دکتر شیلا صفاییان
-
ذرت و سویا بیشترین سطح کشت تراریختگی را در دنیا به خود اختصاص داده اند. با توجه به افزایش واردات سویا و ذرت به ایران و همچنین به دلیل استفاده از روغن های محصولات استراتژی در شیر خشک و غذای کودک، لذا ردیابی تراریختگی در مواد غذایی فرآوری شده با تکنیک Real-time PCR یک نیاز اساسی می باشد. ابتدا 40 نمونه غذای کودک و شیر خشک از داروخانه ها و سوپر مارکت های شهر تهران جمع آوری شد. همه نمونه با استفاده از کیت DNA آزما اکسیر پژوه استخراج شدند و بررسی کمی غلظت اسید نوکلییک با دستگاه نانودراپ انجام شد. سپس برای بررسی کیفی استخراخ DNA انجام شده، تست PCR ژن های کنترل داخلی برای سویا(Lectin) و ذرت(Zein) گذاشته شدند. سپس با تکنیک Real-time PCR حضور ژن تراریخته CaMV35S بررسی گردید و نتایج به دست آمده از حضور ژن تراریخته در 2.5 ٪ نمونه غذای کودک و 10 ٪ نمونه در شیر خشک را نشان دادند. بنابراین در این مقاله میزان نفوذ ژن تراریخته در غذای کودک و شیر خشک مورد بررسی قرار گرفته است.
کلید واژگان: ردیابی, شیر خشک, تراریخته, Real-Time PCRCorn and soybeans have the largest area of GM crops in the world. Milk powder and baby food are processed foods that contain corn and soybeans. Therefore, tracking transgenic corn and soy in processed food is one of the research problems. First, 40 samples of baby food and milk powder were collected from pharmacies and supermarkets in Tehran. All the samples were extracted using Azmaelixir DNA kit, and the nucleic acid concentration was checked with a nanodrop device, and internal control genes for soy (Lectin) and corn (Zein) were checked to ensure the extraction. Then, the presence of CaMV35S transgenic gene was checked by Real-time PCR technique. The results showed the presence of transgenic genes in 2.5% of baby food samples and 10% of samples in infant formula. Therefore, in this article, the amount of transgenic gene penetration in baby food and infant formula has been investigated.
Keywords: Detection, Real-time PCR, GMO, Infant formula -
کیفیت میکروبی آب آشامیدنی اهمیت اساسی و جدی برای سلامت عمومی دارد. با توجه به کمبود اطلاعات جامع در خصوص میزان آلودگی آب آشامیدنی در سطح استان تهران این پژوهش به منظور ارزیابی میزان آلودگی آب آشامیدنی به باکتری سودوموناس آیروژینوزا مورد بررسی قرار گرفت. جداسازی ژن TEM-1 در سودوموناس آیروژینوزاهای مولد بتالاکتامازهای با طیف اثر گسترده (ESBL) و بررسی الگوی مقاومت آنتی بیوتیک این سویه ها اطلاعات مفیدی در مورد این باکتری بیماری زای فرصت طلب فراهم می آورد. در این پژوهش 300 نمونه آب آشامیدنی مورد بررسی قرار گرفت. تعیین حساسیت آنتی بیوتیکی نسبت به چهار آنتی بیوتیک به روش دیسک دیفیوژن انجام شد. از نظر ژنوتیپی وجود ژن بتالاکتاماز TEM-1 با روش PCR بررسی گردید. در این بررسی 17 نمونه (67/5 درصد) از آب های آشامیدنی به سودوموناس آیروژینوزا آلوده بودند. بیشترین میزان مقاومت نسبت به آنتی بیوتیک های ایمی پنم/رلباکتام (76/11درصد) و سفتازیدیم/آویباکتام (100%) در آب های آشامیدنی مشاهده شد. در بررسی ژنوتیپی با انجام آزمون PCR از 17 سویه فنوتیپ مثبت، 16 نمونه (1/ 94درصد) شامل ژن TEM-1 بودند. نتایج مشخص کرد که آب های آشامیدنی در برخی موارد دارای آلودگی با باکتری سودوموناس آیروژینوزا هستند. اغلب سویه های جداشده مقاوم به آنتی بیوتیک هستند و در میان سویه های تولید کننده ESBL، ژن TEM-1 دارای فراوانی بیشتری می باشد. نتایج بیانگر این است که ژن TEM-1 در ایجاد مقاومت به آنتی بیوتیک در سویه های جدا شده نقش بسزایی دارد. داده های حاصل از این پژوهش به توسعه اقدامات پیشگیرانه در برابر شیوع سویه های مقاوم به آنتی بیوتیک کمک می کند.
کلید واژگان: آب آشامیدنی, ژن TEM-1, سودوموناس آئروژینوزا, کیفیت آب, مقاومت آنتی بیوتیکیThe microbial quality of drinking water is fundamental and has serious importance for public health. Regarding to the clinical significance, Pseudomonas aeruginosa was surveyed to evaluate the degree of the contamination of drinking water and the bacterial resistance to antibiotics. Isolation of the TEM-1 gene in ESBL-producing Pseudomonas aeruginosa and the pattern of antibiotic resistance provide useful information about this opportunistic pathogen. In this study, the prevalence and antibiotic resistance of Pseudomonas species distributed in drinking water were investigated. 300 samples of drinking water were examined. Determination of antibiotic susceptibility of strains to four antibiotics was performed by disk diffusion method. The ESBL-producing P. aeruginosa containing TEM-1 gene were detected by PCR using TEM-1 specific primers, 17 samples (5.67%) in drinking water showed P. aeruginosa contamination. The highest resistance to imipenem/relabactam (11.76%) and ceftazidime/avibactam antibiotics (100%) was observed in drinking water. According to PCR results of 17 positive phenotype strains, 16 isolates (94.11%) carried TEM-1 gene. Results indicated the contamination of drinking water with P. aeruginosa. Most isolated strains are resistant to antibiotics and TEM-1 gene is more abundant among ESBL-producing strains. The results indicate that TEM-1 gene plays an important role in antibiotic resistance in isolated strains.
Keywords: Drinking water, Pseudomonas aeruginosa, Antibiotic resistance, TEM-1 gene, Water quality -
Background
Soybean and maize are the most cultivated genetically modified (GM) plants. Because of the increase in the imports of GM products to Iran, infant formula and baby food, which is consumed by babies during their first month of life, can also contain soybean and maize. It has become fundamental to screen these types of products.
ObjectivesThe present study aimed to investigate the GM corn and soybean in baby food and infant formula using real-time polymerase chain reaction (PCR).
MethodsA total of 60 baby food and infant formulas were collected randomly from the local drugstores in Tehran. Genomic DNA was extracted from all samples, then by real-time PCR detection, tested Pat/NOS. Internal control genes zein and lectin were used for maize and soybean, respectively.
ResultsResults showed that 5% of infant formulas and 5% of baby food, two Iranian and one imported baby food, and two imported and one Iranian infant formula were positive for pat. However, NOS was detected in none of the samples. The results showed positive results for the presence of the pat gene in the products without an appropriate label.
ConclusionsThis article provides evidence of GM maize and soybean presence in baby food and infant formula in Iran.
Keywords: Corn, Detection, GMO, Quantitative PCR, Soybean -
پژوهش حاضر به بررسی خاصیت آنتی اکسیدانی و میزان ترکیبات پلی فنولی پاستیل غنی سازی شده با جلبک سبز Chlorella vulgarisپرداخته است. همچنین میزان رطوبت، خاکستر و اسیدیته نمونه های تولیدی مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور، نمونه های پاستیل با مقادیر 1، 3 و 5 گرم از پودر خشک شده جلبک Chlorella vulgaris تولید گردید. خاصیت آنتی اکسیدانی جلبک و فرآورده ها با استفاده از روش DPPH و میزان ترکیبات پلی فنولی با استفاده از روش فولین سیوکالتو مورد ارزیابی قرار گرفتند. میزان رطوبت، خاکستر و اسیدیته با استانداردهای پاستیل مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج ارزیابی نشان دادند که پاستیل های تولیدی به دلیل وجود جلبک سبز کلرلا ولگاریس دارای خاصیت آنتی اکسیدانی برابر 3/0± 73/1بر حسب گالیک اسید بودند. همچنین، این جلبک حاوی میزان قابل قبولی از ترکیبات پلی فنولی 1/0± 27بر حسب گالیک اسید بود. میزان رطوبت در تمامی نمونه های تولید شده ثابت و برابر با 12/2 بود و میزان خاکستر در نمونه ها افزایش یافت و میزان اسیدیته کاهش نشان داد. مقایسه نتایج به دست آمده برای خاصیت آنتی اکسیدانی نمونه های تولیدی با مقادیر مشابه مواد غذایی به روش های DPPH، ABTS و ORAC، نشان می دهد که این محصولات در گروه سبزیجات با خاصیت آنتی اکسیدانی بالا قرارمی گیرند. میزان استاندارد خاکستر و اسیدیته برای محصول پاستیل به ترتیب برابر 5/0 و 5/2 بدست آمد. نتایج تحقیق برای هر نمونه تولیدی، هیچ یک از استانداردها را نقض نکرده است.
کلید واژگان: آنتی اکسیدان, پاستیل, کلرلا ولگاریس, DPPHAntioxidant is a substance which inhibits production of free radicals, autooxidation in foods and cancers. This study focuses on the antioxidant property and polyphenol compounds of enriched jelly gums enriched with green microalgae Chlorella vulgaris. Moisture, ash and acidity of samples were also evaluated. Jelly gums were produced with different amounts of dried powder of green microalgae Chlorella vulgaris. Antioxidant property of microalgae and products were evaluated by DPPH and polyphenol compounds were evaluated by folin-ciocalteu assay. Moisture, ash and acidity were compared with standards for jelly gums. According to the results, jelly gums hadsignificant antioxidant properties because of Chlorella vulgaris which was27 ± 0.3 mg gallic acid g/dw. This microalga contains the acceptable level of polyphenol compounds and also about 2 ± 1.3 mg equivalent gallic acid g/dw. Moisture was stable in all samples and equal to 12.2. Ash was increased in each evaluation but acidity was decreased every time. Comparing the results of antioxidant properties of these samples with different groups of foods in other studies, it can be perceived that the samples are in the category of high antioxidant property. Using green Chlorella vulgaris assures the presence of polyphenol compounds in the products. Neither moisture, ash nor acidity were non-compliant with the standards.
Keywords: Antioxidant, Chlorella vulgaris, jelly gum, DPPH -
در این بررسی به تاثیر تغییرات فصلی بر فعالیت رنگیزه های فتوسنتزی (کلروفیل a ، کلروفیلb و کاروتنوئیدها) و پرولین بر روی علف دریایی Cronquist Haloduleuninervis (Forsk.) Aschersپرداخته شده است. نتایج بدست آمده نشان دهنده کاهش میزان کلروفیل a ؛ در فصل بهار و تابستان و کاهش کلروفیل b و کاروتنوئید؛ در پاییز و زمستان بوده است، همچنین سنجش میزان پرولین در این گیاه نشان داد میزان آن در ریشه کم تر از برگ بوده و بیش ترین میزان آن در برگ و ریشه نیز مربوط بهار و تابستان می باشد. نتایج آماری به روش آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA)، با سطح معنی داری P<0.05، اختلاف معنی داری را بین فصل های گرم و سرد سال در منطقه نشان دادند.کلید واژگان: Haloduleuninervis, رنگیزهای فتوسنتزی, پرولین, خلیج فارسThis experiment explored the impact of seasonal changes on the activity of photosynthetic pigments (i.e., Chlorophyll a, Chlorophyll b, & Carotenoids) and proline on Haloduleuninervis sea grass. The results indicated a decrease in Chlorophyll a during the spring and summer and a decrease in Chlorophyll b and Caroteniods during the fall and winter. Furthermore, proline measurement revealed that its amount in root was less than leaf and that the maximum amount of proline in leaf and root belonged to the spring and summer. The ANOVA results showed a significant difference at pKeywords: Haloduleuninervis, Photosynthetic pigments, Proline, Persian Gulf
-
در مطالعه حاضر به بررسی اثر آفت کش دلتامترین بر روی فعالیت آنزیم استیل کولین استراز در دوکفه ای Mytilaster lineatus پرداخته شده است. بر اساس این مطالعه فعالیت آنزیم استیل کولین استراز در دوکفه ای M. lineatus در معرض غلظت های زیر حد کشندگی سم دلتامترین، در کمترین غلظت (5/0 میلی گرم در لیتر) برابر با 1291/0±665/15 میکرومول در دقیقه در میلی گرم پروتئین و در بیشترین غلظت (1 میلی گرم در لیتر) برابر با 4334/0±912/11 میکرومول در دقیقه در میلی گرم پروتئین سنجش شد. همچنین با توجه به نتایج آماری به دست آمده به روش آنالیز واریانس یک طرفه، برای سم دلتامترین در غلظت 5/0 میلی گرم در لیتر اختلاف معنی داری در سطح فعالیت آنزیم استیل کولین استراز در دوکفه ای M. lineatus دیده نشد (05/0
P). نتایج به دست آمده از بررسی سطوح فعالیت آنزیم استیل کولین استراز در دوکفه ای M. lineatus در برابر سم دلتامترین در غلظت های زیر حد کشندگی، نشان داد که اثر بازدارندگی سم دلتامترین بر فعالیت این آنزیم از غلظت 75/0 میلی گرم در لیتر نمایان شد و با افزایش بیشتر غلظت دلتامترین فعالیت آنزیم استیل کولین استراز نیز بیشتر کاهش یافت.
کلید واژگان: استیل کولین استراز, Mytilaster lineatus, دلتامترین, حد کشندگی, اثر بازدارندگیIN this study acetylcholine esterase enzyme activity in Mytilaster lineatus bivalve acute to deltamethrin under limit mortality concentraitions in lowest concentraition ( 0/5 mg/l) estimated as ( 15/665 ± 0/1291 micromol min mg protein ) and in upper concentraition estimated as ( 11/912 ± 0/4334 micromol min mg protein ). Acording to one way ANOVA results ( PKeywords: Acetylcholinesterase, Mytilaster lineatus, Deltamethrin, Lethal, Inhibitory Effect -
زمینه و هدفدر جهان هر ساله صدها هزار نفر به دلیل آسیب های سوختگی نیاز به بستری شدن در بیمارستان دارند. تسریع بهبودی و پیشگیری از عفونت از اهداف درمان موضعی زخم سوختگی می باشد. ممانعت از انتقال میکروارگانیسم ها و حذف ترشحات زخم از جمله ویژگی های پانسمان ایده آل است. هدف ما در این مطالعه بررسی اثر ژل کیتوسان تغییر یافته با نانو ذرات نقره در زخم درجه دو سوختگی می باشد.مواد و روش هادر این مطالعه تجربی تعداد 36 موش سوری مذکر با وزن 5±40 گرم به طور تصادفی به 4 گروه تقسیم شدند. زخم موش ها در گروه اول با کرم سیلورسولفادیازین، گروه دوم با ژل کیتوسان تغییر یافته با نانو ذرات نقره، گروه سوم با ژل کیتوسان و گروه چهارم بدون دارو پانسمان شدند. در روزهای 1، 7، 14، 21 و 28 از محلی که سوختگی ایجاد شده بود از هر گروه روی سه موش بیوپسی به عمل آمد و نمونه ها تحت بررسی هیستوپاتولوژی قرار گرفتند و همچنین میزان فیبروبلاست در گروه-های مختلف با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه ارزیابی گردید.یافته هامیانگین تعداد سلول های فیبروبلاستی در گروه مداوا شده با ژل کیتوسان تغییر یافته با نانو ذرات نقره اختلاف معنی داری (P=0.017) با گروه های مداوا شده با ژل کیتوسان بدون نانو ذرات نقره و سولفادیازین نقره و بدون استفاده از دارو را نشان دادند. گروه مداوا شده با ژل کیتوسان تغییر یافته با نانو ذرات نقره بیشترین سلول های فیبروبلاستی را دارا بود. همچنین زخم سوختگی در گروه مداوا شده با ژل کیتوسان تغییر یافته با نانو ذرات نقره نسبت به سایر گروه ها یک هفته زودتر بهبود یافتند.نتیجه گیریبر اساس نتایج حاصل از این مطالعه می توان ژل کیتوسان تغییر یافته با نانو ذرات نقره را به عنوان کاندید مناسبی جهت درمان سوختگی درجه دوم به کار برد.
کلید واژگان: کیتوسان, نانو ذرات نقره, زخم سوختگیIntroduction &ObjectiveEvery year, hundreds of thousands of people in the world because of the need to stay in hospital burn damages. Accelerate healing and prevent infection of the goals is the topical treatment of burn wounds. Prevent the transmission of microorganisms and remove exudates such as the characteristics of the ideal dressing. The aim of this study was to evaluate the effect of chitosan gel modified with silver nanoparticles in the second degree burn wounds respectively.Materials and MethodsSecond degree burn was studied in dorsal aspect of 36 rats. Then the rats were divided in 4 groups: the wound was cared in the group 1 with chitosan gel combined with silver Nano-particle, in the group 2 with chitosan gel without nonosilver particle, in the group 3 with silver sulfadiazine and in the 4th group without treatment, as a control group. The healing rat and histopathologic characteristic was evaluated.ResultsThe healing rat was significantly better in chitosan combined with Nano-silver particle group. Also in histopathologic examination, the fibroblasts counting and re-epithelialization were significantly better in the chitosan combined with Nano-silver groups.ConclusionsChitosan combined with Nano-silver particle is a very acceptable dressing material, it accelerates wound healing and prevents infection.Keywords: Chitosan, Silver Nanoparticles, Burn Wound -
روغن به دست امده از میکروجلبک ها به این دلیل که می توانند به راحتی به اسید های چرب متیل استر یا هیدروکربن های بیودیزل تبدیل شوند یکی از منابع مهم انرژی به شمار می آیند . هدف از این تحقیق بررسی روند رشد میکروجلبک سبز کلرلا ولگاریس در شرایط آزمایشگاهی میکسوتروف و اتوتروف به منظور یافتن شرایط بهینه در تولید بیودیزیل می باشد. جهت بررسی و مقایسه روند رشد سلولی کلرلا ولگاریس مقایسه از محیط های TMRL (AG) و TX در چهار تیمار و سه تکرار طی ده کشت روز استفاده شد . درهر تیمار ، شمارش کلرلا ولگاریس هر دو روز یکبار و در مجموع 5 بار شمارش انجام شد. نتایج نشان داد در دهمین روز شمارش سلولی میکروجلبک کلرلا میانگین رشد سلولی (تعداد سلول در میلی لیتر) میکروجلبک کلرلا در محیط های کشت مختلف نشان از بیشترین رشد سلولی106×1/118 (تعداد سلول در میلی لیتر) در محیط کشت TMRL (AG) در شرایط اتوتروف و 106×3/115 در شرایط میکسوتروف، کمترین تعداد سلولی نیز در محیط کشت TX شرایط میکسوتروف به میزان 106 ×4/77 (تعداد سلول در میلی لیتر) به ثبت رسید. دهمین روز شمارش رشد سلولی بین محیط های کشت مختلف اختلاف معنی دار بوده است (P<0/05). همچنین محاسبه نرخ رشد و ضریب رشد ویژه نشان دهنده رشد سریع تر میکروجلبک کلرلا در محیط کشت TMRL(AG) نسبت به محیط کشت TX بوده است. میزان درصد روغن درمحیط کشتTMRL (AG) در شرایط میکسوتروف و اتوتروف به ترتیب، 22/4 و 21/1 بوده است. با توجه به نتایج بدست آمده جهت تولید انبوه میکرو جلبک کلرلا و استفاده آن در صنعت بیودیزل محیط کشت TMRL (AG) در شرایط میکسوتروف بدلیل رشد سلولی زیاد، روغن بالاتر و هزینه پایین تر توصیه می گردد.
کلید واژگان: میکروجلبک, کلرلا ولگاریس, میکسوتروف, اتوتروف, بیودیزلOil extracted from microalgae, is a potential energy source, as it can be easily converted to fatty acid methyl ester or hydrocarbon type biodiesel. The aim of the present work was to optimize the production of biodiesel by Chlorella vulgaris in mixotrophic and autotrophic cultivated conditions. Comparison of cell growth rate of Chlorella vulgaris was carried out, in TMRL(AG) and TX batch culture media, in four treatments and three repeats for ten days. In each treatment, Chlorella vulgaris was counted every two days once. Based on the results of this survey, the highest cell growth, 118×106 cell/ml, was recorded in autotrophic condition in TMRL(AG) medium and lowest count number was 77× 106 cells/ml in TX medium, in mixotrophic condition. There was significant difference between different media and average density of microalgae Chlorella vulgaris cell growth in ten days (p≤0.05). In this study, growth rate and growth coefficient showed more rapid growth of Chlorella in TMRL medium compared with TX medium. Oil content in TMRL (AG) media in mixotrophic and autotrophic cultivation conditions were %4.22 and %1.21, respectively. Our results revealed, for large scale culture of microalgae Chlorella, in order to be used in industrial biodiesel production, TMRL(AG) medium showed higher cell growth rate, greater amount of oil production and lower overall cost, in mixotrophic condition.
Keywords: Microalgae, Chlorella vulgaris, mixotrophic cultivation, autotrophic cultivation, Biodiesel -
به منظور ارزیابی وضعیت بومشناختی بوم سامانه های صخره ای - ماسه ای در محدوده بین جزر و مدی اولی بندر دیر واقع در استان بوشهر، نمونه های رسوب) جهت سنجش مواد آلی کل، دانه بندی و شناسایی کفزیان درون زی (و کفزیان بیرون زی طی سه فصل گرم (تابستان)، معتدل (پاییز) و سرد (زمستان) در سال 1388نمونه برداری گردید. نمونه ها از سه سطح جزر و مدی بالا، میانه و پایین (با ثبت متغیرهای محیطی دما، شوری و pH) مربوط به ترانسکتهای اسکله، مسکونی و متانول برداشت گردید. در آزمایشگاه از روش های رنگ آمیزی رزبنگال، الک خشک و سوختن به ترتیب جهت جداسازی و شناسایی موجودات زنده، آنالیز دانه بندی و سنجش مواد آلی استفاده شد. شاخصهای بومشناختی تنوع، غالبیت، غنای گونه ای و یکنواختی در دو سطح درون و بیرون رسوب زی نیز محاسبه گردیدند. بالاترین شاخص شانون 1/092 در فصل تابستان بود. دما و شوری در هر سه ایستگاه فاقد اختلاف معنی دار فصلی بودند (P<0.05). اختلاف معنی دار در pH نیز مشاهده نگردید (میانگین. (pH= 8/05) دانه بندی یکی از مهمترین عوامل محیطی موثر بر ویژگی های بوم شناختی منطقه مورد مطالعه به ویژه بر سطح درون رسوب زی بود. بیشترین فراوانی کفزیان درون رسوب زی در مسکونی(54±4/9 فرد در متر مربع) و کمترین در متانول 22±2/3 (فرد در متر مربع) مشاهده شد. مجموعا 16 آرایه جانوری در این مطالعه شناسایی گردیدکلید واژگان: ناحیه بین جزر و مدی, کفزیان, شاخصهای بوم شناختی, بوشهر, خلیج فارسIn order to assess the ecological status of intertidal ecosystems in intertidal area of Ouli (Dayyer, Persian Gulf) sediment samples, and epifaunal organisms were collected. Total organic matter, grain size analysis and identification of infaunal macroinvertebrates were important measurement parameters. Sampling was performed during three seasons of warm (summer 2009), moderate (autumn 2009) and cold (winter 2009-10) from three tidal levels including high, mid and low tide of Harbor, Residential and Methanol transects. Environmental variables (e.g. temperature, salinity and pH) were simultaneously recorded. In the laboratory, Rose Bengal vital staining, dry sieving and burning methods were applied for identification of macrofauna. Grain size analysis and TOM were calculated. Ecological indices including species diversity, dominance, richness and evenness in two size levels of infauna and epifauna were also measured. The highest Shanon index was 1.092 during summer season. Temperature and salinity didn’t show any significant seasonal differences (P<0.05) in each station. Moreover, pH average (8.05) did not differ significantly. One of the most important variables influencing the ecological characteristics especially the infaunal assemblages of the study area was grain size. The highest abundance of benthic infauna was 54±4/9 Ind.m2 in Residential station and the lowest 22±2/3 Ind.m2 in Methano station. The present study revealed 16 animal taxa in Ouli area of the Persian Gulf.Keywords: Intertidal ecosystems, Macrofauna, Ecological indices, Bushehr, Persian Gulf
-
این مطالعه برای تعیین فاصله زمانی اولین تقسیم میتوزی یا(FCI) First Cleavage Interval در دو گروه مولدین نژاد فرانسه و مولدین موجود در اردبیل به منظور تنظیم زمان القاء شوک برای به حداکثر رساندن میزان القاء تتراپلوییدی و افزایش میزان بقاء در لاروهای شوک دیده انجام گردید. برای انجام این تحقیق از تخم های دو گروه مولدین نژاد فرانسه و اردبیل استفاده گردید و 7 ساعت پس از لقاح به فاصله زمانی 10 دقیقه تا 10 ساعت پس از لقاح و در هر بار به تعداد 10 عدد تخم نمونه برداری شد. نمونه ها با محلول فیکساتیو (داویدسون) فیکس شدند. فاصله زمانی اولین تقسیم میتوزی یا FCI زمانی در نظر گرفته شد که 50 درصد تخم ها به مرحله تقسیم رسیدند و در بررسی میکروسکوپی، این مرحله، زمانی در نظر گرفته شد که خط میانی تقسیم ظاهر شد. پس از بررسی نمونه ها میانگین FCI برای مولدین نژاد فرانسه 560 دقیقه پس از لقاح و برای مولدین موجود در اردبیل 570 دقیقه پس از لقاح برآورد شد.
کلید واژگان: قزل آلای رنگین کمان, تتراپلوئیدی, میتوز, FCIThis study was carried out to determine the first mitotic interval or First Cleavage Interval (FCI) between French origin and the brood stocks existing in Ardabil to adjust the shock induction time. In addition, the aim was to maximize tetraploid induction and increase the survival rate of shock-treated larvae. To this end, two groups of eggs, brood stocks of French origin and the brood stocks existing in Ardabil were used. Seven hours after fertilization with intervals of 10 minutes to 10 hours, 10 eggs were sampled. This was repeated after each fertilization. Prior to transportation of samples to the lab, they were fixed using Davidson fixative solution. Time interval or the FCI was considered the time that 50% of the eggs reached the cleavage stage. The FCI was determined through microscopic analysis of the eggs and was identified as the time at which the midline appeared in the embryo. After examining the samples, the average FCI for the French race was determined to be 560 minutes after the fertilization; whereas, this time for the brood stocks existing in Ardabil was 570 minutes.
Keywords: Rainbow trout, tetraploid induction, mitosis, FCI -
در این پژوهش تغییرات فصلی برخی فرایند های فیزیولوژیکی در گیاه دریایی Halodule uninervis ازمنطقه بین جزر و مدی منطقه گلشهر بندر عباس در تابستان 1388 تا بهار 1389 در چهار فصل مورد بررسی قرار گرفته است. مقدار رنگیزه های فتوسنتزی (کلروفیلa، کلروفیل b وکاروتنوییدها) و مقدار پرولین در H. uninervis به منظور بررسی فیزیولوژیک، مورد سنجش قرار گرفته است. نتایج به دست آمده نشان داد که کمترین مقدار کلروفیل a در فصل بهار و کمترین میزان کلروفیلb و کاروتنوییدها در فصل پاییز و زمستان بوده است. کمترین میزان کلروفیل a برابر با 002/0± 19/1 در فصل بهار و در تابستان برابر 004/0± 19/1 میلی گرم در گرم بود. کمترین میزان کلروفیل b برابر با 003/0± 68/0 در پاییز و در زمستان003/0 ±68/0 میلی گرم در گرم بدست آمد. میزان کاروتنویید در زمستان و پاییز به ترتیب 002/0± 25/1 و 002/0± 26/1 میلی گرم در گرم ارزیابی شد. همچنین سنجش فعالیت پرولین نشان داد که میزان آن در ریشه کمتر از برگ بوده و کمترین میزان فعالیت در ریشه نیز مربوط به فصل های بهار (006/0± 07/0) و تابستان (004/0±08/0 میلی گرم در گرم) می باشد.
کلید واژگان: uninervis Halodule, رنگیزه های فتوسنتزی, پرولین, خلیج فارسIn this research, the Halodule uninervis sea grass was collected in the tidal area of Golshahr (Bandarabaas-Iran) in maximum period of ebb in summer-autumn- winter 88 to spring 89. The physiological analysis of Halodule uninervis was performed three times by measuring Photosynthetic pigments (Chlorophylls a, b and Carotenoids) and the amount of Prolinewas also investigated. The results indicated that the minimum amount of Chlorophyll a was found in spring (1/19 ± 0/002 mg/g) and the minimum amount of Chlorophyll b (0/68 ± 0/003 and 0.68 ± 0/003 mg/g) and Carotenoids (1/25 ± 0/002 and 1/26 ± 0.002 mg/g) was found in autumn and winter respectively. The Proline measurement revealed that the amount of Proline in roots was less in comparison to the leaves and the minimum amount of Proline found in roots was in spring (0/07 ±0/006 mg/g) and summer ( 0/08 ± 0.004 mg/g).
Keywords: Halodule uninervis, Photosynthetic pigments, Proline, Persian Gulf -
خلیج فارس یا دریای پارس آبراهی است که در امتداد دریای عمان و در میان ایران و شبه جزیره عربستان قرار دارد. تنگه استراتژیک هرمز باریکه خمیده شکلی است که فلات ایران را از شبه جزیره عربستان جدا می کند و آب های خلیج فارس را به دریای عمان و اقیانوس هند پیوند می دهد. تلاش برای بررسی تنوع گونه های باکتری های نمک دوست موجود در سواحل تنگه هرمزکه بخشی از تنوع زیستی این تنگه است، هدف اجرای مطالعه حاضر بود در بهمن ماه سال 1390به تعداد 12 نمونه از آب و رسوب مناطق و عمق های مختلف سواحل تنگه هرمز جمع آوری و در شرایط استریل به آزمایشگاه منتقل شدند. غنی سازی نمونه ها در محیط براث اختصاصی Alkaline Peptone Water و محیط عمومی Nutrient Broth انجام گرفت. نمونه ها بر روی محیط های کشت جامد EMB،Endo وMac Conkey Agar کشت داده شدند .در نهایت 70 جدایه از محیط های کشت بدست آمد. سرانجام آزمون ژنتیکی بر پایه Sequencing 16S rRNA انجام گرفت. آنالیز فیلوژنتیکی سویه ها بر اساس rRNA 16S نشان داد که سویه هایی از هالوموناس به نام هایHalomonas alkaliphila ، sulfidaeris Halomonas و Halomonas venustaجدا سازی شد .این مطالعه نشان داد که سواحل تنگه هرمز می تواند محیط مطلوبی برای رشد باکتری های گرم منفی نمک دوست هالوموناس باشد که می توانند کاربردهای بیوتکنولوژیکی فراوان داشته باشند.
کلید واژگان: تنوع زیستی, تنگه هرمز, هالوموناس, rRNA 16SPersian Gulf or Pars Sea is a water course which is in the direction of Oman Sea and is between Iran and Arab Peninsula. The strategic strait of Hormoz is curved shape strip which is square Iran Plateau from Saudi Arabia and connects water of Persian Gulf Oman Sea and India Ocean. The goal of this study was to investigate the present Halomonas varieties which live in beaches belonging to strait of Hormoz and which are a part of biological diversity of this strait. Twelve samples from the water and sediment of this region from different depths of striat of Hormoz were collected and sent to laboratory in sterile conditions. Enrichment of samples was done in the Alkaline Peptone Water medium and Nutrient Broth medium. Samples were incubated on 3 solid incubational environments: Endo, EMB and Mac Conkey Agar. Finally 70 isolates were obtained from these environments. Genetic test was done based on sequencing 16S rRNA. The phylogenetic analysis on the samples, based on 16S rRNA analysis, identified three Halomonas species including Halomonasvenusta, Halomonas sulfidaeris and Halomonas alkaliphila. This study shows that beaches of strait of Hormoz is a good habitat for halophile gram negative bacteria ( Halomonas) which may have biotechnical applications .
Keywords: Biodiversity, Hormoz strait, Halomonas, 16S rRNA -
در این بررسی به تاثیرات فصلی روی فعالیت آنزیم استیل کولین استراز و پروتئین، در دوکفه ای Mytilaster lineatus و سخت پوست Pontogammarus maeoticus در سال 90-89، در سواحل بابلسر در حاشیه جنوبی دریای خزر، پرداخته شده است. نتایج به دست آمده در مورد دوکفه ای Mytilaster lineatus، بیشترین مقدار میانگین پروتئین (4833/0±461/10 میلی گرم در میلی لیتر) در اواخر فصل زمستان و بیشترین میزان میانگین فعالیت آنزیم استیل کولین استراز (7829/0±635/24 میکرومول در دقیقه در میلی گرم از پروتئین) در اواخر فصل پاییز را نشان داد. در سخت پوست Pontogammarus maeoticus، بیشترین مقدار میانگین پروتئین (6525/0±521/9 میلی گرم در میلی لیتر) در اواخر فصل تابستان و بیشترین میزان میانگین فعالیت آنزیم استیل کولین استراز (518/1 ± 155/25 میکرومول در دقیقه در میلی گرم از پروتئین) در اواخر فصل تابستان سنجش گردید. همچنین نتایج آماری روش آنالیز واریانس یک طرفه، با سطح 05/0 P<اختلاف معنی داری را بین سطوح فعالیت آنزیم استیل کولین استراز و پروتئین معنی داری در هر دو موجود در فصل های مختلف سال را نشان داد. نتیجه ی نهایی نشان دهنده ی این بود که در دوکفه ای Mytilaster lineatus کمترین تنش مربوط به فصول سرد سال و در سخت پوست Pontogammarus maeoticus کمترین تنش مربوط به فصول گرم سال مشاهده می شود.
کلید واژگان: Mytilaster lineatus, Pontogammarus maeoticus, تغییرات فصلی, استیل کولین استراز, پروتئینIn this study، seasonal variation on the acetylcholinesterase enzyme activity and on the protein in bivalvia Mytilaster lineatus and crustacean Pontogammarus maeoticus was investigated in 2010-2011 in Babolsar، in coast of the Caspian Sea. Maximum average of protein amount in Mytilaster lineatus was (10. 461 ± 0. 4833 mg/ml) in late winter and the highest average of acetylcholinesterase (AChE) activity (24. 635 ± 0. 7829 μmol / min / mg protein) was in the late autumn. Maximum average of protein amount in Pontogammarus maeoticus was (9. 521 ± 0. 1482 mg/ml) in late summer and the highest average of AChE activity (25. 155 ± 1. 5180 μmol/ min / mg protein) was in the late summer. The result of statistical analysis using ANOVA، P<0. 05 showed significant differences between the levels of acetylcholinesterase enzymes and Protein found in both organisms in different seasons of the year. This final result indicated that the minimum stress in bivalvia Mytilaster lineatus was in the cold seasons and in crustacean Pontogammarus maeoticus was in the warm seasons.Keywords: Mytilaster lineatus, Pontogammarus maeoticus, Seasonal variation, Acetylcholinesterase, Protein -
در تالاب انزلی تحقیقی روی مقاومت آنتی بیوتیکی درباکتری های گرم منفی جدا شده از روده ماهیان کپور وحشی انجام یافت.
در مجموع 126 باکتری گرم منفی از روده ماهیان جدا شده و میزان مقاومت باکتری ها نسبت به 6 آنتی بیوتیک: آمپی سیلین (AM 10 میکروگرم). استرپتومایسین(S 30 میکروگرم). تتراسایکلین(T 30 میکروگرم). کلرامفنیکل(C 30 میکروگرم). جنتامایسین(GM 10 میکروگرم). آمیکاسین(AK 30 میکروگرم) سنجیده شد. نتایج نشان داد که باکتری های گرم منفی نسبت به آنتی بیوتیک های: آمپی سیلین(5/93%)، استرپتومایسین(15/51%)، تتراسایکین (5/46%) دارای مقاومت بالایی بودند، همچنین مقاومت این باکتری ها نسبت به کلرامفنیکل (15/12%) نسبتا پایین است و نیز شواهد فقدان مقاومت باکتری های گرم منفی را نسبت به آنتی بیوتیک های جنتامایسین وآمیکاسین(0%) نشان داد. با بررسی میزان مقاومت باکتری ها به چند آنتی بیوتیک مشخص شد که 80% از باکتری های جدا شده از روده ماهیان نسبت به آنتی بیوتیک های مصرفی چند مقاومتی هستند.
تحقیقات نشان می دهد که مصرف آنتی بیوتیک ها در صنعت دام پروری، آبزی پروری و همچنین مصرف بی رویه آنتی بیوتیک ها در محیط توانسته است مشکلات زیست محیطی از قبیل مقاومت در برابر آنتی بیوتیک ها را در محیط زیست ایجاد نماید. این تحقیق که برای اولین بار در تالاب انزلی بر روی میزان مقاومت آنتی بیوتیکی در باکتری های گرم منفی جدا شده از دستگاه گوارش ماهیان کپور وحشی صورت گرفته، نشان می دهد که در مجموع باکتری های گرم منفی مقاوم به آنتی بیوتیک ها در تالاب انزلی درصد بالایی دارد.
کلید واژگان: باکتری های گرم منفی, مقاومت آنتی بیوتیکی, کپور وحشی, تالاب انزلیIntroductionA research has been performed on antibiotic's resistance in negative gram bacteria separated of wild common carps intestinal organ.Material And Method126 negative Gram bacteria have been separated in total and resistance rate of bacteria in relation to 6 Antibiotics are measured: Ampicillin (10 microgram Am), Streptomycin (30 microgram S), Tetracycline (30 microgram T), Chloramphenicol (30 microgram C), Gentamycine (10 microgram GM), Amikacin (30 microgram AK).Results And DiscussionThe results showed that negative Gram bacteria in comparison to antibiotic such as Ampicillin (93.5%), Streptomycin (51.15%), Tetracycline (46.5%) had higher resistance. So it showed that such bacteria’s resistance in comparison to Chloramphenicol (12.15%). is relatively low and it showed loss of existence of resistance in negative Gram bacteria in comparison to Gentamycine and Amikacin (0%). Surveying of the resistance rate of bacteria to some antibiotics show that 80% of separated bacteria from fish intestinal organ in comparison to consumption antibiotics are multi-resistance. Research shows that antibiotics consumption in animal is growing and more consumption of antibiotics in environment could cause bioenvironmental problems such as resistance against antibiotics. This research which was done for the first time in Anzali Wetland on Antibiotic resistance rate in negative Gram bacteria separated of wild common carp digestive system shows that negative gram system resistance against antibiotics in Anzali Wetland is high.Keywords: Negative Gram Bacteria, Antibiotic Resistance, Wild Common Carp, Anzali Wetland -
در این تحقیق حذف یون های فلز سنگین کروم VI از محلول آبی در شرایط آزمایشگاهی مختلف با استفاده از جلبک قهوه ای Padina borgesenni خشک به عنوان جاذب زیستی مورد بررسی قرار گرفته است. نمونه ها از سواحل جزیره هنگام واقع در خلیج فارس با موقعیت جغرافیایی 26 درجه و 40 دقیقه شمالی و 52 درجه و 30 دقیقه شرقی در پاییز 1389 با غواصی scuba جمع آوری و به آزمایشگاه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال منتقل شد. پارامترهایی از جمله میزان غلظت اولیه 1000، 750، 500، 250و 125 ppm و pH اولیه 2، 4و 7 در مدت زمان 6 ساعت بررسی شدند. میزان باقیمانده جذب توسط دستگاه جذب اتمی 240AA VARIAN انجام شد . بررسی های آماری با روش آنالیز واریانس دوطرفه در نرم افزار SPSS 14 با سه تکرار جهت مقایسه تفاوت ها و درجه معنی داری داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که، حذف کروم VI به دو عامل میزان غلظت اولیه محلول کروم در بیوماس خشک جلبک قهوه ای دریایی Padina borgesenni و همچنین میزان pH اولیه وابسته می باشد. نتایج بدست آمده نشان داد با افزایش میزان غلظت اولیه، میزان جذب افزایش یافته و میزان pH اولیه نیز عامل بسیار موثری بر فاکتور جذب می باشد. در pH اولیه 2 و غلظت 750 ppm حداکثر جذب کروم VI توسط بیوماس خشک جلبک مزبور صورت گرفت. هرچه میزان pH کمتر باشد جذب بهتر صورت می گیرد.
کلید واژگان: جذب زیستی, کروم VI, بیوماس خشک Padina borgesenni, سواحل خلیج فارس (جزیره هنگام)In this study removal of Chromium VI from aqueous solution by marine brown algae Padina borgesenni as adsorant is concerned in different batch experiments. The samples were collected by a scuba diver from Hengam Island in Persian Gulf with longitude of 26̊ and 40̋ North and latitude of 52̊ and 30̋ East in 89 Fall and transferred to the laboratory. Parameters such as the initial Chromium concentration of the solution which were 125, 250, 500, 750, 1000 ppm, respectively, and the initial pH 2, 4, 7 in 6 hours were investigated. Determination of Chromium VI was conducted by atomic absorption, VARIAN AA 240, and the statistical analysis were performed by SPSS14. Elimination of Chromium VI depended on two prominent factors, the former was the initial Chromium VI concentration and the latter was the initial pH. The maximum uptake by dried biomass of Padina borgesenni was in pH 2 and 750 ppm. This study demonstrated that the initial pH played important role in Chromium uptake by the sorbent.
Keywords: Biosorption, Chromium VI, Dried Padina Sp. biomass, Persian Gulf(Hengam Island) -
سابقه و هدفقارچ دارویی Trametes gibbosa از خانواده پلی پوراسه و راسته پلی پور دارای کاربردهای دارویی فراوانی در سرتاسر دنیا می باشد. هدف از انجام این تحقیق بررسی و مقایسه میزان فعالیت آنتی اکسیدانی این قارچ به دو روش مهار رادیکال آزاد و قدرت احیاء و تعیین میزان فنل و فلاونوئید آن است.مواد و روش هاپس از تهیه عصاره متانولی ویژگی های آنتی اکسیدانی آن توسط دو روش آنتی اکسیدانی از قبیل فعالیت مهار رادیکال DPPH و همچنین ظرفیت احیاء کنندگی (RP) سنجش شد. BHT و BHA به عنوان آنتی اکسیدان های مصنوعی در مقایسه با عصاره متانولی قارچ T. gibbosa در غلظت های مشابه فراهم شدند. هشت غلظت از عصاره متانولی تهیه شد (5/12-1000 میکروگرم بر میلی لیتر). همچنین میزان فنل و فلاونوئید در حلال متانولی مورد سنجش قرار گرفت.یافته هانتایج نشان داد که فعالیت آنتی اکسیدانی وابسته به غلظت عصاره بود. بالاترین میزان جاروب کنندگی رادیکال آزاد را غلظت μ g mL-1 750 (61/19%) و پایین ترین فعالیت در غلظت μ g mL-1 5/12 (18/4%) مشاهده شد. بالاترین ظرفیت قدرت احیاء در غلظت μ g mL-1 1000 (328/0) و پایین ترین ظرفیت قدرت احیاء را غلظت μ g mL-1 5/12 (129/0) داشت. میزان فنل کل 03/0 ± 30/1 میلی گرم گالیک اسید معادل وزن تر و میزان فلاونوئید کل برابر با 26/0 ± 55/1میلی گرم کوئرستین معادل وزن تر حاصل شد.نتیجه گیرینتایج نشان دادند که در غلظت های بالاتر، فعالیت آنتی اکسیدانی بالاتر عصاره و در غلظت های پایین تر، فعالیت آنتی اکسیدانی کمتر عصاره حاصل شد. در هر دو روش اتخاذ شده برای سنجش ظرفیت آنتی اکسیدانی نتایج نشان داد که فعالیت آنتی اکسیدانی شدیدا به غلظت عصاره وابسته بود. بطور کلی نتایج نشان داد که عصاره متانولی نمونه، فعالیت آنتی اکسیدانی قابل ملاحظه ای نداشت.
کلید واژگان: Trametes, آنتی اکسیدان, فنل, فلاونوئیدAim andBackgroundTrametes gibbosa belongs to Polyporaceae family and Polyporales order having many medicinal effects in whole world. The aim of this study is investigation and comparison of antioxidant propertie with two methods DPPH & RP and determination of phenol and flavonoid content.Materials And MethodsMethanolic extract for examining of antioxidant properties was prepared. Two methods for determining of antioxidant properties were considered as DPPH and RP. BHT and BHA as synthetic antioxidants were considered and we prepared eight concentrations (1000-12. 5 µ g/ml) from methanolic extract of fungi، BHT & BHA. Phenol and flavonoid content of methanolic extract T. gibbosa were determined.Conclusionantioxidant activities dependent on concentration. DPPH radical scavenging activity was the highest at the concentration of 750 μ g mL-1 (19. 61%) and was the lowest at the concentration of 12. 5 μ g mL-1 (4. 18%). Reducing power capacity was the highest at the concentration of 1000 μ g mL-1 (0. 328) and was the lowest at the concentration of 12. 5 μ g mL-1 (0. 129). The total phenol content of methanolic extract was 1. 30±0. 03 mg GAE g-1 FW and total flavonoid content of methanolic extract was 1. 03± 0. 05 mg QUE g-1 FW.Resultsthe results showed that in higher concentrations، antioxidant activity was higher than lower concentrations. In both of methods for determining of antioxidant properties، the results showed that antioxidant activity was strongly dependent on concentration. totally، the result showed that the methanolic extract of the sample no have high antioxidant activity.Keywords: Trametes, antioxidant, phenol, flavonoid -
در بافت پوست و عضله ماهی کپور و اردک ماهی تالاب انزلی (در بخش غربی تالاب، آبکنار) در دو فصل پاییز و زمستان (آذر ماه 1388 و اسفند ماه 1388) انجام شده است. تعداد 9 نمونه از هر گونه ماهی کپور و اردک ماهی در هر فصل بطور تصادفی از طریق تور ماهیگیری گوشگیر جمع آوری گردیدند. بافت های پوست و عضله ماهی ها پس از زیست سنجی تفکیک شده و آنالیز PCBsبا استفاده از دستگاه کروماتوگرافی گازی(GC-ECD) انجام شد. میانگین PCBs بدست آمده در بافت پوست (36/24 نانوگرم در گرم وزن خشک) و عضله اردک ماهی(36/14 نانوگرم در گرم وزن خشک) و بافت پوست (84/21 نانوگرم در گرم وزن خشک) و عضله (86/20 نانوگرم در گرم وزن خشک) ماهی کپور در فصل پاییز کمتر از استاندارد FDI و استاندارد Food Standards Australia/NZ MRL و بافت پوست اردک ماهی، پوست و عضله ماهی کپور بیشتر از استاندارد USEPA values بود. میانگین PCBs بدست آمده در بافت پوست (43/29 نانوگرم در گرم وزن خشک) و عضله (10/10 نانوگرم در گرم وزن خشک) اردک ماهی و بافت پوست (06/33 نانوگرم در گرم وزن خشک) و عضله (11 نانوگرم در گرم وزن خشک) ماهی کپور در فصل زمستان کمتر از استاندارد FDI و استانداردFood Standards Australia/NZ MRL و بافت پوست اردک ماهی و ماهی کپور بیشتر از استاندارد USEPA values بود میانگین PCBs در آب در فصل پاییز کمتر (ppb0042/0) از استاندارد National Recommended Water Quality Criteria E.P.A و در فصل زمستان (ppb1948/0) بیشتر از استاندارد فوق می باشد. میانگین PCBs در رسوب در فصل پاییز (89/4 نانوگرم در گرم وزن خشک) و زمستان(48/4 نانوگرم در گرم وزن خشک) کمتر از استاندارد Interim Canadian Sediment Quality Guidelines در آبهای شیرین می باشد. اختلاف بسیار معنی داری بین غلظت PCBs در بافت پوست ماهی کپور و بافت عضله اردک ماهی، در آب و ذرات معلق در آب در فصل پاییز با فصل زمستان وجود داشت ولی در رسوب اختلاف معنی داری بین غلظت PCBs در فصل پاییز با فصل زمستان مشاهده نگردید.(PCBs)کلید واژگان: آلودگی, آلاینده ها, سموم, ماهیانThe aim of this research is to determine the levels of polycholoro biphenil (PCBs) in skin and muscle tissues of common carp (Cyprinus carpio) and common pike (Esox lucius) fishes in the west part of Anzali wetland (Abkenar) in the two seasons, autumn 2009 and winter 2010. In each seasons, nine fishes from each species were selected randomly. The samples, transferred in cool condition and the muscles and skins of them were removed. All of the preparations organs clean up and PCBS analysis were carried with GC-ECD (Gas chromatography). Mean concentrations of PCBS were 24.36пg/g dry.w in skin 14.36пg/g dry.w in muscle tissue for E. lucius and 21.84пg/g dry.w in skin and 20.86пg/g dry.w in muscle tissue of C. carpio. In the autumn, the values was less than FDI standard and food standard Australia/AZ MRL and skin tissue of E. lucius and muscle tissue of C. carpio was over of US EPA standard values. Mean concentration of PCBS were 29.43пg/g dry.w in skin and 10.10ng/g dry.w in muscle tissue for E. lucius and 33.06пg/g dry.w in skin and 11.00пg/g dry.w in muscle tissue for C. carpio. In the winter, the value was less than FDI standard and food standard Australia /AZ MRL and skin tissue of E. lucius and skin tissue of C. carpio was over of US EPA standard values. Mean concentration of PCBs in water in the autumn (0.0042ppb) was less than recommended water quality Criteria E.P.A and in the winter (0.1938ppb) was over recommended water quality Criteria E.P.A. Mean concentration of PCBs in sediment in the autumn (4.89ng/g dry.w) and winter (4.48ng/g dry.w) was less than Interim Canadian Sediment Quality Guidelines. There were significant differences between E. lucius mussels and C. carpio skin tissue in two seasons (autumn and winter) in water and ingredient suspension. But in sediments, no significant difference was detected in autumn and winter.Keywords: Pollution, Pollutant, Fish, Poison
-
بررسی اثر مصرف عصاره سیر (Allium sativum) به شکل خوراکی بر غلظت کورتیزول و گلوکز خون ماهی قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss)Study on effect of Garlic (Allium sativum) extract on changes of blood cortisol and glucose concentration of Rainbow trout (Oncorynchus mykiss)In this study, the effect of garlic (Allium sativum) extract on the blood cortisol and glucose levels of Rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) was studied. The test was started after 2 weeks of acclimation of fishes with weight of 55±1g in 12 fiber glass tanks (560 liter water). Fishes were fed with 3 different dosage of garlic (0.5, 1 and 3%) as treatment groups. The same diet without any additional garlic was used in control group. The test continued for 30 days. Blood samples were collected at 0, 12, 24, 120, 240, 360 and 720 hours after beginning the experiment. The results showed that until 120 hours of transferring, there was no significant difference between cortisol concentration of all treated and control groups (P>0.05). After 240 hours all, garlic treated groups showed significant difference in comparison with control group (P<0.05) and the maximum concentration of cortisol was in treated group with 3% garlic (P<0.05). Also, the results showed that there was significant difference between all treated and the control group in hour of 12 (P<0.05) of glucose concentration and the significant difference was not seen in hour of 24 (P>0.05). After this period, the blood glucose concentration in all treated groups were increased significantly (P<0.05), and the maximum concentration of glucose was recorded in the 3% garlic treated group.
-
در این تحقیق ترکیبات شیمیایی (پروتیین، چربی، کربوهیدرات، فیبر و خاکستر) و عناصر معدنی (Fe، Mg، Ca، K، Na، I، P، Se، Mn، Zn، Cu) در جلبک قرمز Hypnea flagelliformis سواحل بندر عباس در دو فصل زمستان 1389 و بهار1390 در سه تکرار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مقدار انرژی در 100 گرم جلبک قرمز H. flagelliformis در فصل بهار برابر 962/179کیلو کالری و در فصل زمستان برابر872/169کیلو کالری بود. آنالیز ترکیبات شیمیایی گونه مزبور میزان میانگین پروتیین، کربوهیدرات، چربی، فیبر وخاکستر را در فصل زمستان به ترتیب برابر (0283/0366/15)، (12037/0851/25)، (0351/05566/0)، (0045/0976/0) و (040/0873/14) درصد وزن خشک نشان داد. همچنین در فصل بهار میزان میانگین این ترکیبات به ترتیب برابر (0045/0851/17)، (025/03003/26)، (0057/03733/0)، (052/0177/1) و (0416/0263/15) درصد وزن خشک به دست آمد. بیشترین میزان پروتیین، کربوهیدرات و فیبر جلبک،در فصل بهار بدست آمد. آنالیز نمونه ها و تعیین عناصر معدنی گونه H.flagelliformis مقادیر عناصر مختلف را در فصل زمستان به شرح زیر نشان داد:Fe (1527/076/290)، Mg (516/26/1286)، Ca (577/06/2618)، K (776/09/1638)، Na (081/23/1854)، I (27495/0338/6)،P (351/03/56)، Se (3605/07/44)، Mn(305/094/4)، Zn (208/016/2) و Cu (0251/016/1) میلی گرم در 100 گرم ماده خشک بود. همچنین میزان میانگین این عناصر در جلبک فصل بهار به ترتیب Fe (891/29/233)،Mg (21028)،Ca(516/23/4356)، K (631/56/1977)، Na (577/066/2898)، I (05715/016/7)، P(3/06/53)، Se (2/07/40)،Mn (02/005/8)،Zn (173/02/5) وCu (0378/043/1) میلی گرم در 100 گرم ماده خشک بود. نتایج آزمون T-test نشان داد اختلاف معنی داری بین میانگین های ترکیبات شیمیایی، ماکروالمان ها و میکروالمان ها در دو فصل زمستان و بهاروجود دارد)01/ 0(P<. میانگین های عناصر کلسیم و ید در دو فصل اختلاف معنی داری را نشان نداد)01/0 (P >. با توجه به بالا بودن میزان عناصر ید، سلنیوم، آهن، منیزیم، کلسیم، سدیم، پتاسیم و نتایج به دست آمده از آنالیز ترکیبات شیمیایی، Hypnea flagelliformis شاید بتواند به عنوان یکی از انواع مکمل های غذایی، ارایه و معرفی گردد.
کلید واژگان: ارزش غذایی, ترکیبات شیمیایی, عناصر معدنی, جلبک قرمز, Hypnea flagelliformis, بندر عباس, خلیج فارسIn this study chemical composition (protein, fat, carbohydrates, fiber, Ash) and mineral elements (Fe, Mg, Ca, K, Na, I, P, Se, Mn, Zn, Cu) in the red algae Hypnea flagelliformis of Persian Gulf coast in winter 2010 and spring 2011 were analyzed in triplicates. Results showed that amount of energy in100 gr of red algae H. flagelliformis in spring was 179. 962 kcal and in winter it was169.872 kcal. Chemical analysis of H. flagelliformis red algae in winter showed that average amounts of protein, carbohydrates, fat, fiber and ash were %15.366 ± 0. 0283 ,%25.851 ± 0.12037,%0.556 ± 0.0351, %0.976 ± 0.0045 and %14.873 ± 0.040 dry weight respectively. Also in spring amounts of these factors were %17.851 ± 0.0045, %26.3003 ± 0.025, %0.3733 ± 0.0057, %1.177 ± 0.052 and %15.263 ± 0.0416 dry weight respectively. Most protein, carbohydrate and fiber belonged to spring algae. This is considerable because of high amount of protein in red algae than green algae and brown. The analysis of red algae H. flagelliformis showed that the average amount of this elements in winter was respectively, Fe (290.76 ± 0.1527), Mg (1286.6 ± 2.516), Ca (2618.6 ± 0.577), K (1638.9 ± 0.776), Na (1854.3 ± 2.081), I (6.338 ± 0.2749), P (56.3 ± 0.3), Se (44.7 ± 0.3605), Mn (4.94 ± 0.305), Zn (2.16 ± 0.208) and Cu (1.16 ± 0.0251) mg per 100 gr of dry matter. The amount of these elements in spring, was Fe (233.9 ± 2.891), Mg (1028 ± 2) , Ca (4356.3 ± 2.516) , K ( 1977.6 ± 5.631) , Na ( 2898.6 ± 0.577) , I (7.16 ± 0.05715) , P (53.6 ± 0.3) , Se (40.7 ± 0.2) , Mn (8.05 ± 0.02) , Zn ( 5.2 ±0.173) and Cu( 1. 43 ± 0.0378) mg per 100 gr of dry matter respectively. results showed that there is a significant difference between the average chemical composition, macro elements and micro elemans in winter and spring (P<0.01). Average iodine elements in two seasons didn’t show significant difference (P>0.01). The results of chemical analysis in the red algae Hypnea flagelliformis suggest more investigations in case of high level of Iodine, Selenium, Iron, Magnesium, Calcium, Sodium, Potassium as a good supplement.
Keywords: Nutritional value, chemical composition, mineral elements, Red algae, Hypnea flagelliformis, Bandar Abbas, Persian Gulf -
نمونه های اسفنج با گشت زنی در منطقه بین جزر ومدی جزیره هنگام در زمان بیشینه جزر از ایستگاه آب شیرین کن در شمال غربی جزیره به مختصات جغرافیایی N 55 40 26 و E 17 52 55 در مرداد ماه سال 1388 جمع آوری گردید. نمونه برداری در یک نوبت و بدون استفاده از تجهیزات خاص انجام گرفت. برای شناسایی نمونه های اسفنج از روش هضم اسیدی و برش گیری ساختار اسکلتی استفاده گردید. همه نمونه های اسفنج شناسایی شده، از رده Demospongiae و سه راسته Hadromerida، Haplosclerida، Dictyoceratida و شش خانواده Suberitidae، Clionidae، Callyspongidae، Chalinidae،Niphatidae،Spongiidae بودند. از این ایستگاه در کل شش گونه Callyspongia sp.1، Gelliodes fibrosa، Haliclona sp.،Spongia officinalis ، Cliona dioryssو Pseudosuberites mollis شناسایی شد. این پژوهش از نخستین مطالعات جهت شناسایی اسفنج های جزایر ایرانی بر اساس برش گیری میکروتومی ساختمان اسکلتیدر ایران می باشد.کلید واژگان: اسفنج دریایی, شناسایی, برش گیری میکروتومی, جزیره هنگام, خلیج فارسIn this study marine sponges of intertidal zone of Hengam Island in Persian Gulf were collected at spring low tide in desalination station in northwest of at location 55˚ 52΄ 17˝ E & 40˚ 26΄ 55˝ N (August 2009). For identifying these sponges acid digestion method and microtome section were used. All the identified sponges were from class Demospongia, 3 orders (Dictyoceratida, Hadromerida, Haplosclerida,) and 6 families (Suberitidae, Clionidae, Callyspongiidae, Chalinidae, Niphatidae, Spongiidae), and revealed six genera from Desalination Station: Callyspongia sp.Gelliodes fibrosa, Haliclona sp. Cliona dioryssa, Pseudosuberites mollis and Spongia officinalis. This Research is the first study to identify sponges of this Iranian islands based on microtome sectioning of their skeletal structures.Keywords: marine sponges, identification, microtome- sectioning, Hengam Island, Persian Gulf
-
در این تحقیق خاکستر، پروتیین، فیبر، چربی، کربوهیدرات و عناصر معدنی(Na ,Ca ,K ,Fe ,Mn ,Mg ,Zn ,Cu ,Co ,Se فسفر، ید) در گونه Padinaboergeseniiساحل جزیره قشم در خلیج فارسدر طی فصل های زمستان 1389 و بهار 1390 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که ارزش غذایی جلبک قهوه ای Padina boergesenii در فصل بهار 37/114 کیلوکالری و در زمستان 208/154 کیلوکالری بوده است. نتایج آنالیز شیمیایی نمونه های جلبک مزبور بیانگر این مطلب است که در بهار مقادیر پروتیین 015/0 ± 26/12 درصد، خاکستر 01/0± 28/13درصد، کربوهیدرات 634/5 ± 97/25درصد، چربی 036/0± 14/0درصد و فیبر 709/0 ± 67/4 درصد وزن خشک بوده، این مقادیر در زمستان برای پروتیین 042/0 ± 63/12درصد، برای خاکستر 01/0 ± 14/11درصد، برای کربوهیدرات 649/0 ± 24/15درصد، برای چربی032/0 ± 32/0درصد و برای فیبر 112/0 ± 8/3 درصد وزن خشک بود. اختلاف بین میانگین درصد پروتیین، چربی، خاکستر و کربوهیدرات این گونه در فصول بهار و زمستان معنی دار است(05/0≥P) و اختلاف بین میانگین های فیبر آن درفصول ذکر شده معنی دار نمی باشد (05/0≤P). آنالیز ترکیب های معدنی جلبک مزبور بیانگر این مطلب است که در بهار مقادیر آهن 85/19 ± 333/1160، کلسیم 799/29 ± 7554، سدیم 958/1646 ± 74/10874، پتاسیم 679/692 ± 6/10594، منیزیم 015/11 ± 33/5569، سلنیوم 9 ± 572 میلی گرم در کیلو گرم و این مقادیر در زمستان به ترتیب 59/224 ± 667/2265، 87/60 ± 93/7820، 426/1032 ± 8728، 992/602 ± 97/4612، 212/154 ± 33/6805، 047/14 ± 526 میلی گرم در کیلو گرم می باشد، بنابراین می توان گفت پتاسیم، سدیم و سلنیوم، در فصل بهار مقادیر بالاتری نسبت به زمستان دارند، اختلاف بین میانگین های پتاسیم، آهن، کلسیم، منیزیم و سلنیوم در جلبک مزبور در دو فصل زمستان و بهار معنی دار است (05/0≥P) و اختلاف بین میانگین های سدیم در دو فصل زمستان و بهار معنی دار نیست (05/0≤ P). لذا طبق نتایج بدست آمده مقادیر ترکیب های شیمیایی و معدنی به ویژه درصد پروتیین و میزان سلنیوم، کلسیم و پتاسیم احتمالا بتوان از جلبک قهوه ای Padina boergeseniiبه عنوان کاندیدای مکمل غذایی استفاده نمود.
کلید واژگان: ارزش غذایی, ترکیب های شیمیایی, مواد معدنی, جلبک قهوه ای, PadinaboergeseniiIn this study chemical composition (ash, protein, fiber, fat and carbohydrates) and mineral contents (Na, Ca, K, Fe, Mn, Mg, Zn, Cu, Co, Se and P) of Padina boergesenii collected from the Persian Gulf in the winter of 1389 and spring of 1390 have studied. Results indicate that the nutritional value of brown algae Padina boergesenii was 114.37 kilo calories in the spring and 154.208 kilo calories in the winter. Chemical analysis of the brown alga Padina boergesenii indicated these amounts of Protein, ash, carbohydrates, fat and fiber: (%12.26 ± 0.015), (%13.28 ± 0.01), (%25.97 ± 5.634), (%0.14 ± 0.036) and (%4.67 ± 0.709) DW in the spring and (%12.63 ± 0.042), (11.14 ± 0.01), (%15.24 ± 0.649), (%0.32 ± 0.032) and (%3.8 ± 0.112) DW in the winter, respectively. Difference between the means of protein, fat, ash and carbohydrates in spring and winter is meaningful (P ≤ 0.05); difference between the means of fiber in mentioned seasons is (P ≥ 0.05). Analysis of mineral contents of brown algae Padina boergesenii indicates these amounts for Fe, Ca, Na, K, Mg, Se were (1160.333 ± 19.85), (7554 ± 29.799), (10874.74 ± 1646.958), (10594.6 ± 692.67), (5569.33 ± 11.015) and (572 ± 9) ppm in the spring respectively also these values in the winter are (2265.667 ± 224.5982), (7820.93 ± 60.9008), (8728 ± 1032.42), (4612.97 ± 609.99), (6805.33 ± 154.212) and (526 ± 14.047) ppm respectively, therefore, it can be said that Potassium, Sodium and Selenium have higher amounts in the spring and difference between the means of potassium, iron, calcium, magnesium, selenium is meaningful in the brown algae Padina boergesenii (P ≤ 0.05); difference between the means of sodium is meaningless (P ≥ 0.05). Reference made to the results of this study regarding chemical and mineral composition specially Protein percentage and amounts of Selenium, Calcium, Potassium, Padina boergesenii is a recommended candidate as food supplement.
Keywords: Nutritional Value - Chemical composition - Minerals - brown algae - Padina boergesenii -
تحقیق حاضر به منظور تعیین سطوح PCBs (پلی کلرو بی فنیل ها) در بافت پوست و عضله اردک ماهی و ماهی کپور معمولی تالاب انزلی و مقاسیه آنها با غلظت PCBs در آب، ذرات معلق در آب و رسوب تالاب انزلی (بخش غربی تالاب، آبکنار) در فصول پاییز و زمستان 1388 انجام شده است. 4 ایستگاه برای دریافت نمونه آب، رسوب و ذرات معلق در آب و صید نمونه اردک ماهی و ماهی کپور در بخش آبکنار تالاب انزلی تعیین گردید. از هر گونه ماهی، 9 عدد در هر فصل صید شد و این ماهیان مورد زیست سنجی (تعیین وزن، طول کل و استاندارد) قرار گرفتند و در شرایط استاندارد نمونه های دریافتی از آب، رسوب، ذرات معلق در آب و سپس ماهیان فوق الذکر به آزمایشگاه انتقال داده شدند و بافت پوست و عضله اردک ماهی و ماهی کپور را براساس استاندارد Moopam جدا نموده و پس از آماده سازی، استخراج و تمیزکردن آنها، آنالیزPCBs با استفاده از دستگاه کروماتوگرافی گازی (GC - ECD) و دتکتور با اشعه یونیزان نیکل 63 (Ni63) انجام گردید. خطرناکترین ایزومرهای PCB (28،52،101،138،153،180) که بعنوان شاخص های PCB در آلودگی دریاها و بویژه مناطق ساحلی، مانند بنادر و خورها مورد مطالعه قرار می گیرند در بافت پوست و عضله ماهیان مورد بررسی وجود داشت. حداکثر غلظت ایزومرهای خطرناک ذکر شده در فصل پاییز در پوست و عضله اردک ماهی و ماهی کپور در ایزومرهای با کلر بیشتر بود (PCB 153 &138) ولی در محیط های اندازه گیری شده آب، ذرات معلق در آب و رسوب در ایزومرهای با کلر کمتر (PCB 52)بیشترین غلظت را داشتند.
کلید واژگان: پلی کلرو بی فنیل ها, اردک ماهی, ماهی کپور, تالاب انزلیThis research is to determine the level of PCBs in skin and muscle of Esox Lucius & Cyprinus carpio in the west part of Anzali wetland (Abkenar) in autumn 2009 to winter 2010. For sampling of water, sediment, suspended particles in water and also catch Esox Lucius and Cyprinus carpio fishes four sampling sites were selected in Abkenar each season. Nine fish samples were caught from each species and biometry was done for the samples (for determination of total and standard weight and length). Collected samples of water, sediment, suspended particles and fishes were transferred to the laboratory in standard condition (MOOPAM) and then muscles and skins of the fishes were removed. After preparation, extract and clean up the samples, analyses of PCBs were carried out using Gas Chromatography (GC-ECD) with Ni63 ionization detector. The most dangerous isomers of PCBs (PCB 28, 52, 101, 138, 153, 180) which are used as marine pollution indicators especially in coastal areas such as ports and creeks have been surveyed in skin and muscle tissues. Maximum concentration of these dangerous isomers is related to the isomer with more CL number (PCB 153 &138) in skin and muscle of Esox lucius and cyprinus carpio. But the maximum concentration in water, sediment and suspended particles is related to the isomers with less CL number (PCB52).Keywords: PCBs, Esox lucius, Cyprinus carpio, Anzali Wetland -
تعیین سطوح PCBs در بافت پوست و عضله ماهی کپور معمولی تالاب انزلی (آبکنار)
-
پژوهش حاضر به منظور تعیین سطوح PCBsدر بافت پوست و عضله ماهی کپور و اردک ماهی تالاب انزلی در فصل پاییز (آذرماه 1388) انجام شد.4 ایستگاه جهت برداشت نمونه آب، رسوب و ذرات معلق و صید ماهی در بخش آبکنار تالاب انزلی تعیین شد.از هر نوع ماهی 9 عدد صید وبیومتری(تعیین وزن و طول کل و استاندارد) شدند. نمونه های آب، رسوب و ذرات معلق آب و نمونه ماهیان به آزمایشگاه انتقال یافت. بافت پوست و عضله ماهیان کپور و اردک ماهی بر اساس Moopamجدا شده و پس ازآماده سازی، استخراج وClean Up ، آنالیز PCBsبا استفاده از دستگاه کروماتوگرافی گازی(GC - ECD) و دتکتور با اشعه یونیزان نیکل 63 (Ni63) انجام گردید. میانگین غلظت PCBs در پوست و عضله اردک ماهی به ترتیب برابر 36/24 و 36/14 نانو گرم در گرم وزن خشک، در پوست و عضله ماهی کپور به ترتیب برابر 82/21 برابر 86/20 نانو گرم در گرم وزن خشک بدست آمد. میزانضریب تغییرات میانگین(CV) غلظت PCBs در پوست اردک ماهی بیشتر از سایر بافت ها بود. بر اساس آزمون آماری این اختلاف بین بافت عضله وپوست اردک ماهی و عضله و پوست ماهی کپور معنی دار بود(9= ;n 0.0001p < ).همچنین اختلاف معنی داری بین غلظتPCBs آب با میزان PCBs رسوب (12= ;n 0001/0 < p) و ذرات معلق فیلترشده در آب مشاهده گردید (12= ;n 0001/0P < ). همبستگی مثبت قوی بین بافت عضله ماهی کپور و ذرات معلق فیلتر شده در آب ( 9 ;n= 76% = r2 ; 851/0 = r ; 004/0 = p) و همبستگی مثبت خیلی قوی بین غلظت PCBsآب و ذرات معلق فیلتر شده در آب وجود داشت ( 12 ;n= 96% = r2 ;0.980 = r ; 0001/0 = p) . میزان تجمع زیستی (بر حسبppb) در بافت پوست اردک ماهی برابر69/5835، در بافت عضله اردک ماهی58/3440، در بافت پوست ماهی کپور برابر28/5232 و در بافت عضله ماهی کپور برابر63/4997میکروگرم در گرم وزن خشک محاسبه گردید. میزان ماکزیمم میانگین واقعی (با 95در صد اطمینان) PCBs بدست آمده در بافت ماهیان (پوست اردک ماهی و کپور و عضله کپور) (ماکزیممppm 03653/0 و مینیمم ppm 01025/0) کمتر از استانداردFDI و استاندارد Food Standards Australia/NZ MRLو بیشتر از استانداردUSEPA بود.
کلید واژگان: ماهی کپور, اردک ماهی, تالاب انزلی, PCB تجمع زیستی. ضریب تغییراتCVTo determine level of PCBs in skin and muscle of Cyprinus carpio and Esox lucius fishes in the west part of Anzali Wetland in Abkenar in autumn (Dec.2010) 4 sampling stations were selected .Samples of water, sediment, suspended particles in water, C. carpio and E. lucius fishes were collected from Abkenar, Anzali Wetland. Nine fish samples were caught from each species. Collected samples of water, sediment, suspended particles and fish were transferred to laboratory. After preparation, extract and clean up of the samples, analyses of PCBs were carried out using Gas Chromatography (GC-ECD) with Ni63 ionization detector. PCB average concentration was 24.36 ng/g(dried weight) in Esox lucius skin, 14.36 ng/g in E. lucius mussel tissue, 21.82 ng/g C. carpio skin and 20.86 ng/g in C. carpio mussel tissue. Coefficient Variation (CV) of average concentration PCBs in E. lucius skin tissue was higher than other tissues. Based on statistical analysis, there were a significant difference between E. lucius mussels & skin tissue & C. carpio mussels & skin tissue )p(. There were also significant difference between PCBs concentration in water with PCBs concentration in sediment (pC. carpio tissue and filtered suspended particles in water was seen (p<0.05, r=0.851, r2=76%, n=9) and a very strong positive correlation was found between PCBs concentration in water and filtered suspended particles in water (pE. lucius skin tissue was 5835.69 µg/g, in E. lucius mussels tissue was 3440.58 µg/g, in C. carpio skin tissue was 5232.28 µg/g and in C. carpio mussels tissue was 4997.63 µg/g. The real average (with accuracy of 95%) of PCBs in fish tissues (Max. 0.03653 ppm and Min. 0.01025 ppm) in autumn was less than FDI Standards and Australia Food / NZ MRL standards and more than USEPA standard.
Keywords: PCBs, Cyprinus carpio, Esox lucius, Anzali Wetland, Iran -
در سال های 2001- 2002، تحقیقات داروشناسی مواد شیمیایی دریایی گستره ی جهانی یافته است. این تحقیقات در سال های اخیر نشان داده اند که ترکیبات دریایی استخراج شده از موجودات دریایی اثرهای مشخص ضدالتهابی و ضدباکتری دارند. قلم های دریایی یک گروه خاص از انتوزوآها هستند. این جانوران بنتیک و چسبیده به بسترند. قلم های دریایی در تمام آب های جهان از مناطق بین جزر و مد تا بالای 6100 متر زندگی می کنند.
برای ارزیابی التهابی روش ایجاد تورم در گوش موش با استفاده گزیلن به کار گرفته شد. موش های نر نژاد NMRI به 3 گروه کنترل مثبت (دگزامتازون mg/kg 15)، کنترل منفی (نرمال سالین) تجربی تقسیم شدند. به موش های گروه تجربی دوزهای (mg/kg 10)، (mg/kg 20) و (mg/kg 40) عصاره ی لیپیدی کلروفرمی و هگزانی در گروه های مجزا به صورت درون صفاقی تجویز شد و سپس نتایج، تجزیه و تحلیل آماری شد؛ اثر ضد التهابی در غلظت های 10-40 میلی گرم بر کیلوگرم و در مقایسه با نرمال سالین اختلاف معنی داری نشان داد؛ درحالی که در مقایسه با دگزامتارون اختلاف معنی دار نبود و عصاره های کلروفرمی و هگزانی قلم دریایی که 2/54 درصد آراشیدونیک اسید دارند، حتی در غلظت های کمتر اثرهای زیادی داشتند. اثر ضدباکتریایی عصاره های کلروفرمی و هگزانی به روش آزمون های انتشار دیسک و MIC) Minimum Inhibitory Concentration= (و (Minimum Bactericidal Concentration=MBC) انجام شد. نتایج ضدباکتریایی نشان داد که در این آزمایش ها بیشترین اثر از عصاره های کلروفرمی بود؛ میزان MIC در باکتری Staphylococcus aureus در غلظت μg.ml، 125 و BC M همان باکتری در غلظت μg.ml، 250 بودDuring the years 2001 – 2002 marine chemical pharmacology research experienced a global phase. In recent years, compounds extracted from marine organisms have shown anti-inflammatory and Anti-Bacterial effects. Pennatulaceas are a particular group of Anthozoa, animals stuck to the bed of water living in all regions of the world usually regions above 6100 meters of tide. To assess inflammation, Gezylin were applied to the ear of mice. Male NMRI mice were categorized into three groups including positive control (dexamethasone15 mg. kg), negative control (saline) and experimental one. The mice of the experimental group were injected with doses of 10 mg/kg, 20 mg/kg and 40 mg/ kg of lipid extract of chloroform and hexane as a separate group within the prescribed characters. Statistical analysis was performed on the results which indicated that anti-inflammatory effect of all doses of 10-40 mg/kg are significant to the control group but there was no significant difference to dexamethasone so that chloroform and hexane extracts of sea pen has a strong anti-inflammatory effects even at low doses which is probably due to 54. 2% arshidonic acid in the compounds. Anti-bacterial and anti fungul effect of hexan and choloroform extract with disk diffusion method, By examition of ِMIC and MBC detering showed choloroform extract has the best activity against Staphylococcus areus on 125µg/ml doze in MIC method and for MBC in same bactery on 250 µg/ml.
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.