به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

hakimeh aghaee

  • فائزه تورانی، حکیمه آقایی*، شهناز نوحی، سید موسی طباطبایی

    هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان مبتنی بر شفقت بر سوگ پیش از موعد و پریشانی روانشناختی مراقبین بیماران مبتلا به سرطان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش مراقبت کنندگان بیماران مبتلا به سرطان بستری در بیمارستان های امام حسین و بهار شهرستان شاهرود در سال 1401 بودند. تعداد 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در 3 گروه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های سوگ پیش از موعد (MM-CGI) دهقانی و همکاران (1391)، پریشانی روانشناختی (K-10) کسلر (2003) بود. یکی از گروه های آزمایش درمان هیجان مدار را در 10 جلسه 1 ساعته و گروه آزمایش دیگر نیز درمان مبتنی بر شفقت را در قالب 10 جلسه 1 ساعته به صورت هفته ای دو بار دریافت کردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها نشان داد که درمان هیجان مدار و درمان مبتنی بر شفقت بر سوگ پیش از موعد و پریشانی روانشناختی اثربخشی معنادار داشتند (05/0>p). همچنین درمان هیجان مدار در مقایسه با درمان مبتنی بر شفقت بر کاهش سوگ پیش از موعد و پریشانی روانشناختی مراقبین بیماران مبتلا به سرطان اثربخشی بیشتری داشته است (01/0>p). نتایج نشان داد که درمان هیجان مدار، مداخله کارآمدتری در مقایسه با درمان مبتنی بر شفقت برای کاهش سوگ پیش از موعد و پریشانی روانشناختی مراقبین بیماران مبتلا به سرطان بوده است.

    کلید واژگان: پریشانی روانشناختی, درمان مبتنی بر شفقت, درمان هیجان مدار, سوگ پیش از موعد, سرطان
    Faezeh Tourani, Hakimeh Aghaee*, Shahnaz Nouhi, Seyed Mosa Tabatabaee

    The present study aimed to compare the effectiveness of emotion-oriented therapy and compassion-based therapy on premature bereavement and psychological distress of caregivers of cancer patients. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group with a three-month follow-up period. The statistical population of the research was the caregivers of cancer patients admitted to Imam Hossein and Bahar hospitals in Shahrood City in 2022. 45 people were selected by available sampling and randomly divided into 3 groups (15 people in each group). The research tools included premature bereavement questionnaires (MM-CGI) by Dehghani et al. (2012), and psychological distress (K-10) by Kessler (2003). One of the experimental groups received emotion-oriented therapy in 10 1-hour sessions, and the other experimental group received compassion-based therapy in the form of 10 1-hour sessions twice a week. Analysis of variance with repeated measures was used to analyze the data. The findings showed that emotion-oriented therapy and compassion-based therapy had a significant effect on premature bereavement and psychological distress (p<0.05). Also, emotion-oriented therapy has been more effective in reducing premature grief and psychological distress of caregivers of cancer patients compared to compassion-based therapy (p<0.01). The results showed that emotion-oriented therapy was a more efficient intervention compared to compassion-based therapy for reducing premature grief and psychological distress of caregivers of cancer patients.

    Keywords: Psychological Distress, Compassion-Based Therapy, Emotion-Focused Therapy, Premature Bereavement, Cancer
  • آیت الله یوسفی، محبوبه طاهر*، حکیمه آقایی، حسن باقری نیا
    زمینه و هدف

    توجه گزینشی و درک نادرست از تصویر بدنی می تواند به اضطراب منجر شود. هدف پژوهش، مقایسه اثربخشی روان-درمانی بین فردی و درمان شناختی- رفتاری بر اضطراب ناشی از تصویر بدنی در زنان مراجعه کننده به مراکز جراحی زیبایی بود

    مواد و روش ها: 

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش کلیه زنان 40- 23 سال مراجعه کننده به مراکز زیبایی شهر مشهد بودند که تعداد 45 نفر از آنان با روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفره که دو گروه آن آزمایش و یک گروه گواه بود، گمارده شدند. سپس پرسش نامه اضطراب اجرا و سپس جلسات دو روش درمانی اجرا شد. در پایان جلسات، پس آزمون به عمل آمد. داده ها با نرم افزار  spss نسخه 22 تجزیه وتحلیل شدند

    یافته ها:

     نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که روش درمان شناختی- رفتاری نسبت به روش روان درمانی بین فردی بر اضطراب زنان مراجعه کننده به مراکز جراحی زیبایی موثرتر است. همچنین نتایج آزمون تعقیبی بن فرنی نشان می دهد که درمان شناختی رفتاری و روان درمانی بین فردی در کاهش اضطراب موثرند (0.01> P)؛ همچنین بین دو گروه آزمایش تفاوت وجود دارد و گروه درمانی شناختی- رفتاری نسبت به گروه روان درمانی بین فردی در کاهش اضطراب موثرتر است (0.01> P).

    نتیجه گیری:

     به نظر می رسد بهترین نشانه برای اقدام به جراحی زیبایی نداشتن اعتمادبه نفس همراه با تمایل به تعامل اجتماعی و تمرکز افراطی بر یک ویژگی فیزیکی خاص باشد. اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر کاهش اضطراب تصویر بدنی می تواند ناشی از نقش مهم تفسیرهای ذهنی و عادات رفتاری بر اضطراب باشد. بهبود در وضعیت ادراک از بدن در فرد مبتلا به اضطراب باعث کاستن از توجه انتخابی به نقطه ای از بدن می شود و در نتیجه آن اضطراب کاهش می یابد.

    کلید واژگان: روان درمانی بین فردی, درمان شناختی - رفتاری, اضطراب, تصویر بدنی
    Ayatollah Usefi, Mahboobe Taher *, Hakimeh Aghaee, Hassan Bagherinia
    Introduction

    Selective attention and misunderstanding of body image can lead to anxiety. The aim of this study was to compare the effectiveness of interpersonal psychotherapy and cognitive-behavioral therapy on loneliness caused by body image in women referred to cosmetic surgery centers.

    Materials and Methods

    The present study is a quasi-experimental pretest-posttest with a control group. The statistical population of the study was all women aged 23-40 years who referred to beauty centers in Mashhad, 45 of whom were selected by random sampling in three groups of 15 people. Then an anxiety questionnaire was administered and sessions of two treatments were performed. At the end of the post-test sessions.

    Results

    Research has shown that cognitive-behavioral method is more effective than interpersonal psychotherapy on the feeling of loneliness in women referred to cosmetic surgery centers.

    Conclusion

    The best sign for cosmetic surgery seems to be a lack of self-confidence with a tendency to social interaction and an extreme focus on a particular physical feature. The effectiveness of cognitive-behavioral therapy in reducing body image anxiety can be due to the important role of mental interpretations and behavioral habits on anxiety. Improving the state of perception of the body in a person with anxiety reduces the selective attention to a point in the body and thus reduces anxiety.

    Keywords: interpersonal psychotherapy, cognitive-behavior therapy, anxiety, body image
  • سپیده هاشم زاده، محبوبه طاهر*، حکیمه آقایی، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه و هدف

     اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی از اختلالات بسیار شایع عصبی تحولی دوران کودکی است که بر جنبه های شناختی و رفتاری افراد مبتلا تاثیر سوء دارد. بدین ترتیب پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش های مدیریت خشم و فرزندپروری بر کنش های اجرایی کودکان با اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی انجام شد.

    روش بررسی

     پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی دانش آموزان پسر با اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی مدارس ابتدایی شهر تهران و مادران آن ها در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. از بین آن ها 36 نفر با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و به تصادف در سه گروه دوازده نفره (گروه آموزش مدیریت خشم، گروه آموزش مهارت های فرزندپروری، گروه گواه) قرار گرفتند. ابزارهای گردآوری داده های پژوهش پرسش نامه درجه بندی کانرز-فرم معلم (کانرز، 1990) و پرسش نامه رتبه بندی رفتاری کنش های اجرایی-فرم والدین (جیویا و همکاران، 2000) بود. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در محیط SPSS نسخه 22 انجام شد.

    یافته ها

     آموزش مدیریت خشم بر خرده مقیاس های سازمان دهی و بازداری کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی موثر بود (0٫05>p). همچنین آموزش مدیریت خشم درمقایسه با آموزش فرزندپروری اثربخشی بیشتری بر خرده مقیاس سازمان دهی در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی داشت (0٫05>p)؛ اما اثربخشی آموزش فرزندپروری بر خرده مقیاس های سازمان دهی و بازداری در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی تایید نشد.

    نتیجه گیری

     می توان نتیجه گرفت، روش مدیریت خشم بر بهبود مولفه سازمان دهی کنش های اجرایی کودکان با اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی تاثیر معناداری دارد؛ لذا روش مذکور ازطریق آرامش آموزی و تلقینات مثبت می تواند توسط متخصصان برای بهبود توانایی های شناختی ازقبیل کنش های اجرایی در این کودکان استفاده شود.

    کلید واژگان: مدیریت خشم, فرزندپروری, کنش های اجرایی, کودکان با اختلال نارسایی توجه, فزون کنشی
    Sepideh Hashemzadeh, Mahboubeh Tahir *, Hakimeh Aghaee, Abbass Ali Hosein Khanzadeh
    Background & Objectives

     Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD) is one of the most  common neurodevelopmental disorders in childhood that affects the cognitive and behavioral features of people. This study aimed to compare the effectiveness of anger management and parenting training on executive functions in children with attention deficit hyperactivity disorder.

    Methods

     The present study was quasi–experimental with a pretest–posttest design. The study was conducted on one control group and two experimental groups. The study population included all male students with attention deficit hyperactivity disorder studying in primary schools in Tehran City, Iran, and their mothers in the academic year 2020–2021. Of these students and their mothers, 36 people were selected using the available sampling method. They were randomly assigned to three groups (12 students in the anger management training group, 12 mothers in the parenting skills training group, and 12 students in the control group). The inclusion criteria were as follows: male students studying in primary schools, students diagnosed with attention deficit hyperactivity disorder based on the study screening test, without concurrent developmental or other mental disorders, not under medication and psychological interventions in the last year, and consent of parents and students for study participation. The exclusion criteria included more than two sessions of absence from the educational sessions, withdrawal from treatment, or non–cooperation in the study. Data collection tools of this study included Connors’ Rating Scale Questionnaire –Teacher Form (Connors, 1970) and Behavior Rating Inventory of Executive Function–Parent Form (Gioia et al., 2000). The obtained data were studied using analysis of covariance in the SPSS22. The significance level was set at p values less than 0.05.

    Results

     The results showed that anger management training was effective in improving the organizational component of executive functions in children with attention deficit hyperactivity disorder (p<0.05). Anger management training was more effective than parenting skills training (p<0.05).

    Conclusion

     It can be concluded that anger management training had no significant effect on improving executive functions; however, it significantly improved the organizational component of executive functions in children with attention deficit hyperactivity disorder. Specialists can use relaxation training and positive inception to improve cognitive features such as executive functions in children with attention deficit hyperactivity disorder.

    Keywords: Anger Management, Parenting, Executive Functions, Children With Attention Deficit Hyperactivity Disorder
  • سوری محرم زاده، محبوبه طاهر*، حکیمه آقایی، عباسعلی حسین خانزاده
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش های مدیریت خشم و فرزندپروری بر بازداری پاسخ در دانش آموزان مبتلا به اخلال نافرمانی مقابله ای انجام شد.

    روش

    این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان پسر پایه های پنجم و ششم ابتدایی با اختالل نافرمانی مقابله ای منطقه 9 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 1398-1399 بودند که تعداد 45 نفر برحسب شرایط ورود و خروج و نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه مطالعه شده انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزارهای استفاده شده در پژوهش حاضر شامل مقیاس درجه بندی اختالل نافرمانی مقابله ای در کودکان، مصاحبه بالینی ساختاریافته و آزمون رنگ واژه استروپ برای سنجش بازداری پاسخ بودند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد گروه دریافتکننده برنامه های آموزشی مدیریت خشم و فرزندپروری در بازداری پاسخ دانشآموزان با اختالل نافرمانی مقابله ای نسبت به گروه کنترل اثربخشی بیشتری دارد  (5/0>P) همچنین آموزش مدیریت خشم و فرزندپروری در بازداری پاسخ دانش آموزان با اختلال نافرمان ی مقابله ای تاثیر یکسانی دارد (5/0>P).

    نتیجه گیری

    بنابراین آموزش مدیریت خشم و فرزندپروری میتواند به عنوان روش های مداخله ای برای بهبود بازداری پاسخ در دانشآموزان با اختالل نافرمانی مقابلهای استفاده شود.

    کلید واژگان: مدیریت خشم, فرزند پروری, بازداری پاسخ, اختلال نافرمانی مقابله ای
    Souri Moharramzadeh, Mahboobe Taher, Hakimeh Aghaee, Abbas-Ali Hossein-Khanzadeh
    Objective

    The aim of this study was to compare the effectiveness of anger management and parenting training on response inhibition in students with Oppositional/Confrontational Defiant Disorder (ODD/FDD).

    Method

    This research was a quasiexperimental study of pre-test and post-test design with a control group. The statistical population included all male students with ODD/FDD in Tehran in 2020. Overall 45 people were selected as a sample according to the entry and exit criteria through voluntary and available sampling and assigned into two experimental groups and one control group. The instruments used in the present study included a grading scale for ODD/FDD in children and to inhibit the response of the Stroop word color test.

    Results

    Anger management and parenting training showed more effectiveness on response inhibition in the case comparing to the control group (P <0.5). Also anger management training group parenting training group had the same effect on the response inhibition of students with ODD/FDD (P<0.5).

    Conclusion

    Therefore, education of anger management and parenting training as two interventional programs can be effective in inhibiting the response of students with ODD/FDD.

    Keywords: Anger management, Parenting, Response inhibition, Oppositional defiantdisorder
  • سپیده هاشم زاده، محبوبه طاهر*، حکیمه آقایی، عباسعلی حسین خان زاده
    هدف
    اختلال نارسایی توجه- فزون کنشی یکی از شایعترین اختلالات عصبی- تحولی دوران کودکی است که بر جنبه های شناختی و رفتاری افراد مبتلا تاثیر سوء دارد. بدین ترتیب مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزشهای مدیریت خشم و فرزندپروری بر مهارت حل مسئله کودکان با نارسایی توجه- فزونکنشی انجام شد.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر با اختلال نارسایی توجه- فزونکنشی مدارس ابتدائی شهر تهران و مادران آنها در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که از بین آنها نمونهای به حجم 36  نفر با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شده و در سه گروه (گروه آموزش مدیریت خشم، گروه آموزش مهارتهای فرزندپروری و یک گروه گواه) به تصادف جایدهی شدند. ابزار گردآوری داده های این پژوهش شامل پرسشنامه کانرز- فرم معلم (1) و پرسشنامه حل مسئله (2) بود. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در محیط SPSS22 انجام شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که هر دو روش آموزش مدیریت خشم و آموزش فرزندپروری بر بهبود مهارت حل مسئله در کودکان با اختلال نارسایی توجه- فزونکنشی موثر بوده است (001/0<p).>p)
    نتیجه گیری
    تاثیر مستقیم مدیریت خشم بر کودکان با نارسایی توجه- فزونکنشی، جهت بهبود حل مسئلهشان بیشتر از آموزش با واسطه برای مادران آنها است. کودکان گروه آموزش مدیریت خشم در جلسات آموزشی با ایفای نقش و سایر روش ها خزانه شناختی و رفتاریشان را غنی کردند؛ بنابراین یاد گرفتند در مواقعی که از نظر هیجانی تنظیم نیستند دست به حل مسئله نزنند و این خود موجب رفتار مسئلهمدارانه و از روی تفکر شد.</p).>
    کلید واژگان: دانش آموزان با نارسایی توجه- فزونکنشی, فرزندپروری, مدیریت خشم, مهارت حل مسئله
    Sepideh Hashemzadeh, Mahboobe Taher *, Hakimeh Aghaee, Abbassali Hosein Khanzadeh
    Purpose
    Childhood is one of the most important stages of life inwhich the person's personality is established and formed. Most ofthe maladaptation and behavioral disorders in adulthood arise fromignoring the emotional-behavioral problems in childhood and lackof proper guidance in the process of growth and development. Theaim of the present study was to compare the effectiveness of angermanagement and parenting training on problem solving skills inchildren with attention deficit hyperactivity disorder (ADHD).
    Materials and Methods
    The present study is a semi-experimentalwith pretest-posttest design involving groups. The study populationincluded all male students with ADHD in Tehran Elementaryschools and their mothers in the academic year 1399-1400; Amongthem, a sample of 36 people was selected using the availablesampling method and randomly assigned to two experimental andcontrol groups. The American Psychiatric Association's AttentionDeficit Disorder Rating Scale, Connors Scale, and Hepner ProblemSolving Questionnaire were used to collect data. For experimentalgroups, parenting and anger management training based oncognitive-behavioral approach were held in 8 sessions of 70minutes. The control group did not receive any intervention.
    Findings
    The results of the analysis showed that parenting andanger management training can improve problem solving skills inchildren with ADHD (P <0.05). The results of analysis of variancetest with differential score showed that anger management trainingon problem solving skills of children with ADHD is more effectivethan parenting training.
    Conclusion
    These results support use of anger management andparenting training along with educational courses for children withADHD in order to prevent the occurrence, exacerbation andtransformation of symptoms of this disorder.
    Keywords: Anger Management, Children with attention deficit disorder, parenting, Problem solving skills
  • Masoumeh Ghodrati, Hakimeh Aghaee*, Mohammad Hatami
    Introduction

    The present study aimed to compare the effectiveness of the classical Pennsylvania prevention program and program based on Iranian-Islamic criteria on the marital satisfaction of mothers with an autisticchild.

    Method

    45 volunteers have been selected through convenience sampling among mothers of autistic children, having medical records at the Rehabilitation Center of Shahrud, and whose disorders were approved by an expert psychologist. The samples were randomly placed into two intervention groups and a control group (each group 15 subjects). The interventions were conducted in five,2-hour sessions per weak and the participants responded ENRICH Marital Satisfaction Scale (EMS) before and after the interventions. Data analysis was donethrough ANCOVA and MANCOVA.

    Results

    The results showed that three groups have a significant difference in a total score of marital satisfaction and components of satisfaction, conflict resolution, leisure time (p<0.05). The effectiveness of the Pennsylvania prevention program based on Iranian-Islamic criteria was significantly higher than the Pennsylvania Prevention program(p<0.05).

    Conclusion

    Accordingly, Pennsylvania Prevention Program has positive effects on psychological health and improves maritalrelationships by combining a variety of approaches and techniques including psychoeducation, cognitive-behavioral therapy, rational-emotional therapy, problem-solving and social skills training.

    Keywords: Pennsylvania prevention program, Iranian-Islamic criteria, Marital satisfaction, Mothers, Autism
  • مهدی زایر، حکیمه آقایی*، پرویز شریفی درآمدی
    زمینه و هدف

    نقص در مهارت های اجتماعی و به دنبال آن ناتوانی در ایجاد، حفظ و توسعه روابط و تعامل اجتماعی، از علایم آشکار کودکان درخودمانده گزارش شده است و در ارزیابی های تشخیصی بر این ویژگی ها بسیار تاکید می شود. توانایی زبان گفتاری یکی از پیش بینی کننده های قوی مهارت های اجتماعی است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تاثیر برنامه آموزشی مهارت های زبان بدن بر مهارت های اجتماعی کودکان اوتیسم7 الی 12 سال با عملکرد بالا در شهر سمنان بود.

    روش کار

    در این مطالعه شبه تجربی تعداد 30 نفر از کودکان مبتلا به اوتیسم7 تا 12 سال با عملکرد بالا در شهر سمنان با بهره گیری از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت غیرتصادفی در دو گروه 15 نفری کنترل و برنامه آموزشی زبان بدن  قرارگرفتند. مادران گروه مداخله به صورت گروهی، برنامه آموزشی زبان بدن را در 18 جلسه(هر هفته دو جلسه و هر جلسه 45 دقیقه ای) دریافت نمودند و گروه کنترل آموزشی دریافت ننمود. همه آزمودنی ها قبل از آغاز آموزش و پس از آن و 3 ماه بعد در مرحله پیگیری، پرسش نامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت(1990)  را پر کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شد.

    یافته ها

    با توجه به نتایج، میانگین مهارت های اجتماعی و مولفه های آن(قاطعیت، خویشتن داری، همکاری) در گروه آزمایش در مرحله پس آزمون نسبت به گروه گواه افزایش یافت (05/0p<) و این تغییر بعد از پایان آموزش، در مرحله پیگیری 3 ماهه نیز ادامه داشته است.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که برنامه آموزشی زبان بدن بر افزایش عملکرد و کسب تغییرات در مهارت های اجتماعی کودکان اوتیسم با عملکرد بالا موثر است. بنابراین، به اولیا و مربیان کودکان اوتیسم توصیه می شود با توجه به سطح تحولی آنها از آموزش مهارت های زبان بدن که سبب بهبود سازش یافتگی و مهارت های اجتماعی دانش آموزان اوتیسم می شود بهره بگیرند.

    کلید واژگان: زبان بدن, مهارت های اجتماعی, کودکان, اوتیسم
    Mehdi Zayer, Hakimeh Aghaee*, Parviz Sharafi Daramadi
    Background

    Disadvantages in social skills and, consequently, inability to create, the preservation and development of social relationships and interactions has been reported as a clear indication of Autistic children and are highly emphasized in diagnostic evaluations of these characteristics. The purpose of this study was to investigate the effect of Teach Body Language Skills Program on Social Skills of Autistic Children with High Performance.

    Methods

    In this quasi-experimental study, 30 autistic children with high performance 7-12 years old in Semnan city, Iran were selected through convenience sampling method. Then, randomly, 15 of them were placed in the experimental group and the other 15 were placed in the control group.Experimental group participated in body language training in 8 sessions (week a meeting and each session is 45 min). The control group was given no training. The subjects completed Elliott & Gersham Social Skills Questionnaire (1990) prior and after the training and 3 month later in follow-up. ANOVA with repeated measure was used to analyze the data.

    Results

    According to the results, the mean of social skills and its components (assertiveness, self-control, collaboration) in the experimental group in the post-test stage were increased compared to the control group (p<0.05) which remained stable three month after the end of training.

    Conclusion

    The results showed that body language training program is effective in increasing the performance and acquiring changes in the social skills of Autistic Children with High Performance. Therefore, parents and coaches of children with autism are advised, given their evolutionary level, they will benefit from body language training that improves autism studentschr('39') social adjustment and social skills.

    Keywords: Body language, Social skills, Children, Autism
  • مسعود امیراحمدی*، نرگس رازقی، حکیمه آقایی
    هدف اصلی پژوهش حاضر مقایسه اثر بخشی آموزش نوروفیدبک با طرحواره درمانی در کاهش علائم افسردگی زنان بود. برای دستیابی به این منظور از طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه افراد مبتلا به افسردگی اساسی مراجعه کننده به مرکز مشاوره در شهر تهران از بهار تا زمستان سال 1393 بود. از بین افراد مراجعه کننده زنان با تشخیص افسردگی ، تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در 3 گروه تحت آموزش نوروفیدبک، طرحواره درمانی و گروه کنترل قرار گرفتند و به پرسشنامه افسردگی بک قبل و بعد از درمان پاسخ دادند. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد آموزش نوروفیدبک و طرحواره درمانی بر کاهش علائم افسردگی موثرند و میزان اندازه اثر روش نوروفیدبک و طرحواره درمانی در کاهش علائم افسردگی تفاوت ندارد.
    کلید واژگان: آموزش نوروفیدبک, طرحواره درمانی, افسردگی
    Masoud Amirahmadi *, Narges Razeghi, Hakimeh Aghaee
    Introduction
    The main objective of this study was to compare the effectiveness of neurofeedback training with schema therapy in reducing symptoms of depression in depressed women of Tehran.
    Method
    To achieve this purpose, a quasi-experimental study with pre-test, post-test, and control group was designed. The study population included all patients with major depression symptoms who referred to the counseling center in Tehran from spring to winter 1393. From among the women diagnosed with depression, 30 were selected and randomly divided into 3 groups of neurofeedback training, schema therapy, and control group. They filled out the Beck Depression Inventory (ASI) before and after the treatments.
    Findings: The results of data analysis showed that neurofeedback training and schema therapy are effective in reducing symptoms of depression.
    Conclusion
    The final conclusion was that there is no significant difference between the effect size of neurofeedback method and schema therapy in reducing symptoms of depression.
    Keywords: Neurofeedback training, Schema therapy, Depression
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال