به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
مقالات رزومه:

دکتر علی راد

  • Hosein Seddighi *, Ali Rad, Fathollah Najarzadegan, Hamed Dejabad
    In recent years, attention to the “contemplation in the Qur’ān” category has increased and has become a unique and frequent term in the Islamic world. Some contemporary Shiite Qur’ānic scholars have introduced Tafsīr al-Mīzān as a standard contemplationist writing. Of course, the reasons for this claim have not been clearly stated, and it seems that the proposition has been considered so self-evident and clear that there is no need for any argument! The following article, with the analytical-descriptive method and by examining dozens of works in the field of contemplation after analyzing the hidden or probable evidence of this view, emphasizes the inadequacy of this claim. ‘Allāma Ṭabāṭabā’ī, despite being aware of the exegetical approaches, named his work “tafsīr” and paid attention to the interpretive tradition of the past commentators, and unlike the works of the exegetes, he followed the conventional steps of interpretation in terms of the components of the method of interpreting the Qur’ān by the Qur’ān. Based on this, some similarities and convergences with the contemplationists in terms of backgrounds, foundations, methods, or results could not be a proof of al-Mīzān’s “contemplationistness.”
    Keywords: Tadabbur, Critical Studies, Contemplation, Tafsīr Al-Mīzān, Understanding The Qur’Ān
  • علی راد*، غلامعلی جزینی
    در آیه 48 سوره قصص، از سحر خواندن تورات و قرآن توسط مشرکان مکه خبر داده شده و در آیه بعد، خداوند در تقابل با این دیدگاه، به هدایتگری این دو کتاب آسمانی تحدی کرده و بر اعتبار و اصالت وحیانی آن ها صحه گذاشته است. بررسی روند تاریخی نشان دهنده آن است که انگاره نفی اعجاز کتاب های وحیانی پیشاقرآنی، در چهار قرن نخست هجری از برایند مناظرات مسلمانان با اهل کتاب شکل گرفته است. این انگاره به مثابه یک اصل بر اندیشه بسیاری از مفسران قرآن در ادوار میانی تا دوره معاصر اثر گذاشته و بدین سان به پارادایمی تفسیری ارتقا یافته؛ چنان که در تفسیر دو آیه یادشده بر تحریف، نفی تحدی و اعجاز از تورات نخستین تاکید شده است. مسئله اصلی پژوهش حاضر، تحلیل انتقادی این پارادایم تفسیری است و اینکه نشان داده شود چگونه تفسیر رایج از دو آیه یادشده به تفسیر نظریه رقیب، مجال ظهور نداده است. براساس نظریه رقیب، تورات نخستین از دیدگاه قرآن دارای ویژگی تحدی بوده و باورمندی به اعجاز آن آموزه اصیل قرآنی است که در پرتو پارادایم مشهور مفسران به فراموشی سپرده شده است. دستاورد پژوهش تاکید بر بازخوانی روایی پارادایم مشهور و توجه جدی به تفسیر نظریه رقیب در تفسیر آیات 48-49 سوره قصص است. یافته های پژوهش اثبات می کند که با ظهور رویکردهای نوین در مطالعات تاریخ تفسیر، نظریه مشهور مفسران در تفسیر آیات یادشده با چالش اثرپذیری از پارادایم متکلمان مواجه شده؛ ازاین رو اصالت آن مخدوش است و گریزی از روی آورد به نظریه رقیب به مثابه نظریه معیار و جانشین تفسیر مشهور وجود ندارد.
    کلید واژگان: آیات 48-49 سوره قصص, اعجاز تورات نخستین, انگاره اعجاززدایی تورات, تحریف باوری, نظریه های تفسیری
    Ali Rad *, Gholam Ali Jazini
    Verse 48 of al-Qaṣaṣ Surah is dedicated to the magic of reading the Torah and the Qur'an by the Mecca polytheists. In the next verse, God challenges the guidance of these two heavenly books in opposition to the polytheists' revealed authenticity denial of the Torah and the Qur'an and he validates the credibility and authenticity of these two books revelation. In the historical process, the idea of demystification of the pre-Qur'anic revelation books was formed during the first four centuries from the debates between Muslims and the People of the Book. This concept, as a principle, influenced many Qur'an commentators the thought in the middle ages until the contemporary period. In this way, it was promoted from an idea to an interpretive paradigm, and in the interpretation of these two verses of Al-Qasas Surah, it emphasized the distortion, demystification of the first Torah. The main problem is the critical analysis of this interpretation paradigm and it aims to show how the common interpretation of these verses did not allow the rival theory interpretation to emerge. Based on the competing theory, the first Torah is challenging from the Qur'anic point of view, and believing in its miracles is an original Qur'anic teaching that was accepted in the light of the commentators’ famous paradigm. The article achievement is to emphasize the revision of the famous paradigm narrative and pay serious attention to the competing theory interpretation of Al-Qasas surah, verses 48-49. The findings prove that with the new approaches’ emergence in the history of interpretation studies, commentators' famous theory in the interpretation of the mentioned verses is facing the challenge of being ideological and effective from the theologians' paradigm. Therefore, its authenticity is distorted and there is no way other than turning to the rival theory as the standard theory and alternative theory.
    Keywords: Verses 48-49 Of Al-Qasas Surah, The First Torah Miracle, The Demystification Of The Torah, Distorted Beliefs, Interpretive Paradigms
  • علی راد*

    عامی بودن حفص بن غیاث دیدگاهی مقبول نزد شیخ طوسی (460ق) است. مسئله اصلی این پژوهه تحلیل و ارزیابی روایت عبد الله بن إدریس (192ق) - از معاصران و راویان حفص بن غیاث- به مثابه نظریه رقیب شیخ طوسی است که با جمله «فوالله إنه[حفص] لشیعی وإن شریکا لشیعی» بر تشیع حفص بن غیاث تاکید داشت. این پژوهش با استناد به شواهد و تحلیل های جریان شناسانه اثبات می کند گزارش ابن ادریس از تشیع اعتدالی حفص بن غیاث استوار می نماید و قطعیت و فراگیری نظریه شیخ طوسی مخدوش است و عامی دانستن مذهب حفص بن غیاث در همه ادوار حیات وی نادرست می نماید. البته هر چند شیخ طوسی در کتاب رجال و الفهرست خود به عامی بودن حفص بن غیاث تصریح دارد ولی در کتاب العده فی اصول الفقه با لحاظ مجموعه ای از شرایط, روایات حفص بن غیاث از ائمه شیعه را در فقه امامیه شایسته استناد -دانست و به نوعی به صحت و اعتبار احادیث حفص بن غیاث می گرود؛ از این رو از نظریه رجالی تا رویکرد فقهی شیخ طوسی تفاوت وجود دارد.

    کلید واژگان: راویان امام صادق(ع), مذهب حفص بن غیاث, عبد الله بن إدریس, رجال و الفهرست طوسی, نقد الرجال
  • علی راد *، مهراب صادق نیا، فاطمه قربانی

    ببا آغاز مطالعات انتقادی کتاب مقدس در قرن هجدهم میلادی و بحث درباره شخصیت تاریخی حضرت عیسی(ع)، زندگی اجتماعی وی نیز مطمح نظر قرار گرفت و به ارائه دو نظریه متفاوت در قالب ایشان انجامید: حضرت عیسی(ع) به مثابه زاهدی اخلاق مدار یا مصلحی انقلابی. با توجه به برخی گزاره های عهد جدید و بافت سیاسی اجتماعی زمانه حضرت عیسی(ع)، به نظر می رسد خوانش زاهدانه جامع و مبتنی بر جملگی گزارش ها از زندگی آن حضرت نیست. این پژوهش با تحلیل فرازهایی از عهد جدید، ارائه سیمای صرفا اخلاقی و متغافل از رخدادهای اجتماعی حضرت عیسی(ع) را نقد می کند. سپس بر پایه تحلیل تاریخی دوران شکل گیری مسیحیت، زمینه های ظهور این دیدگاه را بررسی می کند. تحلیل متنی گزاره های عهد جدید درباره عملکرد اجتماعی حضرت عیسی(ع) نشان می دهد که وی افزون بر اهتمام به مباحث اخلاقی، بر اصلاح جامعه و حاکمیت نیز تاکید داشته و ارائه تصویری صرفا اخلاقی و متسامح معلول غلبه خوانش اخلاقی و مسامحه‏گرایانه پولس، تضعیف مسیحیان و حمایت امپراتوری روم از آیین های اخلاق محور و به چالش کشیده شدن انتظار مسیحا پس از تصلیب حضرت عیسی(ع) بوده است.

    کلید واژگان: شخصیت اجتماعی حضرت عیسی(ع), اخلاق فردگرایانه, پولس, عهد جدید, تحلیل انتقادی

    Along with the critical studies of the Bible in the 18th century AD and the discussions on the historical personality of Jesus, his social life was studied as well and led to two different theories about him: Jesus as a moral ascetic or as a revolutionary reformer. Considering some statements of the New Testament and the political-social context of the time of Jesus, it seems that the ascetic reading is not comprehensive and is not based on all the reports of his life. Analyzing some passages of the New Testament, this research criticizes the idea of a purely moral image of Jesus that ignores social events. Then, it studies the grounds for the emergence of this view based on the historical analysis of the era of formation of Christianity. The textual analysis of the statements of the New Testament about the social performance of Jesus shows that he emphasized on the reform of society and governance as well as paying attention to moral issues. It also shows that presenting a purely moral and tolerant picture is due to factors such as the predominance of the moral and tolerant reading of Paul, the weakening of Christians and the support of the Roman Empire for the ethics-oriented rites and the challenge of waiting for the Messiah after the crucifixion of Jesus.

    Keywords: social personality of Jesus, individualistic ethics, Paul, New Testament, critical analysis
  • مجید کافی امامی*، علی راد، حوریه کافی امامی

    یکی از مشکلاتی که در تاریخ صدر اسلام با آن مواجه بوده و هستیم اختلاف بین مواضع شخصیتهای اسلامی میباشد. اختلافاتی که در برخی موارد، جهان اسلام را دچار جنگهای داخلی همچون جنگ جمل کرده است. دلیل جنگها میتواند نوع برداشت امت از عناوین ومناصب اسلامی باشد که به تبع بازتاب خاص خود را در شکل گیری جریانهای اجتماعی به همراه داشته است. «ام المومنین» یکی از همین عناوین است که در برداشت معنایی آن، از جمله؛ بالاصاله بودن و یا بالعرض بودن برای «زوجات النبی»، اختلاف بین علما و پیرو آن گسست در امت ایجاد نموده است. با توجه به قرآنی بودن کاربست آن به جاست در بستر تفاسیر قرآن در فریقین، موضوع بررسی شود. به نظر میرسد کاربرد «ام المومنین» فضیلتی نیست که بتواند به صورت مطلق و بدون قید، همراه سازی امت را در پی داشته باشد. و پیرو آن نمی توان هر نوع خواسته و تصمیم همسران پیامبر اکرم (ص) را به اجابت رساند.

    کلید واژگان: ام المومنین, زوجات النبی, پیامبر اکرم ص, اهل بیت ع
    Majid Kafi Emami *, Ali Raad, Horiye Kafi Imami

    One of the problems that we are facing in the history of early Islam is the difference between the positions of Islamic figures. The differences that in some cases have caused the Islamic world to suffer civil wars such as the Jamal War. The reason for the wars can be the Ummah's perception of Islamic titles and positions, which has its own reflection in the formation of social trends. Umm al-Mu'minin is one of these titles that in its meaning, including; Being high-ranking or high-ranking for the wives of the Prophet, the difference between the scholars and the followers has created a break in the Ummah. Due to the Quranic nature of its application, it is appropriate to examine the issue in the context of the interpretations of the Quran in Fariqin. It seems that the use of Umm al-Mu'minin is not a virtue that can bring the Ummah together in an absolute and unconditional way. And according to it, it is not possible to satisfy all the wishes and decisions of the wives of the Holy Prophet.

    Keywords: Umm Al-Mu'minin, The Wives Of The Prophet, The Prophet, Ahl Al-Bayt, Peace Be Upon Him
  • سعید عزیزی*، علی راد
    در تراث حدیثی امامیه پاره ای گزارش ها وجود دارد که اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان مصداق حقیقی عرب و نژاد برتر و شیعیان ایشان نیز عرب و یا به عنوان «موالی» معرفی گردیده اند. در مقابل، دشمنان ایشان نیز با تعابیری چون بادیه نشین و «عجم» توصیف شده اند. نگارندگان در پژوهه حاضر برآنند تا با تدوین «خانواده حدیثی» و کاربست روش تحلیل گفتمان تاریخی به فهم صحیحی از این احادیث دست یابند و مقصود اصلی از این احادیث را در بستر فرهنگی-اجتماعی تاریخ صدور آنها تبیین نمایند. با بهره جویی از این دو روش در تحلیل احادیث مذکور، چنین به دست می آید که واژگانی چون «عرب، اعراب، موالی و عجم» در این احادیث، معنای لغوی آن ها مقصود اصلی نیست، بلکه معانی اصطلاحی آنها مد نظر معصومان است که ناظر به جایگاه برتر ایمانی و معرفتی اهل بیت و شیعیان ایشان و انحراف و انحطاط اخلاقی و ایمانی مخالفان ایشان است؛ از سوی دیگر چنین روایاتی در رویارویی با گفتمان رقیبی صدور و بازتاب یافته است که در صدد ترویج گفتمان برتری نژاد عرب بر غیر عرب بود و اهل بیت به نقد و ابطال این گفتمان پرداخته اند.
    کلید واژگان: احادیث امامیه, اصطلاحات حدیثی, تحلیل گفتمان, عرب, عجم, موالی
    Saeed Azizi *, Ali Rad
    There are some reports in the hadith tradition of the Imams that the Ahl al-Bayt (as) have been introduced as the true example of the Arabs and the superior race, and that their Shiites have also been introduced as Arabs or as "Mawlawi."In contrast, their enemies have been described as Bedouin and non-Bedouin.The authors of the present study aim to achieve a correct understanding of these hadiths by compiling a "hadith family" and applying the method of historical discourse analysis, and to explain the main purpose of these hadiths in the socio-cultural context of the date of their publication.Using these two methods in the analysis of the mentioned hadiths, it is obtained that words such as "Arabs, Arabs, Mawlawis and non-Arabs" in these hadiths, their literal meaning is not the main purpose, but their idiomatic meanings are considered.It is the infallibles who observe the superior position of faith and knowledge of the Ahl al-Bayt and their Shiites,and the moral deviation and degeneration of the faith of their opponents;On the other hand, such narrations have been issued and reflected in the face of a rival discourse that sought to promote the discourse of the superiority of the Arab race over non-Arabs,
    Keywords: Imamate Hadiths, Hadith Terms, discourse analysis, Arabic, Ajam, Mawlawi
  • عاطفه محمدزاده، روح الله شهیدی، علی راد*

    قاعده «حجیت مفاد جمله های مستقل قرآن» از قواعدی است که در تفاسیرمعاصر بدان توجه شده است. علامه طباطبایی و ابن عاشور در آثار اثرگذار خود؛ «المیزان» و «التحریر و التنویر» و در لابه لای مباحث تفسیری، این قاعده را به کار گرفته اند. با این حال، معیارها و شرایط کاربست آن را در چارچوب نظریه منسجمی تشریح نکرده اند تا دیگران بتوانند قاعده را به گونه ای روشمند در مطالعات تفسیری به کار گیرند و گستره و صحت بهره گیری این دو مفسر از قاعده مذکور را بسنجند. از گردآوری و تحلیل دیدگاه های علامه و ابن عاشور به دست می آید که هر دو در کاربرد قاعده بر معیارهایی مشترک؛ چون اشاره جملات به سنن الهی ، دلالت جمله ها بر ضوابط اعتقادی و اخلاقی، وجود تعلیل در جملات و تطابق جمله ها با امثال تکیه زده اند. روایات معصومان (ع) و قانون «مورد مخصص نیست.» از معیارهایی است که علامه به طور اختصاصی بدان توجه کرده است. از این رو با آنکه هر دو مفسر در به کاربردن قاعده تاحدودی با یکدیگر همراه بوده اند، اما علامه به دلیل بهره مندی از روایات اهل بیت (ع)، در کاربست نظام مند قاعده عملا نسبت به ابن عاشور پیشی گرفته است.

    کلید واژگان: قواعدتفسیر, جمله مستقل, استقلال معنایی, المیزان, التحریر و التنویر
    Atefeh Mohammadzadeh, Roohollah Shahidi, Ali Rad *

    The rule of "authenticity of the contents of the independent sentences of the Qur'an" has been considered in contemporary exegeses. ‘Allameh Tabatabai and Ibn ‘Ashur, in their effective interpretations namely “Al-Mizan” and “Al-Tahrir wa'l-Tanwir” have applied this rule among their extensive interpretive discussions. However, they have not explained the criteria and conditions of its application in the framework of a coherent theory so that others can apply this rule in a methodical way in interpretive studies and assess the scope and accuracy of the use of this rule by these two commentators. The result of collecting and analyzing the views of Allameh Tabatabai and Ibn Ashur is that both of them have relied on common criteria in applying the mentioned rule such as referring the sentences to the divine traditions, implication of sentences on belief and moral criteria, existence of reasoning in sentences and matching the sentences with proverbs.Tabatabai has paid special attention to the narrations of the Innocents and the law "Al- Ibrah bi ‘Umum al- Lafz la bi Khusus al-Sabab". It can be said Allameh Tabatabai has surpassed in the systematic application of this rule due to benefiting from the narrations and interpretive teachings of the ʼAhl-ul-Bayt.

    Keywords: Rules of exegesis, Independent Sentence, Semantic independence, Al-Mizan, Al-Tahrir wa', l-Tanwir
  • علی راد*
    بر پایه گزارش ابن ابی حاتم رازی، ابوحمزه ثمالی از جمله مشایخ متروک الحدیث حفص بن غیاث نخعی است. مسیله اصلی پژوهش حاضر، تحلیل و اعتبارسنجی دو فرضیه درباره تبیین زمینه ها و ادله مفاد گزارش یادشده است. پژوهش حاضر ، اعتبار فرضیه عدم وثاقت ابوحمزه، به عنوان دیدگاه شایع در منابع اصلی رجال عامه را به چالش کشیده و فرضیه اندیشه سیاسی ابوحمزه را به عنوان فرضیه مقبول معرفی می کند که در مواجهه سلبی با میراث حدیثی وی اثرگذار بوده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که گزارش ابن ابی حاتم نظریه اصلی حفص بن غیاث درباره شخصیت و اعتبار احادیث ابوحمزه نیست و استناد به آن در کتاب های رجال عامه به عنوان کهن ترین دلیل در جرح و تضعیف ابوحمزه نادرست است و شواهد متعددی بر نقد و نقض آن وجود دارد.
    کلید واژگان: ابوحمزه ثمالی, حفص بن غیاث, متروک الحدیث, مدرسه رجالی بصره, نقد الرجال
    Ali Rad *
    According to Ibn Abī-Ḥātam Rāzī, Abū Ḥamza al-Thumālī is one of the Ḥafṣ b. Ghīyāth’ masters who his tradition is desolated. The research main issue is the analysis and validation of two hypotheses about the contexts explanation and contents evidence of the mentioned report. The present research challenges the hypothesis validity, as a popular point of view in the main sources, and introduces the Abū Ḥamza's political thought hypothesis as an acceptable hypothesis that has been effective negatively in dealing with his tradition heritage. The findings show that Ibn Abī-Ḥātam's report is not the main theory about Ḥafṣ b. Ghīyāth about validity of Abū Ḥamza's traditions, and citing it in the popular narrators’ biographies as the oldest reason for insulting and undermining Abū Ḥamza is incorrect and there are many evidences of its criticism and violation.
    Keywords: Abū Ḥamza al-Thumālī, Ḥafṣ b. Ghīyāth, desolated in tradition, Basra narrators’ School, narrators criticism
  • علی راد، سید محمد موسوی مقدم*، مجید زارعی، کوثر قاسمی
    مفسران فریقین در تبیین مفهوم آیه 53 فصلت، مشهور به آیه آفاق وانفس، نظریات هم سویی ابراز نکرده اند؛ لذا مراد از آیات آفاقی، آیات انفسی، متعلق حق و معنای شهید در این آیه، به روشنی مشخص نیست. نظر به اهمیت کشف مراد الهی از این کریمه، پژوهش حاضر مدعی است که راز برون رفت از این تشتت آرا، تبیین دقیق متعلق «حق» و وجه تناسب صدر با ذیل آیه شریفه است. ازاین رو در این مقاله، با استفاده از روش تحلیلی- انتقادی و پس از عرضه یک طبقه بندی اجتهادی از گونه های مختلف این ارتباط در میان آثار مفسران، رویکرد جدیدی به عنوان رویکرد معیار، پیشنهاد شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که انتساب قرآن و آورنده آن به «رب العالمین»، امر حقی است که از دو طریق مستقل و البته غیر هم رتبه، یکی ارایه آیات آفاقی و انفسی و دیگری شهادت مکفی الهی بر این موضوع، توسط مشرکان حجاز قابل ردیابی بوده است. در این رویکرد، ارایه آیات آفاقی و انفسی از معنای مصطلح و رایج برآمده از جریان صوفی - عرفانی بیگانه خواهد بود.
    کلید واژگان: آیه 53 فصلت, متعلق حق, شهید, آفاق وانفس, مفسران فریقین
    Ali Rad, Seyyed Mohammad Musavi Moqaddam *, Majid Zarei, Kothar Qasemi
    Sunni and Shia exegetes are not aligned in their views regarding the meaning of verse 53 of the al-Fussilat Chapter, commonly known as the verse of Āfāq and Anfus (lit. horizons and souls, referring to the external world and the internal one of one’s soul). Therefore, the meanings of external signs, internal signs, the object of the words ḥaq (truth, reality) and shahīd (witness and, in other usages, martyr) in this verse are not clear. Considering the importance of divine intent regarding this verse, the present article claims that the way of these scattered views is to precisely explain the object of the word “ḥaq” and the consistency of the beginning of the verse with what follows. Thus, in this article, utilizing a critical-analytical method, and after presenting a jurisprudential classification of the different types of this relationship in the works of the exegetes, a new approach known as the criteria approach has been suggested. The results of the study show that the attribution of the Quran and its bringer to the “Lord of the Worlds” is a truth that can be traced through the polytheists of Hijaz through two independent albeit unequally ranked ways; one is through the presentation of external and internal signs and the other sufficient divine testimony on this subject. In this approach, the presentation of external and internal signs will be separate from the terminological and prevalent meaning arising from the Sufi-mystic movement.
    Keywords: Verse 53 of al-Fussilat, the object of the word ḥaq, Āfāq, Anfus, Sunni, Shiite exegetes
  • علی راد

    در روزگار محمدبن جریر طبری (310 ق)، «پارادایم جمال بدیع یوسفعلیه السلام» نظریه ای فراگیر و از نظر اعتبار، مسلم و قطعی نزد اکثر مفسران، مورخان و محدثان مسلمان بوده است. از جمله ادله طرفداران این پارادایم، استدلال به مفاد آیه شریفه «... فلما راینه اکبرنه وقطعن ایدیهن وقلن حاش لله ما هذا بشرا إن هذا إلا ملک کریم‏» (یوسف،31) می باشد. این استدلال در «جامع البیان» طبری بازتاب ویژه ای یافته و اعتبارسنجی مستندات وی، مسئله اصلی این نگاشته است. برآیند پژوهش، آسیب پذیری رویکرد تفسیری درباره آیه فوق است و بر پایه ادله پارادایم رقیب، تبیین و اثبات می شود که: «طبری از جمله طرفداران پارادایم جمال بدیع یوسفعلیه السلام است. او تلاش زیادی را در کتمان پارادایم رقیب نموده و بر مجموعه مستندات و ادله وی، مناقشات جدی وارد است.»

    کلید واژگان: جامع البیان طبری, پارادایم جمال یوسف علیه السلام, مطالعات پارادایمی, تاریخ تفسیر, نقد تفاسیر
    Ali Rad

    In the time of Muhammad ibn Jarir Tabari (310 AH), "the paradigm of the incomparable beauty of the Prophet Yusuf (Peace be upon him) was a comprehensive, certain and definite theory among most Muslim commentators, historians and narrators in terms of validity. Among the arguments of the proponents of this paradigm is the reasoning behind the contents of this Qur'anic verse: "Come out before them." When they saw him, they did extol him, and (in their amazement) cut their hands: they said "Allah preserves us! No mortal is this! This is none other than a noble angel!" (Chapter Yusuf, verse 31). This argument is strongly reflected in Tabari's "Jāmiʿ al-bayān" and the validity of his documents is the main question of this research. The research result is the vulnerability of the exegetical approach to the above verse, and based on the arguments of the rival paradigm, it is explained and proved that Tabari is one of proponents of the paradigm of the incomparable beauty of the Prophet Yusuf (Peace be upon him). He has made great efforts to conceal the rival paradigm, and there is considerable controversy over his set of documents and arguments.

    Keywords: Tabari's Jāmiʿ Al-Bayān, The Paradigm Of Beauty Of The Prophet Yusuf (Peace Be Upon Him), Paradigmatic Studies, The History Of Exegesis, Critique Of Exegesis
  • مسعود حسن زاده گلشانی*، علی راد
    احادیث پرشمار منابع حدیثی کهن در یک موضوع، بازتاب گفت و شنودهایی است که میان اهل بیت با مخاطبان درباره امور مهم و ایدیولوژیک جامعه شیعی انجام گرفته است. از همین رو برای فهم احادیثی از این دست باید از رخدادهای عصر ایمه آگاهی داشت. گفتمان پژوهی، به عنوان مکملی در کنار دیگر راه کارهای فهم حدیث، بر کشف و بررسی خاستگاه احادیث به جای تحلیل موردی آن ها تاکید و ابعاد ناپیدای حدیث را نمایان می کند. پژوهش پیش رو ضمن ارایه چند نمونه، نمایی از برخی گفتمان های حاکم بر حدیث شیعه را به تصویر کشیده تا نشان دهد گفتمان پژوهی در بازگویی، رفع ابهام و آشکارسازی معنا و مقصود حدیث تا چه حد نقش آفرین است. افرون بر این فایده، تبیین این گفتمان ها می تواند گنجینه ای از داده ها و پیش دانسته ها را در اختیار سایر حدیث پژوهان نهاده و ایشان را در فرآیند فهم احادیث پر شماری پشتیبانی کند تا راهی میان بر و بهره ور را در فقه الحدیث بپیمایند.
    کلید واژگان: گفتمان پژوهی, گفتمان کاوی, فقه الحدیث, فضای صدور حدیث, بافت تاریخی
    Masoud Hasanzadeh Golshani *, Ali Rad
    Abstract Numerous hadiths of ancient hadith sources on one subject are a reflection of the conversations that have taken place between the Ahl al-Bayt and the audience about the important and ideological issues of the Shiite community.Therefore, in order to understand such hadiths, one must be aware of the events of the time of the Imams.Discourse research, as a complement to other strategies for understanding hadith, emphasizes the discovery and study of the origin of hadiths instead of their case analysis and reveals the invisible dimensions of hadith.Leading research, while providing some examples, depicts some of the dominant discourses of Shiite hadith to show the role of discourse research in retelling, removing ambiguity and revealing the meaning and purpose of hadith.On this benefit, explaining these discourses can provide a treasure trove of data and preconceptions to other hadith scholars and support them in the process of understanding numerous hadiths to follow a short and productive path in hadith jurisprudence.
    Keywords: discourse research, discourse mining, hadith jurisprudence, hadith issuance space, historical context
  • مهرناز باشی زاده مقدم*، علی راد، احمد کریمی
    برخلاف خوانش سنتی از نظریه تکامل که نگره ای پایین به بالا دارد و کنش های انسانی از جمله باورمندی دینی را مقهور علیت ژنی و مم ها معرفی می کند، خوانش نوین نگره ای بالا به پایین دارد و سازوکارهایی را ارایه می کند که طی آن چگونگی بروز ژن ها از بالاترین سطوح زیستی کنترل می شود. انعطاف پذیری نورونی[1] از جمله این سازوکارهاست. مسیله این پژوهش واکاوی و تبیین مولفه های اشتدادپذیری ایمان اختیاری در چارچوب مفهومی نوروبیولوژیک و مقایسه آن با مولفه های مناسک عبادی، به ویژه نماز، مطابق آموزه های قرآنی است. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و به صورت مقایسه ای صورت گرفته است و یافته های تحقیق نشان می دهد وجود سه مولفه همپوشان در مناسک دینی توصیه شده قرآنی و یادگیری در دانش اعصاب، یعنی تکرار، توجه و هیجان، به انعطاف پذیری نورونی و اشتداد ایمان فرد منجر می شود. این مهم توجیه کننده علیت ذهنی و مقوم سطحی از اختیارگرایی در ایمان است.
    کلید واژگان: انعطاف پذیری نورونی, اشتدادپذیری ایمان, تکرار, توجه, هیجان
    Mehrnaz Bashizadeh Moghaddam *, Ali Rad, Ahmad Karimi
    Contrary to the traditional reading of the evolution theory that has a bottom-up view and introduces the human actions – including religious belief – as dominated by genes and memes, the new reading has a top-down viewpoint and gives in mechanisms in which the working manner of genes is controlled by the highest levels of life. One of these mechanisms is neuroplasticity. This study aimed at exploring and explaining the factors of the gradual intensification of volitional faith within the neurobiological conceptual framework and its comparison with the factors contributing to worshiping rituals – especially prayers – that come from the Quranic teachings. This comparative study is done through the descriptive-analytical method. The findings show that the existence of the three factors common in the worshipping rituals (as recommended by the Quran) and neurobiological learning, i.e., repetition, attention, and emotion, lead to neuroplasticity and gradual intensification of faith. This justifies the mental causality and supports a level of voluntarism in faith.
    Keywords: Neuroplasticity, intensification of faith, Repetition, attention, emotion
  • سعید عزیزی*، علی راد

    ظاهر برخی آیات قرآن کریم به گونه ای است که دلالت بر بی صبری، سرپیچی و عصیان حضرت یونس (ع) در انجام رسالت خویش داشته و پیامبر اکرم (ص) از همانندی با ایشان نهی گردیده است. همین مساله موجب گشته تا آن حضرت در نگاه برخی مسلمانان متهم به معصیت و عدم عصمت گردد. در مقابل مفسران و حدیث پژوهان فریقین تلاش نمودند تا تفسیری صحیح از آیات قرآن و روایات موجود ارایه دهند و ضعف این پنداره را بر ملا سازند. بر پایه نتایج این پژوهش مفسران امامیه دو رویکرد در پاسخ به شبهات عصمت ارایه داده است. الف) ترک اولی، ب) تلقی رخداد واقعه پیش از رسالت یونس (ع). طیف وسیعی از مفسران اهل سنت نیز دو رویکرد مذکور را بیان نموده اما برخی رویکرد معصیت و عصیان یونس (ع) را برگزیده اند. در این نوشتار رویکردهای سه گانه ارزیابی شده و در پایان نظریه منتخب ارایه شده است. نتایج ارزیابی و نقد رویکردهای مذکور حاکی از آن است که تنها رویکرد قابل قبول و سازگار با آیات قرآن نظریه «ترک عمل افضل و اولی» بوده که از سوی اغلب مفسران فریقین مطرح گردیده است.

    کلید واژگان: حضرت یونس(ع), عصمت, شبهات قرآنی, رویکرد مفسران, تفسیر کلامی, تفسیر تطبیقی
    Saeed Azizi *, Ali Rad

    The appearance of some verses of the Holy Quran is such that it indicates the impatience,disobedience and rebellion of Prophet Younus(A.S) in carrying out his mission and the Holy Prophet(PBUH)has been forbidden to be like him.This issue has caused that Imam to be accused of sin and infallibility in the eyes of some Muslims.On the other hand, the commentators and hadith scholars of Shitte and Sunni tried to provide a correct interpretation of the verses of the Qur'an and the narrations and to reveal the weakness of this notion.Based on the results of this research, Imamieh commentators have presented two approaches in response to the Questions of infallibility.A) Abandoning the superior action, b) perception of the event before the mission of Younus(AS). A wide range of Sunni commentators have also expressed the two approaches, but some have chosen the approach of Younus(AS). In this paper, three approaches are evaluated and at the end, the selected theory is presented. The results of evaluation and critique of the mentioned approaches indicate that the only acceptable approach to the verses of the Qur'an is the theory of "abandoning the superior action" which has been proposed by most of the Shitte and Sunni commentators.

    Keywords: Prophet Younus (AS), chastity, Quranic Questions, Interpreters' Approach, Theological Interpretation, Comparative Interpretation
  • علی راد*، حامد دهقانی فیروزآبادی
    «معناشناسی روایی» رویکردی معناشناختی است که گذشته از احتجاج به روایات لغوی (روایاتی که در آن ها معنای یک واژه تبیین شده است)، تمامی احادیث اهل بیت؟عهم؟ را به عنوان منبعی از کاربردهای اصیل زبان عربی، مورد تحقیق قرار داده و به آن ها احتجاج می کند. ارزیابی رهیافت قرآن پژوهان امامیه به این رویکرد، مسیله اصلی این جستار است. بررسی فعالیت های معناپژوهی قرآن پژوهان امامیه نشان از آن دارد که ایشان، اعم از فقها، مفسران و لغویان، غالبا رهیافتی همسو و همدل با روایات لغوی داشته اند و در بیشتر مواردی، که به روایتی لغوی دست یافته اند، از آن یاد کرده و درصورت تعارض روایت با اقوال لغویان، تعارض را حل کرده و یا دیدگاه روایی را ترجیح داده اند. گرچه در گوشه و کنار آثار قرآن پژوهان امامیه می توان نشانه هایی از احتجاج به کاربردهای روایی واژگان قرآن را یافت؛ اما درمجموع ایشان به علت دشواری این شیوه نتوانسته اند، از آن بهره چندانی ببرند. در این میان سه واژه پژوه بزرگ شیعه، سید نورالدین جزایری، سید علی اکبر قرشی و علی کورانی عاملی، توجه بسیاری به این رویکرد داشته اند.
    کلید واژگان: معناشناسی قرآن, معناشناسی روایی, حجیت قول لغوی, فروق اللغات, قاموس قرآن, مفردات راغب
    Ali Rad *, Hamed Dehghani
    "Narrative Semantics" is a semantic approach that in addition to arguing lexical traditions (narratives in which the meaning of a word is explained), apply all the traditions of the household of the Prophet of God (S.A.W.) as a source of authentic Arabic language usage.  Evaluating the Imamiyya Qur’an scholars’ attitude towards this approach is the main issue of the article. Examining the activities of Imamiyya scholars to study the semantics of the Qur'an shows that jurists, commentators and linguists, have often adopted the same approach with the lexical traditions. If it conflicts with the words of the lexicographers, they have tried to resolve the conflict, or prefer the narrative point of view. Regarding the reference to the Qur'an's narrative words usage, although there are signs of Imamiyya scholars’ attention to this approach, but due to the difficulty of this method, they have not been able to take much advantage of it. Three great Shiite lexicographers, Sayyid Nur al-Din al-Jazayiri, Seyed Ali Akbar Ghoreishi and Ali al-Kourani Ameli, have paid much attention to this approach.
    Keywords: Qur’anic semantics, narrative semantics, lexical word validity, furūq Al-lughāt, qāmūs-e Qur’an, mufradāt-e rāghib
  • رفعت پورشمسی، مهدی مهریزی طرقی*، علی راد، سید محمدعلی ایازی، مژگان سرشار
    یکی از مسایلی که در طول تاریخ نظر عده ای از قرآن پژوهان و مفسران را به خود جلب نموده، بحث در زمینه مفاهیم، مضامین و آیات و سوره های بنیادین و کلیدی قرآن کریم است که نقشی اصیل، مرجع و گاه جامع در تفسیر برخی آیات دیگر دارند. این دغدغه در میان آنان منجر شد که هر یک، اصطلاحاتی را برای این مفاهیم و آیات و سوره ها برگزینند. این تحقیق با روش تحلیلی، به کتاب ها و آثار قرآن پژوهان از قرن پنجم هجری تا دوره معاصر مراجعه و اصطلاحات متعدد در این زمینه را استخراج و تحلیل نموده و به چیستی و مولفه های عناوین وضع شده توسط آنان پرداخته و به برخی نکات اشتراک و افتراق آنها دست یافته است. بررسی ها نشان داد که با شش واژه برای نشان دادن مفاهیم و آیات برگزیده قرآن مواجهه ایم که عبارت اند از: 1- محکم، 2- جواهر، 3- افضل و فاضل، 4- کلید، 5- مضامین اصلی، 6- غرر آیات. یکی از مولفه های مشترک همه اصطلاحات شش گانه «توحید» است که مهم ترین مبنای تربیت اخلاقی قرآن می باشد.
    کلید واژگان: آیا ت غرر, آیا ت جواهر, افضل و فاضل, کلید و مفتاح, توحید
    Raf’At Pourshamsi, Mahdi Mehrizi Toroqi *, Ali Rad, Sayyid Muhammad Ali Ayazi, Mozhgan Sarshar
    One of the issues that has attracted the attention of some Qur’an researchers and commentators throughout history is the discussion about the basic concepts, themes, verses, and key chapters of the Holy Qur’an that have an original, referential, and sometimes comprehensive role in the interpretation of some other verses. This concern among them prompted each one of them to choose terms for these concepts and verses and sūras. This research, by analytical method, refers to the books and works of Qur’an researchers from the fifth century AH to the contemporary period and extracts and analyzes various terms in this field and deals with the nature and components of the titles given by them and achieves some points of similarities and differences. Studies have shown that we are faced with six words to indicate the selected concepts and verses of the Qur’an, which include: 1. unequivocal (muḥkam), 2. essences (jawāhir), 3. the best (afḍal) and the most virtuous (fāḍil), 4. key, 5. main themes, 6. exalted verses. One of the common components of all six terms is tawḥīd (monotheism), which is the most important basis of moral education of the Qur’an.
    Keywords: exalted verses, the verses of the essences, the best, the most virtuous, the key (miftāḥ), monotheism
  • معصومه قنبرپور*، علی راد، علیرضا کاوند

    ریچارد بل ازجمله خاورشناسان باورمند به وقوع جابه جایی در ساختار متنی قرآن کریم است که با ارایه شواهدی از آیات در تلاش است، نبود انسجام در نظم و بلاغت شماری از آیات قرآن را نشان دهد. ازجمله شواهد وی دخالت بشری در تغییر مکان آیات و تبدیل ساختار اولیه بلاغی آیات است؛ در نگاه بل در این دسته از آیات قرآن با پدیده فقدان انسجام در ساختار بلاغی، آشفتگی در موضوع آیات، فقدان نظم آهنگ در بخش پایانی آیات هستیم که شواهدی بر اثبات وقوع انگاره تحریف به گونه جابه جایی در متن آیات است. این پژوهش تلاش دارد با رویکرد انتقادی شواهد درون متنی و برون متنی بل را راستی آزمایی نماید. برآیند پژوهش نشان می دهد که دیدگاه بل استوار نبوده و انگاره وی از کاستی های جدی در پیش فرض و ضعف های زیاد در تحلیل ادبی متن آیات قرآن برخوردار است. بررسی هریک از شواهد درون متنی و برون متنی بل در تفاسیر فریقین چون تفسیر المیزان، تفسیر صافی، التحریر و التنویر، مفاتیح الغیب، جامع البیان و... بیانگر این مطلب است که چینش آیات قرآن به دستور خدا صورت گرفته و شواهد وی، به دلیل درک نادرست وی از مباحث شان نزول، سیاق و تناسب آیات پذیرفتنی نیست.

    کلید واژگان: ریچارد بل, تحریف قرآن, سیاق, شواهد درون متنی, شواهد برون متنی
    Masoumeh Ghanbarpour *, Ali Raad, Alireza Kavand

    Richard Bell is one of the orientalists who believe in a shift in the textual structure of the Holy Quran, which tries to show the lack of coherence in the order and rhetoric of a number of verses of the Quran by providing evidences from the verses. Among his evidences is human intervention in changing the location of verses and transforming the original rhetorical structure of verses; In Bell’s view, in this group of verses of the Quran, with the phenomenon of lack of coherence in the rhetorical structure, confusion in the subject of verses, lack of order in the final part of the verses, which is evidence of the occurrence of distortion in the text of verses This study tries to verify Bell’s in-text and out-of-text evidences with a critical approach. The conclusions of the research indicate that Bell’s view is not sound and his idea has serious shortcomings in the premise and many weaknesses in the literary analysis of the text of Quranic verses. Examining each of the in-text and out-of-text evidences of Bell in the commentaries of the two major sects of Islam such as Tafsir Al-Mizan, Tafsir Safi, Al-Tahrir wa Al-Tanwir, Mafatih Al-Ghayb, Jame’ Al-Bayan, etc. shows his misunderstanding of the issues of the dignity of revelation, context and appropriateness of verses which are not acceptable

    Keywords: Richard Bell, Quran distortion, context, In-Text Evidences, Out-Text Evidences
  • Ali Andideh *, Ali Rad
    There are various aspects to the matter of God as light and, therefore, it is difficult to explain Quranic verses in this regard. In Quran 24:35, God is equated to light. This verse counts as a difficult verse of the Qurʾan due to the delicacy and subtlety of the topic, the supra-rationality of God, and the fact that the Quranic verse is ambiguous (mutashābih). Since light is a creation of God, how might God be compared to a creation? This question has sparked a variety of explanations for this verse. The ongoing development of ideas concerning this verse as well as the puzzle of God’s comparison to light require an examination of the issue in greater detail. The present study examines and evaluates the historical evolution of Imami approaches to the topic. It also provides a comprehensive theory inclusive of the previous views and in keeping with the context, exegetical narratives, and the meaning of light.
    Keywords: comparison of God, God as light, Imami exegesis
  • علی راد، روح الله شهیدی، سجاد صحرایی*

    علامه مجلسی به عنوان یکی از علمای بزرگ شیعه دارای نظریاتی درباره مباحث آسیب‏شناسی احادیث است که مشخص کردن روش و معیارهای ایشان کمک بسیاری در شناخت بهتر و تشخیص روایات تقیه ‏ای دارد. شناخت روایات تقیه‏ ای از آنجا ضرورت دارد که روایات ائمه: از منابع احکام است و عدم شناخت آن‏ها موجب ایجاد تعارض و اختلاف در بین روایات می‏شود. جریان سیاسی و اختلاف سطح فهم شیعیان و جریان غلو از زمینه ‏های ایجاد روایات تقیه‏ ای از دید علامه مجلسی هستند. شیوه پرداختن علامه مجلسی به روایات تقیه ‏ای با جمع ‏آوری و تحلیل شرح‏های ایشان در ذیل روایت‏هایی که به تقیه‏ ای بودن آن‏ها اشاره کرده، قابل فهم و دستیابی است. با بررسی و تحلیل بیانات علامه می‏توان مهم‏ترین معیارهای شناسایی روایات تقیه‏ای و نشانه ‏های این دست روایات را از دید ایشان مشخص کرد. از جمله مهم‏ترین مبانی علامه عبارت ‏اند از: معیار اعتقادی، همراهی با مخالفان، اهل کتاب، مذاهب و تفکرات اسلامی، مخالفت با قول مشهور و ترس از طعنه، توبیخ و بدگویی را نام برد. سکوت هنگام پاسخ دادن، عدم اصرار به نهی کردن و پرسش مخالفین از ایمه: نیز از مهم‏ترین نشانه‏های روایات تقیه‏ای از دید علامه مجلسی است.

    کلید واژگان: معیار, روایات, تقیه, مجلسی, بحار الانوار
    Ali Rad, Rouhollah Shahidi, Sajjad Sahraei *

    Allama Majlisī, as one of the great Shi’a scholars has [particular] opinions about the pathology of hadiths. Specification of his method and criteria remarkably contribute to the better recognition and distinguishing of the taqiyya-oriented traditions. The importance of recognizing he taqiyya-oriented traditions is due to the fact that the traditions quoted from the Infallible Imams are among the [inference] sources of the rulings (of Islamic law) and not recognizing them would result in contradiction and difference between the traditions. From Allamah Majlisī’s perspective the political current and the difference between the understanding level of the Shi’a Muslims, as well as the current of extremism (ghuluww) are among the grounds causing [the issuance of] taqiyya-oriented traditions. Allama Majlisī’s method of dealing with the taqiyya-oriented traditions can be realized and accessed by collecting and analyzing his commentaries and explanations sub traditions in which he mentioned that they were taqiyya-oriented. By investigating and analyzing the Allama’s statements one can specify the most important criteria for recognizing the taqiyya-oriented traditions and the signs of this type of traditions from his point of view. Among the most important “criteria” of the Allamah, mention can be made of 1) ideological criterion, 2) putting up with the opponents, the People of the Book, and the Islamic denominations and thought, as well as 3) opposing the fixed opinion, 4) the fear of sarcasm, 5) reproach and speaking ill (or backbiting). Keeping silent at the time of replying, not insisting on forbidding as well as the inquiry of the opponents from the Infallible Imams, are among the most important “signs” of the taqiyya-oriented traditions from Allama Majlisī’s point of view.

    Keywords: criterion, traditions, taqiyya (dissimulation), Majlisī, Biḥār al-Anwār
  • علی راد*، سید محمد موسوی مقدم، مریم سرخیل

    مطالعه قرآن به منزله اثری ادبی رویکرد نویورت در تحلیل متن قرآن است. وی بررسی دقیق ساختارها و محتوای قرآن را لازمه تبیین جایگاه قرآن در میان متون مقدس و نیز در میان مسلمانان می داند. رابطه فرم و محتوا در قرآن و بیان ویژگی های آن در بستر تاریخی و بیان چگونگی شکل گیری این رابطه موضوعی است که مورد توجه نویورت بوده است. رویکرد ادبی وی بر مبنای نظریه ارتباطی است. نویورت قرآن را متنی ارتباطی و در تعامل با بستر و بافت تاریخی زمانش و در عین حال متنی مستقل و پویا می داند که توانسته به اهداف الهیاتی اش دست یابد. در این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی رویکرد و روش نویورت در مطالعه قرآن تبیین شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که نویورت برای دستیابی به فرایند ارتباطی قرآن از روش تحلیل گفتمان بهره برده است.تحلیل گفتمان بستر مناسبی برای تحلیل فرایندهای ارتباطی است و نویورت در تحلیل موفقیت قرآن در ایجاد ارتباط با مخاطبانش از آن بهره برده است

    کلید واژگان: نویورت, رویکرد ادبی, تحلیل گفتمان, نظریه ارتباطی, بستر تاریخی
  • علی راد*، سید محمد موسوی مقدم، مریم سرخیل

    رابطه بین قرآن و کتاب مقدس از موضوعات مورد علاقه محققان غربی است. آنجلیکا نویورت در مطالعات قرآنی خود با رویکردی زبان شناختی به تبیین این رابطه می پردازد. وی با انتقاد از تحقیقاتی که قرآن را کپی عربی انجیل و یا اقتباس از مسیحیت قلمداد کرده اند، قرآن را کتابی مقدس و مستقل می داند که از سویی توانسته است نقطه اوج کتاب مقدس بودن را به نمایش گذارد و از سوی دیگر، به اهداف الهیاتی خود جامه عمل بپوشاند. نویورت فرایند و چگونگی تخاطب قرآن با مخاطبانش را به شکل شفاهی و به مثابه یک درام بررسی می کند. وی قرآن را متنی ارتباطی و در تعامل با مخاطبان می داند که توانسته به اشکالات و پرسش های آن ها پاسخ دهد. محققان در این مقاله با بهره گیری از رویکرد توصیفی تحلیلی ابتدا به مرور نظریه نویورت و نیز نظریه کنش ارتباطی هابرماس پرداخته و سپس کاربست نظریه هابرماس را توسط نویورت تبیین نموده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که نویورت از «نظریه کنش ارتباطی» یورگن هابرماس بهره برده است. نویورت در بررسی درزمانی و سوره نگر خود برای تبیین یگانگی و استقلال قرآن در برخی موارد دچار خلط با رویکرد مسیحی شده است.

    کلید واژگان: نویورت, هابرماس, فرایند ارتباطی, قرآن, ادبی, بینامتنیت, بستر تاریخی
    Ali Rad *, Sayyed Muhammad Mousavi Muqadam, Maryam Sarkheyl

    The relationship between the holy Quran and the biblical tradition is of the topics which the Western scholars are concerned with. Angelika Neuwirth determines this relationship with a linguistic approach in her Quranic studies. With critically debating over the researches which has figured that the holy Quran is an Arabic copy of Bible or being adapted from Christianity she believes that the holy Quran is a holy and independent scripture which from one side it has indicated the peak point of sacred Books and from the other side it has fulfilled his divine purposes. Neuwirth studies the process and howness of the Quran dialogue with its addressees in an oral form and as a drama. She thinks that the Quran is a communicative text and in interaction with the addressees that it could answer to their problems and questions. With applying the analytic-descriptive approach the author firstly reviews the Neuwirth’s theory and also Habermas’s theory of communicative action in this paper and then it has determined the utilization of Habermas’s theory by Neuwirth. The results show that Neuwirth has used Habermas’s theory of communicative action. In his diachrony and surah observing for explaining the unity and independence of the noble Quran Neuwirth has in some cases mixed up with the Christian approach.

    Keywords: The holy Quran, Neuwirth, Habermas, The relationship process, Intertextuality, Historical context
  • زینب مجلسی راد*، علی راد، محمدعلی مهدوی راد

    وجود احادیث جعلی در بین روایات رسول خدا9 و ایمه‏هدی: واقعیتی غیر قابل انکار است. در این نوشتار درباره آغاز جعل حدیث، کیفیت حدیث جعلی، معیار بازشناسی روایات ساختگی عمدی از غیر عمدی و وجود روایات جعلی در کتب معتبر حدیثی پرسش‏هایی طرح شده است و پاسخی شایسته یافته است. دستاورد مقاله حاضر آن است که روایات جعلی عمدی در بین روایات شیعه و سنی قبل از تدوین کتب حدیثی فراوان بوده است ولی فقها و محدثان با راهنمایی اهل بیت: روایات جعلی را از میراث حدیثی پاکسازی کرده اند و از این رو دانشمندان شیعی از توصیف روایت جعلی در کتب معتبر شیعی - جز در مواردی قطعی باید پرهیز کنند.

    کلید واژگان: تاریخ‏ گذاری روایات, حضرت محمد(ص), حدیث مکی, حدیث مدنی
    Zaynab Majlesi Rad *, Ali Rad, MuhammadAli Mahdavi Rad

    For long the exegetes have made serious attempts to divide the Qur’anic verses into Makkī (Meccan) and Madanī (Medinan). This approach to the Qur’an can be applied to the Prophetic hadiths, as well. It may be followed by such advantages as recognition of the abrogating and the abrogated (al-nāsikh wa al-mansukh) among the traditions, understanding the date of legislation, and achievement of the wisdom behind it, familiarity with the method of the (Islamic) call and its phases, the exact recognition of the Prophets’ life story and conduct (sīrah) as well as a better understanding of the Qur’an. A historical survey on Mecca and Medina during the Prophetic Age indicates that the Makkī hadiths compared with the Madanī ones are fewer in number. Taking advantage of such tools as existence of a temporal condition in the hadith, attention to the first narrators and the addressees, as well as the content of the traditions, one can classify most of the Prophetic hadiths temporally. What is propounded in this study includes: a definition of the terms Makkī and Madanī in traditions, advantages and characteristics of this classification, the reason for fewness of Makkī traditions and finally, an explanation of the most important criteria for Makkī and Madanī traditions along with mentioning their instances.

    Keywords: dating the traditions, Prophet Muhammad (s.‘a.w.), Makkī hadith, Madanī hadith
  • علی راد

    در روزگار کلینی کاربست حیل در فقه اسلامی نظریه‏ای شایع و فراگیر است و تقریبا در غالب ابواب فقهی حضور جدی دارد و اعتبار آن نزد جمهور فقیهان مسلم و قطعی است. از جمله ادله طرفداران نظریه جواز حیل در مساله زنای مریض، تبدیل مجازات حد زنا از شلاق به ترکه صدتایی از شاخه خرما با استناد به آیه (و خذ بیدک ضغثا فاضرب به و لا تحنث) است. کلینی مضمون این دلیل را با اسانید خود از امام صادق7 گزارش کرده است. اعتبارسنجی گزارش‏های کلینی، تفاوت‏ها و تمایزهای آن با دیگر گزارش‏های موجود در جوامع حدیثی امامیه و اهل سنت، مساله اصلی این نگاشته است. برآیند پژوهش، مناقشه در یک گزارش کلینی است که تمایزها و تفاوت‏های آن با سایر گزارش‏های شیعی و اهل سنت را ضمن چند فرضیه، تبیین نمودیم و در نهایت در طبقه‏بندی کلینی در زمره طرفداران پارادایم جواز حیل در استدلال به آیه فوق، در مساله حد زنا مریض، تردید شده است.

    کلید واژگان: الکافی کلینی, پارادایم حیل, آیه (و خذ بیدک ضغثا فاضرب به و لا تحنث), حد زنای مریض, نقد حدیث
    Ali Rad

    At the time of al-Kulaynī it was common to apply circumvention in the Islamic jurisprudence (fiqh) and that it had a serious presence nearly in most of the chapters of jurisprudence and that its reliability in the eyes of the majority of the jurisprudents was indisputable. One of the proofs for the advocates of the hypothesis of permissibility of circumvention in the ruling about a sick person who has committed fornication is that his fixed legal punishment of fornication (ḥadd al-zinā) has changed from flogging to striking with a fagot or a bunch of hundred dried sticks of date palm, on the strength of the verse “Take a fagot in your hand and then strike [your wife] with it, but do not break [your] oath.” (Q 38:44). Al-Kulaynī has reported the content of this proof with his isnads from Imam Ja‘far al-Ṣādiq (‘a.s.). The validity assessment of Kulaynī’s reports, as well as their differences and differentiations with other reports existing in the Twelver Shi‘a and the Sunni hadith collections is the main problem of this writing. The result of this research is to dispute one of al-Kulaynī’s reports. We have explained in some hypotheses the differentiations, and differences between it and other Shi‘a and Sunni reports. We have concluded that it is dubious to consider al-Kulaynī among the advocates of the paradigm of permissibility of circumvention in the ruling for the fixed legal punishment of fornication committed by a sick person by reasoning on the strength of the above verse.

    Keywords: al-Kāfī by al-Kulaynī, paradigm of circumvention of the ruling, the verse “Take a fagot in your hand, then strike [your wife] with it, but do not break [your] oath.” (Q 38:44), fixed legal punishment for fornication committed by a sick person
  • محمد خطیبی*، علی راد

    مفسران درباره سنخ دو مفهوم «سایق» و «شهید» در آیه «و جاءت کل نفس معها سایق و شهید» (ق، 21) و مورد خطاب «القیا فی‏ جهنم کل کفار عنید» (ق، 24) وجوه معنایی گوناگونی را خاطر نشان ساخته اند. بیشتر مفسران بر این باورند که مفاهیم یادشده اشاره به دو فرشته دارند که یکی از آن دو نفس هر انسانی را به سوی محل حشرش رانده و دیگری بر آنچه عمل نموده، گواهی می دهد و این دو فرشته هر کافر سرکشی را به دوزخ وارد می سازند. ایشان در تایید این دیدگاه به برخی از توجیهات ادبی و اخبار تفسیری متمسک شده اند. در عین حال، افزون بر نقصان های یافت شده در سند و دلالت مستندات روایی دیدگاه مشهور و نارسایی سیاق در تایید این دیدگاه، پذیرش چنین معنایی با تکلف همراه بوده و با سایر آیات قرآن در این باره معارضت دارد. در این میان، با رویکردی سیستمی به کاربرد این دو مفهوم در نظام معنایی قرآن کریم، توجه به وحدت سیاق و روابط همنشینی، چنین استنباط می شود که دو آیه یاد شده یکی از خصیصه های مقام نبی و وصی را در خصوص سعایت کافران و واردساختن آنها به دوزخ بیان می دارد. چنین دیدگاهی با مستفاد از روایات تفسیری وارد شده از اهل بیت (ع) نیز همسو است. مقاله حاضر با روشی توصیفی تحلیلی دیدگاه های مفسران را دراین باره مورد پردازش قرار می دهد و در صدد تبیین تفوق دیدگاه یاد شده بر سایر وجوه معنایی است.

    کلید واژگان: سائق, شهید, نبی, وصی
    Mohammad Khatibi *, Ali Raad

    Exegetes declare different interpretive meanings about the type of two concepts of “sā’iq” and “shahīd” in the verse “wa jā’at kullu nafsen maahā sā’iqun wa shahīd” (Qāf: 21) and about the addressees of the verse “alqīyā fī jahannama kulla kaffārin ‘anīd” (Qāf: 24). Most exegetes believe that these concepts refer to two angels, one of them leads human soul to his resurrection place and the other attests to his deeds. Also both angles put every rebel disbeliever into the Hell. To approve their idea, they resort some literary justification and interpretive narrations. However, beside of clear defects in sanad and implication of narrative documentations of famous view and context insufficiencies in approving this meaning, such concept is rarely acceptable as such it conflicts other Qur’an verses. Based on a systematic attitude to the application of these two concepts at the Qur’anic semantic system, the context unity and syntagmatic relations, it is deducted that these verses remark one of the dignity attributes of the Prophet (PBUH) and the Successor, regarding the wickedness of disbelievers and their entrance to the Hell. This meaning is also supported by the Infallibles’ (AS) exegetical narrations.

    Keywords: Saeq, shahid, prophet, Successor
نمایش عناوین بیشتر...
فهرست مطالب این نویسنده: 61 عنوان
  • دکتر علی راد
    دکتر علی راد
نویسندگان همکار
  • دکتر سعید عزیزی
    : 6
    دکتر سعید عزیزی
    دانش آموخته دکتری الهیات گرایش علوم قرآن و حدیث، پردیس فارابی دانشگاه تهران
  • مجید زارعی
    : 2
    مجید زارعی
    دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، پردیس فارابی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
  • پریسا عطایی نظری
    : 2
    پریسا عطایی نظری
    دانش آموخته دکتری علوم قرآن و حدیث، الهیات، دانشکده الهیات دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران، دانشگاه تهران، تهران، ایران
  • دکتر مهرناز باشی زاده مقدم
    : 2
    دکتر مهرناز باشی زاده مقدم
    استادیار علوم و معارف قرآن، دانشگاه قرآن و حدیث، ری، ایران
  • عاطفه محمدزاده
    : 2
    عاطفه محمدزاده
    دانش آموخته دکتری علوم قرآن و حدیث، دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران، قم، ایران
  • حامد دهقانی فیروزآبادی
    : 1
    حامد دهقانی فیروزآبادی
    دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، دانشگاه تهران، تهران، ایران
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال