به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

hossein norouzi

  • حسین نوروزی*، حامد خامه چی، فرزانه آزمایش فرد
    هدف
    هدف این پژوهش شناسایی پیشایندها و پیامدهای ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری با استفاده از رویکرد فراتحلیل است.
    روش
    پژوهش حاضر از نظر هدف، توصیفی و از نظر نوع استفاده کاربردی و از نظر نوع داده ها، کمی است. جامعه مورد بررسی پژوهش، شامل مقالات چاپ شده در مجلات علمی- پژوهشی در زمینه ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری از سال 1390 تا سال 1403 بود که 51 مورد با استفاده از روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند به عنوان نمونه وارد فرآیند فراتحلیل شدند. پژوهش های منتخب با استفاده از نرم افزار CMA2 (نرم افزار جامع فراتحلیل) مورد تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    یافته ها نشان دادند که از بین پیشایندهای ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری، به ترتیب متغیرهای ارزش اقتصادی برند (770/0)، تبلیغات دهان به دهان الکترونیک (751/0)، ارزش عاطفی برند (731/0)، اعتماد مشتریان (568/0)، نگرش به برند (561/0) و بازاریابی شبکه های اجتماعی (559/0) دارای بیشترین اندازه اثر زیاد می باشند.
    نتیجه گیری
    متغیرهای ارزش اقتصادی برند، تبلیغات دهان به دهان الکترونیک ، ارزش عاطفی برند ، اعتماد مشتریان ، نگرش به برند و بازاریابی شبکه های اجتماعی و از بین پیامدهای ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری، به ترتیب متغیرهای وفاداری مشتری ، رفتار خرید مشتری ، ارزش ادراک شده ، قصد خرید مجدد ، انتخاب برند ، پرداخت قیمت بیشتر و توسعه و گسترش برند به ترتیب از مهم ترین پیشایندها و پیامدهای ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری هستند.
    کلید واژگان: ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری, پیشایندها و پیامدها, فراتحلیل
    Hossein Norouzi *, Hamed Khamehchi, Farzaneh Azmayeshfard
    Objective
    the purpose of this research is to identify the antecedents and consequences of customer-based brand equity using a meta-analysis approach.
    Methodology
    The present study is descriptive in terms of purpose, practical in terms of usage and quantitative in terms of type of data. The study population consists of articles published in scientific journals in the field of customer-based brand equity from 2011 to 2024, that 51 cases were entered through meta-analysis process with a purposive nonprobablity sampling method. Selected studies were analyzed using CMA2 software (Comprehensive Meta-Analysis Software).
    Findings
    Findings showed that among the antecedents of customer-based brand equity, respectively, the variables of The variables of brand economic value (0.770), word-of-mouth advertising (0.751), brand emotional value (0.731), customer trust (0.568), brand attitude (0.561) and social network marketing (0.559) had the high effect size (above 0.5). Also, among the consequences of customer-based brand equity, respectively, the variables of customer loyalty (0.710), customer buying behavior (0.670), perceived value (0.447), repurchase intention (0.421), brand choice (0.389), higher price payment (0.385) and brand expansion (0.326) had the high effect size (above 0.5).
    Conclusion
    Variables of brand economic value, electronic word-of-mouth advertising, brand emotional value, customer trust, brand attitude and social network marketing, and among the consequences of customer-based brand equity, respectively, customer loyalty variables, customer purchase behavior, perception value. Repurchase intention, brand choice, paying higher price and brand development are among the most important antecedents and consequences of customer-based brand equity,
    Keywords: Antecedents, Consequences, Customer-Based Brand Equity, Meta- Analysis
  • حسین نوروزی*، نیلوفر عباس پور، شیوا برزگر
    هدف
    رسانه های اجتماعی امروزه نقش بسیار مهمی در زندگی روزمره افراد و کسب وکارها ایفا می کنند. این پلتفرم ها علاوه بر ارتباطات شخصی، به یکی از اصلی ترین ابزارهای بازاریابی نیز تبدیل شده اند. همچنین این پلتفرم ها تاثیر مستقیمی بر تصمیم گیری خرید افراد دارند. پژوهش حاضر، به دنبال بررسی تاثیر بازاریابی رسانه های اجتماعی بر قصد خرید با در نظر گرفتن نقش میانجی تعامل مشتری، تصویر برند و آگاهی از برند می باشد
    روش
    این پژوهش با رویکرد فلسفی اثبات گرایی و با استفاده از روش کمی انجام شده است. استراتژی پژوهش، پیمایشی بوده و از پرسشنامه استاندارد با طیف لیکرت پنج گزینه ای برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. این پژوهش دارای افق زمانی مقطعی است و در بازه زمانی یک ماهه بین تاریخ 10 تیر تا 15 مرداد (35 روز) انجام شده است. جامعه آماری شامل مشتریان بالقوه و بالفعل برند اسنس بوده و نمونه گیری به روش غیراحتمالی در دسترس با حجم نمونه 410 نفر انجام شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS و Smart PLS استفاده شده است.
    نتیجه گیری
    نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد که بازاریابی در شبکه های اجتماعی می تواند به افزایش آگاهی از برند، تقویت تعامل با مشتریان و در نهایت، افزایش قصد خرید در محصولات آرایشی منجر می شود و پیشنهاد می شود که برندهای این حوزه، از رسانه های اجتماعی می توانند برای معرفی محصولات خود و ایجاد ارتباط با مشتریان و ایجاد قصد خرید در آنها استفاده کنند.
    کلید واژگان: آگاهی از برند, بازاریابی رسانه های اجتماعی, تعامل مشتری, تصویر برند, قصد خرید
    Hossein Norouzi *, Niloofar Abaspoor, Shiva Barzegar
    Objective
    Social media platforms have become an integral part of the daily lives of individuals and businesses, evolving into primary marketing tools and directly influencing purchase decisions. This study aims to examine the impact of social media marketing on purchase intention, considering the mediating roles of customer engagement, brand image, and brand awareness.
    Methodology
    This research adopts a positivist philosophical approach with a quantitative methodology. The research strategy is survey-based, using a standardized five-point Likert scale questionnaire for data collection. The study has a cross-sectional time horizon, conducted over a one-month period from July 1 to August 6 (35 days). The statistical population consists of potential and actual customers of the Essence brand. A sample of 410 individuals was selected using non-probability convenience sampling. Data analysis was performed using structural equation modeling with SPSS and Smart PLS software.
    Conclusions
    The results indicate that social media marketing can lead to increased brand awareness, improved customer loyalty, and ultimately increased purchase intention for cosmetic products. It is recommended that brands in this sector utilize social media for product introduction, customer relationship building, and purchase intention stimulation. This strategy can potentially strengthen brand positioning and increase sales.Keywords: brand image, brand awareness, customer Engagement, purchase intention, social media marketing.
    Keywords: Brand Image, Brand Awareness, Customer Engagement, Purchase Intention, Social Media Marketing
  • حسین نوروزی *، امیرحسین خداکرمی

    تحولات پر سرعت ابزارهای تبلیغاتی به خصوص در حوزه فناوری های ارتباطی باعث شکل گرفتن انقلابات در نحوه و نوع تبلیغات شده است و شبکه های مجازی به عنوان یکی از تازه ترین و محبوب ترین این ابزارها توجه کسب و کار ها و شرکت های فراوانی را به خود معطوف داشته است. به دلیل شرایط ویژه کشور ایران و مشکلاتی نظیر تحریم ها و عدم دسترسی به شبکه های مجازی نظیر فیسبوک، اینستاگرام به بستر محبوبی برای برنامه های بازاریابی کسب و کار های مختلف تبدیل شده است. پژوهش حاضر به دنبال بررسی تاثیر جنسیت نام تجاری و دو بعد آن ویژگی های مردانه و زنانه بر عشق به نام تجاری، وفاداری به نام تجاری و تاثیر این دو به عنوان محرکی بر تبلیغات کلامی آنلاین می باشد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت توصیفی می باشد. جامعه آماری این پژوهش مشتریان و کاربران صفحه اینستاگرام محصولات نام تجاری "نوین چرم" می باشد. این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری غیراحتمالی در دسترس انجام شد و 250 نمونه جمع آوری شدند. تجزیه و تحلیل ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری انجام شد. و فرضیات با استفاده از SPSS و SmartPLS مورد بررسی قرار گرفتند. بر اساس نتایج این پژوهش، جنسیت نام تجاری و دو بعد آن ویژگی های مردانه و زنانه جنسیت نام تجاری بر عشق به نام تجاری و وفاداری به نام تجاری تاثیر مثبت و معنادار دارد و تاثیر مثبت و معنادار عشق و وفاداری به نام تجاری بر تبلیغات کلامی آنلاین تایید گشت.

    کلید واژگان: جنسیت نام تجاری, عشق به نام تجاری, وفاداری به نام تجاری, تبلیغات کلامی آنلاین, اینستاگرام, نوین چرم
    Hossein Norouzi *, Amirhossein Khodakarami

    Rapid changes in advertising tools, especially in the field of communication technologies, have led to the formation of revolutions in the manner and type of advertising Techniques and Tactics, and virtual networks, as one of the newest and most popular tools, have attracted the attention of many businesses and companies. Due to the special conditions of Iran and problems such as sanctions and lack of access to virtual networks such as Facebook Due to Political Reasons, Instagram has become a popular platform for marketing programs of various businesses. The aim of the present study is to investigate the effect of brand gender and its two dimensions masculine and feminine brand personality traits on brand love, brand loyalty and the effect of these two as a stimulus on electronic word of mouth. This applied research is a descriptive survey. Its statistical population is the followers of the Instagram page of the "Novin Charm" brand in Iran. 250 samples were collected using the available non-probability sampling method. Data Analyzes were performed using structural equation modelling And hypotheses were tested using SPSS and Smart PLS. According to the results of this study, brand gender and its two dimensions, masculine and feminine brand personality traits have a positive and significant effect on brand love and brand loyalty And the positive and significant effect of brand love and brand loyalty on Electronic Word of Mouth was confirmed.

    Keywords: Brand Gender, Brand Love, Brand Loyalty, Electronic Word Of Mouth, Instagram, Novin Charm
  • حسین نوروزی*، مهدی اعتمادی فر، فرزانه آزمایش فرد
    هدف

    هدف از انجام این پژوهش دستیابی به درک بهتر از توسعه توانمندی های سازمانی شرکت های دانش بنیان و بهبود عملکرد آن ها در صادرات است. همچنین این مطالعه قصد دارد تا با سنجش جهت گیری بین المللی، به عملکرد این شرکت ها در بازارهای بین المللی کمک کند.

    روش شناسی پژوهش:

     برای دستیابی به اهداف بیان شده، بین 219 شرکت دانش بنیان که سابقه صادرات داشته اند، پرسش نامه توزیع گردیده که ازاین بین، اطلاعات 205 پرسش نامه برای تجزیه وتحلیل به روش معادلات ساختاری و نرم افزار اسمارت PLS مورداستفاده قرار گرفت.

    یافته ها

    بر اساس یافته های این مطالعه مشاهده می شود که سه متغیر جهت گیری بین المللی، توانمندی های نوآوری و عملکرد صادرات با یکدیگر رابطه مثبت و معناداری دارند. همچنین استدلال می شود که جهت گیری بین المللی بر شش بعد از هفت بعد متغیر توانمندی های نوآوری تاثیر داشته و تنها با بعد ظرفیت تحقیق و توسعه رابطه معناداری ندارد. ضمنا از این ابعاد، تنها دو بعد ظرفیت تحقیق و توسعه و ظرفیت بازاریابی با عملکرد صادرات رابطه معناداری دارند.

    اصالت/ارزش افزوده علمی: 

    نتایج این مطالعه یافته های ادبیات پیشین را تایید می کند که اذعان می داشتند رابطه قوی و مثبتی بین توانایی های شرکت و عملکرد آن ها در بازارهای بین المللی وجود دارد. این مطالعه بینش هایی در مورد ایجاد گرایش بین المللی به عنوان یک توانایی داخلی مهم که می تواند به عملکرد برتر صادرات این دست از شرکت ها کمک کند، ارایه می دهد. اثرات تعدیل گر مهم هستند؛ زیرا مشخص می شود که محرک های داخلی بر بین المللی سازی هر چه سریع تر کسب وکارهای جدید تاثیر می گذارند.

    کلید واژگان: جهت گیری بین المللی, توانمندی های نوآوری, عملکرد صادرات
    Hossein Norouzi *, Mehdi Etemadi Far, Farzaneh Azmayesh Fard
    Purpose

    The purpose of this research is to achieve a better understanding of the development of organizational capabilities of knowledge-based companies and to improve their export performance. Also, this study aims to help the performance of these companies in international markets by measuring international orientation.

    Methodology

    In order to achieve the stated goals, a questionnaire was distributed among 219 knowledge-based companies that had a history of exporting, of which the information of 205 questionnaires was used for analysis using structural equations and Smart PLS software.

    Findings

    Based on the findings of this study, it can be seen that the three variables of international orientation, innovation capabilities and export performance have a positive and significant relationship with each other. It is also argued that the international orientation has an impact on six of the seven variable dimensions of innovation capabilities, and it does not have a significant relationship only with the dimension of research and development capacity. In addition, from these dimensions, only two dimensions of research and development capacity and marketing capacity have a significant relationship with export performance.

    Originality/Value:

     The results of this study confirm the findings of the previous literature, which acknowledged that there is a strong and positive relationship between the company's capabilities and their performance in international markets. This study provides insights into establishing international orientation as an important internal capability that can contribute to the superior export performance of these companies. The moderating effects are important because domestic drivers are found to influence the faster internationalization of new businesses.

    Keywords: International Orientation, Innovation Capabilities, Export Performance
  • مرتضی شرقی، سهیلا خدامی*، حسین نوروزی
    پژوهش های پیشین در زمینه خرید تکانشی عمدتا به محرک های مهم خارجی نظیر وب سایت، عوامل بازاریابی و عوامل موقعیتی پرداخته اند و پژوهش های اندکی محیط فروشگاه اینترنتی را از دو منظر قابلیت ایجاد تجربه جریان در مصرف کننده و تاثیر اجتماعی بر روی خرید تکانشی مورد بررسی قرار داده اند. بنابراین هدف پژوهش بررسی نحوه شکل گیری تمایل به خرید تکانشی مبتنی بر تجربه جریان و مدل ELM است.پژوهش حاضر از نظر هدف،کاربردی و از نظر روش توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری، مشتریان فروشگاه اینترنتی دیجی کالا بوده که از طریق روش نمونه گیری غیر احتمالی در دسترس و حجم نمونه350 نفر براساس فرمول کلاین نمونه گیری شده است. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه با 35 سوال و برای آزمون فرضیه های از روش مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شده است. بر اساس تئوری ELM مشخص گردید مشتریان در پردازش اطلاعات نظرات آنلاین، از مسیر اصلی، که مبتی بر استدلال و منطق است و در این مطالعه شامل کیفیت نظرات می شود، تاثیر پذیری دارند. همچنین مشخص گردید تمامی ابعاد تجربه جریان بر اساس فرضیه های تحقیق در شکل گیری ارزش ادراک شده منفعت گرایانه و لذت جویانه مشتری تاثیر معنادار و مثبت دارد.نتایج نشان می دهد که ارزش لذت جویانه مشتریان بر شکل گیری خرید تکانشی موثر است و تاثیرپذیری ارزش لذت جویانه مشتریان صرفا از تجربه جریان و محتوای محیط وب سایت بوده است. در نتیجه بر اساس یافته های این تحقیق محتوای تولیدی توسط مدیران فروشگاه های آنلاین در مقایسه با محتوای تولیدی توسط مشتریان در شکل گیری تمایل به خرید تکانشی دارای تاثیرگذاری بیشتری بوده است.
    کلید واژگان: تمایل به خریدتکانشی, نظرات برخط, ارزش منفعت گرایانه, ارزش لذت جویانه, تجربه جریان
    Morteaza Sharghi, Soheila Khoddami *, Hossein Norouzi
    Introduction
    In the marketing literature, considerable efforts have been made to identify factors influencing impulse buying such as consumer characteristics, store characteristics, situational stimuli, and product characteristics. Most previous research in the field of online impulse purchases has focused on the effects of stimuli or content produced by the marketer. Regarding the effect of online comments on consumer behavior, studies have been conducted which mainly investigated the effect of online comments on the intention and behavior of consumers at the individual level. In fact, few researches have simultaneously examined and compared the environment of an online store from the two perspectives of the ability to create a flow experience in the consumer and the social impact (for example, online comments and its dimensions) on impulse buying. Considering this research gap, this research seeks to investigate the formation of utilitarian and hedonistic values of the consumer in two ways: 1) qualitative and quantitative dimensions of online reviews on the website and 2) the experience of the consumer's flow while using the shopping website
    Methodology
    The present study, at the purpose, is applied research and at data collection, it is a descriptive-survey one. The statistical Population of this study is 350 individuals from tehran customers of Digikala and convenience non probability sampling technique is used as a sampling method. We collected the responses through online questionnaires applying social networks. In this research, the data collection tool is a standard questionnaire with 35 questions, the questions of which are adapted from reliable research sources and the items are valued according to the Likert scale from 1 to 5. Structure equation modeling with Smart PLS3 was employed to verify and validate the research model.
     
    Result and discussion
    The results of this study show that quantity of online reviews does not have a positive effect on utilitarian and hedonic value and quality of online reviews has no positive effect on hedonic value and also the effect of utilitarian value on browsing was not confirmed. Based on the findings of the research, other hypotheses presented in this study were confirmed. Therefore, from the point of view of the ELM theory, which has divided the paths of influence on decision-making and persuasion into two main paths (based on reasoning) and secondary paths (based on side and surface symptoms) and also considering that in previous studies, the quality of opinions as the main factor and pointed to the number of comments as a secondary factor, it can be concluded that customers were not influenced by external signs such as the number of comments in their information processing and decision-making, and in fact, the justification and persuasion in deciding to buy from the secondary route that It is based on superficial and intuitive signs, it is not done and it was also determined that all dimensions of the flow experience (perceived control, concentration and cognitive enjoyment) have a significant and positive effect on the formation of the utilitarian and hedonic perceived value of the customer based on research hypotheses.
    Conclusion
    The results of this research indicate that the formation of the Urge to buy impulsively is achieved through the hedonic value of the customers. On the other hand, users' Reviews have not been effective in creating hedonic value, and the influence of the hedonic value of customers has been solely from the experience of the flow and content of the website environment. As a result, based on the findings of this research, the content produced by online store managers has had a greater impact on the formation of the Urge to buy impulsively compared to the content produced by customers. Therefore, it is suggested that website designers use templates that encourage users to comment on the functional features of the product in order to increase the quality of comments. Marketing managers of online stores can strengthen the user's sense of control over the website environment by providing useful and updated content regarding products and services, proper classification and arrangement of product categories, and providing simple and quick access to content for customers. On the other hand, website designers should pay attention to the habits, behaviors and searches of users in order to focus the user on the website in order to create functional and pleasure-seeking value for customers and try to provide content with quality and accuracy and maintain customer focus. The low speed of searching and loading web pages, irrelevant advertisements, flashing texts and images, and ineffective links that open new pages are among the things that divert the focus and attention of customers and should be considered in the design of sales websites. In order to stimulate users' cognitive enjoyment of the website environment, site designers should work on energetic and lively graphic and decorative designs. The colors used on the website pages should have a suitable harmony and in the introduction of the product features, it is suggested to use images, videos and sounds in addition to the texts, so that the user can have a real experience of the virtual environment.
    Keywords: Consumer Behavior, Retail Therap, Purchase Behavior, Consumer Purchase Experience
  • حسین نوروزی*، شهرزاد انصاری، نیلوفر عباس پور

    امروزه استفاده از رسانه های اجتماعی در توسعه مشاغل وکسب وکارها اهمیت بالایی پیدا کرده است. افراد، مدیران و رهبران کسب-وکار درصدد بالا بردن درگیری و عجین شدن مشتریان در رسانه های اجتماعی خود می باشند. این امر نه تنها در باب شرکت ها و کسب وکارهای بزرگ صادق است بلکه همچنین در مشاغل کوچک و ابتدایی ترین مراحل رشد آنان نیز ضروری می باشد(همانند مشاغلی که در اینستاگرام ایجاد شده است) ؛ از این رو پژوهش حاضر با هدف تدوین الگوی استراتژی های بازاریابی رسانه های اجتماعی درجهت افزایش عجین شدن مشتریان در صنایع چرم صورت پذیرفت. پژوهش حاضر در زمره پژوهش های کیفی با روش تحلیل محتوا می باشد. روش نمونه گیری بصورت قضاوتی و هدفمند بوده و به منظور گردآوری داده ها 10 مصاحبه نیمه ساختار-یافته با مسئولان و استراتژیست های رسانه های اجتماعی برندهای ممتاز در صنعت چرم صورت پذیرفت. بر اساس تجزیه و تحلیل داده ها، 6 تم اصلی و 20 تم فرعی استخراج گردید. همچنین مدلی به منظور الگوی عجین شدن مشتریان با برند ارائه گردید. بر اساس یافته های پژوهش، استفاده از بستر و پلتفرم مرتبط (شامل 2 مضمون فرعی)، بالا نگه داشتن صفحه مجازی (شامل 4 مضمون فرعی)، سنجش میزان عملکرد (شامل 3 مضمون فرعی)، استفاده هدفمند از رسانه های اجتماعی (شامل 3 مضمون فرعی)، مقابله با چالش ها (شامل 6 مضمون فرعی) و تمرکز بر نقاط قوت (شامل 2 مضمون فرعی) استراتژی های اصلی کشف-شده به منظور افزایش عجین شدن مشتریان در رسانه های اجتماعی بودند.

    کلید واژگان: استراتژی بازاریابی, بازاریابی رسانه های اجتماعی, استراتژی بازاریابی رسانه های اجتماعی, عجین شدن مشتریان
    Hossein Norouzi *, Shahrzad Ansari, Niloufar Abbaspour

    Nowadays, the use of social media has become very important in the development of businesses. Managers and business leaders are trying to increase the engagement of customers in their social media. This is not only true for large companies and businesses, but it is also necessary for small businesses and the most basic stages of their growth (such as the businesses created based on Instagram); Therefore, the current research was conducted with the aim of formulating a pattern of social media marketing strategies to increase the engagement of customers in the leather industry. The present research is among the qualitative researches with content analysis method. The sampling method was judgmental and purposeful, and in order to collect data, 10 semi-structured interviews were conducted with social media officials and strategists of premium brands in the leather industry. Based on data analysis, 6 main themes and 20 sub-themes were extracted. Also, a model was presented in order to model customers' association with the brand. Based on the findings of the research, using the relevant platform (including 2 sub-themes), keeping up the virtual page (including 4 sub-themes), measuring performance (including 3 sub-themes), targeted use of social media (including 3 sub-theme), coping with challenges (including 6 sub-themes) and focusing on strengths (including 2 sub-themes) were the main strategies discovered in order to increase customer engagement in social media.

    Keywords: Marketing Strategy, Social Media Marketing, Social Media Marketing Strategy, Customer Engagement
  • رسول نصرت پناه، حسین نوروزی*، رضا پارسی
    زمینه و هدف

    امروزه تحول دیجیتال از طریق ظهور و توسعه فناوری های جدید ضمن دگرگون ساختن نیازهای مشتریان، باعث بروز تغییر در محیط کسب وکار شرکت ها شده است. در این زمینه، نوآوری مخرب به عنوان یکی از حیاتی ترین عواملی که موفقیت شرکت ها در بازارها را تضمین می کند، مورد توجه مدیران کارآفرین قرار گرفته است. به دلیل کمبود مطالعات، در این پژوهش به بررسی تاثیر جهت گیری کارآفرینی و راهبرد دیجیتال سازی بر نوآوری مخرب پرداخته شده است.

    روش شناسی:

     پژوهش کاربردی حاضر از نظر ماهیت و روش انجام، توصیفی-پیمایشی است. محققین بر مدیران شرکت های تولیدی شهر تهران به عنوان جامعه آماری پژوهش متمرکز شدند. حجم نمونه با نسخه 3 نرم افزار جی پاور 313 نفر تعیین شد. داده ها با روش نمونه گیری در دسترس و از طریق یک پرسشنامه استاندارد 21 سوالی با پیمایش آنلاین گردآوری شد. برای ارزیابی پایایی و روایی و سنجش برازش مدل از تحلیل عاملی تاییدی استفاده شد. آزمون فرضیه ها نیز به کمک تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری و با استفاده نرم افزار آموس نسخه24 انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که جهت گیری کارآفرینی بر نوآوری مخرب تاثیر معنادار دارد. همچنین نقش تقویت کننده راهبرد دیجیتال سازی به عنوان میانجی گر و نقش تضعیف کننده آن به عنوان تعدیل گر در این رابطه تایید شد.

    نتیجه گیری

    مبتنی بر سطح جهت گیری کارآفرینی شرکت ها، پیاده سازی هر سطح از راهبرد دیجیتال سازی باید بسته به سطح جهت گیری کارآفرینانه مدیران بر نوآوری مخرب کالیبره شود تا از ایجاد قفس راهبردی که می تواند نوآوری را محدود کند، جلوگیری گردد

    کلید واژگان: جهت گیری کارآفرینی, استراتژی دیجیتال سازی, نوآوری مخرب
    Rasoul Nosratpanah, Hossein Norouzi *, Reza Parsi
    Background & Purpose

    Today, digital transformation has caused changes in the business environment through the emergence and development of new technologies, while changing the needs of customers. In this context, disruptive innovation as one of the most critical factors that ensure the success of companies in the markets has been noticed by entrepreneurial managers. Due to the lack of studies, in this research, the impact of entrepreneurial orientation(EO) and digitalization strategy(DS) on disruptive innovation(DI) has been investigated.

    Methodology

    The current applied research is descriptive-survey in terms of its nature and method. The researchers focused on the managers of production companies in Tehran as the statistical population of the study. The sample size was calculated with G-Power version 3 software, 313 people. Data were collected by non-random sampling method, and using a standard 33-question questionnaire with online survey. To assess the reliability and validity, and model fit, confirmatory factor analysis was used. Hypotheses were also tested with structural equation modeling technique and using Amos version 24 software.

    Findings

    The results showed that EO has a positive and significant effect on DI. Also, the strengthening role of DS as a mediator, and the weakening role of this variable as a moderator was also confirmed in this relation.

    Conclusion

    Depending on the level of EO of companies, DS can be considered as a lever or a cage for DI. In this context, the implementation of any level of DS should be calibrated based on the level of EO of managers on DI, in order to prevent the creation of a strategic cage that can limit innovation.

    Keywords: Entrepreneurial Orientation, Digitalization Strategy, Disruptive Innovation
  • حسین نوروزی*، محمد مطهری، فاطمه زرگران خوزانی، سمیه حاج ملک

    تبلیغات درون برنامه ای نوع جدیدی از راهکارهای تبلیغاتی برندها بر روی گوشی های هوشمند کاربران است. در سال های اخیر، کمپین های تبلیغاتی زیادی با رویکرد فناوری محور و همراه با هزینه های نسبتا گزاف در تبلیغات درون برنامه ای گوشی های هوشمند در ایران انجام شده، حال آن که نگرش کاربران نسبت به تبلیغات، یک مفهوم وابسته به فرهنگ است و اثربخشی چنین تبلیغاتی در سایر کشورها به معنای اثربخشی آن در فرهنگ ایرانی نخواهد بود. پژوهش حاضر، ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر روش، اکتشافی و توصیفی است. در این پژوهش، از روش کیو برای توسعه دانش و شناسایی نگرش های کاربران تلفن همراه نسبت به تبلیغات درون برنامه ای استفاده شد. جامعه آماری پژوهش، کلیه کاربران تلفن های همراه هوشمند در شهر تهران بودند که حتما اپلیکیشن رایگانی نصب کرده باشند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند بود. تجزیه وتحلیل داده های حاصل از مشارکت 32 نفر از کاربران موبایل های هوشمند با استفاده از تحلیل عاملی کیو با نرم افزار SPSS22 صورت گرفت. با تحلیل 36 عبارت کیو، یافته های این پژوهش، چهار گونه نگرش نسبت به تبلیغات را شناسایی کرد که به ترتیب عبارت اند از: 1) تهدیدکننده، 2) سرگرم کننده، 3) آزاردهنده و 4) گمراه کننده. با توجه به اینکه سه نگرش منفی و یک نگرش مثبت شناسایی شد، می توان نتیجه گرفت تنها درصورتی که تبلیغات درون برنامه ای با اجازه گرفتن، مطابق با نیاز، شخصی سازی شده، بدون اجبار به دیدن و شنیدن، با تصاویر واقعی و قابل باور و متعهد به محتوا و کوشا در حفظ اطلاعات و حریم خصوصی باشند و به صورت بدافزار و دانلود خودکار ظاهر نشوند، می توانند نگرش مثبت کاربران را جلب کنند.

    کلید واژگان: نگرش مصرف کنندگان, نگرش کاربران موبایل هوشمند, تبلیغات درون برنامه ای, برنامه های موبایلی
    Hossein Norouzi *, Mohammad Motahhari, Fatemeh Zargaran Khouzani, Somayeh Hajmalek
    Introduction

    Advertisers are interested in the emergence of new marketing channels, including online and Internet-based platforms, and they consider it as an opportunity to increase brand awareness and run advertising campaigns. The attitude toward advertisements has always been the subject of researchers' attention. As the results indicate, in recent years, the general attitude towards advertisements has become negative. Nevertheless, researchers in different countries have reached different results. As a result, the attitude towards mobile advertising should be scrutinized. Also, conducting research and presenting literature from studies native to Iran will be useful for preparing and relying on mobile advertising.

    Methodology

    In this research, the Q methodology has been used to identify customers' attitudes toward mobile ads. The statistical population of the study was people in Tehran who had set up three free apps on their smartphones. The sampling method was convenience sampling. The data obtained from the participation of 32 people were analyzed using the Q factor analysis by the SPSS 22.0 software. The Q method is known as the link between qualitative and quantitative methods. Following the steps of the Q method, after determining the subject with the title of customer attitude towards advertising and reviewing the literature on the subject, the discourse space was evaluated and summarized. In addition to evaluating research articles and the literature (second-hand sources), professors in the field of marketing and advertising were consulted (first-hand sources). Finally, i36 Q expressions were created. The reliability of the Q classes was evaluated by test-retest. After the creation of a Q table, three participants completed the table again. The correlation between the responses was 0.812. This number indicates the reliability of the Q expressions.

    Results and discussion

    Threatening as the first attitude type: Based on the obtained results, terms 7, 21, 28, 26, 22 and 2 were positive views, and 34, 20, 30, 25, 17 and 10 were the negative views of this group members. The members had a negative overall attitude toward in-app advertising. The people in this category believed that in-app ads are likely to be malware, and opening them will risk the security of phones. They install spy applications on phones automatically, which is a threat to the performance of the mobile phone.Entertaining as the second attitude type: Based on the obtained results, terms 22, 26, 11, 16, 6 and 8 were positive views, and 9, 1, 4, 7, 2 and 10 were the negative views of this group members, so the members had a positive overall attitude towards in-app advertising. The people in this category believed that in-app advertising shows users amazing offers that are often entertaining. They are credible, visually attractive, and informative. Privacy in these advertisements is important to them. However, they felt that the possibility of lying, spying, and hacking is low, and ultimately they are not annoying.Annoying as the third attitude type: Based on the obtained results, terms 10, 14, 33, 31, 9 and 26 were positive views, and 27, 32, 6, 16, 8 and 11 were the negative views of this group members, so the members had a negative overall attitude towards in-app advertising. The people in this category believed that in-app ads are annoying, do not consider user privacy, and must be removed immediately. Moreover, they are time-consuming. These people would not allow the app creators to show ads as a cost of using free apps, and they would not enjoy entertainment and trust information in such ads.Misleading as the fourth attitude: Based on the obtained results, terms 5, 6, 13, 16, 19 and 18 were positive views and 8, 20, 9, 11, 17 and 36 were the negative views of this group members. The members had a negative or neutral overall attitude. They believed that in-app ads are liars, and link to inappropriate sites. They also believed that, although ads are visually attractive and exciting, they are doubtful. This group also does not want to see ads to access free apps and does not find these advertisements entertaining, informative, and valuable. However, they did not feel so annoyed by these ads, and they just skipped them.

    Conclusion

    According to the classification of the attitude of Iranian users towards in-app advertising of smartphones, the following suggestions are provided for the successful implementation of advertising campaigns on mobile applications:1) Ask for permission before showing ads.2) Stop showing more ads after the user closes an ad.3) Show ads in the form of entertainment or game to make them more likely to be opened.4) Use beautiful but real (believable) graphic images and avoid 18+ images that create a sense of threat in the mind of the audience.5) Ads should be related to the installed program or similar applications, and unrelated ads should be avoided.6) Offer ads only on applications whose owners are careful in showing related ads; otherwise, the audience will group your advertisement with some inappropriate ads.7) Ads should be small and closeable because the compulsion to see, hear and play an ad will gradually reduce the value of the brand in the eyes of the customers.8) If advertisements offer gifts or discounts, you must be committed to it and avoid fraudulent advertisements.9) Although personalization and the use of artificial intelligence are recommended, revealing detailed information about customers like marital status, age, place of residence, etc. leads to a feeling of fear and threat, and he will uninstall the application.10) Being entertaining is more effective than being informative. As a result, it is suggested to pay attention to being attractive in a way the customers like.11) Advertising campaigns should try to choose related applications as their ad channel. Mass advertisement is not going to work.Finally, researchers are suggested to investigate the difference between the generations of respondents and their attitudes towards other advertisement channels. It will also be interesting to conduct research that categorizes the paradigms of attitude towards advertisements in Iran.

    Keywords: User Attitude, Smart Mobile Users, In-App Advertising, Mobile Apps
  • حسین نوروزی*، رسول نصرت پناه، مبینا رحمانی گوهر
    با ظهور اقتصاد مبتنی بر تجربه، از تجربه مشتری به عنوان یکی از مفاهیم اصلی در بازاریابی تجربی و همچنین مبنایی خلاقانه برای پیش بینی قصد خرید مشتری استفاده شده است. در این زمینه، مطالعات بازاریابی نشان می دهد که امروزه مصرف کننده خواهان مشارکت فعال در ایجاد تجارب برند است. لذا علاقه به بررسی پیامدهای تجربه برند با سرعت در حال افزایش است. با این حال، تجربه برند و آثار آن تا حد زیادی ناشناخته باقی مانده است. مطالعه حاضر با در نظر گرفتن نقش میانجی نگرش، اعتماد و دلبستگی به برند، به بررسی تاثیر تجربه برند بر قصد خرید پرداخته است. تحقیق پیش رو از نظر هدف کاربردی است و ماهیتی توصیفی-پیمایشی دارد. جامعه آمورد مطالعه پژوهش مصرف کنندگان لوازم آرایشی و بهداشتی در شهر تهران بودند. حجم نمونه با نرم افزار G-Power 3.1 355 نفر محاسبه و از روش غیراحتمالی در دسترس برای نمونه گیری استفاده شد. پرسشنامه ها از طریق یک پیمایش آنلاین گردآوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش مدلسازی معادلات ساختاری و نرم افزار Smart PLS 3 استفاده گردید. با آزمون فرضیه ها، تاثیر مستقیم تجربه برند بر نگرش، اعتماد و دلبستگی به برند و نیز تمامی این متغیرها بر قصد خرید تایید شد. به همین ترتیب، نقش میانجی نگرش به برند در رابطه بین تجربه برند و قصد خرید تایید گردید، اما نقش میانجی اعتماد و دلبستگی به برند رد شد. نتایج مطالعه مفاهیم نظری و مدیریتی متعددی برای کمک به مدیران کسب وکارها ارائه می کند تا ضمن افزایش فروش از طریق خلق تجارب مثبت برای مشتریان، برند بهتری ارائه دهند.
    کلید واژگان: اعتماد به برند, تجربه برند, دلبستگی به برند, قصد خرید, نگرش به برند
    Hossein Norouzi *, Rasoul Nosratpanah, Mobina Rahmani Gohar
    With the emerging of experience economy, customer experience has been used as one of the main concepts in experiential marketing, as well as a creative basis for predicting customer purchase intention. In this context, marketing studies show that today, consumers want active participation in creating brand experiences. Therefore, interest in investigating the consequences of brand experience is increasing rapidly. However, the brand experience and its effects remain largely unknown. Considering the mediating role of brand attitude, trust, and attachment, this study investigated the effect of brand experience on purchase intention. This research is applied in terms of purpose and has a descriptive-survey nature. The studied population were consumers of beauty and personal care products in Tehran. The sample size was calculated with G-Power 3.1 software of 355 people, and the available non-probability method was used for sampling. Structural equation modeling and Smart PLS 3 software were used for data analysis. After testing the hypotheses, the direct effect of brand experience on brand attitude, trust and attachment, as well as all these variables on purchase intention, was confirmed. Likewise, the mediating role of brand attitude in the relationship between brand experience and purchase intention was confirmed, but the mediating role of trust and brand attachment was rejected. The results provide several theoretical and managerial implications to help business managers to provide a better brand while increasing sales through creating positive experiences for customers.
    Keywords: Brand Trust, Brand Experience, Brand Attachment, Purchase Intention, Brand Attitude
  • حسین نوروزی*، بهاره اصانلو، علی صالح گوهری
    هدف

    امروزه به دلیل رشد سریع تکنولوژی، دنبال کردن رفتار مصرف کنندگان در فضای اینترنت امکان پذیر شده است. در نتیجه برای مدیران بازاریابی این فرصت فراهم آمده است که تبلیغات خود را به گونه ای سفارشی کنند تا با نیازها و شخصیت مصرف کننده هم سو باشد. هرچند این ویژگی، باعث می شود که نگرانی مصرف کننده از بابت حریم خصوصی افزایش پیدا کند. بعضی از محققان روی جنبه های مثبت تبلیغات رفتاری آنلاین تمرکز کرده اند؛ درحالی که بعضی دیگر، به موشکافی نتایج منفی آن پرداخته اند. با توجه به آنچه بیان شد، این پژوهش به دنبال بررسی تاثیر عوامل شناختی و عاطفی روی پاسخ رفتاری مصرف کنندگان به تبلیغات رفتاری آنلاین است تا هر دو جنبه مثبت و منفی این شیوه از تبلیغ را بررسی کند.

    روش

    این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی است و ماهیتی توصیفی پیمایشی دارد. جامعه آماری آن، دانشجویان دانشگاه های تهران است که در شش ماه گذشته یک تبلیغ رفتاری آنلاین مشاهده کرده اند. 385 پرسش نامه به روش در دسترس بین اعضای نمونه توزیع شد. در ابتدای پرسش نامه، از طریق یک سوال غربالگری، افرادی که در شش ماه گذشته تجربه مشاهده این گونه تبلیغات را داشتند، برای پاسخ به ادامه سوال ها انتخاب شدند. از این میان 299 نفر تبلیغات رفتاری آنلاین را مشاهده کرده بودند و به سوال های پرسش نامه پاسخ دادند. برای آمار توصیفی، از نسخه 26 نرم افزار اس پی اس اس و به منظور تجزیه وتحلیل داده ها، از مدل معادلات ساختاری و نرم افزار اسمارت پی ال اس 3 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان می دهد که شخصی سازی ادراک شده، پاسخ رفتاری به تبلیغ را افزایش می دهد و متغیرهای ارتباط ادراک شده و مزاحمت ادراک شده این رابطه را میانجی می کنند. همچنین کنترل اطلاعات، بر مزاحمت ادراک شده و نگرانی حریم خصوصی تاثیر منفی دارد. دانش ترغیب بر نگرانی حریم خصوصی در جهت مثبت تاثیر دارد؛ مصرف کنندگانی که سطوح بالاتری از دانش ترغیب دارند، نسبت به تبلیغات رفتاری آنلاین با نگرانی حریم خصوصی بیشتری مواجهند. یافته ها مبنی بر این است که کاهش نگرانی حریم خصوصی، باعث می شود که نگرش به تبلیغات رفتاری آنلاین بهبود یابد و به دنبال آن، پاسخ رفتاری به تبلیغ افزایش پیدا کند.

    نتیجه گیری

    تبلیغات رفتاری آنلاین، به دلیل مربوط بودن به نیاز مصرف کننده و همچنین، کاهش مزاحمت ادراک شده، باعث افزایش پاسخ رفتاری می شود (به ترتیب سازوکار مثبت مستقیم و غیرمستقیم). این روش رویکرد مناسبی برای افزایش میزان پاسخ به تبلیغات آنلاین است. فراهم کردن امکان کنترل اطلاعات برای کاربران، مزاحمت ادراک شده و نگرانی حریم خصوصی را کاهش می دهد. می توان با انتقال پیام به مخاطبان هدف در خصوص مزایای تبلیغات رفتاری آنلاین، نگرانی حریم خصوصی را در این گونه تبلیغات کاهش داد؛ در نتیجه نگرش به آن بهبود پیدا می کند و باعث افزایش پاسخ رفتاری به آن خواهد شد. بر خلاف یافته های بعضی از پژوهش های گذشته، تاثیر نگرانی حریم خصوصی بر پاسخ رفتاری به تبلیغ معنادار نشد. این اتفاق شاید به دلیل ماهیت تبلیغ رفتاری آنلاین باشد؛ زیرا در مقایسه با تبلیغ شخصی سازی شده، از اطلاعات متفاوتی برای سفارشی کردن تبلیغ استفاده می کند. تبلیغ رفتاری آنلاین، مانند شمشیر دولبه است؛ اما تاثیر جنبه نامطلوب آن (نگرانی حریم خصوصی) در مقایسه با جنبه مطلوب آن (ارتباط ادراک شده) آنچنان قوی نیست. یافته های این پژوهش افزونه ای به ادبیات موجود در حوزه تبلیغات شخصی سازی شده و به ویژه تبلیغات رفتاری آنلاین است و به تصمیم های بازاریابان، مدیران برند و آژانس های تبلیغاتی، برای افزایش اثربخشی پیام های ارتباطی خود کمک خواهد کرد.

    کلید واژگان: پاسخ رفتاری, تبلیغ رفتاری آنلاین, تبلیغ شخصی سازی شده, عوامل شناختی, عوامل عاطفی
    Hossein Norouzi *, Bahareh Osanlou, Ali Saleh Gohari
    Objective

    With the rapid advancement of technology, it has become possible to track consumers' behavior on the Internet. Consequently, marketers can tailor advertisements to align with consumers' needs and characteristics. However, this raises concerns about consumer privacy. Some researchers have concentrated on the positive aspects of Online Behavioral Advertising (OBA), while others have delved into its negative implications. Therefore, this study seeks to examine the impact of cognitive and affective factors on consumers' behavioral responses to OBA. It aims to explore both the positive and negative facets of this advertising approach.

    Methodology

    This survey research adopts an applied approach and targets Internet users from Tehran Universities as the study population. A total of 385 questionnaires were distributed among the sample members. To identify individuals with experience in viewing online behavioral advertisements, a screening question was placed at the beginning of the questionnaire. Of the respondents, 299 reported having seen OBA in the past six months during the survey, and subsequently answered the questions. Descriptive statistics were conducted using SPSS 26, while Smart PLS3 software was employed for inferential statistics.

    Findings

    The findings reveal that perceived personalization positively influences perceived relevance, diminishes perceived intrusiveness, and enhances behavioral responses to advertisements. Additionally, information control demonstrates a negative impact on perceived intrusiveness and privacy concerns, while persuasion knowledge exhibits a positive correlation with privacy concerns. Consumers possessing high levels of persuasion knowledge express increased privacy concerns regarding OBA. Mitigating privacy concerns leads to improved attitudes toward OBA, subsequently enhancing behavioral responses to advertisements. However, privacy concerns do not directly impact behavioral responses to advertisements. Moreover, perceived relevance and perceived intrusiveness serve as mediators in the relationship between perceived personalization and behavioral responses to advertisements.

    Conclusion

    OBA, due to its relevance to the consumer's needs and the reduction of perceived intrusiveness, increases the response to advertisements (a direct and indirect positive mechanism, respectively). This method of advertising is a suitable approach to increase the response rate to online advertisements. Allowing users to control their information will reduce perceived intrusiveness and privacy concerns. Improving consumers' persuasion knowledge by emphasizing the benefits of OBA will reduce their privacy concerns and improve their attitudes toward it, ultimately increasing behavioral responses to the advertisements. In contrast to some past research, privacy concerns do not affect behavioral responses; this may be because of the nature of OBA, which uses different data compared to personalized advertising. Also, OBA is known as a double-edged sword, but the effect of the negative side (privacy concern) is less than the positive side (perceived relevance). This research will contribute to the literature on personalized advertising, specifically online behavioral advertising, and include practical implications for marketers, brand managers, and advertising agencies.

    Keywords: Online behavioral advertising, Personalized advertising, Behavioral response, Cognitive aspect, Affective aspect
  • حسین نوروزی*، حامد خامه چی، مریم عطایی
    حضور بهینه و ارتقای کشورها در زنجیره های ارزش جهانی بسته به سیاست های حاکمیتی است که سازه های زیرساختی برای تولید و سایر زمینه های مرتبط، همراستایی سیاستگذاری تجاری، نحوه هم کنشی با کشورهای خارجی و حمایت های لازم را تدبیر کند. پژوهش پیش رو، با هدف طراحی الگوی سیاست های دولتی برای ارتقای ایران در زنجیره ارزش جهانی و با توجه به اینکه تحقیقات پیشین جامعیت کافی در این خصوص نداشته، انجام شده است. به این منظور با استفاده از روش کیفی و بهره​گیری از نظریه داده بنیاد، با متخصصان و صاحبنظران این حوزه و به روش گلوله برفی مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته انجام  شد. سپس فرآیند کد گذاری باز منتج به 180 کد، کد گذاری محوری منتج به 72 کد و در نهایت کد گذاری انتخابی منتج به 23 کد در قالب شش دستاورد پدیده محوری شامل خلق ارزش از مزیت نسبی، شرایط علی شامل ایجاد و توسعه زنجیره های ارزش داخلی، تقویت زیرساخت های نرم و سخت، صادرات کالاهای واجد ارزش افزوده، بومی سازی و آسیب شناسی، تسهیل گری و هماهنگ کنندگی دولت، فرماندهی واحد سیاست ساز و سیاستگذار، مدیریت منابع، بهره گیری از ظرفیت های منطقه ای، راهبردها شامل جایگاه یابی و سهم خواهی در زنجیره ارزش جهانی، استفاده از ظرفیت ویژه دانشی و تجارب متخصصین، استفاده از ظرفیت ویژه لجستیکی و راهبردهای خلاقانه در ارتقا، مشارکت بخش خصوصی قدرتمند، سرمایه گذاری بر توسعه صنایع کاربر و خدمات، بهبود دیپلماسی اقتصادی، آینده پژوهی و برنامه ریزی با توجه به روندهای آتی زنجیره ارزش جهانی، شرایط زمینه ای شامل اصلاح حکمرانی، حمایت و ایجاد رقابت، همسوسازی سیاست های ارزی و تجاری، عوامل مداخله​گر همچون تحریم و توسعه نیافتن ظرفیت های داخلی اقتصادی و پیامدها شامل توسعه متوازن و اقتدار تکنولوژیکی را در بر داشت. نتایج این پژوهش می تواند سیاستگذار را در تدوین سیاست های تجاری با توجه به روندهای آتی تجارت دنیا یاری نماید.
    کلید واژگان: زنجیره ارزش جهانی, سیاست های دولتی, نظریه داده بنیاد
    Hossein Norouzi *, Hamed Khamehchi, Maryam Ataei
    The optimal participation and promotion of countries in global value chains depend on the government policies regarding infrastructures for production and other related fields, the alignment of currency and trade policies, the approaches interaction with other countries, and the necessary supporting policies. The upcoming research was carried out to design a model of government policies to promote Iran’s participation in the global value chain, given that there is no comprehensive previous research in this regard. For this purpose, using the qualitative method and the Grounded theory, a semi-structured in-depth interview was conducted with experts using the snowball method. Then the process of coding resulted in 180 codes, axial coding resulted in 72 items, and selective coding resulted in 23 items in the form of 6 achievements central phenomenon. These include: creation of value from comparative advantage, causal conditions including the creation and development of domestic value chains, strengthening soft and hard infrastructures, exporting value-added goods, localization, and diagnostics, facilitating and coordinating role of the government, unity command in policy-formulation and policy-making, resource management, using regional  capacities. The strategies include: positioning and seeking a share in the global value chain, using the special knowledge capacity and experience of experts, using the special logistic capacity and creative strategies in the promotion, participation of powerful private sector, investment in the development of labor-intensive and service  industries, improvement of economic diplomacy, future research and planning according to the global value chain trends. Background conditions include: Governancereform, support and creation of competition, and alignment of currency and trade policies. Intervening factors include: sanctions and underdevelopment of domestic  economic capacities. Finally, consequences include balanced development and technological authority. The results of this research can help policy makers to formulate  trade policies according to the future trends of world trade.
    Keywords: Global Value Chain, Public Policies, Grounded Theory
  • حسین نوروزی*، رسول نصرت پناه، زهرا سادات حسینی

    امروزه با تغییر الگوهای خرید، اینترنت به بستری با ضریب نفوذ بالا برای خرید و فروش محصولات تبدیل شده است. با تعدد روزافزون فروشگاه های آنلاین، درک رفتار خرید در محیط های آنلاین و تدوین استراتژی های بازاریابی کارآمد جهت ارتباط بلندمدت با مشتریان و وفادار نمودن آنها اهمیت چشمگیری یافته است. در این چارچوب، تحقیق حاضر به بررسی تاثیر کیفیت خدمات بر موفقیت سیستم های مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی از طریق تجربه، ارزش درک شده، اعتماد و رضایت مشتری است. این پژوهش از لحاظ مخاطب هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی-پیمایشی است. جامعه مورد مطالعه شامل مشتریان دیجی کالا در شهر تهران بود. حجم نمونه از طریق روش کلاین 200 نفر تعیین شد. داده ها از طریق پرسشنامه استاندارد 29 سوالی با روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس و به صورت آنلاین توزیع و گردآوری شد. تجزیه و تحلیل ها داده ها در بخش آمار توصیفی و آمار استنباطی به ترتیب با نرم افزارهای SPSS نسخه26 و Smart PLS نسخه3 انجام شد. تمامی فرضیه ها تایید شدند و یافته ها نشان داد که کیفیت خدمات به طور مستقیم و نیز غیر مستقیم از طریق تقویت تجربه مشتری، ارزش درک شده، اعتماد و رضایت مشتری بر موفقیت سیستم های مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی تاثیر دارد. نتایج پژوهش حاضر مفاهیم کاربردی را برای کارشناسان و مدیران بازاریابی برای بهبود کارایی و عملکرد سیستم های الکترونیکی مدیریت ارتباط با مشتری ارایه می دهد و به پیشرفت دانش و نظریه های موجود در زمینه های کسب وکارهای پلتفرمی، تجارت دیجیتال و خرده فروشی های آنلاین با تاکید ویژه بر اهمیت مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی کمک می کند.

    کلید واژگان: کیفیت خدمات, سیستم های مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی, تجربه مشتری, ارزش درک شده مشتری, پلتفرم های کسب و کار آنلاین
    Hossein Norouzi *, Rasoul Nosratpanah, ZahraSadat Hosseini

    Today, with the change in buying patterns, the Internet has become a platform with a high penetration rate for buying and selling products. With the increase of online stores, understanding the buying behavior in online environments and developing efficient marketing strategies for long-term communication with customers and making them loyal has become significant. Therefore, the current research examines the effect of service quality (SQ) on the success of electronic customer relationship management (E-CRM) systems through customer experience (CX), perceived value (PV), customer trust (CT) and satisfaction (CS). This research is applied in terms of target audience and descriptive-survey in terms of nature and method. The studied population included the customers of Digikala in Tehran city. The sample size was determined by Klein's method of 200 people. The data was collected and distributed online through a standard questionnaire of 29 questions with a non-random sampling method. Data analyzes were performed in descriptive statistics and inferential statistics with SPSS version 26 and Smart PLS version 3, respectively. All hypotheses were confirmed, and the findings showed that SQ has a positive and significant effect on the success of E-CEM systems, both directly and indirectly through enhancing CX, PV, CT, and CS. The results of this study provide practical concepts for experts and marketing managers to improve the efficiency and performance of E-CRM systems, and with special emphasis on the importance of E-CRM, it helps to advance the existing knowledge and theories in platform businesses, digital businesses, and online retailers.

    Keywords: Service quality, Electronic customer relationship management (E-CRM) systems, Customer experience, Customer perceived value, Online business platforms
  • حسین نوروزی*، مبینا رحمانی گوهر، حسین ایمانی پور
    هدف

    با توجه به تغییراتی که در سال های اخیر در روند کسب و کارها اتفاق افتاده، توجه به مقوله هوش تجاری موضوع مهمی شده است. لذا پژوهش حاضر به بررسی تاثیر ابعاد شایستگی هوش تجاری بر عملکرد بازاریابی با در نظر گرفتن نقش میانجی مدیریت ارتباط با مشتری در کسب و کار های گردشگری می پردازد.

    روش شناسی پژوهش

    پژوهش حاضر ازلحاظ هدف کاربردی و ماهیتی توصیفی-پیمایشی دارد. جامعه آماری پژوهش، کارشناسان و مدیران بازاریابی شرکت های گردشگری در شهر تهران بودند. به منظور گردآوری داده ها 300 پرسشنامه به روش نمونه گیری غیر احتمالی در دسترس به صورت آنلاین و حضوری توزیع و با حذف پرسشنامه های مخدوش و بی تفاوت، 253 پرسشنامه تحلیل گردید. تجزیه و تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزار SPSS 26 و Smart PLS 3 استفاده گردید.یافته‎ها: یافته ها نشان داد شایستگی هوش تجاری بر عملکرد بازاریابی تاثیر مثبت و معناداری دارد و مدیریت ارتباط با مشتری نقش میانجی را در این رابطه ایفا می کند. این موضوع نشان می دهد یکی از راه های بهبود عملکرد بازاریابی و ایجاد مزیت رقابتی پایدار برای مدیران استفاده از هوش تجاری می باشد.

    اصالت/ارزش افزوده علمی

    در دنیای بسیار رقابتی امروز، کیفیت و به هنگام بودن اطلاعات تجاری در سازمان ها تفاوت بین بقا و ورشکستگی را مشخص می کند. همچنین به اهمیت بسیار زیاد هوش تجاری و نقش مهمی که این مفهوم می تواند در بهبود عملکرد بازاریابی سازمان های تجاری داشته باشد، کمتر پرداخته شده است. لذا نتایج پژوهش حاضر می تواند به بهبود عملکرد بازاریابی شرکت های گردشگری با به کارگیری هوش تجاری منجر شود.

    کلید واژگان: شایستگی هوش تجاری, عملکرد بازاریابی, مدیریت ارتباط با مشتری
    Hossein Norouzi *, Mobina Rahmani Gohar, Hossein Imanipour
    Purpose

    Considering the changes that have happened in recent years in the business process, attention to the category of business intelligence has become an important issue. Therefore, the present study examines the effect of the competence dimensions of business intelligence on marketing performance, considering the mediating role of customer relationship management in tourism businesses.

    Methodology

    The current research is a descriptive survey regarding the applied purpose. The study's statistical population comprised experts and marketing managers of tourism companies in Tehran. In order to collect data, 300 questionnaires were distributed online and face-to-face using the non-probability sampling method, and 253 questionnaires were analyzed by removing distorted and indifferent questionnaires. The structural equation modeling method and SPSS 26 and Smart PLS 3 software were used for data analysis.

    Findings

    The findings showed that the competency of business intelligence has a positive and significant effect on marketing performance, and customer relationship management plays a mediating role in this relationship. This shows that one of the ways to improve marketing performance and create a sustainable competitive advantage for managers is to use business intelligence.Originality/Value: In today's highly competitive world, the quality and timeliness of business information in organizations determine the difference between survival and bankruptcy. Also, the great importance of business intelligence and the critical role that this concept can have in improving the marketing performance of business organizations have been less discussed. Therefore, the results of the current research can improve tourism companies' marketing performance by applying business intelligence.

    Keywords: Competence of business intelligence, Marketing Performance, Customer Relationship Management
  • حسین نوروزی*، سهیلا خدامی، سید سجاد جلالی

    توسعه رسانه های اجتماعی، صاحبان کسب وکارها را به تفکر پیرامون این رسانه ها به عنوان ابزاری جهت ارتباط هرچه بیشتر با مشتریان و معرفی محصولات و خدمات خود واداشته است. یکی از چالش های مهم در این زمینه، اندازه گیری تاثیر فعالیت های بازاریابی رسانه های اجتماعی بر موفقیت یک برند می باشد. ازاین رو، هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر بازاریابی رسانه های اجتماعی بر ارزش ویژه برند و رفتار مصرف کننده در بین مشتریان برند درسا که دنبال کننده صفحات این برند در رسانه های اجتماعی نیز هستند، می باشد. پژوهش حاضر از نوع پژوهش های کاربردی بوده که به صورت پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کاربران رسانه های اجتماعی که صفحات رسمی برند درسا را در این رسانه ها دنبال می کنند می باشند. از طرفی دیگر، علت انتخاب چرم درسا این است که این برند در رسانه های اجتماعی مخصوصا اینستاگرام به ارایه فعالیت های تبلیغاتی و برندسازی مشغول است. در این پژوهش حجم نمونه 200 نفر می باشد. همچنین در این تحقیق از روش نمونه گیری در دسترس به عنوان روش نمونه گیری استفاده شده است. بر اساس نتایج مقدار معناداری و ضرایب مسیر، بازاریابی رسانه های اجتماعی بر پاسخ مشتری و ارزش ویژه برند تاثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین ارزش ویژه برند بر پاسخ مشتری تاثیر مثبت و معناداری دارد. زیرا مقدار معناداری تمامی فرضیه های مستقیم تحقیق در سطح اطمینان 95 درصد از 1.96 بزرگ تر می باشد. همچنین در این تحقیق جهت بررسی فرضیه چهارم تحقیق از شاخص VAF یا همان شمول واریانس استفاده شده است. با توجه به اعداد به دست آمده می توان نتیجه گرفت که ارزش ویژه برند در تاثیر فعالیت های بازاریابی رسانه های اجتماعی بر پاسخ مشتری در برندهای لاکچری نقش میانجیگری کامل دارد؛ یعنی متغیر میانجی ما تمام اثر متغیر مستقل بر وابسته را منوط به حضور خود می کند.

    کلید واژگان: بازاریابی رسانه های اجتماعی, ارزش ویژه برند, پاسخ مشتری, برندهای لاکچری
    Hossein Norouzi *, Soheila Khoddami, Seyed Sajjad Jalali

    The development of social media has made business owners think about these media as a tool to communicate more with customers and introduce their products and services. One of the major challenges in this area is measuring the impact of social media marketing activities on a brand's success. Therefore, the purpose of this study is to investigate the impact of social media marketing on brand equity and consumer behavior among Dorsa brand customers who also follow the brand's pages on social media. The present study is an applied research that has been done in a survey. The statistical population of this study includes social media users who follow the official pages of Dorsa brand in these media. On the other hand, the reason for choosing Dorsa Leather is that this brand is engaged in advertising and branding activities on social media, especially Instagram. In this study, the sample size is 200 people. Also in this research the available sampling method has been used as the sampling method. Based on the results of significant value and path coefficients, social media marketing has a positive and significant effect on customer response and brand equity. Also, brand equity has a positive and significant effect on customer response. Because the significance value of all direct hypotheses of the research is greater than 95% at 95% confidence level. Also in this study to test the fourth hypothesis of the study, the VAF index or the inclusion of variance has been used. According to the obtained numbers, it can be concluded that brand equity has a full mediating role in the impact of social media marketing activities on customer response in luxury brands. That is, our mediating variable makes the whole effect of the independent variable dependent on its presence.

    Keywords: Social Media Marketing, Brand Equity, Customer Response, Luxury brands
  • علی کاشانی صفار، حسین نوروزی، نسرین چوبکار*، لیا شوشتری کرمانشاهی
    زمینه و هدف

    واحدهای تولید نفت و گاز به دلیل داشتن فرآیندهای احتراق و سوزاندن ضایعات نفت و گاز، مقادیر زیادی از آلاینده های هوا را منتشر کرده و باعث به خطر افتادن سلامت محیط زیست و افراد می شوند. با توجه به گستردگی فعالیت این صنعت در استان خوزستان، در مطالعه ی حاضر محدوده ی تاثیر گذاری گازهای خروجی فلرهای مجتمع بهره برداری نفت و گاز غرب اهواز (شماره 3) در زمستان 1398 مورد بررسی قرار گرفته است.

    روش بررسی

    جهت انجام این مطالعه گازهای NO2 و CO2، SO2، O3 در چهار جهت شمال، جنوب، غرب و شرق و در فواصل 50، 100، 500، 1000، 2000 و 3000  متری توسط دستگاه های قرایت مستقیم سنجش گردید.

    یافته ها

    گاز NO2، O3، SO2 و CO در فواصل نزدیک فلر و ذرات معلق  PM2.5و PM10 بیشتر در فاصله ی 3000 متری در محدوده ی جاده ها مقادیر بالاتر از استاندارد داشتند. در خصوص ذراتPM2.5  و PM10 نتایج نشان داد که به ترتیب 16/79 درصد نقاط در وضعیت ناسالم برای گروه های حساس و ناسالم و 75 درصد نقاط در وضعیت سالم، بیش از 33/83 درصد نقاط مورد اندازه گیری در مورد دو گاز So2 و 75 درصد نقاط در گاز CO، 66/66 درصد در گاز No2 در وضعیت بسیار ناسالم قرار داشتند.

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به مقادیر شاخص AQI، O3 و  PM10 عموما در حالت ناسالم  تا بسیار ناسالم قرار داشت و گاز SO2 و ذراتPM2.5  وضعیت بدتری در مقایسه با سایرین داشتند.

    کلید واژگان: شاخص کیفیت هوا, آلودگی هوا, فعالیت انسانی, بهره برداری نفت و گاز
    Ali Kashani Saffar, Hossein Norouzi, Nasrin Choobkar *, Lia Shooshtari Kermanshahi
    Background and Objective

    Oil and gas production units emit large amounts of air pollutants due to combustion processes and burning of oil and gas wastes and endanger the health of the environment and people. Considering the extent of the activity of this industry in Khuzestan province, in the current study, the range of influence of the flares of the flares of the West Ahvaz oil and gas exploitation complex (number 3) in the winter of 2018 has been investigated.

    Material and Methodology

    To carry out this study, NO2, CO2, SO2, CO gases were measured in four directions: north, south, west and east and at distances of 50, 100, 500, 1000, 2000 and 3000 meters by direct reading devices.

    Findings

    NO2, O3, SO2, and CO gas were higher than the standard in the distances near the flare, and PM2.5 and PM10 suspended particles were more than the standard at a distance of 3000 meters from the roads. Regarding PM2.5 and PM10 particles, the results showed that 79.16% of the points were in unhealthy condition for the sensitive and unhealthy groups and 75% of the points were in healthy condition, respectively, more than 83.33% of the measured points in the case of two So2 gas and 75% of the points in CO gas, 66.66% in No2 gas were in very unhealthy condition.

    Discussion and Conclusion

    According to AQI index values, O3 and PM10 were generally unhealthy to very unhealthy, and SO2 gas and PM2.5 particles were in worse condition compared to others.

    Keywords: Air Quality Index, Air pollution, Human Activity, oil, gas exploitation
  • حسین نوروزی*، حامد خامه چی، فاطمه نریمانی
    هدف
    عصر دیجیتال فناوری هایی را ارایه می دهد که به همه جنبه های زندگی انسان کمک می کند و امروزه تقریبا تمام فعالیت های کاری انسان به ایمیل، اینترنت، رایانه و... بستگی دارد. بنابراین، توسعه فناوری دیجیتال تاثیر بسزایی در تغییرات فعالیت های اقتصادی در جهان دارد. در حال حاضر شرکت هایی قادر به پایداری و توسعه اند که باتوجه به ارزیابی مداوم نیازهای بازار و ضرورت های فناوری مدل کسب وکار مناسب تری از رقبا انتخاب کنند. هدف پژوهش حاضر تدوین مدل کسب وکار الکترونیکی در صنعت فناوری اطلاعات در ایران براساس آنتولوژی استروالدر و پیگنیور است.
    روش
    این پژوهش با رویکرد اکتشافی و با استفاده از تحلیل محتوای کیفی شامل کدگذاری باز، انتخابی و محوری انجام شده است. نمونه آماری پژوهش حاضر تعدادی از مدیران، مسیولان فنی و پشتیبانان وب سایت های فعال در حوزه فناوری اطلاعات در ایران هستند که با 12 نفر از آنها مصاحبه انجام شده است. روش نمونه گیری به روش گلوله برفی تا رسیدن به اشباع نظری انجام شد.
    یافته ها
    پس از تجزیه وتحلیل داده ها، مدل کسب وکار الکترونیکی صنعت فناوری اطلاعات ایران تدوین شد که شامل 9 بلوک مختلف با ابعاد مشتریان، ارتباط با مشتریان، کانال ها، ارزش های پیشنهادی، فعالیت های کلیدی، منابع کلیدی، شرکای کلیدی، جریان های درآمدی و ساختار هزینه است.
    نتیجه گیری
    گسترش کسب وکارهای الکترونیکی در سایه اقتصاد دیجیتالی، انتخاب مدل کسب وکار الکترونیک را به یک ضرورت استراتژیک تبدیل کرده است. طراحی دقیق مدل کسب وکار الکترونیکی باتوجه به ارزیابی مداوم نیازهای بازار و ضرورت های فناوری سبب افزایش اثربخشی شرکت های فعال در صنعت فناوری اطلاعات خواهد شد.
    کلید واژگان: مدل کسب وکار, کسب وکار الکترونیکی, مدل کسب وکار اوستروالدر و پیگنیور, صنعت فناوری اطلاعات
    Hossein Norouzi *, Hamed Khamehchi, Fatemeh Narimani
    Purpose
    The digital age provides technologies that help all aspects of human life, and today almost all human work activities depend on e-mail, internet, computer, etc. Therefore, the development of digital technology has a significant impact on changes in economic activities in the world. At present, there are companies capable of stability and development that choose a more suitable business model from competitors according to the continuous evaluation of market needs and technological necessities. The current research aims to develop an electronic business model in the information technology industry in Iran based on the ontology of Osterwalder and Pignier.
    Methods
    This research was conducted with an exploratory approach using qualitative content analysis including open, selective, and central coding. The statistical sample is all managers, technical officials, and supporters of websites active in the field of information technology in Iran, among them 12 were selected and interviewed. The sampling method was done by snowball method until reaching theoretical saturation.
    Finding
    After data analysis, the e-business model of Iran's information technology industry was compiled, which includes 9 different blocks with dimensions of customers, communicating with customers, channels, value propositions, key activities, key resources, key partners, revenue streams, and cost structure.
    Conclusion
    The expansion of electronic businesses in the shadow of the digital economy has made choosing an electronic business model a strategic necessity. The accurate design of the electronic business model will increase the effectiveness of the companies active in the information technology industry according to the continuous evaluation of the market needs and technological necessities.
    Keywords: Business Model, E-business, IT industry, Osterwalder, Pigniuer’s model
  • مصطفی نصیری مستان آباد، حسین نوروزی*
    نگهداری مشتریان یکی از ابزارهایی است که سازمان ها به کمک آن می توانند در بلند مدت به سودآوری بالایی دست یابند. بدین منظور این مقاله ارتباط بین بازاریابی رابطه مند و نگهداری مشتریان را مورد بررسی قرار داده است. مطالعه حاضر یک پژوهش کاربردی و توصیفی- پیمایشی است که به روش همبستگی انجام شده است و جامعه آماری آن 48 نفر از کارشناسان و مدیران ارشد و باتجربه بانک سپه واقع در ساختمان نگین در شهر تهران می باشد. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش پرسشنامه و داده ها با استفاده از آزمون های رگرسیون، میانگین یک جامعه و فریدمن انجام شده است. نتایج آزمون رگرسیون نشان داد که بازاریابی رابطه مند بر رضایت مشتریان، رضایت مشتریان بر کیفیت رابطه (اعتماد و تعهد مشتریان) و کیفیت رابطه بر نگهداری مشتریان تاثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین وضعیت متغیرهای رضایت و نگهداری مشتریان، ضعیف و متغیرهای کیفیت رابطه و بازاریابی رابطه مند متوسط ارزیابی گردید. نتایج آزمون فریدمن نیز حاکی از عدم اولویت یکسان ابعاد بازاریابی رابطه مند بود که ابعاد بازاریابی رابطه مند به ترتیب: تبادل اطلاعات، نظارت بر روابط، فعالیت های فروش و عوامل اجتماعی رتبه بندی شدند. در نهایت محققان پیشنهاداتی را جهت بهبود متغیرهای پژوهش بیان کردند.
    کلید واژگان: بازاریابی رابطه مند, رضایت مشتری, کیفیت رابطه, نگهداری مشتریان, بانک سپه
    Mostafa Nasiri, Hossein Norouzi *
    Customer retention is one of the tools that organizations can use to achieve high profitability in the long term. For this purpose, this article has examined the relationship between relationship marketing and customer retention. The present study is an applied and descriptive-survey research which was conducted by correlational method and its statistical population is 48 experts and senior and experienced managers of Sepeh Bank located in Negin Building in Tehran. The tool of data collection in this research is a questionnaire and the data is done using regression tests, average of a population and Friedman. The results of the regression test showed that relationship marketing has a positive and significant effect on customer satisfaction, customer satisfaction on relationship quality (customer trust and commitment) and relationship quality on customer retention. Also, the status of the variables of customer satisfaction and retention was weak, and the variables of relationship quality and relational marketing were evaluated as average. The results of Friedman's test also indicated the lack of equal priority of relational marketing dimensions, which relational marketing dimensions were ranked in the following order: information exchange, relationship monitoring, sales activities and social factors. Finally, the researchers made suggestions to improve the research variables.
    Keywords: Relationship marketing, Customer Satisfaction, Relationship Quality, Customer retention, Sepeh Bank
  • حسین نوروزی*، فاطمه درویش

    صنعت گردشگری امروزه بزرگ‏ترین صنعت خدماتی از لحاظ درآمدزایی و عامل مهمی برای توسعه اقتصادی به شمار می ‏آید. یکی از مهم‏ترین اقداماتی که می‏تواند با کاهش وابستگی اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی موجب رشد صنعت گردشگری شود توسعه اقامتگاه ‏ها و هتل‏ ها به ‏منظور اقامت مسافران است. استفاده از بازاریابی حسی ازجمله عوامل موثر در پیشرفت صنعت هتل‏داری است. ازاین‏رو، در این پژوهش، اثر بازاریابی حسی در ارزش ویژه برند در صنعت گردشگری را با میانجیگری متغیرهای تجربه برند، نگرش به برند و دلبستگی به برند بررسی می‏ کنیم. جامعه آماری این پژوهش گردشگران خارجی هستند که در بهار و تابستان امسال به شهر تهران سفر کرده ‏اند و در هتل ‏های چهارستاره و پنج ‏ستاره‏ اقامت داشتند. شیوه نمونه‏ گیری غیرتصادفی در دسترس و پرسش‏نامه به‏ منظور جمع ‏آوری داده‏ ها استفاده شد. برای بررسی روایی پرسش‏نامه از روایی محتوایی و همچنین برای بررسی پایایی پرسش‏نامه از آلفای کرونباخ استفاده شد. به‏ منظور تحلیل داده ‏های گرد‏آوری ‏شده، شیوه مدل‏سازی معادلات ساختاری از طریق نرم ‏افزار اسمارت پی‏ال‏اس استفاده شد. براساس نتایج به ‏دست‏ آمده، مولفه لامسه در تجربه برند اثر معناداری ندارد، اما هر چهار مولفه بینایی، بویایی، چشایی و شنوایی تاثیر مثبت و معناداری در تجربه برند دارند. سایر فرضیه ‏های پژوهش نیز تایید شده ‏اند.

    کلید واژگان: ارزش ویژه برند, بازاریابی حسی, تجربه برند, دلبستگی به برند, نگرش به برند
    Hossein Norouzi *, Fatehmeh Darvish

    Today, tourism, as the largest service industry in terms of revenue, is considered an essential factor for economic development. One of the most critical measures that can cause the growth of the tourism industry to reduce the dependence of Iran's economy on oil revenues is the development of residences and hotels for the accommodation of travelers. The use of sensory marketing is one of the factors affecting the development of the hotel industry. Therefore, in this research, we examine the effect of sensory marketing on brand equity in the tourism industry by mediating the variables of brand experience, attitude, and attachment. The statistical population of this research includes foreign tourists who traveled to Tehran this spring and summer and stayed in four- and five-star hotels. Available non-random sampling method and questionnaire were used to collect data. Content validity was used to check the validity of the questionnaire, and Cronbach's alpha was used to check the reliability of the questionnaire.  Structural equation modeling was used through Smart PLS software to analyze the collected data. According to the obtained results, the tactile component has no significant effect on the brand experience, but all four components of sight, smell, taste, and hearing have a positive and significant impact on the brand experience. Other research hypotheses have also been confirmed.

    Keywords: Sensory Marketing, Brand Experience, Brand Attitude, Brand Attachment, brand equity
  • حسین نوروزی*، عارف اشرف زاده، رسول نصرت پناه
    زمینه و هدف

    امروزه فناوری اطلاعات و ارتباطات راه حلی کلیدی برای توسعه همه جانبه و توانمندسازی شرکت ها است و امکان بهره برداری از فرصت های جدید را میسر می سازد. لذا هدف از این مطالعه بررسی تاثیر قابلیت های فناوری اطلاعات و ارتباطات بر عملکرد شرکت ها با تبیین نقش میانجی قابلیت های مدیریت دانش، انعطاف پذیری نوآوری محصول و قابلیت نوآوری است.

    روش شناسی:

     این تحقیق دارای رویکردی کمی و از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها، توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل کارکنان و مدیران شرکت های بیمه ایرانی بود و حجم نمونه با کمک نرم افزار جی پاور3 تعداد 244 نفر برآورد شد. تعداد 231 پرسشنامه طی یک پیمایش آنلاین، به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس گردآوری و با دو نرم افزار اس پی اس اس 26 و اسمارت پی ال اس3   تحلیل شدند. روایی ابزار پژوهش از طریق روایی محتوا و سازه و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی تایید شد.

    یافته ها

    بر اساس تحلیل داده های پژوهش، تاثیر قابلیت های فناوری اطلاعات و ارتباطات بر قابلیت نوآوری رد شد اما این متغیر به طور مستقیم و غیر مستقیم از طریق قابلیت های مدیریت دانش و انعطاف پذیری نوآوری محصول بر عملکرد نوآوری شرکت های بیمه تاثیر مثبت و معنادای دارد.

    نتیجه گیری

    قابلیت های فناوری اطلاعات و ارتباطات با تقویت قابلیت های شرکت های بیمه در  مدیریت دانش و انعطاف پذیری نوآوری محصول و ایجاد امکان خلاقیت و نوآوری نقش مهمی در بهبود قابلیت و عملکرد نوآوری این شرکت ها در صنعت بیمه دارد.

    کلید واژگان: قابلیت های فناوری اطلاعات و ارتباطات, مدیریت دانش, نوآوری, انعطاف پذیری محصول, قابلیت نوآوری, عملکرد نوآوری
    Hossein Norouzi *, Aref Ashrafzadeh, Rasoul Nosratpanah
    Background & Purpose

    Today, information and communication technology is a key solution for all-round development and empowerment of companies and enables the exploitation of new opportunities. Therefore, the purpose of this study is to investigate the effect of information and communication technology capabilities (ICT) on the innovation performance (IP) of companies by explaining the mediating role of knowledge management capabilities (KMC), product innovation flexibility (PIF), and innovation capability (IC).

    Methodology

    This research has a quantitative approach and is applied in terms of purpose and descriptive-survey in terms of data collection method. The statistical population of the research included employees and managers of Iranian insurance companies, and the sample size was estimated to be 244 people using G-Power3 software. 231 questionnaires were collected during an online survey, using the available non-random sampling method, and were analyzed with SPS 26 and SmartPLS 3 software. The validity of the research instrument was confirmed through content and construct validity and its reliability through Cronbach's alpha and composite reliability.

    Findings

    Based on the research data analysis, the effect of ICT on IC was rejected, but this variable has a positive and significant effect on the IP of insurance companies directly and indirectly through KMC and PIF.

    Conclusion

    Information and communication technology capabilities play an important role in improving the innovation capability and performance of these companies in the insurance industry by strengthening the capabilities of insurance companies in managing knowledge and product innovation flexibility and creating the possibility of creativity and innovation.

    Keywords: ICT capabilities, Knowledge Management, Product innovation flexibility, Innovation Performance
  • شیوا السادات طبیب زاده، سید احمد حسینی*، پرویز محمدی، علیرضا اطمینان، حسین نوروزی

    آلودگی هوا به عنوان یکی از معضلات مهم شهرنشینی و زندگی صنعتی، سلامت افراد جامعه را تحت تاثیر قرار داده و سازمان بهداشت جهانی آن را به عنوان یکی از عوامل موثر در ایجاد سرطان معرفی کرده است. در این مطالعه بررسی برآورد اثرات مواجهه کوتاه مدت مرتبط با میزان مرگ و میر و بیماری های منتسب به ذرات معلق کمتر از 10میکرون (PM10) در شهر شیراز طی سال های 1396- 1397 انجام شده است. این پژوهش کاربردی مقطعی بوده، بر اساس مطالعات میدانی و مبتنی بر مدل سازی شرایط تجربی است. در این مطالعه میزان غلظت آلاینده PM10 برای سال های 1397-1396 به صورت  ساعتی و روزانه با استفاده از دستگاه گریم از چهار ایستگاه سنجش آلودگی هوای سازمان محیط زیست (دروازه کازرون، فرودگاه، ستاد و پارک علم و فناوری) اندازه گیری شد و داده های مربوطه با استفاده از نرم افزار AirQ+ مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد بیشترین توزیع آلاینده PM10در شهر شیراز در محدوده µg/m3 40 -30 قرار دارد و بیشترین میزان مرگ و میر منتسب به این آلاینده نیز به علت بیماری های تنفسی بوده (34/4 و 9/3 درصد موارد) و بعد از آن بستری شدن به علت بیماری های قلب و عروق (2/3 و 95/2 درصد موارد) در رتبه دوم قرار دارد. میزان کل مرگ و میر منتسب به آلاینده PM10 در این سال ها نیز به ترتیب 278 و 249 مورد برآورد شده است. با توجه به تاثیرات بهداشتی این آلاینده ضروری است با برنامه ریزی و وضع قوانین جامع اقدامات موثرتری جهت مقابله با انتشار آلاینده PM10 و کاهش و کنترل اثرات سوء آن به منظور حفظ سلامت شهروندان صورت پذیرد.

    کلید واژگان: ذرات معلق PM10, اثرات بهداشتی, مدل سازی آلودگی هوا, AirQ+, شهر شیراز
    Shiva Al-Sadat Tabibzadeh, Seyed Ahmad Hosseini *, Parviz Mohammadi, Alireza Etminan, Hossein Norouzi

    Air pollution as one of the important problems of urbanization and industrial life has affected the health of society and the World Health Organization has introduced it as one of the effective factors in causing cancer. In this study, the effects of short-term exposure related to mortality and diseases associated with particulate matter less than 10 microns (PM10) in Shiraz during 1396-1397 have been investigated. This is cross-sectional applied research based on field studies and modeling of experimental conditions. In this study, the concentration of PM10 pollutants for the years 1396-1397 was measured hourly and daily using a Grimm Instrument from the four air pollution measuring stations of the Environment Organization (Kazerun Gate, airport, Setad, and science and technology park), and the relevant data were analyzed using AirQ + software. The results showed that the highest distribution of PM10 pollutants in Shiraz was in the range of 30-40 µg/m3and the highest mortality rate attributed to this pollutant was due to respiratory diseases (4.34 and 3.9% of cases) and hospitalization due to heart diseases (3.2% and 2.95% of cases) are in second place. Also, the total death rate attributed to PM10 pollutants in these years has been estimated at 278 and 249, respectively. Therefore, due to the significant health effects of this pollutant, it is necessary to plan and enact comprehensive measures to combat PM10 emissions and reduce and control its adverse effects in order to maintain the health of citizens.

    Keywords: PM10 Suspended Particles, Health effects, Air pollution modeling, AirQ+, Shiraz city
  • حسین نوروزی*، سهیلا خدامی، زهرا عبیدی

    هدف:

     این تحقیق به بررسی تاثیر هوش تجاری بر عملکرد شرکت با در نظر گرفتن نقش میانجی تسهیم دانش، نوآوری سازمانی و مزیت رقابتی می پردازد.

    روش شناسی پژوهش: 

    پژوهش ذیل از نظر هدف، از نوع کاربردی است. از آنجاییکه این پژوهش به بررسی رابطه چند متغیر بطور مثال، رابطه متغیر هوش تجاری بر عملکرد شرکت می پردازد و به نه دستکاری آن ها پرداخته می شود، از نوع تحقیق توصیفی همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش، کسب و کارهای کوچک و متوسط در استان تهران است. روش گرد آوری داده ها پرسشنامه است.تعداد گویه های پرسشنامه 42 عدد است که حجم نمونه آن 202 پرسشنامه است که همه این تعداد به درستی تکمیل شده اند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزار SPSS و PLS 3 استفاده گردید.

    یافته‎ ها:

     این تحقیق دارای 7 فرضیه است که در این بین تمام فرضیات تحقیق 5 فرضیه تایید شده اند و یافته ها نشان می دهد که هوش تجاری بر تسهیم دانش مزیت رقابتی و عملکرد شرکت تاثیر گذار است. این موضوع نشان دهنده این است که مدیران در راستای بهبود عملکرد، افزایش توانایی خود در پاسخ به مخاطرات و چالش های بیرونی به اجرای هوش تجاری در سازمان خود توجه کنند. همچنین یافته های این تحقیق نشان می دهد که تسهیم دانش بر مزیت رقابتی ، مزیت رقابتی بر عملکرد شرکت تاثیر گذار است.

    اصالت/ارزش افزوده علمی: 

    نتایج بدست آمده از این تحقیق نشان داد که بکارگیری هوش تجاری در سازمان و کسب و کارهای کوچک و متوسط منجر به افزایش عملکرد، کسب مزیت رقابتی، افزایش به اشتراک گذاری دانش خواهد شد. این پژوهش می تواند به سازمان ها در راستای بکارگیری هوش تجاری در فعالیت هایشان بصورت تخصصی تر کمک نماید.

    کلید واژگان: تسهیم دانش عملکرد شرکت مزیت رقابتی نوآوری سازمانی, هوش تجاری
    Hossein Norouzi *, Soheila Khoddami, Zahra Abidi
    Purpose

    This study analyzes the effect of business intelligence on firm performance by considering the mediating role of knowledge sharing, organizational innovation, and competitive advantage.

    Methodology

    The following research is applied research. Since this study examines the relationship between several variables, for example, the relationship between business intelligence variables on firm performance, and it does not manipulate these variables, it is descriptive correlational research. The statistical population of this research is small and medium entrepreneurs in Tehran province. The method of data collection is a questionnaire. The number of items in the questionnaire is 42, the sample size of which is 202 questionnaires, and all of them have been completed rightly. Structural equation modeling and SPSS and PLS 3 software were used to analyze the data.

    Findings

    This research has 7 hypotheses, 5 hypotheses of the research have been confirmed and the findings indicate that business intelligence has an impact on the sharing of competitive knowledge and firm performance. This shows that managers should pay attention to the implementation of business intelligence in their organization to enhance their performance and increase their ability to respond to external risks and challenges. The findings of this study also show that knowledge sharing impacts competitive advantage and finally, competitive advantage impacts firm performance.

    Originality/Value:

     The results of this study showed that the use of business intelligence in the organization and small and medium entrepreneurship will lead to increased performance, competitive advantage, and increased knowledge sharing. This research can help organizations to use business intelligence in their activities in a more specialized way.

    Keywords: Business Intelligence, Company performance, knowledge sharing, Organizational Innovation, Competitive advantage
  • Hossein Norouzi *, Soheila Khoddami, Haniye Bazrpour
    The purpose of this study was to investigate the effect of business intelligence, foreign market knowledge and entrepreneurial characteristics on the speed of internationalization with the mediating role of organizational agility in SME pharmaceutical companies in Alborz province. The statistical population of this research was formed by those who hold a position and responsibility in SME pharmaceutical companies. In fact, they are decision makers. Therefore, it is possible to consider those who are part of the managerial positions, assistants, supervisors, senior decision makers, board members, and experts of different departments of SME pharmaceutical companies of Alborz province as members involved in the statistical population. did In this research, Klein's approach was used to determine the sample size. He believes that 10 or 20 samples are necessary for each variable. Considering the presence of 8 variables in the research, the sample size is estimated to be 20 times that is 160 samples. Non-probability sampling method was used. A researcher-made questionnaire was used to collect data and its Cronbach's alpha coefficient was 0.950, which indicates the reliability of the research tool. Also, the KMO test was confirmed in the validity of the research instrument construct. Smart PLS software was used to analyze the data and test the research hypotheses. The research findings out of the ten mentioned hypotheses show the confirmation of seven hypotheses and the rejection of three hypotheses. The foreign market knowledge construct did not show any positive and significant relationship with organizational agility structures and the speed of internationalization and also its mediating role was not confirmed. But other structures, namely business intelligence and entrepreneurial characteristics, showed a significant and positive relationship with organizational agility and the speed of internationalization, both directly and indirectly through the mediating role of organizational agility.
    Keywords: Business intelligence, Foreign Market Knowledge, Entrepreneurial Characteristics, organizational agility, Internationalization Speed
  • جواد مصطفایی*، حسین نوروزی، حسن کشاورز زیارانی، منصور همتی

    در این مقاله، یک کنترل کننده تطبیقی بر اساس تابع مانع برای سیستم های غیرخطی مرتبه بالا با در نظر گرفتن نامعینی ها طراحی شده است. بر این اساس در این مقاله از یک کنترل کننده مود لغزشی استفاده شده است که می تواند همزمان همگرایی مجانبی ایجاد کرده و با اغتشاشات مقابله کند. اشکالات اصلی کنترل کننده مود لغزشی را می توان همگرایی مجانبی، پدیده چترینگ، اشباع محرک، تخمین بهره کنترلی ​​و عدم مقابله با عدم قطعیت های متغیر با زمان در نظر گرفت. در این مقاله از کنترل کننده مود لغزشی برای مقابله با پدیده همگرایی مجانبی و چترینگ و از تابع مانع برای غلبه بر عدم قطعیت های متغیر با زمان استفاده شده است. از مزایای روش پیشنهادی می توان به حذف پدیده چترینگ، همگرایی در زمان محدود، سازگاری با عدم قطعیت های متغیر با زمان، عدم استفاده از تخمین و عدم نیاز به اطلاعات در مورد حد بالای اغتشاشات اشاره کرد. تجزیه و تحلیل پایداری نشان می دهد که در کنترل کننده پیشنهادی، خطاهای ردیابی به ناحیه همگرایی در محدوده صفر نزدیک شده و همگرایی سریع تری را ارایه می کند. در نهایت، برای اثبات کارایی کنترل کننده، بر اساس تیوری همزمان سازی آشوبی، کنترل کننده پیشنهادی را بر روی یک سیستم فوق آشوبی جدید 5 بعدی اعمال می کنیم. نتایج نشان می دهد که کنترل کننده پیشنهادی، علی رغم اغتشاشات اعمال شده به سیستم، همگرایی در زمان محدود را فراهم و پدیده چترینگ را حذف می کند.

    کلید واژگان: کنترل کننده مودلغزشی زمان محدود تطبیقی تابع مانع, پدیده چترینگ, سیستم فوق آشوبی جدید, همزمان سازی فوق آشوبی, همگرایی زمان محدود
    Javad Mostafaee*, Hossein Norouzi, Hassan Keshavarz Ziarani, Mansoor Hemmati

    In this paper, a new adaptive controller based on the barrier function is designed for high-order nonlinear systems with uncertainties in mind. Accordingly, this paper uses a sliding mode controller that can simultaneously create asymptotic convergence and deal with perturbations. The main problems controlling the slip mode can be considered asymptotic convergence, umbrella phenomenon, stimulus saturation, control gain estimation and failure to deal with time-varying uncertainties. In this paper, the terminal slip mode controller is used to deal with the phenomenon of asymptotic convergence and umbrella and the barrier function is used to overcome the uncertainties of time variable. The advantages of the proposed method include the elimination of the Chattering phenomenon, convergence in finite time, compatibility with time-varying uncertainties, no use of estimates and no need for information on the high limit of perturbations. Stability analysis shows that in the proposed controller, the tracking errors approach the convergence region in the zero range and provide faster convergence. Finally, to prove the efficiency of the controller, based on the chaos synchronization theory, we apply the proposed controller to a new 5D hyperchaotic system. The results show that the proposed controller, despite the disturbances applied to the system, provides rapid convergence and eliminates the umbrella phenomenon.

    Keywords: Barrier function adaptive finite-time sliding mode controller, Chattering phenomenon, New hyperchaotic system, hyperchaotic synchronization, finite-time convergence
  • حسین نوروزی*، بهاره اصانلو، مهدیه فیضی

    هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی اثر کشور مبدا بر قصد خرید مصرف کننده در بازار لوازم خانگی می باشد. این پژوهش با روش کیفی و رویکرد اکتشافی و با استفاده از روش نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه پژوهش موردنظر فعالان و کارشناسان حوزه لوازم خانگی بود که 11 نفر با روش گلوله برفی برای مصاحبه انتخاب شدند. در نهایت با استفاده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی 6 بعد به روش استراوس و کوربین استخراج شد که شامل؛ عوامل علی، پدیده محوری، راهبرد ها، عوامل زمینه ای، عوامل مداخله گر و پیامد ها می باشد. بعد از شناسایی مقوله ها و روابط بین آنها، الگوی اثر کشور مبدا بر قصد خرید مصرف کننده طراحی شد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که دو مورد از عوامل علی تاثیرگذار بر پدیدآمدن اثر کشور مبدا، بعد شناختی و هنجاری می باشد که هرکدام چندین مفهوم را در برمی گیرند. همچنین از طریق تجزیه وتحلیل داده ها به کشف راهبردها و اقدامات دست یافتیم که به دو مقوله فرعی اقدامات مربوط به تولیدکننده و اقدامات مربوط به دولت و ارگان های ذی ربط تقسیم می شوند. پیامدهایی نیز در ارتباط با به کارگیری راهبردها کشف شد که به دو طبقه پیامدهای سطح خرد و سطح کلان تقسیم می شوند.

    کلید واژگان: اثر کشور مبدا, قصد خرید, مصرف کننده, لوازم خانگی
    Hossein Norouzi *, Bahareh Osanlou, Mahdieh Feizi

    The purpose of this study is to design a model for the country of origin effect on the consumer's purchase intention in the home appliance market. This research was conducted by the qualitative method, an exploratory approach, and using the Grounded theory. The statistical population was the activists and experts in the field of home appliances; 11 people were selected for interview by snowball method. Finally, six selected codes were extracted by using open, axial, and selective 6-dimensional coding by the Strauss and Corbin method. These selected codes include Causal factors, pivotal factors, strategies, underlying factors, intervening factors, and consequences. After identifying that category and the relationships between them, the model of the effect of the country of origin on the consumer's purchase intention was designed. The results of the present study show that cognitive and normative dimensions of the causal factors affect the emergence of the effect of the country of origin, each of those dimensions includes several concepts. Through data analysis, we also discovered strategies and actions that are categorized in two sub-categories: producer-related actions and government-related actions. The consequences of the application of strategies are divided into two categories: micro-level and macro-level consequences.

    Keywords: country of origin effect, intention to buy, consumer, home appliances
  • حسین نوروزی*، رسول نصرت پناه، اسماعیل اسماعیل پور
    هدف

    پژوهش حاضر به بررسی تاثیر قابلیت های پویا بر عملکرد شرکت های دانش بنیان از طریق نقش میانجی گری نوآوری مدل کسب وکار و مزیت رقابتی پایدار و تعدیل گری پویایی محیطی درک شده می باشد.

    روش شناسی پژوهش:

     پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و ماهیتی توصیفی-پیمایشی دارد. جامعه آماری پژوهش، مدیران شرکت های دانش بنیان مستقر در استان تهران بودند. حجم نمونه با نرم افزار G-Power 3 222 نفر تعیین شد. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه استاندارد و روش نمونه گیری  غیر احتمالی در دسترس با یک پیمایش آنلاین استفاده شد و 218 پرسشنامه محقق گردید. مدل پژوهش نیز مبتنی بر رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزار Smart PLS نسخه 3 تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد قابلیت های پویا بر عملکرد شرکت های دانش بنیان تاثیر مثبت و معناداری دارد و نوآوری مدل کسب وکار این رابطه را میانجی نمود. پویایی محیطی درک شده نیز فقط روابط بین قابلیت های پویا با "نوآوری مدل کسب و کار، مزیت رقابتی پایدار و عملکرد شرکت" را تعدیل نمود.

    اصالت/ارزش افزوده علمی:

     نقش قابلیت های پویا ضرورتی استراتژیک جهت هدایت، پشتیبانی و مدیریت منابع در راستای خلق مزیت رقابتی پایدار و دستیابی به عملکرد برتر می باشد و بینشی کلیدی برای مدیران ایجاد می کند تا به واسطه آن با کنار گذاشتن رویکردهای سنتی، با تمرکز بر شایستگی های محوری، جایگاه خود را در بازار تقویت نمایند.

    کلید واژگان: قابلیت های پویا, نوآوری مدل کسب وکار, مزیت رقابتی پایدار, عملکرد شرکت, پویایی محیطی
    Hossein Norouzi *, Rasoul Nosratpanah, Esmaeil Esmaeilpour
    Purpose

    The purpose of the present study was to investigate the impact of dynamic capabilities on the firm performance through the mediating role of business model innovation and sustainable competitive advantage, and the role of moderating environmental dynamics.

    Methodology

    This research is applied in terms of purpose and descriptive-survey in terms of data collection. The statistical population of the study is companies located in of Tehran province. The sample size was determined with G-Power 3 software 222 people and the available non-probability method was used for sampling and 218 questionnaires were obtained by online survey. The research model was also analyzed based on the structural equation modeling approach with Smart PLS 3.

    Findings

    Dynamic capabilities have a positive and significant effect on firms' performance, and business model innovation mediated this relationship. Perceived environmental dynamics also moderated only the relationship between dynamic capabilities and "business model innovation, sustainable competitive advantage, and firm performance".

    Originality/Value: 

    The role of dynamic capabilities is an important and strategic necessity for guiding, supporting and managing resources in order to create a sustainable competitive advantage and achieve superior performance, and provides a key insight for managers to abandon traditional approaches, and focusing on core competencies, Strengthen their position in the market.

    Keywords: Dynamic Capabilities, Business Model Innovation, Sustainable Competitive Advantage, Firm Performance, Environmental Dynamics
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • مهندس حسین نوروزی قوشبلاغ
    مهندس حسین نوروزی قوشبلاغ
    دانشجوی دکتری زمین شناسی-هیدروژئولوژی، دانشگاه تبریز، ، ایران
  • دکتر حسین نوروزی
    دکتر حسین نوروزی
    دانشیار گروه مدیریت بازرگانی دانشکده مدیریت، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
  • حسین نوروزی قره قشلاق
    حسین نوروزی قره قشلاق

  • محمدحسین نوروزی
    محمدحسین نوروزی
    (1402) دکتری مدیریت دولتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
  • دکتر محمدحسین نوروزی
    دکتر محمدحسین نوروزی
    دانش آموخته دکتری علوم سیاسی، دانشگاه مفید قم، ، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال