به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
مقالات رزومه:

دکتر محمدعلی سلیمانی

  • الهام حسن نیا، محمدعلی سلیمانی، محمدرضا شیخی*، احد علیزاده
    سابقه و هدف

    در سال های اخیر، اثربخشی مداخلات آموزشی در روان کاوی در درمان بیماری های مزمن مورد توجه قرار گرفته است. لذا این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش گروهی ذهن آگاهی بر اضطراب، استرس و افسردگی مادران دارای فرزند دارای اختلال یادگیری انجام شده است.

    مواد و روش ها

    این کارآزمایی بالینی با شرکت 60 مادر دارای فرزند دارای اختلال یادگیری در شهر قزوین در سال 1400 انجام شد. شرکت کنندگان به دو گروه کنترل و مداخله تقسیم شدند. اطلاعات با استفاده از چک لیست اطلاعات دموگرافیک و DASS-21 در هر دو گروه کنترل و مداخله جمع آوری شد. گروه مداخله 8 جلسه آموزش ذهن آگاهی را به صورت گروهی دریافت کردند. داده ها با استفاده از نرم افزار R مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که میانگین نمرات قبل از مداخلات استرس (7.6±13.31)، اضطراب (3.33±4.11) و افسردگی (93/5±26/10) در مادران هر دو گروه تفاوت معنی داری نداشت. این مداخله توانست استرس، اضطراب و افسردگی مادران دارای فرزند دارای اختلال یادگیری را در 2 ماه پیگیری در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری افزایش دهد و تفاوت آماری معنی داری را نشان دهد (P≤0.05)

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که آموزش گروهی ذهن آگاهی بر میزان استرس، اضطراب و افسردگی مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال یادگیری تاثیرگذار است و توصیه می شود از نتیجه گیری های پژوهش حاضر در طراحی روش های درمانی و برنامه های آموزشی برای والدین دارای کودکان مبتلا به اختلال یادگیری استفاده شود.

    کلید واژگان: استرس, اضطراب, افسردگی, ذهن آگاهی, مادران, اختلال یادگیری
    Elham Hasannia, Mohammadali Soleimani, Mohammadreza Sheikhi*, Ahad Alizade
    Background and Objective

    This study has been done to determine the effect of mindfulness group training on anxiety, stress, and depression in mothers with children with a learning disorder.

    Materials and Methods

    This clinical trial has been executed with the participation of 60 mothers with children with a learning disorder in Qazvin in 2021. The participants were divided into two groups control and intervention. The information was collected by using a demographic data checklist and DASS-21 questionnaire (before intervention, immediately after intervention, and two months after intervention) in both groups. The intervention group received 8 sessions. The data was analyzed by using descriptional statistics tests, T-test, and variance with repetitive amounts and through the R software.

    Results

    The results showed that the average scores before the interventions of stress (7.6±13.31), anxiety (3.33±4.11), and depression (10.26±5.93) in the mothers in both groups, had no meaningful difference. This intervention was able to significantly increase the stress, anxiety, and depression in mothers with children with a learning disorder in 2 months of follow-up after the intervention in the test group, in comparison with the control group, and illustrate a meaningful statistical difference (P˂0.05).

    Conclusion

    Based on the findings it can be concluded that mindfulness group training is influential on the amount of stress, anxiety, and depression in mothers with children with a learning disorder and it is recommended to use the conclusions of the current investigation in designing therapeutic and educational programs for parents with children with a learning disorder.

    Keywords: Stress, Anxiety, Depression, Mindfulness, Mothers, Learning Disorder, Learning Disabilities
  • رضا ضیغمی، سیده زهرا میراحمدی*، محمدعلی سلیمانی، مهدی رنجبران
    پیش زمینه و هدف

    غربالگری اختلالات شناختی در روان پزشکی (SCIP) مقیاس مختصری است که برای تشخیص نقایص شناختی در بیماران مبتلا به اختلالات روانی ازجمله اسکیزوفرنی طراحی شده است. لذا در این مطالعه، همگرایی مقیاس غربالگری اختلالات شناختی در روان پزشکی (SCIPS) با ابزارهای هم ارز در بیماران دارای اختلال اسکیزوفرنی موردبررسی قرار گرفت.

    مواد و روش کار

    در یک گروه 58 نغره از بیماران مبتلا به اسکیزوقرنی، مقیاس SCIPS و آزمون های شناختی استاندارد هم ارز شامل آزمون حافظه فعال WMT، آزمون یادگیری کلامی فوری VLT-I، آزمون تسلط کلامی VFT، آزمون یادگیری کلامی با تاخیر VLT-D و آزمون سرعت پردازش PST انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که در بیماران اسکیزوفرنی، هر زیر تست همبستگی معنی داری با نمره کلی SCIP داشت که نشان دهنده پایایی درونی قابل قبول SCIP در بیماران هست. همچنین همبستگی مناسب بین تست های SCIP و سایر تست ها به جز VFT وجود دارد.

    نتیجه گیری

    درمجموع نتایج مطالعه حاضر بیانگر همگرایی قابل قبول مقیاس غربالگری اختلالات شناختی در روان پزشکی SCIPS در بررسی نقایص شناختی بیماران مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی است.

    کلید واژگان: اختلال شناختی, مقیاس, اسکیزوفرنی
    Reza Zeighami, Seyyed Zahra Mirahmadi*, MohammadAli Soleimani, Mehdi Ranjbaran
    Background & Aim

    Screening for Cognitive Impairment in Psychiatry (SCIP) is a short scale designed to diagnose cognitive deficits in patients with mental disorders, including schizophrenia. Therefore, in this study, the convergence of the Screen for Cognitive Impairment in Psychiatry Scale (SCIPS) with equivalent instruments in patients with schizophrenia was investigated.

     Materials & Methods

    In a group of 58 patients with schizophrenia, the SCIPS scale and a number of standard cognitive tests including a WMT working memory test, a VLTI immediate verbal learning test, a VFT verbal fluency test, and a delayed verbal learning test And a PST processing speed test was performed.

    Results

    The results showed that in schizophrenic patients, each subtest had a significant correlation with SCIP overall score, which indicates acceptable internal reliability of SCIP in patients. Also, there is a good correlation between SCIP tests and other tests except VFT.

    Conclusion

    Overall, the results of the present study indicate an acceptable convergence of the Screen for Cognitive Impairment in Psychiatry Scale in examining the cognitive deficits of patients with schizophrenia.

    Keywords: Cognitive Impairment, Scale, Schizophrenia
  • محمدعلی سلیمانی، زکریا فتاحی*، لیلی یکه فلاح، مهدی رنجبران
    سابقه و هدف

     بیماران ترومایی پذیرش شده در بخش اورژانس در معرض به خطر افتادن وضعیت بالینی و اختلال مراقبتی قرار دارند که جهت جلوگیری از اختلال مراقبتی و وضعیت های مخاطره آمیز نیاز به بررسی دقیق و اقدامات سریع و مناسب دارند. این مطالعه باهدف تعیین تاثیر اجرای گروه واکنش سریع پرستاری بر پیامد بیماران مالتیپل تروما (ترومای سر و تروماهای باز) مراجعه کننده به بخش اورژانس انجام شد.

    مواد و روش ها

     این پژوهش نیمه تجربی مداخله ای توسط گروه واکنش سریع پرستاری با حضور دو نفر از اعضای گروه در هر نوبت، در اورژانس مرکز آموزشی درمانی طالقانی شهر کرمانشاه، بر روی 280 بیمار مراجعه کننده به بخش اورژانس به روش تخصیص غیر تصادفی در دو گروه (کنترل:140، مداخله:140) انجام شد. در گروه کنترل، بیماران طبق روال جاری بخش اورژانس تحت ارزیابی و مراقبت بودند. در گروه مداخله، گروه واکنش سریع پرستاری وارد عمل شد. بیماران با سطح تریاژ پایین و نیاز به مراقبت های ویژه را تا تعیین نهایی تحت مانیتورینگ مداوم و اقدامات لازم و به موقع و سریع قراردادند. پیامد و نتایج اقدامات برای هر دو گروه ثبت شد. از فرم جمع آوری اطلاعات پژوهشگر ساخته برای جمع آوری داده ها استفاده شد. در پایان، داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 تجزیه وتحلیل شدند. برای مقایسه پیامدهای کمی و کیفی دو گروه کنترل و مداخله به ترتیب از آزمون های تی مستقل و آزمون کای- دو استفاده شد.

    یافته ها

     بین گروه واکنش سریع پرستاری در بخش اورژانس و پیامد بیماران مالتیپل تروما (ترومای سر و تروماهای نافذ) رابطه معنی داری ازنظر آماری وجود دارد (027.=p). در گروه کنترل بیش از دو برابر گروه مداخله، بیماران به بخش مراقبت های ویژه منتقل شدند (010.=p). سطح تریاژ بیماران گروه مداخله درنهایت نسبت به ابتدای مراجعه به اورژانس به طور قابل توجهی افزایش یافت (001.>p). طول مدت اقامت بیماران گروه مداخله نسبت به گروه کنترل، در بخش اورژانس نیز به طور قابل توجهی کاهش پیدا کرد (001.>p). موفقیت در نتایج کد 99، نیز به طور معنی داری افزایش داشت (015.=p). از دیگر نتایج مطالعه کاهش میزان مرگ ومیر، کاهش اعلام کد 99 و افزایش میزان ترخیص از بخش اورژانس بود.

    نتیجه گیری

     مرگ، ایست های قلبی-تنفسی ناگهانی، پذیرش بدون برنامه و ناخواسته در بخش مراقبت های ویژه از رویدادهای نامطلوبی هستند که بیماران پذیرش شده ی دچار تروما را در بیمارستان تهدید می کند، می توان از گروه واکنش سریع پرستاری با مانیتورینگ بیماران بدحال و انجام اقدامات سریع و به موقع از این رویدادهای مخاطره آمیز و تهدیدکننده حیات بیماران پیشگیری کرد.

    کلید واژگان: گروه واکنش سریع پرستاری, مالتیپل تروما, بخش اورژانس, پیامدها در بیماران مالتیپل تروما
    Mohammad Ali Soleimani, Zakariya Fattahi*, Leili Yekefallah, Mehdi Ranjbaran
    Background and Objective

    Trauma patients admitted to the emergency department are exposed to the risk of clinical conditions and care disorders, which require careful examination and appropriate measures to prevent care disorders and risky situations. The present study aimed to determine the effect of the implementation of the rapid response nursing team on the outcome of multiple trauma patients (head trauma and open trauma) referred to the emergency department.

    Materials and Methods

    This quasi-experimental intervention research was carried out by This semi-experimental interventional research by the rapid response nursing team with the presence of two team members in each shift in the Emergency Department of Taleghani Medical Education Center in Kermanshah on 280 patients referred to the emergency department by non-random allocation method in two groups (control: 140, intervention: 140). In the control group, patients were evaluated and cared for according to the routine of the emergency department. In the intervention group, the rapid response nursing team was put into action. The patients who met the inclusion criteria were accurately triaged and leveled upon arrival. Thereafter, immediately after being admitted to the emergency room, according to priority and level determination, all admitted patients were evaluated and monitored again in terms of consciousness level, vital signs, and clinical status in short rounds. Patients with a low triage level and the need for special care were subjected to continuous monitoring and necessary measures in a timely and fast manner until the final determination. The outcome and results of the measures were recorded for both groups. A researcher-made data collection form was used to collect data. In the end, the data were analyzed using SPSS software (version 25). To compare the quantitative and qualitative outcomes of the two control and intervention groups, independent t-tests and chi-square tests were used, respectively.

    Results

    There was a significant relationship between the establishment of a rapid response nursing team and the outcome of multiple trauma patients (P=0.027). More than twice as many patients in the control group as in the intervention group were transferred to the special ward (P=0.010). The triage level of patients in the intervention group increased significantly (P<0.001). The length of stay of patients in the emergency department decreased (P<0.001). In the intervention group, the success rate of code 99 increased significantly (P=0.015). Among the other study results, we can mention a reduction in mortality and code 99 and an increase in the discharge rate.

    Conclusion

    Considering the favorable effects of the rapid response nursing team on the rate of death, cardio-respiratory arrests, and unwanted consequences, these consequences can be controlled by deploying this team in emergency centers.

    Keywords: Rapid Response Nursing Team, Multiple Trauma, Emergency Department
  • الهه تقوایی، سیده آمنه مطلبی، مریم مافی، محمدعلی سلیمانی*
    مقدمه

    انزوای اجتماعی در سالمندان تبعاتی چون افسردگی، کاهش امید زندگی، افزایش اضطراب مرگ را در پی دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین عوامل پیش بینی کننده انزوای اجتماعی سالمندان شهر قزوین انجام شد .

    روش

    این مطالعه توصیفی- مقطعی بر روی  301 سالمند ساکن شهر قزوین در سال 1398 انجام شد. از نمونه گیری  خوشه ای برای انتخاب سالمندان واجد شرایط استفاده شد. از چک لیست مشخصات جمعیت شناسی و بیماری های جسمانی و روانی، پرسش نامه های سنجش انزوای اجتماعی سالمندان لوبن، حمایت اجتماعی درک شده، پرسشنامه ناتوانی سازمان بهداشت جهانی، شاخص بهزیستی روانشناختی و پرسشنامه مقابله مذهبی پارگامنت جهت جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها با استفاده از مدل رگرسیون خطی چند متغیره مورد تجزیه و تجلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار سنی سالمندان  شرکت کننده در این مطالع ه31/7  ±   63/68 بود. نتایج مطالعه حاضر نشان داد، متغیرهای حمایت اجتماعی (β:0.333,p<0.001) ، ناتوانی (β:-0.137,p=0.018) و زندگی کردن با همسر (β=0.154,p=0.010) تاثیر معنی داری بر میزان انزوای اجتماعی سالمندان داشته است. به طوری که با افزایش میزان حمایت اجتماعی و کاهش میزان ناتوانی با کم شدن میزان انزوای اجتماعی سالمندان می‏باشد. همچنین، سالمندانی که با همسر زندگی می کردند نسبت به سایر سالمندان، انزوای کمتری را گزارش نمودند.

    نتیجه گیری

    با توجه به نقش پشگویی کننده حمایت اجتماعی و ناتوانی در انزوای اجتماعی، به نظر می رسد یکی از محورهای موثر بر کاهش انزوای اجتماعی مخصوصا در سالمندان ناتوان، راه اندازی اندازی یا تقویت شبکه های اجتماعی حمایتی باشد.

    کلید واژگان: سالمند, انزوای اجتماعی, حمایت اجتماعی, ناتوانی
    Elaheh Taghvaei, Seyedeh Ameneh Motalebi, Maryam Mafi, MohammadAli Soleimani*
    Introduction and objective

    Social isolation can lead to depression, decline in life expectancy, and increased death anxiety among older adults. Therefore, the present study was conducted to determine the predictors of social isolation in community-dwelling older adults residing in Qazvin, Iran.

    Materials and Methods

    This descriptive and cross sectional study was conducted on 301 older adults in 2020.  Cluster sampling method was used for selecting the eligible older people. Data were collected using the Demographic and chronic diseases checklists, Lubben Social Network Scale, Perceived Social Support Questionnaire, WHODAS, psychological well-Being scale, religious coping questionnaire. Questionnaires were completed by the researcher through face to face interview. The collected data were analyzed using multivariable regression model.  

    Results

    The mean age of 301 older adults participated in the study was 68.63 ± 7.31 years. Following multivariate analyses, significant predictors of social isolation were identified as being: perceived social support (β:0.333,p<0.001), disability (β:-0.137,p=0.018), and living with spouse (β=0.154,p=0.010). As, the social isolation was decreased by increasing the social support and decreasing the rate of disability. Furthermore, the older adults who lived with their spouse reported lower social isolation compare with their counterparts.

    Conclusions

    Given the predictive role of perceived social support and the rate of disability in social isolation, establishing or strengthening supportive social networks, particularly in disable older adults seems to be one of the effective factors in reduction of social isolation.

    Keywords: Aged, Social isolation, Social support, Disability
  • نجیمه فتوت، محمد مرادی بگلوئی*، محمدعلی سلیمانی، مریم مافی
    هدف

    اضطراب مرگ یکی از مشکلات شایع در بیماران سرطانی است. این احتمال مطرح است که بتوان اضطراب مرگ را نیز به شیوه ی حساسیت زدایی از طریق حرکات چشم و پردازش مجدد کنترل کرد. لذا این مطالعه با هدف بررسی تاثیر حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد بر اضطراب مرگ بیماران دارای سرطان دستگاه گوارش انجام شد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده بود که در آن 66 نفر از بیماران مبتلا به سرطان دستگاه گوارش بیمارستان ولایت قزوین در سال 1397 به صورت در دسترس انتخاب و  سپس جهت تخصیص به دو گروه 33 نفره آزمون و کنترل از روش بلوک تصادفی 4 تایی استفاده شد. گروه آزمون روش درمانی حساسیت زدایی با پردازش مجدد چشم را طی 8 جلسه 90-45 دقیقه ای دریافت نمودند. بعد از آموزش گروه آزمون، روش درمانی فوق برای گروه کنترل هم انجام شد ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه های دموگرافیک و اضطراب مرگ تمپلر بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، در گروه کنترل میانگین نمرات اضطراب از 66/5±81/50 به میزان 88/3±1/52 افزایش یافته که این تفاوت از لحاظ آماری معنی دار نبود (33/0=P). اما در گروه آزمون میانگین نمرات اضطراب قبل از مداخله 07/5±66/50 برآورد شد که به میزان 6/3±09/46 بعد از مداخله کاهش معنی دار داشت (001/0P<).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده، حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد می تواند به عنوان یک روش موثر در کاهش اضطراب مرگ بیماران مبتلا به سرطان دستگاه گوارش استفاده گردد.

    کلید واژگان: حساسیت زدایی از طریق حرکات چشم و پردازش مجدد, اضطراب, سرطان های دستگاه گوارش
    Najimeh Fotovvat, Mohammad Moradi-Baglouee*, Mohammad Ali Soleimani, Maryam Mafi
    Introduction

    Death anxiety is one of the most common problems in cancer patients. It is also possible to treat death anxiety by the method of desensitization through eye movements and reprocessing. The aim of this study was to investigate the effect of desensitization with eye movement and reprocessing on anxiety of death in patients with gastrointestinal cancer.

    Materials and Methods

    This study was a randomized clinical trial in which 66 patients with gastrointestinal cancer in Qazvin hospital in 2019 (Irtan) were selected by convenience sampling method. In order to assign it into two groups of 33 test and control individuals, 4 random block methods were used.The experimental group received 8 min sessions of 45-90 min of allergic desensitization education. After educating the experimental group, the same treatment was done for the control group. Demographic questionnaires and Templar death anxiety questionnaires were used for data collection.

    Results

    The results showed that in the control group the mean score of anxiety increased from 50.81±66 5.66 to 52.1±3.88, which was not statistically significant (P=0.33). However, in the experimental group the mean scores of anxiety before intervention were 50.66±5.07, which was significantly reduced by 46.09±3 3.6 after intervention (P<0.001).

    Conclusion

    According to the results, desensitization using eye movements and reprocessing can be used as an effective method to reduce death anxiety in patients with gastrointestinal cancer.

    Keywords: Eye Movement Desensitization Reprocessing, Anxiety, Gastrointestinal Neoplasms
  • ریحانه سادات موسوی، محمدعلی سلیمانی، نسیم بهرامی*، مهدی رنجبران
    هدف

    تغییرات فیزیولوژیک دوران یایسگی، سلامت زنان را تحت تاثیر قرار می دهد. سبک زندگی زنان یکی از مهم ترین عوامل موثر بر سلامت آنان در این دوران محسوب می شود. این در حالی است که زنان، دانش کافی در خصوص رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت ندارند و آموزش های مدون و ضروری را در این زمینه دریافت نمی کنند. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر آموزش سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت بر رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت زنان یایسه انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی شده بود. 84 نفر از زنان مراجعه کننده به مراکز سلامت شهر قزوین به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسش نامه دموگرافیک و پرسش نامه سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت (HPLP II) بود. قبل از مداخله پرسش نامه ها توسط هر دو گروه تکمیل شد. مداخله شامل 4 جلسه آموزش گروهی به روش سخنرانی و با ارایه اسلاید، کتابچه، پمفلت و منطبق بر حیطه های شش گانه پرسش نامه سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت بود. پرسش نامه سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت، یک ماه، دو ماه و سه ماه بعد از مداخله در دو گروه ارزیابی شد.

    یافته ها

    از نظر توزیع متغیرهای فردی بین دو گروه مداخله و کنترل تفاوت معنی داری وجود نداشت. با توجه به نتایج به دست آمده در سه دوره پیگیری، نشان داد که تفاوت بین گروهی از نظر تغییرات میانگین سبک زندگی، معنی دار بود. میانگین نمره سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت در گروه آزمون (قبل از مداخله 37/0±72/2)، (یک ماه بعد از مداخله 45/0±12/3)، (دو ماه بعد از مداخله 068/0±43/3)، (سه ماه بعد از مداخله 7/0±45/3) به دست آمد. این نتیجه نشان دهنده تاثیر مثبت مداخله ذکر شده بود. میانگین نمره سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت در گروه کنترل (قبل از مداخله 43/0±7/2)، (یک ماه بعد 46/0±9/2)، (دو ماه بعد 069/0±76/2)، (سه ماه بعد 71/0±75/2) محاسبه گردید. بنابراین، میانگین نمرات سبک زندگی، در گروه آزمون در طول زمان های اندازه گیری به صورت معنی داری افزایش یافت اما، در گروه کنترل بدون تغییر باقی ماند (05/0<P). این مطلب نشان دهنده اثرات طولانی مدت با افزایش معنی دار سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت در طول زمان است. بیش ترین افزایش در بعد فعالیت فیزیکی و کم ترین در بعد مسئولیت پذیری در قبال سلامت بود.

    نتیجه گیری

    یافته های این پژوهش نشان داد که مداخله آموزش سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت بر رفتارهای ارتقاء سلامت زنان یایسه موثر است. لذا انجام این مداخله به عنوان روش آموزشی ساده، کاربردی و کم هزینه برای زنان یایسه پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: یائسگی, سبک زندگی, ارتقاء سلامت
    Reyhaneh Sadat Mousavi, Mohammad Ali Soleimani, Nasim Bahrami*, Mehdi Ranjbaran
    Introduction

    Physiological changes in menopause can affect womenchr('39')s health. Womenchr('39')s lifestyle is one of the most important factors affecting their health at this time. However, women do not have sufficient knowledge of health-promoting behaviors and do not receive the necessary training in this area. The purpose of this study was to investigate the effect of health promoting lifestyle training on health promoting behaviors in postmenopausal women.

    Materials and Methods

    The present study was a randomized controlled clinical trial. 84 women referred to health centers of Qazvin (Iran) were selected by convenience sampling and were randomly divided into two groups of 42 intervention and control groups. Data collection tools included demographic questionnaire and HPLP II questionnaire. Both groups before intervention completed questionnaires. Intervention consisted of 4 sessions of lecture-based group training with presentation of slides, booklets, pamphlets and six areas of health promoting lifestyle questionnaire. The Health Promoting Lifestyle Questionnaire was evaluated in two groups one month, two months and three months after the intervention.

    Results

    There was no significant difference between the intervention and control groups regarding the distribution of individual variables. According to the results of the three follow-up periods, it was found that the difference between the groups was significant in terms of changes in mean life style. Mean score of health promoting lifestyle in the experimental group (2.72 ± 0.37 before intervention), (one month after intervention 3.12 ± 0.45), (two months after intervention 3.43 ± 0.068), (3 months after intervention 3.45± 0.7). This result indicated the positive impact of the intervention mentioned. Mean score of health promoting lifestyle in control group (2.7 ± 0.43 before intervention), (one month after intervention 2.9 ± 0.46), (two months after intervention 2.76 ±.069), (three months after the intervention was 2.75 ± 0.71). This indicates that mean life style scores increased significantly in the experimental group during the measurement times but remained unchanged in the control group (P<0.05). This demonstrates the long-term effects of a significant increase in the health-promoting lifestyle over time. Remarkably, the highest increase was in physical activity and the least in health responsibility.

    Conclusion

    The findings of this study showed that health promoting lifestyle-training intervention is effective on health promotion behaviors of postmenopausal women. Therefore, this intervention is recommended as a simple, practical and low cost educational method for postmenopausal women.

    Keywords: Menopause, Life Style, Health Promotion
  • یحیی زارعی نودئی، محمدرضا شیخی، زهرا حسین خانی، محمدعلی سلیمانی*
    مقدمه

     دیسترس اخلاقی یکی از معضلات اخلاقی و پیچیده برای پرستاران شاغل در بخش های ویژه است. عملکرد شغلی مطلوب پرستار، ضامن کیفیت خدمات درمانی ارایه شده به بیماران و عامل مهمی در تسریع روند درمان و بهبودی بیماران است. بر این اساس مطالعه حاضر به منظور بررسی نقش پیشگویی کننده عملکرد شغلی بر دیسترس اخلاقی پرستاران انجام شده است.

    روش کار

    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی-مقطعی است. 256 نفر از پرستاران شاغل در بخش های مراقبت های ویژه بیمارستان های خصوصی و دولتی استان قزوین (از دی تا اسفند 1397) به روش نمونه گیری دردسترس در مطالعه شرکت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه مشخصات جمعیت شناختی، دیسترس اخلاقی اصلاح شده (Moral Distress Scale-Revised) و عملکرد شغلی شش بعدی (Six Dimension Scale of Nursing Performance) استفاده شد. تجزیه و تحلیل آماری نیز با استفاده از آزمون مدل رگرسیون خطی در نرم افزار کامپیوتری SPSS نسخه 22 صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج این مطالعه نشان می دهد، میانگین امتیاز دیسترس اخلاقی پرستاران 55/63 ± 117/37 است. در مدل رگرسیون خطی چندمتغیره تنها بعد آموزشی عملکرد شغلی در هر دو حوزه دفعات (26/37- β=،0/001=P) و کیفیت (15/76- β =، 0/025=P) ارتباط معنی داری با دیسترس اخلاقی داشت.

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج مطالعه حاضر، بعد آموزشی عملکرد شغلی عامل پیشگویی کننده برای دیسترس اخلاقی است؛ بنابراین با اقداماتی از قبیل استفاده از پرستاران دارای سابقه آموزشی تخصصی در بخش های ویژه، توجه خاص به آموزش مسایل اخلاقی در مراکز آموزشی درمانی و برگزاری دوره های بازآموزی برای پرستاران می توان در کاهش دیسترس اخلاقی در محیط های بالینی موثر بود.

    کلید واژگان: عملکرد شغلی, دیسترس اخلاقی, پرستاری
    Yahya Zarei Nodee, Mohammad Reza Sheikhi, Zahra Hosseinkhani, Mohammad Ali Soleimani*
    Background

    Moral distress is one of the most complex ethical problems for nurses working in Intensive Care Units. Desired job performance of the nurse guarantees the quality of health care provided to patients and is an important factor in accelerating the process of treatment and recovery of patients. This study was conducted to investigate the predictive factors of job performance in nurseschr('39') moral distress.

    Materials and Methods

    This is a descriptive cross-sectional study, in which 256 nurses working in ICU wards of private and public hospitals of Qazvin province (from January to March 2019) were selected through convenience sampling method. Demographic characteristics questionnaire, Six Dimension Scale of Nursing Performance and Modified Moral Distress Scale-Revised were used for data collection. Statistical analysis was performed using linear regression model test in SPSS 22.

    Results

    The results showed that the mean score of nurseschr('39') moral distress was 171.37±55.63. In the multivariate linear regression model, only educational dimension of job performance in both frequency (β=-26.37, P=0.001) and quality (β =-76.15, P=0.025) correlated significantly with moral distress.

    Conclusion

    Based on the results of the present study, the educational dimension of job performance is a predictive factor for moral distress. Therefore, steps can be taken to reduce moral distress in clinical settings, such as the use of nurses with specialized training in Intensive Care Units, paying special attention to teaching ethical issues in nursing centers and holding retraining courses for nurses.

    Keywords: Job performance, Moral distress, Nursing
  • سمانه خداپرست، محمدعلی سلیمانی، نسیم بهرامی*، مریم مافی، حوریه شایگان
    هدف

    بارداری و زایمان یکی از مهم ترین رخدادهای زندگی زنان است که می تواند عوارض قابل توجهی بر زندگی زنان داشته باشد. یکی از این عوارض، دیابت بارداری است که می تواند با پیامدهای جسمی و روانی همراه باشد. درک از بیماری ارزش پیشگویی کننده ای در ارتقای رفتارهای بهداشتی بیماران دارد. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر مدل خودتنظیمی بر استرس درک شده زنان مبتلا به دیابت بارداری انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده شاهد دار بود. نمونه ها از بین زنان مبتلا به دیابت بارداری بستری در بخش پره ناتال بیمارستان الزهرا شهر رشت (از اسفند 96 تا شهریور 97) انتخاب و به روش بلوک بندی چهارتایی تصادفی در دو گروه کنترل (40نفر) و آزمون (40نفر) قرار گرفتند. پرسش نامه مشخصات دموگرافیک و استرس درک شده در هر دو گروه تکمیل شد. در گروه آزمون، مداخله آموزشی مبتنی بر مدل خود تنظیمی به صورت انفرادی در 3 جلسه روزانه اجرا شد. پس از اتمام مداخله و 4 هفته پس از مداخله، مجددا پرسش نامه استرس درک شده در هر دو گروه تکمیل شد.

    یافته ها

    قبل از مداخله بین مشخصات دموگرافیک و استرس درک شده دو گروه، اختلاف معنی داری وجود نداشت (65/0=p). بلافاصله پس از مداخله (001/0>p) و یک ماه پس از مداخله، نمرات استرس درک شده گروه آزمون (24/3±51/18) در مقایسه با گروه کنترل (87/7±20/23) به طور معنی داری کاهش یافته بود (0/002>p).

    نتیجه گیری

    نتیجه مطالعه حاضر نشان داد که مداخله آموزشی مبتنی بر مدل خود تنظیمی می تواند باعث کاهش استرس درک شده زنان مبتلا به دیابت بارداری شود. لذا انجام این مداخله به عنوان یک روش مفید، آسان و کم هزینه در زنان مبتلا به دیابت بارداری به منظور کاهش میزان استرس در آن ها توصیه می شود.

    کلید واژگان: دیابت بارداری, فشار روانی, مدل خود تنظیمی, مدل های روانشناسی
    Samaneh Khodaparast, Mohammad Ali Soleimani, Nasim Bahrami*, Maryam Mafi, Hoorieh Shaigan
    Introduction

    Pregnancy and childbirth is one of the most important events in women's life, which can have significant effects on women's lives. Among these complications, gestational diabetes can be associated with physical and psychological consequences. Understanding the understanding of the disease has a predictive value in improving the health behaviors of patients. The purpose of this study was to investigate the effect of self-regulation theory based educational intervention on perceived stress in women with gestational diabetes.

    Materials and Methods

    This study was a randomized controlled clinical trial. Samples were selected from women with gestational diabetes in the prenatal ward of Alzahra hospital in Rasht (March 2018 to September 2018). Demographic characteristics and perceived stress questionnaires were completed in both groups. In the intervention group, the educational intervention was based on perception of the disease individually in 3 sessions daily. After the intervention and 4 weeks after the intervention, the perceived stress questionnaire was completed in both groups again.

    Results

    Before intervention, there was no significant difference between demographic characteristics and perceived stress in the two groups (p=0.65). Immediately after the intervention (p<0.001) and one month after the intervention, the perceived stress scores of the experimental group (18.5±3.24) compared to the control group (23.20±7.87) were significantly decreased (p<0.002).

    Conclusion

    The results of the present study showed that self-regulation model based educational intervention can decrease the perceived stress of women with gestational diabetes. Therefore, this intervention is recommended as a useful, easy and low cost method for women with gestational diabetes to reduce stress in them.

    Keywords: Gestational Diabetes, Psychological Stress, Self-Regulation Model, Psychological Models
  • سید حمید شریف نیا، محمدعلی سلیمانی*، عباس عبادی، بهزاد تقی پور، لیلی زراعتگر، سمانه شهیدی
    زمینه و هدف
    عوامل متعددی می تواند روی سطح اضطراب مرگ تاثیر بگذارند. برخی از مطالعات نقش هوش معنوی و سلامت معنوی را در اضطراب مرگ جانبازان نشان داده اند. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بین هوش معنوی و سلامت معنوی با اضطراب مرگ در جانبازان ایرانی انجام شد.
    روش ها
    در این مطالعه توصیفی مقطعی (سال 1393)، جانبازان پرسشنامه هوش معنوی کینگ، سلامت معنوی پولوتزین و الیسون و مقیاس اضطراب مرگ گسترده شده را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از رگرسیون خطی چندگانه و آنالیز واریانس دو طرفه به کمک نرم افزار spss-16 تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    ننایج نشان داد میانگین سنی 211 جانباز شرکت کننده 6/4±9/48 سال بود. اگرچه ارتباط معناداری بین ویژگی های فردی (وضعیت تاهل، تحصیلات، سن، درصد جانبازی، شغل) با نمرات اضطراب مرگ وجود نداشت (05/0p>) اما با افزایش هر یک نمره هوش معنوی 399/0 و با افزایش هر یک نمره سلامت معنوی 425/0، میزان اضطراب مرگ کاهش یافته بود (05/0p<).
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر نشان داد که افزایش هوش معنوی و همچنین سلامت معنوی می تواند سطح اضطراب مرگ را در جانبازان کاهش دهد. باتوجه به اینکه اضطراب مرگ یک تشخیص متداول پرستاری است، استفاده از معنویت می تواند یکی از راهکارهای مقابله ای مفید در جانبازان باشد.
    کلید واژگان: هوش معنوی, سلامت معنوی, اضطراب مرگ, جانبازان جسمی
    Hamid Sharif Nia, Mohammad Ali Soleimani *, Abbas Ebadi, Behzad Taghipour, Leili Zeratgar, Samaneh Shahidifar
    Background And Aim
    Several factors can affect an individual’s level of death anxiety, but very few studies have investigated the role of spiritual intelligence and spiritual well-being. There is also limited research investigating death anxiety in the veterans of wars. Therefore, the purpose of the present study was to determine the relationship between spiritual intelligence, spiritual well-being and death anxiety in Iranian veterans.
    Methods
    In this descriptive cross sectional study (in 2014), veterans completed the King’s spiritual intelligence scale, Paloutzian and Ellison's spiritual well-being scale and Templar’s death anxiety scale-extended. The data were analyzed using multiple linear regression and two way analysis of variance by SPSS-16.
    Results
    The findings showed that the average age of 211 veterans was 48.9 ± 4.6 years. The results revealed no significant difference between the demographic variables and the level of death anxiety reported by veterans (p> 0.05). However, spiritual intelligence and spiritual well-being had a significant and negative relationship with death anxiety. The higher the reported spiritual intelligence and spiritual well-being, the lower the death anxiety (p
    Conclusion
    The findings from this study show that spiritual intelligence and spiritual health can reduce the level of death anxiety among veterans. Given that death anxiety is a common nursing diagnosis, the use of spirituality should be considered within a clinical context to harness the psychological health and coping strategies of veterans.
    Keywords: Spiritual intelligence, Spiritual Well-being, Death anxiety, Veteran
  • حمید شریف نیا، سعید پهلوان شریف، امیرحسین گودرزیان، علی اکبر حق دوست، عباس عبادی، محمدعلی سلیمانی*
    زمینه و هدف
    افزایش سطح درک در زمینه اضطراب مرگ میان فرهنگ های مختلف و جمعیت های بیمار جهت فراهم کردن یک مراقبت با کیفیت ضروری است. محققانی که موضوع اضطراب مرگ را بررسی می کنند، به دنبال یک ابزار روا و پایا و سازگار با فرهنگ جهت دستیابی به این هدف هستند. هدف مطالعه حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس گسترده شده اضطراب مرگ تمپلر در نمونه ای از جانبازان شیمیایی جنگ ایران - عراق بوده است.
    روش بررسی
    در این مطالعه روش شناسی، 300 نفر از جانبازان، مقیاس 51 گویه ای اضطراب مرگ تمپلر را در سال 1393 تکمیل کردند. روایی صوری، محتوا و سازه (روایی همگرا و واگرا) اضطراب مرگ مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، پایایی سازه و همبستگی درون طبقه ای سنجیده شد.
    یافته ها
    نتایج تحلیل عامل اکتشافی و تاییدی، چهار عامل پایدار مجزا شامل ترس از آخرت، ترس از مواجهه با مرگ، ترس از کوتاهی زندگی و ترس از مردن به دنبال حادثه و اتفاق ناگوار را استخراج کرد. برازش مدل چهار عاملی سازه اضطراب مرگ تمپلر براساس شاخص های استاندارد (078/0=RMSEA ، 612/0=PNFI ، 657/0=PCFI ، 873/0=AGFI ، 915/0=GFI ، 832/2=c2/df) تایید شد. روایی همگرا و واگرا برای تمام عامل ها مورد پذیرش بود. همچنین پایایی ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ (88/0)، پایایی سازه (بالاتر از 70/0 و همبستگی درون طبقه ای (87/0) تایید شد.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر نشان داد سازه چهار عاملی مقیاس گسترده شده اضطراب مرگ تمپلر از روایی و پایایی مناسبی در میان جانبازان شیمیایی ایرانی برخوردار بوده است. با توجه به ویژگی های روان سنجی مناسب، این ابزار می تواند در مطالعات بعدی که به منظور ارزیابی اضطراب مرگ این جمعیت طراحی می شود به کار گرفته شود.
    کلید واژگان: جانبازان, تحلیل عامل, مرگ, اضطراب, ایران
    Hamid Sharif Nia, Saeed Pahlevan Sharif, Amir Hossein Goudarzian, Ali Akbar Haghdoost, Abbas Ebadi, Mohammad Ali Soleimani *
    Background and Aim
    Increasing understanding of death anxiety among different cultures and patient populations is critical to provide quality patient care. Researchers who investigate death anxiety, are looking for a reliable and valid instrument compatible with culture in order to achieve this goal. The aim of the study was to evaluate the psychometric properties of the Templer’s Death Anxiety Scale-Extended (TDAS-E) among a sample of chemical veterans of Iran–Iraq warfare.
    Methods & Materials: In this methodological study, 300 veterans completed the Persian version of the 51-item TDAS-E in 2015. The face, content and construct validity (convergent and discriminant validity) of the TDAS-E were assessed. Also, its reliability was measured using Cronbach’s alpha coefficient, construct reliability and intra correlation coefficient.
    Results
    Results of exploratory and confirmatory factor analyses extracted four stable distinct factors including fear of the hereafter, fear of facing death, fear of the shortness of life, fear of dying following an incident and mishap. The fitness of the four-factor model of the Templer’s death anxiety construct was approved based on standard indices (c2/df=2.832, GFI=.915, AGFI=.873, PCFI=.657, PNFI=.612, RMSEA=.078). Discriminant and convergent validity of all factors were acceptable. Also, scale reliability was confirmed using Cronbach’s alpha coefficient (0.88), construct reliability (higher than 0.70) and intra correlation coefficient (0.87).
    Conclusion
    The results of the current study revealed that the four-factor construct of TDAS-E had suitable validity and reliability among Iranian chemical warfare veterans. Given the proper psychometric properties, this scale can be used in future research to evaluate death anxiety in this population.
    Keywords: veterans, factor analysis, death, anxiety, Iran
  • نسیم بهرامی، آمنه یعقوب زاده، سید حمید شریف نیا، محمد علی سلیمانی*، علی اکبر حقدوست
    مقدمه و اهداف
    ناباروری یکی از مهم ترین بحران های زندگی زوجین است که علاوه بر مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فردی، پیامدهای روان شناختی را ایجاد کند. کاهش رضایت جنسی ازجمله پیامدهای ناباروری است که با توجه به اهمیت این موضوع در زندگی زوجین نابارور، وجود ابزاری جهت سنجش میزان رضایت جنسی این گروه از افراد ضرورت می یابد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی پرسشنامه رضایت جنسی لارسون در نمونه ای از زوجین نابارور ایرانی در سال 1392 انجام شد.
    روش کار
    در این مطالعه روش شناسی، 150 زوج نابارور ایرانی پرسشنامه 25 گویه ای رضایت جنسی لارسون را در شهر قزوین تکمیل کردند. پایایی ابزار با استفاده از آلفای کرونباخ به دست آمد. تحلیل عامل اکتشافی و تاییدی به کمک SPSS-AMOS22 انجام شد.
    نتایج
    ثبات درونی سوالات پرسشنامه رضایت جنسی به روش آلفای کرونباخ، بیشتر از 7/0 محاسبه شد. روایی سازه پرسشنامه با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی به دست آمد که چهار عامل (تمایل به برقراری روابط جنسی، نگرش جنسی، کیفیت زندگی جنسی و سازگاری جنسی) با ارزش ویژه بیشتر از یک را نشان داد. چهار عامل پنهان، 21/53 درصد کل واریانس را تبیین کردند. تحلیل عامل تاییدی مدل نهایی سازه پرسشنامه رضایت جنسی را تایید کرد.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر نشان داد که نسخه فارسی پرسشنامه رضایت جنسی دارای مشخصه های قابل قبولی در زوجین نابارور ایرانی است. تحلیل عاملی مشخص نمود که پرسشنامه رضایت جنسی دارای یک ساختار چندبعدی است. با در نظر گرفتن ویژگی های صحیح روان سنجی، می توان از این پرسشنامه به منظور سنجش رضایت جنسی در این جمعیت استفاده نمود.
    کلید واژگان: روان سنجی رضایت جنسی, ناباروری, ایران
    N. Bahrami, A. Yaghoobzadeh, H. Sharif Nia, Ma Soliemani *, Aa Haghdoost
    Background And Objectives
    Infertility is one of the most important crises in the lives of couples, which create psychological consequences beside the economic, social and individual problems,. Decreased sexual satisfaction is one of the consequences of infertility. Given the importance of this concept in the life of infertile couples, a tool to measure the sexual satisfaction of this group of people is necessary. Thus, the study aimed to assess the psychometric properties of the Persian version of the LSSQ in Iranian infertile couples in 2013.
    Methods
    In this methodological study, 150 Iranian infertile couples completed the 25-item Larson's sexual satisfaction questionnaire in Qazvin. Its reliability was determined by the calculation of Cronbach's alpha coefficient. Exploratory and confirmatory factor analyses were done by SPSS-AMOS22.
    Results
    The internal consistency of the sexual satisfaction questions estimated with Cronbach's alpha was more than 0.7. Exploratory factor analysis was used to evaluate the construct validity of the questionnaire which showed 4 factors (desire to have sexual relations, sexual attitude, quality of sex life, and sexual compatibility) with Eigen values greater than one. Four latent factors explained 53.21% of the total variance. Confirmatory factor analysis confirmed the final model of the construct of the questionnaire.
    Conclusion
    The results of study showed that the Persian version of LSSQ has a suitable validity and reliability in the Iranian infertile couples. Factor analysis confirmed that the LSSQ had a multi-dimensional structure.
    Keywords: Psychometric, Sexual Satisfaction, Infertility, Iran
  • نسیم بهرامی، آمنه یعقوب زاده، سید حمید شریف نیا، محمدعلی سلیمانی*، علی اکبر حق دوست
    مقدمه
    رضایت جنسی یکی از نیازهای فیزیولوژیک و همچنین یکی از ابعاد اساسی زندگی انسان است که تاثیرات مهمی بر سلامت فرد و اجتماع خواهد داشت. برای درک بهتر این موضوع و حل بحران ها و مسائل ناشی از آن، به ابزار اختصاصی برای اندازه گیری رضایت جنسی در زوجین ایرانی نیاز است. پژوهش حاضر با هدف بررسی روایی و پایایی شاخص رضایت جنسی در زوجین ایرانی در سال 1392 صورت گرفت.
    روش
    در این مطالعه روش شناسی، 150 زوج ایرانی ساکن قزوین پرسشنامه 25 گویه ای رضایت جنسی لارسون را تکمیل کردند. پایایی ابزار با استفاده از آلفای کرونباخ و آزمون همبستگی درون خوشه ایبه دست آمد. تحلیل عامل اکتشافی و تاییدی به کمک SPSS-AMOS22 انجام شد.
    یافته ها
    میزان آلفای کرونباخ برای سوالات مثبت و منفی بیشتر از 7/0 بود. تحلیل عامل اکتشافی به کمک تحلیل مولفه اصلی و با استفاده از چرخش واریمکس سه عامل پنهان استخراج کرد که 73/42 % واریانس کل تبیین شد. تحلیل عامل تاییدی مدل نهایی سازه رضایت جنسی لارسون را تایید کرد.
    نتیجه گیری
    نسخه فارسی ابزار رضایت جنسی داراری مشخصه های قابل قبولی در زوجین ایرانی است. تحلیل عاملی نشان داد که پرسشنامه رضایت جنسی دارای یک ساختار چند بعدی است. با در نظر گرفتن ویژگی های صحیح روانسنجی، از این پرسشنامه می توان به منظور سنجش رضایت جنسی در جمعیت ایرانی استفاده نمود.
    کلید واژگان: پرسشنامه رضایت جنسی لارسون, روایی, پایایی
    Nasim Bahrami, Ameneh Yaghoob Zadeh, Hamid Sharif Nia, Mohammad Ali Soliemani *. Ali Akbar Haghdoost
    Background and Aims
    Sexual satisfaction has been considered as one of the basic physiological needs, with significant impact on the health of individuals and society. In order to understand this concept better and dealing with crises and issues arising from it, the development of a specific questionnaire for measuring sexual satisfaction among Iranian couples is required. The present study aimed to assess the validity and reliability of the Persian Version of Index of Sexual Satisfaction in couples in 2013.
    Methods
    In this methodological study, 150 Iranian couples living in Qazvin completed the 25- item Larson's sexual satisfaction questionnaire. Reliability was determined by the calculation of Cronbach's alpha coefficient and intra-class correlation coefficients. Exploratory and confirmatory factor analysis was done by SPSS-AMOS22.
    Results
    Cronbach's alpha values for all positives and negative items were above 0.70. By using exploratory principal components analysis, with Varimax orthogonal rotation and an eigenvalue cut-off of 1.0, three factors were produced that explained more than 42.73% of the data. Confirmatory factor analysis confirmed the final factor construct of Larson sexual Satisfaction questionnaire.
    Conclusion
    Persian version of Larson sexual Satisfaction questionnaire has suitable validity and reliability to be used among the Iranian couples. The factor analysis demonstrated that Larson sexual Satisfaction questionnaire has a multi-dimensional structure. With consideration of the proper psychometric characteristics, this questionnaire can be used to measure sexual satisfaction in this population.
    Keywords: Larson Sexual Satisfaction questionnaire, Validity, Reliability
  • حمید شریف نیا، علی اکبر حق دوست، عباس عبادی، محمدعلی سلیمانی*، آمنه یعقوب زاده، عباس عباس زاده، فریبا برهانی، محمدرضا کرم، سرور ملوک زاده
    اهداف
    پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگی های روانسنجی پرسشنامه هوش معنوی کینگ در جانبازان جسمی جنگ ایران- عراق در سال 1393 انجام گرفت.
    روش ها
    در این مطالعه مقطعی، 211 جانباز جنگ ایران و عراق با استفاده از نمونه گیری در دسترس در مطالعه شرکت کردند. تحلیل مولفه های اصلی با استفاده از چرخش واریمکس به منظور بررسی ساختار عاملی پرسشنامه هوش معنوی کینگ انجام شد. ثبات درونی و بیرونی پرسشنامه به ترتیب با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و شاخص درون خوشه ایبررسی شد.
    یافته ها
    ثبات درونی سوالات مقیاس هوش معنوی کینگ به روش آلفای کرونباخ، 872/0 و شاخص همبستگی درون خوشه ای(89-84:%95 CI) 872/0 محاسبه شد. روایی سازه پرسشنامه با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی به دست آمد که 3 عامل با ارزش ویژه بیشتر از یک را نشان داد (1، 8 سوال، 87/0 &alpha =؛ 2، 5 سوال، 89/0&alpha =؛ 3، 2 سوال، 51/0&alpha =). سه عامل پنهان، 70/44 درصد کل واریانس پرسشنامه را تبیین کردند.
    نتیجه گیری
    نسخه فارسی پرسشنامه هوش معنوی کینگ اعتبار کافی در میان جانبازان جسمی جنگ ایران و عراق نشان داد. با در نظر گرفتن ویژگی های روانسنجی مناسب، این پرسشنامه می تواند در پژوهش آتی هوش معنوی در این گروه مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: روانسنجی, تحلیل عاملی, هوش معنوی, جانبازان جسمی, ایران
    Hamid Sharif Nia, Ali Akbar Haghdoost, Abbas Ebadi, Mohammad Ali Soleimani, Ameneh Yaghoobzadeh, Abbas Abbaszadeh, Fariba Borhani, . Mohammad Reza Karam, Sarvar Moulookzadeh
    Aims
    The study’s purpose was to determine reliability and validity of the King spiritual intelligence questionnaires in veterans of Iran–Iraq Warfare.
    Methods
    In this cross sectional study, 300 veterans of the Iran-Iraq war completed the King spiritual intelligence questionnaires. Principal components analysis (PCA) with varimax rotation was used to assess domain structure of the King spiritual intelligence questionnaires. Internal and external consistency reliability was assessed with Cronbach’s alpha and intra-class correlation coefficient (ICC).
    Results
    Internal consistency of King spiritual intelligence questions estimated with Cronbach's alpha, 0.872 and intra-class correlation coefficient (ICC).872 (CI 95%: 0.84 - 0.89). The construct validity of the questionnaire was calculated using exploratory factor analysis that showed 3 factors with Eigen values of greater than one, which explained in total 44.7% of the variance. (1, 8 items, &alpha= 0.87 2, 5. items &alpha = 0.89 3, 2 items, &alpha= 0.51).
    Conclusion
    The Persian version of King spiritual intelligence questionnaire demonstrated suitable validity and reliability among the Veterans of Iran–Iraq Warfare. With the consideration of the proper psychometric characteristics, this questionnaire can be used to further research spiritual intelligence in this population.
    Keywords: Psychometrics, Factor Analysis, Spiritual Intelligence, Veterans, Iran
  • نسیم بهرامی، محمدعلی سلیمانی*، یونگ هواک چان، رضا مسعودی، لیلی ربیعی
    زمینه و هدف

    وزن هنگام تولد با بسیاری از فاکتورها و وضعیت های خاص طبی که در دوران حاملگی وجود داشته یا ایجاد می شوند ارتباط دارد. این مطالعه با هدف بررسی و ارزیابی برخی تعیین کننده های وزن هنگام تولد در نوزادان متولد شده در قزوین انجام شد.

    روش بررسی

    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی که به صورت مقطعی در سال 1389 انجام شد، میانگین وزن 3076 نوزاد که به روش زایمان طبیعی در قزوین متولد شده بودند، مورد بررسی قرار گرفت. پیش گویی کننده های تک متغیره و چند متغیره برای وزن هنگام تولد با استفاده از مدل خطی عمومی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    میانگین وزن نوزادان و سن مادران به ترتیب 36/458±18/3248 گرم و 70/5±33/25 سال بود. شیوع وزن کم هنگام تولد در 67/6 درصد (205 نوزاد) و ماکروزومی در 15/3 درصد (97 نوزاد) مشاهده شد. پیش گویی کننده های تک متغیره برای وزن بیشتر در زمان تولد شامل مولتی پاریته، جنسیت مذکر نوزاد، نوزادان ترم و پست ترم، عدم وجود پره اکلامپسی در مادر و مادران با سن بیشتر از 18 سال بودند. بر اساس مدل چند متغیره، اغلب پیش گویی کننده های تک متغیره به جز سن مادر که اثر خود بر وزن هنگام تولد را از دست داد، در مدل باقی ماندند. نوزادان متولد شده در فصل بهار (01/0 =P) و زمستان (01/0 =P) به طور معنی داری وزن هنگام تولد بیشتری در مقایسه با نوزادان متولد شده در فصل تابستان داشتند.

    نتیجه گیری

    برخی تعیین کننده های وزن هنگام تولد غیر قابل تعدیل بوده و انجام مداخلات بر روی آن ها امکان پذیر نیست اما با تعدیل برخی فاکتورها نظیر انتخاب سن مناسب برای حاملگی می توان وزن مطلوب نوزادان در هنگام تولد را انتظار داشت.

    کلید واژگان: وزن هنگام تولد, وزن کم هنگام تولد, نوزاد, پیشگویی کننده های تک متغیره, مدل چند متغیره
    Nasim Bahrami, Mohammad Ali Soleimani, Yong Hoan Chan, Reza Masoudi, Leyla Rabiei
    Background And Aim

    Birth weight is related to many factors and specific medical conditions that have been existed or developed in during pregnancy. The aim of this study was to investigate and evaluate some determinants of birth weight in Qazvin.

    Methods

    In this cross- sectional descriptive-analytic study in 2010، 3076 women with the normal vaginal delivery (NVD) entered into the study. The univariate and multivariate predictors for birth weight were analyzed using General Linear Model (GLM).

    Results

    Average neonatal birth weight was 3248. 18 ± 458. 36 gr and maternal age was 25. 33 ± 5. 70 years. The prevalence rate of low birth weight and macrosomia were 6. 67% (205 newborns) and 3. 15% (97 newborns)، respectively. Univariate predictors for heavier birth weights are multi-parity، male neonates، term & post term neonates، neonates of non-preeclampsia mothers and mothers above 18 years old. Upon multivariate، most of the univariate predictors remain except mother’s age lost its influence on birth weight; Season of Birth became statistically significant with spring (P= 0. 01) and winter (P= 0. 01) having bigger babies compared to summer period.

    Conclusion

    Some of determinants of birth weight are non- modifiable and interventions on them are not possible، but by adjusting some factors such as selection of the appropriate age for pregnancy، it is possible to have optimal birth weight.

    Keywords: Birth weight, Low birth weight, Newborn, Univariate predictors, Multi predictors
  • الهام زارع، نسیم بهرامی، محمد علی سلیمانی*
    زمینه وهدف
    یکی از اهداف زندگی زناشویی فرزند آوری است و نداشتن فرزند می تواند اثرات منفی بر جنبه های مختلف زندگی زنان داشته باشد. هدف از این مطالعه مقایسه عزت نفس در زنان بارور و نابارور بود.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی مقطعی بر روی 200 زن بارور و نابارور (100 نفر در هر گروه) مراجعه کننده به مرکز تحقیقات باروری و ناباروری و کلینیک زنان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در سال 1392 انجام شد. نمونه گیری در گروه نابارور به روش هدفمند و در گروه بارور بصورت تصادفی بود. برای جمع آوری داده ها از ابزار Cooper Smite استفاده گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمونهای آماری تی مستقل، مجذور کای، آنالیز واریانس یکطرفه و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد (نرم افزار آماری spss نسخه 21).
    یافته ها
    میانگین و انحراف معیار عزت نفس در گروه بارور 6/ 24 ± 09/ 81 و در گروه نابارور 21 ± 83/ 69 بود (00 1/ 0 = p). همچنین در گروه نابارور بین عزت نفس و سن، طول مدت ناباروری، سطح تحصیلات، درآمد و وضعیت مسکن ارتباط وجود داشت (00 1/ 0 = p).
    نتیجه گیری کلی: یافته های حاصل از این مطالعه نشان می دهند که زنان نابارور عزت نفس کمتری نسبت به زنان بارور داشتند. به نظر می رسد که تیم درمان علاوه بر بعد جسمی، باید به ابعاد روحی و روانی این گروه از زنان نیز توجه داشته باشند.
    کلید واژگان: عزت نفس, باروری, ناباروری
    E. Zare, N. Bahrami, Ma Soleimani*
    Background and Aim
    Childbearing is one of the purposes of marriage and having no child could have a negative impact on various aspects of women's lives. The aim of this study was to compare the self-esteem of fertile and infertile women.
    Material and Methods
    It was a descriptive cross-sectional study that was carried out among 200 fertile and infertile women (100 fertile and 100 infertile) referred to the Research Centre for Reproductive and gynecological clinic of Shahid Beheshti University of Medical Sciences in 2013. Sampling in the fertile and infertile women was done by purposive and cluster random method respectively. Self-esteem was assessed by Cooper Semite’s inventory. Data analysis was performed by descriptive and inferential statistics (Independent t -test, Chi-square, ANOVA and Pearson correlation test) using SPSS-PC (v/21).
    Results
    Mean score of self-esteem in fertile and infertile group was 81/09 ± 24/6 and 69/83 ± 21 respectively (p = 0/001). There was a significant relationship between self-esteem and age, duration of infertility, education, income, and housing in infertile group (p=0/001).
    Conclusion
    The findings revealed that i nfertile women had lower self-esteem than fertile women. It seems that healthcare providers, in addition to handling the physical dimensions of health, should pay attention to the psychological aspects of this group of women.
    Keywords: Self, esteem, Fertility, Infertility
  • نسیم بهرامی، محمدعلی سلیمانی *
    پیش زمینه و هدف

    وزن هنگام تولد یکی از عوامل اصلی تعیین کننده رشد جسمانی و مغزی نوزاد بوده و نشانه معتبری از رشد داخل رحمی است. هدف از این مطالعه بررسی برخی عوامل مرتبط با ماکروزومی و وزن کم هنگام تولد در زنان مراجعه کننده به بخش زایمان یک بیمارستان تخصصی در سال 1389 بود.

    مواد و روش کار

    در این مطالعه مقطعی، میانگین وزن 3076 نوزاد که به روش طبیعی متولد شده بودند، مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار کامپیوتری SPSS نسخه 17 صورت گرفت. برای بررسی مشخصات دموگرافیک از آزمون های توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و آمار استنباطی نظیر آزمون تی مستقل، آزمون های کای دو، ANOVA، آزمون تعقیبی شفه و رگرسیون خطی استفاده شد. سطح معنی داری کلیه آزمون ها کمتر یا مساوی 05/0 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    شیوع وزن کم هنگام تولد 7/6 درصد(205 نفر) و ماکروزومی 2/3 درصد(97 نفر) بود. میانگین وزن نوزادان در مطالعه حاضر 458 ± 18/3248 گرم بود. بر اساس مدل رگرسیونی خطی، نوع زایمان، تعداد زایمان، جنسیت نوزاد، پره اکلامپسی و سن مادر به ترتیب بیشترین تاثیر را با وزن کم هنگام تولد داشتند. هیچ کدام از موارد ذکر شده با ماکروزومی نوزادان در ارتباط نبود.

    بحث و نتیجه گیری

    بر اساس نتایج مطالعه حاضر شناخت و کنترل بسیاری از فاکتورهایی که با وزن هنگام تولد ارتباط دارند می تواند منجر به تولد نوزادان با وزن نرمال شده و شیوع وزن کم هنگام تولد و ماکروزومی را کاهش دهد.

    کلید واژگان: وزن کم هنگام تولد, ماکروزومی, نوزاد
    N. Bahrami, Ma Soleimani
    Background and Aims

    Birth weight is one of the major factors determining the physical and mental development of infants and a credible sign of intrauterine growth. The purpose of this study was to investigate factors associated with macrosomia and low birth weight in women referred to delivery room of Specialized Hospital in 2010.

    Materials and Methods

    In this cross sectional study, 3076 women with the normal vaginal delivery (NVD) entered into the study population. The Statistical Package for the Social Sciences, SPSS 17 for Windows, was used for the analysis. Data analysis was performed by using descriptive and analytical statistics (mean ±SD), Chi-square test, independent sample t- test, ANOVA, post hoc scheffe and linear regression). The significant level was set at less than 0.05 (P < 0.05).

    Result

    The prevalence rate of low birth weight was 6.7% (205) and macrosomia 3.2% (97). Average neonatal birth weight was 3248.18 ± 458gr and maternal age was 25.33 ± 5.7 years. On the basis of linear regression, types and number of delivery, neonatal sex, preeclampsia and age of mother were respectively the most important factors of low birth weight. None of them related to macrosomia.

    Conclusion

    Our findings showed that we can decrease the prevalence of low birth weight and macrosomia which result in normal birth weight by detection and controlling of many factors related to the birth weight.

    Keywords: Low birth weight, Fetal Macrosomia, Newborn
  • رضا مسعوی، محمدعلی سلیمانی*، مصطفی قربانی، علی محمد هاشمی نیا، علی حسن پوردهکردی، نسیم بهرامی
    زمینه

    سالمندی دوران حساسی از زندگی بشر است و توجه به مسائل و نیازهای این مرحله یک ضرورت اجتماعی است. با در نظر داشتن نیازهای خاص این دوران، توجه به توانمندسازی خانواده - محور و کیفیت زندگی در سالمندان نیز امر بسیار مهمی است که مورد غفلت قرار گرفته است.

    هدف

    این مطالعه با منظور تعیین تاثیر الگوی توانمندسازی خانواده - محور بر کیفیت زندگی سالمندان شهرستان شهرکرد انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مداخله ای در سال 1387 در شهرکرد انجام شد. 60 نفر سالمند دارای توانایی انجام کارهای معمول و روزانه بدون وابستگی به دیگران و فاقد بیماری های سیستمیک و محدود کننده، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند، درگروه مداخله الگوی توانمندسازی خانواده - محور در 10 جلسه 45 دقیقه ای آموزش و اجرا شد. سطح کیفیت زندگی هر دو گروه، قبل از مداخله و بعد از 3 ماه در پایان مداخله به وسیله پرسش نامه کوتاه 36 ارزیابی شد. داده ها با آزمون های آماری کای دو و غیر پارامتریک تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    میانگین نمره کیفیت زندگی در گروه آزمون قبل از مداخله 71/41 بود. آزمون آماری تی زوجی نشان داد با به کار گیری الگوی توانمندسازی خانواده - محور سطح کیفیت زندگی (با میانگین 46/75) افراد به طور معنی داری نسبت به قبل از اجرای برنامه افزاش یافت (01/0p<) و این در حالی است که در مدت زمان مشابه، در گروهی که الگوی توانمندسازی خانواده - محور را اجرا نمی کردند تغییر معنی داری در ابعاد کیفیت زندگی آنان ایجاد نشده است.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته ها، با به کارگیری الگوی توانمندسازی خانواده - محور منظم، مداوم و دارای پذیرش خوب از سوی این گروه سنی، می توان سطح کیفیت زندگی را دراین افراد افزایش داد و راه را برای سالم پیر شدن و برخوردار بودن از سلامتی در این دوره هموار نمود.

    کلید واژگان: الگوی توانمندسازی خانواده, محور, کیفیت زندگی, سالمند
    R. Masoudi, Ma. Soleimani, M. Qorbani, Am. Hasheminia, Ah. Pour Dehkordi, N. Bahrami
    Background

    Dotage is an important period of human life and considering the problems and needs of this period is regarded as a social necessity. Considering the specific needs of this period, it is of vital importance to pay proper attention to family based empowerment and the quality of life among elderly, an issue that is mostly ignored.

    Objective

    This study was performed to assess the effect of family centered empowerment model on quality of life among Charmahal-Bakhtiari elderly people.

    Methods

    This was a quasi-experimental study conducted on 60 aged people in 2007-2008. The study population was randomly (Stratified Sampling) divided into two experimental (30) and control (30) groups. Family centered empowerment model was administrated to the individual of experimental group for 3months and later the level of quality of life was measured in two groups at the beginning and the end of the study using SF-36 questionnaire. Data were analyzed using chi-square and nonparametric tests.

    Findings

    The mean score obtained for the quality of life in control group was 41.71. The pair test analysis showed that using the family centered empowerment model caused an increase in mean level of quality of life (75.46) in experimental group and the difference between two groups was found to be significant, statically (p<0.01).

    Conclusion

    According to the data found in present study, using a family centered empowerment model can increase the level of quality of life in older adult.

    Keywords: Family Centered Empowerment Model, Elderly People, Quality of life
  • محمدعلی سلیمانی، رضا مسعودی، نسیم بهرامی، مصطفی قربانی، طاهره صادقی
    زمینه و هدف

    سیستم طبقه بندی شدت بیماری ها با عنوان APACHE II (Acute Physiology and Chronic Health Evaluation II)، به عنوان یک ابزار استاندارد، شاخصی برای بررسی میزان مرگ و میر بیماران، ارزیابی کیفیت مراقبت های ارائه شده و شناسائی بیماران مزمن در مطالعات به کار می رود. این مطالعه به منظور پیش بینی درصد موارد مرگ و میر بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان کوثر قزوین با استفاده از ابزار APACHE II انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 204 بیماری که با تشخیص های مختلف در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان کوثر قزوین طی سال 1386 بستری شده بودند؛ انجام شد. نمونه گیری به روش مبتنی بر هدف صورت گرفت. داده ها با استفاده از پرسشنامه مشخصات فردی و ابزار APACHE II گردآوری شدند.

    یافته ها

    از 204 بیمار بستری در بخش مراقبت های ویژه، 147 نفر (1/72 درصد) زنده ماندند. میانگین نمره APACHE II بیماران 38/11 (حداقل صفر و حداکثر 41) بود. میزان پیش بینی مرگ 26/30 درصد بود؛ در حالی که میزان مرگ 9/27 درصد مشاهده شد. بین نمره APACHE II و پیش بینی میزان مرگ و میر بیماران ارتباط معنی داری وجود داشت (r=0.976، p<0.05). میانگین نمره APACHE II در بیمارانی که زنده ماندند؛ 97/13 و در بیمارانی فوت شد 36/25 به دست آمد (t=9.93، p<0.05).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه نشان داد که APACHE II به شکل بسیار دقیق، میزان مرگ و میر بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه را پیش بینی کرده و همچنین در پیش بینی روند درمان بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه مفید است.

    کلید واژگان: APACHE II, مرگ و میر, بخش مراقبت های ویژه
    Mohammad Ali Soleimani, Reza Masoudi, Nasim Bahrami, Mostafa Qorbani, Tahereh Sadeghi
    Background And Objective

    The Acute Physiology and Chronic Health Evaluation II classification system has been extensively used for predicting the patient mortality in various diseases admission in ICU ward. The aim of this study was to assess the predicting mortality rate of patients in critical care unit using APACHE-II index.

    Materials And Methods

    This descriptive analytial study was done on 204 hospitalized patients with multiple diagnostic diseases admitted to ICU ward in Gazvin Kusar hospital during 2007. We used than demographic questionnaire and APACHE-II tool to evaluate the prediction mortality rate.

    Results

    Out of 204 patients admitted, 147 (72.1%) survived. Mean APACHE-II score of the subjects was 11.38 (with arrange of 0 to 41). The predicted death rate was 30.26% and the observed death rate was 27.9%. There was a perfect correlation between APACHE-II score and predicted death rate (r=0.976 and P<0.05). Mean APACHE-II score in survivors and non-survivors subjects was 13.97 and 25.36, respectively (t:9.93 P<0.05).

    Conclusion

    This study showed that APACHE-II score can truly predict mortality rate in patients in ICU ward. In addition, this index is helpful in follow up treatment cycle in critical care patients.

فهرست مطالب این نویسنده: 18 عنوان
  • دکتر محمدعلی سلیمانی
    دکتر محمدعلی سلیمانی
نویسندگان همکار
  • دکتر عباس عبادی
    : 3
    دکتر عباس عبادی
    استاد پرستاری، دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله، تهران، ایران
  • نسیم بهرامی
    : 2
    نسیم بهرامی
    عضو هیات علمی
  • زهرا حسین خانی
    : 1
    زهرا حسین خانی
    استادیار اپیدمیولوژی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، ، ایران
  • لیلی یکه فلاح
    : 1
    لیلی یکه فلاح
    دانشیار پرستاری، دانشگاه علوم پزشکی قزوین، ، ایران
  • الهام حسن نیا
    : 1
    الهام حسن نیا
  • دکتر عباس عباس زاده
    : 1
    دکتر عباس عباس زاده
    استاد پرستاری، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، ، ایران
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال