dr fahimeh ramezani tehrani
-
مقدمهتهیه ی نقشه ی علمی یکی از راه هایی است که می تواند ما را از وضعیت پژوهش های انجام شده در موضوعی خاص و یا حوزه های مختلف پزشکی آگاه نماید. سندرم تخمدان پلی کیستیک یکی از شایع ترین بیماری های زنان است که موضوع بسیاری از مطالعات علمی قرار گرفته است. هدف از این مطالعه، ترسیم و تحلیل نقشه ی علمی در زمینه ی میزان تولید علم در زمینه سندرم تخمدان پلی کیستیک در ایران با توجه به تعداد مقالات و نویسندگان شاخص و مقایسه ی آن با میزان تولید علم، به ویژه در جهان، است.مواد و روش هااین مطالعه از نوع پیمایشی است و با روش علم سنجی صورت گرفته است. جامعه ی پژوهش شامل کلیه تولیدات علمی در خصوص سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) است که از تاریخ اول ژانویه 2000 تا ژوئیه 2016 در پایگاه استنادی WEB of SCIENCE، نمایه شده اند. در مجموع، 6598 مقاله در زمینه PCOS چاپ شده است که هم استنادی مقوله های موضوعی با استفاده از تکنیک تحلیل و نرم افزار BIBEXCEL مورد بررسی قرار گرفت . نقشه ها با استفاده از نرم افزارهایpajek و VOS VIEWER ترسیم شدند.یافته هاایران جزو ده کشور اول پیشتاز در تولیدات علمی در زمینه PCOS است. از مجموع 6598 تولیدات علمی در زمینه PCOS، 209 مقاله (3/4 درصد) توسط پژوهش گران ایرانی تولید شده اند. آمریکا با 1670 (3/34 درصد)، چین با 567 مقاله (7/11 درصد) و ترکیه با 564 مقاله (6/11 درصد) به ترتیب رتبه اول تا سوم در خصوص تولیدات علمی در زمینه PCOS را درجهان در طی سال های مورد بررسی به خود اختصاص داده اند. ایران در رتبه بندی جهانی، مقام هشتم و در رتبه بندی کشورهای خاورمیانه، در رتبه دوم قرار دارد. در ایران، افراد شاخص که در زمینه پژوهش PCOS بیش از 7 مقاله دارند، حدود 15 نفر هستند که در 4 خوشه ی علمی با یکدیگر همکاری می کنند، ولی با کشورهای مطرح جهان همکاری ندارند. ترکیه در بین کشورهای خاورمیانه، ده مقاله مشترک با امریکا دارد که از میزان همکاری بالایی نسبت به سایر کشورهای منطقه برخوردار است.نتیجه گیریاگرچه کشور ما جزو ده کشور پیشتاز در جهان در زمینه ی تحقیقات سندرم تخمدان پلی کیستیک است، اما میزان پژوهش های لازم در زمینه ی این بیماری، علی رغم شیوع نسبتا بالای آن در کشور، کم است. شناسایی افراد پیشگام در انجام پژوهش های مرتبط با این سندرم، در کنار مشخص کردن زمینه هایی از دانش که خلاء آن در کشور در خصوص این بیماری وجود دارد، می تواند زمینه ی بسیاری از مطالعات پژوهشی را برای محققین علاقه مند فراهم کند.کلید واژگان: نقشه علمی, تحلیل هم استنادی, سندرم تخمدان پلیکیستیکIntroductionPolycystic ovary syndrome (PCOS), one of the most common gynecological diseases, has been the subject of many scientific studies. Scientific map is one way to obtain useful information about a particular research field status. We aimed to compare the quantity of scientific publications on PCOS in Iran to those of the Middle East and other countries.Materials And MethodsIn this scientometric study, the samples included all medical scientific publications about PCOS, indexed in the Web of Knowledge from 2000 to 2016. Bibexcel software was used for calculating subject category co-citation, analyzing social networks and two Pajek and VOS viewer software were used for creating maps.ResultsIran ranked eighth among the top ten leading countries in the production of scientific articles in the field of PCOS. Of overall 6598 scientific publications related to PCOS worldwide, 209 articles were authored by Iranian researchers. In other words, 4.3 % of scientific productions in this field are from our country. In this list, America ranks first with 1670 (34.3%) articles, followed by China with 567 (11.7%), and Turkey with 564 (11.6%) publications ranking second and third. Of the fifteen Iranian research pioneers, each one had at least seven papers in the field of PCOS.ConclusionIran ranks among the top ten countries with regard to scientific publications worldwide. Considering the lack of knowledge in certain aspects of PCOS identifying more pioneers in this research field will help highlighting new research topics for future researches in this field.Keywords: Scientific map, Polycystic ovary syndrome, Co, author analysis
-
مقدمهمواجهه با مقادیر مازاد آندروژن ها در دوران پیش از تولد، به عنوان یک عامل محیطی موثر بر اپی ژنوم جنین و هم چنین عامل زمینه ساز بروز فنوتیپ های ویژه در بزرگسالی، در دهه های اخیر موضوع پژوهش های بسیاری بوده است. نتایج مطالعات مولکولی متعدد این واقعیت را نشان دادند که مواجهه با آندروژن ها، در مقاطع خاصی از رشد و تکامل جنین، فرآیندهای سلولی و به دنبال آن فرآیند تکامل بافت ها و اندام ها را به گونه ای متاثر می سازند که در نهایت به تغییرات فنوتیپی و رفتاری جاندار در بزرگسالی منجر می شود؛ که یکی از اصلی ترین این تغییرات ایجاد استعداد ابتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک در بزرگسالی است. هورمون تستوسترون به عنوان مهم ترین آندروژن در دوران جنینی، دارای اثراتی مداخله گر در مسیرهای متابولیک و اندوکرین است که بسیاری از آن ها از طریق تغییرات اپی ژنتیک اعمال می شوند. با شناخت مسیرهای منحرف شده منتهی به ایجاد شرایط بیماری و در نظر گرفتن امکان مداخله در سطح مولکولی در این مسیرها، می توان کنترل شرایط دوران پیش از تولد را اولین و مهم ترین گام در پیشگیری از ابتلا به بیماری های مرتبط در نظر گرفت. این مقاله، به مرور مطالعات انجام شده درباره تغییرات اپی ژنتیکی و بیان ژن های مسیرهای مختلف بیولوژیکی ناشی از مواجهه پیش از تولد با مقادیر مازاد آندروژن، با تکیه بر بیماری سندرم تخمدان پلی کیستیک به عنوان یک مدل مناسب برای نمایش اثرات این مواجهه، می پردازد.کلید واژگان: مواجهه پیش از تولد, آندروژن مازاد, اپی ژنتیک, بیان ژن, تکامل جنینی, سندرم تخمدان پلی کیستیکIntroductionPrenatal exposure to excess androgens, as environmental factors affecting the fetal epigenome, and also a potent agent for developing special phenotypes in adulthood, has been the subject of many studies during recent decades. Results of various molecular studies conducted in this area indicate that exposure to androgens, during certain periods of growth and development of the fetus, affects cellular processes, tissues and organ development leading to phenotype and behavior alterations, one of which is causing susceptibility to polycystic ovary syndrome in adulthood. Testosterone, the most important androgen, has interfering effects in metabolic and endocrine pathways, usually a result of epigenetic changes. In recognition of diverted pathways leading to the development of disease conditions and considering possible interventions at the molecular level in these directions, control of prenatal environment and conditions can be taken to account as the first and most important step in prevention of related diseases. This article reviews the studies on the epigenetic and gene expression changes of various biological pathways as a result of this exposure, using the polycystic ovarian syndrome as an appropriate model to illustrate this exposure.Keywords: Prenatal exposure, Androgen excess, Epigenetics, Gene expression, Fetal development, PCOS
-
مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران، سال هجدهم شماره 3 (پیاپی 87، امرداد و شهریور 1395)، صص 187 -196مقدمهسندرم تخمدان پلی کیستیک به عنوان یک وضعیت پیش التهابی شناخته می شود که پیشرفت انحراف متابولیک و اختلال عملکرد تخمدان را در این بیماری پشتیبانی می کند. التهاب مزمن و سطوح افزایش یافته ی آندروژن ها در این بیماران و تاثیر آن بر سیستم ایمنی، امکان ایجاد شرایطی برای اختلال در فعالیت ضد توموری و در نتیجه بروز بدخیمی ها، از جمله سرطان تخمدان، را فراهم می آورد.مواد و روش هاسلول های تک هسته ای خون محیطی مربوط به پنجاه نمونه ی بیمار و سالم به روش گرادیان غلظتی تخلیص شدند. در مدل هم کشتی، سل لاین های توموری تخمدان SKOV3 و A2780 در مجاورت با سلول های تک هسته ای به کمک سیستم ترانس ول، در دو بازه ی زمانی 48 و 72 ساعت، تکثیر سلولی لنفوسیت ها، غلظت سایتوکاین TNF-α و درصد لنفوسیت های سایتوتوکسیک مورد سنجش قرار گرفتند.یافته هاپاسخ تکثیری سلول های اجرایی در طی تحریک با سل لاین های توموری، با وجود کمتر بودن میانگین در گروه سالم، از لحاظ آماری تنها اختلاف معنی داری را در زمان 72 ساعت نسبت به زمان 48 ساعت در هر دو گروه نشان داد (01/0P<). ترشح TNF-α، طی هم کشتی با سل لاین A2780 در گروه مبتلایان و زمان 48 ساعت، افزایش معنی داری نسبت به گروه سالم داشت (05/0P<).نتیجه گیریوجود التهاب مزمن در بیماران PCOS، افزایش پاسخ تکثیری سلول های اجرایی و نیز سطح ترشحی TNF-α، نسبت به گروه سالم، را مورد تایید قرار می دهد. با این وجود، افزایش احتمال ابتلا به بدخیمی ها در بیماران مبتلا به PCOS، نیازمند بررسی پاسخ های ضد توموری با حجم نمونه وسیع تری است.کلید واژگان: سندرم تخمدان پلی کیستیک, التهاب مزمن, سرطان تخمدان, سلول های لاین توموری تخمدان, A2780, SKOV3, هم کشتیIntroductionPolycystic ovarian syndrome (PCOS) is a proinflammatory state that underpins the development of metabolic aberration and ovarian dysfunction in the disorder. Chronic inflammation and increased levels of androgens in these patients and their impact on the immune system, may be able to disrupt antitumor activity and thus increase the risk of developing malignancies including ovarian cancer.Materials And MethodsPeripheral blood mononuclear cells of 50 patients with PCOS and healthy controls were purified by Ficoll density gradient centrifugation. We then measured cell proliferation and concentrations of cytokines TNF-α at different time intervals (48 and 72 hours) after co-culture of ovarian (SKOV3, A2780) and breast (MCF-7, MDA-468) tumor cell lines with PBMC in indirect contact of transwell system.ResultsProliferative response of executive cells during stimulation with tumor cell lines after 48 hours was not statistically significant between patients and healthy controls. Between the 2 groups, proliferation rates at the end of 72h were significantly higher than after 48h (PConclusionOur findings confirmed that, compared to healthy individuals low levels of chronic inflammation in patients with PCOS exhibit increased proliferative response of immune cells and TNF-α levels. An increased risk of cancers in patients with PCOS however requires investigation of other aspects of anti-tumor responses in vitro, with larger sample sizes.Keywords: Polycystic ovarian syndrome, Chronic inflammation, Ovarian tumor cell lines, SKOV3, A2780, Co, culture
-
مقدمه
قاعدگی یکی از شاخص های ارزیابی سلامت زنان است. هدف از این مطالعه بررسی شیوع اختلالات قاعدگی وعوامل موثر بر آن در زنان سنین باروری می باشد.
مواد و روش هااین مطالعه توصیفی مقطعی، روی 1393 زن 49-15 ساله شرکت کننده در مطالعه قند و لیپید تهران در سال 1392 انجام پذیرفت. کلیه زنان باردار، شیرده و یائسه از مطالعه خارج شدند و اطلاعات دموگرافیک و قاعدگی زنان توسط پرسش نامه ای که در این ارتباط توسط پژوهش گران طراحی و استانداردسازی شده بود، جمع آوری شد و بر اساس آخرین تعاریف ارایه شده FIGO طبقه بندی گردید. اطلاعات به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 11، در سطح معنی داری 95 درصد، تحلیل گردید.
یافته هامیانگین سنی شرکت کنندگان در مطالعه 11±7/37 سال بود. نتایج نشان داد که 1/64 درصد از زنان دارای قاعدگی طبیعی و 8/35 درصد مبتلا به یکی از انواع اختلالات قاعدگی بودند. حجم خون ریزی زیاد با شیوع کلی 2/17 درصد شایع ترین اختلال قاعدگی بود که در گروه های سنی زیر 20 سال و بالای 40 سال به طور معنی داری بیشتر از زنان سنین 40-20 سال بود (001/0 P=). پس از تعدیل عوامل مخدوش گر، در نهایت سن (03/0P<، 97/3-07/1: CI 95 درصد، 08/1OR:) و نمایه توده بدنی (04/0P<، 04/5-02/1: CI 95 درصد، 05/1OR:) با اختلال قاعدگی ارتباط معنی داری داشت.
نتیجه گیریاختلالات قاعدگی از شیوع بالایی برخوردار هستند، به طوری که یک نفر از هر سه نفر زن در سنین باروری از یکی یا چند نوع اختلال قاعدگی رنج می برد. با شناسایی عوامل موثر بر آن می توان گامی در جهت شناسایی برخی بیماری های مهم و جدی برداشت.
کلید واژگان: شیوع, مطالعه مبتنی بر جمعیت, اختلال قاعدگیIntroductionNormal menstruation is one of important indicators of the general health of reproductive-aged women. We aimed to investigate the prevalence of menstrual disorders and its related factors.
Materials And MethodThis cross-sectional study was conducted among women participants of the Tehran Lipid and Glucose Study, a population-based study aimed identify the prevalence of noncommunicable diseases from March 2013 to 2014. A total of 1393 women, aged 15-49 yr were included and all pregnant, breastfeeding and menopausal women were excluded. Socio-demographic characteristics and menstruation patterns were assessed by a standardized ad-hoc questionnaire. Menstruation was categorized based on last FIGO definitions. Data analyzed using SPSS version 11.0 (SPSS-Inc., Chicago-IL), 0.05 was set as significant level.
ResultsMean age of participants was 37.7 (11) y. The results showed that 64.1% of subjects had normal menstruation and 35.8% experienced different forms of menstrual disorders. Heavy menstrual bleeding was one of the most prevalent disorders (17.2%). Prevalence of menstrual disorders was statistically higher in women <20 yr (47.7%) and ≥40yr (45.5%) than women between the 20-40 yr age range (P=0.001). Irregular menstrual bleeding in >20 yr, heavy menstrual bleeding in 20-40 yr and ≥ 40yr were the most common menstrual disorders. The results remain unchanged for age and BMI after adjustment for potential confounders (OR: 1.08, CI 95%: 1.07-3.97; P<0.03), (OR: 1.05, CI 95%: 1.02-5.04; P<0.04), respectively.
ConclusionOur findings showed that menstrual disorders are prevalent as one-third of reproductive aged women suffer from one or more menstrual disorders. Understanding the prevalence of menstrual disorders could help health care providers to identify some serious diseases, and prioritize strategies to promote these women’s quality of life.
Keywords: Prevalence, Menstrual disorders, Population, based study -
مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران، سال هفدهم شماره 1 (پیاپی 79، فروردین و اردیبهشت 1394)، صص 13 -22مقدمهعملکرد جنسی می تواند تحت تاثیر یائسگی و تغییرات هورمونی ناشی از آن قرار گیرد. هدف از این مطالعه، بررسی همبستگی بین مقادیر آندروژن های سرمی و عملکرد جنسی در زنان یائسه بود.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی- تحلیلی مبتنی بر جامعه، 405 زن 65-40 ساله ای که در طی حداکثر 3 سال اخیر یائسه شده بودند، با نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از بین ساکنین شهرستان های چالوس و نوشهر انتخاب و بررسی شدند. داده ها با استفاده از شاخص عملکرد جنسی زنان و یک پرسش نامه محقق ساخته و بررسی آزمایشگاهی سطح آندروژن های خون (تستوسترون، DHEAS)، SHBG و استرادیول به دست آمد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه ی 18 مورد تحلیل آماری قرار گرفتند.یافته ها61% از افراد دارای اختلال عملکرد جنسی بودند. میزان تستوسترون تام با نمره حیطه تمایل، همبستگی منفی (029/0=P و 108/0-=r) و میزان DHEAS و اندکس استرادیول با نمره حیطه درد، همبستگی مثبت داشتند به ترتیب (022/0=P، 113/0=r و 020/0=P، 115/0=r). بین رضایت مندی از میزان روابط زناشویی پس از یائسگی و میزان تستوسترون تام (008/0=P، 131/0=r) و اندکس آندروژن آزاد (044/0=P، 100/0=r)، نیز همبستگی مثبت معنی داری وجود داشت. در بررسی همبستگی نمره FSFIو مقادیر هورمونی، انجام رگرسیون چندگانه نشان داد که در حیطه لغزنده سازی، مقدار سرمی تستوسترون تام (042/0=P) و در حیطه رضایت، اندکس آندروژن آزاد (021/0=P) عامل تاثیرگذاری می باشند.نتیجه گیریمقادیر هورمون های آندروژنی می توانند در برخی حیطه های عملکرد جنسی زنان یائسه تاثیر بگذارند، اما این نتیجه نیاز به بررسی های بیشتری دارد.
کلید واژگان: عملکرد جنسی, یائسگی, آندروژن هاIntroductionSexual dysfunction could be influenced by menopause and related hormonal changes. The purpose of this study is to examine the correlation between serum levels of androgens and sexual function in post-menopausal women.Material And MethodsThis is a community-based، descriptive-analytical study involving 405 post-menopausal women، aged 40 to 65 years، who had reached menopause during the three years prior to the study. A multi-stage، randomized sampling was conducted. Data was collected using the Female Sexual Function Index (FSFI) questionnaire، a researcher-made questionnaire، and blood samples were obtained to assess serum levels of androgens (testosterone، DHEAS)، SHBG and estradiol.ResultsAmong subjects، 61% had female sexual dysfunction (FSD). Total testosterone levels had a negative correlation with scores in the domain of desire (r=-0. 108، P=0. 029)، DHEAS levels were positively correlated with scores in the domain of pain (r=0. 113، P=0. 022)، and the free estradiol index (FEI) was also positively correlated with scores in the domain of pain (r=0. 115، P=0. 020). Satisfaction with marital relationship had a significant positive correlation with total testosterone levels (r=0. 131، P=0. 008) and the free androgen index (FAI) (r=0. 100، P=0. 044). Examining the correlation between FSFI scores and hormone levels، multiple regression analysis showed that serum levels of total testosterone and FAI were predicting factors، in the domains of lubrication (P=0. 042) and satisfaction (P=0. 021) respectively.ConclusionsAndrogenic hormones can affect certain aspects of sexual function in post-menopausal women، subject، which، however، requires further investigation.Keywords: Sexual Function, Menopause, Androgens -
مقدمهسندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) شایع ترین اندوکرینوپاتی زنان در دوره ی باروری محسوب می شود. ارتباط میان فاکتورهای تاثیرگذار ابتدای زندگی از جمله حجم توده ی چربی جنین و وزن هنگام تولد با پیامدهایی مانند چاقی، حجم توده چربی (BFM) و حجم توده ی بدون چربی (BLM) هنوز به درستی شناخته نشده است. در پژوهش حاضر ارتباط میان وزن هنگام تولد و ترکیب اجزا بدن در زنان مبتلا به PCOS بررسی گردید و با زنان غیرمبتلا به PCOS مقایسه شد.مواد و روش هانمونه ها شامل70 زن سنین باروری با تشخیص PCOS، مراجعه کننده به مرکز تحقیقات اندوکرینولوژی تولیدمثل بودند. گروه شاهد شامل همین تعداد زن فاقد پرمویی و یا اختلالات تخمک گذاری و یا شواهد تخمدان پلی کیستیک در سونوگرافی بودند. وزن هنگام تولد ثبت و ترکیب اجزا بدن توسط دستگاه اندازه گیری کننده ترکیب اجزا بدن ارزیابی شد.یافته هامیانگین سنی گروه مورد نسبت به شاهد کمتر گزارش شد (29.7±4.9 در مقابل 5/9±30/8 سال). نمایه ی توده ی بدن در دو گروه مشابه بود (24.6±2.4 در مقابل 24.8±4.5 کیلوگرم بر متر مربع). یافته ی اصلی پژوهش حاضر نشان داد BFM و BLM در زنان مبتلا به PCOS که وزن هنگام تولد کمتر از 2500 گرم داشته اند، از غیرمبتلایان به PCOS بالاتر است (به ترتیب 4/7±16 در مقابل 4/1±12/2، 0/06=P و 5/8±46/4 در مقابل 5/8±41/1، 0/07=P).نتیجه گیریتاثیر توده ی چربی دوران جنینی و وزن هنگام تولد بر ایجاد چاقی دوره بزرگسالی، BFM و BLM در افراد مبتلا به PCOS با افراد غیرمبتلا به PCOS متفاوت می باشد.
کلید واژگان: وزن هنگام تولد, ترکیب اجزا بدن, حجم توده چربی, حجم توده بدون چربی, سندرم تخمدان پلی کیستیکIntroductionPolycystic ovary syndrome (PCOS) is the most prevalent endocrinopathy in reproductive aged women. The association of early-life factors such as fetal adipose tissue and birth weight with adulthood outcomes like obesity, body fat mass (BFM) and body lean mass (BLM) is not clearly understood. We aimed to compare the association between birth weight and body composition in women with PCOS and normal controls.Materials And MethodsFor this study we enrolled a total of 70 reproductive aged women with PCOS diagnosis, referring to the Reproductive Endocrinology Research Center and the same number of healthy women without polycystic ovaries by ultrasonography or hirsutism and/or anyovulatory other dysfunction were enrolled. Their birth weights were documented and their body composition was assessed, using standard measuring devices.ResultsCases were younger than the controls (29.7±4.9 versus 30.8±5.9 years) and had the same BMI (24.6±2.4 versus 24.8±4.5 kg/m2). Our study demonstrated that BFM and BLM are increased in adult PCOS women born underweight, compared to their normal counterparts (16± 4.7 versus 12.2± 4.1, P= 0.06 and 46.4±5.8 versus 41.1±5.8, P=0.07).ConclusionThe impact of fetal adipose tissue and birth weight on the occurrence adulthood obesity, BFM and BLM vary between women with and without PCOS.Keywords: Birth weight, Body composition, Body fat mass, Body lean mass, Poly cystic ovary syndrome -
مقدمهیائسگی عبارت است از 12 ماه آمنوره ی پایدار در غیاب هرگونه بیماری. در حال حاضر آزمون مشخصی برای پیشگویی سن یائسگی وجود نداشته و بررسی های ذخیره ی تخمدانی به طور عمده با بهره گیری از شاخص های سونوگرافی و هورمونی انجام می پذیرد. مطالعه ی حاضر با هدف تعیین و مقایسه ی سن یائسگی در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) و زنان غیر مبتلا بر حسب میزان هورمون آنتی مولرین (AMH) انجام شد.مواد و روش هاپژوهش حاضر یک مطالعه ی اپیدمیولوژی مورد شاهدی بود که از میان 1019 زن 40-20 ساله، 208 زن مبتلا به PCOSبه عنوان گروه مورد و 811 زن سالم به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. داده ها از طریق تکمیل پرسش نامه، معاینه ی بالینی و اندازه گیری های آزمایشگاهی جمع آوری شدند. پس از همسان سازی سن و نمایه ی توده ی بدن (BMI)، مقادیر AMH در ارتباط با سن در نمودار ترکیبی ترسیم گردید. به منظور تحلیل آماری از نرم افزار SPSS نسخه ی 21 استفاده شد.یافته هامیانگین سن و BMI نمونه ها به ترتیب 75/29 و 1/27 در گروه مورد و 62/31 سال و وزن به کیلوگرم تقسیم بر مجذور قد به متر 1/26 در گروه شاهد بود. یافته های پژوهش حاضر نشان گر آن است که سطح AMH در مبتلایان به PCOSبه طور معنی داری بالاتر از زنان سالم بود (0001/0P<). سن تخمینی یائسگی در زنان سالم و مبتلا به ترتیب 49 سال و 51 سال به دست آمد.نتیجه گیریسن یائسگی در زنان مبتلا به طور متوسط دو سال بیشتر از زنان غیرمبتلا گزارش شد، درصورتی که طول دوره ی باروری در این بیماران بالاتر از زنان سالم باشد، می توان از این بازه ی زمانی به منظور بالا بردن شانس باروری در این افراد بهره جست.
کلید واژگان: سن یائسگی, هورمون آنتی مولرین, سندرم تخمدان پلی کیستیک, مطالعه ی قند و لیپید تهرانIntroductionMenopause is defined as 12 months of constant amenorrhea in the absence of any pathology. Right now there is no definite test to predict menopause age and the ovarian reserve evaluations are mainly implemented on the basis of sonographic and hormonal measurements. The present study was conducted to determine and compare the menopausal age in women with polycystic ovarian syndrome (PCOS) and non PCOS women based on anti-mullerian hormone (AMH).Materials And MethodsThe present study is an epidemiologic case- control research in which from among 1019 women aged 20-40years، 208 PCOS women and 811 normo-ovulatory controls were selected as the case and control groups respectively. Data collection was done through completing questionnaire، clinical examination and lab test measurements. After age and body mass index (BMI) matching، AMH levels in relation to age were displayed in an interactive graph and SPSS software version 21 was used for statistical analysis.ResultsFindings showed the mean age and BMI for case and control groups were 29. 75 years – 27. 1 (kg/m2) and 31. 62 years – 26. 1 (Kg/m2) respectively. Our results indicated significantly higher AMH levels in PCOS cases than in normal controls (P<0. 0001). The estimated menopausal age for PCOS and non PCOS women was 51 and 49 years respectively.ConclusionsTo conclude PCOS patients reach menopause two years later than healthy women. If the length of reproductive period in these patients is higher than that the healthy women، it may be possible to use this period for increasing the fertility likelihood.Keywords: Menopausal age, Anti, mullerian hormone (AMH), Polycystic ovarian syndrome (PCOS), Tehran Lipid, Glucose Study (TLGS) -
مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران، سال شانزدهم شماره 3 (پیاپی 75، امرداد وشهریور 1393)، صص 197 -204مقدمهتغییرات فیزیکی و ظاهری زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک مانند هیرسوتیسم، چاقی، آکنه، کاهش موی سر و نیز پیامدهایی مانند ناباروری می تواند منجر به کاهش عملکرد جنسی این افراد شود. در پژوهش حاضر، به بررسی تاثیر علایم بالینی این سندرم بر عملکرد جنسی در زنان متاهل ایرانی پرداخته شد.مواد و روش هامطالعه ی مقطعی حاضر روی 600 زن متاهل سنین باروری مبتلا به PCOS که به روش نمونه گیری آسان از میان مراجعین به مطب خصوصی متخصص زنان انتخاب شده بودند، انجام گرفت. آزمودنی ها مورد معاینات بالینی و اندازه گیری های تن سنجی قرار گرفتند. نسخه ی فارسی پرسش نامه ی عملکرد جنسی زنان، پرسش نامه ی حاوی داده های آمارنگاری و سابقه ی ابتلا به بیماری ها، سوابق باروری توسط آزمودنی ها تکمیل شد. آنالیزهای آماری با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 15 انجام شد.یافته هاحدود دو سوم از زنان مبتلا به PCOS اختلال عملکرد جنسی داشتند. یافته ها نشان داد ناباروری تاثیرگذارترین علامت بالینی این سندرم بر عملکرد جنسی زنان مبتلا است. اختلال عملکرد جنسی در زنان نابارور به طور معنی داری شایع تر از زنان بارور بود (71% در مقابل 61%). 72% از زنان نابارور اختلال در حیطه های برانگیختگی و مرطوب شدن داشتند، در حالی که این میزان برای زنان بارور به ترتیب 52% و 54% بود.نتیجه گیریدر زنان ایرانی مبتلا به PCOS، نازایی بیش از دیگر علایم بالینی این اختلال، بر عملکرد جنسی زنان تاثیرگذار است. زنان نابارور رضایت جنسی و ارگاسم کمتری را نسبت به زنان بارور تجربه می کنند. در نتیجه، به نظر می رسد که نازایی باید در ارایه ی مشاوره جنسی به زنان PCOS مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: عملکرد جنسی, اختلال عملکرد جنسی, ناباروری, سندرم تخمدان پلی کیستیکIntroductionThe physical and apparent changes caused by PCOS such as hirsutism, obesity, acnea, hair loss and outcomes like infertility can cause decreased sexual function in the womenaffected. In the present study we aimed to evaluate the impact of PCOS clinical signs on the sexual function of married Iranian women.Materials And MethodsThis cross-sectional study was carried out on 600 reproductive aged married women with PCOS selected using simple sampling from among women referring to gynecologists at private clinics. Clinical examinations and antropomethric measurements were done and a questionnaire including demographic, reproductive history, diseases and Persian version of Female Sexual Function Index were completed for all participants. Analysis was done using SPSS version 15.ResultsApproximately two third of participants had sexual dysfunction. Infertility is was found to be the most influential clinical sign of PCOS on sexual function of affected women. Subgroup analysis demonstrated that PCOS women with infertility had significantly more sexual dysfunction compared to fertile PCOS women (71 vs 61%). Seventy-two percent of infertile women had sexual dysfunction in lubrication and arousal, while these values for fertile women were 54 and 52% respectively.ConclusionsAmong Iranian women with PCOS, infertility affects their sexual function more than any other clinical sign, and these women experience orgasm and sexual satisfaction less than their fertile counterparts. It seems that infertility should be carefully considered during sexual consultation visits for PCOS women.Keywords: Sexual function, Sexual dysfunction, Infertility, Polycystic ovary syndrome -
مقدمههیرسوتیسم یکی از شایع ترین اختلالات هورمونی در زنان سنین باروری محسوب می شود. تعریف و حد آستانه ی هیرسوتیسم برای ارزیابی بالینی و تشخیصی به طور کامل مشخص نمی باشد. هدف پژوهش حاضر، ارایه ی یک روش ساده بر مبنای سیستم امتیازدهی فریمن- گالوی بود که با بررسی نواحی کمتر، دارای حساسیت و ویژگی قابل قبولی نیز باشد.مواد و روش ها1000 زن 45- 18 ساله ی شرکت کننده در مطالعه ی قند و لیپید تهران با نمونه گیری سیستماتیک تصادفی پژوهش حاضر شرکت نمودند. داده ها از راه پرسش نامه و معاینه ی بالینی جمع آوری شد. نمره ی کل فریمن- گالوی تعدیل شده (mF-G)، برای نواحی مختلف بدن محاسبه، و منحنی راک ترسیم گردید. برای بهترین ترکیب نواحی حساسیت، ویژگی، قدرت پیشگویی مثبت و منفی محاسبه شد.یافته هابررسی ترکیب پنج ناحیه ی بالای لب، چانه، ران، بالا و پایین شکم، حساسیت 5/97% و ویژگی 9/89%، (0001/0P<، 92/0%=R2) را به دست آورد و نزدیک ترین ترکیب از نظر حساسیت و ویژگی با روش اصلی mF-G بود. هم چنین، ترکیب سه ناحیه ی بالای لب، پایین شکم و ران (نمره 4) با حساسیت 5/91% و ویژگی 92%، دارای بالاترین قدرت پیشگویی مثبت (2/72%) و درصد توافق (9/91%) با استاندارد طلایی (8≤ mF-G) نیز بود.نتیجه گیریترکیب بالای لب+ پایین شکم+ ران ها با نمره معیار 4 یا بالاتر می تواند روشی ساده و مقبول در تشخیص هیرسوتیسم بوده و در پژوهش های گسترده مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: هیرسوتیسم, سیستم امتیازدهی فریمن, گالوی تعدیل شده, مطالعه ی قند و لیپید تهران, زنان ایرانیIntroductionHirsutism is a common endocrine disorder among reproductive women. There is no clear definition and criterion for the clinical evaluation and diagnosis of hirsutism. The aim of present study is to introduce a simpler diagnostic method on the basis of modified Ferriman- Gallwey (mF-G) system، which examines fewer body areas، but with the same sensitivity، specificity and positive predictive value (PPV).Materials And MethodsA one thousand women، aged 18-45 years، participants of the Tehran Lipid and Glucose Study، were recruited by random systematic sampling. Data were collected by a questionnaire and clinical examination. The total mF-G score was calculated and ROC curve was drawn for subsets of areas. The new cut-off points were calculated for those subsets with optimal sensitivity، specificity، positive and negative predictive value and concordance percentage.ResultsThe subset of 5 areas of the lips، chin، thighs، upper and lower abdomen (cut-off point 5)، had sensitivity and specificity of 97/5% and 89/9% (R²= 0/92%، P<0. 0001) respectively، and was the nearest subset to mF-G method. The subset of lip، abdomen and thighs (cut- off point 4) was 91/5% sensitive and 92% specific، with the highest PPV (72/2%) and concordance percentage (91/9%) with the golden standard (mF-G score ≥ 8).ConclusionUsing the 3 area subset of lip+ lower abdomen+ thighs serves as a simple and more accepted method for hirsutism assessment and can be used in wide epidemiologic studies.Keywords: Hirsutism, modified Ferriman, Gallwey scoring system, Community based study, Iranian women -
مقدمهاولین بروز قاعدگی، منارک نامیده می شود. این نشانه یک اتفاق حیاتی بلوغ در دختران می باشد. پژوهش های مختلف از روند کاهشی سن شروع قاعدگی در صد سال گذشته حکایت می کنند. عوامل مختلفی بر سن شروع قاعدگی موثر شناخته شده اند. پژوهش حاضر با هدف بررسی همبستگی برخی از ویژگی های جمعیت شناسی با سن شروع قاعدگی، در منطقه ی 13 تهران، تحت پوشش طرح پژوهشی قند و لیپید تهران (TLGS)، انجام گردید.مواد و روش هاپژوهش حاضر، مطالعه ای توصیفی- همبستگی و طولی، در قالب مطالعه ی آینده نگر قند و لیپید تهران می باشد. نمونه های مورد پژوهش 402 دختر 18-12 ساله که در هنگام ورود به پژوهش قاعده نشده ولی در طی پی گیری های بعدی (هر 3 سال 1 بار) قاعدگی آنان آغاز گردید، بودند. به منظور گردآوری داده ها از پرسش نامه های تکمیل شده در طرح TLGS استفاده شد، اعتبار و پایایی این پرسش نامه ها در گذشته بررسی شده بود. عوامل مورد بررسی شامل سن اولین قاعدگی مادر، تحصیلات مادر، شغل مادر، نمایه ی توده ی بدن، فعالیت فیزیکی، میزان دریافت انرژی و میزان مواجهه با دود سیگار بودند.
یافته هابراساس یافته های بررسی حاضر متوسط سن شروع قاعدگی 24/1±06/13 سال بود. نمایه ی توده ی بدن (04/0-r=، 002/0=P)، سن شروع قاعدگی مادر (66/0r=، 001/0>P) و تحصیلات مادر (25/0=r، 027/0=P) از عواملی بودند که با سن شروع قاعدگی همبستگی داشتند. اما بین سن شروع قاعدگی با شغل مادر، میزان مواجهه با دود سیگار، فعالیت فیزیکی و میزان دریافت انرژی ارتباط معنی داری یافت نشد.نتیجه گیریبه نظر می رسد نمایه ی توده ی بدن، سن شروع قاعدگی مادر و تحصیلات مادر از عوامل تاثیرگذار بر سن شروع قاعدگی باشند.
کلید واژگان: سن شروع قاعدگی, نمایه ی توده ی بدن, سن شروع قاعدگی مادر, تحصیلات مادرIntroductionThe first occurrence of menstruation (or periods) is called menarche and it is a vital event during puberty in girls. Various studies show a downward trend in menarcheal age over the last hundred years. Many factors can influence age at menarche. The aim of this study was to determine the correlation between menarcheal age and certain demographic characteristics، in female residents of district 13، Tehran Lipid and Glucose Study.Materials And MethodsIn this longitudinal descriptive، conducted within the framework of the Tehran lipid and glucose study، subjects were 402 girls، aged 12 and 18 years، whose menarche had not begun at the initiation of the study، but it did during their follow-up. In order to collect data، questionnaires previously completed in the TLGS were used. Validity and reliability of the questionnaire confirmed in previous studies. Various factors including maternal age at menarche، maternal education، maternal occupation، body mass index، physical activity، energy expenditure and exposure to tobacco smoke were examined.ResultsFindings showed that the mean age at menarche was 13. 06 ± 1. 24 years in this study. There were significant statistical associations between body mass index (P=0. 002، r=-0. 04)، mother''s age at menarche (P<0. 001، r=0. 66) and maternal education (P=0. 027، r=0. 25) and the subjects age at menarche. However there was no significant association between age at menarche، with mother''s occupation، passive smoking، physical activity and energy expenditure.ConclusionIt seems that BMI، mother’s menarcheal age and maternal education are factors that influence the age at menarche.Keywords: Menarche, Body mass index, Age at menarche, Mother's education -
مقدمه
آدیپوکین ها پروتئین های مترشحه از بافت چربی هستند که سوخت و ساز بدن را کنترل می کنند. امنتین از جمله آدیپوکین ها است و نقش های بیولوژیکی گوناگونی دارد. براساس پژوهش های مختلف، سطح سرمی امنتین با تغییر در نمایه ی توده ی بدن (BMI)، مقاومت به انسولین، سندروم متابولیک، دیابت و بیماری های قلبی عروقی در ارتباط می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط امنتین با سندروم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) در زنان مبتلا انجام شد.
مواد و روش هامطالعه ی مورد شاهدی حاضر 45 بیمار مبتلا به PCOS و 45 نفر به عنوان گروه شاهد انجام شد. میزان BMI و سطح سرمی هورمون های امنتین و انسولین به روش الایزا ساندویچی و میزان گلوکز سرمی به روش رنگ سنجی آنزیمی در حالت ناشتا اندازه گیری شدند. شاخص مقاومت به انسولین با مدل HOMA-IR محاسبه گردید. داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل، ضریب همبستگی و نرم افزارSPSS نسخه ی 16 تحلیل شدند.
یافته هامیزان امنتین سرم در بیماران مبتلا به PCOS به طور معنی داری از گروه شاهد کمتر بود، میزان انسولین و گلوکز در بیماران مبتلا، به طور معنی داری از گروه شاهد بیشتر بود و این بیماران، مبتلا به مقاومت به انسولین بودند (05/0P<)، همبستگی معنی داری بین سطح امنتین در سرم با مقاومت به انسولین در بیماران و گروه شاهد وجود نداشت (05/0P>).
نتیجه گیریپژوهش حاضر نشان داد سطح سرمی امنتین در بیماران مبتلا به PCOS نسبت به گروه شاهد دارای BMI مشابه، کاهش می یابد، که ممکن است بتوان تغییرات سطح امنتین را به عنوان مارکر تشخیصی قابل ملاحظه ای در کنار سایر مارکر ها برای تشخیص و تایید PCOS در نظر گرفت.
کلید واژگان: امنتین, سندروم تخمدان پلی کیستیک, مقاومت به انسولین, گلوکز, نمایه ی توده ی بدنIntroductionAdipokines, compounds secreted from adipose tissue, are involved in metabolism control. Omentin is one of the adipokines with different biological roles. Serum levels of Omentin were found to be associated with BMI, insulin resistance, metabolic syndrome, diabetes, and cardiovascular disease in several studies. The aim of this study was to assess the association between omentin level and the PolyCystic Ovarian Syndrome.
Materials And MethodsThis case-control study was performed on 45 patients with Poly Cystic Ovarian Syndrome and 45 normal individuals as controls. BMI and fasting omentin and insulin serum levels were measured by Enzyme-Linked Immunosorbent Assay (ELIZA) method, fasting glucose serum level was measured by enzyme-calorimetric method and insulin resistance index (HOMA-IR) was measured using the relevant equation. Data was analyzed using the independent t-test, Pearson correlation coefficient and by SPSS 16 software.
ResultsOmentin serum levels in the patient PCOS group were significantly lower in patients with polycystic ovarian syndrome than in controls. Insulin and glucose serum levels in the PCOS group were significantly higher than in controls, indicating these patients had insulin resistance. There was no significant correlation between serum levels of omentin and HOMA-IR between cases and controls.
ConclusionThis study shows that serum omentin level decreased in PCOS patient in comparison with BMI-matched controls. The findings of this study suggest that changes in omentin serum level may be considered as a criterion of PCOS.
Keywords: Omentin, Poly Cystic Ovarian Syndrome, Insulin Resistance, Glucose, BMI -
مقدمهتفاوت شیوع بیماری های متابولیک و قلبی عروقی در زنان و مردان می تواند ناشی از اختلاف الگوی هورمونی آن ها باشد. بنابراین، پژوهش حاضر به بررسی ارتباط بین شاخص های سندرم متابولیک با الگوی هورمونی در جمعیت زنان سنین باروری پرداخته شد.مواد و روش هااز بین 1126 زن غیر یائسه ی 45-18 ساله ای که به روش خوشه ایچند مرحله ای از بین زنان مناطق شهری 4 استان منتخب کشور(گلستان، هرمزگان، کرمانشاه، قزوین) انتخاب شده بودند، 423 زن فاقد اختلال هورمونی برای بررسی حاضر در نظر گرفته شدند. افراد تحت معاینه های بالینی و بررسی شاخص های تن سنجی، بیوشیمیایی و هورمونی قرار گرفتند. ارتباط شاخص های سندرم متابولیک با هورمون ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون یا اسپیرمن و رگرسیون لجستیک بررسی شد.یافته هایافته های مقایسه ی شاخص های سندرم متابولیک در چارک های اول و چهارم نشان داد که فشارخون دیاستولی، قند خون ناشتا، دور کمر و کلسترول HDL به طور معنی داری بین چارک اول و چهارم غلظت هورمون محرک تیروئید اختلاف دارند. هم چنین، قندخون ناشتا و دور کمر در دو چارک اول و چهارم با گلوبولین متصل شونده به هورمون جنسی (SHBG) تفاوت معنی داری را نشان داد. چاقی مرکزی با سطح کاهش یافته SHBG ارتباط داشت و این ارتباط حتی بعد از همسان سازی برای سن و نمایه ی توده ی بدن نیز مشاهده گردید.نتیجه گیریتغییر در سطح هورمون ها حتی در محدوده ی طبیعی می تواند با شاخص سندرم متابولیک و خطرات قلبی عروقی ارتباط داشته باشد، بنابراین نیازمند توجه ویژه به منظور شناسایی افراد در معرض خطر می باشد.
کلید واژگان: سندرم متابولیک, تستوسترون, گلوبولین متصل شونده به هورمون های جنسی, هورمون محرک تیروئید, پرولاکتینIntroductionDifferences in prevalences of metabolic and cardiovascular disease (CVD) between men and women could be a result of differences in their hormonal profiles. In this study we aimed to examine the association between hormonal profiles and metabolic syndrome parameters in reproductive aged women.Materials And MethodsFrom 1126 non-menopause women, aged between 18-45 years, using the stratified, multistage probability cluster sampling method, 423 reproductive aged women, living in urban areas of four selected provinces (Golestan, Hormozgan, Kermanshah and Qazvin), without any hormonal disorder, were enrolled for this study. Clinical examinations, and antropometric, biochemical and hormonal parameters were assessed to determine associations between the hormonal profiles and metabolic syndrome parameters, using Spearman and Pearson correlation tests and Logistic regression.ResultsOur analysis revealed that diastolic blood pressure, high density lipoprotein cholesterol, fasting blood sugar and waist circumference were differed significantly between quartiles 1 and 4 of thyroid stimulating hormone concentration. Also, fasting blood sugar and waist circumference differed in the two groups of Sex Hormone Binding Globulin concentration values. Central obesity was associated with reduced Sex Hormone Binding Globulin, a relationship observed after adjustment for age and body mass index.ConclusionsHormonal variation even with normal limits could be associated with metabolic syndrome parameters and cardiovascular disease, making it necessary to identify individuals in high risk categories. -
مقدمه
اختلالات فشارخون بارداری (HDP)، مشکل شایع زنان باردار می باشد. پژوهش ها یافته های متناقضی را در رابطه با عوارض آن در سال های بعدی زندگی ارایه نموده اند. هدف پژوهش حاضر که به صورت کوهورت صورت گرفت، بررسی عوارض متابولیکی و قلبی عروقی در زنان با سابقه ی پره اکلامپسی بود.
مواد و روش هازنان بالای 15 سال شرکت کننده در مطالعه ی قند و لیپید تهران که در آغاز پژوهش مبتلا به فشار خون بالای مزمن نبودند، انتخاب شدند. افرادی که سابقه ی پره اکلامپسی داشتند به عنوان گروه مورد (226 نفر)، و زنان فاقد سابقه ی پره اکلامپسی، با سن و نمایه ی توده ی بدن همسان با گروه مورد، به عنوان گروه شاهد (226 نفر) تعیین شدند. پس از پیگیری 10 ساله، دو گروه از نظر اختلالات متابولیک و قلبی عروقی مقایسه شدند.
یافته هامیزان بروز دیابت تیپ 2 در گروه مورد بیش از 3 برابر گروه شاهد بود (2/37% در مقابل 12%). هم چنین، میزان بروز فشار خون بالای مزمن و اختلالات چربی خون در گروه های مورد و شاهد، در دو گروه تفاوت معنی داری داشت (به ترتیب 4/41% در مقابل 5/19% برای فشار خون بالا و 2/87% در مقابل 3/66% برای اختلالات چربی خون). میزان فشارخون سیستولی، قندخون ناشتا و کلسترول HDL در پایان دوره ی پیگیری در دو گروه متفاوت بود.
نتیجه گیریزنان دارای سابقه ی پره اکلامپسی در معرض خطر ابتلا به بیماری های متابولیک و قلبی عروقی می باشند. سنجش این متغیرها کم هزینه بوده و در شناسایی زنان پرخطر کمک کننده می باشد. غربالگری و ارایه ی مراقبت های بهداشتی می تواند در کاهش عوارض بعدی مبتلایان به پره اکلامپسی موثر باشد.
کلید واژگان: پره اکلامپسی, اختلالات متابولیکی, مطالعه ی قند و لیپید تهران, هیپرتانسیون, عوامل خطرساز قلبی, عروقیIntroductionHypertension during pregnancy (HDP) is a gestational disease that occurs mainly among nulliparous women, Studies show conflicting results of its complications later in life. We hence aimed to assess metabolic and cardiovascular complications subsequent to preeclampsia in a cohort study.
Materials And MethodsNormotensive women, participants of the Tehran Lipid Glucose Study (TLGS) were selected and categorized in two groups: Group 1: 226 women with previous preeclampsia as the case group, and 226 age-BMI matched women without preeclampsia as the controls. Groups were followed 10 years and were compared for cardiovascular and metabolic disorders.
ResultsThe incidence rate of type 2 diabetes mellitus in the case group was 3-fold higher than in controls (37.2% vs 12%). Incidence rates for hypertension and dislipidemia in the case group were also significantly higher than in controls (41.1 vs 19.5% for hypertension and 87.2 vs 66.3% for dislipidemia). Values for systolic blood pressure, fasting blood sugar and high-density lipoprotein (HDL) differed in phase 3 in the two groups.
ConclusionWomen with previous preeclampsia were at high risk of cardiovascular and metabolic disorders. Counseling, screening and providing health care can reduce their complications of preeclampsia, later in life.
-
مقدمهارتباط بین هیپوتیروئیدی تحت حاد و سندرم متابولیک یا اجزای این سندرم هنوز به درستی تعیین نشده و پژوهش ها یافته های متفاوتی را به دنبال داشته اند. در این مطالعه ی مبتنی بر جمعیت، به بررسی ارتباط بین هیپوتیروئیدی تحت حاد با سندرم متابولیک در زنان سنین باروری پرداخته شد.مواد و روش ها1200 زن 18- 45 ساله ی ساکن 4 استان به طور تصادفی از مناطق مختلف کشور به روش نمونه گیری خوشه ایطبقه بندی شده ی سهمیه ای، بر مبنای سهم متناسب با جمعیت، انتخاب شدند. پرسش نامه ی استاندارد، معاینه بالینی، ارزیابی بیوشیمیایی و هورمونی برای آن ها انجام شد. سندرم متابولیک بر مبنای تعریف ATP III مورد استفاده قرار گرفت و هیپوتیروئیدی تحت حاد بر مبنای میزان غلظتTSH سرم بالاتر از 5/4 میلی واحد در لیتر در نظر گرفته شد.یافته هاشیوع سندرم متابولیک در زنان مبتلا به هیپوتیروئیدی تحت بالینی با زنان دارای عملکرد طبیعی تیروئید تفاوتی نداشت (19% در مقابل 8/16%). در افراد مبتلا به این اختلال بیش از زنان غیر مبتلا، کاهش سطح کلسترول HDL در سرم یا افزایش میزان تری گلیسیرید مشاهده شد. بین سطح TSH در سرم با کلسترول-HDL ارتباط منفی معنی دار وجود داشته که پس از تعدیل برای سه عامل نمایه ی توده ی بدن، سن و HOMA-IR نیز این ارتباط هم چنان باقی ماند.نتیجه گیریاگرچه یافته های پژوهش کنونی ارتباط بین سندرم متابولیک با هیپوتیروئیدی تحت بالینی را نشان نداد، اما به نظر می رسد با توجه به وجود این ارتباط با برخی از اجزای سندرم متابولیک، این اختلال می تواند به عنوان عامل خطری برای ابتلا به سندرم متابولیک محسوب گردد. پژوهش های بیشتر برای بررسی این ارتباط پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: هیپوتیروئیدی, سندرم متابولیک, هیپوتیروئیدی تحت بالینی, هورمون های تیروئیدی, TSHThe Association Between Sub-Clinical Hypothyroidism and Metabolic Syndrome: A Population Based StudyIntroductionThe association of subclinical hypothyroidism and metabolic syndrome is debatable. We aimed to find out whether there was a correlation between subclinical hypothyroidism and or its components.Materials And MethodsUsing the stratified, multistage probability cluster sampling method, with a probability in proportion to size procedure we randomly selected 1200 women, aged 18-45 years, from among reproductive aged women, living in urban areas of four randomly selected provinces of different geographic regions of Iran,. Each woman underwent an evaluation that included standardized history, physical exam, biochemical and hormonal assessment. Metabolic syndrome was defined according to the ATPΙΙΙ definition and subclinical hypothyroidism was diagnosed, based on serum concentration of more than the upper normal limit of TSH (mIU/l 4.5).ResultsThe prevalence of metabolic syndrome in women with subclinical hypothyroidism was not significantly different in comparison to normal ones (19% vs. 16.8%), however the prevalence of two metabolic syndrome components (low HDL and high TG) was significantly more in those women. There was a negative significant association between serum concentration of TSH and HDL-C, after adjusting for age, BMI and HOMA-IR.ConclusionAlthough this study did not find the relationship between subclinical hypothyroidism and metabolic syndrome, because of its correlation with some components of this syndrome, thyroid dysfunction can be considered as a risk factor for metabolic syndrome, and further investigations to confirm this are recommended.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.