به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

ali rashidy

  • مرتضی جراحی*، حسین علی صفاخواه، رویا حسنی، علی رشیدی پور
    هدف

    نوروپاتی محیطی(PN)  در اثر آسیب به دستگاه محیطی سیستم عصبی (PNS) به وجود می آید و معمولا باعث ضعف، بی حسی و درد نوروپاتیک می شود که نوعی درد مزمن است. علی رغم وجود انتخاب های درمانی متعدد، درمان درد نوروپاتی با چالش هایی روبرو است و درمان های موجود هنوز رضایت بخش نیست. استروییدهای عصبی، تنظیم کننده های فیزیولوژیکی مهم عملکرد PNS هستند. پروژسترون یکی از نورواستروییدهایی است که دارای خواص ضد دردی و ضد التهابی است و گیرنده های گابا-A نقش مهمی در وساطت این اثر دارند. در این مطالعه به دنبال القاء درد نوروپاتیک، اثرات پیشگیری کننده پروژسترون بر اختلالات پاسخ الکتروفیزیولوژیک عصب سیاتیک و نقش گیرنده های گابا-A در اثرات احتمالی آن در موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه از 140 سر رت نر نژاد ویستار در 14 گروه (10=n) استفاده شد. ابتدا درد نوروپاتیک با روش صدمه فشردگی مزمن (CCI) در گروه های مربوطه ایجاد شد. پس از ایجاد CCI در روز دوم آزمایش تزریق پروژسترون، بیکوکولین یا وهیکل آن به صورت روزانه تا روز 13 صورت گرفته و در روز 14 و 27 سرعت هدایت عصب سیاتیک به روشIn situ اندازه گیری شد.

    یافته ها

    بر اساس یافته های این مطالعه، تزریق روزانه پروژسترون به مدت 12 روز در موش های CCI شده در مقایسه با گروه های CCI که وهیکل تزریق شده بود، توانست از کاهش سرعت هدایت اعصاب حسی و حرکتی در روزهای 14 و 27   پیشگیری نماید و این اثر توسط بیکوکولین مهار شد.

    نتیجه گیری

    یافته های این تحقیق نشان داد، که احتمالا درمان با پروژسترون در زمانی که نوروپاتی محیطی حاصل از CCI در حال توسعه و تثبیت است، می تواند از ایجاد نوروپاتی و اختلالات الکتروفیزیولوژیک عصب سیاتیک که احتمالا بخشی از آن از طریق گیرنده های گابا-A انجام می شود، جلوگیری نماید و این اثر در تعریف محدوده زمانی شروع القاء و ماندگاری نوروپاتی در مدل CCI هم خوانی دارد.

    کلید واژگان: درد نوروپاتیک, عصب سیاتیک, بیکوکولین, پروژسترون, الکتروفیزیولوژی
    Morteza Jarrahi*, Hossein Ali Safakhah, Roya Hasani, Ali Rashidy, Pour
    Introduction

    Peripheral neuropathy (PN) is resulted from damage to the peripheral nervous system (PNS) and usually causes weakness, numbness, and neuropathic pain, which is a type of chronic pain. Despite the variety of treatment options, treating neuropathic pain faces challenges and the existing treatments are not yet satisfactory. Nervous steroids show important physiological regulators of PNS function. Progesterone is a neurosteroid that has both analgesic and anti-inflammatory properties. Also, GABA-A receptors play an important role in mediating the effect of progesterone. This study was designed to determine whether progesterone can prevent electrophysiological deterioration of the sciatic nerve in the chronic constriction injury (CCI) model of neuropathic pain in rats and that do this effect through GABA-A receptors.

    Materials and Methods

    In this study, 140 male Wistar rats in 14 groups (n=10) were used. Neuropathic pain was created by the CCI method in the relevant groups. After CCI induction, progesterone and bicuculline or their vehicles were administered daily until day 13 post-CCI. After that, nerve conduction velocity (NCV) tests were performed according to Julu methods on days 14 and 27 after CCI.

    Results

    According to the findings of this study, daily injections of progesterone for 12 days before complete neuropathic pain evolution in CCI rats could prevent significantly the reduction of sensory and motor nerve conduction velocities compared to the CCI group on days 14 and 27 after CCI. Furthermore, this effect of progesterone was blocked by bicuculline administration

    Conclusion

    The findings of this study showed that before complete neuropathic pain evolution, chronic progesterone administration may prevent electrophysiological disorders of the sciatic nerve (at least to some extent through GABA-A receptors) in CCI-induced peripheral neuropathy and these effects continue in the accepted range time of the CCI mode.

    Keywords: Neuropathic pain, Sciatic Nerve, Progesterone, Bicuculin, electrophysiology
  • هدیه برات زاده*، حسین علی صفاخواه، علی رشیدی پور، مرتضی جراحی *
    هدف

    درد نوروپاتیک نوعی درد مزمن است که باعث تشدید پاسخ به محرک های دردزا و غیر دردزا می شود. کورکومین یکی از موادی است که دارای خواص ضد دردی و ضد التهابی است. ورزش نیز به عنوان یک روش رفتاری و غیردارویی اثرات مفیدی در سلامت عمومی افراد در بسیاری از بیماری های نوروپاتیک دارد. هم چنین تاثیر توام این دو عامل بر سرعت هدایت عصب محیطی عصب سیاتیک بیماران و حیوانات کم تر مورد مطالعه قرار گرفته است. لذا در این مطالعه، اثرات پیشگیری کننده کورکومین و ورزش به صورت توام و مجزا بر سرعت هدایت عصب سیاتیک در مدل درد نوروپاتیک فشردگی مزمن عصب سیاتیک در موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه از 80 سر رت نژاد ویستار، به صورت تصادفی تخصیصی در 8 گروه (10=n) استفاده شد. ابتدا درد نوروپاتیک با روش آسیب مزمن ناشی از فشردگی (CCI) عصب در گروه های CCI مربوطه ایجاد شد. برای آن که اثر پیشگیری کننده ورزش را بیازماییم، در گروه های ورزش، از دو هفته قبل، ورزش اجباری شروع و تا روز عمل جراحی (در روز صفر) ادامه یافت سپس بعد از طی یک دوره 5 روزه ریکاوری مجددا از روز 5 تا روز 14 آزمایش ورزش انجام شد و در گروه های کورکومین یا حامل آن پس از عمل جراحی CCI، تزریق کورکومین میزان (60 میلی گرم/ کیلوگرم) یا حامل آن تا روز 14 صورت گرفت و در روز 15 تست های الکتروفیزیولوژیک اعصاب سورال و تیبیال انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که تجویز توام کورکومین به میزان 60 میلی گرم/ کیلوگرم و استفاده از ورزش اجباری قبل از تثبیت درد نوروپاتی در روز 14 آزمایش در گروه مربوطه در مقایسه با گروه CCI به طور معنی داری باعث پیشگیری از کاهش سرعت های اعصاب حسی سورال و حرکتی تیبیال گردید.

    نتیجه گیری

    تجویز توام کورکومین و ورزش اجباری در زمانی که نوروپاتی محیطی حاصل از CCI کاملا تثبیت نشده است، ممکن است بتواند از ایجاد نوروپاتی و اختلالات الکتروفیزیولوژیک عصب سیاتیک جلوگیری نماید.

    کلید واژگان: درد نوروپاتیک, عصب سیاتیک, ورزش اجباری, الکتروفیزیولوژی, کورکومین, موش صحرایی
    Hedyeh Baratzadeh*, Hossein Ali Safakhah, Ali Rashidy, Pour, Morteza Jarrahi
    Introduction

    Neuropathic pain intensifies the response to painful and non-painful stimuli. Curcumin is one of the substances that have analgesic and anti-inflammatory properties. Also, exercise as a behavioral and non-pharmacological method has beneficial effects on general health under many neuropathic diseases. Also, the combined effect of these two factors on peripheral nerve conduction velocity of the sciatic nerve in patients and animals has been less studied. So, we suggested the study of the preventive effects of combined curcumin and exercise on electrophysiological parameters of the sciatic nerve in the neuropathic pain model of chronic sciatic nerve compression in rats.

    Materials and Methods

    80 Male Wistar rats were randomly allocated to 8 groups (n=10). First, neuropathic pain was induced by the chronic constriction injury (CCI) method in the respective groups. To prevent neuropathic pain, two weeks before surgery, forced exercise was started in the exercise group, and after a 5-day recovery period, was performed again for one week until the 14th day of the experiment. After CCI surgery, 60mg/kg curcumin or its vehicle injection was performed in the curcumin and vehicle groups until day 14, and electrophysiological tests of the sural and tibial nerve were performed on day 15.

    Results

    The results showed that before stabilizing neuropathic pain on day 14 of the experiment, co-administration of curcumin and forced exercise could prevent sural and tibial nerve conduction velocity (SNCV and MNCV) loss compared to the CCI group.

    Conclusion

    The findings of this study suggest that co-administration of curcumin and forced exercise may prevent electrophysiological disorders of the sciatic nerve, before the complete stabilizing of peripheral neuropathy.

    Keywords: Neuropathic Pain, sciatic nerve, Forced Exercise, Electrophysiology, Curcumin, Rat
  • عباس علی وفایی، معصومه دادخواه، نصر الله مرادی کر، مریم نظری، فاطمه سادات نقیبی نسب، مهسا عطارمقدم، احمد رضا بندگی، علی رشیدی پور، علی قنبری*
    هدف
    اختلال حافظه یکی از مشکلات بالینی در بیماری آلزایمر است که به طور پیش رونده ای به زوال حافظه و اختلالات شناختی منجر می گردد. در این مطالعه به ارزیابی اثر میکروجلبک اسپیرولینا پلاتنسیس بر اختلال حافظه ناشی از اسکوپولامین پرداخته شد.
    مواد و روش ها
    موش های صحرایی ماده یک ماهه به طور تصادفی به 9 گروه (سالین+سالین، سالین+اسکوپولامین 1 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، سالین+اسکوپولامین 2 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، اسپیرولینا 100 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن+اسکوپولامین 2 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، اسپیرولینا  200 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن+اسکوپولامین 2 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، اسپیرولینا 400 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن+اسکوپولامین 2 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، اسپیرولینا 100 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن+سالین، اسپیرولینا 200 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن+سالین، اسپیرولینا 400 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن+سالین) تقسیم شدند. آزمایش رفتاری حافظه مهاری اجتنابی (با جریان 5/0 میلی آمپر، مدت 3 ثانیه و شوک 3 ثانیه) به این ترتیب انجام شد که بلافاصله پس از آموزش دادن حیوان، تزریق داخل صفاقی اسکوپولامین و 24 ساعت بعد تعیین تثبیت حافظه انجام شد. قبل از آموزش، میکروجلبک اسپیرولینا با دوزهای 100، 200 و 400 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به مدت 14 روز گاواژ شد. آزمایشات بیوشیمیایی شامل تعیین میزان مالون دی آلدئید و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی سرم بود که به ترتیب به روش تیوباربیتوریک اسید وFRAP (Ferric reducing ability of plasma)  انجام شد.
    یافته ها
    اسکوپولامین به طور معنی داری (001/0P<) موجب اختلال حافظه گردید و اسپیرولینا به طور معنی داری (05/0P<) از اختلال حافظه ناشی از اسکوپولامین جلوگیری کرد. هم چنین میکروجلبک اسپیرولینا موجب تقویت معنی دار (01/0P<) ظرفیت تام آنتی اکسیدانی سرم گردید.
    نتیجه گیری
    میکروجلبک اسپیرولینا پلاتنسیس احتمالا از طریق افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی تام سرم موجب بهبود اختلال حافظه ناشی از اسکوپولامین می گردد.
    کلید واژگان: یادگیری اجتنابی, حافظه, اسکوپولامین, اسپیرولینا, استرس اکسیداتیو, اختلالات حافظه
    Abbas Ali Vafaei, Masoumeh Dadkhah, ‎Nasroallah Moradi Kor, ‎Maryam Nazari‎, Fateme Sadat Naghibi Nasab, ‎Mahsa Attarmoghadam, Ahmad Reza Bandegi ‎, ‎Ali Rashidy, Pour‎, Ali Ghanbari*
    Introduction
    Memory deficit is one of the clinical problems of Alzheimer’s disease that progressively leads to cognitive impairment and dementia. In the present study, the effect of Spirulina plathensis microalgae on the scopolamine-induced memory impairment was evaluated.
    Materials and Methods
    Young female Wistar rats (30 days old) were used. Animals randomly were divided into 9 groups (Saline + Saline, Saline + Scopolamine 1mg/kg, Saline + Scopolamine 2 mg/kg, Spirulina 100 mg/kg + Scopolamine 2 mg/kg, Spirulina 200 mg/kg + Scopolamine 2 mg/kg, Spirulina 400 mg/kg + Scopolamine 2 mg/kg, Spirulina 100 mg/kg + Saline, Spirulina 200 mg/kg + Saline, Spirulina 400 mg/kg + Saline). To measure inhibitory avoidance (IA) task, animals were given an electrical footshock (0.5 mA, 3 s) and then was intraperitoneally treated by scopolamine and 24 latter memory retention tests (time delay to re-entrance to dark compartment) was recorded. Spirulina plathensis was dissolved in physiologic saline and the suspension was gavaged at doses of 100, 200, and 400 mg/kg for fourteen days prior to training. Biochemical experiments were included determination of Malondialdehyde (MDA) and total antioxidant capacity of serum using thiobarbituric acid and Ferric reducing ability of plasma (FRAP), respectively
    Results
    Our results showed that scopolamine (2 mg/kg) significantly (P<0.001) impaired memory retention respect to control and Spirulina plathensis significantly (P<0.05) improved memory impairment induced by scopolamine. Further, Spirulina significantly (P<0.01) increased FRAP level compared to the control.
    Conclusion
    Spirulina plathensis improves scopolamine induced-memory deficit, probably through enhancing total antioxidant capacity of serum probably.
    Keywords: Avoidance Learning, Memory, Scopolamine, Memory Disorders, Spirulina, Oxidative Stress
  • علی اکبر صمدانی*، فریبرز منصور قناعی، فرحناز جوکار، مهسا صفی زاده، سیده الهام نوراللهی، علی رشیدی پور
    سرطان معده یکی از جدی ترین سرطان ها محسوب می شود و در ایران نیز به دلیل عوامل محیطی در مناطق مختلف، دارای فراوانی بالایی می باشد. به غیر از عوامل محیطی، عوامل ژنتیکی و اپی ژنتیک نیز نقش کلیدی در ایجاد کارسینوژنزیز سرطان معده دارد. در همین راستا، بررسی عملکرد مکانیسم های مولکولی درگیر در روند سرطان زایی و تومورزایی این بدخیمی در مسیرهای مولکولی متفاوت جهت شناسایی بیومارکرهای کاربردی در تشخیص زودهنگام از اهمیت بالایی برخوردار است. بدین سان که مسیرهای مولکولی زیادی در ایجاد این نوع سرطان دخالت دارد. در این مقاله مروری تلاش شده است که عملکرد تغییر نوسانات بعضی از این ژن های مهم در مسیر سونیک هچحاک (Sonic hedgehog, SHH) مورد بررسی قرار گیرد
    کلید واژگان: آدنوکارسینوم, سرطان های معده, پروتئین هچحاک, بیان ژن
    Ali Akbar Samadani*, Fariborz Mansour Ghanaie, Farahnaz Jokar, Mahsa Safizadeh, Seyedeh Elham Nourollahi, Ali Rashidy, Pour
    Gastric cancer (GC) is considered as one of the most serious cancers, and in Iran, due to environmental factors in different regions, it has a high frequency. Apart from environmental factors, genetic and epigenetic ones also play a key role in the development of carcinogenesis of GC. In this regard, the study of functioning of the molecular mechanisms involved in the carcinogenesis and also tumorigenesis of this malignancy in different molecular pathways   to identify applied biomarkers in early diagnosis is of great importance. Thus, molecular pathways like sonic hedgehog  (SHH) may interfere with this type of cancer. In this review, it has attempted to investigate the performance of the fluctuations of these important genes in SHH pathway.
    Keywords: Adenocarcinoma, Gastric cancer, Hedgehog Proteins, Gene Expression
  • Leila Derafshpour, Ehsan Saboory*, Abbas Ali Vafaei, Ali Rashidy, Pour, Shiva Roshan, Milani, Yosef Rasmi, Yosef Panahi, Hamidreza Sameni
    Introduction
    The long-term adverse effects of transient thyroid function abnormalities at birth on intellectual development are proven. The effect of exercise increases in the presence of sex hormones. The current study aimed at investigating the possibility that a combination of sex hormones and exercise has synergistic effects on neural plasticity in Transient Congenital Hypothyroidism (TCH) rats. 
    Methods
    To induce hypothyroidism in the mothers, Propylthiouracil (PTU) was added to drinking water (100 mg/L) on the 6th day of gestation and continued until the 21st Postnatal Day. From Postnatal Day (PND) 28 to 47, the female and male pups received 17β-estradiol and testosterone, respectively. The mild treadmill exercise began 30 minutes after the sex hormones or vehicle administration. On PND 48, electrophysiological experiments were performed on brain slices. 
    Results
    Increase of Long-Term Potentiation (LTP) was observed in sedentary-non-hormone female rats of TCH group, compared with that of the control. The exercise enhanced LTP in control rats, but the hormones showed no significant effect. The effect of exercise and sex hormone was not significant in the TCH group. The combination of exercise and testosterone enhanced LTP in TCH male rats, while the combination of exercise and estradiol or each of them individually did not produce such an effect on LTP in TCH female rats. 
    Conclusion
    The study findings showed an increase in excitatory transmission despite the returning of thyroid hormone levels to normal range in TCH female rats. Also a combination treatment including exercise and testosterone enhanced LTP in male rats of TCH group, which was a gender-specific event.
    Keywords: Exercise, Hypothyroid, Sex hormones, Long-Term Potentiation
  • مرتضی جراحی، رویا حسنی، علی رشیدی پور، حسین علی صفاخواه*
    هدف
    درد نوروپاتیک نوعی درد مزمن است که به دنبال آسیب به اعصاب مرکزی و محیطی به وجود می آید. درد نوروپاتی از نظر سلامت عمومی حائز اهمیت می باشد. علی رغم وجود انتخاب های درمانی،درمان درد نوروپاتی با چالش هایی روبرو است. زیرا دلایل و مکانیسم های متفاوتی باعث بروز این بیماری می شود. یکی از مدل های تجربی که به مدل نوروپاتیک ایجاد شده در انسان بسیار نزدیک است، مدل (Chronic Constriction Injury) CCI یا آسیب مزمن منتج از فشردگی عصب است. پروژسترون یکی از نورواستروئیدهایی است که دارای خواص ضد دردی و ضد التهابی می باشد و گیرنده های گابا-A نقش مهمی در وساطت اثر پروژسترون دارند. در این مطالعه اثرات پیش گیری کننده پروژسترون بر پاسخ های رفتاری درد و نقش گیرنده های گیرنده های گابا-A در اثرات احتمالی آن در موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه از 70 سر رت نر نژاد ویستار در 7 گروه (10=n) استفاده شد. ابتدا درد نوروپاتیک با روش CCI در گروه های مربوطه ایجاد شد. پس از ایجاد CCI، از روزدوم تا روز 13 داروها تزریق شدند. داروها شامل پروژسترون (6 میلی گرم به ازای یک کیلوگرم) و بیکوکولین (انتاگونیست گیرنده گابا-A در دوزهای نیم یا 2 میلی گرم به ازای یک گیلوگرم) تزریق شدند. در روز 14 و 27 بعد از CCI تست های رفتاری شامل آلودینیای مکانیکی، هایپرآلژزیای حرارتی انجام شد.
    یافته ها
    تزریق روزانه پروژسترون به مدت 12 روز در موش هایCCI شده از ایجاد پدیده آلودینیای مکانیکی و هایپرآلژزیای حرارتی جلوگیری نمود و این اثر بیکوکولین مهار شد.
    نتیجه گیری
    یافته های این تحقیق پیشنهاد می کند که درمان با پروژسترون در زمانی که نوروپاتی محیطی حاصل از CCI در حال توسعه و تثبیت است، از ایجاد نوروپاتی (حداقل تا اندازه ای از طریق گیرنده های گابا-A) جلوگیری نماید.
    کلید واژگان: درد نوروپاتیک, بیکوکولین, CCI, پروژسترون
    Morteza Jarrahi, Roya Hasani, Ali Rashidy, Pour, Hossein Ali Safakhah *
    Introduction
    Neuropathic pain is a chronic pain that results from damage to the central nervous system and also environment. Neuropathic pain is important for general health and approximately 6% of the adult population is affected worldwide. Despite the therapeutic choices, treatment for neuropathic pain is facing challenges. An experimental model that is very close to human neuropathic model is the chronic constriction injury (CCI) model. Progesterone (PROG) is one of the most potent anti-inflammatory and anti-inflammatory neurostimulants, and GABA-A receptor palys an important role in mediating the biological effects of PROG. In this study, the effects of PROG on behavioral responses of pain in the neuropathic pain model of CCI, and the possible role of GABA-A receptor in its effect were investigated in rats.
    Materials and Methods
    70 male Wistar rats were used in 7 groups (n = 10). First, neuropathic pain was induced by the CCI method in the respective groups. Following CCI, PROG (6 mg/kg) and or the GABA-A receptor antagonist bicuculin (0.5 or 2 mg/kg) or vehicle were administered daily until day 13 post-CCI. On days 14 and 27, the behavioural tests including mechanical allodynia and thermal hyperalgesia were done.
    Results
    Daily injections of PROG PROG for 12 days prevented the mechanical allodynia and thermal hyperalgesia following CCI and this effect was blocked the bicuculin pretreatment.
    Conclusion
    The findings of this study showed that treatment with progesterone may prevent the development of peripheral neuropathy, at least in part, via GABA-A receptors.
    Keywords: Neuropathic Pain, Progesterone, CCI, Beicukulin
  • ناهید صفری علی قیارلو، محمد تقی زاده، محمد طباطبایی، سوده شهسواری، سعید نمکی، سهیلا خداکریم، مصطفی رضایی طاویرانی، علی رشیدی پور
    سابقه و هدف
    بیماری دیابت نوع 1 در نتیجه تخریب خودایمنی سلول های بتا تولید کننده انسولین در پانکراس ایجاد می شود. برای گسترش درمان بیماری، شناسایی نشانگرهای درمانی کارآمد مورد نیاز است. روش های سیستم بیولوژی سبب فهم بهتری از عوامل عملکردی در بیماری می گردند. هدف این مطالعه، جستجوی نشانگرهای کاندید در این بیماری با بررسی ویژگی های توپولوژیکی زیرشبکه حاصل از تلفیق داده های بیان ژن و برهمکنش پروتئین-پروتئین بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه، پروفایل بیان ژن سلول های تک هسته ای خون محیطی بیماران تاره مبتلا شده به دیابت از پایگاه داده Gene Expression Omnibus (GEO) دانلود و ژن های تغییر بیان یافته مشخص گردیدند. سپس این ژن ها روی شبکه برهم کنش پروتئین-پروتئین منطبق شدند. پنج ویژگی توپولوژیکی توسط نرم افزار Cytoscape آنالیز شد. در نهایت از سه پارامتر مهم درجه راس، Betweenness و Closeness centrality برای معرفی نشانگرهای کاندید استفاده گردید.
    یافته ها
    با انجام آنالیز آماری، 2467 ژن تغییر بیان یافته مشخص گردیدند که 1024 افزایش و 1443 کاهش بیان داشتند. با قرار دادن این ژن ها در شبکه، زیر شبکه ای با 949 نود و 1776 یال ساخته شد. با آنالیز توپولوژیکی زیرشبکه، پروتئین های با درجه راس بالا (Hub) و پروتئین های با Betweenness بالا (گلوگاه یا Bottleneck ) شناخته شدند. 9 پروتئین Hub-bottleneck که مرکزیت بالا (Closeness centrality) در شبکه داشتند، به عنوان نشانگرهای کاندید معرفی شدند.
    نتیجه گیری
    نشانگرهای کاندید به دست آمده از شبکه با نگاه سیستماتیک، می توانند به عنوان نشانگرهای تشخیصی جدید و اهداف دارویی مورد بررسی بیش تر قرار گیرند.
    کلید واژگان: دیابت شیرین نوع 1, بیان ژن, شبکه برهم کنش پروتئین, پروتئین
    Nahid Safari, Alighiarloo, Mohammad Taghizadeh, Seyyed Mohammad Tabatabaei, Soodeh Shahsavari, Saeed Namaki, Soheila Khodakarim, Mostafa Rezaei, Tavirani, Ali Rashidy, Pour
    Introduction
    Type 1 diabetes (T1D) results from autoimmune destruction of insulin-producing beta cells in pancreatic islets of Langerhans. To develop efficient treatments for T1D, it is required to identify suitable therapeutic markers. Systems biology offers approaches to better understanding of functional elements in the disease. Our aim was to investigate larger number of candidate markers in T1D by topological analysis of constructed PPI based on gene expression.
    Materials And Methods
    In this study, gene expression profile of peripheral blood mononuclear cells from newly diagnosed type 1 diabetic children was prepared from Gene Expression Omnibus and analyzed to get differentially expressed genes. Then, these genes were mapped to PPIs data to construct related subnetwork. Five topological features were calculated by Cytoscape software. Finally, degree, betweenness and closeness centrality features were utilized to identify candidate markers.
    Results
    2467 differentially expression genes were obtained by statistical analyzing of gene expression profile in which 1024 were upregulated and 1443 were downregulated. After mapping these genes on PPI network, there was constructed subnetwork with 949 nodes and 1776 edges. By topological analysis of the subnetwork, we determined high degree nodes (hub) and high betweenness nodes (bottleneck). Then, 9 hub-bottleneck proteins that were more central (high closeness centrality) in the subnetwork were identified and introduced as candidate markers.
    Conclusion
    The obtained markers from network via systemic view can be considered as new diagnostic markers and potential therapeutic targets for T1D
    Keywords: Type 1 Diabetes_Gene Expression_Protein_Protein Interaction Network
  • Jamile Ozbaki, Iran Goudarzi *, Mahmoud Elahdadi Salmani, Ali Rashidy, Pour
    Objective(s)
    Due to the prevalence and pervasiveness of stress in modern life and exposure to both chronic and acute stresses, it is not clear whether prior exposure to chronic stress can influence the impairing effects of acute stress on memory retrieval. This issue was tested in this study.
    Materials And Methods
    Adult male Wistar rats were randomly assigned to the following groups: control, acute, chronic, and chronic acute stress groups. The rats were trained with six trials per day for 6 consecutive days in the water maze. Following training, the rats were either kept in control conditions or exposed to chronic stress in a restrainer 6 hr/day for 21 days. On day 22, a probe test was done to measure memory retention. Time spent in target and opposite areas, platform location latency, and proximity were used as indices of memory retention. To induce acute stress, 30 min before the probe test, animals received a mild footshock.
    Results
    Stressed animals spent significantly less time in the target quadrant and more time in the opposite quadrant than control animals. Moreover, the stressed animals showed significantly increased platform location latency and proximity as compared with control animals. No significant differences were found in these measures among stress exposure groups. Finally, both chronic and acute stress significantly increased corticosterone levels.
    Conclusion
    Our results indicate that both chronic and acute stress impair memory retrieval similarly. Additionally, the impairing effects of chronic stress on memory retrieval were not influenced by acute stress.
    Keywords: Acute stress, Chronic stress, Morris water maze, rat, Spatial memory retrieval
  • Hossein Ali Safakhah, Tahereh Taghavi, Ali Rashidy, Pour, Abbas Ali Vafaei, Mina Sokhanvar, Narges Mohebbi, Mostafa Rezaei, Tavirani
    This study was designed to investigate the therapeutic effects of saffron (Crocus Sativus L) and its main constituent crocin on neuropathic pain behavioral responses induced by chronic constriction injury (CCI) in rats. Adult male Wistar rats (200 to 250 g) were randomly assigned into 5 groups: Sham saline, CCI saline, CCI saffron (30 mg/kg), CCI 犺ᲊ (15 mg/kg) and CCI crocin (30 mg/kg). CCI was induced by applying 4 loose ligatures around the sciatic nerve. Two weeks after nerve lesion, injections of saline, saffron or crocin were started and continued until 26th day post-surgery. Pain behavioral responses including mechanical allodynia (von Frey filament testing) and thermal hyperalgesia were measured in 14, 17, 20, 23, 26, and 40th days after CCI. CCI significantly increased pain behavioral responses. Saffron and crocin (30 mg/kg) decreased thermal hyperalgesia and mechanical allodynia on day 26, and this effect continued until the day 40. Crocin at lower dose (15 mg/kg) was ineffective. These findings indicate that treatment of saffron and crocin after CCI may have a therapeutic effect against neuropathic pain, suggesting that these substances may offer new strategies for the treatment of this highly debilitating condition.
    Keywords: Saffron (Crocus Sativus L), crocin, Neuropathic pain, Allodynia, Hyperalgesia, rat
  • شهربانو قدرتی جلدباخان، معصومه خلیل خلیلی، عباس علی وفایی، حسین میلادی گرجی، احمد رضا بندگی، علی رشیدی پور
    سابقه و هدف
    وابستگی به مرفین موجب آسیب فعالیت های شناختی و تغییرات فاکتور نروتروفیک مشتق از مغز (Brain Derived Neurotrophic Factor، BDNF) در نقاط مختلف مغز در موش های نر می شود. از طرف دیگر، ورزش اجباری قادر است اختلالات شناختی و تغییرات BDNF به دنبال مصرف مرفین را اصلاح کند. با این وجود، اثرات ورزش در موش های ماده و نیز تاثیرات شدت ورزش در این شرایط مشخص نیست. هدف این مطالعه، بررسی این موضوع است.
    مواد و روش ها
    به مدت ده روز تزریق زیرجلدی مرفین (mg/kg 10) دو بار در روز با فاصله 12 ساعت در موش های ماده انجام شد. موش های گروه کنترل، در این مدت سالین دریافت نمودند. سپس موش ها طبق پروتکل ورزشی به مدت 4 هفته و هر هفته 5 روز ورزش ملایم، متوسط و سنگین (روی یک دستگاه تردمیل) انجام دادند. سپس تست های شناختی (حافظه شناختی و فضایی وابسته به هیپوکمپ) و پس از آن، تغییرات BDNF قشر جلوی پیشانی اندازه گیری شد.
    یافته ها
    وابستگی به مرفین منجر به نقص حافظه ی شناختی شد و ورزش با شدت های متوسط و شدید این نقص را اصلاح نمود ولی اثری روی این حافظه در موش های غیر وابسته نداشت. مرفین مزمن اثری روی حافظه وابسته به هیپوکمپ نداشت ولی ورزش با شدت متوسط، این نوع حافظه را در هر دو گروه وابسته و غیر وابسته به مرفین افزایش داد. مرفین مزمن، میزان BDNF قشر جلوی پیشانی را کاهش داد و ورزش خفیف میزان آن را در گروه غیروابسته زیاد کرد ولی اثری روی موش های وابسته نداشت. علاوه بر این، ورزش متوسط و شدید میزان BDNF را در موش های غیروابسته و وابسته به مرفین کاهش داد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که اثرات ورزش بر فعالیت های شناختی در شرایط طبیعی و پاتولوژیک به شدت ورزش و نوع فعالیت شناختی وابسته است. اثرات ورزش بر میزان BDNF قشر جلوی پیشانی نیز به شدت ورزش وابسته است. ورزش ملایم اثرات مثبت در حالی که ورزش متوسط و شدید اثرات منفی دارد.
    کلید واژگان: مرفین مزمن, قشر جلوی پیشانی, BDNF, فعالیت شناختی, ورزش
    Shahrbanoo Ghodrati, Jaldbakhan, Masomeh Khalil Khalili, Abbas Ali Vafaei, Hossien Miladi, Gorji, Ahmad Reza Bandegi, Ali Rashidy, Pour
    Introduction
    Chronic morphine leads to cognitive function impairment in human and experimental animals. While physical activity helps to improve the cognitive impairment in morphine dependent male rats, these effects were not examined in females. In this study, we investigated the effects of different intensities levels of forced exercise (light, moderate, and severe) on learning and memory and prefrontal cortex (PFC) BDNF in the morphine-dependent rats.
    Materials And Methods
    Adult virgin female rats were injected with bi-daily doses (10 mg/kg, at 12 h intervals) of morphine over a period of 10 days. Following injections, rats were trained under three different loads (mild, moderate, and severe), each for 30 minutes per session, five days per week and for four weeks. After exercise training, object recognition memory and alternation behaviour in a T-maze were examined, followed by BDNF measurements in PFC.
    Results
    Chronic morphine intake impaired the recognition memory in morphine dependent rats and this deficit was corrected by moderate and severe treadmill exercise. Chronic morphine did not impair the alternation behaviour, but moderate exercise improved this behaviour in both morphine dependent and control rats. Chronic morphine reduced BDNF levels in PFC which did not reversed by mild exercise. Moreover, both moderate and severe exercises reduced BDNF levels in PFC in both morphine and control animals.
    Conclusion
    Our findings indicate that the effects of exercise on cognitive functions and BDNF levels in PFC depend on the type of cognitive behavior and intensity of exercise. On the other hand, the correlation between changes in brain BDNF and cognitive functions, especially in the morphine–treated animals seemed to be complex and warrant further investigation.
    Keywords: Chronic Morphine, Prefrontal Cortex, BDNF, Cognitive Functions, Exercise
  • محمد رشیدی، علی رشیدی پور، غلامحسن واعظی، راهب قربانی
    سابقه و هدف
    شواهد حاکی است فعالیت بدنی، یادگیری و حافظه را در انسان و حیوان توسعه می دهد و مغز به طور قابل ملاحظه ای نسبت به ورزش پاسخ می دهد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر و مقایسه ورزش هوازی و بی هوازی بر حافظه می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 90 نفر از دانشجویان پسر به طور تصادفی در سه گروه 30 نفره تقسیم شدند. گروه اول به مدت هشت هفته، هفته ای سه جلسه و هر جلسه به مدت 60 دقیقه تحت تمرینات هوازی (با استفاده از تردمیل و با شدت 60 تا 70 درصد حداکثر ضربان قلب بیشینه)، گروه دوم، تمرین بی هوازی (با استفاده از تردمیل و با شدت 75 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه) قرار گرفتند و در گروه سوم (کنترل) هیچ مداخله ای صورت نگرفت. کلیه 90 نفر هم در ابتدای دوره و هم در پایان برنامه و آخرین جلسه به آزمایشگاه حافظه دعوت شده و حافظه آن ها بر اساس آزمون وکسلر بررسی شد.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه نشان داد که از خرده آزمون های تست وکسلر تغییرات حافظه قبل و پس از مداخله در گروه با تمرین هوازی 41/5±50/15 و گروه با تمرین بی هوازی 89/4±00/17و گروه کنترل96/1±13/2بود که تفاوت معنی دار بود (001/0p<). به طوری که میانگین مقدار افزایش نمره حافظه در گروه هوازی (001/0p<) و هم چنین در گروه بی هوازی (001/0p<) نسبت به گروه کنترل بیش تر بود. اما در دو گروه با تمرین بی هوازی و با هوازی تفاوت معنی دار نبود (381/0=p).
    نتیجه گیری
    به طور کلی، یافته های مطالعه حاکی از آن است که تمرینات هشت هفته ای ورزش هوازی و بی هوازی اثرات مثبتی بر عمل کرد حافظه افراد تحت مطالعه داشته است. لذا ورزش هوازی و بی هوازی برای بهبود عمل کرد حافظه توصیه می شود.
    کلید واژگان: تمرین هوازی, تمرین بی هوازی, حافظه
    Mohammad Rashidi, Ali Rashidy, Pour, Gholamhasan Vaezi, Raheb Ghorbani
    Introduction
    The evidence indicates that physical activity increases memory and ability to learn in human and animal. That is to say, the brain remarkably responds to exercise. The purpose of this study was to compare the effect of anaerobic and aerobic exercises on memory.
    Materials And Methods
    In this study, ninety male participant students were randomly divided into 3groups of 30. The task for the first group was 3 aerobic exercises (treadmill with intensity of %60-%70 HR max ) for 60 minutes per week for 8 weeks. The second group was trained for anaerobic exercise (treadmill with intensity of %75-%85 HR max), whereas the third was the control group, who performed no exercises and no intervention/interferences. After trainings, all ninety students were participated in a memory test at the IQ TEST lab. This test was conducted both at the beginning and the end of program to evaluate their memory function in the terms of Wechsler Test/ on the basis of Wechsler Test.
    Results
    Wechsler fragment tests/subtests before and after aerobic and anaerobic exercises showed the effects of aerobic training (15.50 ± 5.41), anaerobic training (17.00 ±4.89) and the control group (2.13 ±1.96) on the change in memory function. The variation of memory scores between each of aerobic and anaerobic trained subjects with control group was significant (P
    Conclusion
    In general, the findings of this research showed that the 8 weeks aerobic and anaerobic exercises had high positive impact on the memory function in the students undergoing the experiments. We conclude that aerobic and anaerobic exercise can serve as a mean to improve the memory function and is recommended for benefiting memory and learning processes.
    Keywords: Aerobic Exercise, Anaerobic Exercise, Memory
  • معصومه خلیل خلیلی، شهربانو قدرتی جلد باخان، علی رشیدی پور، احمد رضا بندگی، بهپور یوسفی، حسین میلادی گرجی
    سابقه و هدف
    با توجه به اثرات ضد اضطرابی مورفین حاد، هدف این مطالعه بررسی نقش گیرنده فاکتور نوروتروفیک مشتق (Brain-derived neurotrophic factor، BDNF) در این اثرات بود.
    مواد و روش ها
    48 راس موش های بزرگ صحرایی نر با نژاد ویستار به طور تصادفی به 6 گروه تقسیم شدند. ابتدا یک دوز مورفین به میزان 10 میلی گرم بر کیلو گرم به صورت زیر جلدی و بعد از 2 ساعت، ANA12 ( مهارگر گیرنده BDNF/TrkB) به میزان 25/0 و 5/0 میلی گرم بر کیلو گرم به صورت داخل صفاقی تزریق گردید. سپس 4 ساعت بعد موش ها در ماز بعلاوه ای شکل مرتفع جهت سطح اضطراب مورد ارزیابی قرار گرفتند. موش های گروه کنترل به طور مشابه سالین دریافت نمودند.
    یافته ها
    یافته ها نشان دادند ANA12 با هر دو دوز در موش هایی که یک دوز سالین دریافت نمودند موجب افزایش مدت زمان ماندن در بازوی باز گردید و در موش هایی که یک دوز مورفین گرفتند موجب کاهش یا افزیش تعداد ورود به بازوی باز و بسته (به ترتیب) گردید.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که گیرنده BDNF/TrkB می تواند نقش تنظیمی بر تعدیل اثرات ضد اضطرابی مورفین حاد داشته باشد.
    کلید واژگان: مورفین حاد, آنتاگونیست گیرنده (BDNF (ANA12, اضطراب
    Masoumeh Khalil, Khalili, Shahrbanoo Ghodrati, Jaldbakhan, Ali Rashidy, Pour, Ahmad Reza Bandegi, Behpoor Yousefi, Hossein Miladi, Gorji
    Introduction
    The aim of this study was to examine anxiolytic effects of acute morphine and the role of BDNF receptor on that effect in adult rats.
    Materials And Methods
    In this experiment, 48 adult male Wistar rats (200–250 g) were randomly assigned to six groups. Rats were given an acute dose of morphine (10 mg/kg, s.c.) and after 2hours, single dose of ANA12 (BDNF receptor antagonist) was injected (0.25, 0.5 mg/kg, i.p). After 4h, rats were examined in the EPM to assess the level of their anxiety. Control rats similarly received saline.
    Results
    An increase was observed in the percentage of time spent in the open arm in the saline rats receiving ANA12 injection. However, the number of open or closed arm entries was less and more, respectively, in the morphine rats receiving ANA12 injection.
    Conclusion
    Our findings showed a modulatory role of BDNF/TrkB receptor in the anxiolytic effects of acute morphine.
    Keywords: Acute Morphine, BDNF Receptor Antagonist (ANA12), Anxiety
  • زهرا غفاری، عباسعلی وفایی، علی رشیدی پور، موسی الرضا حاج زاده، سیدمحمود حسینی
    سابقه و هدف
    مطالعات قبلی نشان داده اند که کمبود هورمون های تیروئیدی در طی دوره تکامل مغز، موجب تغییرات ساختمانی و بیوشیمیایی در نواحی مختلف مغزی شده که می تواند منجر به اختلالات سایکولوژیکی شود. از طرف دیگر، ورزش اثرات مفیدی بر عمل کردهای مغز در زمینه نوروشیمیایی داشته و احتمالا می تواند اختلالات ناشی از هایپوتیروئیدی را اصلاح نماید. هدف این مطالعه تعیین اثرات ورزش اجباری با شدت متوسط بر نقایص رفتارهای شبه اضطرابی در فرزندان نر و ماده بالغ مادران هایپوتیروئید موش های صحرایی بود.
    مواد و روش ها
    جهت هایپوتیروئیدی کردن رت های مادر از پروپیل تیواوراسیل با دوز 50 و 200 میلی گرم در هر لیتر آب آشامیدنی و از روز شش حاملگی تا بیست و یک روز پس از تولد بچه های آن ها استفاده شد. سپس به مدت نود روز بچه رت های متولد شده ریکاوری داده شد. گروه کنترل، رت های سالم نود روزه بوند. حیوانات در هر دو جنس به دو گروه ورزشی و غیر ورزشی تقسیم شدند. ورزش با شدت متوسط با استفاده از تردمیل و روزانه به مدت 30 دقیقه (برای 5 دقیقه اول با سرعت 12 متر در دقیقه برای 5 دقیقه بعدی با سرعت 15 متر در دقیقه و برای 3 دقیقه به مدت 20 متر در دقیقه و مجدد 5 دقیقه به مدت 15 متر در دقیقه و مابقی را با سرعت 12 متر در دقیقه با شیب صفر درجه داده شد. جهت بررسی رفتار اضطرابی از مدل های اتاق تاریک و روشن و ماز بعلاوه ای شکل مرتفع استفاده گردید.
    یافته ها
    بررسی داده ها نشان داد که هایپوتیروئیدی با دوز 200 و نه با دوز 50 موجب اضطراب زایی می شود و ورزش با این شدت نمی تواند به طور معنی داری اضطراب ایجاد شده را برطرف نماید. ضمنا ورزش با شدت متوسط به طور معنی داری موجب اضطراب زایی شد.
    نتیجه گیری
    یافته ها نشان می دهد که هایپوتیروئیدی مادری موجب افزایش واکنش های شبه اضطرابی می شود ولی ورزش با شدت متوسط اثر معنی داری بر اضطراب زایی ناشی از هیپوتیروئیدی نداشته و به تنهایی موجب افزایش اضطراب می گردد.
    کلید واژگان: ورزش, هایپوتیروئیدی مادری, اضطراب, پروپیل تیواوراسیل, موش صحرایی
    Zahra Ghaffari, Abbas Ali Vafaei, Ali Rashidy, Pour, Mosa Al Reza Hadjzadeh, Seyed Mahmoud Hosseini
    Introduction
    Previous study indicated that the lack of thyroid hormones during brain development can be associated with structural and biochemical changes in the brain that can cause psychological disorders. Physical exercise affects brain neurochemistry and may be amilorate behavioral deficit in hypothyroidism. The aim of this study was to determine the impact of moderate forced exercise on the effects of maternal hypothyroidism on anxiety-like behaviors in adulthood rats.
    Materials And Methods
    For the induction of hypothyroidism , 6-propyl-2-thiourycil (PTU) was added to the drinking water (50 and 200 mg/L) of mothers, from the 6th prenatal day to the 21th postnatal day. Maternal hypothyroid adult offspring were exercised on treadmill with moderat intensity for 2 weeks. For measuring the anxiety, animal were tested in an elevated plus maze (EPM) and light and dark box (L/D).
    Results
    Induction of hypothyroidism during the rat fetal and early postnatal period increased anxiety-like behavior in both EPM and L/D box tasks. Treadmill exercise with moderate intensity, during the postnatal period did not affect the levels of anxiety significantly. Also forced exercise alone increased anxiety behavior significantly.
    Conclusion
    These findings indicated that maternal hypothyroidism increase anxiety-like behaviors and treadmill exercise with moderate intensity did not amilroate this behavior. Moreover, physical activity in moderate intensity had anxiogenic effects.
    Keywords: Maternal hypothyroidism, Forced exercise, Anxiety, Propylthiourycil, Rat
  • نعمت ستوده، راهب قربانی *، علی رشیدی پور
    سابقه و هدف
    مانوس کردن دانشجویان با پژوهش در فرآیند فراگیری دانش و افزایش مشارکت آنان در فعالیت های پژوهشی، پلی مطمئن به سوی پرورش استعدادهای خلاق آن ها در تولید علم و مشارکت در توسعه کشور خواهد بود. این پژوهش با هدف تعیین دیدگاه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان در زمینه ی عوامل بازدارنده ی موثر بر پژوهش های دانشجویی در سال 1393 انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی، 293 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان که حداقل یک سال از شروع به تحصیل آنان گذشته بود، به طور تصادفی انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه جمعیت شناختی و پرسش نامه ی محقق ساخته ی عوامل بازدارنده موثر بر پژوهش های دانشجویی بود که مشتمل بر 25 گویه (سوال) چهار گزینه ای در مقیاس 5 گزینه ای لیکرت بوده است که از موافقت خیلی کم تا موافقت خیلی زیاد تنظیم شده بود. به پاسخ های خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد هر یک از گویه ها، به ترتیب نمرات 1 تا 5 داده شد. این گویه ها در چهار حیطه عوامل فردی (5 سئوال)، انگیزشی (7 سئوال)، نحوه ارائه خدمات پژوهشی (8 سئوال) و عوامل ساختاری و اداری (5 سئوال) دسته بندی شده بود.
    یافته ها
    نظرات دانشجویان در چهار حیطه تفاوت معنی دار داشت (033/ 0=p). به طوری که حیطه فردی را مانع تر می دانستند. در حیطه عوامل فردی مانع ترین مساله موثر بر فعالیت های پژوهشی دانشجویان «عدم آگاهی از موضوعات قابل تحقیق»، در حیطه عوامل انگیزشی، مهم ترین موانع «عدم ترغیب و تشویق دانشجویان به انجام تحقیق در دانشگاه» و «تاکید بر آموزش محوری در دانشگاه»، در حیطه نحوه ارائه خدمات پژوهشی، مهم ترین موانع، «کمبود نشریات علمی و پژوهشی و منابع مرجع تخصصی رشته تحصیلی در دانشگاه» و «عدم برگزاری کارگاه های مناسب روش تحقیق برای دانشجویان» و در حیطه اداری و ساختاری مهم ترین مانع، «طولانی بودن فرایند فعالیت های اجرایی پژوهش های دانشجویی» می باشد. در هیچ یک از حیطه های مورد بررسی بین دانشجویان دختر و پسر، بین دانشجویان عضو و غیرعضو کمیته تحقیقات دانشجویی و نیز بین دانشجویان با معدل های مختلف در دو ترم اخیر، تفاوت معنی داری در پاسخ به گویه ها مشاهده نشد (P >0.05). اما در حیطه نحوه ارائه خدمات پژوهشی، تفاوت معنی داری بین نظرات دانشجویان دانشکده های مختلف وجود داشت (p<0.001). به طوری که دانشجویان دانشکده پزشکی نسبت به سایر دانشکده، این حیطه را مانع تر می دانند.
    نتیجه گیری
    ایجاد انگیزه به دانشجویان به ایفای نقش پژوهشی خود، آموزش روش های تحقیق به آنان، به هم راه کوتاه نمودن فرایند تصویب طرح های پژوهشی، می تواند در روی آوردن دانشجویان به پژوهش کمک کننده بوده و زمینه ساز شکوفایی استعدادهای خلاق دانشجویان در تولید علم و ارتقای سطح پژوهش در کشور خواهد شد
    کلید واژگان: تحقیق, موانع تحقیق, دانشجو, علوم پزشکی, دانشگاه علوم پزشکی سمنان
    Nemat Sotodeh Asl, Raheb Ghorbani *, Ali Rashidy, Pour
    Introduction
    Acquiring knowledge by university students and increasing their participation in research activities can provide a safe pathway for promotion of creative talents in productivity in science and at higher levels, the development of the country. This study was conducted with the aim of determining the preventive factors toward student’s interest in research in the field of medical sciences at the Medical Sciences University of Semnan in 2014.
    Materials And Methods
    In this cross - sectional study, 293 students who were at their second year or above, were randomly chosen. The research tools were a questionnaire with the topic of demography and a researcher-made 4-choices test containing 25 questions comparable with 5-choices scale test of Likret to determine the confining factors affecting the students’ interest and enthusiasm in medical research. Each question had 5 options arranged from a “weakly agreeable” to “highly agreeable” scale. They were scored from 1 to 5 with the order of: very low, low, medium, high and very high. The items were classified in four areas of: personal factors (5 questions), motivational (7 questions), research facilities (8 questions) and structural factors and utilities (5 questions).
    Results
    The student’s point of view were significantly different in the severity of barriers within the four areas (P=0.033), So that the personal obstacles seemed to be more important. The most important barrier factor affecting student research activities in the personal area was" lack of enough knowledge about the research topics "; in the area of motivational factors was" not being encouraged to do the research by the university "and" emphasizing on the pivotal training instead of research-based studies"; in the area of research facilities was," not quite enough access to the scientific journals and references and also research specialists at the University", also " lack of appropriate research methodology workshops for students " and finally in the administrative area was the “long process of student research project approval process ".There was not any significant differences in response to questions in any of the areas, between male or female, member and non-members at the research committee and also between students with different score averages in the two last semesters (P >0.05). But within the area of research facilities, students’ point of view were significantly different (p<0.001). This area was specifically considered to be more of an obstacle for medical students than the others.
    Discussion
    In order to make medical sciences students more interested in the research area it is important to motivate them by giving them a role in the research projects, teaching them research methodology and to shorten the project approval process for student research projects. This way may lead to flourishing their creative talents in science and promote the proper scientific research in the country.
    Keywords: Research, Research barriers, Student, Medical Sciences, Semnan University of Medical Sciences
  • Shaghayegh Saffari, Kataneh Abrari, Arezu Rezaei, Ali Rashidy, Pour, Iran Goudarzi, Mahmoud Elahdadi Salmani
    The most important characteristics of PTSD, as an anxiety disorder, are memory disorders and hippocampus is one of the essential structures which plays a critical role in PTSD memory disorders. Traumatic events cause apoptosis and alter the expression of neurotrophic factors in hippocampus. The aim of this study is to evaluate the effects of β-Estradiol on behavioral responses in PTSD and to study its biochemical and histological mechanisms.We used single prolonged stress (SPS) to develop PTSD in rats. The day after, the rats received electrical foot shock within shock chamber. One week later, in order to test the conditioned fear responses, the freezing behavior of rats were examined for 5 continuous days, as they were placed back in the chamber without any shock. Animals received multiple injections of β-estradiol or sesame oil, immediately after shock and also on a daily basis through the seven days prior to the test. Hippocampal cell count was implemented after cresyl violet staining. We measured BDNF protein levels by ELISA kit.Main findings of this study confirmed that exaggerated fear response is observed in PTSD group as compared with control group and β-estradiol administration reduced these exaggerated behavioral responses. We found out that SPS decreases the density of cells in hippocampus and this effect is partly corrected by β-estradiol; β-estradiol increased BDNF protein level in hippocampus as compared with PTSD group; BDNF protein level was negatively correlated with freezing response in both SPS+β-estradiol and SPS+sesame group.The results of this study is consistent with the hypothesis that decreased expression of BDNF contributes to memory impairment in PTSD and up regulation of BDNF by β-estradiol plays a role in memory treatment.
    Keywords: Post, traumatic stress disorder, β estradiol, BDNF, Hippocampus
  • رضا قانعی قشلاق، ناصر پریزاد، کورش سایه میری، مونا زمانیان عضدی، علی رشیدی پور
    سابقه و هدف
    سندرم متابولیک مجموعه ای از عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی است که حدود یک سوم جامعه را مبتلا ساخته است. مطالعات متعددی که به بررسی ارتباط بین سندرم متابولیک و افسردگی پرداخته اند نتایج متناقضی را گزارش کرده بودند. هدف این مطالعه، متاآنالیز مقالاتی بود که به بررسی ارتباط بین این دو متغیر پرداخته اند.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تمامی مقالات دارای متن کامل در فاصله سال های 2000 تا 2014 در زمینه ارتباط بین سندرم متابولیک و افسردگی مورد بررسی قرار گرفت. 17 مقاله از طریق پایگاه های اطلاعاتی SID،Magiran، Scopus، Pubmed، Google Scholar، Sciens Direct به دست آمد. داده های مطالعات انتخاب شده با استفاده از روش متاآنالیز، مدل اثرات تصادفی تحلیل شدند. ناهمگنی بین مطالعات با آزمون I2 بررسی شد. داده ها با نرم افزار STATA نسخه 2 /11 تحلیل شد.
    یافته ها
    تحلیل به تفکیک نوع مطالعات نشان داد که در مطالعات مقطعی (OR=1.51، CI 95%=1.36-1.68) و کوهورت (OR=1.6، CI 95%=1.23-2.08)رابطه بین دو متغیر معنادار می باشد. به طور کلی آزمون هتروژنیسیتی بین مطالعات معنی دار نبود (P for Heterogeneity = 0.08، I2 = 39.8%).
    نتیجه گیری
    بین افسردگی و سندرم متابولیک ارتباط وجود دارد. در ارزیابی های پزشکی بیماران مبتلا به افسردگی توجه به سندرم متابولیک و اجزای آن و برعکس ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: سندرم متابولیک, افسردگی, متاآنالیز
    Reza Ghanei Gheshlagh, Naser Parizad, Kourosh Sayehmiri, Mona Zamanian, Azodi, Ali Rashidy, Pour
    Introduction
    Metabolic syndrome includes a cluster of risk factors for cardiovascular disease that affects about a third of the general population. Studies have been conducted on the relationship between depression and metabolic syndrome that have had conflicting results. The purpose of this study was a meta-analysis of studies that have examined the relationship between these two variables.
    Materials And Methods
    In this study, all full text papers published from 2000 to 2014 on the relationship between metabolic syndrome and depression were considered. 17 papers were obtained from SID, Magiran, Scopus, PubMed, Science Direct and Google Scholar. Data from selected studies using meta-analysis, random effects models were analyzed. Heterogeneity between studies was assessed using I2. Data were analyzed using STATA software package version 11.2.
    Results
    Analysis by the type of studies show that the relationship between two variables in the Cross-sectional studies (OR=1.51, CI 95%=1.36-1.68) and Cohort studies (OR=1.6, CI 95%=1.23-2.08) is significant. In general, Heterogeneity test among the studies was not significant (P for Heterogeneity = 0.08, I2 = 39.8%).
    Conclusion
    There is a relationship between metabolic syndrome and depression. In medical evaluation of patients with depression considering the metabolic syndrome and its components appear to be necessary, and vice versa.
    Keywords: Metabolic Syndrome, Depression, Meta, Analysis
  • اسرا قمری، حکیمه زالی، مصطفی رضایی طاویرانی، سعید حسامی تکلو، فاطمه گشادرو، نایب علی احمدی، سارا ضماهنی، علی رشیدی پور
    سابقه و هدف
    آلزایمر شایع ترین نوع دمانس است که مطالعه آن در انسان در مراحل اولیه بیماری امکان پذیر نیست و بیش تر مطالعات روی نمونه بافت مغز پس از مرگ انجام می شود. درنتیجه مطالعه مدل های حیوانی بیماری آلزایمر جهت شناسایی مکانیسم و فرآیندهای دخیل در آن جهت ارزیابی بیماری انسانی ضروری به نظر می رسد. در این مطالعه با کمک دانش پروتئومیکس و بیوانفورماتیک به بررسی پروتئوم هیپوکمپ موش صحرایی پس از تزریق Aβ(1-42) پرداخته می شود.
    مواد و روش ها
    استخراج پروتئین از هیپوکمپ موش صحرایی سالم (N) و آلزایمری(A) که Aβ(1-42) به آن ها تزریق شده بود، صورت گرفت و با استفاده از الکتروفورز دوبعدی جداسازی پروتئین ها انجام شد. ژل ها جهت رویت لکه های پروتئینی با کوماسی بلو رنگ آمیزی شد. پروتئین های دو گروه با نرم افزارهای بیوانفورماتیکی آنالیز و توسط طیف سنجی جرمی شناسایی شدند.
    یافته ها
    آنالیز بیوانفورماتیکی ژل های به دست آمده از الکتروفورز دوبعدی نشان دهنده وجود 111 پروتئین به صورت اختصاصی متعلق به گروه N و 67 نقطه در گروه A با بیان جدید بود که ناشی از اثر تزریق است. تغییرات در سطح مولکولی با آنالیزهای آماری چند متغییره ای نظیر کلاسترینگ انجام گرفت و گروه های پروتئینی دارای تغییر بیان، در دو خوشه متابولیکی و تنظیمی معرفی گردید.
    نتیجه گیری
    پروتئین های شناسایی شده در هیپوکمپ موش آلزایمری دارای شرایط مشابهی در بیماری آلزایمر انسانی بودند. بنابراین با وجود تفاوت های موجود در بیماری در موش و انسان مطالعه بیماری آلزایمر در مدل موشی می تواند به ارزیابی بیماری در انسان بپردازد. مطالعه اثر Aβ(1-42) روی هیپوکمپ نیز بیانگر تغییرات در سطح پروتئین هایی بودند که با تغییرات کنفورماسیون پروتئینی موجود در این بیماری هم راه بود و متابولیسم سلولی را نیز دچار تغییر کرده بود.
    کلید واژگان: بیماری آلزایمر, پروتئومیکس, تحلیل خوشه ای, پپتید بتا آمیلوئید
    Esra Ghamari, Hakimeh Zali, Mostafa Rezaie Tavirani, Saeed Hesami Takalu, Fatemeh Goshadrou, Nayebali Ahmadi, Sara Zamaheni, Ali Rashidy, Pour
    Introduction
    Alzheimer’s disease (AD) is one of the most common types of dementia. Studying the early stages of AD in human is not possible and thus, most studies are limited to post-mortem brain tissues. Therefore, studying the animal model of AD in order to understand the underlying mechanism and evaluate the molecular processes involved in human form of the disease is inevitable. In this study, with the help of proteomics and bioinformatics, we have studied the proteome of rat hippocampus after injection of Aβ(1-42) and analyzed the data with clustering method.
    Materials And Methods
    Proteins were extracted from the normal (N) and AD (A) subjects, whom have been injected with Aβ(1-42). Proteins were separated by two-dimensional electrophoresis. Gels were stained with Coomassie Brilliant Blue to visualize the protein spots. Proteins in two group samples were analyzed with bioinformatics software's and identified with mass Spectrometry.
    Results
    Bioinformatic analysis of two-dimensional electrophoretic gels indicated on the presence of 111 specific proteins belong to group N and 67 newly expressed proteins induced by Aβ(1-42) injection. Changes at the molecular level were statistically analyzed by several variables analysis method, such as clustering and groups of proteins with altered expression were categorized in metabolic and regulatory clusters.
    Conclusion
    identified proteins in rat hippocampus with AD were similar to human form of the disease. Despite the differences between the human and rat ADs, the study of AD can be established as a rat model of the disease. Injection of Aβ(1-42) had also reflected changes at the level of proteins, associated with changes in protein conformation occurring in the disease with some alteration in cellular mechanism.
    Keywords: Alzheimer Disease, Clustering Analysis, Proteomics, Amyloid beta, Peptides
  • مریم واشقانی، عباسعلی وفایی*، علی رشیدی پور، حسین رجب زاده، علی بوستانی
    سابقه و هدف
    مطالعات اخیر نشان می دهند گیرنده های سروتونرژیک می تواند اثرات ناشی از استرس یا گلوکوکورتیکوئیدها را در فرایندهای رفتاری به ویژه یادگیری و حافظه تعدیل نمایند. هدف این مطالعه تعیین نقش گیرنده های سروتونرژیک (5HT6) در اثرات کورتیکوسترون و استرس حاد بر به خاطرآوری و خاموشی حافظه ترس احترازی غیر فعال بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی موش های سوری در مدل یادگیری احترازی غیر فعال آموزش داده شدند (شوک 1 میلی آمپر برای مدت 3 ثانیه). در آزمایش بررسی به خاطرآوری، (48 ساعت بعد از آموزش) 30 دقیقه قبل اعمال استرس حاد (به مدت 10 دقیقه استرس محدود کننده) یا تزریق کورتیکوسترون (3 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم)، SC203575 به عنوان آگونیست گیرنده سروتونرژیک (5HT6) و SB271046 به عنوان آنتاگونیست گیرنده سروتونرژیک 5HT6) 1) میلی گرم به ازاء هر کیلوگرم وزن به صورت داخل صفاقی به حیوان تزریق شد. در ارزیابی خاموشی حافظه، 60 دقیقه قبل از فعال سازی حافظه حیوانات داروها و 30 دقیقه قبل از آن استرس یا کورتیکوسترون را داخل صفاقی دریافت نمودند و حافظه موش ها در طی چندین تست متوالی در طی روزهای 2، 5، 7 و 9 بعد از فعال سازی بررسی شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که استرس حاد یا کورتیکوسترون موجب اختلال در به خاطرآوری و تسهیل خاموشی حافظه می شود. تزریق هر دو آگونیست و آنتاگونیست گیرنده سروتونرژیک 5HT6 اثرات کورتیکوسترون و استرس حاد را بر به خاطرآوری و خاموشی حافظه مهار نمود.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان داد که حداقل بخشی از اثرات استرس حاد و کورتیکوسترون بر به خاطرآوری و خاموشی حافظه از طریق گیرنده های سروتونرژیک و به ویژه 5HT6 اعمال می گردد
    کلید واژگان: کورتیکوسترون, استرس حاد, به خاطرآوری و خاموشی حافظه, حافظه ترس, دستگاه احترازی غیر فعال, گیرنده سروتونرژیک, 5HT6
    Maryam Vasheghani, Abbas Ali Vafaei*, Ali Rashidy, Pour, Hossien Rajabzadeh, Ali Boustani
    Introduction
    Recent studies indicated that serotonergic receptor can modulate of acute stres's and corticosterone effects on behavior processes especially learning and memory. The aim of this study determines the role of serotonergic receptors (5HT6) on effects of acute stress and corticosterone on fear-based memory retrieval and extinction in passive avoidance task.
    Materials And Methods
    Male adult mice were trained and tested in an inhibitory avoidance task (footshock, 1mA 3s). For retrieval assessment, 30 min before corticosterone injection or application acute stress and one hour before retention test (48 hr after training) the animals received SC203575 as a 5HT6 receptor agonist or SB271046 as an antagonist of 5HT6 receptors. For assessment memory extinction, one hour before memory reactivation (48 hr after training) animal received the above drugs and then received corticosterone or acute stress. Memory retention test was done 2, 5, 7 and 9 days after memory reactivation.
    Results
    The results show that injection of corticosterone or application of acute stress before memory riactivation impaired memory retrieval and facilitated extinction of memory in subsequent tests. Pre-treatment with serotonergic receptors (5HT6) agonist and antagonist inhibited the effects of corticosterone or acute stress on memory retrieval and extinction, respectively.
    Conclusion
    These findings indicate that the effects of glucocorticoids or acute stress on memory retrieval and extinction modulated at least, in part, by 5HT6 receptors.
    Keywords: Memory retrieval, Extinction, Glucocorticoids, 5HT6 receptors, Fear Memory, Passive avoidance task
  • رویا ملک لو، علی رشیدی پور*، عباسعلی وفایی، حمیدرضا ثامنی
    سابقه و هدف
    فعال سازی حافظه های تثبیت شده، موج دوم تحکیم حافظه موسوم به بازتثبیت حافظه را فعال می کند. اخیرا، فرایند تثبیت تاخیری حافظه نیز پیشنهاد شده است که حاکی از وجود یک دوره تاخیری تثبیت حافظه بعد از یادگیری است. این فرایند به تولید پروتئین در مغز، به ویژه در هیپوکمپ وابسته است. هدف این مطالعه بررسی وجود فرایند احتمالی بازتثبیت تاخیری وابسته بعد از فعال سازی یک حافظه تثبیت شده و وابستگی آن به سنتز پروتئین، به ویژه در هیپوکمپ بود. هم چنین، مقاومت حافظه ها به سن های مختلف در برابر آسیب توسط مهارگرهای سنتز پروتئین بررسی شد.
    مواد و روش ها
    موش های سفید بزرگ آزمایشگاهی نر از نژاد ویستار در دستگاه احترازی غیر فعال (1 میلی آمپر- 3 ثانیه) آموزش داده شدند. در آزمایش اول، در گروه های مجزا در فاصله زمانی 15 دقیقه قبل از فعال سازی و 3، 6، 12 و 24 ساعت بعد از فعال سازی حافظه، تزریق داخل صفاقی سیکلوهگزامید انجام شد. در آزمایش دوم، اثرات تزریق محیطی سیکلوهگزامید بر باز تثبیت تاخیری به موازات افزایش سن حافظه در گروه های با سن حافظه 7، 14، 28 و 56 روز انجام شد. در آزمایش سوم، اثرات داخل هیپوکمپی سیکلوهگزامید بر باز تثبیت تاخیری حافظه ارزیابی شد و در آزمایش آخر، اثرات تزریق داخل هیپوکمپی سیکلوهگزامید بر باز تثبیت تاخیری به موازات افزایش سن حافظه در گروه های با سن حافظه 7، 14، 28 و 56 روز بررسی شد. در تمام این آزمایش ها، بررسی تست حافظه در 2 و 7 روز بعد از فعال سازی حافظه انجام شد.
    یافته ها
    تزریق سیستمیک سیکلوهگزامید در زمان 15 دقیقه قبل از فعال سازی و 3، 6، 24 ساعت بعد از فعال سازی بر بازتثبیت حافظه ترس اثر معنی داری ندارد، ولی تزریق آن 12 ساعت بعد از فعال سازی، باز تثبیت حافظه ترس را مختل نمود. با افزایش سن حافظه، اثر آن دیده نشد. تزریق داخل هیپوکمپی سیکلوهگزامید اثر مختل کنندگی مشابه ای داشت. این اثر روی حافظه 7 روزه نیز مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان می دهند که سنتز پروتئین، به ویژه در هیپوکمپ برای بازتثبیت تاخیری حافظه ضروری است. با گذشت زمان، بازتثبیت تاخیری حافظه ها نسبت به عوامل تخریب گر مقاومت بیش تری پیدا می کنند
    کلید واژگان: سنتز پروتئین, سیکلوهگزامید, ناحیه خلفی هیپوکمپ, بازتثبیت تاخیری حافظه, حافظه احترازی غیر فعال
    Roya Malekloo, Ali Rashidy, Pour *, Abbas Ali Vafaei, Hamid Reza Sameni
    Introduction
    Reactivation of a stabilized memory induces a second wave of consolidation process which is now called as reconsolidation. Recently, a late consolidation process was proposed, suggesting that memory after learning within a delayed time window was labile. This late memory consolidation needs protein synthesis in the hippocampus. The aim of this study was to test whether the re-stabilized memory after reactivation also requires a late-phase protein synthesis in the hippocampus. We also investigated whether memories become increasingly resistant to disruption with age.
    Materials And Methods
    Male Wistar rats were trained in a one trial passive avoidance task (1mA, 3s). In the first experiment, cycloheximide (CYC, 2.8 mg/kg, i.p.) administrated 15 minutes before the memory reactivation and also 3, 6, 12 and 24 hours after the memory reactivation. In the second experiment, the same dose of CYC administrated to rats with memory age of 7, 14, 28 or 56 days. In the third experiment, CYC administrated (4 µg or 8µg/µl) into hippocampus. In the last experiment, CYC administrated (8µg/µl) into hippocampus of rats with memory age of 7, 14, 28 or 56 days. In all experiments, memory test was done 2 and 7 days after memory reactivation.
    Results
    Results indicated that systemic administration of CYC only 12h after memory reactivation significantly impaired memory retention. With increasing the age of memory, no effect of CYC was found. This impairing effect also was found when CYC was injected into hippocampus. This impairing effect also was found on memory age with 7 days.
    Conclusion
    Our findings indicate that protein synthesis, particularly in the hippocampus, plays an important role in the late memory reconsolidation and with increasing the age of memories, they become resistant to disruption.
    Keywords: Protein synthesis, Cycloheximide, Dorsal hippocampus, Late memory reconsolidation, Passive avoidance task
  • Ahmad Reza Bandegi, Ali Rashidy, Pour, Abbas Ali Vafaei *, Behshid Ghadrdoost
    Purpose
    Chronic stress has been reported to induce oxidative damage of the brain. A few studies have shown that Crocus Sativus L., commonly known as saffron and its active constituent crocin may have a protective effect against oxidative stress. The present work was designed to study the protective effects of saffron extract and crocin on chronic – stress induced oxidative stress damage of the brain, liver and kidneys.
    Methods
    Rats were injected with a daily dose of saffron extract (30 mg/kg, IP) or crocin (30 mg/kg, IP) during a period of 21 days following chronic restraint stress (6 h/day). In order to determine the changes of the oxidative stress parameters following chronic stress, the levels of the lipid peroxidation product, malondialdehyde (MDA), the total antioxidant reactivity (TAR), as well as antioxidant enzyme activities glutathione peroxidase (GPx), glutathione reductase (GR) and superoxide dismutase (SOD) were measured in the brain, liver and kidneys tissues after the end of chronic stress.
    Results
    In the stressed animals that receiving of saline, levels of MDA, and the activities of GPx, GR, and SOD were significantly higher (P<0.0001) and the TAR capacity were significantly lower than those of the non-stressed animals (P<0.0001). Both saffron extract and crocin were able to reverse these changes in the stressed animals as compared with the control groups (P<0.05).
    Conclusion
    These observations indicate that saffron and its active constituent crocin can prevent chronic stress–induced oxidative stress damage of the brain, liver and kidneys and suggest that these substances may be useful against oxidative stress.
    Keywords: Chronic stress, Brain, Liver, Kidney, Saffron Extract, Crocin, Oxidative stress
  • راضیه احسانی، سعید حاجی آقاجانی، طیبه رستگار، حمیدرضا برادران عطار مقدم، محمد عموزاده خلیلی، راهب قربانی، علی رشیدی پور*
    سابقه و هدف

    پیش رفت تحصیلی از شاخص های مهم کارآمدی هر نظام آموزشی بوده که متاثر از عوامل مختلف می باشد. این مطالعه با هدف بررسی عوامل موثر بر پیش رفت تحصیلی از دیدگاه اساتید و دانشجویان دانشکده توان بخشی دانشگاه علوم پزشکی سمنان انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی، در سال 1392-1391، تعداد 130 نفر از دانشجویان سال دوم و بالاتر رشته های کارشناسی فیزیوتراپی، کاردرمانی و گفتاردرمانی و 40 نفر از اساتید دانشکده توان بخشی که در زمان انجام پژوهش در دانشکده مذکور حضور داشتند به روش سرشماری، مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه محقق ساخته ای که با 25 سوال در پنج حیطه و با مقیاس لیکرت پنج گزینه ای طراحی و روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفته بود، استفاده شد.

    یافته ها

    در بین پنج حیطه مورد پژوهش، از دیدگاه اساتید و هم دانشجویان، عوامل مربوط به حیطه فراگیر (به ترتیب با میانگین و انحراف معیار (0/49±4/43) و (0/52±4/17)) بالاترین امتیاز را کسب کرد. در حالی که از دیدگاه اساتید، عوامل مربوط به حیطه خانوادگی (0/53±3/53) و از دیدگاه دانشجویان، عوامل مربوط به حیطه امکانات محیط آموزشی (0/90±3/84) کم ترین امتیاز را به خود اختصاص داد. مقایسه دیدگاه ها نشان داد که بین دیدگاه اساتید و دانشجویان در حیطه فراگیر (0/007=p)، حیطه خانوادگی (0/017=p) و حیطه اقتصادی- اجتماعی (0/001=p) تفاوت معنی داری وجود دارد. هم چنین دانشجویان علاوه بر آینده شغلی رشته تحصیلی هم چون اساتید، انگیزه، علاقه به رشته تحصیلی و اعتماد به نفس را مهم ترین عامل موثر بر پیش رفت تحصیلی دانسته اند.

    نتیجه گیری

    توجه به فراگیران و عوامل مرتبط با آن ها و هم چنین اتخاذ تمهیدات لازم برای افزایش انگیزه، اعتماد به نفس و علاقه به رشته تحصیلی در دانشجویان نقش بسزایی در پیش رفت تحصیلی آنان دارد.

    کلید واژگان: نگرش, هیات علمی, دانشجویان, پیشرفت تحصیلی, وضعیت آموزشی, دانشگاه علوم پزشکی سمنان
    Razieh Ehsani, Saeed Haji, Aghajani, Tayebeh Rastegar, Hamidreza Atarmoghadam, Mohammad Amouzadeh, Khalili, Raheb Ghorbani, Ali Rashidy, Pour
    Introduction

    Academic achievement has been one of the efficiency indexes of every educational system that is influenced by many factors. This study has been conducted with the aim of surveying the views of Lecturers’ and students at Rehabilitation College of Semnan University of Medical Sciences on the factors influencing students’ academic achievement.

    Materials And Methods

    In the current study, which is a cross-sectional descriptive-analytic one, a census method was employed and it was conducted in the academic years of 2012 and 2013. The participants of the study were 130 sophomore and higher level university students majoring in physiotherapy, occupational therapy speech therapy at Bsc level and as many as 40 Lecturers at the Rehabilitation College of Semnan University. For the purpose of data collection, a 25-item self-developed questionnaire on Likert scale was developed and its reliability and validity was confirmed.

    Results

    Among the five areas surveyed in the study based on the perspective of Lecturers and students, factors related to student (4.43±0.49) and (4.17±0.52) received the highest scores. Meanwhile, the lecturers assigned the lowest score to family factors (3.53± 0.53) and students scored facilities of the educational environment the lowest (3.84±0.90). A comparison of the views revealed that there is a significant difference between the lecturers and students’ perspectives on student (p=0.007), family (p=0/017) and socioeconomic factors (p=0.001). Like lecturers, the students perceived future job opportunity of the field, interest in the field and self-confidence as effective factors on academic achievement.

    Conclusion

    Considering learners and factors closely related to them as well as preparing grounds for increasing learners’ motivation, confidence and interest in the field have appreciable influence on learners’ academic achievement.

    Keywords: Attitude, Faculty, Students, Academic achievement, Educational status, Semnan university of medical sciences
  • سمیرا عمومی، علی رشیدی پور، سید مرتضی شفیعی، عباسعلی وفایی
    سابقه و هدف
    گیرنده های گلوکوکورتیکوئیدی ناحیه قاعده ای جانبی آمیگدال در یادگیری و حافظه هیجانی نقش دارند. هدف این مطالعه بررسی نقش این گیرنده ها در بیان حافظه ترس به دنبال یک بار فعال سازی یا غیر فعال سازی آن ها بود.
    مواد و روش ها
    به صورت دو طرفه روی ناحیه مزبور کانول راهنما قرار داده شد. یک هفته بعد، موش ها در دستگاه یادگیری احترازی غیر فعال (1 میلی آمپر- 3 ثانیه) آموزش داده شدند. کورتیکوسترون به عنوان لیگاند داخلی و RU38486 به عنوان آنتاگونیست گیرنده گلوکوکورتیکوئید با دوز 3/0 و 3 نانوگرم به تنهایی و نیز توام با هم به داخل ناحیه قاعده ای جانبی آمیگدال 30 دقیقه قبل از لولین تست به خاطر آوری تزریق شدند. میزان حافظه ترس مجددا در طی روزهای 2، 9، 12، 14 و 16 بعد از تزریق داروها با اندازه گیری مدت زمان طی شده قبل از اولین ورود حیوان به ناحیه تاریک ارزیابی شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که تزریق داخل آمیگدالی یک بار کورتیکوسترون و RU38486 به تنهایی و نیز توام موجب تسهیل فرایند خاموشی حافظه ترس می شود.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان داد که گیرنده های گلوکوکورتیکوئیدی ناحیه قاعده ای جانبی آمیگدال نقش مهمی در خاموشی حافظه ترس بازی می کنند.
    کلید واژگان: گلوکوکورتیکویید, خاموشی حافظه, حافظه ترس, دستگاه احترازی غیر فعال, کورتیکوسترون, RU38486
    Samira Omoumi, Ali Rashidy, Pour, Morteza Shafiee, Abbas Ali Vafaei
    Introduction
    Glucocorticoid receptors (GRs) of basolateral amygdala (BLA) play an important role in emotional learning and memory. The aim of present study was to determine the role of GRs of BLA in extinction of fear memory in inhibitory avoidance learning (PAL) in rats.
    Materials And Methods
    Rats with surgically implanted bilaterally cannulae aimed at the BLA were trained and tested in an inhibitory avoidance task. Animals received bilateral microinjections of corticosterone (CORT, 0.3 or 3ng/0.5µl per side), RU38486 (0.3 or 3 ng/10.5µl per side /side) or combinenation of both drugs into BLA 30 min before the first retrieval test which was done 2 days after training. Memory retention again tested 2, 9, 12, 14 and 16 days after the first retention test, during which the latency to re-enter dark compartment of the apparatus was recorded.
    Results
    Results indicated that microinjections of both CORT and RU38486 and also their combination into BLA facilitated the extinction of fear memory.
    Conclusion
    It seems that GRs located in the BLA nucleus play a critical role in fear memory extinction.
    Keywords: Extinction, Glucocorticoids, Fear memory, Basolateral amygdala, Passive avoidance task
  • راهب قربانی، بهاره ابطحی نایینی، رحیمه اسکندریان، علی رشیدی پور، محمد ابراهیم خمسه، مجتبی ملک *
    سابقه و هدف

    سندرم متابولیک مجموعه ای از اختلالات متابولیک است که باعث افزایش ریسک بیماری های قلبی-عروقی و دیابت می شود. مشخصه اصلی سندرم متابولیک چاقی مرکزی، تری گلیسیرید بالا، HDL پایین، هایپرگلیسمی و فشارخون بالا است. با توجه به رشد بیماری های قلبی در سال های اخیر مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع سندرم متابولیک در جمعیت بزرگ سال استان سمنان انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه اپیدمیولوژیک به صورت مقطعی در استان سمنان بر روی 3799 فرد 70-30 ساله انجام شد. در این مطالعه افراد به صورت تصادفی چند مرحله ای از جامعه شهری و روستایی استان انتخاب و شیوع سندرم متابولیک بر اساس معیارهای ATP III و IDF بررسی شد.

    یافته ها

    شیوع سندرم متابولیک بر اساس ATP III و IDF به ترتیب 5/28% و 8/35% بود که با افزایش سن در هر دو جنس افزایش داشت. بالاترین شیوع در گروه سنی بیش از شصت سال دیده شد. شیوع سندرم متابولیک به طور معنی داری در زنان بر اساس هر دو تعریف، بالاتر و در غیرسیگاری ها بر اساس IDF بیش تر بود (05/0 P<). کاهش شیوع سندرم متابولیک با افزایش سطح سواد ارتباط معنی داری دارد (05/0 P<). شیوع سندرم متابولیک در جمعیت شهری و روستایی استان سمنان تفاوتی نداشت. از میان عوامل خطرزای سندرم متابولیک بر اساس ATP III و IDF به ترتیب تری گلیسرید بالا 8/40% و چاقی شکمی 8/70% بالاترین شیوع را داشت.

    نتیجه گیری

    یافته های مطالعه بر شیوع بالای سندرم متابولیک در استان سمنان در جمعیت 30 تا70 ساله دلالت دارد. لذا باید کوشید با شناسایی عوامل خطر در جهت پیش گیری از ابتلا و شناسایی عوامل خطر در جامعه گام برداشت.

    کلید واژگان: شیوع, سندرم متابولیک, جمعیت ایرانی
    Raheb Ghorbani, Bahareh Abtahi Naeini, Rahimeh Eskandarian, Ali Rashidy, Pour, Mohammad Ebrahim Khamseh, Mojtaba Malek
    Introduction

    Metabolic syndrome is a collection of metabolic disorders that increase the risk of cardiovascular diseases (CVD) and diabetes. Metabolic syndrome is characterized by abdominal obesity, hypertriglyceridemia, low HDL level, hyperglycemia and HTN. With regard to the development of CVD disease in recent years, the present study was completed to determine the degree of metabolic syndrome prevalence in the adult population of Semnan province.

    Materials And Methods

    This epidemiological cross-sectional study was carried out in the province of Semnan (Iran) on 3799 individuals between 30 and 70 years of age. In the study, multi-stage individuals were randomly selected from urban and rural environments and the prevalence of metabolic syndrome was determined according to ATPIII and IDF criteria.

    Results

    The prevalence of metabolic syndrome according to ATPIII and IDF was 28.5% and 35.8% respectively, and increased with age in both sexes. The highest degree of prevalence was seen in the above-60-years age group. The Prevalence of metabolic syndrome was significantly higher in women on basis of both definitions; it was higher among non-smokers on basis of the IDF definition (P<0.05). Decrease in the prevalence of the syndrome had significant relation to literacy. There was no significant difference of metabolic syndrome prevalence between urban and rural settings. Among the risk factors of metabolic syndrome according to ATPIII and IDF, high triglycerides (40.8%) and abdominal obesity (70.8%) had the highest prevalence respectively.

    Conclusion

    The findings show the high prevalence of metabolic syndrome in the 30 to 70 year-old population. Therefore, the identification of the risk factors should be attempted to prevent syndrome acquisition.

    Keywords: Prevalence, Metabolic syndrome, Iranian population
  • محمد رشیدی، علی رشیدی پور، راهب قربانی
    سابقه و هدف

    یکی از عوامل بروز خستگی ورزش کاران، به دنبال فعالیت ورزشی سنگین، به ویژه فعالیت های ورزشی با زمان کوتاه و حداکثر سرعت و شدت، انباشته شدن بیش از حد اسیدلاکتیک خون است. با توجه به نیاز ورزش کاران برای رسیدن به شرایط طبیعی و آماده شدن برای فعالیت های بعدی، روش های دفع اسیدلاکتیک اهمیت زیادی دارد. هدف این تحقیق بررسی تاثیر بازیابی حالت اولیه به شکل غیرفعال و فعال با شدت های 55، 60، 65 درصد ضربان قلب بیشینه، بر میزان اسیدلاکتیک خون است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه از نوع تحقیقات نیمه تجربی بوده و به صورت پیش آزمون و پس آزمون روی 60 نفر از دانشجویان پسر ورزش کار انجام شد. ورزش کاران به طور تصادفی به چهار گروه 15 نفری شامل گروه اول برای انجام برنامه بازیابی حالت اولیه غیرفعال و گروه دوم تا چهارم برای برنامه بازیابی حالت اولیه فعال با شدت 55، 60، 65 درصد حداکثر ضربان قلب بیشینه تقسیم شدند. گروه ها اقدام به انجام آزمون کانینگهام نمودند و اسیدلاکتیک خون افراد در چهار مرحله (قبل از فعالیت، بلافاصله پس از فعالیت، دقیقه 5 و 20 دوره بازیابی حالت اولیه) به وسیله لاکتومتر دستی اندازه گیری شد.

    یافته ها

    میانگین مقدار اسیدلاکتیک خون چهار گروه در زمان استراحت و هم چنین بلافاصله پس از فعالیت تفاوت معنی دار نداشت اما 5 دقیقه پس از بازیابی حالت اولیه و هم چنین 20 دقیقه پس از بازیابی حالت اولیه تفاوت بین گروه ها معنی دار بود (001/0 P<، برای هر دو زمان). میانگین میزان اسیدلاکتیک خون 20 دقیقه پس از بازیابی حالت اولیه در گروه غیرفعال از همه گروه ها بیش تر و در گروه با 60 درصد حداکثر ضربان قلب از همه گروه ها کم تر بود. هم چنین میزان کاهش سطح اسیدلاکتیک 5 دقیقه پس از بازیابی تا 20 دقیقه پس از بازیابی در گروه 60 درصد حداکثر ضربان قلب به طور معنی داری از گروه 55 درصد حداکثر ضربان قلب و میزان کاهش گروه 65 درصد حداکثر ضربان از گروه با 55 درصد حداکثر ضربان قلب به طور معنی داری بیش تر بود (001/0P<).

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد که بازیابی حالت اولیه از طریق فعالیت نسبت به حالت غیرفعال اثرات بهتری دارد. هم چنین، چنانچه شدت فعالیت در دوره بازیابی حالت اولیه به میزان 60 درصد حداکثر ضربان قلب باشد، تاثیر بهتری بر میزان کاهش اسیدلاکتیک خون دارد.

    کلید واژگان: اسیدلاکتیک, بازیابی حالت اولیه, حالت غیرفعال, حالت فعال, ورزش کاران
    Mohammad Rashidi, Ali Rashidy, Pour, Raheb Ghorbani
    Introduction

    One important factor of fatigue occurrence among athletes, following heavy sport activities, especially sports activities with short time and the maximum speed and intensity, is the accumulation of lactic acid in blood. The need for athletes to achieve natural conditions and to prepare for the next activities, methods of disposal lactic acid are very important. The purpose of this study was to study the effects of passive and active recovery with a severity of 55, 60 and 65 percent of maximum heart rate, on levels of blood lactic acid.

    Material And Methods

    This semi-experimental study was carried by 60 male athlete's students who were divided randomly to four groups. The first group included 15 subjects of group programs for passive recovery and the second, third and fourth groups off the state quarter program for active recovery with highly active 55, 60 and 65 percent of maximum heart rate, respectively. Groups acting Cunningham test began to test blood lactic acid in four stages (before the activity, immediately after the activity, 5 and 20 minute period recovery). The measurement was done by a hand lacto – meter.

    Results

    The mean amount of blood lactic acid during resting time in four groups and also immediately after the activity was not significant, but 5 minutes after recovery as well as 20 minutes after recovery difference between groups was significant (P<0.001). Mean blood lactic acid 20 minutes after recovery of passive group was significantly higher and that of group with 60 percent maximum heart rate was significantly lower (P<0.001) than other groups. Also the rate of the decrease in lactic acid level within 5 to 20 minutes after recovery in group with 60% maximum heart rate was significantly more than group 55%. The rate of decrease with group 65% maximum heart rate was shown to be significantly more than group 55% with maximum heart rate (p <0.001).

    Conclusion

    Our findings showed that active recovery from supramaximal exercise had a better effect than passive mode in reducing blood lactate levels in male athletes. Moreover, active recovery with a rate of 60 percent of maximum heart rate had a better effect than those of 55 or 65% maximum heart rat.

  • سید محمد فیروزآبادی، مجید جدیدی*، علی رشیدی پور، بهرام بلوری، یعقوب فتح الهی، غلامرضا محمدی
    مقدمه

    در دهه گذشته، تابش گیری ناشی از امواج الکترومغناطیسی حاصل از آنتن های گیرنده فرستنده تلفن همراه افزایش یافته است. این مطالعه به منظور بررسی اثر افزایش اندازه میدان الکتریکی امواج 950 مگاهرتز بر شیب EPSP، پس از ایجاد تقویت طولانی مدت در ناحیه شکنج دندانه دار هیپوکمپ صورت گرفت.

    مواد و روش ها

    24 راس موش بزرگ آزمایشگاهی مذکر از نژاد ویستار با سنی حدود 3 ماه و وزن 15±220 گرم، بطور تصادفی به سه گروه تابش گیری کاذب، امواج GSM با اندازه میدان الکتریکی 4/50 ولت بر متر و امواج GSM با اندازه میدان الکتریکی 60 ولت بر متر تقسیم شد. برنامه تابش دهی شامل 10 جلسه در مدت سه روز بود و حیوانات برای 45 دقیقه در داخل یک محفظه پلاستیکی در معرض میدان الکترومغناطیسی قرار گرفتند. بلافاصله پس از تابش دهی به منظور القای تقویت طولانی مدت، بیهوشی انجام شد و پس از ثبت پتانسیل های میدانی برای 60 دقیقه، شیب EPSP و بقای آن مورد ارزیابی قرار گرفت.

    نتایج

    داده ها نشان داد که تابش گیری تمام بدن با امواج 950 مگاهرتز سیستم تلفن همراه GSM، با اندازه میدان الکتریکی 60 ولت بر متر می تواند باعث ایجاد تغییر در شیب EPSP در هیپوکمپ مغز موش بزرگ آزمایشگاهی شود.

    بحث و نتیجه گیری

    افزایش اندازه میدان الکتریکی می تواند منجر به تغییر کارآیی سیناپسی و تغییر برخی خصوصیات تقویت طولانی مدت هیپوکمپ مغز موش شود.

    کلید واژگان: موج الکترومغناطیسی, تلفن همراه, تقویت طولانی مدت, شیب EPSP
    Seyed Mohammad Firoozabadi, Majid Jadidi, Ali Rashidy, Pour, Bahram Bolouri, Yaghoob Fathollahi, Gholamreza Mohammadi
    Introduction

    Over the last decade, exposure to electromagnetic waves due to base station antennas has increased. This study was planned to evaluate the effects of different electrical field strengths with 950 MHz waves of the GSM mobile phone system on the excitatory postsynaptic potentiation (EPSP) slope of the dentate gyrus long-term potentiation (LTP).

    Material And Methods

    Twenty four naive male Wistar rats (3 months old, weighing 220 + 15 g) were randomly divided into three groups (sham–exposed, GSM with 50.4 V/m and GSM with 60 V/m electrical field strength). The exposure program was carried out for 10 sessions during 3 days. The animals were exposed to the electromagnetic field for 45 minutes in a plastic chamber. Immediately after the exposure, anesthesia was induced for LTP induction and the field potentials were recorded for 60 minutes, then the EPSP slope and maintenance were analyzed.

    Results

    Our data showed that whole-body exposure to 950 MHz waves of the GSM mobile phone system with 60 V/m electrical field strength could change the EPSP slope in rat brain hippocampus.Discussion and

    Conclusion

    Increasing the electrical field strength could change synaptic plasticity and LTP characteristics in rat brain hippocampus.

    Keywords: Electromagnetic Wave, Mobile Phone, Long, Term Potentiation, EPSP (Excitatory Postsynaptic Potentiation) Slope
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر علی رشیدی پور
    دکتر علی رشیدی پور
    استاد تمام مرکز تحقیقات فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سمنان، ، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال