به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
مقالات رزومه:

الله یار بیگی فیروزی

  • الله یار بیگی فیروزی، محمد باشکوه اجیرلو*، ناصر سیف اللهی، قاسم زارعی

    تحقیقات زیادی پیرامون مفهوم چابکی زنجیره تامین به عنوان یگانه استراتژی مدیریت در دستیابی به مزیت رقابتی در محیط متغیر و ناپایدار کسب و کارها انجام شده است. بخش قابل توجهی از این تحقیقات بر تاثیر چابکی زنجیره تامین بر پیامدهای عملکردی متمرکز است. بررسی مطالعات تجربی نشان می دهد که پیامدهای عملکردی چابکی زنجیره تامین در تحقیقات مختلف، پراکنده بوده و در بسیاری از موارد نتایج متناقضی دارند. در این راستا ضروری است که نتایج این مطالعات تجربی با استفاده از رویکرد فراتحلیل، تجمیع و با هم مقایسه گردد. لذا تحقیق حاضر با هدف تاثیر چابکی زنجیره تامین بر عملکرد رابطه ای و عملیاتی با استفاده از رویکرد فراتحلیل انجام گرفت. در این مطالعه تعداد 19 مطالعه نهایی مطابق با پروتکل پریزما شناسایی و اطلاعات آن وارد نرم افزار CMA2 گردید. نتایج نشان داد که چابکی زنجیره تامین بر عملکرد رابطه ای و عملیاتی تاثیر می گذارد و از بین تاثیر مربوط به اثر چابکی زنجیره تامین بر عملکرد عملیاتی قوی تر است. همچنین تجزیه و تحلیل انجام شده منجر به شناسایی متغیر تعدیل گر نوع صنعت شد که در آن چابکی زنجیره تامین در صنایع منحصربفرد، اثر چابکی زنجیره تامین بر عملکرد رابطه ای و عملیاتی را تقویت می کند.

    کلید واژگان: چابکی زنجیره تامین, عملکرد رابطه ای, عملکرد عملیاتی, نوع صنعت, فراتحلیل
    Allahyar Beigi Firoozi, Mohammad Bashokouh Ajirlou *, Naser Seifollahi, Ghasem Zarei

    A considerable amount of research has been conducted to explore the concept of supply chain agility as the primary management strategy for achieving a competitive edge in a constantly changing and unstable business environment. Much of this research has focused on understanding the impact of supply chain agility on performance outcomes. However, the findings from empirical studies have been scattered and, in many cases, contradictory in terms of the functional implications of supply chain agility. To address this, it is crucial to consolidate and compare the results of these experimental studies using a meta-analysis approach. Therefore, the present research aimed to examine the influence of supply chain agility on both relational and operational performance by employing a meta-analysis approach. Nineteen final studies were identified and their information was entered into the CMA2 software based on the Prism protocol. The results clearly demonstrate that supply chain agility significantly affects relational and operational performance, with a stronger influence observed on relational performance compared to operational performance. Furthermore, the analysis conducted identified the moderating variable of the type of industry, where the agility of the supply chain has a particularly strong impact on relational and operational performance within unique industries.

    Keywords: Supply Chain Agility, Relational Performance, Operational Performance, Industry Type, Meta-Analysis
  • الله یار بیگی فیروزی، محمد باشکوه*، ناصر سیف اللهی، قاسم زارعی

    از زمان معرفی مفهوم چابکی زنجیره تامین به عنوان یگانه دارایی مدیریت در دستیابی به مزیت رقابتی در محیط متغیر و ناپایدار کسب وکارها، پژوهش های زیادی پیرامون آن انجام گرفته است. بخش گسترده ای از پژوهش های این حوزه بر تاثیر چابکی زنجیره تامین بر عملکرد مالی متمرکز شده است. بررسی مطالعات تجربی نشان دهنده آن است که تاثیر یک دارایی راهبردی نظیر چابکی زنجیره تامین در پژوهش های مختلف پراکنده بوده است و در بسیاری از موارد نتایج متناقضی دارند. در این راستا ضروری است که نتایج مطالعات تجربی با استفاده از رویکرد فراتحلیل، تجمیع و با هم مقایسه شود؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف مطالعه تاثیر چابکی زنجیره تامین بر عملکرد مالی با استفاده از رویکرد فراتحلیل: نقش تعدیل گری نوع صنعت انجام گرفت. در این مطالعه تعداد 18 مطالعه نهایی مطابق با پروتکل پریزما شناسایی و اطلاعات آن وارد نرم افزار CMA2 شد. نتایج فراتحلیل نشان دهنده آن بود که چابکی زنجیره تامین بر عملکرد مالی تاثیر می گذارد. تحلیل متغیر تعدیل گر نشان داد که چابکی زنجیره تامین در صنایع منحصربه فرد اثر قوی تری بر عملکرد مالی دارد.

    کلید واژگان: چابکی زنجیره تامین, عملکرد مالی, فراتحلیل, نرم افزار CMA2
    Allahyar Beigi Firoozi, Mohammad Bashokouh *, Naser Seifollahi, Ghasem Zarei

    Since the emergence of the concept of supply chain agility as the primary management asset for gaining a competitive edge in the dynamic and uncertain business environment, extensive studies have been conducted in this area. A significant portion of this studies has focused on the impact of supply chain agility on financial performance. Analysis of empirical studies reveals that the influence of a strategic asset like supply chain agility is varied across different studies, often yielding contradictory results. Therefore, it is imperative to aggregate and compare the findings of experimental studies using a meta-analysis approach. Consequently, the current research was undertaken to investigate the impact of supply chain agility on financial performance, employing a meta-analysis approach and examining the moderating role of industry type. In this study, 18 final studies were identified in accordance with the PRISMA protocol and their data was inputted into the CMA2 software. The results of the meta-analysis demonstrated that supply chain agility does indeed affect financial performance. Furthermore, the analysis of moderator variables revealed that supply chain agility has a more pronounced effect on financial performance in single industries.

    Keywords: Supply Chain Agility, Financial Performance, Meta-Analysis, CMA2 Software
  • باقر عسگرنژاد نوری *، ابراهیم ابراهیم زاده آرباطان، الله یار بیگی فیروزی

    خرید تلویزیونی شکلی از اشکال غیرفروشگاهی تجاری به شمار می رود که با وجود رشد قابل توجه و چشم انداز خوش بینانه، جنبه های منفی مرتبط با آن بیشتر خود را نشان می دهد. مصرف کنندگان در مورد خرید یک محصول از فروشندگان "بی نام و نشان" بدون آزمایش فیزیکی محصولات، نگران هستند. بنابراین چنین فرض می شود که افراد ممکن است درجه خاصی از ریسک را هنگام خرید یک محصول از طریق اینترنت، احساس کنند. بر این اساس پژوهش حاصر با هدف ارزیابی شاخص های ریسک موثر بر رفتار خرید تلویزیونی در کشور ایران می باشد که برای این منظور فضای نمونه ی 384 نفری که به استقلال مالی (بالای 18 سال) رسیده باشند و حداقل یک بار تجربه ی این نوع خرید را داشته باشند، انتخاب گردید. در این پژوهش از پرسشنامه ی استاندارد به صورت اینترنتی استفاده شد و داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و روش مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار Smart Pls مورد تحلیل قرار گرفت. با توجه به ادبیات تحقیق، 6 نوع ریسک که می توانستند بر رفتار خرید تلویزیونی مصرف کنندگان تاثیر داشته باشند، شناسایی شدند و براساس نتایج به دست آمده مشخص گردید که ریسک های مالی، عملکردی و زمان بر رفتار خرید تاثیر دارند. بر اساس نتایج به دست آمده می توان گفت که ادراک ریسک در خرید تلویزیونی، رفتار خرید مصرف کننده را تحت تاثیر قرار می دهد و بالا بودن میزان این ریسک (ها) می تواند مانع خرید کالا از طریق این کانال شود، لذا فعالین حوزه ی خرید تلویزیونی بایستی در شناسایی، کاهش و کم رنگ تر کردن هرچه بیشتر ریسک های درک شده توسط مصرف کننده از طریق ایجاد اطمینان و اعتماد کوشا باشند.

    کلید واژگان: رفتار خرید تلویزیونی, شاخص ریسک, ریسک درک شده, خرید تلویزیونی
    Bagher Asgarnezhad Nouri *, Ebrahim Ebrahimzadeh, Allahyar Beigi Firoozi

    TV shopping is a form of non-store business that, despite its remarkable growth and optimistic outlook, has more of its negative aspects. Consumers worry about buying a product from "anonymous" sellers without physically testing the products. Therefore, it is assumed that people may feel a certain degree of risk when buying a product online. Accordingly, the current study aims to assess the risk indicators affecting the behavior of television purchases in Iran. To have this type of purchase, was selected. In this study, a standard questionnaire was used online and the data were analyzed using SPSS software and structural equation modeling method in Smart Pls software. According to the research literature, 6 types of risks that could affect consumers' TV buying behavior were identified, and based on the results, it was determined that financial, operational and time risks affect shopping behavior. Based on the results, it can be said that the perception of risk in TV shopping affects consumer buying behavior and high level of this risk (s) can prevent the purchase of goods through this channel, so TV marketers need to be diligent in identifying, reducing and minimizing the risks perceived by the consumer by building trust and confidence.

    Keywords: TV Shopping Behavior, Risk Index, Perceived Risk, TV Shopping
  • باقر عسگرنژاد نوری*، سعید شعبانی کورکا، الله یار بیگی فیروزی

    بانکها برای بالا بردن میزان رضایت مشتریان از مسیولیت پذیری اجتماعی خود، به سمت بانکداری سبز حرکت نموده اند. هدف این پژوهش بررسی تاثیر بانکداری سبز بر طنین برند و رضایت مصرف کننده از عملکرد مسیولیت اجتماعی شرکت ها است. جامعه ی آماری شامل تمام مشتریان حقیقی بانک کشاورزی در شهر اردبیل می باشد. با توجه به نامحدود بودن جامعه ی آماری، حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 384 نفر بدست آمده است و پاسخ دهندگان براساس روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس انتخاب شدند و در نهایت 312 پرسشنامه تکمیل شده جمع آوری گردید. به منظور اندازه گیری بانکداری سبز از پرسش نامه لیمپروز و همکاران (2012)، و متغیر طنین برند و رضایت مصرف کننده از عملکرد مسیولیت اجتماعی از پرسش نامه تسو و همکاران (2014) استفاده گردید. روایی پرسشنامه با روش های محتوایی و سازه و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار لیزرل استفاده شد. نتایج نشان می دهد که بانکداری سبز بر طنین برند در بانک ها و رضایت مصرف کننده از عملکرد مسیولیت اجتماعی در بانک ها تاثیر مثبت دارد. همچنین تاثیر مثبت طنین برند بر رضایت مصرف کننده از عملکرد مسیولیت اجتماعی در بانک ها تایید شد. علاوه بر این، نقش واسطه ای طنین برند در ارتباط بین بانکداری سبز و رضایت مصرف کننده از عملکرد مسیولیت اجتماعی در بانک ها مورد تایید قرار گرفت.

    کلید واژگان: بانکداری سبز, طنین برند, رضایت مشتری, مسئولیت اجتماعی شرکت ها
    Bagher Asgarnezhad Nouri *, Saaed Shabani Korka, Allahyar Beigi Firoozi

    The globalization of business, which is an irreversible process, has posed a threat to humanity. Human production and consumption have caused environmental pollution such as climate pollution, global warming and rising sea levels due to industrialization of countries. These pollutions have often been recognized by environmental organizations as a threat to humanity, and various activities to protect the environment have become very important. For this reason, banks have moved to green banking to increase customer satisfaction with their social responsibility. The purpose of this study is to investigate the effect of green banking on brand resonance and consumer satisfaction with the performance of corporate social responsibility. The statistical population includes all real customers of Keshavarzi Bank in Ardabil. Due to the infinity of the statistical population, the sample size was 384 based on Cochran's formula and the respondents were selected based on the available non-random sampling method and finally 312 completed questionnaires were collected. In order to measure green banking, Limpros et al. (2012) questionnaire, and the brand resonance variable and consumer satisfaction with social responsibility performance, Tsu et al. (2014) questionnaire were used. The validity of the questionnaire was assessed by content and structure methods and its reliability was assessed by Cronbach's alpha coefficient. Structural equation modeling and LISREL software were used to analyze the data. The results show that green banking has a positive effect on brand resonance in banks and consumer satisfaction with the performance of social responsibility in banks. The positive effect of brand resonance on consumer satisfaction with the performance of social responsibility in banks was also confirmed. In addition, the mediating role of brand resonance in the relationship between green banking and consumer satisfaction with the performance of social responsibility in banks was confirmed. One of the industries that tries to pay attention to its environmental responsibility is banking. Banks, as one of the main and important components in the economic system, must use environmentally friendly strategies on the whole industrial development and finally Affect economic growth. It is essential that banks move towards greening and play an active role in incorporating environmental aspects as a fundamental principle in their business. Green banking can be defined as a type of banking that considers environmental risks such as climate change that may affect the stability and development of the financial sector and the macroeconomy of society. Green banking is in fact an effort to grow green industries and processes to restore the natural environment with a view to green security and sustainable environmental balance. The United Nations Environment Program recognizes green banking as a result of increasing human welfare and social rights while significantly reducing environmental risks and deficiencies. Brand resonance refers to the nature of intensified brand-based relationships that go beyond the mere dimensions of the product or service and involve deep psychological attachments and active supportive behaviors that are directed toward the focal brand. Brand resonance is an indicator that describes the relationship between the customer and the brand and shows the intensity or depth of customers' psychological closeness to a brand and the amount of activities that are formed under the influence of this sense of loyalty in customer behavior. In the brand resonance model, customers with high brand resonance have high loyalty and are actively looking for a tool to interact with the brand and share their experiences with others. The brand resonance model, which is a customer-based brand equity model, believes that building a strong brand involves a set of logical steps that include creating a brand identity, creating the right brand meaning, extracting the right brand response, and building the right brand relationships. With customers. Green banking can have many benefits. These benefits include free electronic bill payment services, reduction of paper consumption and no need for people to be present in the bank to perform all kinds of transactions and perform any banking operations through mobile banking, internet banking or telephone banking. All of the above can create a competitive advantage for banks and make customers loyal. The statistical population of this research includes all real customers of Keshavarzi Bank in Ardabil. The reason for choosing Keshavarzi Bank is the specialized activities of this bank in the field of activities related to agriculture and environment. The purpose of this bank is to provide facilities to farmers for the development of agricultural lands and the development of the natural environment, and to support tree planting and environmental protection. Keshavarzi Bank has 13 bank branches in Ardabil and approximately 100,000 real customers. Due to the fact that the size of the population was not known exactly, it was considered unlimited and based on this, 384 people were selected as the sample using the Cochran's formula using the available non-random sampling method. This number of questionnaires was distributed in person and in three stages. Finally, considering the incomplete and incomplete questionnaires, 312 completed questionnaires were used. Data collection tool The data collection tool in this study is a questionnaire. The questionnaire was organized into three sections: accompanying questionnaire, demographic information and specialized questions. In the first part, entitled the accompanying questionnaire, in addition to stating the title of the research, the purpose of collecting information through the questionnaire and the need for sincere cooperation of the respondents in completing the questionnaire were explained. The demographic section includes questions about respondents' general characteristics such as gender, age, education, and household income. The last part of the questionnaire includes specific questions about research variables. Green banking questions (12 questions) were obtained from Limprose et al.'s (2012) research, variable brand resonance questions (12 questions) and consumer satisfaction with social responsibility performance in banks (4 questions) were obtained from Tsu et al.'s (2014) research. The scale used is a five-point Likert scale. In this scale, in particular, the basis of completely disagree, disagree, disagree, agree and strongly agree has been used. Accordingly, respondents were asked to answer the questionnaire questions on a five-point Likert scale. In this study, in order to evaluate the validity of the questionnaire, content and structural methods were used and the reliability of the questionnaire was evaluated using Cronbach's alpha coefficient. In order to determine the content validity of the questionnaire, the initial design of the questionnaire is prepared and provided to several experts to express their views on possible improvements in the questionnaire, and after applying the desired amendments, the questionnaire نهایی The final letter is compiled. Structural validity is the degree of accuracy of the scale in measuring the desired theoretical structure or feature, and confirmatory factor analysis is used to examine it. Finally, Cronbach's alpha coefficient is a suitable indicator for assessing internal stability. Internal stability indicates the degree of correlation of a structure and its related index.

    Keywords: Green banking, brand resonance, Customer Satisfaction, corporate social responsibility
  • الله یار بیگی فیروزی، محمد باشکوه اجیرلو*، ناصر سیف اللهی، قاسم زارعی

    پژوهش حاضر باهدف خوشه بندی کاربرد فناوری های دیجیتال صنعت 0/4 در شبکه توزیع مواد غذایی کشاورزی انجام شده است. برای این منظور، یک تکنیک کتاب سنجی برای شناسایی گرایش ها و مضامین برجسته در این حوزه از طریق تحلیل مقالات، نویسندگان، کشورها و هم استنادی نویسندگان و زوج های کتاب شناختی به کار گرفته شد. با جستجوی عمیق در پایگاه علمی اسکوپوس، اطلاعات کتاب شناسی تعداد 331 مقاله علمی معتبر و مرتبط دریافت گردید. اطلاعات به دست آمده وارد بسته بیبلیومتریک در نرم افزار R گردید و موثرترین مجله، نویسنده، دانشگاه و کشور و پر استنادترین نویسندگان مشخص شدند. به منظور مصورسازی اطلاعات از نرم افزار Vosviewer جهت تحلیل های هم استنادی نویسندگان، مراجع مورد استناد و زوج های کتاب شناختی استفاده شد. یافته های تحلیل شبکه نشان داد که مطالعات کاربرد فناوری های دیجیتال در شبکه توزیع مواد غذایی کشاورزی در پنج خوشه اصلی قابل طبقه بندی هستند.

    کلید واژگان: صنعت 4.0, فناوری های دیجیتال, شبکه توزیع, مواد غذایی کشاورزی
    Allahyar Beigi Firoozi, Mohammad Bashokouh Ajirlou *, Naser Seffollahi, Ghasem Zarei

    The current study aimed to cluster the application of digital technologies from Industry 4.0 in the agricultural food distribution network. To achieve this goal, a bibliometric technique was employed to identify prominent trends and themes in this field through the analysis of articles, authors, countries, and co-citations of authors and bibliographic pairs. Through an extensive search in the Scopus scientific database, bibliographic information for 331 valid and relevant scientific articles was acquired. This information was inputted into the bibliometric package in R software, and the most influential journal, author, university, country, and most cited authors were determined. To visualize the information, Vosviewer software was utilized for co-citation analysis of authors, cited references, and bibliographic pairs. The findings from the network analysis revealed that the studies on the application of digital technologies in the agricultural food distribution network can be categorized into five main clusters.

    Keywords: Industry 4.0, Digital Technologies, Distribution Network, Agricultural Food
  • الله یار بیگی فیروزی، محمد باشکوه اجیرلو*، ناصر سیف اللهی، قاسم زارعی

    سیستم توزیع محصولات کشاورزی مسئولیت مهم تحویل مواد غذایی به خانوارها و کاهش گرسنگی در جهان را دارد. در این راستا تحقیق حاضر مبتنی بر پارادایم تفسیری با هدف مرور سیستماتیک کتاب سنجی و تحلیل محتوای مطالعات سیستم توزیع محصولات کشاورزی انجام گرفت. برای این منظور پس از جستجوی سیستماتیک در پایگاه های علمی اسکوپوس و وب آف ساینس، 331 مقاله مرتبط از سال 1974 تا 2023 بر اساس پروتکل پریزما انتخاب و وارد بسته نرم-افزاری بیبلیومتریک و نرم افزار VOSviewer گردید. سبد داده های به دست آمده بر اساس تکنیک های کتاب سنجی تحلیل استناد، جفت کتاب سنجی، هم زمانی واژگان کلیدی، تحلیل موضوعی مفهومی و تحلیل محتوا بررسی شد. یافته ها نشان داد که چهار خوشه «هم زیستی اعضای سیستم توزیع»، «شبکه سازی سیستم توزیع با شرکای بیرونی»، «رضایت مشتریان از سیستم توزیع» و «عملکرد سیستم توزیع» از مطالعات شناسایی شد. نتایج این مطالعه بکارگیری سیستم توزیع چند شبکه ای و استفاده از قابلیت های تدارکات چی های شخص ثالث برای توزیع بهتر محصولات کشاورزی را پیشنهاد می کند.

    کلید واژگان: سیستم توزیع, محصولات کشاورزی, مواد غذایی, کتاب سنجی, تحلیل محتوا
    Allahyar Beigi Firoozi, Mohammad Bashokouh Ajirlo *, Naser Seifollahi, Ghasem Zarei

    The distribution system of agricultural products has the important responsibility of delivering food to households and reducing hunger around the world. In this regard, the present research was conducted based on interpretative paradigm with the aim of a systematic bibliometric review and content analysis of agricultural product distribution system studies. For this purpose, after a systematic search in the Scopus and WOS databases, 331 related articles from 1974 to 2023 were selected based on the PRISMA protocol and entered into the bibliometric package in R software and VOSviewer software. The obtained database was analyzed based on the bibliometric techniques of citation analysis, bibliometric coupling, key word co-occurrence, conceptual thematic analysis, and content analysis. The findings showed that four clusters—"symbiosis of distribution system members", "distribution system networking with external partners", "customer satisfaction with the distribution system," and "distribution system performance"—were identified from the studies. The results of this study suggest the use of a multi-network distribution system and the use of Third-Party Logistic (3PL) providers capabilities for better distribution of agricultural products.

    Keywords: Distribution System, Agricultural Products, Food, Bibliometric, Content Analysis
  • محمد باشکوه*، میثم شیرخدایی، زهرا کاظمی سراسکانرود، الله یار بیگی فیروزی
    به دلیل وجود فضای رقابتی در صنعت بانکداری ایران، بانک ها و موسسات مالی داخل کشور اکنون نیازمند توجه بیشتر به جذابیت های پیام های تبلیغاتی خود در رسانه های اجتماعی و تعاملات شکل گرفته و اولویت های ارزشی کاربران این رسانه ها خصوصا در بین نسل های مختلف جامعه هستند. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر اولویت های ارزشی و تعامل شبه اجتماعی بر پذیرش جذابیت های پیام های تبلیغاتی با در نظر گرفتن نقش تعدیلگر نسل انجام گرفت. روش انجام تحقیق از نوع توصیفی - تحلیلی بوده و جامعه آماری شامل کلیه مشتریان 5 بانک ملی، صادرات، پارسیان، آینده و بانک شهر در شهر تهران است. بدین منظور به دلیل نامحدود بودن تعداد جامعه آماری، تعداد 384 مشتری از میان بانک های منتخب با توجه به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب و پرسشنامه تحقیق بین آن ها توزیع شد. به منظور اندازه گیری مولفه های پذیرش جذابیت های پیام های تبلیغاتی شامل دو بعد جذابیت های احساسی و جذابیت های منطقی از پرسشنامه یی لین و برای سنجش تعامل شبه اجتماعی  از پرسشنامه کیتزمن و همکاران  استفاده شد. همچنین مقیاس ارزشی اینگلهارت برای اندازه گیری اولویت های ارزشی مورد استفاده قرار گرفت. روایی پرسشنامه ها بر اساس روایی سازه، تشخیصی، واگرا و همگرا و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ با نرم افزار Smart PLS بررسی گردید. تجزیه وتحلیل نتایج نشان داد که اولویت های ارزشی و تعامل شبه اجتماعی بر پذیرش جذابیت های پیام های تبلیغاتی تاثیر مثبت دارند. نسل در ارتباط بین اولویت های ارزشی و پذیرش جذابیت های پیام های تبلیغاتی و همچنین در ارتباط بین تعامل شبه اجتماعی و پذیرش جذابیت های پیام های تبلیغاتی از نقش تعدیلگر برخوردار است.
    کلید واژگان: اولویت های ارزشی, پذیرش جذابیت های پیام های تبلیغاتی, تحلیل نسلی, تعامل شبه اجتماعی
    Mohammad Bashokouh *, Maisam Shirkhodaie, Zahra Kazemi Saraskanrood, Allahyar Beigi Firoozi
    Due to the competitive environment in the Iranian banking industry, banks and financial institutions now need to pay more attention to the attractiveness of their promotional messages on social media, the interactions formed, and the value priorities of users of these media. The current study aims to investigate the effect of value priorities and para-social interactions on the public acceptance of advertising messages, taking the mediating role of generation into account. The study population includes the customers of Meeli Bank, Saderat Bank, Parsian Bank, Ayandeh Bank, and Shahr Bank in Tehran. Applying the Cochran's formula for a random cluster sampling, the sample size of this study contains 348 persons. To measure the acceptance component of advertising messages, including two dimensions of emotional attractiveness and logical attractiveness, the Yi-Lin questionnaire is utilized. Kitsman et al. questionnaire is also utilized to measure para-social interactions. In order to measure value priorities, Inglehart’s Value Scale is used in this study. The validity of the questionnaires is assessed by construct validity (diagnostic, divergent, and convergent), and their reliability is assessed by Cronbach's alpha coefficient using Smart PLS software. The results shows that value preferences and para-social interactions have a positive effect on public acceptance of the attractiveness of advertising messages. Findings also indicate that generation plays a mediating role in the relation.
    Keywords: value preferences, acceptance of the attractions of promotional messages, generational analysis, parasocial interaction, Bank
  • بهناز آقاخانی، عیسی شیبانی امین، باقر عسگرنژاد نوری، الله یار بیگی فیروزی*
    هدف
    شیوع بیماری کووید-19 باعث شده مشکلات عدیده ای برای کشورها ایجاد شود از جمله می توان به کاهش درآمد گردشگری و رکود در فعالیت های اقتصادی اشاره کرد. بازاریابی الکترونیک مختص زمان پاندمی کووید-19 نبوده اما در این دوره رونق خاصی گرفته است. در دوره ی شیوع کووید 19 اما یکی از راهکارهای جلب رضایت مشتری، ارایه ی خدمات غیر حضوری می باشد که استفاده از اینترنت و شبکه های اجتماعی و مجازی و فن آوری های الکترونیکی این امکان را فراهم آورده است. در حقیقت شیوع بیماری کووید 19 پیش زمینه را برای پذیرش بازاریابی الکترونیک فراهم کرده است. لذا پژوهش حاضر با هدف ارایه الگوی پذیرش کانال های بازاریابی الکترونیک در شرایط کووید 19 انجام گردید.
    روش
    روش پژوهش حاضر کیفی و از نوع داده بنیاد است. جامعه پژوهش حاضر متشکل از مدیران شرکت های صنایع پوشاک و مواد غذایی بود. نمونه پژوهش در این مطالعه 20 نفر از مدیران صنایع پوشاک و مواد غذایی بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند.
    یافته
    متغیرهای فرصت ها و تهدیدات بیماری کرونا وتغییر و پویایی محیط، تاب آوری کسب وکارها در شرایط بحرانی و توسعه کسب وکارها بصورت الکترونیک، فناوری اطلاعات و ارتباطات، بازاریابی اخلاقی، تبلیغات، ارتباطات بازار، دانش و اطلاعات روز و برنامه بازاریابی الکترونیک با پیامد: تمایل به خرید الکترونیکی مصرف کننده، استفاده از کانال های بازاریابی الکترونیک وایجاد کسب وکارهای الکترونیکی نتایج حاصل از این پژوهش بودند.
    نتیجه گیری
    تمایل به خریدالکترونیکی مصرف کننده و استفاده از کانال های بازاریابی الکترونیک پیامد داشتن راهبرد صحیح و تعاملات مناسب در بازاریابی الکترونیک در دوران پاندمی کووید-19 می باشد.
    کلید واژگان: کانال های بازاریابی الکترونیک, کووید 19, داده بنیاد
  • قاسم زارعی*، رسول غفاری خضرلو، الله یار بیگی فیروزی، امیر لعل سرابی

    مشارکت در فعالیت های حفاظت از محیط زیست و رفتارهای طرفدار محیط زیست با تمایل به پرداخت مصرف کنندگان برای کالاهایی که کمتر به محیط زیست آسیب می رسانند در ارتباط است. در این راستا پژوهش حاضر باهدف بررسی تاثیر مسیولیت پذیری اجتماعی و رفتار طرفدار محیط زیست برند بر تمایل به پرداخت مصرف کنندگان با نقش میانجی ارزش ویژه برند در میان مصرف کنندگان آب میوه طبیعی در شهرستان اردبیل انجام گرفت. بدین منظور این پژوهش با روش توصیفی-پیمایشی و با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش کلیه مصرف کنندگان آبمیوه های طبیعی در شهر اردبیل بود که با استفاده از فرمول کوکران تعداد حجم نمونه 384 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید و به پرسشنامه های استاندارد پژوهش پاسخ دادند. روایی و پایایی پرسشنامه با استفاده از روایی سازه و ضریب آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. آزمون مدل پژوهش بر اساس روش مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS25 انجام گرفت. نتایج نشان داد که تاثیر ارزش ویژه برند بر تمایل به پرداخت مصرف کنندگان مثبت است و مسیولیت پذیری اجتماعی شرکت بر ارزش ویژه برند تاثیر دارد. همچنین ارزش ویژه برند نقش میانجی در ارتباط بین مسیولیت پذیری اجتماعی شرکت و تمایل به پرداخت مصرف کنندگان را ایفا می نماید. همچنین اثر مثبت و معنادار رفتار طرفدار محیط زیست برند بر تمایل به پرداخت مصرف کنندگان و ارزش ویژه برند تایید گردید و در نهایت ارتباط بین رفتار طرفدار محیط زیست برند و تمایل به پرداخت مصرف کنندگان با نقش میانجی ارزش ویژه برند تقویت گردید.

    کلید واژگان: مسئولیت پذیری اجتماعی, رفتار طرفدار محیط زیست برند, تمایل به پرداخت مصرف کنندگان, ارزش ویژه برند, صنعت آب میوه
    Ghasem Zarei *, Rassul Ghaffari Khezerlou, Allahyar Beigi Firoozi, Amir Lal Sarabi

    The present study was conducted with the aim of investigating the effect of social responsibility and pro-environmental behavior of the brand on consumers' willingness to pay and the mediating role of brand equity among natural fruit juice consumers in Ardabil city. For this purpose, this research was conducted with a descriptive-survey method and using structural equation modeling. The statistical population of this research was all the consumers of natural juices in Ardabil City. Using Cochran's formula, a sample size of 384 people was selected by available sampling method, and they answered the standard research questionnaires. The validity and reliability of the questionnaire was confirmed using construct validity and Cronbach's alpha coefficient. The test of the research model was done based on the structural equation modeling method in AMOS25 software. The results showed that the effect of brand equity on consumers' willingness to pay is positive, and the company's social responsibility has an effect on brand equity. Also, brand equity plays a mediating role in the relationship between corporate social responsibility and consumers' willingness to pay. Also, the positive and significant effect of pro-environmental brand behavior on consumers' willingness to pay and brand equity was confirmed, and finally, the relationship between brand pro-environmental behavior and consumers' willingness to pay was strengthened with the mediating role of brand equity.

    Keywords: Social Responsibility, brand pro-environmental behavior, consumers' willingness to pay, Brand Equity, fruit juice industry
  • باقر عسگرنژاد نوری*، معصومه میرموسوی، الله یار بیگی فیروزی

    شرکت ها می توانند از طریق به کارگیری جنبه های مثبت برند از بین رفته در میان مشتریان موجود و قدیمی و با استفاده از استراتژی های احیاء موثر همراه با ارتباطات بازاریابی یکپارچه، به احیاء موفق برند بپردازند. هدف این پژوهش شناسایی عوامل تعیین کننده احیاء مجدد برندهای نابود شده: رویکرد مبتنی بر دیدگاه مصرف کننده است. بر اساس پیشینه پژوهش، از دیدگاه مصرف کننده، پنج شاخص موثر بر احیاء مجدد برندهای نابود شده شناسایی گردید. از پرسشنامه استاندارد برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل 350 نفر از افرادی است که در گذشته از محصولات کفش ملی استفاده نموده اند و به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای تحلیل داده ها از نرم افزار spss و لیزرل و برای تحلیل فرضیات از مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج به دست آمده از تجزیه وتحلیل داده‏ها نشان داد سودمندی کارکردی برند، سودمندی اجتماعی برند، سودمندی ارزشی برند، برتری برند تاثیر مثبت بر احیاء مجدد برندهای نابود شده دارند و نوستالژی نقش تعدیل کننده بین سودمندی اجتماعی، سودمندی ارزشی برند و احیاء برند نابود شده دارد.

    کلید واژگان: احیاء برند, سودمندی کاربردی برند, سودمندی ارزشی برند, سودمندی اجتماعی برند, برتری برند, نوستالژی
    Bagher Asgarnezhad Nouri *, Masoumeh Mirmousavi, Allahyar Beigi Firoozi

    Companies can successfully revive a brand by leveraging the lost positive aspects of the brand among existing and old customers and by using effective revitalization strategies combined with integrated marketing communications. The purpose of this study is to identify the determinants of revitalization of destroyed brands: a consumer perspective approach. Based on the research background, from the consumer perspective, 5 indicators affecting the revitalization of destroyed brands were identified. A standard questionnaire was used to measure research variables. The statistical population of the study includes 350 people who have used national footwear products in the past and were selected by simple random sampling. SPSS and LISREL software were used to analyze the data and structural equation modeling was used to analyze the hypotheses. The results of data analysis showed that functional brand usefulness, brand social usefulness, brand value utility, brand superiority have a positive effect on the revitalization of destroyed brands and nostalgia plays a moderating role between social utility, brand value utility and revitalization. The brand has been destroyed.

    Keywords: Brand Revitalization, Applied Brand Utility, Brand Value Utility, Brand Social Utility, Brand Superiority, Nostalgia
  • باقر عسگرنژاد نوری*، قاسم زارعی، الله یار بیگی فیروزی

    فرآیند توسعه محصول جدید همواره با حد بالایی از عدم اطمینان و پیچیدگی همراه است. لذا شناسایی و ارزیابی ریسک ها در فرآیند توسعه به منظور اتخاذ استراتژی توسعه مناسب از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود. هدف این پژوهش نیز بررسی تاثیر مدیریت ریسک در فرآیند توسعه محصولات جدید در صنعت بانکداری است. تحقیق حاضر از جنبه هدف کاربردی و از نظر روش، توصیفی-پیمایشی مبتنی بر پاردایم فرا اثبات گرایی است. جامعه آماری شامل مدیران و کارکنان بانک های دولتی و خصوصی شهر اردبیل به تعداد 2037 نفر است که با استفاده از روش نمونه گیری سهمیه ای تعداد 284 نفر از آن ها به عنوان نمونه نهایی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بود و روایی سازه و پایایی هر کدام از متغیرها مورد تایید قرار گرفت. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری بر اساس نرم افزار LISREL استفاده شد. نتایج نشان داد که مدیریت ریسک تمامی شاخص های ریسک شامل فناوری، بازار، محیطی، مالی، منابع سازمانی و تجاری سازی بر توسعه محصولات جدید در صنعت بانکداری مثبت و معنادار است.

    کلید واژگان: ریسک, مدیریت ریسک, توسعه محصول جدید, صنعت بانکداری
    Bagher Asgarnezhad Nouri *, Ghasem Zarei, Allahyar Beigi Firoozi

    The process of developing a new product is always associated with a high degree of uncertainty and complexity. Therefore, identifying and evaluating risks in the development process in order to adopt an appropriate development strategy will be of great importance. The purpose of this study is to investigate the impact of risk management in the process of developing new products in the banking industry. The present research is applied in terms of purpose and descriptive-survey based on the meta-positivist paradigm. The statistical population includes managers and employees of public and private banks in Ardabil, 2037 people, of which 284 people were selected as the final sample using quota sampling method. The data collection tool was a questionnaire and the construct validity and reliability of each variable were confirmed. In order to analyze the data, the structural equation modeling method based on LISREL software was used. The results showed that risk management of all risk indicators including technology, market, environment, finance, organizational resources and commercialization on the development of new products in the banking industry is positive and significant.

    Introduction

    Most organizations today realize more than ever that relying solely on traditional competitive levers such as increasing quality and reducing costs in providing products and services is not enough and the tendency to introduce new products to the market has increased. The purpose of new product development can be to respond to customer needs, adapt to market conditions, environmental changes, increase profits, customer satisfaction and counter competitors' policies. In recent years, the banking industry has seen fierce competition with many opportunities and threats. Today, due to rapid and unpredictable changes in the field of banking, the need to use marketing techniques to expand the market and introduce new banking services in the current competitive environment is inevitable.

    Case study

    The statistical population of this study was the managers and employees of public and private banks in Ardabil, which includes 31 types of banks, including specialized and development government banks, commercial government, non-governmental Gharz al-Hasna and non-governmental commercial banks. This number of banks has a total of 193 branches with about 2037 active employees in Ardabil.

    Materials and Methods

    The method of data collection in this study is a standard questionnaire from previous studies that has a 5-point Likert scale (strongly disagree, disagree, undecided, agree and strongly agree). According to Krejcie and Morgan table, 322 people can be a good representative for 2037 people in the statistical population. In the present study, in order to obtain reliable data and return the appropriate number of questionnaires, 368 people were randomly selected. The quota was distributed among the respondents in person. After re-referral to collect the questionnaires, 300 questionnaires were delivered. By reviewing the collected questionnaires and accuracy in how to answer, 16 questionnaires did not have the required quality and finally 284 questionnaires were identified for appropriate analysis.

    Discussion and Results

    The country's banking industry in the investment sector is dealing with funds that are not guaranteed, resulting in very high financial leverage and potential losses due to market conditions, and ultimately puts these companies in a situation of greater instability. Designing and developing new products is a way to expand market share and influence new market segments. However, product design and development in this industry requires certain subtleties that failure to pay attention to it imposes many risks on banks. Among other things, the type of product will be different with the great variety that is in demand among customers, especially in different provinces, as well as due to the ethnic and religious characteristics that exist. For example, religious characteristics create the demand that products be designed at a rate of zero to four percent in the field of facilities, or that the process of obtaining facilities is based on the actual exchange of goods, which if not considered can lead to environmental and market risk.

    Conclusion

    In the field of organizational resource risk, it is suggested that managers, by recognizing all employees and establishing good relationships with each of them, lead to creating a strong bond between them. In relation to financial risk, it is suggested that managers take appropriate steps by accessing the necessary working capital, providing sufficient financial resources, as well as employing experts for proper financial planning and budgeting in the field of service development projects. Regarding technology risk, it is recommended that managers use external consultants or experts in the field of new service design and apply the feedback from the evaluation and design of the services provided in customer acquisition activities and in coordination Services provided by market demand can reduce technical risk. To manage market risk, it is essential that managers manage relationships with external stakeholders, especially customers, well and offer a wide variety of new services to meet the needs and wants of different market segments.

    Keywords: Risk, risk management, New Product Development, banking industry
  • باقر عسگرنژاد نوری*، حبیب ابراهیم پور، الله یار بیگی فیروزی

    بی تردید در محیط پویای کنونی در سازمان ها، نقش تعیین کننده رهبران اخلاقی در تغییرات سازمانی بسیار حایز اهمیت است. هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر رهبری اخلاقی بر تغییرات سازمانی با نقش میانجی هوش سیاسی و فرهنگی می باشد.جامعه آماری شامل تمامی مدیران و کارکنان شهرداری مشگین شهر به تعداد 517 نفر می باشد که با توجه به جدول مورگان 220 نفر به عنوان نمونه آماری از طریق نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس مورد مطالعه قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد رهبری اخلاقی کالشون و همکاران (2011)؛ تغییرات سازمانی میل (2003)، هوش سیاسی فریز و همکاران (2005) و هوش فرهنگی آنگ و همکاران (2007) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Lisrel8 تجزیه و تحلیل شدند.یافته ها نشان داد رهبری اخلاقی بر تغییرات سازمانی و هوش فرهنگی تاثیر معنادار دارد؛ اما این تاثیر بر هوش سیاسی تایید نشد. تاثیر معنادار هوش فرهنگی بر تغییرات سازمانی مورد تایید قرار گرفت. هوش سیاسی بر تغییرات سازمانی تاثیر معنادار نداشت.هوش فرهنگی در ارتباط بین رهبری اخلاقی و تغییرات سازمانی نقش واسطه ای داشته است. در نهایت نقش واسطه ای هوش سیاسی در ارتباط بین رهبری اخلاقی و تغییرات سازمانی مورد تایید قرار نگرفت.

    کلید واژگان: رهبری اخلاقی, تغییرات سازمانی, هوش سیاسی, هوش فرهنگی, شهرداری
    Bagher Asgarnezhad Nouri *, Habib Ebrahim Pour, Allahyar Beigi Firoozi

    Undoubtedly, in the current dynamic environment of organizations, the role of ethical leaders in organizational change is crucial. The purpose of this study is to determine the effect of ethical leadership on organizational change through the mediating role of political and cultural intelligence. The population includes all the managers and employees of Meshgin Shahr municipality in Iran with 517 persons. According to Morgan table, 220 persons of them were surveyed using convenience sampling method. Data were collected using standard questionnaires of ethical leadership of Kalshoven et al. (2011); organizational change of Mill (2003), political intelligence of Ferris et al. (2005) and cultural intelligence of Ang et al. (2007). Structural equation modeling and Lisrel8 software were also used to analyze the data. Findings showed that ethical leadership has a significant effect on organizational change and cultural intelligence, but this effect on political intelligence is not confirmed. The significant effect of cultural intelligence on organizational change is confirmed. Political intelligence has no significant effect on organizational change. Cultural intelligence has a mediating role in the relationship between ethical leadership and organizational change. Finally, the mediating role of political intelligence in the relationship between ethical leadership and organizational change is not confirmed.

    Keywords: Ethical Leadership, Organizational change, Political Intelligence, Cultural Intelligence, municipality
  • محمد باشکوه، الله یار بیگی فیروزی*
    یکپارچگی شرکت های صنایع غذایی با اعضای کانال توزیع خود سبب بهبود عملکرد مالی و بازار هر دو طرف در فضای رقابتی می گردد. استراتژی های ترفیع رانشی ابزاری کارآمد جهت یکپارچگی تولیدکننده ها با اعضای کانال توزیع است. بر این اساس پژوهش حاضر با بررسی اثرات استراتژی های ترفیع رانش پایه ای و کیندر و جنتلر بر یکپارچگی تولیدکننده و اعضای کانال توزیع تحت پارادایم پراگماتیسم و با رویکرد آمیخته انجام گرفت. برای این منظور پس از مطالعه ادبیات تحقیق و مصاحبه های نیمه ساختاریافته با دوازده نفر از خبرگان دانشگاهی و اجرایی، مولفه ها و شاخص های سنجش استراتژی های ترفیع رانش و با رویکرد کیندر و جنتلر تعیین شد. پس از آن پرسشنامه های متغیرهای تحقیق با طیف پنج تایی لیکرت طراحی و بین 311 نفر از مدیران و کارشناسان شرکت های فعال در صنعت غذا که تعداد آن توسط نرم افزار GPower برآورد شده بود، توزیع گردید. اطلاعات جمع آوری شده به منظور آزمون فرضیه ها و مدل با استفاده از نرم افزار Smart PLS3 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج حاکی از تایید فرضیه های تحقیق بود و نشان داد که شرکت های فعال صنایع غذایی می توانند از طریق استراتژی های ترفیعی مبتنی بر رانش به سمت یکپارچگی با توزیع کنندگان خود پیش بروند و موجبات ارتقای دانش و فناوری صنعت غذا، کاهش در موجودی و هزینه های انبار، بهبود در عملکرد بازار و سطوح ارایه خدمات خود شوند.
    کلید واژگان: استراتژی های ترفیع رانش, رویکرد کیندر و جنتلر, یکپارچگی زنجیره تامین, صنعت غذا
    Mohammad Bashokouh, Allahyar Beigi Firoozi *
    The integration of food companies with their distribution channel members improves the financial and market performance of both parties in a competitive environment. Push promotion strategies are an effective tool for integrating manufacturers with distribution channel members. Accordingly, the present study was conducted to investigate the effects of basic and Kinder and Gentler push promotion strategies on the integration of producer and distribution channel members under the pragmatism paradigm and with a mixed approach. For this purpose, after studying the research literature and semi-structured interviews with 12 academic and executive experts, the components and indicators for measuring basic and Kinder and Gentler push promotion strategies were determined. Then, research questionnaires with 5 Likert scales were designed and distributed among 311 managers and experts of companies operating in the food industry, the number of which was estimated by GPower software. The collected data were analyzed to test the hypotheses and the model using Smart PLS3 software. The results confirmed the research hypotheses and showed that active companies in the food industry can move towards integration with their distributors through push-based promotion strategies and improve the knowledge and technology of the food industry, reduce inventory and Warehousing costs, improve market performance and service levels.
    Keywords: Push Promotion Strategires, Kinder, Gentler Approach, Supply Chain Integration, Food Industry
  • باقر عسگرنژاد نوری*، قاسم زارعی، علیرضا حمیدزاده اربابی، الله یار بیگی فیروزی

    امروزه بانک ها و موسسات مالی صنعت بانکداری به عنوان یکی از صنایع مهم خدماتی، برای حضور در صحنه رقابت نیازمند نوآوری هایی قابل توجه است. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر عوامل شخصی و سازمانی بر نگرش مشتری نسبت به نوآوری مشترک و عملکرد توسعه خدمات جدید در صنعت بانکداری است. جامعه آماری شامل بانک های خصوصی و دولتی شهر اردبیل (بانک های صادرات، ملی، مسکن، کشاورزی، تجارت، ملت، سپه، پاسارگاد، پارسیان، شهر، سامان و آینده) و نمونه آماری شامل مشتریان و کارکنان این بانک ها است. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران برابر با 384 نفر به دست آمد و به منظور انتخاب پاسخ دهندگان نیز از روش در دسترس (مراجعه حضوری به شعب) استفاده شد. اندازه گیری متغیرها با استفاده از پرسشنامه استاندارد انجام گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها نیز از مدل معادلات ساختاری با به کارگیری نرم افزار لیزرل استفاده شد. نتایج حاصل نشان داد که عوامل شخصی (شامل انگیزه های مالی، اجتماعی، دانشی و داخلی) و عوامل سازمانی (شامل فرهنگ سازمانی، ارتباطات سازمانی، منابع سازمانی و ساختار سازمانی) تاثیری مثبت و معنادار بر نگرش نسبت به نوآوری مشترک دارند. نگرش نسبت به نوآوری مشترک نیز تاثیری مثبت و معنادار بر عملکرد توسعه خدمات جدید دارد. نهایتا تجربه قبلی نوآوری مشترک رابطه بین عوامل شخصی و عوامل سازمانی با نگرش نسبت به نوآوری مشترک را تعدیل می نماید.

    کلید واژگان: نوآوری مشترک, عوامل شخصی, عوامل سازمانی, توسعه محصولات جدید
    Bagher Asgarnezhad *, Ghasem Zarei, Alireza Hamidzadeh Arbabi, Allahyar Beigi Firoozi

    Today, banks and financial institutions of the banking industry, as one of the important service industries, need significant innovations to be present in the competition scene. The purpose of this study is to investigate the effect of personal and organizational factors on customer attitudes toward joint innovation and performance development of new services in the banking industry. The statistical population includes private and public banks in Ardabil (Export, National, Housing, Agriculture, Trade, Mellat, Sepah, Pasargad, Parsian, Shahr, Saman and Ayandeh banks) and the statistical sample includes customers and employees of these banks. The sample size was obtained based on Cochran's formula equal to 384 people and in order to select the respondents, the available method (face-to-face visit to branches) was used. Variables were measured using a standard questionnaire. In order to analyze the data, the structural equation model was used using LISREL software. The results showed that personal factors (including financial, social, knowledge and internal motivations) and organizational factors (including organizational culture, organizational communication, organizational resources and organizational structure) have a positive and significant effect on attitudes toward joint innovation. Attitude towards joint innovation also has a positive and significant effect on the performance of new service development. Finally, the previous experience of joint innovation moderates the relationship between personal and organizational factors with attitudes toward joint innovation.

    Keywords: Co-Innovation, Personal Factors, Organizational Factors, new product development
  • باقر عسگرنژاد نوری*، حبیب ابراهیم پور، شراره لطفی، الله یار بیگی فیروزی
    هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای سرمایه روان شناختی در رابطه بین آوای سازمانی و توسعه حرفه ای کارکنان است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کارکنان دانشگاه محقق اردبیلی به تعداد 340 نفر تشکیل دادند که به سبب استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری از روش سرشماری به جای نمونه گیری استفاده گردید، که درنهایت تعداد 323 پرسشنامه مورد تحلیل قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های آوای سازمانی هامس، توسعه حرفه ای نووا و سرمایه روان شناختی لوتانز بودند، که برای تجزیه و تحلیل از نرم افزارهای SPSS و Amos استفاده گردید. روایی پرسشنامه های تحقیق با استفاده از روش تحلیل عاملی، روایی همگرا و روایی واگرا به تایید رسید و پایایی پرسشنامه ها نیز با استفاده از روش ضریب بار عاملی، پایایی مرکب و آلفای کرونباخ تایید شد. نتایج نشان داد که آوای سازمانی بر توسعه حرفه ای کارکنان و سرمایه روان شناختی تاثیر مثبت و معنا داری دارد. همچنین تاثیر مثبت و معنا دار سرمایه روان شناختی بر توسعه حرفه ای کارکنان نیز به تایید رسید. درنهایت با استفاده از آزمون سوبل نقش واسطه ای سرمایه روان شناختی در رابطه بین آوای سازمانی و توسعه حرفه ای کارکنان تایید گردید؛ به گونه ای که می توان گفت، رابطه بین دو متغیر آوای سازمانی و توسعه حرفه ای کارکنان توسط متغیر سرمایه روان شناختی تشدید می شود و اگر سرمایه روان شناختی افزایش یابد، این اثر قوی تر و اگر سرمایه روان شناختی ضعیف شود، این رابطه نیز ضعیف خواهد شد.
    کلید واژگان: سرمایه روان شناختی, آوای سازمانی, توسعه حرفه ای, کار تیمی, خودکارآمدی
    Bagher Asgarnezhad Nouri *, Habib Ebrahimpour, Sharareh Lotfi, Allahyar Beigi Firoozi
    The purpose of this study is to investigate the mediating role of psychological capital in the relationship between organizational voice and professional development of employees. The statistical population of this study consisted of 340 employees of Mohaghegh Ardabili University. Due to the use of structural equation modeling, the census method was used instead of sampling, and finally 323 questionnaires were analyzed. Data collection tools included the Hams Organizational Voice Questionnaire, Nova Professional Development, and Lutans Psychological Capital, which were analyzed using SPSS and Amos softwares. The validity of the research questionnaires was confirmed using factor analysis, convergent validity and divergent validity and the reliability of the questionnaires was confirmed using factor load factor, composite reliability and Cronbach's alpha. The results showed that the organizational voice has a positive and significant effect on the professional development of employees and psychological capital. The positive and significant effect of psychological capital on the professional development of employees was also confirmed. Finally, using the Sobel test, the mediating role of psychological capital in the relationship between organizational voice and professional development of employees was confirmed; As it can be said, the relationship between the two variables of organizational voice and career development of employees is intensified by the variable of psychological capital, and if psychological capital increases, this effect is stronger, and if psychological capital weakens, this relationship will also weaken.
    Keywords: psychological capital, Organizational Voice, Professional Development, Teamwork, self-efficacy
  • حمید پاداش*، بهمن خداپناه، مهدی ابراهیم زاده، الله یار بیگی فیروزی

    هدف از تحقیق حاضر تحلیل سناریوهای امکان بهبود رتبه کل کشور در شاخص سهولت انجام کسب‎ وکار است. تحقیق حاضر از منظر هدف جز تحقیقات کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها جز تحقیقات توصیفی می باشد. برای انجام تحلیل، ابتدا داده های شاخص سهولت انجام کسب‎ وکار سال 2019 برای تمامی کشورها مورد استفاده قرار گرفت. سپس روش شناسی شاخص DB در گردآوری داده ها و نیز  تعیین امتیاز و رتبه کشورها مورد بررسی قرار گرفت. پس از آن، بر اساس روش شناسی سهولت انجام کسب وکار در تعیین امتیازات هر یک از زیرشاخص ها، داده ها مجددا فرمول بندی گردید و در نهایت، با استفاده از روش تکاملی، سه سناریوی مختلف (با هدف گذاری رتبه های 120-110 و 100 ایران در شاخص کلی) بر اساس پنج زیرشاخص سهل الوصول تر از نظر سیاست گذاری در محیط اکسل مورد آزمون قرار گرفت. یافته ها، نشان می دهد که با تغییر جزیی در پارامترهای اصلی این شاخص بویژه رویه و زمان می توان به اهداف رتبه ای فوق دست یافت. به عنوان نمونه، برای رسیدن به رتبه 100 در شاخص کل، باید رتبه زیرشاخص های شروع کسب وکار، مجوزهای ساخت، دسترسی به برق، ثبت دارایی و تجارت فرامرزی به ترتیب 20، 63، 38، 33 و 34 جایگاه بهبود یابند. برای این کار باید در زیر شاخص شروع کسب‎ وکار، زمان مورد نیاز 14 روز و تعداد رویه ها 4 مرحله؛ در زیرشاخص مجوزهای ساخت، تعداد رویه 6 مرحله و زمان 45 روز؛ در شاخص دسترسی به برق، تعداد رویه 1 مرحله و زمان 49 روز؛ در زیرشاخص ثبت دارایی، تعداد رویه ها 3 مرحله و زمان 14 روز و در زیرشاخص تجارت فرامرزی، زمان برای پذیرش مدارک و پذیرش مرزی صادرات به ترتیب 7 و 37 ساعت و زمان برای پذیرش مدارک و پذیرش مرزی واردات به ترتیب 22 و 95 ساعت کاهش پیدا کنند.

    کلید واژگان: شاخص سهولت انجام کسب و کار بانک جهانی, سناریو نویسی, تحقیق در عملیات, رتبه ایران
    Hamid Padash *, Bahman Khodapanah, Mehdi Ebrahimzadeh, Allahyar Beigi Firoozi
    Aim and introduction

    Ease of doing business (DB) is one of the well-known indices to determine whether or not the business environment of countries is optimal. The index has been published by the World Bank since 2003. The main purpose behind the DB is to develop economic activities, especially in the private sector, as well as to create a transparent and coherent legal environment for businesses to protect property rights and facilitate dispute resolution. When policymakers bind themselves to provide proposals for reform, laws, and regulations are then developed that make economic interactions more predictable, and provide merchants and traders with essential principles and information on arbitration and abuse. Such regulations will have a huge impact on stimulating people's tendencies towards economic growth and development.In Iran, the idea of improving the business environment has always been one of the principal solutions to address the country's economic problems over the past few years, provided by economists and experts. On the other hand, in recent years, many efforts have been made to improve Iran's DB rankings, but have often failed so that in recent years Iran's rank has steadily declined.

    Methodology

    Ease of DB is one of the well-known indices of the business environment in the countries; therefore, this study aimed to present and analyze scenarios to improve Iran's overall score and ranking in the ease of the DB index.For the analysis, the DB 2019 index data obtained from all countries. Then, the data were re-formulated according to the DB methodology to determine the scores of each of the sub-indices and their criteria; and, finally, using operational research, three different scenarios were tested in excel via the Solver Command. In these scenarios, the DTF score of the ease of DB index was targeted; then the best possible outcome was achieved through the evolutionary method by modifying the specified variables and considering the constraints imposed on them.

    Findings

    According to the analyses, if policymakers want to improve Iran's ranking in the ease of DB index by setting a specific goal of achieving a specific ranking, then the model constraints must first be restated and/or the extent of the change in the sub-indices to be achieved for model estimation. The scenario of changing and improving rank requires applying constraints for changing criteria so that the change is made at the lowest possible cost even with the most changes in the criteria. In other words, the change in time will be less costly than a change in the number of procedures and changes in the costs themselves.However, scenarios to improve the ease of the DB index have been formulated to facilitate the possibility of modifying any of the criteria and sub-indices. As this research focuses on sub-indices starting a business, dealing with construction permits, getting to electricity, registering property, and trading across borders, only political recommendations are offered to improve the country's performance in these sub-indices.

    Discussion and Conclusion

     Accordingly, targeting the 100th rank for the country, policymakers should take the following steps to improve the overall country’s rank to the targeted number:In sub-index starting a business, the number of procedures should be decreased from 10.5 days to 6.5 days. And the time should be decreased from 72.5 days to 58.5 days.In sub-index dealing with construction permits, the number of procedures and time should be decreased by 6 cases and 45 days, respectively, and reached to 6 procedures and 85 days.In sub-index getting electricity, the number of procedures and time should be decreased by 1 case and 49 days, respectively, and reached to 5 procedures and 28 days.In sub-index registering property, the number of procedures and time decreased by 3 cases and 14 days, respectively, and reached to 3 procedures and 17 days.In sub-index trading across borders, the time to accept documents and border acceptance of exports should be decreased by 7 and 37 hours, and reached 26 and 64 hours, respectively.In general, the scenario shows that in order to reach the 100nd rank in overall index, the rankings of sub-indices starting a business, dealing with construction permits, getting electricity, registering property, and trading across borders need to be improved by 20, 63, 38, 33 and 34 positions, respectively. The above changes will also be needed for this purpose

    Keywords: World Bank Ease of doing business index script writing operations research Iran rank
  • قاسم زارعی، زهرا کاظمی، الله یار بیگی فیروزی*

    افزایش کارایی بانک ها یکی از اقدامات اساسی در مسیر توسعه اقتصادی کشورها و شناخت بخش بندی شعب براساس رضایت مشتریان، به منظور اتخاذ جهت گیری استراتژیک بانک ها، ضروری است. هدف از پژوهش حاضر نعیین سطح کارایی شعب بانک سپه به منظور بخش بندی شعب براساس رضایت مشتریان از کیفیت خدمات بوده است. این پژوهش توصیفی از نوع زمینه یابی و از نوع مطالعات کاربردی بوده است و داده های موردنظر با استفاده از پرسش نامه مبتنی بر مولفه های کیفیت ادراک شده خدمات ارایه شده توسط زیتمل و همکارانش (2000) گردآوری شد. روایی پرسش نامه با استفاده از روایی صوری و محتوایی و پایایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری، 41 شعبه بانک سپه استان خورستان بوده است و از بین مشتریان تعداد 384 نفر با بهره گیری از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. در این مطالعه برای بررسی سطح کارایی شعب از روش تحلیل پوششی داده ها با بازدهی متغیر نسبت به مقیاس (BCC-I) در حالت ورودی محور و نرم افزار GAMS استفاده شده است. سپس به خوشه بندی کارایی شعب براساس رضایت مشتریان از کیفیت خدمات در بین شعب کارای سپه استان خوزستان پرداخته شده است. نتایج یافته های حاصل نشان می دهد که مشتریان خوشه اول (کاراترین شعبه ها) بیشترین اهمیت را به استفاده از تجهیزات مدرن در شعب و پاکیزگی و تمیزی، به کار بردن کارمندانی متخصص در جایگاه شغلی شان و خلق اعتماد، امنیت مالی در ذهن مشتریانشان داده اند، همچنین عوامل مربوط به «پاسخ گویی» و «همدلی»، بیشترین نمره را از مشتریان خوشه اول دریافت نموده اند.

    کلید واژگان: بخش بندی, کارایی, رضایت مشتریان, کیفیت خدمات
    Ghasem Zarei, Zahra Kazemi, Allahyar Beigi Firoozi*

    Increasing the efficiency of banks is one of the fundamental steps in the economic development of countries and recognizing the segmentation of branches based on customer satisfaction is essential for adopting the strategic orientation of banks. The purpose of this study was to determining the efficiency of Sepah Bank branches to segmentation of branches based on customer satisfaction with service quality. This research was a descriptive survey and applied study. Data were collected using a questionnaire based on the perceived quality of service components provided by Zitemel et al. (2000). Validity of the questionnaire was assessed by face and content validity and reliability was assessed through Cronbach's alpha coefficient. The statistical population consisted of 41 branches of Sepah Bank Economics in Khorestan province and 384 clients were selected as the sample of the study using stratified random sampling. In this study, for determining the level of efficiency of branches, Data Envelopment Analysis with Scale Variable Efficiency (BCC-I) in input-driven mode and GAMS software was used. Then, the efficiency of the branches is clustered based on customer satisfaction with the quality of service among the efficient branches of Khuzestan province's economy. The results show that first cluster customers are the most important in using modern equipment in the branches, cleanliness, employing specialized staff and creating trust, financial security in their minds. Also, the factors related to “responsiveness” and “empathy” received the highest score from first cluster customers.

    Keywords: Segmentation, efficiency, customer satisfaction, quality of service
  • محمد باشکوه اجیرلو*، ناصر سیف اللهی، الله یار بیگی فیروزی

    نقش قابلیت های بازاریابی در تجارت الکترونیک و توانایی آن در بهبود عملکرد سازمانهای صنعتی مورد توجه جدی محققان کسب و کار قرار گرفته است. در همین راستا هدف از این پژوهش بررسی تاثیر قابلیت های بازاریابی تجارت الکترونیکی و تجربه صادراتی بر عملکرد صادراتی با نقش واسطه ای کارایی توزیع است. این مطالعه از نظر هدف کاربردی، از نظر روش توصیفی- پیمایشی و از نظر گردآوری داده ها، کتابخانه ای- میدانی می باشد. جامعه ی آماری پژوهش عبارتند از مدیران سازمان صنعت، معدن و تجارت فارس که مجموع آنها 318 نفر می باشد. تعداد نمونه به کمک جدول مورگان به تعداد 158 نفر برآورد شده است. ولیکن با در نظر گرفتن تقریبا 10 درصد ریزش در پرسشنامه، تعداد 175نفر بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و پرسشنامه ها در بین آنها با مراجعه حضوری به سازمان صنعت، معدن و تجارت فارس توزیع شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه است. روایی پرسشنامه ها بر اساس روایی سازه، تشخیصی، واگرا و همگرا و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ با نرم افزار Smart PLS بررسی گردید. نتایج نشان داد که قابلیت های بازاریابی تجارت الکترونیکی، تجربه صادراتی و کارایی توزیع بر عملکرد صادراتی تاثیر مثبت دارند. قابلیت های بازاریابی تجارت الکترونیکی بر کارایی توزیع تاثیر مثبت دارد. ولی تجربه صادراتی بر کارایی توزیع تاثیر معنیداری ندارد. همچنین کارایی توزیع در ارتباط بین قابلیت های بازاریابی تجارت الکترونیکی و عملکرد صادراتی از نقش واسطه ای برخوردار می باشد. ولی کارایی توزیع در ارتباط بین تجربه صادراتی و عملکرد صادراتی از نقش واسطه ای برخوردار نمی باشد.

    کلید واژگان: : قابلیت های بازاریابی تجارت الکترونیکی, تجربه صادراتی, کارایی توزیع, عملکرد صادراتی
    Mohammad Bashokouh Ajirlo *, Naser Seifollahi, Allahyar Beigi Firoozi

    In this regard, the aim of this study was to investigate the effect of e-commerce marketing capabilities and export experience on export performance with the mediating role of distribution efficiency. This study is applied in terms of purpose, descriptive-survey method in terms of descriptive method, and library-field in terms of data collection. The statistical population of the study is the managers of Fars Industry, Mining and Trade Organization, which has a total of 318 people. The sample size is estimated at 158 with Morgan's table. However, considering approximately 10% drop in the questionnaire, 175 people were selected based on simple random sampling method and the questionnaires were distributed among them by referring to Fars Industry, Mining and Trade Organization in person. The data collection tool is a questionnaire. The validity of the questionnaires was evaluated based on the validity of the structure, diagnostic, divergent and convergent and its reliability with Cronbach's alpha coefficient with Smart PLS software. The results showed that e-commerce marketing capabilities, export experience and distribution efficiency have a positive effect on export performance. E-commerce marketing capabilities have a positive effect on the efficiency of distribution. But export experience does not have a significant effect on the efficiency of distribution. Distribution efficiency also plays a mediating role in the relationship between e-commerce marketing capabilities and export performance. But the efficiency of distribution does not play a mediating role in the relationship between export experience and export performance.

    Keywords: e-commerce marketing capabilities, export experience, distribution efficiency, Export performance
  • باقر عسگرنژاد نوری*، قاسم زارعی، الله یار بیگی فیروزی، جاوید نوری نژاد

    هدف از انجام این پژوهش، بررسی و تعیین تاثیر آمیخته بازاریابی سیاسی و ارزش ویژه برند احزاب سیاسی بر تعهد و وفاداری رای دهندگان در ایران است. جامعه آماری این پژوهش شهروندان واجد شرایط رای گیری در شهرستان تهران در سال 1396 می باشند. برای این منظور تعداد 384 نفر به روش نمونه گیری تصادفی در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه بود که تعداد 14 پرسش برای سنجش آمیخته بازاریابی سیاسی، 24 پرسش برای سنجش ارزش ویژه برند، 2 پرسش برای سنجش تعهد و 2 پرسش به منظور وفاداری رای دهندگان بین پاس خ دهندگان توزیع شد. تحلیل یافته ها با استفاده از نرم افزار لیزرل انجام گرفت و نتایج نشان داد که آمیخته بازاریابی سیاسی بر ارزش ویژه برند و تعهد و وفاداری رای دهندگان تاثیر مستقیم و معناداری دارد. همچنین مشخص شد که ارزش ویژه برند بالا می تواند بعنوان متغیر میانجی، ارتباط بین آمیخته بازاریابی سیاسی و تعهد و وفاداری رای دهندگان را تقویت نماید.

    کلید واژگان: بازاریابی سیاسی, آمیخته بازاریابی سیاسی, ارزش ویژه برند احزاب سیاسی, تعهد رای دهندگان, وفاداری رای دهندگان
    Bagher Asgarnezhad Nouri *, Ghasem Zarei, Allahyar Beigi Firoozi, Javid Nourinezhad

    The purpose of this study is to investigate and determine the effect of political marketing mix and brand equity of political parties on voter commitment and loyalty in Iran. The statistical population of this study is eligible citizens in Tehran in 1396. The statistical population of this study is citizens eligible to vote in Tehran. For this purpose, 384 people were selected by available random sampling method. The instrument used in this research was a questionnaire that 14 questions were distributed to measure the political marketing mix, 24 questions to measure brand equity and 2 questions to measure voter commitment and 2 questions to measure voter loyalty were distributed among respondents. The findings were analyzed using LISREL software and the results showed that the political marketing mix has a direct and significant effect on brand equity and voter commitment and loyalty. It was also found that high brand equity can, as a mediating variable, strengthen the relationship between political marketing mix and voter commitment and loyalty.

    Keywords: Political Marketing, Political Marketing Mix, brand equity of political parties, voter commitment, voter loyalty
  • قاسم زارعی، توکل شرفی، الله یار بیگی فیروزی*

    در دنیای سازمانی، زنان از فرصت های بیشتری برای حضور و رقابت با مردان برخوردار شده اند. با وجود افزایش مشارکت زنان در سازمان ها، پیشرفت و ورود زنان به مقام های عالی با موانعی روبروست که تحت عنوان سقف شیشه ای شناخته می شود. در این راستا پژوهش حاضر با هدف شناسایی موانع پیش روی ارتقای زنان با استفاده از روش کیفی کیو در شرکت ملی نفت ایران انجام گرفت. بدین ترتیب که گزاره های کیو از طریق 19 مطالعه انتخاب شده بر اساس پروتکل پژوهش و منابع رسانه ای مانند نشریات، روزنامه ها، برنامه های تلویزیونی و گفتگو با افراد خبره و نخبگان اکتشاف گردید. در ادامه پرسشنامه ای متشکل از 39 کارت و یک پاسخنامه (نمودار کیو) در اختیار 43 نفر از خبرگان قرار گرفت که نظر خود را برمبنای یک طیف کاملا موافقم (4+) تا کاملا مخالفم (4-) مشخص نمایند. داده های جمع اوری شده از طریق تحلیل عاملی اکتشافی نوع کیو با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که هفت پنداشت و گروه ذهنی در خصوص موانع پیش روی زنان در دست یابی به سمت های مدیریتی وجود دارد. در این الگوهای ذهنی، گزاره های «مهارت کم تر زنان در بازی های سیاسی»، «توانایی کم زنان در تحمل فشارهای روانی مشاغل مدیریتی»، «اولویت خانواده نسبت به کار برای زنان»، «وابستگی زنان از نظر جغرافیایی و محل زندگی به مردان» و «نیازمند بودن زنان به برنامه کاری منعطف» با امتیاز عاملی بیشتر از مهم ترین موانع ارتقای شغلی زنان بودند.

    کلید واژگان: ارتقای زنان, سقف شیشه ای, شرکت ملی نفت ایران, روش کیو
    Ghasem Zarei, Tavakol Sharafi, Allahyar Beigi Firoozi*

    In the organizational world, women have more opportunities to participate and compete with men. Despite the increasing participation of women in organizations, the advancement and entry of women into high positions faces obstacles known as the glass ceiling. In this regard, the present study was conducted with the aim of identifying barriers to the promotion of women using the qualitative Q method in the National Iranian Oil Company. Q statement were explored through 19 selected studies based on research protocols and media sources such as publications, newspapers, television programs, and conversations with experts and elites. Then, a questionnaire consisting of 39 cards and an answer sheet (Q diagram) was given to 43 experts who expressed their opinion based on a range of strongly agree (+4) to strongly disagree (4-). The collected data were analyzed by Q-type explorative factor analysis using SPSS software. The results showed that there are seven perceptions and mental groups about the obstacles faced by women in achieving managerial positions. In these mental models, the statements “less skill of women in political games”, “less ability of women to bear the psychological pressures of managerial jobs”, “family priority over work for women”, “Womenchr(chr('39')39chr('39'))s dependence on men in terms of geography and place of residence” “need a flexible work plan” were among the most important barriers to womenchr(chr('39')39chr('39'))s career advancement.

    Keywords: Women's Promotion, Glass Ceiling, National Iranian Oil Company, Q Method
  • باقر عسگرنژاد نوری*، میلاد سلطانی، الله یار بیگی فیروزی

    امروزه پیشرفت سریع فناوری اطلاعات، ارتباطات و دسترسی به انواع راه های ارتباطی، سازمان ها را به ارایه خدمات نوین و کارا مجبور ساخته است. که در این میان بانکها به عنوان یکی از سازمان هایی هستند که بیشترین سهم را در اقتصاد کشور دارند از این رو مدیران سازمان های موفق باید تلاش کنند عوامل موثر بر پذیرش فناوری بانکداری الکترونیک را شناسایی نمایند. در این پژوهش با رویکردی متفاوت، یعنی رویکرد فراتحلیل به بررسی عوامل موثر بر پذیرش فناوری بانکداری الکترونیک پرداخته شده است. جامعه آماری پژوهش شامل تمام مطالعات داخلی و خارجی انجام شده تا انتهای سال 2017 است که به بررسی عوامل موثر بر پذیرش فناوری بانکداری الکترونیک پرداخته اند. مجموع مطالعات و پژوهش های جمع آوری شده مشتمل بر 145 مطالعه بود. با توجه به استانداردهای رویکرد فراتحلیل تعداد 17 مطالعه حذف گردید و در مجموع 128 پژوهش انتخاب شد. نتایج نشان داد که عوامل فناوری بر سودمندی درک شده، تمایل به استفاده از فناوری و استفاده از فناوری تاثیر مثبت و معنادار دارد و همچنین عوامل سازمانی  و عوامل اجتماعی بر سودمندی درک شده، سهولت استفاده درک شده، نگرش نسبت به فناوری، تمایل به استفاده از فناوری و استفاده از فناوری تاثیر مثبت و معنادار دارد و عوامل فردی بر سودمندی درک شده، سهولت استفاده درک شده، نگرش نسبت به فناوری و استفاده از فناوری تاثیر مثبت و معنادار دارد. تاثیر متغیرهای عوامل فناوری بر سهولت استفاده درک شده، نگرش نسبت به فناوری، همچنین عوامل فردی بر تمایل به استفاده از فناوری تایید نشد.

    کلید واژگان: عوامل فناوری, عوامل سازمانی, عوامل اجتماعی, عوامل فردی, رویکرد فراتحلیل
    Bagher Asgarnezhad Nouri*, Milad Soltani, Allahyar Beigi Firoozi

    Today communication and access to a variety of communication channels, has forced organizations to provide new and efficient services. In the meantime, banks are one of the organizations that have the largest share in the countrychr(chr('39')39chr('39'))s economy, so the managers of successful organizations should try to identify the factors affecting the adoption of electronic banking technology. In this research, with a different approach, meta-analysis approach, the factors affecting the adoption of electronic banking technology have been investigated. The statistical population of the study includes all domestic and foreign studies conducted up to the end of 2017 that have examined the factors affecting the adoption of electronic banking technology. The total number of studies and researches collected included 145 studies. According to the standards of meta-analysis approach, 17 studies were excluded and a total of 128 studies were selected. The results showed that technology factors have a positive and significant effect on perceived usefulness, willingness to use technology and use of technology, as well as organizational and social factors on perceived usefulness, perceived ease of use, attitude towards technology, willingness to use It has a positive and significant effect on technology and the use of technology, and individual factors have a positive and significant effect on perceived usefulness, perceived ease of use, attitude toward technology, and the use of technology. The effect of technology factor variables on perceived ease of use, attitudes toward technology, as well as individual factors on the willingness to use technology was not confirmed.

    Keywords: Technology factors, organizational factors, social factors, individual factors, meta-analysis approach
  • حسین رحیمی کلور*، زهرا کاظمی، الله یار بیگی فیروزی
    زمینه

    بحث جو اخلاقی نیروی فروش زمینه ساز همدلی و شادکامی کارکنان فروش و عاملی محوری در تعیین هویت آنان است. از این رو هدف اصلی این مطالعه تاثیر جو اخلاقی نیروی فروش بر هویت سازمانی آنان با در نظر گرفتن نقش میانجی شادکامی سازمانی و همدلی می باشد.

    روش

     این مطالعه از نظر هدف کاربردی، از نظر روش توصیفی- پیمایشی و از نظر گردآوری داده ها، کتابخانه ای- میدانی می باشد. جامعه ی آماری شامل شرکت های بیمه ای خصوصی استان آ ذربایجان شرقی می باشد که تعداد کل نیروی فروش آن ها 245 نفر می باشد. به دلیل پایین بودن تعداد افراد جامعه ی آماری، نمونه گیری انجام نگرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه الکترونیکی است. روایی پرسشنامه ها بر اساس روایی سازه، تشخیصی، واگرا و همگرا و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ، آزمون فرضیه های تحقیق با نرم افزار  Smart PLS بررسی گردید.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد که جو اخلاقی نیروی فروش بر شادکامی سازمانی، همدلی و هویت سازمانی تاثیر معنادار مثبتی دارند. شادکامی سازمانی در رابطه بین جو اخلاقی نیروی فروش و هویت سازمانی نقش میانجی دارد. همچنین همدلی در رابطه بین جو اخلاقی نیروی فروش و هویت سازمانی نقش میانجی ایفا می کند.

    نتیجه گیری

    جو اخلاقی نیروی فروش هم به صورت مستقیم و از طریق ارتقای همدلی و شادکامی سازمانی بر هویت سازمانی فروشندگان موثر است. لذا مدیران شرکت ها نیازمند برنامه ریزی هایی برای بهبود جو اخلاقی نیروی فروش هستند.

    کلید واژگان: جو اخلاقی نیروی فروش, شادکامی سازمانی, همدلی, هویت سازمانی, صنعت بیمه
    Background

    The discussion of the ethical climate of the sales force is the basis of empathy and happiness of sales staff and a central factor in determining their identity. Therefore, the main purpose of this study is the effect of sales force ethics on their organizational identity by considering the mediating role of organizational happiness and empathy.

    Method

    This study is applied in terms of purpose, descriptive-survey method in terms of data and library-field in terms of data collection. The statistical population includes private insurance companies of East Azerbaijan province with a total sales force of 245 people. Due to the low number of people in the statistical population, sampling was not performed. The data collection tool is an electronic questionnaire. Validity of questionnaires based on construct validity, diagnostic, divergent and convergent and its reliability with Cronbachchr('39')s alpha coefficient. The research hypotheses were tested with Smart PLS software.

    Results

    The findings showed that the ethical climate of sales force has a significant positive effect on organizational happiness, empathy and organizational identity. Organizational happiness mediates the relationship between the ethical climate of the sales force and organizational identity. Empathy also plays a mediating role in the relationship between the ethical climate of the sales force and organizational identity.

    Conclusion

    The ethical climate of the sales force also directly affects the organizational identity of sellers by promoting empathy and organizational happiness. Therefore, company managers need plans to improve the ethical climate of the sales force.

    Keywords: Ethical climate of sales force, Organizational happiness, Empathy, Organizational identity, Insurance industry
  • محمد باشکوه*، ناصر سیف اللهی، الله یار بیگی فیروزی

    هدف از این پژوهش بررسی تاثیر روابط مصرف کننده با نام تجاری بر وفاداری برند در بستر تجارت اجتماعی با در نظر گرفتن نقش تعدیلگر ویژگی های مرتبط با تعامل شبه اجتماعی است. جامعه ی آماری پژوهش عبارتند از افراد فعال در شبکه اجتماعی اینستاگرام که تا به حال قصد خرید از سایت دیجی کالا را داشته اند (خرید کرده اند یا نکرده اند) و اطلاعاتی در زمینه قصد خریدشان یا خریدشان را در این شبکه ی اجتماعی منتشر کرده اند. در این پژوهش بر اساس فرمول کوکران برای تعداد 1100 نفر جامعه آماری، حجم نمونه 248 نفر به دست آمد. پرسشنامه پژوهش حاضر ترکیبی از پرسشنامه  گیوانیس و آتانوسوپلو در سال 2018 و زهیر در سال 2012 می باشد. روایی پرسشنامه ها بر اساس روایی سازه، تشخیصی، واگرا و همگرا و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ با نرم افزار Smart PLSبررسی گردید. نتایج نشان داد که روابط مصرف کننده با نام تجاری و ابعاد آن (رضایتمندی مشتری، اعتماد مشتری، تعهد مشتری و تجربه برند) بر وفاداری برند در بستر تجارت اجتماعی تاثیر مثبت دارند. همچنین ویژگی های مرتبط با تعامل شبه اجتماعی در ارتباط بین روابط مصرف کننده با نام تجاری و وفاداری برند از نقش تعدیلگر برخوردار می باشد.

    کلید واژگان: روابط مصرف کننده با نام تجاری, وفاداری برند, بستر تجارت اجتماعی, ویژگی های مرتبط با تعامل شبه اجتماعی
    Mohammad Bashokouh *, Naser Seifollahi, Allahyar Beigi Firoozi

    The aim of this study was to investigate the effect of consumer relations with the brand on brand loyalty in the context of social trade, taking into account the moderating role of features related to parasocial interaction. The statistical population of the study includes people active in the Instagram social network who have ever intended to buy (purchased or not) from Digi Kala site and information about their intention to buy or purchase in this network. They have published a social post. In this study, based on the Cochran's formula for 1100 statistical population, a sample size of 248 people was obtained. The present research questionnaire is a combination of Giovanis and Athanasopoulou questionnaires in 2018 and Zehir in 2012. The results showed that consumer relations with the brand and its dimensions (customer satisfaction, customer trust, customer commitment and brand experience) have a positive effect on brand loyalty in the context of social business. Also, the characteristics related to parasocial interaction in the relationship between consumer relations with the brand and brand loyalty play a moderating role.

    Introduction

    Social business provides a good platform for long-term consumer relationships with the brand. Social business has emerged from the integration of different fields. The main emphasis of social business is on combining social activities with online marketing and sales. (Turban et al, 2011). Social marketing includes scientific and practical areas of business. Thus, social business can be considered as a subset of social marketing that deals with online shopping. The other roots of social commerce are communication and collaboration theories, virtual societies and the virtual world, and finally, the main roots are e-commerce (or e-business) with different business models (Borden and Mahamane, 2020). No previous research has found that consumer relationships with brand and brand loyalty have been studied in Digi Kala, and the information gap is palpable. Therefore, this study seeks to answer the question that the impact of consumer relations with the brand and its dimensions (customer satisfaction, customer trust, customer commitment and brand experience) on brand loyalty in the context of social business considering the moderating role of features. How is it related to quasi-social interaction?

    Case study

    The statistical population of this study is people who have been active in the social network Instagram, they have ever intended to buy from the Digi Kala website, and have published information about their intention to buy on this social network. Materials and Methods Samples selected in this study from the participants in Digi Kala's "Listen Contest" who answered the questions of this contest based on the information about the goods introduced on Instagram of Digi Kala, and through this to their account Access was available, selected, the statistical population was 1,100 people, and the number of samples was calculated based on the Cochran's formula, calculation, and sample size was 284. A standard questionnaire was used to collect information in this study.

    Discussion and Results 

    The results showed that consumer relations with the brand and its dimensions (customer satisfaction, customer trust, customer commitment and brand experience) have a positive and significant effect on brand loyalty in the social trading platform. Therefore, the first main hypothesis and the first to fourth sub-hypotheses were confirmed. Also, the characteristics related to parasocial interaction have a positive and significant effect on the relationship between consumer relations with the brand and brand loyalty.

    Conclusion

    The results of this study were examined in the form of two main hypotheses. The results obtained from the first main hypothesis showed that consumer relations with the brand have a positive and significant effect on brand loyalty. In a competitive market, companies seek to gain and develop a competitive advantage by differentiating their brand from other competitors. The second main hypothesis in this study examined the role of moderating the characteristics associated with parasocial interaction in the relationship between consumer relationship with brand and brand loyalty. Increasing parasocial interaction in the context of social commerce can facilitate the consumer-brand relationship and create the ground for the formation of sustainable brand loyalty in consumers.

    Keywords: Brand Consumer Relations, Brand Loyalty, Social Trading Platform, Features Related to parasocial Interaction
  • حسین رحیمی کلور، زهرا کاظمی، الله یار بیگی فیروزی*
    هدف از این پژوهش بررسی تاثیر خصوصیات شخصیتی برند، تعامل مصرف کننده با برند و تعامل شبه اجتماعی بر ارزش ویژه برند مبتنی بر مصرف کننده با نفش واسطه ای عشق برند است. جامعه ی آماری پژوهش عبارتند از افراد فعال در شبکه اجتماعی اینستاگرام که تا به حال قصد خرید از سایت دیجی کالا را داشته اند (خرید کرده اند یا نکرده اند) و اطلاعاتی در زمینه قصد خریدشان یا خریدشان را در این شبکه ی اجتماعی منتشر کرده اند. در این پژوهش بر اساس فرمول کوکران برای جامعه نامحدود، حجم نمونه 348 نفر به دست آمد. به منظور اندازه گیری مولفه های خصوصیات شخصیتی برند، از پرسشنامه گراهمن و همکاران (2009) استفاده شد. عشق برند با استفاده از پرسشنامه لوریو و همکاران (2009)، تعامل مصرف کننده با برند با استفاده از پرسشنامه تسای و من (2013)، تعامل شبه اجتماعی با استفاده از پرسشنامه کیتزمن (2011) و ارزش ویژه برند، با استفاده از پرسشنامه ماچادو و همکاران (2019) مورد سنجش انجام گرفت. روایی پرسشنامه ها بر اساس روایی سازه، تشخیصی، واگرا و همگرا و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ با نرم افزار Smart PLSبررسی گردید. نتایج نشان داد که خصوصیات شخصیتی مردانه برند و خصوصیات شخصیتی زنانه برند بر ارزش برند مبتنی بر مصرف کننده تاثیر مثبت دارند. عشق برند در ارتباط بین خصوصیات شخصیتی برند و ارزش برند مبتنی بر مصرف کننده از نقش واسطه ای برخوردار می باشد. همچنین تعامل مصرف-کننده با برند و تعامل شبه اجتماعی بر ارزش برند مبتنی بر مصرف کننده تاثیر مثبت دارند.
    کلید واژگان: خصوصیات شخصیتی برند, ارزش ویژه برند مبتنی بر مصرف کننده, عشق برند, تعامل مصرف کننده با برند, تعامل شبه اجتماعی
    Hossein Rahimi Kellour, Zahra Kazemi, Allahyar Beigi Firoozi *
    The purpose of this study is to investigate the effect of brand personality traits, consumer interaction with brand and quasi-social interaction on brand equity based on consumer and the mediating role of brand love. The statistical population of the study consists of individuals active on the social networking site Instagram who have had a purchase (whether or not they bought) from the DJ site, and information about their intention to buy or purchase on this network. Have released a social one. In this study, based on Cochran formula for unlimited society, the sample size was 348 people. Grahamman et al. (2009) questionnaire was used to measure the components of brand personality traits. Brand Love Using the Lorrio et al. (2009) Questionnaire, Consumer Interaction with the Brand Using the Tsai and Man Questionnaire (2013), Quasi-Social Interaction Using the Kitzman Questionnaire (2011), and Brand Equity, Using the Questionnaire Machado et al. (2019) measured. The validity of the questionnaires was assessed by construct validity, diagnostic, divergent and convergent and its reliability was assessed by Cronbach's alpha coefficient using Smart PLS software. The results showed that masculine brand personality and feminine brand personality traits had positive effect on consumer brand value. Brand love plays a mediating role in the relationship between brand personality and consumer value brand. Also, consumer-brand interaction and quasi-social interaction have a positive effect on consumer-brand value
    Keywords: Brand personality traits, Consumer-based brand equity, Brand love, Consumer-brand interaction, Quasi-social interaction
  • ناصر سیف اللهی*، الله یار بیگی فیروزی

    آموزش فنی و حرفه ای، توان تاثیرگذاری بالایی بر نرخ رشد، اشتغال و تولید را دارد. توجه به توسعه و گسترش آموزش های فنی حرفه ای  متناسب با نیاز هر منطقه می تواند در توسعه اقتصادی، اجتماعی و محیطی  منتهی شود. هدف از انجام پژوهش حاضر تدوین استانداردهای مرتبط با حرفه زنبورداری، کرم ابریشم و حشرات مفید مطابق با دستورالعمل دیکوم اصلاح شده است. روش تحقیق بکار رفته بر اساس روش داده بنیاد بود. با استفاده از روش داده بنیاد در شش گام داده های موردنیاز گردآوری شد. در بخش کمی با تدوین استانداردهای آموزشی در دو بخش استانداردهای شایستگی و استانداردهای عملکردی، استانداردهای مرتبط با حوزه سه بخش تدوین شد. مشارکت کنندگان بالقوه در بخش کیفی پژوهش، خبرگان و صاحبنظران حوزه زنبوداری، صنعت زنبوداری، کرم ابریشم و حشرات مفید بود که از میان، مدیران، کارشناسان و مربیان آموزش فنی حرفه ای و اساتید  گروه مدیریت و کشاورزی دانشگاه انتخاب شدند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 15 نفر به مشارکت در پژوهش دعوت شدند. فرآیند کدگذاری داده‌ها در تیوری داده بنیاد در 3 گام کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی صورت می‌گیرد در هر یک از این مراحل، کد یا کدهای الصاق شده باید داده‌های مرتبط با خود را به سطح اشباع برسانند. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت با استفاده از راهبردهای نیازسنجی، مشارکت ذینفعان، آموزش مربیان، آینده پژوهی شغلی و برنامه ریزی، آشنایی کارآموزان با بازارکار و مشاوره و هدایت شغلی، می توان تناسب آموزش های فنی و حرفه ای با نیاز های بازارکار را محقق کرد.

    کلید واژگان: کارآفرینی, بازار کار, آموزش فنی و حرفه ای, تدوین استاندارد
    Naser Seifollahi *, Allahyar Beigi.firoozi

    Technical and vocational education has the potential to have a high impact on growth rates, employment and production. Paying attention to the development and expansion of vocational technical training tailored to the needs of each region can lead to economic, social and environmental development. The purpose of this study is to develop an indigenous model for the development of technical and vocational education tailored to the needs of the labor market and regional capacity in the beekeeping, silkworm and beneficial insects industry in Ardabil province. The research method used was based on the foundation data method. The required data were collected in six steps using the foundation data method. In the quantitative part, by formulating educational standards in two parts, competency standards and performance standards, standards related to the field of three parts were developed. Potential participants in the qualitative part of the research, experts in the field of beekeeping, beekeeping industry, silkworms and insects were useful. Purposeful sampling method 15 people were invited to participate in the study. The data encoding process in foundation data theory takes place in three steps: open coding, axial coding, and selective coding. In each of these steps, the attached code or codes must saturate the related data. Based on the research findings, it can be concluded that using needs assessment strategies, stakeholder participation, coaching training, career prospecting and planning, trainees' familiarity with the job market and career counseling and guidance,technical training and Achieved a profession with labor market needs.

    Keywords: Entrepreneurship, Labor Market, Technical, Vocational Education, Standard Development
نمایش عناوین بیشتر...
فهرست مطالب این نویسنده: 32 عنوان
  • الله یار بیگی فیروزی
    الله یار بیگی فیروزی
    دانشجوی دکتری مدیریت بازرگانی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
نویسندگان همکار
  • ناصر سیف اللهی
    : 8
    ناصر سیف اللهی
    استاد تمام اقتصاد- مدیریت ،گروه مدیریت بازرگانی گرایش بازاریابی- دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه محقق اردبیلی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
  • دکتر محمد باشکوه
    : 8
    دکتر محمد باشکوه
    استاد تمام مدیریت بازرگانی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
  • زهرا کاظمی سراسکانرود
    : 2
    زهرا کاظمی سراسکانرود
    دانشجوی دکتری رشته بازاریابی، گروه مدیریت بازرگانی، دانشکده علوم اقتصادی و اداری، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران
  • علیرضا حمیدزاده اربابی
    : 1
    علیرضا حمیدزاده اربابی
  • فرزانه والی
    : 1
    فرزانه والی
  • دکتر میثم شیرخدایی
    : 1
    دکتر میثم شیرخدایی
    دانشیار بازاریابی بین الملل، گروه مدیریت بازرگانی، دانشکده علوم اقتصادی و اداری، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال