و کانی های دگرسانی در سنگ های مورد بررسی سریسیت، کلریت، کائولینیت و اکسیدهای آهن بوده و اغلب دارای بافت های پورفیری، گلومروپورفیری و خال خال هستند. مهمترین دگرسانی های موجود شامل پهنه های فیلیک، آرژیلیک و پروپیلیتیک هستند. کانی های سولفیدی دیده شده در منطقه بیشتر پیریت، کالکوپیریت، اسفالریت و مولیبدنیت هستند که در برخی مقاطع، به اکسیدها و هیدرواکسیدهای آهن (هماتیت) تبدیل شده اند. بافت کانه زایی اغلب دانه پراکنده (افشان) و رگچه ای است. بررسی تغییرات عناصر خاکی نادر و عناصر کمیاب توده های پورفیری نشانگر ناهنجاری های مثبت از عناصر Li, Pb, Th, U و ناهنجاری منفی از عناصر P, Zr, Ti, Nb است. غنی شدگی مشخصی از عناصر خاکی نادر سبک نسبت به عناصر خاکی نادر سنگین (LREE/HREE) به چشم می خورد. نسبت *Eu/Eu در نمونه های دگرسان شده کمتر از نمونه سالم بوده و نسبت *Ce/Ce برای نمونه سالم و اغلب نمونه های دگرسان شده تقریبا یکسان است. افزون بر این، عوامل جدایش (La/Yb)N ، (La/Sm)N و (Gd/Yb)N در نمونه های دگرسان شده بیشتر از نمونه سالم است. عناصر خاکی نادر سبک روند افزایشی را نشان می دهند و عناصر خاکی نادر سنگین طی فرایند دگرسانی در منطقه با افزایش و کاهش همراه بوده اند. غنی شدگی عنصر U و Th به احتمال بسیار ناشی از شرایط اسیدی و جذب سطحی توسط کانی های رسی و نیز حضور در شبکه کانی زیرکن است. عناصری با شدت میدان بالا در بیشتر نمونه های دگرسان شده نسبت به سنگ خاستگاه غنی شدگی نشان می دهند و تنها در عنصر Hf تهی شدگی دارند.
کلید واژگان: قیزیلیق, دگرسانی گرمابی, فیلیک, آرژیلیک, پروپیلیتیک, سراب, شمال غرب ایرانThe studied area is located in the northwest of Iran, East Azarbaijan province, and at a distance of about 30 km from the north of Sarab city. This area is part of the structural zone of Alborz. Based on petrographic and field studies, the lithology of the area includes an intrusive mass of quartz monzonite porphyry, the mass of granodiorite porphyry, dykes branching from the mass of granodiorite porphyry, and basalts. The main mineralogy includes plagioclase, quartz, potassium feldspar, clinopyroxene, biotite, and amphibole, alteration minerals in the studied rocks include sericite, chlorite, kaolinite, and iron oxides and often have porphyric, glomeroporphyric and Poikilitic texture. The most important variations include phyllic, argillic, and propylitic zones. Sulfide minerals observed in the area are mostly pyrite, chalcopyrite, sphalerite, and molybdenite, which have been converted into iron oxides and hydroxides (hematite) at some points. The mineralized texture is mainly scattered grains and veins. Examining the changes of rare earth elements and rare elements of porphyry masses shows positive anomalies of elements Li, Pb, Th, and U and negative anomalies of elements P, Zr, Ti, and Nb. A specific enrichment of LREE/HREE elements can be seen. The ratio of Eu/Eu* in altered samples is lower than that of healthy samples, and the ratio of Ce/Ce* is almost the same for healthy samples and most of the altered samples. In addition, the subtraction factors of (La/Yb)N, (La/Sm)N, and (Gd/Yb)N in altered samples are higher than in healthy samples. Light rare earth elements show an increasing trend and heavy rare earth elements have increased and decreased during the region's transformation process. The enrichment of U and Th elements is probably due to the prevailing acidic conditions and surface absorption by clay minerals and also due to the presence of zircon in the mineral network. Elements with high field strength show enrichment in most of the altered samples compared to the source rock, and only the Hf element shows depletion.
Keywords: Qiziliq, Hydrothermal Alteration, Phyllic, Argillic, Propylitic -
گل فشان های منطقه سیوان از پدیده های منحصربفردی هستند که ارتباط تنگاتنگی با واحدهای رسوبی چین خورده و دانه ریز میوسن دارند. این گل فشان ها بصورت اشکال مخروطی فرسایش یافته و خاموش یا نیمه فعال و نیز حوضچه های گل در منطقه گسترش دارند. نتایج آنالیز نمونه های رسوب به لحاظ بافتی، آنها را در گروه گل سنگ و سیلت رسی به ترتیب در طبقه بندی فولک و شپارد قرار می دهد. کوارتز، فلدسپاتها، میکاها، انواع کانی های سنگین، کانی های رسی (ایلیت و کلریت) و خرده سنگها (دگرگونی، کربناته و آتشفشانی) از اجزاء تشکیل دهنده این رسوبات هستند. شواهد کانی شناسی بیانگر منشاء رسوبات از سنگهای دگرگونی و احتمالا آتشفشانی منطقه است. میزان کربنات کلسیم در نمونه های گل بین 19 تا 45 درصد متغیر بوده و بر این اساس رسوبات گلفشان ها، از نوع گل آهکی، مارن رسی و مارن می باشند. تشکیل گلفشان های سیوان در ارتباط با عواملی مانند حضور رسوبات دانه ریز میوسن، ضخامت رسوبات منطقه و تاثیر فشارهای روباره و تکتونیک ناحیه ای می تواند باشد. همچنین حضور گنبد نمکی پنهان طبق نقشه زمین شناسی و نیز عوارض سطحی، می تواند از عوامل موثر در تشکیل و فعالیت گل فشان های این ناحیه بوده باشد. این گل فشان ها به لحاظ ترکیب رسوب، آب و مکانیسم تشکیل قابل مقایسه با گل فشان های حواشی حوضه خزر هستند که با شرایط تکتونیکی-رسوبگذاری حوضه آنها می تواند مرتبط باشد.کلید واژگان: گلفشان, گنبد نمکی, فشار روباره و تکتونیک, میوسنThe mud volcanoes of Sivan region are unique phenomena that are closely related to the folded and fine-grained sedimentary units of the Miocene. These mud volcanoes are in the form of eroded and inactive or semi-active cones, as well as mud ponds in the region. The results of the analysis of the sediment samples, in terms of texture, place them in the mudstone and clayey silt groups, in the Folk and Shepard classifications, respectively. Quartz, feldspars, mica, various heavy minerals, clay minerals (Illite and chlorite) and rock fragments (metamorphic, carbonate and volcanic) are the components of these sediments. Mineralogical evidence indicates the origin of sediments from metamorphic and possibly volcanic rocks of the region. The amount of calcium carbonate in the mud samples varies between 19 and 45%, and accordingly, the sediments of the mud volcanoes are calcareous mud, argillaceous marl, and marl. The formation of Sivan mud volcanoes can be related to some factors such as the presence of fine-grained sediments of Miocene, the thickness of sediments, and the influence of overburden pressures and regional tectonics. Also, the presence of a hidden salt dome according to the geological map as well as surface features can be effective factor in the formation and activity of the mud volcanoes in this area. In terms of the composition of sediment, water and formation mechanism, these mud volcanoes are comparable to mud volcanoes on the margins of the Caspian basin, which can be related to their sedimentation-tectonic conditions.Keywords: Mud Volcanoes, Salt Dome, Overburden, Tectonic Pressure, Miocene
-
منطقه مورد بررسی در شمال غرب ایران و در پهنه البرز غربی _ آذربایجان قرار دارد. سنگ های میزبان بیگانه سنگ های مورد بررسی از نوع آندزیت بازالتی و آندزیت هستند. بیگانه سنگ های موجود در سنگ های آتشفشانی شامل انواع گابرویی و دیوریتی هستند. کانی های اصلی تشکیل دهنده بیگانه سنگ ها شامل پلاژیوکلاز، آمفیبول و کلینوپیروکسن و کانی های فرعی بیوتیت، ارتوپیروکسن و کانی های تیره هستند. بافت غالب بیگانه سنگ ها دانه ای و ریزسنگی پورفیری است. براساس شیمی کانی، ترکیب پلاژیوکلاز، آمفیبول، پیروکسن و بیوتیت به ترتیب عبارتند از الیگوکلاز تا آندزین، چرماکیت تا هورنبلند، اوژیت و استونیت. آمفیبول های بیگانه سنگ ها بر پایه مقدار AlIV (کمتر از 5/1 درصد)، در قلمرو کرانه ی فعال قاره ای وابسته به فرورانش قرار دارند. دما-فشارسنجی بیگانه سنگ ها با استفاده از مقدار کاتیونی آلومینیوم کل، نشان دهنده فشار 6/0±5.8 کیلوبار و دمای حدود 802 درجه ی سانتیگراد در محیط تبلور است. کلینوپیروکسن های مورد بررسی با ترکیب نیمه قلیایی همخوانی خوبی با محیط زمین ساختی کمان ماگمایی دارند. همچنین کلینوپیروکسن ها در فشارهای کم تا متوسط تشکیل شده اند که بیانگر تبلور آنها طی صعود ماگما و در اعماق متفاوت است. مقدار آهن سه ظرفیتی در کلینوپیروکسن ها نشان دهنده گریزندگی بالای اکسیژن ماگماست. کلینوپیروکسن های بیگانه سنگ های دیوریت-گابرویی در فشار 12 کیلوبار و دمای حدود 1050 درجه سانتیگراد تشکیل شده اند.
کلید واژگان: بیگانه سنگ, دیوریت-گابرو, کانی شیمی, منورThe studied area is located in the northwest of Iran within the western Alborz- Azerbaijan zone. The host rocks of the studied xenoliths are basaltic andesite and andesite. Xenoliths in volcanic rocks include gabbroic and diorite xenoliths. The main minerals of xenoliths include plagioclase, amphibole and clinopyroxene with minor minerals including biotite, orthopyroxene and opaque minerals. The main texture of xenoliths is granular and microlithic porphyric. Based on mineral chemistry, the composition of plagioclase, amphibole, pyroxene and biotite is oligoclase to andesine, chermakite to hornblende, augite and stonite respectively. Based on AlIV value (less than 1.5), amphiboles of xenoliths are placed in the active subduction-related continental margin. The thermo-barometric measurement of xenoliths, using the amount of total aluminum cations, indicates a pressure of 5.8 ± 0.6 kbar and a temperature of about 802°C in the crystallization environment. The studied clinopyroxenes with sub-alkaline composition show good compatibility with magmatic arc tectonic environment. Also, clinopyroxenes are formed in low to medium pressures, which indicates their crystallization during magma ascent at different depths. The amount of ferric iron in clinopyroxenes indicates the high fugacity of oxygen magma. The clinopyroxenes of diorite-gabbroic xenoliths were formed at a pressure of 12 kilobars and a temperature of about 1050°C.
Keywords: Xenolith, Diorite-Gabbro, Mineral Chemistry, Manavvar -
واحدهای آتشفشانی پلیو-کواترنری در نواحی مختلف آذربایجان در شمال باختری ایران قرار دارند. مشاهدات صحرایی نشان دهنده استقرار مواد آتشفشانی در ارتباط با ساختارهای زمین ساختی خطی مانند شکستگی ها و گسل های اصلی و محور چین های جوان است. سنگ های مورد مطالعه شامل بازالت، آندزیت بازالت ، تراکی آندزیت، تراکیت، داسیت، ریوداسیت و ریولیت می باشند که از سری ماگمایی کالک آلکالن و آلکالن با پتاسیم بالا هستند. گدازه های بازالتی جوان از بازالت، الیوین بازالت، تفریت تشکیل شده اند که به سری ماگمایی آلکالن تعلق دارند. نمونه های مورد مطالعه غنی شدگی را در K، Ba، Rb، Th، U،Cs نشان می دهند. بررسی رفتار شیمیایی کروم، نیکل، کبالت، Ti، V و MgO در مقابل SiO2 نشان دهنده فرآیند آلودگی است. غنی شدگی LREE و تهی شدگیHREE نشان دهنده این است که ماگمای این سنگ ها از گوشته استنوسفری با منبع گارنت و درجه ذوب نسبی کم منشاء گرفته اند. ناهنجاری های مثبت Cs، U، Ba،Rb و K و ناهنجاری های منفی کم Ta،Nb و Eu در نمونه های بازالتی را می توان با آلودگی پوسته ای تفسیر کرد. بررسی تاثیرات AFC نشان می دهد که فرآیند آلودگی نقش مهمی در تکوین ماگماها داشته است. واحدهای آتش فشانی اسیدی متوسط در برخی مناطق توسط دایک های لامپروفیر بریده می شوند. بررسی ساختارهای تکتونیکی نمونه ها نشان دهنده قوس های آتشفشانی پس از برخورد است.
کلید واژگان: آتشفشان, آذربایجان, پلیو-کواترنری, شمال غربی ایران, قوس های پس از برخوردPlio-Quaternary volcanic units are located in different regions of Azerbaijan in the north-west of Iran. Field observations show the placement of volcanic materials in connection with linear geo-structural structures such as fractures and main faults and the axis of young folds. The studied rocks include basalt, basaltic andesite, trachyandesite, trachyte, dacite, rhyodacite and rhyolite, which are from the calc-alkaline and alkaline magma series with high potassium. Young basaltic lavas are composed of basalt, olivine-basalt, tephrite, which belong to the alkaline magma series. The studied samples show enrichment in K, Ba, Rb, Th, U, Cs. Investigating the chemical behavior of chromium, nickel, cobalt, Ti, V and MgO against SiO2 indicates the pollution process. LREE enrichment and HREE depletion indicate that the magma of these rocks originated from the asthenosphere mantle with a garnet source and a low relative melting degree. The positive anomalies of Cs, U, Ba, Rb, and K and the low negative anomalies of Ta, Nb, and Eu in the basaltic samples can be interpreted as crustal contamination. Examining the effects of AFC shows that the contamination process played an important role in the formation of magmas. Medium acidic volcanic units are cut by lamprophyre dykes in some areas. Examining the tectonic structures of the samples indicates volcanic arcs after the collision.
Keywords: Volcanic, Azerbaijan, Plio-Quaternary, Northwest Iran, Post-collision arcs -
منطقه مورد مطالعه در فاصله 25 کیلومتری جنوب شرقی اهر و 40 کیلومتری شمال غربی مشکین شهر و اطراف روستای نقدوز قرار گرفته است. دگرسانی گرمابی منجر به گسترش زون های آرژیلیک، آرژیلیک- سیلیسی، سیلیسی و پروپیلیتی در این منطقه شده است. بر اساس مطالعات پتروگرافی، نمونه ها ترکیبی در حد آندزیت-آندزیت بازالتی، داسیت، ریوداسیت، ریولیت و لیتیک توف داشته و اغلب دارای بافت های پورفیریک، گلومروپورفیریک، هیالومیکرولیتی و میکرولیتی پورفیریک می باشند. آنالیز XRD نمونه های دگرسان، کریستوبالیت، ناترولیت، کایولینیت، کوارتز، آلبیت، سانیدین و ارتوکلاز را به عنوان کانی های اصلی نشان می دهد. مطالعات ژیوشیمی نشان داد که سیال دگرسان کننده دارای منشا گرمابی بوده و فرایندهای سوپرژن نیز نقش مهمی در ایجاد زون دگرسانی داشته است. در این بررسی، از روش عنصر بی تحرک، برای محاسبه تغییرات جرم و میزان انتقال عناصر نادر خاکی در طی فرایند دگرسانی گرمابی استفاده گردید. نسبت (Eu/Eu*) در نمونه های دگرسان بالاتر از نمونه تقریبا سالم است و نسبت (Ce/Ce*) برای نمونه نسبتا سالم یک و بیشتر نمونه های دگرسان بزرگتر از یک است. نسبت (La/Yb)n نشان داد که تهی شدگی عناصر HREE نسبت به عناصر LREE در نمونه های دگرسان بیشتر از نمونه سالم است و غنی شدگی LREE نیز ممکن است باعث افزایش این نسبت شود. نسبت (La/Sm)n در نمونه های دگرسان بیشتر از نمونه سالم بوده که حاکی از تهی شدگی بیشتر عناصر MREE نسبت به LREE است. با توجه به نحوه توزیع عناصر نادر خاکی در منطقه دگرسان به نظر می رسد رفتار عناصر تحت تاثیر pH، تغییرات دما و فشار، Eh، جذب سطحی توسط رس ها و اکسید آهن و فراوانی لیگاندهای یونی قرار گرفته است.
کلید واژگان: ژئوشیمی, دگرسانی, الگوی پراکندگی عناصر, نقدوز- زایلیک, زون ارسبارانThe study area is located in 25 km SE of Ahar and 40 km NW of Meshkin-Shahr around Naqadouz village. Hydrothermal alteration has resulted in the developing of Argillic, Argillic - Silicic, Silicic and propilitic zones in this area. Based on petrographic studies, the altered rocks are basaltic andesite, andesite, dacite, rhyolite and lithic tuff in composition, with porphyry, glomeroporphyry, hyalomicrolithic and microlithic porphyric textures. The XRD analysis of altered samples show cristobalite, natrilite, kaolinite, quartz, albite, sanidine and orthoclase as the main minerals. Geochemical studies indicate that the alteration fluid has hydrothermal source and supergene processes are more important than hypogene processes. In this study, we use the immobile element method to calculate mass-changes and trace elements transmission amount during hydrothermal alteration. The Eu/Eu* ratio is higher in altered samples than relatively unaltered samples and the ratio of Ce/Ce* is more than 1for the relatively unaltered and most altered samples. The ratio of (La/Yb) n indicated that the depletion of HREE in altered samples is more than LREE, and LREE enrichment can increase this ratio. The lower ratio of (Tb/Yb) n in altered than unaltered samples indicate less depletion of HREE relative to MREE. Considering the distribution pattern of REE’s in alteration zones, it seems that the behavior of elements are controlled by pH, T & P changes, Eh, preferred absorption by clayey and iron oxide minerals and ligands frequency including SO2-4 , PO4+3 , CI-, F-, CO2-3 .
Keywords: Geochemistry, Alteration, Element distribution, Nughdoz- Zaylik Area, Arasbaran zone -
آتشفشان خاموش سارای که در حاشیه شرقی دریاچه ارومیه واقع شده است شامل تناوبی از روانه های لیویسیتیتی و فوران های پیروکلاستیک وابسته است که دست کم بیش از پنج واحد از این سکانس دیده می شود. همچنین دایک های لیویسیت فنولیتی، دایک ها و روانه های لامپروفیری از نوع مونشی کیت، مینت و اسپسارتیت، دایک ها و دم های تراکیتی و دایک ها و یک توده کوچک نفوذی سینیتی، سایر ترم های سنگی آتشفشان سارای را تشکیل می دهند. به دلیل حضور کانی کلینوپیروکسن در تمامی واحدهای سنگی این آتشفشان، از شیمی کانی کلینوپیروکسن برای بررسی ارتباط ژنتیکی واحدهای مختلف سنگی آتشفشان سارای استفاده می شود. از لحاظ ترکیب شیمیایی، کلینوپیروکسن های مورد مطالعه در محدوده دیوپسید، سالیت و فاساییت قرار می گیرند و اغلب در محدوده فشاری سه تا چهار کیلوبار و دمای 1150 درجه متبلور شده اند. محیط ساختاری تشکیل اکثر این کلینوپیروکسن ها در محدوده بازالت های درون قاره ای تعیین می شود. با وجود تفاوت های بارز سنگ شناسی میان واحدهای مختلف سنگی آتشفشان سارای، ترکیب شیمیایی و شرایط تبلور کانی کلینوپیروکسن در تمامی این واحدهای سنگی بسیار نزدیک به هم می باشد که می تواند نشان دهنده منشا مشترک برای کلینوپیروکسن ها و همچنین منشا مشترک برای تمامی واحدهای سنگی آتشفشان سارای باشد.
کلید واژگان: آتشفشان سارای, دیوپسید, سالیت, شیمی کانیSaray volcano is an extinct volcano and is located in the east of Urmia Lake. This volcano mainly consists of Leucititic lava flows and their related pyroclastic materials forming a Sequence which repeated more than five times. Leucite phonolitic dykes, Lamprophyric (Minette, Monchiquite and Spessartite) lavas and dykes, Trachytic domes and dykes, Syenitic dykes and a small syenitic stock are other rock types of Saray volcano. Since clinopyroxene is present in all rock types of this volcano, mineral chemistry study of clinopyroxenes in all rock types of Saray volcano, could help us to explain the relationship between different rock types. Clinopyroxenes of Saray volcano have diopside, salite and fassaite compositions. The majority of studied clinopyroxenes crystallize under 3-4 kb pressure and 1150 centigrade temperature. Tectono-magmatically speaking, these clinopyroxenes were mostly formed within plate basalts. Although the composition of rock types of Saray volcano is very different, almost constant composition of clinopyroxene in all rock types, show the same origin for all clinopyroxenes. However, it can be concluded that all rock types have the same origin.
Keywords: Saray volcano, Diopside, Salite, Mineral chemistry -
منطقه مورد مطالعه ناحیه تسوج، استان آذربایجان شرقی، می باشد که بخشی از محدوده را نواحی کوهستانی و بخشی دیگر را قسمتی از دشت تسوج تشکیل می دهد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی مناطق دارای پتانسیل بالای رخداد فرونشست، زمین لرزه و زمین لغزش در ناحیه تسوج، براساس عوامل تاثیرگذار بر وقوع آنها و با استفاده از روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی(AHP) می باشد. در این پژوهش تاثیر افت سطح آب زیرزمینی و خطر فرونشست ناشی از آن مورد ارزیابی قرار گرفت. میانگین افت سطح ایستابی در محدوده مطالعاتی حدود 6 متر محاسبه گردید و مناطق دارای ریسک بالای فرونشست مشخص شد. جهت پهنه بندی مخاطرات مورد اشاره، 15 معیار، سطح ایستابی آب زیرزمینی، افت سطح آب زیرزمینی، شیب، جهت شیب، فاصله از آبراهه، کاربری اراضی، ارتفاع، لیتولوژی، فاصله از گسل، عمق زمین لرزه، طول گسل، فاصله از مرکز سطحی زمین لرزه، بزرگای زمین لرزه، فاصله از جاده و بارندگی مورد استفاده قرار گرفتند. براساس نتایج حاصل از این مطالعه به ترتیب معیارهای تراز سطح آب زیرزمینی، فاصله از گسل و لیتولوژی بیشترین تاثیر را بر روی خطر وقوع فرونشست، زمین لرزه و احتمال وقوع زمین لغزش ناحیه دارند و همین طور بیشترین مناطق مربوط به پهنه با خطر بالای فرونشست، زمین-لرزه و زمین لغزش به ترتیب در قسمت های مرکزی و جنوبی دشت، قسمت های شرقی و شمالی منطقه و نواحی کوهستانی و پرشیب در شمال و شرق منطقه واقع شده اند. بنابراین با مطالعه نقشه های پهنه بندی حاصل و شناسایی نقاط با پتانسیل بالای خطر در حوضه، می توان اثرات زیان بار آنها را در عرصه های منابع طبیعی و سایر بخش ها کاهش داد.کلید واژگان: ناحیه تسوج, فرونشست, زمین لرزه, زمین لغزش, روش AHPThe study area is Tasuj region, in East Azarbayjan Province, which consists of the mountainous and Tasuj plain. The purpose of this study is identification the areas with high potential for subsidence, earthquake and landslide in the Tasuj region, based on the factors affecting their occurrence and using the hierarchical analysis process (AHP) method. In this study, the effect of groundwater drawdown and the risk of subsidence due to it were evaluated. The average amount of water table drawdown in the study area was calculated about 6 meters and areas with high subsidence risk were identified. For the mentioned hazard zoning, 15 criteria, such as water table, water table drawdown, slope, aspect, distance of stream, land use, elevation, lithology, distance of fault, earthquake depth, fault length, distance of epicenter, earthquake magnitude, distance of road and rainfall were used. According to the results of this study, the criteria of water table, distance of faults and lithology, respectively, have the greatest effect on the risk of subsidence, earthquake and the potential for landslide occurrence. Also, most of the areas associated with high risk of subsidence, earthquake and landslide are located in the central and southern parts of the plain, eastern and northern parts of the region and mountainous and steep areas in the north and east of the region, respectively. Therefore, by studying the resulting zoning maps and identifying high-risk points in the basin, their harmful effects on natural resources and other parts can be reduced.Keywords: Tasuj area, Subsidence, Earthquake, Landslide, AHP method
-
زمینه و هدف
در این پژوهش نمونه هایی از رسوبات سطحی رودخانه های عبوری از شهر رشت برای بررسی و تعیین میزان 19 نوع سم ارگانوکلره (OCPs) با هدف مشخص نمودن پروفایل آلودگی، ویژگی های توزیع، عوامل موثر و خطرات ناشی از سرطان زایی این ترکیبات برداشته و آزمایش شده است. آلاینده های آلی کلره (OCPs) با توجه به حضور درهمه بخش های محیطی، پایداری و تجمع در محیط طبقه بندی شده اند. سمیت بالای آن ها تهدیدی قابل توجه برای سلامت انسان و گونه های زیستی است.
روش بررسیشناسایی و تعیین غلظت سموم موجود در نمونه ها، از طریق روش میکرواستخراج مایع- مایع و سپس تجزیه و تحلیل توسط دستگاه کروماتوگرافی گازی یونیزاسیون شعله (GC-FID) و ترسیم منحنی کالیبراسیون استاندارد خارجی سموم ارگانوکلره انجام شده است.
یافته هابر اساس نتایج آنالیزها، غلظت کلی سموم ارگانوکلره در نمونه های رسوب رودخانه های مورد مطالعه در محدوده ng/g 6/2-2/60 با میانگین ng/g20 است. منابع عمده آلودگی مربوط به هپتاکلر HCHs ،DDTs و Endosulfans بوده و بیش ترین آلایش مربوط به آلاینده غالب ایزومر DDE دررسوبات رودخانه پیربازار است.
بحث و نتیجه گیرینتایج نشان می دهد که میزان متفاوتی از ورودی های جدید و مصارف گذشته در منطقه وجود داشته است. تجزیه و تحلیل منابع بالقوه نشان داده که وقوع سطوح بالای باقی مانده DDTs و HCHsبه کاربرد وسیع این سموم در گذشته باز می گردد.
کلید واژگان: سموم ارگانوکلره, رسوبات رودخانه, میکرواستخراج مایع- مایع, خطر سرطان زاییBackground and ObjectiveIn this study, some samples of bed sediments from Rasht rivers were obtained and 19 organochlorine pesticides (OCPs) were determined for specifying the contamination profiles, distribution characteristics, effective factors and hazard of carcinogenic compounds. OCPs as Persistent Organic Pollutants (POPS) haskhown vast distribution, persistence and accumulation in the environment. Their high toxicity to humans and non-target organisms are a significant threat to human health and biodiversity.
MethodIdentify and determine the concentrations of organochlorine pesticides analysis were conducted on bed sediment samples by liquid-liquid micro extraction method and then by gas chromatography flame ionization (GC-FID) and via external standard calibration curve drawing.
FindingsBased on the analysis, total concentration of OCPs is in the range of 2.6-60.2 ng/g, with an average of 20 ng/g. The main sources of pollution are Heptachlor, HCHs, DDTs and Endosulfans and highest contamination of the dominant pollutant DDE isomers belonges to sediments of Pir Bazar River.
Discussion and ConclusionThe results are showed that there were various amounts of new and past entries. The analysis shows that the potential source of high levels of DDTs and HCHs residues of pesticides returns to the pastconsumptions.
Keywords: Organochlorine pesticides (OCPs), River sediments, Liquid-liquid microextraction, Cancer hazard -
آتشفشان سارای در حاشیه شرقی دریاچه ارومیه واقع شده است و یک کمپلکس آتشفشانی- نفوذی مرکب خاموش می باشد. این آتشفشان عمدتا تناوبی از روانه های لیویسیتیتی و فوران های آذرآوری با ترکیب لیویسیتیتی می باشد. دایک های لیویسیت فنولیتی، لامپروفیری، تراکیتی، یک توده کوچک نفوذی سینیتی و چند دایک با ترکیب سینیتی سایر واحد های سنگی آتشفشان سارای را تشکیل می دهند. کانی بیوتیت در مینت ها، مونشیکیت ها، تراکیت ها و سینیت های آتشفشان سارای از کانی های اصلی محسوب می شود و جهت بررسی دقیق تر، به ویژه تشخیص شرایط ژنز آنها، از بیوتیت های موجود در این سنگ ها، آنالیز نقطه ای انجام گرفت. میکا-های دایک های مینتی و مونشیکیتی و سینیت ها ترکیب فلوگوپیتی داشته و میکای تراکیت ها همگی از نوع بیوتیت می باشند. اکثر بیوتیت های مورد مطالعه در محدوده بیوتیت های اولیه مجددا متعادل شده قرار می گیرند. بررسی شیمی کانی آنها نشان می دهد که این مجموعه از یک ماگمای کالک آلکالن و در یک محیط کوهزایی تشکیل شده اند. عدد منیزیومی بیوتیت در لامپروفیرها اغلب بیش از 9/0، در سینیت ها اغلب بین 8/0 الی 9/0 و در تراکیت ها حدود 7/0 می باشد. فوگاسیته اکسیژن ماگما در حین تبلور اکثر بیوتیت ها حدود 9- تعیین می شود. با توجه به تفاوت ترکیب شیمیایی بیوتیت های نمونه های سینیتی و تراکیتی می توان گفت که به احتمال قوی بیش از یک و حتی بیش از دو مخزن تراکیتی- سینیتی مستقل از هم در آتشفشان سارای تشکیل شده اند.کلید واژگان: آتشفشان سارای, شیمی بیوتیت, فوگاسیته اکسیژن
-
آتشفشان سارای در حاشیه شرقی دریاچه ارومیه واقع شده است. بدنه اصلی این آتشفشان مرکب خاموش شامل تناوبی از روانه ها و فوران های پیروکلاستیک با ترکیب لوسیتیتی می باشد. دایک هایی با ترکیب لوسیت فنولیتی، لامپروفیری، تراکیتی و میکروسینیتی، روانه های لوسیتیتی را قطع می کنند. شواهد صحرایی نشان می دهد که دایک های مینتی و تراکیتی همدیگر را قطع می کنند. دایک های سینیتی و یک توده میکروسینیتی در مرکز این آتشفشان برونزد دارند. فوران پیروکلاست های تراکیتی آخرین مرحله فعالیت این آتشفشان می باشد و احتمالا در اثر شدت انفجار آن دهانه آتشفشان تخریب شده و به حالت امروزی درآمده است. لوسیتیت ها عمدتا از فنوکریست های لوسیت و کلینوپیروکسن، مینت ها از فنوکریست های بیوتیت و کلینوپیروکسن و تراکیت ها از فنوکریست های سانیدین، بیوتیت و کلینوپیروکسن تشکیل شده اند. ماگماتیسم سارای سرشت پتاسیک و اولتراپتاسیک دارد و باتوجه به ویژگی های ژیوشیمیایی، گوشته مولد آن بایستی گوشته ای گارنت کلینوپیروکسنیتی میکادار باشد. قرارگیری سنگ های لوسیتیتی، لامپروفیری و تراکیتی در کنارهم صرفا با عملکرد پدیده تبلور تفریقی در ماگمای لوسیتیتی قابل توجیه نیست. سانیدین فراوان ترین فلدسپار موجود در سنگ های سارای می باشد. تشکیل مگاکریست های سانیدین نتیجه کریستالیزاسیون بطیی و طولانی مدت در یک مخزن ماگمایی با ابعاد متوسط، کم عمق و نسبتا ایزوله است؛ چرخه حرارتی در این حجره ماگمایی به نحوی بوده است که دمای ماگما در حدود دمای پتاسیم فلدسپار مایع باشد.
کلید واژگان: آتشفشان سارای, تراکیت, سانیدین, لوسیتیت, لامپروفیرThe Saray volcano is located on the East of the Urmia Lake. This extinct stratovolcano mainly consists of Leucitite lavas and related pyroclasts. Dykes with composition of Leucite phonolite, Lamprophyre, Trachyte and microsyenite intruded into leucitite. Field evidences indicate that minette and trachytic dykes intruded into each other. A microsyenitic stock and dykes outcrops in the central valley of this volcano. The trachytic pyroclasts eruption is the last activity of the Saray volcano and probably caused the destruction of volcanoe’s caldera and formed its current shape. Leucitites maimly consist of leucite and clinopyroxene phonocrysts, minettes consist of biotite and clinopyroxene phenocrysts and trachytes consist of biotite, sanidine and clinopyroxene phenocrysts. The Saray magmatism has potassic to ultrapotassic nature and its geochemical features indicate that this magma should be originated from a micaceous garnet clinopyroxenite mantle. The coexistance of leucitite, lamprophyre and trachyte, could not be explained only by the function of fractional crystallization in leucitite magma. Sanidine is the most abundant feldspar in the Saray volcano. Sanidine megacrysts crystalize in a medium size magma chamber with continuing temperature cycling, so that the magma temperature remains close to the liquidus temperature of the K-feldspar for a long time.
Keywords: Lamprophyre, Leucitite, Sanidine, the Saray volcano, Trachyte -
نشریه علوم زمین، پیاپی 114 (زمستان 1398)، صص 153 -164منطقه مورد مطالعه در کوه های میشو، شمال غرب مرند واقع شده است. سنگهای آتشفشانی و آتشفشانی-تخریبی پلیوسن عمده برونزدهای سنگی منطقه را تشکیل می دهند. انواع مختلف زنولیت های لامپروفیری، میکا پیروکسنیتی، کربناته و آمفیبولیتی داخل سنگهای آندزیتی مشاهده می شوند. زنولیت لامپروفیری متشکل از درشت بلورهای بیوتیت و کلینوپیروکسن در زمینه ای از همین بلورها همراه با پلاژیوکلاز با بافت شاخص پورفیریک و هیالوپورفیریک می باشد. زنولیت لامپروفیری بر اساس ترکیب کانی شناسی از نوع کرسانتیت می باشد. کانی های تشکیل دهنده زنولیت میکا پیروکسنیتی شامل بلورهای کلینوپیروکسن، بیوتیت، پلاژیوکلاز، (±) هورنبلند و کانی های تیره است. زنولیت کربناته متشکل از بلورهای پراکنده پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن و کمتر آمفیبول و بیوتیت در خمیره کربناتی است. بر اساس شیمی بلورهای کلینوپیروکسن ترکیب ماگما در زنولیت های میکا پیروکسنیتی و لامپروفیری کالک آلکالن تعیین می شود. ترکیب بیشتر کلینوپیروکسن ها در زنولیت های لامپروفیری و میکا پیروکسنیتی با شرایط فوگاسیته بالای اکسیژن مطابقت دارد. دماهای محاسبه شده برای زنولیت های میکا پیروکسنیتی C 1200-C1100 و لامپروفیری C 800-C1080 در فشارهای 5 تا 10 کیلوبار برآورد شده است. حرارت و فشار زنولیت آمفیبولیتی بر اساس شیمی تک کانی آمفیبول بترتیب حدود (oC12 ±) 750 تا 800 درجه سانتی گراد و 6/0±2/6 کیلوبار محاسبه شد.کلید واژگان: زنولیت, شیمی کانی, حرارت-فشارسنجی, میشو, قخلارThe study area is located at the Mishow mountain ranges in NW Marand town. The main outcropping rocks are Pliocene volcanic and volcaniclastic rocks. Lamprophyre, mica pyroxenite, amphibolite and carbonate rocks occure as xenoliths within andesites. The main rock forming minerals for lamprophyre xenolith are coarse grained biotite, clinopyroxene and rare plagioclase within a matrix composed of the same crystals with porphyric and hyaloporphyric textures. These can be classified as kersantite. Mica pyroxenite xenolith is composed of clinopyroxene, biotite, plagioclase, (±) hornblende and opaque phases. Plagioclase, clinopyroxene as well as rare amphibole and biotite are seen as scattered magmatic crystals within carbonate matrix in the carbonate xenolith. On the basis of mineral chemistry of clinopyroxene, magma nature for the lamprophyre and mica pyroxenite xenoliths has been detremined as calc-alkaline. Clinopyroxene composition indicates high fugacity of oxygen for lamprophyre and mica pyroxenite xenoliths. The estimated temperatures are 1100C-1200C, 1080C-800C for mica pyroxenite and lamprophyre respectively at pressures of 5-10 kbar. The pressure and temperature of amphibolite xenolith have been estimated based on amphibole geothermobarometer as 750-800 (±12oC) and 6.2±0.6 kbar, respectively.Keywords: xenolith, Mineral chemistry, Thermobarometry, Ghikhlar, Mishow
-
منطقه مورد مطالعه در 35 کیلومتری شمال غرب تبریز واقع شده است. بر اساس شواهد چینهای سنگهای آتشفشانی منطقه منور، سنی از میو- پلیوسن تا پلیو- کواترنری داشته و از نظر زمین شناسی ساختاری بخشی از زون البرز باختری – آذربایجان به شمار می روند. سنگ های آتشفشانی بیشتر از نوع داسیت، ریوداسیت، آندزیت، آندزیت بازالت و تراکی آندزیت می باشند. در نمودارهای عنکبوتی، این سنگ ها غنی شدگی از عناصر LREE و LILEنسبت به HREE و HFSE، تهی شدگی و آنومالی منفی Ti، Nb و Ta (TNT) و نسبت های بالای Ba/Nb و Ba/Ta را نمایان می سازند که نشانگر شکل گیری آنها در قوس های قارهای و قوس های بعد از تصادم هستند. مقادیر بالای SiO2 برابر با 55 تا 66 درصد وزنی و پایین بودن مقادیر MgO، Y و Yb و نسبت های بالایSr/Y و La/Yb بیانگر شکل گیری آنها از یک ماگمای آداکایتی پرسیلیس در منطقه است. با وجود این شواهد و بررسی الگوهای پراکندگی عناصر نادر خاکی نشان دهنده تشکیل ماگما از ذوب بخشی پوسته ضخیم شده پس از برخورد است.کلید واژگان: سنگ های آداکایتی, پوسته ضخیم شده بعد تصادم, منور, تبریز
-
سنگ های آتشفشانی قلیایی شمال غرب مرند با سن پلیو-کواترنر در شمالی ترین بخش منطقه آتشفشانی ارومیه-دختر قرار دارند. آنها غنی شدگی مشخصی در LILE و LREE و تهی شدگی در HFSE (همانند Ta و Nb) نشان می دهند و همچنین دارای نسبت های بالای Ba/Ta و Ba/Nb هستند که از ویژگی های مناطق فرورانش است. بیشتر اتولیت ها و زینولیت های هورنبلندیتی دیده شده در این مجموعه در بخش فوران های تراکی آندزیتی و تراکی آندزیت بازالتی قرار دارند. این اتولیت ها و زینولیت ها بافت انباشتی نشان می دهند و از لحاظ مقدار کانی پلاژیوکلاز به دو گروه تقسیم می شوند. در گروه نخست مقدار پلاژیوکلاز کمتر از 10 درصد است و آمفیبول و بیوتیت کانی های اصلی هستند. با در نظر گرفتن مقادیر عناصر سازگار نیکل و کروم، شکل روند REE و ترکیب عناصر اصلی کانی ها، احتمال داده می شود که ترکیب ماگمای تشکیل دهنده گروه 1 (اتولیت های هورنبلندیتی) با سنگ های آتشفشانی میزبان یکسان باشند. در گروه 2 مقدار پلاژیوکلاز بیشتر از 20 درصد است و آمفیبول، پلاژیوکلاز و بیوتیت کانی های اصلی هستند. با در نظر گرفتن ترکیب عناصر اصلی کانی ها، مقدار و شکل روند REE و مقادیر عناصر ناسازگار، احتمال داده می شود، خاستگاه ماگمای گروه 2 (زینولیت های هورنبلندیتی) گوشته دگرنهاده، با غنی شدگی کمتر نسبت به گروه 1 باشد.
کلید واژگان: تراکی آندزیت, اتولیت, زینولیت, هورنبلندیت, شمال غرب مرندAlkaline volcanic rocks of the northwest of Marand with Plio-Quaternary age are located in the northern part of Urumieh-Dokhtar Magmatic Arc. These rocks have a distinct enrichment in LILE and LREE and depletion in HFSE (such as Ta and Nb) and high Ba/Ta and Ba/Nb ratios, which are among the characteristics of subduction zones. The majority of hornblenditic autholiths and hornblenditic xenoliths are placed inside the trachy andesite rocks and the trachy basaltic andesite rocks. These autholiths and xenoliths, which have a cumulate texture, are classified into two groups based on the amount of plagioclase mineral. In Group 1, the amount of plagioclase is less than 10% and contains amphibole and biotite as the main minerals. Considering, contents of Cr and Ni, REE trend shape and the chemical composition of minerals, it seems that the origin of magma for group 1(hornblenditic autholiths) is the same as magma of host volcanic rocks. In Group 2, the amount of plagioclase is more than 20% and contains amphibole, plagioclase and biotite as the main minerals. The combination of minerals of group 2 are not similar to group 1. Considering, combination of minerals, REE trend shape and contents of REE and contents of incompatible trace elements, it seems that the magma of group 2 (hornblenditic xenoliths) is derived from the mantle metasomatized with less enriched than group 1.
Keywords: Trachy andesite, autholith, xenolith, hornblendite, north west of Maran -
نشریه پترولوژی، پیاپی 30 (تابستان 1396)، صص 15 -30
سنگ های آتشفشانی بررسی شده در 35 کیلومتری شمال باختری تبریز جای دارند و شامل داسیت، آندزیت، آندزیت بازالت و بازالت هستند. از دیدگاه زمین شناسی ساختاری، این منطقه بخشی از پهنه البرز باختری– آذربایجان به شمار می رود. در آذربایجان و شمال باختری ایران، آغاز فوران های آتشفشانیبا سن پلیو- کواترنری با خروج انفجاری مواد آتشفشانی با ترکیب اسیدی و حد واسط همراه بوده است. پایانی ترین مرحله و جوان ترین فعالیت آتشفشان با خروج گدازه های بازالتی از راه شکستگی ها و گسل ها روی داده است که در مجموع با ساختار لایه لایه روی هم دیده می شوند. گدازه های بازالتی با ساخت منشوری سنگ های آذرآواری پلیو- پلیستوسن و گدازه های آندزیتی را پوشانده اند. کانی های اصلی سازنده این سنگ ها عبارتند از: الیوین، پلاژیوکلاز، آمفیبول و پیروکسن. در این سنگ ها، بافت های میکرولیتیک پورفیریک، هیالومیکرولیتیک پورفیریک، گلومروپورفیریک و بافت کومولایی را می توان شناسایی کرد. در نمودارهای شناسایی سری ماگمایی، نمونه ها متعلق به دو سری ماگمایی کالک آلکالن و آلکالن هستند و ویژگی های ماگماتیسمی بایمودال را نشان می دهند. ردیف های آتشفشانی بررسی شده یک سری معکوس آتشفشانی را نشان می دهد که که از ویژگی های ولکانیسم بایمودال به شمار می رود. نمودارهای چندعنصری بهنجارشده به ترکیب های کندریت و گوشته اولیه برای سنگ های منطقه نشان دهنده غنی شدگی از عنصرهای LREE و LILE و تهی شدگی از HREE و HFSE (مانند: Ti، Nb و Ta یا TNT) هستند. برپایه نمودارهای عناصر کمیاب La در برابر La/Sm و La/Yb در برابر Y، ماگمای سازنده سنگ های بازیک می تواند از نرخ پایین ذوب بخشی گوشته ای گارنت لرزولیتی پدید آمده باشد. با بالاآمدن و جایگیری چنین ماگمایی در بخش های بالایی تر پوسته و در پی ذوب بخشی سنگ های پوسته ای، مواد آتشفشانی اسیدی و حد واسط پدید آمده است. نمودارهای زمین ساختی ماگما نشان می دهند که این سنگ ها در کمان های آتشفشانی پسابرخوردی پدید آمده اند.
کلید واژگان: سنگ های آتشفشانی, گارنت لرزولیت, پسابرخوردی, سهرل, شمال باختری ایرانPetrology, Volume:8 Issue: 30, 2017, PP 15 -30The studied volcanic rocks are located in 35 km North West of Tabriz and consists of dacite, andesite, basalt and basaltic andesite. Based on structural geology evidences, this area is part of west Alborz Azerbaijan zone. Plio - Quaternary volcanism is started with explosive eruptions of acidic and intermediate materials and in last and young stage basaltic lava erupted from faults and fractures that are visible with layered structure. Prismatic basaltic lavas covered pyroclastic rocks and andesitic lavas. The main constituent minerals in these rocks are olivine, plagioclase, amphibole and pyroxene. In the diagram to determine the magmatic series, samples belong to two magmatic series calc-alkaline and alkaline and show characteristics of bimodal magmatism. Studied volcanic sequence show a reverse volcanic series that it is results of characteristics of bimodal volcanism. In spider diagrams which normalized with chonderite and primitive mantle amounts, these rocks show enrichment of HREE and HFSE elements and depletion of LREE and LILE like Ti, Nb and Ta (TNT). According to the trace elements diagrams La to La / Sm and La / Yb to Yb ratio, magma genesis can be formed from a low rate of partial melting of garnet lherzolite mantle and with ascending and emplacement of magma in the upper level of the crust partial melting of crustal rocks produced acidic and intermediate volcanic materials. Tectonomagmatic diagrams show that these rocks formed in post collision volcanic arcs.
Keywords: volcanic rocks, bimodal magmatism, garnet lherzolite, post collision, NW Iran -
منطقه ی مورد بررسی در شمال غرب ایران، استان آذربایجان شرقی و در شمال ورزقان قرار گرفته است. کانی های اصلی دایک ها عبارتند از پلاژیوکلاز ، آمفیبول و بیوتیت و کانی های فرعی اسفن، کوارتز و آپاتیت. بافت این دایک ها، پورفیریک با خمیره ی ریز تا متوسط است. براساس بررسی های شیمی کانی، ترکیب پلاژیوکلاز و بیوتیت در دایک های کوارتزدیوریتی به ترتیب عبارتند از آندزین تا الیگوکلاز و آنیت - سیدروفیلیت. ترکیب شیمی کانی آمفیبول در گروه آمفیبول های کلسیک از نوع مگنزیوهورنبلند است. این آمفیبول ها وابسته به مناطق فرورانش بوده و با حاشیه ی فعال قاره ای وابسته به فرورانش همخوانی دارند. دما-فشارسنجی دایک ها با استفاده از مقدار کاتیونی آلومینیوم کل، در ساختار آمفیبول نشان می دهد که آمفیبول موجود در دایک های کوارتزدیوریتی در فشار 5/0±4 کیلوبار و دمای حدود 800 درجه ی سانتی گراد متبلور شده است. دماسنجی تک کانی بیوتیت برای دایک های تاخیری نشان می دهد که بیوتیت در دمای حدود 700 تا 750 درجه ی سانتی گراد متبلور شده است. گریزندگی بالای اکسیژن (10- تا 17-) حاکی از اکسیده بودن ماگما و شاهدی برای تشکیل آن در ورقه های همگراست. براساس نمودارهای تعیین ماهیت و سرشت ماگمائی بر مبنای ترکیب شیمیائی آمفیبول، نمونه های مورد مطالعه در قلمروشبه قلیایی تا قلیایی قرار می گیرند. بر اساس نمودار تکتونوماگمایی، آمفیبول های منطقه در گستره ی آمفیبول های وابسته به محیط ابرفرورانشی قرار می گیرند. بر مبنای مقدار AlIV (کمتر از 5/1)، کلیه آمفیبول های دایک های مورد بررسی در قلمرو حاشیه ی فعال قاره ای وابسته به فرورانش قرار می گیرند.کلید واژگان: کانی شیمیایی, دایک کوارتزدیوریتی, آمفیبول, بیوتیت, سونگونThe study area is located in NW of Iran, East-Azarbaidjan Province in north Varzeghan. Plagioclase, amphibole and biotite are the major minerals and sphene, apatite, and quartz are accessory minerals. The texture of these dykes are porphyrytic with fine to medium matrix. Mineral chemistry analysis revealed that the composition of Plagioclase varies from andesine to oligoclase and the biotite varies from annite to siderophyllite. Amphiboles are principally of calcic-type and show magnesio-hornblende composition. These amphiboles are related to subduction zones and are concordance with active continental margins related to subduction. Dykes thermo-barometry, using total Al3 content in amphibole, shows that amphibole in quartz-dioritic dykes were crystallized at 800˚C and 4±0.5 kbars. Biotite thermometry in late dykes shows the crystallization temperature of 700 to 750 ˚C. High oxygen fugacity (-10 to -17) imply an oxidation magma and its formation in convergent plates. Based on magma character and nature determining diagrams according to chemical composition of amphibole, studied samples lie in sub-alkaline to alkaline magma series. Based on tectono-magmatic diagrams, amphiboles of the area lie in the field of suprasubduction related amphiboles. According to the amount (less than 1.5) AlIV, all of studied amphiboles placed in active continental margins related to subduction field.Keywords: Mineral chemistry, quartzdioritic dykes, amphibole, biotite, Sungun
-
توده های گابروئی موردمطالعه در شرق و جنوب غرب هوراند (شرق کلیبر)، در استان آذربایجان شرقی رخنمون دارند. توده گابروئی لقلان به فرم سیل های مکرر به درون نهشته های فلیش گونه کرتاسه بالایی– پالئوسن تزریق شده است. توده گابروئی هشت سر به همراه پیروکسنیت های همراه به درون نهشته های مذکور تزریق شده است. کانی شناسی اصلی گابروی لقلان شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن، پتاسیم فلدسپار و بیوتیت بوده و کانی های اصلی سازنده گابروی هشت-سر شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن و آمفیبول است. پلاژیوکلازهای موجود در توده ی گابروئی هشت سر (آنورتیت) کلسیک تر از پلاژیوکلازهای موجود در توده گابروئی لقلان بوده و برخلاف آن ها فاقد منطقه بندی می باشند. ترکیب کلینوپیروکسن در هر دو توده در محدوده دیوپسید بوده و آمفیبول های موجود در توده گابروئی هشت سر ترکیب پارگازیتی تا چرماکیتی دارند. ماگمای مولد این توده ها براساس شیمی سنگ کل و ترکیب کلینوپیروکسن های موجود در آن ها، دارای سرشت شوشونیتی بوده و از ذوب بخشی با نرخ حدود 5 درصدی گوشته اسپینل– گارنت لرزولیتی غنی شده و با گارنت باقیمانده در فاز تفاله و در یک محیط قوس آتشفشانی تکوین یافته است.کلید واژگان: سیل, فیلیشوئید, قوس آتشفشانی, گابرو, هوراندThe gabbroic bodies are outcropped in the East and south-west of Hourand (East of Kaleybar) and in the East Azarbaijan province. The gabbroic body of Leghlan forms frequent sills injected in the Upper Cretaceous-Paleocene flysch deposits. The gabbroic body of Hashtsar along with associated pyroxenite were injected into these deposits. The mineral composition of the gabbroic body of Leghlan is plagioclase, clinopyroxene, potassium feldspar and biotite, and the major minerals of the gabbroic body of Hashtsar includes plagioclase, clinopyroxene and amphibole. Plagioclases in gabbroic body of Hashtsar (anorthite) is more calcic than those in the gabbroic body of Leghlan and show no chemical zoning. The composition of clinopyroxene in both bodies is in the range of diopside and amphiboles in gabbroic body of Hashtsar are pargasite to tschermakite. The parental magmas of these bodies, based on mineral chemistry and composition of clinopyroxene, was shoshonit and the melting occurred at a rate of about 5% of the enriched spinel-garnet lherzolite mantle and with garnet in the residue. The rocks were developed in a volcanic arc setting.Keywords: Sill, Flysch, Volcanic arc, Gabbro, Hourand
-
کانسار مس- مولیبدن پورفیری سونگون در شمال باختری ایران و در استان آذربایجان شرقی جای دارد. معدن مس سونگون از دید سنگ شناسی شامل توده سونگون پورفیری (SP) و هشت دسته دایک تاخیری کوارتزدیوریتی (DK1(a، b، c))، گابرو دیوریتی (DK2)، دیوریتی (DK3)، داسیتی (DK4)، لامپروفیری (LAM) و میکرودیوریتی(MDI) است. کانی های اصلی تشکیل دهنده دایک لامپروفری شامل بیوتیت، پلاژیوکلاز، ارتوز، آمفیبول است. این دایک بافت پورفیریک و میکرولیتیک پورفیری دارد. دایک های لامپروفیری در منطقه مطالعه شده ترکیب آلکالی بازالت دارند و ماگمای مادر این دایک ها بر پایه ژئوشیمی سنگ کل، شوشونیتی است. بررسی شیمی کانی ها، ترکیب پلاژیوکلاز را الیگوکلاز تا آلبیت، آمفیبول را مگنزیوهورنبلند و بیوتیت را سیدروفیلیت تا استونیت نشان می دهد. دایک های لامپروفیری از یک ماگمای با فوگاسیته بالای اکسیژن ایجاده شده اند. بر پایه دماسنجی تک کانی بیوتیت دمای تبلور کانی در دایک لامپروفیری 650 تا 700 درجه سانتی گراد تعیین شده است. با توجه به ویژگی های کانی شناسی و شواهد ژئوشیمیایی، لامپروفیرهای منطقه مورد مطالعه از نوع کالک آلکالن و جزو کرسانتیت ها ارزیابی می شوند. نمودارهای چند عنصری بهنجار شده با کندریت و گوشته اولیه نشان دهنده غنی شدگی عناصر LREE و LILE و تهی شدگی HREE و HFSE در دایک های لامپروفیری سونگون است. بر پایه نمودار عناصر کمیاب La/Sm در برابر La ماگمای منشا این سنگ ها می تواند از نرخ پایین ذوب بخشی یک گوشته گارنت لرزولیتی ایجاد شده باشد. این دایک ها در یک محیط زمینساختی پس از برخوردی و از گوشته متاسوماتیزه شده در اثر یک فرورانش کهن ایجاد شده است.کلید واژگان: دایک لامپروفیری, کرسانتیت, گارنت لرزولیت, پس از برخورد, سونگونSungun Cu-Mo porphyry deposit is located in East Azarbaijan province and at northwest of Iran. From the petrology viewpoint, the Sungun copper mine is consisted of porphyry Sungun (SP), and eight categories of delayed dykes made of quartz-diorite (DK1 (a, b, c)), gabbro-diorite (DK2), diorite (DK3), dacite (DK4), lamprophyre (LAM) and micro-diorite (MDI). The main minerals of lamprophyric dyke are biotite, plagioclase, K-feldspar, and amphibole with porphyritic and microlithic porphyre textures. Lamprophyric dykes in the studied area have alkali-basalt composition and based on whole rock geochemistry is originated from a shoshonitic magma. Minerals chemistry analysis revealed that the composition of plagioclase varies from oligoclase to albite, amphibole is Magnesiohornblende and biotite composition varies from siderophyllite to eastonite. Lamprophyric dykes have been originated from a magma with high oxygen fugacity. Based on biotite thermometry, the temperature of biotite crystallization in lamprophyric dyke was 650 to 750°C. According to the mineralogical and geochemical evidence, studied lamprophyre samples are of kersantite type and belong to calk-alkaline lamprophyres. Multi-element diagrams normalized to chondrite and primitive mantle indicates LREE and LILE enrichment and HREE and HFSE depletion in the lamprophyre dykes Sungun. Based on trace elements ratio diagram of La/Sm vs. La parental magmas can have been generated from low degree partial melting of subcontinental mantle source with garnet-lherzolite composition. The dykes formed in Post-collisional geotectonic environment of the studied samples and trace element geochemical evidence indicate that produced magma formed from a metasomatic mantle due to an ancient subduction.Keywords: Lamprophyric dyke, Kersantite, Garnet, lherzolite, Post Collision, Sungun
-
نشریه پترولوژی، پیاپی 28 (زمستان 1395)، صص 109 -126بازالت های جوان آذربایجان شرقی در پهنه البرز باختری- آذربایجان جای گرفته اند. تکاپوهای آتشفشانی از پلیوسن تا کواترنری با بیرون آمدن گدازه ها از سیستم های شکستگی و گسل ها روی داده است. سنگ ها الیوین بازالت و تراکی بازالت هستند. کانی های اصلی آنها الیوین، پیروکسن، پلاژیوکلاز در خمیره ای شیشه ای و یا ریز بلور هستند. بافت این سنگ ها هیالوپورفیریتیک و هیالومیکرولیتیک پورفیریتیک با درشت بلورهای الیوین ها است. عناصر کمیاب و خاکی نادر در نمودار های عنکبوتی، نسبت بالایی از LREE/HREE را نشان می دهند. شیب منفی در نمودار عناصر خاکی نادر نشان دهنده سرشت آلکالن آنهاست. در نمودارهای زمین ساختی، بازالت های منطقه مرند در گستره IAB، اهر، هریس، کلیبر و میانه در گستره OIB و بازالت های سهرل در گستره CRB جای گرفته اند. نمونه های مرند و سهرل از خاستگاه گوشته ای سنگ کره ای - سست کره ای، با نرخ ذوب 2 تا 5 درصد، هریس، اهر، کلیبر با همان خاستگاه با نرخ ذوب بخشی 1 تا 2 درصد و نمونه منطقه میانه نیز از ذوب بخشی 10 تا 20 درصد از گوشته سنگ کره ای پدیدآمده اند و چه بسا نشان دهنده ژرفای کم گوشته و نرخ ذوب بالای آن است. برپایه نمودار های پهنه زمین ساختی، نمونه ها در گستره کمان های پس از برخورد جای گرفته اند.کلید واژگان: الیوین بازالت, کمان های پس از برخورد, آذربایجان شرقی, شمال باختری ایرانPetrology, Volume:7 Issue: 28, 2017, PP 109 -126The young basalts in East Azerbaijan are placed in West Alborz Azerbaijan zone. Volcanic activities have extended from the Pliocene to the Quaternary by eruption from fracture systems and faults. Rocks under study are olivine-basalt and trachybasalts. The main minerals are olivine, pyroxene, plagioclase set in glassy or microcrystalline matrix and olivine are present as phenocryst. The textures in the studied rocks are mainly hyaloporphyric, hyalomicrolitic and porphyritic. Trace elements and rare earth elements on spider diagrams have high LREE/HREE ratio. Rare earth elements on diagram display negative slope indicating alkaline nature for the basalts under study. As it may be observed, on tectonic diagrams, the Marand basalts are placed on Island Arc basalt (IAB) field, whereas the Ahar, Heris, Kalaibar and Miyaneh basalts are classified as Ocean Island Basalts (OIB) and finally the basalts of Sohrol area are plotted on continental rift Basalt (CRB) field. The Marand and Sohrol basalts were likely originated from lithospheric - astenospheric mantle with 2 to 5 % partial melting whereas, the Ahar, Heris and Kalaibar basalts having same source experienced 1-2% partial melting rate and the Miyaneh basalts possibly produced from lithospheric mantle with 10-20% partial melting rate pointing to shallow depth of mantle and the higher rate of melting. Based on tectonic setting diagrams, all the rocks studied are plotted in post collisional environments.Keywords: Olivine basalt, Post collision arcs, East Azerbaijan, Northwest of Iran
-
معمولا در داخل مخازن نفتی و طول مسیر مهاجرت نفت در کانی ها وسیمانهای دیاژنتیکی بهدام میی افتنید آنهیا اطلاعیات ، سیالات درگیر دارای نفت فیزیکی ی شیمیایی از قبیل درجه حرارت و ترکیب سیالی را که از آن به دام افتاده در خود حفظ و نگهداری میکنند با توجیه بیه ایین کیه مخیازن نفتیی اغلب به وسیله نفتی که از چند منشا مختلف تولید شده با بلوغ متفاوت در مراحل زمانی گوناگون تغذیه میشوند، میانبارهیای نفتیی میی تواننید در تعییین تاریخچه پرشدگی مخزن، محققان را یاری کنند هدف از انجام این پژوهش بررسی پتروگرافی و فلوروسانس به همراه حیرارت سینجی سییالات د رگییر آبگین و نفتی موجود در سیمانهای کلسیتی، رسوبات مخازن آسماری و بنگستان در میدان نفتیی کوپیال اسیت نتیایا نشیان میی دهید بیشیترین فراوانیی 6 دماهای یکنواختی برای میانبارهای نفتی سازند آسماری 7 تا 0 درجیه 120 تیا 100 و 05 تیا 65 درجه سانتیگیراد و بیرای سیازند سیرو 00 تا 70 و 0 ) متغیر wt% NaCl eq. درصید معیادل کلرایید سیدی 15 تیا 5 سانتیگراد میباشد همچنین درجه شوری سیالات درگیر در نمونه های مطالعه شده از است فلوروسانس نفت مخازن آسماری و گروه بنگستان سرو ) دو نوع رنگ فلوروسانس زرد و آبی را نشان میدهد تطابق نتایا حیرارت سینجی و فلوروسانس میتواند بیانگر تغذیه مخزن از دو منشا مختلف یا پرشدگی مخزن طی چند مرحله دیاژنز باشدکلید واژگان: فروافتادگی دزفول, میدان کوپال, میانبارهای سیال نفتی, فلوروسانس, مخزن بنگستان و آسماری uv ( حرارتسنجی)Introduction: Oil-bearing fluid inclusions within oil reservoirs are usually trapped in the course of migration and during the formation of diagenetic neomorph mineral phases and associated cements. Their size often varies from 2mµ to 50µm (England et al. , 1987). They preserve the physic-chemical data such as temperature and composition of the fluids at the time of entrapment (Roedder, 1986; Barker & Goldstein, 1990; Sisson et al. , 1993). Since the oil reservoirs are commonly filled by oils of many origins with different maturity at various stages, investigation of the oil inclusions can help researchers determine the history of accumulation of oil within the reservoirs (England et al. , 1987). Microthermometric studies have been done in order to determine the maximum burial temperature, paleogeothermal gradient and maximum depth of burial (Burruss, 1987; Lowenstein & Brown, 1998; Ceriani et al. , 2002; Ceriani et al. , 2006; Ceriani et al. , 2011) The main objective of this research is to use the petrographic and fluorescence spectroscopy along with oil and aqueous inclusions microthermometry in cements of Asmari and Bangestan sedimentary formations of the Kupal oil field. For recognition of oil inclusions flourescenc microscopy was applied. The phenomenon of fluresence in organic matter consists of the emission of photons by chemical entities. Flurophores are able to absorb part of the incident energy, rising from a fundmental energy state of higher energy. The return to the ground state may then produce a luminescence phenomenon such as fluorescence (Hercules, 1965; Mousseron et al. , 1969). Essentially the fluorescence of organic molcules is related to the energy tranistion phenomena in the c=c bands. The conjugated system reguires a lower excitation energy therefore, aromatic and polyaromatic compounds are mainly responsible for the flurescence properites of sedimentary organic matters (Wehry, 1967). Oil inclusions are Classified with respect to changes in color of fluorescence: Orange colors with maturity (API): 15-20, Yellow colors with maturity (API): 20-30, blue colors with maturity (API): 30-40, white colors with maturity (API): 40-50 and White with maturity (API) > 50 (Lang & Gelfand, 1985).
Geologic setting: Kupal oil field is one of the main oil fields which is located about 60 km northeast of Ahwaz, Khuzestan Province. The area is located in central part of northern Dezful embayment. This oil field includes Asmari and Bangestan reservoirs both of which are currently producing oil.
Methods: In this study, samples were collected from sedimentary rocks and core logs of the Asmari reservoir (No. 40 and 44) and Sarvak reservoir (No. 20 and 4). To carry out this study, wafers of doubly polished sections (150 -200 µm) were prepared for fluorescence studies and discremination of inclusions (aqueous and petroleum) was done by using Olympus microscope equipped with UV light (with 340 nm filter). The microthermometric measurements were performed using a Linkam THMS600 heating - freezing stage.
Discussion: Fluid inclusions petrograohy: Based on petrographic studies, The majority of the studied fluid inclusions are hosted by sparry calcite cements and calcites filling the solution casts and cavities. The sparry calcite cements exhibit a variety of primary and secondary fluid inclusions. Most of them are hydrocarbon bearing fluid inclusions. Fluid inclusions micro termomerty: The obtained results showed that the highest frequency of homogenization temperatures in oil inclusions are 60-70 ºC and 70-80 ºC in Asmari Formation and 65-85 ºC and 100-120 ºC in Sarvak Formation. Also the salinity of fluid inclusions in the studied samples vary from 5 to 15 wt% NaCl eq. Fluid inclusions fluorescence: The fluorescence studies on oil reservoirs of Asmari and Bangestan (Sarvak) Formations illustrate two types of fluorescent colors, yellow and blue. Combination of the results obtained from micro-thermometry and fluorescence studies indicate that Asmari and Bangestan (Sarvak) reservoirs were fed by two different sources or were filled through several stages of diagenetic processes. The blue fluorescent color indicates the higher degree of maturity (API: 50-40) while yellow fluorescent color reflects relatively immature and heavy (API: 30-20) oil. Aqueous fluids are non-fluorescent.
Conclusion: The sparry calcite cements exhibit a variety of primary and secondary fluid inclusions. Most of them are hydrocarbon bearing fluid inclusions. Highest frequency of homogenization temperatures in oil inclusions are 6070 ºC and 70-80 ºC in Asmari Formation and 65-85 ºC and 100-120 ºC in Sarvak Formation. The results of fluorescence stuies showed that the oils from Asmari and Bangestane (Sarvak) reservoirs have two types of fluorescent colors (yellow and blue) that indicating the reservoirs were fed by two different sources. The blue fluorescent color indicates the higher degree of maturity (API: 50-40) while yellow fluorescent color reflects relatively immature and heavy (API: 30-20) oil. Combination of fluorescent, geochemical, and microthermometric data in Asmari and Bangestan Formations revealed that there were various generations of hydrocarbons filling the reservoirs.
Acknowledgments: The authors would like to thank the National South Oil Company for providing samples and funds for this research project. Our appreciation also extend to University of Tabriz, Research Institute of Petroleum Industries, and Iran Mineral Processing Research Center for furnishing laoratory facililities for this researchKeywords: Asmari, Bangestan Formation, Dezful embayment, Fluid inclusion, Microthermometry, Fluorescence, Kupal oilfield -
نشریه شیمی کاربردی روز، پیاپی 40 (پاییز 1395)، صص 133 -144در این مقاله به ارزیابی یک روش ساده و کارآمد برای استخراج و پیش تغلیظ همزمان مقادیر بسیار کم سموم ارگانوکلره (OCPS) در نمونه آب رودخانه، بر پایه حالت ویژه ای از روش میکرواستخراج مایع- مایع پخشی در یک لوله باریک و بلند حاوی نمونه پرداخته شده است. اثر عامل های موثر بر میکرواستخراج مانند نوع و حجم حلال های پخشی و استخراجی و حجم نمونه آب مورد بررسی قرار گرفته و بهینه شده است. در شرایط بهینه شده مخلوطی از 5/2 میلی لیتر استون و 5/0 میلی لیتر هگزان نرمال و تولوئن (1:1) در مدت زمان 30 ثانیه به 19 میلی لیتر محلول آب داخل لوله تزریق و با تشکیل محلول ابری سموم به فاز آلی انتقال یافته و به بالای ستون رسیدند. در نهایت پس از استخراج و پاک سازی 1 میکرولیتر از نمونه حاصل به دستگاه کروماتوگرافی گازی با آشکارساز یونیزاسیون شعله تزریق شده و با استفاده از منحنی کالیبراسیون محلول های استاندارد، تعیین مقدار شدند. تحت شرایط بهینه، گستره خطی منحنی درجه بندی 6/0 تا 4/1 میکروگرم بر میلی لیتر و بازیابی نسبی در گستره 1/93 تا 6/98، مقدار انحراف استاندارد نسبی کمتر از 9/5 درصد و با ضریب همبستگی 95/0 محاسبه گردید. حد تشخیص و حد تعیین مقدار روش به ترتیب در گستره 8/0 تا 3/1 و 1/3 تا 7/3 میکروگرم بر لیتر به دست آمد. مزیت این روش سادگی عملکرد، سرعت، هزینه کم و درصد بازیابی بالا است.کلید واژگان: میکرواستخراج مایع, مایع پخشی, سموم ارگانوکلره (OCPS), کروماتوگرافی گازی یونیزاسیون شعلهThis article examines a simple and efficient method for extraction and preconcentration at the same time very low values of organochlorine (OCPS) in the river water samples, based on the specific situation of dispersive liquid-liquid microextraction in a long thin tube. The effect of influencing factors in microextraction such as the type and volume of solvents dispersive and extracted and volume of sample aqueous solution was studied and optimized. In the optimized qualification, mixture of 2.5 ml acetone and 0.5 ml n-hexane and toluene (1:1) for 30 seconds to 19 ml water solution is injected into the pipe and formed cloudy solution and toxins transferred to the organic phase and reached the top of the column. Finally, after extraction and cleanup 1 ul of samples injected into gas chromatography flame ionization and compared to standard solutions curve, were determined. Under optimal conditions, the linear range of calibration curves in the range of 0.6 to 1.4 ug/ml and relative recovery of 93.1 to 98.6, relative standard deviation much lower than 5.9% and correlation coefficient of 0.95 was calculated. The limit of detection and quantification limits, respectively, in the range of 0.8 to 1.3 and 3.1 to 3.7 ug/l respectively. The advantage of this method is the simplicity, speed, low cost and high recovery percentage.Keywords: Dispersive liquid, liquid microextraction, Organochlorine, Gas chromatography flame ionization
-
نشریه پترولوژی، پیاپی 24 (زمستان 1394)، صص 115 -130منطقه کوه گوی پشتی در فاصله 30 کیلومتری شمال غرب مراغه، در استان آذربایجان شرقی قرار دارد. دایک لامپروفیری کوه گوی پشتی در درون نهشته های رسوبی شمشک جایگیری کرده است و با توجه به شواهد چینه شناسی به طور احتمالی، سن سیمرین پیشین را دارد. کانی های اصلی تشکیل دهنده دایک لامپروفیری شامل: پلاژیوکلاز (آندزین-اولیگوکلاز)، بیوتیت (استونیت)، فلوگوپیت، اولیوین و کلینوپیروکسن (دیوپسید) است. در مقاطع میکروسکوپی، سنگ های لامپروفیری دارای بافت اوسلار هستند. در این دایک لامپروفیری، متوسط ترکیب شیمیایی کلینوپیروکسن ها En42.3Wo46Fs11.7 و متوسط ترکیب شیمیایی پلاژیوکلازها Ab51.74An30.92Or17.34 است. با توجه به ویژگی های کانی شناسی و شواهد ژئوشیمیایی، نمونه های لامپروفیری مطالعه شده از نوع کرسانتیت ها با ماهیت کالک آلکالن هستند. نمودارهای عنکبوتی ترسیم شده برای نمونه های لامپروفیری نیز نشانگر غنی شدگی عناصر کمیاب خاکی سبک (LREE) و عناصر ناسازگار نسبت به عناصر کمیاب خاکی سنگین (HREE) است. منشا ماگمای این سنگ ها ممکن است از گوشته گارنت لرزولیتی با نرخ ذوب بخشی اندک باشد. دایک لامپروفیری کوه گوی پشتی در یک محیط درون صفحه ای و در محیط های کششی پس از برخورد صفحات تشکیل شده است و احتمال دارد در محل حوضه ها و گسیختگی های مرتبط با سیستم گسلی جایگیری کرده باشد.کلید واژگان: دایک لامپروفیری, کوه گوی پشتی, محیط پس از برخورد, مراغه, آذربایجان شرقیPetrology, Volume:6 Issue: 24, 2016, PP 115 -130The study area is located about 30 km northwest of Maragheh in East Azerbaijan. The lamprophyric dyke intruded the Shemshak sedimentary rocks. Based on stratigraphic evidences, the age of dyke is probably Early Cimmerian. The principal minerals of the lamprophyric dyke consist of plagioclase (andesine -oligoclase), biotite (eastonite), phlogopite, olivine and clinopyroxene (diopside) with ocellar texture. The average chemical composition of clinopyroxene and plagioclase is En42.3, Wo46, Fs11.7 and Ab51.74, An30.92, Or17.34 respectively. According to the mineralogical and geochemical evidences, the studied lamprophyre samples are kersantite belonging to calc-alkaline lamprophyre.The plotted spider diagrams for the rock samples indicate the light rare-earth elements (LREE) and incompatible elements enrichment compared to heavy rare earth elements (HREE). The parent magma is probably generated from garnet lherzolite mantle with low rate partial melting. The studied lamprophyre dyke formed in intraplate and post collision environment which translocated possibly in basins and ruptures in related with fault systems.Keywords: Lamprophyric dyke, Goyposhti Mountain, Post collision environment, Maragheh, East Azarbaijan
-
نشریه پترولوژی، پیاپی 22 (تابستان 1394)، صص 157 -172منطقه مورد مطالعه در جنوب آتشفشان سهند، در شمال غرب ایران واقع شده است. سنگ های آتشفشانی در این منطقه مربوط به بخشی از فعالیت جوان آتشفشان سهند بوده که به صورت روانه های گدازه و واحدهای توف و نهشته های تفرا متشکل از: خاکستر، پونس، لاپیلی، آگلومرا و برش های آتشفشانی روی واحدهای رسوبی به سن پلیوسن قرار گرفته است. ترکیب اصلی سنگ ها داسیتی با بافت غالب پورفیری و زمینه دانه ریز تا شیشه ای و تراکیتی است. داده های ژئوشیمیایی نشان می دهد که ترکیب سنگ های داسیتی ساب آلکالن ویژگی های آداکیتی را دارد. سنگ های مورد مطالعه با مقادیر بالای LILE، LREE، Sr، نسبت های بالای Na2O/K2O و Sr/Y، الگوی تفریق شده REE و مقادیر پایین HREE و Y ویژگی هایی مشابه با آداکیت ها را نشان می دهد. تهی شدگی در Nb و Ti و HREE به همراه غنی شدگی از LILE و LREE شواهدی بر خاستگاه ماگماتیسم آداکیتی مرتبط با پهنه های فرورانشی است. سنگ های آداکیتی در منطقه مورد مطالعه به احتمال زیاد در ارتباط با شکست پوسته اقیانوسی فرورونده (Slab Break Off) و ذوب پوسته اقیانوسی جدا شده، تشکیل شده اند. ماگماتیسم بعد از تصادم مرتبط با فرورانش نئوتتیس عامل تشکیل سنگ های ماگمایی آداکیتی جنوب سهند در انتهایی ترین بخش شمالی پهنه ماگمایی ارومیه-دختر است.
کلید واژگان: ژئوشیمی, داسیت, آداکیت, ماگماتیسم پس از تصادم, آتشفشان سهند, پهنه ماگمایی ارومیه, دخترPetrology, Volume:6 Issue: 22, 2015, PP 157 -172The study area is situated in the south of Sahand volcano in the northwest of Iran. The volcanic rocks in this area are part of young activity of Sahand volcano, erupted as flow lavas and tuff or tephra units consisting of ash, punce, lapilli, agglomerate and volcanic breccia which overlay the Pliocene sedimentary units. The r composition of rocks is predominantly dacite with porphyry texture with fine grain matrix and glassy and trachyte textures. Geochemical data show that the subalkaline dacite rocks is adakitic composition and are characterized by high amount of Sr, LREE, LILE and high ratios of Na2O/K2O with differentiated pattern of REE, low ratios of HREE and Y. Depletion in Nb, Ti and HREE and enrichment in LILE and LREE are all evidences of subduction adakitic magmatism. The adakitic rocks in the study area were probably formed by slab break off and melting of oceanic isolated crust. Post collisional magmatism related to the Neotethyan subduction caused the formation of adakitic magmatic rocks in the south of Sahand and the northernmost of the Uromieh-Dokhtar magmatic zone.Keywords: Geochemistry, Dacite, Adakite, Post collisional magmatism, Sahand volcano, Uromieh, Dokhtar magmatic zone -
توده ی لامپروفیری هوای در شمال شرق هوراند و شمال غرب ایران و به شکل لاکولیت در هسته ی طاقدیسی پلانچ دار با روند محوری WNW–ESE و متشکل از نهشته های فیلیشوئیدی کرتاسه فوقانی– پالئوسن تزریق شده و خود به وسیله ی استوک گابروی قلیایی قطع شده است. ترکیب سنگ شناسی توده ی لامپروفیری کامپتونیت تا سانائیت ارزیابی شده است. ماگمای مولد الیوین گابروها و لامپروفیرها براساس نمودار TAS دارای سرشت قلیایی هستند. براساس نمودارهای عنکبوتی در هر دو گروه سنگی، غنی شدگی LREE نسبت به HREE مشاهده می شود. دما- فشارسنجی به روش های متعدد نشان می دهد که فشار تبلور کانی های توده ی لامپروفیری 6 کیلوبار و دمای 877 درجه ی سانتی گراد بوده و الیوین در الیوین گابروها در دمای 1013 درجه ی سانتی گراد متبلور شده است. ماگمای مولد گابروی قلیایی از ذوب 5 درصدی اسپینل – گارنت لرزولیت و لامپروفیر قلیایی از ذوب یک درصد اسپینل– گارنت لرزولیت حاصل شده اند. گابروی قلیایی از ذوب گوشته لیتوسفری غنی شده ریشه گرفته و با صعود به سمت بالا در قاعده ی پوسته ی قاره ای متوقف شده و ضمن آلایش اندک با مواد پوسته ای به ماگمای مولد لامپروفیرهای قلیایی تغییر کرده است و در ترازهای بالای پوسته ای و در محور طاقدیس پلانچ دار جایگیری کرده و به دنبال آن با صعود دیاپیرهای ماگمای بازالتی قلیایی و تزریق آن به داخل توده ی لامپروفیری، استوک گابروئی شکل گرفته است. بررسی ها نشان می دهد که هر دو گروه سنگی در یک محیط قوس ماگمائی پسا برخوردی، تکوین یافته اند.
کلید واژگان: لامپروفیر, هوای, لاکولیت, ترموبارومتری, گوشته لیتوسفری, قوس ماگمائیThe lamprophyric body of the Houway area at northeast of Hourand and northwest of Iran, is injected in the form of a laccolite within the core of a plunging anticline with WNW-ESE axial trend, which is composed of the Upper Cretaceous-Paleocene flysch deposits, and is cut by an alkaline gabbroic stock. The lithology composition of the lamprophyric body indicates camptonite to sanaite. Based on the TAS diagram. The parental magmas of olivine gabbro and lamprophyres was alkaline in nature. On the basis of spider diagrams, both of the rock types display enrichment of LREE compared to HREE. Thermo-barometry using a variety of methods indicates that the minerals of the lamprophyric body are crystallized at a pressure equal to 6 kb and a temperature equal to 877˚c and olivine in the olivine gabbros is crystallized at a temperature of 1013˚c, respectively. The parental magmas of the alkaline gabbro and alkaline lamprophyre crystallized by the partial melting of 5% and 1% of the spinel-garnet lherzolite, respectively. The alkaline gabbro resulted from the melting of the enriched lithospheric mantle, evolved to the parental magma of the alkaline lamprophyres by ascending towards the upper levels and stopping at the base of the continental crust due to the low-rate contamination with the crustal materials. It embedded within the axis of a plunging anticline in upper levels of the crust. Subsequently, due to the ascending of the alkaline basaltic magma diapirs and their injection into the lamprophyric body, the gabbro was formed. Based on the studies, both of the rock types are evolved in a post-collision magmatic arc setting.Keywords: Lamprophyre, Houway, Laccolite, Thermo-barometry, Lithospheric mantle, Magmatic arc -
نشریه پترولوژی، پیاپی 21 (بهار 1394)، صص 141 -158منطقه مورد مطالعه در شمال زنجان و بخشی از پهنه ساختاری البرز غربی-آذربایجان محسوب می شود. این منطقه متشکل از سنگ های آتشفشانی ریولیت، ریوداسیت، داسیت و توف پامیسی الیگوسن و لیتیک توف آندزیتی ائوسن است. سنگ های آتشفشانی اسیدی به شکل های گنبدی، روانه های گدازه و توف رخنمون داشته و پرلیت ها در بخش تحتانی گنبدهای ریولیتی-ریوداسیتی قرار گرفته اند. شواهد ژئوشیمیایی نشانگر ماهیت شوشونیتی این سنگ ها بوده و از نظر درجه اشباع از آلومینیوم، از نوع پرآلومینوس هستند. الگوی عناصر کمیاب خاکی این سنگ ها نشانگر غنی شدگی در LREE با نسبت بالای LREE/HREE و ناهنجاری منفی مشخص در Eu است. ناهنجاری مثبت عناصر Rb، Pb و Th در دیاگرام های عنکبوتی در ارتباط با دخالت پوسته قاره ای در تکوین و تحول ماگمای مولد این سنگ ها است. در دیاگرام های تمایز محیط تکتونیکی، سنگ های اسیدی در موقعیت گرانیت های بعد از کوهزایی قرار می گیرد. مجموعه شواهد پتروگرافی، پترولوژی و ژئوشیمی بیانگر این است که در مراحل نهایی بعد از برخورد قاره ای، لیتوسفر زیر قاره ای ضخیم شده البرز، از قاعده پوسته جدا شده و توسط گوشته داغ استنوسفری جایگزین شده است. بالا آمدگی گوشته داغ استنوسفری، منجر به ذوب بخشی استنوسفر شده و سنگ های بازالتی اولیگوسن موجود در مجاورت منطقه مورد مطالعه را به وجود آورده است. جایگیری ماگمای بازالتی مزبور در ترازهای بالایی پوسته قاره ای، موجب ذوب بخشی پوسته شده و ماگمای اسیدی منطقه مورد مطالعه را به وجود آورده است. گدازه های اسیدی، به سرعت سرد شده، سنگ های شیشه ای نظیر ابسیدین را به وجود آورده که در مجاورت با آب های جوی و گرم، به پرلیت تبدیل شده اند.
کلید واژگان: پترولوژی, ژئوشیمی, پرلیت, سلیمان بلاغی, هشتجین, زنجان, پهنه البرز غربی, آذربایجانPetrology, Volume:6 Issue: 21, 2015, PP 141 -158The studied area is located in the SE of Mianeh and north of Zanjan، and it is a part of Western Alborz- Azarbaijan structural zone. This area consists of volcanic rocks including rhyolite، rhyodacite، dacite and pumiceous tuff with Oligocene age and andesitic lithic tuff with Eocene age. Acidic volcanic rocks crop out in the form of domes، lava flows and tuffs. Perlites crop out in lower part of the rhyolitic- rhyodacitic domes. All acidic rocks have shoshonitic nature and classified as peraluminous rocks. These rocks are characterized by LREE- rich patterns with high LREE/HREE ratio and distinctive negative Eu anomaly. There are distinctive positive anomalies of Rb، Th and Pb on the spider diagrams which is related to continental crust role in genesis and evolution of the parent magma. On the tectonic setting discrimination diagrams، these rocks are plotted within the Post-COLG setting. The overal petrographic، petrologic and geochemical evidences demonstrate that during the final stages of the continental collision، the thickened sub- continental lithosphere in the Alborz was delaminated and replaced by hot asthenosphere mantle. Rapid upwelling of hot asthenosphere gave rise to the partial melting of asthenosphere which is produced the Oligocene basaltic rocks near the studied area. Emplacement of basaltic magma in the upper part of the continental crust led to the partial melting of the crust and generation of the parent magma of the acidic rocks. Acidic lavas cooled rapidly and formed the glassy rocks such as obsidian which changed to perlite in contact with meteoric and warm waters.Keywords: Petrology, Geochemistry, Perlite, Soleiman Bolaghi, Hashtjin, Zanjan, Western Alborz, Azarbaijan zone
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.