نیره امینی ثانی
-
مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، سال چهل و ششم شماره 4 (پیاپی 172، مهر و آبان 1403)، صص 407 -418زمینه
برای داشتن سالمندی سالم، فعالیت بدنی کافی امری ضروری است. مطالعه حاضر با هدف بررسی روایی سازه ای نسخه فارسی مقیاس فعالیت بدنی برای سالمندان (PASE)، در میان بزرگسالان نیشابور انجام شد.
روش کاراین مطالعه مقطعی به صورت آزمایشی در مرکز مطالعات کوهورت سلامت سالمندی نیشابور در فاصله اردیبهشت و دی ماه سال 1398 با نمونه گیری طبقه ای تصادفی انجام گرفت. برای انجام تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی، به ترتیب 300 و 650 نفر از بزرگسالان 50 سال و بالاتر ساکن در جامعه انتخاب شدند. تحلیل عاملی اکتشافی با روش استخراج تحلیل مولفه اصلی و چرخش واریمکس و تحلیل عاملی تاییدی با روش تخمین حداکثر درست نمایی انجام گرفت. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 22 و STATA نسخه 17 انجام شد.
یافته هانتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که در میان 950 نفر از شرکت کنندگان با میانگین سنی 6±8/63 سال، 505 نفر (2/53 درصد) زن حضور داشتند. میانگین امتیاز فعالیت بدنی آنها 7/70±7/89 بدست آمد. براساس درصد واریانس بیان شده در تحلیل عاملی اکتشافی، تمام پنج عامل استخراج شده 7/62 درصد از واریانس کل را تبیین کردند. نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که ارتباط تمام گویه های ابزار به جز گویه شماره 8 مرتبط با فعالیت های در خانه و گویه شماره 2 مرتبط با فعالیت های اوقات فراغت معنی دار بودند (0.05 > P). مقادیر شاخص های الگوی تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که الگو دارای برازش قابل قبولی است.
نتیجه گیریتحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی، روایی سازه ای نسخه فارسی PASE را تایید کردند. این پرسشنامه برای سنجش میزان فعالیت بدنی در سالمندان ایرانی مناسب است.
کلید واژگان: فعالیت بدنی, سالمندی, روان سنجی, تحلیل عاملی, فارسیBackgroundAdequate physical activity is essential to healthy aging. This study aimed to examine the construct validity of the Persian version of the Physical Activity Scale for the Elderly (PASE) among community-dwelling adults, which would be used as a screening tool at the Neyshabur longitudinal study on the aging (NELSA) Center.
MethodsThis cross-sectional study was conducted in Neyshabur, Iran, as a pilot phase at the NELSA center between May and January 2019. The sampling method was a stratified random method. For explanatory factor analysis (EFA) and confirmatory factor analysis (CFA), 300 and 650 community-dwelling adults aged 50 and older were selected, respectively. EFA was used with the principal component extraction method, and Varimax rotation and CFA were performed with the maximum likelihood estimation method.
ResultsOf the 950 participants, 445 (46.8%) were male, and 505 (53.2%) were female. The mean age of participants was 63 ± 8.6 years. The mean physical activity score was 89.7 ± 70.7. According to the percentage of variance explained in EFA, all five extracted factors explained 62.7% of the total variance. The results of CFA showed that all item-scale relationships were significant (P < 0.05), except for household activity (Q8) and leisure time activity (Q2) (P > 0.05). The values of the fit indices showed that the model fits well with the data.
ConclusionThe EFA and CFA confirmed the construct validity of the Persian version of PASE. This questionnaire is suitable for measuring the physical activity level of older Persian adults.
Keywords: Physical Activity, Aged, Psychometrics, Factor Analysis, Persian -
مقدمه
اختلالات شناختی سالمندان با ایجاد اختلال درسیستم عصبی، زندگی فردی و اجتماعی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد و شناسایی سالمندانی که بیشتر در معرض خطر بروز این اختلالات هستند حائز اهمیت است. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی تعیین کننده های دموگرافیک وضعیت شناختی سالمندان مراجعه کننده به مرکز کوهورت سالمندی در نیشابور انجام شد.
روش بررسیاین مطالعه مقطعی بر اساس داده های فاز اول ثبت نام مطالعه کوهورت طولی سالمندی نیشابور بر روی 3451 نفر از افراد 60 سال به بالا (5/52% زن و 5/47% مرد) از سال 1395 آغاز و تا پایان سال 1397 انجام شد. انتخاب نمونه آماری ابتدا به روش طبقه بندی و سپس به روش تصادفی صورت گرفت. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه های جمعیت شناختی، پرسشنامه کوتاه وضعیت شناختی (MMSE) ، ارزیابی شناختی مونترال (MOCA) صورت گرفت و داده ها با استفاده از آزمون tمستقل، تحلیل واریانس (ANOVA)و رگرسیون چندگانه سلسله مراتبی در نرم افزار spss16 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هابا ابزار MMSE فقط یک پنجم سالمندان (3/20%) و با ابزار MOCA تقریبا نیمی از شرکت کنندگان (3/49%) اختلال شناختی نداشتند. با افزایش سن اختلال شناختی شدیدتر می شد (05/0>p) شدت اختلال شناختی در زنان (05/0>p)، زندگی به تنهایی (05/0>p) ، شغل خانه داری (05/0>p) و افراد بی سواد بیشتر بود (05/0>p).
نتیجه گیریغربالگری اختلالات شناختی در سالمندان و مداخلات زودرس از جمله برگزاری کلاس های آموزشی خصوصا برای زنان با سطح سواد پایین که همسرانشان فوت شده اند، می تواند به پیشگیری از پیشرفت اختلال و بهبود کیفیت زندگی در آنان منجر گردد.
کلید واژگان: سالمند, دموگرافیک, شناختی, MMSE, MOCAIntroductionCognitive disorders affect the elderly’s personal and social life by causing disturbances in their nervous system, and it is important to identify who is at the highest risk of these disorders; therefore, the present study aims to investigate demographic determinants of the cognitive status in the elderly visiting the Geriatric Cohort Center in Neyshabur.
MethodsThis cross-sectional study was conducted on 3451 people aged 60 and above (52.5% women and 47.5% men) from 2015 to the end of 2017. The selection of statistical sample was done first by classification method, and then, by random method. Data collection was done using demographic questionnaires, and the questionnaires of Mini Mental State Examination (MMSE)and Montreal Cognitive Assessment (MOCA), and data were analyzed using independent t-test, ANOVA, and hierarchical multiple regression in software. were analyzed by SPSS16 software.
ResultsWith MMSE, one fifth of the participants (20/3%) and with MOCA, almost half of the respondents (49/3%) did not have cognitive disorder. Cognitive disorder became more severe with aging. The severity of cognitive disorder was higher in women (P< 0/05) those who were living alone(P <0/05), the women who only did housework(P < 0/05), and the cases who were illiterate (P< 0/05).
ConclusionScreening of cognitive disorders in the elderly and early interventions including holding educational classes, especially for women with low literacy levels whose husbands have died, can prevent the progression of the disorder and improve their quality of life.
Keywords: The elderly, Demographic, Cognitive, MMSE, MOCA -
مقدمه
افزایش سن موجب بروز نقایص جسمانی و شناختی سالمندان شده، مداخله جدی برای حمایت از سالمندان را می طلبد. این پژوهش با هدف بررسی رابطه حمایت اجتماعی بر وضعیت شناختی در سالمندان شهرستان نیشابور انجام شد.
روش کاراین مطالعه مقطعی بر اساس داده های فاز اول ثبت نام مطالعه کوهورت طولی سالمندی نیشابور بر روی 3451 نفر از افراد 60 سال به بالا انجام شد. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه های جمعیت شناختی، MMSE، MOCA و پرسشنامه حمایت اجتماعی دوک صورت گرفت و داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 تجزیه و تحلیل شد.
یافته هابا ابزار MMSE یک پنجم سالمندان (3/20%) و با ابزار MOCA تقریبا نیمی از پاسخگویان (3/49%) اختلال شناختی نداشتند، 84 درصد از پاسخگویان اکثر اوقات از حمایت اجتماعی دریافت شده راضی بودند و سالمندانی که از حمایت اجتماعی دریافت شده راضی بودند، کمترین اختلال شناختی را داشتند. تحصیلات قویترین عامل در پیش بینی اختلال شناختی بود و ابزار MOCA نسبت به MMSE بیشتر تحت تاثیر متغیرهای دموگرافیک قرار داشت.
نتیجه گیریبا توجه به شیوع بالای اختلال شناختی در سالمندان، بررسی دقیق و غربالگری اختلالات شناختی می تواند به تشخیص زودرس و پیشگیری از پیشرفت اختلال منجر گردد. همچنین نظر به ارتباط حمایت اجتماعی با وضعیت شناختی افزایش استفاده از رسانه های گروهی، فناوری های آنلاین، طراحی برنامه ها و فعالیت های گروهی تفریحی و ورزشی می تواند در بهبود وضعیت شناختی سالمندان موثر باشد.
کلید واژگان: سالمند, شناخت, حمایت اجتماعی, MMSE, MOCAIntroductionAging has caused physical and cognitive defects in older adults, requiring serious intervention to support them. This research was conducted with the aim of investigating relationship between social support and cognitive status among older adults of Neyshabur city.
MethodThis cross-sectional study was conducted based on the data of the first phase of registration of the longitudinal Neyshabur Geriatric Cohort on 3451 people of 60 years and above. Data collection was done using demographic questionnaires, MMSE, MOCA and Duke social support questionnaire. .data was analyzed using SPSS v.16 software.
ResultsWith the MMSE, one fifth of the participants (20.3%) and with the MOCA, almost half of the respondents (49.3%) did not have cognitive disorder. 84% of the respondents were satisfied with the social support received most of the time, and they were satisfied, had the least cognitive impairment. Education level was the strongest factor in predicting cognitive disorder, and MOCA was more influenced by demographic variables than MMSE.
ConclusionDue to the high prevalence of cognitive disorders among older adults, careful examination and screening of cognitive disorders can lead to early diagnosis and prevention of disorder progression. Also, considering the relationship between social support and cognitive status, increasing the use of mass media, online technologies, designing programs and group recreational and sports activities can be effective in improving the cognitive status in older adults.
Keywords: older adult, cognitive, social support, MMSE, MOCA -
زمینه وهدف
COVID-19 می تواند مستقیما از طریق قطرات تنفسی یا غیرمستقیم از طریق وسایل که باعث انتقال عفونت می شوند منتقل شود .این تحقیق با هدف شناسایی ویروس در محل های تماس بیماران مبتلا با سطوح مختلف آلوده به ویروس از قبیل آمبولانس حمل بیماران، محل های نمونه گیری ، اتاق های معاینه ، اتاق های بستری و آزمایشگاه به انجام رسید
مواد وروش هانمونه برداری ها بر اساس دستور العمل سازمان جهانی بهداشت انجام شد، نمونه های محیطی با استفاده از یک سواب و با نوک مصنوعی و یک شافت پلاستیکی انجام گرفت در این مطالعه سعی شد نمونه برداری در ساعت های شلوغ بیمارستان انجام گیرد و تعداد کل نمونه ها 48 نمونه برداشت گردید و در نهایت نمونه ها توسط روش واکنش زنجیره ای پلیمراز-رونویسی معکوس (RT-PCR)مورد سنجش قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که داخل 36 نمونه بیمارستان 8 نمونه مثبت بوده و در 10 نمونه آزمایشگاه جامع نیز دو نمونه مثبت گزارش شده است با توجه به غیر نرمال بودن داده ها برای مقایسه مجموعه های داده های سطوح مختلف از قبیل (پلاستیکی،فلزی، چوبی،شیشه، الیاف و جسم زنده) از آزمون Kruskal-Wallis استفاده شد. طبق نتایج بدست آمده بین سطوح با جنس ها مختلف و میزان مثبت بودن تستها ارتباط معنی داری مشاهده نگردید (pvalue=0.341).
نتیجه گیریقطرات تنفسی آلوده می توانند توسط جریان هوا جابجا شده و روی سطوح رسوب کنند. با توجه به نوع سطوح و ماندگاری بالاتر این ویروس ها بر روی این سطوح لزوم ضدعفونی مرتب و روزانه قبل و بعد شیفت و در مواقع مواجهه با آلودگی با ویروس حتما باید با ترکیبات ضد ویروسی مناسب با سطح، گندزدایی گردند. در مورد بقیه سطوح مانند پارچه و الیاف آلودگی دیده نشده است ولی با توجه به سرایت این ویروس باید احتیاط های لازم در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: کرونا ویروس, بیمارستان 22 بهمن, آزمایشگاه جامع تحقیقات, نمونه برداری سطحیBackground and PurposeCOVID-19 can be transmitted directly through respiratory droplets or indirectly through devices that transmit infection. SARS-CoV 2 has been identified on various environmental levels in hospitals and communities.
Material and MethodsSampling was done according to the instructions of the World Health Organization; environmental samples were taken using a swab with an artificial tip and a plastic shaft. In this study, sampling was done during the busy hours of the hospital and the total numbers of samples 48 samples were collected and finally the samples were analyzed by polymerase chain reaction-reverse transcription (RT-PCR) method.
ResultsThe results showed that within 36 samples of the hospital, 8 samples were positive and in 10 samples of the comprehensive laboratory, two positive samples were reported. Due to the abnormality of the data, the Kruskal-Wallis test was used to compare datasets of different levels such as (plastic, metal, wood, glass, fibers and living body). According to the results, no significant relationship was observed between levels with different genders and the degree of positive tests (P value = 0.341)
ConclusionContaminated airborne droplets can be displaced by air currents and deposited on surfaces. Due to the type of surfaces and higher durability of these viruses on these surfaces, the need for regular and daily disinfection before and after shifts, and in case of exposure to virus infection, must be disinfected with appropriate antiviral compounds with the surface. No contamination has been observed on other surfaces such as fabrics and fibers, but due to the spread of this virus, necessary precautions should be taken.
Keywords: : SARS-CoV-2, Hospital rooms, Surface sampling, Coronavirus Covid19 -
پیش زمینه و هدفسالمندی، با تغییرات فرسایشی تدریجی در بیشتر دستگاه ها و عملکردهای فیزیولوژیک بدن همراه است. هدف مطالعه حاضر بررسی عملکرد حرکتی و عوامل مرتبط با آن در افراد 50 سال و بالاتر شهر بوکان سال 1396 هست.مواد و روش کاردر این مطالعه مقطعی 1201 فرد 50 سال و بالاتر به صورت نمونه گیری طبقه ای از مراکز بهداشتی- درمانی شهر بوکان وارد مطالعه شدند. اطلاعات جمع آوری شده شامل خصوصیات دموگرافیک، وضعیت اقتصادی -اجتماعی، سقوط، وضعیت بینایی و شنوایی، بیماری های همراه، شاخص توده بدنی (BMI)، فعالیت فیزیکی (PASE)، حمایت اجتماعی (DSSI)، وضعیت شناختی (MMSE)، افسردگی (CES-D-10) و نیز ارزیابی عملکرد حرکتی توسط سنجش زمان انجام آزمون برخاستن و راه رفتن (TUG) و محدودیت حرکتی با پرسشنامه 10 سوالی (MOS-PF) از بدون محدودیت تا دارای محدودیت شدیدی مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور تحلیل نتایج از آزمون های تحلیل واریانس، رگرسیون خطی و لجستیک استفاده شد.یافته هامیانگین عملکرد حرکتی در بین افراد 53/3/±7/10 ثانیه بود، 2/14 درصد افراد دارای محدودیت حرکتی شدید بودند. نتایج نشان داد که متغیرهای BMI، فعالیت فیزیکی، ترس از سقوط، وضعیت اقتصادی و وضعیت شغلی ارتباط معنی دار با عملکرد حرکتی داشتند (به ترتیب 148/0، 0140/0، 3/0، 495/1- 638/1β=). همچنین سن، جنس، اختلال شناختی، افسردگی، حمایت اجتماعی، وضعیت بینایی ارتباط معنی دار با محدودیت حرکتی نشان داد (به ترتیب 048/1،.415/0، 922/0، 357/0، 929/0، 631/0 OR =).بحث و نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که عوامل روان شناختی، دموگرافیک- اجتماعی از پیش بینی کننده های قابل اعتماد بر عملکرد و محدودیت حرکتی و درنتیجه استقلال و کیفیت زندگی افراد 50 سال و بالاتر است. بنابراین به نظرمی رسد که بهبود عوامل تعیین کننده روش موثری برای حفظ عملکرد حرکتی و سلامتی این افراد باشد.کلید واژگان: عملکرد حرکتی, محدودیت حرکتی, عوامل روان شناختی, عوامل اپیدمیولوزیکی, سالمندیBackground & AimsAging is associated with gradual erosive changes in the physiological function of many systems of the body. Ths study aimed to examine the physical functioning and limitation and its related factors in people aged 50 and older in Bukan, 2017.Materials & MethodsIn this cross-sectional study 1201 elderly people aged 50 years and up were recruited from health recentres in Bukan city using stratified random sampling. Study information were collected by trained interviewers including demographic characteristics, socioeconomic status, fall history, visual and hearing status, comorbidities, BMI, physical activity (PASE), social support (DUKE), cognitive function (MMSE) and depression (CES-D-10) as well as physical functioning which was assessed by TUG test and and mobility limitation which was assessed using a 10 items questionnaire (MOS-PA). To analyze the data, we used various testes including analysis of variance, linear regression and logistic regression models.ResultsThe mean of the physical functioning was 10.7 ± 3.53 seconds, and 14.2% of study participants had a severe physical limitation. The results showed that BMI, physical activity, fear of fall, economic and job status were significantly associated with physical function (respectively, β= 1.638-1.495- 0.3- 0.014- 0.148). Also, age, sex, cognitive function, depression, social support, visual status had a significant correlation with physical limitation (respectively OR=0.631- 0.929- 0357- 0.922- 0.415- 1.048).ConclusionThe results of this study indicate that psychological and socio-demographic factors are predictors of physical functioning and limitation in older adults. Therefore, it seems that improving the determinants factors, due to the better life and health in older adults.Keywords: physical functioning, mobility limitation, epidemiological factors, psychological, factors older adult
-
زمینه و هدفسرطان کولورکتال به طور قابل توجهی باعث ایجاد مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی است. این مطالعه به منظور تعیین شیوع اضطراب و افسردگی و عوامل تعیین کننده آن در مبتلایان به سرطان کولورکتال انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه مقطعی توصیفی تحلیلی، 120 نفر (75 مرد و 45 زن) از مبتلایان به سرطان کولورکتال شناسایی شده در نظام ثبت سرطان بین سال های 1391-1386 در بابل بررسی شدند. برای دستیابی به اطلاعات این مطالعه پرسشنامه ای حاوی مشخصات دموگرافیک و بیماری به همراه پرسشنامه HADS برای سنجش اضطراب و افسردگی در سال 1392 به صورت مصاحبه حضوری با بیماران در منازلشان تکمیل گردید.یافته هامیزان افسردگی و اضطراب در بیماران به ترتیب 23.4% و 30.8% تعیین شد. جنسیت زن، ساکن روستا بودن و داشتن بیماری همراه با ابتلا به افسردگی مرتبط بود و در این میان مکان زندگی به عنوان پیش بینی کننده مستقل شناسایی شد. شیوع افسردگی در ساکنین شهرها نسبت به ساکنین روستاها 79درصد کمتر بود (CI 95%: 0.06-0.67، OR= 0.21، P=0.009). همچنین جنسیت زن، ساکن روستا بودن، شاغل نبودن، داشتن بیماری های همراه، درآمد پایین و نداشتن تحصیلات با اضطراب مرتبط بود که در این میان فقط تحصیلات به عنوان پیش بینی کننده مستقل شناسایی شد (CI 95%: 1.32-13.81، OR= 4.27، P=0.015).نتیجه گیریشیوع اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال نسبتا بالاست. بنابراین مداخلات در جهت افزایش آگاهی های لازم، توجه بیشتر به زنان و روستاییان و کنترل بیماری های دیگر توصیه می گردد.کلید واژگان: سرطان, کولورکتال, اضطراب, افسردگیBackground And ObjectiveColorectal cancer can significantly cause physical, psychological and social problems. This study was done to determine the prevalence of anxiety and depression in patients with colorectal cancer in Babol located in north of Iran.MethodsThis cross-sectional, analytical study was done on 120 (75 males, 45 females) patients with colorectal cancer which registered in the Babol cancer registry in north of Iran during 2008-12. A questionnaire containing demographic information, aspects of the disease and HADS questionnaire was completed by interviewing to assess anxiety and depression for each patient.ResultsThe prevalence rate of depression and anxiety in patients was 23.4% and 30.8%, respectively. Gender, residency of rural area, and having comorbidities are related to depression among which location was identified as an independent predictor. Urban residency had 79% less risk of depression than rural residents (95% CI=0.06-0.67, OR=0.21, PConclusionThe prevalence of anxiety and depression in colorectal cancer patients was high in this area. Therefore, interventions are recommended to increase awareness and greater attention to rural women and controlling comorbidities.Keywords: Cancer, Colorectal, Anxiety, Depression, Iran
-
زمینهسرطان کولورکتال سهم قابل توجهی در ایجاد ناراحتی های جسمانی، روانی و اجتماعی برای بیماران دارد. هدف از این مطالعه تعیین ابعاد مختلف کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و ارتباط آن با خصوصیات جمعیت شناختی و برخی ویژگی های بالینی در بازماندگان سرطان کولورکتال در شهرستان بابل می باشد.روش هااین مطالعه به صورت مقطعی در سال 1392 بر روی 120 بازمانده سرطان کولورکتال شناسایی شده بین سال های91-1386 در نظام ثبت سرطان بابل انجام گردید. پرسشنامه ای حاوی اطلاعات جمعیت شناختی، ویژگی های بیماری و نیز کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (با استفاده از پرسشنامه استاندارد EORTC-QLQ-C30) به صورت مصاحبه حضوری در منازلشان تکمیل گردید.یافته هامیانگین امتیاز نمرات کل مقیاس عملکردی در آقایان (71/16±24/69) به طور معنادار بیشتر از خانم ها (87/17±67/57) بود (001/0P=). در همه 5 بعد مقیاس عملکردی، آقایان نمرات بالاتری داشتند که این اختلاف نمرات در قسمت های عملکرد جسمانی، هیجانی و شناختی از نظر آماری معنادار بود. از بین متغیر های مورد مطالعه؛ بیماری های همراه، شاغل بودن و تحصیلات به عنوان پیش گویی کننده های مستقل کیفیت زندگی شناسایی شدند.نتیجه گیریکیفیت زندگی در بیماران در حد متوسط بوده و متغیرهای شاغل بودن، تحصیلات و بیماری های همراه با آن مرتبط است. با توانمند کردن کارکنان بهداشتی، افزایش آگاهی بیماران و خانواده هایشان و کنترل بهتر بیماری های دیگر می توان به بازگشت بیماران به یک زندگی فعال کمک کرد.
کلید واژگان: خصوصیات جمعیت شناختی, کیفیت زندگی, EORTC, QLQ, C30, سرطان, کولورکتالBackgroundColorectal cancer has a significant impact on physical، mental and social discomfort of patients. The aim of this study was to assess different aspects of health-related quality of life and its association with demographic characteristics and some clinical features in colorectal cancer survivors in the city of Babol.MethodsThis cross-sectional study was conducted in 2013 among 120 colorectal cancer survivors identified in the cancer registry from 2007 to 2012. A questionnaire containing demographic data، disease characteristics and health-related quality of life (EORTC-QLQ-C30 standard questionnaire) was completed via face to face interview at patients’ homes.ResultsThe mean total score of performance scale was significantly higher in men (69/24± 16/71) than in women (57/67 ± 17/87) (P=0. 001). Men obtained higher scores in all 5 performance scales which was statistically significant in the domains of physical، emotional and cognitive performance. Among the demographic variables، comorbidities، education and employment were identified as the independent predictors of quality of life.ConclusionThe patients had an average quality of life which was associated with employment، education and comorbidities. Therefore،، empowering the health staff، increasing the awareness of patients and their families as well as better management of comorbidities can help the patients to return to an active life.Keywords: demographic characteristics, quality of life, EORTC, QLQ, C30, cancer, colorectal -
سابقه و هدف
سرطان کولورکتال چهارمین سرطان شایع در ایران با توزیع جغرافیایی متفاوت است. هدف از این مطالعه بررسی روند بروز و جنبه های اپیدمیولوژیکی و بالینی در بازماندگان این سرطان در شهرستان بابل می باشد.
مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی تمام موارد جدید سرطان کولورکتال موجود در نظام ثبت سرطان مرکز بهداشت شهرستان بابل، بین سالهای 1391-1386 جهت بررسی روند بروز در نظر گرفته شدند. اطلاعات مربوط به خصوصیات اپیدمیولوژیک و بالینی در سال 1392 از طریق مصاحبه با بازماندگان این سرطان در دوره مذکور بررسی گردید.
یافته هادر مجموع 237 بیمار در بازه زمانی مورد نظر به ثبت رسیده بود که فقط 120 نفر آنان در سال 1392 زنده و در دسترس بودند. میزان بروز استاندارد شده سنی در سال 1386، 7/7 به إزای صد هزار نفر بود که با یک روند افزایشی به 14/6 در سال 1391 رسیده است. میانگین سنی بازماندگان 14/14±56/74 سال بود. 54% شهرنشین، 46% بی سواد،30% سیگاری، 16% مصرف کننده قلیان و 10% تریاک بودند. (5/22%)27 نفر نیز دارای سرطان کولورکتال در یکی از بستگان بودند. حدود یک سوم بیماران در زمان تشخیص کمتر از 50 سال سن داشتند. میانگین فاصله زمانی بین ظهور علایم بیماری تا تشخیص 13/3±10 ماه، شایعترین علایم بیماری تغییر اجابت مزاج، رکتوراژی، درد شکمی، یبوست و کاهش وزن بودند.
نتیجه گیرینتایج حاکی از افزایش بروز سرطان کولورکتال در بابل است. با توجه به درصد قابل توجه افراد جوان و فاصله زمانی طولانی بین شروع علائم تا تشخیص قطعی، برنامه ریزی جهت آموزش علائم هشدار دهنده و غربالگری آن توصیه می گردد.
کلید واژگان: اپیدمیولوژی, بروز, سرطان, کولورکتال, خصوصیات بالینیBackground And ObjectiveColorectal cancer is the fourth most common cancer in Iran with a diverse geographic distribution. The purpose of this study was to determine the incidence of colorectal cancer and assess the clinical and epidemiologic characteristics of survivors in the city of Babol، Iran.
MethodsIn this cross-sectional study، all new cases of colorectal cancer، recorded by the Cancer Registry Center of Babol، were included for the assessment of the incidence of colorectal cancer during 2007-2012. Clinical and epidemiologic features of patients were investigated via interview in 2013.
FindingsA total of 237 patients were registered during the specified period، although only 120 subjects had survived until 2013. Age-standardized rate was 7. 7 per 100،000 people in 2007، which increased to 14. 6 in 2012. Overall، 54% of subjects were urban residents، 46% were illiterate، 30% were smokers، 16% used hookah، and 10% consumed opium. Family history of colorectal cancer was reported in 27 patients (22. 5%). The average age of survivors was 56. 74±14. 14 years; about a third of patients were younger than 50 years at the time of diagnosis. The mean interval between the presentation of symptoms and diagnosis was 10±13. 3 months، and the most common symptoms of the disease included altered bowel habits، rectorhalgia، abdominal pain، constipation، and weight loss، respectively.
ConclusionThe obtained results showed the increased incidence of colorectal cancer in Babol city. Considering the significant number of young people and the long interval between the onset of symptoms and definitive diagnosis، it is recommended that training courses on the warning signs and screening of colorectal cancer be planned.
Keywords: Epidemiology, Incidence, Cancer, Colorectal, Clinical Features -
مقدمه و هدفدیابت یک بیماری متابولیک است که در صورت عدم کنترل مناسب می تواند باعث ناتوانی و مرگ و میر قابل ملاحظه ای گردد. انجمن دیابت آمریکا مراقبت از بیماران دیابتی را یک امر لازم و ضروری دانسته و اهداف چندی برای افزایش طول عمر بیماران و زندگی بهینه با عوارض کمتر پیشنهاد نموده است که براساس کنترل قند خون، لیپید، نوروپاتی، کنترل فشار خون، مراقبت از پا و توصیه های تغذیه ای و غربالگری بیماری های قلبی عروقی می باشد. هدف این مطالعه بررسی وضعیت مراقبت دیابت در کلینیک دیابت اردبیل و مقایسه آن با اهداف توصیه شده انجمن دیابت امریکا بود.روش کارمطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی مقطعی بود که روی 100 بیمار مراجعه کننده به کلینیک دیابت اردبیل که با استفاده از جدول اعداد تصادفی در طول یکسال انتخاب شده بودند انجام گرفت. پرسشنامه حاوی سئوالات و معاینات بالینی و آزمایشگاهی برای بیماران با استفاده پرونده و خود بیماران تکمیل گردید. داده ها پس از جمع آوری با نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد. از آمار توصیفی برای ارایه نتایج و برای نشان دادن ارتباط آزمون ها از مجذور همبستگی کای و آنالیز واریانس ANOVA یکطرفه استفاده گردید.یافته هادر یکسال اخیر هموگلوبین گلیکوزیله و جمع آوری ادرار 24 ساعته از نظر میکروآلبومینوری به ترتیب در 33% و 16% از بیماران انجام گرفته بود اندازه گیری کلسترول HDL و LDL به ترتیب در 58% و 55% بیماران انجام یافته بود فقط 9% بیماران معاینه پا و تنها 5% از نظر نبض های محیطی معاینه شده بودند. در آزمایشات نهایی انجام شده روی بیماران 24% بیماران قندخون ناشتای در محدوده توصیه شده انجمن دیابت آمریکا یعنی 130-70 میلی گرم در دسی لیتر داشتند. 46% بیمارانی که هموگلوبین گلیکوزیله در آنها اندازه گیری شده بود در محدوده هدف بودند. 32% بیماران دچار میکروآلبومینوری و 4% ماکروآلبومینوری داشتند. رتینوپاتی دیابتی در 32% بیماران گزارش گردید. در نهایت تنها 10% بیماران برای آزمایشات FBS و BS2hPP و LDL کلسترول و HbA1C در سطح مطلوب قرار داشتند و 22% بیماران برای سه عامل فشارخون، کلسترول تام و کلسترول LDL در سطح مطلوب بود.نتیجه گیریدر 100 بیمار مورد مطالعه تفاوت زیادی از نظر کیفیت کنترل دیابت با توصیه های ADA (انجمن دیابت امریکا) وجود داشت.
Background and ObjectivesDiabetes Mellitus is a metabolic disorder in which lacking of control and suitable care lead to disability and mortality. American Diabetes Association (ADA) has emphasized the medical care of diabetic patients and has suggested several objectives to increase survival and improve health outcomes with low complications by controlling the glycemic، lipids، nerupathy and hypertension as well as foot care، nutritional therapy and screening of cardiovascular disease. The aim of this study was to evaluate the quality of care in diabetic patients from Ardabil and its concordance to the standards recommended by ADA.MethodsIn a cross sectional study، 100 diabetic patients referring to a clinic of diabetes in Ardabil (2005) were randomly selected and enrolled. The study was conducted according to a questionnaire with 90 questions and physical examination and Final lab tests. Data were collected and analyzed with Spss version 12. ANOVA test was used to compare groups.ResultsThe 12 months recorded lab tests for diabetic patients were as follows: Hb A1C in 33%، MicroAlbuminuria in 16%، HDL in 58% and LDL in 55% of patients had been checked. Foot and peripheral pulses exams were only recorded in 9 and 5% of patients respectively. In final lab tests، 24% of patients had favorable FBS level (90- 130mg/dl). 46% of patients had suitable Hb A1C and 32% patients had MicroAlbuminuria. Aspirin was recommended to 45% of patients over 50 years old. Only 10% of patient for three lab tests (FBS، LDL cholesterol، Hb A1C) achieved the intended aims. According to ADA recommendations 22% of patients for three risk factors (BP، LDL cholesterol & Total cholesterol) were in optimal level.ConclusionThere is a high difference between current diabetes care in our clinic and ADA goals.Keywords: Quality of Care of DM, DM, ADA Recommendations -
زمینه و هدفمیزان های میرایی بیماری عروق مغزی در برخی از کشور ها در دهه های اخیر کاهش یافته است. تغییرات در میزان های میرایی می تواند ناشی از تغییرات در بروز بیماری یا میزان میرایی آن باشد. از آنجایی که اطلاعات کمی در خصوص میرایی سکته مغزی در کشور در دسترس است این مطالعه با هدف بررسی میزان میرایی یا مرگ و میر 28 روز اول پس از سکته مغزی در استان اردبیل صورت گرفت.روش کاراین مطالعه به روش آینده نگر از اول اردبیهشت ماه 1383 تا اول دیماه 1384 در اردبیل صورت گرفت. آزمودنی های مطالعه شامل بیماران با تشیخص قطعی سکته مغزی بر اساس یافته های CT اسکن بودند و در بیمارستان علوی شهر اردبیل که تنها مرکز ارجاعی این بیماران در استان است بستری می شدند. اطلاعات پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 14 و آزمون مجذور کای و آنالیز واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هادر طول این مدت 352 مورد وارد مطالعه شده و در پایان 346 مورد پیگیری شدند. 288 مورد (8/ 81%) دچار سکته مغزی ایسکمیک، 57 مورد (2/ 16%) ICH و7 مورد (2%) SAH (Subarachnoid Hemorrhage) بودند. سابقه پر فشاری خون در 6/ 61% موارد وجود داشت. 1/ 26% موارد سابقه بیماری قلبی و 8/ 16% مبتلا به دیابت بودند. 8 /19% نیز سیگاری بودند. پس از پیگیری مشخص شد که 70 مورد (3/ 20%) در 28 روز اول فوت نمودند. میانگین سنی افراد فوت شده 9/ 10± 1/ 69 سال و افراد زنده 9/ 12± 2/ 64 سال بود که این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود (003/ 0 =p). از مجموع 288 مورد CVA، 42 نفر (6/ 14%)، از کل ICH ها، 28 نفر(1/ 43%) و از 7 مورد SAH، 3 مورد فوت نمودند. اختلاف کمی بین میرایی ناشی از سکته مغزی ایسکمیک در مردان و زنان وجود داشت ولی مردان مبتلا به ICH بقای کمتری نسبت به زنان داشتند.نتیجه گیریمیزان میرایی در مطالعه حاضر قابل توجه است، که بر حسب سن، نوع تشخیص، جنس و سابقه بیماری قلبی متفاوت بود. بنظر می رسد تمهیدات مناسب درمانی و مراقبتی در جهت کاهش این میزان ضروری می باشد.
کلید واژگان: سکته مغزی ایسکمیک, سکته مغزی هموراژیک, میرایی سکته مغزیBackground and ObjectiveCerebrovascular disease mortality rates have declined in some countries during recent decades. Changes in mortality rates over time could be attributed to changes in disease incidence or case fatality rate. Very few studies have provided information regarding survival after stroke. We aimed to determine the case-fatality rate (28 days) among patients with first-ever stroke from a population-based study in Ardabil province, Northwest of Iran.MethodsThis study was conducted between May 2005 and February 2006, all individuals with an acute stroke who were residents in Ardabil province and hospitalized at Alavi Hospital, were registered prospectively and assessed according to standardized diagnostic criteria. The data were analyzed through SPSS, Chi square and variance analysis.ResultsA total of 352 patients with first-ever stroke were registered, and 346 (96%) were followed up. 288 (81.8%) ischemic stroke, 16.2% (57) ICH and 2% SAH. By 28 days, 70 patients (20.3%) had died. Hypertension, diabetes and cardiac disease history were reported in 61.6%, 16.8% and 26.1% respectively and 19.8% of patients were smokers. Mean age of survivors was different from patients who died at 28 days after index event (64.2±12.9 VS 69.1±10.9, p=0.03). The proportion surviving 28 days varied from 16.2% among patients with ischemic stroke to 43% among ICH and SAH. For ischemic stroke, Survival rates were similar for men and women, whereas men with ICH had lower survival than women.ConclusionCase fatality rate after first-ever stroke is substantial. Rates of mortality differ according to patients diagnosis, age, sex, and heart disease. These data highlight the importance of long-term secondary prevention.Keywords: Ischemic Storke, Hemorrhagic Stroke, Stroke Fatality -
زمینه و هدفعلایم مرتبط با سنگ صفراوی و عوارض آن جزو شایع ترین بیماری های گوارشی است که منجر به بستری در بیمارستان شده و هزینه های هنگفتی در این زمینه صرف می شود. از آنجا که عوامل دخیل در ایجاد سنگ های صفراوی متعدد بوده و یکسری عوامل موثر قابل پیشگیری هستند و از طرف دیگر تاکنون مطالعه ای در مورد عوامل خطر ابتلا به سنگ صفراوی در سطح منطقه انجام نگرفته است، این مطالعه به بررسی عوامل خطر سنگهای صفراوی پرداخته است.روش کاراین مطالعه از نوع مورد- شاهدی بوده و با مراجعه به بیمارستان های اردبیل تعداد 150 مورد مبتلا به سنگ صفراوی به روش نمونه گیری غیر احتمالی از نوع آسان انتخاب و با 150 شاهد همسان سازی شده از لحاظ جنس و سن (5±سال) مقایسه شدند. از پرسشنامه دارای ساختار برای بررسی عوامل خطر توسط مصاحبه استفاده شد و نمونه خون جهت اندازه گیری لیپیدهای خون از آزمودنی ها اخذ گردید، همچنین قد و وزن آزمودنی ها برای محاسبه شاخص توده بدنی اندازه گیری شد. داده ها پس از جمع آوری با نرم افزار SPSS نسخه 12 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و ازآزمون های مجذور کای و آنالیز واریانس یکطرفه برای نشان دادن ارتباط متغیرها استفاده گردید.یافته هادر این مطالعه 117 نفر (78%) زن و 33 نفر (22%) مرد بودند بیشترین افراد (42 نفر) 28% در گروه سنی 49-40 سال قرار داشتند. از لحاظ شاخص توده بدنی تعداد 63 نفر (42%) در محدوده 25 تا 29/9 (اضافه وزن) بودند. میانگین سطح سرمی تری گلیسرید در زنان گروه مورد 7/5 ± 152/7 بود که در مقایسه با گروه شاهد با 57/7 ± 117/8 میلی گرم بر دسی لیتر بالاتر بود (p=0/001). میانگین طول مدت مصرف قرص های ضد بارداری خوراکی در گروه مورد 4/9± 6/9 و در گروه شاهد 2/9 ± 3/1 سال بود. بین ابتلا به سنگ صفراوی و شاخص توده بدنی و میانگین سطح سرمی تری گلیسرید در زنان (p=0/001) ارتباط معنی داری وجود داشت. نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که بین دفعات بارداری، مصرف سیگار، هیپر کلسترولمی، هیپر تری گلیسیریدمی (در مردان) و سابقه فامیلی مثبت با ابتلای به سنگ صفراوی ارتباط معنی داری وجود نداشت.نتیجه گیریدر مطالعه حاضر شاخص توده بدنی، مدت زمان مصرف قرص های ضدبارداری خوراکی و تری گلیسیرید در ابتلای به سنگ های صفراوی نقش داشتند، با توجه به اینکه این عوامل قابل مداخله هستند ضروری است جهت اصلاح آنها برنامه ریزی مناسب صورت پذیرد.
کلید واژگان: سنگ های صفراوی, هیپرکلسترولمی, هیپر تری گلیسیریدمی, توده بدنیBackground and ObjectivesOne of the most common gastrointestinal diseases is gallstone and its complications, that leads to hospitalization and expensive cost. Since Causative factors in this disease are so many that some of them can be preventable and there has not been a study on the risk factor and gallstone, this study investigates the relationship between riskfactor and gallstone,MethodsThis was a case-control. study A total of 150 patients with gallstone using the simple nonrandomized method were selected and were compared with 150 hospital controls with which they were matched. The risk factors for gallstone formation (age, gender, family history, parity, obesity, diabetes mellitus, hyperlipidemia) were assessed in all of subjects. The association of gallstone with all these risk factor was evaluated with statistical tests including chi-square, ANOVA.ResultsIn this study, 117 cases (78%) were female and the other 33 cases (22%) were male. 42 persons (28%) were between 40-49 years old and about body mass index 63 persons (42%) were at the range of 25-299 (overweight). The mean serum level of triglyceride in women of case-group was 152.7±7.5 in comparison with 117.8±57.7 mg/dl in control group (p=0.001). Mean duration of oral contraceptive pills in case was 6.9±4.9 in comparison with 3.1± 2.9 years in control group. There was a positive correlation between Goldstone, BMI and mean serum trighyceridz level in women (p=0.001, p=0.001). There was not any arelationship between the parity, smoking, hyper chlostrolemia, hypertriglyceride (in men), positive family history and gallstone.ConclusionIn this study, bidy mas index, the period of taking oral contraceptive pills and triglyceride play roles in gallstone formation. Since these factors can be interventional, it is essential that good plannings be devised to improve them.Keywords: Gallstone, Risk Factors, Hypercholesterolemia, Hypertriglyceridemia -
زمینه و هدفمیزان بالایی از وزن کم هنگام تولد (Low Brith Weight) در کشورهای در حال توسعه روی می دهد و اسهال و عفونت های تنفسی دو عامل مهم مرگ و میر و ابتلا در نوزادان است. این مطالعه با هدف ارزیابی تاثیر روی بر ابتلا و رشد کودکان LBW در اولین شش ماه زندگی طراحی و اجرا گردید.روش کارمطالعه از نوع کارآزمایی بالینی شاهد دار تصادفی شده به روش دو سوکور بود. نوزادان LBW 5 میلی گرم روزانه بمدت شش ماه روی یا دارونما در کلیه دریافت نمودند. فرم های مخصوص توسط متخصص اطفال یا پزشک عمومی همکار طرح در طول دوره مطالعه تکمیل شد. شاخص های تن سنجی در هفته 0، 4، 8،12،16،20 و 24 از طریق ویزیت خانگی توسط پرسشگران آموزش دیده اندازه گیری شد.یافته هامشخصات تن سنجی دو گروه دریافت کننده روی یا دارونما مشابه بودند. میانگین افزایش وزن در گروه روی بطور معنی داری بالاتر از گروه دارونما بود (p=0/036)، همچنین میانگین افزایش قد و دور سر نیز بالاتر بود (p=0/04 و p=0/001). میانگین اپیزودهای عفونت های تنفسی فوقانی در گروه روی کمتر از گروه دارونما بود. (میانگین وقوع در گروه روی 1/7 و در گروه دارونما 3 بود) و از تفاوت معنی داری از نظر آماری داشت (p=0/005). وقوع عفونت های حاد تنفسی تحتانی در 8 مورد گروه دارونما و 5 مورد گروه روی دیده شد اما معنی دار نبود. وقوع اسهال هم فقط در گروه دارونما مشاهده شد.نتیجه گیریبا توجه به نتایج مطالعه دریافت روی در شش ماه اول زندگی در کودکان با وزن کم هنگام تولد منجر به رشد بهتر و ابتلاء کمتری به عفونت های حاد تنفسی و اسهال می گردد.
کلید واژگان: مکمل روی, وزن کم هنگام تولد, رشد, ابتلا به عفونت های حاد تنفسی, اسهالBackground and ObjectivesThe high incidence of low birth weight (LBW) occurs in developing countries, and diarrhea and respiratory infections are the main causes of infant mortality and morbidity. This study was done to find out whether there was a growth or morbidity response to zinc supplememttion, among LBW infants during the first 6 mo of life.MethodsThe study was a randomized, placebo-controlled, and double-blind trial study. LBW infants were given daily for 6mo 5mg zn, or a placebo. Questionnairs were filled out during the study by a pediatrician and a GP. Anthropometric measurements were made at 0, 4, 8, 12, 16, 20 and 24 wk via home visits by trained interviewers.ResultsBaseline characteristics were similar in zinc and placebo groups. Weight gain in zinc group was significantly higher that of placebo group between 1 to 6 months (p=0.036). Length and head circumference gain were also greater in zinc group than in placebo groups, (p=0.04, p<0.001). The episodes of upper respiratory infections was greater in placebo group than zinc group (mean Episodes in zinc groups= 1.7 and in placebo group was 3) and there was significant difference between two groups (p=0.005). 8 Cases of lower respiratory infections in placebo group and 5 cases in zinc group were observed, but it was not significan diarrheal episods were observed only in placebo groups.ConclusionIt was found that low birth weight infants had better growth and lower morbidity during the first 6 months of life by receiving zinc supplementation.Keywords: Zinc Supplementation, Low Birth Weight, Growth, Acute Respiratory infection, diarrhea -
زمینه و هدفبه تجربه دیده شده است خال های ملانوسیتی، فریکل و لنتیگو در خانم های ملاسمایی شایع تر است و شاید یک زمینه وراثتی مشترکی وجود داشته باشد. لذا در این پژوهش شیوع انواع خال ها، فریکل و لنتیگو در خانم های ملاسمایی و غیرملاسمایی مورد مقایسه قرار گرفته است.
روش اجرا: در یک مطالعه مورد– شاهدی تعداد 120 نفر خانم ملاسمایی و 120 نفر خانم غیرملاسمایی که از نظر سنی هم سان بودند، وارد مطالعه شدند. افراد، توسط متخصص پوست مورد معاینه قرار می گرفتند. تشخیص ضایعه ها صرفا توسط معاینه و مشاهده صورت می گرفت. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون مربع کای (یا دقیق فیشر) و T در سطح معنی داری P<0.05 تجزیه و تحلیل شد.یافته هامیانگین سنی و انحراف معیار در گروه مورد 29.97±6.6 و در گروه شاهد 29.7±6.7 سال بود. این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود. شیوع فریکل در گروه مورد (%24.3) نسبت به گروه شاهد (%4.16) بیش تر بود (P<0.001). مبتلایان به لنتیگو در گروه مورد 77 نفر (%64.1) و در گروه شاهد 20 نفر (16.6%) بودند (P<0.001). میانگین تعداد لنتیگو در گروه مورد 25.5 و در گروه شاهد 8 بود (P=0.01). شیوع خال ملانوسیتی در گروه شاهد (%96.6) پایین تر از شیوع آن در گروه مورد (%98.3) بود که این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود. میانگین تعداد خال های ملانوسیتی در گروه شاهد 2.8 و در گروه مورد 13.2 بود (P<0.001). آنژیوم های کمپل دمرگان در 26 نفر (%21.8) از گروه مورد و 6 نفر (5%) از گروه شاهد وجود داشت (P<0.001). میانگین تعداد این آنژیوم ها در گروه شاهد 1 و در گروه مورد 5.2 بود (P=0.02).نتیجه گیریشیوع و تعداد خال ها در خانم های ملاسمایی از غیرملاسمایی بیش تر است لذا می توان فرض کرد عوامل و ژن های مشترکی می تواند در بروز ملاسما و خال ها نقش داشته باشد.
کلید واژگان: ملاسما, خال, شیوع, فریکل, لنتیگو -
زمینه و هدفلیشمانیوز احشایی بیماری سیستم رتیکولواندوتلیال است و توسط هندی ها به کالاآزار به معنی بیماری تب سیاه معروف شده است. طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت سالانه 500 هزار مورد جدید در جهان روی می دهد استان اردبیل با اختصاص 25 تا 40 در صد از کل مبتلایان به لیشمانیوز احشایی کل کشور سهم عمده ای در آمار کشوری داشته واز کانون های مهم این بیماری در ایران به شمار می آید. با توجه به اهمیت این بیماری در استان اردبیل، این مطالعه به منظور شناخت علایم بالینی بیماری وخصوصیات دموگرافیک مبتلایان انجام شد.روش کاراین مطالعه از نوع توصیفی- مقطعی است که به صورت گذشته نگر انجام گرفته است. 110کودک که از دی ماه 75 تا مرداد 82 با تشخیص کالاآزار در سه بیمارستان فعال شهر اردبیل بستری شده بودند وارد مطالعه شدند. تعریف ابتلا، شامل رویت انگل در آسپیراسیون مغز استخوان یا علایم بالینی اختصاصی (تب، اسپلنومگالی، پان سیتوپنی وکاهش وزن) به علاوه تست آگلوتیناسیون مستقیم مثبت DAT بود. نمونه ها از نظر خصوصیات دموگرافیک، محل زندگی و علایم بالینی و فاصله زمانی موجود بین بروز علایم بیماری تا زمان تشخیص مورد بررسی قرار گرفتند و برای ارائه نتایج از آمار توصیفی ساده استفاده گردید.یافته هااز 110 کودک 56/4% پسر و43/6% دختر بودند. 37/8 % بیماران در فاصله یک ماه از شروع علایم تشخیص داده شده بودند. در 97 بیمار تستDAT انجام شده بود که در 91 مورد مثبت بود(حداقل تیتر مثبت 400/1). در 42 بیمار بیوپسی وآسپیراسیون مغز استخوان انجام شده بود که در 26 مورد مثبت بود (رویت اجسام لیشمن). محدوده سنی بیماران بین 4 ماه تا 14 سال بود. شایعترین یافته ها تب با97/3% و بی اشتهایی 97/1% بودند. آنمی در90% موارد، ترومبوسیتوپنی در60/8% و لکوپنی در 24/8% دیده شد. مرگ در 6 نفر از 110 نفرمعادل 5/5% و عدم پاسخ به درمان در 3 مورد (2/7%) روی داد.نتیجه گیرییافته های مطالعه حاضر تقریبا با یافته های مطالعات دیگران منطبق است. جمعیت آسیب پذیر لیشمانیوز احشایی عمدتا کودکان می باشند و برای کاهش میزان مرگ و میر و میزان ابتلا تشخیص هر چه سریعتر بیماری ضرورت دارد لازم است پزشکان شاغل درمناطق اندمیک آشنایی کافی با بیماری داشته باشند.
کلید واژگان: لیشمانیوز احشایی, علایم بالینی, کودکان, کالا آزارBackground And ObjectivesVisceral leishmaniasis is a reticulo endothelia system and it is known as 'black fever' by Indians. According to WHO every year there are 500 thousand new cases of it in the world. The province of Ardabil, with 25-40% from all the country's leishmaniasis has a major part in the country and is considered as one of the main focuses in Iran. Due to its importance, this study was done to identify clinical signs and demographic characteristics of the patients.MethodsThis was a descriptive cross-sectional study which was done retrospectively 110 children who were hospitalized in three different active hospitals between 1375-1382 entered in this study. Disease definition include parasite detection in bone marrow aspivation or special clinical signs (fever, spleenomegal, pansytopenia and weight loss) in addition direct agglutination test was positive. The samples were investigated in terms of demographic information. Place of living, clinical signs and the length of time between the symptoms of the disease and its diagnosis. To get to the results, simple descriptive statistics was used. 37.8% of the patients were diagnosed from the beginning of symptoms with in a month.ResultsThere were 56.4% boys and 43.6% girls of all the 110 children. DAT test was done in 97 patients which was positive in 91 cases (minimum positive titer 1/400). In 42 patients biopsy and bone marrow aspiration was done which was positive in 26 cases (lishman body detection). The age of the patients was 4 months -14 years. The most common findings were fever 97.3% and anorexia 97.1%. There was anemia in 90% thrombocytopenia in 60.8% and leukopenia in 24.8%. There was death in 6 patients (5.5%) and unresponsiveness to the treatment in 3 cases (2.7%).ConclusionThe results of the present study nearly corresponds to those of other studies. The main vulnerable community of visceral lieshmaniasis are mainly children. In order to decrease the mortality and morbidity its early diagnosis is essential. It is necessary that the physicians working in endemic regions be familiar enough with the disease.Keywords: Visceral Leishmaniasis, Clinical Symptoms, Children, Kalaazar -
مقایسه اثر تزریق بلئومایسین داخل ضایعه و کرایوتراپی بر زگیل های دست و پازمینه و هدفزگیل ها شایع ترین تظاهر بالینی ویروس های پاپیلومای انسانی در پوست و مخاط هستند و بیش تر در پوست دست، پا، صورت و دستگاه تناسلی یافت می شوند. تومورهای خوش خیم به رنگ پوست با اشکال بالینی متفاوت هستند و برای درمان آن ها هیچ روش درمانی اختصاصی وجود ندارد. در این مطالعه تاثیر درمانی تزریق بلئومایسین داخل ضایعه و کرایوتراپی روی زگیل های معمولی دست و پاها مقایسه شده است.
روش اجرا: در این کارآزمایی بالینی 52 نفر وارد مطالعه شدند ولی فقط 44 نفر دوره درمان را تکمیل کردند. زگیل ها به طور قرینه در دو دست یا در هر دو پا با تزریق بلئومایسین داخل ضایعه با غلظت 0.5mg/ml یا کرایوتراپی با نیتروژن مایع توسط کرایوگان تحت درمان قرار گرفتند. درمان حداکثر در سه مرحله با فواصل 15 روز تکرار شد. درمان توسط یک درماتولوژیست و ارزیابی میزان بهبودی توسط درماتولوژیست دیگر صورت گرفت. اطلاعات، توسط نرم افزار SPSS تحلیل و آنالیز شد.یافته هادراین مطالعه 23 زن و 21 مرد مورد مطالعه قرار گرفتند. 253 زگیل به روش کرایوتراپی و 226 زگیل با تزریق بلئومایسین داخل ضایعه درمان شد. بهبودی با روش کرایوتراپی در 73.1% موارد و با تزریق بلئومایسین در 87.6% موارد به دست آمد (P<0.001).نتیجه گیریمیزان بهبودی زگیل در درمان با روش تزریق بلئومایسین داخل ضایعه از روش کرایوتراپی بالاتر بود. تزریق بلئومایسین داخل ضایعه در درمان زگیل های دست و پا یک درمان بدون عارضه و موثر است.
کلید واژگان: زگیل, بلئومایسین, کرایوتراپی, ویروس پاپیلومای انسانی -
سابقه و هدفبه نظر می رسد که مکمل یاری روی در دوران بارداری مداخله مهمی در جهت کاهش تولد نوزادان با وزن کم هنگام تولد (LBW) باشد. نتایج کارآزمایی های انجام شده مناقشه آمیز است. لذا این بررسی با هدف ارزیابی اثر مکمل یاری روی در دوران بارداری بر عوارض و نتیجه حاملگی انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه یک کارآزمایی بالینی به روش دوسوکور بود. 196 زن باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اردبیل در هفته 16 تا 20 بارداری بطور تصادفی انتخاب و به دو گروه مساوی دریافت کننده مکمل روی یا دارونما تقسیم شدند. به گروه دریافت کننده دارو 220 میلی گرم سولفات روی و به گروه دیگر دارونما تجویز گردید. تمام اطلاعات اولیه مادران، مراقبت های ماهانه، ثبت شاخص های بدو تولد نوزادان و اطلاعات مربوط به مشکلات دوران بارداری توسط ماماهای دوره دیده تکمیل گردید.یافته هااز مجموع 196 زن شرکت کننده 17 نفر دوره پیگیری را کامل نکردند. تولد نوزادان با وزن کمتر از 2500 گرم در هنگام تولد فقط در گروه پلاسبو مشاهده شد (P=0.01). از نظر شاخص های بدو تولد تنها میانگین وزن نوزادان در گروه دریافت کننده روی از گروه دارونما بالاتر و معنی دار بود (P=0.03). عوارض دوران بارداری در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت اما فشارخون حاملگی و IUGR (توقف رشد داخل رحمی)، فقط در گروه پلاسبو مشاهده گردید.نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشانگر آن بوده که تجویز مکمل روی در دوران بارداری سبب کاهش تولد نوزادان با وزن کم هنگام تولد می گردد.
کلید واژگان: روی, مکمل, حاملگی, نوزاد -
زمینه و هدفسکته مغزی ایسکمیک عبارتست از اختلال عملکرد مغزی ناشی از بروز انفارکت در مغز که به علت انسداد عروقی پدید می آید. در مطالعات زیادی عوامل خطری نظیر پر فشاری خون، دیابت، بیماری قلبی، آمبولی با منشاء قلبی و هیپر لیپیدمی برای ابتلای به انفارکت مغزی مطرح شده اند. مطالعه حاضر به منظور بررسی اتیولوژی انفارکت های مغزی در گروه سنی بالغین جوان (55-15 ساله) انجام شد.روش کارکلیه بیماران 15 تا 55 ساله که با تشخیص انفارکت مغزی در بخش نورولوژی بیمارستان علوی اردبیل از شهریور سال 1383 تا شهریور 1384 بستری شده بودند وارد مطالعه شدند. ابتدا پرسشنامه ای مشتمل بر سابقه شخصی و فامیلی سکته مغزی و قلبی، پر فشاری خون، دیابت، مصرف سیگار و هیپرلیپیدمی برای بیماران تکمیل شد. آزمایشات قند خون، سطح کلسترول، آنتی بادی های آنتی کاردیو لیپین و بتا دوگلیکو پروتئین اندازه گیری شدند. بیماران تحت اکوکاردیوگرافی قرار گرفتند. داده های به دست آمده به کمک نرم افزار SPSS نسخه 12 تجزیه و تحلیل شد.یافته هااز میان 45 بیمار 32 نفر (71/1%) زن و 13 نفر (28/9%) مرد بودند. میانگین سنی بیماران 9/22±42/9 سال بود. علل ایجاد کننده به ترتیب شامل آمبولی قلبی(40%)، آنتی بادی آنتی فسفولیپید مثبت (35/5%)، افزایش چربی خون (22/2%)، مصرف سیگار (22/2%)، پرفشاری خون (20%)، مصرف قرص ضد بارداری (15/6%) و دیابت (13/7%) بودند.نتیجه گیریدر این بررسی شایع ترین علل بروز انفارکت مغزی در گروه سنی بالغین جوان، آمبولی با منشا قلبی و آنتی بادی های آنتی فسفولیپید مثبت بودند. سایر علل زمینه ساز به ترتیب افزایش چربی خون، مصرف سیگار، پرفشاری خون، مصرف قرص ضد بارداری و دیابت می باشد. بسیاری از این علل قابل مداخله و پیشگیری است و شناخت این عوامل قبل از بروز انفارکت می تواند از بروز این عارضه معلولیت زا جلوگیری نماید.
کلید واژگان: سکته مغزی, بالغین جوان, عوامل خطر, آنتی بادی آنتی فسفولیپیدBackground and ObjectivesThe ischemic stroke is defined as cerebral dysfunction due to brain infarct which is induced by vascular obstruction. The related risk factors including hypertension, diabetes mellitus, cardioembolism and hyperlipidemia are investigated in several studies. The aim of this study was to determine the etiology of cerebral infarction in young adults (- year-olds).MethodsAll the patients in the age rang of - admitted to the neurology ward of Alavi Hospital in Ardabil between 2004 and 2005 with a diagnosis of cerebral infarction were included in this study. A questionnaire including demographic data, personal and family history of stroke and cardiac infarct, hypertension, diabetes, smoking and hyperlipidemia was filled out for all patients. Blood sugar, cholesterol, anticardiolipin antibody and beta- glycoprotein were examined. The patients underwent echocardiography. The data were analyzed using SPSS software (release).ResultsThe total number of the patients was, including females (71.1%) and males (28.9%). The mean age was (SD=). The etiologic factors based on their frequency were: cardioembolism (40%), positive antiphospholipid antibodies (35.5%), hyperlipidemla (22/2%), smoking (22/2%), hypertension (20%), oral contraceptive use (15/6%) and diabetes mellitus (13.7%).ConclusionThe most frequent etiologies of the cerebral infarcts in the young adults in this study were cardiogenic embolism and positive antiphospholipid antibodies. Other background factors were hyperlipidemia, smoking, hypertension, oral contraceptive use and diabetes mellitus respectively. Most of these etiologies can be intervened and prevented. The identification of these factors before occurrence of cerebral infarction can prevent this debilitating event.Keywords: Cerebral Infarction, Young Adults, Risk Factors, Antiphospholipid Antibody -
زمینه و هدفهیپرپلازی خوش خیم پروستات (Benign Prostatic Hyperplasia) از شایع ترین بیماری های مردان می باشد و TUR-P (Transurethral Resection of Prostate) روش استاندارد جراحی آن است. برای پاک کردن ناحیه عمل از خون و دبرید در حین TUR-P از محلول شستشو استفاده می شود، در صورتی که مایع شستشو زیاد جذب شود، منجر به اختلال همودینامیک و عوارض نورولوژیک می گردد که سندرم TUR-P نامیده می شود. به دلیل همولیز و ATN بعد از آن اغلب اورولوژیست ها در دنیا ترجیح می دهند از محلول های غیر همولیتیک مثل سیتول یا گلیسین 5/1% استفاده کنند. در ایران از آب استریل به طور گسترده ای استفاده می شود که جایگزینی آن با یک محلول غیر همولیتیک و هیپواسمولار و با قیمت مناسب مثل مانیتول 3% معقول به نظر می رسد. مطالعه حاضر به منظور مقایسه اثرات آب استریل و مانیتول 3% در عمل جراحی TUR-P انجام شده است.روش کاردر یک کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور 78 بیمار مبتلا به BPH که جهت عمل جراحی پروستات در سال 1378 در بیمارستان مدرس تهران بستری شده بودند، در دو گروه درمانی با آب استریل و مانیتول 3% جهت شستشوی ناحیه عمل قرار گرفتند. قبل از عمل آزمایشات سدیم، پتاسیم، اوره، کراتینین، CBC، آنالیز و کشت ادرار، کراتینین و حجم ادرار 24 ساعته جهت محاسبه GFR اندازه گیری شدند. در پایان عمل، چهار ساعت بعد از عمل و صبح روز بعد از آن، سدیم، پتاسیم، اوره وCBC بیمار کنترل شد و کراتینین بیمار صبح روز بعد از عمل اندازه گیری شد. علایم سندرم TUR-P در بیماران به شکل برادیکاردی، پرفشاری خون و علایم نورولوژیک ثبت گردید.یافته هامیانگین سنی گروه آب استریل 68/6 و در گروه مانیتول 66/4 سال بود. میانگین وزن نسج برداشت شده، حجم محلول مصرفی و زمان برداشتن در گروه آب استریل به ترتیب 19/8 گرم، 19 لیتر و 50/8 دقیقه و در گروه مانیتول 20/2 گرم، 20/3 لیتر و 51 دقیقه بود و دو گروه در این زمینه اختلاف آماری معنی داری نداشتند. میزان کاهش سدیم و اسمولالیته سرم در دو گروه اختلاف معنی داری نداشت ولی میزان همولیز در دو گروه اختلاف معنی دار داشت (p<0/01). میزان بروز علایم سندرم TUR-P در گروه آب استریل 34% و در گروه مانیتول 18% بود که از نظر آماری معنی دار نبود. میزان افزایش کراتینین بعد از عمل نسبت به قبل از عمل در گروه آب استریل 0/625 میلی گرم بر دسی لیتر و درگروه مانیتول 0/04 میلی گرم بر دسی لیتر بود که از نظر آماری معنی دار نبود.نتیجه گیریبا توجه به نقش آب استریل در ایجاد همولیز و ATN و به خاطر در دسترس نبودن محلول های غیر همولیتیک مثل سیتول و گلیسین در ایران، پیشنهاد می گردد از محلول مانیتول 3% که محلولی غیر همولیتیک، هیپواسمولار و با قیمت مناسب است در TUR-P استفاده گردد.
کلید واژگان: هیپر تروفی خوش خیم پروستات, TUR, P, مانیتولBackground and ObjectivesBenign prostatic hyperplasia is one of the most common diseases in males and Transurethral Resection of Prostate (TUR-P) is a standard method for its surgery. Distilled water is used to clean the field of operation from blood and debris. The overabsorption of this washing fluid can lead to hemodynamic disorders and neurological complications called TUR-P syndrome. Because of hemolysis and ATN, most of the urologists, nowadays, prefer to use non-hemolytic solutions such as cytol and glycine 1.5%. Distilled water is widely used in Iran. Replacing this water with a nonhemolytic and hypoosmolar solution with reasonable price such as manitol 3% seems reasonable. This study was carried out to campare manitol 3% with distilled water during TUR-P.MethodsIn a double-blind randomized clinical trial, we studied 78 patients with BPH who were admitted to Shahid Moddares hospital in Tehran for TUR-P. These patients were allocated to disstiled water group and manitol 3% group. Na, K, Cr, BUN, CBC, U/A, U/C, 24 hr urine volume and creatinine were checked preoperatively to determine GFR, Na, K, BUN and CBC were checked right after, 4 hours after and on the morning after the operation. Clinical signs of TUR-P syndrome were recorded in the patients as bradycardia, hypertension and neurologic sign.ResultsMean age was 68.6 in distilled water group and 66.4 in the manitol group. Mean weight of resected tissues, mean volume of the solution used and mean resection time were 19.8 gr, 19 litre, 50.8 minutes respectively in distilled water group and 20.2 gr, 20.3 litre and 51 minutes in the manitol 3% group. These differences were not statistically significant. The difference between decrease in serum Na and serum osmolality was not significant in two groups, however, hemolysis rate in two groups was statistically significant (p<0.01). The incidence rate of TUR-P syndrome was 34% in the distilled water group and 18% in manitol group. This difference was not statistically significant. Postoperative creatinine increase was 0.625 mg/dl in distilled water group and 0.04 mg/dl in manitol group. This was not statistically significant.ConclusionRegarding the role of distilled water in hemolysis and ATN and due to the unavailability of non – hemolytic solutions such as glycine and cytol in Iran, the use of manitol 3% soluion which is a cost-effective, non hemolytic and hypoosmolar solution is recommended.Keywords: BPH, TUR-P, Manitol -
زمینه و هدفهیپر بیلی روبینمی نوزادی از شیوع قابل توجهی برخوردار است. بررسی هیپر بیلی روبینمی نوزادی و عوامل موثر بر آن، گامی در جهت کاهش میزان بروز و در نتیجه کاهش هزینه های درمانی قابل توجه حاصل از آن می باشد، از طرفی عدم تشخیص به موقع و درمان مناسب هیپربیلی روبینمی نوزادی می تواند عوارض مغزی - عصبی غیر قابل جبرانی به جا بگذارد. این مطالعه با هدف بررسی اتیولوژی هیپربیلی روبینمی نوزادی و علایم همراه آن انجام شد تا راهگشای تدابیر درمانی مناسب و به موقع باشد.روش کاراین مطالعه به روش مقطعی در نیمه اول سال 1382 روی نوزادان بستری شده با هیپر بیلی روبینمی در بیمارستان سبلان اردبیل صورت گرفت، پس از اخذ شرح حال، معاینه بالینی و سنجش بیلی روبین تام و مستقیم، اطلاعات حاصل در پرسش نامه ای درج شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 10 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.یافته هااز 132 نوزاد بستری شده با هیپربیلی روبینمی50% پسر و بقیه دختر بودند، که از این تعداد 85/6% ترم و بقیه نارس بودند. 56% نوزادان به طریق زایمان سزارین متولد شده بودند. 6/8% موارد هیپربیلی روبینمی مربوط به 24 ساعت اول بود که پاتولوژیک محسوب شد، 72% مربوط به روز دوم تا هفتم، 17/2% مربوط به هفته دوم و 4% مابقی زردی طول کشیده داشتند. 65% نوزادان فرزند اول خانواده بودند. متوسط زمان بستری 8/4 روز بود، 34/8% از نوزادان علاوه بر هیپربیلی روبینمی علایم پاتولوژیک دیگری نیز داشتند و از وخامت بالینی بدتری برخوردار بودند. حدود 23% از این میزان مربوط به نوزادان متولد شده از طریق سزارین و فقط 11/8% متولد شده با زایمان طبیعی بودند. 46 نفر (34/8%) از نوزادان علاوه بر زردی علایم پاتولوژیک همراه نیز داشتندکه در 33 نوزاد (25%) با ایکتر پاتولوژیک عفونت مسجل بود. سندرم کریکلر نجار یک مورد، ناسازگاری ABO 11مورد (8/33%) و ناسازگاری Rh در سه مورد (2/8%) علت هیپر بیلی روبینمی بود. در مجموع علت دقیق 36/89% از هیپر بیلی روبینمی ها مشخص شد.نتیجه گیریعواملی مثل زایمان به روش سزارین، عفونت نوزادی، نارسی، ناسازگاری ABO و Rh هم در بروز هیپر بیلی روبینمی و هم افزایش شدت آن تاثیر قابل ملاحظه ای دارد.
کلید واژگان: هیپر بیلی روبینمی نوزادی, علل ایکتر, ایکتر نوزادیBackground and ObjectivesThe incidence of neonatal hyperbilirubinemia disease is noticeable. Studying neonatal hyperbilirubinemia and its related factors is a step to reduce its incidence and remarkable treatment expenses. On the other hand, due to lack of on time recognition and suitable treatments, this disease can cause irreversible neuro-cerebral complications. This study was conducted to examine the etiology of neonatal hyperbilirubinemia and its associated signs, in order to provide on time and suitable treatment measures.MethodsThis cross-sectional study was performed in 2003 on neonates affected by neonatal hyperbilirubinemia in Ardabil Sabalan hospital. The data obtained from their conditions, clinical examination, and measurment of total and direct bilirubine was used to fill out a questionnaire. The data were analyzed by SPSS software (release 10).ResultsFrom among 132 neonates affected by neonatal hyperbilirubinemia, 50% were male and others were female. 85.6% of these subjects were fullterm births and the rest were premature. 56% of these neonates were born by C/S. 6.8% of hyperbilirubinemia cases, which were considered as “pathologic”, occurred during 24 hours after birth. 72% were related to the second to seventh days of birth, 17.2% to second week of birth, and the rest (4%) had prolonged Icter. 65% of these neonates were the first children of the family. The average time of hospitalization was 4.8 days. 34.8% of these neonates had pathologic signs beside hyperbilirubinemia and had a clinically serious condition. About 23% of these neonates were born by C/S and only 11.8% of them were vaginal births. 46 cases (34.8%) had accompaynig pathologic problems in addition to Icter, among whom 33 children (25%) had evident infection. The causes of hyperbilirubinemia were Crigler-Najjar syndrome in one case, ABO in 11 cases (8.33%) and RH discord in 4 cases (2.8%). Generally speaking the precise cause of 36.89% of Hyperbilirubinemia was determined.ConclusionSome factors such as children by C/S, neonatal infection, prematurity, ABO discords and RH discords play an important role in hyperbilirubinemia incidence and severity.Keywords: Neonatal Hyperbilirubinemia, Icter Causes, Neonatal Icter -
زمینه و هدفتامین، حفظ و ارتقای سطح سلامت نوزادان به عنوان یک گروه آسیب پذیر در خدمات بهداشتی- درمانی جایگاه ویژه ای دارد. بر اساس آمار موجود از 130 میلیون نوزادی که هر سال در دنیا متولد می شوند چهار میلیون در کمتر از یک هفته می میرند که 99% از این مرگ ها در کشورهای در حال توسعه رخ می دهد. مرگ نوزادی 38% از کل مرگ های زیر پنچ سال را شامل می شود. برای کاهش میزان مرگ نوزادی باید به نکاتی چون وضعیت مادر شامل مراقبت قبل و بعد از دوران بارداری، عوامل وابسته به زایمان و علل تهدید کننده حیات نوزادان در 28 روز اول زندگی توجه داشت. مطالعه حاضر در راستای شناسایی عوامل موثر بر مرگ و میر نوزادی در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اردبیل انجام شد.روش کاردر این مطالعه مورد - شاهدی که بر روی 80 مرگ نوزادی و 80 مورد متولدین زنده انجام شد. ابتدا برای دستیابی به نتایج توصیفی اطلاعات دموگرافیک دو گروه به صورت جداگانه آنالیز شد و سپس در بین 80 مرگ نوزادی شایع ترین عوامل موثر بر مرگ و میر نوزادی به دست آمد و سپس برای اینکه تاثیر عوامل اجتماعی و محیطی تاثیر گذار نیز سنجیده شود از والدین دارای متولدین زنده با خصوصیات گروه مرگ نوزادی نیز سوالاتی در زمینه عوامل اجتماعی پرسیده شد و در نهایت تمام عوامل موثر در دو گروه مقایسه شد.یافته هااز بین 160 نوزاد مورد مطالعه 71 نفر (44/4%) دختر و بقیه پسر بودند. میزان مرگ نوزادی در پسران 1/3 برابر دختران بود. تعداد 16 نفر (12/1%) از مادران در دو گروه سابقه مرده زایی داشتند. 18 نفر (11/3%) از کل مادران نوزادان بی سواد و27 نفر (16/9%) دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. 31 نفر (19/4%) از کل نوزادان دارای وزن کمتر از 1500 گرم، 42 نفر(26/3%) وزن 1500 تا 2500 گرم و بقیه دارای وزن بالای 2500 گرم بودند. 37 نفر (46/3%) از مادران نوزادان گروه مرگ نوزادی و 24 نفر (30%) از مادران نوزادان گروه متولدین زنده بیان داشتند که در محل سکونت خود وسیله نقلیه وجود نداشت. شایع ترین علت مرگ نوزادی نارسی با 44 مرگ نوزادی (55/1%) و بعد از آن آسپیراسیون، سپتی سمی و آسفکسی هر کدام با چهار مورد مرگ نوزادی (2/5%) بود. بین وزن نوزادان، وجود یا عدم وجود وسیله نقلیه در محل سکونت مادران، شهری یا روستایی بودن مادران و وقوع مرگ نوزادی ارتباط آماری معنی دار وجود داشت (p=0/023).نتیجه گیریبر اساس نتایج به دست آمده عوامل متعددی از قبیل وزن هنگام تولد، وجود یا عدم وجود وسیله نقلیه در محل سکونت مادران و شهری یا روستایی بودن مادران در وقوع مرگ نوزادی دخیل بودند. لازم است در زمینه کاهش اثرات این عوامل تصمیمات لازم اتخاذ گردد.
کلید واژگان: مرگ و میر نوزادی, نارسی, آسپیراسیون, آسفکسیBackground and ObjectivesProviding, maintainance and promotion of neonatal health as a special high-risk group has a special role in heath services. According to statistics, 4 million out of 130 million neonates, born every year, die in the first week of their life. 99% of this mortality takes place in developing countries. 38% of the deaths below the age of 5 belongs to neonatal deaths. To decrease this mortality, some factors such as mother condition (including health care both before and after pregnancy), perinatal factors and life-threatening factors in the first 28 days after birth. This study was performed in hospitals under Ardabil University of Medical Sciences to determine the related factors of neonatal mortality.MethodsThis case-control study was conducted on 160 neonatals (80 cases of neonatal deaths and 80 live births as controls). The demographic data of two groups were separately analyzed to obtain descriptive results. Also the most common causes of neonatal mortality were obtained through studying cases. Moreover, the parents of live neonates were asked questions to evaluate the effect of social factors. Finally all of these related factors were compared.ResultsFrom 160 neonates under study, 71 (44.4%) were female and others were male. Neonatal mortality in males was 1.3 times as much as that in females. 16(12.1%) mothers had history of still birth. 18(11.3%) mothers were illiterate and 27 (16.9%) had college education. 31(19.4%) neonates were under 1500gr, 42 (26.3%) 1500- 2500gr and others above 2500 gr. 37 (46.3%) mothers in case group and 24(30%) in control had no access to transportation facilities. The most common causes for neonatal mortality were prematurity with 44 (55.1%) cases and aspiration, septicemia, asphyxia each one with 4 (2.5%) cases. There were statistically significant relationship between neonatal mortality rate on the one hand and birth weight, access to transportation facilities and mothers, living place (rural or urban) (p=0.023).ConclusionAccording to the results, factors such as birth weight, access to transportation facilities as well as the mothers’ living location (rural or urban) were determining factors in the neonatal mortality. Some measures seem necessary to by taken in order to decrease the effect of thses factors.Keywords: Neonatal Mortality, Prematurity, Aspiration, Asphyxia -
زمینه و هدف
جامعه عشایری از جمله جوامعی است که نیازمند برنامه ریزی صحیح در ارایه خدمات بهداشتی- درمانی به منظور ارزیابی و مقایسه نحوه ارایه خدمات اعم از پزشکی، بهداشتی و غیره می باشد. مطالعه حاضر در سطح جمعیت عشایر قشلاقی استان اردبیل با هدف ارزیابی وضعیت بهداشت و سلامت و نحوه ارایه خدمات بهداشتی انجام گرفت.
روش کاراین مطالعه مقطعی در سال 1381 انجام شد. جامعه مورد مطالعه در آن 320 خانوار (در کل 1800 نفر) درقالب 40 خوشه 8 خانواری می باشد. به علاوه از 458 سگ از طریق ورید سفالیک خونگیری انجام و آزمون آگلوتیناسیون مستقیم انجام شد. در محل خونگیری برای هر نمونه آزمون Dipstick نیز انجام شد و نیز از کل کودکان زیر 12 سال آزمون آگلوتیناسیون مستقیم انجام شد. در محاسبه حجم نمونه قابلیت تعمیم برای 63 متغیر با حداقل سطح اطمینان 90% و حداکثر 97% لحاظ گردیده و با توجه به خوشه ایبودن مطالعه ضریب اثر طرح(Design Effect) حداقل برابر 1/56 و حد اکثر 4 برای متغیرهای مختلف در حجم نمونه اولیه اعمال گردید.
یافته هاازکل خانوارهای مورد مطالعه 30 خانوار (9/7%) از مزایای آب شبکه لوله کشی داخل واحد مسکونی و بیشترین تعداد خانوار (41%) ا زآب تانکر سیار جهت شرب استفاده می کردند. میزان کلر باقیمانده آب آشامیدنی در 88/7% موارد صفر بود. 89 خانوار (27/8%) در منزل توالت و 22 خانوار (7%) حمام داشتند. 273 خانوار (90/4%) از خانوارهایی که در رژیم غذایی خود از سبزیجات خام استفاده می کردند آن را فقط با آب معمولی می شستند. میزان بروز حوادث در خانوارهای عشایر در یک ماه 230 مورد در 10000 خانوار بود. 18/1% از زنان واجد شرایط عشایر سابقه سقط و 38/9% حاملگی ناخواسته و برنامه ریزی نشده داشتند. 47/1% از زنانی که طی سه سال اخیر زایمان داشتند توسط هیچ فردی که مجاز به انجام مراقبت باشند مراقبت نشده بودند. آگاهی زنان واجد شرایط در خصوص روش های پیشگیری از بارداری رویهم رفته ضعیف بود. کمترین میانگین تاخیر تزریق واکسن مربوط به نوبت سوم واکسن پولیوی خوراکی و برابر 25/19± 16/9 روز بود. بیشترین میانگین تاخیر مربوط به نوبت سوم واکسن هپاتیت با 60/7 ± 46/44 روز بود. در اندازه گیری فشار خون از مجموع 503 نفر بزرگتر یا مساوی 12 سال، 77 نفر مبتلا به پر فشاری خون بودند. خونریزی لثه در 13/7%، تورم لثه ها در 14/8% و پیوره در 19/3% موارد وجود داشت. درد گردنی در 10/2%، درد پشت و کمر در 18/7% و درد مفاصل در 13/5% موارد وجود داشتند. میزان تقاضای برآورد نشده جهت ویزیت پزشک 64/8% بود. فراوانی کودکان دارای آزمون مثبت لیشمانیوز احشایی برای پسرها 3/4% و برای دخترها 3/06% بود. 28 سگ نر و 6 سگ ماده نتیجه آزمایش مثبت آگلوتیناسیون مستقیم داشتند که جمعا 7/4% از موارد را تشکیل می داد. تنها در تیتر DAT≥ 640/1 حساسیت Dipstick به حدقابل قبول بالاتر از 80% رسید.
نتیجه گیریبسیاری از شاخص های بهداشتی و سلامت عشایر به استثنای واکسیناسیون، نامناسب بوده نیازمند توجه جدی تر مسئولین و سیاست گزاران بهداشتی کشور می باشد. امکان گسترش بیماری کالاآزار در شمال استان اردبیل و سایر استان های همجوار متاثر از پدیده کوچ عشایر وجود دارد و پیش بینی می شود در سال های آتی شهرستان های بیله سوار و پارساباد نیز به منطقه آندمیک بیماری تبدیل شوند.
کلید واژگان: عشایر, شاخص سلامت, بهداشت خانوادهBackground and ObjectivesProviding health services for all population subgroups of a community is a major hallmark for health administration. Little is known about health status of Ashayer population in Iran. This study aims at evaluating health status and quality of health service delivery to them.
MethodsIn a cross-sectional research 320 households (1800 persons), entered the study. Moreover, blood samples from 458 dogs were taken and studied with both Direct Aglutination Test (DAT) and a newly presented dipstick test. All children under 12 were also studied with DAT. In computing the sample size the generalizability for 63 variables with a minimum and maximum probability level of 90% and 97% respectively were taken into account and since the cluster sampling was employed, the Design Effect would be at least 1.56 and for different variables in the first sample it would be at most 4.
ResultsOnly 30 households(9.7%) used piped water supply inside their houses while most of the other families (41%) obtained their water from mobile water tanks. Residual water chlorine was measured to be zero in 88.7% of the samples taken from drinking water of Ashayer. 89 (27.8%) households had lavatories and 22 (7%) households had bathrooms inside their houses. 90.4% of those using raw vegetables washed them only with plain water. Monthly incidence rate for accidents was 230 per 10000. 18.1% of women in reproductive age had a history of abortion. Unwanted pregnancy rate was 38.9%. 47.1% of women with a labor history in past three years had never been visited by any person legally allowed to do so. Women in reproductive age had a poor knowledge about contraceptive methods. The minimum delay for vaccination was 16.9 (SD= 19.26) days regarding the third dose of OPV and the highest delay in vaccination was 46.44 (SD=60.7) days belonging to the third dose of HBV. From all 503 persons above 12 years old, 77 cases had hypertension. Periodontal easy bleeding was observed in 13.7 % and pyorrhea in 19.3%. 10.2 % had aching neck, 18.7% had backache and arthralgia was shown in 13.5%. The unmet need for physician's visit was 64.8%. The frequency of positive cases of leshmaniasis was 3.4% and 3.06% for boys and girls respectively. 28 male and 6 female dogs were positive in DAT test making an overall positive rate of 7.4%. Sensitivity of dipstick test was higher than 80 percent only when golden standard was considered to be DAT ≥ 1 /640.
ConclusionMany of the health indices of Ashayer except for vaccination were suitable. This requires further attemps on the part of govermental and health outhorities. Kale-azar disease can spread to the north of the province as well as the neighboring provinces due to the migration of these tribes. It is predicted that Bilesavar and Parsabad cities will be added to the andemic regions of this disease in coming years. Using dipstick test recently offered by WHO is recommended to be used to screen the infected dogs.
Keywords: Ashayer, Health Index, Family Health -
سابقه و هدفسرطان پستان شایع ترین سرطان زنان سراسر دنیا و علت عمده مرگ های ناشی از سرطان در زنان است. عوامل خطر عمده آن سالهاست مورد بررسی قرار گرفته است ولی نقش سیگار و مواجهه غیرمستقیم با آن هنوز مشخص نیست. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مستقیم و غیرمستقیم دخانیات در ابتلا به سرطان پستان انجام شده است.|مواد و روش هادر یک مطالعه مورد شاهدی 105 فرد مبتلا به سرطان پستان با 105 شاهد مقایسه شدند. موارد شامل بیماران مراجعه کننده به بیمارستان امید مشهد با تشخیص قطعی سرطان و ساکن مشهد و گروه شاهد از زنانی که در همسایگی مورد زندگی می کردند و به فاصله 3± سال با مورد بودند انتخاب شدند. اطلاعات مربوط به عوامل خطر مورد نظر از طریق پرسشنامه دارای ساختار و توسط مصاحبه جمع آوری گردید. خطر سرطان پستان در ارتباط با مصرف دخانیات توسط شانس نسبی محاسبه گردید.یافته هاخطر ابتلا به سرطان پستان در ارتباط با سیگار معنی دار نبود. در مواجهه غیرمستقیم با سیگار شانس نسبی (%95 CI=8.7-39.4) 18.5 و در مصرف کنندگان قلیان شانس نسبی (%95 CI 2.7-19.7) 7.3 برآورد گردید. همچنین افرادی که از کودکی مواجهه غیر مستقیم با دود سیگار داشتند 4.86 برابر دیگران شانس ابتلا داشتند.نتیجه گیریبا توجه به یافته های مطالعه حاضر مبنی بر ارتباط مثبت بین مواجهه مستقیم و غیرمستقیم با دود سیگار و مصرف قلیان با سرطان پستان لازم است که مداخلات مناسب بهداشتی در جهت کاهش مواجهه غیرمستقیم با دود سیگار و مصرف قلیان و سیگار صورت پذیرد.
کلید واژگان: سرطان پستان, دخانیات, مواجهه غیر مستقیم با سیگار -
زمینه و هدفدیسپلازی سرویکس حاکی از اختلال رشد سرویکس می باشد که با پیدایش سلول های پیش سرطانی و سرطانی در سرویکس مشخص می شود. دیسپلازی سرویکس اغلب اوقات علامتی ندارد با این حال در 5% موارد می تواند به طرف سرطان سرویکس پیشرفت کند. تشخیص زودرس این ضایعات پیش تهاجمی توسط پاپ اسمیر تا حد زیادی از پیشرفت ضایعات به طرف سرطان جلوگیری می کند. شیوع دیسپلازی سرویکس در مناطق مختلف جهان متفاوت بوده و تا حد زیادی به اتیولوژی های آن بستگی دارد. هدف از این مطالعه بررسی میزان و انواع دیسپلازی سرویکس در 5000 مورد پاپ اسمیر بوده است.روش کاراین مطالعه یک مطالعه توصیفی- مقطعی بر روی 5000 نمونه پاپ اسمیر بود که به صورت کاملا تصادفی از بین 8249 پاپ اسمیر انجام شده از ابتدای سال 1382 تا مرداد 1383 انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. قسمتی از نمونه ها گذشته نگر و قسمتی آینده نگر بررسی شدند. جامعه مورد مطالعه زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی سطح شهر اردبیل جهت انجام آزمایش پاپ اسمیر بوده است که اطلاعات لازم توسط پرسشنامه جمع آوری و توسط نرم افزار SPSS نسخه 11 تجزیه و تحلیل گردید.یافته هادر 12/1% بیماران (56 مورد از 5000 نمونه) دیسپلازی سرویکس گزارش گردید که 66/0% CIN1، 3/0% CIN2 و 16/0% CIN3 بوده است.نتیجه گیریدرصد کلی دیسپلازی در مطالعه حاضر 12/1% بود که این میزان در مطالعات مشابه بین 4/0% در اسکاتلند تا 12% در امریکا متفاوت بوده است با این حال شیوع بدست آمده در این مطالعه با شیوع ذکر شده در اکثر مطالعات مشابهت دارد.
کلید واژگان: دیپسلازی سرویکس, پاپ اسمیر, سرطان سرویکسBackground and Objectivescervical dysplasia indicates the growth disorder of cervix and is characterized by the appearance of cancerous and precancerous cells in cervix. Cervical dysplasia often has no symptoms but can progress to cervical cancer in 5 % of the cases. Early diagnosis of these pre-invasive lesions with pap smear can prevent, to a great extent, the progress of lesion to cancer. The prevalence of cervical dysplasia is different in different parts of the world and depents, to a great extent, on its etiology. This study was an attempt to determine the prevalence and types of cervical dysplasia in 5000 cases of pap smears.MethodsThis descriptive cross-sectional study was conducted on 5000 cases of pap smears selected randomly from among 8249 pap smears in the period between March 2003 to August 2004. Some samples were studied retrospectively and some others prospectively. The population of the study was composed of women referring to Ardabil health care centers for pop smear test. The data were collected with questionnaires and were analyzed using SPSS software (ver.11).ResultsCervical dysplasia was found in 56 cases (1.12%) 0.66% of which was CIN I, 0.3% CIN II and 0.16% CIN III.ConclusionThe total percentage of cervical displasia in this study was 1.12%. This prevalence in other similar studies varies between 0.4% in Scotland and 12% in USA. Nevertheless, the prevalence found in this study is in line with most of the similar researches.Keywords: Cervical Dysplasia, Pap Smear, Cervix Cancer -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال چهل و هفتم شماره 3 (پیاپی 85، پاییز 1383)، صص 307 -312مقدمهبیماری سرطان پستان جهانی است و در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه رو به افزایش است. چنانچه اقدامات مناسبی صورت نگیرد، این روند افزایشی در آینده همچنان ادامه خواهد داشت، بنابراین شناسایی عموامل خطر آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط شاخص های باروری و خطر سرطان پستان بوده است.روش کاراین مطالعه به روش مورد - شاهدی در بیمارستان امید مشهد انجام گرفت. 105 بیمار با تشخیص قطعی سرطان پستان با همین تعداد که در همسایگی آنها زندگی می کردند مورد مقایسه قرار گرفتند. گروه شاهد در محدوده سنی گروه مورد بود و پرسشنامه طرح توسط مصاحبه گر یکسانی تکمیل گردید. پرسشنامه حاوی سوالاتی در خصوص مشخصات فردی و عوامل مرتبط باروری نظیر اولین قاعدگی، سن یائسگی، سن تولد اولین فرزند، تعداد فرزند و غیره بود داده ها پس از جمع آوری وارد کامپیوتر شده و با نرم افزار SPSS نسخه 12 مورد بررسی قرار گرفت.یافته هانتایج این مطالعه نشان داد که سن کم به هنگام اولین قاعدگی، تاخیر در یائسگی، سن بالا به هنگام اولین حاملگی ترم کامل و تعداد کم فرزند به طور معنی داری مرتبط با خطر سرطان پستان بود. شانس نسبی خطر سرطان پستان در زنانی که سابقه سقط داشتند 09/2 بود (95% CI=1.2-3.7).
در زنانی که قبل از اولین حاملگی ترم کامل سابقه سقط داشتند این خطر افزایش داشته است (OR=5.9 95% CI=1.8-19.6).نتیجه گیریبا توجه به یافته های این مطالعه تعداد فرزند کم، سن کم به هنگام اولین قاعدگی، تاخیر در سن یائسگی و سن بالا به هنگام تولد اولین فرزند و سقط مهم ترین تعیین کننده های خطر سرطان پستان بود. بنابراین پیشنهاد می گردد مداخلات مناسب بهداشتی در خصوص بهبود این شاخص ها صورت گیرد.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.