به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
مقالات رزومه:

دکتر ابراهیم احمدی

  • ابراهیم احمدی*
    پژوهش-های پیشین درباره رابطه دین-باوری و اخلاق به یافته-های ضدونقیض رسیده-اند و این نشان می-دهد که اثر دین-باوری بر اخلاق نمی-تواند مستقیم باشد. پس برای آسیب-شناسی دین-باوری باید دید کدام ویژگی-های دین-باوری در چه شرایطی می-توانند به کدام شکل-های بی-اخلاقی کمک کنند. پژوهش کنونی فرض کرد که انتساب به خدا توجیه بی-اخلاقی-های منفعل (ترک فعل-ها) را آسان-تر می-کند و سبب می-شود که بی-اخلاقی-های منفعل، پذیرفتنی-تر به نظر بیایند. با هدف آزمون این فرضیه و در یک طرح همبستگی، 499 آزمودنی (230 مرد) با میانگین سنی 37 سال از میان 30 هزار مشترک همراه اول و ایرانسل ساکن تهران و کرج گزینش و به گونه تصادفی به دو گروه بی-اخلاقی منفعل (که شش داستانک درباره بی-اخلاقی-های منفعل خواندند) و بی-اخلاقی فعال (که شش داستانک درباره بی-اخلاقی-های فعال خواندند) گمارش شدند. دین-باوری با مقیاس باورهای فراطبیعی (جانگ، بلومکه، و هالبرستات، 2013)، و انتساب به خدا و پذیرش بی-اخلاقی با پرسش-نامه پژوهشگرساخته اندازه-گیری شد. تحلیل-های رگرسیون نشان داد آزمودنی-هایی که دین-باوری آنها بیشتر بود، بیشتر از آزمودنی-هایی که دین-باوری آنها کمتر بود، بی-اخلاقی-های منفعل را به خدا نسبت دادند، انتساب به خدا توانست پذیرش بی-اخلاقی را پیش-بینی کند، و دین-باوری پس از کنار گذاشتن واریانس انتساب به خدا با پذیرش بی-اخلاقی رابطه منفی داشت. همچنین الگوی میانجی-گری تعدیل-شده نشان داد که انتساب به خدا می-تواند توضیح دهد که چرا دین-باوران، بی-اخلاقی منفعل را آسان-تر می-پذیرند. این یافته-ها نشان می-دهند که باورهای دینی اگر با آموزه-های دینی کامل نشوند می-توانند به بی-اخلاقی کمک کنند.
    کلید واژگان: دین باوری, انتساب به خدا, پذیرش بی اخلاقی, آسیب شناسی دین, آموزه های دینی
    Ebrahim Ahmadi *
    Previous researches about the relationship between religious belief and morality have reached conflicting findings and this shows that the effect of religious belief on morality cannot be direct. Therefore, for the pathology of religious belief, it is necessary to see which characteristics of religious belief can contribute to which forms of immorality under which conditions. The present study hypothesized that attribution to God makes it easier to justify passive immorality (omission of actions) and makes passive immorality seem more acceptable. With the purpose of testing this hypothesis and in a correlational design, 499 participants (230 men) with an average age of 37 years were selected among 30,000 subscribers of Hamrahe Avval and Irancell living in Tehran and Karaj and were randomly assigned into two groups of passive immorality (who read six stories about passive immorality) and active immorality (who read six stories about active immorality). Religious belief was measured with the Supernatural Beliefs Scale (Jong, Bluemke, & Halberstadt, 2013), and attribution to God and acceptance of immorality were measured with a researcher-made questionnaire. Regression analyses showed that the subjects who had more religious belief attributed passive immorality to God more than the subjects who had less religious belief, attribution to God predicted the acceptance of immorality, and religious belief had a negative relationship with the acceptance of immorality after excluding the variance of attribution to God. Also, the Moderated Mediation Model showed that attribution to God can explain why religious believers accept passive immorality more easily. These findings show tha
    Keywords: Religious Belief, Attribution To God, Acceptance Of Immorality, Pathology Of Religion, Religious Teachings
  • ابراهیم احمدی *، ابراهیم رنگرز، حجت حاتمی، مریم صوفی نژاد

    یک آیین، زنجیره ای معین از رفتارها است که ویژگی آنها ترتیب و تکرار است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر انجام دادن آیین ها بر افزایش خودمهارگری، و آزمون سازوکار فرض شده این اثر، یعنی افزایش احساس خودنظم بخشی، بود. در یک طرح آزمایشی، 111 دانشجوی زن دانشگاه آزاد اسلامی-واحد کرج، به گونه تصادفی گزینش و به سه گروه حرکت های آیینی، حرکت های غیرآیینی، و گواه گمارده شدند. گروه حرکت های آیینی، حرکت هایی را انجام دادند که دو ویژگی ترتیب و تکرار را داشت، اما گروه حرکت های غیرآیینی، حرکت هایی بدون این دو ویژگی را انجام دادند. سپس از آزمودنی های سه گروه خواسته شد که از بین نان خامه ای و کلم بروکلی، یکی را برای خوردن انتخاب کنند، و انتخاب کلم بروکلی نشان دهنده خودمهارگری بالاتر بود. احساس خودنظم بخشی نیز با چهار پرسش برگرفته از داکورت و سلیگمن (2005) اندازه گیری شد. تحلیل رگرسیون لجیستیک نشان داد که آزمودنی هایی که حرکت های آیینی انجام دادند، بیشتر از آزمودنی هایی که هیچ حرکتی انجام ندادند یا فقط حرکت های غیرآیینی انجام دادند، کلم بروکلی را انتخاب کردند. همچنین، تحلیل های میانجی نشان دادند که انجام آیین از طریق افزایش احساس خودنظم بخشی، بر خودمهارگری اثر مثبت دارد.

    کلید واژگان: آیین, خودمهارگری, خودنظم بخشی
    Ebrahim Ahmadi *, Ebrahim Rangraz, Hojjat hatami, Maryam Soofinezhad

    A ritual is a certain chain of behaviors, whose characteristics are arrangement and repetitiveness. The purpose of this study was to investigate the effect of performing rituals on increasing self-control, and to test the hypothesized mechanism of this effect, that is, increased self-discipline. In an experimental design, 111 female students of Islamic Azad University-Karaj branch, were randomly selected and assigned into three groups: ritual movements, non-ritual movements, and control. The ritual movements group performed movements that had sequence and repetitiveness, but the non-ritual movements group performed movements without these two features. Then, the three groups were asked to choose one for eating from cream bread and broccoli, and the selection of broccoli was indicator of higher self-control. Feelings of self-discipline were measured by four questions from Duckworth and Seligman (2005). Logistic regression analysis showed that participants who performed ritual movements, chose broccoli more than participants who did not perform any movement or just performed non-ritual movements. Moreover, mediation analyses showed that rituals have a positive effect on self-control through increased self-discipline.

    Keywords: ritual, self-control, self-discipline
  • ابراهیم احمدی*

    یافته های پیشین، کارکردهای فراوان هیجان نوستالژی، برای نمونه افزایش سلامت روانی، را نشان داده اند و پژوهش کنونی برای تبیین آن یافته ها، این توضیح نظری را آزمون کرد که سودمندی های نوستالژی از این راه به دست می آیند که نوستالژی، خود راستین انسان را به یاد او می اندازد. با هدف بررسی اثر نوستالژی بر اصیل بودن (ابراز خود راستین) و خود-تعریفی بیرونی (نگرانی درباره برآورده کردن استانداردهای جامعه و انتظارهای دیگران)، از میان 30 هزار مشترک تلفن همراه در تهران و کرج، 451 نفر (200 مرد) با میانگین سنی 40 سال  با روش در دسترس گزینش و در یک طرح آزمایشی به گونه تصادفی به دو گروه نوستالژی (که به یک خاطره نوستالژیک اندیشیدند) و بدون نوستالژی (که به یک خاطره معمولی اندیشیدند) گمارده شدند. ابراز خود راستین با پرسش نامه اصیل بودن (کرنیس و گولدمن، 2006) و خود-تعریفی بیرونی با مقیاس تمرکز بر وابستگی های بیرونی (ویلیمس و همکاران، 2010) اندازه گیری شد. آزمون های t نشان دادند که گروه نوستالژی شخصیت گذشته خود را اصیل تر درجه بندی کرد و خود-تعریفی بیرونی کمتری گزارش داد و الگوسازی فرایند شرطی نشان داد که نوستالژی از راه افزایش اصیل بودن، خود-تعریفی بیرونی را کاهش داده است. این یافته ها نشان می دهند که اولا می توان از نوستالژی در درمان بیماری های روانی کمک گرفت، و ثانیا پیامدهای مثبت فراوان نوستالژی که در پژوهش های پیشین نشان داده شده است از این واقعیت سرچشمه می گیرند که نوستالژی خود راستین انسان ها را به آنها نشان می دهد.

