به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
مقالات رزومه:

دکتر محمدسعید عبدخدایی

  • وحیده مومنیان، علی غنایی چمن آباد*، محمدسعید عبدخدایی، زهرا طبیبی
    مقدمه

    تحریک جریان مستقیم فراجمجمه ای (tDCS) و ذهن آگاهی دو مداخله متداول برای هدف قرار دادن فرآیندهای شناختی مرتبط با آسیب شناسی هیجانی هستند.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر از نوع کاربردی و نیمه تجربی است. جامعه آماری شامل دانشجویان 19 تا 26 ساله دانشگاه فردوسی مشهد بود. از این میان 60 نفر از دانشجویان سالم به روش نمونه گیری هدفمند بر اساس مقیاس استرس، اضطراب و افسردگی انتخاب و به صورت تصادفی در 4 گروه قرار گرفتند. در مطالعه حاضر، ما بررسی کردیم که چگونه tDCS به همراه با ذهن آگاهی بر واکنش اضطرابی به نشخوار فکری القایی تاثیر می گذارد. همه افراد tDCS آندال فعال یا ساختگی را بر روی DLPFC یا tDCS کاتدال فعال یا ساختگی را بر روی IPL همراه با مراقبه ذهن آگاهی فعال یا یا مراقبه ذهن آگاهی شم دریافت کردند. اضطراب 5 بار در طول مطالعه ارزیابی شد. برای جمع آوری داده ها، پرسشنامه حالت- اضطراب اسپیلبرگر توسط هر شرکت کننده تکمیل شد. در پایان داده ها به صورت توصیفی به صورت میانگین و انحراف معیار و استنباطی با روش تحلیل واریانس مختلط مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    تجزیه و تحلیل بین گروهی نشان داد که پس از یک جلسه tDCS همراه با مراقبه ذهن آگاهی، تفاوت معنی داری در نمرات اضطراب مربوط به پنج مرحله وجود ندارد. با این حال، تجزیه و تحلیل درون آزمودنی تغییرات قابل توجهی را در سطح اضطراب مربوط به پنج زمان ارزیابی نشان داد.

    نتیجه گیری

    یک جلسه منفرد tDCS به همراه مراقبه ذهن آگاهی در قالب اسکن بدن تفاوت معنی داری بین گروه ها در هیچ یک از زمان های ارزیابی اضطراب ایجاد نکرد. اما با تداوم ذهن آگاهی به صورت تمرکز بر تنفس، در سطح پاسخ اضطرابی هر 4 گروه نسبت به مرحله قبل تفاوت معنی داری مشاهده شد.

    کلید واژگان: قشر جلوی مغز پشتی جانبی, لوب آهیانه, عواطف, آسیب شناسی
    Vahideh Momeniyan, Ali Ghanaeichamanabad*, Mohammad Saeed Abdkhodaei, Zahra Tabibi
    Introduction

    transcranial direct current stimulation (tDCS) and mindfulness are two commonly used interventions for targeting cognitive processes related to emotional pathology.

    Materials and Methods

    The current research is applied and quasi-experimental. The population was students aged 19 to 26 at Ferdowsi University of Mashhad. Among them, 60 healthy college students were selected through a purposive sampling method according to the stress, anxiety, and depression scale and were randomly assigned to 4 groups. In this study, we examined how tDCS in combination with mindfulness influenced the anxiety reactivity to induced rumination. All populations received either active or sham anodal tDCS to DLPFC or active or sham cathodal tDCS to the IPL, delivered either in active or sham mindfulness meditation. anxiety was assessed 5 times across the study. To collect data, the Spielberger State-Anxiety Inventory was completed by each participant. In the end, the data were analyzed descriptively by mean and standard deviation and inferentially by mixed variance analysis.

    Results

    The between-group analysis revealed that after a single session of tDCS combined with mindfulness meditation, there were no significant differences in anxiety scores across the five stages. However, the within-subject analysis indicated significant changes in anxiety levels across the five assessment times.

    Conclusion

    Concurrent single sessions of tDCS and mindfulness in the form of a body scan did not create a significant difference between the groups in any of the anxiety assessment times. However, with the continuation of mindfulness in the form of focusing on breathing, there were significant differences in the level of anxiety response compared to the previous stage

    Keywords: Dorsolateral Prefrontal Cortex, Parietal Lobe, Emotions, Pathology
  • سید ایمان سیدزاده دلویی، حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف*، محمدسعید عبدخدایی، علی غنایی چمن آباد

    اهداف:

     مصرف مشکل ساز پورنوگرافی یکی از نگرانی های نوظهور بالینی است که باعث تخریب کارکردهای فرد می شود. بنابراین به کارگیری درمان های نوظهور رفتاری و تکنولوژیک ضروری است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای و درمان ترکیبی بر کاهش ولع و مصرف مشکل ساز پورنوگرافی بود. 

    مواد و روش ها:

     پژوهش حاضر، شبه آزمایشی از نوع طرح های تک آزمودنی A-B-A است. مرحله اول این طرح (A) خط پایه، مرحله دوم (B) مرحله مداخله و پس از اتمام مرحله مداخله، مرحله پیگیری (A) انجام می شود. جامعه آماری شامل کلیه مردان 18 تا 24 سال مراجعه کننده به کلینیک روان شناسی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد در سال 1401 بود. نمونه شامل 9 مرد بود که به شیوه داوطلبانه و هدفمند از بین افراد دارای ملاک های ورود انتخاب شدند و با کمک نرم افزار تصادفی سازی و ساخت توالی تصادفی SAS و به روش اجرای پنهان سازی تخصیص تصادفی SNOSE در سه گروه آزمایش جای گذاری شدند. داده ها به روش ترسیم دیداری، درصد بهبودی، شاخص تغییر پایا و شاخص های کارایی بالینی تحلیل شدند.

    یافته ها:

     باتوجه به نتایج به دست آمده، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به کاهش ولع و مصرف مشکل ساز پورنوگرافی به مقدار 26/2 با اندازه اثر 0/63 و به مقدار 27/05 با اندازه اثر 0/62 منجر شد. همچنین، مداخله تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای به کاهش ولع و مصرف مشکل ساز پورنوگرافی به مقدار 22/7 با اندازه اثر 0/56 و به مقدار 21/2 با اندازه اثر 0/53 منجر شد. درنهایت، درمان ترکیبی به کاهش ولع و مصرف مشکل ساز پورنوگرافی به مقدار 33/4 با اندازه اثر 0/72 و به مقدار 29/3 با اندازه اثر 0/67 منجر شد که همگی مداخلات در سطح 0/05 معنادار بود.

    نتیجه گیری:

     به طورکلی می توان گفت درمان ترکیبی نسبت به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای، به کاهش معنا دار بیشتر ولع مصرف و استفاده مشکل ساز از پورنوگرافی منجر شد. همچنین، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد نسبت به تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای به کاهش معنا دار بیشتر ولع مصرف و استفاده مشکل ساز از پورنوگرافی منجر شد.

    کلید واژگان: مصرف مشکل ساز پورنوگرافی, ولع, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای
    Seyed Iman Seyedzadeh Dalooyi, Hamidreza Aghamohammadian Sharbaaf*, MohammadSaeed Abdekhodaei, Ali Ghanaei Chamanabad

    Objectives:

     Problematic pornography use (PPU) is one of the emerging clinical concerns that can negative affect individual performance. Therefore, it is necessary to use emerging behavioral and technological treatments. This study aims to investigate the effectiveness of acceptance and commitment therapy (ACT) and transcranial direct current stimulation (tDCS) in reducing craving and PPU in young men.

    Methods :

    This is a clinical trial with a pre-test/post-test/follow-up design. The study population consists of all men aged 18-24 years referred to the counseling clinic of Ferdowsi University of Mashhad, Iran in 2022 with diagnosed PPU. Of these, 9 were selected purposefully based on the entry criteria. They were placed in three groups of ACT, tDCS, and ACT±tDCS, using the computerized random number generator in SAS software, version 9.4 and the sequentially numbered, opaque, sealed envelopes (SNOSE) to preserve random allocation concealment. The data were analyzed based on visual analysis, percentage of non-overlapping data index, and mean percentage reduction (MPR).

    Results:

     The ACT led to a decrease in craving (MPR=26.2% with an effect size of 0.63) and PPU (MPR=27.05% with an effect size of 0.62). Also, tDCS led to a decrease in craving (MPR=22.7% with an effect size of 0.56) and PPU (MPR=21.2% with an effect size of 0.53). The combined treatment (ACT±tDCS) led to a decrease in craving (MPR=33.4% with an effect size of 0.72) and PPU (MPR=29.3% with an effect size of 0.67). The effects in all groups were significant (P<0.05).

    Conclusion:

     The combination of ACT and tDCS can lead to a more significant reduction in craving and PPU in young men than ACT and tDCS alone. ACT is more effective than tDCS in reducing craving and PPU.

    Keywords: Problematic pornography use, Craving, Acceptance, commitment therapy, Transcranial direct current stimulation
  • Seyed Iman Seyedzadeh Dalooyi, Hamidreza Aghamohammadian Sharbaaf *, MohammadSaeed Abdekhodaei, Ali Ghanaei Chamanabad
    Background

    Although some studies have examined the determinants of problematic pornography use (PPU), few systematic comparisons of risk profiles have been conducted so far. Research on risk profiles can shed a bright light on our knowledge of both the early diagnosis and etiology of such highly prevalent disorders. Accordingly, the present study aimed to provide a comprehensive overview of the determinants of PPU.

    Methods

    Scopus, Web of Science, PubMed, and PsycINFO databases were systematically searched, and relevant English articles, including longitudinal and cross-sectional studies on risk factors published from January 2000 to February 2022 were reviewed.

    Findings

    The determinants of PPU extracted from the investigated studies (n=66) were summarized and clustered into biological, psychological, and social categories. The findings indicated that ventral striatum activity is a consistent biological factor which plays a key role in the development of PPU, while there were other psychological factors influencing PPU as mentioned in several studies, including craving, low self-esteem, sexual arousal, coping styles, stress, frequent pornography watching, avoidance, negative beliefs, and emotional deficiency. In addition, the social factors affecting PPU have been reported to be male gender, age, religion, moral incompatibility, and loneliness. According to these results, the identified factors could be considered in preventive treatment.

    Conclusion

    This systematic review provided a comprehensive overview of the biopsychosocial determinants of PPU by analyzing 66 articles mostly from Europe and North America. Most studies showed that ventral striatum activity, craving, self-esteem, stress, frequent pornography watching, gender, age, and religion are related to PPU.

    Keywords: Pornography, Problematic Pornography Use, Pornography Addiction, Biopsychosocial
  • فرشته ظریفیان، محمدسعید عبدخدائی*، حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش برنامه خودشناسی با رویکرد صدرایی بر افزایش هوش معنوی انجام شد.

    روش

    روش این پژوهش  شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانشجویان دختر دانشگاه فردوسی مشهد بود که تعداد 40 نفر از آن ها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20) نفر و کنترل (20 نفر) جایگزین شدند. به گروه آزمایش شش جلسه آموزش خودشناسی با رویکرد صدرایی ارایه شد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. ابزار مورداستفاده در مطالعه حاضر پرسشنامه ی هوش معنوی سهرابی و ناصری بود که در دو مرحله پیش از مداخله و پس از مداخله استفاده شد. تحلیل داده های پژوهش توسط نرم افزار SPSS-19 و با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک و چند متغیری انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان دهنده ی تفاوت معناداری بین گروه های آزمایش و کنترل بود. نتایج نشان داد که آموزش خودشناسی با رویکرد ملاصدرا منجر به ارتقای هوش معنوی دانشجویان دختر دانشگاه فردوسی گردید.

    کلید واژگان: خودشناسی, رویکرد صدرایی, برنامه آموزشی, هوش معنوی
    Fereshte Zarifian, MohammadSaid Abdekhodae *, Hamidreza Aghamohammadian Sharbaf
    Purpose

    The aim of this study was to investigate the effect of self-knowledge education with Sadra's approach on increasing spiritual intelligence.

    Method

    This research was a quasi-experimental study with pretest-posttest and control group design. The statistical population includes the female students of Ferdowsi University of Mashhad. From this population, 40 students were selected using convenience sampling method and were randomly divided into two experimental (n=20) and control (n=20) groups. The experimental group received six sessions of self-knowledge education with the Sadrai approach, and the control group did not receive any intervention. The Sohrabi and Naseri's spiritual intelligence questionnaire was used to collect data at two stages of pre and post test.  The data were analized using ANCOVA and MANCOVA methods by SPSS-19 software.

    Findings

    The results showed significant difference between the experimental group and control group in the variable of study indicating that self-knowledge education with Sadra's approach led to the promotion of spiritual intelligence of female students of Ferdowsi University.

    Keywords: Self-knowledge Education, Sadra Approach, educational program, Spiritual Intelligence
  • سمانه شیخ نظامی، محمد سعید عبدخدایی*، زهره سپهری شاملو، عباس جوارشکیان

    هدف از این پژوهش استخراج مفاهیمی از بطن حکمت متعالیه برای شکل دهی به یک نظریه روان شناسی است. فرضیه اساسی این است که آرای صدرالمتالهین حاوی دلالت های مورد نیاز برای شکل دهی به یک نظریه روان شناسی است. فرض های دوم و سوم این است که می توان برای بخش های مختلف یک نظریه روان شناسی، دلالت های متناسب را از حکمت متعالیه ملاصدرا استخراج کرد. همچنین نظرات ملاصدرا در قیاس با نظریات موجود در روان شناسی، صاحب مفاهیم راهگشا و تبیین کننده است. نتایج حاصل از پژوهش، این فرض ها را تایید کرده و نشان می دهد که آرای ملاصدرا حاوی مفاهیم مهمی برای علم روان شناسی است و با بررسی انسان شناسی صدرایی، پیش فرض های اساسی در یک رویکرد روان شناسی را می توان استخراج کرد. در این مقاله پیش فرض هایی در زمینه هستی شناسی استخراج و به تناسب در زمینه «جایگاه انسان در عالم» با رویکرد اگزیستانسیالیسم و در زمینه «تعریف انسان» با رویکرد رفتارگرایی در قیاس قرار گرفته است. همچنین برخی پیش فرض های مربوط به «تحول و رشد انسان» استخراج شده است و در زمینه «غرایز انسان» با رویکرد روان تحلیلی و «ویژگی های تحول» با نظریه «ساخت و سازگرایی» پیاژه مورد قیاس قرار گرفته است. در زمینه مراتب بی نهایت تحول در آرای صدرایی، مابه ازایی در روان شناسی برای قیاس یافت نشد.

    کلید واژگان: حکمت متعالیه, نظریه تحول, هستی شناسی, مکتب وجودگرایی, مکتب رفتارگرایی, ساخت و سازگرایی, رویکرد روان تحلیلی
    Samane Sheikhnezami, Mohammad Saeid Abdekhodaei *, Zohre Sepehri Shamloo, Abbas Javareshkian

    The aim of this study is to extract concepts from the heart of transcendent philosophy to form a psychological theory. The basic premise is that Sadr al-Muta'allehin's views include the implications needed to formulate a theory of psychology. The second and third assumptions are that various aspects of a psychological theory can be deduced from the transcendent philosophy of Mulla Sadra. Moreover, Mulla Sadra's opinions have explanatory and helpful concepts in comparison with the existing theories in psychology.The results of the research confirm thiese assumptions and show that Mulla Sadra's views carry significant notions in the science of psychology, and by examining Sadra's anthropology, the basic assumptions in a psychological approach can be extracted.In this paper, presuppositions in the field of ontology are extracted and compared with the field of "human position in the world" with the approach of existentialism and in the field of "human definition" with the approach of behaviorism. Furthermore, some assumptions concerning "human evolution and development" have been extracted and compared in the fields of "human instincts" using a psychoanalytic approach, and "evolutionary features" based on Piaget's theory of "constructivism".Regarding the stages of infinite evolution in Sadra's views, we have not found any equivalent in psychology for comparison.

    Keywords: Transcendent Philosophy, Development Theory, Ontology, Existentialism, Constructivism, Behaviourism, Psychoanalytic Approach
  • زهرا آزاد دیسفانی، حسین کارشکی*، سید امیر امین یزدی، محمدسعید عبد خدایی

    هدف پژوهش، طراحی و اعتبار یابی الگویی از کاربرد شبکه های اجتماعی مجازی مبتنی بر رویکرد سازنده گرایی اجتماعی در آموزش حضوری دانشگاهی است. بدین منظور از روش پژوهش آمیخته استفاده شد. مطالعه کیفی،  با هدف طراحی آموزش تلفیقی و با استفاده از روش تحلیل محتوای قیاسی انجام شد. در مطالعه کمی به منظور تعیین اعتبار طرح آموزشی، از نظرسنجی متخصصان با استفاده از روش پیمایشی پرسشنامه ای استفاده شد.  در تحلیل کیفی، پس از تعریف نظری هر یک از مفاهیم اصلی پژوهش (مولفه های آموزش های مبتنی بر سازنده گرایی اجتماعی، آموزش مبتنی بر شبکه های اجتماعی مجازی و نیز آموزش تلفیقی) با مراجعه به متون علمی موجود در بازه زمانی 2018- 2000 و  با روش نمونه گیری هدفمند،  تعداد 53 متن علمی اعم از مقاله، کتاب و پایان نامه انتخاب و مطالعه گردید. نتیجه این تحلیل مشتمل بر 6 مولفه تجزیه و تحلیل، تعیین اهداف و محتوای آموزشی، تعیین ابزارها و رسانه های آموزشی، تعیین عناصر آموزشی برای اجرا، طراحی تعامل و ارزشیابی به همراه عناصر هریک از این مولفه ها بود. پس از آن با استناد به الگوهای طراحی آموزشی موجود، آموزش تلفیقی مبتنی بر شبکه های اجتماعی  مجازی با رویکرد سازنده گرایی اجتماعی طراحی گردید. نتایج حاصل از اعتبار یابی درونی در مطالعه دوم نیز نشان داد که الگوی کاربرد شبکه های اجتماعی مجازی مبتنی بر رویکرد سازنده گرایی اجتماعی در آموزش حضوری دانشگاهی از اعتبار مناسب و کیفیت خوبی برخوردار است.

    کلید واژگان: آموزش تلفیقی, سازنده گرایی اجتماعی, تحلیل محتوای قیاسی, روش پژوهش آمیخته
    Zahra Azad Disfani, Hossein Kareshki*, Seyed Amir Amin Yazdi, Mohammad Saeid Abdekhodaei

    The aim of this study is to design and validate a model in application of virtual social networks based on the social constructivism approach in collegiate face-to-face education. For this purpose, the mixed method was applied. Qualitative study was conducted with the aim of designing blended learning and using deductive content analysis method. In quantitative study, in order to determine the validity of blended learning plan, 6 experts were surveyed through a questionnaire survey method. In qualitative analysis, after the theoretical definition of each of the main concepts of research (components of education based on social constructivism, education based on virtual social networks and blended learning) referring to the scientific texts available in the period 2000-2018 and with the purposeful sampling method, 53 scientific texts including articles, books and dissertations were selected and studied. The results of this analysis consisted of 6 components of analysis, determination of educational goals and content, determination of educational tools and media, determination of educational elements for implementation, design of interaction and evaluation along with the elements of each of these components. Then, based on the existing educational design patterns, blended learning based on virtual social networks was designed with a social constructivism approach. The results of internal validation in the second study also demonstrated that the application pattern of virtual social networks based on the approach of social constructivism in collegiate face-to-face education has a good validity and suitable quality.

    Keywords: Blended learning, Social constructivism, Deductive content analysis, Mixed method research
  • زهرا آزاد دیسفانی، حسین کارشکی*، سید امیر امین یزدی، محمدسعید عبدخدائی

    این پژوهش اثربخشی آموزش تلفیقی مبتنی بر شبکه اجتماعی مجازی با رویکرد سازنده گرایی اجتماعی بر خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان را بررسی کرده است. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه فرهنگیان در سال تحصیلی 98-97 بود که 75 نفر از آنها با روش نمونه گیری در دسترس از پردیس شهید هاشمی نژاد مشهد انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در سه گروه 25 نفره قرار گرفتند. روش پژوهش شبه آزمایشی بود و اطلاعات لازم با آزمون پیشرفت تحصیلی و پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی اون و فرامن جمع آوری شد. پس از برگزاری دوره آموزشی، داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS24 تحلیل گردید. نتایج نشان داد که دانشجویان آموزش تلفیقی در مقایسه با دو گروه دیگر پیشرفت تحصیلی بهتری دارند. همچنین بین خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان بهره مند از آموزش تلفیقی و آموزش حضوری تفاوت معناداری وجود ندارد و خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان شرکت کننده در آموزش تلفیقی نسبت به دانشجویان بهره مند از آموزش مبتنی بر شبکه اجتماعی بیشتر است. بر این اساس، استفاده از آموزش تلفیقی مبتنی بر شبکه اجتماعی به عنوان شیوه آموزشی مناسب در آموزش دانشگاهی پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: آموزش تلفیقی, سازنده گرایی اجتماعی, شبکه اجتماعی مجازی, خودکارآمدی تحصیلی
    Zahra Azad Dosfani, Hossein Kareshki *, Seyed Amir Amin Yazdi, MohammadSaeid Abdkhodaei

    This study investigated the effectiveness of blended learning based on virtual social networks with a social constructivist approach on students' academic self-efficacy and academic achievement. The statistical population included students of Farhangian University in 2019-2020, 75 of whom were selected by available sampling method from Shahid Hasheminejad Campus in Mashhad and were randomly divided into three groups of 25 people. The research method was quasi-experimental and required information were collected by academic achievement test and owen and Faraman's academic self-efficacy questionnaire. Data were analyzed using SPSS24 software. The results investigated that students of blended learning had higher academic achievement compared to the other two groups. Also, there is no significant difference between the academic self-efficacy of students with blended learning and face-to-face education, and students participating in blended learning had higher academic self-efficacy than students with social networks-based education. Accordingly, the use of blended learning based on social networks is suggested as a suitable educational method in university education.

    Keywords: Blended Learning, Social constructivism, Virtual social network, Academic Self-efficacy
  • مسعود صالحی، محمدجواد اصغری ابراهیم آباد*، فرشته قادری، محمدسعید عبدخدایی
    مقدمه

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی در کاهش علایم روان شناختی در بیماران سندروم افتادگی دریچه میترال انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل کلیه بیماران زن مبتلا به سندروم افتادگی دریچه میترال در شهر مشهد بود که به درمانگاه روان شناسی بالینی دانشگاه فردوسی و بیمارستان ‏های امام رضا(ع) و قایم(عج) شهر مشهد مراجعه کرده بودند که از میان داوطلبان تعداد 16 نفر پس از مصاحبه و غربال اولیه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه‏ های وحشت زدگی آلبانی، خستگی کراپ و اضطراب منتشر (GAD-7) بود و داده‏ های به دست آمده به وسیله نرم افزار SPSS  نسخه 21 و آزمون تحلیل کوواریانس یک طرفه تحلیل گردید.

    یافته ها

     نتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیکی در کاهش علایم روان شناختی موثر بود (01/0<P).

    بحث و نتیجه گیری

     رویکرد رفتاردرمانی دیالکتیکی زمینه ساز بهبود سلامت روان شناختی این بیماران شد.

    کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیکی, علائم روان شناختی, افتادگی دریچه میترال
    Masood Salehi, Mohammad Javad Asghari Ebrahimabad*, Fereshteh Ghaderi, Mohammad Saeid Abdekhodaei
    Background

    The aim of this study was to evaluate the effectiveness of dialectical behavior  therapy in reducing psychological symptoms in patients with mitral valve prolapse syndrome.   

    Materials and Methods

    The present study is a quasi-experimental with a pretest-posttest design with a control group. The statistical population included all female patients with mitral valve prolapse syndrome in Mashhad who referred to Ferdowsi University Clinical Psychology Clinic, Imam Reza and Ghaem Hospitals in Mashhad. Among the volunteers, 16 were They were selected from interview and initial screening by purposive sampling method and randomly assigned to experimental and control groups. The research instruments included the Albanian Panic Questionnaire, Krupp Fatigue and Generalized Anxiety Inventory (GAD-7) and the data were analyzed by SPSS software version 21 and one-way analysis of covariance.

    Results

    The results showed that dialectical behavior therapy was effective in reducing psychological symptoms (P <0.01).

    Conclusion

    This approach has paved the way for improving the psychological health of these patients.

    Keywords: Dialectical Behavior Therapy, Psychological Symptoms, Mitral Valve Prolaps
  • اعظم هاشمیان مقدم، حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف*، محمدسعید عبدخدایی، حسین کارشکی
    زمینه و هدف

    مقابله در برابر استرس یکی از مهم ترین حوزه های پژوهش در روان شناسی سلامت است. انجام پژوهش در این راستا مستلزم وجود ابزاری با ویژگی های روان سنجی پرقدرت و رواسازی در فرهنگ ایرانی است. هدف از این مطالعه بررسی ساختار عاملی پرکاربردترین مقیاس خلاصه شده یعنی فرم کوتاه مقابله کارور بود.

    مواد و روش ها

    این پژوهش یک مطالعه مقطعی و روش شناختی از نوع آزمون سازی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در سال 1397-1398 دانشگاه بیرجند بودند. نمونه گیری به روش در دسترس بود. شرط ورود به پژوهش تجربه یک استرس در خلال حداقل شش ماه گذشته بود. پس از کسب نمره متوسط یا زیاد در میزان استرس ادراک شده، 629 دانشجو فرم 28 سوالی را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از نسخه 15 نرم افزار SPSS و نرم افزار لیزرل نسخه 8/8 تجزیه و تحلیل شدند. تحلیل عاملی اکتشافی به منظور تعیین ساختارعاملی پرسش نامه انجام شد. به منظور تایید عوامل به دست آمده از تحلیلی عاملی تاییدی استفاده شد. پایایی از طریق بازآزمایی و همسانی درونی انجام شد.

    ملاحظات اخلاقی: 

    این مطالعه بخشی از پایان نامه دکتری است که با کد اخلاقIR.UM.REC. 3/50099 در دانشگاه فردوسی مشهد به ثبت رسیده است. قبل از ورود به پژوهش رضایت آگاهانه از شرکت کنندگان کسب شد.

    یافته ها

    پس از تایید روایی صوری و محتوایی به صورت کمی و کیفی، نتایج حاصل از تحلیل عاملی اکتشافی پس از چرخش واریماکس نشان داد 139/55 درصد از واریانس کلی توسط هشت عامل اول با ارزش ویژه بالاتر از یک تبیین شده اند. اما در تحلیل عاملی تاییدی مرحله اول دو عامل چهار و هفت به دلیل عدم قدرت کافی در تبیین متغیرهای مکنون حذف شدند و نهایتا شاخص های نیکویی برازش RMSEA ,PNFI, GFI, IFI, CFI, AGFI، برازندگی ساختار شش عاملی با داده ها را تایید کردند. پایایی ابزار با روش همسانی درونی (0/73=α) و بازآزمایی (0/59=r) نیز مورد تایید قرار گرفت.

    نتیجه گیری

    فرم کوتاه شده شش عاملی ترجیح اعمال مقابله ای کارور، از روایی و پایایی مطلوب در نمونه دانشجویی برخوردار بود و می توان از این ابزار در مطالعات حوزه روان شناسی سلامت بهره جست.

    کلید واژگان: مهارت مقابله, استرس, تحلیل عاملی اکتشافی, تحلیل عاملی تاییدی
    Azam Hashemian Moghadam, HamidReza Agha Mohammadian Sharbaf*, MohammadSaeid Abdekhodaei, Hossein Kareshki
    Background and Aim

    Coping with stress is one of the most important research areas in health psychology. Researching in this regard requires a tool with strong psychometric properties and validation in Iranian culture. The purpose of this study was to investigate the most commonly used short-scale factor structure, the Carver’s Brief Cope.

    Methods & Materials: 

    This study was a cross-sectional and methodological study of test type. The statistical population consisted of all students studying at Birjand University in 1977-98. Sampling was available by the method. The condition for entry into the study was the experience of a stressor for at least 6 months. After receiving a medium or high score on the perceived stress level, 629 students completed the 28-question form. Data was analyzed using SPSS V. 15 and laser software V. 8.8. Exploratory factor analysis was performed to determine the factor structure of the questionnaire. A confirmatory factor analysis was used to confirming the factors. Reliability was established through retesting and internal consistency.

    Ethical Considerations:

     This study is part of a PhD. thesis, registered (Code: IR.UM.REC. 3/50099) at Ferdowsi University of Mashhad. Before entering the study, an informed consent was obtained from the subjects.

    Results

     After confirming the face and content validity quantitatively and qualitatively, the exploratory factor analysis results after varimax rotation showed 55.139% of the total variance explained by the first eight factors with a higher than one specific value. However, in confirmatory factor analysis, the first two factors, 4 and 7, were omitted due to insufficient power to explain the present variables. Finally, the goodness-of-fit indices of the RMFIA, PFI, GFI, IFI, IFI, CFI, AGFI confirmed the fit of the six-factor structure with the data. Reliability of the instrument was also confirmed by internal consistency (α=0.73) and test-retest reliability (r=0.59).

    Conclusion

     The highly abbreviated 6-item form of Carver’s Brief Cope showed good validity and reliability in the student sample and can be used in health psychology studies.

    Keywords: Coping skills, Exploratory factor analysis, Confirmatory factor analysis evaluating, Extended abstract
  • زهرا آزاددیسفانی، حسین کارشکی*، سید امیر امین یزدی، محمدسعید عبدخدایی

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش تلفیقی مبتنی بر شبکه اجتماعی با رویکرد سازنده گرایی اجتماعی بر عملکرد تحصیلی، خودتنظیمی تحصیلی و شناخت اجتماعی دانشجومعلمان انجام شد. پس از تدوین الگوی آموزش تلفیقی و پروتکل آموزشی، اعتبار آن توسط متخصصان تایید شد. به منظور تعیین میزان اثربخشی الگوی آموزشی موردنظر، از جامعه آماری دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان، با روش نمونه گیری در دسترس دو کلاس (در مجموع 75 نفر) از دانشجویان کارشناسی آموزش ابتدایی پردیس شهید هاشمی نژاد مشهد انتخاب، سپس به شیوه تصادفی در سه گروه 25 نفره (آموزش تلفیقی، آموزش حضوری و آموزش مبتنی بر شبکه اجتماعی) جایگزین شدند. روش پژوهش شبه آزمایشی بود و اطلاعات مورد نیاز با آزمون عملکرد تحصیلی،  پرسش نامه راهبردهای خودتنظیمی پینتریچ و دی گروت، و پرسش نامه توانایی های شناختی نجاتی در قالب پیش آزمون و پس آزمون جمع آوری شد. پس از ارایه آموزش 10 جلسه ای، داده ها با استفاده از روشه های آمار توصیفی و استنباطی (آنووا و مانووا) و با استفاده از نرم افزار spss24 تحلیل شد. یافته ها نشان داد که آموزش تلفیقی مبتنی بر شبکه اجتماعی مجازی در مقایسه با دو شیوه آموزشی دیگر، تاثیر معنی داری بر عملکرد تحصیلی دانشجومعلمان داشته است. دانشجویان آموزش تلفیقی در مقایسه با دانشجویان آموزش مبتنی بر شبکه اجتماعی، از خودتنظیمی تحصیلی و شناخت اجتماعی بالاتری برخوردار بودند. اما دانشجویان آموزش تلفیقی در خودتنظیمی تحصیلی و شناخت اجتماعی با دانشجویان آموزش حضوری تفاوت معنی داری نداشتند.

    کلید واژگان: آموزش تلفیقی, سازنده گرایی اجتماعی, شبکه اجتماعی مجازی
    Zahra Azad Disfani, Hossein Kareshki*, Seyed Amir Amin YazdiMohammad Saeid Abdekhodaei

    The purpose of this study was to design a blended learning model based on virtual social networks with social constructivist approach and determine its effectiveness on academic performance, academic self-regulation and social cognition of teacher students. The blended learning model, having been developed based on virtual, social, and training protocols, was validated by experts. The effectiveness of the model was verified through a quasiexperimental study whose statistical population consisted of teacher students in Farhangian University. A sample of whom 75 undergraduate teachers were selected through convenient sampling from Shahid Hashemi Nejad Campus in Mashhad and were randomly divided into three groups of 25, each receiving instruction through blended learning, in-person education, and virtual social networks for 10 sessions. Data in the study encompassed the participants’ responses to Academic Performance Test, Pintrich and DeGroot’s SelfRegulation Strategies Questionnaire (MSLQ) and Nejati’s Cognitive Abilities Questionnaire in pre-test and post-test phases. Data were analyzed using ANOVA and MANOVA, with SPSS 24, to examine the difference between the participants’ pre-test and post-test scores. The results suggested that instruction through virtual social networks had a significantly higher effect on the academic performance of the students compared to the other two educational methods. On the other hand, the students in blended learning group had higher academic selfregulation and social cognition than those who received instruction through virtual social networks. Nevertheless, there was no significant difference between social cognition and academic self-regulation of students in blended learning group and in-person group.

    Keywords: blended learning, social constructivism, virtual social network, social cognition, academic self-regulation
  • حسین شرفی، بختیار شعبانی ورکی*، محمدسعید عبدخدایی، علی مقیمی

    هدف اصلی این مقاله تبیین دشواری های رویکردهای ارزشیابی موجود و پیشنهاد رویکرد بدیلی برای رفع این دشواری هاست. بنابراین نخست رویکردهای موجود ارزشیابی مورد نقد و بررسی قرارگرفته اند، آنگاه با ابتنا به رویکرد عصب پدیدار شناسی و با الهام از تحلیل لایه ای علی، نظریه انتگرال ویلبر و منطق فازی، ارزشیابی انتگرال پیشنهاد شده است. مهمترین ویژگی های این رویکرد در ارزشیابی عبارتند از، نگرش هولوگرافیک به حیات پیچیده آدمی، در نظرگرفتن روابط علی، هیورستیک و متعامد ذهن، مغز، بدن و  محیط در ارزشیابی و توجه هم زمان به لایه سطحی تجربه اجتماعی و داده های کمی و آن وجه از تجربیات یادگیرنده که پدیداری، اول شخص و مفهومی است.

    کلید واژگان: ارزشیابی انتگرال, روش کمی و کیفی, عصب پدیدارشناسی, نظریه انتگرال, تحلیل علی لایه ای
    Hosein Sharafi, Bakhtiar Shabani Varaki*, MohammadSaeid Abdekhodaei, Ali Moghimi

    The main purpose of this paper is to explain the difficulties of existing assessment approaches and suggest an alternative approach in order to overcome these difficulties. Therefore, firstly, the existing assessment approaches have been criticized and next an intergral assessment approach was presented based on the neuro-phenomenology which was inspired by the causal layered analysis, Ken Wilber's theory of integral and fuzzy logic. The most important features of this approach to assessment are holographic attitudes towards human life, reciprocal relationships between mind, brain, body and environment and a synchronous consideration of first-person experiential and third-person experimental approaches to cognition.

    Keywords: integral evaluation, quantitative, qualitative methods, neuro-phenomenology, integral theory, causal layered analysis
  • سیما کرباسیان*، جعفر طالبیان شریف، محمدسعید عبد خدایی

    پژوهش حاضر با هدف تاثیر آموزش گروهی جرات ورزی بر ابراز وجود و بهبود کیفیت زندگی کاری کارکنان بیمارستان خاتم الانبیاء مشهد انجام شد. پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گرداوری داده ها از نوع مطالعات شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و گروه گواه است. نمونه پژوهش که شامل 24 نفر از کارکنان با حداقل یک سال سابقه کار بود، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. شرکت کنندگان در پژوهش به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 12 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه90 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفت و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد.ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های ابراز وجود گمبریل و ریچی و کیفیت زندگی کاری والتون بود. نتایج نشان داد که پس از انجام مداخله، میانگین نمرات ابراز وجود و کیفیت زندگی کاری کارکنان گروه آزمایش نسبت به گروه گواه، به طور معنی داری افزایش یافت.

    کلید واژگان: جرأت‌ورزی, ابراز وجود, کیفیت زندگی کاری
    Sima Karbasian *, Jafar Talebian Sharif, MohammadSaed Abdkhodaee
    Introduction

    The purpose of this study was to investigate the effectiveness of assertiveness group training on employees’ self-assertiveness and quality of work life  

    Method

    The design of this research was pretest-posttest with control group design. From the statistical population, 24 employees with job tenure at least one year were selected by convenience sampling method and then randomly assigned in experimental and control groups (each 12 employees). The experimental group received eight 90-minatue sessions while the control group remained at waiting list. The instruments included Walton quality of work life and Gambrill & Riche’s assertiveness questionnaires. ANCOVA was used for data analysis.

    Results

    Findings showed that there is no difference between the groups in terms of self-assertiveness and quality of work life before the intervention. After the intervention, there was a significant increase regarding self-assertiveness and quality of work life in experimental group.

    Discussion

    Group training of assertiveness increased the self-assertiveness and quality of work life in experimental group compared with the control group. It appears that life skills training, especially assertiveness training should be implemented to improve skills in order to improve mental health. Also, the quality of work life is an important issue in the workplace.

    Keywords: assertiveness training, self-assertiveness, Quality of work life
  • ولیاللهرمضانی، محمد سعید عبدخدایی*، زهرا طبیبی، حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف

    هدف پژوهش حاضر بررسی ابعاد سلامت و آسیب شناختی فرزندپروری در خانواده های ایرانی بود. طرح این پژوهش کیفی و شیوه مورد استفاده در آن، طرح داده بنیاد است. جامعه پژوهش شامل کلیه والدین مسلمان دارای فرزند بالای ده سال ساکن تهران و کرج در مقطع زمانی تابستان 1395 تا تابستان 1396 بود. نمونه مورد بررسی 44 نفر از والدین مسلمان ایرانی بودند که با مصاحبه نیمه ساختار یافته مورد مطالعه قرار گرفتند. داده های حاصل از مصاحبه ها، بر اساس الگوی پارادایمی یا مدل اشتراوس و کوربین از طرح داده بنیاد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در نهایت، حاصل کدگذاری های باز، محوری و گزینشی، 216 کد اولیه، 9 مقوله  3 مضمون بود. در تجزیه و تحلیل محوری کدهای اولیه، 9 مقوله اصلی عبارت بودند از: طرد کردن، محبت/حمایت، مراقبت افراطی، انعطاف ناپذیری، ساختار متعادل، آشفتگی، اجبار، قاطعیت/حمایت از خودمختاری، و اهمال/ انفعال. این مقولات را می توان به لحاظ مفهومی از هم متمایز نمود؛ هر چند وجوه مشترکی نیز با هم دارند. در ادامه تحلیل و در کدگذاری گزینشی، 9 مقوله اصلی، حول 3 مضمون انسجام یافتند که عبارت بودند از: صمیمت (طرد کردن، محبت/حمایت، مراقبت افراطی)، ساختار/قانون (انعطاف ناپذیری، ساختار متعادل، آشفتگی)، خودمختاری/آزادی عمل(اجبار، قاطعیت/حمایت از خودمختاری، اهمال/ انفعال). از مقولاتی که حول هر مضمون سازمان می یابند، مقولات میانی، حالتی متعادل و سالم را ترسیم می کند و دو مقوله اول و آخر نشان دهنده جنبه های آسیب شناختی آن مضمون هستند. نتایج این پژوهش نشان داد که بیشتر والدین مورد مطالعه، از نوعی سبک استبدادی در فرزندپروری (ترکیب مراقبت افراطی، انعطاف ناپذیری و اجبار) استفاده می کنند و فرزندپروری سالم (ترکیب محبت/حمایت، انعطاف پذیری و حمایت از خودمختاری) در رتبه دوم قرار داشت.

    کلید واژگان: فرزندپروری, سلامت, آسیب شناسی, صمیمیت, ساختار, خودمختاری
    Valiollah Ramezani, Mohammad Saeed Abd Khodaee*, Zahra Tabibi, Hamid Reza Aghamohammadian

    The aim of this study was to investigate the healthy and pathological aspects of parenting among Iranian’s families. This study had a qualitative design and the method used is Grounded Theory. The population consisted of all Muslim parents with children over 10 years of age, living in Tehran and Karaj during the summer of 2016 to the summer of 2017. The sample consisted of 44 Muslim parents who were investigated through semi-structured interviews. The interviews' data were analyzed on the basis of grounded theory coding (coding paradigm or Strauss and Corbine method). Final codings consisted of 216 initial codes, 9 clusteres and 3 themes. In the axial analysis of the initial codes, 9 main clusters were extracted: rejection; kindness/support; over protection; inflexibility; optimum structure; chaos; coercion; assertiveness; autonomy support; negligence/passivity. Althought Theses clusters can be conceptually distinguished, but they have common features. In the selective coding, 9 clusters were integrated around 3 major themes : Intimacy (rejection; kindness/support; over protection); structure/rule (inflexibility; optimum structure; chaos); autonomy/freedom of action (coercion; assertiveness; autonomy support; negligence/passivity). Among these three themes, the medium cluster draws a balanced and healthy situation and two other clusters represent the pathological aspects of parenting. The results of this study showed that most of the parents involved in the study used a kind of authoritarian parenting style(the combination of over protection, inflexibility and coercion) and Healthy parenting (the combination of kindness/support, optimum structure and autonomy support) is located in the second rank.

    Keywords: Parenting, Health, Pathology, Intimacy, Structure, Autonomy
  • الهام نیکبخت، محمد سعید عبدخدایی، حسین حسن آبادی

    هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر روش واقعیت درمانی به شیوه گروهی بر افزایش انگیزش تحصیلی و کاهش اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان بود. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بوده است. جامعه آماری پژوهش؛ شامل دانش آموزان دختر مقطع متوسطه ناحیه 5 شهر مشهد بودکه در سال تحصیلی 89-90 حداقل در یکی از دروس خود نمره قبولی نگرفته و برای شرکت در کلا سهای جبرانی ثبت نام کرده بودند. از بین 150 دانش آموزی که داوطلبانه به پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی سلومون وراث بلوم (1984) و انگیزش تحصیلی دانش آموزی عبدخدائی (1387) پاسخ داده بودند، 20 دانش آموز که بیشترین نمره را از پرسشنامه اهمال کاری وکمترین نمره را از پرسشنامه انگیزش تحصیلی کسب کرده بودند به عنوان حجم نمونه انتحاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند.گروه آزمایش 8 جلسه روش واقعیت درمانی را دریافت کردند. داده ها با روش تحلیل کواریانس تحلیل شد و نتایج نشان داد که؛ مداخله با واقعیت درمانی به شیوه گروهی به طور معناداری موجب کاهش اهمال کاری تحصیلی گردید اما، بر افزایش انگیزش تحصیلی تاثیر معناداری نداشته است.

    کلید واژگان: واقعیت درمانی, انگیزش تحصیلی, اهمال کاری تحصیلی
    Elham Nikbakht, Mohammad Saeed Abdekhodae, Hosein Hasanabadi

    The goal of this paper was to examine effectiveness of reality therapy group counseling on academic motivation and academic procrastination of high school students. This study was a quasi-experimental research with pretest/posttest design with control group. The study population consisted of female high school students of Mashhad district 5 that failed in at least one of their courses in 89-90 academic years and had participated in remedial classes. The research sample consisted of 20 students that had scored very high or very low on the academic procrastination and academic motivation questionnaire and voluntarily chosen to participate in the research. The experiment group received 8 sessions of reality therapy group counseling. The measures used in this study include Academic Motivation Questionnaire - Student (Abdekhodaie 1387) and Procrastination Assessment Scale Student (Solomon & Rothblum، 1984). The data analyzed by using the analysis of covariance method (ANCOVA). Results of study reveald that reality therapy group counseling program significantly decreased academic procrastination but had no effect on academic motivation.

    Keywords: RealityTherapy, Academic Motivation, Academic Procrastination
  • محمدسعید عبدخدایی، آفرین صادقی اردوبادی
    مقدمه
    هدف پژوهش حاضر بررسی میزان اضطراب جدایی کودکان و اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر رویکرد رفتاری- شناختی بر کاهش اضطراب جدایی آنان بود.
    روش
    جامعه تحقیق را کودکان مهد کودک های منطقه 2 شهرداری شهر مشهد تشکیل می دادند. تعداد نمونه، در بخش اول مطالعه 358 نفر بودند که با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند و برای بخش دوم مطالعه 30 کودک دارای اضطراب جدایی که والدینشان رضایت شرکت در جلسات بازی درمانی را داشتند با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه علائم مرضی کودکان بود. برای گروه آزمایش 10 جلسه بازی درمانی با رویکرد شناختی رفتاری انجام شد.
    یافته ها
    در بخش اول مطالعه از 358 نفر شرکت کننده 97/13 درصد دارای اضطراب جدایی تشخیص داده شدند و در بخش دوم مطالعه تفاوت معنی داری بین میزان اضطراب جدایی آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه در مراحل پس آزمون و پیگیری مشاهده شد و اضطراب جدایی آزمودنی های گروه آزمایش کاهش چشمگیری را نشان داد.
    نتیجه گیری
    میزان اضطراب جدایی در کودکان از آمار قابل توجهی برخوردار است و با توجه به پیامدهای نامطلوب آن ازجمله مشکلات حضور در مدرسه، درمان آن حائز اهمیت است و کودکانی که برنامه درمانی را دریافت می کنند، پس از درمان و همچنین مرحله پیگیری کاهش معنی داری در اضطراب جدایی نشان می دهند و این درمان با توجه به جذابیت آن برای کودکان توصیه می شود.
    کلید واژگان: اضطراب جدایی, بازی درمانی, شناختی, رفتاری, اضطراب کودکان
    Abdekhodaie, Ms.Ph.D., Sadeghi-Ordoubady, A. M. A
    Introduction
    The purpose of this study was to investigate the prevalence of separation anxiety in children and evaluating the effectiveness of play-therapy، based on a cognitive behavioral approach on reducing separation anxiety.
    Method
    358 children were selected in the first part of the study by multistage random sampling through day care centers of Mashhad City Hall-region 2. In the second part، 30 participants of children diagnosed as having separation anxiety and their parents confirmed their consent were put into test and control groups by random assignment. The assessment tool was CSI4 separation anxiety questionnaire. For the test group، 10 play-therapy sessions were carried out based on a cognitive behavioral approach.
    Results
    In the first part of the study، 13. 97 percent of 358 children were diagnosed as having separation anxiety. In the second part، the results showed that there exists a meaningful difference between post-test scores of children who received the therapeutic program and those of control group and separation anxiety of test group has decreased significantly.
    Conclusion
    The study shows that the prevalence of separation anxiety among children is considerably high and its treatment is important because of further associated problems such as school refusal. Also After the treatment، a significant decrease in separation anxiety occurred and is maintained in the follow-up and this therapeutic program is recommended with respect to its fascinating material.
  • عبدخدایی
    شناخت راهبردهای مطالعه و یادگیری گامی اساسی برای مداخلات آموزشی است. این پژوهش با هدف تعیین میزان استفاده دانشجویان از راهبردهای مطالعه و یادگیری و ارتباط آن با وضعیت تحصیلی آنها انجام شد. در این مطالعه 425 نفر از دانشجویان سالهای 84 و 86 دانشکده های ادبیات و مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. پرسشنامه راهبردهای مطالعه و یادگیری که به منظور اندازه گیری میزان استفاده دانشجویان از این راهبردها طراحی شده است، توسط دانشجویان تکمیل گردید. یافته ها حاکی از این بود که عملکرد دانشجویان در استفاده از مهارت ها، در حد متوسط بود. دختران بیشتر از پسرها از مهارت ها بهره برده، دانشجویان دانشکده ادبیات نیز بیشتر از دانشجویان دانشکده مهندسی از راهبردها استفاده کرده اند. بین دانشجویان روزانه و نوبت دوم وهمچنین دانشجویان سال اول و سوم تفاوتی در استفاده از راهبردها مشاهده نشد. همبستگی بین رتبه کنکور و استفاده از راهبردها معنی دار نبوده و همبستگی بین معدل دوره متوسطه و معدل دانشگاهی دانشجویان معنی دار بوده است و در نهایت فرایند فراشناختی دانش و کنترل خود بیشترین سهم را در تبیین موفقیت تحصیلی دانشجویان برعهده داشته است.
    کلید واژگان: مهارت های مطالعه و یادگیری, موفقیت تحصیلی, دانشجویان
    Mohammad Saeed Abdekhodae
    The goal of the present research was to determine the extent to which students use study and learning strategies (SLS), and its relationship with their academic achievement. Participants were 425 students from Literature and Social Science and Engineering schools of Ferdowsi University of Mashhad, who were randomly selected among two grades (i.e., Year One and Three) from both types of university admission (i.e., First Admission vs. Second Admission). Karami's Questionnaire of Study and Learning Strategies in the Persian language was administered. Findings indicated that the student's usage of the SLS could be classified at the intermediate level, with the female students scoring higher than males, and those from the Literature and Social Science school scoring higher than those from the Engineering school. There was no difference among the students in regards with their admission type or grade. Also there was no correlation between the student's scores on their National University Entry Exam with their use of the SLS; however, there was a positive correlation between the student's SLS with their mean scores from their high school and their mean scores at the university from the previous semesters. The results of a regression analysis showed that meta-cognition process of knowledge and self-control had the most important roles in the academic achievement of the students.
فهرست مطالب این نویسنده: 16 عنوان
  • دکتر محمدسعید عبدخدایی
    دکتر محمدسعید عبدخدایی
    دانشیار گروه روانشناسی - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
نویسندگان همکار
  • دکتر حسین کارشکی
    : 4
    دکتر حسین کارشکی
    دانشیار روان شناسی تربیتی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
  • دکتر سید امیر امین یزدی
    : 3
    دکتر سید امیر امین یزدی
    استاد گروه روانشناسی مشاوره و تربیتی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
  • دکتر علی غنایی چمن آباد
    : 3
    دکتر علی غنایی چمن آباد
    دانشیار دانشکده علوم تربیتی و وروانشناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
  • دکتر زهرا آزاد دیسفانی
    : 3
    دکتر زهرا آزاد دیسفانی
    استادیار گروه علوم تربیتی، دانشگاه فرهنگیان، پردیس شهید هاشمی نژاد، مشهد، ایران
  • دکتر سیدایمان سیدزاده دلوئی
    : 2
    دکتر سیدایمان سیدزاده دلوئی
    دانش آموخته دکتری روانشناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
  • ولی الله رمضانی
    : 1
    ولی الله رمضانی
    استادیار روانشناسی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال