abolfazl shahabadi
-
تاثیر کارایی راهبرد دیپلماسی اقتصادی بر بهره وری کل عوامل در کشور های منتخب توسعه یافته و در حال توسعه در بازه زمانی 2011 - 2020 چکیده محدودیت منابع سبب شده افزایش بهره وری کل عوامل تولید به مهم ترین راهبرد کشورها جهت دست یابی به رشد اقتصادی مستمر و با ثبات تبدیل شود. از سویی، در خلال سال های اخیر ، دیپلماسی اقتصادی به ابزار مهمی جهت اجرای سیاست های صنعتی بدل شده و این می تواند به افزایش کارایی و اثر بخشی فعالیت های اقتصادی و رشد بهره وری کل عوامل کمک نماید. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر مولفه های کارایی دیپلماسی اقتصادی (تسهیل تجارت خارجی ، جذب سرمایه خارجی و دست یابی به فناوری خارجی ، برند ملی و جذب گردشگر خارجی) بر بهره وری کل عوامل در دو گروه از کشورهای منتخب در حال توسعه و توسعه یافته طی دوره 2020 - 2011 به روش گشتاورهای تعمیم یافته است. نتایج نشان داد مولفه های تسهیل تجارت خارجی ، جذب سرمایه خارجی و دستیابی به فناوری خارجی در هر دو گروه از کشورهای منتخب با ضرایب تخمینی متفاوت بر بهره وری کل عوامل تاثیر مثبت و معناداری دارد . اما، تاثیر مولفه های برند ملی و جذب گردشگر خارجی بر بهره وری کل عوامل در هر دو گروه از کشورهای منتخب هر چند مثبت ، ولی فاقد معنی داری آماری است .
کلید واژگان: بهره وری کل عوامل, دیپلماسی اقتصادی, دستیابی به فناوری خارجی, برند ملیThe Effect of Efficiency of Economic Diplomacy Strategy on Total Factors Productivity in Selected Developed and Developing Countries in the Period of 2011-2020Abstract :The limitation of resources has made increasing the productivity of all factors of production become the most important strategy of countries to achieve continuous and stable economic growth . On the other hand, in recent years, economic diplomacy has become an important tool for the implementation of industrial policies, and this can help increase the efficiency and effectiveness of economic activities and increase the productivity of all factors . The aim of this study is to investigate the effect of the efficiency components of economic diplomacy ( facilitating foreign trade, attracting foreign capital and acquiring foreign technology, national brand and attracting foreign tourists) on the productivity of the total factors in two groups of selected developing and developed countries during the period of 2011 - 2020 . It is generalized by the method of moments, and the results showed that the components of facilitating foreign trade, attracting foreign capital and obtaining foreign technology in both groups of selected countries with different estimated coefficients have a positive effect on the productivity of the total factors . It has meaning. However, the influence of national brand components and foreign tourist attraction on the productivity of the total factors in both groups of selected countries, although positive, but lacks statistical significance .
Keywords: Total Factor Productivity, Economic Diplomacy, Acquiring Foreign Technology, National Brand -
هدف
کارآفرینی با درک و شناسایی فرصت های کسب وکار، ایجاد اشتغال، افزایش تولید ملی و افزایش رفاه اجتماعی به عنوان یکی از راه های دستیابی به توسعه تلقی می گردد. کارآفرینی بر مبنای انگیزه را به دو دسته ضرورت گرا و فرصت گرا تقسیم کرده اند. کارآفرینان ضرورت گرا، کارآفرینانی اند که مجبور به راه اندازی کسب وکار می شوند. اما، کارآفرینان فرصت گرا، کارآفرینانی اند که با هدف استقلال شغلی یا افزایش سود، وارد حوزه کارآفرینی شده اند از سویی، در کلیه کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته، بخشی از فعالیت های اقتصادی، خارج از ساختار رسمی و در سایه انجام می شود که می تواند بر بخش رسمی از جمله کارآفرینی تاثیر بگذارد. اقتصاد سایه ای به عنوان یکی از ویژگی های ساختاری مطرح می شود که در تمام ساختارهای اقتصادی دنیا اعم از درحال توسعه و توسعه یافته کم و بیش وجود دارد و می تواند فرایند کارآفرینی را تحت تاثیر قرار دهد. درخصوص ارتباط اقتصاد سایه ای و کارآفرینی ضرورت گرا و فرصت گرا نظریات دیگری مطرح است که به شرح زیر مطرح می شوند: نظریه مدرنیزاسیون(به مرور زمان و با رشد گسترده اقتصاد رسمی، اقتصاد سایه به حاشیه رانده شد)، نظریه ساختارگرایی(اولین نظریه ای است که بیان می کند چگونه اقتصاد سایه بر کارآفرینی ضرورت گرا اثرات مثبتی برجای می گذارد.) - نظریه نئولیبرال (کاآفرینان فرصت گرا نه از روی ضرورت بلکه برای جلوگیری از هزینه ها و حفظ زمان به سمت کارغیر رسمی می روند).
روشتحقیق حاضر با رهیافت داده های تابلویی و به روش گشتاورهای تعمیم یافته به تعیین تاثیر اقتصاد سایه ای بر کارآفرینی ضرورت گرا و فرصت گرا در دو گروه از کشورهای منتخب درحال توسعه و توسعه یافته (با توجه به دردسترس بودن داده هایشان) طی دوره 2020-2009 پرداخته است. در این تحقیق از شاخص های کارآفرینی ضرورت گرا و کارآفرینی فرصت گرا، منتشره توسط دیده بان جهانی کارآفرینی، بعنوان جایگزین عملیاتی کارآفرینی استفاده شده است. فرایند اندازه گیری حجم اقتصاد سایه ای بسیار مشکل است. زیرا، افراد فعال در آن سعی دارند ناشناخته باقی بمانند. همواره اطلاعات کمی درباره فعالیت های سایه ای در دسترس است. از این رو برای اندازه گیری اقتصاد سایه، نتایج محاسبات پیشین درباره حجم اقتصاد سایه ای در کشورهای جهان، به عنوان معیار اندازه گیری اقتصاد سایه ای استفاده شده است.
یافته هانتایج نشان داد اقتصاد سایه ای بر کارآفرینی ضرورت گرا در هر دو گروه از کشورهای منتخب تاثیر مثبت و معناداری دارد؛ با این تفاوت که ضریب تخمینی آن در کشورهای درحال توسعه بیشتر بوده است. همچنین، تاثیر اقتصاد سایه ای بر کارآفرینی فرصت گرا در هر دو گروه از کشورهای منتخب منفی و معنادار بوده است؛ با این تفاوت که ضریب تخمینی آن در کشورهای درحال توسعه بزرگتر است. یک درصد افزایش نسبت اقتصاد سایه ای به تولید ناخالص داخلی به ترتیب موجب افزایش 091/0 و 047/0 درصدی کارآفرینی ضرورت گرا در کشورهای منتخب درحال توسعه و توسعه یافته شده است. چرا که افزایش بخش سایه ای اقتصاد به معنای عدم گزارش و ثبت برخی فعالیت های اقتصادی است. یک درصد افزایش در نسبت اقتصاد سایه ای به تولید ناخالص داخلی به ترتیب موجب کاهش 185/0 و 127/0 درصدی کارآفرینی فرصت گرا در کشورهای منتخب درحال توسعه و توسعه یافته شده است. زیرا، افزایش اقتصاد سایه ای و عدم ثبت و گزارش فعالیت های اقتصادی منجر به انحراف از شرایطی رقابتی بازار، عدم تخصیص مناسب منابع، رواج رقابت غیرمنصفانه، کاهش درآمدهای مالیاتی دولت و تضعیف خدمات عمومی و پایه ای می شود. همچنین تاثیر متغیر کنترلی نهادهای حاکمیتی بر کارآفرینی ضرورت گرا در هر دو گروه از کشورهای منتخب منفی و معنادار و بر کارآفرینی فرصت گرا در هر دو گروه از کشورهای منتخب مثبت و معنادار بوده است. تاثیر متغیر کنترلی آموزش بر کارآفرینی ضرورت گرا در هر دو گروه از کشورهای منتخب منفی و معنادار بوده است. اما، تاثیر آن بر کارآفرینی فرصت گرا در کشورهای منتخب توسعه یافته مثبت و معنادار و در کشورهای منتخب درحال توسعه فاقد معناداری آماری بوده است. تاثیر متغیر کنترلی توسعه مالی نیز بر کارآفرینی ضرورت گرا در کشورهای منتخب توسعه یافته مثبت و معنادار و در کشورهای درحال توسعه فاقد معناداری آماری بوده است. اما، تاثیر آن بر کارآفرینی فرصت گرا در هر دو گروه از کشورهای منتخب، مثبت و معنادار بوده است. در نهایت، تاثیر متغیر کنترلی زیرساخت ها بر کارآفرینی ضرورت گرا و فرصت گرا در هر دو گروه از کشورهای منتخب، مثبت و معنادار بوده است.
نتیجهنظر به نتایج اصلی پژوهش و با توجه به اهمیت کارآفرینی فرصت گرا در توسعه و رشد اقتصادی کشورهای در حال توسعه و کشورهای توسعه یافته، همچنین تاثیر منفی اقتصاد سایه بر این کارآفرینی پیشنهاد می شود که کنترل اقتصاد سایه در اولویت سیاستگذاران قرار گیرد و برای کنترل حجم اقتصاد زیرزمینی، نخست باید سیاست های اشتغال زا به منظور کاهش نرخ بیکاری مد نظر قرار بگیرد. آزادسازی های تجاری و اصلاح قوانین مربوط به تعرفه های تجاری و تقویت ساختار نهادی، اقتصادی و نظارتی کشور نیز به منظور بهبود رقابت پذیری باید در راستای دستیابی به این هدف مد نظر قرار گیرد.
کلید واژگان: کارآفرینی, اقتصاد سایه ای, نهاد حاکمیت, توسعه مالی, آزادسازی تجاریObjectiveEntrepreneurship by understanding and identifying business opportunities, creating employment, increasing national production and rising social welfare is as one of the ways to achieve development. Entrepreneurship based on motivation has divide into two categories: necessity-oriented and opportunistic. Necessity-oriented entrepreneurs are entrepreneurs who forced to start a business. However, opportunistic entrepreneurs are entrepreneurs who have entered the field of entrepreneurship with the aim of job independence or increasing profits. Motivation-based entrepreneurship is divided into necessity and opportunism. On the other hand, in all developing and developed countries, part of the economic activities are carried out outside the formal structure and in the shadows, which can affect the formal sector, including entrepreneurship. The shadow economy is proposed as one of the structural features that exist more or less in all economies of the world, both developing and developed, and can affect the entrepreneurial process. Regarding the relationship between the shadow economy and necessity-oriented and opportunistic entrepreneurship, other theories are presented as follows: modernization theory (over time and with the extensive growth of the formal economy, the shadow economy vanished), theory Structuralism (it is the first theory that states how the shadow economy has positive effects on necessity oriented entrepreneurship) Neoliberal theory (opportunistic creators not out of necessity but to avoid costs and save time They go to informal work).
MethodIn this regard, the present study with the approach of panel data and generalized moment method to determine the effect of the shadow economy on the necessity-driven and opportunity-driven entrepreneurship in two groups of developing and developed selected countries(according to the availability of their data) during the period 2009-2020. In this research, the indices of necessity-oriented entrepreneurship and opportunistic entrepreneurship published by the Global Entrepreneurship Observatory are used as operational substitutes for entrepreneurship. The process of measuring the size of the shadow economy is fiendishly complicated. Because people active in it try to remain unknown. Little information is always available about shady activities. Therefore, to measure the shadow economy, the results of previous calculations about the size of the shadow economy in the countries have been used for measuring the shadow economy.
ResultsThe results showed that the shadow economy has a positive and significant effect on necessity-driven entrepreneurship in both groups of selected countries; the difference is that its estimated coefficient has been higher in developing countries. Also, the effect of shadow economy on opportunity-driven entrepreneurship in both groups of selected countries has been negative and significant; the difference is that its estimated coefficient is higher in developing countries. A one percent increase in the ratio of the shadow economy to GDP has caused an increase of 0.091 and 0.047 percent of necessity-oriented entrepreneurship in selected developing and developed countries, respectively. Because the increase in the shadow sector of the economy means not reporting and registering some economic activities. A one percent increase in the ratio of the shadow economy to GDP has caused a decrease of 0.185 and 0.127 percent in opportunistic entrepreneurship in selected developing and developed countries, respectively. The increase of the shadow economy and the lack of recording and reporting of economic activities lead to deviation from the competitive conditions of the market, the lack of proper allocation of resources, the prevalence of unfair competition, the reduction of government tax revenues, and the weakening of public and essential services. In addition, the effect of control variables of government institutions on necessity-driven entrepreneurship in both groups of selected countries was negative and significant and on opportunity-driven entrepreneurship in both groups of selected countries was positive and significant. The effect of control variable of education on necessity entrepreneurship has been negative and significant in both groups of selected countries. However, its effect on opportunity-driven entrepreneurship in developed selected countries has been positive and significant and in developing selected countries has not been statistically significant.
ConclusionAccording to the main results of the research and considering the importance of opportunistic entrepreneurship in the economic growth and development of countries, whether in developing countries or in developed countries, and the negative impact of the shadow economy on this entrepreneurship, it is suggested that the control of the shadow economy It should be a priority for policymakers and to control the size of the underground economy, employment-generating policies should considered first in order to reduce the unemployment rate. Commercial liberalization and the amendment of the laws related to trade tariffs and the strengthening of the country economic and regulatory institutional structure to improve competitiveness should also be considered in order to achieve this goal.
Keywords: Entrepreneurship, Shadow Economy, Government Institutions, Financial Development, Commercial Liberalization -
هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر شاخص توسعه انسانی بر نرخ ازدواج در کشورهای منتخب عضو OECD و غیر OECD انجام گرفته است.
روشروش این پژوهش از نوع پانل دیتا و جامعه آماری شامل 66 کشور طی دوره زمانی 2000-2018 بوده است. با توجه به هدف پژوهش، کشورها به2 گروه کشورهای عضو OECD و غیر OECD تقسیم شده اند. تحلیل داده ها و برآورد ضرایب با استفاده از روش «گشتاور تعمیم یافته سیستمی دو مرحله ای» و نرم افزار STATA16 انجام گرفته است. سازگاری تخمین زن GMM به فرض معتبر بودن متغیرهای ابزاری و عدم همبستگی جملات خطا بستگی دارد که در این تحقیق از آزمون هانسن-جی و آرلانو-باند به منظور بررسی این دو فرض استفاده شده است.
یافته هانتایج نشان داد شاخص توسعه انسانی تاثیر منفی و معناداری بر نرخ ازدواج در دو گروه کشورهای مورد مطالعه طی دوره زمانی 2018-2000 داشته است. همچنین ضرایب زیرشاخص های درآمد و امید به زندگی نیز در هر دو گروه منفی و معنادار بوده است. نتایج تکمیلی نیز حاکی از تاثیر منفی و معنادار زیر شاخص آموزش در گروه کشورهای غیرOECD می باشد؛ اما معناداری این زیرشاخص در گروه کشورهای عضو OECD تایید نشده است.
جمع بندی:
تصمیم به ازدواج تنها زمانی اتفاق می افتد که از نظر اقتصادی، اجتماعی و یا حتی فرهنگی منطقی به نظر برسد. با توجه به نتایج این تحقیق، شاخص توسعه انسانی و زیرشاخص های آن تاثیر منفی و معناداری بر نرخ ازدواج در هر دو گروه کشورهای مورد مطالعه داشته است و تفاوت معناداری از این منظر بین دو گروه کشور وجود ندارد.
کلید واژگان: نرخ ازدواج, توسعه انسانی, امید به زندگیMarriage, as a primary institution in society, is the first pillar of forming a family. Many critical variables of society such as fertility rate, population growth, resource utilization, consumption, saving, poverty, crime, etc. are affected by marriage. From this perspective, family studies needs considerable attention. Potential changes that occur during the development process in the societies can influence Individuals decision to marry, but the process of this effect is not clear. The Human Development Index, as a multidimensional index, can be a reliable index to understand the effect of the development process on the marriage rate. Therefore, this study aims to investigate the effect of the human development index on marriage rate in selected OECD and Non-OECD countries during the period 2000-2018 using the System Generalized Method of Moments (System_GMM). This study reveals that the human development index has a significant negative effect on the marriage rate in both of the study groups. However, the estimated coefficient in Non-OECD countries is lower than selected OECD countries. The coefficients of the life expectancy and income index are significantly negative in both of selected countries. The education index also has a significant negative effect on the marriage rate in Non-OECD countries, but its significance has not been confirmed in OECD countries. The results also show that the unemployment rate of men and the urban population growth in both groups of the countries have significantly negative effect on the marriage rate.
Keywords: Marriage Rate, Human Development, Life Expectancy -
The dynamic correlation between financial crises and declining economic activities progressively mandated analysts to distinguish the creating factors of financial instabilities and study their effects on the real economy. In some years of the last decade, Iran's economy has been encountering, on the one hand, sharp currency fluctuations and banking crises in the financial market sector and on the other hand, negative economic growth in the real sector of the economy. The objective of this study is to investigate the effects of financial stress on macroeconomic variables. The systemic stress index of Iran from (2008: 11 to 2020: 03) has been estimated using the basic portfolio theory. We have used an MSBVAR (Markov-Switching Bayesian Vector Autoregression Models) approach to analyze the effects of the financial stress index innovation on macroeconomic variables, our results show that the effect of financial stress innovation on economic growth, in low financial stress is negative and low, however in high financial stress, the variables reveal a strong negative reaction to financial stress. So the financial stress index can be utilized to gauge the solidness of the financial sector of Iran.Keywords: Basic Portfolio Theory, economic growth, Financial stress, Innovation, MSBVAR Approach, Systemic Stress
-
زنجیره ارزش به مجموعه فعالیت هایی اتلاق می گردد که زنجیروار به هم متصل اند و منجر به خلق محصولی می گردند که برای مصرف کننده با ارزش بوده و برای شرکت سودآوری ایجاد می کند. از این رو، بررسی عوامل موثر بر آن -خاصه در کشورهای درحال توسعه- از اهمیت و ضرورت بالایی برخوردار است. زیرا در بازارهای امروزی، مزیت رقابتی در گرو ارزشی است که سازمان ها به مشتریان خود عرضه می کنند، به نحوی که در آن زمان، این ارزش توسط رقبای بالقوه و بالفعل عرضه نمی شود. تحقیق حاضر با رهیافت داده های تابلویی و استفاده از روش گشتاورهای تعمیم یافته به بررسی تاثیر متقاطع توسعه مالی و راهبردهای نوآوری بر زنجیره ارزش در دو گروه از کشورهای منتخب درحال توسعه و توسعه یافته طی دوره 2019-2015 پرداخته که نتایج نشان داد، راهبرد نوآوری محصول، راهبرد نوآوری فرایند و توسعه مالی بر وسعت زنجیره ارزش در هر دو گروه از کشورهای منتخب تاثیر مثبت و معناداری دارند. اما، ضریب تخمینی راهبردهای نوآوری و ضریب تخمینی توسعه مالی در کشورهای توسعه یافته بزرگتر است. به علاوه، تاثیر متقاطع توسعه مالی و راهبردهای نوآوری محصول و نوآوری فرایند بر وسعت زنجیره ارزش در هر دو گروه از کشورهای منتخب مثبت و معنادار و از اثر انفرادی آنها بزرگتر است.
کلید واژگان: زنجیره ارزش, توسعه مالی, راهبرد نوآوری محصول, راهبرد نوآوری فرایندValue chain refers to a set of activities that are linked together and lead to the creation of products that are valuable to the consumer and create profitability for the company. Therefore, the study of the factors affecting it - especially in developing countries - is of great importance and necessity. Because in today's markets, competitive advantage depends on the value that organizations offer to their customers so at that time, this value is not offered by potential and actual competitors. Therefore, the present study, using the panel data approach and generalized moment method, investigates the cross-sectional effect of financial development and innovation strategies on the value chain in two groups of selected developing and developed countries during the period 2015-2019. The product innovation strategy, the process innovation strategy, and the financial development have a positive and significant effect on the value chain in both groups of selected countries. However, the estimated coefficient of innovation strategies and the estimated coefficient of financial development in developed countries are higher. In addition, the intersection of financial development and product innovation and process innovation strategies on the breadth of the value chain in both groups of selected countries is positive and significant that the estimated coefficient of this effect is greater than the estimated coefficient of their effect.
Keywords: Value Chain, Financial Development, Product Innovation Strategy, Process Innovation Strategy -
ثروت و جایگاه آن در کشورها، همواره مورد توجه بوده است چرا که، به پشتوانه ثروت کشورها تولید صورت می پذیرد و سایر متغیرهای کلان اقتصادی را نیز تحت الشعاع قرار می دهد. یکی از اجزاء ثروت، ثروت مالی است که می تواند الگوی تغییرات متغیرهای اقتصادی را متاثر کند و میزان مصرف، پس انداز، سرمایه گذاری و تولید کشورها را تحت تاثیر قرار دهد و بر درآمد های آینده نیز موثر باشد. بنابراین، هدف مطالعه حاضر بررسی اثر متقابل نوآوری، جهانی شدن و کیفیت نهاد حاکمیت بر ثروت مالی در 48 کشور برتر تولیدکننده علم در جهان طی دوره زمانی 2020-2011 است. به همین منظور مدل پژوهش به روش گشتاورهای تعمیم یافته برآورد گردیده است. نتایج نشان می دهد که اثر کلیه شاخص های نوآوری (نهاد و موسسات، سرمایه انسانی و تحقیقات، زیرساخت، پیچیدگی بازار و پیچیدگی کسب وکار) بر ثروت مالی مثبت و معنی دار است. همچنین، اثر متقابل کلیه شاخص های نوآوری، جهانی شدن و حاکمیت نیز بر ثروت مالی مثبت و معنی دار است. علاوه بر این، اثر متقابل جهانی شدن و حاکمیت نیز با اجزای مولفه های نوآوری بر ثروت مالی مثبت و معنی دار است. لذا توصیه می شود، حاکمیت کشورهای مورد مطالعه با ثروت مالی پایین با بهبود کیفیت حکمرانی و بهره گیری از فرصت های جهانی شدن و بسترسازی بهبود مولفه های نوآوری به افزایش ثروت مالی کمک نماید
کلید واژگان: ثروت مالی, نوآوری, جهانی شدن, حاکمیتWealth and its place in countries has always been considered because it is produced with the support of countries's wealth and overshadows other macroeconomic variables. One of the components of wealth is financial wealth, which can affect the pattern of changes in economic variables and affect the consumption, savings, investment and production of countries, and also affect future incomes. Therefore, the purpose of this study is to investigate the interaction of innovation, globalization and the quality of governance institution on financial wealth in the top 48 science-producing countries in the world during the period 2011-2020. For this purpose, the research model has been estimated using integrated data and generalized torque method. The results show that the effect of all indicators of innovation (institutions, human capital and research, infrastructure, market complexity and business complexity) on financial wealth is positive and significant. Also, the interaction of all indicators of innovation, globalization and governance on financial wealth is positive and significant. In addition, the interaction of globalization and governance with the components of innovation on financial wealth is positive and significant. Therefore, it is recommended that the governments of the studied countries with low financial wealth help to increase financial wealth by improving the quality of governance and taking advantage of globalization opportunities and paving the way for improving the components of innovation.
Keywords: Financial Wealth, Innovation, globalization, Governance -
افزایش ناآرامی های اجتماعی تبعات فراوانی در بعد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دارد. در بعد اقتصادی افزایش این شاخص منجر به افزایش نااطمینانی در بین فعالان اقتصادی شده که به تبع آن کاهش سرمایه گذاری و رشد اقتصادی امر دور از ذهنی نخواهد بود. باید توجه داشت که افزایش ناآرامی اجتماعی از وجوه مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تاثیر می پذیرد. از جمله دلایل افزایش این پدیده در جوامع می توان به نابرابری اشاره کرد. افزایش نابرابری در ابعاد مختلف موجب افزایش تنش بین بخش های مختلف جامعه از سویی و نیز بین دولت و ملت از سوی دیگر می شود. اما اینکه کدام نوع نابرابری اثر بیشتری بر ناآرامی اجتماعی دارد موضوعی است که مورد توجه مطالعات صورت گرفته در این حوزه نبوده است. از این روی، در این مطالعه تاثیر انواع نابرابری (ثروت، درآمد و جنسیت) بر شاخص ناآرامی اجتماعی در کشورهای منتخب خاورمیانه در دوره 1995-2021 با استفاده از روش حداقل مربعات پویا (DOLS) مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد در دوره مورد بررسی ضرایب تخمینی متغیرهای نابرابری درآمد، نابرابری ثروت و تورم، منفی و ضریب تخمینی متغیر تولید ناخالص داخلی سرانه، مثبت بوده است. همچنین ضریب تخمینی متغیر سهم درآمد زنان (کاهش نابرابری جنسیتی)، منفی بوده است.
کلید واژگان: ناآرامی اجتماعی, نابرابری درآمدی, نابرابری جنسیتی, تولیدناخالص داخلی, تورمEconomically, the rise in this indicator leads to increased uncertainty among economic actors, resulting in reduced investment and economic growth becoming a distant possibility. Given this issue, examining the factors influencing this phenomenon will play a crucial role in its control. It should be noted that the increase in social unrest is influenced by various cultural, social, political, and economic factors. One of the reasons for the rise of this phenomenon in societies is inequality. Increasing inequality in various dimensions leads to increased tension between different segments of society on the one hand, and between the government and the people on the other. However, which type of inequality has a greater impact on social unrest is a subject that has not received much attention in studies conducted in this field. Therefore, this study investigates the impact of different types of inequality (wealth, income, and gender) on the social unrest index in selected Middle Eastern countries during the period from 1995 to 2021, using the Dynamic Ordinary Least Squares (DOLS) method. The results indicate that during the studied period, the estimated coefficients of income inequality, wealth inequality, and inflation are negative, while the estimated coefficient of per capita Gross Domestic Product (GDP) is positive. Additionally, the estimated coefficient of the women's income share variable (reduction in gender inequality) is negative.
Keywords: Social Unrest, Income Inequality, Gender Inequality, GDP, Inflation -
کارایی بازار ارز به سبب اهمیت نقش نرخ ارز در ایجاد تعادل بخش داخلی و خارجی اقتصاد بسیار حائزاهمیت است. در سال های اخیر، بازار ارز ایران با تحولات و تلاطم های متعددی روبه رو بوده که کارایی آن را از خود متاثر کرده است. داده های سری زمانی ماهیانه نرخ های ارز غیررسمی دلار، یورو، یوآن در بازه زمانی 1400-1380 موید این امر است؛ به ویژه آنکه بازار مبادلات پولی بین المللی ایران از سال 1396 تاکنون شاهد جایگزینی تدریجی یوآن چین با 2 ارز کلیدی دلار و یورو بوده است. یافته های حاصل از آزمون های دیکی فولر تعمیم یافته (ADF)، فیلیپس پرون (PP) و (KPSS) نشان دهنده شکل ضعیف کارایی بازار ارز دلار، یورو و یوآن بوده است؛ بنابراین بازار ارز همچنان متاثر از حملات سفته بازی است. آزمون های هم انباشتگی جوهانسن و علیت گرنجر نیز نبود کارایی نیمه قوی بازار هر 3 ارز مذکور را تایید می کند.کلید واژگان: بازار ارز, گام تصادفی, کارایی ضعیف, کارایی نیمه قویThe efficiency of the foreign exchange market is crucial because exchange rates play a vital role in balancing a nation's internal and external economies. Iran's foreign exchange market has undergone significant developments and fluctuations in recent years, impacting its efficiency. This is evident in the monthly time series data for the unofficial exchange rates of the dollar, euro, and yuan from 2001 to 2021. An interesting trend has emerged since 2017: the Chinese yuan appears to be gradually replacing the dollar and euro as the primary trading currency in Iran's international market. Statistical tests, including the Augmented Dickey-Fuller (ADF), Phillips-Peron (PP), and KPSS tests, indicate weak-form efficiency in the markets for all three currencies (dollar, euro, and yuan). This suggests that these markets remain vulnerable to speculative attacks. Furthermore, Johansen's cointegration and Granger's causality tests reveal an absence of semi-strong efficiency in all three markets. This implies that past price information alone is insufficient to predict future exchange rates. The research findings suggest that choosing the yuan as an alternative currency has had a somewhat positive impact on improving the efficiency of the Iranian currency market.Keywords: Exchange Market, Random Walk, Weak Efficiency, Semi-Strong Efficiency
-
صنعت گردشگری یکی از پایه های اصلی اقتصاد کشورهای توسعه یافته است که در دستیابی آن ها به رشد اقتصادی بالاتر و ایجاد اشتغال بیشتر نقش مهمی ایفا کرد ه است. از سویی، افزایش خوشبختی مردمان کشور میزبان و تقویت روحیه کارآفرینانه در آن ها می تواند به درک بهتر فرصت های کسب وکار و پذیرایی مناسب از گردشگران بین المللی و ایجاد سفر خاطره انگیز برای آن ها کمک کند و جذابیت آن کشور به مثابه مقصد گردشگری را نزد گردشگران بین المللی بیفزاید. در این خصوص، تحقیق حاضر به بررسی تاثیر شاخص های نه گانه خوشبختی موسسه لگاتوم در صنعت گردشگری بین المللی در کشورهای منتخب منطقه منا (شمال افریقا و خاورمیانه) می پردازد که اغلب از اقتصاد تک محصولی رنج می برند و توسعه گردشگری بین المللی می تواند آن ها را در رهایی از این وضعیت و دستیابی به توسعه اقتصادی متوازن یاری رساند. برای این منظور، مدل تحقیق با استفاده از رهیافت داده های تابلویی و به روش گشتاورهای تعمیم یافته برای دوره زمانی 2007-2018 برآورد شد که نتایج نشان داد کلیه شاخص های خوشبختی شامل کارآفرینی و فرصت، اقتصاد، حکمرانی، آموزش، سلامت، ایمنی و امنیت، آزادی های فردی، سرمایه اجتماعی و محیط زیست با ضرایب متفاوت و در سطوح اطمینان گوناگون در توسعه گردشگری بین المللی در کشورهای منتخب منطقه منا تاثیر مثبت و معناداری دارند. البته، ضریب تخمینی شاخص ایمنی و امنیت از دیگر شاخص ها بزرگ تر و ضریب تخمینی آموزش از دیگر شاخص ها کوچک تر بوده است.کلید واژگان: گردشگری بین المللی, خوشبختی, کارآفرینی و فرصتThe tourism industry is one of the main pillars of the economy of developed countries, which has played an important role in achieving higher economic growth and creating more employment. On the other hand, increasing the happiness of the people of the host country and strengthening the entrepreneurial spirit in them can help to better understand business opportunities and the proper reception of international tourists and create a memorable trip for them and the attractiveness of that country as Increase the tourist destination for international tourists. In this regard, the present study examines the effect of the nine indicators of happiness of the Legatum Institute on the international tourism industry in selected countries of the Mena region (North Africa and the Middle East) that often suffer from a single product economy and the development of tourism between The international community can help them get out of this situation and achieve balanced economic development. For this purpose, the research model was estimated using the panel data approach and the generalized method of moments (GMM) for the period 2007-2018, which showed that all indicators of happiness, including entrepreneurship and opportunity, economy, governance, education, Health, safety and security, personal freedom, social capital and environment with different coefficients and at different levels of confidence have a positive and significant effect on the development of international tourism in selected countries of the Mena region. Of course, the estimated coefficient of safety and security index was higher than other indicators and the estimated coefficient of education was smaller than other indicatorsKeywords: International Tourism, Happiness, Entrepreneurship, Opportunity
-
گذار از اقتصاد نفتی سال ها است که اولویت اصلی سیاستگذاری کشورهای درحال توسعه صادرکننده نفت جهت نیل به رشد و توسعه متوازن محسوب میشود. از سویی، شواهد تجربی نشان می دهد این کشورها از نیمی از سرمایه انسانی خود بهره چندانی نمیبرند و شاخص های توسعه انسانی زنان در این کشورها وضعیت مطلوبی ندارد. بنابراین، هدف این مطالعه شناسایی اثرات شاخص توسعه زنان بر عدم وابستگی اقتصاد کشورها به رانت نفتی است از این روتحقیق حاضر با رهیافت داده های تابلویی و به روش گشتاورهای تعمیم یافته به بررسی تاثیر شاخصهای توسعه زنان بر رانت نفتی در 17 کشوردرحال توسعه صادرکننده نفت طی دوره 2018-2011 پرداخته و نتایج نشان داد، ضریب اثرگذاری توسعه شاخص های زنان شامل کارآفرینی زنان، مشارکت سیاسی زنان، آموزش زنان وبهداشت زنان بر رانت نفتی در کشورهای منتخب منفی و معنادار شده ودر این بین، اثر تخمینی توسعه آموزش زنان از سایر شاخص ها بزرگتر بوده است. همچنین، دیگر نتایج تخمینی نشان داد شاخص های حکمرانی خوب، توسعه فناوری و توسعه مالی بر رانت نفتی تاثیر منفی و معناداری داشته اند. نتایج بصورت کلی نشاندهنده این واقعیت است که با اهمیت به زنان به عنوان نیمی از جمعیت فعال و افزایش بهره وری ناشی از فعالیت آنها، تولید در بخش های دانش بنیان و غیرنفتی افزایش پیداکند.طبقه بندی JEL:E23، J16، I14، I24کلید واژگان: رانت نفتی, کارآفرینی زنان, مشارکت سیاسی زنان, آموزش زنان, بهداشت زنانIn most developingcountries that export oil and have weak institutional quality,oil plays a hindering role in their economic growth and development.Therefore,these countries prioritize enhancing the value of their oil products and diversifying their offerings to gain a competitive edge in the global markets and achieve sustained economic growth and development.Numerous other research articlesexamining economic growth have reached the consensus that empowering women,who comprise half of a country's human resources,yields beneficial outcomes inshaping the planning of the development process and its effectiveness.Additionally, achieving balanced growth and sustainable development is akey objective that involves adopting a positive and equitable approach towards addressing women's issues and empowering them to assume diverseroles in the developmentprocess (Khosravi etal.,2011:125).However,it appears that the impact of key measures of women's progress on the shift from an oil-based economy has not been examined using actual evidence from developing nationsthat export oil, particularly Iran.The significance ofwomen in a country's economy lies inthefact thatthey constitute half of the population and have the potential toliberate oil-exporting economies from reliance on oil revenue whilemitigating potential adverse effects ofoil income.Consequently, this study aims tofill this research gap by investigating the subject using data from17chosen developing oil-exporting countries,for which the required data was available between2011and2018.Keywords: Oil Economics, Women Entrepreneurship, Women's Political Participation, Women's Education, Women's Health JEL Classification: E23, J16, I14, I24
-
فقر در طول تاریخ بشری یکی از پدیده های نامطلوب اقتصادی و اجتماعی جوامع مختلف به شمار رفته است و هم اکنون به عنوان یکی از معضلات بزرگ جامعه جهانی شناخته می شود و تلاش برای کاهش آن به یکی از اهداف مهم کشورهای جهان تبدیل شده است. در این میان جهانی شدن و نوآوری از ابزار هایی هستند که می توانند بر فقر اثرگذار بوده و موجب کاهش آن شود. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی اثر متقابل جهانی شدن و نوآوری بر فقر در کشورهای منتخب تولیدکننده علم با درآمد سرانه بالای 20 هزار دلار و پایین 20 هزار دلار طی بازه زمانی 2019-2011 با استفاده از تکنیک های پانل دیتا و روش گشتاور تعمیم یافته است. نتایج پژوهش حاکی از اثرگذاری منفی و معنادار اثر متقابل ابعاد جهانی شدن و نوآوری بر فقر در هر دو گروه از کشورهای منتخب طی دوره مورد مطالعه است. علاوه بر آن تاثیر متغیرهای کنترلی فلاکت و نابرابری بر فقر در هر دو گروه از کشورهای منتخب مثبت و معنادار است.
کلید واژگان: فقر, جهانی شدن, نوآوریThe Interaction of Globalization and Innovation on Poverty Abstract :Throughout human history, poverty has been considered one of the undesirable economic and social phenomena of different societies, and it is now recognized as one of the major problems of the world community, and efforts to reduce it have become one of the important goals of the countries of the world . has been Meanwhile, globalization and innovation are tools that can affect poverty and reduce it . Therefore, the purpose of the present study is to investigate the mutual effect of globalization and innovation on poverty in selected science - producing countries with per capita income above 20 thousand dollars and below 20 thousand dollars during the period of 2011 - 2019 using panel data techniques and the generalized method of moments ( GMM ) . The research results indicate a negative and significant effect of the mutual effect of globalization and innovation dimensions on poverty in both groups of selected countries during the study period . In addition, the effect of control variables of misery and inequality on poverty in both groups of selected countries is positive and significant . Keywords : Poverty , Globalization , Innovation .
Keywords: Poverty, Globalization, Innovation -
بی شک یکی از راه های تحقق اقتصاد دانش بنیان، ارتقاء بهره وری کل عوامل از طریق گسترش فعالیت های نوآورانه و جذب سرریز دانش نهفته در فناوری های وارداتی است. آنچه این فرآیند را تسهیل می کند، کیفیت نهادی مناسب و استفاده هدفمند از ظرفیت جهانی شدن در ابعاد مختلف است. در این راستا، پژوهش حاضر با رویکرد داده های تابلویی و روش گشتاورهای تعمیم یافته (GMM) به بررسی تاثیر متقابل جهانی شدن و نوآوری بر بهره وری کل عوامل در دو گروه از کشورهای منتخب تولیدکننده علم با درآمدسرانه بالای 20 هزار دلار و کشورهای منتخب تولیدکننده علم با درآمدسرانه پایین 20 هزار دلار، طی دوره 2019-2011 پرداخته است. نتایج بیانگر تاثیر مثبت و معنی داری اثر متقابل جهانی شدن و نوآوری با ضرایب تخمینی متفاوت بر بهره وری کل عوامل در هر دو گروه از کشورهای منتخب است. ضرایب تخمینی متغیرهای کنترل مشوق های اقتصادی و رژیم نهادی و آموزش و توسعه منابع انسانی در هر دو گروه از کشورهای منتخب مثبت و معنی دار است، در حالی که ضریب تخمینی متغیر کنترل آزادی اقتصادی در کشورهای با درآمدسرانه بالا، مثبت و در کشورهای با درآمدسرانه پایین، منفی و معنی دار است. بنابر یافته های پژوهش می توان گفت، جهانی شدن به خودی خود نمی تواند عامل ارتقاء بهره وری عوامل محسوب شود. بلکه بهره گیری هدفمند از ظرفیت سرمایه انسانی در بستر کیفیت نهادی مناسب می تواند موجب بهره مندی از مزایای مثبت جهانی شدن و آزادی اقتصادی در جهت ارتقاء بهره وری کل عوامل شود.
کلید واژگان: بهره وری کل عوامل, نوآوری, جهانی شدن اجتماعی, جهانی شدن اقتصادی, جهانی شدن سیاسیUndoubtedly, one of the ways to realize the knowledge-based economy is to improve the Total Factors Productivity through the expansion of innovative activities and the absorption of the hidden knowledge in imported technologies. What facilitates this process is the appropriate institutional quality and the targeted use of globalization capacity in different dimensions. In this regard, this research, with the approach of panel data and the Method of Generalized Moments (GMM), investigates the mutual effect of globalization and innovation on the productivity of the total factors in two groups of selected science-producing countries with per capita income above 20 thousand dollars and selected countries Science producer with low per capita income paid $20,000 during 2011-2019 period. The results show that the mutual influence of globalization and innovation have had a positive and significant effect on the productivity of the total factors in both groups of selected countries with different estimated coefficients. The same is the case with the effect of the control variables of economic incentives and institutional regime and training and development of human resources, while control variable of economic freedom has a positive and significant effect on the total factor productivity index in selected science producing countries with high per capita income and in selected science producing countries with low per capita income. According to the findings of the research, it can be said that globalization by itself cannot be considered as a factor in improving the productivity of factors. Rather, the targeted use of human capital capacity in the context of appropriate institutional quality can benefit from the positive benefits of globalization and economic freedom in order to improve the productivity of all factors.
Keywords: Total Factor Productivity, Innovation, Economic Globalization, Social Globalization, Political Globalization -
پیچیدگی اقتصادی نشان دهنده میزان دانش مولد در درون یک کشور و توانایی استفاده از آن در جهت تولید کالاهایی با تنوع بیشتر و فراگیری کمتر است که در نهایت موجب افزایش رقابت پذیری ملی در عرصه جهانی و تسهیل و تسریع فرایند نیل به رشد و توسعه اقتصادی می شود. بنابراین، بررسی عوامل موثر بر آن -خاصه در کشورهای درحال توسعه- از اهمیت بالایی برخوردار است. در این راستا، تحقیق حاضر با رهیافت داده های تابلویی و استفاده از روش گشتاورهای تعمیم یافته به تعیین تاثیر تعاملی کارآفرینی و توسعه مالی بر پیچیدگی اقتصادی در دو گروه از کشورهای منتخب درحال توسعه اسلامی و توسعه یافته طی دوره 2019-2014 پرداخته است. نتایج برآوردی نشان داد، ابعاد کارآفرینی شامل گرایش، توانایی و اشتیاق کارآفرینانه و همچنین، توسعه مالی بر پیچیدگی اقتصادی در هر دو گروه از کشورهای منتخب تاثیر مثبت و معناداری دارد. اما، ضریب تخمینی این متغیرهای برای کشورهای درحال توسعه بزرگتر است. به علاوه، ابعاد سه گانه کارآفرینی و توسعه مالی بر پیچیدگی اقتصادی در هر دو گروه از کشورهای منتخب تاثیر تعاملی مثبت و معناداری دارند. در نهایت این که تاثیر متغیرهای کنترلی فراوانی منابع طبیعی و حقوق مالکیت فکری بر پیچیدگی اقتصادی در هر دو گروه از کشورهای منتخب به ترتیب منفی و معنادار و مثبت و معنادار است.
کلید واژگان: پیچیدگی اقتصادی, کارآفرینی, توسعه مالی, فراوانی منابع طبیعی, حقوق مالکیت فکریEconomic complexity indicates the amount of productive knowledge within a country and the ability to use that knowledge to produce goods with more diversity and less ubiquity, which ultimately increases national competitiveness in the global arena and accelerates the process of achieving economic growth and development. Therefore, determining the factors affecting it - especially in developing countries - is of great importance. In this regard, the present study, by approaching panel data and using the generalized moment method, has determined the interactive effect of entrepreneurship and financial development on economic complexity in two groups of developing and developed selected countries during the period 2014-2019. Estimated results showed that the dimensions of entrepreneurship, including attitudes, abilities & aspirations of entrepreneurial, as well as financial development have a positive and significant effect on economic complexity in both groups of selected countries. However, the estimated coefficient of these variables is larger for developing countries. In addition, the three dimensions of entrepreneurship and financial development have a positive and significant interactive effect on economic complexity in both groups of selected countries. Finally, the effect of the control variables of natural resource abundance and intellectual property rights on economic complexity in both groups of selected countries respectively are negative and significant and positive and significant.
Keywords: Economic Complexity, entrepreneurship, Financial Development -
با مطالعه بحران ها و استرس های مالی در سال های اخیر به خصوص در کشور ایران، انتشار و انتقال سریع آن به اقتصاد می توان دریافت که آثار استرس مالی بر متغیرهای کلان در حوزه اقتصاد دانش بنیان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. یکی از مولفه های مهم اقتصاد دانش بنیان شاخص پیچیدگی های اقتصادی است از این رو هدف این پژوهش برآورد واکنش متغیرهای کلان مرتبط با حوزه اقتصاد دانش (شاخص پیچیدگی اقتصادی) در مواجه با شوک های استرس مالی در کشور ایران است. برای دستیابی به این هدف اثرات شوک های استرس مالی سیستمیک بر پیچیدگی های اقتصادی و تعیین کننده های آن از جمله سرمایه گذاری مستقیم خارجی مورد بررسی طی دوره 1399-1387 به کمک رویکرد بیزین خودرگرسیون مورد سنجش قرار می گیرد. نتایج پژوهش نشان می دهد متغیرهای مورد بررسی از جمله پیچیدگی های اقتصادی و سرمایه گذاری مستقیم خارجی در بلندمدت به شوک های استرس مالی واکنش منفی نشان می دهند و واکنش آن ها در طول زمان میرا می شود.
کلید واژگان: استرس مالی, اقتصاد دانش بنیان, شاخص پیچیدگی اقتصادی, رویکرد بیزینBy studying financial crises and stress in recent years, especially in Iran, and its rapid spread and transfer to the economy, it can be seen that the effects of financial stress on macro variables in the field of knowledge-based economy have been given less attention. Therefore, the aim of this research is to estimate the response of macro variables related to the field of the knowledge economy (economic complexity index) in the face of financial stress shocks in Iran. In order to achieve this goal, the effects of systemic financial stress shocks on economic complexity and its determinants, including foreign direct investment, are evaluated during the period of 2017-2018 with the help of the Bayesian autoregression approach. The results of the study show It shows that the investigated variables, including economic complexity and foreign direct investment, react negatively to financial stress shocks in the long term, and their reaction is dampened over time.
Keywords: Financial Stress, Knowledge-based economy, Economic Complexity Index, Bayesian Approach -
امروزه به سبب نقش آفرینی برندها در دسته دارایی های نامشهود این مولفه از تبعات اقتصادی حایز اهمیتی برخوردار است و به تعبیری سلاح رقابتی کشورها جهت تحقق اهداف آن ها به شمار می آید که سبب ترغیب افکار اقتصادی جوامع به سمت این نوع از دارایی گشته است؛ بنابراین، با توجه به خلاهای مطالعاتی موجود در این زمینه بررسی عوامل اثرگذار بر برند کشورها ضروری به نظر می رسد. ازاین رو، تحقیق حاضر بر آن است تاثیر شاخص های نوآوری را بر برند 44 کشور منتخب در دو گروه کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه طی دوره 2018-2011 با استفاده از داده های تابلویی و به روش گشتاورهای تعمیم یافته بررسی نماید. نتایج گویای آن است که تاثیر متغیرهای مستقل موردمطالعه ازجمله نهاد و موسسات، زیرساخت، سرمایه انسانی و تحقیقات، پیچیدگی بازار و پیچیدگی کسب وکار بر ارزش برند در هر دو گروه از کشورها با ضرایب تخمینی متفاوت معنادار است
کلید واژگان: برند, نوآوری, دارایی نامشهودToday, due to the role of brands in the category of intangible assets, this component has important economic consequences and in other words, it is a competitive weapon of countries to achieve their goals, which has encouraged the economic thoughts of societies toward this type of assets. Because of this, due to the study gaps in this field, it seems necessary to study the factors affecting the brand of countries. Therefore, the present study intends to investigate the impact of innovation indicators on the brands of 44 selected countries in the two groups of developed and developing countries during the period of 2011-2018 using panel data and generalized torque method. The results show that the impact of the independent variables such as institutions, infrastructure, human capital and research, market complexity and business complexity on brand value in both groups of countries with different estimated coefficients is significant
Keywords: Brand, Innovation, Intangible Assets -
زمینه و هدف
بررسی ثروت کشورها فرصتی را فراهم می آورد تا ظرفیت ها و منابع انباشته آشکار شود و پتانسیل واقعی کشورها و مسیر توسعه پایدار آن ها نمایان شود؛ زیرا سطح رفاه جوامع را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. با این حال، در برخی کشورها رشد ثروت ناامیدکننده و ناسازگار با ظرفیت های موجود در آن ها است. از سوی دیگر، در زمان کنونی ثروت آفرینی در دنیای امروز از طریق دانش، تخصص و نوآوری نقشی به غایت کلیدی دارد و نیازمند توجه فراوان است؛ بنابراین، بررسی دلایل شکاف بین کشورهای برخوردار و کم بهره از ثروت ضروری به نظر می رسد.
روش شناسی:
پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ نحوه گردآوری داده ها تحلیلی- توصیفی است و ارتباط متغیرها با استفاده از آمارهای ثانویه بررسی شده است. به همین منظور، جامعه آماری پژوهش شامل 50 کشور برتر تولیدکننده علم بر اساس گزارش سال 2021 نظام رتبه بندی سایماگو است که در این میان 48 کشور به عنوان نمونه آماری انتخاب شده است. هدف پژوهش بررسی تاثیر شاخص های نوآوری را بر ثروت 48 کشور منتخب تولیدکننده علم طی دوره زمانی 2020-2011 با استفاده از رهیافت داده های تابلویی و به روش گشتاورهای تعمیم یافته و با استفاده از نرم افزار ایویوز است.
یافته هانتایج بیانگر آن بود که تاثیر متغیرهای مستقل مورد مطالعه ازجمله نهاد و موسسات، زیرساخت، سرمایه انسانی و تحقیقات، پیچیدگی بازار و پیچیدگی کسب وکار بر ثروت به ازای هر بزرگ سال به عنوان متغیر وابسته مثبت و معنادار است. همچنین، تاثیر متغیر کنترلی شاخص جهانی شدن نیز بر ثروت کشورهای موردمطالعه مثبت و معنادار است.
نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش مشخص شد که در واکنش به پویایی ثروت کشورها، نوآوری کلید تبدیل دانش به ثروت است.
کلید واژگان: نهاد و موسسات, زیرساخت, سرمایه انسانی و تحقیقات, نوآوری, ثروتBackground & PurposeExamining the wealth of countries provides an opportunity to reveal the accumulated capacities and resources and reveal the real potential of countries and their sustainable development path; Because it strongly affects the welfare level of societies. However, in some countries, the growth of wealth is disappointing and inconsistent with their existing capacities. On the other hand, in the present time, wealth creation in today's world through knowledge, expertise and innovation has a very key role and needs a lot of attention; Therefore, it seems necessary to investigate the reasons for the gap between rich and poor countries.
MethodologyThe current research is applied in terms of its purpose and analytical-descriptive in terms of data collection, and the relationship between the variables has been investigated using secondary statistics. For this purpose, the statistical population of the research includes the top 50 science-producing countries based on the 2021 report of the Cymago ranking system, among which 48 countries have been selected as a statistical sample. The purpose of the research is to investigate the impact of innovation indicators on the wealth of 48 selected science-producing countries during the period The time period is 2011-2020 using panel data approach and the method of generalized moments and using Eviews software.
FindingsThe current research aims to investigate the impact of innovation indicators on the wealth of 48 selected science-producing countries, which were selected according to the Scimago ranking system, during the period of 2011-2020, using secondary data and the panel data approach, and by the method of generalized moments.
ConclusionBased on the findings of the research, it was found that in response to the dynamics of countries' wealth, innovation is the key to turning knowledge into wealth.
Keywords: Institutions, infrastructure, Human Capital, Research, Innovation, wealth -
از مهم ترین تحولات مهاجرتی در کشورهای در حال توسعه، افزایش نقش زنان در جریان مهاجرت های مستقل آنان به کشورهای توسعه یافته است. با توجه به اینکه مهاجرت بی رویه زنان به عنوان نیمی از سرمایه های انسانی کشورهای در حال توسعه می تواند بر فرآیند نیل به توسعه آن ها اثر منفی بگذارد، ضرورت دارد عوامل موثر بر این پدیده، شناسایی تا امکان سیاست گذاری مناسب در این خصوص فراهم شود. در تحقیق حاضر با استفاده از داده های تجربی 28 کشور در حال توسعه و به روش گشتاورهای تعمیم یافته، تاثیر تعاملی جهانی شدن و کارآفرینی بر مهاجرت بین المللی زنان در کشورهای منتخب طی دوره 2020-2011 را بررسی و نتایج نشان داد که جهانی شدن اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بر مهاجرت بین المللی زنان تاثیر مثبت و معناداروکارآفرینی تاثیر منفی و معناداری دارد. علاوه بر این، جهانی شدن اثر منفی کارآفرینی را تعدیل می کند. به عبارت بهتر با کاهش مرزبندی های جغرافیایی زنان تمایل بیشتری به کارآفرینی و کسب تجربیات شغلی جدید در مکانی متفاوت از کشور خود دارند. هر چند افزایش میزان تحصیلات زنان و شاخص فلاکت نیز بر مهاجرت بین المللی آنان تاثیر مثبت و معنادار را نشان می دهد، اما بهبود شاخص برابری جنسیتی و آزادی های فردی در کشور بر روند مهاجرت تاثیر منفی و معناداری دارد. از این رو، شایسته است در سیاست های کلان با ارتقای شاخص های برابری جنسیتی، بازنگری قوانین و مقررات فضای کسب و کار زنان، فراهم سازی و حمایت کارآفرینی برای حضور در بازار کار و فعالیت های اقتصادی در مسیر توسعه کشور و خلق و تربیت نسلی پیشرو در علوم و فنون برتر گام برداشت.کلید واژگان: زنان, مهاجرت بین المللی, جهانی شدن, کارآفرینیMigration is a global phenomenon that is driven by a variety of reasons, which can be categorized as push and pull factors. Push factors refer to negative circumstances that compel individuals to leave their country of origin and seek a better life elsewhere. In contrast, pull factors are positive conditions that attract individuals to a particular destination. These may include better job opportunities, greater security, better healthcare, and improved educational opportunities. It is important to note that the push and pull factors that influence migration can vary depending on an individual’s characteristics.In recent decades, one of the most significant developments in migration in developing countries has been the increasing participation of women in migration flows, including their growing independent migration to developed countries. Women represent a significant portion of human capital in these communities, so their involuntary migration can have negative impacts on the development process. It is thus crucial to identify and understand the underlying factors of women’s migration, which can inform appropriate policies to address the issue. The present study used experimental data from 28 developing countries and the generalized method of moments (GMM) to examine the interactive effect of globalization and entrepreneurship on women’s international migration during 2011–2020. The results indicated that improving women’s entrepreneurial conditions has a significantly negative impact on international migration, while increasing the level of education and poverty index can have a significantly positive impact. However, the social, political, and economic aspects of globalization moderate the negative effect of entrepreneurship on women’s international migration. In other words, with the reduction of barriers and geographical boundaries, women are more willing to engage in entrepreneurship and gain new job experiences in a different country. Moreover, improving the index of gender equality and individual freedoms in the country can have a significantly negative effect on the process of international migration of women. Policymakers can reduce migration by improving gender equality and individual freedoms, revising laws and regulations related to women’s business space, and supporting entrepreneurship.IntroductionIt is crucial to understand the gender complexities surrounding women’s international migration to maximize the benefits of migration for women— who constitute half of the migrant population—and to minimize its socio-economic costs for them, their families, and their countries of origin. This understanding can also help prevent negative consequences in immigration destinations. Women often migrate internationally to escape social restrictions or to improve their families’ living conditions and provide a better prospect for their children. However, excessive migration, especially among young women with high education and skills who are in their reproductive age, can have dangerous consequences, such as exacerbating the demographic crisis, destabilizing the family foundation, and reducing economic growth at the national level.The history of independent international migration of women, separate from men and families, only dates back to the last few decades. Therefore, a comprehensive understanding of the reasons behind this phenomenon requires consideration of the new and emerging variables affecting human society and women’s lives. One such variable is globalization, which eliminates geographical borders and allows for the free flow of ideas, goods, services, and capital.In addition to eliminating geographical borders, globalization has facilitated the movement of people and labor between different countries, which has also affected women’s international migration. In addition to eliminating geographical borders, globalization has facilitated the movement of people and labor between different countries, which has also affected women’s international migration. Furthermore, the growth of women’s economic participation and entrepreneurship has increased their material independence, which has influenced their international migration. Finally, increasing the degree of social, economic, and political globalization of countries by providing the ground for women’s entrepreneurship can also affect their international migration.The structural approach emphasizes that women’s migration is influenced by a variety of factors, each with varying degrees of effectiveness. Moreover, the economic, social, and political structures of the host society play a significant role in women’s decision-making regarding international migration. Women’s income and financial independence are crucial factors in their decision to migrate, which is directly influenced by women’s entrepreneurship. In fact, entrepreneurial power enables women to take advantage of opportunities in different parts of the world. Entrepreneurship is the basic driver of social health and wealth and a powerful engine of economic growth that promotes the necessity of innovation. Entrepreneurship is not only necessary to take advantage of new opportunities, improve productivity, and create employment but also to address some of the biggest challenges of society (Women’s Entrepreneurship Report, 2021). Innovative women entrepreneurs bring new solutions to the market with new sources of value that are not provided by competitors. International entrepreneurs outside their national borders also contribute to the global competitiveness of their country’s economy.Materials and MethodsThe study used multivariate regression analysis, a panel data approach, the generalized method of moments (GMM), and Stata software to estimate the interactive effect of globalization and entrepreneurship on women’s international migration. The statistical population of the study consisted of 28 developing countries used as the study sample. The model included the women’s international migration index as the dependent variable, while social, political, and economic globalization, women’s education, economic misery index, gender equality, and individual freedoms were considered as explanatory variables and effective factors of women’s migration.Results and DiscussionThe research model utilized in this study is a panel data type, which provides a more efficient estimation by limiting the problem of heterogeneity of variance, reducing collinearity between variables, and increasing the degree of freedom compared to cross-sectional data and time series (Baltaji, 2005). In addition, the present research model can be considered as dynamic according to De Brau (2019) and Sultana and Fatima (2017), where the dependent variable intercept appears as an explanatory variable on the right side of the equation. The mathematical expression of the model is as follows: The dependent variable of the model is International Migration of Women (MWit), and the explanatory variables include social (SGit), political (PGit), and economic (EGit) globalization, Women’s Entrepreneurship (WENTit), Women’s Education (WEDUit), Economic Misery index (EMit), Gender Equality (GEit), and Personal Freedoms (PFit).This research used a dynamic panel data model in which the dependent variable appears as an explanatory variable with an interval on the right side, a correlation is created between the disturbance component and the mentioned variable, and the estimation results are skewed. Therefore, the GMM was used to estimate the variables. This method does not require detailed information on the distribution of disturbance sentences, based on the assumption that the disturbance sentences in equations with a set of instrumental variables are not correlated. Two tests were conducted to ensure the suitability of GMM for model estimation. The Sargan test was used to test the validity of instrumental variables. A Sargan statistical probability value greater than 5% indicates the non-correlation of the instruments with the disturbance components, and hence, the instruments used in the estimation are valid. Second, the first-order AR(1) and second-order AR(2) residual correlation tests were employed. The results indicated that there is first-order serial correlation in all cases of estimation of disturbance sentences, but there is not second-order serial correlation or clear distortion. Table 1. Estimation results of the research modelSecond StateFirst StateDependent variable: International migration of woment StatisticCoefficientt StatisticCoefficientExplanatory Variables▼6/0060/1876/0430/192LnIMW (-1)------3/4610/158LnSG------2/4120/035LnPG------3/9560/163LnEG-------4/208-0/179LnWENT3/7180/102------LnSG*WENT2/2560/061------LnPG*WENT3/4800/147------LnEG*WENT3/1140/2243/1650/231LnWEDU2/0170/0612/0260/058LnEM-5/512-0/346-5/387-0/351LnGE-4/968-0/186-4/914-0/190LnPF0/6126/1750/6086/03Sargan test statistic0/0000/0530/0000/057AR(1)0/7030/310/6910/30AR(2)228228Number of obs88Number of group2828Obs per groupConclusionAs economic, social, and political globalization increased in selected countries, so did the migration of women. The dissolution of geographical borders, the inability of developing economies to compete with developed counterparts, the disappearance of subcultures, and the familiarity of women with the culture and language of the destination countries all contributed to the increase in women’s international migration. Moreover, extroversion in foreign policy and the conclusion of understandings and bilateral/multilateral agreements of regional and international organizations for regular, easy, quick, and low-cost legal migration procedures also play a role in this context. The increasing trend of migration of skilled and expert women from developing countries to developed countries often results in improved employment opportunities, greater material benefits, and higher social status for these women.The establishment of entrepreneurship as a viable career path for women, along with equal business opportunities as men, and the ability to implement women’s creative plans and ideas in developing countries, could lead to their strong presence as valuable members of society. This, in turn, would strengthen women’s self-confidence and motivation to migrate, while also reducing the push factors for emigration.Gender equality in the home country can increase women’s hope of achieving a better life and reduce their desire to migrate abroad. In addition, individual freedoms in the home country can strengthen women’s desire to stay and work towards achieving greater freedom and a more liberal culture that aligns with their desires and aspirations. Improving the educational system, such as a one percent increase in enrollment in the third middle school, is an important factor in promoting social mobility for women since it provides opportunities for the development of individual talents, higher income, better social status, and improved living conditions, which can encourage women to migrate. Other factors leading to an increase in women’s migration include the decline in economic performance, economic difficulties, and a rise in the misery index in the home country, along with the expectation of a better situation in destination countries.The interactive effect of globalization and entrepreneurial environment on women’s international migration in the selected countries was found to be significantly positive. However, the lack of positive and constructive effects of social, political, and economic globalization on women’s entrepreneurship has moderated the reducing effect of entrepreneurship on international migration. Globalization has actually made it more likely for women entrepreneurs to seek business opportunities abroad, thus increasing their migration.Keywords: women, International Migration, Globalization, Entrepreneurship
-
بررسی سیر اندیشه اقتصادی در ایران موضوع مهمی است که تاکنون مورد غفلت قرار گرفته است. این بررسی از آن روی دارای اهمیت است که پرداختن به آن میتواند میزان درک اقتصاددانان امروز از مناسبات دنیای جدید را روشن سازد. به منظور برداشتن گامی در این مسیر، پژوهش پیش روی به بررسی اندیشه اقتصادی میرزا آقاخان پرداخته است. کتاب «تکوین و تشریع» به لحاظ کوشش نویسنده آن در تبیین رویکرد روششناختی برای درک پدیده های جهان به طور اعم و مناسبات اقتصادی به طور اخص متفاوت از دیگر آثار منتشرشده در دوره مشروطه است. میرزا آقاخان در این اثر کوشیده است با استخراج برخی اصول، مناسبات اقتصادی در جامعه را توضیح دهد. در این مطالعه به منظور دستیابی به این هدف و نیز به جهت هماهنگی بیشتر با روش مورد اشاره، میرزا آقاخان در «تکوین و تشریع»، از روش میزس که بسط روش مورد استفاده اقتصاددانان قرن هجده و نوزده میلادی است، استفاده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر آن است که باوجود کوشش میرزا آقاخان، اندیشه او نتوانسته است بهعمق تحولاتی که در اندیشه اروپایی رخ داده است رسوخ کند. همچنین، این نکته توجیه کننده ناهماهنگی موجود بین دیدگاه طرح شده در «تکوین و تشریع» و «صد خطابه» است که توجه به آن میتواند در بررسی سیر اندیشه به طور عام و سیر اندیشه اقتصادی به طور خاص در عصر مشروطه راهگشا باشد.
کلید واژگان: میرزا آقاخان کرمانی, تکوین و تشریع, اقتصادINTRODUCTIONThe introduction of new social sciences to Iran commenced prior to the Constitutional Revolution, a period known as the Persian Constitutional Revolution, offering valuable insights into the current state of these disciplines. During this era, the writings of travelogues by certain individuals sparked an interest in the Western world, leading to a subsequent effort by a group of intellectuals to transplant European concepts into Iran. Notably, Mirza Agha Khan emerged as a prominent figure in this second group of intellectuals, actively engaged in the transfer of Western ideas. Among Mirza Agha Khan's notable works, "Takvin va Tashri" stands out, particularly due to the methodology applied when addressing economic subjects. In the realm of social sciences, methodology plays a pivotal role in the exploration of the laws governing human interactions. This study focuses on Mirza Agha Khan's approach to economic relationships, revealing that his method mirrors the perspectives of economists from the 18th and 19th centuries.
THEORETICAL FRAMEWORK:
This research method is rooted in the perspective of Ludwig von Mises ([1949] 1998). According to Mises, economic propositions are deduced through a process of deductive reasoning and fall into the category of a priori propositions. This concept centers on the extraction of knowledge from the actions that "we" as individuals undertake. In essence, every individual is considered an actor and, as such, can derive an a priori understanding of reality through introspection. This process is made feasible through the comprehension of what Mises termed "The axiom of action." This axiom posits that "human action is purposeful behavior." In other words, action represents the manifestation of a desire translated into practical behavior, guided by an intent or objective. Action denotes the meaningful response of an individual's "Ego" to stimuli and the environmental conditions surrounding them. It signifies a conscious adaptation to the state of the world, thereby determining the course of their life.
METHODOLOGYAdam Smith contends that the comprehension of previously unexplained phenomena can be a gratifying experience when employing certain fundamental principles. He suggests that, much like the Newtonian principles, if such principles and rules can be unearthed in the realm of human relationships, it becomes plausible to offer explanations. Mirza Agha Khan's initial statements in "Takvin va Tashri" resonate with the perspective of Adam Smith, which was a prevailing approach among economists up until the 19th century. In this context, Mirza Agha Khan's method of deciphering phenomena bears a striking resemblance to that generation of economists. This study adopts a similar method to scrutinize his viewpoints, drawing on the approach akin to that employed by Mirza Agha Khan.
RESULTS & DISCUSSIONIn the initial sections of his work, Mirza Agha Khan engages in a discussion regarding the origins of political society. He presents a perspective that contrasts with Hobbes' view, asserting that the state of war, characterized by universal conflict, only arises after the establishment of a political society, effectively eliminating the secondary state of "fear" that results from individual dispersion. This perspective aligns closely with the ideas of John Locke, who posited that reason governs human beings from their very inception. Locke's concept of the law of nature, dictated by reason and binding all individuals equally, resonates with Mirza Agha Khan's views.As Mirza Agha Khan delves into the subject of trade following the formation of human society, he underscores its role in averting conflict. According to his perspective, the disappearance of equality among individuals within a society ushers in a state of war, as previously solitary and fearful individuals now seek to prevail over one another. Thus, trade serves as a crucial instrument in fostering peace and harmony and attracting general blessings. Mirza Agha Khan perceives trade as a significant factor in the formulation of both domestic and international laws. He emphasizes that the sustainability of trade between nations hinges on the stability of legal frameworks, both domestically and internationally. Notably, Mirza Agha Khan's analysis, in contrast to the economic thinking of the 18th and 19th centuries, shifts its focus from the individual to the collective as a whole. His perspective centers on the societal benefits of international trade, a deviation from the individualistic analysis prevalent in modern European thought, marking an important epistemological shift.
CONCLUSIONS & SUGGESTIONS:
The Constitutional Movement in Iran marked a period during which Iranians were introduced to the concepts of the modern world. The movement prompted many individuals, both from the elite and intellectual circles, to seek knowledge about the ongoing transformations in Europe. Initially, this awareness was cultivated through travelogues, and later through the dedicated efforts of figures like Malkom Khan, Mirza Agha Khan Kermani, Mostashar al-Dowleh, and others.This research centers specifically on exploring the economic perspectives of Mirza Agha Khan Kermani. Mirza Agha Khan Kermani was chosen for this study because, among his contemporaries, he made a concerted effort to derive his economic views from fundamental principles and assumptions. This approach mirrors the thinking of European economists during the 18th and 19th centuries.A comparative analysis between his books "Takvin va Tashri" and "Sad Khutabe" reveals a noteworthy distinction in Mirza Agha Khan's standpoint. It is evident that while in the former book, the author sought to deduce conclusions from principles within the realm of social sciences, particularly economics, he adopted a different approach in the latter.This inconsistency highlights a significant aspect of Iranians' encounter with new European thought during the Constitutional era. Iranians had long been acquainted with Greek philosophy and Aristotle's ideas, upon which they had extensively reflected. One crucial aspect that seems to have been inadequately grasped during the encounter between modern Europe and Iran in this era is the transformation that occurred within modern European thought. In Mirza Agha Khan's perspective, the collective context takes precedence over the individual, aligning with Aristotle's ideas, whereas modern European thought prioritizes individualism. Consequently, the potential transition from personal interest to collective welfare, a vital aspect of Adam Smith's thinking, is absent in Mirza Agha Khan's viewpoint.
Keywords: Mirza-Agha-Khan Kermani, Tkvin-O-Tashri, economy -
تاب آوری توانایی به دست آوردن مجدد تعادل درونی و عملکردی باثبات در شوک ها تعریف می شود. از این میان تاب آوری زنجیره-های تامین از اهمیت خاصی برخوردار است . درصورت تاب آوری و پایداری زنجیره های تامین اثرات حاصل از بحران های سیاسی، اجتماعی و بلایای طبیعی حداقل، کنترل و بازگشت به اوضاع عادی سریع تر صورت می پذیرد. به نظر می رسد تعریف و تعیین سازوکارهای اصولی در عصر حاکمیت اقتصادهای دانش بنیان بدلیل محوریت ارتقا حکمرانی و قواعد اقتصادی، آموزش و توسعه مهارت های نیروی انسانی، توجه و تمرکز بر نوآوری و ابداعات، افزایش زیرساخت-های فناوری و میزان دسترسی به اطلاعات نوین جهانی در رویارویی با شرایط مزبور؛ کاهش مضرات و آسیب های ناشی از تهدیدات و در نتیجه مدیریت بهتر ریسک ها را بهمراه خواهدداشت و خنثی سازی اثرات منفی، بازگشت بهنگام به وضعیت مقبول و سازگاری عنداللزوم فعالین ذیربط را فراهم می نمایند. با توجه به خلا موجود در مطالعات انجام شده پیرامون تاثیر مولفه های اقتصاد دانش بنیان بر تاب آوری زنجیره تامین، در این مقاله سعی بر بررسی موضوع مذکور در کشورهای منتخب عضو سازمان همکاری اسلامی طی دوره 2019-2014 با رهیافت داده های تابلویی و روش گشتاورهای تعمیم یافته شده است. نتایج نشان داد، کلیه مولفه های اقتصاد دانش بنیان: رژیم نهادی و مشوق های اقتصادی، آموزش، نوآوری و ابداعات و زیرساخت های فناوری و ارتباطات بهمراه پیچیدگی های بازار و پیچیدگی های کسب و کار (دو مولفه از زیرشاخص ورودی های نوآوری) بر تاب آوری زنجیره تامین تاثیر مثبت و معناداری دارند و با ارتقاء و بهبود هر یک تاب آوری زنجیره تامین بهبود و افزایش خواهدیافت.
کلید واژگان: تاب آوری زنجیره تامین, مشوق اقتصادی و رژیم نهادی, ابداعات و نوآوری, زیرساخت های اطلاعاتی و ارتباطیNatural Hazards, political crises, economic tensions, social unrest are the internal and external threats of the countries, to solve them the issue of resilience is raised and implemented. Resilience is defined as the ability to regain internal balance and stable performance in shocks. Resilience of supply chains is very important. Suppliers, manufacturers, and distributors are the main factors of the chain in the process of obtaining raw materials, converting raw materials into final products and distributing and delivering products to consumers, so with the resilience and stability of supply chains, the effects of political crises, Social and natural disasters are at least controlled and return to normal conditions faster. Due to the lack of studies on the effect of knowledge-based economy components on the resilience of the supply chain, this issue has been investigated in selected member countries of the organization of Islamic cooperation (OIC) during the period of 2014-2019 and using panel data and the method of generalized moments in this article. The results showed the four pillars of the knowledge economy: Economic and institutional regime, Education and skills, Innovation system, and Information and Communication Infrastructure, with Business Sophistication and Market Sophistication two pillars of Input Innovation Index, have an effect on the resilience of the supply chain. They are positive and significant, and with the promotion and improvement of each of the mentioned components, the resilience of the supply chain will improve and increase.
Keywords: Economic, Institutional Regime, Education, Skills, Innovation System, and Information, Communication Infrastructure -
صنعت گردشگری از متنوع ترین و بزرگ ترین صنایع جهان و مهم ترین منبع ایجاد درآمد و اشتغال در بسیاری از کشورها است که به دلیل اهمیت روزافزون آن، از نظر اقتصادی و اجتماعی، به یکی از پایه های اصلی اقتصاد جهان تبدیل شده و امروزه ازجمله صنایع با رشد بالا محسوب می شود. ازاین رو، بررسی تعیین کننده های توسعه گردشگری اهمیت بسیاری دارد. در این خصوص، تحقیق حاضر با استفاده از رهیافت داده های تابلویی و به روش گشتاورهای تعمیم یافته به بررسی تاثیر مولفه های دانش (زیرساخت های فناوری اطلاعات، مشوق های اقتصادی و رژیم نهادی، سیستم ابداعات و نوآوری و آموزش و توسعه منابع انسانی) در توسعه گردشگری در دو گروه از کشورهای منتخب درحال توسعه و توسعه یافته طی دوره 2007-2018 پرداخته است. نتایج برآوردی نشان داد که مولفه های دانش شامل زیرساخت های فناوری اطلاعات، مشوق های اقتصادی و رژیم نهادی، سیستم ابداعات و نوآوری و آموزش و توسعه منابع انسانی در توسعه گردشگری در هر دو گروه از کشورهای منتخب تاثیر مثبت و معناداری دارد. البته، در کشورهای درحال توسعه، ضریب تخمینی مولفه مشوق های اقتصادی و رژیم نهادی و، در کشورهای توسعه یافته، ضریب تخمینی مولفه آموزش توسعه منابع انسانی از دیگر مولفه ها بزرگ تر است. به علاوه، تاثیر متغیرهای کنترلی سرمایه طبیعی، ثبات سیاسی و نرخ ارز واقعی در توسعه گردشگری در هر دو گروه از کشورهای منتخب مثبت و معنادار است.کلید واژگان: گردشگری, اقتصاد دانش بنیان, زیرساخت های فناوری اطلاعاتThe tourism industry is one of the largest and most diversified industries in the world and is the most important source of income and job creation in many countries. Due to its growing importance economically and socially, it has become one of the key pillars of the world economy and is one of the fastest growing industries. Therefore, it is important to examine its determinants in economic issues. In this regard, the present study uses panel data approach and generalized method of moments (GMM) to investigate the impact of knowledge components (IT infrastructure, economic incentives and institutional regimes, innovation system and education and education and human resources) focuses on tourism development in two selected developing and developed countries during the period 2007-2018. The results of the model estimation showed that the effect of knowledge components including information technology infrastructure, economic incentives and institutional regimes, innovation system and education and human resources on tourism development in both groups of countries were positive and significant. However, in developing countries, the estimated coefficients of the economic incentives’ component and institutional regimes, and in the developed countries, the coefficients of education and human resources components are higher than the other components. In addition, the effect of control variables including natural capital, political stability, and real exchange rate on development of tourism in both groups of countries was positive and significantKeywords: Tourism, Knowledge Based Economy, Infrastructure of Information Technology
-
برند ملی ارزش دانش، ادراک، و تجربه کلی ذی نفعان و سایر عوامل مرتبط درباره یک کشور در محیط خارجی را منعکس می کند. امروزه تولید و صادرات مبتنی بر برند، نیرومندترین راه برای ایجاد و حفظ وجهه ملی است که با خرید و فروش کالاها و خدمات با انتقال وجوه/ داده ها از طریق یک شبکه الکترونیکی و در درجه اول اینترنت در مجاری و گستره ملی/ فراملی موجب گسترش سیطره محصولات خاص و برندهای ارزش آفرین ویژه و منحصربفرد و کسب مزیت رقابتی در بازارهای سنتی و مجازی جهانی می گردد. در این مسیر تمرکز بر شناسایی سلایق و توقعات مشتریان از کالاها و خدمات و تولید آن مطابق نیازهای مصرف کنندگان با حداکثر کیفیت، تنوع و براساس فرهنگ و باورهای بومی به نقش بستن نام برند و طرح و نشان ملی کشور در اذهان مشتریان خواهد انجامید. هدف پژوهش حاضر، بررسی چگونگی تاثیر تعاملی تجارت الکترونیکی و مشتری مداری بازار بر ارزش برند در دو گروه از کشورهای منتخب ماقبل نوآورمحور و نوآورمحور طی دوره 2019-2014 بوسیله رهیافت داده های تابلویی و روش گشتاورهای تعمیم یافته می باشد. براساس نتایج تخمین تاثیر انفرادی تجارت الکترونیکی و مشتری مداری بازار بر ارزش برند در هر دو گروه از کشورهای منتخب مثبت و معنادار است. اما، ضریب تخمینی تاثیر انفرادی تجارت الکترونیک و مشتری مداری بازار بر ارزش برند در کشورهای منتخب ماقبل نوآورمحور بزرگتر از کشورهای منتخب نوآورمحور است. تاثیر تعاملی تجارت الکترونیک و مشتری مداری بازار بر ارزش برند در هر دو گروه از کشورهای منتخب تیز مثبت و معنادار است. سایر متغیرهای توضیحی شامل حکمرانی خوب، جهانی شدن و نوآوری نیز بر ارزش برند در هر دو گروه از کشورهای منتخب دارای تاثیر مثبت و معنادار است.کلید واژگان: ارزش برند, تجارت الکترونیک, مشتری مداریFocusing on identifying the demands and expectations of customers from goods and services and producing according to the needs of consumers with maximum quality, variety and according to local culture and beliefs will lead to the permanence of the brand name and the national design and emblem(marking) of the country in the minds of customers. Considering the importance of e-commerce and customer orientation in the introduction of the national brand and the lack of a study on this topic, we investigated how the interactive effect of e-commerce and customer orientation of the market on brand value in two groups of selected countries - pre-innovation-oriented and innovation-oriented During the period of 2014-2019, we have discussed the tabular data approach and the method of generalized moments. Based on the estimation results, the individual impact of e-commerce and market customer orientation on brand value is positive and significant in both groups of selected countries. However, the estimated coefficient of the individual effect of e-commerce and market customer orientation on brand value in the selected pre-innovative countries is greater than the selected innovation-oriented countries. Also, the interactive effect of e-commerce and market customer orientation on brand value is positive and significant in both groups of selected countries. In addition, the effect of other explanatory variables including good governance, globalization and innovation on brand value is positive and significant in both groups of selected countries.Keywords: Brand Value, E-commerce, Customer Orientation
-
در بسیاری از کشورها به ویژه کشورهای درحال گذار، سرمایه گذاری مستقیم خارجی به عنوان یکی از حیاتی ترین جریان های سرمایه و موتور محرکه رشد و توسعه اقتصادی به شمار می رود. به طوری که از دهه 80 میلادی به این سو، عوامل و متغیرهای جدیدی به عنوان محرک جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی مطرح شده و نظر اقتصاددانان را به خود جلب کرده است که در این میان خلا تاثیر متغیرهای نوآوری و جهانی شدن با وجود اهمیتشان، احساس می شود. بنابراین هدف پژوهش کنونی، بررسی تاثیر متقابل مولفه های نوآوری و جهانی شدن بر جریان ورودی سرمایه گذاری مستقیم خارجی در 47 کشور برتر تولیدکننده علم در جهان در بازه زمانی 2011 تا 2020 است. بدین منظور برای برآورد الگو از رهیافت اقتصادسنجی داده های تابلویی پویا و تخمین زن گشتاورهای تعمیم یافته پویا، استفاده شده است. نتایج الگوی پژوهش نشان می دهد همه متغیرهای مورد مطالعه با ضرایب تخمینی متفاوت بر سرمایه گذاری مستقیم خارجی، اثر مثبت و معنادار دارند. به طوری که بهبود هر یک از متغیرهای پنج گانه ورودی نوآوری (نهاد و موسسات، سرمایه انسانی و تحقیقات، زیرساخت، پیچیدگی بازار و پیچیدگی کسب وکار)، بر حجم ورود سرمایه گذاری مستقیم خارجی در این دسته از کشورها می افزاید. همچنین اثر متقابل همه شاخص های ورودی نوآوری و جهانی شدن نیز بر جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی مثبت و معنادار است. بنابراین توصیه می شود در بخش قانون گذاری، نهاد و موسسات با اتخاذ قوانین صحیحی که از کیفیت و شفافیت لازم برخوردار بوده، به جذب سرمایه ها کمک کنند. در بخش اجرا و کنترل نیز نهاد و موسسات مربوط باید در زمینه بوروکراسی، مالیات، کاهش فساد و... کارا و موثر عمل کنند. افزون بر آن با بهره گیری از فضای جهانی شدن در زمینه های مختلف به ویژه در قسمت های مربوط به پیچیدگی های بازار از آنها درراستای بهبود ساختارهای نوآوری استفاده کنند و همچنین تربیت نیروی انسانی توانمند و مدیر در دستور کار قرار گیرد.کلید واژگان: نوآوری, نهاد و موسسات, زیرساخت, سرمایه انسانی و تحقیقات, سرمایه گذاری مستقیم خارجیIn many countries, especially developing countries, foreign direct investment is considered as one of the most vital capital flows and the driving engine of economic growth and development. So that since the 80s, new factors and variables have been proposed as a stimulus for attracting foreign direct investment and have attracted the attention of economists, in which the impact of innovation and globalization variables is felt despite their importance. Therefore, the aim of the current research is to investigate the interaction of the components of innovation and globalization on the inflow of foreign direct investment in the top 47 science-producing countries in the world in the period from 2011 to 2020. For this purpose, the econometric approach of dynamic panel data and dynamic generalized moment’s estimator has been used to estimate the model. The results of the research model show that all the studied variables with different estimated coefficients have a positive and significant effect on foreign direct investment. So that the improvement of each of the five innovations input variables (institutions and institutions, human capital and research, infrastructure, market complexity and business complexity) increases the amount of foreign direct investment in this category of countries. Also, the interaction of all the input indicators of innovation and globalization on the attraction of foreign direct investment is positive and significant. Therefore, it is recommended that in the legislative sector, institutions and organizations help attract funds by adopting correct laws that have the necessary quality and transparency. In the implementation and control sector, the related institutions and organizations must work efficiently and effectively in the field of bureaucracy, taxation, reducing corruption, etc. In addition, by taking advantage of the atmosphere of globalization in various fields, especially in the parts related to the complexities of the market, they should be used to improve the structures of innovation, and also the training of capable human resources and managers should be put on the agenda.Keywords: Innovation, institution, infrastructure, Human Capital, Research, Foreign direct investment
-
آثار مخرب فساد بر توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشورها سبب شده است که شناسایی تعیین کننده های فساد و ارایه راهکار برای مبارزه و کنترل آن، موضوع مطالعات داخلی و خارجی فراوانی قرار بگیرد. در این راستا، پژوهش حاضر با استفاده از داده های تابلویی و به روش گشتاورهای تعمیم یافته، تاثیر چرخه های انتخاباتی (شامل سال انتخابات، ایدیولوژی دولت، ایتلاف، و دولت اقلیت) بر فساد را در دو گروه از کشورهای دموکراتیک منتخب طی دوره 2018-2003 برآورد نموده است. گروه اول، کشورهای دارای میانگین مثبت شاخص دموکراسی طی دوره مورد بررسی و گروه دوم، کشورهای دارای میانگین منفی است. نتایج برآورد مدل نشان داده است که تاثیر سال انتخابات بر فساد در کشورهای گروه دوم مثبت و معنادار و در کشورهای گروه اول منفی و معنادار است. تاثیر ایدیولوژی دولت بر فساد در کشورهای گروه دوم مثبت و معنادار و در کشورهای گروه اول فاقد معناداری آماری است. تاثیر ایتلاف و دولت اقلیت نیز بر فساد در هر دو گروه از کشورهای منتخب منفی و معنادار بوده است. همچنین، تاثیر متغیرهای کنترل شامل درآمد سرانه، دولت الکترونیک و دموکراسی بر فساد در هر دو گروه از کشورهای منتخب مثبت و معنادار بوده است، اما تاثیر رانت منابع طبیعی بر فساد در کشورهای گروه دوم مثبت و معنادار و در کشورهای گروه اول فاقد معناداری آماری بوده است.
کلید واژگان: فساد, چرخه های انتخاباتی, ائتلاف, دولت اقلیت, دموکراسیThe destructive effects of corruption on the economic, social, and political development of countries have invigorated numerous studies to identify the determinants of corruption and to attempt to provide strategies to fight and control this issue. Accordingly, the present study attempts to estimate the impact of electoral cycles (including election year, government's ideology, coalition, and minority government) on corruption in two groups of selected democratic countries during the period 2003-2018 using panel data and the generalized moment models (GMM) method. The first group includes the countries with a positive average of the democracy index for the period under review, and the second group consists of countries with a negative average. The results showed that the effect of the election year on corruption in the second group countries was positive and significant, but in the first group, it was negative and significant. The effect of the government's ideology on corruption in the second group countries is positive and meaningful and in the first group countries, it has been meaningless. The influence of the coalition and the minority government on corruption in both groups is negative and meaningful. Also, the effect of control variables including per capita income, E-government, and democracy on corruption in both groups of selected countries has been positive and meaningful. However, the impact of natural resource rents on corruption in the second group countries has been positive and meaningful, whereas it was meaningless for the first group countries.
Keywords: Corruption, Electoral Cycles, Coalition, Minority Government, Democracy -
فصلنامه تحقیقات اقتصادی، پیاپی 140 (پاییز 1401)، صص 479 -504
نابرابری درآمد یکی از مباحث مهم اقتصاد است که افزایش آن نه تنها سبب بی ثباتی سیاسی در جوامع می شود، بلکه مانع مهمی در برابر افزایش رشد و پیشرفت اقتصادی مستمر و باثبات بهشمار میرود. منظور از توزیع درآمد، نابرابری موجود در سهم افراد مختلف یک کشور از درآمد ملی است. در این تحقیق از سهم درآمدی ده درصد افراد بالا از درآمد ملی (سهم درآمدی دهک بالا)، به عنوان شاخص نابرابری درآمد استفاده شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر تعاملی جذب سرریز دانش و آزادی اقتصادی بر نابرابری درآمد کشورهای منتخب تولیدکننده علم است. برای این منظور از دو گروه کشورهای منتخب تولیدکننده علم با درآمد سرانه بیشتر از سی هزار دلار و کشورهای منتخب تولیدکننده علم با درآمد سرانه کمتر از سی هزار دلار طی دوره زمانی 2020-2000، با استفاده از روش پنل دیتا و GMM بهره گرفته شده است. نتایج برآورد نشان میدهد که تاثیر تعاملی جذب سرریز دانش و آزادی اقتصادی بر نابرابری درآمد در کشورهای منتخب تولیدکننده علم با درآمد سرانه بیشتر از سی هزار دلار، مثبت و معنادار می باشد. همچنین دراین کشورها ضریب متغیرهای جذب سرریز دانش، زیرساخت اطلاعات و ارتباطات و تحقیق و توسعه داخلی، به ترتیب مثبت، بی معنا و منفی بوده است. درحالیکه تاثیر تعاملی جذب سرریز دانش و آزادی اقتصادی بر نابرابری درآمد درکشورهای منتخب تولیدکننده علم با درآمد سرانه کمتر از سی هزار دلار، منفی و معنادار می باشد. همچنین در این گروه کشورها ضریب متغیرهای جذب سرریز دانش و زیرساخت های اطلاعات و ارتباطات، منفی و ضریب متغیر تحقیق و توسعه داخلی، مثبت بوده است.
کلید واژگان: آزادی اقتصادی, تحقیق و توسعه داخلی, جذب سرریز دانش, زیرساخت اطلاعات و ارتباطات, نابرابری درآمدIncome inequality is one of the significant topics of the economy. Its increase not only causes political instability in societies but also is a major barrier to increasing growth and continuous and stable economic progress. The income distribution means the existing inequality in the share of different people of a country from the national income. In the present study, the income share of the top ten percent of the national income (the income share of the top decile) was used as an index of income inequality. The present study investigates the interactive effect of knowledge spillover absorption and economic freedom on the income inequality of selected science-producing countries. For this purpose, two groups of selected science-producing countries with a per capita income of more than thirty thousand dollars and the selected science-producing countries with a per capita income of less than thirty thousand dollars during 2000-2020 were used using panel data and GMM methods. The estimation results showed that the interaction of knowledge spillover absorption and economic freedom positively and significantly affects income inequality in selected science-producing countries with a per capita income of more than thirty thousand dollars. Also, in these countries, the coefficients of knowledge spillover absorption, information, and communication infrastructure, and domestic research and development were positive, non-significant, and negative, respectively. However, the interaction of absorption of knowledge spillover and economic freedom negatively and significantly affected the income inequality in selected science-producing countries with per capita income of less than thirty thousand dollars. Additionally, in this group of countries, the coefficient of the knowledge spillover absorption and information and communication infrastructures variables was negative, and the coefficient of the domestic research and development variable was positive.
Keywords: Domestic Research, Development, Economic freedom, Income Inequality, Information, Communication Infrastructure, Knowledge Spillover Absorption -
پژوهش حاضر به بررسی نقش رکود و رونق اقتصادی و کیفیت نهادها در اثرگذاری رانت منابع طبیعی بر شاخص توسعه مالی ایران در دوره زمانی 2018- 1984 پرداخته است. جهت استخراج شاخص های کیفیت نهادی و توسعه مالی از الگوی تحلیل مولفه های اصلی و از الگوی خودرگرسیون برداری ساختاری آستانه ای جهت بررسی اثرگذاری رانت منابع طبیعی بر توسعه مالی در اقتصاد ایران در دوره های رکود و رونق و در دو حالت با لحاظ و بدون در نظر گرفتن شاخص کیفیت نهادی استفاده شده است. بر اساس نتایج، تاثیرگذاری رانت منابع نفتی در اقتصاد ایران بر توسعه مالی به رکود و رونق اقتصادی بستگی ندارد و عامل تعیین کننده در نفرین و موهبت بودن رانت منابع نفت در اقتصاد ایران، کیفیت نهادها است. چنانچه همزمان رانت منابع و کیفیت نهادها افزایش یابند امکان افزایش توسعه مالی در کوتاه مدت میسر می گردد اما در شرایط عدم لحاظ کیفیت نهادها در رانت منابع، در کوتاه مدت رانت منابع منجر به کاهش توسعه مالی در اقتصاد ایران می شود. بر این اساس، حتی در صورت بهبود همزمان کیفیت نهادها در کشور ایران، وفور منابع نفتی و افزایش رانت حاصل از آن، نمی تواند به عنوان یک عامل بلندمدت جهت بهبود و رشد توسعه مالی در اقتصاد ایران قلمداد شود.کلید واژگان: رانت منابع طبیعی, کیفیت نهادی, توسعه مالی, ادوار تجاری, خودرگرسیون برداری ساختاری آستانه ایIn the present study, the role of recession, boom and the quality of institutions in the impact of natural resource rents on Iran's financial development index in 1984-2018 has been investigated. For this purpose, first, the principal component analysis model has been used to extract the indicators of institutional quality and financial development. Then to study the effect of natural resource rents on financial development in the country during periods of recession and boom and in two modes with and without considering the institutional quality index, the threshold structural autoregressive model has been used. According to the research results, the impact of oil resources rent in the country on financial development does not depend on recession and boom, and the determining factor in the curse or blessing of oil resources rent in the country is the quality of institutions. If the rent of resources and the quality of institutions increase at the same time, it is possible to increase financial development in the short term, while in the absence of quality of institutions in the rent of resources, in the short term rent of resources leads to reduced financial development in the country. Accordingly, even if the quality of institutions in the country simultaneously improves, oil resources and the resulting increase in rents can not be considered a long-term factor for improving and growing financial development in the country.Keywords: Natural Resource Rent, Institutional Quality, Financial Development, Business Cycles, TSVAR Model
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.