    کلید واژگان: نوستالژی, خود راستین, اصیل بودن, خود-تعریفی بیرونی
    Ebrahim Ahmadi*

    Previous findings have shown the many functions of nostalgia, for example, increasing mental health, and the current research aimed to explain those findings by testing the theoretical explanation that the benefits of nostalgia come from the fact that nostalgia reminds us of our intrinsic self. Aiming to investigate the effect of nostalgia on authenticity (intrinsic self-expression) and extrinsic self-definition (concern about meeting society's standards and the expectations of others), Out of 30,000 mobile phone subscribers in Tehran and Karaj, 451 (200 men) with an average age of 40 years were sampled by the convenience method and in an experimental design were randomly assigned to two groups of nostalgia (who thought of a nostalgic memory) and no nostalgia (who thought of an ordinary memory). Intrinsic self-expression was measured by the Authenticity Inventory (Kernis and Goldman, 2006) and extrinsic self-definition by the Extrinsic Contingency Focus Scale (Williams et al., 2010). T-tests showed that the nostalgia group rated their past personality more authentic and reported less extrinsic self-definition and Conditional Process Modelling showed that nostalgia reduced extrinsic self-definition by increasing authenticity. Based on these findings, nostalgia can help in the treatment of mental disorders.

    Keywords: nostalgia, intrinsic self, authenticity, extrinsic self-definition
  • ابراهیم احمدی*

    یافته های پیشین، کارکردهای فراوان هیجان نوستالژی، برای نمونه افزایش سلامت روانی، را نشان داده اند و پژوهش کنونی برای تبیین آن یافته ها، این توضیح نظری را آزمون کرد که سودمندی های نوستالژی از این راه به دست می آیند که نوستالژی، خود راستین انسان را به یاد او می اندازد. با هدف بررسی اثر نوستالژی بر اصیل بودن (ابراز خود راستین) و خود-تعریفی بیرونی (نگرانی درباره برآورده کردن استانداردهای جامعه و انتظارهای دیگران)، از میان 30 هزار مشترک تلفن همراه در تهران و کرج، 451 نفر (200 مرد) با میانگین سنی 40 سال  با روش در دسترس گزینش و در یک طرح آزمایشی به گونه تصادفی به دو گروه نوستالژی (که به یک خاطره نوستالژیک اندیشیدند) و بدون نوستالژی (که به یک خاطره معمولی اندیشیدند) گمارده شدند. ابراز خود راستین با پرسش نامه اصیل بودن (کرنیس و گولدمن، 2006) و خود-تعریفی بیرونی با مقیاس تمرکز بر وابستگی های بیرونی (ویلیمس و همکاران، 2010) اندازه گیری شد. آزمون های t نشان دادند که گروه نوستالژی شخصیت گذشته خود را اصیل تر درجه بندی کرد و خود-تعریفی بیرونی کمتری گزارش داد و الگوسازی فرایند شرطی نشان داد که نوستالژی از راه افزایش اصیل بودن، خود-تعریفی بیرونی را کاهش داده است. این یافته ها نشان می دهند که اولا می توان از نوستالژی در درمان بیماری های روانی کمک گرفت، و ثانیا پیامدهای مثبت فراوان نوستالژی که در پژوهش های پیشین نشان داده شده است از این واقعیت سرچشمه می گیرند که نوستالژی خود راستین انسان ها را به آنها نشان می دهد.

    کلید واژگان: نوستالژی, خود راستین, اصیل بودن, خود-تعریفی بیرونی
    Ebrahim Ahmadi*

    Previous findings have shown the many functions of nostalgia, for example, increasing mental health, and the current research aimed to explain those findings by testing the theoretical explanation that the benefits of nostalgia come from the fact that nostalgia reminds us of our intrinsic self. Aiming to investigate the effect of nostalgia on authenticity (intrinsic self-expression) and extrinsic self-definition (concern about meeting society's standards and the expectations of others), Out of 30,000 mobile phone subscribers in Tehran and Karaj, 451 (200 men) with an average age of 40 years were sampled by the convenience method and in an experimental design were randomly assigned to two groups of nostalgia (who thought of a nostalgic memory) and no nostalgia (who thought of an ordinary memory). Intrinsic self-expression was measured by the Authenticity Inventory (Kernis and Goldman, 2006) and extrinsic self-definition by the Extrinsic Contingency Focus Scale (Williams et al., 2010). T-tests showed that the nostalgia group rated their past personality more authentic and reported less extrinsic self-definition and Conditional Process Modelling showed that nostalgia reduced extrinsic self-definition by increasing authenticity. Based on these findings, nostalgia can help in the treatment of mental disorders.

    Keywords: nostalgia, intrinsic self, authenticity, extrinsic self-definition
  • ابراهیم احمدی*
    پژوهشهای پیشین نشان داده اند که اگر به احساسها، اندیشه ها، و رفتارهای خود از چشم انداز دیگران، و نه از چشم انداز خودمان، نگاه کنیم (یعنی از خود دور شویم)، آسانتر میتوانیم آنها را مهار کنیم، و پژوهش کنونی فرض کرد که اگر برای نام بردن از خود به جای ضمیرهای اول شخص (برای نمونه، «من»)، ضمیرهای غیراول-شخص (برای نمونه، «او») و نام خود را به کار ببریم، دور شدن از خود و در پی آن مهار خود آسانتر میشود. با هدف آزمون این فرضیه، یک آزمایش مقدماتی و یک آزمایش اصلی انجام شد. آزمایش مقدماتی نشان داد که گروه غیراول شخص بیشتر از گروه اول شخص گزارش داد که خود را از چشم انداز دیگران دیده است. در آزمایش اصلی 86 دانشجوی زن با میانگین سنی 21 سال از دانشگاه پیام نور قم با روش در دسترس نمونه گیری و با روش تصادفی به دو گروه اول شخص (که به رویدادهای اضطراب آور آینده با ضمیرهای اول شخص اندیشیدند) و غیراول-شخص (که به رویدادهای اضطراب آور آینده با ضمیرهای غیراول شخص و نام خود اندیشیدند) گمارده شدند. اضطراب صفتی با آزمون ترس از ارزیابی منفی (لیری، 1983) و اضطراب حالتی با آزمون پژوهشگرساخته اندازه-گیری شد. سپس آزمودنیها یک تعامل اجتماعی انجام دادند و پنج داور به عملکرد اجتماعی آنها نمره دادند. تحلیلهای کوواریانس با اندازه گیری مکرر نشان دادند که اضطراب حالتی گروه غیراول شخص پس از تعامل اجتماعی تندتر از گروه اول شخص کاهش یافت و گروه غیر اول شخص نمره های بهتری در عملکرد اجتماعی گرفت.
    کلید واژگان: اضطراب, خود-اندیشی, خود-دوری, خود-مهارگری, زبان غیر اول شخص
    Ebrahim Ahmadi *
    Previous research has shown that if we look at our feelings, thoughts, and behaviors from the perspective of others, rather than our own, that is, if we move away from ourselves, we can more easily control them, and current research hypothesized that if we use non-first-person pronouns (e.g., "he") and our own name to name ourselves instead of first-person pronouns (e.g., "I"), It becomes easier to get away from ourselves and then control ourselves. In order to test this hypothesis, a pilot experiment and a main experiment were performed. The Pilot experiment showed that the non-first-person group reported more than the first-person group seeing themselves from the perspective of others. In the main experiment, 86 female students with an average age of 21 years from Payam Noor University of Qom were sampled by convenience method and randomly assigned to two groups of first person (who thought about future stressful events with first person pronouns) and non-first person (who thought about the future stressful events with non-first-person pronouns and their names). Trait anxiety was measured by the Fear of Negative Evaluation Scale (Leary, 1983) and state anxiety was measured by a researcher-made test. participants then performed a social interaction, and five judges rated their social performance. Repeated measures ANCOVAs showed that after social interaction, non-first-person group's state anxiety decreased faster than that of first-person group and non-first-person group received better scores in social performance.
    Keywords: Anxiety, non-first-person language, self-control, self-distancing, self-reflection
  • مراقبه و ذهن آگاهی: کاهش دفاع های آنی و درنگیده در برابر اندیشه مرگ
    ابراهیم احمدی*

    پژوهش ها همبستگی منفی ذهن آگاهی با واکنش های دفاعی به یادآوری/اندیشه مرگ را نشان داده اند و هدف پژوهش کنونی این بود که با روش آزمایشی، اثر مراقبه و ذهن آگاهی بر این واکنش ها را روشن کند. فراخوان شرکت در پژوهش به 30 هزار مشترک همراه اول و ایرانسل شهر تهران پیامک شد و با روش دسترس، 127 نفر از آنها (53 مرد) با میانگین سنی 37 سال برای شرکت در این پژوهش گزینش و به گونه تصادفی به چهار گروه مراقبه-اندیشه مرگ، مراقبه-بدون اندیشه مرگ، بدون مراقبه-اندیشه مرگ، و بدون مراقبه-بدون اندیشه مرگ گمارده شدند. پس از آموزش مراقبه تنفس ذهن آگاهانه بودایی و اندازه گیری ذهن آگاهی با مقیاس ذهن آگاهی تورونتو، اندیشه مرگ با روش بورک و همکاران (2010) در آزمودنی ها به وجود آمد و آنگاه فرونشانی اندیشه مرگ به عنوان یک دفاع آنی با روش آرنت و همکاران (1997) یک بار پس از به وجود آوردن اندیشه مرگ و یک بار پس از یک درنگ، و دفاع از جهان بینی خویش به عنوان یک دفاع درنگیده با روش گرینبرگ و همکاران (1990) پس از یک درنگ اندازه گیری شد. تحلیل های واریانس نشان دادند که مراقبه، ذهن-آگاهی را افزایش داده و توانسته است از اثر اندیشه مرگ بر فرونشانی اندیشه مرگ و دفاع از جهان بینی خویش جلوگیری کند. پس مراقبه می تواند با افزایش ذهن آگاهی، واکنش های دفاعی به اندیشه و اضطراب مرگ، که اثرهای زیان بار این واکنش ها برای فرد و جامعه ثابت شده است، را کاهش دهد.

    کلید واژگان: مراقبه, ذهن آگاهی, اندیشه مرگ, اضطراب مرگ, واکنش های دفاعی, فرونشانی اندیشه مرگ, دفاع از جهان بینی خویش
    Meditation and Mindfulness: Reducing the Immediate and Delayed Defenses against the Thought of Death
    Ebrahim Ahmadi*

    Research has shown a negative correlation between mindfulness and defensive reactions to the reminder/thought of death, and the purpose of the present study was to illuminate the effect of meditation and mindfulness on these reactions using an experimental method. The call for participation in the study was sent to 30,000 subscribers of Hamrahe Aval and Irancell in Tehran and using the convenience sampling, 127 of them (53 males) with a mean age of 37 years were selected to participate in this study and were randomly assign to four groups of Meditation-Death Thought, Meditation-Without Death Thought, Without Meditation-Death Thought, and Without Meditation-Without Death Thought. After teaching Buddhist mindful breathing meditation and measuring mindfulness using Toronto Mindfulness Scale (TMS), death thought was created in participants using the method of Burke et al. (2010) and then death thought Suppression, as an immediate defense, was measured using the method of Arndt et al. (1997) once after creating death thought and once after a delay, and worldview defense, as a delayed defense, was measured using the method of Greenberg et al. (1990) after a delay. ANOVAs showed that meditation increased mindfulness and was able to prevent the effect of death thought on death thought suppression

    Keywords: meditation, mindfulness, death thought, death anxiety, defensive reactions, death thought suppression, worldview defense
  • ابراهیم احمدی*

    به گواهی تاریخ، انسانها هیچگاه از جنگیدن با یکدیگر دست نکشیده اند و این پایان ناپذیری و ماندگاری جنگها نمیتواند فقط علتهای بیرونی (تهدید) داشته باشد بلکه علتهای درونی و روانشناختی هم دارد و شناسایی این علتها برای کاستن از جنگها ضروری است. پژوهش کنونی با هدف شناسایی یکی از علتهای روانشناختی پایان ناپذیری جنگهای بشری فرض کرد که جنگ به انسانها معنای زندگی میدهد و لذا انسانها دوست ندارند به آن پایان دهند. با هدف آزمون این فرض، 397 آزمودنی (190 مرد) با میانگین سنی 35 سال از میان 30 هزار مشترک همراه اول و ایرانسل تهران و کرج برای این پژوهش به کار گرفته شدند. در یک طرح آزمایشی، آزمودنیها بگونه تصادفی به دو گروه آزمایش (که جنگ ایران و عراق در ذهن آنان برجسته شد) و گواه (که پیشرفتهای علمی ایرانیان در ذهن آنان برجسته شد) گمارده شدند و سپس معناسازی از جنگها (متغیر میانجی) با آزمون تدسکی و کالهون (1996) و موافقت با نظامی گرایی/ماندگاری جنگ (متغیر وابسته) با آزمون ویل و ماتیل (2010) اندازه گیری شد. تحلیلهای واریانس نشان دادند که گروه آزمایش بیشتر از گروه گواه از جنگها معنا می سازد و با نظامی گرایی/ماندگاری جنگ موافق است، و الگوسازی فرایند شرطی نشان داد که برجسته شدن جنگ در ذهن آزمودنیها «از راه» معناسازی از جنگها به موافقت با نظامی گرایی/ماندگاری جنگ انجامیده است. پس انسانها از جنگ معنای زندگی می گیرند و این یکی از علتهای پایان ناپذیری جنگهای بشری است.

    کلید واژگان: جنگ, معنای زندگی, نظامی گرایی, شناخت اجتماعی
    Ebrahim Ahmadi*

    According to history, humans have never stopped fighting with each other and this endlessness and permanence of wars cannot have only external causes (threats) rather, it also has internal and psychological causes and identifying these causes is essential to reducing wars. The present study aimed to identify one of the psychological causes of the endlessness of human wars and assumed that war gives meaning to human life and therefore, humans do not like to end it. In order to test this hypothesis, 397 participants (190 males) with a mean age of 35 years were employed for this study among 30,000 subscribers of Hamrahe Aval and Irancell in Tehran and Karaj. In an experimental study, participants were randomly assigned to experimental group (which the Iran-Iraq war was highlighted in their minds) and control group (which the scientific advances of the Iranians were highlighted in their minds) and then meaning making from wars (mediating variable) was measured by Tedeschi and Calhoun (1996) test and agreement with militarism/permanence of wars (dependent variable) was measured by Vail and Motyl (2010) test. ANOVAs showed that experimental group makes meaning from wars and agrees with militarism/permanence of wars more than control group, and conditional process modeling showed that the salience of war in the minds of the subjects has led to agreement with the militarism/permanence of war "through" the meaning making from wars. So, humans get the meaning of life from war, and this is one of the reasons why human wars are endless.

    Keywords: war, life meaning, militarism, social cognition
  • ابراهیم احمدی*
    بیشتر روان شناسان، خوشبختی را زیاد بودن هیجان های خوشایند و کم بودن هیجان های ناخوشایند می دانند، اما به باور ارسطو، انسان ها زمانی خوشبخت هستند که هیجان هایی را داشته باشند که می خواهند داشته باشند، حتی اگر آن هیجان ها ناخوشایند باشند. پژوهش کنونی با هدف بررسی این نظریه ارسطو، به آزمون این فرضیه پرداخت که ناهمخوانی هیجان هایی که فرد دارد و هیجان هایی که می خواهد داشته باشد، با افسردگی رابطه مثبت و با بهزیستی رابطه منفی دارد. در یک طرح همبستگی، فراخوان شرکت در پژوهش به سی هزار مشترک همراه اول و ایرانسل شهر تهران پیامک شد و 1410 نفر (564 مرد) با میانگین سنی 26 سال در پژوهش شرکت کردند. ابزار پژوهش، یک پرسشنامه ساخته پژوهشگر برای اندازه گیری هیجان های خواسته و داشته، مقیاس افسردگی مرکز پژوهش های همه گیر شناختی، و مقیاس رضایت از زندگی بود. تحلیل های همبستگی و رگرسیون نشان داد که ناهمخوانی مطلق هیجان های خواسته و داشته (که نشان می داد هر آزمودنی تا چه اندازه هیجان های دلخواه خود را تجربه کرده است)، حتی در آزمودنی هایی که هیجان های خوشایند را بیشتر و هیجان های ناخوشایند را کمتر از آنچه می خواستند تجربه کردند، و حتی پس از کنترل آماری هیجان های تجربه شده، توانست افسردگی بیشتر و بهزیستی کمتر را پیش بینی کند. پس خوشبختی فقط هیجان های خوشایند نیست، بلکه هر هیجانی، اگر دلخواه ما باشد می تواند به خوشبختی ما کمک کند.
    کلید واژگان: خوشبختی, هیجان, افسردگی, بهزیستی, فرهنگ
    Ebrahim Ahmadi *
    Most psychologists believe that happiness is having too much of pleasant emotions and too less of unpleasant ones, but according to Aristotle, humans are happy if they have the emotions that they want to have, even if those emotions are unpleasant. With the purpose of examining this theory of Aristotle, the present study tested the hypothesis that the discrepancy between the emotions that the individual have and the emotions that he wants to have, has a positive correlation with depression and a negative correlation with well-being. In a correlational design, a call for participation in this study was sent to 30,000 subscribers of the Hamrahe Avval and Irancell in Tehran, and 1410 (564 men) people with an average age of 26 years participated in the study. The research tools were a researcher-made questionnaire to measure the desired and experienced emotions, the Center of Epidemiological Studies Depression Scale, and the Satisfaction with Life Scale. Correlation and regression analyses showed that the absolute discrepancy between desired and experienced emotions (which showed that how much each participant has experienced his/her desired emotions), can predict more depression and less well being, even in participants that experienced more pleasant and less unpleasant emotions than they desired, and even after statistically controlling experienced emotions. Therefore, happiness is not just the pleasant emotions, but any emotion, if desired, can increase our happiness.
    Keywords: Happiness, emotion, Depression, well-being, Culture
  • پریسا وحیدی، ابراهیم احمدی*

    پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین سبک زندگی و میزان هیجان خواهی با رگه های شخصیتی دانشجویان دانشگاه آزاد واحد بویین زهرا انجام شد. روش پژوهش مورد استفاده در این مطالعه همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد کلیه رشته های دانشگاه آزاد اسلامی واحد بویین زهرا که تعداد آن ها 2120 میباشد. حجم نمونه که به روش نمونه گیری تصادفی ساده حجم نمونه به تعداد 322 نفر بر اساس جدول کرجسی مورگان انتخاب شد. برای جمع آوری اطلاعات از ابزار پرسشنامه استفاده شد. با توجه به وجود سه متغیر و به منظور بررسی رابطه بین آن ها از سه پرسشنامه استاندارد پرسشنامه سبک زندگی LSQ، مقیاس هیجان خواهی آرنت و پرسشنامه شخصیتی آیزنک استفاده می شود. روایی محتوایی پرسشنامه ها به تایید اساتید و کارشناسان رسیده و پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 0.87، 0.82 و 0.79 به دست آمده است. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین سبک زندگی و میزان هیجان خواهی بر اساس رگه های شخصیتی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بویین زهرا رابطه معنی داری وجود دارد.

    کلید واژگان: سبک زندگی, هیجان خواهی, رگه های شخصیتی
    Parisa Vahidi, Ebrahim Ahmadi*

    The present research intended to examine the relationship between lifestyles and the degree of sensation-seeking (excitement-seeking) based on personality traits among Islamic Azad University-Buin Zahra Branch. A descriptive correlation design was employed in this study in which the statistical population consisted of 2120 Master students from all disciplines at Islamic Azad University-Buin Zahra Branch, Iran. Through random sampling, the sample size was determined and then using Krejcie and Morgan Table, a sample of 322 subjects were selected as the participants in the study. The results revealed that there was a significant relationship between lifestyles and the degree of sensation-seeking (excitement-seeking) based on personality traits among the participants at P<0.01.

    Keywords: lifestyle, sensation-seeking, personality traits
  • ابراهیم احمدی*

    اثر حقیقت خیالی یعنی هنگامی که گزاره ای را پیش تر دیده ایم و با آن آشنا هستیم، آسان تر باور می کنیم؛ زیرا سیالی پردازش آن گزاره افزایش یافته است و این می تواند دلیل باورکردن خبرهای دروغین فضای مجازی باشد که معمولا چند بار دیده می شود. در یک طرح آزمایشی و با هدف بررسی نقش اثر حقیقت خیالی در باورکردن خبرهای دروغین فضای مجازی، فراخوان شرکت در پژوهش به 50 هزار مشترک همراه اول و ایرانسل شهر تهران فرستاده شد و 1455 نفر (631 مرد) با میانگین سنی 27 سال در پژوهش شرکت کردند. ابزار پژوهش، 24 خبر دروغین بود. در مرحله آشناسازی هشت خبر تازه، در مرحله ارزیابی هشت خبر تازه و هشت خبر مرحله آشناسازی و در مرحله پیگیری هشت خبر تازه، هشت خبر مرحله ارزیابی و هشت خبر مرحله آشناسازی به آزمودنی ها نشان داده و از آن ها خواسته شد که صحت هر خبر را نمره گذاری کنند. تحلیل واریانس اندازه های تکراری نشان می دهد که حتی درباره خبرهایی که آزمودنی ها هوشیارانه از آشنایی با آن ها آگاه نبودند، هر اندازه تعداد رویارویی پیشین (آشنایی) با خبرها بیشتر بود، راست پنداری خبرها نیز بیشتر بود؛ پس اثر حقیقت خیالی می تواند یکی از دلایل باورکردن خبرهای دروغین باشد.

    کلید واژگان: آشنایی, اثر حقیقت خیالی, باورپذیری, پردازش, خبرهای دروغین, فضای مجازی, سیالی
    Ebrahim Ahmadi *
    Introduction

     Why do so many people believe fake cyberspace news? What are the mechanisms underlying these misconceptions? Current research tests a possible answer to this question: previous encounters (being familiar) with false news. Because news are so easily spread in cyberspace, people see news in different contexts of cyberspace (such as Instagram, Telegram, Twitter, Facebook, etc.), and this means that they see one news more than once.

    Method

    The study included 1,455 participants with that the mean and standard deviation of their age was 27.10 and 3.88, respectively, with a range of 18 to 39 years, and 631 of whom were male. The instrument of this study were 24 false news headlines. With a dependent true experimental design (or repeated measures), the participants were tested in a four-step experiment: • In the familiarizing phase, eight false news headlines were shown to the subjects and they were asked if they wanted to share the news with others. • In the assessment phase, sixteen false news headlines were shown to the subjects, that eight of them had been seen in the familiarizing phase and eight headlines were new, and the subjects were asked to rate the familiarity and accuracy of each news. • In the follow-up phase, twenty-four false news headlines were shown to the subjects, that eight of them had been seen in familiarizing phase and in assessment phase (i.e., twice), eight of them had been seen only in the evaluation phase (i.e., once), and eight headlines were new, and subjects were asked to rate the familiarity and accuracy of each news.

    Findings

    Repeated measures ANOVA showed that the confrontation effect was significant, i.e., the familiarized news were rated more accurate than the non-familiarized news. Additionally, in the follow-up phase, repeated measures ANOVA showed that the effect of the confrontation was significant, so that were rated more familiar than once familiarized news and non-familiarized news.

    Results & Conclusion

    The current study showed that the familiarized news were more believable than the new news. The impact of confrontation on believing the news not only lasted for ten days, but also increased with the second confrontation. The mechanism of illusory truth effect is that human beings seek the easiest way to judge the rightness /wrongness of propositions, and one of these easy ways is the processing fluency, i.e., the human beings easily believe whatever they easily understand, and being familiar with propositions helps to easily understand them.

    Keywords: False news, illusory truth effect, cyberspace, Processing fluency, familiarity
  • ابراهیم احمدی*
    هنگامی که یک رفتار به دو پیامد می انجامد که یکی از آنها خوب و دیگری بد است، از کجا می فهمیم که کدام پیامد، عمدی و کدام غیرعمدی بوده است؟ با هدف شناسایی سازوکار تشخیص قصد رفتار و در یک طرح آزمایشی، 132 کودک (61 دختر) با میانگین سنی 55 ماه از چهار پیش دبستان منطقه دو تهران با روش در دسترس گزینش و با روش تصادفی به سه گروه بی قصد (که چیزی درباره قصد شخصیت داستان به آنها گفته نشد)، قصد خوب (که به آنها گفته شد قصد شخصیت داستان خوب بوده است)، و قصد بد (که به آنها گفته شد قصد شخصیت داستان بد بوده است) گمارده شدند. ابزار پژوهش، شکلی کودکانه از داستان واگن برقی بود که در آن شخصیت داستان رفتاری انجام می داد که یک پیامد خوب و یک پیامد بد داشت و آزمودنی ها باید قضاوت می کردند که: 1) آیا پیامد بد، عمدی بود؟ 2) آیا شخصیت داستان وظیفه داشت آن رفتار را انجام دهد؟ 3) آیا رفتار شخصیت داستان درست بود؟ آزمون های مجذور کای و تحلیل واریانس نشان دادند که در هر سه نوع قضاوت اخلاقی، دو گروه بی قصد و قصد خوب با هم تفاوتی نداشتند اما تفاوت دو گروه بی قصد و قصد بد معنی دار بود. این یافته ها نشان می دهند که آزمودنی ها برای تشخیص قصد رفتار از پیش فرض بی گناهی یا همان اصل برایت سود جسته اند، یعنی پیامد خوب رفتار را عمدی و پیامد بد آن را غیرعمدی دیده اند.
    کلید واژگان: تشخیص قصد, پیش فرض بی گناهی, اصل برائت, قضاوت اخلاقی, عمد
    Ebrahim Ahmadi *
    When a behavior leads to two outcomes, one of which is good and the other is bad, how do we know which outcome was intentional and which was unintentional? With the purpose of identifying the mechanism of detecting behavior intention and in an experimental design, 132 children (61 girls) with a mean age of 55 months were selected from four preschools in Tehran's second district by the convenience sampling method and were randomly assigned to three groups of intentionless (who were not told anything about the intent of protagonist), good intention (who were told that the intention of protagonist was good), and bad intention (who were told that the intention of protagonist was bad). The research tool was a childish version of the Trolley Story in which the protagonist behaved in a way that had a good outcome and a bad outcome, and the subjects were asked to judge that: 1) Was the bad outcome intentional? 2) Did the protagonist have a duty to do that behavior? 3) Was the behavior of the protagonist good? Chi-square and ANOVA tests showed that in all three types of moral judgment, the intentionless and good intention groups were not different, but the difference between the intentionless and bad intention groups was significant. The findings show that the subjects used the presumption of innocence or the principle of innocence to detect the intent of the behavior, i.e. they perceived the behavior's good outcome as intentional and the behavior's bad outcome as unintentional.
    Keywords: intention detection, presumption of innocence, principle of innocence, moral judgment, intention
  • ابراهیم احمدی*

    هدف این پژوهش بررسی اثر دلیل‎های منطقی بر تصمیم ‎گیری‎های اخلاقی بود.فراخوان شرکت در پژوهش به نشانی ایمیل 75هزار نفر از ساکنان شهر تهران و حومه فرستاده شد که 765 نفر داوطلب شرکت در این پژوهش شدند. ابزار پژوهش یک دوراهی اخلاقی (استنلی، روقرتی، یانگ، هن و دبریگارد، 2018) بود. در یک طرح تجربی از آزمودنی‎ها خواسته شد تا پاسخ دهند اگر در این دوراهی اخلاقی قرار بگیرند، کدام یک از دو راه را بر می‎گزیدند (تصمیم نخستین). سپس آزمودنی‎ها به طور تصادفی به سه گروه گمارده شدند: به یک گروه دلیل‎های موافق تصمیم نخستین، به یک گروه دلیل‎های مخالف تصمیم نخستین، و به یک گروه همه دلیل‎ها (موافق و مخالف) داده شد و از هر سه گروه خواسته شد که این دلیل‎ها را ارزیابی کنند. سپس از آزمودنی‎ها خواسته شد دوباره یکی از دو راه را برگزینند (تصمیم پایانی). آزمون دقیق فیشر، تحلیل رگرسیون لجیستیک و تحلیل واریانس نشان داد که تعداد بسیار کمی از آزمودنی ‎ها پس از بررسی دلیل‎ها، تصمیم نخستین خود را تغییر دادند. تصمیم نخستین، بخش بزرگی از واریانس تصمیم پایانی را تبیین کرد و آزمودنی‎ ها دلیل‎ های موافق تصمیم نخستین خود را بهتر از دلیل ‎های مخالف آن ارزیابی کردند. این یافته‎ ها نشان می‎دهد که دلیل‎ های منطقی به تغییر تصمیم‎های اخلاقی افراد کمکی نمی‎کند.

    کلید واژگان: احساس, انتخاب اخلاقی, تصمیم‎گیری اخلاقی, دلیل, دوراهی اخلاقی
    Ebrahim Ahmadi *

    This aim of this study was to investigate the effect of rational reasons on moral decisions. For this purpose a call for participation in the study was sent to 75000 email addresses of residents of Tehran and its suburbs. Eventually 765 volunteers participated in the study. By using a moral dilemma (Stanley, Dougherty, Yang, Henne & De Brigard, 2018)in an experimental design, the participants were asked to say which option they would choose if they were in this moral dilemma (their initial decision). Then the participants were randomly assigned to three groups: one group was given the reasons affirming their initial decision, one group was given the reasons opposing their initial decision, and one group was given all reasons (affirming and opposing). Participants were asked to evaluate these reasons. Then they were asked to choose one of the two options again (their final decision). Fisher's exact test, logistic regression analysis, and variance analysis showed that very few participants changed their initial decision after examining the reasons, the initial decision explained a large proportion of the final decision's variance, and participants evaluated affirming reasons better than opposing ones. These findings suggest that rational reasons do not help to change individual’s moral decisions.

    Keywords: affect, moral choice, moral decision, moral dilemma, reason
  • ابراهیم احمدی*، حجت حاتمی، ابراهیم رنگرز

    هنگامی که مردم می خواهند یک تصمیم احساسی بگیرند، ممکن است از اطلاعاتی که می تواند تصمیم عقلانی را در آن ها قوی تر کند، فرار کنند. با هدف بررسی اطلاعات گریزی به عنوان راهبردی برای آسان سازی تصمیم های احساسی و در یک طرح آزمایشی، فراخوان شرکت در پژوهش به سی هزار مشترک تلفن همراه ساکن تهران و کرج پیامک شد و در نهایت 383 نفر (149 مرد) با میانگین سنی 32 سال در پژوهش شرکت کردند. نخست، آزمودنی ها با یک گزینه عقلانی و یک گزینه احساسی روبه رو شدند و سپس اطلاعات گریزی آن ها اندازه گیری شد. سپس آزمودنی ها به گونه تصادفی به سه گروه گمارده شدند و همان اطلاعاتی که از آن گریخته بودند به سه شکل گوناگون به آن ها داده شد. در پایان، آزمودنی ها یکی از دو گزینه را برگزیدند و کشش آن ها به گزینه احساسی اندازه گیری شد. آزمون z و تحلیل رگرسیون لجیستیک نشان داد که بیشتر آزمودنی ها از اطلاعات فرار کردند، اما همین اطلاعات بر تصمیم آن ها اثر گذاشت، آزمودنی هایی که از اطلاعات فرار کردند گزینه احساسی را بیشتر انتخاب کردند و هر اندازه کشش آزمودنی ها به گزینه احساسی بیشتر بود، اطلاعات گریزی آنان نیز بیشتر بود. پس مردم از اطلاعات فرار می کنند تا آسان تر بتوانند تصمیم های احساسی بگیرند.

    کلید واژگان: اطلاعات گریزی, تصمیم گیری, تعارض, عقل, احساس
    Ebrahim Ahmadi*, Hojjat Hatami, Ebrahim Rangraz

    When people want to make an emotional decision, they may avoid information that can make a rational decision stronger. With the aim of investigating information avoidance as a strategy to facilitate emotional decisions and in an experimental design, a call for participation in this study was sent to thirty thousand mobile phone subscribers in Tehran and Karaj and finally 383 people (149 men) with a mean age of 32 years participated in this research. First, participants were faced with rational and emotional choices, and then their information avoidance was measured. Participants were then randomly assigned to three groups and were given the same information they had avoided in three different ways. Finally, participants chose one of the two options and their desire for emotional choice was measured. Z Test and logistic regression analysis showed that most of the participants avoided information, but the same information affected their decisions, the participants who avoided information, chose more emotional choices, and the more the participants desire for emotional choice, the more their information avoidance. So, people avoid information to make emotional decision making easier.

    Keywords: Information Avoidance, Decision Making, Conflict, Rational, emotional
  • ابراهیم احمدی*
    مقدمه

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر دلیل های منطقی بر تصمیم گیری های اخلاقی انجام گرفته است.

    روش

    بدین منظورفراخوان شرکت در پژوهش به 75000 نشانی ایمیل ساکنان شهر تهران و حومه فرستاده شد که 765 نفر داوطلب شرکت در این پژوهش شدند. ابزار پژوهش یک دوراهی اخلاقی بود. در یک طرح آزمایشی از آزمودنی ها خواسته شد که بگویند اگر در این دوراهی اخلاقی بودند، کدام یک از دو راه را بر می گزیدند (تصمیم نخستین). سپس آزمودنی ها به صورت تصادفی به سه گروه گمارده شدند: به یک گروه دلیل های موافق تصمیم نخستین داده شد، به یک گروه دلیل های مخالف تصمیم نخستین داده شد، و به یک گروه همه دلیل ها (موافق و مخالف) داده شد. از آزمودنی ها خواسته شد که این دلیل ها را ارزیابی کنند. سپس از آزمودنی ها خواسته شد که دوباره یکی از دو راه را برگزینند (تصمیم پایانی).

    یافته ها

    آزمون دقیق فیشر، تحلیل رگرسیون لجیستیک، و تحلیل واریانس نشان داد که تعداد بسیار کمی از آزمودنی ها پس از بررسی دلیل ها تصمیم نخستین خود را تغییر دادند، تصمیم نخستین، بخش بزرگی از واریانس تصمیم پایانی را تبیین کرد، و آزمودنی ها دلیل های موافق تصمیم نخستین خود را بهتر از دلیل های مخالف آن ارزیابی کردند.

    نتیجه گیری

    این یافته ها نشان می دهند که دلیل های منطقی کمکی به تغییر تصمیم های اخلاقی مردم نمی کنند.

    کلید واژگان: احساس, انتخاب اخلاقی, تصمیم گیری اخلاقی, دلیل, دوراهی اخلاقی
    Ebrahim Ahmadi *
    Introduction

    The purpose of this study was to investigate the effect of rational reasons on ethical decision making.

    Method

    In order to investigate the effect of rational reasons on moral decisions, the call for participatingin this study was sent to 75000 email addresses of residents of Tehran and thesuburbs, which 765 volunteers participated in the study. The research tool was a moral dilemma. In an experimental design, the participants were asked to say which option they would choose if they were in this moral dilemma (their initial decision). Then the participants were randomly assigned itnto three groups: one group was given the reasons confirmingtheir initial decision, the secondgroup was given the reasons opposing their initial decision, and the thirdgroup was given all reasons (confirmingand opposing). Participants were asked to evaluate these reasons. Then theywere asked to choose one of the two options again (their final decision).

    Results

    Fisher's exact test, logistic regression analysis, and variance analysis showed that afew participants changed their initial decision after examining the reasons; the initial decision explained a large proportion of the final decision's variance, and participants evaluated affirming reasons better than opposing ones. These findings suggest that rational reasons do not help to change the people's moral decisions.

    Keywords: Feeling, moral choice, moral decision, moral dilemma, reason
  • ابراهیم احمدی *
    انگیزه های گوناگونی هستند که برخی به حل تعارض بین فردی کمک می کنند و برخی جلوی حل آن را می گیرند. بر طبق نظریه سبک تنظیم، انگیزه تغییر، یعنی میل به بیرون آمدن از حالت و وضعیت موجود، به حل تعارض کمک می کند، اما یک انگیزه متضاد با انگیزه تغییر هم وجود دارد و آن عبارت است از انگیزه تحقیق، یعنی میل به واکاوی و بررسی حالت و وضعیت موجود، که جلوی حل تعارض را می گیرد. هدف پژوهش حاضر آزمون این فرضیه بود که برای آن که تعارض حل شود، باید انگیزه تغییر قوی تر از انگیزه تحقیق باشد. در یک طرح همبستگی، ابتدا با پرسشنامه سبک تنظیم، دو انگیزه تغییر و تحقیق در نمونه ای 97 نفره از دانشجویان کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی-واحد بویین زهرا (4000 نفر) اندازه گیری و سپس داستان هایی از تعارض های فرضی به آزمودنی ها ارائه شد. تحلیل های رگرسیون نشان داد که برتری انگیزه تغییر بر انگیزه تحقیق: 1-با انگیزه آشتی رابطه مستقیم و با احساس منفی رابطه معکوس دارد، و 2-از اثرهای زیان بار احساس منفی بر انگیزه آشتی می کاهد.
    کلید واژگان: انگیزه تحقیق, انگیزه تغییر, حل تعارض, سبک تنظیم
    Ebrahim Ahmadi Dr *
    There are Various motives that some of them can help to resolving interpersonal conflicts and others may prevent its resolve. According to the regulation style theory, the motivation for change, i. e. the desire to come out of the current state of conflict, can help to conflict resolution, but there is an opposite motivation, one that prevents the resolution of the conflict, and it is the motivation for contemplation, i. e. the desire to explore and review existing state. The aim of this study was to test the hypothesis that for the conflict to be resolved, the change motivation must be stronger than the contemplation motivation. In a correlational design, first the change and contemplation motivations were measured in a sample of 97 undergraduates from Islamic Azad University-Buin Zahra Branch (N » 4000) using the Motivation Style Questionnaire, and then the participants were presented with hypothetical stories about interpersonal conflicts. Regression analyses showed that the priority of change motivation to contemplation motivation: 1. Has a positive relationship with reconciliation motive and a negative relationship with bad feelings, and 2. Reduces the damaging effects of bad feelings on reconciliation motive.
    Keywords: contemplation motivation, change motivation, conflict resolution, regulation style
  • ابراهیم احمدی*
    پرسش پژوهش حاضر این بود که انعطاف ناپذیر دانستن نقش های جنسیتی چه رابطه ای با دفاع از تبعیض های جنسیتی دارد؟ هدف پژوهش حاضر آزمون این فرضیه بود که مردانی که نقش های جنسیتی را انعطاف ناپذیر می دانند (نسبت به مردانی که این نقش ها را انعطاف پذیرمی دانند)، از تبعیض هایی که در جامعه میان زن ها و مردها وجود دارد بیشتر دفاع می کنند، اما چنین رابطه ای میان انعطاف ناپذیر دانستن نقش های جنسیتی و دفاع از تبعیض های جنسیتی در زنان وجود ندارد. در یک طرح توصیفی-همبستگی از میان دانشجویان کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی-واحد بویین زهرا (3900=N) 122 نفر با روش تصادفی نمونه گیری شدند و به مقیاس انعطاف پذیری ادراک شده نقش های جنسیتی و مقیاس دفاع از تبعیض های جنسیتی پاسخ دادند. ضریب های همبستگی پیرسون نشان داد که انعطاف ناپذیر دانستن نقش های جنسیتی در مردان با دفاع از تبعیض های جنسیتی رابطه دارد (001/0 p <)، اما این رابطه در زنان معنی دار نیست (201/0 p >). تبیین این الگوی یافته ها آن است که جامعه تبعیض آلود به مردان جایگاه بالاتری از زنان داده است.
    کلید واژگان: نقش های جنسیتی, انعطاف پذیری نقش ها, تبعیض جنسیتی
    Ebrahim Ahmadi *
    This study aimed to test the hypothesis that men who know gender roles as inflexible (compared to men who know gender roles as flexible), defend more of the discrimination that exists between women and men in society, but in women there is not such a relationship between knowing gender roles as inflexible and defending gender discriminations. In a descriptive-correlational design, 122 of undergraduate students of Islamic Azad University-BuinZahra Branch (3900 = N) were randomly sampled and responded to Perceived Immutability of Gender Roles scale and Gender Discrimination Advocacy scale. Pearson correlation coefficients showed that in men, knowing gender roles as inflexible has significant relationship with defending gender discriminations (p
  • ابراهیم احمدی *
    با هدف آزمون فرضیه اثربخش بودن یک مداخله روانی-آموزشی و با یک طرح آزمایشی، 46 نفر از زن و شوهرهای مراجعه کننده به بیمارستان صارم تهران که تازه فرزنددار شده بودند، مداخله ای برای آسان سازی گذار از زن و شوهری به پدر و مادری دریافت کردند. داده ها با یک پرسشنامه پژوهشگرساخته جمع آوری و وارد تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و تحلیل رگرسیون شدند. در گروه آزمایش، سه ماه پس از مداخله و در مقایسه با گروه کنترل و پیش آزمون، احساس خوشایند مردان در هنگام تعارض افزایش یافت، احساس ناخوشایند مردان در هنگام تعارض کاهش یافت، و توهین زن و مرد به یکدیگر در هنگام تعارض کمتر شد. میزان افزایش احساس خوشایند مرد در سه ماه پس از مداخله، توانست افزایش احساس خوشایند زن را در یک سال پس از مداخله پیش بینی کند، و میزان کاهش احساس ناخوشایند مرد در سه ماه پس از مداخله، توانست کاهش احساس ناخوشایند زن را در یک سال پس از مداخله پیش بینی نماید. پس اولا، بهبودی پس از مداخله می تواند کم کم (نه فوری) آشکار شود، ثانیا، مردها زودتر از زن ها بهبود می یابند، و ثالثا، بهبودی های زودهنگام، پیش بینی کننده بهبودی های دیرهنگام هستند.
    کلید واژگان: احساس خوشایند, بهبودی, تعارض زناشویی, توهین, گذار به پدر و مادری
    Ebrahim Ahmadi *
    With the purpose of testing the hypothesis of the effectiveness of a psychoeducational intervention and using an experimental design, 46 newly childbearing couples, admitted to Sarem hospital in Tehran, received an intervention for facilitating the transition period from being couples to being parents. The data collected by a researcher-made questionnaire and were entered to repeated measures ANOVA and regression analysis. In the experimental group, three months after the intervention compared to the control group and pretest, the men`s pleasant feelings during conflict increased, the men`s unpleasant feelings during conflict decreased, and the insult of men and women to each other was less. The amount of increase in men`s pleasant feelings at three months after the intervention, could predict the increase in women's pleasant feelings in one year after the intervention, and the amount of decrease in men`s unpleasant feelings at three months after the intervention, could predict the decrease in women's unpleasant feelings at one year after the intervention. Thus, firstly, the improvement after intervention can become apparent gradually (rather than immediately), secondly, men improve sooner than women, and thirdly, early improvements predict later ones.
    Keywords: improvement, insult, marital conflict, pleasant feelings, transition to the parenthood
  • ابراهیم احمدی *
    هدف این پژوهش، پاسخ به این پرسش است که آیا وجود درون مایه رستگاری در داستان های زندگی (این که فرد تجربه های ناخوشایند زندگی خود را باعث وبانی تحولات مثبت در شخصیت خود بداند) در الکلی های موفق و ناموفق در ترک الکل متفاوت هست یا خیر. جامعه آماری این پژوهش، همه الکلی های شهر مشهد در سال 92 (حدود سه هزار نفر) بود و 127 نفر با روش نمونه گیری در دسترس گزینش شدند. ابزار اصلی پژوهش، داستان زندگی آزمودنی ها بود. متغیرهای کنترل نیز با نسخه بازبینی شده آزمون نگاه به زندگی (اسکایر، کارور و بریجز، 1994)، خرده مقیاس احساسات افسرده از مقیاس افسردگی مرکز پژوهش های همه گیر شناختی (ردلاف، 1977)، آزمون زمان بندی هیجان های مثبت و منفی (واتسن، کلارک و تلیجن، 1988)، زیرمقیاس اضطراب را از پرسشنامه کوتاه نشانه ها (دیراگتیس، 1975)، زیرمقیاس های توانایی و کوشش از مقیاس علیت چند بعدی-چند اسنادی (لفکورت، وان بیایر، ویر و کاکس، 1979)، مقیاس وابستگی به الکل (اسکینر و آلن، 1992)، مقیاس شرکت در الکلی های گمنام (تونیگن، کانرس و میلر، 1996)، مقیاس پنج ماده ای سلامت عمومی از نسخه کوتاه زمینه یابی سلامت (ویر و شربورن، 1992)، اندازه گیری شدند. با روش علی-مقایسه ای، زندگی- داستان الکلی هایی که 4 سال و بیشتر، از الکل پرهیز کرده اند (در ترک الکل موفق بودند) با زندگی- داستان الکلی هایی که 6 ماه یا کمتر، از الکل پرهیز کرده بودند (در ترک الکل ناموفق بودند) مقایسه شد. برای تحلیل داده ها از آزمون های 2c، rpb و F استفاده شد. نتیجه نشان داد که الکلی های موفق در ترک الکل به گونه ای معنادار بیشتر از الکلی های ناموفق در ترک الکل به این نکته اشاره کرده بودند که تجربه تلخ آخرین بار مصرف الکل باعث رستگاری آنها (تحولات مثبت در شخصیت آنها) شده است (001/0>p). این تفاوت حتی پس از کنترل آماری متغیرهای نامربوط (صفات شخصیت، شدت وابستگی به الکل، میزان شرکت در برنامه ترک، سلامت جسمی و روانی و سایر درون مایه های داستان زندگی) همچنان معنادار باقی ماند (04/0=p). این پژوهش، برای اولین بار در ایران ثابت کرد که ادراک رویدادهای ناخوشایند زندگی به عنوان عواملی که به تغییرات مثبت در فرد کمک کرده اند، می تواند به ترک اعتیاد کمک کند.
    کلید واژگان: رستگاری, داستان زندگی, الکلی ها, ترک اعتیاد, اعتیاد به الکل
    Ebrahim Ahmadi *
    The purpose of this study was to answer the question of whether the themes of salvation in the life stories (ie, the person experiences unpleasant life events as causing positive changes in his character) is different in alcoholics who are successful and unsuccessful in alcohol withdrawal. The population for this study were all alcoholics of Mashhad in 1992 (N=3000), and 127 alcoholics were selected by convenience sampling method. The main research tool were life stories of participants. Control variables were measured using revised life view test (skier, Carver, and Bridges, 1994), depressive feelings subscale of Epidemiological Research Centre depression scale (Radlaf, 1977), positive and negative emotions timing test (Watson, Clark, and Tleejen, 1988), anxiety subscale of short scale of symptoms (Dyragtys, 1975) subscales of the ability and efforts of multidimentional causality scale (Lfkvrt, Van Byayr, Weir, and Cox, 1979), alcohol dependence scale (Skinner and Allen, 1992), the scale of participation in Alcoholics anonymous (Tvnygn, Kanrs, and Miller, 1996), a five-point scale general health of short version health survey (Weir and Sherborne, 1992). Using a causal-comparative design, the life stories of alcoholic who had four or more years of alcohol withdrawal (ie were successful in alcohol) were compared with life stories of alcoholics who were 6 months or less of alcohol withdrawal (ie, unsuccessful in quitting alcohol). The data were analyzed using χ2, rpb, and F. Results showed that successful alcoholics significantly more than unsuccessful ones pointed in their life stories that bitter experience of last alcohol caused positive developments in their characters (p>0/001). This difference remained significant even after statistically controlling for unrelated variables (personality traits, severity of alcohol dependence, physical and mental health, and other themes in the story) (p=0/04). This study proved for the first time that the perception of the unpleasant events of life as factors that have contributed to positive changes in a person, can help to quit alcohol addiction.
    Keywords: salvation life story, alcoholics, drug addiction, alcoholism
  • ابراهیم احمدی*
    هدف پژوهش حاضر مقایسه خودبرتربینی اخلاقی از نظر انجام دادن کارهای خوب با خودبرتر بینی اخلاقی از نظر انجام ندادن کارهای بد بود. خودبرتربینی اخلاقی دو شکل دارد: 1- باور به این که «من بیشتر از دیگران کارهای خوب انجام می دهم»،، 2- باور به این که «من کمتر از دیگران کارهای بد انجام می دهم»، و شدت خود برتربینی اخلاقی در این دو حوزه می تواند متفاوت باشد. طرح پژوهش حاضر آزمایشی و درون-آزمودنی و جامعه پژوهش دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بویین زهرا در سال تحصیلی 96-95 (پنج هزار نفر) بودند که با روش نمونه گیری تصادفی، 73 نفر از آنها گزینش شدند. ابزار پژوهش یک مقیاس محقق ساخته بود که در آن از آزمودنی ها خواسته می شد که مشخص کنند آنها بیشتر احتمال دارد هفت کار اخلاقی و هفت کار غیراخلاقی را انجام دهند یا دیگران. آزمون t تک نمونه ای نشان داد که وقتی آزمودنی ها با رفتارهای غیراخلاقی روبرو می شوند، اعلام می کنند که آنها کمتر از دیگران احتمال دارد که آن رفتارها را انجام دهند (خودبرتربین هستند)، اما وقتی با رفتارهای اخلاقی روبرو می شوند اعلام نمی کنند که آنها بیشتر از دیگران احتمال دارد که آن رفتار را انجام دهند (خودبرتربین نیستند).
    کلید واژگان: خودسنجی, عزت نفس, خودبرتربینی اخلاقی, شناخت اجتماعی, روان شناسی اخلاق
    Ebrahim Ahmadi *
    The aim of this study was to compare the ethical self-superiority in terms of doing good deeds and in terms of not doing bad deeds. moral self-superiority has two forms: (1) the belief that "I do good things more than others", and (2) the belief that "I do bad things less than others", and the intensity of moral self-superiority can be different in these two areas. The research design was experimental and within-subjects and the research population were students of Islamic Azad University of Buin Zahra in 2016-17 academic year (N=5000) among which 73 were selected using random sampling. The research tool was a researcher-made scale in which the subjects were asked to determine whether they or others are more likely to do seven moral and immoral behaviors. One-sample t-test showed that when the subjects are confronted with unethical behaviors, they confirm that they are less likely than others to perform the behaviors (self-superiority), but when they encounter ethical behaviors, they do not announce that they are more likely than others to perform the behaviors (do not have self-superiority).
    Keywords: self-evaluation, self-esteem, moral self-superiority, social cognition, moral psychology
  • ابراهیم احمدی
    هدف پژوهش حاضر وارسی یک جنبه نامطلوب و مضر خلاقیت بود. فرض بر آن بود افراد خلاق این توانایی را دارند که راه هایی خلاقانه برای توجیه رفتارهای غیراخلاقی خود پیدا کنند و بنابراین بیشتر می توانند خود را به ارتکاب رفتارهای غیراخلاقی متقاعد کنند. با استفاده از روش نمونه برداری تصادفی چندمرحله ای، 165 دانشجوی کارشناسی (66 مرد،99 زن) انتخاب شدند و به آزمون خلاقیت عابدی (1372) و ماتریس های پیشرونده ریون (1995) پاسخ دادند. سپس به دو شکل در یک معمای اخلاقی قرار داده شدند: توجیه رفتار غیراخلاقی (ناراستگویی) در گروه توجیه پذیر، آسان و در گروه توجیه ناپذیر، دشوار بود. نتایج تحلیل رگرسیون تعدیل شونده نشان دادند مطابق با فرضیه های پژوهش، خلاقیت حتی پس از کنترل هوش، ناراستگویی را پیش بینی می کند و این پیش بینی در گروه توجیه ناپذیر بسیار قوی تر از گروه توجیه پذیر است. براساس یافته های پژوهش حاضر می توان دریافت خلاقیت افزون بر جنبه های مثبت دارای جنبه های منفی نیز هست.
    کلید واژگان: خلاقیت, ناراستگویی, معمای اخلاقی, رفتار غیراخلاقی
    Ebrahim Ahmadi
    Te present study aimed to investigate an undesirable and harmful aspect of creativity. It was hypothesized that creative people have the ability to find creative ways for justifying their unethical behaviors, and thus they can better convince themselves to commit immoral behaviors. One hundred and sixty five undergraduates (66 males, 99 females) were selected using multistage random sampling. The participants completed the Abedi Creavity Test (2003) and the Raven`s Progressive Matrices (1995). The participants were exposed to an ethical dilemma in two ways: justifying unethical behavior (dishonesty) was easy in justifiable group and was difficult in unjustifiable group. Consistent with research hypothesis, the results of moderated regression analysis indicated that creativity predicted dishonesty even after controlling for intelligence and this prediction is stronger in the unjustifiable group than the justifiable group. The findings suggested that creativity had negative aspects besides positive aspects.
    Keywords: Creativity, dishonesty, ethical dilemma, unethical
  • ابراهیم احمدی*
    هدف
    هدف پژوهش حاضر اثبات جنبه نامطلوب و مضر خلاقیت با این مفروضه بود که افراد خلاق این توانایی را دارند که رفتارهای غیراخلاقی خود را توجیه پیدا کنند، بنابراین بیشتر میتوانند خود را متقاعد سارند که مرتکب رفتارهای غیراخلاقی شوند.
    روش
    روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه پیام نور قم به تعداد 8100 نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای 165 دانشجوی مرد انتخاب شدند و به دو شکل در یک دوراهی اخلاقی برای انتخاب بین نفع شخصی و خودپنداره اخلاقی قرار گرفتند به گونه ای که توجیه رفتار غیراخلاقی در گروه توجیه پذیر آسان و در گروه توجیهناپذیر دشوار بود. ابزار پژوهش آزمون خلاقیت «ناراستگویی» عابدی (1372) و آزمون ریون پیشرفته بود و تحلیل داده ها با رگرسیون تعدیل شونده انجام شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد خلاقیت حتی پس از کنترل آماری هوش، ناراستگویی را میتواند پیش بینی کند، و این پیش بینی در گروه توجیه ناپذیر بسیار قویتر از گروه توجیه پذیر است.
    نتیجه گیری
    خلاقیت دارای جنبه های منفی و مضر نیز هست که باید به آنها نیز توجه و با برنامه ریزی و آموزش به سمت مثبت سوق داده شود.
    کلید واژگان: لاقیت, دو راهی اخلاقی, رفتار غیراخلاقی, ناراستگویی
    E. Ahmadi*
    Aim
    The purpose of present study was to demonstrate the undesirable and harmful side of creativity with the assumption that creative people are able to justify their unethical behaviors. Therefore they are more able to convince themselves to commit unethical behaviors.
    Method
    Research method was correlational and statistical population was all undergraduate students of the Qom Payame Noor University (N=8100) that 165 of whom were selected using a multistage random sampling and were placed in an ethical dilemma to choose between self-interest and moral self-concept in two ways so that justifying unethical behavior in justifiable group was easy and in unjustifiable group was hard. Research tools were Abdi’s creativity test (1372) and Raven`s progressive test and data were analyzed using moderated regression analysis.
    Results
    Findings showed that creativity, even after statistical control of IQ can predict dishonesty, and that this prediction is very stronger in unjustifiable group than justifiable group.
    Conclusion
    Creativity has negative and harmful aspects that must be considered and led to positive ones using planning and education.
    Keywords: creative, dishonesty, ethical dilemma, ethical behavior
فهرست مطالب این نویسنده: 24 عنوان
  • دکتر ابراهیم احمدی
    دکتر ابراهیم احمدی
    استادیار گروه روان شناسی، واحد بویین زهرا، دانشگاه آزاد اسلامی، بویین زهرا، ایران، دانشگاه آزاد بویین زهرا
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال