hojatolah gh .moniri
-
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 143 (بهمن 1403)، صص 2823 -2840زمینه
انگاره های کهن الگویی از ناخودآگاه جمعی انسان ها سرچشمه می گیرند و به دلیل این که در ذات و نهاد انسان ها جای گرفته اند، و در هر آنچه که محصول تفکر و ذوق و احساس انسان باشد، بروز و ظهور پیدا می کنند. از دیدگاه طرحواره افراط و تفریط در شکل گیری نیازهای روانشناختی باعث شکل گیری طرحواره می شود. آثار ادبی و از جمله شعر نیز با توجه به این که از روح و روان انسان برمی آید، با انگاره های کهن الگویی پیوند خورده و شعر به عنوان رسانه ناخودآگاه جمعی انسان ها مطرح می شود.
هدفهدف پژوهش حاضر بازتاب روانشناختی انگاره های کهن الگویی (یانگ) در اشعار شاعران نوپرداز کرد (نه شاعر برگزیده) است.
روشدر همین راستا، در این مقاله که به روش کتابخانه ای نوشته شده، به بررسی انگاره های کهن الگویی در اشعار چندین نفر از شاعران نوپرداز کرد پرداخته شده است.
یافته هانتایج پژوهش نشان می دهد که این شاعران از تصاویر و انگاره های کهن الگویی به وفور در شعر خود استفاده کرده اند. البته این امر دلایل متعددی دارد؛ یکی این که اغلب این شاعران با مظاهر تمدن و شهرنشینی در ستیز هستند و عناصر طبیعت و روستا را به عنوان رویایی دست نیافتنی در شعر خود مطرح می کنند و این امر مستقیما باعث ورود عناصر طبیعت و تصاویر کهن الگو به شعر آن ها می شود. دلیل دوم اینکه، اغلب این شاعران گرایش سیاسی و اجتماعی دارند و مضامینی همچون آزادی و وطن از مضامین محوری اشعار آن ها محسوب می شود منتها با توجه به محدودیت ها، مجبور به روی آوردن به زبان نمادین و مبهم می شوند.
نتیجه گیریاین شاعران برای بیان مضمون آزادی و وطن به تشبیه و استعاره روی می آورند و این امر نیز باعث ورود عناصر طبیعی و کهن الگو گونه به شعر آن ها می شود.
کلید واژگان: یانگ, روانشناختی, شعر نو کردی, انگاره های کهن الگویی, ناخودآگاه جمعیBackgroundArchetypal ideas originate from the collective unconscious of humans and because they are embedded in the nature and institution of humans, and in everything that is the product of human thought, taste and feeling, they appear. From the point of view of the schema, excesses in the formation of psychological needs cause the formation of schemas. Literary works, including poetry, due to the fact that it comes from the human soul, are connected with archetypal ideas and poetry is considered as a collective unconscious medium of humans.
AimsThe purpose of the current research is the psychological reflection of archetypal ideas (Yang) in the poems of modernist Kurdish poets (not selected poets).
MethodsIn this regard, in this article written in a library method, archetypal ideas in the poems of several modernist Kurdish poets have been investigated.
ResultsThe results of the research show that these poets have used archetypal images and images abundantly in their poetry. Of course, this has several reasons; One is that most of these poets are in conflict with the manifestations of civilization and urbanization, and they present the elements of nature and countryside as an unattainable dream in their poetry, and this directly causes the elements of nature and archetypal images to enter their poetry. The second reason is that most of these poets have a political and social orientation and themes such as freedom and homeland are considered central themes of their poems, but due to the limitations, they are forced to turn to symbolic and ambiguous language.
ConclusionThese poets turn to similes and metaphors to express the themes of freedom and homeland, and this causes natural and archetypal elements to enter their poems.
Keywords: Young, Psychological, New Kurdish Poetry, Archetypal Ideas, Collective Unconscious -
شاعران متعهد و مردمی، این را رسالت خود می دانند که مشکلات و مسائل مختلف اجتماعی را در آینه اشعار خویش منعکس نمایند. این سرایندگان اغلب خود رنج و درد ناشی از جنگ، استعمار، استبداد، خفقان، سرکوب و فضای بسته سیاسی را تجربه کرده اند و در جهت بیداری و ترغیب مردم، دست به قلم برده اند. پژوهش پیش رو که به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته، در پی آن بوده است تا جلوه هایی از انتقاد اجتماعی سیاسی در سروده های مهدی اخوان ثالث (از ایران) و محمد الماغوط (از سوریه) را بررسی کرده و از این منظر وجوه تشابه و تمایز هر یک را نسبت به موضوع یاد شده در معرض نگاه خواننده قرار دهد. آنچه از جستجوی انجام شده به دست آمد به طور اختصار عبارت از آن است که: شاعران این تحقیق، انتقاد از انسداد سیاسی و عدم وجود آزادی، انتقاد از بی تدبیری و بی کفایتی حاکمان، انتقاد از غفلت زدگی و بی دردی مردم، انتقاد از سستی مبارزان، انتقاد از جنگ طلبی و... را در دستور کار خود قرار داده و بازتاب داده اند. اخوان ثالث و ماغوط درصدد آن بوده اند تا با برانگیختن احساسات ملی و کهن، نیز، مردم را از غفلت و روزمرگی رهانده و نسبت به افتخارات گذشته شان آگاهی داده، باشد که هویت از دست رفته را بازیافته و بدان در جهت رسیدن به یک جامعه آرمانی حیاتی دوباره بخشند.
کلید واژگان: انتقاد اجتماعی سیاسی, شعر معاصر, ایران, سوریه, اخوان ثالث, ماغوط.Committed and popular poets consider it their mission to reflect various social problems and issues in the mirror of their poems. These singers have often experienced the suffering and pain caused by war, colonialism, tyranny, suffocation, repression, and a closed political atmosphere, and have written in order to awaken and encourage people. The present research, which was carried out in a descriptive-analytical way, sought to examine the manifestations of socio-political criticism in the poems of Mahdi AkhawanSales (from Iran) and Mohammad Al-Maghout (from Syria) and from this point of view, the similarities and differences expose each of them to the reader's view. What was obtained from the search in brief is that: the poets of this research criticize the political obstruction and the lack of freedom, criticize the imprudence and incompetence of the rulers, criticize the neglect and callousness of the people, criticize the laziness of the fighters, criticize the They have put belligerence etc. on their agenda and reflected on it. The AkhavanSales and Maghout have been trying to free the people from neglect and everyday life by rousing national and ancient feelings, and to make them aware of their past honors, to recover their lost identity and to realize that - in the direction of achieving an ideal society - Give life again.
Keywords: Criticism, Socio-Political, Contemporary Poetry, Iran, Syria, Akhavansales, Maghout -
شعر رضوی بخشی از شعر آیینی است و اشعاری را شامل می شود که درباره امام رضا (ع) سروده شده است. این نوع شعر، جزو ادب غنایی است و در آن عواطف و احساسات دینی و مذهبی شاعر با زبانی هنری، شاعرانه و غنایی بیان می شود. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و با هدف تبیین شاخص های غنایی اشعار رضوی ملک الشعراء بهار و علی موسوی گرمارودی انجام شده و در پی پاسخگویی به چگونگی بازتاب شاخص های ادب غنایی در این اشعار است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که شاخص های محتوایی و عاطفی به صورت سوگ سرودها، اشعار مولودی، توصیف سیما و حالات و مصائب امام بازتاب یافته است. شاخص های صوری و زبانی هم به صورت استفاده از جمله های پرسشی، اظهاری و تعجبی با اغراض خاص، بهره گیری از اوزان جویباری و سنگین، تشبیه، استعاره، واج آرایی و موسیقی کلمات برای القای حسی خاص و نیز واژگان و تعبیرات غنایی، برجسته شده است.
کلید واژگان: شعر رضوی, ملک الشعراء بهار, موسوی گرمارودی, ادب غنایی, شعر آیینیRazavi poetry is a part of religious poetry and includes poems written about Imam Reza (a.s.). This type of poetry is part of lyrical literature and in it the religious and mystical emotions of the poet are expressed through a poetic and lyrically artistic language. The present research project has been done based on descriptive-analytic method. The aim of it is to answer questions about the ways attributes of lyrical literature are incorporated into the texture of Razavi poetry of Maleko Shoara Bahar and Ali Mousavi Garmarodi. The results from this research show that the content and emotional patterns have been transmitted in the form of mourning hymns, poems describing Imam’s images, states and sufferings. Formal and linguistic features are presented through the use of interrogative, declarative, and exclamatory sentences with special purposes, heavy and light meters, simile metaphor, onomatopoeic arrangement, and musicality of words, all of which are intended for inducing special feelings.
Keywords: Razavi Poetry, Maleko Shoara Bahar, Mousavi Garmarodi, Lyrical Literature, Ritual Poetry -
نشریه زبان و ادب فارسی، پیاپی 58 (بهار 1403)، صص 212 -237
شعر آیینی به دلیل غلبه احساسات شاعر، یکی از مهم ترین گونه های ادب غنایی است و بالتبع اکثر شاخص های صوری و محتوایی ادبیات غنایی در زیربنای آن به کار رفته است. این پژوهش، با هدف بررسی و تبیین بازتاب شاخص های ادب غنایی در اشعار آیینی ادبیات مشروطه فارسی -مطالعه موردی اشعار آیینی ملک الشعرا بهار- انجام شده است. ملک الشعرا بهار از شاعران برجسته دوره مشروطه و ملک الشعرای آستان قدس رضوی در سرایش اشعار آیینی به ویژه در رثای پیامبر و امامان معصوم ید طولایی داشت. او حقیقت سیمای معصومین علیه السلام را با تخیلی سرشار از عاطفه و احساس سروده و آنان را در آیینه شعرش در قالب زبانی غنایی توصیف کرده است. پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی_توصیفی و بر پایه مطالعات کتابخانه ای انجام شده و در پی پاسخ به چندی و چونی شاخص های ادب غنایی در اشعار آیینی ملک الشعرا بهار است تا بسامد و برجستگی آن ها را نشان دهد. دستاورد پژوهش نشان می دهد، شاخص های محتواهایی چون وصف، دید منفی نسبت به روزگار، اشاره به اعیاد مذهبی و ولادت معصومین و... در شعر بهار برخاسته از عاطفه شاعر (غم و شادی) است که در ساختارهای بلاغی (شاخص های صوری)، تشبیه، استعاره و نیز زبانی غنایی با واج آرایی و موسیقی غنایی نمود یافته است.
کلید واژگان: ادب غنایی, شاخص های صوری و محتوایی, شعر آیینی, بهارPredominance of the poet’s emotions has made Ritual poetry one of the most significant types of lyrical literature; accordingly, most of the form and content indicators of lyrical literature are used in its substance. This research aims to investigate and explain the reflection of the features of lyrical literature in the ritual poems of Persian Constitutional era - a case study of the ritual poems of Malek Osh-Shoarai Bahar. Bahar, one of the most prominent poets of the Constitutional period and the poet laureate of Astan Quds Razavi, had a long career in composing religious poems, especially in lamentation of the Prophet and the infallible Imams. He portrayed the true face of the Holy figures with an imagination full of emotion and feeling, and described them in the mirror of poetry via a lyrical language. The current research is conducted with a descriptive analytical approach using library research method, and seeks to examine the quantity and quality of the features of lyrical literature in the ritual poetry of Malek Osh-Shoarai Bahar in order to show their frequency and prominence. The result of the research shows that the content indicators such as description, pessimistic view of the times, reference to religious holidays and the birth of the Holy figures, etc. in Bahar's poetry originate from the poet's emotion (sorrow and happiness), and have been shown in the rhetorical structure (formal indicators) through simile and metaphor, as well as in the lyrical language of the poems through alliteration and lyrical music.
Keywords: Lyrical Literature, Form, Content Indicators, Ritual Poetry, Bahar -
زمینه
مرگ و مرگ اندیشی در شعر معاصر ایران (با رویکرد فلسفه و روانشناختی وجودی) آن در بستر سروده های سه تن از سخنوران برجسته معاصر ایران، یعنی: نیما یوشیج، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث، زمینه تحقیق را شکل می دهد.
هدفهدف اصلی از این تحقیق، نمایاندن دیدگاه سه تن از برجسته ترین شاعران سده اخیر ایران درباره موضوع مرگ (و به تبع آن زندگی) براساس دیدگاه یاد شده (اصالت وجود) است.
روشاین تحقیق براساس روش تحلیلی-توصیفی (و بر اساس منابع کتابخانه ای) انجام پذیرفته است.
یافته هاآنچه از جستجوی انجام شده به دست آمد عبارت از آن است که: سروده های هر سه شاعر جامعه پژوهشی این تحقیق، با رویکرد وجودی و اندیشمندانی چون: ژان پل سارتر، اروین د. یالوم، مارتین هایدگر، بینز وانگر، ویکتور فرانکل و... قابل مطالعه بوده و هر یک از این سه تن بخش هایی از مولفه های فلسفه و روانشناسی وجودگرا را فراخوانی می کنند. نیما، اخوان ثالث و شاملو با تاثیر از فضای اجتماعی - سیاسی عصر حاضر به اگزیستانسیالیسم یا همان دیدگاه وجودی در غلطیده اند با این تفاوت که نیما و شاملو گاهی مولفه های مثبت و گاه منفی وجودگرایان را در سخنان خود ظهور و بروز داده اما در نهایت در رویارویی با مرگ «اصیل» عمل کرده و با اعتقاد به «مرگ آرمانی» از وحشت و دهشت آن رسته اند. اخوان اما با این که او هم زندگی آرمانی را ستوده لیکن به مرگ - در هیچ یک از اشکال آن - روی خوش نشان نداده و معرفت را در شناخت این مساله ناتوان دیده است.
نتیجه گیریدر بررسی سروده های نیما، شاملو و اخوان ثالث از دلبستگی به زندگی نشانه هایی پررنگ دیده می شود؛ با این حال در خصوص مرگ سخنان این هر سه ادیب معاصر در همه جا یکسان نیست به این معنا که گاهی تحت تاثیر بخشی از دیدگاه وجودی مثل «پرتاب شدگی» انسان به جهان، هدفی برای زندگی و به تبع مرگ قایل نیستند و گاه متاثر از معناگرایی عقیده یاد شده، مرگ آرمانی را ستوده و آن را پایان راه نمی دانند. در این میان، البته، برخورد اصیل با مرگ در شعر نیما و شاملو غالب تر از شعر اخوان ثالث است.
کلید واژگان: مرگ اندیشی, شعر معاصر ایران, رویکرد فلسفه و روانشناختی وجودیBackgroundDeath and death thoughts in contemporary Iranian poetry (with the approach of existential philosophy and psychology) in the context of the compositions of three of Iran's prominent contemporary speakers, namely: Nima Yoshij, Ahmad Shamlou and Mehdi AkhawanSales, form the research field.
AimsThe main purpose of this research is to show the views of three of the most prominent poets of the last century in Iran on the issue of death (and consequently life) based on the mentioned view (originality of existence).
MethodsThis research is based on analytical-descriptive method (and based on library sources).
ResultsWhat was obtained from the search is that: the poems of all three poets of the research community of this research, with an existential approach and thinkers such as: Jean-Paul Sartre, Erwin D. Yalom, Martin Heidegger, Baines Wanger, Viktor Frankl, etc. can be read and each of these three people call parts of the components of existentialist philosophy and psychology. Nima, the AkhawanSales and Shamlou have been influenced by the socio-political atmosphere of the current era to existentialism or the existential view, with the difference that Nima and Shamlou sometimes show the positive and sometimes negative components of the existentialists in their words, but in the end, in the confrontation They have acted with "genuine" death and survived its terror by believing in "ideal death". Akhawan, although he also praised the ideal life, but he did not look favorably on death - in any of its forms - and he saw knowledge as unable to understand this issue.
ConclusionIn the examination of the poems of Nima, Shamlou, and the AkhawanSales, there are strong signs of attachment to life; However, regarding death, the words of these three contemporary writers are not the same everywhere, in the sense that they are sometimes influenced by an existential perspective such as the "throwing" of man into the world, they do not give a purpose to life and consequently death, and sometimes they are influenced by The semanticism of the mentioned belief praises ideal death and does not consider it the end of the road. In the meantime, of course, the original approach to death in Nima and Shamlou's poetry is more dominant than that of the AkhawanSales
Keywords: death thought, contemporary Iranian poetry, existential philosophy, psychological approach -
آنه ماری شیمل، پژوهشگر و شرق شناس آلمانی سده حاضر (1922-2003)، در میان فارسی زبانان، عمدتا، به عنوان پژوهشگر عرفان اسلامی (به ویژه مولانا پژوه) معروف و شناخته شده است و جنبه هنرورانه و شاعری وی به دلیل عدم ترجمه نغمه نی به زبان فارسی ناشناخته مانده است. پژوهش پیش رو، در پی آن بوده است تا با روش تحلیلی توصیفی، سبک زبانی و اندیشگی منظومه یاد شده را در انطباق با سبک و سیاق سخنان مولانا تحلیل کرده و از این منظر میزان اثرپذیری شیمل از مولانا را در خلق این منظومه به خواننده بنمایاند. آنچه در این مطالعه و تطبیق به دست آمد به اختصار عبارت از آن بود که: شیمل در ساخت و پرداخت نغمه نی از همه جهات سبکی به جز موسیقی کلام: به واسطه دو زبانه بودن آثار طرفین متاثر از زبان و ذهنیت مولانا بوده است به طوری که حتی نماد و نشانه های مولانا را نیز برای القای مبانی حکمی و عرفانی که بدان ها باور داشته، وام گرفته و تقریبا با همان تصویرها که ساخته و پرداخته مولاناست با مخاطب سخن گفته است. البته، شیمل گاهی نیز جهت بیان عقیده و مقصود، در وجه شبه های معانی حقیقی و مجازی کلمات استعاری یا رمزی خود دست برده و بدین طریق ردپایی هم از استقلال فکری و ادبی از خویش بر جای نهاده است، از همین رو اگر تفاوت یا تمایزی اندک در میان اندیشه های فلسفی عرفانی او در مقایسه با اندیشه های فلسفی عرفانی مولانا دیده شود، از این زاویه است.
کلید واژگان: ادبیات تطبیقی, سبک شناسی, نغمه نی, آنه ماری شیمل, مولانا جلال الدین محمد بلخیAnne Marie chimmel, a German researcher and orientalist of the present century (1922-2003), is known and recognized among Persian speakers mainly as a researcher of Islamic mysticism (especially Maulana resarcher), and her artistic and poetic side is due to the lack of translation of " Naghmeh Ney" It remains unknown in Persian. The upcoming research has sought to find out the linguistic style and thought of the system with the analytical- descriptive method. It has been analyzed in accordance with the style and context of Rumi's words and in this direction, it shows the reader the extent of Shimel's influence on Rumi's creation of this verse. In short, what was obtained in this study and comparison was that: Shimel was influenced by Rumi's language and mentality in the composition and interpretation of " Naghmeh Ney" from all stylistic aspects - except for The song of the words: due to the bilingual nature of the works of both sides. It has been such that he even borrowed the symbols and signs of Rumi to instill the principles of ruling and mysticism that he believed in, and spoke to the audience with almost the same images that Rumi made and discussed, of course, Shimel also sometimes used to express his opinion and purpose, he gave up his metaphorical or code words in the face of real and figurative meanings and in this way he left a trace of his intellectual and literary independence. Rumi's philosophical/mystical thoughts can be seen from this side.
Keywords: adaptation, stylistics, Naghmeh Ney, AnneMarie Shimel, Maulana Jalaluddin Mohammad Balkhi -
زمینه و هدف
فرم نظم و شکلی است که در بیان محتوای اثر ادبی و هنری به کار میرود. فرم گریزی در شعر، فاصله گرفتن از جلوه ها و اصول نظم و برهم زدن و گسیختن بافت و معنای شعر است. هدف پژوهش حاضر این است که مولفه های فرم گریزی را در غزل پست مدرن بررسی و معرفی کند.
روش مطالعهبرای شناخت پیوند ادبیات در عصرهای گوناگون و میزان تغییرپذیری و تولید انواع قالبها و ناهنجاریهای ادبی، این مطالعه با روش تحلیلی و مقایسه ای انجام شده است. جستار حاضر با استفاده از مطالعات کتابخانه ای، غزلیات پستمدرن شاعران محمدسعید میرزایی، سیدمهدی موسوی، آزاده بشارتی، وحید نجفی، بهمن انصاری، اصغر معصومی، فاطمه اختصاری و الهام میزبان را بطور موردی بررسی نموده است.
یافته هادر بخش زبانی و ادبی نشانههای غزل پست مدرنیسم در اشعار بشارتی، نجفی، میرزایی، موسوی، اختصاری، انصاری، و میزبان بصورت دستکاری ردیف و قافیه غزل، بکارگیری کلمات خودساخته، نامفهوم و بیگانه، تصویرسازیهای عجیب و بدیع، بیان تخیل و خواسته شاعر، انحراف از قواعد نحوی، آوایی و نوشتاری و دستور زبان فارسی است.
نتیجه گیریشاخصترین شگردهای فرم گریزی در غزل پست مدرن گسیختگیهای آوایی و زبانی، گسیختگیهای تصویری، زبانپریشی، شکستن مرز میان حقیقت و وهم، تغییر ناهنجار قافیه و ردیف و نحو همراه با نوآوری هستند که برای مبارزه با سنت و بیان بهتر و راحتتر مقصود و معنی ذهنی به کار گرفته میشوند.
کلید واژگان: فرم, فرم گریزی, غزل پست مدرن, دهه هفتاد, هنجارگریزیJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:16 Issue: 89, 2023, PP 213 -230BACKGROUND AND OBJECTIVESForm is the form of order used to express the content of literary and artistic works. Absence of form in poetry is distancing from the effects and principles of order and disrupting and breaking the texture and meaning of the poem. The aim of the research is to investigate and introduce the components of form avoidance in postmodern sonnets with a descriptive-analytical method.
METHODOLOGYIn order to understand the connection of literature in different eras and the degree of changeability and production of various forms and literary anomalies, this study has been carried out with an analytical and comparative method. The present essay, using the descriptive-analytical method and using library studies, has analyzed the postmodern lyric poetry of the following poets: Mohammad Sa’eed Mirzaei, Seyyed Mehdi Mousavi, Azadeh Besharti, Vahid Najafi, Bahman Ansari, Fatemeh Ekhtesari, Asqar Ma’soumi and Elham Mizban.
FINDINGSIn the linguistic and literary part, the signs of postmodernism in the poems of Besharti, Najafi, Mirzaei, Mousavi, Ekhtasari, Ansari and Mizban in the form of manipulation of the lines and rhymes of the ghazal, the use of self-made, unintelligible words, alien, strange and original imagery, expressing the imagination and desire of the poet in the sentences of the sonnet, deviation from the rules of syntax, phonetics and writing and grammar of the Persian language.
CONCLUSIONIn this research, these results have been obtained that the most significant methods of form avoidance in postmodern sonnets are phonetic and linguistic breaks, visual breaks, tongue twisters, breaking the border between truth and illusion, abnormal change of rhyme, row and syntax along with innovation and There are changes that are used to fight against the tradition and to express better and more easily the intention and mental meaning.
Keywords: Form, Form avoidance, postmodern sonnet, The seventies, norm avoidance -
شرایط سیاسی و اجتماعی مشروطه باعث تشویق و تشدید نگاه انتقادی، تربیتی شاعران این دوره و دوره پسامشروطه بوده است. به خاطر جایگاه جریان ساز ملک الشعرای بهار و احمد شاملو به عنوان منتقدین وضیعت اجتماعی، اخلاقی زمان اشعار ایشان برای پژوهش پیش رو انتخاب شده است. در این مقاله گردآوری داده ها به صورت «کتابخانه ای» و روش انتخاب ابیات به شیوه «هدفمند» صورت پذیرفته است. هدف از پژوهش پیش رو، بررسی اشتراکات و افتراقات آموزه های تربیتی اجتماعی در اشعار ایشان است. در همین راستا، پژوهش حاضر به شیوه «تحلیلی تطبیقی» در پی پاسخ به چگونگی نگرش این دو شاعر درخصوص شالوده های اخلاق اجتماعی: (عدالت اجتماعی، حقوق زن، جهل عمومی، آزادی، فقر، خودآگاهی اجتماعی، ظلم ستیزی و...) است. نوآوری پژوهش در این است که برای نخستین بار، دو شاعر از دو گونه و مکتب متفاوت شعری یکی در مکتب بازگشت و دیگری در سپیدسرایی به لحاظ نگرش تربیت اجتماعی مورد مقایسه قرار می گیرند. از آنجا که غلبه وجه سیاسی اشعار شعرای این دوران، باعث در سایه ماندن وجوه دیگر (به ویژه وجه تربیتی) آن شده است؛ لذا ضروت توجه پژوهشگران به وجوه مغفول مانده اشعار مذکور، انکارناپذیر می نماید.
کلید واژگان: تربیتی اجتماعی, تحلیلی تطبیقی, مشروطه, ملک الشعرای بهار, احمد شاملوAimSociopolitical conditions of the Persian Constitutional Revolution encouraged and intensified the critical and educational views of poets of this era and the postConstitutional period. The poems by Mohammad Taghi Bahar and Ahmad Shamloo were selected for analysis because they created social movements as critics of their contemporary social and moral status. The data were collected through the secondary research method, and the verses were chosen purposively. We aimed to investigate the commonalities and differences in the socio-educational teachings of their poems. Using a comparative analytical method, this study sought to examine the attitude of these two poets toward the foundations of social ethics (social justice, women's rights, public ignorance, freedom, poverty, social self-awareness, fighting against oppression, etc.). The dominant political aspect of the poems of this era overshadows other aspects (especially the educational aspect); therefore, researchers must pay attention to the neglected aspects of these poems.
Keywords: Social education, Comparative Criticism, Persian Constitutional Revolution, Mohammad Taghi Bahar, Ahmad Shamloo -
جستار پیش رو با عنوان: بازتاب مرگ و مرگ اندیشی در ادبیات داستانی معاصر، به دنبال آن است تا با روش تحلیلی- توصیفی موضوع مرگ و چگونگی انعکاس آن را در پنج اثر برجسته داستانی معاصر (تا پیش از انقلاب اسلامی) بررسی و از این طریق دیدگاه نویسندگان این آثار را درباره مرگ و جهان پس از آن به خواننده ارایه نماید. پنج داستان انتخاب شده در این مقاله عبارت اند از: دارالمجانین اثر محمدعلی جمال زاده، بوف کور اثر صادق هدایت، عزاداران بیل اثر غلامحسین ساعدی، روز اول قبر اثر صادق چوبک و کلیدر اثر محمود دولت آبادی. در بررسی و واکاوی آثار یادشده که در چهارچوب مولفه های: روان شناختی، فلسفی و فرهنگی- تاریخی انجام پذیرفت، آنچه به دست آمد عبارت است از: «مرگ» و «پایان زندگی» یکی از مهم ترین دغدغه های اهل قلم در این عهد و عصر بوده، در نوشته های آنان عمدتا بازیابی منفی داشته است. البته، این بازتاب بیش تر برخاسته از دو مولفه فرهنگی و اجتماعی است تا مولفه های دیگر. در تفاوت بین این آثار نیز باید گفت: مفهوم «مرگ» در رمان کلیدر با «شهادت» گره خورده و برخلاف چهار رمان دیگر رنگی آرمانی و ارزشی به خود گرفته است.
کلید واژگان: مرگ اندیشی, داستان معاصر, مولفه روان شناختی, مولفه فلسفی, مولفه فرهنگی اجتماعیThis article is an attempt to study the question of death and how it is truly reflected in five prominent works of contemporary fiction published before the Islamic Revolution, including " The Madhouse" by Mohammad Ali Jamalzadeh, " The Blind Owl " by Sadegh Hedayat, "The Mourners of Bayal" by GholamHosseinSaedi, " The First Night of the Grave " by SadeghChoubak ,and "Kelidar" by Mahmoud Dowlatabadi. Using the analytical-descriptive method, this study provides the readers with the perspectives of the mentioned writers toward the death and the world after it. These works have been studied based of four concepts including psychological, philosophical and cultural-historical, and it showed that showed that "death" and "end of life" was one of the most important concerns of the writers in this era and even had a mainly negative reflection on their works. This reflection is much more originated in cultural and social concepts than others. Taking different point of view into consideration, it should be said that the concept of "death" in Kelider has the same meaning as "martyrdom", and unlike other works.
Keywords: Thinking about death, contemporary story, Psychological component, Philosophical component, Socio-cultural component -
پژوهش حاضر تحت عنوان: «زیر و زبر» و «ویرانی» در فرهنگ سروده های جلال الدین محمد بلخی (رومی)، در نظر دارد تا از میان رمزها و اصطلاحات عرفانی مولانا (در مثنوی و دیوان کبیر)، با شیوه تحلیلی توصیفی، دو اصطلاح مکرر و برجسته یعنی «زیر و زبر» و «ویرانی» را بررسی کرده و از این طریق ضمن گره گشایی از معنی یا معنایی این دو اصطلاح، مفهوم ابیات وابسته را نیز برای خواننده تبیین نماید. آنچه از این جست و جو به دست می آید عبارت از آن است که: واژگان یاد شده در اشعار مولوی مفهوم نمادین داشته و بایستی ذیل لغات و تعبیرات عرفانی- شهودی، مورد توجه و مطالعه قرار گیرند. همچنین این دو اصطلاح، که اولی بیانگر سرآغاز یک انقلاب درونی، در راستای از بین بردن اوصاف خاکی و بشری، و دومی تجلی پیدایی حیاتی دوباره و سراسر معنوی است، لازم و ملزوم یکدیگر بوده و به تنهایی باعث رشد و تعالی روحی و شخصیتی نمی گردند، ضمن این که گاه پیش می آید که سالک در مرحله «زیر و زبر» مانده و توفیق رهیابی به مرحله «ویرانی» را پیدا نمی کند.
کلید واژگان: زیر و زبر, ویرانی, مثنوی معنوی, دیوان کبیرThe present study entitled: "Transformation" and "Destruction" in Jalaludin Mohammad Balkhi’s (Rumi) Poetry intends to analyze two of the most common and prominent mystical terms that are "transformation" and “destruction”, in his Masnavi and Divan Kabir, through untying the meanings of these two terms. It also intends to explain the meaning of pieces of verse that are related to these two themes to the reader. What is concluded from this study is that the mentioned terms have symbolic meanings in Rumi's poems and should be studied with regard to their intuitive and mystical senses and interpretations thereof. These two terms, the first of which indicating the beginning of an internal revolution in order to destroy the earthly and human characteristics, and the latter the manifestation of a vital and spiritual life, are essential to the poet’s thought and they are interdependent. It is found that these two states do not necessarily lead to spiritual and personal growth and excellence separately; while sometimes it happens that the seeker of spiritual or mystical truth remains in the stage of "Transformation" and doesn't succeed in reaching the stage of "Destruction".
Keywords: Transformation, Destruction, Masnavi, Divan Kabir
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.