مقالات رزومه:
دکتر زینب تاجیک
-
جامعه ایران در عصر قاجار وارد مرحله جدیدی از تغییر و تحول شد که با دوره های گذشته، تفاوت چشمگیری داشت. مواجهه با تجدد، نظام های آموزشی پیشین ایران را به چالش کشید و زمینه ورود آموزش مدرن به ایران را نیز فراهم کرد. اگرچه تاریخ تحولات تعلیم و تربیت دختران در ایران از زوایای گوناگونی بررسی شده است، ما در این تحقیق با توصیف گزارش های رسمی، اسناد حقوقی، جراید، نامه ها و با تحلیل داده های تاریخی به روش تاریخ مفهومی به دنبال بررسی تطورات مفهوم تعلیم و تربیت و اثرات آن بر نظام آموزش دختران هستیم تا داوری منصفانه تری نیز درباره مقاومت ها در برابر مدارس نوین دخترانه داشته باشیم. تا پیش از ورود تجدد به ایران، منظور از تعلیم و تربیت، برنامه ریزی و فعالیت محاسبه شده به منظور کشف استعدادهای فرد در راستای رسیدن به سعادت و کمال دنیوی و اخروی بوده است؛ اما در زمان تاسیس مدارس نوین، تعلیم و تربیت به معنای تجددگرایی، مدرنیزاسیون، دین زدگی و سنت گریزی دچار تطور معنایی شده است. طبق این دگردیسی معنایی، مدارس نوین دخترانه به دنبال ایجاد هویت غربی در دختران ایرانی بوده اند. بررسی تاریخ مفهومی تعلیم و تربیت نشان دهنده این واقعیت است که مخالفان مدارس نوین دخترانه با وجود اینکه عزم و تلاشی برای اصلاح تعلیم و تربیت دختران نداشتند، نه با علم آموزی دختران مشکلی داشتند و نه به دلیل منافع شخصی با این مدارس مخالفت کرده اند؛ بلکه با توجه و حساسیت به تغییر مفهومی تعلیم و تربیت، در برابر تاسیس و گسترش مدارس نوین دخترانه مقاومت می کردند و از اهداف بانیان مدارس نوین دخترانه آگاه بودند. این مقاومت ها نشان دهنده این نکته است که مخالفان و علمای دین نگران دین زدایی، سنت ستیزی و ایجاد هویت کاملا غربی در مدارس نوین دخترانه بوده اند.کلید واژگان: تاریخ مفهومی تعلیم و تربیت, مدارس نوین, دختران, تاریخ مفهومی, مقاومت, آموزشDuring the Qajar era, Iranian society entered a new phase of change and transformation, which was significantly different from the previous periods. Modernity challenged Iran's previous educational systems and provided the context for modern education to enter Iran. Although the history of girls' education in Iran has been studied from different aspects, in this research, by describing official reports, legal documents, newspapers, letters and by analyzing historical data applying the method of conceptual history, we seek to examine the evolution of the concept of education and its effects on the girls' education system in order to make a fair judgment. We should also have more information about the resistance against new schools for girls. Before the entrance of modernity in Iran, the meaning of education included calculated planning and activity in order to discover individual talents for achieving worldly and hereafter happiness and perfection. However, at the time of the establishment of new schools, education encountered a semantic change in the sense of modernism, modernization, being against religion and tradition. According to this semantic transformation, modern schools for girls sought to create a western identity for Iranian girls. Examining the conceptual history of education shows the fact that the opponents of modern schools for girls, despite having no determination and effort to reform girls' education, neither had a problem with girls' education, nor did they oppose these schools because of personal interests. Rather, with attention and sensitivity to the conceptual change of education, they resisted the establishment and expansion of new schools for girls and were aware of the goals of the founders of new schools for girls. Their resistance shows that opponents and religious scholars were worried about anti-religious, anti-traditionalism aspects of these modern schools which aimed to create a completely western identity for girls.Keywords: Conceptual History Of Education, Modern Schools, Girls, Conceptual History, Resistance, Education
-
نگره «جنسیت پذیری اخلاق» از مسایل چالش برانگیزی است که از اواخر قرن هجدهم و با اوج گیری فعالیت های فمینیست ها، در حلقه های فکری باورمندان به این جریان مطرح شد. فمینیست ها در موضع گیری برابر این انگاره، به دو دسته تقسیم شدند؛ گروهی با ادعای برابری کامل زن و مرد، هرگونه تفاوت میان ایشان را انکار کرده و دسته ای با سراب پنداشتن آرمان جنسیت واحد، انگشت تاکید بر برتری جنس زن نهادند. گرچه پرسش از جنسیت پذیری اخلاق، در سنت اسلامی، سابقه ای ندارد، اما با توجه به مطالعات دقیق و موشکافانه ای که اندیشمندان مسلمان (به طور خاص فیسلوفان) پیرامون مساله نفس داشته اند، می توان از دل مبانی و مباحثی که طرح کرده اند، پاسخی سلبی یا ایجابی به این پرسش داد. به همین منظور در این نوشتار، با تکیه بر مبانی حکمت صدرایی، به استنطاق این مکتب در پاسخ به «جنسیت پذیری اخلاق» مبادرت ورزیده ایم و ضمن نمایاندن نقص فمینیست ها در بی التفاتی به مبانی انسان شناختی و نفس شناختی مساله، به مقایسه تطبیقی میان پاسخ برآمده از مبانی صدرایی با انگاشته های فمینیست های اخلاق گرا پرداخته ایم و به این نتیجه رهنمون گشته ایم که دیدگاه جنسیت پذیری نفس به صواب نزدیک تر است. البته این به معنای نادیده انگاری تفاوت هنجارهای اخلاقی میان مرد و زن نیست. روش ما در این پژوهش، توصیفی_تحلیلی است.کلید واژگان: جنسیت, اخلاق, فمینیسم, حکمت متعالیه, نفسThe view of “gender acceptability of ethics” is one of the challenging issues raised in the intellectual circles of the believers in this trend since the end of the 18th century and with the rise of feminist activities. Feminists were divided into two groups in their stance against this idea; a group claiming complete equality of men and women denied any difference between them and another group emphasized the supremacy of the female gender by imagining the ideal of a single gender as a mirage. Although the question of gender acceptability of ethics has no precedents in the Islamic tradition, but according to the detailed and critical studies that Muslim thinkers (especially philosophers) have made about the issue of nafs (carnal soul), it is possible to give a negative or positive answer to this question. For this purpose, in this article, relying on the principles of Mulla Sadra’s Philosophy, we have attempted to inquire this school in response to the “gender acceptability of ethics” and while showing the shortcoming of feminists in not paying attention to the anthropological and psychological foundations of this issue, we have made a comparative comparison between the answers arising from Mulla Sadra’s principles and the thoughts of ethical feminists and we have come to the conclusion that the viewpoint of gender acceptability of nafs is more appropriate. Of course, this does not mean ignoring the difference in ethical standards between men and women. Our method in this research is descriptive-analytical.Keywords: gender, Ethics, feminism, Transcendent Wisdom, soul
-
رابطه جنسیت و تربیت و به طورخاص تربیت اخلاقی از مسایل مهمی است پس از گسترش مطالعات جنسیتی در تیررس توجه اندیشمندان این حوزه قرار گرفته است. اگرچه خواجه نصیرالدین طوسی تصریحی به تاثیر جنسیت بر تربیت اخلاقی نداشته است، با مداقه در ماهیت تربیت اخلاقی، پرسشی به ذهن خطور می کند که آیا جنسیت می تواند یک متغیر در تربیت اخلاقی در نظر گرفته شود یا خیر؟ برای پاسخ به این پرسش با روش توصیفی - تحلیلی پس از بیان ماهیت تربیت اخلاقی، پیوند تربیت اخلاقی و علم النفس در اندیشه خواجه بیان و نشان داده شده است که طبق مبانی خواجه نصیر، نفس انسان، هم در مقام حدوث و هم در مقام فعل به بدن مادی نیاز دارد. همچنین ارتباط و انسی که میان نفس و بدن از نظر او وجود دارد، موید این مطلب است که نفس انسان از لحاظ جنسیتی جهت مند است. پیوند تربیت اخلاقی و علم النفس از نظر خواجه، همچنین تحلیل مراحل تربیت اخلاقی و چگونگی حصول ملکات اخلاقی در نفس که رابطه دوسویه نفس و بدن را نشان می دهد، موید جنسیت پذیری تربیت اخلاقی در منظومه فلسفی اوست.کلید واژگان: تربیت اخلاقی, جنسیت, جنسیت پذیری تربیت اخلاقی, جنسیت مندی نفس, خواجه نصیرالدین طوسیThe relationship between gender and training, and particularly moral training, is one of the important issues that have attracted scholars' attention after the expansion of gender studies. Although Khajeh Nasir Toosi did not specify the effect of gender on moral education, by studying the nature of moral education, a question comes to mind that whether gender can be considered as a variable in moral training or not? To answer this question a descriptive analytical method was applied and after explaining the nature of moral training, the link between moral training and psychology in Khajeh Nasir’s thought is stated. It is indicated that according to Khajeh Nasir’s principles, the human soul both in the position of occurrence and in the position of action needs the material body. Also, the relationship between the soul and the body, in his opinion, proves that the human soul is gender-oriented. From Khaje Nasir's point of view, the connection between moral training and psychology as well as the analysis of the stages of moral training and the manner of obtaining moral dignity in the soul indicates a two-way relationship between the soul and the body, confirming the gender oriented nature of moral training in his philosophical system.Keywords: moral training, gender orientation of moral training, gender orientation of self, Gender, Khwaja Nasiruddin Tosi
-
رابطه حقیقت انسان و جنسیت از مسایل چالش برانگیز چند دهه اخیر بوده است که پاسخ به بسیاری از مسایل زنان در گرو حل این مسیله است. با ورود فعالان فمینیسم به مباحث فلسفی و کلامی این پرسش جدی تر مطرح شد و برخی مانند لیبرال فمینیسم ها با انکار هویت زنانه، قایل به تساوی و برابری جنسیتی شدند و دسته دیگری از فمینیسم ها اختلاف های جنسیتی را به رسمیت شناختند. اگرچه این پرسش در مباحث نفس شناسی و انسان شناسی حکما و متکلمان مدرسه کلامی اصفهان جایگاهی نداشته است، می توان با تحلیل مباحث عمیق نفس شناسی آنها پاسخی سلبی یا ایجابی به این پرسش داد. این نوشتار با روش تحلیلی-توصیفی و با استنطاق مهم ترین مباحث نفس شناسی میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی و علامه مجلسی مانند حدوث نفس، رابطه نفس و بدن، چگونگی تدبیر بدن توسط نفس، به دنبال بررسی جایگاه جنسیت در نفس است و در نهایت به این نتیجه رسیده است که با توجه به مبانی نفس شناسی آنها دیدگاه «جنسیت مندی نفس» به صواب نزدیک تر است. نفس در نحوه حدوث، تشخص، فعلیت و چگونگی عمل در این عالم نمی تواند از خصوصیات جنسیتی عاری باشدکلید واژگان: جنسیت نفس, مدرسه کلامی اصفهان, نفس شناسی میرداماد, نفس شناسی صدرا, نفس شناسی فیض کاشانی, نفس شناسی علامه مجلسیThe relationship between the human reality and gender has been among the most challenging problems in the past few decades, solving which paves the way to answer many questions related to the women. With the advent of feminist activists to philosophical and theosophical discussions, this question got even more importance. Some people (such as liberal feminists) denied the feminine identity and opted for the equality of genders, while another group of feminists recognized the gender differences. Although this question has not been discussed in the egologistic and humanistic discussions of the theosophists and theologians of Isfahan Theological School, an analysis of their deep discussions on egologism can provide a negative or positive answer to this question. Adopting the descriptive-analytical method and inquiring about the most important egologistic discussions of Mir Damad, Mulla Sadra, Fayz Kashani, and Allameh Majlesi such as the contingency of ego, the relationship between ego and body, and the way ego manages body, this article aims at examining the status of gender in ego. It finally concludes that in the light of these scholars’ egologistic principles, the “genderedness of ego” is closer to reality. Moreover, it is found that ego cannot be free from gender attributes in its contingency, individuation, actualization, and manner of practice in this world.Keywords: gender of ego, Isfahan Theological School, Mir Damad’s egologism, Sadra’s egologism, Fayz Kashani’s egologism, Allameh Majlesi’s egologism
نویسندگان همکار
بدانید!
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.