abbas bakhshipour
-
زمینه
استفاده مشکل ساز از اینترنت از جمله مسائل نو پدید در جوامع مدرن است که در سبب شناسی آن، عوامل روانشناختی نقش برجسته ای دارند. بر این اساس، هدف این پژوهش تعیین رابطه نقص توجه، تکانشگری و نقص در تنظیم هیجان با استفاده مشکل ساز از اینترنت به واسطه احساس تنهایی بود.
روش کاراز جامعه دانش آموزان دوره متوسطه شهر تبریز در سال تحصیلی 1401-1402 تعداد 450 نفر به شیوه خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و با استفاده از پرسشنامه های نشانه های رفتاری آخنباخ، تکانشگری بارت، نقص در تنظیم هیجان گرتز و روئمر، احساس تنهایی راسل و استفاده مشکل ساز از اینترنت لوپز- فرناندز نسبت به اندازه گیری متغیرها اقدام شد.
یافته هاتحلیل داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد احساس تنهایی قادر است روابط نقص توجه، تکانشگری و نقص در تنظیم هیجان را با استفاده مشکل ساز از اینترنت به طور معنی داری میانجی گری کند. همچنین یافته ها نشان داد نقص توجه، تکانشگری، نقص در تنظیم هیجان و احساس تنهایی با استفاده مشکل ساز از اینترنت رابطه مثبت و معنی دار دارند (0/05>P). علاوه بر این، اثر نقص توجه، تکانشگری و نقص در تنظیم هیجان در احساس تنهایی معنی دار است (0/05>P).
نتیجه گیرینتایج نشان داد نقص توجه، تکانشگری و نقص در تنظیم هیجان به واسطه احساس تنهایی قادرند استفاده مشکل ساز از اینترنت را پیش بینی نمایند.
کلید واژگان: نقص توجه, تکانشگری, نقص تنظیم هیجان, استفاده مشکل ساز از اینترنت, احساس تنهاییBackgroundProblematic internet use is one of the emerging issues in modern societies, and psychological factors play a prominent role in its etiology. Accordingly, this study aimed to investigate the relationship between attention deficit, impulsivity, and emotional regulation deficits with problematic internet use due to the feeling of loneliness.
MethodsThe multi-stage cluster method was adopted to select 450 students from the middle schools in Tabriz in the 2022-2023 academic year. Subjects were assessed by the questionnaires of Achenbach's behavioral signs, Barth's impulsivity, Gratz's and Roemer's emotion regulation deficits, Russell's feeling of loneliness and the problematic Internet use by Lopez-Fernandez et al.
ResultsThe data analysis using structural equation modeling showed that the effects of attention deficit, impulsivity, and emotional regulation deficits on the problematic internet use were mediated by the feeling of loneliness. In addition, the findings revealed that attention deficit, impulsivity, emotion regulation deficit, and loneliness had a positive significant relationship with problematic internet use (P<0.05). The effects of attention deficit, impulsivity, and emotion regulation deficit on loneliness were also significant (P<0.05).
ConclusionIn sum, the attention deficit, impulsivity, and emotional regulation deficits may have predicted the problematic internet use caused by feeling of loneliness.
Keywords: Attention Deficits, Impulsivity, Emotion Regulation Deficits, Problematic Internet Use, Loneliness -
زمینه و هدف
سوءرفتارهای دوره کودکی بر سلامت روان و جسم افراد تاثیر گذار است و موجب مشکلات جسمی، روانی، و بین فردی می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سوءرفتارهای دوره کودکی و اختلال در تصویر بدنی با میانجی گری سبک های دلبستگی و افسردگی انجام شد.
روشطرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی همبستگی است. نمونه آماری این مطالعه را 452 دانش آموز دختر در پایه های نهم، دهم، و یازدهم در سال تحصیلی 1401-1402 تشکیل می داد که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از بین دانش آموزان مدارس دوره متوسطه شهر رشت انتخاب شدند. در این مطالعه به منظور سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه نگرانی از تصویر بدنی لیتلتون (2005)، پرسشنامه ترومای دوره کودکی برنستاین (2003)، مقیاس تجدید نظر شده دلبستگی بزرگسال کولینز و رید (1990) و پرسشنامه افسردگی کودکان کواکس (1992) استفاده شد. جهت طبقه بندی، پردازش، و تحلیل داده های آماری از نرم افزارهای SPSS24 و AMOS24 استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد مدل اندازه گیری شده اصلاح شده با مدل فرضی به طور نسبی برازش مطلوب دارد. سبک های دلبستگی و افسردگی قادرند روابط بین سوءرفتارهای دوره کودکی با تصویر بدنی منفی را بطور معنادار میانجی گری کنند (05/0>p). سبک های دلبستگی ناایمن و افسردگی با تصویر بدنی منفی رابطه مستقیم دارند (05/0>p). رابطه مستقیم معناداری بین سوءرفتارهای دوره کودکی و تصویر بدنی مشاهده نشد.
نتیجه گیریبر اساس نتایج به دست آمده می شود گفت که تصویر بدنی منفی می تواند پیامد تعامل سبک های دلبستگی و افسردگی با سوءرفتارهای دوره کودکی باشد. توجه به این نتایج می تواند در تدوین مداخلات پیشگیرانه و درمانی اختلال در تصویر بدنی موثر باشد.
کلید واژگان: تصویر بدنی, سوءرفتارهای کودکی, سبک های دلبستگی, افسردگیBackground and PurposeChildhood maltreatment affects people’s mental and physical health and causes physical, mental and interpersonal problems. The aim of the present study was to investigate the relationship between childhood maltreatment and body image disorder with mediating role of attachment styles and depression.
MethodThe design of the current research is descriptive and correlational. The statistical sample of this study consisted of 452 female students in the 9th, 10th, and 11th grades who were selected by multi-stage cluster sampling from among the students of secondary schools in Rasht city. In this study, in order to measure the studied variables, Body Image Concern Questionnaire (Littleton et al, 2005), Childhood Trauma Questionnaire (Bernstein et al, 2003), Revised Adult Attachment Scale (Collins & Read, 1990) and Children's Depression Questionnaire (Kovacs, 1992) were used. SPSS24 and AMOS24 software were used to classify, process and analyze statistical data.
ResultsThe results showed that the modified measured model has a relatively good fit with the hypothetical model. Attachment styles and depression are able to significantly mediate the relationship between childhood maltreatment and negative body image(p<0.05). Insecure attachment styles and depression are directly related to negative body image(p<0.05). No significant direct relationship between childhood maltreatment and body image was observed.
ConclusionBased on the results obtained, it can be said that negative body image can be the result of the interaction of attachment styles and depression with childhood maltreatments. Paying attention to these results can be effective in formulating preventive and therapeutic interventions for body image disorders.
Keywords: Body Image, Childhood Maltreatment, Attachment Styles, Depression -
پژوهش حاضر با هدف بررسی کارآیی درمان پذیرش و تعهد بر تصویر بدنی ادراکی و تصویر بدنی نگرشی در بیماران زن مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن صورت گرفت. در این پژوهش با استفاده از یک طرح نیمه تجربی تک آزمودنی با خط پایه چندگانه، از بین زنان مبتلا به اختلال بدریخت انگاری مراجع کننده به کلینیک های روانپزشکی شهر تبریز در سال 1401، سه نفر به شیوه هدفمند انتخاب شدند و درمان پذیرش و تعهد را به مدت 8 جلسه یک ساعته دریافت کردند، شرکت کنندگان قبل از شروع درمان، در طی مراحل درمان و دوره پیگیری پرسشنامه های تصویر بدنی نگرشی (MBSRQ) و پرسشنامه تصویر بدنی ادراکی را تکمیل کردند. یافته های پژوهش نشان دادند که درمان پذیرش و تعهد بر تصویر بدنی نگرشی با میانگین شاخص تغییر پایای 3/62 و درصد بهبودی 58/66 و تصویر بدنی ادراکی با میانگین شاخص تغییر پایای2/28 و درصد بهبودی 62 تاثیر مثبت دارد. نتایج این پژوهش نشان داد که درمان پذیرش و تعهد می تواند تصویر بدنی ادراکی و نگرشی در بیماران بدریخت انگاری بدنی را بهبود دهد. این یافته ها تلویحات عملی در موقعیت های بالینی دارند که مورد بحث واقع شده اند.کلید واژگان: درمان پذیرش و تعهد, تصویر بدنی ادراکی, تصویر بدنی نگرشی, اختلال بدریخت انگاری بدنThe aim of this study was to investigate the efficacy of acceptance and commitment therapy on perceptual and attitudinal body image in individuals with body dysmorphic disorder. The study was conducted with multiple baseline single subject design. Using purposed sampling, three participants were selected among the women with body dysmorphic disorder referred to the psychiatric clinics of Tabriz city in 2022. They were assessed by Attitudinal Body Image Questionnaires (MBSRQ) and Perceptual Body Image Questionnaire during the baseline, treatment and follow-up periods. They received an one-hour 8 sessions of Acceptance and Commitment Therapy. The findings of the research showed that acceptance and commitment therapy has a positive effect on attitudinal body image with an average reliability change index of 3.62 and recovery percentage of 58.66 and perceptual body image with an average reliability change index of 2.28 and recovery percentage of 62 in individuals with body dysmorphic disorder. The results of this research showed that Acceptance and Commitment Therapy can improve perceptual and attitudinal body image in individuals with body dysmorphic disorder. These findings have practical implications in clinical settings, which have been discussed.Keywords: Acceptance, Commitment, Perceptual Body Image, Attitudinal Body Image, Body Dysmorphic Disorder
-
بهینه سازی تجربه کاربری از مهم ترین اقدامات در مدیریت و توسعه محصولات است که با ایجاد لذت استفاده در کاربران، باعث افزایش انگیزه خرید و ارتقاء جایگاه رقابتی تولیدکنندگان می شود. از این رو، طراحان محصول، برای ایجاد ویژگی ها، عملکردهای معنایی، حسی و رفتاری در محصول، نیازمند استخراج و ارزیابی معیارهای دخیل در تجربه کاربری هستند. این پژوهش، از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر شیوه جمع آوری داده ها، توصیفی-پیمایشی است. هدف این تحقیق، استخراج معیارهای ارزیابی میزان رضایت کاربران از ویژگی های کاربردی و لذت جویانه در محصولاتی با کارکردهای عملی (ابزارهای خردکن) است و برای این منظور، از رویکرد شبکه خزانه استفاده شد. جامعه آماری، متشکل از کاربران (بانوان) ابزارهای خردکن بودند و نمونه آماری شامل 20 نفر بود. شیوه شبکه خزانه مبتنی بر مصاحبه است که بر حول عناصر شبکه صورت می گیرد، در این مطالعه، 7 ابزار از عناصر شبکه انتخاب شدند. تعداد 545 سازه شخصی در مرحله اولیه استخراج و پس از تحلیل محتوا به 42 سازه نهایی تقلیل داده شد. در مرحله بعد، اولویت سازه های نهایی نیز براساس مقیاس چند حالته برآورد شد و برتری عناصر مورد مصاحبه تعیین گردید. نتایج حاکی از آن است که رویکرد شبکه خزانه می تواند جزئیات دقیقی از تجربه کاربری از ابزارهای روزمره را استخراج نماید و لذا، می تواند ابزار مناسب استفاده مدیران، طراحان و محققان در حوزه تجربه کاربری جهت واکاوی و استخراج معیارهای دخیل در رضایت کاربران باشد.کلید واژگان: ابزارهای کاربردی روزمره, تجربه کاربری, رویکرد شبکه خزانه, سازه های شخصی کاربرانIntroductionPaying attention to users' emotional desires and facilitating user-product interaction have become an essential component in design, production and marketing. User experience includes user’s perceptions and feedback while using or anticipating the use of products. Optimizing user experience can increase the satisfaction of users, motivate customers to buy products and, consequently, improve the competitive position of manufacturers in the market. Product designers need to carefully identify and evaluate user’s needs in different groups of products to create different features, semantic, sensory, and behavioral functions in the product and improve the perceived user experience of the product. So far, different methods have been proposed to collect users' opinions and demands regarding different types of products. Surveying and focusing on groups are the traditional methods in market research, which have their own strengths and weaknesses. There are some integrated solutions proposed to solve problems by these methods. Designers and manufacturers face an urgent need to use the different proposed methods to accurately extract demands of users in practical examples, so that they can understand these methods and their application in real projects. This research seeks to identify the needs of users and evaluate the user experience with some types of these products.MethodologyThis research is based on a practical approach that applies the repertory grid technique to extract factors involved in user experience in everyday products for chopping onion. This technique is a semi-structured method to define different aspects of a phenomenon from the personal viewpoints of subjects by minimizing the possible biases of the researcher. Based on this, a case study of that technique is conducted to extract the factors involved in the user experience in everyday onion chopping tools. The implementation of the technique has three main stages including element selection, construct extraction, and identifying element relationship to constructs by using content analysis. For this purpose, by interviewing 20 users of onion chopping tools, a conceptual model was presented on the factors affecting user satisfaction in this category of products. The reason for choosing the onion chopping tool was the daily use of these tools, and the target population consisted of 20 to 40-year-old female users who did daily cooking activities. Seven elements were arranged based on the subjects' suggestions for onion chopping tools. The interview was conducted in a kitchen with the presence of the mentioned onion chopping tools, and the subjects were allowed to do onion chopping by any of the tools they wished. To discover the constructs, the elements were provided to the subjects in the form of triple comparisons, and then an in-depth interview was conducted.Results and discussionAs many as 545 personal constructs were extracted in the initial stage. After the content analysis, they were reduced to 42 final constructs. The priority of the final constructs was extracted based on an online questionnaire, and the superiority of the elements was determined on the Likert scale. The obtained scores were entered and analyzed in the Idiogrid software version 2.4, and information was extracted in three stages including statistical information of structures, and statistical information of the elements and cognitive map of elements. Then, principal component analysis was done to understand the relationship between the structures and elements and their graphic expression showing the combination of the constructs and elements. In general, the range of the scores obtained in the structures was from 2.85 to 4.85, which has little dispersion according to the determined range (1 to 5). This result can indicate that the extracted structures have correctly identified the needs of users which are more or less important. Also, the results showed that the structures related to the safety criteria are the most important, and structures related to appearance and personal preferences of the subjects are the least important in this type of products. The results of the comparing the tools showed the strengths and weaknesses of each tool according to the extracted structures, the discovery of which will lead to the creation of new and optimized products.ConclusionSince there are many dimensions in evaluating user-centric products, in order to achieve user’s satisfaction, it is necessary to pay attention to all of the effective items in user experience. The number and details of the structures obtained showed that the repertory grid technique can be used as a suitable solution for extracting the demands of users about different products. By using multiple comparisons, this method, brings up various cases in the minds of users, which are not expressed in traditional interview methods. Also, comparing the users of different products creates a situation that can include a wider range of user demands. This is the strong point of this method in comparison with the focus group method because, to uncover underlying hidden needs, approaching unusual or off-target users can provide an opportunity for product development.Keywords: Everyday tools, Personal structures, Repertory grid technique, User experience
-
مقدمهتنها درصد کمی از افراد مبتلا به اختلالات خوردن به درمان شناختی-رفتاری استاندارد پاسخ مثبت داده اند. این مطالعه به مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و رژیم مبتنی بر مدل رفتاری در تنظیم هیجان و تصویر بدن در افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوری می پردازد.روش پژوهش: این پژوهش با طرح پیش آزمون با گروه کنترل انجام شد. 30 نفر از افراد چاق مبتلا به اختلالات پرخوری مراجعه کننده به کلینیک های تغذیه شهر رشت به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه های آزمایشی به ترتیب طرحواره درمانی و مداخلات رژیم مبتنی بر مدل رفتاری دریافت کردند، در حالی که گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های سبک های تنظیم هیجان طرحواره های ناسازگار، پرسشنامه نگرانی تصویر بدن و شاخص توده بدن بود. داده ها قبل، بعد و در طول دوره پیگیری جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS استفاده شد.یافته هاطرحواره درمانی و رژیم درمانی مبتنی بر مدل رفتاری هردو در کاهش اختلالات خوردن و تصویر بدن موثر بودند. تفاوت های معناداری در خرده مقیاس های خودسرزنشگری و فاجعه سازی بین روش های درمانی وجود نداشت، اما طرحواره درمانی تاثیر بیشتری داشت. در خرده مقیاس های دیگر اثرگذاری درمان ها مشاهده نشد، به استثنای خرده مقیاس تمرکز مجدد مثبت که رژیم درمانی رفتاری تاثیر مثبت داشت.نتیجه گیریباتوجه به نتایج به دست آمده می توان گفت هر دو درمان در کاهش نگرانی از تصویر بدنی موثر عمل کرد اما برای تنظیم هیجان، اثربخشی دو درمان در خرده مقیاس های مختلف نتایج متفاوتی داشت.کلید واژگان: اختلال پرخوری, تصویر بدنی, رژیم درمانی, طرحواره درمانیIntroductionOnly a small percentage of individuals with eating disorders have responded positively to standard cognitive-behavioral therapy. This study compares the effectiveness of schema therapy and behavior model-based dietary regimen in regulating emotions and body image in obese individuals with binge eating disorder.ResearchMethodsThis research employed a pre-post-test design with a control group. Thirty obese individuals with binge eating disorders attending nutrition clinics in Rasht were selected through convenience sampling and randomly assigned to two experimental groups and one control group. The experimental groups received schema therapy and behavior model-based dietary regimen interventions, respectively, while the control group received no treatment. Data collection tools included the Garnefsky and Craig Short Form Cognitive Emotion Regulation Questionnaire, Young Short Form Early Maladaptive Schema Questionnaire, Lilton, et al. (2005), Body Image Concern Questionnaire, and Body Mass Index. Data were collected before, after, and during the follow-up period. Descriptive statistics (mean, standard deviation, variance) and inferential statistics (covariance test) were used for data analysis using SPSS.FindingsBoth schema therapy and behavior model-based dietary regimens effectively reduced eating disorder symptoms and improved body image. There were no significant differences in the subscales of self-blame and catastrophizing between the two treatment approaches, although the schema therapy showed a greater impact. No significant effects were observed in the acceptance, planning, positive reappraisal, and perspective focus subscales. Both interventions targeted the blame and appearance rumination subscales. The behavior model-based dietary regimen only positively affected the positive emotion regulation subscale.ConclusionBoth treatments effectively reduced body image concerns, but each approach had limited effectiveness in regulating emotions.Keywords: Schema Therapy, Diet Therapy, Body Image, Binge Eating Disorder
-
Objective
A growing body of research stresses the effect of time perspective (TP) on the genesis and maintenance of psychological disorders. However, the variations in the TP configuration of individuals with different disorders have not yet been completely investigated. We aimed to compare the differences in TP among patients with three common psychiatric disorders.
MethodWe recruited 30 patients with major depressive disorder (MDD), 30 with generalized anxiety disorder (GAD), and 30 with obsessive-compulsive disorder (OCD). Participants completed Zimbardo’s Time Perspective Inventory, Beck Depression Inventory, Generalized Anxiety Disorder Scale, Maudsley Obsessive Compulsive Inventory, and Structured Clinical Interview for DSM-5 (SCID-5). The one-way MANOVA was utilized for the comparison of TP dimensions among the three disordered groups.
ResultsThe results showed that TP was significantly affected in all three clinical groups. The effect of the disorder on time perspective was significant for Past Negative (PN) (F (2, 84) = 11.86, P < 0.01), Past Positive (PP) (F (2, 84) = 6.66, P < 0.01), Present Fatalistic (PF) (F (2, 84) = 7.08, P < 0.01) and Future (F) (F (2, 84) = 26.40, P < 0.01), but not for Present Hedonistic (PH). The findings revealed that the MDD group scored the highest on PN, with the GAD group scoring higher than the OCD group. The GAD and OCD groups reported higher PP than the MDD group. In addition, the MDD group scored higher than both the GAD and OCD groups on PF. Finally, the GAD patients reported higher scores than both the MDD and OCD patients on the F dimension, while the OCD patients scored higher than the MDD patients.
ConclusionIndividuals with MDD tend to obtain higher scores in PN and PF time perspective, whereas those with GAD and OCD showed higher PP and F scores. These findings demonstrate the significance of examining TP in clinical patients and prompt further research into the association between TP and the disorders being studied. Perspectives on therapy are also explored.
Keywords: Depression, Generalized Anxiety, Obsessive-Compulsive Disorder, Time Perception -
مقدمه
افراد مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ام.اس) اختلالات جسمی و عاطفی متعددی را تجربه می کنند. یکی از متغیرهای عاطفی که از این بیماری اثر می پذیرد، بدتنظیمی هیجانی است. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر بدتنظیمی هیجانی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام گرفت.
روش کارروش تحقیق در پژوهش حاضر بر اساس هدف کاربردی، آزمایشی از نوع تک آزمودنی با طرح ABA بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد 20 تا 50 سال مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن ام.اس شهر تهران در سال 1401 بود. از بین آنها تعداد 5 بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بر اساس ملاک های ورود و به شیوه نمونه گیری هدفمند گزینش شدند. مداخله درمان پذیرش و تعهد برای هر بیمار در 8 جلسه 5/2 ساعتی اجرا گردید. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه جمعیت شناختی و مقیاس بدتنظیمی هیجان (DERS) بود. تحلیل دیداری داده ها در دو سطح درون موقعیتی و بین موقعیتی در نرم افزار SPSS و Excel انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که مداخله درمان پذیرش و تعهد موجب کاهش میزان بدتنظیمی هیجانی مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس شد؛ به طوری که نمرات در طی 8 جلسه مداخله و مرحله پیگیری کاهش معناداری نسبت به نمرات خط پایه داشتند (05/0<p).
نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان داد که درمان پذیرش و تعهد می تواند در کاهش بدتنظیمی هیجانی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس موثر باشد؛ و توصیه می گردد که درمانگران و مشاوران در راستای بهبود بدتنظیمی هیجانی این بیماران از این درمان در کنار سایر مداخلات درمانی استفاده کنند.
کلید واژگان: درمان پذیرش و تعهد, بدتنظیمی هیجانی, بیماری مولتیپل اسکلروزیسIntroductionPatients with multiple sclerosis(MS) experience many physical and emotional disorders. Therefore, this study aimed the effectiveness of acceptance and commitment therapy on emotional dysregulation in multiple sclerosis patients.
MethodsThe research method in present study was based on the practical aim, the experiment of type the single-subject with ABA design. The statistical population included all individuals 20 to 50 years with multiple sclerosis disorder who attended the MS Association of Tehran in 2022. Among them, 5 patients with multiple sclerosis (two men and three women) were selected based on inclusion criteria and by purposive sampling. The multiple sclerosis intervention was performed for each patient in 8 sessions of 2.5 hours. The research instrument included demographic questionnaire and difficulties in emotion regulation scale (DERS). The data were analyzed using visual analysis at both within-condition and between- condition levels in SPSS and Excel software.
ResultsThe results showed that acceptance and commitment therapy intervention reduced the emotional dysregulation in patients with multiple sclerosis. So that the scores had a significant decrease compared to the baseline scores in the 8 intervention sessions and follow-up after the treatment (P<0.05).
ConclusionsThe results of this study showed that acceptance and commitment therapy can be effective in reducing the emotional dysregulation in multiple sclerosis patients; And it is suggested that therapists and counselors use this treatment in order to improve the emotional dysregulation of these patients along with other therapeutic interventions.
Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Emotional Dysregulation, Multiple Sclerosis -
Although health anxiety is a rare type of anxiety in adolescents and children, it has a negative impact on their mental health. Health anxiety refers to worries and fears about one’s health and physical sensations. The current study aimed to examine the correlation of early maladaptive schemas with automatic negative thoughts and health anxiety in school students.This correlational research was conducted in 2022 in Tabriz, Iran. The participants were 200 students recruited through convenience sampling method. To collect data, we used the Health Anxiety Inventory, Automatic Thoughts Questionnaire, and the Young Schema Questionnaire- Short. The early maladaptive schema’s factors were significantly correlated with health anxiety and automatic negative thoughts (P=0.001). Early maladaptive schemas are pervasive dysfunctional themes or patterns that negatively impress people’s thoughts and lead to misinterpretations about internal and external events.Keywords: Early Maladaptive Schemas, Health anxiety, Automatic negative thoughts, Student
-
هدف
مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد با رویکرد ماتریکس و تحریک جدار جمجمه ای با جریان مستقیم (tDCS) بر ولع خوردن و فعالیت بدنی افراد مبتلابه چاقی و اضافه وزن صورت گرفته است.
روشطرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه افراد داری اضافه وزن شهر تهران در سال 1400 تشکیل دادند که از میان آن ها 40 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه فعالیت بدنی بک (1982) و پرسشنامه ولع خوردن سپدا-بنیتو (2000، FCQ-T) بود. گروه آزمایش بسته مداخلاتی را طی 12 هفته در جلسات گروهی آنلاین 2 ساعته و 8 جلسه فردی tDCS تحریک AR/CL (با شدت 2 میلی آمپر و به مدت 20 دقیقه) و گروه کنترل 8 جلسه فردی tDCS تحریک AR/CL (با شدت 2 میلی آمپر و به مدت 20 دقیقه) را دریافت کردند.
یافته هانتایج تحلیل واریانس آمیخته درون گروهی و بین گروهی نشان داد که بسته مداخلاتی درمانی تلفیقی کنترل وزن مبتنی بر پذیرش و تعهد با رویکرد ماتریکس و تحریک جدار جمجمه ای با جریان مستقیم (tDCS) در مقایسه با tDCS صرف، بر فعالیت بدنی و ولع خوردن افراد داری اضافه وزن تاثیر معناداری داشته است.
نتیجه گیریبر اساس این یافته ها می توان گفت بسته درمانی مطالعه حاضر می تواند گزینه مناسبی جهت افزایش فعالیت بدنی و کاهش ولع خوردن افراد داری اضافه وزن باشد.
کلید واژگان: درمان چاقی, فعالیت بدنی, ماتریکس, ولع خوردن, ACTAimThe aim of the present research was to evaluate the effectiveness of a therapy package for weight control based on Acceptance and Commitment with the Matrix Approach and Transcranial Direct Current Stimulation (tDCS) on Food Craving and Physical Activity in overweight individuals.
MethodsThe research Design was a quasi- experimental with pretest and posttest and An Active Control group. For this purpose, 40 person were selected via availability sampling and in regard to include and exclude criteria. The instrument of the study were Baecke's Physical Activity Questionnaire (1982) and Food Craving Questionnaire-Trait of Cepeda- Benito (2000, FCQ-T). The experimental group received the intervention package in 12 online group sessions of 2-hour weekly sessions and 8 individual sessions of tDCS AR/CL stimulation(2Ma for 20 minutes) and the control group received only 8 individual tDCS sessions of AR/CL stimulation(2Ma for 20 minutes).
ResultsThe results of between- within group mixed analysis of variance showed that the combined intervention package of weight control based on Acceptance and Commitment with the Matrix Approach and Transcranial Direct Current Stimulation (tDCS) had a significant effect on physical activity and cravings of overweight people in comparison with tDCS alone.
ConclusionAccording to the results, it can be concluded that the therapeutic package of the present study can be a good option to increase Physical Activity and reduce Food Craving.
Keywords: Overweight, Obesity Treatment, Matrix, ACT, Food Craving, Physical activity -
هدفنارساخوانی یکی از اختلالات شایع دوران کودکی است. برخلاف نظریه غالب نقص واج شناختی، مطالعات جدید نشان می-دهند که بازنمایی واج شناختی در کودکان نارساخوان سالم است اما توانایی دسترسی به آن آسیب دیده است. بدکارکردی ارتباط پیشانی-گیجگاهی به عنوان اساس عصبی این آسیب تعبیر می شود. اصلاح هم نوسانی از طریق نوروفیدبک امکان کنترل ارادی بر شبکه های کارکردی مغز را فراهم می کند. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر اصلاح ارتباط کارکردی بین مناطق مغزی درگیر در خواندن در بهبود مهارت خواندن کودکان مبتلا به نارساخوانی است. مواد و روش ها: در طرح تک آزمودنی حاضر چهار کودک 7-9 ساله مبتلا به نارساخوانی 20 جلسه 30 دقیقه ای درمان نوروفیدبک دریافت کردند. پروتکل درمانی اصلاح هم نوسانی مناطق پیشانی-گیجگاهی-پاریتال بود. یافته ها: بررسی نتایج پژوهش بهبودی در نمرات خواندن و هم چنین نرمال سازی مقادیر هم نوسانی را بعد از اتمام درمان نشان داد. نتیجه گیری: این تغییرات نشان می دهد که نارساخوانی یک اختلال در شبکه مغزی است و اصلاح هم نوسانی از طریق نوروفیدبک می تواند به اصلاح این آشفتگی کمک کند.کلید واژگان: نارساخوانی, هم نوسانی, ارتباط کارکردی, نوروفیدبکObjectiveDyslexia is a prevalent childhood disorder. Contrary to leading hypothesis of phonological deficit, new studies showed that the phonological representations in dyslexic children are intact but the ability to access them is impaired. Dysfunctional fronto-temporal connection has been interpreted as a neural evidence for this impaired access. Coherence training via neurofeedback provides the possibility of voluntary control on functional networks of brain. The aim of this study was to evaluate the effect of improving functional connectivity between brains regions involved in reading.MethodsIn this single subject study, four dyslexic children aged 7-9 years old completed twenty 30 minutes sessions of coherence neurofeedback training. The training protocols were the normalization of fronto-temporo-parietal connections.ResultsThe results showed improvement in reading abilities and coherence values between target regions after treatment.ConclusionThese changes in coherence indicate dyslexia as a brain network disorder and coherence guided neurofeedback seems to be capable of modifying these disturbances.Keywords: Dyslexia, Coherence, functional connectivity, Neurofeedback
-
هدف پژوهش حاضر ، تعیین تفاوت ذهن آگاهی و بدتنظیمی هیجانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و عادی بود. آزمودنیهای پژوهش شامل دو گروه بود که گروه بالینی را 20 فرد مبتلا بهGAD تشکیل میدادند که به شیوه نمونه گیری در دسترس از بیماران مراجعه کننده به کلینیک روانپزشکی بزرگمهر و مراکز مشاوره شهر تبریز و گروه کنترل نیز به همان تعداد بعد از همتاسازی از بین همراهان مراجعان مراکز مشاوره انتخاب شدند. آزمودنی ها به مقیاس دشواری های تنظیم هیجانی (DERS)، پرسشنامه نگرانی پن استیت (PSWQ) و مقیاس توجه آگاهی هشیارانه (MAAS) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) و تحلیل ممیز استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین گروه بهنجار و گروه اضطراب فراگیر، در تنظیم هیجانی و خرده مقیاس های آن تفاوت معناداری وجود داشت (01/0>p). همچنین بین گروه بیمار و گروه سالم از نظر میزان ذهن آگاهی تفاوت معنی دار وجود داشت (01/0>p)، تحلیل ممیز نیز نشان داد که ذهن آگاهی پایین و مشکل تنظیم هیجانی به خوبی می توانند عضویت و یا عدم عضویت یک فرد در گروه کنترل و یا گروه اضطراب فراگیر را پیش بینی کنند. به طور کلی ذهن آگاهی و بدتنظیمی هیجانی بعنوان دو عامل فراتشخیصی احتمالا می توانند در پدیدآیی اختلال اضطراب فراگیر نقش داشته باشند.ند.
کلید واژگان: اختلال اضطراب فراگیر, بدتنظیمی هیجانی, ذهن آگاهیThe aim of this study was to compare mindfulness and emotional dysregulation between patients with GAD and healthy group. Research subjects included two groups that subjects of clinical group were patients (n=20) with GAD selected by purposive sampling methodfrom consecutive referees to psychiatric and psychological clinics of Tabriz. The control group (n=20) was selected among people who were accompanying the patients. All patients were asked to complete the Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS), Mindful Attention Awareness Scale (MAAS) and Penn State Worry Questionnaire (PSWQ). Data were analyzed by Multivariate Analysis of Variance (MANOVA) and discriminant analysis. Results showed that There was a significant difference between patients with GAD and healthy group in emotion regulation subscales (P<0/01). Also there was a significant difference between both groups in mindfulness. (P<0/01). Besides, Discriminant analysis indicated that low mindfulness and emotion dysregulation could correctly classified cases either GAD or healthy group. Overall, mindfulness and emotional dysregulation as two transdiagnostic factors probably have a role in development of GAD.
Materials and MethodsTwenty patients with GAD were selected nonrandomly from consecutive referees to psychiatric and psychological clinics of Tabriz. The control group of 20 people was selected from patient’s accompanying. All patients were asked to complete the Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS), Mindful Attention Awareness Scale (MAAS) and Penn State Worry Questionnaire (PSWQ).
ResultsThere is a significant difference (p < 0/01) between GAD with healthy group in emotion regulation total score and in all subscales. Also there is a significant difference (p < 0/05) between the GAD with healthy group in mindfulness. Discriminant analysis indicated that low mindfulness and emotion regulation difficulties could correctly classified cases either GAD or health group.
ConclusionOverall, mindfulness and emotional dysregulation as two transdiagnostic factors probably have a role in development of GAD.
Keywords: Generalized Anxiety Disorder, emotional dysregulation, Mindfulness -
زمینه و هدف
از آسیبهای مهم برای هر انسانی میتواند وجود مشکلاتی در تنظیم شناختی هیجان آنان باشد؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنیبر پذیرش و تعهد (ACT) بر ارتقای راهبرد تنظیم هیجان افراد مبتلا به ناراحتیهای گوارشی و پوستی انجام شد.
روشبررسی:
روش پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی مراجعان دارای اختلالات پوست و مو و اختلالات گوارشی با منشا روانتنی به کلینیکهای پزشکان متخصص داخلی و پوست و مو، درمانگاه و بیمارستان شهر بوکان در سال 98-1397 تشکیل دادند. با استفاده از روش هدفمند تعداد سینفر داوطلب واجد شرایط انتخاب شدند و با انتساب تصادفی در دو گروه پانزدهنفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار اندازهگیری در این پژوهش پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2001) بود که برای جمعآوری دادهها قبل و بعد از مداخله بهکار رفت. پروتکل اجرایی جلسات درمان مبتنیبر پذیرش و تعهد براساس رویکرد هیز و همکاران (2002) در هشت جلسه بهمدت یک ساعت و نیم، در یک ماه و هر هفته دو جلسه برای گروه آزمایش اجرا شد. گروه گواه هیچ مداخلهای دریافت نکرد. تجزیهوتحلیل دادههای بهدستآمده با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 23 و روش تحلیل کوواریانس در سطح معناداری 0٫05 صورت گرفت.
یافتهها:
نتایج حاکیاز اثربخشی درمان مبتنیبر پذیرش و تعهد (ACT) بر ارتقای راهبرد تنظیم شناختی هیجانی افراد مبتلا به ناراحتیهای گوارشی و پوستی معنادار بود (0٫001>p).
نتیجهگیری:
براساس نتایج پژوهش میتوان اشاره کرد که آموزش درمان مبتنیبر پذیرش و تعهد (ACT) بر ارتقای راهبرد تنظیم هیجانی افراد مبتلا به ناراحتیهای گوارشی و پوستی موثر است.
کلید واژگان: درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش, راهبرد تنظیم هیجانی, ناراحتی های گوارشی و پوستیBackground & ObjectivePeople with gastrointestinal and skin disorders are prone to severe psychological and physical damage—one of these potential damages is cognitive and emotion regulation problems. Cognitive emotion regulation refers to people's cognitive methods to solve unpleasant emotional experiences and increase or decrease excitement. One of the most critical injuries for any human being can be problems in the cognitive regulation of their emotions. Therefore, the present study aimed to evaluate the effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) in improving the emotion regulation strategy of people with gastrointestinal and skin disorders.
MethodsThe present study was a quasi–experimental study in which a pre–test and post–test research design with a control group were used. The study's statistical population included all patients with skin and hair disorders and gastrointestinal disorders of psychosomatic origin who were referred to internal medicine and dermatology clinics and hospitals in Bukan from 2018–to 2019. 30 People were selected by a purposive sampling method. Criteria for entering the study included expressing satisfaction and ability to participate in training sessions, having gastrointestinal and skin disorders under the treating physician's approval, clinical documents and tests in the file, and criteria for leaving the study were unwillingness to continue cooperation and absence. Furthermore, they were randomly assigned to two groups of 15 people, including an experimental group and a control group. (ACT) program based on Hayes (2002) approach was performed on the experimental group for eight sessions of 1.5 hours per month. Two sessions were held each week, and the control group did not receive any intervention. In the present study, a univariate analysis of covariance was used to analyze the data, and the research findings were analyzed using SPSS 23 software at a significance level of 0.05. In this study, descriptive statistical methods such as mean and standard deviation and inferential statistics such as the Shapiro–Wilkes test, Levin test, and analysis of covariance were used.
ResultsDescriptive findings indicate the age of the subjects in the experimental group with a mean and standard deviation of 37.06 and 3.91, which includes 6 (40%) females and 9 (60%) males, and in the control group with a mean and standard deviation 38.60 and 2.69, which included 5 (33%33) females and 10 (66%66) males. Our groups were not significantly different in terms of age. Based on the results of the univariate analysis of covariance and due to the lower average scores of the experimental group in the post–test of cognitive emotion regulation scores, our ACT–based training program significantly improved the cognitive emotion regulation strategy of people with anxiety (p<0.001). It promoted the strategy of emotional and cognitive regulation of these people.
ConclusionOverall, the results showed the effectiveness of the (ACT) in improving the emotion regulation strategy of people with gastrointestinal and skin disorders. Therefore this treatment can be used to reduce problems in emotion regulation, and improvement is recommended for its upgrade.
Keywords: Commitment, Acceptance Therapy, Emotional Regulation Strategy, Gastrointestinal disorders, Skin Disorders -
اخذ تصمیمات پرخطر در نوجوانان به یک نگرانی اصلی برای بهداشت عمومی تبدیل شده است و فهم همبسته های موثر بر این فرایند امکان عملی کردن طرح هایی برای پیشگیری را فراهم می کند، ازاین رو مطالعه ی حاضر باهدف بررسی اثر القای خلق مثبت و منفی بر تصمیم گیری پرخطر نوجوانان با تعدیلگری سیستم های مغزی رفتاری بالا صورت گرفت. ابتدا 327 نوجوان 13-18 سال شهر اصفهان به صورت در دسترس انتخاب و از طریق پرسشنامه ی سیستم های مغزی رفتاری (BAS/BIS) غربالگری شدند، از میان آن ها و براساس نمره ی استاندارد دو گروه 24 نفری شامل BAS و BIS بالا انتخاب شدند، اعضای هر گروه به صورت تصادفی به دو زیرگروه 12 نفر تقسیم گشته و از طریق قطعه فیلم های هیجانی نیمی در معرض خلق مثبت و نیمی در معرض خلق منفی قرار گرفتند و آزمون خطرپذیری بادکنکی (BART) و مقیاس عاطفه ی مثبت و منفی (PANAS) را پیش و پس از القای خلق تکمیل کردند. نتایج تجزیه وتحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس عاملی تک متغیره نشان داد که بین القای خلق مثبت و منفی بر تصمیم گیری پرخطر تفاوت معناداری وجود دارد (05/0 ≥p) و خلق مثبت منجر به افزایش تصمیمات پرخطر می شود. همچنین یافته ها حاکی از این بود که سیستم های مغزی رفتاری به عنوان خصایص زیستی شخصیت، اثر القای خلق بر تصمیم گیری پرخطر را به طور معناداری تعدیل می کنند (05/0 ≥p). بدین معنا که افراد با سیستم فعال ساز رفتاری بالا هنگام مواجه با خلق مثبت فزون کنشی بیشتری داشته و نسبت به افراد با سیستم بازداری رفتاری بیشتر درگیر خطر می شوند درحالی که افراد با سیستم بازداری رفتاری به خلق منفی و نشانه های تنبیه حساسیت بیشتری نشان داده و محتاط ترند.
کلید واژگان: عاطفه, تصمیم گیری, خطرپذیری, سیستم فعال ساز رفتاری, سیستم بازداری رفتاری, نوجوانMaking risky decisions in adolescents has become a major public health concern and understanding the correlations affecting this process makes it possible to implement prevention plans. Therefore, the present study was conducted to investigate the effect of positive and negative mood induction on risky decision-making by moderating high behavioral brain systems. In order to meet this aim, 327 adolescents aged 18-13 years in Isfahan were randomly selected and screened through the Behavioral Brain Systems Questionnaire (BAS / BIS).based on the standard score, two groups of 24 participants including high BAS and BIS were selected. The members of each group were randomly divided into two equal subgroups, we induced positive mood in the first subgroup and negative mood in the second subgroup using Pieces of emotional movies. Participants completed the Balloon Risk Test (BART) and the Positive and Negative Emotion Scale (PANAS) before and after mood induction. Results of data analysis by univariate factor covariance analysis showed that there is a significant difference between inducing positive and negative mood on risky decision making (p≤ 0/05) and positive mood leads to increased risky decisions, The findings also showed that behavioral brain systems as biological personality traits significantly moderate the effect of mood induction on risky decision making (p≤ 0/05). This means that adolescents with a high behavioral activation system have more hyperactivity when faced with positive moods and they are more at risk than people with behavioral inhibition systems while adolescents with behavioral inhibition systems, on the other hand, are more sensitive to negative moods and signs of punishment and they are more cautious.
Keywords: Affect, Decision making, Risk-taking, Behavioral Activation System, Behavioral Inhibition System, Adolescent -
هدف از این پژوهش مقایسه تاثیرپذیری تشویق آشکار و ناآشکار ایجاد شده توسط همسال مجازی بر حساسیت به پاداش و ریسک پذیری نوجوانان است. روش پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل نوجوانان دختر و پسر 13 تا 17ساله ای که در سال تحصیلی 1399-1400 در دبیرستانی در شهر ساری مشغول به تحصیل بودند، بود. از جامعه مورد مطالعه 150 دختر و 150 پسر به شیوه هدفمند انتخاب و آزمون خطرپذیری بادکنکی (لجویز و همکاران، 2002) را به تنهایی به اتمام رساندند. سپس آزمودنی ها به صورت تصادفی در سه گروه ذیل قرار گرفتند و برای بار دوم این آزمون را به اتمام رساندند؛ ولی این بار با حضور مجازی یک همسال ناآشنا آزمون را انجام دادند. سه گروه مورد نظر شامل 1) موقعیت انگیزشی آشکار 2) موقعیت انگیزشی ناآشکار 3) گروه کنترل بودند. آزمودنی هایی که در دو گروه انگیزشی آشکار و تاآشکار بودند، همچنان که آزمون خطرپذیری بادکنکی را به انجام می رساندند در معرض موقعیت انگیزشی قرار گرفتند ولی گروه کنترل تحت هیچ مداخله ای قرار نگرفت. تحلیل داده ها به روش کوواریانس نشان داد همسالانی که در گروه انگیزشی ناآشکار بودند نسبت به گروه انگیزشی آشکار و کنترل، ریسک پذیری و حساسیت به پاداش بیشتری نشان دادند (05/0<p). همچنین یافته ها نشان دادند تفاوت جنسیتی بین دو گروه ناآشکار و آشکار که تحت تاثیر جنسیت مورد بررسی قرار گرفته بود مشاهده نشد (05/0<p). بنابراین به مشاوران مدارس پیشنهاد می شود که ریسک پذیری در دختران را دست کم نگیرند و مداخلات آموزشی با تمرکز بر تاثیر تشویق ناآشکار در برنامه نوجوانان گنجانده شود.
کلید واژگان: تاثیر همسالان, ارتباط مجازی, نوجوانی, ریسک پذیری, حساسیت به پاداشStudies have indicated that adolescents take more risks in the presence of their peers. This study aimed to examine the effect of passive and active (online) peer encouragement on adolescentschr('39') sensitivity to reward and risk-taking. One hundred fifty girls and one hundred fifty boys aged 13-17 participated in the experiment. First, the participants completed the Balloon Analogue Risk Task alone. Then, the participants were randomly assigned to one of the three groups: 1)Active peer encouragement group, 2)Passive peer encouragement group, 3)Control group and performed the BART again; however, this time, they performed the task with the presence of unfamiliar online peers. The participants in the passive and active groups performed the BART with their peerschr('39') presence. However, the participants in the control group performed the task with no presence of peers. Our findings demonstrated that passive but not active peer encouragement increased adolescentschr('39') risk-taking and sensitivity to reward (p<0/05). Also, findings demonstrated no gender differences (p>0/05). Thus, girlschr('39') risk-taking should not be underestimated. Also, future interventions should focus on the influence of passive peer encouragement.
Keywords: Online peer encouragement, Adolescence, Risk-taking, Sensitivity to reward -
رابطه فرازناشویی رویدادی آسیب زاست که می تواند زندگی زناشویی یک زوج را به مخاطره اندازد. ازاین رو پژوهش حاضر به منظور ارایه مدل یابی علی آسیب پذیری روابط فرازناشویی بر اساس طرحواره های هیجانی با میانجی گری عملکرد جنسی اجرا شد. جامعه آماری در این پژوهش، تمامی زنان متاهل شهر تبریز در سال 1399 بود که حداکثر بین 1-10 سال از ازدواج رسمی آنها گذشته بود. برای انتخاب نمونه از جامعه مذکور، نمونه ای به تعداد حداقل 300 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شد. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه های آسیب پذیری روابط فرازناشویی، شاخص عملکرد جنسی زنان و طرحواره های هیجانی گرد آوری شد. کلیه ی تحلیل ها با استفاده از نرم افزار Smart PLS نسخه ی 3 انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد که ضریب مسیر و آماره ی t مربوط به تاثیر «طرحواره های هیجانی» بر «آسیب پذیری روابط فرازناشویی» به ترتیب برابر با 025/0 و 531/1 است. چون مقدار آماره ی t کوچکتر از 96/1 است؛ لذا در سطح معنی داری 05/0، طرحواره ای هیجانی بر آسیب پذیری روابط فرازناشویی اثر مستقیم ندارد.
کلید واژگان: روابط فرازناشویی, طرحواره های هیجانی, عملکرد جنسیAn extramarital affair is a traumatic event that can jeopardize a couple's married life. Therefore, the present study was performed to provide a causal modeling of the vulnerability of extramarital relationships based on emotional schemas mediated by sexual function. The statistical population in this study was all married women in Tabriz in 1399 who had been married for about 1-10 years. To select a sample from the mentioned population, a sample of at least 384 people was selected by purposive sampling method. Research data were collected using questionnaires on vulnerability of extramarital relationships, female sexual function index and emotional schemas. All analyzes were performed using Smart PLS software version 3. Findings showed that the path coefficient and t-statistic related to the effect of "emotional schemas" on "vulnerability of extramarital relationships" are equal to 0.025 and 1.531, respectively. Because the value of t is less than 1.96; therefore, at a significance level of 0.05, emotional schema has no direct effect on the vulnerability of extramarital relationships. It is also observed that the path coefficient and t-statistic related to the effect of "sexual function" on "vulnerability of extramarital affairs" are -0.249 and 8.240, respectivelyAs the absolute value of t is greater than 2.58; therefore, at a significance level of 0.01, sexual function has a direct effect on the vulnerability of extramarital affairs. Undoubtedly, recognizing and examining the roots of extramarital affairs and planning to prevent and reduce and eliminate the underlying factors, will guide the society in order to improve the level of health, maintain social order and balance.
Keywords: extramarital affairs, emotional schemas, sexual function -
Background
During adolescence, developmental changes related to pleasure structures in brain, and emotion dysregulation may lead to an increase of involvement in addictive behaviors. Thus, the present study aimed to examine the role of cognitive emotion regulation in drug-seeking behaviors in students.
MethodsThe present correlational study was conducted in 2021. The subjects included 320 students aged 13 to 17, who participated in this study after our announcement in schools of Tabriz city, Iran. We used the cognitive emotion regulation questionnaire and tendency to drug use scale for data collection. For data analysis, the correlations of the variables were primarily calculated via Pearson correlation method. Afterwards, we used the stepwise multiple regression analysis for prediction of dependent variable.
ResultsAcceptance strategy (coefficient= -0.124, P= 0.001), positive refocusing (coefficient= -0.133, P= 0.001), refocusing on planning (coefficient= -0.108, P= 0.02), positive reappraisal (coefficient= -0.589, P= 0.03), and putting into perspective (coefficient= -0.144, P = 0.001) could predict negatively the tendency to drug use in adolescents. Additionally, self-blame strategy (coefficient= 0.114, P= 0.002), other-blame (coefficient= 0.283, P= 0.001), rumination (coefficient= 0.142, P = 0.001), catastrophizing (coefficient= 0.180, P= 0.002) were found to be able to predict the tendency to drug use in adolescents.
ConclusionThe obtained findings revealed that maladaptive cognitive emotional regulation strategies are associated with drug-seeking behaviors in students.
Keywords: Emotion regulation, Drugs abuse, Addiction, Drug abuse, Students -
زمینه و هدف
وجود متغیرهایی همچون استرس، افسردگی و اضطراب می تواند زندگی هر فردی را تحت الشعاع قرار دهد و از مسیر اصلی و نیل به هدف خارج سازد؛ بنابراین با توجه به موارد ذکرشده، هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر کاهش میزان استرس، افسردگی و اضطراب افراد مبتلا به ناراحتی های گوارشی و پوستی بود.
روش اجراروش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه مراجعین با اختلالات پوست و مو و اختلالات گوارشی با منشا روان تنی به کلینیک های پزشکان متخصص داخلی و پوست و مو، درمانگاه و بیمارستان شهر بوکان در سال 98-1397 می باشد. از بین جامعه آماری 30 نفر به صورت هدفمند که بالاترین نمره را در فرم کوتاه پرسش نامه افسردگی، اضطراب و استرس DASS-21 کسب کرده بودند، انتخاب شدند و سپس به روش تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) جایگزین شدند. پروتکل اجرایی جلسات درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر اساس رویکرد هیز (2002) به مدت 8 جلسه 5/1 ساعته در یک ماه و هر هفته 2 جلسه بر روی گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با استفاده از نسخه 23 از نرم افزار SPSS و با روش آنالیز کوواریانس تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که بین میانگین های گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای استرس، افسردگی و اضطراب تفاوت معنی داری وجود دارد. در واقع درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش (ACT) باعث کاهش میانگین استرس (959/1±47/7)، افسردگی (187/1±47/6) و اضطراب (345/1±67/6) در مرحله پس آزمون شد.
نتیجه گیریبا توجه به یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر کاهش میزان استرس، افسردگی و اضطراب افراد مبتلا به ناراحتی های گوارشی و پوستی موثر است.
کلید واژگان: تعهد, پذیرش, استرس, افسردگی, اضطرابBackground and AimThe presence of variables such as stress, depression and anxiety can overshadow the life of any individual and deviate them from the main path and consequently, from achieving their goals. Therefore, the present study aimed to investigate the efficacy of commitment and acceptance based therapy (ACT) on reducing stress, depression and anxiety in people with gastrointestinal and skin disorders.
MethodsThe research method was quasi-experimental with pretest-posttest design, utilizing a control group. The recraited population included all patients with skin and hair disorders, as well as gastrointestinal disorders of psychosomatic origin who visited the clinics of internal medicine physicians and dermatologists and the clinics and hospitals in Bukan in 2019. Among 30 patients who had the highest score in the short form of DASS-21 Depression, Anxiety and Stress Questionnaire were purposefully selected and then randomly divided into experimental (15) and control groups (15). The protocol of ACT sessions based on Hayeschr('39')s (2002) approach was administered to the experimental group for eight 1.5 hour sessions in one month, two sessions per week. The data were analyzed by SPSS software using covariance analysis.
ResultsThe results showed that there was a significant difference between the means of the experimental and control groups in the variables of stress, depression and anxiety. In fact, ACT reduced the mean stress (7.47±1.959), depression (6.47±1.187), and anxiety (6.67±1.345) in the posttest stage.
ConclusionConsidering the efficacy of this type of treatment, this program is deemed to be a good option for therapists who work in counseling centers and psychological clinics.
Keywords: commitment, acceptance, stress, depression, anxiety -
زمینه و هدف
با توجه به تاکید دیدگاه شناختی بر نقش باورهای شناختی در آسیب شناسی اختلالاتی روانی است. هدف پژوهش حاضر مقایسه باورهای شناختی شامل آمیختگی فکر-عمل، مسئولیت/ بیش ارزیابی تهدید، اهمیت وکنترل افکار و کمال طلبی/ قطعیت، در اختلالات وسواس ، اضطراب فراگیر وافسردگی و گروه بهنجار می باشد.
مواد و روش هاپژوهش حاضر از نوع پژوهش های علی- مقایسه ای است. همچنین جامعه ی آماری برای نمونه بالینی عبارتند از کلیه بیمارانی دارای اختلالات وسواس فکری -عملی، اضطراب فراگیر وافسردگی که به بیمارستان شهید زارع ساری درنیمه دوم سال 1394مراجعه کردند. از هر یک از گروه های بالینی و سالم 30 نفر بااستفاده از روش های نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های باورهای وسواسی وآمیختگی فکر و عمل را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره مورد بررسی قرار گرفت.
یافته هانتایج تحلیل واریانس نشان داد گروه مبتلا به اختلال وسواس در مقایسه با سایر گروه ها نمره بیشتری در آمیختگی فکر-عمل، مسئولیت/ بیش ارزیابی تهدید، اهمیت وکنترل افکار کسب نمود 001/0p
کلید واژگان: باورهای شناختی شناختی, وسواس فکری -عملی, اضطراب فراگیر, افسردگی اساسیBackgroundWith attention to considered various cognitive beliefs in psychopathology of disorders, the purpose of this study was comparison of cognitive beliefs include; thought action fusion (TAF), responsibility and the overestimation of threat (RT), and overimportance and control thoughts (ICT), perfectionism and the intolerance of uncertainty (PC) in obsessive –compulsive disorder (OCD), generalized anxiety disorder (GAD), major depression disorder (MDD) and normal group for more clarification psychopathology of these disorders.
Materials & MethodsThis study is causal-comparative research. The clinical samples include patients with OCD, GAD and MDD that referred to Sari Shahid Zareh hospital in 2015. From each of these clinical groups and normal people, 30 persons were selected available sampling method and accomplish obsessive beliefs questionnaire and thought action fusion scale. Data were analyzed by MANOVA.
ResultsThe result of MANOVA and Tukey posthoc test showed that OCD group were significantly higher than other groups in TAF, RT and ICT (p
Keywords: cognitive beliefs, obsessive –compulsive disorder, generalized anxiety disorder, depression -
مقدمه
تکانشگری یکی از مشخصه های اختلال نقص توجه/بیش فعالی است. تکانشگری سرعت پاسخ و تکانشگری انتخاب دو ساخت متفاوت تکانشگری هستند که به ترتیب در اثر نقص در بازداری پاسخ و بازداری اجرای فوری یک میل قوی رخ می دهند. بررسی تفاوت های موجود در این ساخت ها بین افراد مبتلا به این اختلال و افراد فاقد این اختلال، از لحاظ بالینی حایز اهمیت است. بنابراین هدف پژوهش حاضر، مقایسه تکانشگری سرعت پاسخ و تکانشگری انتخاب در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی و کودکان عادی بود.
روش کاراین پژوهش علی_مقایسه ای بر روی 19 کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی و 19 کودک عادی (در سنین 8 تا 10 سال) که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، انجام شد. شرکت کنندگان با استفاده از مصاحبه تشخیصی ساختاریافته، آزمون هوشی ریون و مقیاس ه ای تجدید نظر شده درجه بندی والد و معلم Conners (فرم کوتاه) مورد سنجش قرار گرفته اند و سپس گروه بندی شدند. عملکرد گروه ها با استفاده از نسخه دوم آزمون عملکرد پیوسته و آزمون کاهش ارزش تاخیری زمان واقعی ارزیابی شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون واریانس چند متغیری و با نرم افزار SPSS-20 انجام شد.
یافته هانتایج پژوهش حاضر، تفاوت معنا داری بین گروه ها در تکانشگری سرعت پاسخ نشان داد (0/017<P). در صورتی که در تکانشگری انتخاب تفاوت معنا دار بین گروه ها مشاهده نشد (0/017<P). بر اساس نتایج به دست آمده از این پژوهش، کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی در تکلیف تکانشگری سرعت پاسخ عملکرد ضعیف تری داشتند.
نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش حاضر، تفاوت معنا داری در تکانشگری سرعت پاسخ بین دو گروه، وجود داشت، ولی در تکانشگری انتخاب بین دو گروه، تفاوت معناداری وجود نداشت. بنابراین، شاید در اختلال نقص توجه/بیش فعالی، تکانشگری سرعت پاسخ از اهمیت بیشتری نسبت به تکانشگری انتخاب برخوردار باشد.
کلید واژگان: تکانشگری سرعت پاسخ, تکانشگری انتخاب, اختلال نقص توجه, بیش فعالیIntroductionImpulsivity is one of the features of attention-deficit/hyperactivity disorder. Rapid response impulsivity and choice impulsivity encompass two different structures of impulsivity, which take place due to the deficiency in response inhibition and inhibition of immediate execution of a strong desire, respectively. Studying the existing differences in these structures between two groups with and without this disorder is clinically crucial. Therefore, the present study aimed to compare the rapid response impulsivity and choice impulsivity between children with attention- deficit/hyperactivity disorder and normal children.
MethodsThis research was conducted with a causal-comparative method on 19 children with attention-deficit/hyperactivity disorder and 19 normal children (at the age of 8 to 10 years) who selected, based on the purposive sampling method. The participants were evaluated using Structured Diagnostic Interview, Raven IQ test, and Conners' Parent and Teacher Rating Scales-revised (short form), and they were then grouped. The performance of the groups has determined using the second version of the Continuous Performance Test (CPT-II) and Real-time Discounting Task. Data have been analyzed using multivariate analysis of variance (MANOVA) and SPSS-20 software.
ResultsThe results obtained from the current research indicated a significant difference between groups in the rapid response impulsivity (P<0.017), while there is no significant difference between groups in the choice impulsivity (P>0.017). Based on the obtained results, children with attention-deficit/hyperactivity disorder performed poorly in the rapid response impulsivity task.
ConclusionAccording to the results of this research, there is a significant difference in rapid response impulsivity between two groups but there is no significant difference in choice impulsivity between them. Thus, rapid response impulsivity may be more important than choice impulsivity in the attention-deficit/hyperactivity disorder.
Keywords: Rapid response impulsivity, Choice impulsivity, Attention-deficit, hyperactivity disorder -
مقدمه
امروزه، سوء مصرف مواد به یکی از مشکلات اساسی در جوامع تبدیل شده و شیوع آن در بین جوانان بیشتر شده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر وسوسه مصرف و احتمال لغزش در بیماران وابسته به مت آمفتامین بود.
روشدر مطالعه حاضر از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهمزمان استفاده شد. سه نفر از بیماران مرد وابسته به مت آمفتامین که در سال 1396 به اداره بهزیستی تکاب و مرکز ترک اعتیاد این شهرستان مراجعه کرده بودند از طریق مصاحبه تشخیصی و مصاحبه بالینی ساختاریافته و به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. از ابزارهای پژوهش مانند مصاحبه بالینی ساختاریافته (SCID)، پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی، آزمایش ادرار، مقیاس پیش بینی بازگشت (RPS) و پروتکل انفرادی ACT برای افراد سوء مصرف کننده مواد استفاده شد. نتایج به دست آمده به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (RCI)، فرمول درصد بهبودی، بهبود بالینی معنادار و سنجش عملیاتی موردبررسی قرار گرفت.
یافته هاداده های به دست آمده نشان داد کاهش میزان وسوسه مصرف و احتمال لغزش در بیماران ازلحاظ آماری (در سطح 05/0)، بالینی و سنجش عملیاتی معنادار است.
نتیجه گیریدرمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش میزان وسوسه مصرف و احتمال لغزش در بیماران وابسته به مت آمفتامین موثر است و با توجه به اینکه این روش درمانی انعطاف پذیری روان شناختی را در بیماران بالا می برد، می توان از آن در درمان وابستگی به مت آمفتامین استفاده کرد.
کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, مت آمفتامین, وسوسه مصرف, لغزشObjectiveToday, substance abuse has become one of the major problems in societies and has become more prevalent among young people.The aim of this study is to appointment of acceptance and commitment therapy (ACT) effectiveness in reduction of craving and lapse in methamphetamine addict patients.
MethodIn this study had been used single-case experimental design in kind of multiple-baseline design in asynchronous manner. Three of male methamphetamine addict patients choose that had come to Welfare Organization and to the Addiction Withdrawal Center in Takab Township by diagnostic interview and structured clinical interview and with purposeful sampling method. The study tools had been used such as Structured Clinical interview (SCID), demographic characteristic questionnaire, urine test, Relapse Prediction Scale (RPS) and Individual Therapy Protocol (ACT).the achieved results considered by methods of visual inspection, reliable change index (RCI), change percentage formula, clinical significance change and operational measurement.
FindingsAchieved data showed that acceptance and commitment therapy in treatment's targets intensity reduction (craving and lapse) statistically is in level of (P<0.05), clinically and significance operational measurement.
ConclusionAcceptance and commitment therapy (ACT) is effective in intensity reduction of craving and lapse in methamphetamine addict patients. Given that the therapeutic approach increases psychological flexibility in patients, it can be used to treat methamphetamine dependence.
Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, methamphetamine, craving, lapse -
اختلال شخصیت مرزی (BPD) اختلالی چندبعدی و ناهمگون است و تحقیقات انجام شده در سه دهه اخیر، به طور وسیع نشان داده اند که کودک آزاری یکی از عوامل بیماری زا برای اختلال شخصیت مرزی محسوب می شود. هدف اصلی از مطالعه حاضر، پیش بینی اختلال شخصیت مرزی بر اساس بدرفتاری دوران کودکی و آلکسی تایمی، در نمونه ی غیربالینی بزرگسال است. بدین منظور، 413 شرکت کننده از دانشجویان دانشگاه تهران به شیوه نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شدند. برای سنجش متغیرها از مقیاس شخصیت مرزی (BPS)، مقیاس خودگزارش دهی کودک آزاری (CASRS)، و مقیاس آلکسی تایمی تورنتو (TAS-20) استفاده شد. داده های خام به دست آمده با استفاده از مدل معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش فعلی، به تحقیقات قبلی نزدیک است. نتایج نشان می دهند که مدل نظری برازش مناسبی دارد و تجارب تروماتیک دوران کودکی (به ویژه آزارهای هیجانی) و آلکسی تایمی، پیش بین های خوبی برای اختلال شخصیت مرزی هستند. علاوه بر این، یافته ها حاکی از آن هستند که آلکسی تایمی در رابطه بین بدرفتاری و نشانه های اختلال شخصیت مرزی میانجی گری می کند.کلید واژگان: اختلال شخصیت مرزی, بدرفتاری دوران کودکی, آلکسی تایمیBorderline personality disorder (BPD) is a multidimensional and heterogeneous disorder. Research has shown substantially in the last three decades that child abuse is a pathogenic factor for borderline personality disorder. The main purpose of this study was to predict the borderline personality disorder on the basis of childhood maltreatment and alexithymia, in nonclinical young adults. In this regard, 413 participants were selected using multistage sampling among all students studying in Tehran University. The Borderline Personality Scale (BPS), Child Abuse Self Report Scale (CASRS), and Toronto Alexi-thymia Scale (TAS-20) were used to measure variables. The raw data collected, was analyzed by structural equation modeling. The findings were similar to results of previous studies. The results indicate that theoretical model has a good fitness and childhood traumatic experiences (specially emotional abuse) and alexithymia are good predictors for borderline personality disorder. In addition, results revealed that alexithymia mediated rela-tionship between maltreatment and BPD symptoms.Keywords: borderline personality disorder, childhood maltreatment, alexithymia
-
هدف پژوهش حاضر ارزیابی توانایی IRAP در اندازه گیری باورهای ضمنی افسردگی بود. بدین منظور، 50 دانشجو به صورت هدفمند انتخاب و ابزارهای پژوهش، شامل پرسشنامه آمیختگی شناختی (CFQ) پرسشنامه افسردگی بک (II-BDI) و IRAP افسردگی، بر روی آنها اجرا شد. داده های 4 نفر به دلیل عدم رعایت شرط صحت IRAP کنار گذاشته شده و سپس داده ها تحلیل شدند. نتایج نشان داد آزمودنی ها در کوششهای نوع 1(من-مثبت) و نوع 2 (من-منفی) DIRAP مثبت و در کوشش نوع 3 (دیگران-مثبت) و 4 IRAP منفی کسب کرده اند؛ این یافته ها نشانگر سرعت پاسخ دهی متفاوت ارتباط دهی (دیگران-منفی) D محرک های منفی و مثبت به خود و دیگران است. همچنین اثر IRAP کل نیز مثبت (بزرگتر از صفر) است 0/034 =DIRAP Overall و نشانگر نگرش مثبت تر نسبت به خود در مقایسه با دیگران است. نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر معنادای تفاوتها را تایید کرد (0/0/1<p). همچنین نتایج نشان داد آمیختگی شناختی با اثر IRAP کوششهای نوع 1 همبستگی منفی دارد (0/01<p) اما آمیختگی با سایر اثر IRAP کوشش ها و همچنین افسردگی با هیچ کدام از نوع کوشش ها رابطه معنادار نداشت. یافته ها نشانگر توانایی این ابزار در اندازه گیری باورهای ضمنی مرتبط با افسردگی است.کلید واژگان: نظریه چارچوبهای ارتباطی, مدل بسط و انسجام ارتباطی, روش ارزیابی ارتباطی ضمنی, افسردگی
-
مقدمهامروزه، سوء مصرف مواد به یکی از مشکلات اساسی در جوامع تبدیل شده و شیوع آن در بین جوانان بیشتر شده است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) در پیشگیری از عود در بیماران وابسته به مت آمفتامین بود.مواد و روش هادر مطالعه حاضر از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهمزمان استفاده شد. سه نفر از بیماران مرد وابسته به مت آمفتامین که به اداره بهزیستی تکاب و مرکز ترک اعتیاد این شهرستان مراجعه کرده بودند از طریق مصاحبه تشخیصی و مصاحبه بالینی ساختار یافته و به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. از ابزارهای پژوهش مانند مصاحبه بالینی ساختار یافته (SCID)، پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی، آزمایش ادرار، مقیاس هشداردهنده عود اعتیاد گورسکی، و پروتکل انفرادی ACT برای افراد سوء مصرف کننده مواد استفاده شد. نتایج به دست آمده به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (RCI)، فرمول درصد بهبودی، بهبود بالینی معنادار و سنجش عملیاتی مورد بررسی قرار گرفت.یافته هاداده های به دست آمده نشان داد کاهش احتمال عود در بیماران از لحاظ آماری(P<0/05) ، بالینی و سنجش عملیاتی معنادار است.بحث و نتیجه گیریبنابراین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) در پیشگیری از عود در بیماران وابسته به مت آمفتامین موثر است.کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, پیشگیری از عود, مت آمفتامینYafteh, Volume:21 Issue: 1, 2019, PP 38 -51BackgroundDrug abuse has become one of the major problems in society and has become more prevalent among young people. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of acceptance and commitment therapy (ACT) in relapse prevention in methamphetamine-dependent patients.Materials and MethodsIn this study, a single-case experimental design with a linear asynchronous base line was used. Three male methamphetamine addicted patients were chosen, who had come to the Welfare Organization, and to the Addiction Withdrawal Center in Takab Township. Patients underwent a diagnostic interview, and a structured clinical interview with a purposeful sampling method. The study tools used were Structured Clinical interview (SCID), demographic characteristic questionnaire, urine test, Gorski Relapse Prediction Scale (1989) and Individual Therapy Protocol (ACT). The results were determined using methods of visual inspection, reliable change index (RCI), improvement percentage formula, clinical significance change and operational measurement.ResultsThe data showed that there was a significant reduction in the probability of recurrence in patients (P <0.05), based on clinical and operational measurements.ConclusionAcceptance and commitment (ACT) therapy is effective in preventing relapse in methamphetamine-dependent patients.Keywords: acceptance, commitment therapy, relapse prevention, methamphetamine
-
-
برتری جانبی از موضوعات بحث برانگیزی است که به جانبی شدن یا تخصیص نیمکره های مغز به فعالیت های خاص مربوط می شود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه دانش آموزان راست برتر و چپ برتر از لحاظ خودپنداشت، اضطراب، و چالاکی دست انجام شد.
پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای است. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر سنین 9 تا 14 سال شهرستان تبریز در سال 1395 بود که بعد از شناسایی مدارس منتخب، تعداد 30 دانش آموز چپ برتر و 30 دانش آموز راست برتر به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه دست برتری چاپمن و چاپمن (1987) ، خودپنداشت کودکان پیرز و هریس (1969) ، اضطراب بک (1988) و آزمون حرکتی پردیو پگ بورد (تیفین و آشر، 1948) بودند. برای تحلیل داده ها از آزمون تی مستقل و تحلیل واریانس چندمتغیری استفاده شد.
P) ، اما در ارتباط با تکلیف حرکتی (چالاکی دست) تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد (05/0کلید واژگان: راست برتر, چپ برتر, خودپنداشت, اضطراب, چالاکی دستComparison of the Self-Concept, Anxiety, and Dexterity between Left-Handed and Right-Handed StudentsBackground andPurposeLaterality is a controversial issue that related to lateralization or assignment of brain hemispheres to specific activities. The purpose of this study was to comparison of the self-concept, anxiety, and dexterity between left-handed and right-handed students.MethodThe present study is causal-comparative. The population of the study consisted of all girls and boys students aged 9-14 years old in Tabriz city in 1395. After identifying selected schools, 30 left-handed right-handed and 30 right-handed students were selected through purposeful sampling. The research data obtained by using the handedness quetionnair (Chapman & Chapman, 1987), Piers-Harris children's self-concept scale (1981), Beck anxiety scale (1988) and Purdue Pegboard (Tiffin & Asher, 1948). For data analysis, independent t-test and multivariate analysis of variance were used.ResultsThe results showed a significant difference between the self-concept and anxiety components between the two groups of the left-handed and right-handed students, but there was no significant difference between the two groups in terms of dexterity (PConclusionBased on the results of this study, it can be concluded that there is a difference between the left-handed and right-handed students in emotional, behavioral and motor dimensions, which should be considered by families and child psychologists.Keywords: Left, handed, right, handed, self, concept, anxiety, dexterityنمایش عناوین بیشتر...
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.