ali asghar fahimifar
-
تئاتر بدن محور گونه ای از تئاتر است که در آن بدن و ادراک بدنی بازیگران به عنوان شاخص اصلی اجرا محسوب می شود و داستان و درون مایه ی اثر از طریق حرکات فیزیکی و کنش های بدنی بازیگران روایت می شود. در طی سال های اخیر مطالعات بینارشته ای در تدوین نظریه های پیشرو تئاتری نقش به سزایی ایفا کرده اند و موجب شکل گیری مباحث جدید و متنوع در مطالعات تئاتری شده اند؛ ازاین رو نقش مطالعات بینارشته ای در تدوین و شکل گیری نظریه های نوین اجرایی تئاتر غیرقابل انکار است. یکی از مهم ترین رویکردهای فلسفی که مورد اقبال تئوریسین های هنرهای اجرایی و مطالعات تئاتری قرارگرفته رویکرد «پدیدارشناسی تئاتر» متاثر از رویکرد فلسفی مرلوپونتی است. در این مقاله به درهم تنیدگی فلسفه و عمل تاکید می شود که چگونه می توان زمینه ی مشترک و پتانسیلی جدید برای درک فرایندهای تمرینی در تئاترهای بدن محور به وجود آورد و در این حوزه، می توان رویکرد مفهومی جدیدی را برای درک مفهوم بدنمندی در فرایند تمرین تئاتری مبتنی بر شیوه ی تمرینی فضاساز/بدنمند ایجاد کرد. هدف این مقاله تبیین عناصر و ویژگی های شیوه ی تمرینی فضاساز/بدنمند مبتنی بر مفاهیم پدیدارشناسی مرلوپونتی است. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اینترنتی، درصدد پاسخ به این سوال است که چگونه می توان بر اساس مفاهیم پدیدارشناسی مرلوپونتی بستری مناسب برای مطالعه، تبیین و تحلیل پدیدارشناسانه شیوه ی تمرینی فضاساز/بدنمند در تئاترهای بدن محور فراهم آورد؟ براساس رویکرد پدیدارشناسی و آرای مرلوپونتی، نتیجه ی به دست آمده نمایان گر این است که در شیوه ی تمرینی فضاساز/بدنمند بدن «بازیگر اجراگران» به عنوان عنصر قالب و بستر اصلی فرایند خلق رویدادها در فرایند تمرین نقش اساسی را ایفا می کند. این شیوه ی تمرینی با تاکید بر مفهوم «بازیگر اجراگر» و مفهوم «بازتاب بدنمند» روشی برای فرایند تمرین بدنمند پیشنهاد می دهد که مبتنی بر شاخصه های همچون «تجربه بدنمند بازیگر اجراگران در فرایند تمرین»، «درهم تنیدگی من دیگری با یکدیگر در جایگاه سوژه ابژه در جهان زیسته تمرین»، «ادراک بدنمند مشارکت کنندگان با تمامی اجزا و عناصر و اشیاء موجود در فضا/محیط تمرین» و «ادراک بدنمند/حسی اجراگران در مواجهه با جهانی که با آن در تعامل هستند» به اکتشاف مجدد فضا/محیط تمرین تاکید می کند.
کلید واژگان: مرلوپونتی, بدن ذهن, تمرین بدنمند, بازیگر اجراگر, بازتاب بدنمند, فرایندهای تمرینی فضاساز, بدنمندThe theorizing process in the field of bodily exercise processes is significantly based on Merleau-Ponty's concept of corporeality and sensory perception of the rehearsal process as a bodily function. In order to reach the body's understanding of the rehearsal process, it is not only necessary to explain the body in terms of philosophical paradigms, but it is also necessary to explain the characteristics of Embodied/ Space- making rehearsal processes based on Merleau-Ponty's ideas. In this article, the intertwining of philosophy and practice is emphasized in order to understand how a common ground and a new potential for understanding the training processes in body-oriented performances can be achieved, and in this field, a new conceptual approach can be used to understand the concept of physicality in the rehearsal process based on the training method. The purpose of this article is to explain the elements and characteristics of an Embodied/Space- making rehearsal method based on the concepts of Merleau-Ponty's phenomenology. This article, with a descriptive-analytical method and using library and internet resources, tries to answer the question of how, based on Merleau-Ponty's concepts of phenomenology, a suitable context can be found for the study, explanation and phenomenological analysis of the practice of creating space. Based on the phenomenological approach and Merleau-Ponty's ideas, the obtained result shows that in the training method of an Embodied/ Space- making rehearsal, the body of the "actor-performers" plays an essential role as an element of the template and the main platform of the process of creating events in the training process. This method of training by emphasizing the concept of "actor-performer" and the concept of "embodied reflection" suggests a method for the process of embodied training based on indicators such as "the embodied experience of actors-performers in the process of training", "the interweaving of self-other with each other in the position of subject-object in the lived world of training" ,"the bodily perception of the participants with all the components and elements and objects in the space/ rehearsal environment" and "the bodily/ sensory perception of the performers in the face of the world with which they interact" and highlights the rediscovery of the space/ rehearsal environment. In this situation, the actors-performers enter a state of being/ doing at that moment and continuously adjust themselves to the changes in the space/ rehearsal environment. This method creates countless expansion and diversity in the process of creating events that can be examined and analyzed based on phenomenology and Merleau-Ponty's terms.
Keywords: Maurice Merleau-Ponty, Body, Mind, Embodied Practice, Actor, Performer, Embodied Reflection, Embodied, Space Making Rehearsal Processes -
هویت ایرانی در آیین های مختلف جامعه ازجمله مناسک دینی نمود یافته که بخش مهمی از آن در آیین های سوگواری محرم تجلی پیدا کرده است. مسئله این مقاله از چگونگی تناظر هویت دیداری این آیین ها با هویت دینی آنها نضج می گیرد و ما را با این پرسش اصلی مواجه می سازد که نسبت هویت دیداری و هویت دینی آیین های علم گردانی و نخل گردانی چیست؟ براین اساس، تبیین هویت دیداری و دینی در آیین های علم برداری و نخل گردانی هدف این مقاله بوده است. برای دستیابی به این هدف، عناصر و نماد های بصری آیین های مذکور، به روش توصیفی- تحلیلی مطالعه و با ابعاد پنج گانه هویت دینی (عاطفی، اعتقادی، مناسکی، دانشی و پیامدی) نسبت یابی شده اند. یافته ها نشان می دهد که زبان بصری به کار رفته در شبکه عناصر، نمادها و سازه های دیداری نخل و علم عمدتا نشانگر دو بعد «اعتقادی» و «دانشی» است. زمانی که علم و نخل، با حضور مشارکت کنندگان (عزاداران) تبدیل به مناسک یعنی علم برداری و نخل گردانی می شوند، دو بعد «عاطفی» و «پیامدی» را فرامی خوانند. درواقع، نظام بصری علم و نخل به طور مستقیم این دو بعد را نشان نمی دهند، بلکه در مناسک علم برداری و نخل گردانی بروز و ظهور می یابند.
کلید واژگان: محرم, هویت دیداری, هویت دینی, علم گردانی, نخل گردانی, آیین سوگواریIranian identity is manifested in various Iranian traditions, including religious traditions, an important example of which is Muharram mourning rituals. To examine how the visual identity of these rituals corresponds to their religious identity, this article explores this relationship in two such rituals: alam-bardari (“banner bearing”) and nakhl-gardani (“palm tree bearing”). To that end, this descriptive-analytical study matches the visual elements of the two rituals with either of the five aspects of religious identity, namely the emotional, doctrinal, ritualistic, epistemological, and consequential. It finds that the visual language of the elements, symbols, and visual structures used in the alam and nakhl — the eponymous structures carried in the rituals — is primarily doctrinal and epistemological when viewed in isolation. However, when these structures appear in the presence of mourners during the rituals, they come to represent the emotional and consequential aspects. In other words, the latter two aspects are not inherently evident in the alam and nakhl but rather manifest during the rituals.
Keywords: Muharram, Visual Identity, Religious Identity, Alam-Bardari, Nakhl-Gardani, Mourning Ritual -
یکی از پرسشهای حوزه دین و رسانه در عصر حاضر این است که آیا دین اسلام که مبتنی بر «کلام» و «کلمه» شکل گرفته است، می تواند با رسانه ای همچون تلویزیون که ماهیتی تصویری دارد، نسبتی برقرار سازد؟ در این مقاله تلاش شده است ضمن مروری بر ادبیات نظری این حوزه، تجربه تلویزیون ایران مورد ارزیابی قرار دهد. لذا از میان برنامه های دینی، اذان که تکیه آن صرفا بر «کلام» قرار دارد، انتخاب شده و به دنبال پاسخ به این سوال است که چه تصاویری همراه اذان نمایش داده شده و این تصاویر حاوی چه معانی است؟ همچنین تصاویر همراه اذان در طول سه دهه ، چه تغییر اتی را طی کرده است؟ روش تحقیق در این پژوهش، «نشانه شناسی» است که با 5 آیتم «لباس، سن و جنسیت»، «ترکیبهای تصویری»، «حرکت»، «رنگ و نور» و «روایت» تصاویر اذان مورد ارزیابی قرار گرفت. روش انتخاب نمونه به صورت تصادفی و انتخاب 3 اذان از سه دهه 60، 70 و 80 بوده است. مجموعه یافته ها نشان می دهد که این تصاویر در طول سه دهه ارتقاء یافته و تلاش شده است از طریق حرکت بیشتر تصویر، استفاده از روایت، تنوع ترکیبهای تصویری، بکارگیری بهتر و متنوع تر رنگ و نور و نشانه های تصویری، بازنمایی بهتری از دین در قالب تصویر ارائه شود. لذا در طی سه دهه، تصاویر همراه اذان دچار تحولات متعددی شده و نشان دهنده این است که اذان با چه مجموعه متنوعی از تصاویر و در نتیجه معانی دینی گوناگونی می تواند همراه شود.
کلید واژگان: دین, تصویر: تلویزیون, اذانIn the present era, one of the questions in the field of religion and media is whether religion of Islam which is based upon speech and word can establish relationship with media like Television that has visual nature? This article aimed to evaluate the existing experience by reviewing theoretical literature and focusing on what has been televised in the field of religious programs during three decades. Therefore, among the religious programs, azan programs which rely on the "speech", have been selected and seeks answer the question how images that were shown along with Azan during three decades have changed? The methodology of this study is semiotic which was accessed by emphasizing 5 items:’ Clothing, age and sex’, ‘Visual compositions’, ‘movement’, ‘color and light’ , ‘narration’. The method of selecting the sample was random and selecting 3 azan from the three decades of 60, 70 and 80.These set of findings show that set of images accompanied with Azan has been upgraded during 3 decades and it has been tried through more image motion, using narrative, variety of visual combination, better use of color, light and non-verbal signs the presented images be more compatible with visual nature of Television. During three decades, Azan collection has undergone several changes in terms of image with which it plays and this indicates that Azan has fixed content and can be accompanied by variety of images and so different religious meanings can be associated.
Keywords: Religion, Image, Television, Azan -
تاثیر طراحی لباس سینمای هالیوود بر تحول مد در میانه قرن بیستم (مطالعه موردی: فیلم صبحانه در تیفانی)*نشریه پژوهش هنر، پیاپی 25 (بهار و تابستان 1402)، صص 125 -142
با به تکامل رسیدن هنر صنعت سینما در قرن بیستم، هالیوود به عنوان مرکز فرهنگی هنری آمریکا مورد توجه تمام جهانیان قرار گرفت و فیلم های سینمایی به رسانه ای پرمخاطب تبدیل شدند که به کمک دیگر هنر ها سعی بر انتقال مفاهیم جدید داشتند. یکی از این هنرها، طراحی لباس بود که به منظور همکاری با سینما، گرایش طراحی لباس سینما را به وجود آورد. طراحان لباس هالیوود خیلی زود به موفقیت موردنظر رسیدند و توانستند با طراحی لباس برای ستارگان هالیوود، مد جدیدی را به بازار ارائه کنند که علاوه بر انتقال مفاهیم جدید، تبلیغات تجاری موفقی برای فیلم سازان و شرکت های تجاری مد محسوب می شد. در این سال ها، بازیگران هالیوود به الگو های جوانان در مد لباس و سبک زندگی بدل شده بودند و طراحان با ارائه طرح های جدید خود بر تن این بازیگران تعیین کننده مد غالب آن دوران بودند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر رسانه ها، به خصوص رسانه سینما بر مد و با طرح این پرسش که مد لباس چه رابطه ای با سینما داشته و بازیگران هالیوود در این میان چه نقشی داشته اند، سعی دارد با بررسی مد ارائه شده در هالیوود با نام «سبک هالیوودی» و به روش مطالعه کتابخانه ای منابع موجود، به چگونگی رابطه مد و سینما بپردازد؛ بنابراین در این مسیر به صورت موردی به مطالعه سبک لباس آدری هپبورن، ستاره مشهور هالیوود، روابط او با طراحان لباس آن زمان، مانند هوبرت ژیوانشی و تاثیرات او بر مد پرداخته و همچنین جهت بررسی دقیق تر به نقد طراحی لباس فیلم «صبحانه در تیفانی» (1961) و تاثیرات لباس های این فیلم بر مد به روش مشاهده ای پرداخته است. در انتها، با مطالعه تاثیرات بازیگران هالیوود در مد سال های میانه قرن بیستم متوجه می شویم که بازیگران یکی از مهم ترین عوامل موثر در شکل گیری مد ها و تعیین فرهنگ ها هستند و تاثیرات آن ها می تواند ماندگار باشد.
کلید واژگان: طراحی لباس, هالیوود, مد, قرن بیستم, صبحانه در تیفانیWith the evolution of the art-industry of cinema in the 20th century, Hollywood as the artistic cultural center of America received the attention of the whole world, and movies became a media full of audiences, which tried to convey new concepts with the help of other arts. One of these arts was costume design, which created the trend of cinema costume design in order to cooperate with cinema. Hollywood clothing designers achieved the desired success very soon and were able to present a new fashion to the market by designing clothes for Hollywood stars, which, in addition to conveying new concepts, was considered a successful commercial advertisement for filmmakers and fashion commercial companies. In these years, Hollywood actors had become role models for young people in fashion and lifestyle, and designers were determining the dominant fashion of that era by presenting their new designs on these actors. The current research aims to investigate the impact of media, especially cinema media, on fashion and by raising the question, what is the relationship between fashion and cinema? And what was the role of Hollywood actors in this? By examining the fashion presented in Hollywood under the name of “Hollywood style”, it tries to study the relationship between fashion and cinema in the method of library study of available sources, and in this way, to study the style of Audrey’s clothes on a case-by-case basis. Hepburn, the famous Hollywood star, has discussed her relationship with the clothing designers of that time such as Hubert Givenchy and his influence on fashion, and for a more detailed analysis, he has criticized the costume design of the movie Breakfast at Tiffany’s (1961) and the effects of the clothes of this movie on fashion in an observational way. Finally, by studying the effects of Hollywood actors on the fashion of the middle years of the 20th century, we realize that actors are one of the most important factors in the formation of fashions and defining cultures, and their effects can be lasting.
Keywords: Breakfast At Tiffany’S, Costume Design, Fashion, Hollywood, 20Th Century -
هدف این پژوهش، شناخت مولفه های زیبایی شناسی نورپردازی و تصویربرداری در برنامه های مناسبتی غیرنمایشی مذهبی تلویزیون ایران، مانند برنامه های مربوط به قرائت دعا و به خصوص دعای کمیل است. برنامه سازی مناسبتی غیرنمایشی مذهبی در تلویزیون ایران مانند تولید برنامه دعای کمیل یا سایر ادعیه، بایستی محملی برای انتقال مفاهیم معنوی باشد. این پژوهش از نظر هدف، توصیفی- تحلیلی و از نظر روش، ازنوع مطالعه موردی و تحلیل مشاهده ای است. روش داده اندوزی پژوهش، اسنادی (کتابخانه ای) بر مبنای مشاهده بوده و برای داده کاوی، گونه شناسی ویدئوهای مربوط به برنامه های دعای کمیل مدنظر قرار گرفته، سپس چهار ویدئو با معیارهای مشخص و به صورت هدفمند انتخاب شده اند. بررسی ویدئوها نشان داد عواملی مانند بی توجهی در به کارگیری قوانین گشتالت در تولید این گونه از تلویزیونی باعث شده با وجود تولید حداکثری، این برنامه ها اثرگذاری مناسبی نداشته و تکراری شوند که درنتیجه، به جای جذب، باعث کاهش مخاطب می شود. از این رو، به نظر می رسد سازمان صدا و سیما باید در این 3مورد: 1- آموزش کامل فنی و محتوایی برنامه سازان حوزه دینی؛ 2- فراهم آوری تجهیزات مدرن؛ و 3- ایجاد انگیزه شغلی، اهتمام ورزد تا بتواند با هدف جذب و نگهداری مخاطب، در کیفیت برنامه های مناسبتی غیرنمایشی مذهبی خود، تحول ایجادکند.
کلید واژگان: زیبایی شناسی تصویر, نظریه گشتالت, برنامه سازی تلویزیونی, دعای کمیلThe aim of this research is to identify the aesthetic components of lighting and filming of non-dramatic religious special-occasion programs on Iranian television. Non-dramatic religious production on Iranian television like Komeil supplication and other prayers, must be a means of conveying spiritual meanings. The present research’s aim is descriptive-analytical and its method is case study and observational analysis. The data collection method is documentary (library-based) based on observation, and for data mining, a typology of supplication of Komeil programs’ videos has been considered. Then, four videos have been selected with specific criteria and purposefully. Analysis of the videos showed that factors such as neglecting the application of Gestalt principles in the production of this type of TV programs, despite their maximum production, caused them not to have a proper effect and turn repetitive programs that caused audience loss instead of attraction. Therefore, it seems that IRIB should focus on these three areas of change in the quality of its non-dramatic religious programs:1-Comprehensive technical and content training for the producers of religious programs, 2-Provision of modern equipment, and 3-Creation of job motivation, to attract and retain the audience.
Keywords: Image Aesthetics, Gestalt Theory, Television Production, Komeil Supplication -
هدف از انجام این پژوهش تبین میزان تاثیرگذاری هنر تبلیغات در شبکه های اجتماعی برای جذب مخاطب مهارت آموز سازمان آموزش فنی و حرفه ای کشور می باشد. این پژوهش از نظر ماهیت کاربردی و به روش توصیفی_ پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش 50 نفر از هنرآموزان سازمان فنی حرفه ای هستند که اطلاعات مربوط به پژوهش از طریق پرسشنامه و تحلیل داده ها نیز از طریق نرم افزار spss صورت گرفته است. برای پایایی پرسشنامه نیز از آزمون آلفای کرونباخ بهره گرفته شده و نتایج در جداول مربوطه درج شده است. در خصوص تجزیه و تحلیل داده ها و اثبات فرضیه ها نیز از ضریب همبستگی بین متغیرها و نتایج در جداول و نمودارهای مربوطه در فصل چهارم درج گردیده است. نتایج حاصله از انجام این پژوهش نشان می دهد که تبلیغات در فضای مجازی به جهت قابلیت دسترسی، فراگیری در بین عموم مخاطبان، گرایش نسل جوان به سمت فضای مجازی، استفاده از قابلیت های انتشار عکس و فیلم های تبلیغاتی، می تواند به عنوان یک بستر فراگیر و تاثیرگذار مورد استفاده نهادهای آموزشی، خدماتی در جهت ارتباط بهینه و موثر با جامعه مخاطبان شان قرار بگیرد. در همین راستا تبلیغات در فضای مجازی بر اساس متغیرهای چون رده سنی، میزان تحصیلات، وضعیت شغلی و درآمد افراد جامعه پژوهش مورد بررسی قرار گرفت و نتایج حاصله از انجام این تحقیق نشان می دهد، تبلیغات در فضای مجازی می تواند در جذب هنرآموزان جدید برای سازمان فنی حرفه ای کشور بسیار موثر و تاثیرگذار باشد.
کلید واژگان: هنر, تبلیغات, شبکه های اجتماعی, مهارت آموز, آموزش های فنی حرفه ایThe purpose of this research is to explain the effectiveness of the art of advertising in social networks to attract the skilled audience of the technical and vocational education organization of the country. This research has been done in terms of applied nature and descriptive-survey method. The statistical population of this research is 50 students of vocational technical organization, and the information related to the research was done through questionnaire and data analysis through spss software. Cronbach's alpha test was also used for the reliability of the questionnaire and the results are included in the relevant tables. Regarding the analysis of data and the proof of hypotheses, the correlation coefficient between variables and results has been included in the tables and graphs in the fourth chapter. The results of this research show that advertising in cyberspace can be used as a means of accessibility, awareness among the general audience, the tendency of the young generation towards cyberspace, and the use of photo and video publishing capabilities. A comprehensive and effective platform used by educational and service institutions for optimal and effective communication with their audience. In this regard, advertising in virtual space was investigated based on variables such as age group, level of education, job status and income of the people of the research community, and the results of this research show that advertising in virtual space can attract art students. new for the country's professional technical organization to be very effective and influential.
Keywords: Art, advertising, social networks, skill training, technical, vocatinal training organization -
در این مقاله تلاش می شود هنر به مثابه جلوه گاه تمدن بشری و نیز بازتاب روح زمانه خویش مورد تامل قرار گیرد و در این میانه معماری و شهرسازی به عنوان هنری که در طول تاریخ هم نخبه گرا بوده و هم به دلیل ماهیت کارکردی اش عمیقا مردمی است محل تاکید واقع شده است. از آنجا که در هنر ایران زمین، به ویژه دوران پس از اسلام، به کمال رسیده ترین دوره را می توان عصر صفوی دانست که در آن گویی همه هنرها به اوج خود نسبت به دوره های پیشین و پسین رسیده اند و به سیاق تفکر هگل می شود آن را با هنر یونان باستان قیاس نمود که پیام خود را چنان کامل بیان کرده و با عالم احساس چنان منطبق شده که دیگر نمی توان امروز به آن کمال دست یافت، از این روی معماری و شهرسازی دوره صفویه در مقام تجسم روح زمانه و آینه فرهنگ ایرانی اسلامی که جان مایه آن عرفان است به طور خاص مساله اصلی و مورد کنکاش این مقاله است و تلاش می گردد با شناسایی و رمزگشایی عناصر هنری این عرصه در چارچوب یک نظام سلسله مراتبی، معناهای حاضر اما مستور در آن را کشف حجاب نموده و به حقیقت غایی آن ها یعنی نمایش حرکت توحیدی به جانب حق تعالی در سیر عرفان اسلامی دست یافت. حقیقتی که به مدد نور و نقوش و رنگ در قالب سردر و ایوان و محراب و گنبد و بهشت کوچک و زمینی چهارباغ تجلی یافته و اسم دوران انسان عصر صفوی را «الله» می گرداند.کلید واژگان: معماری و شهرسازی صفوی, عرفان اسلامی, هنر اسلامی, مکتب اصفهان, معناThis article attempts to examine art as a manifestation of human civilization and also a spiritual reflection of its own time, and in this regard, architecture and urbanism as an art that has been both elitist and deeply popular throughout history due to its functional nature has been emphasized. Since in the art of Iran, especially after Islam, the most perfect period can be considered the Safavid era, in which all arts reached their peak compared to previous and subsequent periods, and according to Hegel’s thought, it can be compared with ancient Greek art that has expressed its message so completely and so harmonized with the world of sensation that it can no longer be achieved today; Therefore, Safavid architecture and urbanism as a manifestation of the spirit of its time and a mirror of Iranian-Islamic culture whose essence is mysticism is specifically the main issue and subject of our study in this article.So by identifying and deciphering the artistic elements of this era in a hierarchical system we are to reveal in this artica the present but hidden meanings of theses arts and reach their ultimate truth, which is showing the movement towards God Almighty in Islamic mysticism. A truth that is manifested by light, patterns and color in the form of portal(Sardar), porch (Eyvan), Mehrab, dome and the small paradise and earthly Paredise of Chaharbagh, which turs the name of human era Safavid into “Allah”.Keywords: Safavid architecture, urban planning, Islamic mysticism, Islamic art, Isfahan school, Meaning, sense or essence
-
بازنمایی «دیگری »های نژادی، قومیتی، فرهنگی و جغرافیایی، راهبردی کانونی در تعدادی از محصولات رسانه ای آمریکا تلقی می شود. بر این اساس، تبیین نظام «دیگری سازی» در سه فصل نخست سریال مشهور دنیای غرب (2016-تاکنون)، با تمرکز بر ارزش های گفتمان رویای آمریکایی، هدف اصلی این مقاله بوده است. در مبانی نظری و تحلیل ها از مفهوم «دیگری» در فلسفه غرب و به ویژه مطالعات فرهنگی استفاده شده است. برای فهم سازوکار برساخت «دیگری»ها در این سریال، از روش نشانه شناسی و الگوی سه سطحی جان فیسک به همراه رمزگان نمادین رولان بارت بهره گرفته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که «حضور» و «غیاب» دو دسته از «دیگری »های درون آمریکایی (سیاه پوستان و سرخ پوستان) و برون آمریکایی (شرق آسیایی ها) در مواجه با سفیدها (به مثابه «خود») در سریال مذکور واجد دلالت های ویژه ای است. نظام های نشانه ای دنیای غرب، سفیدها را فرادست، شرق آسیایی ها و سرخ پوست ها را فرودست و سیاهان را نزدیک به سفیدها بازنمایی می کند. بدین ترتیب، پیوستاری از قدرت را بر حسب نزدیکی به نژاد سفید، برای بازتولید اسطوره سفید برتر برای جهان آتی طبیعی سازی می کنند. اسطوره ای که عناصر بنیادی گفتمان رویایی آمریکایی از جمله «فردگرایی»، «آزادی» و «حق انتخاب» را در انحصار سفیدها بازنمود می کند. همچنین مولفه مهم «برابری» را از طریق راهبرد کلیشه سازی و مشروعیت زدایی از «دیگری» ها به حاشیه می راند تا تنها سفیدها برای تصمیم سازی و تصمیم گیری برای جهان آینده حضور داشته باشند.
کلید واژگان: دیگری, سریال دنیای غرب, رویای آمریکایی, بازنمایی, کلیشه سازیRepresenting racial, ethnic, cultural, and geographical “Others” is considered a focal strategy of a number of American media and entertainment productions. Accordingly, the primary goal of this article is to explain the “Othering” mechanisms in the first three seasons of the popular television series Westworld (2016–present), with a focus on the values of the American Dream. In its theoretical literature and analyses, the study drew on the Western philosophical concept of “the Other” and on cultural studies. To understand how the construct of the Others functions in the show, the study used John Fiske’s semiotics and three-level model, along with Roland Barthes’ Symbolic Code. The research found that the presence and absence of two American Other groups—Black and Native Americans—and one non-American Other group—East Asian people—in relation to white people, i.e., “the Self,” in the series carry significant implications. Westworld’s semiotic mechanisms represent white people as the dominant group, East Asian people and Native Americans as subaltern groups, and Black people as being close to whites. By doing so, they normalize a power hierarchy topped by the white race to reproduce for a future world the myth of the “superior white;” a myth that portrays the core elements of the American Dream, including individualism, liberty, and freedom of choice, as being exclusive to white people. The myth also downgrades the essential element of equality by stereotyping and delegitimizing the Others to ensure that whites will be the only group to develop plans and make decisions for the world of the future.
Keywords: Others, Westworld Series, American Dream, Representation, Stereotyping -
راجر اسکروتن، فیلسوف بریتانیایی، نقش موثری در بسط زیبایی شناسی تحلیلی داشته است. وی علاوه بر حوزه های نظری، به بحث فلسفی پیرامون شاخه های هنری نیز پرداخته است. یکی از مهم ترین مباحث این حوزه، مربوط به مقاله عکاسی و بازنمایی می باشد، که واکنش های بسیاری را بدنبال داشته و یکی از بهترین واکنش ها، اثر مک آیور لوپس است. این پژوهش، با استفاده از روش تحلیل منابع کتابخانه ای، ضمن تلخیص آرای اسکروتن و لوپس، به منظور برون رفت از دوگانه ی نیت مندی و علیت، در منازعات این دو در نسبت هنر و عکاسی، رویکردی نشانه شناسانه را پیشنهاد می دهد. در این رویکرد، عکس همچون نشانه است؛ اما نشانه ای که از طریق راهه هایی، تمایل زیبایی شناختی ما را به خود عکس و نه به موضوع آن، باز می گرداند. بدین ترتیب، هسته اصلی تفکر اسکروتن، یعنی تمایل به خود عکس، حفظ می شود و بازنمودی بودن آن، به حالت تعلیق در می آید. همچنین، امکان تبدیل عکس به هنر نیز، آن گونه که لوپس مدنظر دارد، فراهم می گردد. به این منظور، نمونه هایی از عکس های نشانه ای و راهه های مربوط به آنها ، معرفی می شوند. راهه های پیشنهادی عبارتند از: یادآوری، یادآوری و ایجاد امید/ترس، پرسشگری، پرسشگری و توبیخ/سرزنش، شگفتی و حیرت، تمرکز و انسجام بخشی، تفاوت بین اعمال اجتماعی، توازن و تعادل اجتماعی.کلید واژگان: عکاسی, زیبایی شناسی تحلیلی, نظریه راجر اسکروتن, نظریه مک آیور لوپس, بازنمایی, نشانه شناسیDue to the increasing impact of “influencer marketing”, this study, using two cultural programs of IRIB’s TV called "Ketab-Baz" (Book Worm) broadcasted by Nasim channel and "Cheragh Motale’e" (Study Light) broadcasted by Channel 4, has examined the impact of cultural influencers of IRIB on the audience. The present study sought to answer the question of how influencers in the fields of culture and literature can influence the viewers by using the capacity of IRIB and Instagram to promote the culture of reading books and subsequently thrive of the industry. The goal of conducting this study is to identify the influential parameters and present a role model for marketing of the book publishing industry by the influencers. In terms of the goal, the method of this research is developmental-applied and its study approach is qualitative. The statistical sample of the two groups includes the 66 viewers of Ketab-Baz and Cheragh Motale’e who expressed their opinions in the form of using printed books, digital books, podcasts and audio book readers on Instagram, and 14 professors in the field of media, senior managers of the Ministry of Culture and Islamic Guidance, and marketing managers. In order to collect data, the netnographic approach and Plutchik’s Wheel of Emotions have been used to identify and conduct interviews with the audience, and the grounded theory method has been used to present the model. According to the results, the most important factors influencing the promotion of book reading and the growth of the publishing industry extracted from this research are the change in managerial approach and structural requirements from traditional to digital, using technology in the digital publishing industry, audience-orientation, and understanding the expectations of the book readers. The findings of this study indicate the important and meaningful role of the influencers on the book-reading audience based on the component of trust and with the study of other influential factors, a paradigm model and strategies to promote reading and the success of the digital publishing industry has been developed, using the capabilities of the IRIB.Keywords: Influencer Marketing, Social Media, Digital Publishing
-
Media is considered as one of the ideological apparatuses. This research is based on the question in parallel of enhancing technology and the formation of new media, as well as change passive audience into the active user, can these media still be called ideological? If so, the question is that how does the new media, despite the adaptation of interaction from the internet, find the ideological function? This paper discusses the role of the concept of the ideology for understanding social media critically. This study based on Althusser's definition of ideology and Habermas's theory about the public sphere creates consultative democracy led it to evaluate new media, their behavior and practices. The paper was developed based on a qualitative approach and descriptive-analytical method. As a result, new media owners are looking to create a two-tier Internet in which commercial content is more important than public content. Commercial content is managed by the ruling power and is governed by an ideology, which is the ideology of the ruling class. On the contrary, public content is controlled by media owners and contains a variety of ideologies that carry different ideas and meanings. The contemporary media system, through its ownership has divided media audiences into smaller groups (specific audiences), and has severely restricted fair access and participation in the public sphere, so that the ideological aspect of new media remains unchanged, but it emerges in the new shapes.
Keywords: Ideology, Internet, new media, Public Sphere, Social media -
با ورود دستبافت های شرقی به اروپا از دوران باستان این بافته ها اغلب با نام هایی که از شرق همراه آن ها به غرب می رفت، شناخته می شدند. از آنجا که در سده های اسلامی، مورها، که مسلمانان مسیحی شده اروپا بودند، نقش زیادی در رواج این واژه ها داشتند، بیشترین ظهور دستبافت های شرقی در اروپا و به ویژه شبه جزیره ایبری (پرتغال و اسپانیا) به صورت واژگان عربی است. از جانب دیگر به سبب ناشناخته بودن ساختار بافته های شرقی برای اروپاییان، در فرهنگ لغات پرتغالی و اسپانیایی همه این واژه ها معادل یکدیگر قرار گرفته اند. این پژوهش با روش تاریخی به کند و کاو در اسناد و کتب کهن پرتغالی و اسپانیایی پرداخته و چگونگی و کیفیت حضور دستبافت های شرقی در این سرزمین ها را از سده های میانه به بعد مورد مطالعه قرار داده است. با توجه به دست آوردهای این پژوهش، در پرتغال و اسپانیا حداقل از سده چهاردهم میلادی قالی شرقی کم و بیش نمونه نوعی و مظهر اسباب و لوازم خانه شناخته می شده است که واژه آلکاتیفا معرف آن بوده است. بیشتر این قالی ها از هند به وسیله تجارت به شبه جزیره ایبری رسیده اند و در مقابل قالی های ایرانی به سبب گرانی نقش کمی در دکوراسیون داخلی آن ها بر عهده داشته است.
کلید واژگان: قالی, آلکاتیفا, پرتغال, اسپانیا, ریشه شناسیConsidering the names of the Oriental hand-wovens, Arabic words were highly used in the Iberian Peninsula (Portugal and Spain). This paper used the historical research method to explore the old Spanish and Portuguese documents and also the quality and state of emergence of Oriental hand-wovens in these lands. In this method, the etymology of those Arabic words was considered too. The results of the paper revealed that in the Iberian Peninsula, at least, from the 14th century, the Oriental carpets were a typical and symbol of furniture which were known as alcatifa, a popular name for them. The word alcatifa must be derived from Qatif port at the coast of the Persian Gulf. Most of these carpets traveled from India to the Iberian Peninsula by trade. The Persian carpets were too expensive, so there are a few signs of them in the Portuguese and Spanish decorations during that time.
Keywords: carpet, alcatifa, Portugal, Spain, etymology -
پژوهش نامه فرهنگ و رسانه (نامه فرهنگ و ارتباطات)، سال پنجم شماره 1 (پیاپی 9، پاییز و زمستان 1399)، صص 35 -66
این مقاله در پی پاسخ به این سوال است که آیا دین اسلام که مبتنی بر «کلام» و «کلمه» شکل گرفته است، می تواند با رسانه ای همچون تلویزیون که ماهیتی تصویری دارد، نسبتی برقرار سازد. برای پاسخ به این پرسش ابتدا به لحاظ نظری بخشهای مختلف دین و نسبت آن با تصویر تبیین شده است. در این بخش مشخص شد که «اخلاقیات» از جمله «ادراکات اعتباری» در فلسفه اسلامی به حساب می آیند و لذا «تصویر تلویزیونی» می باید برای نیل به نتیجه، صورت احساسی مثبت از یک «عمل اخلاقی» ایجاد نماید. چنانچه «اعتقادات» محور برنامه دینی باشد، زمانی موفق می گردد که بتواند تصاویری مختلف از افکار را در برابر بینندگان قرار دهد تا مخاطب بتواند از میان این تصویرها، تصویر درست را انتخاب نماید. برای ارزیابی این چارچوب نظری، برنامه گفتگومحور تلویزیونی «سمت خدا» مدنظر قرار گرفت. در این تحقیق با روش کیفی و با استفاده از نشانه شناسی مشخص شد که این برنامه به لحاظ رنگ و نور، دکور و جلوه های بصری زیبا، تلاش نموده که فضای احساسی مثبتی را برای گفتگوی دینی پیرامون اخلاق فراهم آورد. اما به لحاظ حرکت تصویری، تغییر زوایای دوربین و ترکیبهای تصویری نتوانسته برنامه ای متناسب با ماهیت حرکتی تصویر تلویزیونی تولید نماید و در حد «گفتار» باقی مانده است. علاوه بر این به دلیل اینکه گفتگو به صورت یک طرفه و تنها از سوی یک دیدگاه، «تصویری از اعتقادات دینی» را مطرح می نماید، نمی تواند برای حوزه اعتقادات به اندازه کافی مفید باشد و تنها بخش «پاسخ به سوالات» تا حدی جبران این نقیصه را می نماید.
کلید واژگان: دین, تصویر, تلویزیون, برنامه گفتگو محور, اخلاق, اعتقاداتCulture and Media Research (Letter of Culture and Communication), Volume:5 Issue: 1, 2021, PP 35 -66This paper is trying to answer the question of whether Islam, which is formed based on "word" and "speech" can establish connection with a medium like television which is of visual/pictorial nature. To answer this question, different parts of religion and their relationship with vision was theoretically explained. Here, it was determined that "morals" such as "perceptions" are accounted for in Islamic philosophy. Therefore, to achieve results, "TV picture" must create positive emotional figure out of a "moral act". However in case "beliefs" is the main axis of a religious program, then the program is successful if it can provide viewers with different thoughts and visions so they can pick the right vision from among those provided. To evaluate this theoretical framework through the criticism of the existing experiences, "Samte Khoda" which is a famous talk show was considered. Conducted using typology method, this qualitative research specifies that "Samte Khoda", in terms of color and light ،decoration and eyeful visual effects attempts to create a positive emotional atmosphere for a religious dialogue about morals, although it is unsuccessful in terms of the motion picture, changing camera angles, and picture combinations and hence, creating a program fitted with TV's nature of motion picture and remains only a dialogue based talk show. Besides, since it provides religious beliefs unilaterally and only from one point of view, it cannot be useful enough in the realm of faith and beliefs, and only the "question and answer" part of the show can partially compensate for this short coming.
Keywords: religion, image, television, talk show, Moral, beliefs -
اشکال مختلف نمایش ایرانی در طول تاریخ و به مرور زمان در قالب گونه های مختلف از دل آیین ها، سوگواره ها و مراسم شادی آور سربرآوردند. در این بین نقش بداهه پردازی به عنوان یکی از مه مترین شیوه های اجرایی نمایشهای شادی آور ایرانی بخصوص نمایش سیاه بازی غیرقابل انکار است. از سویی دیگر استخراج اصول و قواعد بداه هپردازی در اشکال مختلف نمایشهای شادی آور ایرانی بر پایه روش ها، دستاوردها و متدهای نوین تئاتری، یکی از ضرور تهای نمایش امروز ماست. هدف اصلی این پژوهش مطالعه شیوه ها، روش ها و تکنی کهای متنوع بداهه پردازی در فرایند تولید نمایش های شادی آور ایرانی بخصوص نمایش سیاه بازی است. این پژوهش به روش توصیف ی تحلیلی تدوین شده است و برای تکمیل اطلاعات پای های و بنیادین در این مقاله از منابع کتابخانه ای و اینترنتی استفاده گردیده است. فرضیه اصلی در این پژوهش آن است که مطالعه تکنیک ها و روش های متنوع بداهه پردازی در اشکال مختلف نمایش شادی آور ایرانی و بخصوص نمایش سیاه بازی م یتواند موجب افزایش آگاهی، درک و شناخت «بازیگران، اجراگران یا نمایشگران » از ظرفیتهای اجرایی بداهه پردازی در ای نگونه از نمایش شود. همچنین تلاش می شود به این سوالات پاسخ داده شود که بداهه پردازی به چه معناست و شیوه های مختلف بداهه پردازی نمایشی کدامند؟ و نمایش های شادی آور ایرانی چگونه و طی چه فرایندی از بداهه پردازی استفاده می کنند؟ و شیوه ها، رو شها و تکنیکهای مختلف بداه هپردازی چگونه و طی چه فرایندی در نمایش سیاه بازی نمود پیدا می کنند؟ در نتیجه گیری ضمن تعریف بداهه پردازی و بررسی سطوح، شیوه ها و انواع تکنی کهای مختلف آن و همچنین معرفی و تشریح ساختار نمایش سیاه بازی، به بررسی شیوه های بداهه پردازی در اشکال مختلف نمایش ایرانی و نمایش سیاه بازی پرداخته شده است و تصریح گردیده است که آشنایی و فراگیری تکنیکها و مهارت هایی همچون «تجربه نمایشگران در فرایند بداهه پردازی « ،» گسترش موقعیتها در فرایند بداهه پردازی « ،» ارتباط اجراگران و مشارکت آنها با یکدیگر در فرایند بداهه پردازی « ،» اعتماد گروهی در فرایند بداهه پردازی ،» «کنش کلامی در فرایند بداهه پردازی » و «کنش غیرکلامی در فرایند بداهه پردازی » می تواند موجب افزایش شناخت نمایشگران از ظرفیت های اجرایی بداهه پردازی در اشکال مختلف نمایش شادی آور ایرانی و به طور مشخص نمایش سیاه بازی شود.
کلید واژگان: بداهه پردازی, نمایش ایرانی, نمایش شادی آور, سیاه بازی, نمایشگرانVarious forms of Iranian drama throughout history and over time in the form of various genres emerged from the heart of rituals mourning and joyous ceremonies. In the meantime, the role of improvisation as one of the most important methods of performing Iranian happy plays, and especially Siah-bazi plays is undeniable. On the other hand, extracting the principles and rules of improvisation in various forms of joyful Iranian plays based on new theatrical methods, achievements and methods is one of the necessities of our play today. The main purpose of this study is to study various methods, and techniques of improvisation in the production process of Iranian joyful plays, especially Siah-bazi plays. This research has been compiled in a descriptive-analytical method and library and internet resources have been used to complete the basic information in this article; The main hypothesis in this study is that the study of various improvisation techniques and methods in various forms of Iranian cheerful performances, especially Siah-bazi plays, can increase the awareness, understanding and knowledge of “actors or performers” of improvisational performance capacities in this type of play. It also tries to answer the questions of what improvisation means and what are the different methods of dramatic improvisation? And how and in what process is improvisation used in Iranian joyful plays? And how and through what process do different improvisation methods and techniques manifest themselves in Siah-bazi plays? In conclusion, while defining improvisation and examining its different levels, methods and techniques, as well as introducing and explaining the structure of black play, improvisation methods in different forms of Iranian drama and Siah-bazi plays have been studied and it specified that learning and being Familiar to the some techniques and skills such as “actors’ experience in the process of improvisation”, “Expanding situations in the improvisation process”, “Performers’ relationship and their interaction with each other in the improvisation process”, “Group trust in the improvisation process”, “Verbal action in the process of improvisation” and “Non-verbal action in the process of improvisation” can increase the actors’ knowledge of the improvisational capacity of improvisation in various forms of Iranian juyful play, and specifically Siah-bazi play.
Keywords: Improvisation, Persian play, Joyful play, Black play, Actors -
تحقیق پیش رو، به دنبال تبیین نسبت بین حکمت اسلامی و نقوش تزیینی - هندسی در هنر اسلامی می باشد. این تحقیق سعی بر آن دارد که با نگاهی فرا تاریخی و رجوع به وحی الهی (قرآن)، که سرمنشا این هنر است، به پرسش «حکمت نقوش تزیینی - هندسی در هنر اسلامی چیست؟» پاسخ دهد. فرض نگارنده بر این است که غنای صوری و ظرفیت بالای نقوش هندسی هنر اسلامی در انتقال معانی حکمی، برآمده از اندیشه ای غنی مبتنی بر «وحی» و متافیزیک اسلامی است که در پس این هنر ناب انتزاعی حضور دارد. تحقیق حاضر به دنبال تبیین این اندیشه و حکمت در هنر اسلامی به طور عام و سرایت آن در نقوش تزیینی - هندسی به طور خاص به روش توصیفی - تحلیلی میباشد. چارچوب نظری این تحقیق را نظریات فیلسوفان سنت گرا درباب هنر اسلامی شکل میدهد. روش گردآوری اطلاعات در این تحقیق روش کتابخانه ای بوده است.
کلید واژگان: تزیین, هنر اسلامی, هندسه مقدس, سمبلیسم -
در این پژوهش نانو ذراتی ارزان و دارای بیشترین تشابه ترکیبی، برای افزایش نسبی مقاومت سطحی سنگ های باستانی پاسارگاد معرفی شد. با بررسی مقطع نازک نمونه مشخص شد که نوع کانی، کلسیت و از بافت گرین استون است. مشخصات فیزیکی سنگ نمونه، نشان از تخلخل بالای آن داشت. برای به دست آوردن بیشترین شباهت ترکیبی قسمتی از سنگ نمونه به کمک آسیاب مکانیکی به صورت پودر درآمد. پس از تهیه پودر سنگ نمونه، نانو مواد به روش سل-ژل تهیه شد. بلورهای کلسیم تیتانات با فاز پرووسکیت و تیتانیوم دی اکسید با فاز آناتاز به کمک دستگاه پراش پرتو ایکس تشخیص داده شد. این ترکیبات با طیف سنج فروسرخ نیز تایید شد. اندازه بلورهای کروی و بیضوی تهیه شده در مقیاس نانو، به کمک میکروسکوپ الکترونی روبشی تایید شد. وجود عناصر غالب کلسیم، تیتانیوم، اکسیژن و کربن به کمک طیف سنج انرژی پرتو ایکس مشخص شد. در این آزمون از اتانول خشک به عنوان حلال استفاده شد. محلول کلوییدی حاصل، در چهار ساعت بر سطح سنگ افزوده و نمونه به دلیل خاصیت مویینگی وارد منافذ سنگ شد. سپس سطح پوشش داده شده تحت آزمون سایش سطحی سرشار قرار گرفت. همه مراحل برای پیش ماده آهک خالص نیز انجام شد. نتایج حاصل نشان دهنده بهبود نسبی مقاومت سطحی سنگ نمونه است. براساس مشاهده و مقایسه عینی، تغییر رنگ محسوسی در سطح سنگ نمونه رویت نشد.
کلید واژگان: استحکامبخشی, آرامگاه کوروش, نانو تیتانیوم دیاکسید, نانو کلسیم تیتانات, سایش سطحیIn this study, cheap nanoparticles with the highest hybrid similarity were introduced to increase the surface resistance of ancient Pasargadae (Cyrus Tomb) rocks. As result, the kind of mineral of thin section of sample was detected as calcite and grainstone texture. The physical features of the sample indicated a high porosity. In order to achieve a high compatibility of the intended Nano materials, some powder of the sample was used as pre-material through Mechanical Grinder. After preparation of the powder, Nano material was prepared due to sol-gel method. Calcium Titanate blurs with the phase of Perovskite and Titanium dioxide with the phase of Anatase have been detected as XRD. These compounds were confirmed by FT-IR. The size of spherical and oval blurs prepared in the scale of Nano was confirmed by SEM. The existence of common elements such as Calcium, Titanium, Oxygen and Carbon was detected as EDX spectrometer. In this experience, Ethanol was used as solvent. In 4 hours, the gained Colloidal dissolved was added on the surface of the stone by the capillary specific. So as to module the resistance of the sample, the coated surface was examined under the abrasion test. Along with these experiments, all the levels for pre-material lime were done. The results show a relative improvement in the surface resistance of the sample rock. Meanwhile, there wasn’t any remarkable change in the case of the color of the sample.
Keywords: Consolidation, Cyrus tomb, Nano-TiO2, Nano-CaTiO3, Surface Abrasion -
سیاه پوستان نه تنها در جامعه امریکا، بلکه در هالیوود نیز اقلیت نژادی محسوب می شوند. چگونگی و چرایی تغییرات روابط سیاه و سفید در این نظام رسانه ای با تمرکز بر عنصر برتری جویی، مسئله این مقاله است. بدین منظور سه فیلم نژادمحور تولد یک ملت (1915)، حدس بزن چه کسی برای شام می آید (1967) و هشت نفرت انگیز (2015) به صورت هدفمند انتخاب شدند. برای کشف سازوکارهای دلالت گر معنایی در فیلم های مذکور از روش نشانه شناسی و الگوی رمزگان پنج گانه روایی بارت بهره گرفته شد. برای فهم تغییرات روندی بازنمایی ها، از مفهوم اسطوره نزد بارت و کلیشه سازی و طبیعی سازی نزد هال استفاده شد. یافته های پژوهش حاکی از این است که اشکال بازنمایی سیاهان در این فیلم ها، متناسب با بافت تاریخی، اجتماعی و سیاسی زمان تولید آنها، در راستای معانی مرجح ایدیولوژی حاکم، دستخوش تغییر شده است. فیلم اولی با برساخت کلیشه های منفی، لزوم به انقیاد کشاندن سیاهان را طبیعی جلوه می دهد. فیلم دومی نظم نژادی مرسوم را به چالش کشیده و الگوی تقابلی و تعاملی جدیدی از گفتمان مسلط سفید و گفتمان مبارز سیاه ارایه می دهد. در فیلم سومی، شخصیت سیاه به نمایندگی از سیاهان زجر کشیده تاریخ نژادپرستی در امریکا، در کنشی انتقام جویانه، سفید فرادست را تبدیل به فرودست و از برتر بودن او اسطوره زدایی می کند.
کلید واژگان: اسطوره سازی, اسطوره زدایی, بازنمایی, سیاه پوستان, نشانه شناسی, هالیوود مقدمهBlack people are considered a racial minority not only in the American community but also at Hollywood .This research has been carried out to examine how and why black and white relationships change in this media system focusing on the element of superiority. In view of this, the three race-oriented films i.e. Birth of a Nation (1915), Guess Who's Coming to Dinner (1967) and Hateful Eight (2015) have been selected on purpose. In order to discover the indicative mechanisms of signaling apparatuses in the mentioned films, the five narrative codes and concept of myth in the semiotics of Barthes have been used. The findings of this research indicate that the forms of depiction of black people have changed according to the historical, social, and political fabric of production time to comply with then ruling system prevalent ideological concepts. The first film manifests the necessity of ‘black’ subjugation as natural through negative stereotypes. The second film has challenged the common racial order and presented a new conflicting and interactive model of dominant discourse of the white and aggressive discourse of the black. In the third film, the black character represented the persecuted blacks of American racist history in a vengeful action turning the white superiority into inferiority eliminating the mythological concept of their superiority.
Keywords: Myth-Making, demythologize, Representation, Blacks, Semiotics, Hollywood -
ایننوشتار بر ساخته شدن سینمای دفاع مقدس را واکاوی کرده و مولفه های کلیدی این سینما راجستجو میکند. پرسش اصلی پژوهش این است که «آیا می توان به وجود ساختاری خاص به عنوان مشخصه اصلی فیلم های تولید شده تحت عنوان دفاع مقدس قائل بود؟». فرضیهء پژوهش بر این مبناست که در سینمای جنگ تحمیلی ایران، فیلم های موسوم به دفاع مقدس واجد مولفه های ساختارپذیر است. هدف این پژوهش تمرکز بر تولیدات سینمای داستانی مرتبط با مضمون جنگ ایران و عراق در دوره های مختلف تاریخی و کاوش ویژگی هایی است که بتواند به عنوان ساختاری خاص (نه صرفا مبتنی بر شباهت ها) ، به این فیلم ها وحدت ببخشد. روش تحقیق به شیوه توصیفی-تحلیلی و تاریخی و به دو شیوه کتابخانه ای و میدانی است و در خوانش فیلم ها به عنوان روشی کیفی، تحلیل متنی به کار گرفته می شود. پس از بررسی فیلم ها، اقتیاس از رویکرد ساختارگرایانه ویل رایت در مطالعه وسترن و آرای پژوهشگران در مورد سینمای جنگ ایران، مقاله به تدوین یک نظریه ساختارگرا در مورد مولفه های سینمای دفاع مقدس دست می یابد، همانند اصول بنیادین ساختارگرایی، مقاله ساختار سینمای مزبور را توضیح می دهد و سپس معناشناسی می کندو این امر را در مورد دو فیلم مهاجر (دهه 60) لیلی با من است (دهه 70) نشان می دهد.کلید واژگان: ساختارگرایی, سینمای جنگ تحمیلی, سینمای دفاع مقدس, فیلم مهاجر, فیلم لیلی با من استThis study examines the emergence of Iranian War Cinema and explores its key components. The main question of the research is if Sacred Defense films constituted a structure or not. The hypothesis of the research suggests that these movies go beyond sharing common thematic and narrative features, but they constitute a textual formation. The aim of this study is to concentrate on the Iranian fiction war movies in order to show and analyze some features which can help us to search structural concepts in these movies. The research method would be a descriptive-analysis method. To analyze the films, as a qualitative method, the methodology of this research would be textual analysis. The theoretical framework is structural approach. Through a critical and objective analysis of the films and reviewing the valid readings about the governmental discourse, the results show that Sacred Defense films have either a ritual or an ideological function and then constitute a structure.Keywords: Structuralism, Iranian War Cinema, Sacred Defense Cinema, The Immigrant (1990), Leyli Is with Me (1996)
-
هدف این نوشته آشکار نمودن منشاء و بنیان های روایت سینمایی، یعنی امکان ها و ضرورت های آن، است. روایت سینمایی به مثابه رفتار انسان ریشه در ذات و نحوه هستی انسان دارد و ضرورتا برآمده از ذات انسان است. در این مقاله از منظر پروای وجود، یعنی از منظر یکی از وجوه بنیادین انسان، و با راهنما قرار دادن نگرش کلی هایدگر به هستی به ماهو و هستی انسان و حقیقت یا ناپوشیدگی و با روشی توصیفی-تحلیلی سعی در تبیین ضرورت ها و امکان های روایت به مثابه زبان، امکان ها و ضرورت های مونتاژ سینمایی بر مبنای حضور نامتعین و آموخته های انضمامی برآمده ایم، و در نهایت و پس از بررسی روایت از این سه زاویه روشن خواهد گشت که پروای وجود به مثابه سرشت ذاتی انسان که دغدغه حقیقت یا ناپوشیدگی موجود و وجود را دارد، و از آن رو که باهم-بودن و لذا زبان به ماهو زبان، و نیز آموخته های انضمامی را ضرورت می بخشد، مبنای بروز رفتاری همچون روایت سینمایی در انسان است.کلید واژگان: روایت, روایت سینمایی, زبان, حضور امر حاضر, آموخته های انضمامیAim of this article is to bring to light the grounds and the origins of film narratives, namely its possibilities and necessities. Film narratives as the work and behavior of human being is necessarily originated in and grounded on the essence and the mode of his Being. In this article from the viewpoint of care of Being, that is, one original characteristics of human beings, and regarding to Heidegger's general thought of Being as such, essence of human being, and truth or unconcealment, has been tried to explicate the necessities and the possibilities of narratives as language, the necessities and the possibilities of cinematic montage on the basis of indeterminate presence and concrete acquisitions. Finally, researching the narratives from these three viewpoints, it will be shown that the care of Being as the primordial essence of human beings that cares truth or unconcealment of entities and Being, is the origin and ground of film narratives as the human being's behavior, that is, if the care of Being that necessitates Mitsein [being-with] and accordingly the language as such, and also necessitates concrete acquisitions which are essential in order for human being and other living beings to remain constantly as what they already are, was not the essence of human being then the cinematic montage and editing would not be possible at allKeywords: Narratives, Film Narratives, Language, The presence of what is present, Concrete Acquisitions
-
نشریه پژوهش های ادبی، پیاپی 54 (زمستان 1395)، صص 114 -141
این پژوهش می کوشد مبانی نظری نگارگری ایرانی را در بوف کور بازجوید تا نقاشی ایرانی را در کنار دیگر خاستگاه های داخلی و خارجی به عنوان یکی از سرچشمه های این رمان معرفی کند. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانه ای است. نتایج این جستار نشان داد که صادق هدایت با آشنایی به ویژگی های نگارگری، بیان مدرنیستی اثر خویش را تا حد زیادی بر مبانی این هنر استوار کرده است. ویژگی های روان-داستانی، واقعیت گریزی، چندروایتی، شخصیت پردازی نوعی و پرده برداری از زمان و مکان که از مبانی اساسی نقاشی ایرانی است، بنیانهای رمان بوف کور نیز به شمار می رود؛ ضمن اینکه صحنه کلیدی بوف کور یعنی پیر و پریچهر، خود مجلس رایجی در تاریخ نگارگری است که عناصر آن مانند گل نیلوفر، آب، درخت سرو و دیگر موارد از جانب دیگر، نوعی همبستگی نمادپردازانه میان این رمان و نقاشی ایرانی ایجاد می کند.
کلید واژگان: صادق هدایت, بوف کور, نگارگری و نقاشی ایرانی, ارتباط رمان فارسی با نقاشی ایرانیThis study aims at investigating theoretical principles of Persian paintings’ in “Blind Owl “in order to highlight the function of this element besides other internal and external origins as the main sources of inspiration of this novel. Research methodology is descriptive –analytic by using and compiling library data .The results showed that the writer who is familiar with painting characteristics’ founds to great extent the basis of his modernist expression on this these principles. As the main characteristics of Persian painting, it should mention psychoanalytic elements, dereism, poly narrative, typical characterization and disclosure of time and space. We can easily pursue the traces of these features in this novel as its foundations. The main scene of this novel, to say the story of old and fairy –faced is a prevalent phenomenon in the history of painting whose elements such as nymphaea, water, cypress etc. establish a kind of symbolic correlation between this novel and Persian painting.
Keywords: Sadegh Hedayat, Persian Paintings’, Novel, Painting -
با کاربست رویکرد پدیدارشناسی در تحلیل شبیه خوانی با هدف روشن سازی شرایط بنیادین تحقق آن، کوشیده ایم به این پرسش پاسخ دهیم که: چگونه شبیه خوانی با عمل کلام جاری اجراگران و دیگر عناصر اجرایی قوام می یابد؟ این نحوه تحلیل متفاوت از نگرشی است که شبیه خوانی را صرفا بر پایه ساختار متنی و ادبی آن تعریف می کند. در این مقاله براساس نظریه اشکال پدیداری حضور بازیگر در تئاتر که توسط برت. ا. استیتس ارائه شده، پدیداری حضور اجراگر در شبیه خوانی تحلیل و ارزیابی شده است. استیتسک کاربرد پدیدارشناسی را در فهم ساختار صوری اجرای تئاتر از طریق بررسی نحوه حضور بازیگر به عنوان عنصر اصلی یک رویداد تئاتری و به طور خاص عمل کلام جاری در اجرا نشان داده است. وی همچنین سه حالت ضمیری خودبیانی، مشارکتی و بازنمایی را در رویارویی مخاطب با بازیگر در یک اجرای تئاتری معرفی کرده است. این سه حالت ضمیری می تواند به عنوان مبنایی در تحلیل چگونگی تجربه یک رویداد تئاتری در یک دوره تاریخی و زمینه فرهنگی، به کار گرفته شود. در چارچوب نظریه مورد اشاره، شبیه خوانی قطعه اجرایی سیال و ابرگونه ای میان سه حالت حضور اجراگر است که طی آن مخاطب و اجراگر در پیوندی دینامیک با یکدیگر جهانی مشترک از تجربه و آگاهی را رقم می زنند.کلید واژگان: پدیدارشناسی, شبیه خوانی, تعزیه, برت استیتس, حالت خودبیانی, حالت مشارکتی و حالتUsing a phenomenological approach for analyzing Shabihkhani and elucidating the fundamental conditions for its realization, this paper would try to answer the following question: how performers verbal and performative elements constitute Shabihkhani? This analysis differs from other approaches in that it does not solely rely on textual and literal structure of Shabihkhani. The paper would draw on Bert Statess theory on performers presence in theatre, known as phenomenological modes, to further provide a critical evaluation and analysis of performers presence in Shabihkhani. States has demonstrated the use of phenomenology in understanding the formal structure of a performance through considering actors presence on stage as a main theatrical event in general and verbal communication during performance in particular. He also recognizes three modes of confrontation with audience, namely self-expressive mode, collaborative mode, and representative mode. These modes may serve as a basis for providing an analysis of a particular theatrical event in particular era or period of history. Using his theoretical framework, it is claimed here that Shabihkhani provides a cloudlike atmosphere among the three modes in the course of which audience and performer experience a shared experience of the world through a dynamic rapport to each other.Keywords: phenomenology, Shabihkhani, Tazieh, Bert States, self, expressive mode, collaborative mode, representative mode
-
فصلنامه الهیات هنر، پیاپی 5 (تابستان 1395)، صص 133 -154این پژوهش با روشی توصیفی تحلیلی در پی بررسی ای فلسفی درباره چیستی نظریه فیلم از حیث نظریه بودنش و مباحث مرتبط با آن است. عام بودن و مربوط به فیلم بودن ویژگی های اساسی نظریه فیلم هستند. نظریه فیلم از قوانین و قواعدی برخوردار است که جنبه توصیفی یا هنجاری دارند و درصدد است مفاهیم سازنده آن ها را توضیح دهد. قوانین یا قواعد توصیفی به منزله علت عمل می کنند و ازاین جهت نظریه جنبه تبیینی دارد. جنبه تبیینی نظریه ناظر به کشف قوانین و قواعد انضمامی ای است که همگان آن را به کار می برند. بر این اساس نظریه فیلم تجربه فیلم سازان و تجربه بینندگان از فیلم را به صورت نظام مند صورت بندی مفهومی می کند و به تبیین قوانین و قواعد فیلم به عنوان یک پدیده می پردازد. گرچه تاریخی بودن نظریه موضوعات و مسایل جدیدی را فراروی نظریه پردازان فیلم قرار می دهد اما نظریه های پیشین را از اساس دچار تغییر نمی کند. نظریه فیلم در سه حوزه تولید کنندگان، متن و مخاطب و زیر بخش های آن فعال خواهد بود و بنابراین نه یک نظریه جامع، بلکه نظریه هایی در عرصه های مختلف ذکر شده وجود خواهد داشت. البته در تمام عرصه های فوق می توان به نظریه هایی هماهنگ و سازمند با هم رسید و به این معنا نظریه ای جامع داشت. آنچه این هماهنگی و سازمندی را به وجود می آورد مبانی فلسفی ای (فلسفه محض و فلسفه هنر) است که نظریه ها بر آن ابتنا یافته اند.کلید واژگان: نظریه, تبیین, قانون, قاعده, نظریه فیلم, تاریخ مندیThis research is to investigate the quiddity of film theory and the related debates in a descriptive analytic method. Being general and related to film, are the basic characteristics of film theory. The film theory includes rules and regularities that are descriptive or normative and is to explain their constitutive concepts. Descriptive rules or regularities act as a cause and in this sense the theory is explanatory. The explanatory aspect of the theory is to discover the concrete rules and regularities used by everybody. Accordingly, the film theory systematically formulates filmmakers and viewers' experiment of the film from conceptual aspect and explains the rules and regularities of film as a phenomenon. Although the theory's being historical faces the theorists with new subjects and issues, but does not basically change the previous theories. The theory of film will be active in three fields: producers, text and audience and their subdivisions and hence there will not be a comprehensive theory but theories in told different fields. Of course it can be achieved to coordinated and compatible theories in all above fields and we can have comprehensive theory in this sense. What causes the coordination and compatibility is philosophical foundations (mere philosophy and philosophy of art) on which theories based.Keywords: Theory, explanation, Rule, Regularity, Film theory, Historicity
-
فراداستان تاریخ نگارانه از مباحث مهم و شایسته تامل در پسامدرنیسم است. فراداستان، نتیجه گذار از ادبیات کلاسیک، رئالیسم و مدرن است؛ متنی پست مدرنیستی است که فاصله و تفاوت داستان و غیرداستان را در هم می شکند و گونه ای نو و متناسب با جهان بینی پسامدرن را خلق می کند. نه تنها تعریف جوهره ذاتی پست مدرنیسم دشوار است، بلکه تشخیص خاستگاه تاریخی آن نیز مبهم است. نظریه پردازان بسیاری معتقدند که پست مدرنیسم، ادامه دهنده مدرنیسم است؛ چراکه مدرنیسم یک جریان ناتمام و بدون پایان است. همچنین پست مدرنیسم از هر گونه تعریف قاطع و قرارگیری در یک قالب پرهیز می کند. بهرام بیضایی به عنوان یکی از مهم ترین نمایشنامه نویسان ایرانی، از اساطیر و حماسه در نگارش آثارش کمک گرفته است. اژدهاک از این دسته است. نمایشنامه اژدهاک از سه برخوانی نوشته بیضایی نمونه ای از یک فراداستان است که در آن تاریخ و اساطیر به گونه های دیگر زاده می شوند و حیات می یابند. در این پژوهش که به شیوه تحلیلی توصیفی نگاشته شده، خاستگاه پسامدرن، هنر پسامدرن و پسامدرن در ادبیات نمایشی و فراداستان تاریخ نگارانه تحلیل شده و در ادامه، نمایشنامه ذکرشده به عنوان یک فراداستان بررسی شده و در پایان نتایج ارائه شده است.کلید واژگان: بهرام بیضایی, پسامدرنیسم, سه برخوانی از اژدهاک, فراداستان تاریخ نگارانهDuring the 20th century, literature and criticism enhanced and developed as well asscientific innovations. The upsurge of current literary theories has become significant phenomenon in contemporary literature, emerging as formidable force in interdisciplinary subjects. Literary theory is the body of ideas and methods we used in practical reading of literature. By literary theory it is not common to refer to the meaning of a literary work, but instead we refer to the theories which reveal what literature can mean .Historiographical Meta fiction is an important and interpretable issue in Postmodernism. It is the result of transition from Classical Literature, Realism and Modernism. Meta fiction is a modernistic text that breaks down differences between fiction and non-fiction to create a new genre suitable with postmodern world views. Historiographical meta fiction is a kind of postmodern novel which rejects projecting present beliefs and standards into the past and asserts the specificity and particularity of the individual past event. Historiographical meta fiction is quintessentially a postmodern art form, with reliance on textual play, parody and historical re-conceptualization. Postmodernism is a revolutionary movement and philosophically charming and intuitive activity which practically started in the middle of the 20th century, but rooted in human history. It cannot be simply ignored since it has massive effect on the contemporary mankind and has a special position in the world. It is a complex of tradition and modernism on one hand, and present and future on the other. Defining the inherent essence of Postmodernism is not only difficult, but alsoambiguous in assessing its historical origin. Many of theoreticians consider Postmodernism asthe continuation of Modernism, andstating that Modernism is an unfinished and endless flow. Postmodernism avoid taking any definition or pattern, which results in no distinct framework. On the other hand, Drama is a universal phenomenon and a great medium that has been changed during times. Some critics state that postmodern art is a reaction against reductionism and abstraction of modernism. They believe modern art desired to unearth universal or fundamentals of art, while post-modernism looks to unseat them, to embrace diversity and contradiction. In fact, the postmodern writers have selected the new hermeneutic concepts and the author's death as their guide from arts and literature viewpoint as to mix deconstruction in their works. Post- modern art usually rejects the distinction between low and high forms. It is likely that postmodern art promotes parody, irony, and playfulness, commonly referred to as "jouissance"by certain theorists. Persian Dramatic Literature has also outlived a great deal of transformation. Iranian Contemporary playwrights tried to originate works on the basis of Postmodernism. Bahram Beizaie is a screenwriter/ playwright who has created postmodern works in drama. His Trilateral reading of Azhdehak is a distinct example of metafiction within which history and mythology are born and reanimated. In this survey, which is constructed in analytical-descriptive form, we have analyzed the origins of Post- modernism, Post -modern Arts, Post- modernism in Dramatic Literature and Historiographical Metafiction. In this process, we have also studied the mentioned play as a metafiction to reach the end result.Keywords: Postmodernism, Historiographical Meta Fiction, Trilateral Reading of Azhdehak, Bahram Beizai
-
یکی از مهم ترین ویژگی های نقاشی و نگارگری ایرانی، پیوند با ادبیات فارسی است که به شکل گیری زبان مشترک و موضوعات مشابه در این دو حوزه هنری منجر شده است. هرچند از دوره زندیه، به ویژه از اواخر آن، به دلیل تاثیرپذیری نقاشان از هنر اروپایی و ضعف نسبی شعر فارسی، پیوندهای میان این دو رو به گسست نهاد، اما طی 37 سال سلطنت فتحعلی شاه قاجار (1213 - 1176ق)، زمینه شکوفایی و همگامی تازه ای بین شعر و نقاشی به وجود آمد. از این رو، نگارندگان در این پژوهش با رویکرد بینارشته ای مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، ضمن توجه به شاخصه های اشعار دوره دوم جریان بازگشت و نقاشی های پیکرنگاری درباری، پیوندهای زیبایی شناختی میان این دو حوزه هنری را بررسی و عوامل شکل گیری و شکوفایی نسبی شان در دوره فتحعلی شاه قاجار را تبیین کرده اند.
مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که آیا همچون گذشته می توان در تصاویر و اشعار این دوره، ویژگی های مشترکی یافت که از قواعد و پیوندهای زیبایی شناختی خاصی پیروی کرده باشند؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که نقاشان با استفاده از الگوها و معیارهای زیبایی شناسانه ادبی و با بهره گیری از نگاه انسان مدارانه غربی، باستان گرایی و نیز با استفاده از موضوعات جدید، به بازنمایی تصویرسازی های شاعرانه و توصیفات اشعار عاشقانه پرداخته اند. به بیان دیگر، آن ها از طریق شکل و صورت، میان متن و تصویر ارتباط برقرار کردند، نه بر اساس بازنمایی موضوعات و نمایش مفاهیم متعالی و مثالی. هدف اصلی پژوهش حاضر نیز شناخت پیوندهای زیبایی شناختی مشترک در شعر دوره بازگشت و نقاشی پیکرنگاری درباری، با توجه به نقش فتحعلی شاه در فراهم آوردن زمینه مساعد در راستای همگامی این دو حوزه هنری است.
کلید واژگان: ادبیات تطبیقی, بازگشت ادبی, نقاشی پیکرنگاری درباری, پیوندهای زیبایی شناختی شعر و نقاشیOne of the most important characteristics of Iranian paintings is their connection and unity with Persian literature، which resulted in the formation of common language and similar subjects in these two art fields. However، since the Zands Dynasty، especially their late era، a certain divergence occurred between painting and poetry due to the weakness of literature and the fact that the painters were more influenced by the European art. While focusing on the benchmarks of the poems of the return era، and the Royal Court portrait paintings، this study strives to examine the common aesthetic connection between these two fields of art through performing historical، descriptive، analytical and comparative study، and achieve the response to this question that Which factors were effective in the formation and flourishing of the literature and painting during the reign of Fath Ali Shah Qajar and how and to what extent are their common aesthetic links? The painting and poetry of this era managed to achieve flourishing thanks to the supports granted by an art-lover king، i. e. Fath Ali Shah Qajar. Due to the policies of the Shah during his 37-year reign against the arts، a suitable basis was provided for the alignment of these two fields of art in a new and different manner (notwithstanding the occurred divergence) so that the painters act independently in choosing their subjects، and do not refer to poetry so often، while trying to take benefit from poetical descriptions and literature aesthetic criteria، and represent the same through a human-oriented vision.Keywords: Comparative literature, Bazgasht, e Adabi (Literary return), Royal court portrait painting, Fathali Shah Ghajar, Esthetic connections between poeryt, painting -
هدف از پژوهش حاضر، بازشناسی معیارها و مبانی اجرای متناسب با نوع رسانه (رادیو یا تلویزیون) از خلال شواهد تجربی منتج از پیمایش سطح عملکرد مجریان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است. جامعه آماری متشکل از 15 نفر از گویندگان باسابقه رادیو و تلویزیون می باشند. از آنجا که بخش عمده ای از میزان اثرگذاری یک برنامه تلویزیونی زنده، به نحوه ارتباط پویای مجریان با مخاطبان آنها وابسته است، می توان نتایج حاصل از این پژوهش را درآمدی بر ضرورت بازنگری در روند انتخاب مجریان رادیو برای برنامه های تلویزیونی تلقی کرد. این پژوهش به شیوه پیمایشی انجام پذیرفته است. یافته ها نشان می دهد که عمده ترین ضعف های فاحش در سطح عملکرد مجریان رادیو، به این شیوه قابل تفکیک است: نبود تنوع در ارائه مطالب، پرحرفی رادیویی در برنامه زنده تلویزیونی، اطلاع رسانی ناتمام و ضعف در کنترل رابطه پویا با مخاطب رسانه ای.
کلید واژگان: اجرای زنده, تلویزیون ایران, گویندگی رادیو, فن و مهارتThe present study aims to examine the criteria and principles of presenting in radio and television, based on experimental evidence gained from a survey on IRIB presenters’ performance. Since much of a live TV program effectiveness hangs on the presenter, one could consider the findings of this research as an introduction to studies on the way radio presenters are chosen and trained. The findings of this survey-based research are indicative of certain weaknesses in radio presenters’ performance: lack of diversity in subjects; being talkative in live programs; defective informing; mismanaging the relationship with audience.Keywords: Live Performance, Iran Television, Radio Presenting, Technique, Skill -
طراحی اعلان در ایران و دیگر کشورهای جهان یکی از شاخه های مهم در عرصه ارتباطات تصویری است و در واقع بیان هدایتگر در قالب زبان اشارتگر در این عرصه است. هم جواری دو عنصر «تصویر» و «حروف» به عنوان رسالت بصری در اعلان دارای اهمیت است. امروزه نگاشتن حروف به بار بصری منتج می شود که کارکردی همسو با تصویر دارد. تاریخ اعلان هایی که بیشتر دارای بار نوشتاری هستند تا تصویری، چه در ایران و چه در کشورهای دیگر، از شخصیت پذیری گرافیکی حروف و کارکردهای آن در عرصه آثار هنری نشان دارد. حروف نگاری در هنر ایران به علت قابلیت های زیبایی شناختی و ویژگی های کاربردی خاص آن در همه شاخه های هنرهای تجسمی به ویژه گرافیک جایگاهی ممتاز دارد و به خصوص در مقوله حروف نگاری تعریف و کارکردی تازه یافته است. حروف فارسی به علت ویژگی هایش از نظر ساختاری با نوع لاتین خود ماهیت متفاوتی دارد که گاه این ویژگی ها ضعف تلقی می شود و گاه به نظر برخی از صاحب نظران امتیاز آن شمرده می شود. هدف از این جستار بررسی ویژگی های حروف فارسی با بیانی حروف نگارانه در طراحی اعلان است و درکنار آن به کارکردهای حروف و یا نوشته در اعلان و نقش حروف نگاری در اعلان و ارائه چند راهکار پرداخته می شود. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی و به شیوه کتابخانه ای به مطالعه ساختاری حروف فارسی می پردازد.
نتایج این تحقیق نشان داد که شناخت از گونه های حروف نگاری (فرمالیستی و روایت گرا)، در روند شکل گیری اعلان با کاربرد نوشتار نقش مهمی در نتیجه و اثربخشی آن دارد. توجه به خوانایی (نقش اطلاع رسانی) در اعلان و خواندنی بودن (زیبایی و جلوه مندی بصری) آن در روند بصری اعلان از نکات مهمی است که هر طراح باید به آن توجه داشته باشد. شناخت ویژگی های بصری حروف فارسی و درک توانمندی آن در هنر خوشنویسی و بهره گیری از آن به عنوان اصول اولیه بر هر طراح گرافیک و حروف نگار لازم و ضروری است. درک نقش حروف به عنوان «عامل خوانایی»، «عامل و عنصر چالش برانگیز بصری» و «عامل زیبایی شناختی» در روند طراحی حروف نگارانه نقش شایانی را داراست. توجه به توان بصری هر حرف و ظرفیت پذیری بصری (ایجاد جلوه های ویژه) با نوع کاربرد حروف در یک فرایند حروف نگاری ارتباط مستقیم دارد.
کلید واژگان: حروف نگاری ایرانی, ویژگی های حروف فارسی, طراحی اعلانPoster design is considered as one of the most important branches of graphic arts in Iran and other countries. It is in fact a guiding statement manifested as an indicative language. As visual purpose the relationship between image and letters is very important in posters. Today design of letters or typography has developed the visual possibilities and has functioned parallel with imagery. History of poster design and graphic arts in Iran and other countries shows posters with dominant use of the letters rather than pictorial elements, a fact that indicates the graphic potential of letters and its functions in this field. In the Iranian plastic arts in particular graphic arts, typography has a distinct position because of its particular aesthetic and functional possibilities, which has especially found a new definition and function in the field of typography. Because of aesthetic and structural features of Persian letters, it is distinguished from the Latin typography. These features are sometimes considered as disadvantages and sometimes as potencies by the experts. This article aims at studying the features of Persian letters with a typographical expression in poster design and exploring the functions of letters and or text, and the role of typography in poster design plus introducing some approaches. The information is resulted from laboratory studies and using the analytic and descriptivemethods, and the research focuses on a structural study of Persian letters. The results indicate that the knowledge of (formalist and narrative) types of Iranian typography has a significant positive effect on the process and outcome of poster design. The role of legibility (informativeness, beauty and visual appeal) of the poster in the visual process of poster design is one of the important points to which every designer must fully attend. Understanding the visual characteristics of Persian letters, its possibilities for calligraphy and using that are fundamental principles for graphic designers and typographists. Knowledge of the role of letters as “legibility agents”, “challenging visual elements and agents” and “aesthetics agents” is important in the process of letter designing. Attention to the visual potency of each letter and visual potential (to create special effects) is directly linked to the use of the letters in typographic process. The methodology is based on descriptive and analytic approach with the gathering data from library.Keywords: Iranian Typography, Features of Persian Letters, Poster Design
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.