دکتر احمد حیدرنیا
-
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر الگوهای ارتباطی زنان متاهل دارای سبک دلبستگی اجتنابی و اضطرابی بود. این پژوهش کاربردی از نوع آزمایشی با طرح عاملی 2×2 پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان زن متاهل دانشگاه بجنورد در سال تحصیلی 1399-1398 بود که داوطلب شرکت در پژوهش بودند. از این جامعه 40 نفر که سبک دلبستگی ناایمن داشتند و نمره بالایی در پرسشنامه الگوهای ارتباطی کسب کرده بودند، به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و دو گروه کنترل جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه الگوهای ارتباطی (CPQ) استفاده شد. مداخله، برنامه آموزش ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بود که در 8 جلسه 120 دقیقه ای به صورت گروهی اجرا شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-22 تحلیل شدند. نتایج نشان داد ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش الگوی ارتباطی سازنده (001/0<p) و کاهش الگوهای اجتنابی و متوقع-کناره گیر تاثیر معنی داری دارد (001/0<p)، اما سبک دلبستگی و تعامل آن با مداخله بر الگوهای ارتباطی تاثیر معنی داری ندارد (05/0>p)؛ بنابراین می توان از مداخله برنامه آموزش ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای بهبود الگوهای ارتباطی زنان متاهل استفاده کرد.
کلید واژگان: الگوهای ارتباطی, زنان متاهل, سبک دلبستگی, ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و تعهدThe purpose of this study was to investigate the efficacy of acceptance and commitment therapy matrix training on the communication patterns of married women with an avoidance and anxiety attachment personality style. The investigation included all female students at the University of Bojnourd from 2019 to 2020. The study included 40 subjects who fulfilled the inclusion criteria and were randomly assigned to two experimental groups and two control groups. The subjects completed Christensen and Sullaway'’s Communication Patterns Questionnaire (CPQ) both before and after the intervention. Multivariate analysis of variance was implemented to analyze the data. The results suggested that the acceptance and commitment therapy matrix had an impact on communication patterns by increasing constructive communication patterns (P<0.001) and decreasing avoidance and demand-withdraw trends (P<0.001). However, communication patterns were not significantly influenced by attachment style, either alone or in interaction with the intervention (P>0.05). According to the research findings, the acceptance and commitment therapy matrix can be implemented to enhance the communication patterns of married women.
Keywords: Acceptance, Commitment Therapy Matrix, Attachment Style, Communication Patterns, Married Women -
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی برنامه «محکم در آغوشم بگیر» بر کاهش فشار مراقبتی مردان درگیر با سرطان پستان همسر در یک طرح تجربی با روش تک آزمودنی از نوع A.B.A انجام شد. جامعه این پژوهش کلیه مردانی بودند که همسرشان توسط پزشکان متخصص (سرطان شناس) بیمارستان امید مشهد تشخیص سرطان پستان دریافت نموده بودند. از جامعه مذکور 3 مرد به صورت هدفمند انتخاب و مداخله «محکم در آغوشم بگیر» را در 8 جلسه دوساعتی دریافت نمودند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه فشار مراقبتی (CBI) بود که طی سه مرحله خط پایه (3 مرتبه)، مداخله (4 مرتبه) و پیگیری (3 مرتبه) تکمیل گردید. داده های به دست آمده، با استفاده از نرم افزار اکسل و با به کارگیری روش های بازبینی دیداری نمودارها (فراز و فرود متغیر وابسته)، شاخص های درصد بهبودی، درصد کاهش نمرات، تغییرپذیری و اندازه اثر بررسی شد. استنباط داده ها براساس جداول تحلیل دیداری نمودارها، در دو بخش تحلیل درون موقعیتی و بین موقعیتی برای هر شرکت کننده، نشان دهنده اثربخشی برنامه آموزشی زوج درمانی هیجان مدار (محکم در آغوشم بگیر) بر کاهش فشار مراقبتی زوجین بوده است. بنابراین برنامه «محکم در آغوشم بگیر» می تواند به عنوان مداخله ای مناسب برای کاهش فشار مراقبتی مردانی که همسرانشان درگیر سرطان هستند، مورد استفاده قرار گیرد.کلمات کلیدی: برنامه محکم در آغوشم بگیر، فشار مراقبتی، سرطان پستان.کلید واژگان: برنامه محکم در آغوشم بگیر, فشار مراقبتی, سرطان پستانThe present study aimed to determine the effectiveness of hold me tight program on reducing the caregiver burden of men whose wives suffer from breast cancer. The current study is experimental, with a single subject method of A.B.A design. The statistical population of the study included all men whose wives were diagnosed with breast cancer by an oncologist at Omid Hospital in Mashhad in 2018-2019. Three men were purpose fully selected from the mentioned community and participated in the hold me tight training program. The instrumentation included the Caregiver Burden Questionnaire (CBI) which was used in three stages (before the intervention, during the intervention and after the intervention). It was completed three times before the intervention, four times during the intervention, and three times after the intervention. The experimental group received 8 sessions treatment. Data were analyzed using Excel software and visual review methods of graphs (rising and falling of the dependent variable), indicators of percentage improvement, percentage of reduction in scores, variability and effect size. Data inference based on intra-situational and inter-situational analysis for each participant, has shown the effectiveness of hold me tight program on reducing the caregiver burden of men. This study suggested that the hold me tight program can be used as a suitable intervention to reduce the caregiver burden of men whose wives suffer from breast cancer and improve their marital satisfaction during the disease.Keywords: hold me tight program, caregiver burden, breast cancer
-
پدیده طلاق می تواند خانواده مبدا افراد مطلقه را با فشارزاهای متعددی مواجه سازد که این امر، ناشی از یک گذار پیش بینی نشده است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی فشارزاهای روان شناختی والدین زنان مطلقه انجام شد. در این پژوهش از روش کیفی و طرح پدیدارشناسی تفسیری استفاده گردید. مشارکت کنندگان این پژوهش، 12 تن از والدین زنان مطلقه بودند که در فاصله زمانی بین بهمن ماه سال 1398 تا مرداد سال 1399 مورد مصاحبه قرار گرفتند. ملاک های ورود پژوهش، شامل موارد ذیل می باشد: 1. طلاق فرزند به صورت رسمی و محضری ثبت شده باشد 2. تمایل به رجوع نباشد 3. حداقل شش ماه از ثبت طلاق گذشته باشد 4. ازدواج مجدد نداشته باشد 5. بدون فرزند باشد. این افراد به روش نمونه گیری هدفمند و مبتنی بر راهبرد گلوله برفی انتخاب شدند. فرایند جمع آوری اطلاعات، با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته انجام پذیرفت و داده های حاصل از آن از طریق روش هفت مرحله ای دیکلمن تحلیل شد. نتایج بیانگر وجود تعداد 348 کد اولیه، 19 مفهوم و 7 مقوله اصلی است. این مقوله ها عبارتند از: بازخوردهای اجتماعی منفی، زیر سوال رفتن نقش والدینی، درماندگی نسبت به موفقیت ازدواج، ضعف حمایت روان شناختی، فقدان اتحاد زوجی، تضییع حقوق و بی ثباتی های مزمن پس از طلاق. نتایج پژوهش حاضر بیانگر این مطلب است که والدین به واسطه داشتن دختر مطلقه و پیدایش یک مرحله غیرقابل پیش بینی در چرخه زندگی خانواده، تحت تاثیر عوامل فشارزای چندگانه قرار می گیرند.
کلید واژگان: فشارزاهای روان شناختی, زنان مطلقه, پدیدارشناسی تفسیری, خانواده مبداThe phenomenon of divorce can leave the source family of divorced people with many stress factors that result from an unforeseen transition. The aim of this study was to identify the stressors of parents of divorced women. In this research, qualitative method and interpretative phenomenological design were used. Participants in this study included 12 parents of divorced women who were interviewed between January 2020 and July 2020. Inclusion criteria are no remarriage, no children, At least six months have been passed since the divorce and the divorce must be performed officially. These individuals were selected by purposive sampling method based on snowball strategy. The data collection process was performed using semi-structured in-depth interviews and the data were analyzed using Dickelmann's seven-step method. The results indicate that there are 348 primary codes, 19 concepts and 7 main categories. These categories include: negative social feedback, questioning of parental role, helplessness in the success of marriage, poor psychological support, lack of marital unity, loss of rights, and chronic instability after divorce. The results of the present study indicate that parents are affected by multiple stress factors due to having a divorced daughter and the emergence of an unpredictable stage in the family life cycle.
Keywords: Psychological Stress Factors, Divorced women, Interpretative Phenomenology, the Sources Family -
نشریه پژوهش های مشاوره، پیاپی 80 (زمستان 1400)، صص 186 -209هدف
هدف پژوهش تعیین اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد برسبک های فرزندپروری مادران کودکان کم توان ذهنی بود.
روشروش پژوهش شبه آزمایشی با طرح دو گروهی ناهمسان با پیش آزمون -پس آزمون بود. جامعه آماری کلیه مادران دارای فرزند کم توان ذهنی محصل (سال تحصیلی 98 -1397) در مقطع ابتدایی شهر بجنورد بود. با نمونه گیری در دسترس 24 نفر انتخاب و به طور غیر تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (12 نفره) گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند استفاده شد. برای گروه آزمایش برنامه ی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد به صورت هفتگی در 8 جلسه ی90 دقیقه ای اجرا و داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره و تک متغیره مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته هایافته ها نشان داد که آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به افزایش سبک فرزندپروری مقتدرانه و کاهش سبک فرزندپروری سهل گیرانه شده (p≤0/01) و بر سبک فرزندپروری مستبدانه مادران گروه آزمایش تاثیر معنی داری نداشته است (p≥0/05).
نتیجه گیریبرنامه ی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند باعث بهبود سبکهای فرزند پروری مادران کودکان کم توان ذهنی شود.
کلید واژگان: فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد, سبک های فرزندپروری, مادران کودکان کم توان ذهنیAimThis study aimed to determine the effectiveness of acceptance and commitment-based parenting training on parenting styles of mothers with mentally retarded children.
MethodsThis was a quasi-experimental non-equivalent pretest-posttest control group study. The study population consisted of all the mothers of mentally retarded children attending exceptional elementary school in Bojnord between 2018 and 2019. Twenty-four volunteer mothers were selected and divided into experimental and control groups. The experimental group received acceptance and commitment-based parenting training, and the control group did not receive any training. The Baumrind Parenting Styles Questionnaire was used in this study. The data were analyzed by multivariate and univariate analysis of covariance.
Findingsresults showed that acceptance and commitment based parenting training increased authoritative parenting style and decreased permissive parenting style (p≤0/01). Moreover, acceptance and commitment-based parenting training did not have significant effect on authoritarian parenting style (p≥0/05).
ConclusionAcceptance and commitment-based parenting training can improve parenting styles of mothers with mentally retarded children.
Keywords: Acceptance, commitment-based parenting training, parenting styles, mothers of mentally retarded children -
هدف
پژوهش حاضر با هدف شناسایی ویژگی های روانشناختی زنان خشونت دیده از طریق تجارب زیسته آنان انجام گرفت.
روش شناسی پژوهشاین پژوهش با روش تحقیق کیفی و طرح پدیدارشناسی صورت گرفت . مشارکت کنندگان شامل 12 تن از زنان خشونت دیده ای می شدند که جهت شکایت از همسر به دلیل ضرب و جرح به مرکز پزشک قانونی شهرستان بجنورد مراجعه نموده بودند. این افراد با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده وپس از تکمیل پرسشنامه خشونت حاج یحیی و اطمینان از مورد خشونت واقع شدن، مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته با آنان انجام شد. بررسی داده ها بر اساس مراحل روش تجزیه و تحلیل دیکلمن صورت گرفت.
یافته هاپس از جمع آوری اطلاعات و نوشتن خلاصه تفسیری ، به طور کلی تعداد 5 مقوله اصلی، 17 مفهوم و 173کد اولیه به دست آمد؛ سندروم زن تسلیم، ترس از استیگمای اجتماعی، مشکلات و تعارضات جنسی، عزت نفس پایین و درماندگی آموخته شده به عنوان مقولات اصلی حاصل از این تحقیق استخراج گردید.
نتیجه گیریاز دیدگاه زنان وجود برخی ویژگی های روانشناختی در آنان می تواند پیش بینی کننده و تداوم بخش پدیده خشونت خانگی علیه آنان باشد. سندروم زن تسلیم، ترس از استیگمای اجتماعی،مشکلات و تعارضات جنسی،عزت نفس پایین و درماندگی آموخته شده می تواند تبیین کننده خشونت پذیری و تداوم آن در این زنان باشد و تهیه پروتکل مبتنی بر نتایج این پژوهش جهت آموزش به زنان، قبل و بعد از ازدواج پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: خشونت خانگی, عوامل روانشناختی, زنان خشونت دیدهResearch AimThe aim of this study was to identify the psychological characteristics of Violent women through their lived experiences.
ResearchmethodThis research was carried out by qualitative research method and phenomenological design. Participants included 12 violent women who reported to the Bojnourd Forensic Center to complain about their husbands of a beating. They were selected by purposeful sampling and after completing the Haj Yahya Violence Questionnaire and ensuring that they were abused, conducted in- depth semi-structured interviews. Data were analyzed according to the steps of Dickmanchr(chr('39')39chr('39'))s method of analysis.
FindingsAfter collecting the information and writing the commentary summary, a total of 5 main categories, 17 concepts and 173 initial codes were obtained; Female Surrender Syndrome, Fear of Social Stigma, problems and sexual conflicts, Low Self-Esteem and Learned Helplessness were extracted as the main categories of this research.
ConclusionFrom the perspective of women, the presence of some psychological characteristics in them can predict and perpetuator of the phenomenon of domestic violence against them. Woman Surrender Syndrome, Fear of Social Stigma, problems and sexual conflicts, Low Self-Esteem and Learned Helplessness can explain violence and its persistence in these women. and it is recommended to prepare a protocol based on the results of this study for education of women before and after marriage.
Keywords: Domestic Violence, Psychological Factors, Violent Women -
هدف
با توجه به این که آموزش مهارت های ارتباطی برای زوجین قادر خواهد بود سلامت روان و سازگاری زناشویی آن ها را تحت تاثیر قرار دهد، پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش غنی سازی روابط زوجین مبتنی بر طرح " وقت زندگی بهتر برای زن وشوهر ها " بر افزایش سازگاری زناشویی و مولفه های آن، در زنان با ازدواج زودهنگام صورت گرفته است.
روش شناسی پژوهش:
روش پژوهش حاضر نیمه تجربی و طرح آن از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بوده است. جامعه آماری موردمطالعه پژوهش حاضر کلیه زنان متاهل با ازدواج زود هنگام مراجع کننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی بخش زبرخان شهرستان نیشابور سال 1396 بوده اند. نمونه پژوهش 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس از بین متقاضیان واجد شرایط برای شرکت در دوره آموزش غنی سازی روابط زوجین مبتنی بر طرح "وقت زندگی بهتر برای زن وشوهر ها" انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (در هر گروه 15 نفر) اختصاص یافتند.ابزار پژوهش "مقیاس سازگاری اسپانیر بود که قبل و بعد از مداخله به وسیله هر دو گروه تکمیل گردید. پایایی ابزار به روش آلفای کرونباخ ارزیابی شد. بسته آموزشی" غنی سازی روابط زوجین مبتنی بر طرح "وقت زندگی بهتر برای زن وشوهر ها" در 10 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه مداخله اجرا گردید. جهت تجزیه وتحلیل داده ها، از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد و همچنین کلیه داده با استفاده از نرم افزار تحلیل آماری اس پی اس اس نسخه 22 انجام شد.
یافته ها:
نتایج نشان می دهد که آموزش غنی سازی روابط زوجین مبتنی بر طرح "وقت زندگی بهتر برای زن وشوهر ها" بر افزایش سازگاری زناشویی موثر بوده است (P<0/05).همچنین این برنامه توانسته است ابعاد رضایت زناشویی (P<0/05)، همبستگی زناشویی (P<0/05)، توافق زناشویی (P<0/05) و ابراز محبت زناشویی (P<0/05) را نیز افزایش دهد.
نتیجه گیری:
آموزش غنی سازی روابط زوجین مبتنی بر طرح "وقت زندگی بهتر برای زن وشوهر ها" سازگاری زناشویی را افزایش می دهد. بر این اساس، در مشاوره و مداخلات زناشویی می توان از بسته آموزشی "وقت زندگی بهتر برای زن وشوهر ها" به منظور بهبود روابط زوجین و افزایش سازگاری آنها استفاده کرد.
کلید واژگان: کلیدواژه ها: غنی سازی روابط زوجین, سازگاری زناشویی, ازدواج زودهنگامAimSince communication skills training for couples will be able to affect their mental health and marital adjustment, the purpose of this study was to investigate the effect of marital enrichment training program based on Time for better marriage (TIME) on increasing marital adjustment and its components in women with early marriage. Research
methodThe research method was semi-experimental and its design was pre-test-posttest with control group The statistical population of this study was all married women with early marriage in Zebarkhan areas of Neyshabur city in, 2017. The research sample of 30 people was selected using the available sampling method from eligible applicants to participate in marital enrichment training program based on Time for better marriage (TIME) and randomly assigned to two experimental and control groups (15 in each group). Research instruments included Spainers’ marital adjustment questionnaire, completed before and after intervention by both groups. The validity of the questionnaire was verified by the counseling group Professors and the reliability of the questionnaire was measured using Cronbach's alpha. The “Time for better marriage (TIME)” package was administered to the intervention group in 10 sessions 90-minute. Multivariate analysis of covariance was used to analyze the data. All data were analyzed using SPSS statistical software version 22.
Findingsmarital enrichment training program based on Time for better marriage (TIME) was effective on increasing marital adjustment (P <0.05). also it’s increased the marital satisfaction dimensions (p<0.05), marital correlation (p <0.05), marital satisfaction (p<0.05) and marital affection (p<0.05).
ConclusionThe marital enrichment training program based on Time for better marriage (TIME) increases marital adjustment. Therefore, in counseling and marital interventions, it is possible to use intimate communication skills to improve couples' relationships and increase their compatibility.
Keywords: Enrichment of marital relationships, marital adjustment, early marriage -
نشریه پژوهش های مشاوره، پیاپی 72 (زمستان 1398)، صص 184 -200هدف
یکی از مهم ترین عواملی که بر بقاء، دوام و رشد خانواده اثر می گذارد، سازگاری زناشویی است. سازگاری زناشویی عبارت از وضعیتی است که در آن زن و شوهر در بیشتر مواقع احساس ناشی از خوشبختی و رضایت از همدیگر را دارند و فرآیندی است که در طول زندگی زن و شوهر به وجود می آید. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش برنامه بهبود رابطه بر افزایش سازگاری زناشویی زنان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) انجام شد.
روشبرای این منظور از روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. تعداد 40 نفر از زنانی که داوطلب شرکت در جلسات بودند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. سپس گروه آزمایش به مدت 6 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش گروهی برنامه بهبود رابطه زناشویی قرار گرفت و گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. شرکت کنندگان دو گروه قبل و بعد از آموزش فرم 32 سوالی پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر (1976) را تکمیل کردند.
یافته ها:
نتایج پژوهش نشان داد که جلسات آموزش گروهی برنامه بهبود رابطه به طور معنی داری باعث افزایش سازگاری زناشویی و ابعاد مولفه رضایت، همبستگی، توافق و ابراز محبت شده است (05/0>p).
نتیجه گیری:
با توجه به یافته های پژوهش می توان برای افزایش سازگاری و ارتقای رضایت زناشویی خانواده ها از برنامه های آموزشی مهارت _ محور استفاده کرد.
کلید واژگان: بهبود رابطه, سازگاری زناشویی, زنانAim One of the most important factors influencing the stability and growth of family is marital adjustment. Marital adjustment refers to a situation in which couples often are concerned about each other’s welfare and satisfaction, which this process is established during the couples' life. Current research is aimed at studying the effect of relationship enhancement program training on increasing women' marital adjustment for women under the support of Imam Khomeyni Foundation. For this purpose, an experimental design with a pretest-posttest and control group was used. Among women volunteered to participate in the sessions, 40 individuals were chosen and randomly assigned into two experimental and control groups. The experimental group received relationship enhancement program training during six 90-minute sessions, while the control group received no training. Participants from both groups completed Spanier' marital adjustment questionnaire. Results from analysis of covariance and independent samples t-test showed that group relationship enhancement program training sessions significantly increased marital adjustment and its dimensions (satisfaction, cohesion, consolation and affection expression).
Keywords: relationship enhancement, marital adjustment, women -
خیانت زناشویی یکی از آسیبهایی است که خانوادهها را در معرض فروپاشی قرار میدهد. هدف این پژوهش بررسی تاثیر نگرش مذهبی بر نگرش به خیانت زناشویی با میانجیگری بهزیستی ذهنی بود لذا. 400 نفر از زنان متاهل شهرستان بجنورد با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامههای نگرش مذهبی خدایاری فرد، پرسشنامه نگرش به خیانت زناشویی واتلی، و برای سنجش بهزیستی ذهنی، به پرسشنامه رضایت از زندگی داینر و همکاران و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (PANAS) پاسخ دادند. دادهها با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری تحلیل شد. نتایج نشان دادکه تاثیر نگرش مذهبی بر نگرش به خیانت زناشویی منفی معنادار و تاثیر بهزیستی ذهنی بر نگرش به خیانت زناشویی منفی معناداری بود. هم چنین بهزیستی ذهنی میانجی تاثیر نگرش مذهبی بر نگرش به خیانت زناشویی بود، به عبارتی نگرش مذهبی با اثرگذاری بر بهزیستی ذهنی میتواند نگرش به خیانت زناشویی را کاهش دهد.کلید واژگان: نگرش مذهبی, بهزیستی ذهنی, نگرش به خیانت زناشویی, زنان متاهInfidelity is among deficits that may put families at risk of collapse. The aim of this study was to investigate the effect of religious attitude on attitudes towards infidelity with the mediation of subjective well-being (SWB). Therefore 400 married women in Bojnord were selected using available/convenience sampling and were asked to respond to Religious Attitudes Questionnaire by Khodayari Fard, Attitudes toward Infidelity Scale by Whatley, and, Satisfaction with Life Scale by Diener, and Positive & Negative Affect Scale (PANAS). Data were analyzed using structural equation modeling method (SEM). The results showed a significant negative effect of religious attitudes on attitudes toward infidelity and also a significant negative effect of subjective well-being on attitudes towards infidelity. Additionally, subject well-being mediated the effect of religious attitudes on attitudes toward infidelity. In other words, religious attitudes can reduce attitudes toward infidelity by influencing subjective well-being.Keywords: Religious Attitudes, Subjective Well-being, attitudes toward infidelity, married women
-
پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش ترس از ارزیابی منفی دختران نوجوان بی سرپرست دارای اختلال اضطراب اجتماعی بود. روش این پژوهش نیمه آزمایش با گروه کنترل نابرابر است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دختران بی سرپرست و بد سرپرست 20-10 ساله ساکن در دو مرکز از مراکز بهزیستی شهر مشهد (گلستان علی و سفره سخاوت) در سال 1396 است. نمونه آماری پژوهش شامل 16 نفر از افراد در دسترس بود که در پیش آزمون نمره بالایی از پرسشنامه هراس اجتماعی کانور (2000) کسب کرده بودند و به طور غیر تصادفی 8 نفر از یک مرکز به عنوان گروه آزمایش و 8 نفر از مرکز دیگری به عنوان گروه کنترل قرار داده شدند. سپس جلسات گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد در گروه آزمایش اجرا شد؛ درنهایت پس آزمون از هردو گروه آزمایش و کنترل گرفته شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در کاهش ترس از ارزیابی منفی دختران نوجوان بی سرپرست دارای اختلال اضطراب اجتماعی موثر بوده است .
کلید واژگان: ترس از ارزیابی منفی, درمان گروهی پذیرش و تعهد, بی سرپرستThe purpose of this study was to investigate The Effectiveness of Acceptance and Commitment Group Therapy on Fear of Negative Evaluation in Social anxiety Disorder of orphaned adolescent girls. The method of study was semi-experimental with unequal control. The statistical population of the study is all 10-20 year-old orphaned and unsupervised adolescent girls in the two centers of welfare in Mashhad (Ali’s Golestan and Sofraye Sakhavat) in year 2017. The sample consisted of 16 people who were selected by availability sampling that acquired a high grade on the pretest of the questionnaire of social anxeity Kanwar (2000) and unrandomly allocated into eight girls from each center the experimental and eight girls from other center control groups. Then, the Acceptance and Commitment therapy was performed in during 10 sessions for the experimental group. Finally, the post-test was taken from both the experimental and control groups. SPSS-21 software and multivariate analysis of variance analysis of differential scores were used to analyze the data. Findings show that of Acceptance and Commitment group therapy has been effective in reducing Fear of Negative Evaluation in the experimental group than the control group .
Keywords: Fear of Negative Evaluation, Acceptance, commitment group therapy, orphan -
هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان روایتی به شیوه گروهی بر کاهش افسردگی زنان مطلقه مراجعه کننده به مرکز مداخله در بحران شهرستان شیروان بوده است. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل است. نمونه ای با حجم 20 نفر با توجه به ملاک های پژوهش انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه افسردگی بک نسخه 2 بود. پس از اجرای پیش آزمون برای هر دو گروه، جلسات آموزشی به شیوه روایت درمانی طی 8 جلسه دو ساعته برای گروه آزمایش انجام شد؛ در این مدت گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پس از اتمام جلسات، از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. برای تحلیل داده ها از آزمون تفاضل برای دو گروه استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش روایت درمانی به شیوه گروهی باعث کاهش نمرات افسردگی در گروه آزمایش شده است.
کلید واژگان: روایت درمانی به شیوه گروهی, افسردگی, زنان مطلقهRooyesh-e-Ravanshenasi, Volume:8 Issue: 5, 2019, PP 217 -222This study aims to investigate the effectiveness of group narrative therapy on reducing depression among divorced women referring to the Crisis Intervention Center in Shirvan. The samples of this quasi-experimental study with pretest-posttest design and control group included 20 individuals who were selected according to the study criteria. The samples were then randomly divided into two groups, namely, experimental and control groups. The research tool was the Beck Depression Inventory-second edition (BDI-II). After conducting pretest for each group, narrative therapy training sessions were held during eight 2-hour sessions for the experimental group, while the control group received no intervention. At the end of the sessions, both groups underwent posttest. T-test was used to assess the differences between the two groups. The results showed that group narrative therapy training could lead to lower depression scores in the experimental group.
Keywords: Group Narrative Therapy, depression, divorced women -
هویت شغلی مغشوش یکی از آسیب های مربوط به هویت است که مانع از ادامه موفقیت آمیز مسیر شغلی و عاملی برای هدر رفت استعدادها و ظرفیت های فرد جهت انتخاب های درست و تصمیم گیری های مناسب می گردد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مشاوره گروهی مبتنی بر طراحی زندگی بر کاهش هویت شغلی مغشوش دانش جویان انجام شد. این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. 19 دانش جوی دانشگاه بجنورد که دارای هویت شغلی مغشوش بودند، انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (9 نفر) و کنترل (10 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت 9 جلسه 90 دقیقه ای تحت مشاوره گروهی مبتنی بر طراحی زندگی قرار گرفت و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. از هر دو گروه قبل و بعد از مشاوره گروهی، پرسش نامه هویت شغلی دیلاس را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که جلسات مشاوره گروهی مبتنی بر طراحی زندگی به طور معناداری باعث کاهش هویت شغلی مغشوش شده است. بنابراین روان شناسان و مشاوران شغلی می توانند جهت کاستن از سردرگمی شغلی مراجعان از مشاوره طراحی زندگی استفاده کنندکلید واژگان: مشاوره گروهی مبتنی بر طراحی زندگی, هویت شغلی مغشوشCareer identity diffusion is an identity-related injury. People with this identity do not attempt to challenge the decisions that led to the formation of identity. So they need to make their career identity clear to be successful in their life and career in the future. This research was conducted to aim examining the effect of group-based life design career counseling on career identity diffusion of students. The current study was, semi-experimental with pretest-posttest control group. The present population included all University of Bojnord students in 2016. Nineteen students who had the career identity diffusion were selected randomly and assigned to experimental (n = 9) and control (n = 10) groups randomly. Next, experimental group was exposed to group-based life design career counseling in the 9 sessions- 90 minute; and control group received intervention. Participants completed Dellas career identity questionnaire (1981) before and after the sessions. Results showed that group-based life design career counseling lead to decrease in career identity diffusion. Therefore career counselors and psychologists can use the life design counseling to decrease client career confusion
-
تعهد زناشویی جزء جدایی ناپذیر هر رابطه عاشقانه است و موجب پایدار نگهداشتن رابطه زوجین هنگام مواجهه با مشکلات و شرایط دشوار زندگی میشود. در مقابل، پیمانشکنی در تعهد زناشویی آسیبزنندهترین مشکلی است که تمامی روابط زناشویی را متاثر از خود میسازد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش غنیسازی روابط زوجین بر اساس مدل انریچبر افزایش تعهد زناشویی انجام شد. برای این منظور، از روش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل استفاده شد. از بین مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره تحت نظارت بهزیستی شهر تبریز تعداد 24 زنانکه داوطلب شرکت در کلاسهای آموزش غنیسازی روابط زوجین بودند، انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش به مدت 6 جلسه 90 دقیقهای تحت آموزش مدل غنیسازی روابط بر اساس مدل انریچ قرار گرفتند و گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. شرکتکنندگان هر دو گروه قبل و بعد از آموزش، پرسشنامه تعهدزناشویی آدامز و جونز (1997) را تکمیل کردند. نتایج آزمون t نمرات تفاضل پیشآزمون- پسآزمون دو گروه مستقل، نشان داد که جلسات آموزش گروهی غنیسازی روابط بهطور معنی داری باعث افزایش تعهدزناشویی و ابعاد آن (شخصی، اخلاقی، ساختاری) می شود (05/0P<). در تبیین نتایج میتوان به تاثیر آموزش مهارتهای ارتباط زناشویی بر افزایش تعهد زناشویی اشاره نمود.کلید واژگان: آموزش غنی سازی روابط زوجین, مدل انریچ, تعهد زناشوییMarital commitment is an inseparable part of each romantic relationship that makes couple's relationship be stable, while confronting problems and life's difficult situation. In contrast, breach of promise in the marital commitment is the most disturbing problem which affects whole marital relationship. The present research aimed to investigate the effect of the couple's relationship enrichments training in base of Enrich Model on marital commitment. Therefore, the semi-experimental method was used with the pretest-posttest design and control group. Among the clients who refereed to counseling centers under the supervision of Welfare Center in Tabriz in 1015, women who were volunteer for taking part in couples relationship enrichment training classes, 14 women with inclusion criteria were selected and placed in the two experimental and control groups. The experimental group received relationship enrichment model training in 3 sessions for 00 minutes, and the control group received no training. The participants of both groups completed Adams and Jone's Marital Commitment Questionnaire 44-Question Form (1001) before and after training. The results of the independent t test showed that the relationship enrichment group training sessions significantly increased the marital commitment and its dimensions (personal, moral and structural) (PKeywords: Couple's relationship enrichment training, Enrich model, Marital commitment
-
خانواده مهم ترین رکن جامعه است که ثبات آن مستلزم تعهد زوجین به یکدیگر است. همچنین تعهد به دلیل آنکه با ارتباط بهتر، شادتر بودن و رفتار سازنده تر در طی مشکلات در ارتباط است، یک مفهوم بسیار مهم در روابط زناشویی محسوب می شود، به همین دلیل بررسی عواملی که در تعهد زناشویی نقش دارند نیز اهمیت اساسی پیدا می کند. هدف از پژوهش حاضر پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس صمیمیت زناشویی و بخشودگی است. بدین منظور از روش توصیفی- همبستگی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه زنان متاهل شاغل در آموزش و پرورش شهر شاهرود در سال تحصیلی 94-93 بودند که به روش نمونه گیری خوشه ایانتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه تعهد زناشویی آدامز و جونز، پرسشنامه صمیمیت زناشویی اولیاء و پرسشنامه بخشودگی پولارد و اندرسون استفاده گردید. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون انجام شد. نتایج نشان داد که مقدار همبستگی بین صمیمیت زناشویی و تعهد زناشویی 46/0 می باشد و صمیمیت زناشویی 31/0 از تغییرات تعهد زناشویی را پیش بینی می کند. مقدار همبستگی بین بخشودگی کلی با تعهد زناشویی 46/0 می باشد و این متغیر 29/0 از تغییرات تعهد زناشویی را پیش بینی می کند. همچنین مقدار همبستگی چندگانه آنها با متغیر تعهد زناشویی 52/0 می باشد و این دو متغیر با همدیگر 27 درصد از تغییرات تعهد زناشویی را تبیین می کنند.کلید واژگان: تعهد زناشویی, صمیمیت زناشویی, بخشودگیFamily is the most important element in a society and its stability requires couples commitment. Also, commitment due to the fact that has relationship with better communication, being happier and more constructive behaviors during problems, is regarded as a very important concept in marital relationship. Hence, examining factors which contribute to marital commitment become important. Current research aims at examining prediction of marital commitment on the basis of marital intimacy and forgiveness. To this end, descriptive-correlation method was used. Statistical population in current research contains all married women working in education and training in Shahrood city at academic year 93-94 that were selected by cluster sampling. To collect data, Adamz and Jonez' Marital Commitment Questionnaire, Olia' Marital Intimacy Questionnaire, Polard and Anderson' Forgiveness Questionnaire were used. To analyze data, Pearson' correlation test and regression analysis were used. Results showed that amount of correlation between marital intimacy and marital commitment is 46%, and marital intimacy predicts 31% changes in marital commitment. Amount of correlation between general forgiveness and marital commitment is 46% and this variable predicts 29% changes in marital commitment. Also, amount of their multiple correlations with marital commitment variable is 52%, and these 2 variables explain 27% changes in marital commitment, altogether. So, intimacy and forgiveness can predict marital commitmentKeywords: marital commitment, marital intimacy, forgiveness
-
زمینه و هدفیکی از عمده ترین مسائل شغلی که معمولا به شکل واکنش در برابر فشارهای شغلی- سازمانی در میان کارکنان دیده می-شود پدیده فرسودگی شغلی است که نشان دهنده کاهش قدرت سازگاری فرد با عوامل تنش زای محیط کار است. بطور کلی فرسودگی یکی از عوامل ایجاد درگیری، تغییر و یا کناره گیری از کار است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مدل طرح واره محور به شیوه گروهی بر کاهش فرسودگی شغلی کارکنان شرکت زغال سنگ پروده طبس انجام شد.روش بررسیبرای این منظور، از روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون– پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. تعداد 30 نفر از کارکنانی که بالاترین میزان فرسودگی شغلی را داشتند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. سپس گروه آزمایش به مدت 6 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مدل طرح واره محور قرار گرفت و گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. شرکت-کنندگان هر دو گروه قبل و بعد از آموزش فرم 22 سوالی پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش (1981) را تکمیل کردند.یافته هانتایج تحلیل کواریانس و آزمون t تفاضل، نشان داد که در نمرات گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری به وجود آمده است. به این ترتیب که فرسودگی شغلی و ابعاد خستگی هیجانی و مسخ شخصیت و فقدان موفقیت فردی بهبود یافته است (05/0>P).نتیجه گیریدر نتیجه می توان گفت جلسات آموزش گروهی مدل طرح واره محور به طور معنی داری باعث کاهش فرسودگی شغلی و ابعاد خستگی هیجانی، مسخ شخصیت و فقدان موفقیت فردی شده است.کلید واژگان: آموزش مدل طرح?واره محور, فرسودگی شغلیBackground And AimsOne of the most leading occupational problems usually seen as response to occupational-organizational stresses among employees is occupational burnout which suggests decrease in person compatibility power with factors disturbing work environment. In a general, burnout is one of the factor establishing conflict, change or resigning job. Current research aimed at examining the effectiveness of schema- based model training on occupational burnout decrease among employees of coal company "Parvadeh" in Tabas.MethodsFor this purpose, quasi-experimental method by pretest- posttest design with control group was used. 30 people from employees obtaining the highest occupational burnout level, were selected and assigned to two experimental and control groups, randomly. Next, experimental group was exposed to schema- based training in the 6 session- 90 minute period and control group didnt receive no training. Before and after training, participants from two groups filled Maslach Burnout Inventory 22- question form in.ResultsResults from covariance analysis and t-test showed that there was a significant difference between the scores of control and experimental groups. The occupational burnout and emotional exhaustion, depersonalization and loss of personal accomplishment have improved.ConclusionIt can be stated that schema- based group training sessions lead to decrease in occupational burnout and emotional exhaustion, depersonalization and loss of personal accomplishment dimensions.Keywords: schema, based model training, occupational burnout
-
طرح مساله: در پژوهش ها از زوایای مختلف به تاثیرات خانواده بر اعتیاد فرزندان پرداخته شده است. تحقیق کنونی به بررسی کیفیت رابطه ولی فرزندی در نوجوانان دچار اعتیاد و مقایسه آن با نوجوانان عادی پرداخته است.
روش تحقیق: جامعه آماری این پژوهش نوجوانان مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر تهران می باشند که از بین آن ها 30 نوجوان انتخاب و پس از جلب رضایت آن ها، پرسش نامه ها جهت تکمیل در اختیار آن ها قرار داده شد. تعداد 30 نفر نوجوان غیرمعتاد نیز با رعایت همتاسازی از بین دانش آموزان مدارس راهنمایی شهر تهران انتخاب گردید. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه کیفیت رابطه ولی فرزندی استفاده شد.
یافته ها ونتایجنتایج به دست آمده نشان داد که کیفیت رابطه ولی فرزندی در نوجوانان خانواده های عادی در تمامی ابعاد رابطه، بهتر از نوجوانان دچار اعتیاد می باشد. کیفیت رابطه با پدر نوجوانان عادی در تمامی ابعاد رابطه بهتر از کیفیت رابطه با پدر نوجوانان دچار اعتیاد می باشد. کیفیت رابطه با مادر نوجوانان خانواده های عادی نیز جز در خرده مقیاس سردرگمی نقش، بهتر از کیفیت این رابطه در نوجوانان دچار اعتیاد می باشد. بین کیفیت رابطه با پدر و مادر نوجوانان خانواده های عادی تفاوت معناداری مشاهد نشد اما نوجوانان دارای اعتیاد کیفیت رابطه با مادرشان به گونه معناداری بهتر از کیفیت رابطه با پدرشان بود (سطح معنا داری 05/0 p £ در نظر گرفته شده بود).
کلید واژگان: اعتیاد, کیفیت رابطه ولی, فرزندی, نوجوانObjectiveBecause of the high number of Iranian adolescents that abuse substances and the severity of related consequences, adolescent substance abuse has become an important issue for Iranian families. An initial step toward understanding drug addiction is to recognize addiction as a problem that requires commitment to lifelong recovery efforts on the part of the individual and the family.The phenomenon of substance abuse among adolescents gradually becomes more common in every day life. Addiction to mood altering substances, irrespective of the addict’s age, is a phenomenon powerful enough to destroy the sufferers and their families. Addiction is a disease that not only affect the addicts, but also their families. It is common knowledge that when treating or rehabilitating a chemical dependent person, efforts will most likely be futile when the person has no support system.The researcher noted that the success of rehabilitation of drug dependant adolescents is greatly influenced by the support and involvement of their families. The researcher also noted that the mothers of these adolescents seldom hesitated to be involved and on the contrary tended to be over involved with their children. Just the opposite appears to be true for the fathers of the adolescents.Although they attend parent meetings and other required events throughout treatment, they often seem to lack emotional involvement. With closer investigation it appeared that this was the “normal” pattern of functioning for these families. Lack of emotional involvement by fathers led the researcher to certain questions about such families, for instance “Did the adolescent turn to mood altering substances because of insufficient emotional involvement by his/her father, or did the father become emotionally distant after addiction had already set in?” and “What causes a father to be emotionally distant when his child suffers from addiction and needs emotional support and involvement from both parents?”. These questions motivated the researcher to research the phenomenon. Subsequently the following question was formulated as a research question: “What is the quality of parental-child relationship in addicted adolescents versus normal ones?"The other hypotheses are as follow:- There are differences between the quality of father-child relationship in addicted adolescents versus normal ones in all aspects of relation.- There are differences between the quality of mother-child relationship in addicted adolescents versus normal ones in all aspects of relation.- There arent any differences between the quality of fatherly and motherly relationship in normal adolescents. - There arent any differences between the quality of fatherly and motherly relationship in addicted adolescents.The purpose of this study is to find an answer to above questions.MethodSubjects are young adults referring to drug quitting centers in Tehran from which 30 have been chosen. Talking to them to be satisfied, they were asked to fill questionnaires. 30 normal students from junior high school level have been chosen concerning matching conditions. For gathering data Parental-Child Questionnaires were used.Findings &ResultsResults showed that the quality of parental-child relationship in adolescents of normal families in all aspects is better than addicted ones also the fatherly-child relationship in normal group is better than the latter ones; and it is the same for motherly-child relationship except in role confusion subscales. There was not any significant difference between fatherly and motherly relationship in normal families but among addicted children motherly relationship was somehow better.Keywords: Addiction, Adolescent, Quality of Parental–Child Relationship
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.