به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

mahboobe taher

  • زهرا داودآبادی، محبوبه طاهر، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه و هدف

    اختلالات سوءمصرف مواد، به ویژه اعتیاد به تریاک، چالش های بزرگی را برای افراد و سیستم های بهداشتی ایجاد می کنند. استراتژی های درمانی موثر برای بهبود خودکارآمدپنداری ترک و کاهش نرخ عود ضروری هستند. هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی دو رویکرد درمانی، شامل درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر مدل مارلات (CBTMM) و تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای مغز (tDCS)، بر خودکارآمدپنداری ترک در مردان دارای اختلال سوءمصرف تریاک تحت درمان نگهدارنده با متادون بود.

    روش و مواد

     این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده بود که شامل 60 مرد دارای اختلال سوءمصرف تریاک تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. شرکت کنندگان به طور تصادفی در سه گروه 20 نفره (CBTMM، tDCS، و کنترل) قرار گرفتند. مداخلات شامل 12 جلسه 75 دقیقه ای بود که به صورت هفتگی برگزار شد. داده ها در سه مرحله (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه) با استفاده از پرسشنامه خودکارآمدپنداری ترک جمع آوری و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون های تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که هر دو رویکرد درمانی CBTMM و tDCS به طور معناداری خودکارآمدپنداری ترک را در مقایسه با گروه کنترل افزایش دادند. میانگین نمره خودکارآمدپنداری ترک در گروه CBTMM از 44.60 (انحراف معیار = 7.64) در پیش آزمون به 58.80 (انحراف معیار = 8.98) در پس آزمون و سپس به 61.85 (انحراف معیار = 8.48) در پیگیری افزایش یافت. در گروه tDCS نیز بهبود معناداری مشاهده شد، هرچند کمتر از گروه CBTMM.

    نتیجه گیری

    ین یافته ها می تواند به توسعه و بهبود برنامه های درمانی برای بیماران وابسته به مواد مخدر کمک کند و راهکارهای جدیدی برای بهبود وضعیت روانی و شناختی این بیماران ارائه دهد.

    کلید واژگان: خودکارآمدپنداری ترک, درمان شناختی-رفتاری, مدل مارلات, تحریک الکتریکی فراجمجمه ای, سوءمصرف مواد, متادون
    Zahra Davoudabadi, Mahboobe Taher, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh, Niloofar Mikaeili
    Background and Objective

    Substance use disorders, particularly opiate addiction, pose significant challenges for individuals and public health systems. The objective of this study was to compare the effectiveness of two therapeutic approaches, Cognitive-Behavioural Therapy based on Marlatt's Model (CBTMM) and transcranial Direct Current Stimulation (tDCS), on abstinence self-efficacy in men with opiate use disorder under methadone maintenance treatment. Methods and Materials:

    This study was a randomized controlled trial including 60 men with opiate use disorder under methadone maintenance treatment. Participants were randomly assigned to three groups of 20 each (CBTMM, tDCS, and control). The interventions consisted of 12 weekly sessions of 75 minutes each. Data were collected at three time points (pre-test, post-test, and two-month follow-up) using the Abstinence Self-Efficacy Questionnaire and analysed using repeated measures ANOVA and Bonferroni post-hoc tests.

    Findings

    The results indicated that both CBTMM and tDCS significantly increased abstinence self-efficacy compared to the control group. The mean abstinence self-efficacy score in the CBTMM group increased from 44.60 (SD = 7.64) at pre-test to 58.80 (SD = 8.98) at post-test and further to 61.85 (SD = 8.48) at follow-up. Significant improvement was also observed in the tDCS group, although to a lesser extent than in the CBTMM group.

    Conclusion

    The findings of this study demonstrate that both CBTMM and tDCS are effective in improving abstinence self-efficacy, with CBTMM showing greater efficacy.

    Keywords: Abstinence Self-Efficacy, Cognitive-Behavioural Therapy, Marlatt's Model, Transcranial Electrical Stimulation, Substance Use Disorder, Methadone
  • الهام ویسی، محبوبه طاهر، طیبه محتشمی، بهزاد گرمابی *
    مقدمه

     پژوهش حاضر با هدف «بررسی نقش پیش بینی کنندگی کرونوتایپ در حافظه کاری دانش آموزان دختر به وسیله مجموعه خودکار ارزیابی عصب روانشناختی کمبریج» انجام شد.

    کلید واژگان: کرونوتایپ, تیپ صبحگاهی, عصرگاهی, حافظه کاری
    Elham Veisi, Mahboobe Taher, Tayebeh Mohtashami, Behzad Garmabi *
    Introduction

    The present study aimed to investigate the role of chronotype predictability in the working memory of female students using the Cambridge Neuropsychological Test Automated Battery.

    Methods

    The statistical population consisted of 180 female students in the first to third grades at Tawheed School in Shahrood City for the academic year 2023-2024. These students were selected using an available sampling method and were assessed during the morning shift. The Children's Chronotype Questionnaire (CCTQ) was used to measure chronotype, while the Cambridge Neuropsychological Assessment Test was used to evaluate students' working memory. Data analysis involved correlation coefficient tests and stepwise regression analysis carried out using SPSS-22 statistical software.

    Results

    The study found a significant positive relationship between working memory parameters—such as errors and strategies—and chronotype questionnaire indicators, particularly the midpoint of sleep and the morning/eveningness component. Outstandingly, the morning/eveningness component had a correlation of 87/87 for errors and 1B/03 for strategies, while waking time on working days correlated with errors at 0.14 and strategies at 0.1B, signifying they may predict working memory performance. On the contrary, the results indicated that girls with a morning chronotype demonstrated fewer errors and more effective strategies compared to those with intermediate and evening chronotypes (P<0.05). Furthermore, older students (9 years old) exhibited fewer errors and better strategies, with these age-related differences being statistically significant.

    Conclusion

    The results highlight the importance of considering circadian rhythm factors in evaluating students' learning. Recognizing individual differences in morning and evening preferences can be favorable for designing effective educational programs.

    Keywords: Chronotype, Morning, Evening Type, Working Memory
  • شهره قنبری، فاطمه بیان فر*، محبوبه طاهر
    زمینه و هدف

    تاثیر طلاق والدین بر کودکان همواره پیامدهایی دارد که زندگی و آینده آن ها را تهدید می کند؛ بنابراین پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی الگوی فرزندپروری کارآمد در مادران مطلقه بر سرمایه روان شناختی نوجوانان انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه های آزمایش و گواه بود. جامعه آماری را مادران مطلقه دارای فرزند نوجوان مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روان شناسی شهر تهران تشکیل دادند. از بین آن ها سی نفر داوطلب واجد شرایط به روش نمونه گیری دردسترس وارد مطالعه شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه پانزده نفر) قرار گرفتند. سپس پرسش نامه سرمایه روان شناختی (لوتانز و همکاران، 2007) توسط هر دو گروه تکمیل شد. در ادامه گروه آزمایش برنامه فرزندپروری کارآمد را دریافت کرد. مجدد هر دو گروه پرسش نامه مذکور را تکمیل کردند. داده ها بااستفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری در نرم افزار SPSS نسخه 24 تحلیل شدند. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، تاثیر الگوی فرزندپروری کارآمد در مادران مطلقه بر مولفه های سرمایه روان شناختی نوجوانان شامل امیدواری، خوش بینی، تاب آوری و خودکارآمدی معنادار بود (0٫001>p)؛ همچنین اندازه اثر برای مولفه های امیدواری 0٫64، خوش بینی 0٫63، تاب آوری 0٫51 و خودکارآمدی 0٫68 بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، الگوی فرزندپروری کارآمد برای مادران مطلقه روش مناسبی به منظور افزایش سرمایه روان شناختی نوجوانان آن ها است.

    کلید واژگان: الگوی فرزندپروری کارآمد, سرمایه روان شناختی, مادران مطلقه
    Shohreh Ghanbari, Fatemeh Bayanfar*, Mahboobe Taher
    Background & Objectives

    The impact of parental divorce on children always has consequences that threaten their lives and future. Adapting to parental divorce is one of the challenges that children of divorce face, and its absence may have adverse consequences for children of divorce and society. One of the damages of divorce on the children of the family is the psychological capital of the children. Psychological capital is a set of resources and internal capital that usually represents a person's positive assessment of the situation and the probability of achieving success based on these resources. Considering the importance of parents' role in children's lives, parent education is sometimes the most effective and common treatment to reduce children's problems. Effective parenting training is one of these kinds of training. This training includes effective parenting training (step by step). Therefore, this research aimed to formulate an efficient parenting model for divorced mothers and determine its effectiveness on the psychological capital of teenagers.

    Methods

    This quasi–experimental research employed a pretest–posttest design with control and experimental groups. The statistical population of this research included divorced mothers with teenage children who were referred to counseling and psychology centers in Tehran City, Iran. The sample size was determined using the G*Power software so that the study has the necessary power to detect a difference of at least 1 unit in the level of anxiety sensitivity between the experimental and the control groups. Assuming the probability of the first type of error is 5% and the likelihood of the second type of error is 20%, with a standard deviation of 0.9, the number of samples is estimated to be 15 people for each group. Therefore, among the statistical population, 30 qualified volunteers were randomly entered into the study and divided into the experimental and control groups (each group contains 15 people). The inclusion criteria were as follows: being a divorced mother, having a teenage child, bearing at least a diploma level of education, and not participating in other therapeutic interventions at the same time. The exclusion criteria were as follows: absenteeism more than out of three sessions and non–observance of group therapy rules. The implementation method was that after selecting the people of the sample group and before starting the treatment program, the Psychological Capital Questionnaire (Luthans et al., 2007) was distributed between both groups. After that, the effective parenting training program for divorced mothers was implemented in the experimental group (a 90–minute session and each session once a week). The control group was not subjected to any treatment program. In the end, the posttest was done again from both groups. Data analysis was carried out in two parts: descriptive statistics and inferential statistics. At the level of descriptive statistics, mean and standard deviation, and at the level of inferential statistics, univariate analysis of covariance was used. Data analysis was done using SPSS software version 24, and the significance level of the tests was considered to be 0.05.

    Results

    The results showed that the effect of an efficient parenting model in divorced mothers on the psychological capital components of teenagers, including hope, optimism, resilience, and self–efficacy, was significant (p<0.001). Also, the effect size for the components of hope was 0.64, optimism 0.63, resilience 0.51, and self–efficacy 0.68.

    Conclusion

    According to the findings, the efficient parenting model for divorced mothers is a suitable method for increasing the psychological capital of their teenagers.

    Keywords: Efficient Parenting Model, Psychological Capital, Divorced Mothers
  • ایدا چوبساز، محبوبه طاهر*، سید موسی طباطبایی، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه و هدف

    آسیب های کمال گرایی در شخصیت وسواسی در دوران همه گیری کووید19 نیاز به درمان های روان شناختی دارد. پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت و طرح واره درمانی هیجان مدار بر کمال گرایی پرستاران مبتلا به صفات شخصیتی وسواسی-بی اختیاری انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری را پرستاران شاغل در بخش کرونای بیمارستان های تامین اجتماعی شهرهای کرج و تهران در سال 1401-1400 تشکیل دادند. از بین آن ها چهل نفر از پرستاران داوطلب واجد شرایط و دارای معیارهای ورود، با روش نمونه گیری دردسترس از بیمارستان های لواسانی و البرز، به عنوان نمونه وارد مطالعه شدند. سپس به تصادف در سه گروه طرح واره درمانی هیجان مدار (سیزده نفر) و درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت (چهارده نفر) و گواه (سیزده نفر) قرار گرفتند. آزمودنی های دو گروه آزمایش طی ده جلسه 120دقیقه ای، گروه درمانی طرح واره درمانی هیجان مدار و درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت را دریافت کردند. ابزارهای پژوهش پرسش نامه کمال گرایی چندبعدی تهران (بشارت، 1386) و پرسش نامه شخصیت (کرویگر و همکاران، 2013) بود. داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 24 و به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری 0٫05 تحلیل شدند.

    یافته ها

    بین گروه درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت با گروه گواه در کمال گرایی خودمدار در پس آزمون (0٫001>p) و پیگیری (0٫004=p) و کمال گرایی جامعه مدار در پس آزمون (0٫008=p) و پیگیری (0٫015=p) تفاوت معناداری مشاهده شد. گروه طرح واره درمانی هیجان مدار با گروه گواه در کمال گرایی خودمدار در پس آزمون (0٫003=p) و پیگیری (0٫031=p) و کمال گرایی جامعه مدار در پس آزمون (0٫036=p) تفاوت معناداری داد؛ اما اثر این مداخله در پیگیری بر کمال گرایی جامعه مدار معنادار نبود (0٫078=p).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاکی از تاثیر مشابه درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت و طرح واره درمانی هیجان مدار بر کاهش کمال گرایی پرستاران است. باتوجه به شباهت این دو درمان درباره ارتباط با زمان حال، آموزش درزمینه هیجان و نقص آن ها در شخصیت وسواسی، می توان از آن ها به عنوان درمان مکمل در شخصیت وسواسی استفاده کرد.

    کلید واژگان: درمان پذیرش و تعهد, طرح واره درمانی هیجان مدار, کمال گرایی, پرستار, وسواسی-بی اختیاری
    Aida Chobsaz, Mahboobe Taher*, Seyd Mosa Tabatabai, Abass Ali Hossein Khanzade
    Background & Objectives

    The damages of perfectionism in obsessive personality during COVID–19 pandemic need psychological treatments. The main symptom of an obsessive–compulsive personality is perfectionism. This symptom has intensity and weakness in the nurses of different hospital departments. Therefore, the treatment of perfectionism in the nursing group is considered important. This research responds to the impact of acceptance and commitment based on compassion and emotion–oriented schema therapy on the perfectionism of nurses. So far, no study has been done on perfectionism in emotion–oriented schema therapy. Considering the combination of emotion–oriented schema therapy and meta–diagnosis of perfectionism, this research seems necessary. Also, due to the similar diagnostic elements in the two treatments of acceptance and commitment therapy based on compassion and emotional schemas, no comparison has been made between these two treatments. So, this research investigated the effectiveness of emotion–oriented schema therapy and compassion–based acceptance and commitment therapy on the perfectionism of nurses with obsessive–compulsive personality traits working in the coronavirus ward.

    Methods

    This quasi–experimental study employed a pretest–posttest and follow–up design with a control group. The statistical population comprised the nurses working in the coronavirus departments of the social security hospitals of Karaj and Tehran cities, Iran, in 2021 and 2022. Of them, 40 nurses were selected using the available sampling method from Lavasani and Alborz hospitals who met the inclusion criteria. They were randomly assigned to two experimental groups and one control group. The inclusion criteria were as follows: not participating in other psychological interventions at the same time and lacking debilitating physical and mental illnesses (diagnosed by the researcher and using interviews). The exclusion criteria included the absence of more than three intervention sessions and non–observance of group therapy rules. For ten 120–minute sessions, the experimental groups underwent emotion–oriented schema therapy based on Leahy's program (2011) and compassion–based acceptance and commitment based on Tirch et al.'s (2014) program. This research used the Personality Inventory (Krueger et al., 2013) and the Tehran Multidimensional Perfectionism Scale (Besharat, 2007) for data collection. Data analysis was carried out in two parts: descriptive statistics and inferential statistics. At the level of descriptive statistics, frequency, percentage, mean, and standard deviation were calculated. At the level of inferential statistics, variance analysis with repeated measurements and Bonferroni post hoc tests were performed. Data analysis was done using SPSS software version 24, and the significance level of the tests was considered to be 0.05.

    Results

    Results showed that the mean scores of self–oriented perfectionism and community–oriented perfectionism in the two groups of emotion–oriented schema therapy and acceptance and commitment therapy based on compassion therapy did not have a significant difference (p=1.000). However, there was a significant difference between the acceptance and commitment treatment group based on compassion and the control group in self–oriented perfectionism in the posttest stage (p<0.001) and follow–up (p=0.004) as well as between community–oriented perfectionism in the posttest (p=0.008) and follow–up (p=0.015). Also, the emotion–oriented schema therapy group showed a significant difference with the control group in self–oriented perfectionism in the posttest (p=0.003) and follow–up (p=0.031), as well as between community–oriented perfectionism in the posttest (p=0.036). Still, the effect of this intervention in the follow–up phase on community–oriented perfectionism was not significant (p=0.078).

    Conclusion

    The results of the study indicate the similar effect of compassion–based acceptance and commitment therapy and emotion–oriented schema therapy on the perfectionism of nurses. Considering the similarity of these two treatments in communication with the present, education in the field of emotion, and their deficiency in obsessive personality, they can be used as complementary treatments.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Emotion–Oriented Schema Therapy, Perfectionism, Nurse, Obsession–Compulsive
  • سپیده کریم پور نطنزی، شکوفه رادفر*، محبوبه طاهر، عصمت داودی منفرد

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودنهان سازی نوجوانان دارای سابقه خودجرحی بستری در بخش روانپزشکی بیمارستان انجام شد. روش پژوهشی مورد منفرد (A-B-A) همراه با خط پایه چندگانه و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش نوجوانان 14 تا 19 سال بستری در بخش روان پزشکی بیمارستان بقیه الله اعظم شهر تهران در سال 1401-1400 بودند. از جامعه آماری 4 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه خودنهان سازی (SCS, 1990) و سیاهه رفتارهای خودآسیب رسان (ISAS, 2009) استفاده شد. پس از طی خط پایه چندگانه برای هر نوجوان، برنامه مداخله ای به صورت انفرادی در 8 جلسه 90 دقیقه ای ارائه شد. داده ها به روش تحلیل پایا و به کمک رسم نمودار تحلیل شدند. نتایج نشان داد پس از دریافت آموزش نمرات شرکت کنندگان در خودنهان سازی و خودجرحی برای هر شرکت کننده کاهش یافته است. بر اساس نتایج، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش خودنهان سازی و خودجرحی نوجوانان بستری در بیمارستان اثربخش است.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, خودجرحی, خودنهان سازی
    Sepideh Karimpour Natanzi, Shokofeh Radfar*, Mahboobe Taher, Esmat Davoudi Monfared

    This research was conducted to determine the effectiveness of acceptance and commitment therapy on the self-concealment of adolescents with a history of self-injury admitted to the psychiatric ward of the hospital. The research method was a single case (A-B-A) with multiple baselines and a one-month follow-up period. The statistical population of the research was adolescents aged 14 to 19 years admitted to the psychiatric department of Baqiyatullah Azam Hospital in Tehran in 2021-2022. 4 people were selected from the statistical population by purposive sampling method. A Self-concealment questionnaire (SCS, 1990) and a list of self-injurious behaviors (ISAS, 2009) were used to collect data. After multiple baselines for each adolescent, an individualized intervention program was presented in 8 90-minute sessions. The data were analyzed using a reliable analysis method and with the help of graphs. The results showed that after receiving training, the participants' scores in self-concealment and self-injury decreased for each participant. Based on the results, treatment based on acceptance and commitment is effective in reducing self-concealment and self-injury in hospitalized adolescents.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Self-Injury, Self-Concealment
  • معصومه فاطمی، محبوبه طاهر، ندا ملکی فاراب*، افسانه مزینانی

    هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بازی درمانی بر مهارت های ارتباطی، احساس تنهایی و سازگاری تحصیلی کودکان با آسیب شنوایی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان با آسیب شنوایی در دامنه سنی 6 تا 12 سال شهر دامغان در سال تحصیلی 1399-1398 بودند که 16 نفر از آنها  با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 8 نفر) گمارده شدند. جهت سنجش متغیرها از پرسشنامه تجدیدنظر شده مهارت های ارتباطی کوئین دام (QCST-R)، مقیاس تجدیدنظر شده احساس تنهایی راسل، پپلاو و کاترونا (R-UCLA) و پرسشنامه سازگاری تحصیلی تیگز، کلارک و تورپ استفاده گردید و مداخلات بازی درمانی به صورت گروهی برای گروه آزمایش طی 12 جلسه 45 دقیقه ای در واحد توان بخشی بهزیستی اجرا گردید. برای بررسی فرضیه های پژوهش از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در محیط نرم افزاری 22 _SPSS استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد میانگین گروه آزمایش در پس آزمون مهارت های زندگی و سازگاری تحصیلی و احساس تنهایی متفاوت بود. درواقع بازی درمانی بر افزایش مهارت های ارتباطی و مولفه های آن (توانایی دریافت و ارسال پیام، کنترل عاطفی، مهارت گوش دادن، بینش نسبت به فرایند ارتباط و ارتباط توام با قاطعیت) و نیز سازگاری تحصیلی کودکان با آسیب شنوایی اثرگذار بود (01/0>p)، همچنین بازی درمانی بر کاهش احساس تنهایی این کودکان موثر بود (01/0>p). پیشنهاد می شود از بازی درمانی شناختی _ رفتاری با اجرای گروهی جهت بهبود مهارت های ارتباطی و افزایش سازگاری تحصیلی و کاهش احساس تنهایی کودکان با آسیب شنوایی استفاده گردد.

    کلید واژگان: آسیب شنوایی, احساس تنهایی, بازی درمانی, سازگاری تحصیلی, مهارت های ارتباطی
    Masoume Fatemi, Mahboobe Taher, Neda Maleki Farab*, Afsaneh Mazinani

    The purpose of this research was to determine the effectiveness of play therapy on communication skills, feelings of loneliness, and educational adjustment of children with hearing impairment. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population included all students with hearing impairment in the age range of 6 to 12 years in Damghan city in the academic year of 2018-2019, and 16 of them were randomly selected in two experimental and control groups using available sampling method. (Each group 8 people) were assigned. In order to measure the variables, the Revised Questionnaire of Queen-Dame Communication Skills (QCST-R), the Revised Loneliness Scale of Russell, Peplau and Catrona (R-UCLA) and the Educational Adjustment Questionnaire of Teaguez, Clark and Thorpe were used and the interventions Play therapy was performed as a group for the experimental group during 12 45-minute sessions in the rehabilitation unit. Multivariate covariance analysis was used in the SPSS software environment to check the research hypotheses. The results of the present study showed that the average of the experimental group was different in the post-test of communication skills and academic adjustment and feelings of loneliness. In fact, play therapy increases communication skills and its components (the ability to receive and send messages, emotional control, listening skills, insight into the process of communication and communication combined with assertiveness) as well as the educational adjustment of children with hearing impairment (p<0.01), and play-therapy was effective in reducing the loneliness of these children (p<0.01). It is suggested to use cognitive-behavioral play therapy with group performance to improve communication skills and increase educational adaptation and reduce the feeling of loneliness of hearing impaired children.

    Keywords: Hearing Impairment, Loneliness, Play Therapy, Educational Adaptation, Communication Skills
  • محبوبه طاهر*، علی ایزدپناه
    زمینه و هدف

    هدف پژوهش حاضر مقایسه تنظیم هیجانی، سبک های تصمیم گیری و پردازش شناختی در کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای و کودکان بهنجار بود.

    روش

    روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علی-مقایسه ای بود، جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان بهنجار و با اختلال نافرمانی مقابله ای مقطع ابتدایی شهرستان مینودشت در سال تحصیلی 98 - 1397 بود. کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و کودکان بهنجار با روش در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده شامل مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای کودکان هومرسون و همکاران، پرسشنامه تنظیم هیجان گراس و جان، سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس و پرسشنامه پردازش اطلاعات اسکوونبرگ و اسکیلدر بود.

    یافته ها

    نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که میانگین ارزیابی مجدد کودکان بهنجار بیشتر از کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بود و میانگین سرکوبی کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بیشتر از کودکان بهنجار بود. در سبک های تصمیم گیری اجتنابی، وابسته و آنی میانگین کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بیشتر از کودکان بهنجار بود و در سبک های شهودی و منطقی میانگین کودکان بهنجار بالاتر بود. میانگین مولفه های پردازش شناختی شامل خواندن انتقادی، بافت اولیه و ساختار کودکان بهنجار بیشتر از کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بود.

    نتایج

    بنابراین می توان نتیجه گرفت که ماهیت اختلال کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای موجب می شود که آنها در تنظیم هیجانی، سبک های تصمیم گیری و پردازش شناختی از همتایان بهنجار خود ضعیف تر عمل کنند.

    کلید واژگان: اختلال نافرمانی مقابله ای, پردازش شناختی, تنظیم هیجانی, سبک های تصمیم گیری
    Mahboobe Taher*, Ali Izadpanah
    Objective

    The aim of this study was to compare emotional regulation, decision-making styles and cognitive processing in children with oppositional defiant disorder and normal children.

    Method

    The research method was descriptive causal-comparative. The statistical population included all normal students and children with oppositional defiant disorder in primary school in Minoodasht city in the academic year of 2018-19. Children with oppositional defiant disorder were selected using the cluster random sampling method and normal children with the available method. For data collecting, oppositional defiant disorder rating scale for children, the Grass & John's Emotion Regulation Questionnaire, Scott and Bruce's decision-making styles, and the Schoenberg and Skilder information processing questionnaire were used.

    Results

    The results of the multivariate analysis of variance showed that the average reappraisal of normal children was higher than that of children with oppositional defiant disorder, and the mean repression of children with oppositional defiant disorder was higher than that of normal children. In avoidant, dependent, and instantaneous decision-making styles, the mean of children with oppositional defiant disorder was higher than in normal children, and the average of normal children in intuitive and logical styles was higher. The mean components of cognitive processing, including critical reading, primary tissue, and the structure of normal children, were higher than those of children with oppositional defiant disorder.

    Conclusion

    Therefore, it can be concluded that the nature of the disorder in children with oppositional defiant disorder causes them to be weaker in emotional regulation, decision-making styles, and cognitive processing than their normal peers.

    Keywords: Cognitive Processing, Decision-Making Styles, Emotional Regulation, Oppositional Defiantdisorder
  • منا مدرسی*، محبوبه طاهر
    مقدمه

    اختلال افسردگی اساسی یکی از شایع ترین و پرهزینه ترین اختلالات روانپزشکی در سراسر جهان است. از جمله مشکلات شایع در افراد مبتلا به افسردگی اساسی، تعلل ورزی و ناتوانی در حل مسائل و چالش های روزمره است. این مشکلات می تواند بر کیفیت زندگی، عملکرد شغلی و روابط اجتماعی آنها تاثیر منفی بگذارد. این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری در کاهش تعلل ورزی و بهبود مهارت حل مسئله در افراد مبتلا به افسردگی اساسی انجام شده است.

    روش

    در این پژوهش آزمایشی با طرح خط پایه چندگانه، تعداد چهار آزمودنی مبتلا به اختلال افسردگی اساسی از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها در سه مرحله خط پایه، مداخله (درمان شناختی-رفتاری) و پیگیری از طریق مشاهدات مستقیم، گزارش خودآزمودنی و پرسشنامه های استاندارد تعلل ورزی و حل مسئله جمع آوری گردید. سپس داده ها با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی مانند تحلیل دیداری نمودارها، درصد داده های غیرهمپوش و محاسبه اندازه اثر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    نتایج

    یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که درمان شناختی-رفتاری باعث کاهش معنادار تعلل ورزی و بهبود قابل ملاحظه در مهارت حل مسئله در آزمودنی های مورد مطالعه شده است. محاسبه شاخص های آماری نظیر درصد داده های غیرهمپوش (88 درصد) و اندازه اثر کوهن (d=2.41) برای تعلل ورزی و شاخص SMD=-2.42 برای حل مسئله، تاییدکننده تاثیر مثبت و قابل توجه این روش درمانی بر کاهش این مشکلات بوده است.

    کلید واژگان: اختلال افسردگی اساسی, تعلل ورزی, حل مسئله, درمان شناختی-رفتاری
    Mona Modaresi *, Mahboobe Taher

    Major Depressive Disorder (MDD) is one of the most prevalent and costly psychiatric disorders globally. Among the common problems faced by individuals with MDD are procrastination and deficits in problem-solving abilities, which can negatively impact their quality of life, occupational functioning, and social relationships. This study aimed to investigate the effectiveness of Cognitive-Behavioral Therapy (CBT) in reducing procrastination and enhancing problem-solving skills among individuals with MDD.

    Methods

    In this multiple-baseline experimental study, four participants diagnosed with MDD were selected using a purposive sampling method. Data were collected during baseline, intervention (CBT), and follow-up phases through direct observations, self-reports, and standardized measures of procrastination and problem-solving. The data were then analyzed using descriptive and inferential statistical methods, including visual analysis of graphs, calculation of non-overlapping data percentages, and effect size estimation.

    Results

    The findings of this study revealed that CBT significantly reduced procrastination and substantially improved problem-solving abilities in the participants. The calculation of statistical indices, such as the percentage of non-overlapping data (88%) and Cohen's d effect size (d=2.41) for procrastination, and the SMD=-2.42 for problem-solving, confirmed the positive and substantial impact of this therapeutic approach in alleviating these difficulties.

    Conclusion

    Based on the findings of this study, it can be concluded that CBT can be an effective and efficient treatment approach for reducing procrastination and enhancing problem-solving skills in individuals with MDD.

    Keywords: Major Depressive Disorder, Procrastination, Problem Solving, Cognitive-Behavioral Therapy
  • سوری محرم زاده، محبوبه طاهر*، حکیمه آقایی، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه و هدف

    امروزه آموزش های مدیریت خشم و فرزند پروری بر خوددلسوزی دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای از مهمترین حوزه های پژوهشی است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش های مدیریت خشم و فرزند پروری بر خوددلسوزی دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شد.

    روش

    این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی،از نظر ماهیت داده ها شبه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان پسر پنجم و ششم ابتدایی منطقه 9 تهران در سال تحصیلی 99-1398 بودند که 45 نفر با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه های آزمایش تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماند. ابزارهای مورد استفاده مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان (هومرسن و همکاران، 2006) و خوددلسوزی (نف، 2003) بودند که در پیش آزمون و پس آزمون مورد استفاده قرار گرفتند. داده ها به روش تحلیل کوواریانس یکراهه در محیط نرم افزار Spss نسخه 23 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد گروه های دریافت کننده برنامه آموزشی بر خوددلسوزی دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای نسبت به گروه کنترل اثربخش بوده است (5/0<p) همچنین آموزش مدیریت خشم وفرزند پروری بر خوددلسوزی دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای تاثیر یکسانی داشت .

    نتیجه گیری

    بنابراین، بکارگیری آموزش های فرزندپروری و مدیریت خشم در کنار دوره های تحصیلی برای دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای می تواند از بروز، تشدید و تبدیل علائم اختلال نافرمانی مقابله ای به سایر اختلال ها پیشگیری کند و باعث افزایش خوددلسوزی در دانش آموزان گردد.

    کلید واژگان: مدیریت خشم, فرزند پروری, خوددلسوزی, اختلال نافرمانی مقابله ای
    Souri Moharramzadeh, Mahboobe Taher *, Hakimeh Aghaei, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh
    Background and Purpose

      The aim of this study was to compare the effectiveness of anger management and parenting training on response inhibition, self-pity and selective attention in students with Oppositional Defiant Disorder.

    Method

    In terms of applied purpose, and in terms of the nature of the data, this study was a quasi-experimental design of pre-test and post-test design with a control group. The statistical population of the study was all fifth and sixth grade male students in District 9 of Tehran in the academic year of 2009-2010. 45 people were selected by convenience sampling method and randomly divided into two experimental groups and one control group. The experimental groups were trained and the control group remained on the waiting list. The instruments used were the confrontational disobedience disorder rating scale in children (Homersen et al., 2006) and self-pity (Nef, 2003), which were used in pre-test and post-test. Data were analyzed by one-way analysis of covariance in Spss software version 23.

    Findings

    The results showed that the group receiving the anger management and parenting training program on Self-compassion in students with Oppositional Defiant Disorder are not only showed more effectiveness than the control group. Self-compassion and selective attention of students with Oppositional Defiant Disorderare had the same effect as parenting department.

    Conclusion

    Therefore, the use of parenting and anger management training along with educational courses for students with confrontational disobedience disorder can prevent the occurrence, exacerbation and conversion of symptoms of confrontational disobedience disorder. 

    Keywords: Anger Management, Parenting Training, Self-Compassion, Oppositional Defiant Disorder
  • آیدا چوبساز، محبوبه طاهر*، سید موسی طباطبایی، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه و هدف

    پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجان محور بر اضطراب مرگ پرستاران مبتلا به صفت شخصیت وسواسی - بی اختیاری انجام شد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی (پیش آزمون پس آزمون و پیگیری) با گروه کنترل بود. جامعه آماری پرستاران شاغل در بیمارستان تامین اجتماعی البرز در سال 1400-1401 بودند. نمونه آماری شامل 13 نفر گروه آزمایشی و 13 نفر گروه کنترل از پرستاران شاغل در بخش کرونا بودند که در پرسشنامه شخصیتی پنجمین راهنمای آماری تشخیصی و اضطراب مرگ تمپلر، نمره متوسط داشتند که به شیوه در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 13 نفر) گمارش تصادفی شدند. از مقیاس اضطراب مرگ تمپلر جهت سنجش متغیر پژوهش در مرحله قبل و بعد از درمان استفاده شد.گروه آزمایش به مدت 10 جلسه120 دقیقه ای تحت درمان طرحواره درمانی هیجانی قرار گرفتند. گروه کنترل درمان  دریافت نکرد. با پایان دوره درمان، پس آزمون اجرا شد. داده ها به کمک نرم افزار SPSS-24 به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج تحلیل نشان داد که این مداخله درمانی موجب کاهش اضطراب مرگ پرستاران مبتلا به صفت شخصیت وسواسی شاغل در بخش کرونا  می شود. (0/01>P  )

    نتیجه گیری

    مداخله طرحواره درمانی هیجانی می تواند یکی از راهکار های درمانی موثر جهت بهبود اضطراب مرگ پرستاران مبتلا به صفت شخصیت وسواسی باشد. لذا برگزاری دوره های آموزشی در این زمینه توصیه می گردد.

    کلید واژگان: طرحواره درمانی هیجانی. پرستاران. اضطراب مرگ
    Aida Choobsaz, Mahboobe Taher*, Seyed Mosa Tabatabaee, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh
    background

    The present study was conducted to investigate the effectiveness of emotion-oriented schema therapy on death anxiety in nurses with obsessive-compulsive personality traits.

    methods

    This research was practical and semi-experimental (pre-test, post-test, and follow-up) with a control group. The statistical population was nurses working in social security hospitals from 2021. The statistical sample consisted of 13 people in the experimental group and 13 people in the control group from nurses working in the Corona department, who had an average score on the personality questionnaire of the fifth diagnostic statistical guide and Templer's death anxiety. Experiment and control (13 people in each group) were randomly assigned. Templer's death anxiety scale was used to measure the research variable in the pre- and post-treatment stages.The experimental group was treated with emotional schema therapy for 10 sessions of 120 minutes. The control group did not receive treatment. At the end of the treatment period, the post-test was performed. The data were analyzed with the help of SPSS-24 software and by the variance analysis method with repeated measurements. 

    Result

    The results of the analysis showed that this therapeutic intervention reduces the death anxiety of nurses with obsessive-compulsive personality traits working in the Corona ward. P < 0.01

    Conclusion

    emotional schema therapy intervention can be one of the effective treatment strategies to improve the death anxiety of nurses with obsessive personality traits. Therefore, holding training courses in this field is recommended.

    Keywords: Emotional Schema Therapy. Nurses. Death Anxiety
  • پریسا احمدی آذر، محبوبه طاهر*، سقا افراخته، فائزه جهان
    هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مواجهه سازی و اجتناب از پاسخ با شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر احساس گناه بود. روش این پژوهش نیمه آزمایشی با دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل بود که از طرح پیش آزمون، پس‏ آزمون و پیگیری دو ماهه استفاده شد. 45 نفر از افراد مبتلا به اختلال وسواسی-بی اختیاری مراجعه‏ کننده به مراکز خدمات مشاوره و روان‏ درمانی شهر تهران در سال 1402 به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه ، هر گروه 15 نفر، گمارده شدند. ابزارهای مقیاس وسواسی-بی‏اختیاری یل-براون گودمن و پرسشنامه احساس گناه بود که در سه مرحله استفاده شد؛ در ابتدا از شرکت کنندگان پیش آزمون به عمل آمد. سپس، گروه های آزمایش تحت 10 جلسه 90 دقیقه ای درمان مواجهه‏ سازی و 8 جلسه 90 دقیقه ای شناخت درمانی اجرا شد. پس آزمون پس از مداخله و مرحله پیگیری اجرا گردید. تحلیل واریانس با اندازه‏گیری مکرر برای داده ها استفاده شد. یافته ها نشان داد که هر دو روش درمانی، احساس گناه را کاهش داد‏ و درمان مواجهه سازی و اجتناب از پاسخ تاثیر موثرتری نسبت به شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی داشت.
    کلید واژگان: احساس گناه, اختلال وسواسی-بی‏اختیاری, درمان مواجهه سازی و اجتناب از پاسخ, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی
    Parisa Ahmadi Azar, Mahboobe Taher *, Saqqa Afrakhteh, Faezeh Jahan
    The present study aimed to compare of effectiveness the exposure and response prevention therapy with mindfulness-based cognitive therapy on guilt feeling. This was a semi-experimental study with two experimental groups and one control group. The design was conducted using the pre-test, post-test and two months follow-up method. Based on this, 45 people with obsessive-compulsive disorder who referred to counseling and psychotherapy service centers in Tehran in 2023, were selected on purposeful sampling and randomly assigned to three groups (15 people in each group). In order to collect information, Yale-Brown obsessive-compulsive scale and guilt feelings questionnaire were used. At first, the participants were pre-tested, then, the experimental groups underwent 10 sessions of 90 minutes of exposure and response prevention therapy and 8 sessions of 90 mins mindfulness-based cognitive therapy. The post-test was conducted on all participants. Two months later, the follow–up test was completed by 3 groups. The analysis of variance with repeated measurements were applied to data. The results showed that both methods were suitable, but the exposure and response prevention therapy had a greater and more meaningful effect.
    Keywords: Exposure, Response Prevention Therapy, Guilt Feeling, Mindfulness-Based Cognitive Therapy, Obsessive-Compulsive Disorder
  • Marjan Dashtipour, Mahboobe Taher*, Hamid Vahedi, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh
    Background

     The present study aimed to investigate the effectiveness of cognitive rehabilitation on improving executive actions, performance, and attitude toward reading in children with dyslexia.

    Methods

     In terms of nature, the research method is practical and semi-experimental. The research design was pre-test-post-test with the control group. The statistical population includes all male and female students between the ages of 8 and 12 who were dyslexic and referred to learning disabilities centers in Shahroud City in 2023, from which a sample of 30 people was selected purposefully. The data collection tool was the behavioral rating questionnaire of executive actions, the official test of reading and dyslexia (Karma Nouri and Moradi, 2017), and the attitude test toward reading (McKenna and Kerr, 1990). The experimental group underwent cognitive rehabilitation training for children with dyslexia using working memory software for 11 sessions of 60 minutes, and the control group did not receive training during this period. For data analysis, univariate and multivariate analysis of covariance and Bonferroni post hoc test were used with the help of SPSS26 software.

    Results

     The results showed that cognitive rehabilitation training improved executive actions, reading performance, and attitude toward reading in dyslexic children. Therefore, it is suggested to use computer-aided cognitive rehabilitation due to its attractive environment and sound, image, and video for children with special needs who have a low threshold of patience and attention.

    Conclusions

     Because these children get tired and bored during training and need a strong stimulus to continue training, it is necessary to provide rewards at the time of success and by giving immediate feedback at the moment of failure.

    Keywords: Cognitive Rehabilitation, Executive Function, Reading Performance, Attitude Towards Reading, Dyslexic Children, Learning Disability
  • مهسا کوهی خواجه ها، ناصره شاکری*، محبوبه طاهر
    سابقه و هدف

    اختلال شخصیت مرزی، اختلال روانی جدی و پیچیده‏ای است که حاوی یک الگوی فراگیر بی‏ثبات در روابط بین‏فردی، خودانگاره، عواطف و تکانشگری است. از این رو هدف از پژوهش حاضر اثربخشی درمان ذهن‏آگاهی مبتنی بر شفقت به خود بر تنظیم هیجان، احساس تنهایی و تکانشگری در مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر نیمه‏ آزمایشی با طرح پیش ‏آزمون- پس ‏آزمون با دو گروه آزمایش و کنترل بود. از بین کلیه افراد دارای اختلال شخصیت مرزی  مراجعه‏ کننده به کلینیک ها در شهرستان قوچان تعداد 30 نفر به روش نمونه‏ گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند.  همه آن ها در مراحل پیش آزمون، پس آزمون پرسش‏نامه های، تنظیم هیجان (2003)، احساس تنهایی (1980) و تکانشگری (1994) را تکمیل کردند. پس از آن گروه آزمایش تحت مداخله ذهن آگاهی قرار گرفت. در نهایت داده ها با استفاده از روش آنالیز کوواریانس با نرم ‏افزار آماری SPSS نسخه 26 انجام شد. 

    یافته ها

    نتایج نشان داد میانگین نمره تنظیم هیجان در گروه آزمایش پس از انجام مداخله نسبت به گروه کنترل به‏طور معنی داری بهبود یافت (05/0>P). درمان ذهن‏آگاهی مبتنی بر شفقت به خود در آزمودنی‏ های گروه آزمایش برخلاف گروه کنترل در مرحله پس‏آزمون منجر به کاهش احساس تنهایی و میزان تکانشگری شد (05/0>P).

    نتیجه گیری

    این یافته‏ ها بیش از پیش نقش سازه‏های عاطفی، شناختی و رفتاری را در مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی روشن ساخته و لزوم استفاده از رویکردهای درمانی توام با ذهن آگاهی را به‏ منظور تعدیل علائم مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی آشکار می‏سازد.

    کلید واژگان: درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت, احساس تنهایی, تکانشگری, تنظیم هیجان, اختلال شخصیت مرزی
    Mahsa Koohi Khajeha, Nasere Shakeri*, Mahboobe Taher
    Background

    Borderline personality disorder is a serious and complex mental disorder that contains a pervasive pattern of instability in interpersonal relationships, self-image, emotions, and impulsivity. Therefore, the aim of the current study was the effectiveness of self-compassion-based mindfulness therapy on emotion regulation, loneliness, and impulsivity in borderline personality disorder patients.

    Materials and methods

    The present study was a semi-experimental study with a pre-test- post-test design with two experimental and control groups. Among all the people with borderline personality disorder referred to the clinics in Qochan City, 30 people were selected by available sampling method and replaced in two experimental and control groups. All of them completed the emotion regulation (2003), loneliness (1980) and impulsivity (1994) questionnaires in the pre-test and post-test phases. After that, the experimental group underwent mindfulness intervention. Finally, the data was analyzed using covariance analysis by SPSS version 26 statistical software.

    Results

    The results showed that the mean emotion regulation score in the experimental group significantly improved after the intervention compared to the control group (P<0.05). Mindfulness therapy based on self-compassion in the subjects of the experimental group, unlike the control group, in the post-test phase led to a decrease in loneliness and impulsivity (P<0.05).

    Conclusion

    These findings have further clarified the role of emotional, cognitive and behavioral structures in borderline personality disorder sufferers and the need to use therapeutic approaches combined with mindfulness in order to adjust the symptoms of borderline personality disorder sufferers.

    Keywords: Mindfulness therapy based on compassion, Loneliness, Impulsivity, Emotion regulation, Borderline personality disorder
  • معصومه بنیادی، زهرا شعبانی*، سید موسی طباطبایی، محبوبه طاهر

    هدف از پژوهش حاضر تدوین الگوی نارسایی توجه بر مبنای مولفه های هیجان اندیشه با میانجیگری هوش تحلیلی نوجوانان بود. در این پژوهش، از روش توصیفی نوع همبستگی با استفاده از روش های مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. جامعه آماری شامل 375 دانش آموز دوره متوسطه اول دارای نشانه های نارسایی توجه شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بود که به روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس خودگزارشی بیش فعالی- نقص توجه بزرگسالان (ASRS)، پرسشنامه هیجان اندیشه، پرسشنامه هوش کتل مقیاس3- فرم A(KIT:A)، بود. جهت تحلیل داده ها، علاوه بر آمار توصیفی از روش معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS-26 استفاده شد. یافته ها نشان داد مدل روابط ساختاری هیجان اندیشه و نشانگان نارسایی توجه- بیش فعالی: اثر میانجی هوش تحلیلی از برازش مناسبی برخوردار است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که برخی از ویژگی ها مانند هیجان اندیشه با نقش میانجی هوش تحلیلی می تواند اثر غیرمستقیم بر نشانه های نارسایی توجه داشته باشد (01/0P<). از یافته های حاصل از پژوهش می توان نتیجه گرفت که در تشخیص و روند درمان نارسایی توجه، متغیرهای هیجان اندیشه و هوش تحلیلی، از اهمیت بسیاری برخوردار است. به طوری که، افزایش نارسایی توجه با کاهش نمره هیجان اندیشه و هوش تحلیلی همراه است.

    کلید واژگان: نارسایی توجه, نوجوانان, هوش تحلیلی, هیجان اندیشه
    Masoumeh Bonyadi, Zahra Shabani *, Mosa Tabatabaee, Mahboobe Taher

    The current research was done to develop a model of attention deficit based on the components of emotions and thought with the mediation of the analytical intelligence of teenagers. This research used a descriptive method of correlation type using structural equation modeling methods. The statistical sample included 375 students of the first secondary school with signs of attention deficit in Tehran in the academic year of 2001-2002, who were selected in a available way. Three questionnaires include adult ADHD self-report scale (ASRS), Kazemi Haghighi Emotion Thought Questionnaire and Kettle Intelligence Questionnaire Result 3-Form A (KIT:A), were completed by the samples. In addition to descriptive statistics, the structural equation method was used for data analysis using Amos-26 software. The findings showed that thought excitement and analytical intelligence were significantly related to attention deficit symptoms. According to the findings, it can be concluded that some characteristics, such as the excitement of thought and analytical intelligence, can predict the signs of attention deficit (p<0.01). From the research findings, it can be concluded that in the diagnosis and treatment process of attention deficit, the variables of emotion, thought, and analytical intelligence is very important. Thus, the increase in attention deficit is associated with a decrease in the score of thought excitement and analytical intelligence.

    Keywords: attention deficit, adolescent, intelligence, analytical intelligence, thought excitement
  • سوری محرم زاده، محبوبه طاهر*، حکیمه آقایی، عباسعلی حسین خانزاده
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی آموزش های مدیریت خشم و فرزند پروری  بر توجه انتخابی در دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شد.

    روش

    این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی، و از نظر ماهیت داده ها  نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانش آموزان پسر پنجم و ششم  ابتدایی مدارس دولتی منطقه 9 شهر تهران در سال تحصیلی 99-98 بود که از بین آنها تعداد 45  نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش مدیریت خشم مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری 8  جلسه  5/1 ساعته و گروه آزمایش  فرزندپروری  9 جلسه  5/1ساعته تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان (هومرسن و همکاران، 2006) مصاحبه بالینی ساختار یافته  و آزمون رنگ واژه استروپ برای سنجش توجه انتخابی  بودند که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون مورد استفاده قرار گرفتند.

    یافته ها

    تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرم افزار SPSS-V24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام گرفت.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد گروه دریافت کننده برنامه آموزشی مدیریت خشم و فرزند پروری بر توجه انتخابی در دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای نسبت به گروه کنترل اثربخشی بیشتری داشته است، همچنین گروه آموزشی مدیریت خشم بر توجه انتخابی دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای تاثیر یکسانی باگروه آموزشی فرزندپروری داشتند. به نظر می رسد درمانگران، پژوهشگران و رواندرمانگران حوزه کودک و نوجوان از برنامه های آموزشی پژوهش حاضر می توانند برای افزایش توجه انتخابی یادگیرندگان استفاده کنند.

    کلید واژگان: نافرمانی مقابله ای, مدیریت خشم, فرزند پروری, توجه انتخابی
    Souri Moharramzadeh, Mahboobe Taher, Hakimeh Aghaei, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh

    Objective:

     The aim of this study was to compare the effectiveness of anger management and parenting training on selective attention in students with oppositional defiant disorder.

    Method

    This research was applied in terms of purpose, and quasi-experimental design of pre-test and post-test design with a control group in terms of the data nature. The statistical population included all fifthand sixth-grade elementary school students in District 9 of Tehran City in the academic year of 2019-2020, of which 45 were selected by available sampling method and randomly divided into two experimental groups and one control group. The anger management experimental group based on cognitive-behavioral approach was trained in eight 1.5hr sessions, the parenting experimental group was trained in nine 90min sessions, and the control group remained on the waiting list. The instruments used in the present study included the Scoring Scale for Oppositional Defiant Disorder in Children (Homersen et al., 2006) and the word “Stroop” color test for selective attention, which were used in two stages: pre-test and post-test.

    Results

    The analysis of data obtained from the questionnaire was performed through the SPSS-V24 software in two descriptive and inferential sections (analysis of covariance).

    Conclusion

    The results revealed that the groups receiving the anger management and parenting training programs showed greater effectiveness on selective attention in students with oppositional defiant disorder than the control group. Coping had the same effect in the two groups of “anger management” and “parenting”. It seems that therapists, researchers and psychotherapists in the field of children and adolescents can use the educational programs of the present study to increase the selective attention of learners.

    Keywords: Oppositional defiant disorder, Anger management, Parenting, Selectiveattention
  • مریم ابراهیمی، محبوبه طاهر*، عباسعلی حسین خانزاده

    اختلالات طیف اوتیسم اثرات نامطلوبی بر زندگی خانوادگی می گذارد. بر این اساس این پژوهش باهدف بررسی اثربخشی واقعیت درمانی مبتنی بر پذیرش مثبت بی قیدوشرط خود بر نگرش به فرزندآوری مادران دارای فرزند با اختلالات طیف اوتیسم انجام گرفت. پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران دارای فرزند مبتلا به اوتیسم شهر ساری در سال 1401-1400 تشکیل دادند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 30 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به روش تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه) جای دهی شدند. افراد حاضر در گروه آزمایش مداخله واقعیت درمانی مبتنی بر پذیرش مثبت بی قیدوشرط خود را طی دو ماه در 8 جلسه 60 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه مورداستفاده در این پژوهش شامل مقیاس نگرش به باروری و فرزندآوری سودربرگ و همکاران (2013) بود. نتایج آزمون نشان داد که واقعیت درمانی مبتنی بر پذیرش مثبت بی قیدوشرط خود بر نگرش به باروری و فرزندآوری مادران فرزند با اختلالات طیف اوتیسم تاثیر معنادار دارد. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش واقعیت درمانی مبتنی بر پذیرش مثبت بی قیدوشرط خود با بهره گیری از آموزش روش های مناسب برای پذیرش واقعیت و انتخاب های اخلاقی و مسیولانه می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود نگرش به باروری و فرزندآوری مورداستفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: واقعیت درمانی, نگرش به باروری و فرزندآوری, مادران, اختلالات طیف اوتیسم
    Maryam Ebrahimi, Mahboobe Taher *, Abbasali Hossein Khanzadeh

    Autism spectrum disorders have adverse effects on family life. Based on this, this research was conducted with the aim of investigating the Effectiveness of Reality Therapy Based on Unconditional Positive Self-Acceptance on the Attitude towards Childbearing in Mothers of Children with Autism Spectrum Disorders. The present study was an experiment with a pretest-posttest design with a control group. The statistical population of the research was made up of all mothers of children with autism in Sari City in 2021-2022, from which a sample of 30 people was selected using the available sampling method and randomly divided into two groups (15 people in the experimental group and 15 people were placed in the control group. The people in the experimental group received reality therapy intervention based on unconditional positive acceptance for two months in 8 sessions of 60 minutes. The questionnaire used in this research included Soderberg et al.'s (2013) attitude scale towards fertility and childbearing. The results of the test showed that reality therapy based on unconditional positive self-acceptance has a significant effect on the attitude towards fertility and childbearing of mothers of children with autism spectrum disorders. Based on the findings of the present research, it can be concluded that reality therapy training based on unconditional positive self-acceptance, with the benefit of teaching appropriate methods for accepting reality and making moral and responsible choices, can be used as an efficient method to improve the attitude towards fertility and childbearing.

    Keywords: Reality Therapy, attitude to fertility, childbearing, mothers, Autism Spectrum Disorders
  • مژگان نقدی، محبوبه طاهر*، حکیمه آقایی، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه

    سالمندی به عنوان پدیده طبیعی تحول، دارای جنبه های مثبت و منفی است و تغییرات جدیدی در وضعیت اجتماعی و روانی فرد ایجاد می کند. بنابراین مداخلات روانشناختی می تواند کمک شایانی به آسیب های فردی، اجتماعی و اقتصادی در سالمندان کند. در همین راستا شناسایی مداخلات کارآمدتر ضروری به نظر می رسد.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی معنادرمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احساس تنهایی سالمندان انجام شد.

    روش

    طرح پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی سالمندان شهر تهران در سال 1400 بود که 45 نفر از میان سالمندان به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در 2 گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارش شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس احساس تنهایی (دی توماسو و همکاران، 2004) استفاده شد. در پژوهش حاضر از روش های مداخله معنادرمانی (فرانکل، 1963) و روش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز، 2004) استفاده شد و درحالی که گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. در نهایت داده های جمع آوری شده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک و چندمتغیری تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین گروه های معنادرمانی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گواه از لحاظ احساس تنهایی در مرحله پس آزمون با تعدیل نمرات پیش آزمون تفاوت معناداری وجود دارد (05/0=<p) و دو گروه مداخله نسبت به گروه گواه، بر متغیر احساس تنهایی و مولفه های آن تاثیرگذار بوده اند اما اثربخشی دو گروه مداخله با هم تفاوت معناداری نداشت (05/0 <p).

    نتیجه گیری

    درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنادرمانی با وجود استفاده از تکنیک های منحصربه فرد خاستگاه و ویژگی های مشنرک کارآمد و کاربردی دارند که احساس تنهایی را در سالمندان به یک اندازه کاهش می دهند.

    کلید واژگان: معنادرمانی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, احساس تنهایی, سالمندان
    Mojgan Naghdi, Mahboobe Taher*, Hakime Aghaei, Abbas Ali Hossein Khanzadeh
    Background

    As a natural process of maturation, aging has both positive and negative aspects and causes new alterations in a person's social and psychological standing. Therefore, psychological therapy can assist the elderly in recovering from their individual, societal, and economic impairments. In this context, it appears crucial to identify more effective therapies.

    Aims

    The purpose of the present study was to compare the efficacy of logotherapy with acceptance and commitment therapy in reducing elderly loneliness.

    Methods

    The research design was quasi-experimental and consisted of a pre-test, a post-test, and a control group. The statistical population comprised all elderly residents of Tehran in 2021, 45 of whom were randomly assigned to two experimental groups and one control group from among the elderly residing in health homes in Tehran. Data was collected using Adult social and emotional loneliness scale (ELS; DiTommaso et al., 2004). In the current study, the first experimental group received logotherapy (Frankel, 1963), while the second experimental group received acceptance and commitment therapy (ACT; Hayes, 2004). The control group did not get any intervention. Finally, the collected data were analyzed using one-way and multivariate covariance analysis.

    Results

    Adjusting the pre-test scores revealed a significant difference between the groups of logotherapy, acceptance and commitment therapy, and control in terms of loneliness at the post-test stage (P<0.05), and the two intervention groups compared to the control group had a significant effect on loneliness and its components, But the effectiveness of the two intervention groups was not significantly different (P<0.05).

    Conclusion

    Acceptance and commitment therapy and logotherapy, despite the use of unique techniques, have efficient and practical origins and features that reduce the feeling of loneliness in the elderly.

    Keywords: Logotherapy, acceptance, commitment therapy, loneliness, elderly
  • یاور ابراهیم نتاج، حجت بسطامی*، محبوبه طاهر
    مقدمه

    کرونا ویروس از جمله ویروس هایی است که باعث عفونت های تنفسی می شود. بعلاوه انسان همواره در مواجهه با شرایطی که کنترل آن از حیطه اختیاراتش خارج است، دچار ترس و اضطراب می شود.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر پیش بینی اضطراب ابتلا به کرونا براساس راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، باورهای مذهبی و تاب آوری در دانشجویان بود.

    روش

    روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود در سال تحصیلی 1400-1399 بود، که به روش نمونه گیری در دسترس و با توجه به جدول کرجسی و مورگان تعداد 384 دانشجو به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های اضطراب کرونا ویروس (1398)، نظم جویی شناختی هیجان (2001)، باورهای مذهبی آلپورت و راس (1967) و تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) استفاده شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه و نرم افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد.

    یافته ها

    براساس نتایج بین تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری رابطه منفی (0/05>P) و با جهت گیری مذهبی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (0/05>P). همچنین تحلیل رگرسیون نشان داد 29/6 درصد از واریانس اضطراب ابتلا به کرونا براساس راهبردهای سازگار و ناسازگار تنظیم شناختی هیجان، جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی و تاب آوری قابل تبیین است.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، جهت گیری/ باورهای مذهبی و تاب آوری توانایی پیش بینی اضطراب ابتلا به کرونا در دانشجویان را دارد و می تواند سبب کاهش اضطراب کرونا دانشجویان شود.

    کلید واژگان: اضطراب ابتلا به کرونا, راهبردهای تنظیم شناختی هیجان, باورهای مذهبی, تاب آوری
    Yavar Ebrahimnataj, Hojjat Bastami*, Mahboobe Taher
    Introduction

    Corona virus is one of the viruses that cause respiratory infections. In addition, humans always experience fear and anxiety when faced with situations that are beyond their control.

    Aim

    The purpose of the present study was to predict the anxiety of corona infection based on the cognitive regulation strategies of emotion, religious beliefs and resilience in students.

    Method

    The descriptive research method is correlation type. The statistical population included all the students of Islamic Azad University, Shahrood branch in the academic year 2019-2020, and 384 students were selected as a sample using available sampling method and according to Karjesi and Morgan's table. Corona Virus Anxiety Questionnaires (2019), Cognitive Emotion Regulation (2001), Allport and Ross Religious Beliefs (1967) and Connor and Davidson Resilience (2003) have been used. To analyze the data, Pearson's correlation coefficient and multiple regression analysis were used with SPSS software version 26.

    Results

    Based on the results, there is a negative relationship between cognitive emotion regulation and resilience (P<0.05) and a positive and significant relationship with religious orientation (P<0.05). Also, the regression analysis showed that 29.6% of the variance of the anxiety of contracting corona can be explained based on compatible and incompatible strategies of cognitive emotion regulation, internal and external religious orientation, and resilience.

    Conclusion

    The results showed that the strategies of cognitive emotion regulation, religious orientation/beliefs and resilience have the ability to predict the anxiety of contracting corona virus in students and can reduce the anxiety of corona virus in students.

    Keywords: Corona virus anxiety, Cognitive emotion regulation strategies, Religious beliefs, Resilience
  • Elahe Rezaei, Mahboobe Taher, Zahra Shabani, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh
    Background

     In a successful marriage, many psychological and physical needs can be met in a safe environment. Choosing a mate is the first and most important step in the marriage process. Towards this end, the present study examined the effect of a mental health literacy program on improving emotion regulation and attitudes towards the selection of a mate in individuals on the verge of marriage. 

    Methods

     The present study applied research in terms of a quasi-experimental research method of pre-test-post-test with a control group. The statistical population of this study included all girls and boys on the eve of marriage in Shahroud in 1400. The scales of the Mate Selection Attitudes Questionnaire (Shahabi Farahani, 2018) and the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (Garnefski and Kraaij, 2006) were used to collect data. The data were analyzed using a multivariate analysis of covariance. 

    Results

     The results of covariance analysis showed that the mental health literacy program led to the improvement of emotion regulation and attitudes towards choosing a mate in people on the verge of marriage (P<0.01).

    Conclusion

    Considering the results of this study, it is believed that a mental health literacy program will help not only with emotion regulation but also with modifying mate selection attitudes.

    Keywords: Mental Health Literacy, Mental Health, Emotion Regulation, Mate Selection Attitudes
  • Elahe Rezaei, Mahboobe Taher, Zahra Shabani, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh
    Background

     A successful marriage is essential to the formation of a healthy family. Choosing a spouse is the first and most crucial step in establishing a successful marriage. This study aimed to develop and validate a mental health literacy-based premarital education program.

    Methods

     To conduct a qualitative inquiry, the current study used the Delphi technique. The statistical population of this study consists of psychologists and premarital counseling professionals. The present study's sample consists of 47 individuals who were recruited using a method of purposive sampling. Using a questionnaire developed by the researchers, the components of the concept of mental health literacy were examined. Using Kendall's coordination coefficient, the level of consensus among Delphi method participants was determined. Then, Lawshe's content validity ratio was utilized to assess the content validity of the program based on this component.

    Results

     Seven components of physical and physiological health, mental and cognitive health, emotional and mental health, social and communication health, economic and financial health, spiritual and religious health, and mental health literacy were identified based on the results of two questionnaire stages using the Delphi method. In addition, the results reveal that the value of Kendall's coefficient for all components is 0.29 and the significance level for Kendall's coordination coefficient is 0.05, indicating that there is a significant level of agreement among the Delphi method participants. The index of content ratio (CVR) for the educational program was greater than the value calculated using the Lawshe method (0.85). Therefore, the content validity of the mental health literacy educational program is satisfactory.

    Conclusions

     Considering the validity of the educational program, it is recommended that it be implemented in family education centers.

    Keywords: Premarital education, Educational program, Mental health literacy
  • معصومه صداقت، حسین شیبانی*، سید موسی طباطبایی، محبوبه طاهر
    مقدمه
    تحریک پذیری و عدم توانایی در خودبازداری ازخشم از معیارهای تشخیصی اختلال بی نظمی خلق اخلالگر است. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی، درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر تحریک پذیری و خود بازداری دانش آموزان دختر مبتلابه بی نظمی خلق اخلالگر بود.
    روش کار
    نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانش آموزان مبتلابه اختلال بی نظمی خلق اخلالگر محدوده سنی 17-14 سال مدارس شهر بهارستان بودند. ازاین بین تعداد 35 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش، برای سنجش تحریک پذیری شامل مقیاس واکنش پذیری عاطفی استریگرزو همکاران (2012)و برای سنجش خود بازداری پرسشنامه وین برگر و شوارتز(1990) بود. آزمودنی های گروه آزمایشی، 10 جلسه 60 دقیقه ای تحت مداخله درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی کلی(2007) قرار گرفتند و گروه کنترل، هیچ مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد.
    نتایج
    نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در میزان تحریک پذیری، کاهش و در میزان خود بازداری و مولفه های آن ها افزایش معناداری (05/0(P< داشته اند.
    نتیجه گیری
    بنا بر یافته های حاصل از پژوهش، درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی از طریق کاهش تحریک پذیری و افزایش خود بازداری بر دانش آموزان دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر تاثیرگذار بود.
    کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی, تحریک پذیری, خود بازداری, بی نظمی خلق اخلالگر
    Masoumeh Sedaghat, Hosein Sheybani *, Seyed Mosa Tabatabaee, Mahboobe Taher
    Introduction
    irratability and inability to self-inhibit anger are among the diagnostic criteria of disruptive mood dysregulation disorder. The purpose of this study was to investigate the effectiveness of cognitive behavioral therapy based on mindfulness on irritability and self-inhibition of female students with disruptive mood dysregulation disorder.
    Method
    was semi-experimental, pretest-posttest with a control group. The statistical population of this study was all students with disruptive mood dysregulation disorders in the age range of 14-17 years in schools of Baharestan city. Among them, 35 people were selected by available sampling method based on the inclusion criteria and randomly assigned to the experimental and control groups. The research instruments for measuring irritability included the Striggerzo et al(2012). Emotional Reactivity Scale Weinberger-Schwartz Questionnaire(1990) for measuring self-restraint. The subjects in the experimental group underwent 10 sessions of 60 minutes under the intervention of mindfulness integrated cognitive behaviore Therapy whit Kelly protocol (2007), and the control group did not receive any intervention. Multivariate analysis of covariance was used to analyze the data.
    Results
    The results of data analysis showed that the experimental group in comparison with the control group in the rate of irritability, decreased and in self-inhibition and their components had a significant increase (P <0.05).
    Conclusion
    According to the findings of the study, mindfulness-based cognitive-behavioral therapy was effective in students with disruptive mood dysregulation disorder by reducing irritability and increasing self-restraint.
    Keywords: Cognitive-behavioral therapy based on mindfulness, irritability, Self-restraint, disruptive mood dysregulation disorder
  • آیدا چوبساز، محبوبه طاهر*، سید موسی طباطبایی، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه و هدف

    پرستاران با خصایص شخصیتی کمال گرایی و اضطراب مرگ، در معرض خطر روانشناختی هستند. هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت بر اضطراب مرگ و کمال گرایی پرستاران مبتلا به صفت شخصیت وسواسی-جبری شاغل در بخش کرونا بوده است.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل پرستاران بیمارستان های تامین اجتماعی تهران و البرز در بخش کرونا در سال 1401-1400 بود. تعداد 28 پرستار شاغل در بخش کرونا که در پرسش نامه شخصیت پنجمین راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی و اضطراب مرگ نمره متوسط اخذ نمودند، به شیوه در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در گروه های آزمایش (14 نفر) و کنترل (13 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای اندازه گیری شامل اضطراب مرگ  Templerو کمال گرایی  Besharatبود که شرکت کنندگان پژوهش به آن ها پاسخ دادند. گروه آزمایش 10 جلسه 120 دقیقه ای برنامه درمانی را دریافت کردند، داده ها با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه با اندازه گیری های مکرر تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    برنامه درمانی مجازی باعث کاهش اضطراب مرگ (696/0=Partial Eta، 001/0P<، 354/57=F)، کمال گرایی خود مدار (325/0=Partial Eta، 002/0=P، 76/11=F)، کمال گرایی دیگر مدار (179/0=Partial Eta، 0284/0=P، 46/5=F) و کمال گرایی جامعه مدار (173/0=Partial Eta، 031/0=P، 232/5=F) پرستاران مبتلا به خصایص شخصیت وسواسی شده است.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاکی از تاثیر درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت بر بهبود خصایص شخصیتی مورد بررسی در گروه آزمایش بود، بنابراین از این مداخله می توان به عنوان درمان مکمل در شخصیت وسواسی استفاده کرد.

    کلید واژگان: اضطراب مرگ, پرستار, کمال گرایی, کووید-19​​​​​​​
    Aida Choobsaz, Mahboobe Taher*, Seyed Mosa Tabatabaee, Abass Ali Hoosseinkhanzadeh
    Background and Objectives

    Nurses with personality traits of perfectionism and death anxiety are at psychological risk. This research aimed to determine the effectiveness of acceptance and commitment therapy based on compassion on death anxiety and perfectionism of nurses with obsessive-compulsive personality traits working in the Corona ward.

    Materials and Methods

    The present study was quasi-experimental with a pre-test, post-test, and one-month follow-up plan, and a control group. The statistical population included the nurses of social security hospitals in Tehran and Alborz in the Corona Department in 2021-2022. The number of 28 nurses working in the Corona Department, who obtained an average score in the personality questionnaire of The Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders (5th ed.), were selected using convenience sampling and randomly divided into experimental (14 people) and control (13 people) groups. The measurement tools included Templer’s Death Anxiety and Besharat’s Perfectionism Scales, which were answered by the research participants. The experimental group received 10 sessions of 120 minutes of the treatment program. The data was analyzed using two-way repeated measures analysis of variance (ANOVA).

    Results

    Virtual therapy program reduces death anxiety (Partial Eta=0.696, p<0.001, F=57.354), self-oriented perfectionism (Partial Eta=0.325, p=0.002, F=11.76), other-oriented perfectionism (Partial Eta=0.179, p=0.0284, F=5.46), and society-oriented perfectionism (Partial Eta=0.173, p=0.031, F=5.232) of nurses with obsessive personality traits.

    Conclusion

    The results of the study indicated the effect of acceptance and commitment therapy based on compassion on the improvement of personality traits in the experimental group, so this intervention can be used as a complementary treatment for obsessive personality.

    Keywords: Death anxiety, Nurse, Perfectionism, COVID-19
  • فرزانه گرگیج، حسن عبدی*، محبوبه طاهر

    تحقیقات نشان داده است که اضطراب از عمده ترین آشفتگی های هیجانی طلاق می باشد؛ بنابراین هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر تنظیم هیجان و اضطراب زنان مطلقه بود. روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه زنان مطلقه تحت پوشش کمیته امداد شهرستان آزادشهر در سال 1401 بودند که با روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر که ملاکهای ورود به پژوهش را دارا بودند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه تنظیم هیجان گرانفسکی و کرایج (2006) و پرسشنامه اضطراب بک (1998) بود. گروه آزمایش تحت 8 جلسه 60 دقیقه ای درمان شناختی رفتاری قرار گرفتند و گروه گواه تا پایان پژوهش مداخله ای دریافت نکرد. داده های پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و با استفاده از نرم افزار spss-24 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که درمان شناختی رفتاری بر تنظیم هیجان و اضطراب زنان مطلقه اثربخش است (05/0>P). به نظر می رسد که درمان شناختی رفتاری بر افزایش مهارت تنظیم هیجانی و کاهش اضطراب زنان مطلقه ااثرگذار است.

    کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, تنظیم هیجان, اضطراب, زنان مطلقه
    Farzaneh Gorgij, Hassan Abdi *, Mahboobe Taher

    Research has shown that anxiety is one of the major emotional disturbances of divorce; Therefore, the aim of this study was to evaluate the effectiveness of cognitive-behavioral therapy on the regulation of emotion and anxiety in divorced women. The research method was quasi-experimental with pre-test and post-test design with control group. The statistical population of the study was all divorced women under the auspices of Azadshahr city relief committee in 1401. By available sampling method, 30 people who met the inclusion criteria were selected and randomly divided into two experimental and control groups (15 people in each group). ) Were located. The research instruments were Granfsky and Craig (2006) Emotion Regulation Questionnaire and Beck Anxiety Questionnaire (1998). The experimental group underwent 8 sessions of 60 minutes of cognitive-behavioral therapy and the control group did not receive any intervention until the end of the study. Research data were analyzed by multivariate analysis of covariance using SPSS-24 software. The results showed that cognitive-behavioral therapy is effective in regulating the emotion and anxiety of divorced women (P <0.05). Cognitive-behavioral therapy seems to be effective in increasing emotional regulation skills and reducing anxiety in divorced women.

    Keywords: Cognitive-behavioral therapy, Emotion Regulation, Anxiety, Divorced women
  • سید حمید حسینی توان، محبوبه طاهر*، شهناز نوحی، اسدالله رجب
    مقدمه

    دیابت یک بیماری مزمن است که به درمان طولانی، مراقبت و اصلاح در شیوه زندگی نیاز دارد. علاوه بر مکانیسم های زیستی درگیر، عاملی که می تواند در بیماری دیابت اثرگذار باشد، عوامل روان شناختی است؛ بنابراین، هدف مطالعه مقایسه اثربخشی آموزش روان شناسی مثبت نگر و مصاحبه انگیزشی بر سبک زندگی و سرمایه روان شناختی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 بود.

    روش

    روش پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل 45 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 در شهر تهران مراجع کننده به پژوهشکده غدد درون ریز و متابولیسم در سال 1398 بوده که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل جای دهی شدند. به منظور جمع آوری داده ها هم پیش آزمون و هم پس آزمون از پرسشنامه سبک زندگی والکر (1997) و پرسشنامه سرمایه روان شناختی لوتانز (2007) استفاده شد. افراد به طور تصادفی در سه گروه 15 نفری (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) تقسیم شدند، گروه اول برنامه درمانی روان شناسی مثبت نگر (سلیگمن، 2006) که شامل 8 جلسه 60 دقیقه ای به شیوه گروهی را دریافت کردند، گروه دوم برنامه درمانی مصاحبه انگیزشی (میلر، 1983) 10 جلسه 45 دقیقه ای را دریافت کردند اما گروه کنترل، مداخله ای را دریافت نکردند.

    نتایج

    نتایج نشان داد که بین اثربخشی روش روان شناسی مثبت نگر و مصاحبه انگیزشی بر سرمایه روان شناختی و سبک زندگی تفاوت معناداری مشاهده شد (p<0/05). همچنین روش آموزش مصاحبه انگیزشی در خرده مقیاس های سبک زندگی (تغذیه، ورزش، مسیولیت پذیری در مورد سلامت، مدیریت استرس و خودشکوفایی) در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 موثرتر از روش روان شناسی مثبت نگر بود. اما در خرده مقیاس حمایت بین فردی هیچ تفاوت معناداری بین دو رویکرد درمانی وجود نداشت. درضمن روش روان شناسی مثبت نگر بر خرده مقیاس های سرمایه روان شناختی (خودکارآمدی، امیدواری، تاب آوری و خوش بینی) در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 به طور معناداری موثرتر از روش مصاحبه انگیزشی بود (p<0/05).

    بحث و نتیجه ‏گیری:

     با توجه به نتایج به دست آمده روش روان شناسی مثبت نگر و مصاحبه انگیزشی به بهبود کیفیت سبک زندگی و سرمایه روان شناختی افراد مبتلا به دیابت نوع 2 بینجامد. پیشنهاد می شود در مراکز مشاوره و مراکز درمانی در مورد افراد مبتلا به دیابت به عنوان رویکردهای درمانی استفاده شود.

    کلید واژگان: سبک زندگی, سرمایه روان شناختی, روان شناسی مثبت نگر, مصاحبه انگیزشی, دیابت نوع 2
    Seyed Hamid Hosseini Tavan, Mahboobe Taher *, SH. Nuhi, Asadollah Rajab
    Introduction

    Diabetes is a chronic disease that requires long-term treatment, care, and lifestyle modification. In addition to biological mechanisms, psychological factors can play a role in diabetes. Positive psychological therapy and motivational interviewing seem to help. Therefore, the aim of this study was to compare the effectiveness of training based on positive psychology and motivational interview on psychological capital, lifestyle, and emotional distress in people with type 2 diabetes.

    Method

    his quasi-experimental research project is a pretest-posttest with a control group. The statistical population included 45 type 2 diabetes patients in 2019 in Tehran, referring to the Endocrinology and Metabolism Research Institute who were randomly selected and divided into two experimental groups and one control group. Both under-treatment groups were evaluated before and after the treatment using Walker's lifestyle questionnaire (1997) and psychological Capital Lotanz (2007) questionnaire, Subjects were randomly divided into three groups of 15 people (two experimental groups and one control group). The first group received a positive psychology approach (Seligman, 2006), for 8 sessions of 60 minutes. The second group received a motivational interview therapy approach (Miller, 1983), for 10 sessions of 45 minutes. But the control group did not receive any treatment.

    Result

    The results showed that there was a significant difference between the effectiveness of positive psychology training and motivational interviewing training on psychological capital and lifestyle (p<0/05). Also, motivational interview training is more effective in lifestyle subscales (nutrition, exercise, health responsibility, stress management, and self-actualization) in people with type 2 diabetes than in the positive psychology method. But in the interpersonal support subscale, there was no significant difference between the two training methods. In addition, the positive psychology training is significantly more effective than the motivational interview training on the subscales of psychological capital (self-efficacy, hope, resilience, and optimism) in people with type 2 diabetes (p<0/05).

    Discussion and conclusion

    The results showed both methods of positive psychology training and motivational interviewing training have a positive effect on the lifestyle and psychological capital of people with type 2 diabetes. So, it is suggested to be used in counseling centers and clinics for people with type 2 diabetes as a therapeutic approach.

    Keywords: Psychological capital, life style, emotional distress, positive psychological, motivational interview, type 2 diabetes patients
  • معصومه صداقت، حسین شیبانی*، سید موسی طباطبایی، محبوبه طاهر
    وجود اختلالات روانی در میان نوجوانان همواره، سلامت روان جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده است. هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و بخشایش درمانی بر خودبازداری ازخشم در نوجوانان دختر مبتلا به اختلال بد تنظیمی خلق مخرب است. روش تحقیق نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق ،کلیه دانش آموزان دارای نشانه های اختلال بی نظمی خلق اخلاگردوره اول و دوم متوسطه محدوده سنی 17-14 سال درشهر بهارستان، درسال 1400 بودند. از این بین تعداد 54نفر به روش نمونه گیری در دسترس، به صورت تصادفی، 17 نفر در گروه بخشایش درمانی، 19 نفر در گروه شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و 18 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش،شامل مقیاس واکنش پذیری عاطفی استریگرزو همکاران ، پرسشنامه خطاهای شناختی کویین ، دوزس و اوجین وین و پرسشنامه فراشناخت حالتی عابدی بود. آزمودنیهادر دوگروه آزمایشی، تحت مداخله درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند و گروه کنترل، هیچ مداخله ای دریافت نکردند . برای تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چند متغیره وآزمون بنفرونی استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که هردوگروه آزمایش درافزایش معنادار نمره خودبازداری و مولفه های آن(05/0(P< ، به یک اندازه تاثیر داشته اند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که برای افزایش توان خودبازداری ازخشم در نوجوانان مبتلا به بدتنظیمی خلق مخرب، از درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و بخشایش درمانی می توان بهره جست.
    کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی, بخشایش درمانی, خودباز داری, اختلال بد تنظیمی خلق مخرب, خشم
    Masoumeh Sedaghat, Hosein Sheybani *, Seyed Mosa Tabatabaee, Mahboobe Taher
    The presence of mental disorders among teenagers has always affected the mental health of society..The purpose of this research is to compare the effectiveness of cognitive behavioral therapy based on mindfulness and forgiveness therapy on increasing anger self-inhibition in teenage girls with destructive mood dysregulation disorder. Semi-experimental research method was pre-test-post-test type with control group. The statistical population of this research was all students with symptoms of mood disorder in the first and second year of high school, aged 14-17 years in Baharestan city in 2021. Among these, 54 people were randomly selected based on the available sampling method, 17 people were in the remission therapy group, 19 people were in the cognitive-behavioral group based on mindfulness, and 18 people were in the control group. The research tool included Strigerzo et al.'s emotional reactivity scale, Quinn, Dozes and Eugene Wayne's cognitive errors questionnaire and Abedi's state metacognition questionnaire. Subjects in two experimental groups were subjected to cognitive behavioral therapy intervention based on mindfulness, and the control group did not receive any intervention. Multivariate analysis of covariance and Benferoni test were used for data analysis. The results of the data analysis showed that both test groups had a significant role (P<0.05) in increasing the variable of self-inhibition and its components. And the effect of both groups was reported almost equally. According to the findings of the research, cognitive behavioral therapy based on mindfulness and forgiveness therapy can be used to increase the self-control of anger in adolescents with destructive mood dysregulation.
    Keywords: cognitive behavioral therapy based on mindfulness, forgiveness therapy, self-restraint, disruptive mood dysregulation disorder, Anger
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال