به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
مقالات رزومه:

دکتر علی مرادخانی

  • مهوش لطفی، کرم حبیب پور گتابی*، صلاح الدین قادری، علی مرادخانی
    هدف

    پژوهش حاضر در پی این است که به وضعیت و فعلیت سطوح به رسمیت شناسی دانش آموزان دوره دوم مقطع متوسطه شهر تهران از سوی معلمان و اولیای مدرسه، همراه با مفاهیم فرعی ملازم با آن، بپردازد. نظریه به رسمیت شناسی هونت چارچوبی را برای فهم تجربه زیسته دانش آموزان فراهم می کند که ناظر بر روابطشان با معلمان و اولیای مدرسه است.

    روش مطالعه

    در این پژوهش پدیدارشناسی تفسیری بود و انتخاب مشارکت کنندگان (13 نفر) با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند با استراتژی حداکثر تغییرات و تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انجام شده است.

    یافته‏ ها: 

    سه مضمون اصلی برای بیان تجارب زیسته دانش آموزان از داده ها استخراج شده است: «نظام شخصیتی معلمان و اولیای مدرسه»، «تبعیض» و «ترویج ایدئولوژی رسمی مذهب بنیاد». تجارب منفیی صورت بندی شده ذیل مضمون «ترویج ایدئولوژی رسمی مذهب بنیاد» بیشتر با سطوح دوم و به خصوص سوم بی احترامی نزد هونت در تناظرند و مجموعه تجارب منفی ای که با مضامین «نظام شخصیتی اولیای مدرسه» و «تبعیض» از آن ها یاد کردیم شامل هر سه سطح بی احترامی در نظریه وی هستند. محبت نکردن به دانش آموزان و حمایت نکردن از آن ها، القای احساسات منفی به دانش آموزان و نداشتن همدلی با آن ها همگی احساساتی هستند که به سطح نخست بی احترامی اشاره دارند و زمانی که با مجبورکردن دانش آموزان به تبعیت از ایدئولوژی خاصی روبه رو هستیم، نفی هرگونه کثرت در میان است که همه مصداق بی احترامی در سطح دوم اند؛ و درنهایت ایدئولوژی مرکزگرایی و همچنین تجویز نحوه مشخصی از زیست/ بودن بی‏احترامی در سطح سوم است.

    نتیجه ‏گیری:

     یافته های این پژوهش بیانگر این است که فرآیند به رسمیت شناسی دانش آموزان در مدرسه مخدوش است و این می تواند باعث شود آ ن ها برای شناخت امر جمعی، به وجه عام، با مشکل مواجه شوند. درواقع می توان مدرسه را اجتماعی در نظر گرفت که مطالبه به رسمیت شناسی در آن با اخلال مواجه است.

    کلید واژگان: به رسمیت شناسی, عشق ورزیدن, محترم شمردن, ارجمندشمردن, پدیدارشناسی تفسیری
    Mahvash Lotfi, Karam Habibpour Gatabi *, Salahedin Ghaderi, Ali Moradkhani
    Objective

    The current research describes whether teachers and school staff recognize high school students in Tehran and proposes some sub-themes in which the research findings are organized. Honneth’s theory of recognition provides a framework for understanding students' lived experiences including their relationships with teachers and school staff.

    Methods

    The current study used interpretive phenomenology and a semi-structured in-depth interview technique. The method of selecting participants (13 students) was in accordance with purposive and maximum variation sampling.

    Results

    Three main themes were identified from the data to describe students' lived experiences: "the character of the school staff as a system", "discrimination", and "promotion of official religion-based ideology".The negative experiences that were formulated under the "promotion of official religion-based ideology" correspond to the second and, especially, the third levels of disrespect according to Honneth’s theory, and those that fall under "the character of the school staff as a system" and "discrimination" include all three levels of disrespect in his theory. Not loving, caring, and supporting students, making students feel negative, and not having empathy for them are all feelings that show the first level of disrespect, and when we are faced with forcing students to submit to a certain ideology, we are actually dealing with the denial of any plurality, and this is an instance of second-level disrespect. Finally, centralism, as well as prescribing a certain way of living/being, are both the third level of disrespect.

    Conclusion

    The findings indicate that the recognition of students in school is distorted, and this can cause them to face problems in understanding the collective and society in general. The school can be considered as a community in which the demand for recognition is disturbed.

    Keywords: Recognition, Love, Respect, Esteem, Interpretative Phenomenology
  • سحرناز برنگی، علی مرادخانی*، یحیی قائدی

    مقاله حاضر بر آن است که از رویکردهای معطوف به حوزه فلسفی آموزش موسیقی، دو رویکرد زیباشناختی و عملگرایی را مورد تحلیل قرار دهد. عملگرایان نشان می دهند موسیقی چگونه با پارادایم علمی و کنش های فرهنگی- اجتماعی، همراه می شود؛ از سویی، آموزش موسیقی به دنبال بالابردن توانایی ادراک، تجربه و ارزیابی کیفیات زیباشناسانه نیز هست. این امر، بی مدد رویکرد زیباشناختی میسر نخواهد شد. پرسش پژوهش آن است که ادراک زیباشناسانه از موسیقی و تلقی آن در مقام کنش اجتماعی، بیشتر با هم توافق و سازگاری دارند یا دو نگرش کاملا مقابل و مغایرند؟ شیوه گردآوری اطلاعات،کتابخانه ای و با کاربرد ادبیات دو رویکرد مذکور از اواسط 1950 میلادی به بعد بوده است. روش پژوهش،کیفی، از نوع توصیفی-تحلیلی است؛ به این منظور، ابتدا نظریه های دو رویکرد مد نظر قرار گرفت تا بتواند با توجه به نگرش سلبی و ایجابی هر یک از آنها و گذر از دوقطبی نگری، به بازسازی رویکرد زیباشناختی دست یابد. در این بازسازی، مقاله به ابزار، روش و محتوای فلسفی آموزش موسیقی تکیه داشت که بر بنیاد نظریه های دو رویکرد مذکور، ارائه شد. نتایج پژوهش نشان داد اگر تجربه زیباشناسانه در موسیقی را بیشتر به مثابه عمل آفرینش معنا در نظر بگیریم تا تاملات درونی، موسیقی دیگر ابژه ای مستقل با معنای ذاتی نیست و نیاز به ترک رویکرد زیباشناختی به شیوه عملگرایی نخواهد بود. تجربه زیباشناسانه در بازسازی رویکرد زیباشناختی، به شیوه تعامل فرد با ابژه زیباشناسانه و چگونگی رفتار با آن بازمی گردد که به آموزش فرهنگی نیازمند است. آموزش مدرن بر آن است که هر کودک باید فرصت گسترش توانایی های خود برای مشاهده، تجربه، ارزیابی و آفرینش امر زیبا را داشته باشد. این مهم، با طراحی آموزش موسیقی با کاربرد هر دو رویکرد بدست می آید.

    کلید واژگان: فلسفه آموزش, آموزش موسیقی, رویکرد زیباشناختی, تجربه زیباشناسانه, رویکرد عملگرایی
    Saharnaz Berangi, Ali Moradkhani*, Yahya Ghaedy

    The present article aims to analyze two approaches, Aesthetic and Pragmatistic, among the approaches to the philosophical field of music education. Pragmatists show how music is associated with the scientific paradigm and socio-cultural actions; on the other hand, music education seeks to increase the ability of perception, experience and evaluation of the aesthetic qualities. This will not be possible without using the aesthetic approach. The question of the research is whether the aesthetic perception of music and its perception as a social action are more compatible with each other, or are the two views completely opposite and contradictory? The method of data acquisition is based on library research and using texts of two approaches since the mid-1950s.The research method is qualitative and based on descriptive-analytical method; for this purpose, the theories of two approaches were taken into consideration in order to achieve the reconstruction of the aesthetic approach by considering the negative and positive attitude of each of them and passing the Bipolarity. In this reconstruction, the paper is relied on the tools, method and philosophical content of music education, which was presented on the basis of the theories of the two mentioned approaches. The results of the research showed that if we consider the aesthetic experience in music more as an act of creating meaning than internal reflections, music is no longer an independent object with an inherent meaning, and there will be no need to abandon the aesthetic approach the way that is done in pragmatism. The aesthetic experience in reconstructing the aesthetic approach refers to the way someone interacts with the aesthetic object, which requires cultural education. Modern education is based on the fact that every child should have the opportunity to expand their abilities to observe, experience, evaluate and create the Beauty. This can be achieved by planning music education using both approaches.

    Keywords: Philosophy Of Education, Music Education, The Aesthetic Approach, Aesthetic Experience, Pragmatistic Approach
  • هدی رفاهی، علی مرادخانی*، مجید پروانه پور
    ریچارد ولهایم (2003-1923)، فیلسوف بریتانیایی، با رد فرضیه اثر هنری به مثابه ابژه ای مادی، و با طرح مفهوم «نوع/ مصداق»، نحوه هستی اثر هنری را تحلیل کرده تا بتواند هنرهایی همچون موسیقی یا ادبیات که فاقد ابژه ای مادی هستند را نیز در حوزه نظر خود وارد کند. در این میان، دو راهبرد هستی شناسانه متمایز نیز در این بحث مطرح است؛ از سویی، آثار هنری را واجد نحوی هستی انتزاعی و کلی و از سنخ نوع تعریف می کنند، از دیگر سوی، آثار هنری را به مثابه جزئیات ظهوریافته فرهنگی و از سنخ مصادیق تفسیر می نمایند. ولهایم مدعی که می توان چیستی آثار هنری را مبتنی بر میزان اشتراک و انتقال ویژگی ها میان موجودیت و هویات کلی (نوع) و مولفه هایشان (مصداق ها) تفسیر کرد.
    کلید واژگان: هستی شناسی اثر هنری, ریچارد ولهایم, نوع, مصداق, زیبایی شناسی تحلیلی
    Hoda Refahi, Ali Moradkhani *, Majid Parvanehpour
    The concept of "type/token" and the understanding of an artwork based on such an ontological framework in analytical aesthetics arises from the distinction between types of artworks and their media. Richard Wollheim, by rejecting the hypothesis of the artwork as a physical object and proposing the idea of type/token, examines the mode of being of the artwork in such a way as to include arts such as music or literature, which lack a material object, within his purview. In this context, two distinct ontological strategies are presented: on the one hand, artworks are defined as having an abstract and general existence of the type category; on the other hand, artworks are interpreted as concrete cultural manifestations of the token category. Wollheim argues that the nature of artworks can be interpreted based on the degree of sharing and transmission of features between general entities (types) and their elements (tokens). This research employs a descriptive-analytical method, and data collection has been conducted through a library-based approach.
    Keywords: Ontology Of Work Of Art, Richard Wollheim, Type, Token, Analytic Aesthetics
  • حسین ملکوتی، بیژن عبدالکریمی*، علی مرادخانی
    در ابتدای کتاب وجود زمان نام برگسون در کنار نام ارسطو آمده است، جایی که هایدگر سعی دارد مفهوم حیث زمانی را از زمان سنتی مورد استفاده در فلسفه تمایز دهد. حال سوال اینجاست که پس از اشاره هایدگر به نام ارسطو، چرا نام برگسون به میان می آید؟ اگر منظور آخرین فیلسوف است چرا هوسرل را نام نمی برد که استاد خود هایدگر بود و سخنرانی اش با عنوان زمان-آگاهی قرار بود تحت نظارت هایدگر به چاپ برسد؟ چرا نامی از هگل به میان نمی آید که تفسیرش از زمان در فصل ماقبل آخر وجود و زمان، موضوع بحث هایدگر قرار می گیرد؟ چرا نامی از دیلتای نیست که موضوعات تفکرش در زمینه زمان قبل از نوشتن کتاب وجود و زمان موردتوجه هایدگر بود؟ البته هایدگر در انتهای بخش دوم وجود و زمان و در قالب یک پانوشت بار دیگر به نام برگسون اشاره و ادعا می کند که تنها قصدش، تمایز قائل شدن میان نظر خودش در باب «زمان» با برگسون است، هرچند اخیرا توسط علاقه روزافزون به مکتب برگسونی و تاثیر او بر فلسفه قرن بیستم به دلیل تاثیر او بر ژیل دلوز تحقیقات پژوهشگران نشان از وامداری هایدگر از فلسفه برگسون دارد. دامنه این تحقیقات گرچه به مسئله تاثیر برگسون بر پدیدارشناسی و هایدگر هم کشیده شده اما برخی پرسش ها هنوز بی پاسخ هستند که این مقاله سعی در پاسخ به آنها را دارد
    کلید واژگان: هایدگر, برگسون, زمان, حیث زمانی, ارسطو
    Hussein Malakooti, Bijan Abdolkarimi *, Ali Moradkhani
    At the beginning of Being and Time, Bergson's name comes alongside Aristotle’s name when Heidegger tried to distinguish the concept of temporality from traditional time. Now, the question is why after Aristotle, the name of Bergson comes? If he meant to name the last philosopher, why didn’t he mention Husserl, who was Heidegger’s professor and was supposed to have a lecture about Time-consciousness? Why not Hegel, whose interpretation of the concept of time is the subject of the penultimate chapter in Being and Time? Why not Dilthey, whose thoughts are the focus of Heidegger’s most critical early investigations of time? However, in the footnote near the end of Being and Time, Heidegger admits that he only wanted to distinguish his thoughts from Bergson about the concept of time. But our investigations show something different. It shows that Heidegger used Bergson’s concept of time to build his theory in Being and Time. Although, recently, researchers gave a great interest to Bergson's work and his influences on Gilles Deleuze's philosophy, but the questions about Bergson's influence on phenomenology and Heidegger's philosophy had been unanswered. The increasing attention of scholars toward these questions is promising, but not enough. This article tries to answer some of these questions.
    Keywords: Heidegger, Bergson, Time, Temporality, Aristotle
  • سیده مریم غازی، علی مرادخانی *، محمد شکری

    پژوهشگر در این پژوهش به آشکارگی وجه پنهان اشیاء از طریق نقاشی مبتنی بر نظرگاه ژیل دولوز پرداخته است. با بازگویی تاریخی از هنر ماقبل تاریخ تا دوره ی پست مدرن، با رویکرد مبتنی بر رنگ مداری های اثرگذار بر حسانیت، و فراروی از فیگوراسیون، که مشتمل بر نقاط توقف و گذرگاه هایی است که می توان در رنگ و در احساس رنگی، تصاویر نقاشی شده را، ورای خوانش های مبتنی بر فرم و ایده، به مثابه ی عصاره ای از برهم کنش نیروهای تاثیرگذار بر ایده های نهفته بر بوم، مورد مطالعه قرار داد، با بررسی فرآیند نقاشی، به مثابه ی بردار برآیند ایده های نهفته، و تحقیق پیرامون شیوه های بیان واقعی رنگ ها در نقاشی، تحلیل کشمکش های صوری رنگ ها بر بوم نقاشی را کنار زده و به ایده های نهفته در رنگ ها، رسیده است. هدف این پژوهش که به روش کیفی و بر مبنای اطلاعات و داده های کتابخانه ای است، تعیین مختصات نقاشی مدرن، مبتنی بر رنگ مداری های اثرگذار بر حسانیت و چگونگی شناسایی مکانیسم های معطوف به روابط رنگی، بر روی بوم نقاشی است. پژوهشگر با تاکید، بر اصلی ترین نکات دستگاه فکری ژیل دلوز، چارچوب جست و جو برای یافتن چشم اندازی به نقاشی را شکل داده است و در غایت با نگاهی بر رنگ، به جایگاه محض یک امر واقع تصویری که دیگر چیزی برای روایت کردن ندارد، و با پذیرش گذار از کلیشه های نقاشی های بصری و کنشی، به رویت پذیر کردن امر رویت ناپذیر رسیده است.

    کلید واژگان: فلسفه, ژیل دولوز, نقاشی, رنگ, روابط رنگی, حسانیت, نیروهای تاثیرگذار, امر نامریی
  • حسین ملکوتی، بیژن عبدالکریمی*، علی مرادخانی

    پدیدارشناسی یکی از مهم ترین جریان های فلسفه معاصر است که اگرچه هوسرل بنیان گذار آن محسوب می شود، ریشه های شکل گیری آن در آثار فلاسفه ای همچون دکارت، کانت و برگسون یافت می شود. هایدگر پدیدارشناسی را از استاد خود آموخت و آن را به عنوان روشی برای فهم وجود به کار برد. پدیدارشناسی در هایدگر از شکل ساده هوسرلی به روشی کارآمد برای فهم حقیقت تبدیل می شود که بخشی از این تحول مدیون اثری است که برگسون بر تفکر هایدگر دارد. ازنظر هایدگر، برگسون با طرح اهمیت آگاهی در فهم حیات آن گونه که هست، در شکل گیری پدیدارشناسی هوسرل نقش دارد. ماکس شلر در ترجمه آثار برگسون به زبان آلمانی و توجه به فلسفه او نقش مهمی دارد. تلاش شلر در پرداخت به فلسفه برگسون، به اثر هوسرل تحقیق در زمان آگاهی درونی کشیده می شود که بخش هایی از آن در آثار بعدی اش منتشر می شود. علاوه بر این، برگسون ازطریق تفاوت قایل شدن میان زمان معمولی با زمان واقعی یا «دیرند» و نقش دیرند در فهم حیات، راه جدیدی را برای فهم واقعیت به فلاسفه معرفی می کند. برای هایدگر، پدیدارشناسی بدون فهم مسیله زمان و محورقراردادن دازاین به عنوان موجودی زمان مند امکان پذیر نیست. پدیدارشناسی یکی از پیچیده ترین مباحث فلسفه قرن بیستم است و ساده ترین روش برای فهم آن توجه به ریشه های شکل گیری آن است. باتوجه به اینکه درزمینه تاثیر فلسفه برگسون بر جنبش پدیدارشناسی تحقیقات کافی صورت نگرفته است، در این مقاله سعی شده تا حد امکان بخشی از این نیاز پوشش داده شود.

    کلید واژگان: پدیدارشناسی, حیث زمانی, برگسون, هایدگر, دیرند
    Hussein Malakooti, Bijan Abdolkarimi *, Ali Moradkhani

    Phenomenology is one of the most important nowadays’ philosophical movements. Although Husserl is the founder, you can find its roots in philosophers’ works like Descartes, Kant, and Bergson. Heidegger Learned phenomenology from his professor and used it as a way to understand Being. Phenomenology for Heidegger transformed from Husserlian simple form to a way to understand the truth. Part of this transformation is because of Bergson's influence on Heidegger. In Heidegger’s opinion, Bergson, with bolding the importance of consciousness for understanding life, had a part in establishing Husserl’s phenomenology. By translating Bergson’s works into German, Max Scheler played a crucial role in gathering attention to Bergson's philosophy. This effort led to Husserl’s important work, the investigations of internal time consciousness, which are partly published in Husserl’s later works. Furthermore, Bergson, by making a difference between common time and real-time or ‘duration’ in understanding life, showed philosophy a new way of understanding truth. For Heidegger, phenomenology without understanding the concept of time, and centralization of Dasein as temporality, is not conceivable. The phenomenology is one of the most complex topics in the philosophy of the 20th century, and the simplest way to understand it is to pay attention to the formation of its roots. Considering that not enough research has been done on the influence of Bergson's philosophy on the phenomenological movement, this article tries to cover as much of this need as possible.

    Keywords: Phenomenology, Temporality, Bergson, Heidegger, duration
  • المیرا ارشدی طهرانی، محمد شکری*، علی مرادخانی
    هانا آرنت، متفکرسیاسی برجسته قرن بیستم، در آرائش درباره ارتباط وثیق پراکسیس و غلبه بر تمامیت خواهی که آن را محصول از خودبیگانگی، انفعال و انزوای انسان مدرن می داند، مسیری متمایز از استادش مارتین هایدگر پیموده است. آرنت به شیوه ای پدیدارشناسانه به تحلیلی تاریخی دست می زند تا وضع بشر را از دوران پیشاسقراطی تا کنون، مورد بررسی قرار داده و نقش تقابلی نظر و عمل را در شکل گیری این وضعیت تبیین کند. پرواضح است که او در این مسیر، همانند هایدگر به نقد سنت متافیزیک غربی پرداخته باشد؛ اما آرنت برخلاف هایدگر که بر انکشاف هستی دازاین به مثابه آشکارگی حقیقت تاکید می کند، از «وجود» به «نمود» سوی گردانی کرده و انکشاف را در آشکارگی کیستی عمل ورز که از طریق دو نمود عمل و گفتار در ساحت عمومی رخ می نماید، مورد بررسی قرار می دهد. آرای آرنت با تاکید بر لزوم حضور انسان ها و هم کنشی شان در سپهر متکثر همگانی به منظور برون رفت از بحران تمامیت خواهی، ازخودبیگانگی و غربت از کره ارض، در تقابل با آنچه وی دازاین خود تنها انگاشته شده هایدگری نامیده قرار گرفته و به بوته نقد کشیده شده است. دازاینی که به عقیده آرنت گرچه در-عالم-بودن است، اما غرق شدن در کثرت همبودهای خویش را عامل هرزه درایی و سقوط به زیستنی متوسط و بی اصالت می پندارد و از این رو زیستنی خداگونه و مثالی را در تفرد خویش ارحج می داند.
    کلید واژگان: عمل, انکشاف کیستی, خودتنهاانگاری, دازاین, الثیا, تمامیت خواهی
    Elmira Arshadi Tehrani, Mohammad Shokry *, Ali Moradkhani
    The twentieth-century prominent political thinker, Hannah Arendt, has gone through a very different course from his master, Martin Heidegger, in presenting her viewpoints on the correlation between political action (praxis) and overcoming totalitarianism. Applying a phenomenological analysis of history, she surveys the human condition from the pre-Socratic era to now in order to illuminate this correlation. As a political existentialist, Arendt presumes that the privation of true political philosophy throughout the history of Western metaphysical tradition is the consequence of trivializing the necessity of action in general and praxis in particular compared to the centrality of speculation in post-Socratic tradition, especially Platonic school. According to Arendt, pre-Socratic Polis is the ideal political community, where the uniqueness of individuals -represented through their speech and action- is celebrated while being with "the others"; however, speculation in seclusion has become far more authentic than action in public after Socrates' trial. No need to mention Heidegger’s influential impact on Arendt's critical approach to Western metaphysical tradition; however, she emphasizes the disclosure of the actors’ “who” through action and speech in the public sphere, contrary to Heidegger’s disclosure of Dasein as “Aletheia” or the revelation of the truth. To phrase it, Arendt is switching over “being” to “appearance” which is manifested in action and speech in her thought. Her emphasis on man’s presence and his interaction with the others in the plurality of the public sphere to liberate from the crisis of twentieth-century totalitarianism and alienation stands in contrast to the extravagant egoism and solipsism of Heideggerian Dasein that have been recognized and criticized by Arendt herself. The one which is albeit known as being-in-the-world according to Arendt, but it is considered as inauthentic if being presented in the plurality of Mitsein (being-with), having an “Idle Talk” with them and consequently falling into everydayness. Therefore, Dasein prefers to remain an “ideal self” in isolation and seclusion according to Arendt.Arendt maintains that Heidegger's observation of Dasein as an "ideal self" is no way dissimilar to the post-Socratic man of speculation, who is engaged in noetic thinking in his privacy, the attitude that has diminished action in favor of reflection all through the Western metaphysical tradition. Mentioning the crisis of the twentieth-century totalitarianism in Nazi Germany, Stalinist Soviet Union and the Eastern Bloc, Arendt critically assumes that ontological egoism and solipsism have eliminated politics and successively prepared the ground for the rise of the mentioned crisis, whereas totalitarianism seeks atomized and disjointed societies. Applying a descriptive- analytic methodology, the present research attempts to compare Arendt's and Heidegger's standpoints towards the above concern and elucidates Arendt's criticism of Heidegger in clearing the crisis of totalitarianism. It also adverts Arendt's solution to exhaust the mentioned crisis, "love of the world", which creates the necessary impulsion and stimulus to overcome solipsism and triggers acting in public sphere, according to Arendt.
    Keywords: Praxis, Disclosure of the “Who”, solipsism, Dasein, Aletheia, totalitarianism
  • مرجان نادرزاده گوارشکی، علی مرادخانی*، حمیدرضا افشار
    در نظر ژیل دلوز، مجاز ((Virtual بعدمثالی (ideal) واقعیت است و تصویر مجازی بخش غیرقابل تجزیهی کریستال-زمان درمیان ذهنیت و عینیت که پیچیده ترین فرم و ساختار روایی-زمانی دلوز است. این پژوهش بر آن است تا به تبیین مفهوم "مجاز" و "تصویر مجازی" در فلسفه ی ژیل دلوز، فیلسوف فرانسوی بپردازد و از آنجایی که فرضیه ی اصلی این پژوهش تاثیر مفهوم تصیر مجازی بر نوع روایت و ساختار روایی در جنبش سینمای هنری اروپاست، ازین رو پژوهش پیش رو در جهت اثبات این فرضیه، پس از تبیین مفهوم تصویر مجازی و جایگاه آن در الگوی زمان کریستالی در فلسفه ی ژیل دلوز، به بررسی برخی از فیلم های جنبش سینمای هنری اروپا، یعنی فیلم های هیروشیما عشق من 1959- سال گذشته در مارین باد 1961- جاویدان 1963 خواهد پرداخت تا ازین طریق نشان دهد که فیلم های ذکر شده با تمرکز بر مفهوم تصویر مجازی چگونه به خلق کریستال زمانی در ساختار روایی خود شده اند. همچنین این مقاله در پی دستیابی به الگویی واحد برای خوانش و واکاوی این نوع روایات زمان محور است. روش کلی این تحقیق به شیوه توصیفی است و با استفاده از منابع کتابخانه ای و بررسی موردی فیلمها، این آثار را مورد مطالعه قرار خواهد داد.
    کلید واژگان: تصویر مجازی, کریستال-زمان, روایت, ژیل دلوز, جنبش سینمای هنری اروپا
    Marjan Naderzadeh Gavareshki, Ali Moradkhani *, Hamidreza Afshar
    According to Gilles Deleuze, the Virtual is the ideal dimension of reality and the virtual image is the inseparable part of crystal-time between subjectivity and objectivity, which is the most complex form and structure of narrating time Deleuze,. This study aims to illuminate the concept of the virtual image in Gilles Deleuze's philosophy, and since the main hypothesis of this research is the effect of the concept of the virtual image on the "European art cinema movement" in the field of narrative's methods and structures, hence the research In order to prove this hypothesis, after explaining the concept of the virtual image and its role in the crystal-time model in Gilles Deleuze's philosophy, the study will examine movies like; Hiroshima My Love 1959 - last year in Marine Wind 1961 - Immortal 1963 in order to demonstrate how these films have achieved different representations of a time in their narrative structure and what are the differences with a linear structure of time. Also, this research seeks to achieve a model for reading and analyzing this type of time-oriented narrative.
    Keywords: Virtual-Image, Time, Gilles Deleuze, European art cinema movement, narrative
  • حسین ملکوتی، بیژن عبدالکریمی*، علی مرادخانی

    این مقاله در پی نقد هایدگر بر فلسفه حیات برگسون و تحلیل او از آن است. علاقه مندی هایدگر به این دلیل است که برگسون به دنبال راهی می گردد برای فهم حیات همان گونه که هست. هایدگر در تحلیل خود برخی آرای برگسون را امیدوارکننده می داند، مانند توجه به مفهوم زمان به عنوان کلیدی برای به چنگ آوردن حقیقت، اما برخی دیگر از نظریات برگسون مانند عدم کفایت زبان در فهم حیات را نقد می کند. به طورکلی، نتایج این تحقیق به سه بخش تقسیم می شود. در بخش اول، مفهوم زمان در فلسفه برگسون به عنوان کلیدی برای فهم حیات به دست داده می شود که در اینجا هایدگر برگسون را از پیشگامان فلسفه مدرن معرفی می کند. بخش دوم مقاله به موضوع زبان و عدم کفایت مفهوم در فلسفه برگسون اختصاص یافته است. در بخش سوم و پایانی، هایدگر با نقد نظریات برگسون درباب زبان، سعی می کند برای فهم حقیقت به وسیله مفهوم زمان راهی پیدا کند. توجه به آگاهی و ارتباط آن با دنیای خارج، ازطریق مفهوم زمان برگسونی یا دیرند، از دیگر مباحثی است که برای هایدگر از اهمیت بالایی برخوردار است. هایدگر باوجود تمام نقدهایی که بر فلسفه حیات دارد همچنان کار برگسون را امیدوارکننده ترین تحقیق و تلاش برای دستیابی به حقیقت می داند.

    کلید واژگان: حیات, زمان, برگسون, هایدگر, دیرند
    Hussein Malakooti, Bijan Abdolkarimi *, Ali Moradkhani

    This article follows Heidegger’s criticism and analysis of Bergson’s philosophy of life. Heidegger’s interest is because Bergson is looking for a way to understand life as it is. In his research, Heidegger considers some of Bergson’s opinions promising, such as paying attention to the concept of time as a key to grasping the truth. Still, he criticizes some of Bergson’s theories, such as the inadequacy of language in understanding life. In general, the results of this research are divided into three parts; In the first part, the concept of time in Bergson’s philosophy is given as a key to understanding life, where Heidegger introduces Bergson as one of the pioneers of modern philosophy. The second part of the article is devoted to the issue of language and the inadequacy of the concept in Bergson’s philosophy. In the third and final part, Heidegger criticizes Bergson’s theories about language and tries to find a way to understand the truth through the concept of time. Attention to consciousness and its connection with life through Bergson’s time or duration is another topic of great importance to Heidegger. Despite all of Heidegger’s criticisms of the philosophy of life, he still considers Bergson’s work as the most promising research and effort to reach the truth.

    Keywords: life, time, Bergson, Heidegger, duration
  • الهه عبداللهی، علی مرادخانی*، فاطمه احمدبیگی

    در این مقاله مقصود تبیین دیدگاه جان دیویی (John Dewey) پیرامون پیوند میان دو حوزه نظر و عمل در جامعه دموکراتیک است که از نظر او از طریق آموزش (education) محقق می شود. دیویی ضمن انتقاد از ثنویت های موجود در تاریخ فلسفه، رسالت فلسفه را نه در کشف روابط موجود در جهان و راز جهان بلکه در نحوه مهار و اصلاح آن می داند. وظیفه فلسفه، بررسی تعارض های اجتماعی به واسطه تفکر و حل این تعارض ها است. او در صدد تنظیم فلسفه ای همسو با مفاد زندگی دموکراتیک است و بنا دارد ضمن جمع بین نظر و عمل، شهروندان را برای حضور در جامعه دموکراتیک آماده کند. مفهوم دموکراسی از نظر دیویی به عنوان یک پراگماتیست، صرفا مفهومی سیاسی نیست. از نظر یک پراگماتیست، طراحی مجدد شکل (form) کلی جامعه ای که افراد مختلف در آن زندگی می کنند، از ضروریات جامعه دموکراتیک به شمار می آید. در این شکل، تعامل فراگیر اعضای جامعه با یکدیگر به نحوی که موجب پیوستگی اجتماعی (social continuity) شود، مورد تاکید قرار می گیرد. از نظر دیویی تحقق این معنا از مجرای آموزش میسر می شود و در این مسیر، امکان رشد تمامی افراد جامعه فراهم شده و اعضای جامعه به مدد دستیابی به مهارت حل مسیله (problem solving) و روش تفکر انتقادی (critical thinking) به سطح مطلوبی از بلوغ فکری می رسند. بنابراین دیویی که از سویی در پی حل مسایل زندگی و ناسازگاری های اجتماعی به واسطه فلسفه است و از سویی دیگر دموکراسی را بهترین شیوه زندگی می داند؛ در تلاش است با رویکردی پراگماتیستی، جامعه دموکراتیک مورد نظر خویش را به نحوی ترسیم کند که عنصر آموزش در فرد فرد جامعه، توانایی حل مسیله را در اعضای جامعه ایجاد کرده و امکان مشارکت آنها را در سازوکار جامعه، حل مشکلات جاری و تعارض های اجتماعی فراهم کند.

    کلید واژگان: پراگماتیسم, آموزش, حل مسئله, دموکراسی, جان دیویی
    Elaheh Abdollahi, Ali Moradkhani *, Fatemeh Ahmadbeigi

    In this study, the purpose is to explain John Dewey's views on the connection between theory and practice in the democratic society. According to him this aim can be achieved through education. Criticizing the dualities in the history of philosophy, Dewey considers the mission of philosophy not only in discovering the relations between the world and the mystery of the world, but its mission includes how to control and correct the world too. The task of philosophy is to study social conflicts through thinking and resolving these conflicts. He seeks to formulate philosophy in line with the principles of democratic life and to prepare citizens for a democratic society while reconciling opinion and practice. For Dewey as a pragmatist, the concept of democracy is not merely a political concept. For a pragmatist, redesigning the overall form of society in which different people live is a necessity of a democratic society. In this form, the pervasive interaction of community members with each other through social experiences and in some way which leads to social continuity is emphasized. According to Dewey, the realization of this meaning is possible through education and in this way, the possibility of for all members of the community to grow and members of the community to achieve problem-solving skills and the critical thinking method reaches a desirable level of intellectual maturity. Therefore, Dewey, on the one hand, seeks to solve life's problems and social incompatibilities through philosophy, and on the other hand, considers democracy to be the best way of life; With a pragmatic approach, he is trying to draw the desired democratic society in such a way that the element of education in the individual of the society creates the ability to solve problems in the members of the society and provides the possibility of their participation in the mechanism of the society, solving current problems and social conflicts.

    Keywords: Pragmatism, Education, Problem Solving, Democracy, John Dewey
  • نسرین اسماعیلی، علی مرادخانی*، امیر نصری

    در مقاله حاضر تطبیق معانی لکانی در حوزه اندیشه فلسفی و سنجیدن آن ها با مصادیق هنر معاصر مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. در این زمینه نظریاتی همچون سوژه شکاف خورده، نگاه، دیگری و میل با آثار هنرمند تجسمی مارلن دوما تطبیق داده می شود. در واقع این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که مفاهیم فلسفی اندیشه لکان چگونه در آثار هنری به ویژه نقاشی ها بازتاب می یابند و اینکه آیا بازنمود وضعیت سوژه معاصر در هنر با روانکاوی لکانی قابل توضیح است؟ برای نیل به پاسخ پرسش های این پژوهش نخست به طرح نظریات روانکاوی در باب سوژه انسانی با تکیه بر آرای لکان در این زمینه پرداخته و سپس با نقاشی های پرتره دوما تطبیق داده می شود. این رویکرد در جریان تحلیل و تفسیر آثار به مثابه نقطه اتکایی خواهد بود که ارزیابی پارادایم زمانه در هنر، در نسبت با آن، صورت می گیرد. روش تحقیق در این مقاله توصیفی تحلیلی است و تجزیه و تحلیل داده ها به شیوه استقرایی و با استفاده از منابع مکتوب و کتابخانه ای صورت پذیرفته است. بر اساس یافته های پژوهش مشخص خواهد شد که سوژه معاصر، سوژه ای شکاف خورده، دارای فقدان، تهی بودگی، تردید و تقسیم شدگی است و با پیگیری آثارهنری معاصر می توان این امر را مشاهده کرد و از طریق خوانش آثار هنری با اندیشه لکانی، راهی جدید برای فهم سوژه معاصر، به ویژه در هنر، گشود.

    کلید واژگان: ژاک لکان, مارلن دوما, سوژه شکاف خورده, دیگری, نگاه, میل
    Nasrin Esmaeil, Ali Moradkhani*, Amir Nasri

    In the present article, the application of Lacanian meanings in the field of philosophical thought and their comparison with examples of contemporary art has been studied. In this context, theories such as "split subject", "gaze", "Other" and "desire" are applied to the works of visual artist Marlene Dumas. In fact, this research seeks to answer the question of how the philosophical concepts of Lacan thought are reflected in works of art, especially paintings? And can the representation of the status of the contemporary subject in art be explained by Lacanian psychoanalysis ?In order to answer the questions of this research, we first propose psychoanalytic theories about the human subject based on Lacan's views in this field and then adapt them to Duma's portrait paintings. This approach will be in the process of analyzing and interpreting the works as a mainstay against which the paradigm of time in art is evaluated.


    The research method in this article is descriptive-analytical and the data are analyzed inductively using written and library sources. Based on the research findings, it will be determined that the contemporary subject is a split subject with lacking, doubting, being prepared and divided.







    And by following contemporary works of art, this can be find by reading works of art with Lacanian thought, a new way can be opened to understand the contemporary subject, especially in art.

    Keywords: Jacques Lacan, Marlene Dumas, Split Subject, Other, Gaze, Desire
  • مهدی ابوطالبی یزدی، علی مرادخانی*، میثم سفیدخوش
    معنویت و معناداری زندگی، موضوعی است که دو تفکر سنتی دینی و دنیای متجدد سکولار را مقابل یکدیگر قرار داده است. پرسش اساسی این است که «آیا معنویت تنها با دین داری حاصل می شود یا امکان زندگی معنادار در جامعه سکولار نیز وجود دارد؟» معنویت دینی متکی بر جهان غیرمادی و امور روحانی است و می تواند ارزش های اخلاقی، دین، امر قدسی یا غیبی، عرفانی و... و یا هر نوع حالت معنوی و روحانی در زندگی را شامل شود. معناداری سکولار بر این نکته متمرکز است که زندگی معنادار معلول عقلانیتی است که در نتیجه کنش آزادانه، آگاهانه، ارادی و هدفمند انسان حاصل می شود و باید ثمره آن بهبود شرایط زندگی دنیوی انسان باشد. با این برداشت، روشن می شود میان دو مقوله دین داری و معنویت تفاوت بنیادین وجود دارد، گویی معنویت می تواند از دین داری منفک شود. تفاوت دین داری و معنویت در این است که اگر دین داری از سر بندگی نباشد، دین داری نیست؛ اما اگر معنویت از سر بندگی باشد، معنویت نیست. آنچه سکولاریسم مدعی تلاش برای تحقق آن است، شناخت حقیقت جهان و تصفیه اندیشه های انسانی از خرافات و انحرافات است. وقتی خرافات از حقیقت دین جدا شود، آنچه می ماند، دین عقلانی و معنادار است.
    کلید واژگان: سکولاریسم, دین, خداباوری, زندگی معنادار, معنویت
    Mahdy Abootaleby Yazdy, Ali Moradkhani *, Maysam Sefidkhosh
    Spirituality and meaningfulness of life is an issue that has pitted two traditional religious thoughts and the modern secular world against each other. The basic question is, "Is spirituality achieved only through religion, or is it possible to live a meaningful life in a secular society?" Religious spirituality relies on the immaterial world and spiritual affairs and can include moral values, religion, sacred or occult matters, mysticism, etc. or any kind of spiritual and spiritual state in life. Secular meaningfulness is focused on the point that meaningful life is the result of rationality, which is achieved as a result of free, conscious, voluntary and purposeful human action, and its fruit should be the improvement of human's worldly life conditions. With this understanding, it becomes clear that there is a fundamental difference between the two categories of religiosity and spirituality, as if spirituality can be separated from religiosity. The difference between religiosity and spirituality is that if religiosity is not out of servitude, it is not religiosity; But if spirituality comes from servitude, it is not spirituality. What secularism claims to try to realize is purifying human thoughts from superstitions and deviations.
    Keywords: Secularism, Religion, belief in God, meaningful life, Spirituality
  • فاطمه امین رعیا جزه، علی مرادخانی*، سید جواد میری مینق، سید حسین سجادی
    بنابر دیدگاه فرید العطاس نظریه تشکیل دولت ابن خلدون، ابزار فهم ظهور و سقوط بسیاری از دولت های پیشامدرن را فراهم کرده است؛ به گونه ای که می توان دیدگاه او را در موارد خاص تاریخی به کار برد. ابن خلدون تشکیل و زوال دولت ها را براساس نبرد دوری میان دو نوع جامعه بدوی و حضری تبیین کرده است. نظریه ابن خلدون نظام اقتصادی ندارد. ازاین رو فرید العطاس کوشیده تا شیوه های تولید را از کارل مارکس گرفته و در نظریه ابن خلدون وارد کند. هدف این پژوهش تبیین ظهور امپراتوری عثمانی در خوانش خلدونی سید فرید العطاس است. روش این پژوهش اسنادی_کتابخانه ای است. بنابر یافته های پژوهش، که به شیوه توصیفی_تحلیلی به دست آمده، امپراتوری عثمانی در نتیجه تعامل میان جوامع بدوی و حضری تاسیس شده و در این حوزه بحث از امپراتوری عثمانی مرتبط با مقدمه ابن خلدون است. بدین روی فرید العطاس با بهره گیری از چارچوب نظری ابن خلدون درباره روابط میان شیوه تولید عشایری شبانی از یک سو و شیوه های تولید آسیایی و فیودال پره بندال از سویی دیگر بحث کرده است.
    کلید واژگان: امپراتوری عثمانی, شیوه تولید, فرید العطاس, نظریه تشکیل دولت ابن خلدون
    Fatemeh Amin Roaya Jazeh, Ali Moradkhani *, Seyed Javad Miri, Seyed Hosein Sadjadi
    According to Farid Alatas, the theory of state formation of Ibn Khaldun has provided the means to understand the rise and fall of many pre-modern states; in such a way that his approach can be applied to special historical cases. Ibn Khaldun has explained the formation and decline of states based on the cycle struggle between two types of pastoral nomadic and sedentary societies. Theory of Ibn Khaldun lacks an economic system. For this reason, Farid Alatas has tried to take the methods of production from Karl Marx and integrate them into Ibn Khaldun's theory. The purpose of this study is to explain the rise of the Ottoman Empire in Khaldunin Farid Alatas's reading. The method of this study is documentary _ library. According to the stady’s results obtained in a descriptive _ analytical manner, In view of Farid Alatas The Ottoman Empire has been established in terms of interaction between pastoral nomadic and sedentary societies interactions, and in this area of the Ottoman Empire is related to the Muqaddimah of Ibn Khaldun. Therefore, Farid Alatas by adopting the theoretical framework of Ibn Khaldun has argued the relationship between the pastoral nomadic mode of production on the one hand and the Asiatic mode of production and The prebendal feudal mode of production on the other hand.
    Keywords: Ottoman Empire, Mode of production, Farid Alatas, Ibn Khaldun's theory of state formation
  • رزیتا راشدی، محمد شکری*، علی مرادخانی
    در این مقاله می کوشیم به دو پرسش اصلی در خصوص نظریه ذوق کانت پاسخ دهیم: نخست این که، با توجه به وجود توامان عناصر سوبژکتیو و بین الاذهانی در نظریه ذوق کانت، او چه نسبتی میان حیث سوبژکتیو و حیث بین الاذهانی حکم ذوقی برقرار می کند؟ برای پاسخ به این پرسش، در بخش اول، ضمن بررسی ویژگی های منطقی حکم ذوقی نشان می دهیم که این حکم، از نظر کانت، از سویی، نوعی حکم زیباشناختی است که صدور آن در آزادی و خودآیینی کامل سوژه صورت می گیرد و از سوی دیگر، نوع خاصی از اعتبار کلی را در محتوای خود دارد. این نوع خاص از اعتبار کلی، از آن جا که صرفا بر ساختارهای استعلایی و مشترک میان تمام سوژه های حکم کننده استوار است، حیثی بین الاذهانی نیز دارد که کانت آن را به نام های کلیت سوبژکتیو، کلیت زیباشناختی و اعتبار همگانی می خواند. دوم این که کانت چگونه میان حیث سوبژکتیو و حیث بین الاذهانی حکم ذوقی نسبت برقرار می کند؟ برای پاسخ به این پرسش، در بخش دوم مدلل می کنیم که کانت، اگرچه قایل به سوبژکتیو بودن حکم ذوقی است اما این سوبژکتیویته را از نوعی خاص می داند که بین الاذهانی ، وجه دیگر آن است. برای این منظور ابتدا سعی می کنیم معنای سوبژکتیویته خاص حکم ذوقی را شرح دهیم و سپس وجه بین الاذهانی این معنای خاص را روشن کنیم. در آخر نیز نشان می دهیم که کانت بر مبنای اعتبار بین الاذهانی که در احکام ذوقی می یابد، قوه ذوق را قابلیتی برای همدلی میان سوژه ها و بیرون کشیدن آن ها از انزوا می داند.
    کلید واژگان: سوبژکتیویته, بین الاذهانی, کانت, ذوق, نظریه ذوق کانت
    Rozita Rashedi, Mohammad Shokry *, Ali Moradkhani
    Kant considers the nature of rules of the taste to be interested, but at the same time believes that an objective basis can be found for the totality of these rulings in the power of judgment. First, given the coexistence of subjective and intersubjective elements in Kant's theory of interest, what relation does he establish between the subjective and the intersubjective judgments of taste? To answer this question, in the first part, while examining the logical features of the aesthetical sentence, we show that this sentence, in his view, is an aesthetic sentence that is issued in complete freedom and autonomy of the subject and by the other has a certain kind of general validity in its content. This kind of general validity, since it is purely based on transcendental structures which are common among all judgmental subjects, also has an intersubjective aspect, which Kant calls the names of subjective generality, aesthetic generality, and universal validity.  Second, how does Kant strike a relation between the subjective and the intersubjective? To answer this question, in the second part, we argue that Kant, although he believes in the subjectivity of the judgment of taste, considers this subjectivity to be of a special kind, which is the other aspect of intersubjectivity. For this purpose, we first try to explain the meaning of the subjectivity of the judgment of interest, and then to clarify the intersubjective aspect of this meaning. Finally, we show that Kant, based on the intersubjective validity he finds in the judgment of interest, considers the faculty of interest as a capacity for empathy between subjects and to bring them out of isolation.
    Keywords: subjectivity, Intersubjectivity, Kant, taste, Kant's Theory of interest
  • لیلا امینی، علی مرادخانی*، جلال الدین سلطان کاشفی، محمد شکری

    زیبایی شناسی زند گی روزمره یکی از شاخه های د انش زیبایی شناسی است. تا قرن بیستم زیبایی شناسی کلاسیک معطوف به موضوع آثار هنرهای تجسمی و کمتر متوجه بستر شکل گیری اقسام هنرهای زیبا د ر بافتار تجربه زند گی روزانه انسان و طبیعت بود . طی چند د هه اخیر جنبشی پد ید آمد که با پرهیز از آن رویکرد یکسونگر هنرمحور، سعی کرد پیوند ی نزد یک میان تجربه هنرهای زیبا با تجربه سایر عرصه های زند گی روزمره ایجاد کند . همین امر موجب پید ایش رشته مطالعاتی جد ید با عنوان زیبایی شناسی زند گی روزمره شد . جان د یویی، فیلسوف پراگماتیست، د ر کتاب هنر به مثابه تجربه به تبیین آرای خود د ر باب مفهوم تجربه زیبایی شناسی زند گی روزمره پرد اخت. هد ف اصلی مقاله یافتن چیستی زیبایی زند گی روزمره براساس آرای جان د یویی است. از این روی، پس از بررسی مفاهیم و نظریه های مختلف د ر باب زیبایی شناسی زند گی روزمره به بررسی د و نمونه تحلیلی زیبایی شناسی زند گی روزمره د ر هنر معماری خانه های سنتی ایرانی (خانه ملاباشی اصفهان) و هنر شعر (سهراب سپهری) پرد اخته می شود . نتیجه اینکه زیبایی شناسی زند گی روزمره همان «زیبایی شناسی آن حضور» است که د ر مواجهه با هر چیزی اعم از زیبا و نازیبا موجب  تغییر نوع حضور انسان د ر زیست جهانی نو با  الگویی هاپتیکی می شود . گرد آوری مقاله حاضر به صورت فیش برد اری از منابع کتابخانه ای و سایت های معتبر اینترنتی و روش تحقیق به شیوه توصیفی تحلیلی است.

    کلید واژگان: زیبایی شناسی زند گی روزمره, جان د یویی, زیبایی شناسی آن حضور, معماری خانه های سنتی ایرانی, خانه ملاباشی اصفهان, شعر سهراب سپهری
    Leila Amini, Ali Moradkhani*, Jalaledin Soltan Kashefi, Mohammad Shokry

    Aesthetics of everyday life is one of the branches of aesthetic knowledge. Until the 20th century, classical aesthetics focused on the subject of visual arts and paid less attention to the formation of fine arts in the context of human and nature’s daily life experience. During the last few decades, a movement emerged that, by avoiding that one-sided art-oriented approach, tried to create a close link between the experience of fine arts and the experience of other areas of daily life. This led to the emergence of a new field of study called the aesthetics of everyday life. Pragmatist philosopher John Dewey explained his views on the concept of aesthetic experience of everyday life in the book Art as Experience. The main purpose of the article is to find out what is the beauty of everyday life based on John Dewey’s views. Therefore, after examining various concepts and theories about the aesthetics of everyday life, two analytical examples of the aesthetics of everyday life in the architectural art of traditional Iranian houses (Mollabashi House of Isfahan) and the art of poetry (Sohrab Sepehri) are examined. The result is that the aesthetics of everyday life is the “aesthetics of presence” which, when confronted with anything, both beautiful and ugly, causes a change in the type of human presence in the new global life with a haptic pattern. The compilation of this article is in the form of taking samples from library sources and reliable internet sites, and the research method is descriptive-analytical.

    Keywords: aesthetics of everyday life, John Dewey, aesthetics of presence, architecture of traditional Iranian houses, Mollabashi house of Isfahan, poetry of Sohrab Sepehri
  • مهدی ابوطالبی یزدی*، علی مرادخانی، میثم سفیدخوش
    اساس نظریه سکولاریسم این است که هر چه مدرنیته (مجموعه ای از پدیده ها از جمله علم، فناوری و اشکال عقلانی اقتدار) پیشرفت می کند، به تدریج از نفوذ دین کاسته می شود، اما چارلز تیلور بر آن است که دنیای مدرن نه تنها باعث از بین رفتن دین نشده، بلکه در بسیاری موارد موجب رشد و بالندگی آن شده است. کتاب «عصر سکولار» تفصیل نظر او در مورد سکولاریسم است. تیلور درباره شرایطی در دوران گذشته صحبت می کند که باور به خدا امری فراگیر بود، اما اوضاع به گونه ای پیش رفت که موجب شد باور به خدا به عنوان گزینه ای در میان سایر گزینه ها قرارگیرد. او فرایند گسترش سکولاریسم در غرب جدید و آنچه برای دین رخ داده است را توصیف می کند. در این فرایند، برای دین داران، «خداوند» و برای غیردین داران، «عقل» ترجمان کمال است. مقاله حاضر، با نگاهی اجمالی به آثار تیلور، سیر حرکت غرب (اروپای غربی و آمریکای شمالی) از جامعه ای دینی به سوی جامعه ای سکولار را بررسی کرده و پس از تحلیل نظریه تیلور پیرامون سکولاریسم، به نقد و جمع بندی اندیشه های ایشان می پردازد.
    کلید واژگان: سکولاریسم, دین, خداباوری, دادارباوری, تجدد, مدرنیته, فرهنگ
    Mahdy Abootaleby Yazdy *, Ali Moradkhani, M Eysam Sefidkhosh
    The basis of the theory of secularism is that as modernity progresses (a set of phenomena including science, technology, and rational forms of authority), the influence of religion gradually diminishes, but Charles Taylor argues that the modern world not only hasn’t destroyed religion, but also in many cases, has led to its growth and development. The book "The Secular Age" is a detail of his views on secularism. Taylor talks about situations in the past where belief in God was pervasive, but things developed in such a way that belief in God became an option among other options. He describes the process of spreading secularism in the new West and what has happened to religion. In this process, for the religious, "God" and for the non-religious, "reason" describes perfection. This article, with a brief look at Taylor's work, examines the movement of the West (Western Europe and North America) from religious societies to secular societies, and after analyzing Taylor's theory of secularism, critiques and summarizes his ideas.
    Keywords: Secularism, Modernity, Religion, theism, Deism, Culture
  • فاطمه امین رعیا جزه، علی مرادخانی*، سید حسین سجادی، سید جواد میر مینق

    دغدغه اصلی ابن خلدون هم در مقدمه و هم در العبر شرح چگونگی تشکیل و زوال دولت در شرق و غرب جهان اسلام بوده که تلاش کرده است آن را براساس نبرد دوری میان دو جامعه بدوی و حضری تبیین کند. فرید العطاس به منظور بسط نظریه ابن خلدون، آن را به مثابه نظریه اصلاح دینی مسلمانان معرفی کرده است. از نظر او مراکش، یک مورد تاریخی است که اصلاح دینی را تجربه کرده است. نظریه ابن خلدون فاقد نظام اقتصادی است؛ از این رو، فرید العطاس تلاش کرده شیوه های تولید را از کارل مارکس اخذ و در نظریه ابن خلدون ادغام کند. هدف این پژوهش، تبیین نظریه تشکیل دولت ابن خلدون به مثابه نظریه اصلاح دینی مسلمانان در خوانش فرید العطاس است که به همین منظور به مطالعه سه سلسله متوالی مراکش _ مرابطون، موحدون و مرینیان _ پرداخته است. بنابر یافته های پژوهش که به شیوه توصیفی _ تحلیلی به دست آمده، فرید العطاس به جای تکرار محض اطلاعاتی که از مقدمه به دست می آید، کاربردی نظری از دیدگاه ابن خلدون ارایه داده است.

    کلید واژگان: نظریه تشکیل دولت ابن خلدون, نظریه اصلاح دینی مسلمانان, شیوه تولید, مراکش
    Fatemah Amin ReYa Jezah, Ali Murad Khani *, Sayyed Husayn Sadjadi, Sayyed Javad Miri Minaq

    The substantive interest of Ibn Khaldun, both in Al-Muqaddimah and Al-Ibar was describing the formation and decline of the state in the east and west of the Islamic world, which he tried to explain based on the cycle struggle between the two types of pastoral nomadic and sedentary societies. In order to develop Ibn Khaldun's theory, Seyed Farid Alatas has introduced it as a theory of Muslim reform. In his view, Morocco is a historical case that has experienced religious reform. .  Theory of Ibn Khaldun lacks an economic system. For this reason, Farid Alatas has tried to take the modes of production from Karl Marx and integrate them into Ibn Khaldun's theory. The purpose of this study is to explain Ibn Khaldun's theory of state formation as a theory of Muslim reform in the Farid Alatas’s reading. To this reason, it has studied three consecutive Moroccan dynasties – Almoravids, Almohads, Marinids _. According to the study’s results obtained in a descriptive _ analytical manner, Farid Alatas, instead of simply repeating the information obtained from the introduction, offers a theoretical application of Ibn Khaldun's theory.

    Keywords: Ibn Khaldun’s theory of state formation, theory of Muslim reform, Mode of production, Morocco
  • سحرناز برنگی، علی مرادخانی*، یحیی قائدی

    هدف مقاله حاضر،بررسی امکانات کاوشگری موسیقایی برای یادگیری به شیوه ی فبک بود. پرسشهای پژوهش عبارت اند از کاوشگری موسیقایی چیست؛چه امکاناتی برای آموزش موسیقی فراهم می کند.روش شناسی پژوهش،کیفی از نوع توصیفی-تحلیلی است.مقاله با کاربرد مولفه های دانش موسیقایی به طراحی سه شیوه ماهیت هستی شناختی اثر موسیقایی؛موسیقی چونان اثر زیباشناختی؛موسیقی بمثابه کنش اجتماعی به استخراج مفاهیم از محرکها پرداخت.شیوه ی گردآوری اطلاعات،کتابخانه ای با بررسی سبک های موسیقی کلاسیک جهانی 1900 تا1950میلادی و پس از1950 بود.محرک ها:دو اثر از جان کیج،اثری از کلود دبوسی، اثری از پندرسکی بود.کاوشگری موسیقایی،روش تجهیز دانش آموزان به توانایی های زبانی و شناختی،با ترکیبی از تحلیل های تکنیکی و تجربه های زیباشناختی است؛نتیجه ی یادگیری موسیقی با کاوشگری به دانش آموزان می آموزد چگونه موسیقی بمنزله ی یک پدیده ی اجتماعی عمل می کند؛با ارایه ابزاری از جمله مفاهیم و واژگان موسیقایی به آنها مهارت و قدرت گفتگو پیرامون آثار موسیقایی می بخشد. برای نهادینه کردن مفاهیم تاریخی در ذهن و افزایش توانایی دانش آموزان در آهنگسازی یا تنظیم،فعالیت هایی با تلفیق کاوشگری اجتماعی و موسیقایی پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: کاوشگری موسیقایی- فلسفه برای کودکان- آموزش موسیقی
    Saharnaz Berangi, Ali Moradkhani*, Yahya Ghaedi

    The purpose of this article was to investigate the possibilities of Musical Inquiry for use in P4C.the questions are:what is Musical Inquiry?What facilities does it provide for Music Education?the methodology is descriptive-analytical.the article uses the components of musical knowledge to design three methods of musical inquiry.the method of data acquisition was library research;study of classical music styles from1900to1950 and after1950.stimulies:two works by Cage,a work by Debussy,a work by Penderesky. Musical inquiry is a method to equip students with linguistic-cognitive abilities,with a combination of technical analysis and aesthetical experiences. Learning music by Inquiry, teaches the students how music acts as a social phenomenon;it provides them with the tools and concepts of musical terminology to give them the skill and power to talk about musical works. Activities with a combination of Social and Musical Inquiry are suggested to systematize historical concepts in the mind and increase student’s abilities to composing or arrangement.

    Keywords: musical inquiry, philosophy for children, music education
  • فاطمه امین رعیا جزه*، علی مرادخانی، سید جواد میری، سید حسین سجادی

    ابن خلدون در مقدمه علم عمران را بنیاد نهاد و بدین سبب اغلب به عنوان بنیان گذار یا دست کم پیشگام جامعه شناسی شناخته شده است؛ اما جامعه شناسی وی بسط نیافته و از او به عنوان نظریه پرداز غفلت شده است. فرید العطاس تداوم اروپامحوری در علوم اجتماعی را مانع توجه به منابع غیر اروپایی نظریه ها و مفاهیم دانسته؛ به طوری که تفکر ابن خلدون را در حاشیه علوم اجتماعی مدرن قرار داده است. طرح اسلامی کردن دانش به عنوان واکنشی به اروپامحوری در جهان اسلام مطرح شد. فرید العطاس این طرح را در بسط جامعه شناسی ابن خلدون به عنوان نمونه ای برای جامعه شناسی دگرواره ناموفق دانسته است. هدف این پژوهش بررسی دیدگاه انتقادی فرید العطاس درباب علوم اجتماعی اروپامحور و نقش آن به مثابه مانع برای بسط جامعه شناسی ابن خلدون است. روش این پژوهش اسنادی است و با مراجعه به آثار فرید العطاس به شیوه توصیفی _ تحلیلی این پرسش ها بررسی شد: فرید العطاس چگونه اروپامحوری را به مثابه مانعی برای بروز نظریه اجتماعی ابن خلدون مطرح می کند؟ چرا فرید العطاس طرح اسلامی کردن دانش را در بسط جامعه شناسی ابن خلدون ناموفق می داند؟ و این که فرید العطاس فراهم آوردن چه شرایطی را برای بسط جامعه شناسی ابن خلدون لازم می داند؟ بنابر یافته های پژوهش فرید العطاس هم مخالف علوم اجتماعی اروپامحور است و هم خصم آن یعنی طرح اسلامی کردن دانش را مکفی نداسته است؛ لذا جامعه شناسی ابن خلدون در جریان اصلی جامعه شناسی و نیز در علوم اجتماعی اسلامی توفیقی نیافته است. بدین روی فرید العطاس پیشنهاداتی برای ورود ابن خلدون به جریان اصلی جامعه شناسی و بسط جامعه شناسی نو _ ابن خلدونی ارایه داده است.

    کلید واژگان: ابن خلدون, فرید العطاس, مقدمه, جامعه شناسی مدرن, اروپامحوری, اسلامی کردن دانش
    Fatemeh Amin Roaya Jazeh *, Ali Moradkhani, Seyed Javad Miri, Hossein Sajadi

    Ibn Khaldun founded ilm al-‘umran in the Mugaddimah and For this reason, he is often hailed as the founder or at least the precursor of sociology; But his sociology has not developed and he has been neglected as a theorist. Farid Alatas considers the continuation of Eurocentrism in the social sciences as an obstacle to attention to non-western sources of theories and concepts; in a way that has put Ibn khaldun's thinking on the margins of modern social sciences. The project to Islamization of knowledge was introduced as a reaction to the Eurocentrism in the Islamic world. Farid Alatas considers this project to be unsuccessful in the development of Khaldunian sociology as a model for alternative sociology. While Ibn Khaldun has been marginalized in the Modern social sciences، his sociological approach sits between two opposing approaches of knowledge production: Islamization of knowledge and Eurocentrism. The purpose of this study is to investigate Farid Alatas's critical view of Eurocentric social sciences and its role as an obstacle to the development of Khaldunian sociology. The method of this study is documentary and by referring to Farid Alatas's works in a descriptive-analytical way, these questions were examined: How does Farid Alatas present Eurocentrism as an obstacle to the emergence of Ibn Khaldun's sociology? Why does Farid Alatas consider the project to Islamization of knowledge unsuccessful in developing Khaldunian sociology? What conditions does Farid Alatas consider necessary for the development of Khaldunian sociology? According to the findings of study, Farid Alatas is both opposed to the European social sciences and its adversary, the project to Islamization of knowledge, has not been sufficient; Therefore, Khaldunian sociology has not been successful in the mainstream of sociology and also in Islamic social sciences. Thus, Farid Alatas has made suggestions for Ibn Khaldun entering the mainstream of sociology and developing Khadunian Sociology.

    Keywords: Ibn Khaldun, Farid Alatas, Muqaddimah, Modern Sociology, Eurocentrism, Islamization of Knowledge
  • سمیه نصری، علی مرادخانی*

    هنر مدرن و هنر معاصر مفهوم بازنمایی را، که حدود دو هزارسال بر تاریخ فلسفه هنر  سیطره داشت، مورد نقد قرار داده است. بر این اساس دیگر تلقی کلاسیک از بازنمایی قادر به تحلیل نمونه های هنری جدیدی نبود که از هنگام شکل گیری هنر مدرن پدید آمده بودند. آرتور دانتو یکی از فیلسوفان هنر قرن بیستم است که به ویژه با توجه به هنر معاصر به ارزیابی مجدد نظریه "بازنمایی" پرداخته است. دانتو معتقد است که هنر امروز، شاهد ظهور ابژه های واقعی[1] در آثار هنری است و دیگر هنر صرفا بازنمایی واقعیت نیست بلکه ابژه های واقعی خود تبدیل به اثر هنری شده اند. وی آثار هنری را بیان های نمادینی می داند که خود را تجسم می بخشند. مقاله حاضر تلاشی است برای تبیین دریافت دانتو از مفهوم هنر به منزله بازنمایی که با تکیه بر کتاب استحاله شی  معمولی (1981)، فراسوی جعبه های بریلو (1992) و آنچه هنر است (2013) صورت گرفته است. در این مقاله به تحلیل چرایی طرح این نظریه از سوی دانتو اشاره می شود که او چگونه تفسیری دیگر از مفهوم بازنمایی را طرح کرد و آن مفهوم را متمایز از تلقی کلاسیک آن توضیح داد. اهمیت تلقی دانتو در این خصوص بررسی نمونه های هنر معاصر براساس تفسیر تازه ای است که از مفهوم بازنمایی در هنر طرح می کند. همچنین در این مقاله به مطالعه موردی در خصوص هنرمند معاصرجف کونز نیز اشاره شده است. [1]. Real object

    کلید واژگان: آرتور دانتو, بازنمایی, عالم هنر, معنای مجسم, جف کونز
    Somayeh Nasri, Ali Moradkhani *

    The development of modern art and contemporary art criticized the concept of representation, which dominated art philosophy for nearly two millennia. Accordingly, the classical conception of representation was no longer able to analyze ‎the new artifacts that emerged from the formation of modern art. ‎ Arthur Danto ‎ is among the twentieth-century art philosophers reevaluated ‎‎"representation" taking into account contemporary art. ‎ The current paper aims at explaining Danto's conception of art as a representation based on the book “The Transfiguration of the Commonplace”. Danto believes that in today's art we see the emergence of real objects in artworks and other art is no longer merely the representation of reality but the real objects themselves that have become artworks. He views artworks as symbolic expressions that embody themselves. Thus, the current paper explains why Danto proposed this theory and stating how he devised another interpretation of the concept of representation and explained that concept distinct from its classical conception. The importance of Danto's view in this regard is to examine contemporary art samples based on a new interpretation of the concept. The importance of Danto's view in this regard is to examine contemporary art samples based on a new interpretation of the concept. This article also mentions a case study of contemporary artist Jeff Koons.

    Keywords: Arthur Danto, Representation, Art world, embodied meaning, Jeff Koons
  • مرجان نادرزاده گوارشکی، علی مرادخانی*، حمیدرضا افشار
    زمان از دیدگاه هانری برگسون، فیلسوف فرانسوی(1859-1941) عبارت است از تجمع، تکامل و استمرار، و استمرار عبارت است از تکامل دایمی زمان گذشته که در آینده فرو می رود. این دیدگاه پاسخ فلسفه ی او به پرسش همیشه گی انسان در رابطه با ذات زمان است که از دل آن مفهوم دیرند هویدا می شود. این مقاله بر آن است تا به تبیین مفهوم دیرند (Duration) در فلسفه ی هانری برگسون بپردازد و از آنجا که فرضیه ی اصلی این مقاله تاثیر مفهوم دیرند، بر جنبش سینمای هنری اروپا، در حوزه ی روایت و ساختار روایی آن است. ازین رو مقاله ی پیش رو در جهت اثبات این فرضیه، پس از تبیین مفهوم دیرند، به بررسی برخی از فیلم های جنبش سینمای هنری اروپا، یعنی فیلم های هیروشیما عشق من 1959- سال گذشته در مارین باد 1961- جاویدان 1963 خواهد پرداخت و ازین طریق نشان می دهد که این فیلم ها با ایجاد چینش های زمانی بدیع و پیچیده، زمان پریشی در روایت و خلق انواع گذشته نگرهای درونی، بیرونی و مرکب به عرضه ی متفاوت از زمان روایی دست یافته اند که با تعریف هانری برگسون از زمان و مفهوم دیرند قابل ترجمان اند، ولذا این مقاله در پی دستیابی به الگویی واحد برای خوانش و واکاوی این نوع روایات زمان محور است.
    کلید واژگان: دیرند, زمان, روایت, هانری برگسون, جنبش سینمای هنری اروپا
    Marjan Naderzadeh Gavareshki, Ali Moradkhani *, Hamidreza Afshar
    Time, for Henri Bergson (French philosopher, 1859-1941), is continuity, progress, and heterogeneity. In addition, because of this perspective, it can be seen that time conserving and preserving the past. Thus, for Bergson, this is the core of his idea about time and memory. Which memory conserves the past and this conservation does not imply that one experiences the same (re-cognition), but difference. One moment is added onto the old ones, and thus, when the next moment occurs, it is added onto all the other old ones plus the one that came immediately before. This is his answer to the question about human beings and the nature of time, this is the concept of duration. This study intends to explain the concept of Duration in Henry Bergson's philosophy and since the main hypothesis of this research is the effect of the "Duration" in Henry Bergson's philosophy on the "European art cinema movement" in the field of narrative's methods and structures. Therefore, in order to prove this hypothesis, after explaining the concept of duration in Bergson's philosophy, the study will examine some of the films of the European art cinema movement, namely the films of Hiroshima My Love 1959 - last year in Marine Wind 1961 - Immortal 1963 In this way, it shows that these films have achieved different representations of time and duration in narrativity by creating novel and complex chronological order, timelessness in the narrative, and the creation of a variety of internal, external, and composite retrospectives(flashback), which can be interpreted by Henry Bergson's definition of time and his concept about duration. Also, this research seeks to achieve a single model for reading and analyzing this type of time-based narration.
    Keywords: Duration, Time, Henri Bergson, European art cinema movement, narrative
  • سعیده معصومی، محمد شکری*، علی مرادخانی
    آثار رولان بارت در نشانه شناسی، مطالعه نمادها و نشانه ها، باعث نوعی فراشد از ساختارگرایی به پساساختارگرایی شد. پایدارترین مفهوم نزد بارت که پیوسته مضامین گسترده تر به خود می گرفت، مفهوم متن است. این ویژگی باعث شد متن فراتر از نشانه های نوشتاری و الفبایی به شمار آید. عکس هم چون نظام نشانه ای متفاوت نسبت به نوشتار ولی همیشه محصور در زبان و معنادهی است، و بارت درصدد خوانش تصویر و به ویژه عکس از طریق نشانه شناسی شد. وی باور داشت عکس بیش از آنکه واقعیت را منعکس یا بازنمایی کند، بر آن دلالت دارد. نشانه ها و چیزهایی که برای بیننده در مقام خواننده ی عکس مهم تلقی می شود، مبنای تفسیر و واکاوی قرار داد. در پژوهش حاضر سوالات زیر پاسخ داده می شود. اول این که، ویژگی های نشانه شناسانه بارت در متن و عکس چیست؟ دوم، چه گذاری در این خوانش نشانه شناسی بارت از ساختارگرایی به پساساختارگرایی رخ می دهد؟ در نهایت، چگونه مفاهیم نشانه شناسی بارت در عکس مطرح می شود؟ روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی و جمع آوری اطلاعات، با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است. ابزارهای رویکرد نشانه شناسی در تحلیل متون، به صورت اختصار و نقش و اهمیت آنها در تحلیل و خوانش عکس، تشریح و تبیین می شود.  نتیجه بنیادین این پژوهش در فراشد پساساختارگرایی بارت، عکس هم چون متن، خواننده و بیننده یا مخاطب را همانند هنرمندی خلاق می داند که بر گستره معنایی اثر می افزاید.
    کلید واژگان: رولان بارت, نشانه شناسی, ساختارگرایی, پساساختارگرایی, نشانه شناسی تصویری
    Saeideh Masoumi, Mohammad Shokri *, Ali Moradkhani
    Roland Barthes’s work in semiotics, the study of symbols and signs, gave rise to a kind of process from structuralism to poststructuralism. The most enduring concept for Barthes, which was constantly taking on broader themes, is the concept of text. This feature made the text more than just written and alphabetic symbols. The photograph, like the sign system, is different from the text but is always confined to language and meaning, and Barthes sought to read the image, and especially the photograph, through semiotics. He believed that the photograph signified, more than it reflected, or represented reality. The signs and things that are considered important for the viewer as a reader of the photo, formed the basis of interpretation and analysis. In the present study, the following questions are answered. First, what are Barthes’ semiotic features in text and image? Second, what transition occurs in this reading of Bart’s semiotics from structuralism to poststructuralism? Finally, how are Bart’s semiotic concepts introduced in the photograph? The research method is descriptive-analytical and data collection has been done using library resources. The tools of semiotic approach in text analysis are briefly described and their role and importance in photo analysis and reading are explained.  In Barthes’s semiotic approach, the mythology of the new analytical system, based on implicit and explicit implications, creates more design and function to analyze how meaning and visual representation are conveyed, using only words as linguistic cues. He sought a wider range of cultural actions in the linguistic model. For semantics, which means the search for the fixed meaning of a sign, Barth moves to semantics, in which a meaning is created by the reader. That is, to give up finding a final meaning to a chain of signs or to move from structuralism to poststructuralism. The fundamental result of this research in Barthes’s poststructuralist process is the image as text, the reader and the viewer or the audience as a creative artist, which increases the semantic range. There is independent research on Barthes, semiotics, and theoretical analysis of his ideas about the structure of the literary work and his pattern in the practical critique, narrative, or semiotic reading of literary works. Photo or text and image are not done. Therefore, the author tries to express the role and importance of these tools in reading photos, relying on descriptive and analytical approaches, semiotics in text analysis. The exclusion of the author in the text has been an important step in that the hypertext becomes a force against the past, which not only finds the power to enter and occupy the text, sometimes takes the place of the author and especially in relation to the authorial text, in which the audience creates the meaning of the work as the author, is emphasized in photography by the word punctum in a bright room. The photo viewer or viewer is in fact the same audience as a creative artist can add to the semantic range of the work.
    Keywords: Roland Barthes, Semiotics, Structuralism, Poststructuralism, Visual Semiotics
  • سید امیرحسین فضل الهی، علی مرادخانی*

    در تاریخ فلسفه، آنچه مفهوم کلی را به مسئله تبدیل کرده، کارکردهای هستی شناختی، معرفتی و نیز کلامی آن بوده است؛ البته توجه به چنین کارکردهایی، فهمی فراتر به لحاظ حیث منطقی آن را می طلبد. در این حوزه، نگرش خاص ابن ‏سینا درباره کلی طبیعی که درپرتو اعتبارات لابشرطی ماهیت و با وصف معقولیت بر آن تاکید شده است، امکان مقایسه با کلی انضمامی هگل با چنین وصفی را فراهم می آورد؛ بنابراین، ارتباط بین عالم محسوس و عالم معقول، تجرد نفس، نسبت کلی با افراد خود، و مسئله تشخص و فردیت ازجمله موضوعاتی هستند که کارکردهای یادشده را توجیه می‏ کنند؛ اما آنچه در این بحث، نسبت هگل با ابن‏ سینا را نشان می‏ دهد، در وهله نخست، توجه به معقولیت ثانی یا فلسفی مفهوم کلی و سپس توجه به کارکردهای آن است که درپرتو اندیشه ارسطو- افلاطونی شکل گرفته است. بی تردید، در تحلیل و واکاوی مفهوم کلی و تعینات آن، هگل و ابن سینا تحقق عینی این مفهوم در افرادش را پذیرفته اند؛ ولی به زعم هگل، کلی انضمامی در اصطلاح حکمت سینوی، ماهیتی مخلوطه و بشرط شیء است که در سطحی فراتر از ماهیت و وجود (صورت معقول) عرضه شده و کاملا حیث ایجابی یافته؛ درحالی که آنچه کلی طبیعی را با توجه به حیث سلبی اش درسطح ماهیت، به‏ صورت مبهم درآورده، نحوه موجودیت آن است؛ افزون بر آن، هگل براساس نظریه وحدت ضدین، کلی انضمامی را تحلیل کرده و استنتاج کثیر از واحد را برخلاف قاعده الواحد ابن‏ سینا مجاز دانسته و درنهایت، در دام مفهوم گرایی افتاده است.

    کلید واژگان: کلی انضمامی, کلی طبیعی, ماهیت لابشرط, صورت معقول
    Seyed Amir Hosein Fazlollahi, Ali Moradkhani *

    Perhabs it can be saying that in history of philosophy what is problematic the concept of universal was epistemic, ontologic and theological functions,and  of course such functions are resultes of ultra understanding from logical respect.In this case Avecenna's particulare view of the natural universal, which in the light of its unconditional credentials emphasizes its nature and description of rationality made it possible to compare with Hegel's conceret universal with such a description..Therefor, the relationship between the sensible, and rational world, the immaterial of soul, the universal relationship with one's own individuals the problem of individuality and determination are among the issues that justify above functions.But what expresses Hegel’s relation to Avecinna in this article is , first of all, attention to second or philosophical reasonableness and then to its functions, which have been formed in the light of Aristotle- platonic thought. Undoubtedly, in analyzing of the universal concept and its determinations, both have jointly accepted its objective realization in its individuals but according to Hegel the concretive universal in the term of Avecinna philosophy is mixed and conditioned essence of the thing which is presented on a level beyond the essence and being (Concept) and appeared quite positive mode whereas what obscures the natural universal with its negative mode at the level of essence is how it exists.Moreover, based on theory of anti- unity, Hegel has discussed a concretive universa analysis and has allowed the inference of plural from unite against Avecinna’s rule of unity (Alwahed) and has finally fallen in the trap of conceptualism.

    Keywords: Concretive universal, Natural universal, concept, unconditioned quidity
  • رکسانا ریاحی*، علی مرادخانی

    هنر با متجسم ساختن صورت های ذهنی، تفکر آگاهانه ما را با طبیعت ناآگاه هماهنگ می کند. شلینگ شهود هنری را شهود عقلی عینیت یافته می داند، آنچه فلسفه تنها می تواند در قالب امر مثالی شهود کند، هنر به صورت امر واقع خلق می کند، لذا هنر ارغنون سرمدی فلسفه است. آفرینش هنری که با فعالیت آگاهانه و آزادانه آغاز می شود، به واسطه نبوغ، آزادی و طبیعت را این همانی می بخشد و در نهایت به یک امر ناآگاه عینی یعنی اثر هنری می انجامد. آنچه در آفریده هنری میان امر آگاه آزاد و امر ناآگاه عینی هماهنگی ایجاد می کند، همان امر مطلق است که فلسفه با آن آغاز می شود. فلسفه هنر شلینگ را باید همچون وارونه سازی تاکید فیشته بر عقل عملی خواند، برخلاف فیشته که نظام خود را بر بنیان فعالیت آزادانه «من» بنا می کند، شلینگ تحقق راستین فعالیت انسان را در اثر هنری می داند که به نحو عینی آفریده می شود. این مقاله با تبیین رابطه امر آگاه و امر ناآگاه و اثبات این همانی آنها در آفریده ای که بالاترین بیان طبیعت خوانده می شود، به بررسی جایگاه نبوغ در آفریده هنری می پردازد. لذا هدف این است که در راستای اثبات تنزل جایگاه فلسفه عملی نشان داده شود چگونه امر مطلق در اثر هنری عینیت می یابد.

    کلید واژگان: شلینگ, نبوغ, شهود عقلی, شهود زیبایی شناختی, این همانی, امر مطلق
    Roxana Riahi*, Ali Morad Khani

    Art by making ideas sensuous brings our conscious ideas into harmony with what is given to us unconsciously by nature. For Schelling, aesthetic intuition is the real expression of reason; it objectively produces what philosophy can only address ideally through intellectual intuition, thus art is the eternal organ of philosophy. The production of the artwork, which comes about through the work of genius, begins by the free conscious act, brings the identity of freedom and necessity, and ends in objective unconsciousness act of artwork. In the work of art, there is an identity between freedom and the necessity and also between subject and object; what brings harmony in the artwork  between the free conscious act and the objective unconscious act is the absolute, which initiates philosophy. By showing the inadequacy of practical reason, which is based on the division between subject and object, Schelling deviates from Fichte’s transcendental idealism. So the philosophy of art must be considered as a subversion of Fichte’s focus on practical reason, where Fichte grounds his system in the self’ s free activity, Schelling now argues that the true realization of human activity is in the work of art, which is objectively produced. This essay examines the position of genius in art product, by explaining the relation between the conscious act and the unconscious act and demonstrating the identity of the two in the production that is called the highest expression of nature. Therefore, with a focus on demounting the subversion of practical philosophy, the aim is to show how the absolute is objectified in the work of art, which is achieved through genius and aesthetic intuition.

    Keywords: Schelling, genius, intellectual intuition, aesthetic intuition, identity, the absolute
  • سعیده معصومی*، محمد شکری، علی مرادخانی

    رولان بارت از پیشگامان نشانه شناسی تصویری بود؛ نشانه شناسی تصویری به تبیین و تحلیل تصویر در چارچوب نظام های دلالتی و در جستجوی راهی برای ترجمه تصاویر به زبان گفتار است. وی آخرین کتابش، اتاق روشن، را به تاملات درباره عکاسی اختصاص داد، و باور داشت که عکس بیش از آنکه واقعیت را منعکس یا بازنمایی کند، بر آن دلالت دارد، نشانه ها و چیزهایی که بر بیننده در مقام خواننده عکس مهم تلقی می شود، مبنای تفسیر و واکاوی قرار می گیرد. بخش نخست کتاب، در پی توصیف و تفسیر عکس های مختلف جهت دستیابی به ذات عکس و بخش بعدی پیرامون عکس باغ زمستانی است و درباره دوران سوگواری در غیاب و مرگ مادر است. در پژوهش حاضر  به این سوالات پاسخ داده می شود، نخست، منظور بارت از حقیقت عکس درباره مرگ چیست؟ دو اینکه، تفاوت عکس پرتره و پرتره نقاشی چیست؟ در نهایت، چگونه یک عکس، نشانه هایی از هستی و مرگ را توامان تفسیر می کند؟ روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است و جمع آوری اطلاعات، با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است. ابتدا، ابزارهای رویکرد نشانه شناسی در تحلیل متون، بیان شده و سپس سازوکار، نقش و اهمیت این ابزارها در تحلیل و خوانش عکس، تشریح و تبیین شده است.

    کلید واژگان: رولان بارت, نشانه شناسی تصویری, اتاق روشن, تصویر مرگ, عکس باغ زمستانی
    Saeideh Masoumi *, Mohammd Shokry, Ali Moradkhani

    Roland Barthes was one of the pioneers of visual semiotics; Visual semiotics is the explanation and analysis of images in the context of signification systems and the search for a way to translate images into spoken language. He devoted his latest book, The Camera Lucida, to reflections on photography and believed that the photograph signified, more than it reflected, or represented reality. Signs and things that are considered important to the viewer as a reader of the photo, are the basis for interpretation and analysis.

    Keywords: Roland Barthes, Visual Semiotics, Camera Lucida, Image of the Death, The Winter Garden Photograph
نمایش عناوین بیشتر...
فهرست مطالب این نویسنده: 35 عنوان
  • دکتر علی مرادخانی
    دکتر علی مرادخانی
    دانشیار
نویسندگان همکار
  • محمد شکری
    : 3
    محمد شکری
    (1385) دکتری فلسفه، دانشگاه تهران
  • دکتر بیژن عبدالکریمی
    : 3
    دکتر بیژن عبدالکریمی
    دانشیار فلسفه، واحد تهران شمال، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
  • حمیدرضا افشار
    : 2
    حمیدرضا افشار
  • یحیی قائدی
    : 2
    یحیی قائدی
    (1382) دکتری فلسفه تربیت، دانشگاه خوارزمی
  • دکتر مهدی ابوطالبی یزدی
    : 2
    دکتر مهدی ابوطالبی یزدی
    (1401) دکتری فلسفه، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
  • سید عبدالمجید شریف زاده
    : 2
    سید عبدالمجید شریف زاده
    استادیار پژوهش هنر، پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، ، ایران
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال