fariborz nikdel
-
فصلنامه راهبرد فرهنگ، پیاپی 64 (زمستان 1402)، صص 161 -180این پژوهش با هدف تعیین نقش فرهنگ پژوهشی و خودکارآمدی پژوهشی در پیش بینی اضطراب پژوهشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه یاسوج در سال تحصیلی 1400-1399 بود. 343 نفر به عنوان گروه نمونه پژوهش با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه محقق ساخته فرهنگ پژوهشی، پرسشنامه خودکارآمدی پژوهشی بیوکوزتورک (2011) و پرسشنامه اضطراب پژوهش بورنگ و همکاران (1396) بوده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین فرهنگ پژوهشی (341/0- = r؛ 01/0>P) و خودکارآمدی پژوهشی (358/0- = r؛ 01/0>P) با اضطراب پژوهشی ارتباط منفی معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد متغیرهای پیش بین می توانند 3/33 درصد از تغییرات اضطراب پژوهشی را پیش بینی کنند. بنابراین، به منظور کاهش سطح اضطراب پژوهشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی پیشنهاد می شود در زمینه فرهنگ پژوهشی و خودکارآمدی پژوهشی مداخلات لازم انجام شود.کلید واژگان: فرهنگ پژوهشی, خودکارآمدی پژوهشی, اضطراب پژوهشیStrategy for Culture, Volume:16 Issue: 64, 2024, PP 161 -180The aim of this study was to determine the role of research culture and research self-efficacy in the prediction of research anxiety among graduate students. The research method was descriptive-correlational. The statistical population of the present study included all graduate students of Yasouj University in the academic year 2020-2021. 343 graduate students were selected as the sample group by available sampling method. Data collection tools included Researcher-made Questionnaire of Research Culture, Biocosturk Research Self-Efficacy Questionnaire (2011), and Research Anxiety Questionnaire of Borang et al. (2017). Pearson correlation test and multiple regression analysis were used to analyze the data. The results of Pearson correlation coefficient test showed that a significant relationship was observed between research culture and research self-efficacy with research anxiety. The results of multiple regression analysis showed that 33.3 percent of research anxiety variances can be predicted with research culture and research self-efficacy. Therefore, in order to reduce the level of research anxiety of graduate students, it is recommended to take the necessary interventions in the field of research culture and research self-efficacy.Keywords: Research Culture, Research Self-Efficacy, Research Anxiety
-
زمینه و هدف
رفتارهای ضداجتماعی به مجموعه ای از اقدامات اشاره دارند که موجب آسیب رساندن به دیگران، نقض هنجارهای اجتماعی، تعدی به حقوق فردی، یا تجاوز به مالکیت دیگران می شوند. این دسته از رفتارها، به عنوان عواملی که می توانند خطراتی برای اشخاص و ساختار جامعه ایجاد کنند، شناخته می شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی شاخص های روان سنجی پرسشنامه رفتارهای ضداجتماعی بارت و دونلان در نوجوانان ایرانی انجام شد.
مواد و روش هاروش پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر شیراز در سال تحصیلی 1402-1401 بود که نمونه ای به حجم 567 نفر (342 دختر و 222 پسر و 3 نفر جنسیت نامشخص) از این جامعه به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. ابزارهای اندازه گیری، پرسشنامه های رفتارهای ضداجتماعی بارت و دونلان (2009، STAB)، هویت اخلاقی آکینو و رید (2002) و گرایش به انتقام فلورس-کاماچو و همکاران (2022، BSVT-11) بودند. داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS-24 و AMOS-24 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل عامل اکتشافی و روش مولفه های اصلی با استفاده از چرخش واریماکس استفاده شد.
یافته هایافته ها نشان داد این پرسشنامه از سه مولفه پرخاشگری فیزیکی، پرخاشگری اجتماعی و قانون شکنی تشکیل شده است. همچنین، جهت سنجش ساختار سه عاملی از تحلیل عاملی تاییدی استفاده شد که یافته های آن نشان داد شاخص های برازش الگوی سه عاملی رفتارهای ضداجتماعی، برازش قابل قبولی با داده ها دارد. ضرایب آلفای کرونباخ نیز از مقادیر قابل قبولی برخوردار بودند. درنهایت، جهت بررسی روایی واگرا و همگرا از اجرای هم زمان پرسشنامه های هویت اخلاقی و گرایش به انتقام استفاده شد. یافته ها نشان داد پرسشنامه حاضر با پرسشنامه هویت اخلاقی رابطه منفی و معنی دار و با پرسشنامه گرایش به انتقام رابطه مثبت و معنی دار دارد.
نتیجه گیریدر نتیجه می توان گفت پرسشنامه حاضر، پایایی و روایی مناسبی دارد و می تواند رفتارهای ضداجتماعی و مولفه هایش را در فرهنگ و جامعه ایرانی ارزیابی کند. همچنین این پرسشنامه در موقعیت های مختلف تربیتی و پژوهشی قابل استفاده است.
کلید واژگان: رفتارهای ضداجتماعی, روانسنجی, شاخص, نوجوانAim and BackgroundThe present study was conducted with the aim of investigating the psychometric indicators of Burt & Donnellan's antisocial behavior questionnaire in Iranian adolescents.
Methods and Materials:
The research method was a descriptive-correlation type. The statistical population included all high school students in Shiraz. A sample of 567 (342 girls and 22 boys) students was selected by multi-stage cluster sampling. The measurement tools were Burt & Donnellan's (STAB) antisocial behavior questionnaires, Aquino and Reed's moral identity, and Flores-Camacho et al.'s (BSVT-11) tendency to revenge. The data was analyzed using SPSS-24 and AMOS-24 software. In order to analyze the data, exploratory factor analysis and principal components method using varimax rotation were used.
FindingsThe findings showed this questionnaire consists of three components: physical aggression, social aggression, and breaking the law. In order to measure the three-factor structure, confirmatory factor analysis was used and findings showed the fit indices of the three-factor model of antisocial behaviors have an acceptable fit with the data. Cronbach's alpha coefficients had acceptable values. Finally, in order to examine the divergent and convergent validity, the simultaneous implementation of the questionnaires of moral identity and tendency to revenge was used. The findings showed the current questionnaire has a negative and significant relationship with the moral identity questionnaire and a positive and significant relationship with the tendency to revenge.
ConclusionsAs a result, it can be said the current questionnaire has adequate reliability and validity and can evaluate antisocial behavior and its components in Iranian culture and society. Also, this questionnaire can be used in various educational and research situations.
Keywords: Antisocial Behavior, Indicator, Psychometrics, Teenagers -
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای عواطف در رابطه بین اهداف پیشرفت و عملکرد حافظهی فعال انجام شده است. روش پژوهش، توصیفی مبتنی بر مدل همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه یاسوج در سال تحصیلی 1401-1400 بود که از این جامعه، 360 نفر، با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحله ای، انتخاب و به پرسشنامهی حافظهی فعال Daneman and Carpenter (1980)، پرسشنامهی اهداف پیشرفت Midgley et al. (1988)، و مقیاس عواطف Watson et al. (1988)، پاسخ دادند. ارزیابی مدل پیشنهادی از طریق تحلیل مسیر و روابط واسطهای در مدل پیشنهادی با استفاده از روش بوتاستراپ بررسی شد. یافته های مربوط به اثرات مستقیم اهداف پیشرفت بر عملکرد حافظه فعال نشان داد اهداف تبحری بر عملکرد حافظه اثر مستقیم و معنیدار دارند (25/0=ß، 001/0p=) و اثرات مستقیم اهداف عملکردی و اهداف اجتنابی بر عملکرد حافظهی فعال معنیدار نبود. همچنین یافتهها نشان دادند عاطفه منفی بر عملکرد حافظه اثر مستقیم و معنادار دارد (14/0-=ß، 01/0p=) اما اثر مستقیم عاطفه مثبت بر عملکرد حافظه معنادار نبود. یافتههای مربوط به روابط غیرمستقیم نیز نشان داد اهداف تبحری و اهداف اجتنابی از طریق عواطف مثبت و منفی بر عملکرد حافظهی اثر غیرمستقیم معنیدار دارند اما اثر غیرمستقیم اهداف عملکردی از طریق عواطف مثبت و منفی بر عملکرد حافظهی معنیدار نبود. درنهایت نتایج نشان داد مدل پیشنهادی با دادهها برازش دارد؛ بنابراین اهداف تبحری و اجتنابی باواسطه ی عواطف بر عملکرد حافظهی فعال اثر غیرمستقیم دارند و با توجه به نقش میانجی عواطف در رابطه بین اهداف پیشرفت و عملکرد حافظه فعال، پیشنهاد می شود برای بهبود عملکرد حافظه فعال، به نوع هدفی که افراد برمی گزینند و عواطف متاثر از آن، توجه بیشتری معطوف شود.
کلید واژگان: دانشجویان, اهداف پیشرفت, عواطف, عملکرد حافظه ی فعالThe aim of this study was to investigate the mediating role of affects in the relationship between developmental goals and working memory performance. The research method was descriptive, based on the correlation model, from the path analysis type. The statistical population included all students of Yasouj University in the academic year of 2021-2022, that from this population, 360 students were selected by using the multi-stage cluster sampling method and applied to the working memory questionnaires of Daneman and Carpenter (1980), the progress goals of Midgley et al. (1998), and the affect scale of Watson et al. (1988). The evaluation of the proposed model was investigated through path analysis and mediating relationships in the proposed model using the bootstrap method. Findings related to the direct effects of achievement goals on memory performance showed that mastery goals have a direct and significant effect on memory performance and direct effects of performance goals and objectives. Avoidance on memory performance was not significant. The results also showed that negative affect had a direct and significant effect on memory performance but the direct effect of positive affect on working memory performance was not significant. Findings related to indirect relationships also showed that mastery goals and avoidance goals through positive and negative affects have a significant indirect effect on working memory performance, but the indirect effect of functional goals through positive and negative affects on working memory performance was not meaningful. Finally, the results showed that the proposed model fits the data. Therefore, affect-mediated mastery and avoidance goals have an indirect effect on working memory performance, it is suggested to pay more attention to the type of goal that people choose and the emotions affected by it in order to improve working memory performance.
Keywords: Student, Achievement Goals, Affects, Working Memory Function -
هدفپژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش خودگویی مثبت بر توجه انتخابی وکارآمدی پردازش در میان دانش آموزان دختر انجام شده است.روشروش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، همراه با گروه گواه بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر یاسوج در سال تحصیلی 1400-1401 بود که تعداد 40 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای، تحت آموزش مداخله ی خودگویی مثبت قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. جهت سنجش میزان توجه انتخابی و کارآمدی پردازش آن ها، از آزمون استروپ و آزمون شاخص پردازش اطلاعات استفاده و سنجش پیش آزمون یک هفته قبل و پس آزمون یک هفته پس از دوره ی آموزش انجام شد.یافته هاتحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مانکوا نشان داد که نمرات پس آزمون توجه انتخابی و کارآمدی پردازش در دو گروه تفاوت معنادار دارد؛ بدین صورت که توجه انتخابی و کارآمدی پردازش گروه آزمایش بعد از آموزش خودگویی افزایش یافته و آموزش خودگویی مثبت بر بهبود میزان توجه انتخابی و کارآمدی پردازش گروه آزمایش موثر بود.نتیجه گیریبنابراین پیشنهاد می شود آموزش هایی جهت مثبت اندیشی و خودگویی مثبت در مدارس، انجام گیرد.کلید واژگان: توجه انتخابی, خودگویی مثبت, کارآمدی پردازشThe Effectiveness of Positive Self-talking Training on Selective Attention and Processing EfficiencyObjectiveThe present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of positive self-talk training on selective attention and processing efficiency among female students.MethodsThe research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design, along with a control group. The statistical population included all female students of the second secondary level of Yasouj city in the academic year 2021-2022, 40 of whom were selected by multi-stage cluster sampling. The experimental group received positive self-talk intervention training for 8 sessions of 90 minutes, and the control group did not receive any training. In order to measure their selective attention and processing efficiency, the Stroop test and the information processing index test were used, the pre-test was performed one week before and the post-test was performed one week after the training period.ResultsData analysis using the MANCOVA analysis method showed that the scores of the post-test of selective attention and processing efficiency were significantly different in the two groups; In this way, the attention and processing efficiency of the experimental group increased after self-talk training, and positive self-talk training was effective in improving the selective attention and processing efficiency of the experimental group.ConclusionTherefore, it is suggested to carry out training for positive thinking and positive self-talk in schools.Keywords: Positive Self-Talking, Processing Efficiency, Selective Attention
-
هدفپژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش مهارت های خودگردانی بر حواس پرتی دیجیتالی و مشارکت تحصیلی دانشجویان دانشگاه آزاد شهرستان لردگان انجام شد.روشپژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل نابرابر بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان شهرستان لردگان در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که تعداد 60 نفر به روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 30 نفر) گمارده شدند. به منظور سنجش متغیرهای مورد پژوهش از پرسشنامه حواس پرتی دیجیتالی سام گاندار (2014) و پرسشنامه مشارکت تحصیلی ریو (2013) استفاده شد. پس از انجام پیش آزمون آزمودنی های گروه آزمایش تحت 10 جلسه آموزش مهارت های خودگردانی قرار گرفتند و گروه کنترل، آموزشی در این زمینه دریافت نکردند. سپس هر دو گروه مجدد با پس آزمون مورد ارزیابی قرار گرفتند. تحلیل داده ها نیز با استفاده از روش تحلیل کوواریانس (آنکوا) و نرم افزار SPSS انجام شد.یافته هانتایج پژوهش نشان داد نمرات پس آزمون حواس پرتی دیجیتالی (619/798F= ،01/0P<) و مشارکت تحصیلی (018/224F= ،01/0P<)، در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی دار داشت.نتیجه گیریطبق یافته ها می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های خودگردانی حواس پرتی دیجیتالی را کاهش می دهد و باعث افزایش مشارکت تحصیلی می شود؛ بنابراین بر اساس این نتایج پیشنهاد می شود سیستم های آموزشی از این آموزش ها در جهت کاهش حواس پرتی دیجیتالی دانشجویان درگیر و همچنین جهت بالا بردن سطح مشارکت تحصیلی استفاده کنند.کلید واژگان: خودگردانی, حواس پرتی دیجیتالی, مشارکت تحصیلیObjectiveThe aim of this study is to investigate the effectiveness of self-regulation skills training on digital distraction and academic engagement among students.MethodThe research was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of the study included all students of Lordegan city during the academic year 2022. 60 students were selected using a multi-stage cluster sampling method and randomly assigned to two groups: an experimental group and a control group, with 30 participants in each group. In order to measure the research variables, Goundar's Digital Distraction Questionnaire (2014) and Reeve's Academic Engagement Questionnaire (2013) were used. After the pre-test, the subjects in the experimental group underwent 10 sessions of self-regulation skills training, and the control group did not receive any training. Then both groups were reevaluated with a post-test. Data analysis was also done by using ANCOVA.ResultsThe results showed that there was a significant difference in the post-test score of digital distraction (F= 798.62, P<0.01) and academic engagement (F= 224.018, P<0.01) between the experimental and control groups.ConclusionsAccording to the findings, it can be concluded that teaching self-regulation skills reduces digital distraction and increases academic engagement.Keywords: self-regulation, digital distraction, Academic Engagement
-
پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی آموزش هوش هیجانی بر مسیولیت پذیری و مهارت های مقابله ای مربیان پیش دبستانی انجام شد. روش پژوهش بر اساس هدف، کاربردی و براساس گردآوری داده ها، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل مربیان پیش دبستانی شهرستان ایذه در سال 1399 می باشد. از بین جامعه هدف، 30 نفر با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایشی (15) و گواه (15) گمارده شدند. ابتدا از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد. گروه آزمایشی در 10 جلسه 45 دقیقه ای در طول دو ماه، آموزش هوش هیجانی را دریافت کردند. ابزارهای مورد استفاده در پیش آزمون و پس آزمون شامل مقیاس مسیولیت پذیری گاف و سیاهه مقابله با موقعیت های استرس زای اندلر و پارکر بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. یافته ها نشان داد آموزش هوش هیجانی موجب افزایش مسیولیت پذیری (001/0>p، 20/20=F) و مهارت های مقابله ای مساله مدار (003/0>p، 25/11=F) و کاهش مهارت های مقابله ای هیجان مدار (001/0>p، 75/14=F) و اجتنابی (004/0>p، 07/5=F) گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه شده است. بر مبنای یافته های حاصل می توان گفت آموزش هوش هیجانی بر مسیولیت پذیری و مهارت های مقابله ای مربیان پیش دبستانی تاثیر معناداری داشته است. لذا پیشنهاد می شود از آموزش هوش هیجانی برای بهبود مسیولیت پذیری و مهارت های مقابله ای مربیان پیش دبستانی استفاده شود..
کلید واژگان: مربیان پیش دبستانی, مسئولیت پذیری, مهارت های مقابله ای, هوش هیجانیIntroductionEmotional intelligence refers to the differences between individuals in identifying motivation, emotions, and feelings, and controlling emotions, both in the individual and in social relationships. In fact, emotional Intelligence is the ability to process information related to one's emotions and the ability to use the information as a guide for understanding and acting. (MacCann et al., 2020). According to Bar-On (2003), emotional intelligence and teaching this skill deals with oneself, others, and the environment. Therefore, it should be more adaptive to changing conditions and be more successful in meeting environmental demands. Responsibility in the educational situation is broad in scope and guarantees health indicators and improved quality of life of children in school. In addition, recently, scientific interest in the problems of stress and coping with it has been increasing. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effectiveness of emotional intelligence training for preschool teachers on their responsibility and coping skills.
MethodThe research method is applied based on purpose and based on data collection, quasi-experimental with pre-test-post-test design and control group. The statistical population includes preschool teachers in Izeh City in 2020. From the target population, 30 people were selected by random sampling method and assigned to experimental (15) and control (15) groups. First, pre-tests were performed for both groups. The experimental group received emotional intelligence training in 10 sessions of 45 minutes over two months. The instruments used in the pre-test and post-test include the Responsibility subscale of the California Psychological Inventory and the Coping Inventory for Stressful Situations. Data were analyzed using the analysis of covariance by SPSS-23 software.
ResultsThe results obtained by comparing the post-test of independence variables in the two groups by controlling the effect of the pre-test, after emotional intelligence training showed the scores of responsibility and Task-oriented coping who participated in the experimental group compared to those in the control group Were significantly increased (P <0.01). The results also showed that the scores of the components of emotion-oriented coping and avoidant-oriented coping who participated in the experimental group, compared to those who were replaced in the control group decreased (P ≤.01). In general results showed that emotional intelligence training has a significant effect on the responsibility (F=20.20, p<0.0001) and coping skills (included: Task-oriented coping: F=11.25, p<0.003; Emotion-oriented coping: F=14.75, p<0.001; Avoidant-oriented coping: F=5.07, p<0.004) of preschool teachers.
ConclusionTherefore, it can be concluded that emotional intelligence training is an effective method to increase preschool teachers’ responsibility and positive coping skills by using techniques such as familiarity with the concept of emotion, emotional awareness, identifying emotions, accepting emotions, confronting emotions, and personal responsibility skills. Also, emotional intelligence training because it emphasizes both cognitive and emotional factors, affects preschool teacher’s responsibility and coping skills.
Keywords: Coping skills, Emotional intelligence, Preschool teachers, Responsibility -
اهمال کاری رفتاری فراگیر و بالقوه ناسازگار برای بسیاری از دانشجویان است که اغلب با احساس پریشانی و ناراحتی روانشناختی همراه بوده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر نشخوارفکری و اهمال کاری دانشجویان دانشگاه یاسوج بود. طرح این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه یاسوج بود. بدین صورت که از بین دانشجویان کارشناسی دانشگاه یاسوج، دانشجویانی که به شرکت در طرح تمایل داشتند ثبت نام صورت گرفت و سپس از بین 72 نفر داوطلب، تعداد 60 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه،گمارده شدند. پرسش نامه های نشخوار فکری نالن هوکسما و مارو (1991) و مقیاس اهمال کاری لی (1986) را تکمیل کردند. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش طرح واره درمانی قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. مجددا دو گروه با پس آزمون ارزیابی شدند. یک ماه بعد از پس آزمون از هر دو گروه آزمون پیگیری گرفته شد. نتایج تحلیل آنکوا نشان داد نمرات پس آزمون نشخوار فکری و اهمال کاری در دو گروه تفاوت معنادار دارد؛ بدین معنی که نشخوار فکری و اهمال کاری گروه آزمایش بعد از آموزش حوزه های طرحواره کاهش یافته است. همچنین نتایج آزمون پیگیری نشان داد تفاوت نمرات دو گروه در متغیرها معنادار است. بنابر نتایج به دست آمده از مطالعه حاضر، میتوان نتیجه گرفت که آموزش طرح واره درمانی بر کاهش نشخوارفکری و اهمال کاری دانشجویان موثر و این اثر پایدار بوده است.
کلید واژگان: طرح واره درمانی, طرح واره های ناسازگار اولیه, نشخوار فکری, اهمال کاریAcademic procrastination is a way to escape from living in the present and to postpone what we have decided to do to the future. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of schema therapy on rumination and academic procrastination of Yasouj University students. The design of this study was a quasi-experimental pretest, post-test with a control group. The statistical population included all undergraduate students of Yasouj University. Thus, among the undergraduate students of Yasouj University, students who wished to participate in the project were registered and then they were asked to complete the consent form in the research. Out of 72 volunteers, 60 student were registered and assigned to two experimental and control groups. They completed the Nalin Hooksma and Murrow rumination Questionnaires and the Lee procrastination Scale. The subjects in the experimental group were trained in schema therapy for 8 sessions and the control group did not receive any training. Then both groups were re-evaluated by post-test. One month later, post-test was followed up from both groups. After the pre-test, data analysis was performed using ANKOA analysis method. The results showed that the post-test scores of procrastination were significantly different between the two groups; this means that the procrastination of the experimental group has decreased after training in schema areas. According to the results of the present study, it can be concluded that schema therapy has positively and significantly treated rumination and academic procrastination.
Keywords: Schema therapy, Early maladaptive schemas, Rumination, Procrastination -
مقدمه
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای خودگردانی در رابطه بین خودکارآمدی ورزشی و خودپنداره با رفتارهای مرتبط با کاهش وزن دانش آموزان انجام شد.
روشپژوهش حاضر، توصیفی- پیمایشی از نوع همبستگی و بر اساس مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه اول شهرستان اقلید استان فارس در سال تحصیلی 1401-1400 بود. نمونه مورد مطالعه 250 نفر از دانش آموزان بودند که به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. پس از بررسی سوالات مربوط به قد و وزن آزمودنی ها، دانش آموزان با شاخص توده بدنی 25 به بالا به عنوان مبتلا به اضافه وزن و چاقی انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد، خودپنداره منداگلیو و پی ریست (1995)، خودکارآمدی ورزش کرل و همکاران (2007)، خودگردانی میلر و براون (1999) و رفتار کاهش وزن از بخش رفتار پرسشنامه مظلومی محمودآباد و همکاران (1397) استفاده گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و به وسیله نرم افزار LISREL 8.8 تحلیل گردید.
یافته ها:
نتایج نشان داد، خودکارآمدی ورزشی و خودپنداره بر رفتارهای مرتبط با کاهش وزن تاثیر مستقیم و معنی دار دارند (01/0>p). همچنین نتایج نشان داد که خودگردانی از نقش میانجی در رابطه با خودکارآمدی ورزشی و خودپنداره با رفتارهای مرتبط با کاهش وزن برخوردار است.
نتیجه گیری:
با افزایش خودکارآمدی ورزشی، خودپنداره و خودگردانی، رفتارهای مرتبط با کاهش وزن نیز افزایش خواهد یافت. لذا، بهتر است در محیط هایی که درمانگران مشغول به کار هستند، به خودکارآمدی، خودپنداره و خودگردانی نوجوانان چاق و دارای اضافه وزن توجه بیشتری داشته باشند.
کلید واژگان: خودکارآمدی ورزشی, خودپنداره, رفتار کاهش وزن, خودگردانیIntroductionPresent study aimed to mediate the role of Self-regulation in the relationship between Sports self-efficacy and Self-concept with weight loss behaviors of students.
MethodThe current research is a descriptive survey of the correlation based on structural equation modeling. The study’s statistical population included all female and male first-high school students in Eqlid (Fars province) in the academic year 2022-2023. The sample size of 250 students was selected by multi-stage cluster random sampling. After examining the questions related to the subject’s height and weight, they were grouped as overweight and obese with a body mass index of 25 or higher. Data were collected using the standard Mendaglio and Pirist self-concept (1995), Kerel and colleagues (2007) sports self-efficacy, Miller and Brown (1999) self-regulation, and weight loss behavior questionnaire by Mazloumi Mahmoudabad and colleagues (2017). Data analysis was performed by Structural Equation Modeling and with PLS 8.8 software.
ResultsThe results showed that sports self-efficacy and self-concept a had direct and significant effect on weight loss behaviors. Also, the results showed that self-regulation has a mediating role in the relationship between sports self-efficacy and self-concept with behaviors related to weight loss behaviors.
ConclusionBy increasing sports self-efficacy, self-concept, and self-regulation, weight loss Behaviors will also increase. Therefore, it is better in environments where therapists, pay more attention to sports self-efficacy, self-concept, and self-regulation in obese and overweight teenagers.
Keywords: sport self-efficacy, self-concept, weight loss Behavior, self-regulation -
هدف پژوهش حاضر، بررسی روایی عاملی و پایایی پرسشنامه ساختار هدفی کلاس و ارتباط آن با هیجان های تحصیلی دانش آموزان است. این پرسشنامه توسط میدگلی و همکاران (2000) ساخته شده است. به همین منظور به طور تصادفی 400 دانش آموز دختر و پسر از بین دبیرستان های استان کهگیلویه و بویراحمد، انتخاب شدند. برای بررسی پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرانباخ و برای تعیین روایی عاملی آن از تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی استفاده شد. همسو با نتایج پژوهش میدگلی و همکاران(2000) مطالعه حاضر نشان داد که این پرسشنامه از همسانی درونی قابل قبولی برخوردار است و ضرایب آلفای کرانباخ در زیر مقیاس های آن بین 79/0 تا 90/0 است. همچنین نتایج تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی موید آن است که ساختار پرسشنامه برازش قابل قبولی با داده ها دارد و کلیه شاخص های نیکویی برازش، مدل را تایید می-کنند. همچنین نتایج نشان داد ساختار هدفی تبحری و ساختار هدفی عملکردی- رویکردی با هیجان های مثبت(لذت از کلاس و امیدواری در کلاس) رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. ساختار تبحری با هیجانهای منفی(خستگی از کلاس و اضطراب در کلاس)، رابطه منفی دارد درحالیکه رابطه بین ساختار هدفی عملکردی- رویکردی و هیجان های منفی معنادار نبوده است. علاوه براین، ساختار هدفی عملکردی-اجتنابی با هیجان های منفی رابطه مثبت و با هیجان های مثبت رابطه منفی دارد. بنابراین،این پرسشنامه می تواند ابزار مناسبی برای ارزیابی ادراک دانش آموزان از ساختار هدفی کلاس باشد و ساختار هدفی کلاس در چگونگی هیجان های دانش آموزان نقش اثرگذاری دارد.
کلید واژگان: ساختار هدفی کلاس, روایی عاملی, پایایی, هیجان های تحصیلی مثبت و منفیThe purpose of the present study was to investigate the factor validity and reliability of the class structure goal questionnaire and its relationship with students' academic emotion. This questionnaire was developed by Midgley et al. (2000). For this purpose, 400 male and female students were selected randomly from Kohgiluyeh and Boyerahmad Province high schools. To test the reliability of the questionnaire, Cronbach's alpha coefficient was used and exploratory and confirmatory factor analysis was used to determine its validity. In line with the results of the research Midgley et al. (2000)present study showed that the questionnaire had acceptable internal consistency and Cronbach's alpha coefficients in its sub-scales ranged from 0.79 to 0.91. Also, the results of exploratory and confirmatory factor analysis confirm that the structure of the questionnaire has an acceptable fit with the data and all the goodness indicators of fit are validated by the model. The results also showed that there is a positive and significant relationship between the goal structure of mastery and the goal-oriented performance-approach with positive emotions (enjoyment from class and hope in the classroom). The structure of mastery has a negative relationship with negative emotions (class boredom and anxiety in the class), while the relationship between the performance-approach goal structure and negative emotions has not been meaningful. In addition, the performance-avoidance goal structure has a negative relationship with negative emotions and has a negative relationship with positive emotions. Therefore, this questionnaire can be a useful tool for evaluating student perceptions of the class goal structure
Keywords: classroom goal structure, factor validity, Validity, positive, negative academic -
در پژوهش حاضر رابطهی انگیزش تحصیلی و مشغولیت شناختی با میانجیگری هیجانهای پیشرفت موردبررسی قرار گرفت. شرکتکنندگان پژوهش، 315 دانشجو (173 نفر زن و 142 نفر مرد) رشتهها و مقاطع مختلف دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شیراز بودند که با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای موردمطالعه از مقیاس مشغولیت تحصیلی (ریو و تسنگ، 2011)، مقیاس انگیزش تحصیلی (والرند، 1989) و پرسشنامهی هیجانهای پیشرفت (پکران، 2005) استفاده شد. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) و با استفاده از نرمافزار AMOS ویراست 24 انجام گرفت. روابط واسطهای در الگوی پیشنهادی با استفاده از روش بوت استراپ آزموده شدند. یافتهها نشان دادند که الگوی پیشنهادی از برازش خوبی با دادهها برخوردار است. برازش بهتر از طریق حذف دو مسیر غیر معنیدار حاصل شد. نتایج نشان دادند که انگیزش درونی اثر مثبت و معنیداری بر مشغولیت شناختی دارد، ولی اثر انگیزش بیرونی و بیانگیزگی بر مشغولیت شناختی معنیدار نبود. نتایج مربوط به روابط غیرمستقیم نیز نشان دادند، هیجانهای مثبت پیشرفت در رابطهی بین ابعاد انگیزش تحصیلی و مشغولیت شناختی نقش میانجی را ایفا میکنند ولی هیجانهای منفی پیشرفت میانجی گر رابطهی بین ابعاد انگیزش تحصیلی و مشغولیت شناختی نمیباشند.
کلید واژگان: انگیزش تحصیلی, مشغولیت شناختی, هیجان های پیشرفتIn this study, the relationship between academic motivation and Cognitive engagement with mediator role of achievement emotions is surveyed. Participants were 315 college students (173 female and 142 male) in different fields and sections in faculty of psychology and education at Shiraz University that were chosen by stratified random sampling. For measuring the variables, Academic Engagement Scale (Reeve and Tseng, 2011), Motivation Scale (Vallerand ,1989) and Achievement Emotions Questionnaire (Pekrun, 2005), were used. Fitness of the proposed model was examined through structural equation modeling (SEM), using AMOS-21 software package. The indirect effects were tested using the bootstrap procedure. Findings indicated that the proposed model fit the data properly. Better fit and more meaningful results obtained by eliminating two insignificant path. The results indicated that intrinsic motivation has significant positive effect on Cognitive engagement, but extrinsic motivation & amotivation have no significant effect. The result of indirect relationship showed that dimensions of academic motivation only through positive emotions have significant indirect effect on Cognitive engagement.
Keywords: : Academic Motivation, Cognitive Engagement, Achievement Emotions -
مقدمه
پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و بررسی عوامل تاثیر گذار بر آن، موضوع مهمی است که بخش عمده ای از پژوهش های علوم تربیتی را به خود اختصاص داده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای مسیولیت پذیری در رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده و ادراک از محیط کلاس با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان متوسطه اول بود.
روشجامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر پایه سوم متوسطه اول شهر دهدشت در سال تحصیلی 96-95 بود. برای دستیابی به هدف پژوهش نمونه ای به حجم 266 نفر به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از جامعه آماری فوق انتخاب و به پرسشنامه های الگوی ارتباطی خانواده فیتز پاتریک و ریچی (2002)، پرسشنامه ادراک از محیط کلاس فراسر و مک روبی (1996) و پرسشنامه سنجش مسیولیت پذیری کردلو (1389) پاسخ دادند و از معدل تحصیلی جهت سنجش پیشرفت تحصیلی استفاده شد. جهت جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل معادلات ساختاری (AMOS)، و جهت تعیین پایایی ابزارها از آلفای کرونباخ استفاده شده است.
نتایجیافته ها پس از تحلیل نتایج نشان داد که الگوهای ارتباطی خانواده بر پیشرفت تحصیلی فرزندان اثر مستقیم و معنادار دارد. همچنین الگوهای ارتباطی خانواده بر پیشرفت تحصیلی از طریق مسیولیت پذیری اثر غیر مستقیم دارد. ادراک از محیط کلاس بر پیشرفت دانش آموزان اثر مستقیم و معنی دار دارد. همچنین ادراک از محیط کلاس بر پیشرفت تحصیلی از طریق مسیولیت پذیری اثر غیر مستقیم دارد. مسیولیت پذیری نیز بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان اثر مستقیم و معنادار دارد. به طور کلی نتایج نشان داد که مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم(از طریق مسیولیت پذیری) الگوهای ارتباطی خانواده و ادراک از محیط کلاس بر عملکرد تحصیلی معنی دار بوده است.
نتیجه گیریمسیولیت پذیری در رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده، ادراک از محیط کلاس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نقش واسطه ای دارد.
کلید واژگان: الگوی روابط خانواده, مسئولیت پذیری, ادراک از محیط کلاس, پیشرفت تحصیلیIntroductionStudents' academic achievement and the study of affecting factors, it is an important issue that has been a major part of educational science research. The main purpose of this study was to investigate the mediating role of responsibility in the relationship between family communication patterns and perception of the classroom environment with academic achievement of junior high school students.
MethodThe statistical population included all male and female students of the third grade of the first high school of Dehdasht city in the academic year 1995-96. To achieve the pupurpose of this research, a group of 266 people was selected by stratified sampling method from the statistical population and responded to the Fitz Patrick and Ritchie (2002) family communication pattern questionnaire, Fraser and McRoby perception of the classroom questionnaire (1996) and the Kurdlo responsibility measurement questionnaire (2010). The grade point average was used to measure academic achievement. In order to analyze the data, Structural Equations Analysis (AMOS) was used, and Cronbach’s alpha was used to determine the reliability of the tools.
ResultsFindings after analyzing the results showed that family communication patterns have a direct and significant effect on children's academic achievement. Family communication patterns also have an indirect effect on academic achievement through responsibility. Perception of the classroom environment has a direct and significant effect on students' progress. Perception of the classroom environment also has an indirect effect on academic achievement through responsibility. Responsibility also has a direct and significant effect on students' academic achievement. In general, the results showed that direct and indirect paths (through responsibility) of family communication patterns and perception of the classroom environment were significant on academic performance.
ConclusionResponsibility has a mediating role in the relationship between family communication patterns, perception of the classroom environment and students' academic achievement.
Keywords: family communication pattern, responsibility, perception of classroom environment, Academic Achievement -
هدف
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی روش های تدریس همیاری و فراشناخت بر باورهای انگیزشی و یادگیری خودگردان در دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه منطقه لوداب انجام شد.
روشپژوهش از نوع تمام آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه منطقه لوداب در سال تحصیلی 1399-1398 بودند که از بین آنان تعداد 60 نفر به صورت خوشه ای مرحله ای انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در 3 گروه روش تدریس همیاری، روش تدریس فراشناخت و کنترل گمارده شدند (هر گروه 20 نفر). دو گروه آزمایش، آموزش های مبتنی بر روش های تدریس همیاری و فراشناخت را توسط یک معلم در 10 جلسه یک ساعته به مدت 2 ماه دریافت کردند درحالی که آزمودنی های گروه کنترل آموزش های مرسوم خود را در کلاس درس دنبال کردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه راهبردهای یادگیری خودگردانی پینتریچ و دیگروت (1990) بود که طی دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل شد.
یافته هانتایج تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد که روش های مداخله (روش تدریس همیاری و فراشناخت) بر متغیرهای باورهای انگیزشی و یادگیری خودگردان موثر بودند (01/0>P). همچنین نتایج مقایسه تاثیر روش های تدریس همیاری و فراشناخت بر باورهای انگیزشی و یادگیری خودگردان نشان داد، آموزش روش های تدریس همیاری و فراشناخت در تاثیرگذاری بر این متغیرها تفاوت معناداری نداشته اند.
نتیجه گیریبنابر نتایج به دست آمده از مطالعه حاضر، می توان نتیجه گرفت روش های تدریس همیاری و فراشناخت می تواند باعث بهبود باورهای انگیزشی و یادگیری خودگردان دانش آموزان شود.
کلید واژگان: روش تدریس فراشناخت, روش تدریس همیاری, باورهای انگیزشی, یادگیری خودگردانObjectiveThe aim of this study was to compare the effectiveness of cooperative and metacognition teaching methods on motivational beliefs and self-regulated learning in male high school students in the Lodab region.
MethodThe research was quasi-experimental with a pretest-posttest design with a control group. The statistical population of the study included all male students of the second year of high school in the Lodab region in the academic year 1399-1399, from which 60 people were randomly selected and randomly assigned in 3 groups: teaching method of cooperative teaching, metacognition teaching method, and assigned control. (20 people in each group). The two experimental groups received cooperative training based on cooperative teaching method and metacognition teaching method by a teacher in 10 one-hour sessions for 2 months, while the control group received their usual training in the classroom. The research instrument included Pintrich and Digrott (1990) Self-Governance Learning Strategies Questionnaire which was completed in two stages of pre-test and post-test.
ResultsThe results of the multivariate analysis of covariance showed that intervention methods (cooperative teaching method and metacognition) were effective on the variables of motivational beliefs and self-regulated learning (P <0.01). Also, the results of comparing the effect of cooperative and metacognition teaching methods on motivational beliefs and self-learning showed that cooperative and metacognition teaching methods did not differ significantly in influencing these variables.
ConclusionIt can be concluded that cooperative and metacognition teaching methods can increase the motivational beliefs and self-regulated learning of students.
Keywords: Metacognitive teaching method, cooperative teaching method, Motivational Beliefs, self-regulated learning -
پژوهش حاضر با هدف بررسی استقلال هوش از عقلانیت در میان دانشجویان ترم اول رشته های علوم انسانی و علوم پایه انجام گرفت. جامعه این پژوهش، تمام دانشجویان ورودی رشته های جامعه شناسی و روان شناسی از دانشکده علوم انسانی و نیز دانشجویان رشته های فیزیک و ریاضیات از دانشکده علوم پایه که در سال تحصیلی 98-1397 در دانشگاه یاسوج مشغول به تحصیل بودند. جهت انتخاب نمونه، با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی، تعداد 70 نفر دانشجو انتخاب شدند. گردآوری اطلاعات، با استفاده از مقیاس ارزیابی جامع تفکر عقلانی (CART) که توسط (Stanovich, West & Toplak, 2016) طراحی شده بود و نسخه سوم آزمون هوش وکسلر(WISC-III) انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تی برای گروه های مستقل، تحلیل واریانس یک طرفه و اندازه تاثیر با شاخص (d) کوهن صورت پذیرفت. یافته ها نشان دادند که تفاوت معناداری بین بهره هوشی (کلامی و عملکردی) دانشجویان علوم پایه و علوم انسانی وجود نداشت. همچنین تفاوت معناداری بین بهره عقلانی دانشجویان علوم پایه و علوم انسانی به دست نیامد. اما تفاوت معناداری بین بهره هوشی با بهره عقلانی به دست آمد که نشان داد بهره هوشی دانشجویان بالاتر از بهره عقلانی آنان بود. از طرفی یافته ها نشان دادند که دانشجویان با بهره هوشی بالا و پایین، به طور یکسان مستعد خطاها و سوگیری های شناختی و عقلانی بودند و در نتیجه هوش مستقل از عقلانیت بود.
کلید واژگان: بهره هوشی, بهره عقلانی, دانشجوThe purpose of this study was to investigate the distinction between intelligence quotient (IQ) and rationality quotient (RQ) among student’s Humanities and Fundamental Sciences in Yasouj University. A sample of 70 students were selected by classified sampling. To collect the required data, for assessment of rationality quotient the Comprehensive Assessment of Rational Thinking (CART) scale (Stanovivh, West and Toplak, 2016) was used. Also for assessment of intelligence quotient the Wechsler Adult Intelligence Scale (WAIS) was used. The gathered data were analyzed through ANOVA. T-test for independent groups and effect size (Cohen’s d Effect Size Calculator for T-Test) and the following were found: 1-there was no significantly differences between students in Humanism College and fundamental sciences at intelligence quotient (IQ) and rationality quotient (RQ). 2-There was difference significantly between IQ and RQ among students that way intelligence quotient (IQ) was highest than rationality quotient (RQ). 3-The students with high and low IQ were the same in systematic cognitive bias and error.
Keywords: Intelligence Quotient, Rationality Quotient, Students -
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین سبک های مقابله و مهارت های تفکر انتقادی دانشجویان با استرس ادراک شده آنها بعد از زمین لرزه شهر یاسوج انجام گردید. روش پژوهش غیرآزمایشی از نوع همبستگی است. برای وصول به هدف فوق، از جامعه آماری تحقیق که عبارت بود از کلیه دانشجویان دانشگاه های یاسوج و فرهنگیان یاسوج در سال تحصیلی97-1396، تعداد 280 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند که به پرسشنامه استرس ادراک شده (PSS)، پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا (CCTDI)، و پرسشنامه سبک های مقابله با استرس (CISS) پاسخ دادند. نتایج نشان دادند که بین سبک های مقابله ای مسئله مدار و استرس ادراک شده دانشجویان رابطه منفی و معنادار و همچنین بین سبک های مقابله ای هیجان مدار دانشجویان و استرس ادراک شده آنها رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. رابطه بین سبک های مقابله اجتنابی و استرس ادراک شده دانشجویان معنادار نبود. تفکر انتقادی با میزان استرس ادراک شده دانشجویان رابطه منفی و معنادار دارد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که سبک های مقابله هیجان مدار، تفکر انتقادی، و سبک های مقابله مسئله مدار به ترتیب پیشبینی -کنندههای میزان استرس ادراک شده دانشجویان هستند.
کلید واژگان: مهارتهای تفکر انتقادی, سبک های مقابله, استرس ادراک شدهThe present study aimed to investigate the relationship between coping styles and critical thinking skills of university students with their perceived stress after Yasouj earthquake (April 2018). The research method was non-experimental and correla-tional. Statistical population of the study consisted of students of Yasouj universities in the academic year of 2017-18. The sample of the study included 280 students selected through multistage cluster random sampling. Perceived Stress Scale (PSS), California Criti-cal Thinking Disposition Inventory (CCTDI), and Coping Innventry for Stressful Situations (CISS) were administered. The results showed that there was a negative and significant relation-ship between problem-oriented coping style and students' perceived stress. Also, there was a positive and significant relationship between students' emotion-oriented coping style and their perceived stress. The relationship between avoidant coping style and students' perceived stress was not significant. Critical thinking had significant negative relationship with students' perceived stress. The results of stepwise regression analysis showed that emo-tion-oriented coping style, critical thinking, and problem-oriented coping style were respectively pre-dictors of students' perceived stress.
Keywords: critical thinking skills, coping styles, perceived stress -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 82 (دی 1398)، صص 1151 -1163زمینه
برآورده شدن نیازهای روانشناختی اساسی از عوامل تعیین کننده اصلی رواندرستی فاعلی به شمار می رود. کشف روابط این متغیرها از اهمیت تربیتی و کاربردی برخوردار است. اما نکته قابل توجه این است که نقش میانجی برخی متغیرها مانند امید و چشم انداز آینده در این روابط مشخص نشده است.
هدفهدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه نیازهای روانشناختی اساسی و رواندرستی فاعلی با میانجی گری نقش امید و چشم انداز آینده در دانش آموزان بود.
روشاین پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر خرم آباد تشکیل می دادند که از میان آنها تعداد 240 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های نیازهای روانشناختی اساسی (دسی و ریان،2000)، امید (اسنایدر و همکاران، 1991)، چشم انداز آینده (زیمباردو و بوید، 1999)، رضایت از زندگی (دینر و همکاران، 1985) و عاطفه مثبت و منفی (واتسون و همکاران، 1988) جمع آوری و به روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که برآورده شدن نیازهای روانشناختی اساسی و امید رابطه مثبت و معناداری با رواندرستی فاعلی داشتند. همچنین نیازهای روانشناختی اساسی به طور غیرمستقیم و از طریق امید و چشم انداز آینده با رواندرستی فاعلی رابطه داشتند (0/001>P). اما چشم انداز آینده با روان درستی فاعلی رابظه معنا داری نداشت.
نتیجه گیرینیازهای روانشناختی اساسی، امید و چشم انداز آینده نقش قابل ملاحظه ای بر روان درستی فاعلی دانش آموزان دارند.
کلید واژگان: نیازهای روانشناختی اساسی, امید, چشم انداز آینده, روان درستی فاعلیBackgroundFundamental psychological needs fulfillment are assumed to be major determinants of subjective well-being. Discovering the relationships of these variabeles implecation and education importance. But the important point is that mediating role of hope and future prospects in these relationships has not been examined.
AimsThe purpose of this study was to investigate the relationship between basic psychological needs and subjective well-being with the mediating role of hope and future perspective of students.
MethodThe current research population of Khorram Abad secondary school students is 240 people who were selected by multistage cluster sampling method. In this study, fundamental psychological needs scale for measuring fundamental psychological needs variable, two life satisfaction questionnaires, and positive and negative affective for measuring the variables of subjective well-being, life hope scale for hoping variable and time perspective questionnaire for measuring future perspective.
ResultsThe results of structural equation modeling showed that fundamental psychological needs is related both directly with subjective well-being and indirectly predicts subjective well-being through its impact on hope and future prospects (p<0/001).
ConclusionsThe results of this research emphasize the importance of recognizing the role of fundamental psychological needs, hope, and future prospects on students' subjective well-being.
Keywords: Subjective well-being, fundamental psychological needs, hope, future perspective -
شناخت سبک های یادگیری، در گزینش سبک تدریس مناسب، طراحی فضای آموزشی و تدوین مواد و محتوای آموزشی و نظایر آن، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. لذا، هدف پژوهش حاضر، بررسی سبک های یادگیری دانش آموزان دوره ی متوسطه مناطق روستایی شهرستان کوهرنگ بود. این تحقیق، از نوع توصیفی- پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش، دانش آموزان دوره متوسطه مناطق روستایی شهرستان کوهرنگ بودند (1437 دانش آموز) که با استفاده از جدول کرجیسی و مورگان و روش نمونه گیری طبقه ای به صورت متناسب 305 نفر به عنوان نمونه انتخاب شد. ابزار تحقیق پرسش نامه استاندارد سبک یادگیری کلب بود. برای تجزیه تحلیل داده ها از تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون خی دو استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که دانش آموزان مورد مطالعه به ترتیب دارای سبک های یادگیری واگرا (28 درصد)، انطباق یابنده (9/26 درصد)، همگرا (59/24 درصد) و جذب کننده (32/20 درصد) هستند. دیگر یافته های پژوهش نیز نشان داد که میانگین پیشرفت تحصیلی هر چهار گروه سبک یادگیری با هم تفاوت دارند به نحوی که دانش آموزان با سبک یادگیری جذب کننده، پیشرفت تحصیلی بالاتری دارند و دانش آموزان با سبک یادگیری واگرا از پیشرفت تحصیلی کمتری برخوردار هستند. افزون بر آن، رابطه معناداری میان سبک های یادگیری با جنسیت و رشته ی تحصیلی دانش آموزان وجود دارد.
کلید واژگان: سبک یادگیری, کلب, یادگیری, کوهرنگUnderstanding learning styles of students is really useful in selecting appropriate teaching styles, design of educational environment, developing educational equipment and so on. Thus, the aim of this study was to investigate learning styles of high school students in rural areas of Koohrang County. A survey research method was used for this purpose. Research population included high school students in rural areas of Koohrang County (N= 1437) that about 305 ones selected as research sample using Kerjcie and Moorgan Sampling Table and Stratified Random Sampling Technique. Also, the analysis of variances (ANOVA) and Chi Square tests were used to analyze data. The results showed that the supposed students had Divergent (28%), Accommodating (26.9%), Convergent (24.59%) and Assimilating (20.32%) learning styles respectively. The other results of this study showed that the average score for the educational achievement of students was different and statistically significant between these four groups, so that students with convergent learning style had the maximum and those with divergent learning style had the minimum educational achievements. Furthermore, significant relationships were observed between students' learning styles and their sex and major.
Keywords: learning style, David Kolb, Learning, Koohrang -
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر برنامه فلسفه برای کودکان بر نظریه ذهن و باورهای ماکیاولیستی در دانش آموزان دوره ابتدایی بود. روش پژوهش، نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان پایه ی چهارم، پنجم و ششم شهر شیراز در سال تحصیلی 98-97 تشکیل می دادند؛ که تعداد 90 آزمودنی به روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب و در دو گروه 45 نفری (گروه آزمایش و کنترل) به صورت تصادفی جایگزین شدند. جهت آموزش فلسفه به کودکان که مبتنی بر داستان خوانی بود از کتاب "داستان هایی برای تفکر " اثر رابرت فیشر استفاده شد. در ادامه، آزمودنی های گروه آزمایشی به مدت ده جلسه تحت آموزش برنامه فلسفه برای کودکان قرار گرفتند. به منظورگردآوری داده ها از مقیاس نظریه ذهن (Happe, 1994:129) و مقیاس باورهای ماکیاولیستی (Christie & Geis, 1970:10) استفاده شد. نتایج نشان دادند که آموزش فلسفه برای کودکان موجب ارتقاء نظریه ذهن و کاهش باورهای ماکیاولیستی در آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل گردید.
کلید واژگان: فلسفه برای کودکان, نظریه ذهن, باورهای ماکیاولیستینشریه تفکر و کودک, Volume:10 Issue: 1, 2019, PP 261 -277The purpose of this research was to investigate the effect of teaching philosophy for children on the theory of mind and Machiavellianism beliefs in elementary school students. The research design was quasi experimental and pre-test, post-test and control group. The statistical population of the research consisted of 90 subjects were selected and randomly assigned to two groups of 45 subjects in experimental and control group. The book "Stories for Thinking" by Robert Fisher was used to teach philosophy for children that was based on storytelling method. Subsequently, experimental group subjects were trained in philosophy for children for ten sessions. The data were collected using the theory of mind Questionnaire (Happe, 1994) and the Machiavellianism Beliefs Questionnaire (Christie and Geis, 1970). The results showed that the teaching of philosophy for children promoted the theory of mind and reduced the Machiavellianism beliefs in the experimental group subjects compared to the control group.
Keywords: philosophy for children, theory of mind, Machiavellianism beliefs -
مشغولیت عاطفی دانشجویان به عنوان پادزهری برای کاهش انگیزش تحصیلی و پیشرفت تحصیلی آن ها است، بنابراین شناسایی عوامل موثر بر آن مهم است، لذا در پژوهش حاضر رابطه ی اهداف پیشرفت و مشغولیت عاطفی با میانجی گری هیجان های پیشرفت مورد بررسی قرار گرفت. شرکت کنندگان پژوهش، 315 دانشجوی رشته ها و مقاطع مختلف دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شیراز بودند که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از مقیاس مشغولیت تحصیلی (ریو و تسنگ، 2011)، پرسشنامه ی اهداف پیشرفت (الیوت و مک گریگور، 2001) و پرسشنامه ی هیجان های پیشرفت (پکران، 2005) استفاده شد. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار AMOS ویراست 24 انجام گرفت. روابط واسطه ای در الگوی پیشنهادی با استفاده از روش بوت استراپ آزموده شدند. یافته ها نشان دادند که الگوی پیشنهادی از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. برازش بهتر از طریق حذف دو مسیر غیر معنی دار حاصل شد. نتایج نشان دادند که اهداف تبحر گرایشی و عملکرد گرایشی اثر مثبت و معنی دار و اهداف عملکرد اجتنابی اثر منفی و معنی داری بر مشغولیت عاطفی دارند ولی اثر اهداف تبحر اجتنابی بر مشغولیت عاطفی معنی دار نبود. نتایج مربوط به روابط غیر مستقیم نیز نشان دادند، اهداف تبحر گرایشی، تبحر اجتنابی و عملکرد اجتنابی از طریق هیجان های منفی و اهداف تبحر گرایشی، تبحر اجتنابی و عملکرد گرایشی از طریق هیجان های مثبت اثرات غیر مستقیم معنی داری بر مشغولیت عاطفی دارند.کلید واژگان: اهداف پیشرفت, هیجان های پیشرفت, مشغولیت عاطفیStudents' emotional engagement is an antidote that may reduce academic motivation and academic achievement, so it is important to identify the factors that affect it. Hence, the relationship between achievement goals and emotional engagement with mediator role of achievement emotions was surveyed is this study. Participants were 315 college students in different fields and sections in Faculty of Psychology and Education at Shiraz University that statistical population were chosen by stratified random sampling. For measuring the variables, Academic Engagement Scale (Reeve and Tseng, 2011), achievement goals Questionnaire (Elliott and McGregor, 2001) and Achievement Emotions Questionnaire (Pekrun, 2005) were used. Fitness of the proposed model was examined through structural equation modeling (SEM), using AMOS-24 software. In addition, the indirect effects were tested using the bootstrap procedure. Accordingly to findings, it indicated that the proposed model fitted the data properly. Better fit obtained by eliminating two insignificant path. Moreover, the results indicated that mastery-approach goals and performance-approach goals had a significant positive effect on emotional engagement, though performance-avoidance goals had significant negative effect on emotional engagement. Ahtough mastery-avoidance goals had no significant effect on emotional engagement. The result of indirect relationship showed that mastery-approach goals, mastery-avoidance goals and performance- avoidance goals through negative emotions, and mastery-approach goals, mastery-avoidance goals and performance-approach goals through positive emotions had significant indirect effects on emotional engagement.Keywords: Achievement goals, Emotional Engagement, Achievement emotions
-
هدفپژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین طرحواره های شناختی پرخاشگر، شیوه های کنترل خشم و رضایت جنسی مردان با گرایش آنها به خشونت علیه زنان در استان کهگیلویه و بویراحمد انجام شده است.روشروش پژوهش غیر آزمایشی از نوع همبستگی بوده است. جهت وصول به هدف فوق، از جامعه آماری تحقیق که عبارت بود از کلیه مردان متاهل استان کهگیلویه و بویراحمد در سال 1396، تعداد 400 نفر به روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب و به پرسشنامه های گرایش به نزاع خشونت علیه زنان، طرحواره های شناختی پرخاشگر، سیاهه بروز خشم صفت- حالت اسپیلبرگر و رضایت جنسی پاسخ دادند.یافته هانتایج نشان داد طرحواره های شناختی پرخاشگر با گرایش به خشونت علیه زنان رابطه مثبت و معنادار دارد. بین شیوه های کنترل خشم و گرایش به خشونت ارتباط منفی و معناداری وجود داشت. همچنین، ارتباط بین رضایت جنسی مردان و گرایش آنها به خشونت علیه زنان منفی و معنادار است. نتایج رگرسیون نشان داد طرحوراه های شناختی پرخاشگر، رضایت جنسی و شیوه کنترل خشم به ترتیب پیش بینی کننده های گرایش به خشونت علیه زنان بودند.نتیجه گیریطرحواره های شناختی پرخاشگر، رضایت جنسی و شیوه های مدیریت و کنترل خشم می توانند گرایش مردان به خشونت علیه زنانشان را پیش بینی کنند.کلید واژگان: طرحواره های شناختی پرخاشگر, شیوه های کنترل خشم, رضایت جنسی, گرایش به خشونت علیه زنانPurposeThe purpose of this paper was Predicting the tendency of men to violence against their women , based on aggressive cognitive scripts, anger control methods and sexual satisfaction in Kohgiluyeh and Boyerahmad provincesMethodThe study method was a Non-experimental from correlation type. In order to achieve the above goal, from Statistical population of the research that was all married men in Kohgiluyeh and Boyerahmad Province in 1396, 400 poeple was selected by multi-stage cluster sampling method and responded to questionnaires of the tendency to violence against women, aggressive cognitive scripts, pielbergers State-Trait Anger Expression and sexual satisfaction.ResultThe results showed that aggressive cognitive scripts have a positive and significant relationship with the tendency towards violence against women. There was a negative and significant relationship between the methods of controlling anger and the tendency toward violence. Also, the relation between sexual satisfaction of men and their tendency towards violence against women is negative and significant. Regression results showed that aggressive cognitive scripts, sexual satisfaction and anger control method respectively, were predictors of tendency toward violence against women.ConclusionAggressive cognitive scripts, sexual satisfaction, and anger management and control methods can predict the tendency of men to violence against women.Keywords: aggressive cognitive scripts, tendency of men to violence against women, anger control methods, sexual satisfaction
-
-
در پژوهش حاضر رابطه اهداف پیشرفت و انگیزش تحصیلی با مشغولیت تحصیلی با میانجی گری هیجان های پیشرفت بررسی شد. شرکت کنندگان پژوهش، 315 دانشجو (173 نفر زن و 142 نفر مرد) رشته ها و مقاطع مختلف دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شیراز بودند که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از چهار مقیاس استفاده به عمل آمد: مقیاس مشغولیت تحصیلی (ریو و تسنگ)، مقیاس اهداف پیشرفت (الیوت و مک گریگور)، مقیاس انگیزش تحصیلی (والرند)، و مقیاس هیجان های پیشرفت پکران استفاده شد. طرح پژوهشی حاضر، طرح همبستگی بود که ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) و با استفاده از نرم افزار AMOS ویراست 24 انجام گرفت. نتایج نشان دادند که اهداف تبحر گرایشی و عملکرد گرایشی اثر مثبت و معنا داری بر مشغولیت تحصیلی دارند، ولی اثر اهداف تبحر اجتنابی و عملکرد اجتنابی بر مشغولیت تحصیلی معنا دار نبودند. همچنین یافته ها نشان دادند که انگیزش درونی اثر معنا دار مثبت و انگیزش بیرونی اثر معنا دار منفی بر مشغولیت تحصیلی داشتند، در حالی که اثر بی انگیزگی بر مشغولیت تحصیلی معنا دار نبود. نتایج مربوط به روابط غیرمستقیم نیز نشان دادند، ابعاد اهداف پیشرفت از طریق هیجان های منفی و اهداف تبحر گرایشی، تبحر اجتنابی و عملکرد گرایشی از طریق هیجان های مثبت اثرات غیرمستقیم معنا داری بر مشغولیت تحصیلی داشتند، و ابعاد انگیزش تحصیلی از طریق هیجان های مثبت و انگیزش درونی و بی انگیزگی از طریق هیجان های منفی اثرات غیرمستقیم معنا داری بر مشغولیت تحصیلی داشتند. در نتیجه همه اثرهای مستقیم پژوهش حاضر (به جز اثر اهداف تبحر اجتنابی، عملکرد اجتنابی و بی انگیزگی بر مشغولیت تحصیلی)، معنا دار شدند و نقش میانجی گری هیجان های پیشرفت در مدل مفروض، نیز تایید شد.کلید واژگان: اهداف پیشرفت, انگیزش تحصیلی, مشغولیت تحصیلی, هیجان های پیشرفتIntroductionStudents' academic achievement is considered a determining factor in assessing the quality of educational systems. Evidently, realization of this will not be possible without the full engagement of learners in academic activities. Recently, researchers have used the term ‘engagement’ to refer to ‘the quality of effort students themselves devote to educationally purposeful activities that contribute directly to desired outcomes’ (Hu & Kuh, 2002, p. 555). Academic engagement is a multi-dimensional structure: behavioral engagement, agentic engagement, cognitive engagement, and emotional engagement. The behavioral scale was designed to tap teachers’ perceptions of students’ effort, attention, and persistence during the initiation and execution of learning activities (Furrer & Skinner, 2007). Reeve and Tseng (2011, p.1) initially proposed the concept of agentic engagement. They defined it as “students’ constructive contribution into the flow of the instruction they receive”. Agentic engagement is similar to the other two aspects of engagement, as it is similarly a constructive student-initiated pathway to academic progress; but it is also meaningfully different. Conceptually, agentic engagement is a uniquely proactive and transactional type of engagement. Cognitive strategies involve the use of rehearsal, elaboration, and organizational strategies to increase encoding, retention, and comprehension of classroom materials (Weinstein & Mayer, 1986). Emotional engagement involves interest, boredom, happiness, anxiety, and other affective states, any of which could affect learners’ involvement in learning. Achievement goal theory has become one of the dominant frameworks for the conceptualization of achievement motivation in general, and motivation in school in particular (Elliot, 1999; Pintrich, 1994). Academic engagement is under the influence of several factors such as achievement goal, academic motivation and achievement emotions. Achievement goal theory was formulated out of several research programs that converged on the idea that students construe meanings for achievement situations, and that these meanings involve a comprehensive purpose for engagement in action, namely, achievement goal orientations (Maehr, 1984; Molden & Dweck, 2000). Moreover, academic motivation refers to the cause of behaviors that are in some way related to academic functioning and success, such as how much effort students put forth, how effectively they regulate their work, which endeavors they choose to pursue, and how persistent they are when faced with obstacles (Schunk et al. 2008). Atkinson and his colleagues (1957) formed the concept that achievement motivation that stems from two separate needs. One is the motivation to achieve, which is related to one’s desire to accomplish successful goals and the other is the motivation to avoid failure. In line with these studies, research is needed to investigate the relationship that achievement goals and academic motivation could have with academic engagement and the mediating role that achievement emotions could play in this regard.MethodThe statistical population of the study constituted the students of education and psychology, who engaged in the academic year 2016-2017 at Shiraz University. Participants were 315 college students (173 female and 142 male) in different fields and sections in the faculty of psychology and education at Shiraz University who were chosen through stratified random sampling. For measuring the variables, Academic Engagement Scale (Reeve and Tseng, 2011), achievement goals Questionnaire (Elliott and McGregor, 2001), Motivation Scale (Vallerand, 1989) and Achievement Emotions Questionnaire (Pekrun, 2005) were used. Fitness of the proposed model was examined through structural equation modeling (SEM), using AMOS-21 software package.ResultsFindings indicated that the proposed model fit the data properly. Better fit and more meaningful results were obtained by eliminating two insignificant paths. The results indicated that mastery-approach goals and performance-approach goals have significant positive effect on academic engagement. However, mastery-avoidance goals and performance-avoidance goals had no significant effect. On the other hand, intrinsic motivation was found to have a significant positive effect and extrinsic motivation had a significant negative impact on academic engagement, while amotivation had no significant effect. The results of the indirect relationship showed that achievement goals dimensions through negative emotions, and mastery-approach goals, mastery-avoidance goals and performance-approach goals through positive emotions have a significant indirect effect on academic engagement. Besides, the dimensions of academic motivation through positive emotions, intrinsic motivation and amotivation through negative emotions were found to have a significant indirect effect on academic engagement.Discussion and ConclusionDirect hypothesis examination indicated that: mastery goal approach could significantly predict Academic engagement, so that students with mastery goal approach had high academic engagement. Moreover, students with mastery goal approach focused on personal competence. Furthermore, such students enjoyed academic activities and welcomed challenging activities. Based on research findings, mastery-avoidance goal could not predict academic engagement. These students avoided defeat and error and left the tasks incomplete. Performance approach could also significantly predict academic engagement. These students were motivated by proving superiority over others and gaining favorable judgments about their progress. Similarly, intrinsic motivation could significantly and positively predict academic engagement. This might be because students with intrinsic motivation perform academic tasks spontaneously. On the other hand, extrinsic motivation could significantly and negatively predict academic engagement. These students fulfilled their academic tasks to obtain external rewards and reinforcements. Indirect hypothesis indicated that, positive academic motivation has a mediating role in the relationship that mastery goal approach, mastery-avoidance and performance approach have with academic engagement. Moreover, positive academic achievement has a mediating role in the relationship between intrinsic and extrinsic motivation and academic engagement.Keywords: achievement goals, academic motivation, academic engagement, achievement emotions
-
نقش بسیار مهم حافظه فعال در فعالیت های روزمره زندگی و تحصیلی انسان ها، پژوهشگران را بر آن داشته تا روش هایی را برای بهبود عملکرد آن طراحی کنند. هدف پژوهش حاضر، تعیین تاثیر آموزش راهبردهای خودگردانی بر کارآمدی پردازش و عملکرد حافظه فعال دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم است. طرح این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر یاسوج در سال تحصیلی 95-96 است که تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه، گمارده شدند. ابزار پژوهش نرم افزار شاخص پردازش اطلاعات و نرم افزار ان بک[1] است. پس از انجام پیش آزمون، آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 12 جلسه تحت آموزش راهبردهای خودگردانی مبتنی بر مدل پنتریچ قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. مجددا دو گروه با پس آزمون ارزیابی شدند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مانکوا انجام شد. نتایج نشان داد نمرات پس آزمون کارآمدی پردازش و حافظه فعال در دو گروه تفاوت معنادار دارد؛ بدین معنی که کارآمدی پردازش و عملکرد حافظه فعال گروه آزمایش بعد از آموزش راهبردهای خودگردانی افزایش یافته است. بنابر نتایج به دست آمده از مطالعه حاضر، می توان نتیجه گرفت آموزش راهبردهای خودگردانی می تواند باعث افزایش کارآمدی پردازش و عملکرد حافظه فعال دانش آموزان شود.
کلید واژگان: تکانش گری, انعطاف پذیری شناختی, اضطراب فراگیر, اضطراب اجتماعی, نوجوانیThe crucially important role of working memory in the daily activities of human life and education has led researchers to devise ways to improve working memory. The purpose of this research was to determine the effectiveness of instructing self- regulation strategies on processing efficiency and working memory function among female high school students. The design of this study was a quasi-experimental, pre-test, post-test with a control group. Software information processing index and N-Back software have been used as the research tools. The statistical population consisted of all high school female students in Yasouj city in the academic year of 2016-2017, that a 30 sample of students was selected through multi-stage cluster sampling and assigned to two groups of experimental and control. After the pre-test, the experimental group was trained for 12 sessions based on the Pintrich model, and the control group did not receive any training. Again, two groups were evaluated with post-test. Data analysis was performed using MANCOVA. The results showed that the post-test of the processing efficiency and working memory performance has significant difference between the two groups. This indicated that the processing efficiency and working memory performance in the experimental group increased after the training of self-regulation. Based on the results of the present study, it can be concluded that training self-regulation strategies can increase the processing efficiency and students' working memory performance.
Keywords: self-regulation strategies, processing efficiency, working memory function -
هدف پژوهش حاضر، پیش بینی دلزدگی تحصیلی دانش آموزان در درس مطالعات اجتماعی بر اساس متغیرهای ساختار کلاس، کیفیت تدریس و حمایت عاطفی معلم بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی دانش آموزان دختر و پسر کلاس نهم متوسطه شهرشیراز در سال تحصیلی 96- 1395 بود. نمونه آماری به تعداد 379 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایانتخاب گردید. روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع پیش بینی بود. برای جمع آوری داده های مورد نیاز از مقیاس های دلزدگی تحصیلی (پکران و همکاران ، 2005)، کیفیت تدریس کریاکیدز و همکاران (2000)، حمایت عاطفی معلم ساکیز (2007) و ساختار کلاس الیوت و چرچ (2001) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss استفاده به عمل آمد.نتایج نشان دادند که ابعاد ساختارکلاس (جذابیت تکلیف، مرجعیت و سخت گیری در ارزشیابی) توانایی پیش بینی کنندگی منفی و معناداری برای دلزدگی تحصیلی داشتند. دیگر یافته ها حاکی از این بود که بین کیفیت تدریس و حمایت عاطفی معلم با دلزدگی تحصیلی دانش آموزان در درس مطالعات اجتماعی رابطه منفی و معنی داری وجود داشت.کلید واژگان: دلزدگی تحصیلی, ساختار کلاس, کیفیت تدریس, حمایت عاطفی معلم, مطالعات اجتماعیThe purpose of this study was to predict the students' boredom in social studies based on the variables of classroom structure, teaching quality and support Affective of the teacher. The statistical population of this study was all 9th grade high school students in Shiraz, in the academic year 1395-96. A sample of 379 people was selected by random cluster sampling. To collect the required data, the questionnaire was used for the study of academic boredom (Pekrun et al., 2002 and 2005), the quality of teaching by Cyriakides et al. (2000), Affective support of teacher Sakiz (2007) and the classroom structure of Eliot and Charch (2001). Data analysis was performed using appropriate statistical tests at descriptive and inferential levels. The results showed that the dimensions of class structure (task, Authority and Harsh in Evaluation) were able to predict academic boredom, and there was a negative and significant relationship between these dimensions and academic boredom of students in social studies lessons. On the other hand, the dimension focus evaluation ability to predict students' boredom was not a social studies lesson. Other findings indicated that there is a negative and significant relationship between the quality of teaching and affective support of the teacher to the students' academic boredom in the social studies lesson and the ability to predict academic boredom.Keywords: Academic boredom, class structure, teaching quality, teacher's affective support, social studies
-
هدف از پژوهش حاضر، تعیین نقش واسطه ای سبک های مقابله با تنیدگی در رابطه بین تفکر خلاق و بهزیستی روانشناختی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه تهران بوده که از بین آنها 410 دانشجو به روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بوده و ابزارهای گردآوری عبارت بودند از: پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف(1989)، پرسش نامه سبک های مقابله با تنیدگی اندلر و پارکر(1990) و پرسشنامه تفکر خلاق تورنس(1979). یافته ها نشان داد تفکر خلاق بر بهزیستی روانشناختی اثر مستقیم و مثبت دارد. همچنین تفکر خلاق از طریق واسطه گری سبک های مقابله مسئله مدار و هیجان مدار بر بهزیستی روانشناختی اثر غیرمستقیم دارد. سبک مقابله مسئله مدار به صورت مثبت و سبک مقابله هیجان مدار به صورت منفی بر بهزیستی روانشناختی اثر مستقیم دارند. سبک مقابله اجتنابی هیچ ارتباط معناداری با متغیرهای تفکر خلاق و بهزیستی روانشناختی نداشت. بنابراین می توان نتیجه گرفت که شیوه های مقابله با تنیدگی در رابطه بین تفکر خلاق با بهزیستی روان شناختی نقش واسطه ای دارند.کلید واژگان: تفکر خلاق, شیوه های مقابله با تنیدگی, بهزیستی روان شناختیThe purpose of this study was to investigate mediating role of coping with stress styles in the relationship between creative thinking and psychological well-being. Population included 410 students Tehran university students who were selected as sample by using multi-stage cluster sampling method. Research method was descriptive and co-relational. The data collection tools were Ryff Psychological Well-Being Questionnaire (1989), Andler and Parker Coping with Stress Styles Questionnaire (1990) and Torrance Creative Thinking Questionnaire(1979). The results showed that creative thinking had a direct and positive impact on psychological well-being. Creative thinking with the help of mediating role of Problem-oriented and emotional-oriented methods had indirect effect on psychological well-being. Problem-oriented method had positive impact and emotional-oriented method had negative impact on psychological well-being. There were not any significant relationships between avoidance-oriented method with creative thinking and psychological well-being variables. Therefore as a conclusion coping with stress methods had a mediating role in regards to creative thinking and psychological well-being.Keywords: creative thinking, coping with stress methods, psychological well-Being
-
تاکید بر ارزش های اخلاقی به ویژه حمایت از رفتارهای اخلاقی در سال های اخیر افزایش چشمگیری یافته است. هدف این پژوهش، بررسی اثر واسطه ای استدلال اخلاقی در رابطه ی خودپنداره و فراشناخت اخلاقی (متغیرهای پیش بین) و رفتار اخلاقی (متغیر ملاک) دانش آموزان دختر دبیرستان های شهر شیراز بود. برای این منظور 300 دانش آموز با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه ی فرااخلاق سوانسون و هیل (1993)، سیاهه رفتار اخلاقی سوانسون و هیل (1993)، آزمون رشد استدلال اخلاقی معنوی پور (1390) و آزمون خودپنداره راجرز (-1975) را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از رگرسیون چندگانه به شیوه هم زمان و بر اساس روش بارون و کنی (1986) تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها نشان داد خودپنداره (42/0-=β، 01/0P<) و فراشناخت اخلاقی (18/0=β، 01/0P<) بر استدلال اخلاقی اثر مستقیم دارند. همچنین خودپنداره و فراشناخت اخلاقی از طریق واسطه گری استدلال اخلاقی بر رفتار اخلاقی اثر غیرمستقیم دارند. استدلال اخلاقی به صورت مثبت رفتار اخلاقی را پیش بینی می کند؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که استدلال اخلاقی در رابطه بین خودپنداره و فراشناخت اخلاقی با رفتار اخلاقی نقش واسطه ای دارد.
کلید واژگان: استدلال اخلاقی, خودپنداره, رفتار اخلاقی, فراشناخت اخلاقیThe emphasis on ethical values, especially the protection of moral behavior, has increased dramatically in the recent years. The aim of this study was to investigate the relationship between self-concept, moral metacognition and moral behavior with the mediating role of moral reasoning students from high schools in shiraz. For this purpose, 300 students were randomly selected by using multi-stage cluster sampling method and filled out questionnaires of self-concept (Rogerz, 1975), questionnaires of metacognitive knowledge (Swanson and Hill,1993), and moral development scale (Manavipour). Data were evaluated by multiple regression analysis with synchronized method based on baron and Kenny(1989). Results demonstrated that self -concept (β=0/42, P<001), and moral metacognition had positively direct effect(β= 0/18, P<001) on moral reasoning. Also, self-concept and moral metacognition have an indirect effect on moral behavior through mediating role of moral reasoning. Moral reasoning positively predicts moral behavior. Therefore, it can be concluded that the moral reasoning has a mediating role in the relationship between self-concept and moral metacognition with moral behavior.
Keywords: self-concept, Moral metacognition, Moral reasoning, Moral behavior
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.