به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

کامران پروانک

  • کامران پروانک
    زمینه و هدف

    در سالیان اخیر برخی از کشاورزان دشت سامان استان چهارمحال و بختیاری برای تامین غذا و علوفه بیش تر باغات بادام این منطقه را به اراضی زراعی و مرتعی تغییر کاربری داده اند. از آنجایی که این فعالیت ها عمدتا بدون داشتن شناخت کافی از محیط خاک انجام می گیرد، میتواند تهدید جدی در جهت کاهش کیفیت خاک باشد. بنابراین، مطالعه در زمینه اثر مدیریت های متفاوت روی ویژگی های مختلف خاک و در جهت مدیریت پایدار منابع خاک اهمیت فراوانی دارد. در این پژوهش اثر تغییر کاربری اراضی در این عرصه ها بر برخی شاخص های فیزیکی و شیمیایی کیفیت خاک مورد بررسی قرار گرفت.

    روش پژوهش: 

    به منظور بررسی اثر تغییر کاربری اراضی بر برخی شاخص های فیزیکی و شیمیایی کیفیت خاک، سه سیستم کاربری اراضی شامل باغ بادام دایمی، مرتع دایمی و باغ بادام تبدیل شده به زمین زراعی از اراضی دشت سامان انتخاب گردید. از هر کدام از سه سیستم کاربری مورد نظر 15 نمونه خاک (در مجموع 45 نمونه) از عمق صفر تا 30 سانتی متری به صورت شبکه های منظم (متری30×30) نمونه برداری شد. برخی پارمترهای فیزیکی و شیمیایی نمونه خاک های عرصه های مورد مطالعه مطابق روش های استاندارد اندازه گیری شد. پس از جمع آوری و ثبت داده ها در محیط Excel، آنالیز واریانس یک طرفه داده ها (ANOVA) با استفاده از نرم افزار SPSS18 و مقایسه میانگین‎ها نیز بر اساس آزمون LSD در سطح احتمال 1 درصد انجام شد.

    یافته ها

    نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد، تغییر کاربری اراضی (تبدیل باغ بادام به زمین زراعی) تاثیر معنی داری در سطح احتمال 1 درصد بر شاخص های فیزیکی و شیمیایی خاک مورد مطالعه ایجاد کرد. تغییر کاربری اراضی باعث تغییر بافت خاک سطحی عرصه های مطالعاتی نشد. بافت خاک هر سه سیستم مطالعاتی تقریبا یکسان (لوم رسی متمایل به لوم رسی شنی) بود. براساس نتایج مقایسه میانگین ها، در اثر تبدیل باغ بادام به زمین زراعی مقادیر تخلخل کل، میانگین وزنی قطر خاکدانه ها، سرعت نفوذ پایه و کربن آلی خاک به طور معنی داری در سطح احتمال 1 درصد به ترتیب کاهشی برابر12%، 56%، 50% و54 درصد و مقادیر جرم مخصوص ظاهری خاک، pH، هدایت الکتریکی و درصد آهک خاک افزایشی برابر10%، 5%، 44% و 18 درصد را نشان داد. در این تحقیق حفاظت اراضی مرتعی و جایگزینی گیاهان مرتعی باعث بهبود و افزایش معنی دار مقادیر میانگین کربن آلی خاک، تخلخل کل، پایداری خاکدنه ها و سرعت نفوذ پایه به ترتیب تا 48%، 14%، 69% و 40 درصد نسبت به کاربری زمین زراعی شده بود (pr<0.01). بین کاربری باغ بادام و زمین مرتعی تفاوت معنی داری از لحاظ شاخص های ارزیابی شده مشاهده نشد (0.01<pr).

    نتایج

    به طور کلی، در بین پارامتر های تحلیل شده شاخص های کربن آلی، میانگین وزنی قطر خاکدانه ها و جرم مخصوص ظاهری خاک به ترتیب قابل اعتمادترین شاخص های فیزیکی و شیمیایی کیفیت خاک برای منطقه مورد مطالعه می باشد. بنابراین در این تحقیق مقادیر میانگین این شاخص ها به عنوان راه حل بهینه برای انتخاب مدیریت های جایگزین و روش های مختلف خاک ورزی در کاربری های فوق الذکر معرفی می گردد. همچنین با توجه به حساس و شکننده بودن اکوسیستم های دشت سامان توصیه می شود از تغییر کاربری اراضی باغی (قطع درختان بادام) و تبدیل این اراضی به اراضی زراعی در منطقه مطالعاتی خوداری شود. این رهنمود می تواند از سیر قهقرایی خاک های منطقه مطالعاتی که یکی از حساسترین عرصه های کشور به فرسایش می باشد، جلوگیری نماید.

    کلید واژگان: زمین زراعی, باغ بادام, تغییر کاربری اراضی, میانگین وزنی قطر خاکدانه ها, کیفیت خاک
    Kamran Parvanak
    Background and Aim

    In recent years, some farmers in the plains of Saman in the province of Chaharmahal and Bakhtiari have changed the use of almond orchards in this area to agricultural land and pastures in order to provide food and fodder. Since these activities are mostly carried out without sufficient knowledge of the soil environment, there can be a serious threat to reduce soil quality. Therefore, studies on the effect of different managements on different soil characteristics and in the direction of a sustainable soil resource are very important. In this research, the effect of land use change in these areas on some physical and chemical indicators of soil quality was investigated.

    Methods

    In order to investigate the effect of land use change on some physical and chemical indicators of the soil quality of three land use systems comprising a permanent almond orchard, permanent pasture and almond orchard converted to land were selected in the plain of Saman. 15 samples of soil (45 samples in total) were taken from 0 to 30 cm in the form of networks (30 x 30 meters) in each of the three land use systems considered. Some physical and chemical parameters of studied soil samples measured by standard methods.After collecting and saving data in Excel, a one-side analysis of variance (ANOVA) was performed on using the SPSS18 software and the comparison of the means was also carried out on the basis of the LSD test at a probability level of 1%.

    Results

    The results of analysis of variance data showed that changing land use (changing of almond orchards to agricultural land) had significant effect on the indeces examined physical and chemical of at 0.01 level. The Land use change did not change the surface soil texture of the study areas. The soil texture of all three-study system was almost the same (clay loam inclined to sandy clay loam). According to the findings of the mean comparison, when almond orchards were converted to agricultural land, there was a significant reduction in total porosity, mean weighted diameter of soil aggregates (MWD), base infiltration rate, and soil organic carbon by 12%, 56%, 50%, and 54%, respectively. Conversely, there was a notable increase of 10%, 5%, 44%, and 18% in bulk density, pH, electrical conductivity, and soil lime percentage at a significance level of 0.01 (pr<0.01).In this study, substituting improved pasture plants with land grazed pasture significantly augmented the average of soil organic carbon, total porosity, solidity of soil aggregates (MWD) and base infiltration rate by 48%, 14%, 69%, and 40%, respectively, as compared to agricultural land at a significance level of 0.01 (pr<0.01). However, no significant difference was observed at a significance level of 0.01 (pr>0.01) between almond orchard and pasture land concerning the evaluated indicators.

    Conclusion

    Overall, the parameters analyzed indicate that organic carbon, mean weighted diameter of soil aggregates (MWD), and bulk density are reliable indicators of soil quality in the study area. The average values of these indicators provide an optimal alternative for management and tillage practices in various land uses. Moreover, due to the delicate and vulnerable ecosystems of Saman Plain, it is recommended to avoid converting garden lands (such as almond orchards) into agricultural lands within the study area. This approach will help prevent soil erosion in one of the most sensitive areas of the country.

    Keywords: Agricultural land, AlmondOrchard, Land use change, Mean weighted diameter ofsoil aggregates, Soil quality
  • کامران پروانک*

     لجن نفتی پسماندهای حاصل از فرآیندهای پالایش نفت خام می باشند و اولویت ترین آلاینده های آلی موجود در محیط زیست هستند. تحقیق حاضر با هدف بررسی توانایی گیاه آفتابگردان و تال فسکیوی زینتی جهت پالایش لجن نفتی پالایشگاه اصفهان و عکس العمل رشد این گیاهان به آلودگی نفتی در شرایط گلخانه انجام شد. بدین منظور لجن نفتی پس از هوا خشک شدن به نسبت های صفر(شاهد)، 10 و 20 درصد وزنی با خاک غیر آلوده مخلوط و به صورت جداگانه در گلدان (3 kg) ریخته شد. آزمایش به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار اجرا گردید. بر اساس نتایج، میانگین درصد جوانه زنی گیاه تال فسکیو با افزایش مقدار لجن از سطح 0 به سطح 10 و 20 درصد به طور معنی داری کاهش یافت (P<0.01). در گیاه آفتابگردان این کاهش معنی دار نبود. میانگین ارتفاع، عملکرد ریشه و اندام هوایی گیاه تال فسکیو فقط در تیمار 20 درصد لجن نفتی نسبت به تیمار شاهد کاهش معنی دار نشان داد. در گیاه آفتابگردان این کاهش در هر سه سطح لجن معنی دار نبود (P<0.01). بیشترین مقدار کاهش هیدروکربن های نفتی (89%) در ریزوسفر گیاه تال فسکیو، در سطح 10 درصد لجن نفتی مخلوط با خاک مشاهده شد. با افزایش میزان لجن مصرفی به بیش از 10 درصد، میزان تجزیه هیدروکربن های نفتی در ریزوسفر هر دو گیاه به طور معنی داری کاهش یافت. بنابراین به دلیل رشد و عملکرد مناسب ماده خشک گیاهی و داشتن سیستم ریشه فیبری در گیاه تال فسکیو که سبب کاهش بیشتر کل هیدروکربن های نفتی می شود، استفاده از این گیاه به عنوان گونه ای مناسب برای گیاه پالایی خاک های آلوده به لجن نفتی پالایشگاه اصفهان توصیه می شود.

    کلید واژگان: کل هیدروکربن های نفتی, لجن نفتی, عملکرد ریشه و اندام هوایی, پالایشگاه نفت اصفهان
    Kamran Parvanak *

    Petroleum sludge is the waste of crude oil refining processes, and are the most priority organic pollutants found in the environment. The present study was carried out to evaluate the growth and phytoremediation ability of ornamental tall fescue (Festuca arundinacea Schreb.) and sunflower (Helianthus annuus L.) plant to petroleum sludge produced by Isfahan Refinery in contaminated soils in a greenhouse experiment. For this purpose, the air-dried petroleum sludge sample was added to an uncontaminated soil at ratios of 0 (control), 10 and 20% (w/w) and mixed thoroughly. Plastic pots were filled with called mixture (3 kg). The experiment layout consisted of split-plots arranged in a completely randomized design with three replicates. The results showed that with increasing sludge level from 0 to 10 and 20 %, the tall fescue germination decreased significantly (P<0.01). In sunflower plant this decrease was not significant. The mean values of plant heights and root and shoot dry weights for tall fescue only in 20% level of petroleum sludge showed a significant reduction when compared with control. However, in sunflower plant, this reduction was not significant in all three petroleum sludge levels (P<0.01). The highest reduction of total petroleum hydrocarbons (89%) in tall fescue rhizosphere was observed in petroleum sludge level of 10%. By increasing the petroleum sludge up than 10%, total petroleum hydrocarbons in rhizosphere of two plants significantly decreased (P<0.01). Because, tall fescue plant produces more roots than shoots and have more fibrous root systems that caused more reduct TPH, application this plant recommend as a appropriate species for phytoremediation of contaminated soils to petroleum sludge of Isfahan Refinery.

    Keywords: Isfahan Oil Refinery, Petroleum Sluge, Shoots, Roots yield, Total petroleum hydrocarbons (TPHs)
  • کامران پروانک**، افسانه خمیس آبادی
    زمینه و هدف

    پدیده گرد و غبار در کشور ما به ویژه منطقه کرمان بسیار بحران زا و حادثه ساز است. بخشی از دلایل خسارت به عدم شناخت کافی اولویت تاثیر این پدیده بر محیط زیست برمیگردد. به همین دلیل مطالعه حاضر با هدف ارزیابی و اولویت بندی اثرات گرد و غبار بر معیارهای آب، هوا، خاک، زیست بوم جانوری و گیاهی شهر کرمان جهت آگاهی‫دادن به شهروندان و مسیولین از خسارات ناشی از این پدیده و برنامه ریزی برای کنترل آن در سال 1398 انجام شد.

    روش کار

    نوع تحقیق کاربردی و روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بود. 5 معیار شامل اکوسیستم آبی، خاک، هوا، زیست بوم گیاهی و زیست بوم جانوری هر کدام با  4 زیر معیار به عنوان معیارهای سنجش تاثیرات زیست محیطی گرد و غبار در نظر گرفته شد. برای گردآوری اطلاعات از روش های کتابخانه ای و بررسی های میدانی (به صورت پرسشنامه، مشاهده و مصاحبه) استفاده گردید. جامعه آماری پژوهش کلیه متخصصین در امر محیط زیست در شهر کرمان بودند. به منظور رتبه بندی معیارهای سنجش از مدل VIKOR استفاده شد.

    یافته ها

    از میان معیارهای مورد بررسی، معیارهای هوا، آب و خاک با استفاده از مدل VIKOR با درجه کیفیت 0، 105/0 و 351/0 به ترتیب در رتبه اول، دوم و سوم تاثیرات منفی گرد و غبار قرار داشتند. معیارهای زیست بوم جانوری و گیاهی با درجه کیفیت 656/0 در رتبه چهارم قرار گرفتند. در بین شاخص های پژوهش، شاخص به خطر انداختن سلامت عمومی شهروندان با افزایش فلزات سنگین، تهدید منابع آب شرب شهر و افزایش بیماری‫های تنفسی به ترتیب با میانگین 07/4، 04/4 و 01/4  بالاترین میانگین اثرات زیانبار گرد و غبار را به خود اختصاص دادند.
     

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته ها، از میان 5 معیار مورد بررسی، گرد و غبار بیشترین تاثیر منفی را بر روی هوای شهر کرمان و بعد از آن به ترتیب بر روی آب و خاک منطقه داشت. بنابراین مدیریت بحران شهری کرمان بر اساس اولویت به دست آمده و برنامه ریزی منسجم می تواند گام های موفقی در جهت کاهش و مقابله با پدیده گرد و غبار بردارد.

    کلید واژگان: اولویت سنجی, مدیریت محیط زیست, ارزیابی اثرات, گرد و غبار, خاک, آب, هوا
    K* Parvanak*, A Khamisabadi

    Background & objectives:

    The phenomenon of dust is very critical and catastrophic in our country, especially in Kerman region. Part of the damage caused by this phenomenon is due to lack of sufficient recognition of the impact of dust on the environment. Therefore, the present study conducted to evaluate and prioritize the effects of dust on water, air, soil and animal and plant ecosystems in Kerman city in 2019 in order to inform citizens and authorities about the damage caused by this phenomenon and to plan for controlling them.

    Methods

    The research method was applied descriptive-analytical study. Five criteria including aquatic, soil, air, plant and animal ecosystems, each with 4 sub-criteria, were considered for measuring the environmental effects of dust. Library and field studies (in the form of questionnaires, observations and interviews) were used to collect the information. The statistical population of the study was all environmental experts in Kerman. VIKOR model was used to rank the measurement criteria.

    Results

    Among the criteria studied using VIKOR model, air, water and soil criteria with quality level of 0, 0.105 and 0.351 were in the first, second and third ranks of negative dust effects, respectively. Animal and plant ecosystems with a quality level of 0.656 were ranked fourth. Among the research indices, the index of endangering the public health of citizens by increasing heavy metals, threatening the citychr('39')s drinking water resources and increasing respiratory diseases with an average of 4.07, 4.04 and 4.01were in the highest average of harmful effects of dust, respectively.

    Conclusion

    Based on the findings, among the 5 criteria studied, dust had the most negative effect on the air of Kerman and then on the water and soil of the region, respectively. Therefore, based on the priority obtained in this study and coherent planning, Kerman urban crisis management can take successful steps to reduce and deal with the dust phenomenon.

    Keywords: Prioritization, Environmental Management, Impact Assessment, Dust, Soil, Water, Air
  • کامران پروانک*
    با توجه به اهمیت گیاه دارویی مریم گلی سهندی (.Salvia sahendica L) در صنایع مختلف ازجمله داروسازی، این تحقیق با هدف بررسی اثر تنش خشکی بر برخی شاخص های فیزیولوژیک، درصد و عملکرد اسانس این گیاه در سال 1395 در شهرستان مبارکه انجام گردید. سطوح تنش خشکی شامل دور آبیاری 4 روزه (شاهد)، 8، 12 و 16روزه بود که در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در شرایط مزرعه اجرا گردید. نتایج تجزیه واریانس حاصل از نرم افزار MSTAT-C نشان داد، کاربرد سطوح مختلف دور آبیاری بر شاخص های فیزیولوژیک، درصد و عملکرد اسانس اثر معنی دار دارد. بر اساس نتایج مقایسه میانگین ها، بیشترین میزان نسبی آب برگ (95%)،کلروفیل کل، a و b به ترتیب با میانگین 2.47، 1.32، 0.98 میلی گرم برگرم مربوط به تیمار شاهد بود. بالاترین پتانسیل آب برگ (1.78- مگاپاسکال)، تجمع پرولین (3.1 میلی گرم بر گرم) و نشت الکترولیت (57.7%) را دور آبیاری 16 روزه نشان داد. حداکثر میزان قند محلول، درصد و عملکرد اسانس به ترتیب با میانگین 2.55 میلی گرم بر گرم، 0.3 درصد و 14.3 کیلوگرم در هکتار مربوط به دور آبیاری 12 روزه بود. این نتایج نشان می دهد، این گیاه در مواجه با تنش خشکی از طریق افزایش انباشت میزان پرولین و قندهای محلول (تنظیم اسمزی) به تنش آبی مقاومت نشان می دهد. بررسی همبستگی صفات نشان داد، بین کلروفیلa، کلروفیلb، با پرولین، قندهای محلول، درصد و عملکرد اسانس رابطه منفی حاکم است. زیرا در شرایط بدون تنش که مقدار کلروفیل aدر حداکثر مقدار خود قرار دارد، پرولین، قندهای محلول و اسانس بسیار اندک تولید می شوند. به طور کلی، با توجه به عدم تفاوت معنی دار شاخص های فیزیواوژیک در دورهای 8 و 12 روزه نسبت به شاهد می توان با اطمینان 95% نتیجه گرفت که رژیم آبیاری بهینه برای تولید درصد بیشتر اسانس و استفاده از این گیاه در مناطق خشک و نیمه خشک دور آبیاری 12 روزه می باشد.
    کلید واژگان: پرولین, دور آبیاری, شاخص های مقاومت به تنش, میزان نسبی آب
    Kamran Parvanak *
    IntroudationSalvia sahendica is a perennial native odorant plant of Iran with a right stem, crustal and about 90-40 cm height. Due to the importance of the use of Salvia sahendica in various pharmaceutical, food and sanitary industries, and because of its potential for cultivation in stressful climates, this plant has attentions to cultivate in low-yielding lands. Until now, there is not a comprehensive study on the response of Salvia sahendica to drought stress. Therefore, in order to evaluate the possibility of production and development of its cultivation under drought stress conditions, this research was carried to investigate the effects of drought stress on some physiological parameters, percentage and yield of essential oil of Salvia sahendica and determining the tolerance threshold of this plant to stress in 1395 in field conditions. Material and MethodsThis experiment was conducted at the research farm of Mobarakeh steel complex which located at 40th kilometers of southwest of Isfahan, at latitude of 32˚ 21′ northern and longitude of 51˚ 27′ eastern. After field preparation, the plants were cultivated in plots with size of 1.5 × 1.5m by 50 × 50 cm spacing in a randomized complete block design with three replicates and 9 plants per replicate. At the beginning of planting, all plots were irrigated three times a week for two weeks until the plants were established. Then, the effect of various irrigation intervals including 4 (as control, which is traditionally the optimum irrigation rate of plant in studied area), 8, 12 and 16 days intervals were applied. At the end of the summer, a sample was taken from the cultivated plant. The plants were fractioned to roots and shoots and some physiological and biochemical indices including, relative water content of leaves (RWC), water potential of leaves, total chlorophyll and chlorophyll a and b, proline and soluble sugars contents, electrolyte leakage, the essential oil percentage and yield were determined. Statistical analysis was performed on the data using MSTAT-C software at 5% level and the correlation between traits was determined by SPSS software. Results The results of analysis of variance showed that the effects of different levels of irrigation intervals on water potential of leaves, relative water content of leaves, soluble sugars, electrolyte leakage, percentage and essential oil yield were discriminated at 1% statistical level while on proline and total chlorophyll, chlorophyll a and b contents at 5%. Based on the results of the comparison of the mean, by increasing irrigation interval from 4 to 8 and 12 days, the differences in the means of all investigated parameters were not significant and only in 16 days irrigation interval the noted parameters differed significantly(pr<0.05). The highest amount of RWC (95%), chlorophyll a, b and total chlorophyll were 2.47, 1.32, and 0.98 mg.g-1 respectively in control treatment. The highest water potential of leaves (-1.78 MPa), proline accumulation (3.1 mg.g-1) and electrolyte leakage (57.7%) were observed in16- day irrigation interval. Maximum amount of soluble sugar, percentage and essential oil yield by the mean of 2.55 mg.g-1, 0.3% and 14.3 kg.ha-1 respectively were obtained in the 12-day irrigation interval. The correlation of traits showed a negative relationship between chlorophyll a, chlorophyll b with proline, soluble sugars, percentage and essential oil yield. Conclusion By considering that non-significant differences were observed in stress resistance indices of this plant up to 12-days interval in comparison with control, it can be concluded with 95% confidence that an optimal irrigation interval for using of this plant in areas arid and semi-arid regions is 12 days irrigation interval, which saves irrigation water. Also, the results of this study showed that Salvia sahendica resisted to water stress by increasing accumulation of proline and soluble sugars (osmotic regulation). Therefore, the accumulation of proline and soluble sugars can be considered as a sensitive indicator for determining the degree of leaf turgidity. Also, in order to produce the highest amount of essential oil from Salvia sahendica, the mild stress (12-day irrigation) can be used.
    Keywords: Irrigation interval, Proline, Relative water content, Stress resistance indices
  • افسانه خمیس آبادی، کامران پروانک*، مهناز نصرآبادی
    سابقه و هدف

    آلودگی میکروبی یکی از مهمترین نگرانی های کاربرد پساب فاضلاب در آبیاری است. به همین دلیل تحقیق حاضر با هدف بررسی تاثیراستفاده از پساب بر آلودگی میکروبی خاک های فضای سبز شهری شهر زاهدان انجام گردید.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه، ابتدا یک قطعه 1600 مترمربعی از درختان نخل فضای سبز شهر زاهدان آبیاری شده با پساب و یک قطعه آبیاری شده با آب چاه (قطعه شاهد) انتخاب گردید. از خاک دو قطعه به روش تصادفی تعداد 16 نمونه مرکب از عمق صفر تا 50 سانتی متری در سال 1397  نمونه برداری گردید. از پساب خروجی تصفیه خانه و آب چاه نیز نمونه برداری انجام شد. ویژگی های فیزیکو شیمیایی و میکروبی پساب و آب چاه و پارامترهای میکروبی نمونه خاک ها مطابق روش های استاندارد اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها در قالب طرح آماری بلوک کامل تصادفی با استفاده از نرم افزار MSTAT-C انجام گردید.

    یافته ها

    بر اساس نتایج آنالیز واریانس، کاربرد پساب فاضلاب بر پارامترهای میکروبی خاک های آبیاری شده با پساب در سطح آماری 1 درصد اثر معنی دار دارد. نتایج مقایسه میانگین ها به روش LSD نشان داد، استفاده از پساب فاضلاب در مقایسه با آب چاه باعث افزایش معنی دار (p<0.05) کلیفرم کل، کلیفرم مدفوعی و تخم انگل خاک به ترتیب به میزان 3/93، 8/86 و 80 درصد گردید. همچنین پارامترهای میکروبی خاک درختان نخل نسبت به  قطعه شاهد و نیز حد استاندارد برای اراضی کشاورزی بالاتر بود.

    نتیجه گیری

    کیفیت شیمیایی پساب خروجی تصفیه خانه زاهدان با استانداردهای سازمان حفاظت محیط زیست ایران از جنبه کاربرد آن در کشاورزی همخوانی داشت لیکن تعداد کلیفرم کل، کلیفرم مدفوعی و تخم انگل پساب فاضلاب و نیز در خاک سطحی درختان نخل آبیاری شده با این پساب نسبتا بالا بود که با توجه به دستورالعمل بهداشت جهانی، برای آبیاری محدود قابل پذیرش است.

    کلید واژگان: کل کلیفرم ها, کلیفرم مدفوعی, درختان نخل, آلودگی خاک
    Afsaneh Khamisabadi, Kamran Parvanak*, Mahnaz Nasrabadi
    Background & objective

    Microbial contamination is one of the main concerns about the use of treated wastewater in irrigation. Therefore, the present study conducted to investigate the effect of treated wastewater on microbial contamination of urban landscape soils in Zahedan.

    Material & methods

    In this study, a 1600 m2 plot of palm trees in Zahedan were irrigated with treated wastewater and one plot were irrigated with well water (control treatment) were selected. From the soil of two plot, a random sample of 16 samples from 0 to 50 cm depth were collected in 1397. Sampling were done from treated wastewater and well water. Physical, chemical and microbiological properties of treated wastewater and well water and microbial parameters of soil samples were measured according to standard methods. Data were analyzed using a randomized complete block design with MSTAT-C softwares.

    Results

    Based on the results of analysis of variance, the application of treated wastewater has a significant effect on the microbial parameters of irrigated soils in a 1% statistical level. The results of comparison of meanings by LSD showed, the application treated wastewater at compared to well water significantly (p<0.05) were increased total coliforms, fecal coliforms and egg parasites of soils to 93.3%, 86.8% and 80% respectively. Also, the soil microbial parameters of palm trees were higher than that of the control treatment and the standard limit for agricultural land.

    Conclusion

    The chemical quality of Treated Wastewater of the Zahedan was consistent with the standards of the Iranian environmental organization in terms of its application in agriculture. However, number of the total coliforms, fecal coliforms and egg parasites of treated Wastewater, as well as in the surface soil of palm trees were irrigated with this wastewater was relatively high that could be accepted for limited irrigation according to the Global Health Guidelines.

    Keywords: Total coliforms, Fecal coliform, Palm trees, Soil contamination
  • کامران پروانک*
    شناسه دیجیتال (DOR):98.1000/1735-0905.1398.35.396.95.3.1578.46 کاهش فتوسنتز مهمترین دلیل افت تولید در شرایط تنش خشکی به حساب می آید. به همین منظور، این تحقیق با هدف بررسی تاثیر تنش رطوبتی بر عملکرد خشک اندام هوایی، روابط آبی، فلوئورسانس کلروفیل، فتوسنتز و تبادلات گازی در گونه مریم گلی سهندی (Salvia sahendica L.) در سال 1395 در شهرستان مبارکه انجام شد. سطوح تنش رطوبتی شامل دور آبیاری 4 (شاهد)، 8، 12 و 16 روزه بود که در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در شرایط مزرعه اجرا گردید. براساس نتایج تجزیه واریانس، کاربرد سطوح مختلف دور آبیاری بر عملکرد خشک اندام هوایی، روابط آبی، سرعت فتوسنتز و تبادلات گازی برگ ها اثر معنی دار داشت. مقایسه میانگین ها نشان داد، با افزایش دور آبیاری از 4 به 16 روز، سرعت فتوسنتز، سرعت تعرق، هدایت روزنه ای، عملکرد فتوسیستم ΙΙ، عملکرد خشک اندام هوایی و شاخص برداشت برگ به ترتیب به میزان 55، 62، 73، 57، 58 و 45 درصد کاهش معنی دار و کارآیی مصرف آب و تبادلات گازی به ترتیب به میزان 35 و 92 درصد افزایش معنی دار نشان داد. دورهای آبیاری 8 و 12 روزه با تیمار شاهد برای صفات ذکر شده تفاوت معنی داری نشان ندادند. با افزایش شدت تنش میزان دی اکسیدکربن زیر روزنه ای تغییر معنی داری پیدا نکرد اما درجه حرارت برگ ها افزایش یافت. ضرایب همبستگی نشان داد، عملکرد اندام هوایی گیاه با میزان فتوسنتز، تعرق، هدایت روزنه ای و عملکرد فتوسیستم ΙΙ همبستگی مثبت و معنی دار و با درجه حرارت برگ، کارآیی تبادلات گازی و کارآیی مصرف آب همبستگی منفی و معنی دار دارد. با توجه به عدم تفاوت معنی دار شاخص های مورد مطالعه در دورهای آبیاری 8 و 12 روزه نسبت به تیمار شاهد می توان نتیجه گرفت که دور آبیاری 12 روزه، رژیم آبیاری بهینه برای استفاده از این گیاه در مناطق خشک و نیمه خشک است.
    کلید واژگان: کارآیی مصرف آب, عملکرد فتوسیستم II, کارآیی تبادلات گازی, شاخص برداشت, سرعت فتوسنتز
    K. Parvanak *
    The reduction of photosynthesis is the most important reason for the decrease in productivity under drought stress conditions. For this purpose, this research was carried out to investigate the effect of moisture stress on shoot dry matter yield, water relations, chlorophyll fluorescence, photosynthesis, and gas exchanges in Salvia sahendica L. at Mobarakeh city, Isfahan, in 2016. The treatments included irrigation intervals of 4 (control), 8, 12 and 16 days conducted in a randomized complete block design under field conditions. The results of the analysis of variance showed that the effect of irrigation intervals treatments was significant on shoot dry matter yield, water relations, chlorophyll fluorescence, photosynthesis rate, and leaf gas exchanges. Based on the results of mean comparison, with increasing irrigation interval from 4 to 16 days, photosynthesis rate, transpiration rate, stomatal conductance, photosystem II efficiency, shoot dry matter yield, and harvest index decreased significantly by 55, 62, 73, 57, 58 and 45 percentage, and water use efficiency and gas exchanges increased significantly by 35 and 92 percentage, respectively. For the attributes mentioned above, the irrigation intervals of 8 and 12 days had no significant difference with control treatment. By increasing stress, the amount of intercellular carbon dioxide below the stomatal cells did not change significantly, but the leaf temperature increased significantly. Correlation coefficients showed that the shoot dry matter yield had a positive and significant correlation with photosynthesis and transpiration rate, stomatal conductance, and photosystem II efficiency, and a negative and significant correlation with leaf temperature, gas exchanges, and water use efficiency. Regarding the absence of significant difference between the indices studied at 8 and 12-day irrigation intervals in comparison with normal irrigation regime (control treatment), it can be concluded that the irrigation interval of 12 days is an optimum irrigation regime for using this plant in arid and semi-arid regions.
    Keywords: Water use efficiency, PSII photchemical efficiency, gas exchange, harvesting index, photosynthesis rate
  • کامران پروانک*
    سابقه و هدف

    یکی از گیاهانی که در فضای سبز مراکز صنعتی از دیر باز کاربرد گسترده ای داشته است چمن می-باشد. این گیاه نیاز آبی بالایی دارد. به دلیل کم آبی های سالیان اخیر از برخی گیاهان دارویی به عنوان گیاه پوششی جهت کاربرد در فضاهای سبز استفاده می گردد، زیرا این گیاهان علاوه بر مقاومت به شرایط نامساعد محیطی از نیاز آبی، تغذیه و نگهداری پائینی نسبت به چمن جهت کاربرد در فضای سبز برخوردار هستند. لیکن سازگاری و عملکرد آنها در هر منطقه به عوامل مختلفی از جمله اقلیم منطقه، شرایط فیزیکی و شیمیایی خاک، کیفیت آب، میزان و فواصل آبیاری و نوع گیاه بستگی دارد. بدین جهت تحقیق حاضر با هدف کلی ارزیابی سازگاری گیاه مریم گلی سهندی به تنش آبی و تعیین رژیم آبیاری مناسب جهت کاربرد آن در فضاهای سبز مراکز صنعتی طرح ریزی شد.

    مواد و روش ها

    این آزمایش در مزرعه تحقیقاتی شرکت فولاد مبارکه اصفهان انجام گرفت. بعد از آماده سازی مزرعه مطالعاتی، تیمارهای تحقیق شامل پنج دور آبیاری (2 (شاهد)، 4، 8، 12 و 16روزه) به عنوان فاکتور اصلی و2 گیاه مریم گلی سهندی و چمن (جهت مقایسه) به عنوان فاکتور فرعی در قالب طرح آماری کرت های خرد شده با طرح پایه بلوک کامل تصادفی در کرت هایی به ابعاد 5/1×5/1 متر در 3 تکرار در سال 1395 اجرا گردید. پس از استقرار گیاهان، تاثیر تنش آبیاری از طریق تیمارهای دور آبیاری اعمال شد. در پایان فصل تابستان از گیاهان کشت شده (برگ، ریشه و کل گیاه) نمونه برداری انجام گردید و برخی شاخص های رشد گیاهان در سه تکرار اندازه گیری شد. مقایسه میانگین ها به روش LSD با استفاده از نرم افزار MSTAT-C انجام شد.

    یافته ها

    نتایج تجزیه واریانس نشان داد، اثر دور آبیاری، گونه و نیز اثر متقابل آنها در سطح آماری 1 درصد بر تمامی صفات مورفولوژی و فیزیولوژی مورد مطالعه معنی دار بود. بر اساس نتایج مقایسه میانگین ها، افزایش دور آبیاری از 2 به 4، 8 و 16 روزه باعث کاهش معنی دار صفات مورد مطالعه در گیاه چمن گردید (pr<0.05). کمترین میزان درصد زنده مانی(5%)، سطح پوشش (5%)، امتیازدهی دیداری (10%)، سطح برگ (4%)، میزان نسبی آب برگ (9%) و شاخص کلروفیل (3%) در این گیاه در دور 16 روزه نسبت به تیمار شاهد مشاهده شد. لیکن کاهش این صفات در گیاه مریم گلی سهندی تا دور 16 روزه معنی دار نبود (pr>0.05). در این گیاه فقط دور آبیاری 16 روزه با سایر دورهای آبیاری کاهش معنی دار نشان داد که به ترتیب کمترین میزان برای صفات ذکر شده (60%)، (67%)، (66%)، (80%)، (68%) و (59%) می باشد. در گیاه چمن، میزان پرولین، نشت الکترولیت، نسبت وزن خشک ریشه به اندام هوایی و بلندترین طول ریشه با افزایش دور آبیاری به بیش از 2 روز در سطوح مختلف آبیاری افزایش معنی دار (pr<0.05) داشت. این صفات در دور آبیاری 16 روزه در این گیاه به ترتیب 7/4، 2/4، 3/2 و 6/2 برابر تیمار شاهد افزایش یافت. برای گیاه مریم گلی سهندی این افزایش تا دور 16 روزه معنی دار نبود و در دور 16 روزه این صفات به ترتیب 2/1، 2، 7/1 و 9/1 برابر تیمار شاهد افزایش نشان داد.

    نتیجه گیری

    با توجه به عدم کاهش معنی دار (pr>0.05) شاخص های مورد مطالعه برای گیاه مریم گلی سهندی در دورهای 4، 8 و 12 نسبت به تیمار شاهد، می توان نتیجه گرفت که رژیم آبیاری بهینه برای استفاده از این گیاه در فضاهای سبز، دور آبیاری 12 روز یکبار می باشد که در مقایسه با گیاه چمن با دور بهینه آبیاری 2روز یکبار باعث صرفه جویی درمصرف منابع محدود آبیاری می گردد. از این رو استفاده از گیاه مریم گلی سهندی جهت کاربرد در فضای سبز و جایگزین چمن در منطقه مورد مطالعه و سایر مناطق مشابه با اطمینان 95 درصد پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: درصد زنده مانی, امتیازدهی دیداری, میزان نسبی آب برگ, شاخص کلروفیل, پرولین
    Kamran Parvanak *
    Background and Objectives

    The grass is one of the plants that is used widely in the landscape of industrial centers. This plant has a high water requirement. So, because of low precipitations in recent years, from some medicinal plants are applied in landscape. Because, these plants not only resist to adverse environmental conditions, but also have low water requirement, nutrition and low maintenance cost in comparison to grass. However, in each region their adaptation and yield depends on various factors such as climatic conditions, physical and chemical conditions of the soil, water quality, irrigation intervals and type of plant. For this reason, the present study was designed to evaluate the compatibility of Salvia sahendica plant to water stress and determining the appropriate irrigation regime to apply as landscapes in industrial centers.

    Materials and Methods

    This experiment was conducted at the research farm of Isfahan Mobarakeh Steel Company. After field preparation, the research treatments including five irrigation interval (2 (control), 4, 8, 12 and 16 days) as the main factor and two plant including grass and Salvia sahendica as subsidary factors was carried out in a Split plot design with randomized complete block design with 2 × 2 meters plotted in 3 replications in 1395. After the establishment of plants, the water stress was applied by irrigation intervals. At the end of the summer, the plants (leaf, root and whole plant) were harvested and plant growth factors were measured in three replications. The means comparison conducted by LSD method using MSTAT-C software.

    Results

    The results of analysis of variance showed that the effects of irrigation interval, species and their interaction were statistically significant at 1% on all morphological and physiological traits. Based on the results of the means comparison, by increasing the irrigation interval from 2 to 4, 8 and 16 days, a significant reduction in the studied traits were observed in the grass (pr<0.05). while, the lowest percentage of viability (5%), surface coverage (5%), visual scoring (10%), leaf area index (4%), relative water content of leaves (9%) and chlorophyll index (3%) was observed in the 16-day interval as compared with control plant, but the reduction of these traits in the Salvia sahendica was not significant to 16 days (pr>0.05). In this plant, the lowest records of named traits were (60%), (67%), (66%), (80%), (68%) and (59%) respectively in 16 days interval. In the grass, proline content, electrolyte leakage, the ratio of root to shoot dry weight and the root highest length were significantly increased by increasing irrigation intervals to more than 2 days (pr <0.05). These traits increased 4.7, 4.2, 2.3 and 2.6 times respectively in the 16-days irrigation interval in this plant. In Salvia sahendica, this parameters was not afftected to 16-days interval. In 16-days interval, these traits increased by 1.2, 2, 1.7 and 1.9 times respectively.

    Conclusion

    By considering that non-significant decreases were observed (pr>0.05) in the studied parameters of Salvia sahendica up to 12-days interval in comparison with control, it can be concluded that an optimal irrigation regime of this plant in order to use in the landscape is irrigation interval of 12-days. It saves water resources in comparison with grass. According to results, the use of Salvia sahendica is recommended for use as landscape and alternative of grass in the studied area and in other similar areas at confidence level of 95%.

    Keywords: Viability, Visual scoring, Relative water content of leaves, Chlorophyll index, Proline
  • کامران پروانک، امین آزادی
    برای بررسی اثر هیدروژل جاذب رطوبت طراوت بر بهینه کردن رطوبت محیط و بهبود ریشه زایی قلمه های ژونی پروس، آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار به اجرا در آمد. هیدروژل در مقادیر صفر (شاهد)، 15/0، 3/0 و 6/0 درصد وزنی و دوره آبیاری در 4 سطح (1،2،3 و 4 روزه) تیمارهای این آزمایش را تشکیل دادند. نتایج آنالیز واریانس نشان داد که سطوح مختلف کاربرد هیدروژل، دوره آبیاری و نیز اثر متقابل آن ها بر شاخص-های وزن تر و خشک ریشه، طول ریشه، رشد قطری ریشه، تعداد ریشه در هر قلمه و درصد قلمه های ریشه دار شده در سطح آماری 1 درصد دارای اختلاف معنی دار می باشد (pr ≤0.01). بر اساس نتایج مقایسه میانگین ها، مصرف هیدروژل به طور مستقل تا حد 3/0 درصد سبب افزایش معنی دار ریشه زایی و بهبود خصوصیات مورفولوژیکی ریشه قلمه های ژونی پروس شد. در حالی که دور آبیاری به تنهایی اثر منفی بر شاخص های ریشه زایی این گیاه داشت. نتایج مقایسه میانگین های مربوط به برهمکنش دور آبیاری و میزان مصرف هیدروژل در هر دور آبیاری نشان داد که بیش ترین درصد ریشه زایی (3/83%)، وزن تر و خشک ریشه (به ترتیب 8/4 و 5/3 گرم) و رشد طولی و قطری ریشه (به ترتیب 4/6 سانتی متر و 6/2 میلی متر) در تیمار 3/0 درصد هیدورژل و دور آبیاری 2 روزه مشاهده شد که نسبت به تیمار شاهد و سایر تیمارها تفاوت معنی دار داشت (pr ≤0.01). با توجه به این نتایج، می توان با استفاده از 3/0 درصد هیدروژل سوپر آب آ200 با دور آبیاری 2 روزه ضمن تولید قلمه هایی با ریشه زایی مناسب باعث صرفه جویی 50 درصدی در منابع محدود آب آبیاری و نیز سایر هزینه ها از جمله هزینه کارگری را نسبت به آبیاری روزانه انتظار داشت.
    کلید واژگان: هیدروژل جاذب رطوبت طراوت, ژونی پروس, دور آبیاری, شاخص ریشه زایی
    K.Parvank, A.Azadi
    The present factorial study was carried out in a complete block randomized design with three replications to study the effects of Taravatsuperabsorbent hydrogel on the optimization of moisture content and improvement of rooting in Juniperusoblongacuttings. The treatments included four levels of hydrogel (i.e., 0 (control), 0.15, 0.3, & 0.6) and four irrigation intervals (1,2,3,& 4 days). The results of ANOVA indicated that different levels of irrigation and hydrogels and their interaction were significantly meaningful (at P≤0.01) for the indices of fresh and dry rootweights, root length, root width, root number per cutting, and the percentage of the rooted cuttings. Based on the comparison of means results, the individual consumption of hydrogel up to 0.3% significantly increased the rooting and improved the morphological characteristics of the cutting roots. The irrigation interval however had a negative effect on the rooting index of the plant. Comparing the results of the interaction effect of irrigation and hydrogel, it was observed that the highest rooting percentage (83.3%), fresh and dry root weight (4.8 & 3.5 g respectively),and root length and width (6.4 & 2.6 cm respectively) belonged to 0.3% hydrogel treatment with a two-dayirrigation interval which was significant (at P≤0.01) in comparison to the other treatments. On the basis of these results, it can be concluded that using 0.3% hydrogel of Super AB A 200 with a two-day irrigation interval not only produces cuttings with appropriate rooting but also scrounges 50% of limited irrigation water resources and other costs including the working costs compared to daily irrigation.
    Keywords: TaravatSuperabsorbent Hydrogel, Juniperusoblonga., Irrigation interval, Rooting index
  • کامران پروانک، سیدافشین حسینی بلداجی
    این تحقیق با هدف بررسی توانایی گیاهان یونجه، کتان و آگروپایرون برای پالایش لجن نفتی پالایشگاه اصفهان و عکس العمل رشد این گیاهان به آلودگی نفتی در شرایط گلخانه انجام شد. برای این کار لجن نفتی پس از هوا خشک شدن به نسبت های صفر(شاهد)، 10 و 20 درصد وزنی با خاک غیر آلوده از زمین های اطراف پالایشگاه به طور کامل مخلوط و به صورت جداگانه در گلدان ریخته شد. آزمایش به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار اجرا شد. بر اساس نتایج، میانگین درصد جوانه زنی گیاه آگروپایرون با افزایش مقدار لجن از سطح 0 به سطح 10 و 20 درصد به طور معنی داری (P≤0.05) کاهش یافت. در گیاه کتان و یونجه این کاهش معنی دار نبود. میانگین ارتفاع، عملکرد ریشه و اندام هوایی گیاه اگروپایرون فقط در تیمار 20 درصد لجن نفتی نسبت به تیمار شاهد کاهش معنی دار نشان داد. بنابراین، به دلیل رشد و عملکرد مناسب ماده خشک گیاهی و بیش تر بودن نسبت ریشه به اندام هوایی در گیاه آگروپایرون که سبب کاهش بیش تر کل هیدروکربن های نفتی می شود، استفاده از این گیاه برای پالایش لجن های نفتی پالایشگاه پیشنهاد می-شود.
    کلید واژگان: آگروپایرون, لجن نفتی, کتان, گیاه پالایی, یونجه
    K.Parvanak, S.A.Hosseiniboldaji
    The present study was carried out to study germination and growth capabilitiesof three plants including alfalfa (Medicago sativa L.), flax (Linumusitatissimum L.), and wheatgrass (Agropyronelongatum (Host). Beauv) for the refinement of petroleum sludge of Isfahan Oil Refinery and their growth response to petroleum pollution under greenhouse conditions.For this purpose,the air-dried petroleum sludge sample was added to the uncontaminated soil of the lands around the oil refinery – at ratios of 0 (control), 10, and 20% (w/w) – mixed thoroughly, and placed in plastic pots. The experiment was carried out in a completely randomized split-plot design with three replications. The results indicated that germination percentage of wheatgrass significantly reduced (at P≤0.05) with an increase in sludge level from 0 to 10 and 20 %. This reduction was not significant foralfalfa and flax. The average height, root, and shoot yields of wheatgrass significantly reduced in 20% petroleum sludge treatment compared to the control. Accordingly, considering the growth, the high yield of the dry-matter, and the higher ratio of root to shoot in wheatgrass which results in more reduction of the total petroleum hydrocarbons, the application of this plant is recommend for phytoremediation of refinery petroleum sludge.
    Keywords: Petroleum sludge, Phytoremediation, Alfalfa, Flax, Wheatgrass
  • K. Parvanak*, F. Raiesi, A. Azadi, S.A. Hosseini Boldaji
    The present study was carried out to study the germination and growth capability of three plants including alfalfa (Medicago sativa L.), flax (Linum usitatissimum L.) and wheatgrass (Agropyron elongatum (Host). Beauv) in contaminated soils with petroleum sludge produced by Isfahan Oil Refinery in a greenhouse experiment. The air-dried petroleum sludge sample was added to an uncontaminated soil at ratios of 0 (control), 10 and 20% (w/w) and mixed thoroughly. Plastic pots were filled with called mixture (2 kg). The experimental layout consisted of split-plots were arranged in a completely randomized design with three replicates. The results showed that with increasing sludge from 0 to 10 and 20%, the wheatgrass germination decreased significantly (P≤0.05). In alfalfa and flax, no significant differences were observed in seed germination percentage among petroleum sludge treatments. The mean values of plant heights and root and shoot dry weights for wheatgrass in 20% petroleum sludge showed a significant reduction when compared with control. By increasing the amounts of petroleum sludge from 0 to 20%, Root and shoot dry weights decreased by 46.6 and 93.3% in alfalfa and 41.1 and 82.2% in flax respectively. Although both alfalfa and flax have higher germination capability in comparison with wheatgrass but they showed less biomass production. Therefore, cultivation of alfalfa and flax is not recommended for petroleum phytoremediation, explicitly due to lower biomass production. In brief, wheatgrass could be a suitable species for phytoremediation of sludge petroleum, as this plant produces more roots than shoots and more fibrous root systems.
    Keywords: Petroleum sludge, Growth, Alfalfa, Flax, Wheatgrass
  • حسن قهاری، مهرداد طبری، هادی استوان، سهراب ایمانی، کامران پروانک
    با توجه به اهمیت شناسایی دقیق آفات کلیدی و گیاهان میزبان آن ها در یک منطقه به منظور کنترل موفقیت آمیز آفات، فون ساقه خوارهای جنس Chilo Zincken، 1817 (Lepidoptera: Pyralidae) و گیاهان میزبان آن ها در مازندران مورد بررسی قرار گرفت. چهار گونه ساقه خوار شامل C. partellus Swinhoe، C. phragmitellus Hubner، C. suppressalis Walker و C. sacchariphagus indicus (Kapur) جمع آوری شدند که گونه اخیر برای فون ایران گزارش جدیدی می باشد. بر اساس بررسی های انجام شده در رابطه با شناسایی گیاهان میزبان کرم ساقه خوار برنج (Chilo suppressalis Walker) به عنوان یکی از آفات کلیدی برنج در شمال ایران، هفده گونه گیاهی از هفت خانواده Amarantaceae، Compositae، Cruciferae، Cyperaceae، Poaceae، Sparganiaceae و Typhaceae به عنوان میزبان های لاروهای زمستان گذران کرم ساقه خوار برنج از مناطق مختلف مازندران جمع آوری و شناسایی شدند که در این میان دو گیاه ترب وحشی (Raphanus raphanistram) و گندیل (Eleusine indica) برای اولین بار در ایران به عنوان میزبان های C. suppressalis معرفی می شوند. نمونه برداری ها نشان داد که بیشترین تعداد میزبان های جمع آوری شده در خانواده Poaceae قرار دارند. هم چنین لاروهای زمستان گذران کرم ساقه خوار برنج به ترتیب گیاهان توق (Xanthium pensylvanicum)، تاج خروس و اشکنه (Amaranthus albus و Amaranthus retroflexus) و قیاق (Sorghum halopensae) را بیشتر از سایر میزبان ها جهت زمستان گذرانی ترجیح دادند.
    کلید واژگان: گیاه میزبان, کرم ساقه خوار برنج, فون, زمستان گذرانی, مازندران
    H. Ghahari, M. Tabari, H. Ostovan, S. Imani, K. Parvanak
    The exact identification of key pests and their host plants in a region has very important role for their successful control. Fauna of stem borers, Chilo Zincken, 87 (Lepidoptera: Pyralidae) and their host plants were studied in Mazandaran province. Totally, four species including, C. partellus Swinhoe, C. phragmitellus Hubner, C. suppressalis Walker and C. sacchariphagus indicus (Kapur) were identified that among the mentioned species, C. sacchariphagus indicus is newly recorded for Iranian fauna. In a total of 7 host plants from 7 families including, Amarantaceae, Compositae, Cruciferae, Cyperaceae, Poaceae, Sparganiaceae and Typhaceae were identified as overwintering plant hosts of Chilo suppressalis larvae, a key pest of rice in northern Iran. From the collected host plants, two species including, Raphanus raphanistram and Eleusine indica are newly recorded from Iran as the host plants of C. suppressalis. The samplings indicated that the highest numbers of collected host plants were belong to the family Poaceae. Also, the results revealed that the larvae of C. suppressalis preferred three host plants of Xanthium pensylvanicum, Amaranthus spp. and Sorghum halopensae for overwintering.
  • حسن قهاری، سهراب ایمانی، کامران پروانک
    اثر غلظت های 5/0، یک، 5/2 و پنج میلی گرم بر لیتر از حشره کش های بوپروفزین و پیری پروکسی فن بر تخم های یک و چهار روزه و نیز سنین مختلف پورگی و شفیره ی سفید بالک گلخانه Trialeurodes ‎vaporariorum، در گلخانه ای با میانگین دمای (2 ‎±‎ ) 26 درجه سانتی گراد، رطوبت نسبی (5±) 80 درصد و 16 ساعت روشنایی در شبانه روز بر روی گیاه شاه پسند درختی بررسی شد. میزان تاثیر هر دو حشره کش با افزایش غلظت بیشتر بود. حساسیت تخم های یک روزه به حشره کش های مزبور درمقایسه با تخم های چهار روزه و پوره های سنین اول و دوم نسبت به پوره های سنین سوم و چهارم و نیز شفیره بیشتر بود‎.‎ میانگین درصد خروج حشرات کامل از پوره های سنین اول تا چهارم و شفیره در غلظت 5/2 میلی گرم بر لیتر پیری پروکسی فن به ترتیب 0، 0، 0، (1/11±) 3/61 و (7/3±) 7/95 درصد، در غلظت پنج میلی گرم بر لیتر پیری پروکسی فن به ترتیب 0، 0، 0، (6/10±) 2/54 و (2/1 ‎±‎ ) 1/98 درصد، در غلظت 5/2 میلی گرم بر لیتر بوپروفزین به ترتیب (7/7 ‎±‎ ) 9/19، (1/12 ‎±‎ ) 4/48، (4/11±) 3/60، (2/7 ‎±‎ ) 8/85 و (6/6 ‎±‎ ) 9/91 درصد و در غلظت پنج میلی گرم بر لیتر بوپروفزین به ترتیب (6/4 ‎±‎ ) 2/12، (0/9±) 7/34، (9/7 ‎±‎ ) 9/45، (0/9 ‎±‎ ) 3/79 و (1/7 ‎±‎ ) 3/92 درصد بود.
    کلید واژگان: بوپروفزین, پیری پروکسی فن, تنظیم کننده های رشد, سفیدبالک گلخانه
    The effect of four concentrations (0.5, 1, 2.5, and 5 mg/lit) of two insect growth regulators ‎‎(IGRs) of Buprofezin and pyriproxifen on 1 and 4-day eggs, different nymphal instars, and ‎pupae of Trialeurodes vaporariorum (Homoptera: Aleyrodidae), was studied at 26 ± 2 °C, 80 ± ‎‎5% RH, and 16: 8 (L: D) on Lantana camara in the greenhouse. The effect of both IGRs was ‎positively related to increasing of concentrations. The susceptibility of one-day eggs of T. ‎vaporariorum to the insecticides was more than four-day ones, and also early nymphal instars ‎‎(1st and 2nd) than 3rd, 4th, and pupa. The mean percentage of adult eclusion from first to fourth ‎nymphal instars and pupa in 2.5 mg/liter of pyriproxifen was 0, 0, 0, 61.32 ± 11.06, and ‎95.73 ± 3.66, in 5 mg/liter of it was 0, 0, 0, 54.16 ± 10.55, and 98.09 ± 1.14, in 2.5 mg/liter of ‎buprofezin was 19.88 ± 7.67, 48.35 ± 12.05, 60.28 ± 11.34, 85.84 ± 7.18, and 91.85 ± 6.55, and in 5 ‎mg/liter of it was 12.15 ± 4.60, 34.72 ± 8.96, 45.92 ± 7.87, 79.27 ± 8.95, and 92.28 ± 7.13 percent, ‎respectively. ‎
  • Hassan Ghahari, Hamid Reza Mohebbi, Kamran Parvanak
    Upon the conducted samplings through 1997-2006 in different regions of Iran including:Fars, Isfahan, Tehran, Semnan, Guilan, Mazandaran, and Golestan provinces, 214 speciesof host plants belong to 127 genera, and 58 families for Iranian whiteflies (Homoptera:Aleyrodidae) were ldentified. The most number of whiteflie's host plants were determinedin the families Leguminosae (21 species), Malvaceae (18 species), Solanaceae (14 species),Compositae (13 species), Rosaceae (14 species), Rutaceae (8 species), Euphorbiaceae (8species), Oleaceae (8 species), and Brassicaceae (7 species), respectively. On the basis ofconducted studies in different seasons, and different regions of the sampled provinces,many host plants including: Eucalyptus camaldulensis (Myrtaceae), Myrtus communis(Myrtaceae), Vitex pseudo - negundo (Verbenaceae), Malva parviflora (Malvaceae),Ziziphus lotus (Rhamnaceae) and Ricinus communis (Euphorbiaceae) were determined asimportant shelters for hibernation and survival of aleyrodids, because of evergreen andhaving the abundant foliages through year. Therefore, identification of important whiteflie's host plants in winter and early of spring, and planning for reduction or elimination of them from around the fields, can be accounted as fundamental process in Integrated Pest Management (IPM) of aleyrodids.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال