به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

. amir hossein haghighi

  • سعید رمضانی*، زینب فیروزهء، امیرحسین حقیقی، محمدرضا حامدی نیا
    مقدمه و هدف

    افزایش هزینه انرژی در درمان چاقی و اختلالات آن ضروری است. مایوستاتین می تواند این سازوکار را تضعیف نماید، درحالیکه تمرین ورزشی مهارکننده ی مایوستاتین است. پژوهش حاضر به بررسی اثر12 هفته تمرین تناوبی با سه شدت کم، متوسط و زیاد برمایوستاتین سرم زنان غیرفعال چاق و دارای اضافه وزن پرداخته است. 

    مواد و روش ها

    در مطالعه حاضر، 47 زن (25/3±2/40سال) غیرفعال چاق و دارای اضافه وزن به روش تصادفی ساده در چهارگروه شدت کم، شدت متوسط، شدت زیاد وکنترل قرارگرفتند (هرگروه تمرینی12وکنترل11نفر). برنامه تمرین تناوبی12 هفته ای با سه جلسه در هفته و شدت های50 تا 63 ، 64 تا 76 و 77 تا93 درصد حداکثر ضربان قلب به اجرا درآمد.نمونه گیری درحالت ناشتا انجام گرفت. آنالیز داده های آماری با آزمون تحلیل واریانس اندازه های مکرر در سطح معنی داری (05/0<p) انجام شد.

    نتایج

    12هفته تمرین تناوبی با شدت های مختلف، تغییر معنی داری در مایوستاتین سرم زنان غیرفعال چاق و دارای اضافه وزن ایجاد نکرد، همچنین بین گروه های تمرینی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0>p).ازطرفی در هر سه شدت تمرینی اختلافات معنی داری در شاخص های ترکیب بدن و VO2max (بیشینه اکسیژن مصرفی برحسب میلی لیتر درکیلوگرم وزن بدن دردقیقه) درمقایسه با قبل آن ایجاد شد. اختلافات معنی داری درشاخص نسبت دورکمر به دور لگن و شاخص توده بدنی بین گروه شدت زیاد و گروه کنترل، در شاخص درصد چربی بدن بین هر سه شدت تمرینی با گروه کنترل و در شاخص VO2max بین گروه شدت زیاد با سه گروه دیگر و بین گروه شدت متوسط با گروه کنترل ملاحظه گردید.

    نتیجه گیری

    با وجود عدم تغییر مایوستاتین سرم متعاقب12 هفته تمرین تناوبی با سه شدت مختلف، تغییرات مطلوبی در شاخص های ترکیب بدن و VO2max با برتری گروه شدت زیاد نسبت به سایر گروه های تمرینی ایجاد شد، بنابراین می توان ازاین شدت تمرینی برای بهبود مطلوب ترکیب بدن و افزایش VO2max زنان غیرفعال چاق و دارای اضافه وزن استفاده نمود.

    کلید واژگان: مایوستاتین, تمرین تناوبی, چاقی, قهوه ای شدن چربی, زنان غیرفعال
    Saeed Ramezani *, Zeynab Firozeh, Amirhossein Haghighi, Mohamadreza Hamedinia
    Background and Objective

    Increasing energy expenditure is necessary in the treatment of obesity and its disorders.Myostatin can weaken this mechanism, while exercise is an inhibitor of myostatin.The present study investigated the effect of 12weeks of interval training with three intensities of low, medium and high on serum myostatin of inactive-obese and overweight women.

    Materials and Methods

    In the present study, 47inactive, obese and overweight women (40.2±3.25 years old) were randomly assigned to four groups: low, moderate, high intensity and control. A 12 week interval training program with three sessions per week and intensities of 50-63, 64-76 and 77-93% of the maximum heart rate was implemented. Sampling was done in the fasting state. Statistical data was analyzed by ANOVA for repeated measures at a significant level of p<0.05.

    Results

    12 weeks of interval training in different intensities did not cause a significant change in the serum myostatin in inactive obese and overweight women and between the exercise groups (P>0.05). In three intensities, there were significant differences in the indicators of body composition and VO2max compared to the before training. Significant differences in the waist to hip ratio and bodymass index between the high intensity and control group, in the body fat percentage index between three exercise intensities with control group and inVO2max between high intensity and three other groups and between the moderate intensity and control group was observed.

    Conclusion

    Despite the lack of change in serum myostatin after12 weeks of interval training with three different intensities, there were favorable changes in the body composition and VO2max indices with the superiority of the high intensity group compared to other training groups. Therefore,this training intensity can be used to improve the body composition and increase theVO2max of obese and overweight inactive women.

    Keywords: Myostatin, Interval Training, Obesity, Fat Browning, Inactive Women
  • معرفی نانوذرات اکسید روی و بیان تعدادی از کاربردهای غیرزیستی آن در علوم مهندسی
    امیرحسین حقیقی*، شیدا اسماعیل زاده

    نانومواد اکسید روی، غیر سمی، دوستدار محیط زیست، زیست تخریب پذیر، دارای قیمت کم و به راحتی قابل تهیه می باشند. این نانوماده دارای خواص فیزیکی، شیمیایی، نوری و الکتریکی ویژه ای می باشد. همچنین دارای روش های سنتز مختلفی بوده که می توان نانوذرات تولید شده را با مواد آلی، پلیمری و فلزی و متناسب با کاربرد و هدف مورد نیاز اصلاح نمود و خواص و سازگاری آنها را ارتقا داد و برای کاربردهای مختلف اعم از پزشکی و مهندسی استفاده نمود. علاوه بر این دارای ساختار یا شکل های مختلفی در مقیاس نانو بوده و می توان آنها را در یک، دو یا سه بعد بصورت نانو تولید نمود. همه این ویژگی ها باعث شده تا از این نانومواد، در بهبود خواص مواد و کاربردهای مختلفی مانند مواد پلاستیکی و لاستیکی، غذایی و بهداشتی، دارویی و پزشکی، رنگ، ساختمان و بسیاری کاربردهای دیگر استفاده شود. لذا در این مقاله به صورت مختصر در مورد کاربردهای مهندسی یا غیرزستی نانوذرات اکسید روی مانند کاربرد در صنایع پلیمری، کاغذ، حسگرها، ساخت کاتالیزورها جذب فلزات سنگین و صنایع نفت صحبت شده است.

    کلید واژگان: نانوذرات اکسید روی, کاربردهای غیرزیستی, صنایع پلیمری, حسگرها, کاتالیزور, کاغذ
    Introducing zinc oxide nanoparticles and describing a number of its non-biological applications in engineering sciences
    Amirhossein Haghighi *, Esmaielzadeh Sheida

    Zinc oxide nanomaterials are non-toxic, environmentally friendly, biodegradable, low-cost and easily available. This nanomaterial has special physical, chemical, optical and electrical properties. It also has various synthesis methods that can modify the produced nanoparticles with organic, polymeric and metallic materials according to the required application and purpose and improve their properties and compatibility and use them for various applications including medicine and engineering. In addition, it has different structures or shapes on the nano scale and they can be produced in one, two or three dimensions in nano form. All these features have made these nanomaterials to be used in improving the properties of various materials and applications such as plastic and rubber materials, food and health, pharmaceutical and medical, paint, construction and many other applications. Therefore, this article briefly talks about the engineering or non-engineering applications of zinc oxide nanoparticles, such as applications in polymer industries, paper, sensors, making catalysts, absorbing heavy metals and oil industry.

    Keywords: Zinc Oxide Nanoparticles, Non-Biological Applications, Polymer Industries, Sensors, Catalyst, Paper
  • فخرالدین ایزدی منش، امیرحسین حقیقی*، سید علیرضا حسینی کاخک، مجید اسدی شکاری، حمید معرفتی

    زمینه و هدف:

     اتوفاژی، یک فرآیند تخریب وابسته به لیزوزوم حفاظت شد ه است که به حفظ هموستاز و سازگاری متابولیکی سلول کمک می کند . هد ف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر تمرین تد اومی با شد ت متوسط بر بیان ژن های C/EBPβ و mTOR مرتبط با اتوفاژی، د ر قشر پیشانی موش های صحرایی وابسته به METH بود .

     روش تحقیق:

    تعداد 32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار، به طور تصاد فی به چهار گروه مساوی (8=n) سالین، METH اولیه، METH ثانویه، و METH - تمرین تقسیم شدند . METH به مقد ار پنج میلی گرم/کیلوگرم به مد ت 21 روز تزریق شد . آزمون واماند ه ساز و میانگین سرعت بیشینه موش ها برای طراحی برنامه تمرین محاسبه و برنامه تمرین شامل 24 دقیقه د وید ن با شدت 60-65 د رصد سرعت بیشینه بر روی نوارگرد ان، به مدت هشت هفته (پنج جلسه د ر هفته) انجام شد . در پایان، برای ارزیابی تغییرات بیان ژنی شاخص های C/EBPβ  و mTOR، بافت قشر پیشانی موش های صحرایی استخراج شد . نتایج با استفاد ه از روش تحلیل واریانس یک راهه د ر سطح معنی د اری 0/05≥p استخراج گرد ید .

    یافته ها

    تزریق مت آمفتامین د ر گروه های مت آمفتامین اولیه و ثانویه، منجر به افزایش معنی دار بیان ژن C/EBPβ نسبت به گروه سالین شد (به ترتیب با 001/p=0 و 005/0=p)؛ اما د ر گروه مت آمفتامین اولیه نسبت به گروه سالین، منجر به کاهش معنی د ار بیان ژن mTOR شد  (04/p=0). تمرینات تد اومی با شد ت متوسط د ر گروه مت آمفتامین-تمرین، منجر به کاهش معنی د ار بیان ژن C/EBPβ نسبت به گروه METH اولیه شد (04/p=0)؛ اما نسبت به گروه های METH اولیه و ثانویه، موجب افزایش معنی د ار بیان ژن  mTOR گردید .

    نتیجه گیری

     احتمالا تزریق مت آمفتامین باعث تشد ید بیان ژن اتوفاژیک C/EBPβ د ر قشر پیشانی مغز می شود ؛ د ر حالی که تمرینات تد اومی با شد ت متوسط، می تواند به عنوان یک راهکار پیشگیرانه، باعث تعد یل و تنظیم اتوفاژی ناشی از مت آمفتامین، از طریق افزایش بیان ژن mTOR د ر مغز شود .

    کلید واژگان: تمرین تد اومی, بیان ژن های اتوفاژی, مت آمفتامین, قشر پیشانی
    Fakhreddin Izadimanesh, Amirhossein Haghighi *, Seyed Alireza Hosseini Kakhk, Majid Asadi- Shekaari, Hamid Marefati
    Background and Aim

    Autophagy is a protected lysosome-dependent cellular degradation process that helps maintain homeostasis and metabolic adaptation of the cell. The aim of the present study was to investigate the effect of moderate intensity continuous training on the expression of C/EBPβ and mTOR genes related to autophagy in the frontal cortex of methamphetamine-dependent rats.

    Materials and Methods

    Thirty two male Wistar rats were randomly divided into four equal groups (n=8) of saline, primary methamphetamine, secondary methamphetamine, and methamphetamine-training. Methamphetamine was injected in the amount of five mg/kg for 21 days. The exhausted endurance test and the average maximum speed of the rats were calculated in order to design the training program as it included 24 minutes of running with an intensity of 60-65% of the maximum speed on the treadmill for eight weeks (five sessions per week). At the end, to evaluate gene expression changes, C/EBPβ-mTOR indices were extracted from the frontal cortex tissue of the rats. The results were extracted using one-way analysis of variance at a significance level of p≤0.05.

    Results

    Methamphetamine injection in the primary and secondary methamphetamine groups  indicated a significant increase in C/EBPβ gene expression compared to the saline group (p=0.001 and p=0.005, respectively), but in the group early methamphetamine  showed a significant decrease in mTOR gene expression compared to the saline group (p=0.04). Moreover, moderate intensity continuous training in the methamphetamine-exercise group indicated a significant decrease in C/EBPβ gene expression compared to the primary methamphetamine group (p=0.04), but as compared to the primary and secondary methamphetamine groups showed significantly increased mTOR gene expression.

    Conclusion

    Methamphetamine injection could probably increases the expression of C/EBPβ autophagic gene in the frontal cortex of the brain; while continuous exercises with moderate intensity, as a preventive strategy, can moderate and regulate autophagy caused by methamphetamine, through increasing mTOR gene expression in the brain.

    Keywords: Continuous Training, Expression Of Autophagy Genes, Methamphetamine, Frontal Cortex
  • امیرحسین حقیقی، اکرم قربعلی*

    خودکارآمدی تحصیلی یکی از عوامل مهمی است که در موفقیت تحصیلی نقش دارد، بنابراین شناسایی عوامل موثر بر آن از اهمیت زیادی برخوردار است. هدف این پژوهش تعیین نقش واسطه ای نشانگان وانمودگرایی در رابطه ی بین خودپنداره ی تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی بود. طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه ی آماری پژوهش شامل تمام دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب در سال تحصیلی 1401-1400 بود. 294 دانشجو به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به مقیاس های خودپنداره ی تحصیلی دانشجویان (رینولدز، رامیرز، ماگرینا و آلن، 1980)، نشانگان وانمودگرایی (کلانس، 1985) و خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان (اوون و فرامن، 1988) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری همبستگی، تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی بر اساس روش بارون و کنی و آزمون سوبل استفاده شد. یافته ها نشان داد بین نشانگان وانمودگرایی با خودپنداره ی تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی همبستگی منفی معنادار و بین خودکارآمدی تحصیلی و خودپنداره ی تحصیلی همبستگی مثبت معنادار وجود داشت. همچنین یافته های تحلیل رگرسیون نشان داد نشانگان وانمودگرایی در رابطه ی بین خودپنداره ی تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی نقش واسطه ای دارد. نتایج این پژوهش نشان داد خودپنداره ی تحصیلی منفی، دانشجویان را مستعد وانمودگرایی کرده که به نوبه ی خود به احساس بی کفایتی تحصیلی و بی اعتمادی به توانایی های تحصیلی منجر می شود و در نتیجه خودکارآمدی تحصیلی آن ها را تضعیف می کند.

    کلید واژگان: نشانگان وانمودگرایی, خودپنداره ی تحصیلی, خودکارآمدی تحصیلی
    Amirhossein Haghighi, Akram Ghorbali*

    Academic self-efficacy is one of the important factors that in academic success, so identifying the factors affecting it is very important. The aim of this study was to investigate the mediating role of the Imposter Syndrome in the relationship between academic self-concept and academic self-efficacy. The research design was descriptive and correlational, and the statistical population included all masters and doctoral students of the Islamic Azad University (South Tehran Branch) in the academic year 2021-22. A total of 294 students volunteered to take part in the study and responded to Students' Academic Self-Concept Scale (Reynolds, Ramirez, Magrina, & Allen, 1980); the Impostor Syndrome Scale (Clance, 1985) and the College Academic Self-Efficacy Scale (Owen and Froman, 1988). Correlation coefficient and hierarchical regression based on Baron and Kenny’s method and Sobel’s test were used to analyze the data. Findings of the research showed that there was a significant negative correlation between the Impostor Syndrome with academic self-concept and academic self-efficacy, and a significant positive correlation between academic self-efficacy and academic self-concept. Also regression analysis showed that the Impostor Syndrome had a mediating role in the relationship between academic self-concept and academic self-efficacy. Overall, results of this study suggest that a negative academic self-concept may increase the Imposter syndrome in students, which in turn leads to feelings of academic inadequacy and distrust of academic ability and thus, academic self-efficacy may be weakened.

    Keywords: Impostor Syndrome, Academic Self-Concept, Academic Self-Efficacy
  • فاطمه شهری، امیرحسین حقیقی*، رویا عسکری، هادی شهرآبادی
    هدف 

    تمرین هم زمان (استقامتی مقاومتی) یکی از روش های جلوگیری از شیوع بیماری های مرتبط با چاقی از جمله بیماری قلبی عروقی و اختلال عملکرد تیروئید است. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر تمرین هم زمان برهورمون تحریک کننده تیروئید، نیم رخ لیپیدی و شاخص های عملکرد جسمانی در زنان دارای اضافه وزن و چاق بود.

    روش ها

    در این مطالعه نیمه تجربی 30 زن دارای اضافه وزن و چاق با میانگین و انحراف استاندارد سن 3/15± 47/00 سال و نمایه توده بدنی 4/68± 31/31 کیلوگرم بر متر مربع جهت اجرای تحقیق به طور تصادفی در 2 گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. تمرین هم زمان برای 8 هفته و 3 جلسه در هفته اجرا شد. تمرین مقاومتی به کمک دیوار یا باندهای کشی با 10 تا 12 تکرار اجرا شد. تمرین استقامتی شامل دویدن با تناوب های 1 دقیقه ای و با شدت 60 تا 75 درصد حداکثر ضربان قلب و طناب زنی با تناوب های 1 دقیقه ای و با شدت 40 تا 45 پرش در دقیقه بود. داده های تحقیق با استفاده از روش آماری آنالیز واریانس با اندازه های مکرر و آزمون تعقیبی توکی تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    تمرین هم زمان به طور معنی داری استقامت هوازی، قدرت عضلانی بالاتنه و پایین تنه و سطح لیپوپروتئین با چگالی بالا را افزایش و نمایه توده بدنی را کاهش می دهد (05/P≤0)، در حالی که در وزن بدن، درصد چربی بدن، نسبت دور کمر به باسن، کلسترول تام، تری گلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی کم و هورمون تحریک کننده تیروئید تغییر معنی داری مشاهده نشد (P>/05).<p).

    نتیجه گیری

    تمرین هم زمان می تواند در بهبود سطوح لیپوپروتئین با چگالی بالا و برخی از شاخص های عملکرد جسمانی در زنان دارای اضافه وزن و چاق موثر باشد. به هر حال، تحقیق بیشتری جهت روشن شدن این مسئله نیاز است.</p).

    کلید واژگان: تمرین هم زمان, عملکرد جسمانی, هورمون تحریک کننده تیروئید, چاقی, نیم رخ لیپیدی
    Fateme Shahri, Amirhossein Haghighi*, Roya Askari, Hadi Shahrabadi
    Objective

    The concurrent endurance-resistance training is one of the methods to prevent the complications of obesity, including cardiovascular diseases and thyroid dysfunction. This study aims to investigate the effect concurrent endurance-resistance training on thyroid stimulating hormone (TSH) level, lipid profile, and physical function indicators in overweight and obese women.

    Methods

    In this quasi-experimental study, 30 overweight and obese women (Mean age: 47±3.15 years, BMI: 31.31± 4.68 kg/m2) were randomly divided into two training (n=15) and control (n=15) groups. The concurrent training was performed for eight weeks, three sessions per week. The resistance training was performed with the help of the wall or elastic bands at 10-12 reps. The endurance training included running with an intensity of 60-75% HRmax and one-min intervals and skipping rope with intensity of 40-45 jumps per min and one-min intervals. The data were analyzed using repeated measures analysis of variance and Tukey’s post hoc test.

    Results

    Concurrent training significantly increased endurance, upper and lower body muscle strength, and high-density lipoprotein level, and reduced BMI (P≤0.05), while body weight, body fat percentage, waist to hip ratio, total cholesterol, triglyceride, low-density lipoprotein, and TSH did not show any significant changes (P>0.05). 

    Conclusion

    Concurrent endurance-resistance training can be effective in improving HDL level and some physical function indicators in obese and overweight women. However, more research is needed in this field.

    Keywords: Concurrent Training, Physical Function, Thyroid Stimulating Hormone (TSH), Obesity, Lipid Profile
  • امیرحسین حقیقی *، شیدا اسمعیل زاده

    فرآیند سریع صنعتی شدن و افزایش استفاده زیاد از فلزات سنگین مانند جیوه، کادمیم، سرب، مس، نقره و آرسنیک در دو دهه گذشته به طور اجتناب ناپذیری منجر به افزایش این فلزات در محیط های آبی شده است. ورود این گونه ترکیبات از طریق فاضلاب های صنعتی، شهری و کشاورزی و غیره شرایطی را به وجود آورده که همواره تهدیدی برای سلامتی انسان ها به شمار می رود. بنابراین حذف این آلاینده ها از دیدگاه بهداشت عمومی و کنترل آلودگی محیط زیست بسیار ضروری است. لذا در این مقاله به صورت خلاصه به بررسی و کاربرد تعدادی از اکسیدهای نانوفلزی که در جداسازی این مواد خطرناک استفاده می شوند و همچنین فاکتورهای موثر بر فرآیند حذف آنها، پرداخته شده است.

    کلید واژگان: کاتیون های فلزات سنگین, جاذب, آلاینده ها
    Amir Hossein Haghighi *, Sheida Esmaielzadeh

    The rapid process of industrialization and increased use of heavy metals such as mercury, cadmium, lead, copper, silver and arsenic in the last two decades has inevitably led to the increase of these metals in environments. The introduction of such compounds through industrial, urban and agricultural sewage, etc., has created conditions that are always considered a threat to human health. Therefore, it is very necessary to remove these pollutants from the point of view of public health and environmental pollution control. Therefore, in this article, the investigation and application of a number of nanometal oxides that are used in the separation of these dangerous substances, as well as the factors affecting the separation process, have been briefly discussed.

    Keywords: Heavy Metal Cations, Sorbent, Pollutants
  • نرگس دهقان، کیوان حجازی*، امیرحسین حقیقی
    زمینه و هدف

    آنزیم های کبدی با چاقی و اجزای مختلف سندرم متابولیک مرتبط است. تظاهر این سندرم با خطر بالای دیابت و بیماری قلبی عروقی آترواسکلروتیک همراه است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثر هشت هفته تمرین ریتمیک شدید و متوسط بر برخی آنزیم های کبدی و عملکردی زنان چاق بود.

    روش ها

    در این مطالعه نیمه تجربی، 30 زن چاق فرد 35 تا 45 ساله غیرفعال با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس به طور تصادفی ساده به سه گروه تمرین ریتمیک با شدت متوسط (9 نفر)، تمرین ریتمیک با شدت شدید(10 نفر)، و کنترل (11 نفر) تقسیم شدند. برای مقایسه تغییرات درون و بین گروهی از آزمون آماری تحلیل واریانس یکطرفه و تی زوجی استفاده شد.

    نتایج

    غلظت آسپارتات آمینوترانسفراز، گاما گلوتامیل ترانسفراز و تری گلیسرید ، در گروه تمرین شدت شدید و در گروه تمرین با شدت متوسط کاهش معنی دار یافت. سطوح آلانین آمینوترانسفراز فقط در گروه تمرین با شدت شدید کاهش معنی داری یافت (0/05=P). شاخص تجمع چربی فقط در گروه تمرین با شدت متوسط کاهش معنی داری دیده شد (0/009=P). حداکثراکسیژن مصرفی، و انعطاف پذیری، در گروه تمرین با شدت شدید و تمرین با شدت متوسط، افزایش معنی داری دیده شد (0/001=P)، اما میزان چابکی در گروه تمرین با شدت شدید و تمرین با شدت متوسط در پایان دوره تمرینی، کاهش معنی داری یافت (0/001=P).

    نتیجه گیری

    تمرینات ریتمیک با شدت های متفاوت می تواند یک روش تمرینی موثر برای بهبود آنزیم های کبدی و بهبود شاخص های عملکردی در زنان چاق باشد.

    کلید واژگان: تمرین ریتمیک, آسپارتات آمینوترانسفراز, آلانین آسپارتات آمینوترانسفراز
    Narges Dehghan, Keyvan Hejazi *, AmirHossein Haghighi
    Background & Aim

    Liver enzymes are associated with obesity and various components of metabolic syndrome. The manifestation of this syndrome is accompanied by a high risk of diabetes and atherosclerotic cardiovascular disease. The aim of this research was to investigate the effects of eight weeks of intense and moderate rhythmic exercise on some liver enzymes and functional performance in obese women.

    Methods

    In this semi-experimental study, 30 obese women aged 35 to 45 years who were sedentary were selected using convenience sampling and then randomly allocated into three groups: moderate-intensity rhythmic exercise (n=9), intense rhythmic exercise (n=10), and control (11 participants). One-way ANOVA and paired t-test were used for intra- and intergroup comparisons.

    Results

    The concentrations of aspartate aminotransferase, gamma-glutamyl transferase, and triglycerides decreased significantly in the intense exercise group and the moderate exercise group. Alanine aminotransferase levels only showed a significant decrease in the intense exercise group (P=0.05). Fat accumulation index was significantly reduced only in the moderate exercise group (P=0.009). Maximum oxygen consumption and flexibility increased significantly in the intense and moderate exercise groups (P=0.001), but agility decreased significantly in both exercise groups at the end of the training period (P=0.001).

    Conclusion

    Rhythmic exercises with different intensities training can be an effective method to improve liver enzymes and functional indicators in obese women.

    Keywords: Rhythmic exercises, Aspartate aminotransferase, Alanine aspartate aminotransferase
  • زهرا جلیلی، حمید معرفتی*، اصغر کاظم زاده، امیرحسین حقیقی
    زمینه و هدف

    کووید-19 یک بیماری عفونی با قدرت واگیری بسیار زیاد می باشد که مدیریت و کنترل آن همچنان یک چالش برای دستگاه های بهداشتی جامعه به شمار می رود. عفونت های شدید تنفسی با پیامدهای بسیار گسترده از جمله هایپوکسی، لنفوپنی، تنگی نفس و آسیب حاد قلبی از جمله تظاهرات این بیماری است. خستگی، کاهش عملکرد ریوی و مشکلات روان شناختی از جمله افسردگی، استرس، کاهش کیفیت زندگی و اختلال حرکتی از مشکلات ماندگار پساحاد بهبودیافتگان ویروس کروناست. به دلیل جدید بودن ویروس کرونا یافته های یکپارچه فراوانی بر پایه تاثیرگذاری تمرینات توانبخشی بر بهبود وضعیت بدنی، عملکرد ریوی و ذهنی بیماران پساکرونایی در دست نیست. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر یک دوره تمرینات توانبخشی ریوی بر عملکرد ریوی، اکسیژن شریانی، استرس، افسردگی و کیفیت زندگی بیماران پساکرونایی انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    در تحقیق حاضر، 42 بیمار (22 مرد و 20 زن) با شدت های متوسط تا شدید پیامدهای بیماری کووید 19 در رده سنی 45-70 سال، به دو گروه تمرین و کنترل تقسیم شدند. برنامه گروه مداخله شامل گروه تمرین به مدت هشت هفته تمرینات هوازی، ذهنی و تنفسی (سه روز در هفته هر جلسه 80 دقیقه) تحت نظارت و مانیتورینگ (پایش) اکسیژن شریانی EKG صورت گرفت. سنجش عملکرد ریوی (PFT) شدت استرس از راه پرسشنامه استاندارد استرس کرونا (CSS-18)، شدت افسردگی از راه پرسشنامه افسردگی بک نسخه دوم و کیفیت زندگی از طریق پرسشنامهSF-36 در آغاز و پایان تمرینات توانبخشی ریوی مورد سنجش قرار گرفت. برای مقایسه دو گروه کنترل و تمرین از آزمون تی مستقل استفاده شد.

    نتایج

    حمایت اکسیژن بیماران در گروه توانبخشی به شکل شایان توجه و معناداری کاهش یافت (001/0P<). تراز اشباع اکسیژن خون شریانی  SaO2(%)در گروه تمرینات توانبخشی ریوی نسبت به کنترل به شکل معناداری در شرایط استراحت، تمرین و فعالیت بدنی بهبود یافت (001/0P<). همچنین شاخص های عملکرد ریوی (001/0P<)، اکسیژن شریانی (001/0P<) و کیفیت زندگی (001/0P<) به طور معناداری بهبود یافت و میزان استرس (05/0P<) و افسردگی (01/0P<) کاهش معناداری را در مقایسه با گروه کنترل نشان داد.

    نتیجه گیری

    با توجه به درگیری چندجانبه بیماری کرونا و پیامدهای بی شمار آن و تاثیرات متنوع و فراگیر برنامه بازتوانی ریوی، به نظر می رسد تمرینات توانبخشی ریوی بتواند در روند بهبودی عملکرد و اکسیژن رسانی دستگاه ریوی، همچنین کاهش شدت استرس، افسردگی و کیفیت زندگی و به طور کلی بر توانایی عملکردی و روان شناختی بیماران پس از ابتلا به کرونا موثر و سودمند باشد.

    کلید واژگان: کووید 19, تمرینات توانبخشی, افسردگی, استرس, شاخص اسپیرومتری
    Zahra Jalili, Hamid Marefati *, Asghar Kazemzadeh, Amir Hossein Haghighi
    Background and Purpose

    Covid-19 is an infectious disease with a very high contagion in the society that its management and control is still considered a challenge for the health systems. Severe respiratory infections with corona various (COVID 19) complications such as hypoxia, lymphopenia, shortness of breath and heart disorders are among the manifestations of this disease. Fatigue, reduced lung function, reduced cardio-respiratory capacity, psychological problems such as depression and stress, reduced quality of life, and movement disorder are some of the permanent post-acute problems of people who have recovered from the corona virus. Due to the novelty of the corona virus, there is not much consistent evidence that rehabilitation training are effective in improving the physical condition, pulmonary and mental function in post-coronavirus patients. Therefore, the purpose of this study was to investigate the efficacy of pulmonary rehabilitation training on pulmonary function, arterial oxygen, stress, depression and quality of life in post-covid patients.

    Materials and Methods

    Forty two patients (22 men and 20 women) with moderate to severe consequences of the covid-19 disease in the age range of 45-70 years were admitted to comprehensive 8-week outpatient pulmonary rehabilitation programme and divided into two groups of training and control. The trining protocol included eight weeks of aerobic, mental and breathing exercises (three days a week, 80 minutes per session) under the supervision and monitoring of arterial oxygen EKG. Pulmonary function measurement (PFT), Corona Stress Standard Questionnaire (CSS-18), depression intensity (Beck Depression Questionnaire), and quality of life (SF-36 questionnaire) were assessed befor and after the pulmonary rehabilitation program. Independent t-test was used to compare the data between control and training groups.

    Results

    The oxygen support in patients with pulmonary rehabilitation was significantly reduced (p<0.001). In addition, the level of oxygen saturation in arterial blood (SaO2%) was significantly improved in the pulmonary rehabilitation group compared to the control both at rest, during exercise and physical activity (p<0.001). The pulmonary function indices (FVC, FEV1), and quality of life significantly (p<0.001) improved in rehabilitation group, whereas the level of stress (p<0.05) and depression (p<0.01) showed significant decreases compared to the control group.

    Conclusion

    Considering the multifaceted involvement of corona disease and its numerous complications, it seems that compehensive pulmonary rehabilitation training could be effective in post-covid patients through improving the performance, oxygenation of the pulmonary system, and quality of life, as well as reducing the stress and depression which total improve the functional and cognitive abilities.

    Keywords: Covid-19, Rehabilitation training, Depression, Stress, spirometry index
  • Fatemeh Azmand, AmirHossein Haghighi*, Roya Askari, Hadi Shahrabadi
    Background and Purpose

    Considering that diabetic patients have low physical fitness and are prone to cardiovascular diseases, there is a need to conduct studies for the prevention and treatment of these diseases. The present study investigates the effect of concurrent training (CT) on some cardiovascular risk factors, serum estradiol, and physical fitness indicators in overweight women with type 2 diabetes. 

    Materials and Methods

    The research method was quasi-experimental with a pre-test and post-test design. A total of 30 women with type 2 diabetes were randomly divided into CT and control (CON) groups. Concurrent training was performed for 8 weeks and 3 sessions per week. The CT program included resistance training with elastic bands, running with an intensity of 70%-85% of the maximum heart rate, and skipping rope training with 40-45 jumps per minute. Forty-eight hours before and after the intervention, blood samples were collected from all participants in a fasting state to evaluate serum glucose, triglyceride, cholesterol levels, and estradiol. The VO2 max and upper body and lower body strength indicators were also assessed in all participants. The data was analyzed using the statistical method of ANOVA with repeated measures. 

    Results

    The results showed a significant increase in VO2 max, serum estradiol, upper and lower body muscle strength, and a significant decrease in serum triglyceride and glucose in the CT group compared to the CON group (P<0.05). No significant difference was observed in low-density lipoprotein/high-density lipoprotein ratio and total cholesterol (P>0.05). 

    Conclusion

    Eight weeks of concurrent training can improve physical fitness indicators and some cardiovascular risk factors in overweight women with type 2 diabetes.

    Keywords: Exercise, Heart disease risk factors, Estradiol, Diabetes mellitus
  • بهمن شمشادی، رویا عسکری*، رسول رضایی، امیر حسین حقیقی
    زمینه و هدف

    سالمندی فرایندی جهانی، ذاتی، پیش رونده و آسیب رسان است که با التهاب سیستمیک در ارتباط است. mir146a ، تنظیم کننده منفی التهاب است که نشان داده شده است که سطوح آن با افزایش سن کاهش می یابد. هدف از مطالعه حاضربررسی تاثیر هشت هفته تمرین تناوبی شدید بر بیان mir146a، قند خون، انسولین و مقاومت به انسولین، درهیپوکامپ رت های نر سالمند است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه، 20 سر موش صحرایی نر21-18 ماهه ی نژاد ویستار با میانگین وزن 20±280 گرم انتخاب ‏شدند. سپس به روش تصادفی به 2 گروه ، 1:: تمرین((HIIT ، (10سر رت) 2: کنترل (10سر رت)، تقسیم ‏شدند. گروه تمرین5 روز در هفته مطابق با برنامه تمرینی تناوبی شدید به‏ مدت 8 هفته به تمرین ورزشی پرداختند. میزان بیان mir146a، قند خون، انسولین و مقاومت به انسولین اندازه گیری شد. در تحلیل داده ها از آزمون آماری tمستقل استفاده شد و داده ها با استفاده از نرم افزار GraphPad Prism نسخه8 در سطح معناداری 05p</ تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد هشت هفته تمرین تناوبی شدید باعث افزایش بیانmir146a درگروه تمرین نسبت به گروه کنترل شدp</001)). میزان قند خون ، انسولین و مقاومت به انسولین در گروه تمرین ، کاهش معنی داری نسبت به کنترل داشت(p</001).

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد هشت هفته تمرین HIIT با افزایش بیان mir146a می تواند از آتروفی هیپوکامپ جلوگیری کند. احتمالا تمریناتHIIT می تواند سازوکار غیر درمانی مناسبی برای افراد سالمند جهت جلوگیری یا کاهش عوارض شناختی باشد.

    کلید واژگان: سالمندی, التهاب, mir146a, تمرینات تناوبی شدید
    Bahman Shemshadi, Roya Askari *, Rasoul Rezai, Amir Hossein Haghighi
    Background

    Aging is a universal, inherent, progressive and damaging process that is related to systemic inflammation. mir146a is a negative regulator of inflammation whose levels have been shown to decrease with age. The aim of the present study is to investigate the effect of eight weeks of intense intermittent exercise on the expression of mir146a, blood sugar, insulin and insulin resistance in the hippocampus of aged male rats.

    Materials and methods

    In this study, 20 Wistar male rats aged 18-21 months with an average weight of 280±20 grams were selected. Then they were randomly divided into 2 groups, 1: HIIT training (10 rats) 2: control (10 rats). The training group trained 5 days a week according to the intense interval training program for 8 weeks. did sports. The expression levels of mir146a, blood sugar, insulin and insulin resistance were measured. In data analysis, independent t-test was used and the data were analyzed using GraphPad Prism version 8 software at a significance level of P <0.05

    Findings

    The results showed that eight weeks of intense intermittent training increased the expression of miR146a in the training group compared to the control group (p<001). The level of blood sugar, insulin and insulin resistance in the exercise group had a significant decrease compared to the control (p<001).

    Conclusion

    It seems that eight weeks of HIIT training can prevent hippocampal atrophy by increasing the expression of mir146a. Probably, HIIT exercises can be a suitable non-therapeutic mechanism for elderly people to prevent or cognitive complications

    Keywords: aging, inflammation, mir146a, intense interval training
  • مینا بهرامی، امیرحسین حقیقی، مجید اسدی شکاری، هادی شهرآبادی، احد شفیعی*
    مقدمه

    استفاده از مت آمفتامین  (METH) می تواند باعث مسمومیت عصبی شود. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر تمرین تناوبی شدید بر تغییرات بافتی و بیان ژنی شاخص های تخریب عصبی در بافت هیپوکامپ موش های صحرایی  وابسته به متامفتامین بود.

    روش بررسی

    در این پژوهش تجربی- آزمایشگاهی، 32 موش صحرایی نر به چهار گروه مساوی سالین، مت آمفتامین اولیه (METH-1)، مت آمفتامین + تمرین (METH+HIT) و مت آمفتامین ثانویه (METH-2) تقسیم شدند. مت آمفتامین به مقدار 5 میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن به مدت 21 روز تزریق شد. برنامه تمرین 8 هفته به صورت دویدن تناوبی شدید (5 جلسه در هفته شامل 4 ست 2 دقیقه ای با شدت بالا و 2 تا 4 دقیقه استراحت فعال بین ست ها) بر روی نوارگردان بود. در پایان دوره تزریق و تمرین، برای ارزیابی تغییرات پاتولوژیک و بیان ژنی شاخص های مرتبط، بافت هیپوکامپ موش های صحرایی استخراج شد. داده ها با استفاده از آزمون آنوای یک طرفه در سطح معناداری (0/05≥α) توسط نرم افزار GraphPad تحلیل شدند.

    نتایج

    بیان ژنی در بافت هیپوکامپ نشان داد همراه با تزریق METH  به طور معناداری بیان شاخص های α-syn، GSK-3β ، CDK5 ، APP، Tau و p-Tau افزایش یافت؛ اما تمرینات (HIT) میزان بیان ژن های تحقیق حاضر را کاهش داد. بررسی های پاتولوژیک نشان داد تزریق METH باعث افزایش معنادار تخریب نورون ها در ناحیه CA1 هیپوکامپ می شود و انجام تمرین تناوبی شدید باعث کاهش معنادار تخریب نورونی شد.

    نتیجه گیری

    مت آمفتامین باعث مسمومیت و تخریب عصبی شده است و انجام تمرینات HIT تا حدودی توانسته این شرایط را بهبود دهد. اگرچه تحقیقات بیشتری در این زمینه برای دست یافتن به نتایج کلی نیاز است.

    کلید واژگان: HIIT, مت آمفتامین, APP, Tau و تخریب عصبی
    Mina Bahrami, AmirHossein Haghighi, Majid Asadi-Shekaari, Hadi Shahrabadi, Ahad Shafiei*
    Introduction

    The use of methamphetamine (METH) can cause neurotoxicity. The purpose of this research was to investigate the effect of high intensity interval training on tissue changes and gene expression of neurodegeneration indicators in the hippocampal tissue of methamphetamine-dependent rats.

    Methods

    In this experimental research, 32 male rats were divided into four equal groups of saline, primary methamphetamine (METH-1), methamphetamine+training (METH+HIT) and secondary methamphetamine (METH-2). METH was injected at the dose of 5 mg/kg body weight for 21 days. The exercise program (5 sessions per week) included interval training (4 sets of 2 minutes with high intensity and 2 to 4 minutes of active rest between sets) on a treadmill. At the end of the injection and training period, the hippocampus tissue of the rats was extracted to evaluate the pathological changes and gene expression of related indicators. Data were analyzed using one-way ANOVA test at the significance level of (P≥0.05) by GraphPad software.

    Results

    The results of gene expression in the hippocampal tissue showed that along with METH injection, the expression of α-syn, GSK-3β, CDK5, APP, Tau and p-Tau indicators increased significantly;  nevertheless the exercises (HIT) decreased the expression of the genes of the current research. Pathological studies showed that METH injection caused a significant increase in the destruction of neurons in the CA1 region of the hippocampus, and performing intense intermittent exercise had significantly reduced the destruction of neurons.

    Conclusion

    Methamphetamine has caused intoxication and neurodegeneration, and HIT training has been able to improve these conditions to some extent. More research is needed in this field to reach general conclusions.

    Keywords: HIIT, Methamphetamine, APP, Tau, neurodegeneration
  • Hamid Reza Salimi, AmirHossein Haghighi*, Shima Ababzadeh, Hamid Marefati
    Background and Aim

    Methamphetamine abuse causes tachycardia, tachypnea (hyperventilation), high blood pressure, rupture of heart vessels, and an increase of fibrotic tissue in the human heart. This study aimed to investigate the histopathological effects of aerobic training and vitamin E consumption on the heart following the consumption of methamphetamine in male rats.

    Materials and Methods

    In this research, 54 adult rats weighing 200-210 g were divided into 6 groups, saline, addicted (sham), addicted+oral paraffin (AP), addicted+supplement (AS), addicted+aerobic training (AAT), addicted+aerobic training+supplement (AATS). After 23 days of methamphetamine injection, moderate-intensity aerobic training was performed for 6 weeks and 150 mg/kg of vitamin E was administered by gastric gavage. After this period, the rats were dissected and their hearts were removed. The data were analyzed using one-way ANOVA methods at P<0.05.

    Results

    The morphological investigation showed a difference between the two groups of sham and AP with the saline, AS, AAT, and AATS in the space between the endocardium, congestion, and vascular rupture. There was a difference in the hypertrophy of muscle fibers between the sham and AP with the saline, AS, AAT, and AATS in the morphometric investigation.

    Conclusion

    It can be said that methamphetamine causes pathological hypertrophy of cardiomyocytes and destruction and rupture of blood vessels, and aerobic training along with vitamin E consumption causes physiological cardiac hypertrophy. Regarding the effect of vitamin E alone on the type of cardiac hypertrophy and vascular changes, further studies are needed.

    Keywords: Methamphetamine, Exercise, Vitamin E, Hypertrophy, Aerobic training
  • محمد جهان مهین، رویا عسکری*، امیرحسین حقیقی، تکتم حجار
    مقدمه و هدف

    مجموعه ای از لنفوسیت های بکر محدودشده همراه با تجمع سلول های T سالخورده و انحلال تیموس از عوامل اصلی ایجادکننده سالخوردگی سیستم ایمنی هستند که با تمرین ورزشی می توان این عوامل را تعدیل کرد؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی 10 هفته تمرین استقامتی در آب بر سالخوردگی سیستم ایمنی در رت های سالمند است.

    مواد و روش ها

    16 رت 24 ماهه به صورت تصادفی به دو گروه تمرین استقامتی (8n=) و کنترل (8n=) تقسیم شدند. تمرینات استقامتی 4 جلسه در هفته در ظرفی به ابعاد 50*50*100 با آب 1±30 درجه سانتی گراد اجرا شد. داده ها توسط آزمون تی مستقل با نرم افزار SPSS ورژن 22 در سطح (05/0P<) آنالیز شدند.

    نتایج

    تفاوت معناداری بین دو گروه تمرین و کنترل در سلول های +TCD4 و TCD8+، لنفوسیت های بکرCD8+ ، CD8+ سالخورده، CD8+ بکر سالخورده وجود داشت (01/0P=)، درحالی که در دو شاخص وزن تیموس (43/0P=) و نسبت CD4+/CD8+ تفاوت معناداری مشاهده نشد (29/0P=).

    نتیجه گیری

    درنهایت، نتایج این مطالعه نشان می دهد که تمرینات استقامتی در آب یک فعالیت ایمن برای سالمندان به منظور بهبود سیستم ایمنی و کاهش سالخوردگی سلول های T است.

    کلید واژگان: سالخوردگی سیستم ایمنی, لنفوسیت T, تمرین استقامتی, TCD4+, TCD8+
    Mohammad Jahanmahin, Roya Askari *, Amirhossein Haghighi, Toktam Hajjar
    Background and Objective

    A complex of restricted naïve lymphocytes in conjunction with an age-associated accumulation of senescent T cells and/or thymic involution are major contributors to the immunosenescence, which can be modulated by exercise training. Therefore, the aim of the present study was to investigate the effect of 10-week endurance training in water on immunosenescence in elderly rats.

    Materials and Methods

    16 rats (24 months old) were randomly distributed into control group (n=8) and endurance training (n=8). Endurance training was performed in 4 sessions per week in a container with dimensions of 50x50x100 with water at 30±1ºC. Data were analyzed by independent sample T test with SPSS software version 22 at significance level <0.05.

    Results

    There was a significant difference between the two training and control groups in CD4+ and CD8+ T cells, naïve TCD8+ and lymphocytes, senescent TCD8+, senescent naïve TCD8+ (P=0.01), while significant difference was not observed between thymus weight (P=0.43) and CD4+/CD8+ T cell ratio (P=0.29).

    Conclusion

    The results of this study suggest that endurance training in water is a safe activity for elderly in order to improve the immune system and reduction of senescence-prone T cells.

    Keywords: Immunosenescence, T lymphocytes, Endurance training, TCD4+, TCD8+
  • مقایسه ریزساختار و خواص مکانیکی دو نوع فولاد پر سیلیسیم ریختگی پس از عملیات حرارتی کوئنچ تمپر در شرایط آستنیته کامل و جزئی
    سعید حسین رضا، رضا رشیدی، امیرحسین حقیقی، حبیب الله رستگاری
    Comparison of microstructure and mechanical properties of two types of high-silicon cast steel After quench temper heat treatment in Full and partial austenitizing conditions
    Saeed Hossein Reza, Reza Rashidi, AmirHossein Haghighi, Habibullah Rostagari
  • زینت بابایی، الهام آذر، فریبا جعفری، امیرحسین حقیقی*
    مقدمه

    حرفه پرستاری با شرایط سخت و استرس زا و برخی پیامدهای روان شناختی همراه است. همچنین یکی از مهمترین پتانسیل های سلامت که در مبانی نظری و پژوهشی توصیف شده است، حس انسجام است. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر استرس ادراک شده بر پریشانی روان شناختی و بهزیستی روان شناختی با نقش میانجی حس انسجام در پرستاران انجام شد.

    روش کار

    پژوهش حاضر مطالعه ای مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش شامل تمامی پرستاران مشغول به کار در بیمارستان ها و مراکز درمانی شهر تهران بودند. در این مطالعه، 200 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارتند از: مقیاس تنش ادراک شده کوهن (1983)، پرسشنامه پریشانی روان شناختی کسلر (2003)، مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف (1989)، مقیاس حس انسجام آنتونووسکی (1993). برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون، مدل یابی معادلات ساختاری و از نرافزار SPSS نسخه 23 وAMOS  نسخه 23 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج یافته ها نشان از برازش مدل مورد نظر است. به علاوه نتایج به دست آمده حاکی از اثر مستقیم، مثبت و معنادار بین استرس ادراک شده با پریشانی روان شناختی (556/5=T؛ 001/0>P؛ 385/0=β)، همچنین اثر مستقیم، منفی و معنادار بین استرس ادراک شده با بهزیستی روان شناختی (407/3-=T؛ 001/0>P؛ 173/0-=β) است. افزون بر این حس انسجام در رابطه بین استرس ادراک شده با پریشانی روان شناختی و بهزیستی روان شناختی نقش میانجی داشت.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان از اهمیت نقش میانجی حس انسجام در رابطه بین استرس ادراک شده با پریشانی روان شناختی و بهزیستی روان شناختی است. به عبارت دیگر حس انسجام به عنوان پتانسیل سلامت، در یک محیط کاری پر استرس عمل می کند؛ بنابراین طراحی مداخلات مبتنی بر این مولفه ضروری است، زیرا  احتمالا می تواند به طور قابل توجهی کارکردهای جسمانی و روان شناختی فرد را در یک محیط کاری پر استرس تغییر دهد.

    کلید واژگان: استرس ادراک شده, پریشانی روان شناختی, بهزیستی روان شناختی, حس انسجام, پرستاران
    Zinat Babaei, Elham Azar, Fariba Jafari, AmirHossein Haghighi*
    Introduction

    The nursing profession is associated with difficult and stressful conditions and some psychological consequences. Also, one of the most important health potentials described in theoretical and research bases is the sense of coherence. Therefore, the present study was conducted with the aim of investigating the effect of perceived stress on psychological distress and psychological well-being with the mediating role of sense of coherence in nurses.

    Methods

    The present study was a cross-sectional correlational study. The research community included all nurses working in hospitals and medical centers in Tehran. In this study, 200 people were selected by convenience sampling method. The research tools are: Cohen Perceived Stress Scale (1983), Kessler's psychological distress questionnaire (2003), Ryff Psychological well-being scale (1989), Antonovsky’s Sence of Coherence Scale (1993). Pearson correlation, structural equation modeling and SPSS and AMOS version 23 software were used for data analysis.

    Results

    The results of the findings show the fit of the desired model. In addition, the obtained results indicate a direct, positive and significant effect between perceived stress and psychological distress (T=5.556; P<0.001; β=0.385). Also, there is a direct, negative and significant effect between perceived stress and psychological well-being (T=3.407; P<0.001; β=0.173). In addition, the sense of coherence played a mediating role in the relationship between perceived stress and psychological distress and psychological well-being.

    Conclusions

    The results of this study show the importance of the mediating role of sense of coherence in the relationship between perceived stress and psychological distress and psychological well-being. In other words, the sense of coherence acts as a health potential in a stressful work environment; therefore, it is necessary to design interventions based on this component, because it can probably significantly change a person's physical and psychological functions in a stressful work environment.

    Keywords: Perceived stress, psychological distress, psychological well-being, sense of coherence, nurses
  • علیرضا امتیاز، سید علیرضا حسینی کاخک*، امیرحسین حقیقی
    زمینه و هدف

    تمرین مقاومتی با بار متغیر نوعی شیوه تمرینی است که با استفاده از مقاومت اضافی خارجی مانند زنجیر و نوارهای الاستیکی، به بهبود قدرت و عملکرد عضلانی کمک می کند. مقایسه اثر تمرینات مقاومتی با بار ثابت در برابر بار متغیر بر پاسخ های هورمونی کمتر بررسی شده است. ازاین رو در این پژوهش تاثیرات حاد و مزمن تمرین مقاومتی با بار متغیر در مقابل تمرین مقاومتی با بار ثابت بر پاسخ هورمون های تستوسترون، رشد و کورتیزول در مردان تمرین کرده بررسی شده است.

    مواد و روش ها

    30 مرد جوان دارای تجربه تمرین مقاومتی برای این تحقیق انتخاب شدند و به طور تصادفی در یکی از سه گروه، تمرین مقاومتی با بار متغیر، تمرین مقاومتی با بار ثابت و گروه کنترل قرار گرفتند. آزمودنی های هر دو گروه تمرینی، تمرین را با شدت 65 تا 85 درصد 1RM در سه نوبت و به مدت ده هفته (سه جلسه در هفته) انجام دادند. برنامه تمرینی اغلب شامل انجام حرکات اصلی بالاتنه و پایین تنه و استراحت بین نوبت ها و حرکات به ترتیب یک و دو تا سه دقیقه بود. افزون بر این، گروه تمرین مقاومتی با بار متغیر از زنجیر 5/7 کیلوگرمی به عنوان بار مقاومت متغیر استفاده کردند. نمونه های بزاق برای سنجش غلظت هورمون های تستوسترون، کورتیزول و رشد در پیش و پس از اولین جلسه (پاسخ حاد) و آخرین جلسه (پاسخ مزمن) جمع آوری و سپس به روش الایزا اندازه گیری شد. از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی برای تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شد و سطح معناداری نیز 05/0P£ در نظر گرفته شد.

    نتایج

    نتایج حاکی از آن بود که در مورد اثر حاد، تنها تغییرات تستوسترون معنادار بود (003/0=P)، به طوری که افزایش معناداری در تستوسترون بزاقی در تمرین مقاومتی با بار متغیر در مقایسه با گروه تمرین مقاومتی با بار ثابت (001/0=P) و گروه کنترل (003/0=P) مشاهده شد. ولی در سطح کورتیزول (64/0=P)، هورمون رشد (52/0=P) و نسبت تستوسترون به کورتیزول (49/0=P) تغییر معناداری مشاهده نشد. در مورد پاسخ سازگاری نیز بین گروه ها اختلاف معناداری در تستوسترون بزاقی (377/0=P)، کورتیزول (570/0=P)، هورمون رشد (200/0=P) و نسبت تستوسترون به کورتیزول (91/0=P) مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که یک جلسه تمرین مقاومتی با بار متغیر نسبت به بار ثابت موجب افزایش هورمون تستوسترون بلافاصله پس از تمرین می شود، ولی ده هفته تمرین مقاومتی با بار ثابت و متغیر تاثیری بر مقادیر هورمون های تستوسترون، کورتیزول و رشد ندارد. به نظر می رسد چنانچه تمرینات مقاومتی با بار متغیر با حجم یا شدت بالاتر انجام گیرند، پاسخ های هورمونی بیشتری در پاسخ به تمرین اتفاق بیفتد و در نتیجه اثربخشی این تمرینات بیشتر شود.

    کلید واژگان: تمرین مقاومتی با بار متغیر, تمرین مقاومتی با بار ثابت, پاسخ های هورمونی
    Alireza Emtiaz, Seyed Alireza Hosseini Kakhk *, Amir Hossein Haghighi
    Background and Purpose

      Variable resistance training (VRT) is a type of resistance training that helps to improve muscle strength and function through extra resistance such as elastic bands and chains. The comparison of the effect of constant resistance training (CRT) versus VRT on hormonal response has not been fully studied. So, this study investigated the acute and chronic effects of VRT versus CRT on the salivary concentration of testosterone, growth hormone, and cortisol in trained men.

    Material and Methods

     30 young resistance-trained men were recruited for this study and were randomly assigned to three groups including VRT, CRT, and control. Both training groups performed an exercise protocol with an intensity of 65 to 85% of 1RM for 10 weeks and 3 sets (three sessions per week). The training included the main upper and lower extremity exercises and the rest period between the sets and exercises was 1 and 2-3 minutes respectively.In addition, the VRT  group used 7.5 kg chains as an external variable resistance. Oral saliva samples were collected before and after the first session (acute response) and the last session (chronic response) and then analyzed by ELISA method. Inter-group changes were analyzed by repeated measures analysis of variance and Bonferroni's post hoc test. The significance level was also considered equal to P £ 0.05.

    Results

    a significant group×time interaction was observed only for the acute response of salivary testosterone (P = 0.003). So, a significant increase was observed in the salivary of testosterone in the VRT compared to CRT (P = 0.001) and control (P = 0.003), although no significant differences were observed for cortisol (P=0.64), growth hormone (P = 0.52)  and testosterone to growth hormone (P = 0.49). Also, no significant group×time interaction was observed for testosterone (P = 0.377), cortisol (P=0.57), testosterone to cortisol ratio (P = 0.91), and growth hormone (P = 0.200) in chronic response (P > 0.05).

    Conclusion

    The results showed that a session of VRT caused a significant increase in testosterone hormone immediately after exercise, but 10 weeks of VRT or CRT had no significant effect on the levels of testosterone, cortisol, and growth. It seems that if VRT is performed with higher intensity or volume, additional hormonal responses will occur as a result of exercise, and therefore the effectiveness of the exercise will promote.

    Keywords: Variable resistance training, Constant resistance training, Hormonal respons
  • Faranak Balaghi Inaloo*, Roya Askari, AmirHossein Haghighi, Kaveh Kashani, Paul Friedemann
    Background and objectives

    Studies have reported contradictory results regarding the relationship between serum neurofilament light chain (NFL) and fatigue severity. The aim of our study was to investigate serum NFL and fatigue severity in patients with multiple sclerosis (MS) after home-based and outdoor Pilates training.

    Methods

    The study population consisted of 44 women with MS (aged 25 to 40 years) with an expanded disability status scale score of 2-5. The patients were randomly divided into three groups: home-based training (HPT, n=15), outdoor training (OPT, n=15), and a control group (n=14). The training groups performed Pilates exercises for 8 weeks individually at home and under the sun. Blood samples and completed Fatigue Severity Scale forms were taken 48 hours before the first session and after the 8-week intervention.

    Results

    The results showed that OPT caused a more notable increase in serum vitamin D (32.76±5.13, p<0.001) and a decrease in NFL (15.98±2.26, p <0.001) and FSS score (2.51±0.35, p<0.001) compared with HPT. Also, HPT lowered NFL (18.01±2.28, p<0.001) and FSS score (3.84±0.98, p<0.001) compared with the control group.

    Conclusion

    Pilates training can reduce NFL levels and FSS scores in women with MS. In addition, OPT is more effective than HPT in reducing NFL and FSS and increasing vitamin D levels.

    Keywords: Exercise Movement Techniques, Neurofilament Protein, vitamin D, fatigue, Multiple Sclerosis
  • احد شفیعی بافتی، امیرحسین حقیقی*، مجید اسدی شکاری، رویا عسکری، حمید معرفتی
    مقدمه

    متامفتامین، نوعی داروی محرک است که مصرف آن سبب اختلال حافظه و یادگیری می شود. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر 8 هفته تمرین تناوبی بر بیان ژن پروتیین پیش ساز آمیلویید (APP) بافت هیپوکامپ و آزمون میدان باز موش های صحرایی وابسته به متامفتامین بود.

    روش کار

    در این پژوهش تجربی-آزمایشگاهی، 32 موش صحرایی به 4 گروه مساوی، سالین، متامفتامین اولیه (METH-1)، متامفتامین+تمرین (METH+MIT) و متامفتامین ثانویه (METH-2) تقسیم شدند. متامفتامین به مقدار 5 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن، به مدت 21 روز تزریق شد. برنامه تمرین (5 جلسه در هفته) شامل دویدن تناوبی (4 ست 4 دقیقه ای با شدت متوسط و 2 دقیقه استرحت فعال بین ست ها) روی تردمیل بود. در پایان دوره تزریق و تمرین، برای ارزیابی تغییرات بیان ژنی، بافت هیپوکامپ رت ها استخراج شد. همچنین، آزمون رفتاری میدان باز انجام شد. داده ها با استفاده از آزمون آنووای یک طرفه در سطح معناداری 05/0≥P، تحلیل شدند.

    یافته ها:

     متامفتامین باعث افزایش معنادار بیان ژن APP در گروه های متامفتامین اولیه و ثانویه، نسبت به گروه سالین شد (007/0≥P) (005/0≥P). مسافت کل و سرعت حرکت موش ها در گروه های متامفتامین اولیه و ثانویه، نسبت به سالین کاهش معناداری داشت (به ترتیب، 004/0≥P و 026/0≥P). MIT منجر به کاهش معنادار APP نسبت به گروه های متامفتامین اولیه و ثانویه شد (به ترتیب، 041/0≥P و 028/0≥P). سرعت حرکت در گروه متامفتامین+تمرین، نسبت به گروه متامفتامین اولیه افزایش معناداری داشت (008/0≥P).

    نتیجه گیری: 

    متامفتامین باعث کاهش عملکرد شناختی (یادگیری و حافظه) شده است. با توجه به نتایج، انجام تمرینات تناوبی با شدت متوسط، احتمالا عملکرد شناختی را بهبود داده است. اگرچه، تحقیقات بیشتری برای دست یافتن به نتایج قطعی ضروری است.

    کلید واژگان: پروتئین پیش ساز آمیلوئید, تمرین تناوبی, عملکرد شناختی, متامفتامین
    Ahad Shafiei Bafti, Amir Hossein Haghighi*, Majid Asadi-Shekaari, Roya Askari, Hamid Marefati
    Introduction

    Methamphetamine (METH) is a stimulant drug that causes memory and learning disorders. The present study aimed to investigate the effect of eight weeks of interval training on APP gene expression in hippocampal tissue and open field test in methamphetamine-dependent rats.

    Method

    In this experimental research, 32 rats were assigned to four equal groups of saline, primary methamphetamine (METH-1), methamphetamine+training (METH+MIT), and secondary methamphetamine (METH-2). The METH was injected at the dose of 5 mg/kg body weight for 21 days. The exercise program (5 sessions per week) included interval training (4 sets of 4 minutes with moderate intensity and 2 minutes of active rest between sets) on a treadmill. At the end of the injection and training period, the hippocampus tissue of the rats was extracted to evaluate gene expression changes. An open-field behavioral test was also conducted. The data were analyzed using the one-way ANOVA at the significance level of P≥0.05.

    Results

    Methamphetamine significantly increased APP gene expression in METH-1,2 groups compared to saline (respectively; P≥0.007 and P≥0.005). The total distance and movement speed of rats in METH-1 and 2 groups had a significant decrease compared to saline (respectively, P≥0.004 and P≥0.026). The MIT led to a significant reduction of APP compared to METH-1,2 groups (respectively, P≥0.041 and P≥0.028). Movement speed in the MIT group increased significantly compared to the METH-1 group (P≥0.008).

    Conclusion

    Methamphetamine reduced cognitive performance (learning and memory), and according to the results, MIT probably improved cognitive performance. Nonetheless, further studies are necessary to reach definitive conclusions.

    Keywords: Amyloid precursor protein, Cognitive function, METH, Moderate interval training
  • بهمن شمشادی، رویا عسکری*، رسول رضایی، امیرحسین حقیقی
    مقدمه

    MicroRNAها به عنوان نشانگرهای زیستی بالقوه مفیدی برای بیماری های مختلف ازجمله دیابت، بیماری های قلبی، بیماری های عصبی و بیماری های مرتبط با سن گزارش شده اند. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید بر بیان mir146a، قندخون، انسولین و مقاومت به انسولین در هیپوکامپ رت های نر دیابتی سالمند است.

    روش کار

    در این مطالعه 40 سر موش صحرایی نر 18 تا 21 ماهه نژاد ویستار با میانگین وزن 20±280 گرم انتخاب ‏شدند. موش ها پس از دیابتی شدن از طریق محلول استرپتوزوتوسین، به روش تصادفی به چهار گروه تمرین (HIIT) سالم، کنترل سالم، تمرین (HIIT) دیابتی و کنترل دیابتی (هر گروه 10 سر) تقسیم ‏شدند. گروه های تمرینی 5 روز در هفته مطابق با برنامه های تمرینی HIIT به ‏ مدت 8 هفته به تمرین ورزشی پرداختند. داده ها با استفاده از نرم افزار GraphPad Prism نسخه 8 در سطح معناداری 05/0<p تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد 8 هفته تمرین تناوبی با شدت زیاد باعث افزایش بیان mir146a درگروه تمرین دیابتی و تمرین سالم نسبت به گروه کنترل دیابتی شد (001/0<p). میزان قندخون، انسولین و مقاومت به انسولین در گروه های تمرین دیابتی، تمرین سالم و کنترل سالم کاهش معنی داری نسبت به کنترل دیابتی داشت (001/0<p).

    نتیجه گیری:

     به نظر می رسد 8 هفته تمرین HIIT با افزایش بیان mir146a احتمالا بتواند سبب کاهش تخریب نورونی در ناحیه هیپوکامپ شود و همین طور به عنوان سازوکار غیردرمانی مناسبی برای افراد دیابتی به منظور پیشگیری یا کاهش آسیب در این ناحیه مغزی شود که با اعمال شناختی در ارتباط است.

    کلید واژگان: دیابت, سالمندی, هیپوکامپ, mir146a
    Bahman Shamshadi, Roya Askari*, Rasul Rezaei, AmirHossein Haghighi
    Introduction

    MicroRNAs have been reported as potentially valuable biomarkers for various ‎diseases, including diabetes, heart diseases, neurological diseases, and age-related diseases. The ‎present study aimed to investigate the effect of 8 weeks of intense intermittent exercise on the ‎expression of mir146a, blood sugar, insulin, and insulin resistance in the hippocampus of aged diabetic male rats.

    Method

    This study was performed on 40 male Wistar rats aged 18-21 months with an average weight of ‎‎280±20 g. After becoming diabetic through streptozotocin solution, they were ‎randomly divided into 4 groups, including 1) healthy high-intensity interval training (HIIT) exercise, 2) healthy control, 3) diabetic HIIT exercise, and 4) diabetic control. It should be mentioned that each group included 10 rats. The exercise groups exercised 5 days a week ‎according to the HIIT programs for 8 weeks. The collected data were analyzed using GraphPad Prism software (version 8) at a significance level of P<0.05.

    Results

    The results showed that 8 weeks of HIIT exercise increased the ‎expression of mir146a in both of the exercise groups, compared to the diabetic control ‎group (P<0.001). Moreover, the blood sugar, insulin, and insulin resistance levels significantly decreased in the diabetic exercise, healthy HIIT exercise, ‎‎and healthy control ‎groups, compared to the diabetic control group (P<0.001).‎

    Conclusion

    It can be concluded that 8 weeks of HIIT training, which increased the expression of mir146a, can reduce neuronal destruction in the hippocampus region. Moreover, it can be used as a suitable non-therapeutic mechanism for diabetics to prevent or reduce damage in this brain region that is related to cognitive abilities.

    Keywords: Aging, Diabetes, Hippocampus, Mir146a
  • الهام پوریامهر، امیرحسین حقیقی*، رویا عسکری، مجید اسدی شکاری
    مقدمه و هدف

    اولیگودندروسیتهای تولیدکننده میلین، نقش مهمی در حمایت از عملکرد نورون در سیستم عصبی پستانداران ایفا می کنند. ایجاد الیگودندروسیتهای میلین ساز از سلولهای اجدادی الیگودندروسیت، نیازمند فعالیت گروهی از تنظیم کننده های رونویسی است که برای ساخت اجزای میلین ضروری هستند. هدف تحقیق حاضر بررسی اثر تمرین تداومی با شدت متوسط (MCT) بر شاخص های پروتیین پایه میلین (MBP) و پروتیولیپیدی میلین (PLP) مرتبط با میلین سازی در قشر پیشانی مغز موش های سفید آزمایشگاهی بود.

    مواد و روش ها

    16 موش سفید آزمایشگاهی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به دو گروه مساوی کنترل و تمرین تداومی تقسیم شدند. برنامه تمرین شامل 24 دقیقه دویدن تداومی بر روی تردمیل بود که به مدت 8 هفته (5 جلسه در هفته) انجام شد. در پایان دوره تمرین، برای ارزیابی تغییرات بیان ژنی، بافت قشر پیشانی موش های بزرگ آزمایشگاهی استخراج شد. داده ها با استفاده از روش های آماری آنالیز کوواریانس و من ویتنی در سطح معناداری (05/0≥α) تحلیل شدند.

    نتایج

    طبق نتایج به دست آمده، تمرینات تداومی باعث افزایش معنادار بیان ژن های MBP و PLP در مقایسه با گروه کنترل شد.

    نتیجه گیری: 

    می توان گفت احتمالا انجام تمرینات تداومی با شدت متوسط می تواند در تسریع فرآیند میلین سازی در قشر پیشانی مغز مفید باشد و به عنوان یک روش غیرتهاجمی در این زمینه مورد توجه قرار گیرد.

    کلید واژگان: تمرین تدوامی, میلین سازی, پروتئین اصلی میلین, پروتئین پروتئولیپیدی, قشر پیشانی
    Elham Pouria Mehr, AmirHossein Haghighi *, Roya Askari, Majid Asadi Shekaari
    Background and Objective

    Myelin-producing oligodendrocytes play an important role in supporting neuronal function in the mammalian nervous system. The formation of myelogenous oligodendrocytes from the ancestral oligodendrocyte cells requires the activity of a group of transcriptional regulators that are essential for the synthesis of myelin components. The aim of the present study was to investigate the effect of moderate intensity continuous training (MCT) on myelin-based protein (MBP) and myelin proteolipid (PLP) indices associated with myelination in the frontal cortex of rats.

    Materials and Methods

    16 male Wistar rats were randomly divided into two equal groups of control and continuous training. The exercise program consisted of 24 minutes of continuous running on a treadmill for 8 weeks (5 sessions per week). At the end of the training period, the forehead cortex of rats was extracted to evaluate changes in gene expression. Data were analyzed using statistical methods of analysis of covariance and Mann-Whitney at a significant level (α≤0.05).

    Results

    The results showed that continuous training significantly increased the expression of MBP and PLP genes in comparison with the control group.

    Conclusion

    It can be said that continuous moderate intensity training can be useful in accelerating the myelination process in the cerebral cortex and can be considered as a non-invasive method in this field.

    Keywords: Continuous training, Myelination, Myelin-based protein, Proteolipid protein, frontal cortex
  • فرانک بلاغی اینالو، رویا عسکری*، امیرحسین حقیقی، کاوه کاشانی، پاول فردمن
    مقدمه و هدف

    بیماری مولتیپل اسکلروزیس (MS) یک بیماری خودایمنی است که ضعف عضلانی و خستگی در این بیماران، باعث کاهش کیفیت زندگی می شود. لذا هدف مطالعه حاضر مقایسه تمرین پیلاتس در خانه و فضای باز بر میزان خستگی و کیفیت زندگی بیماران مولتیپل اسکلروزیس می باشد.

    مواد و روش ها

    از میان زنان مبتلا به MS تعداد 44 نفر به صورت تصادفی انتخاب و به سه گروه تمرین در خانه، تمرین در محیط باز و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه های تمرینی 8 هفته تمرین پیلاتس را بین ساعت 8 تا 10 صبح به صورت انفرادی (از طریق DVD) در خانه و زیر نور آفتاب انجام دادند. شدت خستگی، کیفیت زندگی و سطح ویتامین دی بیماران پیش و پس از تمرینات  اندازه گیری شد و داده ها با استفاده از روش آماری کوواریانس تحلیل شدند.

    نتایج

    یافته های پژوهش نشان داد که پس از هشت هفته تمرین، بین شاخص های خستگی، کیفیت‎‎زندگی و ویتامین دی سرم زنان مبتلا به MS در هر سه گروه تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0≤p). نتایج آزمون تعقیبی پس آزمون نشان داد بین دو گروه تمرینی در هر سه شاخص تفاوت معناداری وجود داشت (05/0≤p). همچنین هشت هفته تمرین در محیط باز نسبت به تمرین در خانه باعث افزایش بیشتر در میزان ویتامین دی سرم (43/78%) و کیفیت زندگی (26/50%) و کاهش بیشتر در شدت خستگی بیماران (76/41%) شد (05/0≤p).

    نتیجه گیری:

     تمرین پیلاتس در محیط باز به علت هزینه کم، در دسترس بودن و اثرات چشمگیر آن بر کیفیت زندگی و ویتامین دی و خستگی در افراد مبتلا به MS توصیه می شود.

    کلید واژگان: تمرین پیلاتس در خانه, محیط تمرین, خستگی, کیفیت زندگی, مولتیپل اسکلروزیس
    Faranak Balaghi Inaloo, Roya Askari *, AmirHossein Haghighi, Kaveh Kashani, Paul Friedemann
    Background and Objective

    Multiple Sclerosis (MS) is an autoimmune disease in which muscle weakness and fatigue reduce the quality of life. Therefore, the aim of this study was to investigate the effect of two types of Pilates exercises at home and outdoors on fatigue and quality of life in MS patients.

    Materials and Methods

    Among the women, 44 women with MS were randomly selected and divided into three groups: home-based training, out-door training and control group. The exercise groups performed Pilates exercises for 8 weeks individually (via DVD) at home and under the sun exposure between 8 and 10 am, but the control group did not do any exercise during this time. Fatigue severity, quality of life and vitamin D levels of patients were measured before and after exercise and data were analyzed using covariance statistical method.

    Results

    The results showed that after eight weeks of training, there was a significant difference between the indicators of fatigue, quality of life and vitamin D serum in women with MS in all three groups (P≤0.05). The results of post-test post hoc test showed that there was a significant difference between the two training groups in all three indices (P≤0.05). Also, eight weeks of outdoor training compared to home training caused a greater increase in serum vitamin D (78.43%). And quality of life (50.26%) and further reduction in the severity of patients' fatigue (41.76%) (P≤0.05).

    Conclusion

    Pilates training is recommended for people with MS due to its low cost, availability, and significant effects on quality of life and vitamin D and fatigue.

    Keywords: Home-based Pilates training, Training environment, Fatigue, Quality of Life, Multiple Sclerosis
  • Malihe Shojaee *, AmirHossein Haghighi, Roya Askari
    Introduction

    This study was aimed to evaluate the effect of a period of resistance-power training and vitamin D supplementation on serum insulin-like growth factor 1 (IGF-1) concentration and physical function in elderly women.

    Method

    44 elderly women volunteered and were randomly divided into four groups of training + placebo (TP), training + vitamin D (TS), vitamin D (vit D) and placebo (P). The training groups performed a weight training program for 12 weeks (three sessions per week). People in the Vitamin D group took one 50,000 IU vitamin D jelly tablet every two weeks, and the P group took one placebo capsule (rice flour). Blood samples were taken from all subjects before and after the training and measured serum Vitamin D and IGF-1. Physical function indices were also measured. Data were analyzed using SPSS 25 and R3.5.2 software, and analysis of variance of weighted repeated measures.

    Results

    Serum vitamin D was significantly increased in TS and vit D groups compared to control group, while it was significantly decreased in TP group (p ≤ 0.05). Training and supplementation interventions had not significant effects on serum IGF-1 (p ≥ 0.05). There was a significant increase between physical function indices in the TS and TP groups compared to the control group (p ≤ 0.05), while there was no significant difference between the two groups.

    Conclusion

    Performing resistance-power training in the elderly improved the physical function indices; however adding vitamin D supplementation to the trainings did not had a greater effect on physical function.

    Keywords: resistance-power training, Vitamin D, IGF-1, physical function, aging
  • فرانک بلاغی اینالو، رویا عسکری*، امیرحسین حقیقی، کاوه کاشانی، پاول فردمن
    مقدمه و هدف

    مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) یک بیماری ناتوان کننده سیستم عصبی است که سبب ضعف عضلانی و اختلال در عملکرد جسمانی از جمله راه رفتن و تعادل می شود. هدف مطالعه حاضر مقایسه تمرین پیلاتس درخانه و زیر نور آفتاب بر میزان استقامت قلبی تنفسی، قدرت و استقامت عضلانی، تعادل، هماهنگی و ویتامین دی بیماران مولتیپل اسکلروزیس بود.

    مواد و روش ها:

     از میان زنان مبتلا به ام اس تعداد 44 نفر به صورت تصادفی انتخاب و به سه گروه تمرین در خانه، تمرین زیر نور آفتاب و کنترل تقسیم شدند. گروه های تمرینی 8 هفته تمرین پیلاتس را بین ساعت 8 تا 10 صبح به صورت انفرادی (از طریق DVD) در خانه یا زیر نورآفتاب انجام دادند. استقامت قلبی تنفسی و استقامت عضلانی، قدرت بالاتنه و پایین تنه، تعادل، هماهنگی و سطح ویتامین دی بیماران پیش و پس از تمرینات اندازه گیری شد و داده ها با استفاده از روش آماری کوواریانس تحلیل شدند.

    یافته ها: 

    هشت هفته تمرین پیلاتس در خانه و زیر نور آفتاب باعث افزایش استقامت قلبی تنفسی و استقامت عضلانی، قدرت بالاتنه و پایین تنه، هماهنگی و سطح ویتامین دی و بهبود تعادل بیماران شد (0.05>P). نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که تمرین زیر نورآفتاب در مقایسه با تمرین در خانه باعث افزایش بیشتر در قدرت عضلانی بالاتنه و پایین تنه، تعادل و ویتامین دی بیماران شد. اما تغییرات در میزان استقامت قلبی تنفسی، استقامت عضلانی و هماهنگی بین دو گروه تمرینی از نظر آماری معنی دار نبود (0.05<p).</p

    بحث و نتیجه گیری: 

    به طور کلی تمرین پیلاتس در خانه و زیر نورآفتاب باعث افزایش ظرفیت عملکردی زنان مبتلا به ام اس شده و جهت اثرگذاری بیشتر، تمرین زیر نورآفتاب به علت کاهش عوارض جسمانی بیماری توصیه می شود.

    کلید واژگان: تمرین پیلاتس در خانه, تمرین زیر نور آفتاب, ویتامین دی, ظرفیت عملکردی, مولتیپل اسکلروسیس
    Faranak Balaghi Inaloo, Roya Askari*, AmirHossein Haghighi, Kaveh Kashani, Paul Friedemann
    Introduction and purpose

    Multiple Sclerosis (MS) is a debilitating disease of the nervous system that causes muscle weakness and impaired physical function, including walking and balance. The aim of this study was to investigate cardiovascular endurance, muscle endurance, upper and lower strength, coordination, balance and vitamin D levels in MS patients after Home-based and Outdoor Pilates training.

    Materials and Methods

    44 women with MS were randomly selected and divided into 3 groups: home-based training (HPT), outdoor training (OPT), and a control. The training groups performed 8 weeks of Pilates between 8 and 10 a.m. individually (via DVD) at home or under sunlight, cardiovascular and muscular endurance, upper and lower body strength, balance, coordination, and vitamin D level of the patients were measured before and
    after the 8-week training. The data were analyzed using the covariance statistical method 

    Results

    Eight weeks of HPT and OPT increased cardiovascular and muscular endurance, upper and lower body strength, coordination, and vitamin D level, and improved the balance of patients (P<0.05). The post-hoc analysis revealed that, compared to HPT, OPT caused a greater increase in upper and lower body muscle strength, balance, and vitamin D in patients. However, the changes in cardiovascular and muscular endurance and coordination between OPT and HPT were not statistically significant (P>0.05).

    Discussion and Conclusion

    In general, HPT and OPT increase the functional capacity of women with MS, and to be more effective, OPT is recommended due to the reduction of physical complications of the disease.

    Keywords: Home-based exercise, outdoor training, vitamin D, physical fitness, Multiple Sclerosis
  • امیرحسین حقیقی*، سارا طاهری نژاد، زهرا بابایی

    نانوذرات اکسید آهن به دلیل خواص ویژه از جمله رفتار سوپرپارامغناطیس، سمیت کم، زیست سازگاری، روش های متعدد جهت سنتز و پتانسیل اصلاح سطح آن ها با پوشش های مختلف، کاربرد گسترده ای در حوزه های مختلف علوم و مهندسی از جمله زیست پزشکی یافته اند. با این وجود تشکیل کلوخه، توزیع اندازه پراکنده و نیز اکسیداسیون سریع نانوذرات از جمله چالش هایی است که به هنگام استفاده از این مواد وجود دارد. در همین راستا روش ها و ترکیبات مختلفی برای سنتز و اصلاح سطحی نانوذرات اکسید آهن به منظور بهبود ویژگی ها و افزایش کارایی آن ها، معرفی شده است. در این پژوهش براساس تحقیقات و مطالعات پیشین، به مرور مزایا و معایب انواع روش های سنتز نانوذرات اکسید آهن، اصلاح سطحی نانوذرات تولید شده به کمک مواد شیمیایی مختلف، کاربردهای نانوذرات اصلاحی و نیز چالش های پیشرو به هنگام استفاده پرداخته شده است و پیشنهادات ارایه شده جهت بهبود کارایی این مواد در عرصه زیست پزشکی اعم از درون تن و برون تن، نیز بیان شده است.

    کلید واژگان: نانوذرات مغناطیسی اکسید آهن, پوشش های سطحی, خواص نانوذرات اکسید آهن, زیست پزشکی
    Amir Hossein Haghighi *, Sara Taherinezhad, Zahra Babaei

    As a consequence of special properties such as superparamagnetic behavior, low toxicity, biocompatibility, numerous ways of synthesis and surface modification capability with diverse materials, nowadays Iron Oxide nanoparticles (IONPs) are widely utilized in a great deal of scientific fields, as well as biomedicine. However, agglomerations formation and broad particle size distribution, beside rapid oxidation are still a challenge of these nano-sized particles. In this regard, several routes of synthesis and many chemicals in order to modify IONPs surface have been proposed so as to enhance their properties and increase their potency. Therefore, in this research based on previous articles and studies, the benefits and the drawbacks of various routes of iron oxide nanoparticles synthesis, surface modification of the produced nanoparticles with different components, the applications of the modified nanoparticles along with the leading challenges are discussed. In addition, suggestions offered by other biomedical researchers and scientists to intensify their performance and their effectiveness in-vitro and in-vivo are stated in the following.

    Keywords: Iron Oxide magnetic nanoparticles, Coatings, Iron Oxide nanoparticles Properties, Biomedicine
  • هادی شهرآبادی، امیرحسین حقیقی*، رویا عسکری، مجید اسدی شکاری
    مقدمه

    یکی از شاخصهایی که در اثر آسیب DNA و تولید رادیکالهای آزاد دچار تغییر میشود، ژن 1-PARP است که در بروز التهاب، آپوپتوزیس و نکروزیس نقش مهمی دارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا بر بیان ژن 1-PARP قلبی در موشهای صحرایی نر وابسته به متامفتامین بود.

    روش کار

    در یک مطالعه تجربی، موشهای صحرایی به کمک روش تصادفی ساده در چهار گروهشم، متامفتامین، متامفتامین-کنترل و متامفتامین-تمرین تناوبی با شدت بالا قرار گرفتند. ابتدا تزریق متامفتامین به مدت 21 روز انجام شد. بعد از پایان این مرحله گروه متامفتامین-تمرین تناوبی با شدت بالا به مدت 8 هفته و 5 جلسه در هفته، تمرین تناوبی با شدت بالا را انجام دادند. در مطالعه حاضر بافت بطن چپ قلب موشهای صحرایی برای بررسی میزان بیان ژن 1-PARP مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار Prism GraphPad نسخه 8 در سطح معناداری 05/0

    یافته ها

    نتایج نشان داد که 21 روز تزریق متامفتامین باعث افزایش میزان بیان ژن 1-PARP قلبی در گروه متامفتامین در مقایسه با گروهشم میشود 025/0=P و 8 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا باعث کاهش میزان بیان این ژن در گروه متامفتامین-تمرین تناوبی با شدت بالا در مقایسه با گروه های متامفتامین 974/0=P و متامفتامین-کنترل 993/0=P نمیشود.

    نتیجه گیری

    به نظر میرسد که مصرف مزمن متامفتامین باعث افزایش بیان ژن 1-PARP قلبی در موشهای صحرایی شده است و در حیطه درمانی، تمرینات تناوبی با شدت بالا قادر به کاهش بیان این ژن نیست. با توجه به اینکه در این زمینه تحقیقات کمی صورت گرفته است و مکانیسمهای مولکولی درگیر در این مسیر بهخوبی روشن نشده است، به پژوهشگران پیشنهاد میشود در این زمینه تحقیقات بیشتری انجام دهند.

    کلید واژگان: تمرین تناوبی با شدت بالا, PARP-1, متامفتامین, قلب
    Hadi Shahrabadi, AmirHossein Haghighi*, Roya Askari, Majid Asadishekaari
    Introduction

    One of the markers that change due to deoxyribonucleic acid (DNA) damage and the production of free radicals in the poly (ADP-ribose) Polymerase-1 (PARP-1) gene, which plays an essential role in inflammation, apoptosis, and necrosis. This study aimed to evaluate the effect of eight weeks of high-intensity interval training on cardiac PARP-1 gene expression in methamphetaminedependent male rats.

    Method

    In an experimental study, rats were divided into four groups sham, methamphetamine, methamphetamine-control, and methamphetamine-highintensity interval training, using a simple random technique. First, methamphetamine was injected for 21 days. At the end of this phase, the methamphetamine-highintensity interval training group performed high-intensity interval training for eight weeks and five sessions per week. In the present study, the left ventricular tissue of rats' hearts was used to evaluate the PARP-1 expression gene. Data were analyzed using the GraphPad Prism 8 software at a P < 0.05.

    Results

    The results showed that 21 days of methamphetamine injection increased the cardiac PARP-1 expression gene in the methamphetamine group compared to the sham group (P= 0.025). Eight weeks of high-intensity interval training did not decrease the expression of this gene in the methamphetamine-high-intensity interval training group compared to methamphetamine (P= 0.974) and methamphetaminecontrol (P= 0.993) groups.

    Conclusion

    Chronic methamphetamine use has increased the cardiac PARP-1 expression gene in rats. In the treatment field, high-intensity interval training cannot reduce the expression of this gene. Given that little research has been done in this field and the molecular mechanisms involved in this pathway are not well understood, researchers are suggested to do further research in this field.

    Keywords: High-Intensity Interval Training, PARP-1, Methamphetamine, Heart
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر امیرحسین حقیقی
    دکتر امیرحسین حقیقی

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال