به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

یوسف رسمی

  • میلاد آزموده، علیرضا شیرپور، یوسف رسمی، آناهیتا فتحی آذربایجانی*
    پیش زمینه و هدف

    دیابت نوعی اختلال در سوخت وساز بدن است که با بالا بودن گلوکز خون و مقاومت به انسولین همراه است. پیوگلیتازون یکی از داروهای موثر در کاهش مقاومت به انسولین است و اثرات ضدالتهابی دارد. هدف از این کار تهیه نانوفیبرهای حاوی پیوگلیتازون و ارزیابی اثربخشی آن به عنوان سیستم کاشتنی زیر جلدی جهت کاهش میزان گلوکز خون است. اثر نانوفیبرهای حاوی پیوگلیتازون به عنوان پانسمان برای ترمیم زخم در مدل موش صحرایی دیابتی نیز بررسی شد.

    مواد و روش کار

    در این مطالعه برای ساخت نانوفیبرها از روش الکتروریسی استفاده شد. ساختار و خصوصیات فیبرها با استفاده از میکروسکوپ الکترونی و طیف سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه موردمطالعه قرار گرفت. اثرات کاشت زیرپوستی نانوفیبرها بر میزان گلوکز خون موش های صحرایی بررسی و با انسولین مقایسه شد. همچنین میزان تاثیرگذاری نانوفیبرها در ترمیم زخم های پوستی در موش های صحرایی دیابتی نیز مطالعه شد.

    یافته ها

    فرمولاسیون های تهیه شده در صورت استفاده به صورت کاشت زیرپوستی قادر به کاهش معنی داری در میزان گلوکز خون نشد. فرمولاسیون تهیه شده به صورت پانسمان اثرات مطلوبی را در مدل ترمیم زخم و سرعت بسته شدن آن نشان داد. این اثر ممکن است ناشی از خصوصیات ضدالتهابی دارو باشد. پانسمان به مقدار مطلوبی تشکیل لایه های اپیدرم و درم پوستی را تسریع داد.

    بحث و نتیجه گیری

    مطالعات هیستولوژی نشان داد که زخم های درمان شده با نانوفیبرهای حاوی پیوگلیتازون به علت داشتن اثرات ضدالتهابی، باعث تسریع در بهبود زخم در مدل های موش های صحرایی دیابت نوع یک شد. نانوفیبرهای حاوی پیوگلیتازون باعث تشکیل و تکامل فیبرهای کلاژن و بهبود شکل گیری لایه های اپیدرم و درم شده و همچنین باعث کاهش سلول های التهابی گردید. این سیستم دارورسانی موفق به کاهش معنی دار گلوکز خون در مدل های حیوانی نشد. دلایل احتمالی این مسئله شامل کم بودن غلظت داروی بارگذاری شده و محلولیت پایین دارو است.

    کلید واژگان: نانوفیبر, الکتروریسی, پیوگلیتازون, کاشت زیر جلدی, گلوکز, ترمیم زخم, دیابت, ضدالتهاب
    Milad Azemoodeh, Alireza Shirpoor, Yousef Rasmi, Anahita Fathi Azarbayjani*
    Background & Aims

    Diabetes is a metabolic disorder characterized by high blood glucose levels and insulin resistance. Pioglitazone can lower insulin resistance and has anti-inflammatory properties. The aim of this work was to develop pioglitazone-loaded nanofibers and to evaluate their effect as a dermal implant device to lower blood glucose levels. The effect of pioglitazone-loaded nanofiber was investigated as a wound dressing in diabetic Wistar rats.

     Materials & Methods

    In this work, nanofibers were developed using the electrospinning method. The structure and characteristics of the fibers were evaluated using scanning electron microscopy and Fourier Transform Infrared Spectroscopy. The effect of nanofiber implants was evaluated on blood glucose levels , and their wound healing effect was investigated in diabetic wounds in a Wistar rat model.

    Results

    The developed formulations did not show any effect in lowering blood glucose when used as an implant; however, they were able to accelerate the wound healing rate when used as a dressing in the wound model. This effect might be due to the anti-inflammatory properties of the drug. The developed wound dressing was able to accelerate the formation of the epidermis and dermis layers in the wound model.

    Conclusion

    Histological studies indicate that wounds treated with pioglitazone-loaded nanofibers exhibit an anti-inflammatory effect and therefore can increase the wound healing rate. These drug-loaded nanofibers enhanced the development of collagen and improved the formation of the epidermis and dermis while reducing the number of inflammatory cells. The developed drug delivery system was not able to significantly decrease blood glucose levels in the animal model. This effect may be due to the low drug loading capacity as well as its poor aqueous solubility.

    Keywords: Nanofiber, Electrospinning, Pioglitazone, Dermal Implant, Glucose, Wound Healing, Diabetes, Anti-Inflammatory
  • سروش قدرتی زاده، قلی نژاد قلی نژاد*، محمدحسن خادم انصاری، یوسف رسمی

    بتایین، یک مولکول چند عملکردی که دارای ویژگی حفاظت قلبی است ولی مکانیسم آن به خوبی مشخص نیست. لذا در این مطالعه ما به بررسی اثر بتایین بر بافت قلب و بیومارکرهای سرمی پرداختیم. بتایین در دوز های 50، 150 و 250 میلی گرم بر کیلوگرم بدن به موش های صحرایی آلبینو داده شد. سکته قلبی با تزریق 100 میلی گرم بر وزن رت القا شد.  تست تانل و تست ایمنوهیستوشیمی به ترتیب برای بررسی آپوپتوز و سطح پروتیین نیتریک اکسید انجام شد. پراکسیداسیون لیپیدی و مقادیر آنزیم سوپر اکسید دیسموتاز با روش کالریمتری انجام شد.  بیان ژن های  آپوE و Bcl-2 در سلول های تک هسته ای خون محیطی با روش  RT-PCR تعیین شد. نتایج نشان داد که تجویز بتایین  در دوز 250 میلی گرم بر وزن بدن  به مدت 60 روز سبب کاهش آپوپتوز پس از سکته قلبی می شود (0/038>P). ژن Bcl-2 در بافت قلب در دوز 150 میلی گرم بر وزن بدن القا شده و نتایج مشابهی برای آپوE مشاهده شد. در حالیکه تغیراتی در مقادیر نیتریک اکسید مشاهده نشد اما پراکسیداسیون لیپیدی و سطوح آنزیم سوپر اکسید دیسموتاز کاهش یافت. نتایج مطالعه ما حاکی از آن است که بتایین به کمک Bcl-2 و ویژگی ضد استرس اکسیداتیو، سبب حفاظت قلب می شود.

    کلید واژگان: بتائین, ایزوپرنالین, سکته قلبی, آپوپتوز
    Soroush Ghodratizadeh, Zafar Gholinejad *, MohammadHassan Khadem Ansari, Yousef Rasmi

    Betaine, a multifunction molecule, has a cardio protective feature but the mechanism is not well-understood. Hence, we evaluated the effect of betaine on cardiac tissue and serum biomarkers. Betaine administered to Albino rats at 50, 150 and 250 mg/kg, and sham group received deionized water. Myocardial infarction was induced by isoproterenol (100 mg/kg). The tunnel test and immunohistochemistry were performed on heart tissue to detect apoptosis and nitric oxide levels respectively. Serum levels of lipid peroxidation (LPO) and superoxide dismutase (SOD) were measured with colorimetric methods. The apoE and Bcl-2 gene expression were measured by RT-PCR in heart tissues and peripheral blood mononuclear cells (PBMCs). The results showed that betaine pretreatment at 250mg/kg for 60 days which reduces the apoptotic cells in the heart tissue after isoproterenol-induced myocardial infraction (P= 0.038). Cardiac Bcl-2 levels were upregulated by betaine, in which the maximum levels were observed in 150 mg/kg dosage. Similar finding was observed in the apoE expression in PBMCs. The tissue NOS levels were not change by betaine pretreatment significantly. Both superoxide dismutase and lipid peroxidation levels were reduced by betaine pretreatment dose dependently. Our results confirm the protective effect of betaine pretreatment that is mediated by Bcl-2 and anti-oxidative properties.

    Keywords: betaine, Isoprenaline, Myocardial Infarction, Apoptosis
  • ناصر خلجی*، یوسف رسمی، فهیمه صادقی
    سابقه و هدف
    استفاده از قرص های اکستازی یا MDMA (3،4- متیلن دی اکسی مت آمفتامین) آسیب های شدیدی بر سیستم های مختلف بدن از جمله سلول های خونی دارد. در این مطالعه اثرات محافظتی کورکومین (عصاره زردچوبه) بر گلبول های قرمز و شاخص های هماتولوژی و بیوشیمیایی آن در موش های صحرایی مصرف کننده اکستازی مطالعه گردید.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر بالغ به 5 گروه زیر تقسیم شدند: گروه 1: کنترل، گروه 2: دریافت کننده MDMA، گروه 3: دریافت کننده MDMA و کورکومین، گروه 4: دریافت کننده MDMA به مدت 15 روز و سپس 15 روز دیگر عدم دریافت دارو، گروه 5: دریافت کننده MDMA به مدت 15 روز و سپس 15 روز دیگر دریافت کورکومین. نمونه خون از قلب جمع آوری شد و اسمیر خونی برای بررسی مورفولوژی سلول های خونی تهیه گردید.
    نتایج
    میانگین سطح گلبول های قرمز در گروه های دریافت کننده MDMAنسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشت. هنگام استفاده از کورکومین همراه با MDMA و بعد از مصرف آن میانگین سطح گلبول های قرمز و هموگلوبین نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشت. همچنین، کاهش تعداد گلبول های قرمز در گروه های دریافت کننده کورکومین نسبت به گروه های MDMA نیز معنی دار بود. سطح بیلی روبین تام در همه گروه های مطالعه نسبت به گروه کنترل افزایش معنی دار داشت.
    نتیجه گیری
    اثر مصرف کورکومین همراه با مصرف اکستازی و بعد از آن به احتمال زیاد مربوط به جذب گوارشی بالای MDMA توسط کورکومین و یا متابولیزه نشدن MDMA در هنگام استفاده از کورکومین می باشد.
    کلید واژگان: اعتیاد, اکستازی, گلبول های قرمز, بیلی روبین, کورکومین
    Naser Khalaji*, Yousef Rasmi, Fahimeh Sadeghi
    Background
    The using of ecstasy pills or 3, 4-methylenedioxymethamphetamine (MDMA) has severe damage to various systems of the body, including blood cells. In this study, we investigated the protective effect of curcumin (turmeric extract) on red blood cells and its hematological and biochemical indices with and after taking ecstasy.
    Materials and Methods
    In this experimental study, 40 adult male rats were divided into five groups: group1; control without MDMA and Curcumin, group 2; received MDMA, group 3; received MDMA and curcumin, group 4; received MDMA for 15 days, then 15 days later, no drug injection and group 5; received MDMA for 15 days, then injection of curcumin for 15 days later. The blood samples were collected and then, blood smears were prepared to assess morphology of red bleed cells mean values morphology of red blood cells.
    Results
    The mean of red blood cell levels were significantly lower in MDMA recipient groups than in the control group. By using curcumin during and after taking ecstasy the level of red blood cells and hemoglobin were significantly decreased compared with that in the control group. Also, red blood cells were significantly decreased in the curcumin recipient groups compared with the MDMA groups. The total bilirubin levels in 2 and 4 groups which received MDMA alone, as well as in 3 and 5 groups received MDMA with curcumin were significantly higher than those in the control group.
    Conclusion
    The effect of curcumin during and after taking ecstasy is likely due to a high digestive absorption of MDMA by curcumin or non-metabolizing of MDMA when using curcumin
    Keywords: Addiction, Ecstasy, Red blood cells, Billirubin, Curcumin
  • ناصر خلجی، مهشید نامیاری، یوسف رسمی، معصومه پورجبلی، لیلا چوداری*
    مقدمه

    بیشترین درصد ناباروری مربوط به مردان می باشد. عملکرد بیضه تحت کنترل فاکتورهای گنادی بوده و تحت عوامل فیزیولوژی منفی همچون اشعه UV می تواند تغییر کند.

    هدف

    هدف از این مطالعه، بررسی اثر نور لامپ های فلورسانت فشرده و اثر حفاظتی کورکومین بر اسپرماتوژنز و مورفولوژی بیضه موش صحرایی نر از نژاد ویستار می باشد.

    موارد و روش ها

    24 سر موش صحرایی نر به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند: گروه کنترل (دریافت 0/2 میلی لیتر اتیل اولیات به صورت داخل صفاقی روزانه به مدت 45 روز بدون دریافت نور لامپ های فلورسانت)، گروه فلورسانت (دریافت 0/2 میلی لیتر اتیل اولیات به صورت داخل صفاقی روزانه به دنبال 12 ساعت قرار گیری در معرض نور لامپ های فلورسانت فشرده به مدت 45 روز) و گروه کورکومین (درمان با کورکومین به مقدار20 میکرومول بر کیلو گرم داخل صفاقی روزانه در طول قرار گیری نور لامپ های فلورسانت فشرده 12 ساعت روزانه به مدت 45 روز). موش ها در پایان آزمایش بی هوش شدند. سطوح هورمون های جنسی اندازه گیری شد، بافت بیضه و اسپرماتوژنز نیز بررسی گردید.

    نتایج

    نتایج مطالعه نشان داد که نور لامپ های فلورسانت فشرده باعث کاهش معنی داری در سطح سرمی FSH، پرولاکتین، وزن بیضه، TDI و SPI می شود در حالیکه بر سطح سرمی LH تاثیری نگذاشته است. همچنین سبب کاهش معنی دار در درصد تحرک اسپرماتوزوییدها، افزایش معنی دار در اسپرماتوزوییدهای بدون تحرک و همچنین سبب افزایش اسپرم های غیر طبیعی و تغییرات در لوله های سمینیفر شده بود. اما تجویز کورکومین به همراه نور لامپ های فلورسانت فشرده از تغییرات بوجود آمده فوق جلوگیری کرده بود.

    نتیجه گیری

    بر طبق این مطالعه، نور لامپ های فلورسانت فشرده اثرات آسیب رسانی بر بافت بیضه داشته در صورتی که کورکومین به عنوان یک آنتی اکسیدانت، اثر حفاظتی بر روی اختلالات ایجاد شده توسط نور لامپ های فلورسانت فشرده داشت.

    کلید واژگان: ناباروری, لامپ های فلورسانت فشرده, کورکومین
    Naser Khalaji, Mahshid Namyari, Yousef Rasmi, Masoumeh Pourjabali, Leila Chodari *
    Background

    Testicular function is modified by maturational gonadostatic control highly susceptible to negative physiologic niche-altering factors like UV-rays.

    Objective

    This study was performed in order to uncover new aspects of Compact Florescent Lamps (CFLs) induced damages on the testicular tissue of rats and evaluating the effect of curcumin on testis of rats after exposure to compact florescent Lamps.

    Materials And Methods

    Twenty-four adult male Albino rats were randomly divided into three groups: control group (ethyl oleate 0.2 ml, IP, for 45 days, without CFLs exposure), fluorescent group (ethyl oleate 0.2 ml, IP, daily and treated with 12 hr CFLs exposure for 45 days) and curcumin group (curcumin 20 μ M, IP along with 12 hr CFLs exposure for 45 days). The rats were anesthetized at the end of the experiment. Gonadotropin hormones and prolactin levels were measured; Histopathological and histomorphometrical analysis of the testis was carried out.

    Results

    Results of this study showed that CFLs significantly decreased serum levels of follicle stimulating hormone, prolactin, testicular weight, sperm motility, TDI, and SPI. Furthermore, CFLs had no effect on serum levels of luteinizing hormone and sperm count and also, increased abnormal sperm shapes. Our results also showed that curcumin supplementation following CFLs reversed these alterations.

    Conclusion

    These results strongly suggest that CFLs severely impairs testis while curcumin as an antioxidant had protective effects on undesirable effects in testis induced by CFLs.

    Keywords: Infertility, Compact fluorescent lamps, Curcumin, Rat. This article extracted from M.D. Thesis. (Mahshid Namyari)
  • مریم صادق زاده، علیرضا شیرپور *، ناصر خلجی، رویا نادری، ماهرخ صمدی، یوسف رسمی
    Maryam Sadeghzadeh, Alireza Shirpoor *, Naser Khalaji, Roya Naderi, Mahrokh Samadi, Yousef Rasmi
    Background
    The interaction of ethanol consumption and sexual behavior has been evaluated over the past three decades; however, some studies have assessed how ethanol consumption affects the general behavioral aspects of the copulatory cycle patterns in male rats. The aim of this study was to investigate the effect of chronic ethanol consumption on adult male Wistar rats' sexual motivation and behavior alteration in pre-copulatory, copulatory, and executive phases of the copulatory cycle.
    Methods
    Male Wistar rats were randomly allocated to two groups (control and ethanol treated groups). After 42 days of treatment, male rats were given access to adult female rats for 2 hours and their sexual behavior were recorded in a fully dark room using an infrared camera.
    Findings
    Chronic ethanol consumption caused a significant increase in anogenital sniffing and mounting, intermission, and ejaculation latencies periods, as well as a significant decrease in the sexual activity index (SAI) and copulatory efficiency (CE) compared to the control group.
    Conclusion
    It is suggested that chronic ethanol consumption suppresses sexual behavior and reduces male rats' tendency toward sexual interaction with female rats as manifested by the enhanced latency periods in the copulatory phases and reduced SAI of ethanol treated animals.
    Keywords: Ethanol, Sexual behavior, Rats, Sexual motivation
  • الهام توسلی، مسعود تشفام *، احسان صبوری، یوسف رسمی
    مقدمه
    استرس مادران در دوران بار داری می تواند یک فاکتور بالقوه در ایجاد برخی از بیماری ها نورو لوژیک باشد. مسیر بیو شیمیایی در پاسخ به استرس ها ترشح فاکتور آزاد کننده کورتیکو تروپین CRF از هسته پارا ونتریکولار است که منجر به تحریک ترشحACTH و نهایتا افزایش گلوکو کورتیکوئید های پلاسما می شوند.
    افزایش سطح کورتیکو سترون خون CBL در نوزادان موش های صحرایی نشان دهنده القا استرس دوران بار داری به آن ها است و می تواند نسل بعدی را مستعد ابتلا به بیماری های نورو لوژیک هم چون صرع و اختلال یادگیری کند. در این مطالعه سعی شد اثر دو نوع استرس شکارچی و بی حرکتی روی CBL و گیرنده مغزی NMDA موش صحرایی بررسی شود.
    مواد و روش ها
    در این آزمایش تعداد 96 موش ماده (نژاد ویستار) انتخاب و پس از آمیزش، موش های بار دار تحت اثر دو نوع استرس بی حرکتی و شکارچی در طی هفته آخر بار داری قرار گرفتند. بعد از زایمان، CBL و گیرنده های NMDA در مغز نوزادان مورد بررسی قرارگرفت .
    یافته های پژوهش: CBL در موش های صحرایی استرس دیده در تمام روز های آزمایش به خصوص در جنس نر بالا تر بود. در روز دوم در نوزادان نر گروه های استرس گیرنده های NMDA بالا تری نسبت به کنترل داشتند. همه نوزادان گروه استرس بی حرکتی در روز ششم سطح بالا تری از گیرنده های NMDA نسبت به کنترل داشتند. در روز پانزدهم همه نوزادان گیرنده های گلوتامات سطح بالا تری در گروه کنترل شکارچی نسبت به بی حرکتی و بی حرکتی سطح بالا تری نسبت به کنترل داشتند.
    بحث و نتیجه گیری
    استرس اثرات موثری روی نسل بعدی و مستعد کردن آن ها در ابتلا به بیمار های نورو لوژیک دارد.
    کلید واژگان: استرس بی حرکتی, استرس شکارچی, هورمون کورتیکو سترون, گیرنده های تحریکی
    Elham Tavassoli, Masood Teshfam *, Ehsan Saboory Dr, Yusef Rasmi
    Introduction
    The mother's stress during pregnancy can be a potential factor in the development of some neurological diseases in offspring. Biochemical pathway in response to stress is the secretion of corticotrophin releasing factor CRF from the paraventricular nucleus, which stimulates the secretion of ACTH and ultimately increases plasma glucocorticoids content.
    Increasing of CBL in rat offsprings is indicative of the induction of prenatal stress and can prone next generation to diseases such as epilepsy and learning disorders. In this study we tried to understand the effects of two types of stress (restraint and predatory) on CBL and brains NMDA receptors in rats.
    Materials and Methods
    96 female rats (Wistar) were selected and after mating, pregnant rats were exposed to two kinds of prenatal stress (restraint and predator stress) during the last week of gestation. After parturition, CBL and NMDA receptors in the brains of newborns were studied.
    Findings: CBL especially in the male pups were higher. In second day after birth, male pups in stress groups had more NMDA receptors than control group. All pups in restraint stress group had more NMDA receptors than control group in sixth day after birth. In 15th day after birth all pups in Predator stress group express had more NMDA receptors than restraint group which in turn had more of these receptors than control group.
    Discussion &
    Conclusions
    stress is an effective impact on the next generation which is capable to lead to neurological diseases in the future
    Keywords: Restraint stress, Predator stress, Corticosterone hormone, Excitatory receptors
  • مهدثه نعمتی، یوسف رسمی *، محمدحسن خادم انصاری، ساناز فرامرز گزنق، میرحسین سیدمحمدزاد، نرمین مکاری زاده
    پیش زمینه و هدف
    سندرم جریان آهسته ی کرونری(SCF) پدیده ای است که با آنژیوگرافی نرمال یا نزدیک به نرمال شریان کرونری همراه است که با جریان آهسته ماده حاجب تزریق شده به عروق کرونری شناخته می شود. اتیولوژی این بیماری ناشناخته است. نقص عملکرد اندوتلیال یکی از عوامل اصلی اتیولوژی بیماری SCF می باشد و نیتریک اکساید مشتق از اندوتلیوم عروق یکی از فاکتورهای بیوشیمیای اصلی در تنظیم تونیسیته عروقی می باشد.هدف این مطالعه بررسی غلظت سرمی نیتریک اکساید در بیماران SCF می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت موردی-شاهدی بوده و 30 بیمار SCF 76-35 ساله (83/11± 53 سال) و 30 کنترل که ازنظر سن(89/11±37/51 سال)، جنس و BMI با گروه بیماران SCF مطابقت داشتند، مورد ارزیابی قرار گرفتند . از هر یک از افراد بیمار و کنترل 3 سی سی نمونه خون وریدی در لوله های ژلدار جمع آوری گردید. اندازه گیری غلظت سرمی NO با استفاده از روش الیزا انجام گرفت.
    یافته ها
    میانگین مقادیر نیتریک اکساید در گروه کنترلmol/Lμ99/7±04/18 و در بیماران مبتلا به SCF، mol/Lμ 31/4±93/17 بود و میانگین نیتریک اکساید در بیماران SCF نسبت به گروه کنترل تفاوت آماری معنی داری را نشان نداد (129/0P=).
    نتیجه گیری
    با توجه به نقش نقص عملکرد اندوتلیال در پاتوژنز سندرم جریان آهسته ی کرونری و همچنین نبود رابطه ی آماری معنی دار ازنظر میانگین نیتریک اکساید بین گروه بیماران SCF و گروه کنترل در مطالعه حاضر، نیاز به بررسی نمونه ی بیشتر در این زمینه می باشد.
    کلید واژگان: سندرم جریان آهسته کرونری, نیتریک اکساید, نقص عملکرد اندوتلیال
    Mohadeseh Nemati, Yousef Rasmi *, Mohammad, Hassan Khadem, Ansari, Sanaz Faramarz, Gaznagh, Mir, Hossein Seyed, Mohammadzad, Narmin Mokarizadeh
    Background and Aims
    Coronary slow flow phenomenon (SCF) is normal or near-normal angiographically that is known with delayed passage of contrast in coronary arteries. Etiology of SCF is unknown. Endothelial dysfunction is one of the main factors in the etiology of SCF and vascular endothelium-derived nitric oxide is one of the main biochemical factors in the regulation of vascular tonisity. The aim of this study was to evaluate serum levels of nitric oxide metabolites in SCF patients.
    Materials And Methods
    Thirty patients with SCF (53±11.83 years) and 30 healthy controls (51.37±11.89 years) were entered in the case-control investigation. Cases and controls were matched for age, gender, and body mass index. Three ml of blood samples were collected in tubes. Serum concentrations of NO metabolites were measured by ELISA method (Ltd. Co, China).
    Results
    The mean values ​​of nitric oxide metabolites in controlsand patients with SCF was 18.04 ±7.99 and 17.93±4.31μmol/L, respectively; P=0.129.
    Conclusion
    Endothelial dysfunction is the main factor in the pathogenesis of SCF. But in this study, serum levels of nitric oxide metabolites were not statistically significant in patients with SCF patients versus controls. So it was recommended to further investigate with more subjects.
    Keywords: Coronary slow flow, Nitric oxide, Endothelial dysfunction, Angiography
  • سمیه عطاری حاجی پیرلو، ندا ولی زاده، محمدحسن خادم انصاری، یوسف رسمی، فاطمه خردمند
    پیش زمینه و هدف
    متابولیسم عناصر کمیاب متعددی مانند مس و آهن در دیابت ملیتوس تغییر می کند که ممکن است نقش مهمی در پاتوژنز و پیشرفت این بیماری داشته باشند. هدف از این مطالعه، بررسی همبستگی میزان سرمی مس و آهن با میزان قند خون ناشتا در بیماران مبتلا به دیابت ملیتوس نوع 2 و بستگان درجه ی اول آن ها بود.
    مواد و روش کار
    مطالعه ی حاضر بر روی 46 مورد بیمار مبتلا به دیابت ملیتوس نوع 2، 46 مورد بستگان درجه ی اول آن ها و 50 مورد کنترل سالم هماهنگ ازنظر جنس و سن صورت گرفت. قند خون و عناصر مذکور به ترتیب با روش های استاندارد و رنگ سنجی در هر سه گروه اندازه گیری شدند. نتایج حاصل از طریق آزمون ANOVA یک طرفه با استفاده از نرم افزار آماری 16SPSS موردبررسی قرار گرفت. ضریب همبستگی پیرسون برای سنجش وابستگی بین متغیرها به کاربرده شد.
    یافته ها
    همبستگی مثبتی میان میزان قند خون ناشتا با میزان آهن در بیماران مبتلا به دیابت ملیتوس نوع 2 (650/0r =، 001/0>P) و بستگان درجه ی اول آن ها (376/0r =، 01/0=P) وجود داشت. از سوی دیگر، در گروه های مذکور میان میزان قند خون ناشتا و مس همبستگی معنی داری نشان داده نشد.
    نتیجه گیری
    تغییرات غلظت آهن و مس در بیماران مبتلا به دیابت ملیتوس نوع 2 و بستگان درجه ی اول آن ها، ممکن است به میزان قند خون به ویژه در مورد آهن، مرتبط باشد. پیگیری غلظت این عناصر در بیماران دیابتی و بستگان درجه ی اول آن ها به نظر می رسد که مفید باشد.
    کلید واژگان: مس, آهن, قند خون ناشتا, دیابت ملیتوس نوع 2, بستگان
    Somayeh Atari Hajipirloo, Neda Valizadeh, Mohammad Hassan Khadem, Ansari, Yousef Rasmi, Fatemeh Kheradmand
    Background and Aims
    Metabolism of several trace elements such as copper and iron in diabetes mellitus has been changed which may have an important role in the pathogenesis and progression of the disease. The aim of this study was to evaluate association of serum copper and iron levels with fasting blood glucose (FBG) in patients with type 2 diabetes mellitus (T2DM) and their first-degree relatives (FDRs).
    Materials and Methods
    We studied 46 subjects with T2DM, 46 FDRs and 50 healthy subjects matched for age and sex. Blood glucose and mentioned elements were measured in three groups with standard and colorimetric methods, respectively. The results were evaluated with one-way ANOVA test using statistical software SPSS 16. Correlations between different variables were analyzed using Pearson’s correlation coefficients.
    Results
    FBG levels were positively correlated with iron levels (r=0.650, P
    Conclusion
    Alterations in iron and copper concentrations in patients with type 2 diabetes mellitus and their first degree relatives may relate to blood glucose level, especially in the case of iron. It seems that it is useful to follow up the concentrations of these elements in diabetic patients and their first degree relatives.
    Keywords: Copper, Iron, Fasting blood glucose, Diabetes mellitus type 2, Relatives
  • زهره روحی، محمدرضا اصغری، یوسف رسمی
    کاربرد پلی آمین در بهبود عمر انباری میوه های مختلف گزارش شده است، به همین منظورتاثیر غلظت های مختلف پوتریسین در دمای بالا بر عمر پس از برداشت میوه کیوی رقم هایوارد در دمای 5/0± 0 درجه سلسیوس و رطوبت نسبی 95 - 90% بررسی شد. میوه ها با محلول پوتریسین با غلظت های مختلف (صفر، 1 و 2 میلی مولار) در دمای 50 درجه سلسیوس به مدت 2 دقیقه تیمار شده و بعد از خشک شدن سطح میوه به سردخانه انتقال داده شدند. پس از 8 و 16 هفته میزان سفتی بافت، مواد جامد محلول، اسیدیته قابل تیتراسیون، ویتامین ث و ظرفیت آنتی اکسیدانی میوه ها اندازه گیری شد. تیمار پوتریسین تاثیر معنی دار بر میزان سفتی بافت، اسیدیته قابل تیتراسیون، ویتامین ث و ظرفیت آنتی اکسیدانی داشت، اما تاثیر معنی داری بر میزان مواد جامد محلول نداشت. بالاترین میزان سفتی بافت در هر دو زمان اندازه گیری مربوط به غلظت 2 میلی مولار پوتریسین بود. هم چنین از نظر مقدار اسیدیته قابل تیتراسیون و ویتامین ث در نتیجه تیمار پوتریسین پس از 8 هفته بیشترین مقدار مربوط به غلظت 2 میلی مولار و بعد از 16 هفته مربوط به غلظت 1 میلی مولار پوتریسین بود. بالاترین مقدار ظرفیت آنتی اکسیدانی مربوط به تیمار پوتریسین نسبت به شاهد در هر دو زمان اندازه گیری بود. نتایج نشان می دهد که تیمار پوتریسین، به واسطه به تاخیر انداختن فرایندهای رسیدن میوه عمر انباری کیوی را افزایش می دهد. کاربرد پوتریسین در ترکیب با آب گرم می تواند جایگزین مناسبی به جای استفاده از تیمار شیمیایی درفیزیولوژی پس از برداشت میوه کیوی باشد.
    کلید واژگان: پوتریسین, عمرانبارداری, فعالیت آنتی اکسیدانی, کیوی, ویتامین ث
    Z. Roohi, M. R. Asghari, Y. Rasmi
    Application of polyamines has been reported to improve shelf life in different fruits. In this research the effect of different concentrations of putrescine with hot water on postharvest life of kiwifruit (Actinidia deliciosa cv. Hayward) at 0 ± 0. 5°C was studied. Fruits were treated with putrescine (0، 1 and 2 mmol/L) and stored for 16 weeks. Fruit quality attributes assessment including firmness، soluble solid content، titratable acidity، ascorbic acid and antioxidant capacity were determined after 8 and 16 weeks of cold storage. Putrescine treatment had significant effect on firmness، titratable acidity، ascorbic acid and antioxidant capacity، but had no significant effect on soluble solid content. After 8 and 16 weeks the highest firmness was for 2mol/ L putrescine treatment. After 8 weeks the highest titratable acidity and ascorbic acid content were observed with 2mol/ L putrescine treatment and after 16 weeks were observed with 1mol/ L putrescine treatment. Putrescine treatment showed significant effect on antioxidant capacity in both measurements. The results revealed that kiwifruit storage life could be extended by putrescine treatment due، apparently، to its effect on delaying the ripenıng and senescence processes. Putrescine application in combination with hot water can be a suitable substitute for chemical post harvest treatment in kiwifruit.
    Keywords: Antioxidant capacity, Ascorbic acid, Kiwifruit, Putrescine, Storage life
  • سمیه عطاری حاجی پیرلو، ندا ولی زاده، محمدحسن خادم انصاری، یوسف رسمی، فاطمه خردمند*، یونس خلیلی، صبا نیکان فر، محمد زارع
    پیش زمینه و هدف

    میزان تغییریافته برخی از عناصر کمیاب و آنتی اکسیدان ها در بیماران مبتلا به دیابت مشاهده شده است. روی به عنوان یک ریزمغذی ضروری و آنتی اکسیدان، نقش مهمی را در عملکرد چندین آنزیم ایفا می کند. به نظر می رسد که تغییرات میزان روی یکی از فاکتورهای دخیل در پاتوژنز بیماری دیابت باشد. هدف از این مطالعه، بررسی میزان سرمی روی در بیماران مبتلا به دیابت ملیتوس نوع 2 و بستگان درجه اول آن ها بود. همچنین همبستگی بین میزان قند خون ناشتا و میزان روی، مورد ارزیابی قرار گرفت.

    مواد و روش کار

    در این مطالعه 46 مورد بیمار مبتلا به دیابت ملیتوس نوع 2، 46 مورد بستگان درجه اول آن ها و 50 مورد کنترل سالم موردبررسی قرار گرفتند. غلظت سرمی روی توسط کیت رنگ سنجی (Biorex، UK) اندازه گیری شد. قند خون ناشتا با استفاده از کیت استاندارد (محصول شرکت پارس آزمون، ایران) مورد ارزیابی قرار گرفت.

    یافته ها

    میزان کاهش یافته روی (001/0=P) در بستگان درجه اول بیماران مبتلا به دیابت ملیتوس نوع 2 در مقایسه با گروه کنترل سالم به دست آمد. میزان قند خون ناشتا همبستگی منفی با میزان روی (431/0-r=، 003/0=(P در بیماران مبتلا به دیابت ملیتوس نوع 2 داشت. اما میزان قند خون ناشتا با میزان روی (024/0r=، 8/0=(P در بستگان درجه اول بیماران مبتلا به دیابت ملیتوس نوع 2 همبستگی معنی داری نشان نداد.

    نتیجه گیری

    در بیماران مبتلا به دیابت ملیتوس نوع 2 و بستگان درجه اول آن ها، متابولیسم روی تغییر کرده است که ممکن است عاملی برای افزایش خطر پیشرفت دیابت ملیتوس نوع 2 در بستگان درجه اول باشد.

    کلید واژگان: روی, قند خون ناشتا, دیابت ملیتوس نوع 2, بستگان درجه اول بیماران دیابتی
    Somaye Atari, Hajipirloo, Neda Valizadeh, Mohammad Hassan Khadem Ansari, Yousef Rasmi, Fatemeh Kheradmand, Yones Khalili, Saba Nikanfar, Mohammad Zareh
    Background and Aims

    The altered levels of some essential trace elements and antioxidant minerals have been observed in diabetic patients. Zinc, as an antioxidant and essential trace element, plays a significant role in the function of many enzymes. Altered zinc content seems to be one of the contributing factors in the pathogenesis of this disease. The purpose of this study was to investigate serum level of zinc (Zn) and the correlation between zinc and fasting blood sugar (FBS) in patients with type 2 diabetes mellitus (T2DM) and their first-degree relatives (FDR). Methods & Materials: 46 subjects with T2DM, 46 FDR and 50 healthy subjects were involved in this study. Serum concentrations of Zn were measured by colorimetric kit (Biorex, UK). Fasting blood glucose (FBG) was assayed using the standard kit (made by Pars Azmoon Inc., Tehran, Iran).

    Results

    We found decreased levels of Zn (P<0.001) in FDR when compared to healthy controls. FBS levels were negatively correlated with Zn (r=0.431,P=0.003) in patients with T2DM. However, there was no correlation between FBS level and Zn (r=0.024,P=0.8) in FDR.

    Conclusion

    Finally, patients with T2DM and their FDR has altered metabolism of Zn which may contribute to increased risk of developing T2DM later on in FDR’s life.

    Keywords: zinc, Fasting blood sugar, Type 2 diabetes mellitus, First degree relatives of diabetic patients
  • محمدرضا اصغری، هاجر غفاری بگتاش، یوسف رسمی، علیرضا فرخزاد
    در این پژوهش تاثیر کاربرد تیمارهای اسید سالیسیلیک و اکسید نیتریک و تلفیق این دو تیمار در غلظت های مختلف بر برخی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی سیب رقم رد دلیشیز بررسی شد. میوه ها با سدیم نیتروپروساید (ماده آزاد کننده نیتریک اکسید) در غلظت های صفر، 3، 5 و 7 میکرومولار و اسید سالیسیلیک در غلظت های صفر، 1 و 2 میلی مولار و نیز تلفیق این تیمارها، تیمار و سپس در دمای 1-0 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی ≥ 85% به مدت 5 ماه نگهداری شدند و پس از خروج از انبار صفاتی چون سفتی بافت، فنل کل، درصد کاهش وزن، میزان پوسیدگی و بازار پسندی اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که همه تیمارها موجب حفظ سفتی میوه ها در مقایسه با شاهد شدند. تیمار ترکیبی 5 میکرو مولار اکسید نیتریک و 2 میلی مولار اسید سالیسیلیک بهترین تیمار در بین تیمارهای اعمال شده در حفظ سفتی بافت بود. میوه های تیمار شده با اکسید نیتریک میزان فنل بالاتری در مقایسه با شاهد داشتند. بالاترین میزان فنل کل مربوط به تیمار ترکیبی اسید سالیسیلیک 1 میلی مولار و اکسید نیتریک 3 میکرو مولار بود. کمترین کاهش وزن در میوه های تیمار شده با اکسید نیتریک 3 میکرومولار و اسید سالیسیلیک 2 میلی مولار بود. تیمار میوه ها با 3 میکرومولار اکسید نیتریک و 2 میلی مولار اسید سالیسیلیک به طور موثری از پوسیدگی های قارچی جلوگیری کرد و باعث حفظ کیفیت میوه ها شد. همه تیمارهای اعمال شده موجب حفظ بهتر بازارپسندی میوه ها در مقایسه با شاهد شدند. بنابراین و براساس نتایج این پژوهش کاربرد تیمارهای اکسید نیتریک و اسید سالیسیلیک به خصوص در تلفیق با یکدیگر می تواند جایگزین مناسبی برای مواد شیمیایی مضر در تکنولوژی پس از برداشت سیب باشند.
    کلید واژگان: پوسیدگی, سالیسیلیک اسید, سیب, فنل کل, نیتریک اکسید
    M. R. Asghari, H. Ghaffari Bagtash, Y. Rasmiy, A. R. Farokhzad
    This study investigated the effect of salicylic acid (SA) and nitric oxide (NO) and combinations of these treatments at different concentrations on some physical and chemical attributes of apple fruit (cv. Red delicious). Fruits were treated with nitric oxide (at 0, 3, 5 and 7 µmol L-1) and salicylic acid (at 0, 1 and 2 mmol L-1) and stored at 0 to 1oC with 85-95% RH for 2 and 5 months. Fruit quality attributes including firmness, total phenolics, weight losses, decay index and marketability were evaluated. All treatments maintained fruit firmness compared to control. Combination treatment of 5 µmol L-1 NO with 2 mmol L-1 SA significantly prevented fruit softening. Fruits treated with combination of 3 µmol L-1 NO and 1 mmol L-1 SA had higher phenolics content. The lowest weight loss was recorded in the fruits treated with 3 µmol L-1 NO and 2 mmol L-1 SA. Post harvest treatment of fruits with 3 µmol L-1 NO and 2 mmol L-1 SA effectively controlled decaying organisms and retained fruit quality. All treatments significantly maintained fruit marketability. It was concluded that post harvest treatment of fruits with combination of NO and SA is a good alternative to chemicals in post harvest technology of apple fruit.
    Keywords: Apple, Decay, Salicylic acid, Total phenolics, Nitric oxide
  • تاثیر کاربرد پس از برداشت پوتریسین بر برخی از خصوصیت های کیفی و عمر انباری در میوه کیوی رقم هایوارد
    زهره روحی، محمدرضا اصغری، یوسف رسمی
  • فرحناز نوروزی نیا، یوسف رسمی، محمد عطارد، محمد قلیزاده، محمدحسن خادم انصاری
    پیش زمینه و هدف
    سرطان معده یکی از سرطان های شایع دستگاه گوارشی بوده که شیوع جهانی داشته و یکی از شایع ترین نوع سرطان ها در ایران می باشد. این مطالعه با هدف تعیین میزان شیوع تومورهای معده و محل انتشار آناتومیک آن ها با توجه به نمونه های پاتولوژی بیماران در ارومیه انجام گردیده است.
    مواد و روش کار
    جامعه آماری این مطالعه شامل تمام نمونه های ارسالی به آزمایشگاه پاتولوژی بیمارستان امام خمینی ارومیه بود که در یک دوره 5 ساله 1386- 1381 مورد مطالعه قرار گرفت و پرونده های گزارش پاتولوژی آن ها در بخش پاتولوژی موجود می باشد. اطلاعات استخراج شده شامل سن، جنس، مصرف سیگار، نوع عمل جراحی، محل تومور و هیستوپاتولوژی تومور بود که با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    از 452 نمونه گزارش پاتولوژی بیمار بررسی شده در این مطالعه، 336 نفر مرد بودند. شایع ترین سن ابتلا به سرطان معده در مردان و زنان بالای 70 سال و به ترتیب با فراوانی 7/42درصد و 74/34درصد مشاهده گردید. 9/33درصد از مردان و 23درصد از زنان سیگار مصرف می کردند. از نظر نوع عمل جراحی، 88درصد از بیماران تحت عمل بیوپسی و 12درصد تحت عمل گاستروکتومی معده قرار گرفته بودند. از نظر هیستوپاتولوژی شیوع سرطان آدنوکارسینوم، سلول های سنگفرشی و راندسل به ترتیب 5/95درصد، 04/4درصد و 46/0درصد بوده و شیوع آدنوکارسینوم در مردان 3 برابر زنان می باشد. انحنای کوچک، کاردیا، آنتروم، فوندوس و محل های مشترک به ترتیب با (9/35%)155، (4/26%)114، (4/19%)84، (3/9%)40 و (2/9%)39 نمونه، فراوانی محل گرفتاری تومور را نشان می دهند.
    بحث و نتیجه گیری
    بر اساس مطالعه حاضر آدنوکارسینوم شایع ترین نوع سرطان معده در ارومیه بوده و شایع ترین محل انتشار آناتومیک آن انحنای کوچک و کاردیا می باشد.
    کلید واژگان: شیوع, سرطان معده, آدنوکارسینوم, اپیدمیولوژی, هیستوپاتولوژی
    Dr Farahnaz Nourozinia, Dr Yousef Rasmi, Dr Mohammad Otarod, Mohammad Golizadeh, Dr Mohammad-Hassan Khadem-Ansari
    Background and Aims
    Gastric cancer is one of the common gastrointestinal cancers with global incidence and one of the most common cancers in the northwestern of Iran. This study aimed to determine the prevalence of gastric tumors and their anatomical location using the pathologic specimens of patients have been conducted in Urmia.
    Materials and Methods
    The study population comprised all samples sent to Pathology Laboratory of Imam Khomeini Hospital، Urmia; in a 5- years period during 2002-2007 were studied، and their documents are available. Information extracted included: age، sex، smoking habit، type of surgery، tumor location and histopathology of tumor type. data were analyzed by using SPSS software.
    Results
    Of 452 patient samples in this study، 336 were men. The most common age of stomach cancer observed in both men and women over 70 years with prevalence 42. 7% and 34. 74%، respectively. 33. 9% of men and 23. 0% of women were smoker. Regarding to type of surgery، 88. 0% of patients undergoing biopsy and 12. 0% gasrtoctomy. Histophatologically، incidence of adenocarcinoma، squamous cell carcinoma and Round cell was 95. 5%، 4. 04% and 0. 46%، respectively. Incidences of adenocarcinoma in men were three-fold greater than women. Lasser sace، cardia، antrum، fondus and other overlapped locations showed tumor involved (with number of samples prevalence of) 155 (35. 9%)، 114 (26. 4%)، 84 (19. 4%)، 40 (9. 3%) and 39 (9. 1%)، respectively.
    Conclusion
    According to this study، adenocarcinoma is most common cancer in Urmia. Most common anatomical distributions locations are Lasser sace and Cardia.
    Keywords: prevalence, gastric cancer, adenocarcinoma, epidemiology, histopathology
  • محمدحسین رحیمی راد، سپیده فتحی، یوسف رسمی، رضا دین پرست
    پیش زمینه و هدف
    بیماری انسداد مزمن ریوی (COPD) به عنوان بیماری سیستمیک با التهاب مزمن در نظر گرفته می شود که حملات تشدید دارد. پیش بینی صحیح تر پیش آگهی می تواند به انتخاب بیماران و تداخلات درمانی لازم کمک کند.
    فیبرینوژن که یک نشانگر التهاب است هدف این مطالعه ارزیابی ارزش فیبرینوژن برای پیشگویی پیامد در تشدید COPD است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه همگروهی بیمارانی که به علت تشدید حاد COPD در بخش ریه بستری شده بودند به دو گروه سطح فیبرینوژن پلاسما بالا (400mg/dL) و کمتر تقسیم شدند و از نظر طول مدت بستری و پیامد ثبت شد ناشی نیاز به انتقال به ICU، نیاز به انتوباسیون و ونتیلاسیون مکانیکی و مرگ در بیمارستان به عنوان پیامدهای بد پیگیری شدند ارتباط سطح فیبرینوژن پلاسما با پیامد با استفاده از t-test سنجیده شد.
    یافته ها
    . از 54 بیمار 15 بیمار پیامد بد 39 بیمار پیامد خوب داشتند میانگین فیبرینوژن پلاسمادر بیماران با پیامد خوب mg/dL 55/96 ± 67/155 و در بیماران با پیامد بد mg/dL 43/256 ± 36/530 بود (001/0= P).
    میانگین طول مدت بستری در بیمارستان در بیماران با سطح فیبرینوژن بالای 400mg/dL برابر با 7/13 روز و در بیماران با سطح فیبرینوژن کمتر از 400mg/dL برابر2/5 روز بود (001/0 = P).
    نتیجه گیری
    که سطح فیبرینوژن پلاسما در زمان بستری با پیامد نامطلوب در بیماران با تشدید حاد COPD ارتباط دارد و می تواند به عنوان نشانگربرای پیش آگهی در بیماران با تشدید COPD به کار رود.
    کلید واژگان: بیماری انسدادی مزمن ریه (COPD), فیبرینوژن, پیامد, طول مدت بستری, مرگ و میر
    Dr Mohammad Hossein Rahimi-Rad, Dr Sepideh Fathi-Bitaraf, Dr Yousef Rasmi, Dr Reza Dinparast
    Background and Aims
    Chronic obstructive pulmonary disease (COPD) is considered as a systemic disease by chronic inflammation with exacerbation episodes. Fibrinogen is a marker of systemic inflammation. The aim of this study was to assess the relation between plasma of fibrinogen level with adverse outcome in COPD patients.
    Materials and Methods
    In this cohort study patients with acute exacerbation of COPD admitted to pulmonary ward were studied prospectively. They were divided into two cohort، patients with high plasma fibrinogen (>400 mg/dl) and less than 400 mg/dl on admission day venous blood. The patients were followed for duration of hospitalization and any adverse outcome (death in the hospital، transfer to ICU، intubation and mechanical ventilation). Relation of fibrinogen level with outcome evaluated.
    Results
    Among 54 patients، 15 had adverse outcome، and 39 good outcomes. Among these two groups، the mean plasma fibrinogen was 530±256. 43 mg/L and 155. 67±96. 55، respectively (p=0. 001). In 14 patients plasma fibrinogen level was >400 mg/dl and in 40 patients ≤ 400 mg/dl The rate of adverse outcome was 85. 7% in 7. 5% in those with higher and lower fibrinogen level (p value=0. 001). The mean duration of hospitalization was 13. 7±5. 27 vs. 5. 02± 2. 06 days in fibrinogen > 400 mg/dl and ≤ 400 mg/dl group respectively (p value=0. 001)
    Conclusion
    Plasma fibrinogen obtained at admission day may assist identification of high-risk patients with acute exacerbation of COPD.
    Keywords: COPD, Fibrinogen, Outcome, Mortality, Duration of Hospitalization
  • یوسف رسمی، فریبا ولی پور، محمدحسن خادم انصاری، ندا ولیزاده
    پیش زمینه و هدف
    اختلال عملکرد اندوتلیال مشخصه مراحل اولیه بیماری های قلبی و عروقی بوده. که در شرایط فشار خون بالا، اختلالات لیپیدی و مقاومت به انسولین مشخص می شود. مقاومت به انسولین از مشخصه های اختلالات متابولیکی و اختلال عملکرد اندوتلیال می باشد. در این مطالعه هدف بررسی تاثیر اختلالات گلوکز روی بیومارکرهای عملکرد اندوتلیال و شاخص های بیوشیمیایی در بیماران سندرم متابولیک می باشد.
    مواد و روش کار
    80 بیمار مبتلا به سندرم متابولیک (MS) طبق معیار Adult Treatment Panel III انتخاب شدند. همین افراد به دو گروه، بیماران MS دارای قند خون ناشتای (FBS) ≤ mg/dl 100 (36 نفر) و FBS < mg/dl 100 (44 نفر) تقسیم شدند. جهت بررسی عملکرد اندوتلیال از سنجش ICAM-1، اندوتلین –1، E - سلکتین، NO2- و NO3- استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین سن بیماران MS با قند ≤ 100 mg/dl: 82/8 ± 58/51 سال بیشتر از بیماران MS با قند < mg/dl 100: 46/10± 77/46 سال (031/0= (P بود. ولی در HDL-c، کلسترول و LDL-c تفاوت معنی داری نداشتند. مقدار E - سلکتین بیماران MS با قند mg/dl ≤ 100 ng/ml: 81/4± 67/11 به طور معنی داری بیشتر از بیماران MS با قند < mg/dl 100، ng/ml 41/4 ± 61/9) 049/0 (p= است. مقدار ICAM-1 و اندوتلین –1 دو گروه با هم تفاوت معنی داری نداشتند (05/0< p). در بیماران با قند ≤ mg/dl 100: مقدار NO3- 30/6 ± 96/16 و مقدار NO2- 67/4 ± 85/15 uM به طور معنی داری کمتر از بیماران با قند < mg/dl 100: مقدار NO3- 81/10± 25/21 uM (039/0 p=) و مقدار NO2- 41/7± 65/ 19 uM (010/0 p=) است.
    بحث و نتیجه گیری
    در بیماران MS دارای FBS بالا، E - سلکتین بالاتر بوده و این عامل احتمالا باعث اختلال عملکرد اندوتلیال می شود. احتمالا اختلالات تحمل گلوکز می تواند در کاهش NO2- و NO3- در مبتلایان به MS دخیل باشد.
    کلید واژگان: سندرم متابولیک, اختلال عملکرد اندوتلیال, اختلال تحمل گلوکز ناشتا
    Dr Yousef Rasmi, Fariba Valipoor, Dr Mohammad Hassan Khadem Ansari, Dr Neda Valizadeh
    Background and Aims
    Endothelial dysfunction is found in early steps of atherosclerosis and is related with diseases such as hypertension, dyslipidemia, and insulin resistance. Insulin resistance is related to metabolic abnormalities. We aimed to examine influence of impaired fasting glucose on endothelial function biomarkers and biochemistry biomarkers in metabolic syndrome patients.
    Materials and Methods
    This study was conducted on 80 patients with metabolic syndrome (MS) diagnosed based on the NCEP Adult Treatment Panel III. Subjects were divided into two groups; 36 MS patients with Fasting Blood Sugar (FBS) ≥ 100 mg/dl; and 44 patients with FBS <100 mg/dl. In order to evaluate endothelial function, plasma Endothelin-1, intercellular adhesion molecule (ICAM-1), E-selectin, (NO2▬) and Nitrate) NO3▬) concentrations were measured.
    Results
    The mean age in patients with FBS ≥ 100 mg/dl and <100 mg/dl were 51.58 ± 8.82 and 46.77 ± 10.46 years, respectively. (P= 0.031) In cholesterol, LDL-c, HDL-c, levels were similar in two groups. E-selectin plasma level was significantly higher in patients with FBS ≥100 mg/dl (11.67±4.81) compared with patients with FBS <100 mg/dl (9.61 ± 4.41 p= 0.049) and in patients with FBS ≥100 mg/dl NO2-, NO3- were 15. 85 ± 4.67, 16.96 ± 6.3 uM, respectively and in patients with FBS <100 mg/dl were 19.65 ± 7.41, 21.25 ± 10.81 respectively, in NO2- p= 0.010, in NO3 p= 0.039 that were significantly lower compared with patients with FBS <100 mg/dl. Endothelin-1 and ICAM-1 were similar in two groups.
    Conclusions
    MS patients with impaired fasting glucose had higher level of E-selectin and this factor may induce endothelial dysfunction. Insulin resistance may increase NO2- and NO3- in MS patients with high FBS.
    Keywords: Metabolic syndrome, Eendothelial dysfunction, Impaired fasting glucose
  • آزیتا نوابی، محمدحسن خادم انصاری، یوسف رسمی، سینا خادم انصاری
    پیش زمینه و هدف
    گاستریت التهاب معده است و عوامل متعدد باعث ایجاد گاستریت می شوند، یکی از عوامل اصلی ایجاد گاستریت مزمن ابتلا به عفونت هلیکوباکترپیلوری به صورت مزمن است که به شکل گونه های فعال اکسیژن می تواند واسطه مهمی در تخریب پروتئین ها، لیپیدها و DNA باشد. هدف از این تحقیق بررسی اثرات هلیکوباکترپیلوری بر روی مالون دی آلدهید (MDA)، گلوتاتیون احیا (GSH)، گلوتاتیون اکسید (GSSG) و توتال آنتی اکسیدانت (TAC) در بیماران گاستریت مبتلا به عفونت هلیکوباکترپیلوری به صورت مزمن است.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه بیوپسی معده 150 نفر از بیماران مشکوک مبتلا به هلیکوباکترپیلوری از طریق آندوسکوپی از جدار معده به دست آمد. تست اوره آز و PCR بر روی بیوپسی ها انجام گرفت، 68 بیمار گاستریت مبتلا به عفونت هلیکوباکترپیلوری در سنین بین50-30 (زن و مرد) به عنوان گروه بیمار و تعداد 68 نفر هلیکوباکترپیلوری منفی با علایم گاستریت به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند.
    یافته ها
    میزان MDA به طور معنی دار در گروه بیمار در مقایسه با گروه کنترل افزایش داشت (05/0 p<). میانگین ± انحراف استاندارد GSH و TAC در گروه بیمار به طور معنی داری در مقایسه با گروه کنترل کاهش نشان داد (05/0 p<). هم چنین نتایج حاصل از آنالیز میانگین ± انحراف استاندارد GSSG افزایش معنی دار بین گروه بیمار و گروه کنترل از نظر GSSG نشان داد (05/0 p<).
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج این تحقیق نشان می دهد که عفونت به هلیکوباکترپیلوری باعث تغییرات در سیستم اکسیداتیو استرس می شود که آن نیز سبب خطر ابتلا به سایر بیماری ها از قبیل اختلالات در چربی ها و بیماری های قلبی و عروقی را افزایش می دهد.
  • فریبا ولی پور، محمدحسن خادم انصاری، ندا ولیزاده، یوسف رسمی
    پیش زمینه و هدف
    سندرم متابولیک مجموعه ای از اختلالات متابولیکی است که منجر به بیماری های قلبی - عروقی می شود. سطح بیومارکرهای عملکرد اندوتلیال و پروفایل لیپیدی، شاخص های مهمی در برآورد خطر بیماری های قلبی- عروقی به شمار می روند. در این تحقیق، هدف بررسی تاثیر جنسیت روی عملکرد اندوتلیال و پروفایل لیپیدی است.
    مواد و روش کار
    77 بیمار مبتلا به سندرم متابولیک (59 نفر زن، 18 نفر مرد) طبق معیار Adult Treatment Panel III (دارای 3 مورد از 5 مورد اندازه دور شکم بالا، تری گلیسرید بالا، فشار خون بالا، گلوکز خون ناشتای بالا و HDL-c پایین) انتخاب شدند. از روش الایزا و بیوشیمیایی، برای سنجش فاکتورها استفاده شد.
    یافته ها
    شاخص توده بدن (زنان: kg/m2 97/4 ± 56/34; مردان: kg/m201/3 ± 22/30) و اندازه دور شکم (زنان: cm52/10 ± 18/110; مردان: cm 65/5 ± 06/105) در زنان بیشتر از مردان است (05/0>. (p ولی در شاخص های بیوشیمیایی (تری گلیسرید، کلسترول، گلوکز خون ناشتا، LDL-c و HDL-c) تفاوت معنی داری نداشتند. مقدار اندوتلین–1 (زنان: pg/ml22/2 ± 77/2; مردان: pg/ml 01/1 ± 56/1) در زنان به طور معنی داری بیشتر از مردان است (046/0=P). مقدار نیترات (NO3-)، Intercellular adhesion molecule (ICAM-1)، -Eسلکتین و نیتریت (NO2-) در دو گروه مشابه هستند (05/0< (p.. در زنان همبستگی مثبت بین فاکتورهای اندوتلیال وجود دارد.
    بحث و نتیجه گیری
    زنان سندرم متابولیکی چون بافت چربی بالاتری نسبت به مردان سندرم متابولیکی دارند، احتمالا در زنان فاکتورهای التهابی آزاد شده از بافت چربی نقش اصلی در ایجاد اختلال عملکرد اندوتلیال دارد.
    کلید واژگان: سندرم متابولیک, اختلال عملکرد اندوتلیال, زنان, مردان, پروفایل لیپیدی
    Fariba Valipoor, Dr Mohammad Hassan Khadem Ansari, Dr Neda Valizadeh, Dr Yuosef Rasmi
    Background and Aims
    The metabolic syndrome (MS) is a clustering of risk factors of metabolic origin that increases the risk for cardiovascular disease. Endothelial function biomarkers and lipids profile determine cardiovascular disease. Aim of this study was to investigate the effect of sex on endothelial function and lipid profile. Materials & M ethods: The present study involved 77 patients (59 women, 18 men) with metabolic syndrome that were defined according to Adult Treatment Panel III (three altered factors from five factors including abdominal obesity, elevated TG, low HDL-c, increased blood pressure, Fasting blood sugar (FBS) intolerance). Tests were detected by ELISA and biochemistry methods.
    Results
    Body mass index (women 34.56±4.97 kg/m2; men 30.22 ± 3.01 kg/m2) waist circumference (women 110.18±10.52 cm; 105.06±5.65 cm) were higher in women with metabolic syndrome (p<0.05). Total cholesterol, triglycerides FBS, HDL-c, LDL-c levels were similar in women and men with MS (p> 0.05). Endotelin-1 was significantly higher in women with MS (p< 0.05). Intercellular adhesion molecule (ICAM-1), E-selectin, NO2-, NO3- levels were similar in women and men with MS (p> 0.05). There were positive correlations between endothelial biomarkers in women with MS.
    Conclusion
    Visceral obesity in women may be the major cause of metabolic syndrome. Abdominal obesity may contribute to MS through its action as an endocrine organ that produces proinflammatory cytokines.
  • مسعود صدرالدینی، یوسف رسمی، تورج ملکی
    سابقه و هدف
    ریفلاکس یکی از شایعترین اختلالات گوارشی است که به صورت سوزش سر دل تظاهر می یابد. ارتباط بین عفونت با هلیکوباکترپیلوری با گروه های خونی و فراوانی توزیع گروه های خونی در بیماری های مختلف گوارشی مطالعه شده است. اما با توجه به اینکه اطلاعات بسیار اندکی در مورد ارتباط ریفلاکس با گروه های خونی وجود دارد. این مطالعه به منظور بررسی فراوانی توزیع گروه های خونی در ریفلاکس و عوارض ناشی از آن انجام شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه تحلیلی بر روی 175 بیمار مبتلا به ریفلاکس معدی - مروی که سوزش سر دل بیش از سه روز در هفته و بیش از سه ماه در سال را گزارش نموده و به درمانگاه گوارش مرکز آموزشی و درمانی امام خمینی (ره) ارومیه درطی 12ماه مراجعه کرده بودند، انجام شد. اطلاعات آنها شامل سن، جنس در چک لیست ثبت شد. پس از تعیین گروه خونی و Rh نتایج بدست آمده از گروه های خونی، Rh، سن و جنس به کدهای عددی تبدیل شده وبا فراوانی گروه های خونی در استان آذربایجان غربی مقایسه شد.
    یافته ها
    در این مطالعه از 175 بیمار مبتلا به ریفلاکس معدی مروی 92 نفر (6/52%) مذکر و 83 نفر (4/47%) مونث و میانگین سن بیماران99/12± 14/39 سال بود. 72 نفر (1/41%) از بیماران گروه خونی +A، دو نفر (1/1%) گروه خونی –A، بیست و هفت نفر (4/15%) گروه خونی+ B، سه نفر (7/1%) گروه خونی-B، دوازده نفر (9/6%) گروه خونی +AB، یک نفر (6/0%) گروه خونی-AB، چهل و نه نفر (28%) گروه خونی +O و 9 نفر (2/5%) گروه خونی -O منفی داشتند. از34000 نفر افراد سالم، 11216 نفر (2/33%) گروه خونی +A و 10219 نفر (2/30%) گروه خونی +O، نوزده درصد این افراد گروه خونی +B، هفت درصد افراد سالم گروه خونی +AB، یک درصد از بیماران مبتلا به ریفلاکس و 1% افراد سالم دارای گروه خونی -AB بودند.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد در بیمارانی که دچار ریفلاکس می باشند. گروه خونی +A بیشترین فراوانی را دارد و در مقایسه گروه های خونی افراد مبتلا با فراوانی گروه های خونی در استان آذربایجان غربی ارتباط معنی داری بین گروه های خونی افراد مبتلا و سالم یافت نشد.
    کلید واژگان: ریفلاکس معدی - مروی, سیستم گروه خونی ABO, سیستم گروه خونی Rh
    Sadreddini M., Rasmi Y., Maleki T
    Background And Objective
    Gastro esophageal reflux disease (GRED) is one of the most common digestive disorders. The relationship between H. Pylori infection and blood groups has been demonstrated. Frequency of blood groups was investigated in many gastrointestinal diseases. Since there is no considerable information about the relationship between blood groups and gastroesophageal reflux, in this study we examine the frequency of ABO and Rh group system with gastroesophageal reflux.
    Methods
    In this analytic-descriptive study, patients with gastro esophageal reflux disease that attended in Urmia Imam university hospital digestive clinic after verifying the reflux (pyrosis three times a week for more than three months) enrolled in study and after determining age and sex referred to the laboratory for determining the ABO blood group and Rh factor. Collected data from the blood groups, Rh, age and sex convert to the numerical codes and compare with frequency of blood groups in west Azarbaijan.
    Findings
    In this study 175 patients, 92 male (52.6%) and 83 female (47.4%) have been studied. Mean age of patients was 39.14±12.99 years. Seventy two patients (41.1%) were A+, 2 (1.1%) patients were A-, 27 (15.4%) were B+, 3 (1.7%) were B-, 12 (6.9%) patients were AB+, 1 patient (0.6%) was AB with negative Rh and 49 patients (28%) were O+ and 9 patients (5.2%) were O- blood group. Among 34000 blood donors, 11216 (33.2%) was A+, 10219 (30.2%) was O+, 19% was B+, 7% was AB+ and 1% was AB-.
    Conclusion
    This study shows there is a high frequency of A+ blood group in gastroesophageal reflux patients. According to these results there is no correlation between gastroesophageal reflux disease and ABO and Rh blood group systems.
  • زهره روحی، محمدرضا اصغری، یوسف رسمی، زهرا اصلانی

    تاثیر غلظت های مختلف اسید سالیسیلیک به همراه آب گرم بر عمر پس از برداشت میوه کیوی رقم هایوارد در دمای 5/0± 0 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 95-90% بررسی شد. میوه ها پس از برداشت با محلول اسید سالیسیلیک در غلظت های (0، 1 و 2) میلی مولار تیمار شده و در دمای5/0± 0 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 95-90% به مدت 16 هفته نگهداری شدند. پس از 8 و 16 هفته خواص کیفی میوه شامل سفتی بافت، اسیدهای آلی، مواد جامد محلول، ویتامین C، فعالیت آنتی اکسیدانی، فعالیت آنزیم کاتالاز و پروتئین کل مورد ارزیابی قرار گرفت. اسید سالیسیلیک به طور معنی داری باعث حفظ سفتی بافت میوه شد و بالاترین میزان سفتی بافت مربوط به غلظت 2 میلی مولار اسید سالیسیلیک بود. همچنین کاربرد اسید سالیسیلیک تاثیر معنی داری بر میزان اسیدهای آلی بعد از 16 هفته و ویتامین C پس از 8 هفته نگهداری داشت، اما تاثیر معنی داری بر میزان مواد جامد محلول نداشت. کاربرد اسید سالیسیلیک تاثیر معنی داری بر میزان فعالیت آنتی اکسیدانی نشان داد. اثر اسید سالیسیلیک در افزایش فعالیت آنزیم کاتالاز و پروتئین کل پس از 16 هفته معنی دار بود.

    کلید واژگان: اسید سالیسیلیک, پس از برداشت, فعالیت آنتی اکسیدانی, کیوی
    Z. Rohi, M.R. Asghari, Y. Rasmi, Z. Aslani

    Effect of different concentrations of salicylic acid on postharvest life of kiwifruit (Actinidia deliciosa) cultivar Hayward at 0 ±.5 °C and 90-95% RH was studied. Fruits were treated with salicylic acid (0, 1 and 2 mmol/L-1) and stored at 0±.5°C for 16 weeks. Fruit quality attributes assessment including firmness, total acidity, soluble solid content, ascorbic acid, antioxidant activity, catalase enzyme activity and total protein content was conducted after 8 and 16 weeks of cold storage. Salicylic acid treatment significantly retained fruit firmness and 2 mmol/L-1 was the most effective treatment in retaining fruit firmness. salicylic acid treatment also had a significant effect on total acidity after 16 weeks and ascorbic acid after 8 weeks, but had no significant effect on soluble solid content. Salicylic acid significantly affected on antioxidant activity. Effect of salicylic acid had a significant increase in catalase enzyme activity and total protein content after 16 weeks of cold storage.

  • محمدحسن خادم انصاری، یوسف رسمی، مجید منافی، علی رحیمی پور، الله قادرمرزی
    پیش زمینه و هدف
    آترواسکلروز عامل اصلی ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی می باشد و عفونت ها از جمله آلودگی به هلیکوباکتر پیلوری در ایجاد آترواسکلروز دخالت دارند. در این تحقیق میزان شیوع آلودگی به هلیکوباکتر پیلوری با وجود عوامل زمینه ساز آترواسکلروز و تاثیر این عوامل در مقدار سرمی لیپیدها و لیپوپروتئین ها نیز مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش کار
    IgG اختصاصی هلیکوباکتر پیلوری ارزیابی شد و مقدار سرمی تری گلیسرید، کلسترول، LDL-C، HDL-C، vLDL-C و نسبت کلسترول به HDL-C در نمونه های سرم 100 بیمار مبتلا به آترواسکلروز عروق کرونر و 89 نفر از افراد سالم به عنوان گروه کنترل اندازه گیری گردید.
    یافته ها
    سرم 68 درصد از بیماران و 5/49 درصد از افراد کنترل از نظر آلودگی به هلیکوباکتر پیلوری مثبت بود (05/0p<). نتایج تفاوت معنی داری را از نظر سن میان مردان و زنان در بیماران و گروه کنترل نشان نداد. شاخص توده بدنی در بیماران و گروه کنترل تفاوت معنی داری را نشان نداد (05/0p>). ولی در مقدار میانگین سطح سرمی لیپیدها و لیپوپروتئین ها در بیماران با آترواسکلروز عروق کرونری در مقایسه با گروه کنترل اختلاف معنی داری وجود دارد(05/0p<). اندازه گیری IgG هلیکوباکتر پیلوری نشان داد که در افراد دارای سابقه بیماری معده در مقایسه با افراد بدون سابقه بیماری، تفاوت معنی داری در سطح سرمی IgG هلیکوباکتر پیلوری در مبتلایان به آترواسکلروز عروق کرونر وجود دارد (05/0p<).
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج این تحقیق نشان می دهد که از بین عوامل زمینه ساز، سطح سرمی IgG اختصاصی هلیکوباکتر پیلوری تنها در بیمارانی که سابقه بیماری معده داشتند نسبت به گروه کنترل بیشتر بود یعنی بیماری های معده ای می توانند زمینه ساز تشکیل آتروم و در نهایت بروز بیماری های قلبی شوند. با توجه به نتایج متناقضی که در گزارش های مختلف وجود دارد، مطالعات بیشتری لازم است تا اثرات هلیکوباکتر پیلوری بر ریسک ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی مشخص گردد. پیدا کردن رابطه واقعی بین هلیکوباکتر پیلوری و فاکتورهای خطر قلبی و عروقی امکان دارد یکی از راه های مهم در تلاش برای کاهش دادن میزان ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی باشد.
    کلید واژگان: هلیکوباکتر پیلوری, آترواسکلروز, لیپید, بیماری قلبی و عروقی
    Dr Mohammad Hassan Khadem Ansari *, Dr Yusef Rasmi, Majid Manafi, Dr Ali Rahimipour, Dr Elahe Ghadermarzi
    Background and Aims
    Atherosclerosis is the main reason of cardiovascular diseases, and risk factors incorporated in atherosclerosis involvement include infections like Helicobacter pylori. In the current study the incidence of contamination to Helicobacter pylori, atherosclerosis causing factors, and the effect of these factors on the serum levels of lipids and lipoproteins are studied.
    Materials and Methods
    Along with determination of H. pylori infection, serum level of triglyceride, cholesterol, LDL-C, HDL-C, vLDL-C and cholesterol/HDL-C ratio were also identified in 100 patients with cardiovascular atherosclerosis and 89 healthy people as the control group.
    Results
    Sera of 68% of patients and 49.5% of control group were positive for H. pylori infection (P<0.05). The results showed no significant difference relating to age in males and females and in control groups. Body mass index (BMI) also didn’t differ in the patients and control groups (P>0.05). There was a significant difference in serum levels of lipids and lipoproteins between the patients and the control groups (P<0.05). The results of this study after measurement of H. pylori specific IgG level showed that there was a significant difference in the H. pylori infection rate between the cardiovascular atherosclerosis patients with and without gastric disease (P<0. 05).
    Conclusion
    The results of this study showed that among incorporating factors, seroprevalence of H. pylori specific IgG was higher in patients with gastric disease history than that in the control group, indicating that gastric diseases could incorporate in atherum creation and eventually cardiovascular disorders. Regarding to incoherent results of various studies, there is a necessity to determine the effects of H. pylori on cardiovascular disorders involvement risk. To find the real relationship between H. pylori infection and cardiovascular disease risk factors may be an important challenge to diminish cardiovascular disease involvement rate.
  • ابوالفضل دادخواه، عبدالامیر علامه، فائزه فاطمی، یوسف رسمی، جواد اشرفی هلان*
    زمینه و هدف
    هرچند استامینوفن (پاراستومول) داروی ضد درد و ضد تب بسیار کم خطری است اما مصرف مقادیر بیش از حد آن سبب نکروز گسترده بافت کبد می گردد. در این مطالعه اثرات دوز توکسیک و درمانی استامینوفن بر روی فاکتورهای آنتی اکسیدان آنزیمی و غیر آنزیمی، ظرفیت کل آنتی اکسیدانی پلاسما، آنزیمهای ALT و AST و ساختار بافت کبد در موش های بالغ و نوزاد بررسی گردید که مقاله حاضر در بر گیرنده نتایج تغییرات آنزیم ها و ضایعات هیستوپاتولوژیک کبد است.
    روش ها
    تعداد 24 سر رت نر سفید ویستاردر دو گروه 12 تایی بالغ و نوزاد انتخاب و به طور تصادفی به سه دسته چهارتایی تقسیم شدند. گروه ها به ترتیب، با مقادیر بالا (mg/Kg.b.w 450) و دوز درمانی (mg/Kg.b.w 25) استامینوفن (پاراستامول) تیمار شدند. به موازات آن گروهی از حیوانات با بافر فسفات (PBS) تیمار شده و به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. همه رت ها 24 ساعت بعد کشته شدند و نمونه های بافت کبد در محلول بافرخنثی فرمالین 10% پایدار گردیدند. پس از طی کردن مراحل آماده سازی بافتی و تهیه بلوک های پارافینی، مقاطعی به ضخامت 6 میکرون از بافتها تهیه و به روش هماتوکسیلین و ائوزین رنگ آمیزی شدند. به طور همزمان، نمونه های پلاسما جمع آوری و سطح آنزیم های کبدی آلانین ترانس آمیناز((ALT و آسپارتات ترانس آمیناز ((AST به وسیله اتوآنالیزر اندازه گیری شدند.
    یافته ها
    در مطالعه میکروسکوپیک بافت کبد رت های دریافت کننده دوزتوکسیک استامینوفن اعم از بالغ و نوزاد، نکروز انعقادی مرکز لوبول های کبدی، نفوذ سلول های التهابی، تورم، دژنرسانس آبکی و دژنرسانس گرانولار سلول های کبدی و آثار نکروز تکی این سلول ها مشاهده گردید. در رت های دریافت کننده دوز درمانی، نکروزهای کانونی پراکنده، پرخونی و نفوذ سلول های التهابی وجود داشت. شدت ضایعات بافتی در بالغین بیشتر از نوزادان بود. در بررسی آنزیم های کبدی در بالغین افزایش ALT و در نوزادان افزایش ALT و AST در گروهای دریافت کننده دوز توکسیک معنی دار (P<0.005) بود.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد شدت و وسعت ضایعات ایجاد شده دررت های بالغ بیشتر از نوزادان بود که این امر می تواند بدلیل القاء کمتر سیستم سیتوکروم P450 و القاء پذیری سیستمهای محافظت کننده از جمله برخی از عوامل آنتی اکسیدان در سلولهای کبدی نوزادان نسبت به بالغین باشد.
    کلید واژگان: استامینوفن, نکروز کبدی, ضایعات هیستوپاتولوژیک, AST, ALT, رت
    Dadkhah A., Allameh A.A., Fatemi F., Rasmi Y., Ashrafihelan J. *
    Objectives
    Acetaminophen (Paracetamol) is a widely used antipyretic and analgesic drug, which in overdose can cause extensive hepatic damage. This study initiated to compare differential effects of therapeutic and toxic dose of acetaminophen on enzymatic and non-enzymatic antioxidant factors, plasma total antioxidant capacity, level of plasma AST and ALT and structure of liver in developing and adult rats. In this paper, histopathologic and enzymatic findings are report.
    Methods
    12 neonatal and 12 adult male albino Wistar rats were divided into 2 groups (neonatal and adult). In each group, the rats were randomly divided into 3 subgroups (n=4/group). Treated groups were given single low (25 mg/Kg.b.w) and high dose of APAP (450 mg/Kg.b.w), respectively. Controls received phosphate buffer salin (PBS) only as the vehicle. All animals were euthanized after 24 hours and necropsied. Tissue samples from the liver were fixed in 10% neutral buffered formalin, embedded in paraffin and sectioned at 6 microns and stained with H&E for histopathological examination. The level of plasma AST and ALT were also measured by autoanalyser.
    Results
    Histopathologic examination revealed centrilobular necrosis, infiltration of inflammatory cells, swelling, granular degeneration, fatty change and single cell necrosis of hepatocytes in subgroups that received high dose of acetaminophen. Congestion, scattered foci of hepatocytes necrosis and inflammatory cell infiltration were observed in subgroups that received low dose of acetaminophen. The lesions were more severe in adult than neonatal rats. ALT in adult and ALT and AST levels in neonatal rats were significantly increased in high dose subgroups (p<0/05).
    Conclusion
    The results of this study indicated that the lesions in liver were more severe in adults than neonatal rats. This can be due to inducible certain antioxidant factors and less severe induction of cytochrome P450 in neonatal rat hepatocytes than in adults.
    Keywords: Acetaminophen, Hepatic necrosis, Histopathologic lesions, ALT, AST, Rat
  • سیکلواکسیژنازها، پیشگیری و درمان سرطان
    رویا شریفی، مهدی هدایتی، یوسف رسمی، محمد رحمتی یامچی، فائزه فاطمی، ابوالفضل دادخواه، عبدالامیر علامه *

    هر دو Cox- و 2 Cox- آنزیمی کلیدی در تبدیل اسید آراشیدونیک به پروستاگلاندینها و دارای دو ایزوزیم 1 (Cox) سیکلواکسیژناز در اکثر بافتها بطور Cox- ایزوزیم بهوسیله داروهای ضد التهابی غیر استروئیدی نظیر ایندومتاسین و ایبوپروفن مهار میشوند. آنزیم 1 به عنوان جزئی از واکنش های التهابی در Cox- پیوسته بیان می شود و در عملکردهای فیزیولوژیک دخیل است، در حالی که آنزیم 2 با التهاب، درد، ر گزایی، Cox- پاسخ به تحریکات خارج سلولی سریعا القاء شده و در اعمال پاتولوژیکی دخالت دارد. در حقیقت، 2 ممکن است در ایجاد سرطان داشته باشد، در تحقیقات جدید به عنوان یک Cox- سرطان و الزایمر ارتباط دارد. با توجه به نقشی که 2 استراتژی امیدبخش و موثر برای درمان و جلوگیری از سرطان مورد توجه قرار گرفته است.

    کلید واژگان: سیکلواکسیژناز, سرطان, پروستاگلاندین, داروهای ضد التهابی غیر استروئیدی
    Cyclooxygenase prevention and treatment
    Sharifi R, Hedayati M, Rasmi Y, Rahmati-Yamchi M, Fatemi F, Dadkhah A, Allameh AA*

    Cyclooxygenase (COX) is the key enzyme required for the conversion of arachidonic acid to prostaglandins. Two cycloxygenase isoforms have been identified and are referred to as COX-1 and COX-2. Both enzymes are blocked by nonselective anti-inflammatory drugs (NSAID), such as indomethacin and ibuprofen. COX-1 is an enzyme normally found in tissues and is involved in physiological functions, while COX-2 is an acute phase reactant associated with inflammation. Recently, COX-2 has been found to be associated with hyperalgesia, angiogenesis, cancer and Alzheimers disease. The suggestion that COX-2 is causally linked to cancer offers a new approach to extending our knowledge about the neoplastic phenomenon and improving management of human malignant diseases.

    Keywords: Cyclooxygenase, Cancer, Prostaglandin, Non-steroidal anti-inflammatory drugs
  • علیرضا شیرپور، علی تقی زاده افشاری، امیرعباس فرشید، عبدالامیر علامه، یوسف رسمی، حسین مغانچی زاده، مجتبی کریمی پور، رامین سعادتیان، ابوالفضل دادخواه تهرانی
    مقدمه
    در این مطالعه تاثیر ویتامین E بر نفروپاتی ناشی از دیابت، ظرفیت آنتی اکسیدانتی پلاسما و پراکسیداسیون لیپیدها مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    24 راس رت نر نژاد وستار با میانگین وزنی 20±250 گرم انتخاب شدند. 16 قطعه از رت ها با تزریق استرپتوزوتوسین (60میلی گرم بر کیلوگرم) دیابتی شدند. رت ها به سه گروه 8 تایی شامل گروه غیر دیابتی،دیابتی درمان نشده و دیابتی درمان شده با روزانه 300 میلی گرم ویتامین E تقسیم شدند بعد از 8 هفته تمام رت ها با هیدرات کلرال بیهوش شدند. پس از خونگیری کلیه ها برداشته شدند و در فرمالین بافری 10% قرار گرفتند. پلاسما و گلبول های قرمز نمونه های خونی از هم جداشدند. ظرفیت آنتی اکسیدانتی پلاسما به روش FRAP و میزان مالون دی آلدئید(MDA) به عنوان شاخص پراکسیداسون چربی ها مورد سنجش قرار گرفتند. نمونه های کلیوی از نظر تغییرات ساختمان گلومرولی و توبولی و پرولیفراسیون سلول های فوکال مورد مطالعه قرار گرفتند.
    یافته ها
    در موش های سالم، دیابتی و دیابتی درمان شده با ویتامین E میزان MDA به ترتیب 6.6±126.14، 17±245.2 و 9±170.8 نانومول بر گرم هموگلوبین بود. در گروه دیابتی درمان شده با ویتامین E کاهش معنی دار میزان MDA نسبت به گروه دیابتی درمان نشده نشان گر کاهش پراکسیداسیون لیپیدها در این گروه است(p<0.01). ظرفیت آنتی اکسیدانتی نیز در سه گروه ذکر شده به ترتیب 23.33±582.7، 23.79±586.2، 30.82±808.7، میلی مولار در لیتر بود. ظرفیت آنتی اکسیدانتی پلاسما در گروه درمان شده با ویتامین E نسبت به دو گروه اول افزایش معنی دار نشان داد (p<0.05) در موش های دیابتی درمان نشده پرولیفراسیون منتشر گلومرولی و تورم سلولی منتشر و تغییرات هیالینه مشاهده شد. هم چنین دیواره عروق ضخیم می باشند. این تغییرات در رت های تحت درمان با ویتامین E تخفیف محمسوس نشان دادند.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که ویتامین E به عنوان یک آنتی اکسیدانت سبب کاهش اثرات استرس اکسیداتیو و بهبود نفروپاتی ناشی از دیابت می شود.
    کلید واژگان: دیابت, نفروپاتی, استرس اکسیداتیو, ویتامین E, آنتی اکسیدانت
    Ar Shirpour, At Tagizadeh Afshari, A. Farslihid, Aa Alameh, Y. Rasmi, H. Mogandizadeh, M. Krimipoor, R. Saadatiyan, A. Dadkhah Tehrani
    Introduction
    In present study the effect of vitamin E on diabetes induced nephropathy, plasma antioxidant capacity and lipid peroxidation was investigated.
    Materials And Methods
    24 male wistar rats with average body weight of 250 ± 20 gr were chosen. 16 rats, diabetized by STZ (60 mg/kg B.W, i.p) were divided into 3 groups (n=8) of non-diabetic, diabetic non-treated and diabetic treated with Vit.E (300 mg daily). After 8 weeks all rats were anaesthetized by hydrate chloral. After blood sampling, kidneys were removed and kept in 10% formalin buffer. Plasma and red blood cells of blood samples were separated. Plasma antioxidant capacity by FRAP method, and malondialdehyde (MDA) as lipid peroxidation indicator were measured. Also renal samples were studied for focal cell proliferation and glomerule and tubule structural changes.
    Results
    MDA in non-diabetic, diabetic and diabetic treated with Vit.E rats was 126.14±6.6, 245.2±17 and 170.8±9 nmol/grHb respectively. Significant attenuation of MDA in diabetic treated with Vit. E rats showed decrease of lipid peroxidation in comparison to the diabetic non treated group (P<0.01). Antioxidant capacity in the three groups mentioned was 582.7±23.33, 586.2±23.79 and 808.7±30.82 mmol/lit respectively. Plasma antioxidant capacity in Vit.E treated rats showed significant augmentation comparing to the first two groups (P<0.05). In the non-treated rats, glomerule diffused proliferation, cell diffused inflammation and hyaline changes were seen arteries walls also showes thickening. These changes were significantly reduction in rats treated with Vit. E.
    Conclusion
    This study showed that Vit. E causes decrease the oxidative effects stress and improve diabetes induced nephropathy.
  • علی تقی زاده افشاری، علیرضا شیرپور، امیرعباس فرشید، عبدالامیر علامه، یوسف رسمی، رامین سعادتیان
    پیش زمینه و هدف
    امروزه استرس اکسیداتیو و رادیکال های آزاد ناشی از آن به عنوان یک عامل مهم در پاتوژنی ناشی از دیابت شناخت می شود. در این مطالعه تاثیر پودر زنجبیل بر نفروپاتی ناشی از دیابت، ظرفیت آنتی اکسیدانتی پلاسما و پراکسیداسیون لیپید ها مورد بررسی قرار گرفته است.
    مواد و
    روش
    در مطالعه 18 قطعه موش رت نر نژاد وستار با میانگین وزنی 250±20 گرم انتخاب شدند. 16 قطعه از رت ها با تزریق زیر صفاقی استرپتوزوتوسین (STZ) با دوز 60 mg/kg دیابتی شدند. رت ها به 3 گروه 8 تایی شامل گروه غیر دیابتی (ND) گروه دیابتی درمان نشده DNT و گروه دیابتی درمان شده با زنجبیل (D+G) تقسیم شدند. گروه دیابتی درمان شده با زنجبیل همراه با غذای مصرفی شبانه روزی پودر زنجبیل به میزان 5% غذا دریافت می کردند. بعد از 8 هفته تمام رت ها با تزریق زیر صفاقی هیدرات کلرال 10% به میزانcc 0.5‍‍ به ازای هر 100 گرم وزن بدن بیهوش شدند از تمام رت ها خون گیری از طریق قلب انجام گرفت و بعد از باز کردن حفره شکم کلیه ها برداشته شدند و در محلول فرمالین بافری 10% قرار گرفتند. پلاسما و گلبول های قرمز نمونه های خونی به وسیله سانتریفوژ کردن از هم جدا شدند. ظرفیت آنتی اکسیدانتی پلاسما به روش FRAP و میزان مالون دی آلدیید (MDA) غشا گلبول قرمز به عنوان شاخص پراکسیداسیون لیپید ها مورد سنجش قرار گرفتند. نمونه های کلیوی نیز بعد از برش گیری و رنگ آمیزی، از نظر تغییرات ساختمان گلومرولی و توبولی و پرولیفراسیون سلول های فوکال مورد مطالعه قرار گرفتند.
    یافته ها
    میزان MDA در موش های سالم، دیابتی و دیابتی درمان شده با زنجبیل به ترتیب 6.6±126.4 و 17.2±254.26 و 7.4±62.048 نانومول برگرم هموگلوبین بود. در گروه دیابتی درمان شده با زنجبیل کاهش معنی دار میزان MDA نسبت به دو گروه اول نشانگر کاهش پراکسیداسیون لیپید ها در این گرو هاست (P<0.01).
    ظرفیت آنتی اکسیدانتی نیز در سه گروه ذکر شده به ترتیب 23.33±582.7، 23.79±586.2 و 19.58±763.5 میلی مولار در لیتر بود. ظرفیت آنتی اکسیدانتی پلاسما در گروه درمان شده با زنجبیل نسبت به دو گروه اول افزایش معنی دار نشان داد (P<0.05).
    در موش های دیابتی درمان نشده پرولیفراسیون منتشر گلومرولی و تورم سلولی منتشر و تغییرات هپارینه مشاهده شد. همچنین دارای دیواره عروق ضخیم بودند. این تغییرات درموش های رت تحت درمان با زنجبیل تخفیف محسوس نشان می دهند.
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که پودر زنجبیل سبب کاهش پراکسیداسیون لیپید ها، افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانتی پلاسما و تخفیف نفروپاتی کلیوی می شود.
    کلید واژگان: زنجبیل, نفروپاتی, دیابت, لیپید پرواکسیداسیون, آنتی اکسیدانت
  • فاطمه کرمی تهرانی، ابراهیم جوادی، یوسف رسمی
    سرطان سینه یکی از شایع ترین سرطان ها در زنان می باشد. مشاهده گردیده است که نرخ شیوع این نوع سرطان در جوامعی که بیماری گواتر شایع است و نیز در افرادی که مبتلا به هیپوتیروئیدیسم بالینی هستند در مقایسه با افرادی که یوتیروئید یا هیپرتیروئید هستند، بیشتر است. تعدادی از محققین نشان دادند که بالعکس، شیوع هیپوتیروئیدیسم در بیماران مبتلا به سرطان پستان افزایش نشان می دهد در یک مورد نیز گزارش شده است که بیماران مبتلا به سرطان پستانی که بیماری تیروئیدی نیز دارند، دارای پیش آگهی ضعیفی هستند و تعقیب و بررسی مقادیر هورمون های تیروئیدی می تواند در درمان سرطان پستان سودمند و مفید باشد، اما این نتایج به طور عمومی به دست نیامده است.
    هدف این پژوهش آن است که رابطه احتمالی بین میزان هورمون های تیروئیدی سرم (TSH، 3T و 4T) و فاکتورهای پیش آگهی را در سرطان سینه تحقیق کند. به این منظور از 45 بیمار مبتلا به سرطان سینه و 20 نفر از افراد کنترل خون دریافت گردید و هورمون های تیروئیدی با سیستم RIA اندازه گیری گردیدند. به غیر از نمونه خون، نمونه بافت ترمور بیماران فوق پس از عمل جراحی جمع آوری شد و میزان گیرنده های استروژن و پروژسترون آنها با روش DCC اندازه گیری شدند.
    نتایج این پژوهش نشان داد که یک کاهش معنی دار در میزان سرمی 3T در افراد دارای تومور خوش خیم در مقایسه با گروه کنترل دیده می شود.
    زمانی که مقادیر 3T و -Up3T و FTI گروه دارای تومور بدخیم با کنترل ها مقایسه گردید مشاهده شد که یک کاهش معنی دار در مقادیر سرمی بیماران نسبت به گروه کنترل وجود دارد.
    به علاوه بررسی مقادیر هورمون ها در درجه های مختلف تومور نشان داد که مقدار -Up3T در بیماران دارای تومور درجه II در مقایسه با بیماران دارای تومور درجه III بیشتر است و اختلاف معنی داری بین این دو گروه دیده می شود.
    با انجام تست های آماری مشخص شد که بین هورمون های تیروئیدی سرم (4T، 3T، -Up3T، FTI و TSH) و دیگر فاکتورهای پیش آگهی نظیر تعداد گروه های لنفاوی، سن، نوع بافت سرطانی، وضعیت قادگی و وضعیت گیرنده ER و PgR هیچ گونه اختلاف معنی داری که موید وابستگی هورمون های تیروئیدی به فاکتورهای پیش آگهی باشد وجود ندارد.
    کلید واژگان: هورمون های تیروئیدی, فاکتورهای پیش آگهی, استروژن, پروژسترون, سرطان سینه
    Karami Tehrani F.(L), Javadi E.(), Rasmi Y()
    Breast cancer is one of the most common cancer among women. It has been claimed that the incidence of breast cancer in women is higher in populations with goiter and in patients with clinical hypothyroidism than in those who are euthyroid or hyperthyroid. It has also been reported that there is an increased incidence of hypothyroidism in patients with breast cancer. However, some workers have not found such an association. Once breast concer is clinically diagnsed it has been claimed that patients with thyroid disease have a poor prognosis and the administration of thyroid hormones is beneficial in the treatment of breast cancer, but these results are not universally accepted.The purpose of this study is to investigate the possible correlation between serum thyroid hormones (T4, T3), FTI, T3-Uptake, and TSH and prognostic factors in breast cancer. Blood samples were taken from 45 patients with breast cancer as well as normal controls, Serum hormones were measured using RLA techniques. In addition malignant tissues were removed surgically and oestrogen and progesterone receptor content of cytosol were estimated by Dee method. The result of this study revealed that there is a significant decrease in the level of serum T3 of patients with benign disease in comparison with those of controls when serum T3 and FTI of cancer patients were compared to those of controls a decrease was observed in the serum values of breast cancer patients. The differnces were statistically significant.In addition, with regard to the grade, T3-Uptake was shown to be significantly higher in patients with grade II than those of grade III. There were no correlation between serum thyroid hormones (T4, T3), T3-Uptake, FTI and TSH and other prognostic factors such as lymph node involvement, age, histological typeds, menoposal status and tumor oestrogen and progesterone receptors.
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال