به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

khatere borhani

  • لیلا اسدی نوقابی، خاطره برهانی*، شهریار غریب زاده

    هدف پژوهش جاری مقایسه ی اثر مداخله ی متمرکز بر شفقت و تحریک الکتریکی فراجمجمه ای با جریان مستقیم در بهبود سوگیری توجه و علایم افسردگی به محرک های منفی در افراد مبتلا به افسردگی بود. برای این منظور 42 نفر که نمره ی افسردگی ایشان بالاتر از نقطه ی برش پرسشنامه افسردگی بک بود با روش داوطلبانه و در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه 14 نفری تقسیم شدند. شرکت کنندگان در هر سه گروه پرسشنامه ی افسردگی بک و آزمون کامپیوتری استروپ هیجانی را به عنوان پیش آزمون تکمیل نمودند. سپس گروه اول مداخله ی مبتنی بر شفقت مطابق پروتکل ده جلسه ای گیلبرت (گروه شفقت)، و گروه سوم 5 جلسه ی مداخله با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای با جریان مستقیم (گروه تحریک)، و در گروه دوم هر دو مداخله (مداخله ی ترکیبی) را دریافت نمودند. نتایج تحلیل آماری با آزمون های ناپارامتریک حاکی از عدم اثربخشی مداخلات به کار رفته بر بهبود علایم افسردگی، و اثربخشی معنادار این مداخلات بر بهبود سوگیری توجه بوده و اثربخشی در گروه مداخله ی ترکیبی بر روی سوگیری توجه نسبت به گروه سوم بیشتر بود. لذا به ترتیب مداخله ی ترکیبی و بعد از آن مداخله ی تحریک الکتریکی جهت بهبود سوگیری توجه توصیه می شود.

    کلید واژگان: افسردگی, تحریک الکتریکی فراجمجمه, سوگیری توجه, درمان متمرکز بر شفقت
    Leila Asadi Noghabi, Khatere Borhani*, Shahriar Gharibzade

    The aim of this study was to compare Compassion Focused Therapy (CFT) and transcranial direct current stimulation (tDCS) on improving the attentional bias to negative stimuli in individuals with depression symptoms. For this purpose, 42 volunteers were selected and were randomly divided into three groups of 14 people. Participants completed the Beck Depression Inventory (DBI) and the Computational Emotional Stroop Test as pretest. Then the first group received CFT according to Gilbert ten-session protocol, the second group received five sessions of anodal tDCS over F3 area with current of 2 mA and 20 minutes duration, along with CFT, and the third group only underwent tDCS. The results of statistical analysis with non-parametric tests showed that there was a significant effect on cognitive bias and no effect on depression symptoms and the effectiveness in the combined group on attention bias was higher than the third group. Therefore, combined intervention and then electrical stimulation intervention are recommended to improve attention bias

    Keywords: depression, transcranial direct current stimulation, attentional bias, compassion-focused therapy
  • فهیمه قدریان، سوسن علیزاده فرد*، خاطره برهانی
    هدف

    این پژوهش با هدف بررسی اثر عدم اطمینان درباره افراد بر همنوایی با رفتار جامعه‏پسند و نقش تعدیل کننده جنسیت و نیاز به بندش انجام گرفته است.

    روش

    جامعه آماری این پژوهش شامل زنان و مردان 20 تا 40 سال بود که از آن تعداد 120 آزمودنی به روش نمونه‏گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها تکلیفی مبتنی بر رایانه به شکل یک بازی سودآور با استفاده از نرم افزار سایکوپای طراحی گردید تا میزان رفتار جامعه‏پسند آنها در شرایط مختلف مواجهه با محرک مبهم بررسی شود. همچنین از فرم کوتاه پرسشنامه نیاز به بندش ریس و پیلاتی (2020) نیز استفاده شد. داده‏ها با روش مدل های آمیخته و در نرم-افزار R مدل‏سازی شد.

    یافته ها

    در مدل‏یابی حاصل از نتایج پژوهش، مطلوب‏ترین مدل نشان داد که مواجهه با محرک مبهم با ضریب 84/0 و متغیر نیاز به بندش با ضریب 54/0 موجب افزایش رفتار همنوایی در بروز رفتار جامعه‏پسند شده‏اند و نیاز به بندش نقش تعدیل‏کننده دارد. همچنین جنسیت در مدل مطلوب وارد نشده و اثر آن معنادار نبود.

    نتیجه ‏گیری: 

    نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که مواجهه با شرایط مبهم موجب افزایش همنوایی بروز رفتار جامعه‏پسند می‏نماید و نیاز به بندش این امر را افزایش می‏دهد اما جنسیت نقشی در این اثر ندارد.

    کلید واژگان: رفتار جامعه پسند, همنوایی, عدم اطمینان, نیاز به بندش, جنسیت
    Fahime Ghadrian, Susan Alizade Fard *, Khatere Borhani
    Introduction

    This research was conducted with the aim of investigating the effect of uncertainty about others on conformity to prosocial behavior and the moderating role of gender and need for closure.

    Method

    The statistical population of this study included men and women aged 20 to 40, which 120 subjects were selected through available sampling. A computer-based task in the form of a profitable game was designed using the Psychopy software to assess the prosocial behavior of the participants in different conditions of ambiguous stimulus exposure. Also, a short form of the Need for Closure Questionnaire by Reiss and Pilati (2020) was employed. The data were modeled using mixed models' methods in the R software.

    Results

    In the modeling of the results of the research, the most favorable model showed that exposure to an ambiguous stimulus with a coefficient of 0.84 and the variable of the need to be closure with a coefficient of 0.54 led to an increase in conformity behavior in conformity of prosocial behavior. and the need to closure has a moderating role. Also, gender was not included in the optimal model and its effect was not significant.

    Conclusion

    The results of the current study showed that exposure to ambiguous conditions causes an increase in conformity of prosocial behavior and that the need for closure has a positive role in this effect; however, gender does not play a role in this effect.

    Keywords: Prosocial Behavior, conformity, Uncertainty, need for closure, Gender
  • علی آقازیارتی، وحید نجاتی نجاتی*، خاطره برهانی

    پیش زمینه و هدف :

    تحریک الکتریکی مستقیم مغز یک فن درمانی است که می تواند در جهت بهبود ادراک فضایی بینایی و کلامی تاثیرگذار باشد پژوهش حاضر با بررسی تحریک الکتریکی مستقیم (tDCS) قشر آهیانه ای خلفی بر بهبود توانایی هایی ادراک فضایی، بینایی و کلامی انجام شد.

    مواد و روش ها

    در مداخله شبه تجربی حاضر جامعه آماری پژوهش را تمامی دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی تشکل می دادند که در سال تحصیلی 97- 1396 مشغول به تحصیل بودند. از این میان 30 نفر به روش نمونه گیری غیر تصادفی هدفمند انتخاب شدند و مداخله مستقیم قشر آهیانه خلفی را دریافت نمودند. تست چرخش ذهنی و آزمون استدلال انتزاعی پارسی (پارس) برای اندازه گیری ادراک فضایی -بینایی و ادراک کلامی استفاده شد، داده های به دست آمده با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی شامل تحلیل واریانس یک عاملی با تاکید بر مطالعه ی درون آزمودنی ها مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج تحلیل نشان داد که تحریک الکتریکی مستقیم (tDCS) قشر آهیانه ای خلفی بر بهبود توانایی هایی ادراک فضایی، بینایی (001/0<P) (61/19=F) و کلامی (001/0<P) (91/73=F) موثر می باشد.

    بحث و نتیجه گیری

    پیشنهاد می شود از نتایج پژوهش حاضر در برنامه های اثربخشی و آموزشی استفاده شود.

    کلید واژگان: ادراک بینایی و کلامی, ادراک فضایی, تحریک الکتریکی مستقیم, قشر آهیانه ای خلفی
    Ali Aghaziarati, Vahid Nejati*, Khatere Borhani
    Background & Aims

    Direct electrical stimulation of the brain is a therapeutic technique that can be effective in improving visual, verbal, and spatial perception. The present study investigated the effect of direct electrical stimulation (tDCS) of the posterior parietal cortex on improving spatial, visual, and verbal perceptual abilities.

    Materials & Methods

    In this quasi-experimental study, the statistical population of the study consisted of all students of Shahid Beheshti University who were studying in the academic year 2017-18. Among them, 30 subjects were selected by purposive non-random sampling and received direct intervention of posterior parietal cortex. Mental rotation test and Parsi abstract reasoning test were used to measure spatial-visual perception and verbal perception. Data were analyzed using descriptive and inferential statistical methods including one-factor analysis of variance with emphasis on study within the subjects.

    Results

    The results showed that tDCS of the posterior parietal cortex improves spatial, visual (P <0.01) (F = 19.61) and verbal (P <0.01) (F = 73.91) perceptual abilities.

    Conclusion

    It is suggested that the results of this study be used in effectiveness and educational programs.

    Keywords: Spatial perception, Direct electrical stimulation, Posterior parietal cortex
  • خاطره برهانی، فرانک علی آبادی *، مهدی علیزاده، نسرین امیری، مرضیه کاظم طرقی، قربان تقی زاده حاجلویی
    زمینه و هدف

    توجه بینایی-فضایی توانایی انتخاب قسمتی از فضای بینایی-فضایی برای پردازش کارآمد اطلاعاتی است که از آن فضا منشعب می شوند. افراد به طور طبیعی در توجه بینایی-فضایی مقداری سوگیری نشان می دهند. جهت این سوگیری در افراد مبتلا به اختلال بیش فعالی/نقص توجه با افراد سالم متفاوت است. این تفاوت گاهی به شکلی است که افراد مبتلا به این اختلال، نسبت به اطلاعات بینایی یک سمت از فضا تا اندازه ای بی توجهی نشان می دهند که منجر به غفلت یکطرفه در آن نیمه از فضا می شود. هدف مطالعه ی حاضر بررسی چگونگی سوگیری توجه بینایی-فضایی در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/نقص توجه زیرگروه ترکیبی و کودکان سالم بود.

    روش بررسی

    در این مطالعه که از نوع بررسی مقطعی می باشد، 15 کودک 10-7 ساله ی مبتلا به اختلال بیش فعالی/نقص توجه زیرگروه ترکیبی با 15 کودک عادی همسان شده از لحاظ سن و جنس و پایه ی تحصیلی، شرکت کردند.این افراد از طریق نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و جهت احراز معیارهای ورود توسط آزمون هوش وکسلر و مقیاس برتری دستی ادینبورگ و به منظور ارزیابی توجه بینایی-فضایی توسط آزمون star cancellation مورد بررسی قرار گرفتند.

    یافته ها

    نتایج آزمون Star Cancellation در دو گروه سالم و زیرگروه ترکیبی اختلال بیش فعالی/نقص توجه تفاوت معناداری داشت(P<0/05). غفلت یکطرفه در زیرگروه ترکیبی اختلال بیش فعالی/نقص توجه، مشاهده شد و این غفلت یکطرفه بیشتر در سمت چپ بود.

    نتیجه گیری

    توجه بینایی- فضایی در دو گروه کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/نقص توجه و کودکان سالم تفاوت معناداری دارد. غفلت یکطرفه به عنوان یک مشکل مهم در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/نقص توجه باید مورد بررسی های بیشتر و دقیق تر قرار گیرد.

    کلید واژگان: اختلال بیش فعالی, نقص توجه, توجه بینایی, فضایی, غفلت یکطرفه
    Khatere Borhani, Faranak Aliabadi, Mahdi Alizadeh Zarei, Nasrin Amiri, Marzieh Kazem Targhi, Ghorban Taghizadeh Hajlouei
    Background And Aim

    Visuo-spatial attention is an ability by which a portion of visuo-spatial space is selected for efficient processing of the information orienting from it. people show a normal bias in visuo-spatial attention. The direction of this bias in Attention deficit Hyperactivity disorder (ADHD) is different from normal people's bias. Some cases diagnosed with ADHD can show a significant inattention in one side of the space, which is called unilateral neglect. The aim of this study is to investigate on how the visou-spatial bias is in children with ADHD.

    Materials And Methods

    In this cross-sectional study, fifteen children (7-10 years) were classified with ADHD-combined type (ADHD-C) and 15 children were matched for age, gender and IQ. Samples had been chosen through simple random sampling and they did Wechsler Intelligence Scale for children(WISC-IV) and also the Edinburgh Handedness Inventory for assessing whether they had inclusion criteria or not. For participants, visuo-spatial attention was assessed using the Star Cancellation Test.

    Results

    The results suggest that, there is a significant difference between ADHD-C groups performance and control group's performance in the Star Cancellation Test (p<0.05). Unilateral neglect recognized in ADHD-C group and it was in the left half of the space.

    Conclusion

    There is a significant difference in visuo-spatial attention between ADHD group and control group. Moreover, unilateral neglect which has seen in some ADHD-C cases should consider as an important item in this disorder. Further research in this area is needed.

بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال