به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

پیام حیدری

  • جلیل درخشان، مجید معتمدزاده، پیام حیدری، رستم گلمحمدی، محمد بابامیری*، مریم فرهادیان
    زمینه و هدف

    صدا یکی از موثرترین عوامل برون‌زاد تاثیرگذار بر مکانیزم های پردازشی مغز انسان است که نقش عمده‌ای در بروز خطاهای انسانی و حوادث شغلی دارند. صدای کم فرکانس از مهم‌ترین منابع مولد صدا در محیط است و حتی در ترازهای پایین آزاردهنده بوده و عملکرد شناختی افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهد. برخی از تفاوت‌های فردی مانند تیپ شخصیتی، دست برتری، روان رنجور خویی و حساسیت فردی عوامل موثر در تاثیر صدا بر عملکردهای شناختی هستند. هدف این تحقیق بررسی اثر تیپ شخصیتی بر عملکردهای شناختی در سه موقعیت قبل و حین و بعد مواجهه با صدای فرکانس پایین می‌باشد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع علوم پایه تجربی می‌باشد. جامعه پژوهش دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی همدان بودند به روش نمونه گیری هدفمند (60 نفر برونگرا و 60 نفر درون‌گرا) انتخاب و به مطالعه وارد شدند. کلیه آزمایش‌ها در دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی همدان و در یک اتاق با شرایط آکوستیکی و فیزیکی کنترل‌شده در اسفندماه سال 1396 صورت گرفت. برای تعیین تیپ شخصیتی از پرسشنامه شخصیت آیزنگ استفاده شد. با شبیه‌سازی محیط واقعی هر یک از افراد موردمطالعه درشدت صوت متداول در صنعت (50 و 70 دسی‌بل) به مدت 40 دقیقه در معرض مواجهه قرار گرفتند. هر یک از افراد موردمطالعه در سه موقعیت قبل و حین و بعد از مواجهه با استفاده از آزمون عملکرد پیوسته دیداری شنیداری عملکردهای شناختی افراد موردبررسی قرار گرفت. شرایط محیطی در شرایط آسایش حرارتی و معادل با دمای تر گوی‌سان 18 درجه سلسیوس و رطوبت نسبی 50 درصد بدون وجود جریان هوای مزاحم ثابت نگاه داشته شد. همچنین با استفاده از لامپ‌های فلورسنت و هالوژن روشنایی 500 لوکس با سطح درخشندگی مطلوب سطوح تامین و در طول انجام تمامی آزمایش‌ها ثابت نگاه داشته شد. در این مطالعه از صدای ضبط‌شده سیستم تهویه صنعتی در محیط کار استفاده شد که با استفاده از نرم‌افزار Cool edit Program در باند فرکانسی مدنظر ویرایش گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS20 و آزمون تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر موردبررسی قرار گرفتند.

    یافته ها

    میانگین سنی افراد 94/23 با انحراف معیار 25/3 بود. توزیع افراد مورد آزمایش ازنظر جنس، یکنواخت بودند و 85 درصد از آن‌ها را مجردان و بقیه را متاهلین تشکیل می‌دادند. بیشتر شرکت‌کنندگان این مطالعه از رشته‌های علوم بهداشتی و مقطع تحصیلی 80 درصد آن‌ها نیز کارشناسی بود. نتایج نشان داد با عملکردهای شناختی افراد برون‌گرا و درون‌گرا در سه موقعیت قبل و حین و بعد از مواجهه با صدا متفاوت می‌باشد. نتایج حاکی از این بود که درون‌گرایان در موقعیت قبل مواجهه و برون‌گرایان در شرایط حین مواجهه عملکرد بهتری داشتند. همچنین با افزایش تراز صوت از 45 به 65 دسی‌بل بین عملکردهای شناختی افراد برون‌گرا و درون‌گرا تفاوت معناداری وجود دارد (05/0p<) به‌طوری‌که با افزایش تراز صوت عملکردهای شناختی افراد برون‌گرا بهبود پیدا می‌کند. یافته‌های پژوهش حاضر همچنین ارتباط معناداری را بین صدا و جنس نشان داد.

    نتیجه‌گیری

    یافته‌های پژوهش حاضر شواهد مطلوبی در جهت تفاوت درون‌گرایان و برون‌گرایان در گرایش به محرک‌های محیطی فراهم آورد، نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که مواجهه با صدا فرکانس پایین در مولفه‌های عملکردهای شناختی شرکت کنندگان تاثیرگذار بود و همچنین بین افزایش تراز صوت و مولفه های عملکردهای شناختی با تیپ شخصیتی رابطه معناداری وجود دارد. حین مواجهه با صدا افراد برون‌گرا مولفه‌های عملکردهای شناختی بالاتری داشتند. عملکرد بهتر درون‌گرایان در شرایط بعد مواجهه نشان از اجتناب آنان از تحریک و گرایش آن‌ها به سکوت یک موضوع فطری و ژنتیکی می‌باشد. بر این اساس در پست‌های کاری و وظایف شغلی حساس که نیازمند استفاده از عملکردهای شناختی هستند اثر تیپ شخصیتی افراد باید مدنظر قرار گیرد.

    کلید واژگان: صدای فرکانس پایین, عملکرد شناختی, برون گرایی, درون گرایی
    Jalil Derakhshan, Majid Motamedzade, Payam Haydari, Rostam Golmohammadi, Mohammad Babmiri *, Maryam Farhadyan
    Background and Aim

    Sound is one of the most influential exogenous factors affecting the processing mechanisms of the human brain that play a major role in the occurrence of human errors and occupational accidents. Low-frequency noise is one of the most important sources of noise in the environment, and even at low levels it is annoying and affects people's cognitive performance. Some of the individual differences, such as personality type, hand superiority, neuroticism, and individual sensitivity are factors that influence the effect of sound on cognitive functions. The purpose of this study was to investigate the effect of personality type on cognitive functioning in three situations before, during and after exposure to low frequency noise.

    Methods

    The present study is an empirical basic science. The study population was students of Hamadan University of Medical Sciences through purposive sampling (60 extroverted and 60 introverted). All experiments were performed in the Faculty of Health of Hamadan University of Medical Sciences in a room with controlled acoustic and physical conditions in March, 2016. Eiseng personality questionnaire was used to determine personality type. Simulating the real-world environment of each of the subjects in the industry were exposed to the most intense noise in the industry (50 and 70 dB) for 40 minutes. Each of the subjects underwent cognitive performance in three positions before and during and after the exposure using continuous audiovisual performance test. Environmental conditions were maintained under conditions of thermal comfort and equivalent to a humidified temperature of 18 ° C and relative humidity of 50% without disturbing airflow. Also using fluorescent lamps and halogen lamps of 500 lux with optimum luminance levels were provided and kept constant during all tests. In this study, the recording of industrial ventilation in the workplace was performed using the Cool edit Program software in the frequency band. It is a powerful software for generating sound at different frequencies, especially low frequency sound. When playing the sound, the sound pressure equivalent to the ear of the test subjects was measured and in the sitting position. The sound meter used in this study is SVANTEK Model 971 manufactured by Polish-American Company, which operates according to IEC 61672, which has the capability of analyzing 1/1 and 1/8 octaves. The speakers used in this study are spherical-shaped speakers with a SWA-100 amplifier to amplify the sound at low frequencies that produce a sound similar to the workplace. After each step, the groups were replaced to eliminate the noise exposure effect and to avoid cumulative fatigue in the second level, a 24-hour interval was considered. Data were analyzed by SPSS 20 software and repeated measure ANOVA.

    Results

    The mean age of the subjects was 23.94 with a standard deviation of 3.25. The distribution of the test subjects was gender uniform and 85% of them were single and the rest were married. Most of the participants in this study were undergraduates of health sciences and 80% of them. The results showed that the cognitive functions of extroverted and introverted individuals were different in the three situations before, during and after exposure to noise. The results indicated that introverts in the pre-exposure condition and extroverts performed better in the exposure conditions. Also, with increasing sound level from 45 to 65 dB, there was a significant difference (p <0.05) between extroverted and introverted individuals 'cognitive functions, which improves extroverted individuals' cognitive functions. The findings also showed a significant relationship between sound and sex.

    Conclusion

    The findings of the present study provide good evidence for the difference between introversion and extroversion in the tendency to environmental stimuli. The results of this study show that exposure to low frequency noise was influential in the components of participants' cognitive functions There is a significant relationship between the increase in sound level and the components of cognitive functioning with personality type. When exposed to noise, extroverts had higher cognitive performance components. The better performance of introverts in later exposure situations indicates their avoidance of stimulation and their tendency to silence a natural and genetic issue. Accordingly, the effects of personality type should be taken into account in job posts and sensitive occupational tasks that require the use of cognitive functions.

    Keywords: Low Frequency Noise, Cognitive Function, Extraversion, Introversion
  • احسان محمدی، پیام حیدری، سکینه ورمزیار*
    زمینه و هدف

    خطوط مونتاژ با ریسک سلامتی و اختلالات اسکلتی - عضلانی به ویژه در اندام های فوقانی مرتبط است. لذا هدف مطالعه حاضر آنالیز ریسک فاکتورهای پوسچر، مدت زمان انجام کار و نیرو در یکی از واحدهای مونتاژ قطعات خودرو به روش ارزیابی ریسک ارگونومیک وضعیتی (PERA) است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه توصیفی- مقطعی در میان کارکنان واحد مونتاژ یکی از صنایع تولید قطعات خودرو انجام شد. با استفاده از روش آنالیز وظایف شغلی، وظیفه شناسایی شده در یک فرآیند سلسله مراتبی(HTA)، به مجموعه ای از زیر اهداف و متعاقب آن عملیات تقسیم شدند. ریسک فاکتورهای پوسچر، مدت زمان و نیرو برای هر وظیفه با استفاده از روش PERA ارزیابی شد.

    یافته ها

    بر اساس آنالیز سلسله مراتبی، وظیفه مونتاژ خودرو شامل 4 زیر وظیفه پلیسه گیری، شستشو، تست وکیوم و بسته بندی است که در مجموع شامل 15 عملیات است. بر اساس آنالیز ریسک فاکتورها، بیشترین ریسک اعمال نیرو در عملیات بارگیری و نامناسب ترین پوسچر در زیر وظیفه پلیسه گیری و بسته بندی به دست آمد. سطح ریسک هر سه زیر وظیفه شستشو، تست وکیوم و بسته بندی، غیرقابل قبول برآورد گردید.

    نتیجه گیری

    نیرو، پوسچر و مدت زمان انجام کار عوامل موثر بر ریسک غیرقابل قبول در عملیات بارگیری قطعات بر روی پالت و گذاشتن آن ها در داخل کارتن می باشند. استفاده از میزهای با ارتفاع قابل تنظیم (کاهش فاصله عمودی بین مبدا و مقصد)، به کارگیری صفحات چرخنده قطعات در تمامی زوایا و کاهش مدت زمان مواجهه با ریسک فاکتورها به وسیله چرخش نیروی کار می تواند از خمش تنه و گردن به سمت جلو و طرفین جلوگیری و سطح ریسک غیرقابل قبول را کاهش دهد.

    کلید واژگان: ارگونومی, ارزیابی ریسک, مدل مکعب, PERA, خط مونتاژ, خودرو
    Ehsan Mohammadi, Payam Heydari, Sakineh Varmazyar*

    Assembly lines are associated with health risk and musculoskeletal disorders, particularly in the upper limbs. The aim of this study was to analyze three risk factors of posture, duration and force by using the postural ergonomic risk assessment (PERA) method in the workers of the assembly unit of automobile parts.

    Material and Methods

    This descriptive cross-sectional study was conducted in the assembly unit of one of the auto parts manufacturing industries. Using the occupational task analysis method, task identified in one hierarchical task analysis (HTA) was divided into a set of sub-tasks. Risk factors of posture, duration and force were assessed by PERA method for each task.

    Results

    Based on hierarchical task analysis, the vehicle assembly task included four sub-tasks of deburring, washing, vacuum testing and packaging which consisted of a total of 15 operations. Based on the risk factor analysis, we found the greatest risk of force in loading operations and the most awkward posture in sub-task of deburring and packaging. The risk level was estimated high and unacceptable in all three sub-tasks of washing, vacuum testing, and packaging.

    Conclusion

    Factors of force, posture and duration of work contributed to unacceptable risk in the loading operations of the cylinder head on the pallet and placing it inside the carton. Using tables with adjustable height (reducing the vertical distance between origin and destination) and rotating plates at all angles, together with reducing the exposure time to risk factors by rotation programs for workforces can prevent forward and lateral trunk and neck bending and reduce unacceptable risk levels.

    Keywords: Ergonomics, Risk assessment, PERA, Assembly line, Automotive
  • پیام حیدری، سکینه ورمزیار*، چیا حکیمی
    زمینه و هدف
    اختلالات اسکلتی- عضلانی مرتبط با کار، علت اکثر ناتوانی و غیبت های ناشی از کار در کشورهای در حال توسعه می باشد، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی ریسک فاکتورهای فردی و شغلی بر شیوع و پیامدهای ناشی از اختلالات اسکلتی عضلانی در بین کارکنان گروه های امدادی انجام گرفت.
    روش کار
    این مطالعه ی تحلیلی- مقطعی در بین 114 نفر از کارکنان گروه های امدادی شهر قزوین در سال 1394انجام گرفت. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه نوردیک و ویژگی های دموگرافیک بود. داده ها توسط نرم افزار SPSS-18 و با استفاده از آمار توصیفی و آزمون رگرسیون لجستیک تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    4/68 درصد از کارکنان گروه های امدادی اظهار نمودند که در طول یک سال گذشته به علت ناراحتی در یکی از نواحی بدن رنج برده اند. کارکنان با سطح تحصیلات دیپلم نسبت به کارشناسی و افراد دارای استرس نسبت به افراد بدون استرس در تجزیه و تحلیل تک متغیره 7/2برابر در معرض ریسک بالای اختلالات اسکلتی عضلانی قرار داشتند. گروه شغلی هلال احمر نسبت به آتش نشان در تجزیه و تحلیل تک متغیره 2/5 برابر و در تجزیه و تحلیل چند متغیره 09/13برابر به دلیل ناراحتی های اسکلتی عضلانی به ترتیب غیبت از کار و مراجعه به پزشک داشتند.
    نتیجه گیری
    ریسک فاکتورهایی نظیر سن، وزن، ساعات کار، سابقه کار، تحصیلات، نوع شغل و استرس در حین کار می توانند بر شیوع ناراحتی های اسکلتی عضلانی و پیامدهای اختلالات تاثیرگذار باشند که از بین این ریسک فاکتورها، تحصیلات، نوع شغل و استرس در حین کار بیش ترین نقش را در بروز ناراحتی های اسکلتی- عضلانی کل بدن و شانه درد دارند.
    کلید واژگان: ریسک فاکتور, پیامد, اختلالات اسکلتی- عضلانی, کارکنان گروه امدادی
    P Heydari, S Varmazyar*, Ch Hakimi
    Background & objectives
    Work-related musculoskeletal disorders are the cause of most of the disabilities and labor-induced absences in developing countries. Therefore, this study aimed to investigate the association between occupational and individual risk factors and the prevalence and outcomes of musculoskeletal disorders among the rescue department employee.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted among the rescue department employees of Qazvin. One hundred fourteen staffs were recruited in year 2016. Data gathering tool was Nordic questionnaire. Descriptive statistics and logistic regression test were conducted using SPSS (ver 18).
    Results
    Based on this study, 68.4% of the staff in the rescue department has suffered in one of the body regions during the last year. Musculoskeletal disorders in employee had 2.7 times negative association with lower level of education and higher work stress accordingly (staff with a high school diploma compared to bachelors) and (people with higher compared to higher stress). The Red Crescent workers were at higher risk of musculoskeletal disorders and work absence than fire workers (5.2 times in single-variable analysis and 13.09 in multivariate analysis).
    Conclusion
    Factors including age, weight, work hours and history, education, type of job and work-related stress can affect the prevalence of musculoskeletal disorders and its consequences. Among these factors, educations, type of job and stress during work have the most impact on prevalence of musculoskeletal disorders and whole body and shoulder pain.
    Keywords: Risk Factors, Consequence, Musculoskeletal Disorders, Rescue Group’s Employees
  • مجتبی جعفروند، پیام حیدری، سکینه ورمزیار*
    مقدمه
    سیستم هماهنگ جهانی(GHS)، سیستمی برای برچسب گذاری مواد شیمیایی می باشد. لذا هدف مطالعه ی حاضر تاثیر مداخله ی آموزشی سریع بر میزان آگاهی دانشجویان نسبت به سیستم هماهنگ جهانی می باشد.
    روش کار
    این مطالعه ی توصیفی-تحلیلی و از نوع مقطعی بوده و در میان 317 نفر از دانشجو یان دانش کده های بهداشت و پیراپزشکی دانش گاه علوم پزشکی قزوین که واحدهای عملی آزمایش گاهی دارند، در سال 1395 انجام شد. نمونه -گیری در جامعه مورد نظر به صورت تصادفی ساده انجام گرفت. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه های ویژگی های دموگرافیک و برچسب گذاری سیستم جهانی استفاده شد. آموزش مداخله ای برای آشنایی با علایم مربوط به برچسب ایمنی مواد شیمیایی، نوع خطر مواد شیمیایی به صورت سریع و از طریق پاورپوینت به کار گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط آزمون های تی تست، آنالیز واریانس و تی زوجی با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 18 انجام گرفت.
    یافته ها
    دانشجویان علوم آزمایش گا هی با میانگین 31/48 % قبل از آموزش و دانشجویان بهداشت حرفه ای با میانگین 44/94 % پاسخ های درست بعد از آموزش، بیش ترین میزان آگاهی را نسبت به سیستم هماهنگ برچسپ گذاری جهانی(GHS) به خود اختصاص دادند. یافته های این مطالعه نشان داد که آموزش دارای اثر معناداری بر روی آگاهی نسبت به سیستم برچسب گذاری جهانی (GHS) می باشد.
    نتیجه گیری
    مطالعه ی حاضر نشان داد که میزان آگاهی اولیه ی دانشجویان نسبت به سیستم هماهنگ جهانی پایین می باشد، لذا جهت پیش گیری از حوادث ناگوار در محیط های آزمایش گاهی، اجرای یک آموزش کوتاه مدت می تواند نقش به سزایی در بالا بردن آگاهی دانشجویان از خطرات مواد شیمیایی و کاهش رفتارهای ناایمن در هنگام کارهای آزمایش گاهی داشته باشد.
    کلید واژگان: آموزش, آگاهی, دانشجویان, علایم هشدار دهنده, GHS
    Mojtaba Jafarvand, Payam Heydari, Sakineh Varmazyar *
    Introduction
    Global Harmonized System (GHS), is a system for labeling chemicals. The aim of present study was to investigate the effect of rapid training intervention on student’s awareness toward Global Harmonized System.
    Material and
    Methods
    This research was a descriptive-analytical and cross-sectional study conducted among 317 students of Public Health and Allied Medical Sciences faculties of Qazvin University of Medical Sciences in 2016 year. Sampling was done in a random base among the study population. A general demographic and a global system labeling questionnaires were used for data collection. Training intervention for familiarization with the chemical safety labels, types of chemicals hazardous was implemented using a rapid training method and PowerPoint tool. Data analysis was performed by T-Tests, ANOVA and T-Paired using the SPSS version 18.
    Results
    Allied medical sciences students with an average of 48.31% before training and occupational health students with an average of 94.44% correct answers after the training have the highest awareness on global harmonized system (GHS). The findings also showed that training has a significant effect on the awareness on the international labeling system.
    Conclusion
    The present study showed that initial awareness of the students is low concerning the global harmonized system. So, the prevention of serious accidents in the laboratory environment, the implementation of a short training course would play a significant role in raising students’ awareness about chemical hazards and will control unsafe behaviors during laboratory works.
    Keywords: Training, Awareness, Students, Warning Signs, GHS
  • مهرناز اسفندیاری، رضا اسدی، پیام حیدری
    دراین مقاله روشی نوین جهت ساخت میکروآیینه انعطاف پذیرپلیمری مبتنی بر عملگرالکترواستاتیک ارائه شده است. میکروآیینه های انعطاف پذیرمعمولا در سیستم های اپتیک تطییقی جهت تصحیح اعوجاج های موجود در جبهه موج نور بکار می روند ازاین رو می بایست دارای دیافراگمی منعطف باشند. در این تحقیق دیافراگم میکروآئینه، از جنس پلیمرSU-8 ساخته شده و بر روی آرایه ای از الکترودهای ثابت قرارگرفته است. این دیافراگم با مدول یانگی حدود 50 برابر کمتر از نمونه های رایج سیلیکونی، امکان جابجایی دیافراگم بیشتر و در نتیجه قابلیت تصحیح ابیراها با ولتاژ کمتر را مقدور می سازند به گونه ای که دیافراگرم به شعاع mm5/2 و ضخامتμm 10 را با اعمال ولتاژ120ولت حدود μm 4 جابجا می کند . علاوه براین، استفاده از مواد پلیمری بجای سیلیکون در ساخت دیافراگم، سادگی و کم هزینه بودن فرآیند ساخت را نیز به همراه دارد. اما دیافراگم های پلیمری رایج، صافی سطح کمتری در مقایسه با نمونه های سیلیکون دارند. دراین مقاله برای غلبه براین مشکل از راهکاری جدیدی برای ساخت میکروآیینه استفاده شده که علاوه بر تمام مزایای آیینه پلیمری از نظر صافی سطح با نمونه های سیلیکونی برابری می کند. نتیجه اندازه گیری ناهمواری سطحی حدود واریانس ناهمواری سطح 20 نانومتر را نشان داد. همچنین، به منظور بهینه کردن طرح ساختاری از شبیه سازی المان محدود استفاده شده است.
    کلید واژگان: اپتیک تطبیقی, پلیمر SU-8, عملگر الکتروستاتیکی, میکرو آیینه
    Mehrnaz Esfandiari, Reza Asadi, Payam Heydari
    This paper presents a novel method for the fabrication of polymeric deformable micromirror based on electrostatic actuator. Deformable micromirros are commonly used to correct optical wavefront aberrations in the adaptive optic systems, and thus, they need a deformable diaphragm. In this study, the diaphragm of micromirror is made from SU-8 polymer which is mounted on the fixed electrode arrays. This polymeric diaphragm with a Young’s modulus of 50 times less than conventional silicon samples provides more deformability and, as a result, aberrations modifications with lower voltage values are reached, so that the diaphragm with a radius of 2.5 mm and a thickness of 10 μm moves about 4μm by applying the voltage of 120 volts. Furthermore, polymer-based fabrication processes are more simple and cost-effective rather than silicon-based devices. However, they suffer from lower surface roughness compared to silicon-based counterparts. In order to overcome this issue, we used a new technique for the manufacture of micromirror, which, in addition to all the advantages of a polymeric mirror, provides similar surface smoothness of the silicon samples. The result of roughness measurements showed a rough surface variance of 20 nm. The Finite Element Modeling is also used to optimize the device structure design.
    Keywords: Adaptive optic, Electrostatic Mctuator, micromirror, Polymer Su-8
  • سمیرا انصاری، محدثه چوبدار، تینا بختیاری، زینب جمالی زاده، پیام حیدری، سکینه ورمزیار*
    مقدمه
    از آنجا که در فوریت های پزشکی تصمیم های زیادی در یک نوبت کاری گرفته می شود، مطالعه خطای انسانی بسیار اهمیت دارد. در کار با بیمار، خطای درمانی تهدیدی جدی و اجتناب ناپذیر برای ایمنی بیمار محسوب می گردد. لذا هدف این مطالعه شناسایی و ارزیابی خطاهای انسانی در کارکنان فوریت های پزشکی استان قزوین با استفاده از روش تجزیه و تحلیل خطا با تاکید بر قابلیت اطمینان شناختی (CREAM)[1] است.
    روش
    این مطالعه به صورت توصیفی و مقطعی در سال 1396 با استفاده از تکنیک CREAM انجام گرفت. در این مطالعه پس از آنالیز وظایف فوریت های پزشکی، برگه کار تکنیک CREAM از طریق مشاهده و مصاحبه با کارکنان فوریت پزشکی تکمیل گردید. اطلاعات به دست آمده در نرم افزار 20-SPSS تجزیه وتحلیل شد.
    یافته ها
    در این مطالعه 4 وظیفه و 24 زیروظیفه تجزیه وتحلیل شد. بالاترین احتمال رخداد خطای کلی در وظیفه تکنسین (01771/0) پیش بینی شد. همچنین از کل خطاهای شناسایی شده، کارکرد شناختی اجرا با 69/39 درصد و خطای تفسیر با 33/33 درصد نسبت به سایر کارکردهای شناختی بالاترین مقادیر را به خود اختصاص دادند. تشخیص نادرست در معاینه بالینی و گرفتن شرح حال و ارائه آن به پزشک از طریق بی سیم با احتمال خطای شناختی 03169/0 بالاترین مقدار را به خود اختصاص داد.
    نتیجه گیری
    طبق نتایج، زمان انجام کار، توانمندسازی، شرایط کار و انجام دو یا چند کار به طور هم زمان از عوامل موثر بر کاهش عملکرد می باشند. بهبود شرایط کاری، افزایش توانمندی، انجام دو یا چند کار به طور هم زمان توسط افراد با توانایی بالا، تنظیم شیفت های کاری منظم برای کارکنان، تنظیم برنامه های آموزشی مدون بر اساس نیازسنجی کارکنان، برگزاری جلسات مشترک برای افزایش عملکرد، ازجمله راهکارهای پیشنهادی در بهبود شرایط و بهره وری بیشتر کارکنان فوریت های پزشکی و کاهش خطاهای انسانی در این گروه می باشد.
    کلید واژگان: خطای انسانی, فوریت پزشکی, قزوین, تکنیک CREAM
    Samira Ansari, Mohadese Choobdar, Tina Bakhtiyari, Zeinab Jamalizadeh, Payam Heydari, Sakineh Varmazyar *
    Background
    The study of human error is very important because many decisions in medical emergencies are taken in a shift. In work with patient, medical error is a serious and inevitable threat for patient safety. Therefore, the aim of this study is identification and evaluation of human errors among Qazvin emergency medical personnel by using Cognitive Reliability & Error Analysis Method (CREAM) technique.
    Method
    This descriptive and cross-sectional study was conducted using CREAM technique in 2017. In this study, after hierarchical task analysis of medical emergency duties, the work sheet of CREAM technique was completed through observation and interviews with the medical emergencies. Data were analyzed using SPSS-20.
    Findings
    In this study, 4 main tasks and 24 sub-tasks were analyzed. However, the highest probability of general error was predicted in technician task (0.01771). Also from the errors detected, execution cognitive function with 39.69% and interpretation error with 33.33% had the highest values relative to other cognitive functions. False recognition in physical examination and taking and presenting history to doctor via wireless with 0.03169 had the highest cognitive error probability.
    Conclusion
    According to the results, time to do work, empowerment, work condition and perform two or more task simultaneously factors affecting performance reduction. Therefore, solutions for improving conditions and more productivity of emergency medical staff and reducing human error in this group is suggested: improvement of work conditions, increase empowerment, perform two or more work simultaneously by high-ability people, set up regular shifts and work schedule for personnel, educational programs based on personnel needs and joint meeting to increase efficiency.
    Keywords: human error, emergency medical, Qazvin, CREAM technique
  • پیام حیدری، سکینه ورمزیار *، مجتبی جعفروند، سید شمس الدین علیزاده، چیا حکیمی
    زمینه و هدف
    ابعاد آنتروپومتری بدن از جمله عوامل تاثیرگذار بر حداکثر اکسیژن مصرفی است. این مطالعه با هدف پیش بینی حداکثر اکسیژن مصرفی بر اساس ابعاد آنتروپومتری دانشجویان فوریت های پزشکی انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تحلیلی- مقطعی در سال 1395 و به صورت کلی شماری در بین 56 نفر از دانشجویان فوریت های پزشکی دانشگاه علوم پزشکی قزوین انجام شد. در ابتدا، از پرسشنامه ی سلامت عمومی PAR-Q برای اطمینان از سلامت کامل شرکت کنندگان استفاده شد. حداکثر اکسیژن مصرفی با استفاده از تست تردمیل گرکین اندازه گیری شد. ابعاد آنتروپومتریک توسط متر نواری، دستگاه آنتروپومتر و کولیس دیجیتال اندازه گیری شدند. اطلاعات به دست آمده با ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چند متغیره در نرم افزار 19SPSS آنالیز شد.
    یافته ها
    میانگین سن شرکت کنندگان 69/21 سال به دست آمد. میانگین حداکثر اکسیژن مصرفی و میانگین طول پا در بین دانشجویان فوریت های پزشکی به ترتیب 17/4 لیتر بر دقیقه و 35/96 سانتی متر برآورد گردید. همبستگی معناداری بین حداکثر اکسیژن مصرفی با ابعاد آنتروپومتریک وجود داشت، بعلاوه ابعاد محیط شکم، طول پا و محیط ساق پا، 7/63 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی را پیش بینی کردند.
    نتیجه گیری
    ابعاد آنتروپومتریکی در بین دانشجویان فوریت های پزشکی، یکی از عوامل تاثیرگذار بر حداکثر اکسیژن مصرفی است. بنابراین در انتخاب این دانشجویان و همسان کردن توانمندی هر فرد با انرژی مورد نیاز شغل، توجه به ابعاد بدنی داوطلبین امری ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: حداکثر اکسیژن مصرفی, ابعاد آنتروپومتریک, دانشجویان, فوریت های پزشکی
    Payam Heydari, Sakineh Varmazyar *, Mojtaba Jafarvand, Shamseddin Alizadeh Seyed, Chia Hakimi
    Background And Aims
    Body anthropometric dimensions are among the factors affecting the maximum oxygen consumption. This study aimed to predict maximum oxygen consumption based on anthropometric dimensions in medical emergency students.
    Methods
    This cross-sectional analytical study was conducted among 56 medical emergency students from Qazvin University of medical sciences. Initially, physical activity readiness Questionnaire (PAR-Q) was applied to ensure the full health of participants to inter the study. Maximum oxygen consumption measured using Gerkin treadmill test. Anthropometric dimensions were measured by tape measure, anthropometer and kolis. Obtain data was analyzed by Pearson product moment correlation and multiple linear regressions in SPSS 19 software.
    Results
    The mean age of participants was 21.69 years. The mean of maximum oxygen consumption and mean of foot length estimated 4.17 L/min and 96.35 cm, respectively. There was significant correlation between the maximum oxygen with the anthropometric dimensions. Variables of dimensions of abdomen circumstance, foot length and leg circumstance predicted 63.7 percent of the maximum oxygen consumption.
    Conclusion
    The results indicated that the anthropometric dimensions are the factors affecting the maximum oxygen consumption among medical emergency student. So, it is necessary to be paid attention to anthropometric dimension in selection of students and matching between person capabilities with energy.
    Keywords: Maximum oxygen consumption, anthropometric dimension, students, medical emergency
  • پیام حیدری، سکینه ورمزیار *، چیا حکیمی
    زمینه
    اختلالات اسکلتی- عضلانی علت اکثر ناتوانی و غیبت های ناشی از کار می باشد.
    هدف
    مطالعه حاضر با هدف بررسی عوامل شغلی موثر بر غیبت از کار و مراجعه به پزشک ناشی از اختلالات اسکلتی- عضلانی انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه تحلیلی- مقطعی در بین 114 نفر از کارکنان گروه های امدادی شهر قزوین در سال 1394 انجام گرفت. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه نوردیک و ویژگی های دموگرافیک با استفاده از آمار توصیفی و رگرسیون لجستیک آنالیز شد.
    یافته ها
    براساس نتایج، 18(15/7%) و 42 (37%) نفر از کارکنان در طول یک سال گذشته به علت ناراحتی در یکی از نواحی بدن به ترتیب غیبت از کار و مراجعه به پزشک داشتند. گروه شغلی هلال احمر نسبت به آتش نشان در آنالیز تک متغیره 5/2 برابر و در آنالیز چندمتغیره 13/09 برابر به دلیل ناراحتی های اسکلتی- عضلانی غیبت از کار و مراجعه به پزشک داشته اند.
    نتیجه گیری
    عوامل خطرزا نظیر سابقه کار و نوع شغل می توانند بر پیامدهای اختلالات اسکلتی – عضلانی تاثیرگذار باشند.
    کلید واژگان: غیبت, اختلالات اسکلتی, عضلانی, کار گروه امدادی
    P. Heydari, S. Varmazyar *, Ch. Hakimi
    Background
    Work-related musculoskeletal disorders, is the cause of most disability and absences created to work.
    Objective
    This study was done in order to survey of effective occupation risk factors on absence from work and going to the doctor caused by musculoskeletal disorders.
    Methods
    This cross-sectional study was done among 114 subjects from rescue groups employees in the city of Qazvin in 2016. Data were collected by Nordic questionnaire and demographic characteristic. Data analyzed by using descript statistic and logistic regression test.
    Findings: As the results, eighteen (15.7%), and forty-two (37%) rescue work employees were absent from work and gone to the doctor respectively due to pain in the one of body regions during the past year. Occupation group of Red Crescent was absent from work and going to doctor than firefighter due to musculoskeletal disorders in univariate, and multivariate analysis (5.2, 13.09 times) respectively.
    Conclusion
    Risk factors including work history and kind of job can influence on the consequence of musculoskeletal disorders.
    Keywords: Absence, Musculoskeletal disorders, Rescue work employees
  • پیام حیدری، سکینه ورمزیار *، چیا حکیمی، ثنا شکری
    مقدمه
    با توجه به روند افزایش حمل و نقل جاده ای مواد خطرناک، در صورت بروز حادثه، اولین گروه های حاضر در محل وقوع، گروه های امدادی (اورژانس، هلال احمر و آتش نشان) می باشند. لذا هدف مطالعه ی حاضر بررسی روایی و پایایی پرسش نامه ی سنجش میزان آگاهی کارکنان امدادی نسبت به علایم هشداردهنده ی نصب شده بر روی ماشین های سنگین جاده ای می باشد.
    روش کار
    در ابتدا پرسش نامه ی چهار گزینه ای به وسیله منابع علمی و برگه های اطلاعات ایمنی مواد طراحی شد. سپس به منظور بررسی میزان روایی پرسش نامه از نظر 10 نفر از متخصصین و جهت بررسی پایایی پرسش نامه از روش آزمون – بازآزمون توسط 20 نفر از گروه های امدادی در فواصل زمانی دو هفته ای استفاده شد. نقطه ی برش پرسش نامه نیز توسط منحنی ویژگی عملی گیرنده (ROC) تعیین گردید.
    یافته ها
    میانگین سنی و سابقه کار شرکت کنندگان به ترتیب 57/2±42/32 و 70/2±75/7 سال به دست آمد. نتایج هم بستگی سوالات آزمون با یک دیگر نشان داد که آلفای کرونباخ به دست آمده 708/0 می باشد و ثبات و پایایی نمره های آزمون در طول زمان نیز نشان داد که هم بستگی بین سوالات در سری اول دوم در سطح معناداری قابل قبول است (698/0=r با 012/0 = P-value). بهترین مقدار نقطه ی برش پرسش نامه سنجش میزان آگاهی کارکنان امداد و نجات با حساسیت 60 درصد و ویژگی 50 درصد (یک منهای ویژگی برابر 50 درصد)، 5/18 به دست آمد.
    نتیجه گیری
    پرسش نامه سنجش میزان آگاهی کارکنان امدادی نسبت به علایم هشداردهنده ی نصب شده بر روی ماشین های سنگین جاده ای از نظر روایی و پایایی مورد تایید و استفاده از آن در مطالعات آینده از اعتماد و اعتبار کافی برخوردار است.
    کلید واژگان: پرسش نامه, روایی, پایایی, علایم هشداردهنده, گروه های امدادی
    Payam Heydari, Sakineh Varmazyar *, Chia Hakimi, Sana Shokri
    Introduction
    Given the increase of road transportation of dangerous materials, if an accident occurs, the first groups that present at the scene are rescue groups (emergency¡ red crescent and firefighters). The aim of this study was to investigate the validity and reliability of the questionnaire assessing level of knowledge in the rescue personnel regarding warning signs mounted on the road heavy machinery.
    Material and
    Method
    Firstly, a multiple-choice questionnaire was designed using the literature and material safety data sheets (MSDS). Validity of the questionnaire was examined using the viewpoints of 10 experts. The reliability of the questionnaire was assessed using test-retest in 20 subjects of the rescue groups in two-week intervals. The cut point of the questionnaire was determined by the Receiver Operating Characteristic (ROC).
    Result
    The mean of age and work experience of the participants was 32.42 ± 2.57 and 7.75 ± 2.70. The results of correlation between the questions of the test showed that Cronbach’s alpha is 0.708. Also, the stability and reliability of test scores over time showed that the correlation between the questions in the first and second series was significance at acceptable level (r=0.698 with P-value=0.012(. The best value of cut point in the questionnaire of knowledge in the rescue personnel as obtained 18.5, with the sensitivity of 60% and specificity of 50%.
    Conclusion
    The validity and reliability of the knowledge assessment questionnaire in the rescue personnel were confirmed regarding the warning signs mounted on the road heavy machines; therefore, it can be used in the future studies.
    Keywords: Questionnaire, Reliability, Validity, Warning Signs, Rescue Groups
  • میر سجاد عطایی، شیرین کیان، پیام حیدری، سکینه ورمزیار *
    زمینه و هدف
    جابه جایی دستی بیماران ناتوان، یکی از فاکتورهای مهم و موثر بر کمردردهای حاد در بین پرستاران در معرض مواجهه است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی کمی ریسک جابه جایی دستی بیمار در بین پرستاران بخش های یکی از بیمارستان های تهران، به روش MAPO انجام گرفت.
    روش بررسی
    مطالعه حاضر به روش تحلیلی - مقطعی در یکی از بیمارستان های شهر تهران در 26 بخش انجام شد. نمونه ها به روش سرشماری، در بین پرستاران و بهیاران بخش های مختلف بیمارستان انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و چک لیست MAPO استفاده گردید.
    یافته ها
    بالاترین میزان امتیاز MPAO به ترتیب مربوط به بخش های دی کلینیک (امتیاز 7/14)، ارتوپدی مردان (امتیاز 3/6) و اتاق عمل جنرال (امتیاز 7/5) بود. 8/53% از بخش های بیمارستانی در سطح 2 اقدام اصلاحی قرار داشتند که نشانگر ریسک وقوع اختلالات اسکلتی - عضلانی 4/2 برابر بالاتر از اقدام اصلاحی سطح 1 بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به اینکه نسبت بیماران ناتوان در همکاری و یا همکاری جزئی، ابزار بلندکننده، کمکی، ویلچر و آموزش، بیشترین نقش را در بین ریسک فاکتورها برای بخش های فوق الذکر دارند می توان با افزایش تعداد نیروی انسانی و ویلچر، استفاده از ابزار بلندکننده، کمکی و آموزش؛ میزان امتیاز MAPO و در نتیجه سطح ریسک بروز اختلالات اسکلتی – عضلانی را کاهش داد.
    کلید واژگان: بیماری های اسکلتی - عضلانی, پرستاران, بیمارستان, شاخص MAPO
    Mir Sajad Ataei, Shirin Kian, Payam Heydari, Sakineh Varmazyar *
    Background And Objectives
    Manual handling of disabled patients is one of the important and effective factors in acute low back pain among exposed nurses. The present study was conducted with the objective of quantitative risk assessment of patient manual handling among nurses in wards of one of the hospitals in Tehran using MAPO method.
    Methods
    The present study was conducted as an analytical-cross-sectional study in 26 wards of one of the hospitals in Tehran city. Samples were selected by census method from nurses and paramedics of different wards of hospital. Data collection was performed using demographic information and MAPO checklist.
    Results
    The highest score of MAPO were, respectively, related to wards of DI clinic (score, 14.7), men orthopedic (score, 6.3), and general operating room (score, 57). 53.8% of hospital wards were at the level 2 corrective action, which indicated that the risk of musculoskeletal disorder is 2.4 times higher than level 1 corrective action.
    Conclusion
    Given that the proportion of disabled patient in cooperation and/or partial cooperation, lifting tools, auxiliary, wheelchair, and training have the most role among risk factors for above-mentioned wards, increasing the number of human resources and wheelchair, use of lifting and auxiliary tools and training reduce MAPO score and consequently the risk of musculoskeletal disorders.
    Keywords: musculoskeletal disorders, nurses, hospital, MAPO index
  • اصغر پایون، مجید معتمد زاده *، رشید حیدری مقدم، جواد فرد مال، محمد بابا میری، پیام حیدری
    مقدمه
    اختلالات اسکلتی عضلانی یکی از شایع ترین بیماری های شغلی در محیط های صنعتی می باشند که به علل مختلفی ایجاد می گردند. لذا هدف مطالعه ی حاضر، ارزیابی ارگونومی با روش شاخص کلیدی (KIM) و انجام مداخلات به منظور کاهش آسیب های وارده در قسمت بطری سازی یکی از صنایع شوینده استان قزوین می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع مداخله ای بوده که بر روی 25 نفر از پرسنل واحد بطری سازی یک صنعت تولید کننده مواد شوینده در سال 1395 انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه کرنل و روش ارزیابی شاخص کلیدی KIM قبل و بعد از انجام مداخله ی ارگونومیکی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون های آنالیز توصیفی و تحلیلی با استفاده از نرم افزار SPSS16 انجام شد.
    نتایج
    نتایج نشان داد که در وظیفه تولید بطری ها (با دامنه خطر 4) با طراحی مجدد دامنه خطر به میزان معنی دار کاهش یافت (با دامنه خطر 2). همچنین نتایج نشان داد در وظیفه تامین مواد اولیه بطری سازی که از روش حمل دستی بار استفاده می شد. (با دامنه خطر3) با طراحی مجدد دامنه خطر به مقدار معنی دار کاهش یافت.( با دامنه خطر 1).
    نتیجه گیری
    این مطالعه کاهش معنی دار ناراحتی های اسکلتی- عضلانی را با طراحی ارگونومیکی ایستگاه کار پس از گذشت 5 ماه از زمان اجرای مداخلات نشان داد.
    کلید واژگان: KIM, مداخله ارگونومیکی, اختلالات اسکلتی, عضلانی
    Asghar Payoon, Majid Motamedzade *, Rashid Heydari Moghaddam, Javad Fradmal, Mohammad Babamiri, Payam Heydari
    Introduction
    Muscle-skeletal disorders are one of the most common job related disorders in industrial workplaces and they’re caused because of different reasons. The study purpose was ergonomic assessment by using key indicator index (KIM) and it was done in order to reduce injuries in bottle-making salon in one of the detergent producing industries in Qazvin province.
    Methods
    This study is an intervention study and it consists 25 workers and was done in a bottle-making salon in one of the detergent producing industries in 2016. To data collection, we used Cornell questionnaire and key indicator index assessment method before and after the ergonomic interventions. We analyzed the data by descriptive analytical tests using SPSS 16 software.
    Results
    According to the results in the bottle production task (risk score: 4), the risk score decreased significantly by redesign (risk score: 2). Also based on the results in bottle's material supply task that workers used to do it by manual material handling (risk score: 3), by redesign, risk score decreased significantly (risk score: 1).
    Conclusion
    In this study, muscle-skeletal disorders decreased meaningfully by workstation ergonomic redesign after 5 months that we started the interventions.
    Keywords: KIM, Ergonomic intervention, Muscle-skeletal disorders
  • سید سجاد عطایی، پیام حیدری، سکینه ورمزیار*
    مقدمه
    از جمله عوامل خطر موثر در بروز ناراحتی های اسکلتی-عضلانی می توان به وزن زیاد بار یا فاکتورهای شغلی و فردی متفاوت اشاره کرد. لذا هدف مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین توانایی انجام کار و حد مجاز بلند کردن بار با شیوع اختلالات اسکلتی-عضلانی در بین کارکنان آشپزخانه می باشد.
    روش کار
    این مطالعه تحلیلی-مقطعی به صورت سرشماری (60 =n ) در بین کارکنان شاغل در آشپرخانه بیمارستان های آموزشی شهر قزوین در سال 1395 انجام شد. داده ها توسط پرسش نامه های شیوع درد، شاخص توانایی انجام کار و حد مجاز بلند کردن بار صورت گرفت. داده ها با آزمون های رگرسیون تک و چندگانه و توسط نرم-افزار 20 SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    بیش ترین میزان شیوع در ناحیه کمر (%3/78) گزارش شد. %7/61 از کارکنان در سطح خوب شاخص توانایی انجام کار و %3/58 ایستگاه ها از نظر جابجایی بار در شرایط ناایمن قرار داشتند. شرایط غیرمجاز حمل بار به تنهایی حدود 7 برابر، شیوع گردن و شانه درد و 5 برابر شیوع کمردرد را افزایش می دهد و در تعامل با سایر ریسک فاکتورها شیوع گردن 25 برابر و شیوع شانه 28 برابر افزایش می یابد. افراد با سطح توانایی خوب نسبت به افراد با سطح توانایی عالی، 9 برابر بیش تر در معرض شیوع کمردرد قرار دارند.
    نتیجه گیری
    ریسک فاکتورهایی نظیر شاخص توده بدنی، توانایی انجام کار و حد مجاز بلند کردن بار می توانند بر شیوع ناراحتی اسکلتی-عضلانی تاثیرگذار باشند لذا انتخاب افراد با سطح توانایی خوب و عالی و رعایت حد مجاز بلند کردن بار از جمله روش های موثر در افزایش بهره وری و کاهش شیوع اختلالات در کارکنان آشپرخانه می باشد.
    کلید واژگان: اختلالات اسکلتی, عضلانی, شاخص توانایی انجام کار, حد مجاز بلند کردن بار
    Seyed Sajad Ataei, Payam Heydari, Sakineh Varmazyar*
    Introduction
    Heavy load lifting or occupational and individual factors are effective hazard agents in the occurrence of musculoskeletal disorders. Therefore, the aim of the present study was investigating the correlation of musculoskeletal disorders with work ability index and allowable load lifting limit.
    Methods
    This analytical and cross-sectional study was conducted using census (n = 60) among the kitchen workers in Qazvin teaching hospitals in 2016. Data were collected through questionnaires including pain prevalence, work ability index and allowable load lifting limit. Data was analyzed by single and multiple regression logistic using SPSS 16 software.
    Results
    The highest prevalence was observed in the lower back (78.3%). Of the workers, 61.7% reported a good level of work ability index and 58.3% of the workplaces were in unsafe conditions of load handling. Unsafe condition alone increased the prevalence of shoulder and neck pain about 7 times and the lower back pain 4 times, and in interaction with other risk factors, the prevalence of neck and shoulder pains had 25 and 28 times increase, respectively. Also, subjects with good levels of ability compared to subjects with excellent levels of ability were 9 times more in exposure of musculoskeletal disorders.
    Conclusions
    Risk factors such as body mass index, work ability and allowable load lifting limit can affect the prevalence of musculoskeletal disorders. So, selection of subjects with good and excellent work ability levels and compliance with the load limit are the effective solutions in increasing the productivity and reducing musculoskeletal disorders among kitchen workers.
    Keywords: Musculoskeletal Disorders, Work Ability Index, Lifting
  • بهمن مباشر امینی، سمیرا شهبازی، معصومه علی یاری، پیام حیدری، سکینه ورمزیار *
    زمینه
    اختلال های اسکلتی- عضلانی اندام فوقانی با فعالیت های شغلی تکراری به خصوص نیرو، وضعیت بدنی و مدت زمان انجام کار ارتباط دارد.
    هدف
    مطالعه حاضر جهت مقایسه نتایج ارزیابی اختلال های اسکلتی- عضلانی اندام فوقانی کارکنان در شرکت های مواد شوینده و مونتاژ با روش های استرین و هال انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی و مقطعی که در سال 1393 در شهر قزوین انجام شد، 50 نفر از افراد در تمام مشاغل دو کارخانه مواد شوینده و مونتاژ (25 شغل) به طور تصادفی انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از نقشه بدن و روش های ارزیابی شاخص استرین و هال گردآوری و داده ها با آزمون های آماری ضریب همبستگی اسپیرمن و کای دو تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    شایع ترین اختلال ها در کارخانه های مواد شوینده در ناحیه آرنج %16/66 و مونتاژ در ناحیه مچ و شانه هر یک %23/08 گزارش شد. بررسی های انجام شده با هر دو روش شاخص استرین و هال نشان داد که 7 شغل (%58/3) در کارخانه مواد شوینده و 3 شغل (%23/1) کارخانه مونتاژ در وضعیت هشدار یا خطرناک قرار داشتند. نتایج ارزیابی اندام فوقانی توسط دو روش نیز از همبستگی معنی داری برخوردار بود (0/615=r در کارخانه مواد شوینده و 0/603=r در کارخانه مونتاژ با 0/001=P). بین شیوع اختلال ها در انگشتان دست با شاخص استرین ارتباط معنی داری مشاهده شد (0/039=P ، درجه آزادی=2 ، 6/46= کای مجذور).
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از این ارزیابی نشان داد که روش های شاخص استرس و هال از همبستگی خوبی در ارزیابی وظایف تکراری و خطر اختلال های اسکلتی- عضلانی اندام های فوقانی برخوردارند.
    کلید واژگان: شاخص استرین, سطح فعالیت دست, اختلال های اسکلتی عضلانی, اندام فوقانی, مواد شوینده, مونتاژ
    B. Mobasheramini, S. Shahbazi, M. Aliyari, P. Heydari, S. Varmazyar *
    Background
    Upper limb musculoskeletal disorders are related with repetitive work activities including force, posture and duration of work.
    Objectives
    The aims of this study were identification of prone occupations to upper limb musculoskeletal disorders, assessment of jobs in two companies of producing detergents and assembly by two methods of strain index (SI) and hand activity level (HAL).
    Methods
    In this study descriptive-analytical and cross sectional that was done in 2015 in Qazvin, 50 subjects from practitioners of all of occupations were randomly selected (25 jobs) from two companies of producing detergents and assembly. Data were collected by body map and assessment methods of the strain index and HAL. Statistical analysis done by Spearman correlation coefficient and chi-square tests in SPSS 16 software.
    Findings: The most of the prevalence musculoskeletal disorders were reported in the elbow 16.66% and in the wrist and shoulder 23.08% in producing detergents and in assembly factories respectively. According to the investigation by two methods SI and HAL, seven jobs (58.3%) in producing detergents and three jobs (23.1%) in assembly factories were in situation of caution or hazard. The results of the assessment upper limb by two methods showed significant correlation together (r=0.615 in producing detergents and r=0.603 in assembly factories with P
    Conclusion
    The results of this study shows that the methods of strain index and hand activity level have significant correlation in the assessment of repetitive jobs and risk of upper limb musculoskeletal disorders.
    Keywords: Strain index, Hand activity level, Musculoskeletal disorders, Upper limb, Detergents, Assembly
  • پیام حیدری، سکینه ورمزیار، چیا حکیمی
    مقدمه
    با توجه به این که گروه های امدادی، در تمام فازهای مدیریت سوانح نقش مهمی ایفا می کنند، افزایش آگاهی این گروه ها سبب مشارکت بیش تر در کاهش سوانح می شود. لذا هدف مطالعه حاضر بررسی میزان آگاهی گروه های امدادی نسبت به علایم هشدار دهنده نصب شده روی ماشین های سنگین جاده ای می باشد.
    روش
    این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها، توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری شامل تمامی پرسنل گروه های امدادی (آتش نشانی، اورژانس، هلال احمر) مستقر در جاده های قزوین در سال 1394 بوده است که براساس گزارش های رسمی 115 نفر بوده اند. در این مطالعه از روش تمام شماری (سرشماری) بهره گرفته شد. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه سنجش میزان آگاهی پرسنل امداد نسبت به علائم هشداردهنده استفاده شد. روایی (براساس فرمول اس اچ لاوشه[1] معادل 82/0) و پایایی (ضریب آلفای کرونباخ 71/0) ابزار اندازه گیری محاسبه شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط آزمون های آمار توصیفی و رگرسیون لجستیک و نرم افزار SPSS نسخه 18 انجام شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که متوسط درصد پاسخ های درست معادل 75/54 درصد بوده است. آتش نشان ها نسبت به سایر گروه ها از آگاهی بیشتری برخوردار بودند. به علاوه افراد با مدرک تحصیلی فوق دیپلم، با سابقه کاری کمتر از 12 سال و سنین 33 تا 35 ساله نسبت به علایم هشداردهنده نصب شده روی ماشین های سنگین جاده ای آگاهی بالاتری داشتند.
    نتیجه گیری
    با توجه به ارتباط معنادار بین تحصیلات و میزان آگاهی پرسنل گروه های امدادی نسبت به علایم هشداردهنده، تشویق کارکنان برای شرکت در مقاطع بالاتر دانشگاهی، برگزاری دوره های آموزشی بیشتر در زمینه علایم هشداردهنده و مقابله با شرایط اضطراری در حوادث جاده ای در افزایش میزان آگاهی پرسنل گروه های موثر می باشد
    کلید واژگان: آگاهی, گروه های امدادی, علایم هشداردهنده, ماشین های سنگین
    Payam Heydari, Sakineh Varmazyar, Chia Hakimi
    Background
    Due to the fact that relief teams play an important role in all management phases of accidents, increasing awareness of these groups contributes to the increased participation in the reduction of casualties. Therefore, the aim of this study was to investigate the awareness of relief groups about the warning signs installed on heavy road vehicles.
    Method
    In this descriptive-applied research, all personnel of relief groups (Firefighting, Emergency and Red Crescent) who have been located in Qazvin roads were selected in 2016. According to the official reports, 115 people were studied by using census method. For data gathering, a questionnaire is used to measure the level of awareness of relief personnel in relation to warning signs. Validity and reliability were calculated based on Lawshe’s formula (0.82) and alpha cronbach’s (0.71) respectively. Data was analyzed using descriptive statistics and logistic regression tests and SPSS-18.
    Findings: The results are as follows: the average percentage of responses was exactly 55.1% and firefighters’ awareness was more than other groups. In addition, people with an associate degree, less than 12 years of work experience and ages 33 to 35 years had higher awareness of warning signs installed on heavy road vehicles.
    Conclusion
    According to the significant relationship between education and awareness level of relief staff about warning signs, there are several factors that increase the level of personnel knowledge such as encouraging employees to participate in higher academic levels, holding training courses more about warning signs and dealing with emergencies in road accidents in order to improve personnel’s level of knowledge
    Keywords: awareness, relief groups, warning signs, heavy vehicles
  • پیام حیدری، الناز محمدزاده، سکینه ورمزیار *، فاطمه بیگ زاده
    زمینه و هدف
    حداکثر ظرفیت هوازی بدن یا VO2maxعبارت است از «بیش ترین مقدار اکسیژنی که می تواند به وسیله دستگاه تنفسی جذب شود و از طریق خون در اختیار ماهیچه های عمل کننده قرار گیرد». هدف این مطالعه، تعیین همبستگی بین دو روش تردمیل و تست پله در برآورد حداکثر ظرفیت هوازی و تعیین عوامل موثر بر آن در بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی قزوین می باشند.
    روش بررسی
    این مطالعه ی مقطعی در بین 68 نفر (47پسر و 21دختر) از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی قزوین که به صورت داوطلبانه شرکت نمودند، انجام شد. افراد مورد مطالعه، ابتدا پرسشنامه های سلامت عمومی (PAR-Q) و ویژگی های دموگرافیک را تکمیل و در صورت داشتن معیارهای ورود به مطالعه، به وسیله ی آزمون-های پله ACSM و تردمیل Gerkin مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که میانگین و انحراف معیار حداکثر ظرفیت هوازی برآورد شده از طریق آزمون های ACSM و Gerkin به ترتیب 66/0± 86/2 و 32/0± 86/1 لیتر در دقیقه بود. بررسی رابطه بین دو آزمون نشان داد که همبستگی مثبت و معناداری (740/0r= و 001/0> p) بین نتایج حداکثر ظرفیت هوازی برآورد شده از طریق دو آزمون ACSM و Gerkin وجود دارد. همچنین بین حداکثر ظرفیت هوازی برآورد شده با آزمون ACSM و Gerkin با سن، جنس، وزن، قد، شاخص توده بدنی ارتباط معناداری وجود داشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج تقریبا یکسان دو آزمون ACSM و Gerkin ، می توان از آزمون پله به جای تردمیل در برآورد حداکثر ظرفیت هوازی استفاده نمود. بعلاوه ویژگی های فیزیولوژیک انسان همچون جنس، سن، قد و وزن نقش موثری در حداکثر ظرفیت هوازی دارند.
    کلید واژگان: حداکثر ظرفیت هوازی بدن((Vo2, max, آزمون پله (ACSM), آزمون تردمیل (Gerkin)
    Payam Heydari, Elnaz Mohammadzadeh, Sakineh Varmazyar *, Fatemeh Beigzadeh
    Background And Aims
    The maximum aerobic capacity or VO2max is a measure of the maximum volume of oxygen that can be absorbed by respiratory system and delivered to the acting muscles through blood flow. The aims of this study were to determine the correlation between the two methods of treadmill and step tests in estimating the maximum aerobic capacity and it's affecting factors among students of Qazvin University of Medical Sciences.
    Methods
    This cross-sectional study conducted among the 68 students (47 males and 21 females) that participated voluntarily. First, the participants completed physical activity readiness Questionnaire (PAR-Q) and demographic characteristics, and if they were met inclusion criteria, step and treadmill tests were done according to ASCM by treadmill and step tests according to ACSM and Gerkin protocols respectability.
    Results
    The results showed that the mean and standard deviation of maximum aerobic capacity estimated from ACSM and Gerkin protocols were 2.86 ±0.66 and 1.86 ±0.32 respectively. Significant and Positive correlation were estimated between two test for maximum aerobic capacity via two protocols of ASCM and Gerkin (r=0.74 and p
    Conclusion
    According to the results of almost the same ACSM and Gerkin tests, can be used step test instead of the treadmill test to estimate the maximum aerobic capacity. In addition to Physiological characteristics of the human such as sex, age, height and weight have main roles in maximum aerobic capacity.
    Keywords: Aerobic capacity, step test, treadmill test
  • طراحی و شبیه سازی فشار سنج و شتاب سنج مبتنی بر مدارات مجتمع نوری با استفاده از اثر فوتوالاستیسیته لیتیوم نیوبات
    ندا جودی، رضا اسدی، پیام حیدری، مریم گنجی
    در این مقاله فشارسنج و شتاب سنج نوری جدیدی مبتنی بر ادوات میکروالکترواپتومکانیک با استفاده از تداخل سنج ماخ - زندر مجتمع در دریچه لیتیوم نیوبات طراحی شده است. در این حسگر با اعمال فشار و شتاب، دریچه دچار کرنش می شود و به علت اثر فوتوالاستیسیته تغییرات ضریب شکست در موج بر نوری واقع در دریچه ایجاد می شود. تغییر ضریب شکست، باعث تاخیر فاز نور منتشر شده در
    موج بر گردیده و این تغییر فاز توسط تداخل سنج ماخ - زندر، به تغییرات شدت نور تبدیل می شود، برای محاسبه تنش ایجاد شده در دریچه از نرم افزار 5/14 ANSYS استفاده شد و حساسیت فشارسنج و شتاب سنج طراحی شده به ترتیب (rad/Pa)4-10×33/2 و (rad.s2/m)5-10×16/2به دست آمد.
    کلید واژگان: اپتیک مجتمع, دستگاه های میکروالکترواپتومکانیک, فشارسنج, فوتوالاستیک
    Design and simulation of pressuresensor and accelerometer based on integrated optical circuits using photoelastic effect of LiNbO3
    N. Joudi, R. Asadi, P. Heydari, M. Ganji
    In this paper a novel optical pressure and acceleration sensor based on micro electro mechanical systems (MEOMS) has been designed. For this purpose an integrated Mach- Zander interferometer has been used in LiNbO3 diaphragm. In this sensor, the strain caused by applied pressure or acceleration leads to a change in refractive index of the wave guide in the diaphragm due to the photoelastic effect. The refractive index change leads to a phase change in the light wave that propagates in the waveguide. This phase change is converted to intensity change using the Mach- Zander interferometer. The software ANSYS 14.5 was used for calculation of the strain in the diaphragm. The pressure and acceleration sensitivity of the designed sensor have been obtained 2.33×10-4 (rad /Pa) and 2.16×10-5 (rad.s2/m), respectively.
    Keywords: Micro, Opto, Electro, Mechanical systems)MOEMS), optics, photo, elastic, pressure sensor
  • پیام حیدری، سکینه ورمزیار *، شهزاد ثابتی، سمیه جعفری، سجاد عطایی
    مقدمه
    گوش دادن به موزیک در حین فعالیت، باعث احساس فشار کم تر بر بدن می شود. لذا هدف این مطالعه بررسی اثر نوع موزیک و تراز فشار صوت بر میزان کالری مصرفی و کارایی فیزیکی دانشجویان از طریق تست تردمیل می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی، 27 نفر از دانشجویان به صورت تصادفی انتخاب شدند. برای انجام پژوهش از پرسشنامه های آمادگی جسمانی (PAR-Q)، ویژگی های دموگرافیک و مقیاس درک تلاش6-20 RPE استفاده شد. همچنین در این پژوهش از دو قطعه موزیک سریع و ملایم (200 و 70 ضربه در دقیقه) در دو تراز فشار صوتی 60 و 80 دسی بل در دو سطح صاف و شیب دار تردمیل استفاده شد. برای انجام فعالیت فرد از دستگاه تردمیل (سرعت 6 کیلومتر در ساعت و مدت زمان 5 دقیقه) و برای اندازه گیری ضربان قلب و میزان کالری مصرفی از دستگاه کالری متر Beurer PM100 استفاده شد. میزان کارایی فیزیکی در هر مرحله نیز با کمک فرمول مربوطه محاسبه گردید.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که کارایی فیزیکی (48/61) در شرایط بدون موزیک دارای کم ترین مقدار و در شرایط موزیک ملایم و بلند دارای بیش ترین کارایی فیزیکی (48/92) می باشد. همچنین میانگین ضربان قلب، کالری مصرفی و درک تلاش در شرایط بدون موزیک دارای بیش ترین مقدار و در شرایط موزیک ملایم و بلند کم ترین مقدار را دارند.
    نتیجه گیری
    موزیک ملایم با تراز فشار بالا باعث کاهش در ضربان قلب، کالری مصرفی و درک تلاش می گردد و در نتیجه میزان کارایی فیزیکی افراد افزایش می یابد.
    کلید واژگان: کارایی فیزیکی, موزیک, تردمیل, تراز فشار صوت, کالری مصرفی
    Payam Heydari, Sakineh Varmazyar *, Shahzad Sabeti, Somayeh Jafari, Sajjad Ataei
    Introduction
    Listening to music during physical activity reduces the perceived stress on body. Hence, this study aimed to evaluate the effects of music genre and sound pressure level on calorie consumption and physical performance of students during treadmill tests.
    Methods
    In this cross-sectional study, 27 students were randomly selected. A demographic questionnaire, Borg Rating of Perceived Exertion Scale (RPE 6-20), and the Physical Activity Readiness Questionnaire (PAR-Q) were used for data collection. During flat and sloped treadmill running (five minutes at 6 km/hour), two pieces of music with fast and slow tempo (200 and 70 beat per minute) were also played at two sound pressure levels (60 and 80 dB). During the exercise, the students’ heart rate and calorie consumption were measured by a calorimeter (Beurer PM100). At each stage, the physical performance of the participants was estimated using the relevant equation.
    Results
    The students had the lowest physical performance (61.48) when no music was played and the highest physical performance (92.48) with slow, loud music. The mean heart rate, calorie consumption, and perceived exertion were maximized without music and minimized when slow, loud music was played.
    Conclusion
    Playing soft music at high sound pressure levels can promote physical performance during exercise by decreasing heart rate, calorie consumption, and perceived exertion.
    Keywords: Physical performance, Music, treadmill, Sound pressure level, Calorie consumption
  • پیام حیدری، سکینه ورمزیار *، الناز محمدزاده
    زمینه
    می توان از حداکثر ظرفیت هوازی به منظور سنجش وضعیت قلبی- تنفسی افراد و ایجاد تناسب فیزیولوژیک بین فرد و کار محوله استفاده کرد.
    هدف
    مطالعه به منظور برآورد حداکثر اکسیژن هوازی و عوامل مرتبط با آن در دانشجویان فوریت های پزشکی قزوین انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی بر روی 36 نفر از دانشجویان داوطلب مرد رشته فوریت های پزشکی دانشگاه علوم پزشکی قزوین در سال 1393 انجام شد. افراد مورد مطالعه ابتدا پرسش نامه های سلامت عمومی PAR-Q و ویژگی های جمعیتی را تکمیل و در صورت داشتن معیارهای ورود به مطالعه، با آزمون تردمیل Gerkin ارزیابی شدند. داده ها با آزمون های آماری من ویتنی یو و کروسکال والیس تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین حداکثر ظرفیت هوازی در دانشجویان مورد بررسی 27/0 ± 94/1 لیتر بر دقیقه بود. حداکثر ظرفیت هوازی براساس آزمون من ویتنی یو فقط با گروه های وزنی و قدی رابطه معنی دار آماری داشت. قد، وزن و شاخص توده بدنی با حداکثر ظرفیت هوازی، همبستگی مثبت و معنی دار داشت.
    نتیجه گیری
    استفاده از آزمون تردمیل Gerkin در برآورد حداکثر ظرفیت هوازی دانشجویان فوریت های پزشکی و در نتیجه حداکثر توانایی افراد برای انجام کار، مفید به نظر می رسد.
    کلید واژگان: مصرف اکسیژن, کارکنان فوریت های پزشکی, آزمون ورزش
    P. Heydari, S. Varmazyar *, E. Mohammadzadeh
    Background
    The maximum aerobic capacity (VO2max) can be used to evaluate the cardio-pulmonary condition and to provide physiological balance between a person and his job.
    Objectives
    The aim of this study was to estimate the maximum aerobic capacity and its associated factors among students of medical emergencies in Qazvin.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted in 36 male students of medical emergencies in Qazvin University of Medical Sciences، 2015. The Physical Activity Readiness Questionnaire (PAR-Q) and demographic questionnaire were completed by the participants. The participants meeting the inclusion criteria were assessed using the Gerkin treadmill protocol. Data were analyzed using Mann-Whitney U test and Kruskal-Wallis.
    Findings
    Mean maximum aerobic capacity was 1. 94 ± 0. 27 L/min. The maximum aerobic capacity was associated with weight and height groups. There was significant positive correlation between maximal aerobic capacity and height، weight and body mass index.
    Conclusion
    The Gerkin treadmill test is useful for estimation of the maximum aerobic capacity and the maximum working ability in students of medical emergencies.
    Keywords: Oxygen Consumption, Emergency Responders, Exercise Test
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال