به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

هیوا رحمانی

  • هیوا رحمانی، محمدرضا پورزرگر*
    اهداف

    توسعه فناوری‏ و سازماندهی فضاها براساس نگرش‏های عملکردگرا و صحنه‏ سازی‏ های بصری مدرن موجب بروز محصولات قالبی در سیمای شهری ایران معاصر شده که بیشتر به نیازهای فیزیکی و جلوه ‏های بصری پرداخته است. در مواجه با معماری گذشته بدلیل وجود پیوند روحی میان معماری و ادبیات، جلوه‏هایی از مضامین انسانی در ارتباط با فضا ملاحظه می‏شود. به منظور برقراری مجدد این پیوند خوانش «فضای تغزل حافظ» به منظور بازشناخت مفهوم فضا مورد توجه قرار گرفت.

    روش ‏ها:

     واقعیت فضا در حوزه‏ ها‏ی فلسفه و معماری در ارتباط با تجربه‏ ی انسان و مطالعات پدیدارشناسی مطرح می‏شود. فضای درونی شعر حافظ نیز در ارتباط با انسان تجربه می‏شود بنابراین روش تحقیق این پژوهش پدیدارشناسی است. به منظور شناخت تجربه‏‏ های انسانی در ارتباط با فضای تغزل حافظ و بازشناخت «مفهوم فضا» این مقاله به خوانش تجربه ‏های انسانی گروهی از متخصصین در رشته‏ های مختلف پرداخته است.

    یافته ها

    یافته‏ های پژوهش مفهوم «فضای تغزل حافظ» را در ارتباط پیوسته و تنیده با حضور انسان بدنمند (کالبد - ذهن) مطرح می‏کند به گونه‏ای که انسان در فضای تغزل و فضای تغزل در وجود انسان معنادار می‏شود. در واقع این فضا در یک رابطه‏ی دیالکتیک چند وجهی (لایه‏ های مرئی و نامرئی) خارج از محوریت و تمرکزگرایی بر انسان یا دیگر پدیده‏ها پدیدار می‏شود.

    نتیجه‏ ‏گیری: 

    در نهایت با توجه به مفاهیم استخراج شده از فضای تغزل شعر حافظ،  فضایی میانجی، بدنمند و منشوری در یگانگی با حضور انسان مطرح شده که بر این اساس مدل چگونگی فضاهای تغزلی و مجسم در سیمای شهری و معماری ایران معاصر شکل گرفت.

    کلید واژگان: فضای تغزل حافظ, پدیدارشناسی, انسان بدنمند, فضای میانجی, ادراک فضا, حضور انسان
    Hiva Rahmani, Mohammadreza Pourzargar*
    Aims

    Technological development, organization of space based on functional approaches and modern visual modeling have led to the emergence of mold products in the urban landscape of contemporary Iran, dealing more with physical requirements and visual effects. In late architecture, however, there are manifestations of human themes in relation to the space which are due to the existence of a bond between architecture and literature. In order to re-establish such a bond, this article seeks to investigate "Hafez’s Lyrical Space" to reexamine the concept of space in architecture.

    Methods

    The space of Hafez’s poetry is interrelated with man’s experience so in its relation with human experience and phenomenological studies. This study is informed by Phenomenological methodology. In order to recognize human experiences germane to Hafez’s lyrical space and to understand the concept of space, this article has investigated human experiences of a number of professionals in different fields.

    Findings

    The findings suggest that the concept of "Hafez’s Lyrical space" is constantly intertwined with human embodiment (body- mind) in his poetry, so human being becomes meaningfulness in lyrical space and vice versa. This space appears with the presence of human embodiment in a multifaceted dialectical relationship, i.e. visible and invisible layers, separate from a concentration and centralization on human or other phenomena.

    Conclusion

    Based on the concepts extracted from mediating, multidimensional and embodied lyrical spaces of Hafez's poetry which were considered with unique connection with human, the process of formation of lyrical spaces embodied in contemporary urban landscape and architecture emerged.

    Keywords: Hafez lyrical space, Phenomenology, Human embodiment, mediating space, Space perception, Human presence
  • سیامک رهبر*، سجاد احمدی زاد، هیوا رحمانی
    هدف

    بررسی تاثیر مکمل دهی ال-آرژنین بر پاسخ شاخص های پلاکتی به یک جلسه فعالیت تناوبی شدید می باشد.

    روش شناسی:

     10 مرد جوان سالم دارای اضافه وزن (2/1±27=BMI) داوطلبانه در تحقیق متقاطع و دوسو کور حاضر شرکت کرده و یک پروتکل فعالیت تناوبی شدید (HIIE) را با مکمل ال-آرژنین یا دارونما در 2 جلسه با فاصله 7 روز انجام دادند. در هر جلسه آزمودنی ها مکمل یا دارونما را به مقدار 075/0 گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن و بصورت محلول در 400 میلی لیتر آب مصرف کرده و پس از 90 دقیقه، HIIE را بصورت 12 تناوب 3 دقیقه ای بر روی تردمیل (فعالیت: یک دقیقه ،100 درصد vVO2max، ریکاوری: دو دقیقه، 40 درصد vVO2max) انجام دادند. جهت اندازه گیری شاخص های پلاکتی شامل تعداد پلاکت ها (PLT)، درصد پلاکتی (PCT)، میانگین حجم پلاکتی (MPV) و پهنای توزیع پلاکتی (PDW)، قبل از مکمل دهی و بلافاصله قبل و بعد از HIIE، 3 نمونه خونی گرفته شد.

    یافته ها

    صرفنظر از نوع مکمل، HIIE بترتیب باعث افزایش 29 و 31 درصدی PLT و PCT شد (001>P)، ولی تاثیر معنی داری بر MPV و PDW نداشت (05<P) و مصرف ال-آرژنین 90 دقیقه قبل از HIIE باعث مهار PCT شد (043/0=P) اما تاثیری بر PLT نداشت.

    نتیجه گیری

    تناوبی بودن و وجود دوره های ریکاوری در پروتکل HIIE باعث عدم افزایش معنی دار MPV و PDW در هر دو جلسه شد که می تواند دلیلی بر ایمن بودن HIIE باشد. مکمل دهی ال-آرژنین قبل از HIIE تنها باعث کاهش PCT شد که با توجه به عدم تاثیرگذاری آن بر سایر شاخص ها، مطالعات بیشتری با دوزهای اثرگذارتر مکمل لازم است.

    کلید واژگان: فعالیت تناوبی شدید, ال-آرژنین, پلاکت, فعالیت پلاکتی, شاخص های پلاکتی
    Siamak Rahbar *, Sajad Ahmadizad, Hiwa Rahmani
    Objective

    To investigate the effect of L-arginine supplementation on platelet indices in response to a high intensity interval exercise.

    Methods

    Ten healthy overweight young men (BMI=27 ± 1.2 kg/m2) participated voluntarily in this cross-over and double-blind study, and performed a high intensity interval exercise (HIIE) protocol with L-arginine supplementation or placebo, where, two trials were separated by seven days. In each session, the subjects consumed 0.075 g per kg body weight of supplement or placebo which was dissolved in 400 ml of water, and 90 minutes later, performed HIIE as 12 intervals of 3-minute on treadmill (activity: 1-min, 100% of vVO2max, recovery: 2-min, 40% of vVO2max). To measure platelet indices including mean platelet volume (MPV), platelet count (PLT), plateletcrit (PCT) and platelet distribution width (PDW), three blood samples were taken before supplementation and immediately before and after HIIE.

    Results

    Regardless of the type of supplement, HIIE increased PLT and PCT by 29 and 31%, respectively (P < 001), but did not have a significant effect on MPV and PDW. Furthermore, consumption of L-arginine 90 min prior to HIIE, inhibited PCT (P = 0.043) but had no effect on PLT.

    Conclusion

    Intermittent nature and recovery periods in HIIE protocol did not significantly increase MPV and PDW in both sessions, which may be a reason for the safety of the HIIE. L-arginine supplementation prior to HIIE only reduced PCT, due to its inability to affect other indices, to achieve more accurate results further studies with more effective doses of supplementation are needed.

    Keywords: high intensity interval exercise, L-arginine, Platelet, Platelet activity, Platelet indices
  • فاطمه شاداب *، هیوا رحمانی، سید علی عطاران

    مولفه گردشگری سلامت یکی از عوامل توسعه و پیشرفت کشورهای خاورمیانه در مقوله گردشگری پزشکی است، که روند رو به رشد این صنعت موجب ارزآوری و رشد اقتصادی، افزایش استانداردهای کیفی، ارایه خدمات و گسترش توریسم درمانی می شود. ایران کشوری شناخته شده در علم پزشکی و ازلحاظ هزینه و ارایه خدمات مقرون به صرفه و دارای ظرفیت های متعدد در جذب توریسم سلامت است، با توجه به اینکه شیراز قطب پزشکی جنوب کشور شناخته شده و دارای جاذبه های گردشگری و طیف گسترده ای از خدمات پزشکی است مکانی مناسب جهت احداث مراکز درمانی همچون هتل بیمارستان می باشد، که هدف از انتخاب این موضوع طراحی کارآمد، بیمار محور، پاسخ به نیاز بیمار و همراهان، لزوم توجه به اسکان همراهان، ارتقای کیفیت خدمات درمانی است که در نهایت موجب احساس امنیت در بیمار، تسریع روند بهبود وضعیت جسمی و روحی فرد، ایجاد آرامش و کاهش دوره درمان می شود؛ روش تحقیق در این مقاله به صورت ترکیبی توصیفی-تحلیلی و از نظر فرایند اجرایی به صورت کمی و کیفی است، همچنین مبانی نظری مرتبط با رویکرد پژوهش، به وسیله پرسشنامه، مطالعات نظری و مصاحبه مورد بررسی قرارگرفته است، که با بررسی اطلاعات به دست آمده از مقالات، کتاب ها، اسناد علمی و بررسی نمونه های داخلی و خارجی، جامعه آماری و علل انتخاب ایران به این نتیجه می رسد که طراحی هتل بیمارستان در شهر شیراز موجب جذب توریسم، ارتقای سطح کیفی مراکز درمانی، ایجاد مکانی سالم و به دور از دغدغه می شود که با در نظر گرفتن بعد معماری می توان به محیطی برای درمان، کاهش اضطراب و استرس، بهبود روحیه فرد و ایجاد حس رضایتمندی، ارایه خدمات رفاهی در کنار امکانات پزشکی، ایجاد سوییت های اقامتی جهت حضور همراه در کنار بیمار در دوران درمان و نقاهت با توجه به مولفه معماری شفابخش دست یافت.

    کلید واژگان: هتل بیمارستان, گردشگری پزشکی شیراز, توریسم درمانی, اقامت کردن, معماری
  • هیوا رحمانی، محمدرضا پورزرگر*، بهروز منصوری
    چکیده
    بیان مسیله: ساختار آموزش معماری امروز و آموزه‏های ارایه شده در این نظام بیشتر به چگونگی ساخت کالبد معماری (محوریت کالبد) و آفرینشگری اثر معماری کوشیده که این موضوع منجر به اقتدار ابرهای ساختگی و خودشیفتگی انسان معاصر شده است. معماری پدیده‏ا‏ی محلی است که ذات و ریشه آن را بایستی در انسان محلی و تجربه‏های زیسته آن جست و جو کرد. از این‏رو این پژوهش به‏دنبال پاسخ به چیستی آموزه‏های زیست‏شده شعر حافظ و پدیدارشناسی تاثیر این تجربه‏ها در فرایند یادگیری معماری است.
    هدف پژوهش: هدف از این پژوهش شناخت و بازاندیشی تجربه‏های زیست شده انسان در ارتباط با خوانش شعر حافظ جهت ارتقاء آموزه‏های انسان‏ساز در فرایند یادگیری معماری است.
    روش پژوهش: به لحاظ مطالعات انسانی به کار رفته، این تحقیق، پژوهشی کیفی است که با روش پدیدارشناسی و رویکرد ون منن (توصیفی- تفسیری) یکی از جریان‏های فکری در حوزه تعلیم و پرورش انسان؛ کوشیده است با عنایت به تجربه‏های زیست شده انسان در عالم شعر حافظ از طریق افرادی که با ادبیات و شعر حافظ آشنایی دارند به عنوان مشارکت‏کنندگان تحقیق به جست و جوی آموزه‏های درونی و ذهنی بپردازد. در روند پژوهش 18 آموزه اصلی از طریق مصاحبه با هشت نفر از متخصصین فلسفه، ادبیات، علوم انسانی و معماری که دارای تجربه زیست شده در عالم شعر حافظ بوده استخراج و سپس به کمک نرم افزار مکس کیودا (MAXQDA) مضامین اصلی افقی سازی و جمع بندی شده است.
    نتیجه گیری: شعر حافظ به عنوان «فضای میانجی» پدیده‏ای است که هم به جنبه‏های ساخت انسان می‏کوشد و هم تکنیک‏های برقراری روابط گسترده با دیگر پدیده‏ها را ارایه می‏دهد. نتیجه این پژوهش در قالب مدل نهایی (دایره مینا) به معنای پالایشگری انسان و خود درمانی جهت تغییر نگرش سلطه‏جویانه پدیده‏های ایستا، چگونگی تعلیم انسان و نگارش معماری از طریق تجربه‏های زیست شده حافظ با زبان استعاری ترسیم شده است.
    کلید واژگان: تجربه‏‏ های زیسته, آموزش معماری, پدیده شعر حافظ, آموزه ‏های انسان‎ ساز, خود درمانی
    Hiva Rahmani, Mohammad Reza Pourzargar *, Behrooz Mansouri
    Abstract
    Problem statement: The structure of today’s architectural education and the doctrines presented in this system have tried to figure out how to build the body of architecture and how to create architectural work. This trend, in turn, has led to the authority of fabricated formations and the narcissism of contemporary man. Architecture is a local phenomenon the roots of which must be traced to the folk and their lived experiences. As such, this article seeks the lived doctrines of Hafez’s poetry and phenomenology of the impact of these experiences on the process of learning architecture.
    Research
    objective
    This study aims to understand and reexamine the lived experiences of human beings in relation to the reading of Hafez’s poetry to promote humanizing doctrines in the process of learning architecture.
    Research
    method
    This study is qualitative research, employing a phenomenological method and Van Manen’s approach (a descriptive-interpretative approach). Here, we seek to investigate the internal and intellectual doctrines obtained from lived experiences of Hafez’s poetry through interviews with eight experts who were already acquainted with Hafez’s poetry in the fields of philosophy, literature, humanities, and architecture, In the research process, 18 doctrines were obtained. Then, through MAXQDA software the main themes were summed up and horizontalized.
    Conclusion
    Hafez’s poetry, as a “mediating space”, is a phenomenon that deals not only with aspects of humanization but also with the techniques for establishing extensive relationships with another phenomenon. The result of this study is presented in the form of a final model (Dayere -e- Mina), meaning human refinement and self- therapy to change the hegemonic attitude of static phenomena, how to teach human beings as well as rewriting architecture through Hafez’s lived experiences with a metaphorical language.
    Keywords: Lived experiences, Architectural Learning, Hafez poetry as a phenomenon, Humanizing doctrines, Self-therapy
  • سجاد احمدی زاد*، محمد پورکیانی، محمودرضا تقی زاده، هیوا رحمانی، فرشاد امامی
    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های آنتروپومتریک، تیپ بدنی و آمادگی جسمانی نفرات برتر دوازدهمین المپیاد ورزشی کشور و مقایسه ویژگی های آن ها با قهرمانان ملی در رشته های مربوطه به منظور تعیین تفاوت های بین ورزش قهرمانی در سطح دانشگاهی و ملی بود.

    روش ها

    از نفرات و تیم های برتر (اول تا سوم) رشته های ورزشی مختلف برای شرکت در پژوهش دعوت به عمل آمد. آزمودنی های داوطلب پس از حضور در آزمایشگاه تحت بررسی های ترکیب بدنی، آنتروپومتریک و نوع پیکری قرار گرفتند. قابلیت های جسمانی شامل انعطاف پذیری، توان بی هوازی با لاکتیک، توان بی هوازی بی لاکتیک و توان هوازی نیز اندازه گیری شد. پس از جمع آوری داده ها به تفکیک جنسیت با هنجار ملی قهرمانان که توسط کمیته ملی المپیک تهیه شده بود، مقایسه شدند. به منظور تجزیه وتحلیل آماری از تی- تک نمونه در سطح 05/0≥P استفاده شد.

    نتایج

    بهترین عملکرد در قابلیت های جسمانی در پسران متعلق به کشتی آزاد و فرنگی بوده است. همچنین در بخش دختران در انعطاف پذیری و توان بی هوازی با لاکتیک رشته بدمینتون، در ارگوجامپ رشته والیبال و در اکسیژن مصرفی بیشینه رشته دوومیدانی بهترین عملکردها را داشتند. مقایسه نتایج با هنجار ملی نشان داد هم از نظر قابلیت های جسمانی (05/0>P) و هم نوع پیکری (05/0>P) ورزشکاران ملی در سطح مطلوب تری نسبت به ورزشکاران برتر المپیاد دانشجویی قرار دارند.

    نتیجه گیری

    می توان گفت ورزشکاران دانشگاهی در سطح بسیار پایین تری از نظر قابلیت های جسمانی، ترکیب بدنی و نوع پیکری قرار دارند و نمی توانند پشتوانه مناسبی برای ورزش ملی کشور باشند و ورزش دانشگاهی به برنامه ریزی دقیقی به منظور افزایش سطح آمادگی جسمانی و فیزیولوژیکی دانشجویان قهرمان رشته های مختلف و کم کردن فاصله آن ها با قهرمانان ملی نیاز دارد.

    کلید واژگان: ترکیب بدنی, ورزش دانشگاهی, ویژگی های جسمانی, ویژگی های آنتروپومتریک
    Sajjad Ahmadizad *, Mohammad Purkiani, Mahmoud Reza Taghizadeh, Hiva Rahmani, Farshad Emami
    Purpose

    The purpose of this study was to investigate the anthropometric, somatotype and physical fitness characteristics of medal winners in the twelfth students’ athletic games and compare their characteristics with national champions in the same sport to determine the difference between athletes at two different levels of national and universities.

    Methods

    medal winners (male and female) of different sports in this student’s games were invited to participate in the study. After attending to the laboratories, all subjects’ body composition, somatotype and anthropometric characteristics were measured. Thereafter, their body abilities including flexibility, anaerobic lactic acid capacity, anaerobic alactic acid capacity and aerobic power were determined. One sample t-test was used as statistical analysis of data at P ≤ 0.05.

    Results

    the best performances in male were for freestyle and Greco-Roman wrestlers. In addition, in female, badminton players had the best flexibility and anaerobic lactic capacity, volleyball players had the best anaerobic alactic capacity, and runners had the best aerobic power. Comparison of national champions’ norms with winners of student’s games revealed higher physical abilities (P < 0.05) and a better somatotype (P < 0.05) for national champions.

    Conclusion

    with respect to physical abilities, somatotype and body composition student’s athletes are in a far lower level than national champions and that they cannot be used as a support for national sports. Therefore, the Iranian national student athletic federation and physical education department for Ministry of sciences must design a careful program to increase the level of physical fitness and physiological characteristics of students’ athletes in different sports and to lessen their differences with national champions.

    Keywords: student’s games, physical characteristics, Anthropometric characteristics, body composition
  • هیوا رحمانی، محمدرضا پورزرگر*، بهروز منصوری
    آموخته‏ های معماری امروز تحت تاثیر استیلای هژمونی ‏های مرکزگرا، هجوم اطلاعات و تکنولوژی‏ موجب تسخیر روح انسان شده است که منجر به تبلور اشکال جدید خلقیات فردی به جای خلاقیت شده ‏است. تغییر یادگیری فرایند انسان معمار به معنای رهایی ذهن از انباشتگی ‏های اطلاعات و خوانش آموزه ‏های موثر به‏ واسطه تجربه ‏های‏ زیست‏ شده انسانی حاوی روح و احساس هدف پژوهش است. مطالعه حاضر به روش اسنادی، و به منظور شناخت روابط انسان با محیط به خوانش آثار پدیدارشناسان حوزه انسان، ذهن و خیال، و ریشه ‏های درون مرزی موثر بر برقراری پیوند انسان با پدیده ‏های محلی، همچون ادبیات، پرداخته است. با خوانش نظریه‏ های شناخت جهان هستی و دیدگاه ‏های محورگرایی، به ‏وجوه گم‏گشته «چگونه انسان شدن» پی‏برده شد. در ابتدای قرن بیستم جریان فکری فلسفی پدیدارشناسی شکل گرفت که اساس هستی‏شناسی را تجربیات زیست شده انسانی دانست. سپس از فلسفه محض به جریان حوزه «اندیشه» و «یادگیری خودیافته» تغییر مسیر داد و با برقراری پیوندی چندوجهی میان ‏رشته‏‏ ها و تجربه ‏های زیست شده انسانی، در مدارس معماری مطرح شد. شناخت فرایند خودیافته «انسان معمار» جهت کسب تجربه ‏های فردی با کیفیت و خلق پدیده ‏های معماری انسانی از یافته های این مقاله است که در دو وجه مورد مطالعه قرار گرفت: 1) خواندن منابع و ریشه‏ های غنی درون مرزی؛ و 2) آموختن چگونه اندیشدن به‏ منزله نگاه جهان شمول. خوانش شعر حافظ و تجربه زیسته‏ اش در فرایند یادگیری معماری موجب خودیافتگی و پالایش ذهن می‏شود. در این راه انسان فراگیرنده به بیداری دست می‏یابد که در قالب مدلی ترسیم شده است.
    کلید واژگان: خودیافتگی, بیداری, انسان معمار, پالایشگری ذهن, پدیده شعر حافظ
    H. Rahmani, M.R. Pourzargar *, B. Mansouri
    The contemporary architectural knowledge is affected by the dominance of centrist hegemonies as well as the swarm of information technology that have captured the human soul and consequently led to the crystallization of new forms of individual creations other than the actual creativity. This study aims at changing the learning process of human architect by freeing the mind from the accumulated information and reading of effective teachings handed down through human lived experiences that embrace spirit and emotions. This study has been carried out through a documentary research method to identify the relationship of humans with the environment and examine the works of phenomenologists in the domains of human, mind and imagination as well as the within-border roots contributing to connect humans with native phenomenon such as literature. Going through ontology and Axialism attitudes, we could infer the lost facets of “how to become human”. The intellectual-philosophical movement of phenomenology, which emerged at the dawn of the twentieth century, considered lived experience as the basis of ontology. Thereafter, it was rerouted from pure philosophy to the realm of “thought” hence, it found its way into schools of architecture by establishing a multi-faceted link between disciplines and lived experiences. The findings revealed the self-discovered process of “human architect” in acquiring experiences toward creating human architectural phenomena. This was studied from two aspects: reading rich sources and within-border roots; and learning of “how to think” as a universal viewpoint. The reading of Hafez’s poetry and his lived experience in the process of learning architecture contributes to self-discovery and mental purification and human, in this way, gains consciousness.
    Keywords: Self-discovery, Consciousness, Human architect, Mental purification, Hafez poetry phenomenon
  • معصومه حاتمی، هیوا رحمانی*
    هدف

    هدف تحقیق حاضر بررسی پاسخ فاکتورهای انعقادی به پروتکل های مختلف فعالیت تناوبی در مردان دارای اضافه وزن بود.

    مواد و روش ها

    تعداد 10مرد جوان (شاخص توده بدنی 4/1±5/26 کیلوگرم/متر2) به عنوان آزمونی انتخاب شدند. بعد از تعیین حداکثر توان، آزمودنی ها در دو جلسه با فاصله یک هفته، پروتکل تناوبی با شدت 110% حداکثر توان ، 6 تکرار 30 ثانیه ای با استراحت های فعال 5/3 دقیقه ای و پروتکل تناوبی با شدت 85% حداکثر توان به صورت 6 تکرار 2 دقیقه ای با استراحت های فعال 2 دقیقه ای را اجرا کردند. قبل و بلافاصله بعد از هر پروتکل اندازه گیری ها به عمل آمد. جهت بررسی آماری از آزمون تی مستقل و در سطح 05/0≥ P استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج تحقیق نشان داد یک جلسه  فعالیت تناوبی با شدت بالا صرف نظر از نوع پروتکل تاثیر معنی داری بر مقادیر زمان پروترومبین نداشت (05/0>p)، اما بین پاسخ زمان پروترومبین به دو پروتکل تفاوت معنی داری را نشان داد (05/0 <p). یک جلسه فعالیت تناوبی با شدت بالا تاثیر معنی داری در متغیرهای زمان نسبی ترومبوپلاستین و فیبرینوژن نداشت (05/0>p)، بررسی تفاوت پاسخ این متغیرها به دو پروتکل نیز تفاوت معنی داری را نشان نداد (05/0>p).

    نتیجه گیری

    هر چند شدت بالای فعالیت باعث افزایش نسبی فاکتورهای انعقادی و کاهش زمان انعقاد شد ولی نوع پروتکل بر این تغییرات موثر نبود؛ احتمالا این پروتکل ها با تغییرات اندک در فیبرینوژن به عنوان یکی از پروتئین های التهابی مرحله حاد، می توانند به عنوان شیوه تمرینی مفیدی برای افراد غیرفعال در نظر گرفته شوند.

    کلید واژگان: اضافه وزن, انعقاد خون, تمرینات تناوبی با شدت بالا, فیبرینوژن
    Masoumeh Hatamy, Hiva Rahmani *
    Purpose

    The aim of this study was to investigate the response of coagulation factors to different high intensity interval exercise protocols in young overweight men.

    Methods

    Ten young overweight (BMI of 26.5 ± 1.43) were selected as subjects. After determination of their peak power output, Subjects performed two protocols of high intensity interval exercise in two next sessions: 110% of PPO, 6 reps 30 seconds with 3.5-minute active recovery and 85% of PPO, 6 reps 2 minutes with 2 minutes active recovery, one week apart. Analyzes were performed before and immediately after each protocols. The independent t-test is used to compare means of two groups. Significance levels were set at P ≤ 0.05 for all statistical analyses.

    Results

    The results showed that regardless of the protocol types, high intensity interval training session had no significant effect on of PT (P > 0.05), but the differences of PT responses in two protocols was significant (P < 0.05). A High-intensity interval training session had no significant effect on PTT and fibrinogen (P > 0.05). Evaluation the responses of these variables to protocols values showed no significant differences (P > 0.05).

    Conclusion

    Although the intensity of the activity relatively increased coagulation factors and decreased clotting time but interval exercise protocol was not had minimal differences on coagulation factors. Probably, Because of small changes in fibrinogen as one of acute phase proteins with these HIIT protocols, they could be useful training method for inactive people

    Keywords: High intensity interval training, Blood coagulation, Fibrinogen, Overweight
  • سجاد احمدی زاد*، الهه ملکیان، الهام خانی، هیوا رحمانی

    پلاکت ها نقش مهمی در تشکیل لخته سفید هموستازی دارند و نقش اصلیرا در فرایند بندآمدن خون ایفا می کنند. همچنین، پیشنهاد شده است که پلاکت ها برای بسیاری از واکنش های مسیر داخلی انعقاد، مهم هستند. شواهد اخیر، نقش حیاتی عملکرد غیرطبیعی پلاکت را در بیماری های حاد سرخرگ قلبی، انفارکتوس میوکارد، آنژین صدری و سکته تایید می کنند. درصورتی که شدت فعالیت بالا باشد، فعالیت ورزشی حاد ممکن است برای افراد غیرفعال و به ویژه بیماران مضر باشد. یکی از مکانیسم های اصلی چنین شرایطی، تولید ترومبوز ناشی از فعالیت ورزشی است. ازطرف دیگر، فعالیت منظم یا تمرین ورزشی فواید برای سلامتی و بهبود شیوه زندگی را نه تنها در افراد سالم، بلکه در افراد بیمار نیز به همراه دارد؛ باوجوداین، به دلیل اینکه روش های اندازه گیری پلاکت ها متنوع هستند و با مشکلات فراوان روش شناسی دارند، مطالعه تاثیر تمرین ورزشی بر پلاکت های خون همیشه بحث برانگیز بوده است. مطالعات اندکی درزمینه تاثیر تمرین ورزشی بر پلاکت های خون انجام شده اند و اثرهای تمرین ورزشی بر فعالیت و عملکرد پلاکت ها هنوز شناخته نشده اند. همین کمبود اطلاعات است که انجام مطالعات بعدی درزمینه تعیین تاثیر تمرین ورزشی بر تجمع و فعالیت پلاکت در سلامت و بیماری، اهمیت دارد. این مقاله یافته های پژوهش های قبلی را که اثرهای تعامل بین فعالیت حاد ورزشی و تمرین با پلاکت ها را بررسی کرده اند، مرور و نتیجه گیری می کند و درنهایت، مسیرهای پژوهش های آینده را نشان می دهد.

    کلید واژگان: فعالیت حاد ورزشی, تمرین ورزشی, عملکرد پلاکت, تجمع پلاکت, ترومبوز
    Sajad Ahmadizad *, Elahe Malekyian, Elham Khani, Hiwa Rahmani

    Platelets play an important role in formation of a stable hemostatic white thrombus and a major role in the blood-clotting process. It has also been suggested that platelets are important in many of the reactions in the intrinsic pathway of coagulation. Recent evidence emphasizes the pivotal role of abnormal platelet function in acute coronary artery diseases, myocardial infarction, unstable angina and stroke. Acute exercise might be harmful for inactive individuals and particularly patients, if the exercise intensity is high. One of the main mechanisms causing this, is exercise-induced thrombosis. On the other hand, regular exercise or exercise training results in health benefits and improvements in lifestyle not only in normal healthy subjects but also in patients. However, the study of exercise training effects on blood platelets are highly contentious because of the fact that the analytical methods employed to study platelets are different and accompanied by numerous methodological problems. Few studies are available on the effect of training on blood platelets and the exact effects of exercise training on platelet activation and function is not as yet known. This lack of information makes further studies particularly important, in order to clarify whether there are favorable effects of exercise training on platelet aggregation and function in health and disease. This article presents a summary of the previous research findings that investigated the interaction between acute and chronic exercise and platelets in health and disease, as well as providing directions for future studies.

    Keywords: Acute Exercise, Exercise Training, Platelet Function, Platelet Aggregation, Thrombosis
  • هیوا رحمانی، الهام معاونی*
     فضاهای شهری بستری است که فعالیت ها، رفتارها و روابط اجتماعی فرهنگی انسان ها با یکدیگر در آن شکل می گیرد. آنچه اهمیت دارد تاثیر محیط فیزیکی و کالبدی شهر در حضور اجتماعی زنان به همراه امنیت آن ها در شهر است. امنیت یکی از اساسی ترین نیازهای هر جامعه است؛ که زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه گروه آسیب پذیری هستن که امنیت آن ها از راه های گوناگون در معرض تهدید قرار دارد. امنیت اجتماعی در بستر جامعه شکل می گیرد و هدف آن حفظ، تداوم، تعامل و شرایط قابل پذیرش برای گروه ها و افراد است. سهم بانوان در اوقات فراغت بسیار کمتر از مردان است و امکانات تفریحی، ورزشی و فراغتی آنان نیز بسیار کمتر و محدودتر می باشد؛ چرا که نگرش های حاکم بر جامعه در خصوص چگونگی گذران اوقات فراغت بانوان تاکنون به صورت سنتی بوده است. از آن جایی که بانوان نقش حیاتی تربیتی، آموزشی در خانواده، را ایفا می کنند؛ لذا توجه به سلامت جسمی و روحی بانوان بسیار مهم بوده است. هدف مقاله ی حاضر بررسی ارتقا امنیت اجتماعی در افزایش حضورپذیری بانوان در فضاهای شهری است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش کیفی از نوع توصیفی- تحلیلی است. در این مسیر از طریق مطالعات کتابخانه ای، بازدیدهای میدانی نخست متغیرهای موضوع مورد مطالعه قرار گرفته اند، در ادامه با مصاحبه هایی که با بانوان صورت گرفت؛ نقاط قوت و ضعف باغ بانوان مشخص شد. نتایج حاصل از این مقاله بیان می دارد که امنیت عنصر کلیدی در تدوام حضور بانوان در عرصه های اجتماعی است.
    کلید واژگان: امنیت, بانوان, فضای جنسیتی, اوقات فراغت, پارک بانوان
  • زهرا نادریان*، هیوا رحمانی، علی بامداد
    مجموعه ای از فعالیت های فرهنگی و کالبدی براساس نیازها، فعالیت ها و رفتارهای ساکنین، شهر را تشکیل می دهد. برنامه ریزی شهری به دنبال ارتقای کیفیت زندگی ساکنان شهر و ساختن شهری مناسب برای زندگی )سرزندگی( است. محلات شهری به عنوان بستر زندگی اجتماعی و کوچکترین واحد تقسیمات شهری در ایجاد و خلق جاذبه های مکان جهت سکونت و سایر فعالیت ها مناسب هستند. در محله سرزنده، فضاهای عمومی ترغیب کننده افراد جهت حضور در محیط بوده و ساکنان از بودن در محیط بیرون از خانه احساس رضایت، راحتی و آسایش دارند. مرکز محله به مثابه قلب تپنده ای است که عناصر فرهنگی، تجاری، مذهبی و خدماتی را در خود جای داده و با وجود قابلیت ها و کیفیت های محیطی فرصت حضور ساکنین را فراهم می آورد، در نتیجه باعث ایجاد حس سرزندگی و تعلق و پیوند عاطفی میان ساکنین محله می شوند. هدف از این پژوهش؛ با توجه به نیازهای فرهنگی و اجتماعی ساکنین محله قصرالدشت شیراز، استخراج مشخصه های سرزندگی ست که فرصت هایی را جهت حضور فعال ساکنین و زمینه های ارتقا حس سرزندگی و پویایی و همچنین افزایش هر چه بیشتر حس تعلق ساکنان به محله فراهم خواهد کرد. در این راستا روش تحقیق در این پژوهش کیفی و از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد. جمع آوری داده ها از طریق مطالعات کتابخانه ای، مصاحبه، مشاهده و برداشت میدانی بوده است. در نتیجه مدل تحلیلی پژوهش که درواقع دربرگیرنده مدل کلی عوامل اثرگذار بر سرزندگی محلات می باشد، تدوین گردیده و در انتها مولفه هایی در راستای ارتقای سرزندگی محله قصرالدشت ارائه شده است.
    کلید واژگان: فضای شهری سرزندگی مولفه ها محله قصرالدشت شیراز
  • سیده زهرا فراهانی، پروانه نظرعلی*، هیوا رحمانی
    زمینه و هدف
    ورزش یا فعالیت بدنی یکی از راه های ارتقای سلامت و داشتن سبک زندگی سالم است. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر شش هفته تمرین تناوبی با شدت بالا بر ماسلین و انسولین در دانشجویان دختر دارای اضافه وزن است.
    مواد و روش ها
    در سال 1396 تعداد 20 دانشجوی دختر جوان دارای اضافه وزن دانشگاه الزهرا (با دامنه سنی 20 تا 28 سال) انتخاب و به دو گروه تمرین با شدت بالا و کنترل تقسیم شدند. طی شش هفته، گروه تمرین، تمرینات تناوبی دایره ای خود را (60-40 ثانیه فعالیت/40-30 ثانیه ریکاوری فعال، سه روز در هفته) با شدت بالا و به صورت دایره ای برای شش حرکت انجام داد، در حالی که گروه کنترل به زندگی روزمره خود ادامه می داد. نمونه های خونی، قبل و بعد از شش هفته دوره تحقیق گرفته شد و ماسلین، گلوکز و انسولین آن اندازه گیری شد. از آزمون تحلیل واریانس با اندازه های تکراری برای بررسی آماری استفاده شد.
    یافته ها
    تفاوت معنی داری در تغییرات سرمی ماسلین بین دو گروه بعد از شش هفته مشاهده نشد (0/89=P). نتایج مشابهی هم برای گلوکز (0/54=P) و مقاومت به انسولین (0/15=P) دیده شد در حالی که این تغییرات در مقادیر انسولین معنی دار بود (0/008=P).
    نتیجه گیری
    شش هفته تمرین تناوبی دایره ای با شدت بالا تاثیری بر سطوح ماسلین در دانشجویان دختر دارای اضافه وزن نداشت و به دلیل مشاهده نشدن ارتباط بین تغییرات ماسلین و مقاومت به انسولین، احتمالا نمی توان این مایوکاین را عاملی موثر در فرایند مقاومت به انسولین و سلامت در نظر گرفت.
    کلید واژگان: اضافه وزن, تمرین دایره ای, انسولین, گلوکز, ماسلین
    Seyedeh zahra Farahani, Pavaneh Nazarali*, Hiwa Rahmani
    Background and Objective
    Exercise or physical activity is one of the main ways for improving health and having a healthy lifestyle. The aim of this study was to investigate the effect of 6-weeks high intensity interval training (HIIT) on Musclin and insulin in overweight female students.
    Methods
    In 2017, 20 overweight young female students of Alzahra University (range: 20-28 yrs.) were selected and divided into two groups: control and HIIT. Training group performed high intensity circuit training consisting of six stations (40 s exercise/40 s active recovery) 3 days a week for 6 weeks while control group continued their usual daily activities. Blood samples collected before and after the research period and analyzed for Musclin, insulin and glucose. Repeated measures ANOVA used for statistical testing.
    Results
    After 6 weeks, there were no significant difference between two groups in serum Musclin changes (P ₌ 0.89). Similar results were also observed for glucose (P ₌ 0.54) and insulin resistance (P ₌ 0.15), while these changes were significant in insulin values (P ₌ 0.008).
    Conclusion
    Six weeks of high Intensity Circuit Interval Training, did not affect Musclin levels in overweight female students; due to the lack of relation between Musclin and insulin resistance, this Myokine probably cannot considered as an effective factor in the insulin resistance process and health.
    Keywords: Musclin, Circuit training, Insulin, Glucose, Overweight
  • هیوا رحمانی، سجاد احمدی زاد، هادی روحانی*، اکبر نوری حبشی، محمد محمدی ده چشمه
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر حاد فعالیت تناوبی شدید و تداومی بر سطوح پلاسمایی ایی سلکتین و شاخص های گلبول های سفید در بیماران عروق کرونر بود. بدین منظور، از بین بیماران قلبی مرد داوطلب با سابقه عمل جراحی بای پس و استنت گذاری، 30 بیمار انتخاب شدند و در سه گروه کنترل، تمرین تداومی و تناوبی شدید جای گرفتند. فعالیت تناوبی شامل: گرم کردن، هشت تکرار چهار دقیقه ای فعالیت (دو دقیقه فعالیت با شدت 90 درصد اوج اکسیژن مصرفی و دو دقیقه استراحت فعال با شدت 30 درصد اوج اکسیژن مصرفی) و سرد کردن بود. فعالیت تداومی نیز دربرگیرنده 30 دقیقه فعالیت با شدت 60 درصد اوج اکسیژن مصرفی بود. نمونه های خونی قبل و بعد از فعالیت جمع آوری شده و برای اندازه گیری ایی سلکتین و شاخص های گلبول‏ های سفید آنالیز گردیدند. از واریانس یک راهه و هم بستگی پیرسون برای تحلیل آماری داده ها استفاده شد. نتایج نشان می دهد که بین افزایش ایی سلکتین در سه گروه تفاوت معنا داری وجود دارد (P<0.001، F2،27=27.8). نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی نیز حاکی از آن است که بالاتر بودن میزان افزایش ایی سلکتین در گروه تناوبی نسبت به گروه کنترل (P<0.001)، گروه تداومی نسبت به گروه کنترل (P=0.001) و گروه تناوبی نسبت به گروه تداومی (P=0.009) به لحاظ آماری معنا‏دار می باشد؛اما تغییرات شاخص های گلبول های سفید در سه گروه تفاوت معنا داری را نشان نمی دهد (P>0.05). به طورکلی، یک جلسه فعالیت ورزشی برای بیماران عروق کرونر باعث تحریک مسیرهای التهابی و افزایش شاخص های التهابی در بدن می شود که با افزایش شدت فعالیت به واسطه فعالیت تناوبی شدید، این پاسخ افزایش می یابد؛ لذا، استفاده از این فعالیت ها برای یک جلسه در بیماران قلبی پیشنهاد نمی شود.
    کلید واژگان: تمرین تناوبی شدید, ایی - سلکتین, شاخص های گلبول های سفید, جراحی بای پ, س ع, روق کرونر, استنت گذاری
    Hiva Rahmani, Sajjad Ahmadizad, Hadi Rohani *, Akbar Noori Habashi, Mohammad Mohammadi Dehcheshmeh
    The aim of this study was to investigate the acute effects of continuous or high intensity interval exercise on plasma E-Selectin and WBC indices in CHD patients. Therefore, 30 male heart patients with Coronary Artery Bypass (CABG) and stenting (PCI) history voluntarily participated and divided into three groups: control, continuous and high-intensity interval (HIIT) group. Patients of HIIT group performed 8 repetitions of a 4-min interval training (2:2 min exercise: recovery, intensity: 90:30 %VO2peak), but continuous group performed a 30-min continuous exercise with a constant intensity at 60 %VO2peak. Blood samples were taken before and after exercise and their E-selectin and WBC indices were analyzed. The one-way ANOVA and Pearson correlation were used for statistical analysis. The results showed significant differences between the three groups for E-selectin increase (F2, 27=27.8, P0.05). It can be concluded that a session of exercise may stimulate the inflammation related processes that may be exacerbate in CABG and PCI patients by HIIT. Thus, using this type of exercise for just one session is not recommended in heart patients.
    Keywords: High Intensity Interval Training, E-Selectin, WBC Indices, CABG, PCI
  • سجاد احمدی زاد، سمیه چراغی فر *، خسرو ابراهیم، هیوا رحمانی، محمودرضا تقی زاده
    مقدمه و اهداف تحقیقات نشان می دهد که انقباض آیزوکینتیک فشار بیشتری را در طول دامنه حرکت وارد می کند و نوع آن نیز می تواند بر پاسخ سیستم های بدن موثر باشد؛ لذا هدف از مطالعه حاضر مقایسه پاسخ شاخص های پلاکتی به انقباض های برونگرا و درونگرای آیزوکینتیک در مردان بود.
    مواد و روش ها پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با آزمون مکرر بود که تعداد 10 آزمودنی مرد (9/1± 2/24 سال) داوطلبانه در 3 جلسه مجزا به آزمایشگاه دعوت شدند. جلسه اول آشناسازی با پروتکل وجلسات دوم و سوم به صورت توازن متقابل 4 ست 10 تکراری پروتکل های کانسنتریک/کانسنتریک[1]و ایسنتریک/ ایسنتریک[2] را با 60 ثانیه استراحت بین ست ها اجرا کردند. شاخص های پلاکتی شامل تعداد پلاکت ها (PLT)[3]، درصد پلاکتی (PCT)[4]، میانگین حجم پلاکتی (MPV)[5] و پهنای توزیع پلاکتی (PDW)[6] قبل و در دقایق 0، 15، 30، 45 و60 دوره ی ریکاوری اندازه گیری شد. آنالیز آماری داده ها با استفاده از واریانس مکرر (6×2) انجام شد.
    یافته ها نوع انقباض تاثیر معناداری بر PLTو PDW نداشت (05/0P>)، اما تاثیر خود فعالیت آیزوکینتیک بر این دو فاکتور معنادار بود (05/0P<). نه نوع انقباض و نه فعالیت آیزوکینتیک تاثیر معناداری برMPV نداشت (05/0P>). در حالی که هردوی فعالیت آیزوکینتیک و نوع انقباض عضلانی اثر معناداری بر PCT داشتند (05/0P<).
    نتیجه گیری بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گیری گرفت که فعالیت آیزوکینتیک بر شاخص های پلاکتی موثر می باشد و علت عدم تفاوت در تاثیرگذاری دو نوع پروتکل احتمالا به دلیل یکسان بودن میزان بار کار آنها می باشد.
    کلید واژگان: انقباض درونگرا, انقباض برونگرا, تعداد پلاکت ها, میانگین حجم پلاکتی, درصد پلاکت ها, پهنای توزیع پلاکتی
    Sajad Ahmadizad, Sommayeh Cheraghifar *, Khosro Ebrahim, Hiva Rahmani, Mahmoudreza Taghizadeh
    Background And Aim
    The previous investigations have showed that isokinetic contractions lead to more pressure on muscles over full range of motion. Also, the type of isokinetic contractions can determine body response. The aim of the present study was to compare the responses of platelet indices to concentric and eccentric isokinetic contractions in men.
    Materials And Methods
    A total of 10 healthy male individuals (age, 24.2±1.99) voluntarily participated in the study and were invited to laboratory at three separate occasions. The first session was designed for familiarizing the participants with laboratory environment and measuring the anthropometrical characteristics. In the 2nd and the 3rd sessions, participants performed two exercise protocols in a counterbalance manner comprising of four sets of 10 repetitions of CON/CON and ECC/ECC isokinetic contractions in the knee joint with 60s rest between sets. Blood platelet indices including platelet count were measured before and at 0, 15, 30, 45, and 60 minutes after exercise. Data was analyzed using repeated measures of ANOVA (2×6).
    Results
    Contraction type had no significant effect on PLT and PDW (p>0.05), though, irrespective of the type of contraction, isokinetic exercise had a significant effect (P0.05). However, both types of contraction and isokinetic exercise had significant effects on PCT (P>0.05).
    Conclusion
    Based on the findings of the present study, it is concluded that isokinetic exercise, irrespective of its type (CON or ECC), is effective on platelet indices and that lack of differences between the two contractions types might be due to equality of exercise load.
    Keywords: Concentric contraction, Eccentric contraction, Platelet count, Plateletcrit, Mean platelet volume, Platelet distribution width
  • سجاد احمدی زاد، مجید ملکی، نسیم نادری، هیوا رحمانی*، اکبر نوری حبشی، مرتضی سلیمیان، سارا لطفیان
    هدف
    پلاکت ها نقش مهمی را در علت شناسی بیماری های قلبی عروقی بازی می کنند. هدف از این تحقیق مقایسه تاثیر 8 هفته فعالیت تناوبی با شدت بالا و تداومی بر سطح پایه بیان پی سلکتین و شاخص های پلاکتی در بیماران قلبی-عروقی بود. روش شناسی: به همین منظور تعداد 30 بیمار قلبی CABG و PCI به صورت داوطلبانه انتخاب و در سه گروه 10 نفره کنترل، تمرین تداومی و تمرین تناوبی با شدت بالا تقسیم شدند. آزمودنی های دو گروه تمرین به مدت 8 هفته و هفته ای سه جلسه تمرین ورزشی داشتند. زمان هر جلسه 40 دقیقه بود که فعالیت تناوبی شامل گرم کردن، 8 تکرار 4 دقیقه ای فعالیت (2 دقیقه فعالیت باشدت 90 درصد و 2 دقیقه استراحت فعال با شدت 30 درصد) و سرد کردن بود تمرین تداومی شامل 30 دقیقه فعالیت با شدت 60 درصد اوج اکسیژن مصرفی بود. گروه کنترل طی دوره تمرین هیچگونه فعالیت ورزشی نداشتند. نمونه های خونی قبل و بعد از هشت هفته گرفته شده و برای اندازه گیری پی سلکتین به روش فلوسیتومتری و شاخص های پلاکتی آنالیز شد. از تحلیل واریانس مکرر با عامل بین گروهی و رگرسیون خطی چندگانه برای تحلیل آماری داده ها استفاده شد.
    نتایج
    نتایج نشان داد بین تغییرات پی سلکتین در سه گروه تفاوت معنی دار وجود دارد (013/0=P). با مراجعه به آزمون تعقیبی بانفرونی مشاهده شد که بین تغییرات قبل و بعد از دروه تمرینی گروه کنترل و تمرین تناوبی تفاوت معتی داری وجود دارد (011/0=P). اما تغییرات شاخص های پلاکتی در سه گروه تفاوت معنی داری نشان نداد (05/0P>).
    بحث و نتیجه گیری
    براساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گیری نمود که هشت هفته فعالیت ورزشی منجر به کاهش پی سلکتین می شود که این کاهش تحت تاثیر نوع فعالیت می باشد و با توجه به تاثیر بیشتر تمرین تناوبی در مقایسه با تمرین تداومی در بیماران قلبی-عروقی، می توان از تمرینات تناوبی نیز در برنامه بازتوانی این بیماران استفاده کرد.
    کلید واژگان: پی سلکتین, تمرین تناوبی با شدت بالا, شاخص های پلاکتی, CABG, PCI
    Hiva Rahmani

    Platelets play an important role in the etiology of cardiovascular disease. The aim of this study was to compare the effects of 8 weeks of high intensity interval training and continuous training on P-selectin expression and platelet indices in cardiovascular patients. Therefore, 30 CABG and PCI heart patient voluntary participated and divided into three groups (n=10): control, continuous and high-intensity interval group. Anthropometric characteristics and peak oxygen consumption was recorded before starting a workout.
    Each session was 40 minutes. Interval session consists of warm-up, 8 reps/ four min (exercise: 2min, active recovery: 2min, intensity: 90 /30) and cool down, but continues session includes 30 minutes of continuous exercise intensity activity with 60% of peak oxygen consumption. The control group did not have a regular
    activity. Blood samples taken before and after the eight-week and their P-selectin (by flow cytometry) and platelet indices were measured. Repeated measure ANOVA with between group factor and multiple linear regression were used for statistical analysis. The results showed that P-selectin expression changes between the groups were significantly different (P=.013). Post-hoc test show that the changes between control and interval groups were significant (P=.011). But no significant changes were observed in all platelet indices (P>0.05).It is concluded that eight weeks of exercise leads to reduction in P-selectin expression that was also affected by type of activity. Based on more effects of interval training in cardiovascular patients, use of interval training can be suggested in their rehabilitation program.
    Keywords: P-selectin, high intensity interval training, platelet indices, CABG, PCI
  • مینو باسامی، سجاد احمدی زاد، هیوا رحمانی، آرش خدامرادی
    هدف از این تحقیق، بررسی پاسخ غلظت پلاسمایی ویسفاتین به شدت فعالیت مقاومتی و ارتباط آن با مقاومت به انسولین، هورمون رشد و اینترلوکین-6 بود. پانزده آزمودنی جوان و سالم با سن 1/ 4±2/ 26 سال و وزن 1/ 9±1/ 75 کیلوگرم، بعد از جلسات آشنایی و تعیین قدرت بیشینه، سه جلسه فعالیت مقاومتی با شدت های30درصد، 55درصد و 80درصد قدرت بیشینه و با حجم های یکسان را به فاصله یک هفته و به طور تصادفی اجرا کردند. قبل و بلافاصله بعد از فعالیت مقاومتی، از آزمودنی ها خون گیری به عمل آمد و نمونه ها برای اندازه گیری گلوکز، انسولین، هورمون رشد، اینترلوکین-6 و ویسفاتین آنالیز شدند. نتایج نشان داد که بین پاسخ پلاسمایی ویسفاتین، اینترلوکین-6 و شاخص مقاومت به انسولین به سه شدت متفاوت فعالیت مقاومتی، تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/ 0P). نتایج، ارتباط معنی داری را بین هیچ یک از فاکتورهای اندازه گیری شده تحقیق نشان نداد (05/ 0
    کلید واژگان: اینترلوکین, 6, حداکثر قدرت, شدت فعالیت مقاومتی, ویسفاتین
    Minoo Bassami, Sajad Ahmadizad, Hiwa Rahmani, Arash Khodamoradi
    The aim of the present study was to investigate the response of plasma visfatin to resistance exercise intensity and its relationship with insulin resistance, growth hormone and IL-6. After familiarization and determining their maximum strength (1-RM), 15 healthy young subjects (age: 26.2±4.1 yr, weight: 75.1±9.1 kg) performed three resistance exercise sessions at intensities of 30%, 55% and 80% of 1-RM with equal volumes randomly with a one-week interval. Blood samples were collected before and immediately after the exercise and analyzed to measure glucose, insulin, growth hormone, interlukin-6 (IL-6) and visfatin. Results showed no significant differences among the responses of plasma visfatin, interlukin-6 and insulin resistance index to three different resistance exercise intensities (P>0.05). Irrespective of intensity, a session of resistance exercise had a significant effect (P<0.001) on all variables except for visfatin. No significant relationships were found among all measured variables (P>0.05). Based on the findings of the present study, it could be concluded that resistance exercise intensity was not an effective factor for the response of visfatin, IL-6 and insulin resistance index which might be due to small differences in energy cost of resistance exercise at different intensities but equal volumes. Since there was no significant relationship between visfatin and insulin resistance in response to resistance exercise, this adipokine cannot be involved in insulin resistance during exercise.
    Keywords: interlukin, 6, maximum strength, resistance exercise intensity, visfatin
  • زهرا جمشیدی خضرلو، سجاد احمدی زاد*، مهدی هدایتی، هیوا رحمانی، آزاده موحدی
    مقدمه

    هدف از این مطالعه مقایسه پاسخ ویسفاتین و شاخص مقاومت به انسولین به پروتکل های فعالیت مقاومتی بود.

    روش ها

    تعداد 10 مرد جوان سالم، سه پروتکل فعالیت مقاومتی قدرتی (3 ست 4 الی 5 تکراری با 85% یک تکرار بیشینه و 3 دقیقه استراحت بین ست ها و حرکات)، هایپرتروفی (3 ست10 تکراری با 70% یک تکرار بیشینه و 2 دقیقه استراحت بین ست ها و حرکات) و قدرتی-استقامتی (3 ست 15 تکراری با 55% یک تکرار بیشینه و 1 دقیقه استراحت بین ست ها و حرکات) را در سه جلسه اجرا کردند. در هر جلسه دو نمونه خون قبل و بلافاصله پس از فعالیت گرفته شد. برای مقایسه داده ها از آزمون تحلیل واریانس دو طرفه مکرر (2×3) استفاده شد.

    یافته ها

    صرف نظر از نوع فعالیت مقاومتی، غلظت پلاسمایی ویسفاتین بعد از سه نوع فعالیت مقاومتی کاهش معنی دار داشت (05/0>P)، که این کاهش ویسفاتین در پاسخ به پروتکل قدرتی- استقامتی و هایپرتروفی به طور معنی داری بیشتر از پاسخ به پروتکل قدرتی بود (05/0>P). نتایج نشان داد که نه تنها گلوکز، انسولین و مقاومت انسولین در پاسخ به فعالیت مقاومتی تغییر معنی داری نداشتند بلکه بین تغییرات آن در پاسخ به پروتکل های فعالیت مقاومتی نیز تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0> P). بررسی همبستگی بین تغییرات ویسفاتین و سایر پارامترها نشان داد که ارتباطی بین آنها وجود ندارد (05/0P>).

    نتیجه گیری

    انجام فعالیت مقاومتی به ویژه فعالیت قدرتی-استقامتی و هایپرتروفی که کاهش بیشتری را در غلظت ویسفاتین پلاسما به دلیل افزایش احتمالی برخی از فاکتورهای بازدارنده از قبیل هورمون رشد نشان می دهند، می تواند جهت پیشگیری از ابتلا به هایپرانسولینمی مفید باشد.

    کلید واژگان: تمرین با وزنه, هایپرتروفی, ویسفاتین, حساسیت به انسولین
    Zahra Jamshidi Khezerlou, Sajad Ahmadizad, Mehdi Hedayati, Hiwa Rahmani, Azade Movahedi
    Background

    The aim of this study was to compare responses of Visfatin and insulin resistance index to various resistance exercise protocols.

    Methods

    Ten healthy male subjects performed three resistance exercise protocols including maximal strength (three sets of 5 repetition at 85% of 1-RM with 3-min rest between sets), hyperthrophy (three sets of 10 repetition at 70% of 1-RM with 2-min rest between sets) and strength-endurance (three sets of 15 repetition at 55% of 1-RM with 1-min rest between sets) in three separate sessions. Two blood samples were taken before and after resistance exercise protocol. Responses to different resistance exercise protocols were compared by using repeated measures of ANOVA (3×2).

    Results

    Irrespective of resistance exercise protocol, results showed that plasma visfatin reduced significantly (P<0.05) in response to resistance exercise. Between group comparisons revealed that reductions in visfatin concentration in response to strength-endurance and hypertrophy protocols were significantly higher than maximal strength protocol (P<0.05). Analysis showed that not only glucose, insulin and insulin resistance index did not change in response to resistance exercise significantly, but also there was no significant difference among the responses to different resistance exercise protocols (P>0.05). In addition, there was no significant relationship between changes in visfatin and other parameters (P>0.05).

    Conclusion

    It could be concluded that performing strength-endurance and hypertrophy protocols that cause reductions in visfatin, possibly due to changes in growth hormone during these protocols, could be beneficial in reducing the hyperinsulinemia.

    Keywords: Weight training, Hypertrophy, Visfatin, Insulin sensitivity
  • سجاد احمدی زاد، مینو باسامی، مهدی هدایتی، هیوا رحمانی*
    هدف
    هدف از این تحقیق بررسی تاثیر سن بر پاسخ سرمی ویسفاتین و مقاومت به انسولین به یک جلسه فعالیت استقامتی بود. روش شناسی: چهل و پنج آزمودنی مرد به سه گروه سنی 15 نفری جوان (20- 30 سال. 9/22BMI:)، میانسال (40-50 سال،9/25:BMI) و مسن (60-70 سال، 4/26:BMI) تقسیم شدند. آزمودنی ها در همه گروه ها ، پس از تعیین حداکثر اکسیژن مصرفی، 30 دقیقه فعالیت را با شدت 60 درصد توان هوازی خود بر روی دوچرخه انجام دادند و متعاقب آن 30 دقیقه ریکاوری غیر فعال داشتند. سه نمونه خونی قبل از فعالیت، بلافاصله بعد از فعالیت و نیز پس از 30 دقیقه گرفته شد و برای اندازه گیری گلوکز، انسولین، اینترلوکین-6 ویسفاتین آنالیز شدند. مقاومت به انسولین نیز با استفاده از غلظت گلوکز و انسولین محاسبه گردید. جهت بررسی اثر سن بر پاسخ فاکتورهای مختلف از آنوای یک راهه مستقل استفاده شد.
    نتایج
    نتایج نشان داد که بین پاسخ سرمی ویسفاتین به فعالیت حاد استقامتی در گرو های سنی تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0 =P) در حالی که تاثیر سن بر پاسخ گلوکز، انسولین، اینترلوکین -6 و شاخص مقاومت به انسولین به فعالیت معنی دار نبود (05/0P).
    بحث و نتیجه گیری
    بر اساس نتایج تحقیق سن عامل موثری بر پاسخ سرمی ویسفاتین به فعالیت حاد استقامتی می باشد، و اینکه ویسفاتین در کاهش مقاومت به انسولین نقش ندارد بلکه احتمالا از طریق مسیرهای دیگری در تعادل انرژی نقش دارد.
    کلید واژگان: ویسفاتین, فعالیت حاد استقامتی, اینترلوکین-6, NAMPT, سن
  • مینو باسامی، سجاد احمدی زاد، هیوا رحمانی، امجد نیک سرشت
    هدف
    هدف تحقیق حاضر بررسی پاسخ غلظت پلاسمایی ویسفاتین به حجم فعالیت مقاومتی و ارتباط آن با مقاومت به انسولین، هورمون رشد وIL-6 می باشد.
    روش شناسی: پانزده مرد جوان سالم (سن 1±9/23سال، وزن 2/7±4/74 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 6/3±1/26 کیلوگرم بر متر مربع) در تحقیق حاضر شرکت نمودند. بعد از تعیین 10-RM، آزمودنی ها دو جلسه فعالیت مقاومتی 3 نوبت و 5 نوبتی را با فاصله یک هفته و بطور تصادفی اجرا نمودند. سه نمونه خونی قبل و بعد از فعالیت و نیز بعد از 30 دقیقه ریکاوری گرفته شدند و برای اندازه گیری هورمون رشد، اینترلوکین-6 و ویسفاتین آنالیز شدند. مقاومت به انسولین نیز با استفاده از غلظت گلوکز و انسولین محاسبه گردید. برای مقایسه جداگانه داده های قبل و بعد از ورزش و بعد از ریکاوری در دو جلسه، از آزمون آنالیز واریانس3×2 مکرر استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بین پاسخ پلاسمایی ویسفاتین، اینترلوکین -6 و شاخص مقاومت به انسولین به دو حجم متفاوت فعالیت مقاومتی تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0P). بررسی همبستگی آماری داده ها در پاسخ به فعالیت، ارتباط معنی داری را بین هیچ کدام از متغیرهای اندازه گیری شده با ویسفاتین نشان نداد (05/0)
    کلید واژگان: حجم فعالیت مقاومتی, حداکثر قدرت, ویسفاتین, اینترلوکین, 6
    Introduction
    The aim of the present study was to investigate the responses of plasma visfatin to resistance exercise volume and its relationship with insulin resistance index، IL-6 and growth hormone.
    Methods
    Fifteen healthy young subjects (age: 23. 9±1، weight: 74. 4±7. 2، BMI: 26. 1±3. 6) were volunteered to participate in the study. After familiarization and determining the maximum strength (1-RM)، subjects performed two resistance exercise protocols of 3-sets and 5 sets randomly at two separate occasions with one week intervening. Three blood samples were taken before exercise، immediately after exercise and after 30 min recovery، and were analyzed for growth hormone، interlukin-6 (IL-6) and visfatin. Insulin resistance index was calculated using glucose and insulin concentrations. To compare the responses of parameters to exercise and recovery، the differences between pre and post exercise as well as pre and post recovery data were calculated and compared by using paired t-test.
    Results
    Results showed that there were no significant differences between the responses of these parameters to two resistance exercise volumes (P>0. 05). Irrespective of resistance exercise volume، single session of resistance exercise resulted in significant (P<0. 001) changes in all variables except for visfatin. Investigating the statistical correlations of data in response to exercise showed no significant relationship among all variables with visfatin.
    Conclusions
    The results of this study show that resistance exercise volume is not an affective factor on plasma concentration of visfatin and that visfatin cannot be considered as one of the affective factors in insulin resistance process.
    Keywords: Resistance exercise volume, maximum strength, visfatin, interlukin, 6
  • سجاد احمدی زاد، هیوا رحمانی، مینو باسامی، وریا طهماسبی
    هدف تحقیق حاضر بررسی ارتباط سطوح استراحتی و تغییرات ویسفاتین طی فعالیت حاد استقامتی با آمادگی هوازی و ترکیب بدن بود. بدین منظور 46 آزمودنی (میانگین±انحراف معیار؛ سن، 1/16±9/42 سال؛ قد، 4/5±8/171 سانتی متر؛ وزن 7/9±6/73 کیلوگرم) در تحقیق حاضر شرکت نمودند. در یک جلسه ابتدا ویژگی های ترکیب بدنی شامل وزن، نسبت دور کمر به باسن (WHR) و شاخص توده بدنی (BMI) اندازه گیری شد و پس از 5 دقیقه گرم کردن عمومی، حداکثر اکسیژن مصرفی (Vo2max) آزمودنی ها با استفاده از آزمون فزآینده و بر روی دوچرخه ارگومتر تعیین گردید. به فاصله یک هفته آزمودنی ها یک جلسه فعالیت حاد استقامتی با شدت 60 درصد Vo2max و به مدت 30 دقیقه بر روی دوچرخه انجام دادند. دو نمونه خونی قبل و بلافاصله پس از فعالیت گرفته شد و برای اندازه گیری گلوکز و ویسفاتین مورد استفاده قرار گرفت. جهت بررسی ارتباط سطوح استراحتی ویسفاتین و تغییرات آن در پاسخ به فعالیت با سایر فاکتورها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که بین سطح سرمی ویسفاتین با آمادگی هوازی (265/0=، p17/0=r) و فاکتورهای ترکیب بدنی ارتباط معنا داری وجود ندارد (05/0
    کلید واژگان: فعالیت هوازی, حداکثر اکسیژن مصرفی, NAMPT, BMI, WHR
    Sajad Ahmadizad, Hiwa Rahmani
    Abstract The purpose of this study was to investigate the relationship between resting visfatin levels and visfatin changes during endurance exercise with aerobic fitness and body composition. For this purpose, forty six subjects (Mean±SD; age, 42.8±16.0 y; height, 171.7±5.4 cm; weight, 73.6±9.7 kg) participated in this study. In one session after determining body composition characteristics including weight, WHR and BMI, maximal oxygen consumption (Vo2max) was determined after 5 minutes warm-up by using a progressive exercise test on a cycle ergometer. After one week all subjects performed an acute endurance exercise at 60% of Vo2max for 30 minutes on a bicycle. Two blood samples were taken before and immediately after exercise and were analyzed for visfatin and glucose concentrations. To determine the correlations among the variables Pearson’s correlation was used. Results showed no significant correlations between serum visfatin with aerobic fitness (r=0.17, P>0.05) and body composition parameters (P>0.05). However, changes in visfatin during endurance exercise were positively and significantly correlated with aerobic fitness (r=0.349, P=0.018) and glucose (r=0.363, P=0.013). In addition, data analysis revealed that aerobic fitness is negatively and significantly correlated with resting glucose and glucose changes during exercise (P<0.05). Based on the results of the present study it could be concluded that aerobic fitness has no relationship with resting serum visfatin, though the higher aerobic fitness might result in more changes in visfatin responses to exercise, which might be an indicator of visfatin rules in improving the aerobic performance through NAD+ and increases in insulin during and immediately after exercise. Key words: Endurance exercise, Vo2max, NAMPT, BMI, WHR
    Keywords: Endurance exercise, Vo2max, NAMPT, BMI, WHR
  • مریم نورشاهی، هیوا رحمانی، طاهره عارفی راد، هادی زاهدی، عسل رجاییان
    اهداف
    هدف این تحقیق بررسی اثرات کوه پیمایی بر فاکتورهای مختلف سلامتی در سالمندان بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک بررسی Cross-sectional بود که در آن 43 مرد سالمند (با میانگین سنی 57/7±9.3 سال) در مناطق مرتفع شهر تهران به طور تصادفی انتخاب شدند. آزمودنی ها بر اساس نوع فعالیت به سه گروه: 1- کوه پیما (n:15)، 2- ورزشکار (n:14)، 3- غیر ورزشکار (n:14) تقسیم شدند. سپس فاکتورهای مختلف آمادگی قلبی–عروقی و جسمانی آنان (حداکثر اکسیژن مصرفی، ضربان قلب، درصد چربی، قدرت، زمان عکس العمل، فشار خون، انعطاف پذیری و تعادل) مورد ارزیابی قرار گرفت. از روش آماری آنوای یک طرفه برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    مقایسه میانگین سه گروه در ظرفیت هوازی تفاوت معنی داری (P≤0/01) را بین آنها نشان داد که این متغیر در گروه کوهنورد نسبت به دو گروه دیگر بالاتر بود (به ترتیب %37/2 و %15/4)، به علاوه ضربان قلب استراحتی، درصد چربی بدن و همچنین زمان عکس العمل به صورت معنی داری در دو گروه فعال نسبت به گروه غیر فعال پایین تر بود (P≤0/05)، اما تفاوت بین گروه ها در دیگر فاکتورها معنی دار نبود (P≥0/05).
    نتیجه گیری
    نتایج به دست آمده در رابطه با ظرفیت هوازی و درصد چربی بدن با فعالیت کوه پیمای بسیار پر اهمیت بود و تاثیر کوه پیمایی را بر فاکتورهای قلبی–عروقی نشان می دهد. بهبود نسبی ضربان قلب، قدرت، انعطاف پذیری، تعادل و زمان عکس العمل در هر دو گروه غیر ورزشکار مجددا بر تاثیر انجام فعالیت بدنی به عنوان جزء ضروری برنامه های زندگی تاکید می کند.
    کلید واژگان: سالمندان, کوه پیمایی, آمادگی جسمانی, آمادگی قلبی, عروقی
    Maryam Nourshahi, Hiwa Rahmani, Tahere Arefi Rad, Hadi Zahedi, Asal Rajaeyan
    Objective
    The aim of this study was to investigate the effects of mountaineering on health factors in elder people.
    Materials And Methods
    This study was a cross-sectional study. Forty three elderly men (mean age 57/7±9/3 yrs) were selected randomly fromparks of Northern Tehran. According to their activity and type of activity, subjects divided into three groups of Mountaineer (n= 15), Trained(n= 14) and none-trained (n=14). Then their cardiovascular and physical fitness (vo2max, heart rate, fat percent, grip, reaction time, blood pressure, flexibility and balance) were measured. Data were analyzedusing one-way ANOVA.
    Results
    Comparison of aerobic capacity in three groups showed thatthere were significant differences (P≤0.01) as this variable in mountaineer group was better than two other groups (37/2%, 15.4% respectively).In addition resting heart rate, fat percent and reaction time were significantly lower in two trained groups in comparison with non-trained group (p≤ 0.05). There were no other significant differences between groups (p≥0.05).
    Conclusion
    this study suggests that mountaineering may led to in termof the other variables positive effects on cardiovascular factors. Furthermore relative, higher grip strength, flexibility and reaction time inboth active groups emphasis the necessity of a physical activity and active life style as an important part of elder people’s life style.
    Keywords: older adults, mountaineering, physical fitness, cardiovascular fitness
سامانه نویسندگان
  • دکتر هیوا رحمانی
    دکتر هیوا رحمانی
    دانش آموخته دکتری معماری، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال