mahdi dargāhi
-
«یاسین ضریر» از راویانی است که توثیق خاصی از او در کتب رجالی منعکس نشده و برخی با مجهول دانستن او، اعتبار روایاتش را زیر سوال برده اند؛ حال آنکه روایات او در تعیین احکام شرعی مسائل مهمی همچون «تعیین حد مطاف»، «قضا براساس نکول»، و «استثنائات حرمت ربا» تاثیرگذار است. هرچند برخی رجالیان نظیر مامقانی، محدث نوری و سیدموسی شبیری زنجانی با ذکر وجوهی از باب توثیقات عام به وثاقت او رهنمون شده اند، اما مبانی وثاقت «یاسین ضریر» و اعتبار میراث روایی او با نگاهی تطبیقی به نظرات علمای امامیه همچنان روشن نیست؛ زیرا تحقیقی جامع، یکپارچه و حاکی از تمامی وجوه معتبر در وثاقت «یاسین ضریر» همراه با نقد و ارزیابی تاکنون صورت نگرفته است. از این رو، پرسش از مبانی وثاقت و اعتبار میراث روایی او با نگاهی تطبیقی، مساله ای است که نیازمند کاوشی عمیق تا رسیدن به پاسخی شایسته است. هرچند با بررسی برخی توثیقات عام و تطبیق آنها نسبت به «یاسین ضریر» می توان به وثاقت او حکم کرد، اما در فرض عدم پذیرش آن، تحلیل نحوه مواجهه قدما با میراث روایی او در مسائل مذکور نشان می دهد که اگر «یاسین ضریر» در سند روایتی باشد و راویان دیگر به لحاظ رجالی ثقه باشند، می توان براساس جمیع مبانی در پذیرش روایات ائمهb، آن حدیث را معتبر دانست و براساس آن حکم کرد. این تحقیق با هدف شناخت حدود و ثغور مبانی وثاقت «یاسین ضریر» و اعتبار میراث روایی او با نگاهی تطبیقی به انظار علمای امامیه انجام شده است و نیل به این هدف در سایه توصیف و تحلیل گزاره های رجالی با گردآوری داده های کتابخانه ای ممکن می شود که نتیجه آن، بررسی تطبیقی مبانی وثاقت و ارزیابی میراث روایی «یاسین ضریر» در بستر نحوه مواجهه قدما با میراث روایی اوست.کلید واژگان: یاسین ضریر, توثیق عام, توثیق خاص, میراث روایی, رجال"Yasin Dhirir" is a narrator whose specific trustworthiness has not been explicitly confirmed in the major works of rijal (the study of narrators), leading some to question the validity of his narrations, especially in crucial jurisprudential matters such as "defining the boundaries of tawaf," "judgment based on nukul (refusal)," and "exceptions to the prohibition of riba (usury)." While certain scholars, such as Mamqani, Muhaddith Nuri, and Seyyed Musa Shubayri Zanjani, have pointed to general indicators of trustworthiness that could apply to Yasin Dhirir, there remains ambiguity regarding the foundations of his credibility and the authenticity of his narrative legacy in the context of Imami scholarship. The lack of a comprehensive and unified study that critically assesses all the valid aspects related to Yasin Dhirir's reliability has left scholars with unanswered questions. This research seeks to address these gaps by analyzing the trustworthiness and narrative contributions of Yasin Dhirir in light of both general and specific evaluations by Imami scholars. By reviewing certain general indicators of trustworthiness and applying them to Yasin Dhirir, one can potentially affirm his reliability. However, in cases where these general indicators are not accepted, a critical examination of how early scholars treated his narratives in significant legal matters suggests that if Yasin Dhirir appears in the chain of narration, and the other narrators are verified as reliable, the hadith can be considered credible, and legal rulings can be based on it. This study aims to explore the criteria for determining Yasin Dhirir's trustworthiness and the reliability of his narrative legacy through a comparative lens, examining the perspectives of Imami scholars. This analysis is achieved by describing and evaluating the rijal entries on Yasin Dhirir, relying on library research methods. The result is a comparative assessment of the foundations of his trustworthiness and an evaluation of his narrative contributions, based on how early scholars approached his reports.Keywords: Yasin Dhirir, General Trustworthiness, Specific Trustworthiness, Narrative Legacy, Rijal Studies
-
مبانی حجیت خبر واحد توسط اصولیان معاصر به تفصیل در خلال بحث «قطع و ظن» در کتب اصولی مطرح گشته است و معیارهای مختلفی در اخذ به روایات آحاد همچون وجود قراین قطعی، ثقه بودن راویان سلسله سند و اطمینان به صدور ارایه شده است. در این میان، نظریه «موافقت با روح قرآن و سنت» از نظریات نوظهوری است که در صدد بیان معیاری برای حجیت خبر واحد و انتساب صدور و عدم صدور آن به معصومان ع است. شهید صدر و آیت الله سیستانی از قایلان به این نظریه هستند؛ البته شهید صدر حجیت خبر ثقه را قبول داشته و در کنار آن، احتمال تمامیت این نظریه را مطرح می کند ولی آیت الله سیستانی حجیت خبر ثقه را نپذیرفته و یگانه معیار خود در حجیت خبر واحد را توافق روحی آن با قرآن و سنت می داند. عمده دلیل ایشان در اثبات نظریه مذکور، روایات متواتری است که مفاد آن ها اخذ خبر در صورت موافقت با قرآن و سنت و طرح خبر در صورت مخالف با قرآن و سنت است. از آنجا که تبیین و تحلیل صحیح و جامعی نسبت به این نظریه و مبانی آن در کتب و مقالات حتی از صاحبان نظریه وجود ندارد، تحقیق حاضر با هدف تبیین مفاد نظریه و تحلیل حدودوثغور ادله آن کوشیده است در سایه توصیف و تحلیل گزاره های اصولی و روایی با گرد آوری داده های کتابخانه، همچنین دسته بندی روایات مد نظر طرفداران نظریه و بررسی نحوه دلالت آن ها و توضیح جهات مختلف آن، تبیین و تحلیل صحیحی از نظریه ارایه کند و به اشکالات احتمالی آن پاسخ دهد.کلید واژگان: حجیت خبر واحد, نظریه «موافقت با روح قرآن و سنت», ظن معتبر, انتساب صدور به امامThe basics of the validity of Khabar al-Wāḥid (tradition narrated by a single source) have been discussed by contemporary Uṣūlī scholars in detail during the discussion of the subject of Qaṭʻ and Ḍann (certitude and presumption) in Uṣūlī books, and various criteria have been presented for accepting the narrations of Āḥād, such as the existence of definite evidence, the reliability of the narrators of the chain transmission, and assurance of narration issuance. Meanwhile, the theory of "agreement with the spirit of the Qurʼān and the Sunnah" is one of the emerging theories that tries to express a criterion for the validity of Khabar al-Wāḥid and to attributes its issuance and non-issuance to the holy infallibles (ʻA). Āyatollāhs Martyr Sayyid al-Ṣadr and al-Sīstānī are among those who support this theory. Of course, Martyr Sayyid al-Ṣadr has accepted the validity of Khabar al-Thiqah, along with it, raised the possibility of the completeness of this theory, but Āyatollāh al-Sīstānī has not accepted the validity of Khabar al-Thiqah and considers his only criterion in the validity of Khabar al-Wāḥid to be its spiritual agreement with the Qurʼān and the Sunnah. His main reason for proving the mentioned theory is the Mutawātir narrations (narrations narrated by several sources), which the contents of them is to obtain the Khabar in case of agreement with the Qurʼān and the Sunnah, and to reject it if it is contrary to the Qurʼān and the Sunnah. Since there is no correct and comprehensive explanation and analysis of this theory and its foundations in books and articles, even from the theory's cofounders, the present study, with the aim of explaining the contents of the theory and analyzing the limits and gaps of the evidence and in the shadow of describing and analyzing the Uṣūlī and narrative propositions and by collecting library data and by categorizing the narratives considered by the theory's supporters and by examining the way of their implication and explaining its various aspects, has tried to provide a correct explanation and analysis of the theory and to answer possible problems with the theory.Keywords: Validity of Khabar al-Wāḥid, Agreement with the Spirit of the Qurʼān, Sunnah, Reliable Presumption, Attributing Issuance to the Imām (ʻA)
-
مقاومت، آموزه ای الزامی در تنظیم و مدیریت نحوه مواجهه با غیر مسلمانانی است که خوی استکباری و استعماری شان مستلزم ظلم و سلطه گری و دشمنی با اسلام و مسلمانان و دولت اسلامی است و علی رغم انعکاس مبانی آن در محافل علمی، هم چنان به عنوان یک راهبرد در عرصه مواجهات بین المللی با دول غیر اسلامی مستکبر و مستعمر، مسالهای است که نیازمند کاویدن تا مرحله پاسخی درخور است. مقاومت به عنوان یک اندیشه و نظریه، اول بار در سال 1398، توسط مقام معظم رهبری در سالگرد رحلت امام خمینی1، در پی رواج اصطلاح «دکترین مقاومت خمینی» در اندیشکدههای غرب، مطرح و فیالجمله مولفه های آن بیان گردید. این تحقیق با هدف تبیین چیستی مقاومت به عنوان راهبرد در عرصه مواجهات بینالمللی با دول مذکور و مولفههای آن در اندیشه معظمله و تحلیل مبانی عقلی آن از منظر فقه سیاسی انجام شده و نیل به این مقصد در سایه تتبع در بیانات معظمله و دستهبندی و جمع بندی آنها با رعایت امانت در انعکاس عین برخی واژگان کلیدی و تحلیل ادراکات عقلی مولفههای یافتشده میسر است (=روش) و نتیجه آن، ارایه بهترین توصیف از راهبرد مقاومت نزد معظمله و تحلیل عقلی آن به عنوان یگانه اصلی است که همواره باید مطمح نظر دولتمردان و سیاستمداران دولت اسلامی باشد تا الگوریتم و شیوههای مواجهه با دول مذکور در راستای محفوظ ماندن این راهبرد و نیل به آن، تنظیم و مدیریت گردد.
کلید واژگان: راهبرد مقاومت, مقاومت اسلامی, فقه سیاسی, اندیشه سیاسی مقام معظم رهبریResistance is an obligatory doctrine in regulating and managing how to face non-Muslims whose arrogant and exploitative nature involves oppression and dominance on the one hand, and enmity with Islam, Muslims and the Islamic State on the other. Despite the reflection of its principles in scientific circles, resistance, as a strategy in the arena of international confrontations with arrogant and exploitative non-Islamic countries, is a problem that needs to be explored until an appropriate response is found. As an idea and theory, resistance was first proposed by the Supreme Leader on the anniversary of Imam Khomeini’s demise in 2018, after the term “Khomeini’s doctrine of resistance” in Western think tanks gained popularity and its components were stated in general.This research has been conducted with the aim of explaining the nature of resistance as a strategy in the arena of international confrontations with the mentioned countries and its components in the thought of Imam Khomeini. In addition, it aims to analyse the rational principles of resistance from the perspective of political jurisprudence. To achieve this aim, one has to make a careful study on Imam Khomeini’s opinions and statements, and goes on to categorize and summarize them with the slightest alteration in such a way that it makes it possible to reflect the same key words and analysis of the intellectual perceptions of the found components, and the result is to provide the best description of the resistance strategy in the eyes of ImamKhomeini. Its rational analysis is also the only main principle that should always be considered by the statesmen and politicians of the Islamic State, so that the algorithm and methods of confronting with the mentioned countries are set to preserve this strategy and the ways to achieve it are regulated and managed.
Keywords: resistance strategy, Islamic resistance, political jurisprudence, political thought of Supreme Leader -
از قوانینی که اخیرا پس از طی مراحل قانونگذاری در جمهوری اسلامی ایران مورد تصویب قرار گرفته، مالیات بر خانه های خالی از سکنه است، اما مبانی فقهی این قانون، چندان هویدا نیست. به جهت آنکه تحقیقی موسع و یکپارچه دراین باره صورت نگرفته است، ازاین رو پرسش از مبانی فقهی اخذ مالیات بر خانه های خالی از سکنه، سوالی است که رسیدن به پاسخ آن نیازمند کاویدن تا مرحله پاسخی درخور است. هر چند حفظ مصلحت نظام عام اجتماعی از عناوین ثانویه ای است که به دخالت حکومت بر جعل قانون اخذ مالیات بر خانه های خالی از سکنه، مشروعیت می بخشد، منتها تحلیل برآمده از داوری عقل و واکاوی آموزه های وحیانی از قرآن و سنت، حاکی از توضیح و تقریر مسیله در پرتو ارایه ادله و بررسی حکم اصل تنبیهات مالی در فقه است تا ضمن طرح و اثبات حرمت تکلیفی نگهداری خانه های خالی از سکنه، مالیات مذکور از مصادیق تنبیهات مالی برای ارتکاب حرام شرعی یا ناهنجاری اجتماعی قلمداد گردد. این تحقیق با هدف شناخت حدود و ثغور ادله و تبیین حکم نگهداری خانه های خالی از سکنه و اخذ مالیات از آن انجام شده و نیل به این مقصد در سایه توصیف و تحلیل گزاره های فقهی با روش گرد آوری داده های کتابخانه ای میسر است که نتیجه آن، تبیین مبانی فقهی اخذ مالیات بر نگهداری خانه های خالی در بستر تحلیل تنبیه مالی آن عمل است.
کلید واژگان: خانه های خالی از سکنه, تنبیه مالی, مالیات, منع از ضروریات, نظام عام اجتماعیOne of the laws recently passed by the parliament is the tax on vacant houses. The legislator's motive is to increase the supply of housing and create a balance of prices between supply and demand, and the Islamic government is required by this law to collect taxes on vacant houses that have been left unused for various reasons. However, due to the lack of extensive and integrated research in this regard, the jurisprudential foundations of the tax are not very clear. Therefore, the question of the jurisprudential principles of this tax and the elimination of problems around it is an issue that needs to be explored until the answer stage. Based on the analysis based on the judgment of reason and in the light of revelatory teachings, the present article considers this tax as a financial punishment for committing a religious prohibition and has been compiled to prove it in two main parts. In the first part, the legitimacy of the principle of financial penalties is proved through four ways, one of which is punitive taxes. In the second part, the reasons for the sanctity of the obligation to maintain an empty house where some people need it or lead to disruption of the Muslim market are examined. The arguments used in both sections, the Qur'an, narrations, reason and rational manners approved by the Shari'a in the light of paying attention to the views of the great Shiite jurists.
Keywords: Empty house, financial punishment, tax, deprivation of people's necessities, wise manners -
مبانی فقهی تعظیم و تعزیز اماکن محبوب مسلمانان، که یادآور رویدادهای مهم صدر اسلام بوده است، در فقه فریقین چندان هویدا نیست؛ چراکه مبلغان وهابی، مخالف بازدید مسلمانان از این اماکن هستند. آنها سعی می کنند با طرح سوال هایی از قبیل اینکه «مبانی فقهی تعظیم و تعزیز این اماکن چیست؟!»، «آیا بازدید و به جا آوردن نماز مستحبی در اماکنی همچون مساجد سبعه، مسجد اجابه، مسجد غمامه، مسجد ردالشمس، مسجد جن، مسجد ذوقبلتین، بیر اریس و... بدعت است؟!» ذهن های مسلمانان را مخدوش کنند. تحلیل برآمده از روایات خاص برخی اماکن و همچنین قرار گرفتن سایر اماکن در زمره برخی اطلاقات و عمومات شرعی، اثبات کننده ویژگی ممتاز و فضیلت آن مکان ها برای تعظیم و اهتمام و پندآموزی مسلمانان از آن مکان هاست. هدف نویسندگان در این تحقیق شناخت حدود و ثغور ادله، و تبیین و تحلیل مبانی فقهی تعظیم و تعزیز این اماکن و گستره دلالی آن است و نیل به این مقصد در سایه توصیف و تحلیل گزاره های فقهی موجود در منابع فریقین با گرد آوری داده های کتابخانه ای میسر است که نتیجه آن، تبیین مبانی فقهی تعظیم و تعزیز این اماکن و استحباب ادای نماز در برخی و مشروعیت آن در سایر اماکن استکلید واژگان: تعظیم و تعزیز, بازدید, اماکن صدر اسلام, فقه فریقینThe jurisprudential bases of pilgrimage and respecting the favorite places of Muslims, which are reminders of the most important events of the beginning of Islam and enjoy dignity, are not very evident in the jurisprudence of the two sects because the Wahhabi missionaries are against visiting these places by Muslims - especially the places not referred to by specific narrations from the Prophet (peace be upon him) about the recommendation of praying there - they confuse Muslims’ minds during their periodical visits and deny the respect of these places. These behaviors cause visiting these places by Muslims to face some questions, such as: What are the jurisprudential bases of visiting and respecting these places? Are visiting and praying in places such as al-Masajid al-Sab'a (The Seven Mosques), Masjid al-Ijabah, Masjid al-Ghamama, Masjid al-Radd al-Shams, Masjid al-Jinn, Masjid al-Qiblatayn, and Masjid al-Baer-Eris known as heresy? The analysis of specific narrations about some places, as well as the inclusion of other places in the category of some Sharia applications and generalities, demonstrates the unique feature and superiority of these places for pilgrimage, as well as Muslims’ diligence and taking advice from them. This research was conducted with the aim of knowing the limits and gaps of evidence and explaining and analyzing the jurisprudential bases of pilgrimage and respecting these places and the areas of their implications. This objective is achievable by describing and analyzing the jurisprudential propositions available in different sources of the two sects by collecting library data, the result of which is to explain the jurisprudential bases of pilgrimage and respecting these places and the recommendation of praying in some of them and their legitimacy in some others.Keywords: pilgrimage, respecting, visiting, places related to the beginning of Islam, the Fiqh of the two sects
-
تعیین اصل در عرصه تعاملات بین المللی دولت اسلامی چندی است در اندیشه سیاسی اسلام مطرح گشته و علی رغم بررسی های صاحب نظران و ارایه دیدگاه هایی هم چون «جنگ و جهاد» و«صلح و همزیستی مسالمت آمیز»، هم چنان یافتن ضابطه ای کلی و غیر قابل تغییر در عرصه تعاملات بین المللی دولت اسلامی، مساله ای است که نیازمند کاویدن تا مرحله پاسخی درخور است. با تکیه بر مثلث الزامی«عزت»، «حکمت» و«مصلحت» به عنوان خط مشی و چارچوب حاکم بر عرصه تعاملات دولت اسلامی مندرج در بند ششم بیانیه گام دوم انقلاب تحلیل برآمده از داوری عقل و در پرتو آموزه های وحیانی، حاکی از آن است که «دعوت به اسلام و حاکمیت آن» اصلی بنیادین و استثناناپذیر و یگانه محمل توجیه کننده صلح و همزیستی مسالمتآمیز و جهاد و جنگ به عنوان شیوه های نرم و سخت در تحلیل نگاه اسلام در عرصه تعاملات بین المللی دولت اسلامی شمرده میشود. این مقاله با هدف تحلیل مبنا و اصل در تعاملات بین المللی دولت اسلامی در پرتو مثلث الزامی«عزت»، «حکمت» و «مصلحت» نوشته شده است و نیل به این مقصد در سایه توصیف و تحلیل گزاره های فقهی با گردآوری داده های کتاب خانه ای میسر است که نتیجه آن، ارایه نظریه «دعوت به اسلام و حاکمیت آن»، به عنوان اصل بنیادین در تعاملات بین المللی است.
کلید واژگان: اصل در روابط بین المللی دولت اسلامی, نظریه دعوت, «عزت», «حکمت», «مصلحت», فقه سیاسیTo determine what principle one should follow in the realm of the international interactions of an Islamic state has become a concern for the Islamic political thought in recent years. In spite of the studies conducted by the authorities as well as the presentation of such views as “war and JihÁd” and “peace and peaceful coexistence”, yet to find a universal and unchanging criterion for the international interactions of an Islamic state is a question which requires researchers to investigate and find an appropriate answer to it. Relying upon the necessary triangle of ‘honor’, ‘wisdom’ and ‘expediency’ as a policy and a framework governing the realm of the interactions of the Islamic state – included in the article 6 of the Second Step Statement – the analysis raised out of the judgement of reason and of the revealed doctrines indicate that “call to Islam and its rule” is considered as a fundamental and universal principle as well as a unique means of justifying peace and peaceful coexistence and JihÁd and war as soft and hard means as perceived by Islam in the realm of international interactions of the Islamic state. The aim of this article is to analyze what is called the foundation and principle in international interactions of an Islamic state in the light of the triangle of ‘honors, ‘wisdom’ and ‘expediency’. This aim is achieved by giving a description and making an analysis of jurisprudential propositions through collecting the library data which result in offering the thesis of ‘call to Islam and its rule’ as a fundamental principle in international interactions.
Keywords: fundamental principle in the international relations of the Islamic state, the thesis of ‘call to Islam, honors ‘wisdom’, ‘expediency’, political jurisprudence -
Al Mustafa deux trimestriels spécialisée des etudes islamiques, Volume:1 Issue: 1, Oct 2021, PP 127 -151
L'exercice de la souveraineté dans la surveillance et le filtrage négatif et positif du cyberespace est d’une part nécessaire selon les arguments de la protection du système, du maintien de la suprématie et de la souveraineté de l'État islamique ainsi que l'établissement de la religion. D'autre part, la généralité du caractère sacré de l'espionnage implique la protection de la vie privée des individus, et il est clair que dans le processus de surveillance et du filtrage du cyberespace, cette intimité peut être violée, en particulier dans le domaine de la confidentialité des informations et des communications. Étant donné que la portée de la surveillance et du filtrage du cyberespace ainsi que l'interdiction de violer la confidentialité des communications et des informations des individus, malgré l'importance y accordée, sont des sujets moins abordés dans la jurisprudence imamite; la question de la portée de la gouvernance dans la surveillance et le filtrage de cet espace sur la vie privée des individus nécessite une vaste recherche afin d’y trouver une réponse appropriée (problématique). L'obligation de préserver le système, l'urgence de maintenir la suprématie et la souveraineté de l'État islamique et la nécessité d'établir la religion sont parmi les raisons qui légitiment l'exercice d'un commandement supérieur dans le processus de surveillance et du filtrage du cyberespace, même en violation de la vie privée, cependant, selon l'analyse des preuves, cet exercice de souveraineté devrait être fondé sur la science, quoique brève, dans les limites de la nécessité et absolument sans révéler les secrets cachés des individus dans cet espace (hypothèse). Cet article est rédigé dans le but de déterminer les limites des preuves indiquant le contrôle et le filtrage du cyberespace et de maintenir la confidentialité des informations des individus, d'expliquer les caractéristiques jurisprudentielles de la violation de cette vie privée (objectif). Cet objectif a été atteint par l’analyse des propositions jurisprudentielles en recueillant des données des bibliothèques (méthode), ce qui accouché à l'analyse et l'explication détaillée de l’exercice de la surveillance et du filtrage du cyberespace en relation avec la vie privée des individus
Keywords: Souveraineté, surveillance et filtrage du cyberespace, vie privée, jurisprudence imamite -
قضاوت میان اصالت صلح یا اصالت جنگ یکی از موضوعات تامل برانگیز در اندیشه سیاسی اسلام است. در این میان اثبات اصالت صلح در فقه سیاسی حساسیت های بیشتری دارد. فقه امامیه معمولا به مطرح کردن مباحث جنگ و صلح در مقابل کفار اهتمام داشته، و سخن جامع و مستقلی درباره اهل قبله مطرح نکرده است. محور اصلی مقاله پیش رو این پرسش است که در مواجهه با گروه های مختلف اسلامی، اعم از بغات، محاربان و مخالفان، اصالت صلح حاکم است یا اصالت جنگ یا هیچ کدام؟ مهم ترین ثمره تاسیس این اصل تبیین حکم مصادیق مشکوک در منازعات با اهل قبله است. فرضیه تحقیق پیش رو این است که با بررسی دیدگاه فقهای امامیه از متقدمان و متاخران، و با در نظر گرفتن مبانی فقهی ثابت نزدشان، می توان اصالت صلح با اهل قبله را به عنوان اصلی کلی در رجوع به آن برای مصادیق مشکوک در منازعات پذیرفت. نوشتار حاضر، با روش توصیف و تحلیل یافته های تحقیق مبتنی بر منابع فقهی امامیه، اصالت صلح را تبیین کرده است.کلید واژگان: اصالت صلح, اصالت جنگ, جهاد, فقه سیاسی, اهل قبله, امامیهJudging between the originality of peace or war is one of the most thought-provoking issues in Islamic political thought. However, proving the originality of peace in political jurisprudence is more sensitive. Imami jurisprudence has usually dealt with the issues of war and peace against the infidels, and has not spoken comprehensively and independently about the People of Qibla (Muslims). The main question of the present study is: "In the face of various Islamic groups, including insurgents, rioters and opponents, is the originality of peace preferred or the originality of war or none? The most important fruit of the establishment of the principle of peace is to explain the ruling of suspicious cases in disputes between the People of Qibla. The hypothesis of this research is that by examining the opinions of the early and late Imami jurists, and considering the fixed jurisprudential principles in their view, the originality of peace with the people of Qibla can be accepted as a general principle in all disputes. The present article has explained the originality of peace by describing and analyzing the research findings based on Imami jurisprudential sources.Keywords: Originality of Peace, Originality of War, Jihad, political jurisprudence, People of Qibla, Imamiyyah
-
از مسایل مطرح در باب حج، تعیین مکان ادای نماز طواف واجب یا مستحب و نقش مسجدالحرام در آن است. هرچند در وهله اول بدیهی می نماید که نماز طواف باید در ظرف مسجدالحرام باشد، منتها در فرض جابه جایی مقام ابراهیم (ع) از مکان کنونی به محدوده توسعه یافته یا خارج از مسجدالحرام (مثلا مسعا یا شعب ابی طالب) ظرفیت مسجدالحرام در ادای نماز طواف مخصوصا خلف یا جنب مقام ابراهیم (ع) از مسایلی است که حکم آن چندان هویدا نیست؛ زیرا تحقیقی موسع و یکپارچه در این باره صورت نگرفته است. با تکیه بر تحلیل برآمده از منابع فقهی، موضوعیت داشتن خلف مقام ابراهیم (ع) برای ادای نماز طواف واجب حکایت از آن دارد که اگر مقام ابراهیم (ع) از محدوده کنونی مسجدالحرام به اماکن توسعه یافته یا بیرون از آن (در مسعا یا شعب ابی طالب) منتقل شود نماز طواف باید خلف یا جنب مقام گزارده شود. این تحقیق با هدف شناخت حدود و ثغور ادله و تبیین فقهی نقش مسجدالحرام در نماز طواف انجام شده و نیل به این مقصد در سایه توصیف و تحلیل گزاره های فقهی با گرد اوری داده های کتابخانه میسر است که نتیجه آن، عدم موضوعیت مسجدالحرام در ظرف ادای نماز طواف واجب در فرض مذکور است.
کلید واژگان: مسجدالحرام, مقام ابراهیم, نماز طوافOne of the issues raised about Hajj is how to determine the place of performing the obligatory or recommended ṭawāf prayer and the role of the Holy Mosque in this process. Although it seems that ṭawāf prayer should be performed inside Masjid al-Haram; assuming that the station of Ibrahim (Maqām Ibrāhīm) is moved from the current location to the developed area or outside of Masjid al-Haram (e.g., to al-Masa'a or Shi'b Abi Talib), the capacity of Masjid al-Haram for performing ṭawāf prayer, especially behind or next to the station of Ibrahim, is one of the issues whose rules are not very clear because no comprehensive and integrated research has been done in this field. Relying on the analysis of jurisprudential sources, the necessity of performing the obligatory ṭawāf prayer behind the station of Ibrahim indicates that if the station of Ibrahim is transferred from the current place in the Holy Mosque to the developed area or out of it (to al-Masa'a or Shi'b Abi Talib), the prayer must be performed behind or next to the station. This research seeks to recognize the limits and areas of the evidence and jurisprudential explanations about the role of the Holy Mosque in performing ṭawāf prayer. Achieving this goal was possible by describing and analyzing the jurisprudential propositions by collecting library data, the result of which was that Masjid al-Haram does not play any role in determining the place of performing the obligatory ṭawāf prayer in the aforementioned case.
Keywords: Masjid al-Haram, Maqām Ibrāhīm, ṭawāf prayer -
ولایت حاکم اسلامی بر صدور حکم به ثبوت هلال پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران وحاکمیت فقیه بر عرصه سیاست واداره جامعه وتحلیل تبعات نجومی آن، جایگاه ویژه ای یافت وچون تحقیقی یکپارچه حول گستره نفوذ آن در میان مکلفان صورت نگرفته، پرسش از ولایت حاکم اسلامی در صدور حکم به ثبوت هلال وگستره نفوذ آن میان مکلفان مسئله ای است که شایسته پاسخی درخور است. تحلیل برآمده از واکاوی دلالی عمومات واطلاقات ادله ولایت فقیه، حاکی از تمسک به عام در شبهه مصداقیه است؛ چراکه باید ثابت شود یکی از شیون حکومتی ایمه(علیهم السلام) حکم به ثبوت هلال بوده است تا تمسک به آنها صحیح باشد. با توجه به تمامیت دلالی صحیح محمد بن قیس، ولایت حاکم بر صدور حکم به ثبوت هلال ثابت می گردد و جملگی اشکالات وارده بر آن مردود است. هرچند ادله دیگری در حجیت آن توسط برخی طرح گردیده، منتهی به دلیل عدم حجیت سندی یا دلالی، تنها در تایید مدعا نقش دارند. با توجه به مدلول صحیح مذکور و مفهوم اولویت، حکم حاکم تنها در صورت مستندبودن به بینه و شیاع، و نه علم و رویت خود حاکم، حجیت دارد و بنابر تحلیل فرازهای مقبوله عمر بن حنظله، احکام صادره از حاکم، از جمله حکم مذکور -در صورت یقین به خطای حاکم در حکم یا خطای او در موضوع و یا علم به خطای او در مستندات حکم یا موضوع- بر همه مکلفان در قلمرو حکمرانی حاکم حجیت داشته وثبوت هلال با آن قطعی وآثار شرعی این رویداد بار می شود.کلید واژگان: ولایت فقیه, حاکم اسلامی, حکم حاکم, ثبوت هلالThe Islamic jurist guardianship in issuing the rulings to prove the crescent sighting and the jurist authority in the arena of politics and management of society and the analysis of its astronomical consequences found a special place after the glorious Islamic Revolution of Iran. Since no comprehensive research has been carried out on the extent of its influence among the Mukalafan (accountable people), the question on the Islamic jurist guardianship in issuing the rulings to prove the crescent sighting and its extent of influence among the accountable people is an issue that deserves an appropriate answer. This study, which has been derived from the analysis based on the generalities and absolutes of the arguments of Wilayat-e-Faqih, indicates the reliance on the most of jurists' viewpoints in the related doubt. Because it must be proved that one of the governmental responsibilities of the Imams was to issue the ruling for proving the crescent sighting in order to rely on them correctly. Considering the completeness of Muhammad ibn Qays' correct arguments, the jurist guardianship in issuing the rulings to prove the crescent sighting can be concluded, and all the objections to it are rejected. Although other arguments in its authenticity have been put forward by some, due to the lack of authenticity of the documents or the reasons, they only play a role in confirming the claimed viewpoint. . According to the above-mentioned correct arguments and the concept of priority, the ruling is valid only if it is based on evidence and generality, and not on the knowledge and vision of the jurist himself. According to the analysis of the accepted phrases of Umar ibn Hanzalah, the rulings issued by the jurist, including the aforementioned ruling - in case of certainty of the jurist's error in the ruling or his error in the subject or knowledge of his error in the documents of the ruling or subject - is valid for all accountable people in the area of the jurist's governance and proving the crescent sighting becomes absolute and the religious effects of this event can be resulted.Keywords: Wilayat-e-Faqih, Islamic jurist, jurist's ruling, proof of the crescent
-
از مسایل مهم پیرامون وقف، گستره ولایت حاکم اسلامی در نصب و عزل متولی است. این مسئله پس از انقلاب اسلامی و حاکمیت فقیه بر امور کشور جایگاه ویژه ای یافته و از آنجا که تحقیق موسع و یکپارچه ای حول آن صورت نگرفته است، حدود و ثغور دخالت حاکم در نصب و عزل متولی اوقاف خاص و عام چندان هویدا نیست. گاهی شرایطی بر متولی عارض می شود که بی شک نیازمند دخالت حاکم است؛ همچون مواردی که متولی صلاحیت لازم را ندارد و استدامه ولایت او بر موقوفه می تواند مصالح موقوفه و موقوف علیهم را ضایع کند. در این موارد تقابل بدوی بین ولایت حاکم و ولایت متولی قابل تصور است که با تحلیل صحیح فقهی، ولایت حاکم بر ولایت واقف و ولایت متولی بر موقوفه مقدم است و در صورت فوت حاکم، ولایت منصوبان او در کسوت متولی بر نهاد وقف مستدام است تا عزلی از سوی حاکم زنده ابلاغ شود. در این تحقیق تلاش شده با روش کتابخانه ای و جستجو در عمومات و اطلاقات فوقانی، حدود و ثغور ولایت و اختیارات حاکم در تعیین، نصب و عزل متولی در نهاد وقف با وجود نصب واقف یا بدون آن و همچنین وضعیت متولیان منصوب از طرف حاکم پس از فوت او روشن گردد.
کلید واژگان: حاکم اسلامی, متولی, تولیت, ولایت فقیه, وقف عام, وقف خاصOne of the most important issues regarding waqf (endowment) is the scope of the Islamic government guardianship in nominating and dismissing the guardian. This problem has found a special place after the Islamic Revolution of Iran and the governance of the jurist for the affairs of the country, and since no comprehensive and integrated research has been conducted regarding this issue, the scope of the government intervention in the nomination and dismissal of the guardian of special and general awqaf (the plural form of waqf) is not that much clear. Sometimes a situation arises for the guardian that undoubtedly requires the intervention of the government such as in cases where the guardian does not have the necessary competence and the continuation of his guardianship over the Mawqufeh (the item that has been endowed) can ruin the interests of the mawqufeh and mawquf Alayhim (The person or people to whom the waqf is allocated). In these cases, a primitive confrontation can be imagined between the guardianship of the government and the guardian, and through a proper jurisprudential analysis, the guardianship of the government on the guardianship of Waqif (The person who endows the item) and the guardian is prior to the Mawqufeh. In the event of the death of the governor, the guardianship of her appointees in the position of the guardian of waqf is continuous until the living governor announces a dismissal. This study, through the library method and search in the above generalities and applications, seeks to clarify the limits of the guardianship and the governor's authority in determining, nominating, and dismissing a trustee in the waqf institution with or without dominating the waqif as well as the status of guardians appointed by the governor after his death.
Keywords: Islamic government, guardian, Towliat, Wilayat Faqih, general waqf, special waqf -
معیار و مبانی تشخیص محاذات مواقیت، به عنوان یکی از مسایل نخستین در کتاب الحج، از جمله مباحثی است که دیدگاه ها درباره آن از منظر فقه مذاهب اسلامی چندان هویدا نیست و تحقیقی موسع و یکپارچه در این باره صورت نگرفته است. از این رو، پرسش از معیار و مبانی تشخیص محاذات مواقیت برای احرام در حج و عمره از منظر فقه مذاهب اسلامی، مسئله ای است که نیازمند کاویدن تا مرحله پاسخی درخور است. اختلاف فقهای اسلامی در اتخاذ مبانی و معیارهای متفاوت در تصور محاذات مواقیت، اختلاف فتاوای آنان در تشخیص محاذات مواقیت را در پی داشته است؛ تا جایی که تتبع نویسنده نشان از مبانی و معیارهای هفت گانه در این زمینه است. واکاوی این نظریه ها و بررسی و نقد ادله آنها نشان می دهد که تلفیقی از معیار دایره ای و وادی ها، می تواند بهترین و یگانه ترین راه تبیین صحیح محاذات مواقیت، البته با اطلاع از طول و عرض جغرافیایی و راهنمایی های اهل خبره باشد. این تحقیق با هدف شناخت اقوال و انظار فقهای مذاهب اسلامی و حدود و ثغور مبانی با تبیین صحیح محاذات مواقیت انجام شده، و نیل به این مقصد در سایه توصیف و تحلیل گزاره های فقه مذاهب اسلامی، با گردآوری داده های کتاب خانه ای میسر است که نتیجه اش تشخیص معیاری صحیح و دقیق از محاذات مواقیت همراه با تبیین و توضیح آن در قالب برخی اشکال هندسی است.
کلید واژگان: محاذات مواقیت, دایره میقاتی, جدار میقاتی, مذاهب اسلامیCriteria and principles of recognizing the parallels of the starting points of Hajj, as one of the first issues in the book of Al-Hajj, is a topic on which the views are not very clear from the perspective of Islamic denominations jurisprudence and no comprehensive and integrated research has been done. Therefore, the question of the criteria and principles for recognizing the parallels of the starting points of Hajj and Umrah from the perspective of Islamic denominations jurisprudence is an issue that needs to be explored until a suitable answer is found. The discrepancy between Islamic jurists in adopting different principles and criteria for imagining the parallels of the starting points of Hajj has led to differences in their rulings about distinguishing the parallels of the starting points of Hajj. According to the author's reviews, there are seven principles and criteria in this regard. Analysis of these theories and also the review and critique of their arguments show that a combination of the criteria of circles and valleys can be the best and only way to explain the parallels of the starting points of Hajj correctly, of course, by knowing the latitude and longitude and expert guidance. This research has been carried out with the aim of understanding the statements and views of the jurists of Islamic denominations and the limits of the principles by correctly explaining the parallels of the starting points of Hajj. Achieving this goal is possible in the light of describing and analyzing the propositions of the jurisprudence of Islamic denominations by collecting library data, the result of which is to identify a correct and accurate criterion of the parallels of the starting points of Hajj, and to explain it in the form of some geometric shapes.
Keywords: Parallels of the Starting Points of Hajj, Circle of the Starting Points of Hajj, Wall of the Starting Points of Hajj, Islamic Denominations -
از دیرباز تاکنون، در میان مسلمانان توهین به مقدسات دیگر مذاهب با تهییج سیاستمداران و بدخواهان امت اسلام، به عنوان یکی از روش های ابراز انزجار و تنفر رواج یافته و این عقیده، ازآنروست که تحقیقی موسع و یکپارچه در این باره صورت نگرفته! ازاینرو، بازشناخت ماهیت، عوامل و حکم توهین به مقدسات دیگر مسلمانان، مسئله ای نیازمند کاویدن تا مرحله پاسخی درخور است. این تحقیق با هدف شناخت مفهوم و ماهیت توهین و بیان مصادیق آن و حکم آن در فقه اسلامی صورت پذیرفته و نیل به این مقصد در سایه توصیف و تحلیل با گردآوری داده های کتابخانه ای میسر شده و نتیجه آن، اثبات حرمت توهین به مقدسات دیگر مسلمانان، تحت هر عنوان، با استناد به گزاره های قرآنی و سنت معصومان (ع) و سیره متشرعه است.
کلید واژگان: توهین, سب, لعن, مقدسات سایر مسلمانانInsulting the sanctities of other Muslims, as a way to express abhorrence and lack of sanctity of a particular example among other religions and by the provoking of politicians and ill-wishers of the Muslim Ummah, has always been promoted as one of the ways to express hatred and dislike of that particular example. It is particularly popular among Muslims. This belief is due to the lack of comprehensive and integrated researches on this subject; therefore, recognizing the nature, causes, and rulings of insulting the sanctities of other Muslims is necessary to make an appropriate reaction. This research aimed to recognize the concept and nature of insulting and expressing its examples and the rulings in the Islamic jurisprudence. Achieving this goal is possible by the description and analysis of the library data collected. Citing the verses of the Qur’an, the Sunnah of the Infallibles (AS), and the lawful way of life sirah mutasharria’, the research confirmed that insulting the sanctities of other Muslims is forbidden under any headings.
Keywords: insult, slander, curse, sanctities of other Muslims -
فصلنامه فقه، پیاپی 103 (پاییز 1399)، صص 114 -136حکم مصافحه با اجنبیه غیرمسلمان در فرایند استقبال و بدرقه در عرصه تشریفات بین الملل، دیپلماتیک و غیردیپلماتیک، مسئله ای نیازمند کاویدن تا مرحله پاسخی درخور است، چرا که تحقیقی موسع و یکپارچه دراین باره صورت نگرفته است. انکار حرمت مصافحه توسط برخی اندیشوران حوزه فقه، با قید عدم ریبه و لذت، مخصوصا در مراودات بین المللی، با نسبت دادن تشکیک در حرمت آن به بعضی از بزرگان عرصه فقه، به استناد عمومیت نداشتن ادله حرمت در حکم و موضوع، ضرورت پرسش از حکم مصافحه با اجنبیه غیرمسلمان در عرصه تشریفات رایج بین المللی را مضاعف می کند. علاوه بر اینکه اشاره برخی نویسندگان به پاره ای مصلحت سنجی ها در مصافحه و سعی در تبلور عنوان ثانوی و تمسک به حکم ثانوی جواز در مسیله، باعث شد تا این تحقیق با هدف شناخت حدود و ثغور ادله دال بر حرمت مصافحه با اجنبیه غیرمسلمان و تبیین عمومیت یا عدم عمومیت حکم و موضوع آن در فرایند تشریفات بین المللی و تحلیل تمسک به عنوان ثانوی «مصلحت» برای تجویز مصافحه در فرض پذیرش حکم اولی حرمت انجام شده و نیل به این مقصد در سایه توصیف و تحلیل گزاره های فقهی با گردآوری داده های کتابخانه ای میسر است که نتیجه آن، تبیین و تحلیل حکم اولی و ثانوی مصافحه با اجنبیه غیرمسلمان در فرایند استقبال و بدرقه در عرصه تشریفات بین الملل است.کلید واژگان: مصافحه و دست دادن, تشریفات, تعاملات و ارتباطات بین المللی, عرف بین الملل, فقه امامیهJournal of fiqh, Volume:27 Issue: 103, 2020, PP 114 -136The ruling on shaking hands with female non-Muslim foreigners in the process of welcoming and escorting them in the arena of international, diplomatic, and non-diplomatic ceremonies is an issue that needs to be explored until finding a good answer, since no comprehensive and integrated research has been carried out on this field. Denying the handshake as a haram (forbidden) action by some thinkers in the field of jurisprudence, with the condition of lack of interest and pleasure, especially in international relations, considering doubt in its being haram to some scholars in the field of jurisprudence, and lack of the generality of the arguments as being haram about its ruling and topic, will double the need to question the ruling of shaking hand with female non-Muslim foreigners in the arena of common international ceremonies. In addition to the fact that some authors referred to some expediencies in the handshake and tried to crystallize the secondary title and resort to the secondary ruling of permission in the issue, the current study has been carried out with the aim of identifying the limits and boundaries of arguments for shaking hands with female non-Muslim foreigners, explaining the generality or non-generality of its ruling and subject in the process of international ceremonies, and analyzing the resort as a secondary "expediency" for permissibility of the handshake, if the first ruling as a haram action is accepted. Achieving this aim is possible by describing and analyzing jurisprudential propositions through collecting library data, the result of which is the explanation and analysis of the first and second rulings of shaking hands with female non-Muslim foreigners in the process of welcoming and escorting them in the arena of international ceremonies.Keywords: shaking hands, ceremonies, international interactions, relations, international custom, Imamiyah jurisprudence
-
مثلث الزامی عزت، حکمت و مصلحت به عنوان چارچوب و خط مشی حاکم بر تعاملات بینالمللی دولت اسلامی، از جمله مباحث مطرح در فقه سیاسی است و علیرغم تاکیدات فراوان بر آن، مبانی فقهی این سنجهها و تبیین نسبت آنها با هم، چندان هویدا نیست؛ به جهت آنکه تحقیقی موسع و یکپارچه در این باره صورت نگرفته است! ازاینرو، پرسش از مبانی فقهی سنجههای عزت، حکمت و مصلحت و نسبتشان با هم در تعاملات بینالمللی دولت اسلامی، مسالهای است که نیازمند کاویدن تا مرحله پاسخی درخور است. با تکیه بر تحلیل برآمده از داوری عقل و در پرتو آموزههای وحیانی، سنجههای مذکور به عنوان بنیادیترین اصول و ضوابط در عرصه تعاملات بینالمللی، بعد از مبانی نظری و معرفتی اثبات میشود و اهمیت و جایگاه اصل عزت از استواری آن در نوک هرم و بر پایه دو اصل حکمت و مصلحت حکایت دارد. این تحقیق با هدف شناخت حدود و ثغور ادله و تبیین و تحلیل مبانی فقهی عزت، حکمت و مصلحت و گستره دلالی آن انجام شده و نیل به این مقصد در سایه توصیف و تحلیل گزارههای فقهی با گردآوری دادههای کتابخانهای میسر است که نتیجه آن، تحلیل مستندات فقهی سنجههای مذکور و تبیین نسبت آنها با هم است.
کلید واژگان: عزت, حکمت و مصلحت, روابط بین الملل, دولت اسلامی, فقه سیاسیOf discussions raised in the political jurisprudence is the obligatory triangle of dignity, wisdom, and expediency as the framework and the policy governing the international interactions of the Islamic state, and despite great emphasis on it, the jurisprudential foundations of these yardsticks and the explanation of the relations between them are not so clear. Since no extensive and integrated research into this subject has been carried out, inquiries about the jurisprudential foundations of the international interactions of the Islamic state is the subject which needs to be explored to the extent that appropriate answers are provided for the unanswered questions. Reliance on the analysis based on the rational judgement and the revealed doctrines, the aforementioned standards as the most fundamental principles and rules in the realm of international interactions together with their theoretical and epistemological principles, are established. The significance and status of the principle of dignity signifies its position at the top of hierarchy as it is based on the principles of wisdom and expediency. The present research has been conducted to cast light on the boundaries of the arguments and on the explanation and analysis of the jurisprudential foundations of dignity, wisdom and expediency and their extensions by signification. This aim can be achieved in light of the description and analysis of the jurisprudential statements through collecting library data which result in the analysis of the jurisprudential documentations of the abovementioned yardsticks and in the explanation of the relation each yardstick has with another one
Keywords: dignity, wisdom, expediency, international relations, Islamic state, political jurisprudence -
واکاوی شرط استطاعت طریقی با رویکرد تعطیلی حج در صورت عدم تامین امنیت حجاج از دیدگاه فقه مذاهب اسلامیوجود امنیت راه سرزمین وحی و انجام مناسک حج یکی از مسائل مهم فقه اسلامی است. نظر به وجوب حج و اهمیت خالی نماندن کعبه معظمه از حجاج، حکم وجود یا تامین استطاعت طریقی به عنوان شرط وجوب حج برای مکلفان، از منظر فقه مذاهب اسلامی چندان روشن نیست؛ از این رو پرسش از ماهیت شرط استطاعت طریقی با رویکرد تعطیلی حج در صورت عدم تامین امنیت حجاج از دیدگاه فقه مذاهب اسلامی، مسئله ای است که نیازمند کاویدن تا مرحله پاسخی درخور است. تامین نبودن امنیت حجاج در سرزمین وحی و مسیر منتهی به آن برای امتثال مناسک حج، موجب نبود استطاعت طریقی مکلفان و در نتیجه واجب نشدن حج برای او خواهد بود. چنانچه این امر به تعطیلی حج برای عموم مسلمانان منجر شود، بر حاکم اسلامی است که مقدمات انجام مناسک حج را فراهم آورد. این تحقیق با هدف شناخت حدود و ثغور ادله استطاعت طریقی و اثر آن بر تعطیلی حج و در سایه توصیف و تحلیل گزاره های فقه مذاهب اسلامی با داده های کتابخانه ای و به شیوه تطبیقی انجام شده است که نتیجه آن، واجب نبودن حج در صورت تامین نبودن امنیت در سرزمین وحی و مسیر منتهی به آن است.کلید واژگان: استطاعت طریقی, امنیت حجاج, تعطیلی حج, فقه مذاهب اسلامی, استطاعتThe safety of the travel path to the land of revelation, Mecca, for the practices of Hajj is one of the most important issues in fiqh. Considering the obligation of Hajj and the importance of continuing to keep the Ka’ba as a host for throngs of pilgrims, the issue of possessing or providing the ability regarding the travel path as a condition of the obligation of Hajj for those who are obliged to perform it is not yet so clear; thus, the nature of the ability regarding the travel path if unsafety of pilgrims leads to the cancelation of Hajj from the viewpoint of the fiqh of Islamic sects is a question that needs to be answered properly. Unsafety of pilgrims in the land of revelation and their path to it to perform the rituals of Hajj leads to the lack of ability regarding the travel path for those who are obliged to perform Hajj, and consequently, arises the obligation from them. If this results in the cancelation of Hajj for all Muslims, then it is up to the Islamic ruler to make arrangements for the Hajj rituals to be performed. This study, aimed at identifying the limits and conditions of the arguments for the ability regarding the travel path and its effect on the cancelation of Hajj in light of the description and analysis of the propositions of the fiqh of Islamic sects, was done using library data in a comparative manner, the result of which is that Hajj is not obliged if there is unsafety in the land of revelation and the travel path to it.Keywords: Ability [Istiṭā’a] regarding the travel path, Safety of pilgrims, Cancelation of Hajj, Fiqh of Islamic sects, ability
-
نقش مقام ابراهیم در طواف کعبۀ معظمه در گزاره های به ظاهر متعارض از حضرات معصومین (ع) نقل شده است؛ منتها گسترۀ مدلول و وجه جمع بین آنها، چندان هویدا نیست؛ زیرا تحقیق موسع و یکپارچه ای در این زمینه صورت نگرفته است! از این رو پرسش از نقش مقام ابراهیم در محدودۀ طواف، مسئله ای است که نیازمند کاویدن تا مرحلۀ پاسخی درخور است. گزارش حلبی از جعفربن محمد با سند معتبر و دلالت محکمی، به طواف خارج از محدودۀ مقام ابراهیم و کعبۀ معظمه مشروعیت می بخشد. این تحقیق با هدف شناخت حدود و ثغور احادیث و تبیین فقهی محدودۀ طواف در حج و عمره انجام گرفته و نیل به این مقصد در سایۀ توصیف و تحلیل گزاره های فقهی با گردآوری داده های کتابخانه ای میسر است که نتیجۀ آن، تبیین فقهی گسترۀ طواف در مسجدالحرام برای عمل عبادی حج و عمره خواهد بود.کلید واژگان: کعب? مکرمه, محدود? طواف, مقام ابراهیمThe role of Ibrahim's station in Tawaf of the Venerated Kaaba is quoted in seemingly contradictory statements of Immaculate Imams (a). Lack of broad and integrated research on this issue led to the ambiguity in the extent of meaning and means of reconciling among the traditions (Hadith). Therefore, the question of the role of Ibrahim's Station in the boundary of Tawaf is the problem that needs more exploring to the phase of appropriate response. The report of Halabi from Ja'far bin Muhammad (a), with strong implications and authentic document, legitimates the Tawaf of the respected Kaaba out of Ibrahim' boundary. This study aimed to discover the limits and borders of the traditional and jurisprudential elaboration of Tawaf boundary in Hajj and 'Umrah. Achieving this target is probable in light of the description and analysis of the judiciary propositions with collecting library data which may result in a judicial clarification of Tawaf limit in Masjid al-Haram (the Sacred Mosque) due to perform worshiping ritual of Hajj and 'Umrah.Keywords: Tawaf boundary, Station of Ibrahim, Kaaba
-
پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) امت او به فرقه های متعدد کلامی و فقهی تقسیم شدند. در این میان، سلفیان تکفیری راهی متفاوت تر با امت اسلامی و سایر فرق در پیش گرفتند؛ جریانی که مدعی پیروی از سیره سلف صالح و داشتن صحیح ترین قرائت ها و فهم ها از دین است. یکی از راه های ارزیابی صحت و سقم عقاید و باورهای جریان سلفی تکفیری این است که اندیشه های آنان را با دیگر فرق اسلامی مقایسه کنیم. بدین منظور صفت «استواء بر عرش» ، که از صفات خبری خداوند است، انتخاب شد تا دیدگاه سلفیان و دیدگاه ماتریدیان حنفی مسلک بررسی، ارزیابی و مقایسه شود. از این روی مقاله حاضر با روشی اسنادی تحلیلی به مقایسه تطبیقی صفت «استواء بر عرش» میان سلفیان، با تاکید بر ابن تیمیه و ماتریدیان، می پردازد؛ و در پایان به این نتیجه می رسد که ادعای سلفیان در خصوص پیروی از سیره سلف صالح ادعایی نادرست است. ماتریدیان در مسئله استواء بر عرش و صفات خبری نگاهی تنزیهی همراه با تاویل دارند؛ ولی سلفیان بدون داشتن دیدگاهی واحد نگاهی تفویضی همراه با تشبیه و تجسیم به مسئله استواء دارند.کلید واژگان: صفات خبری, استواء علی العرش, ماتریدیان, سلفیان, ابن تیمیهMen’s Istizlal at night at the time of Ihram (state of pilgrim sanctity) in Hajj (pilgrimage) and Omreh is an issue that its legitimacy or illegitimacy is not clearly obvious from the perspective of Islamic jurisprudence (Fiqh). This subject has not been surveyed comprehensively. So it demands a comprehensive study. Disagreements of the Islamic jurists on the concept of men’s Istizlal and on interpreting its meaning, has led to different judicial decisions. The different views go so far that some jurists believe the lack of sunlight at night can be as an evidence of meaninglessness of men’s Istizlal at night. However, based on a robust theory and legitimate evidence, Istizlal can be defined as the covering the head from coldness, rain, and sunlight. Thus, Istizlal from light and heat for Mohrem men (consecrated pilgrims) during the day is just one of evidence of Istizlal for men. Accordingly, if Istizlal from rain and coldness would take place at night, it could be considered Istizlal at night. Seeking to identify the opinions and perspectives held by Islamic jurists and determining the scope of related evidence and explicating the duties of men in Istizlal at night, the present article, using a library-based method, analyzes and describes the statements declared in the jurisprudence of Islamic sects.Keywords: inviolable things of Ihram, Istizlal, Istizlal at night, Islamic Jurisprudence
-
سعی در مقادیر توسعه یافته و حکم آن یکی از مسائل نوپدید در فقه اسلامی است و نظر به افزایش دوبرابری توسعه عرضی ساختمان مسعی در سال های اخیر و در کنار مسجدالحرام، حکم فقهی سعی (به عنوان یکی از ارکان حج و عمره) از منظر فقه مذاهب اسلامی چندان هویدا نیست. چون تحقیقی موسع و یکپارچه در این موضوع صورت نگرفته! پرسش از حکم سعی در مقادیر توسعه یافته، از حیث عرضی مسئله ای است که نیازمند کاویدن تا مرحله پاسخ درخور خواهد بود. با توجه به تتبع در منابع فقه مذاهب اسلامی، هر چند معدودی از اندیشوران حوزه فقه، سعی در برخی مقادیر توسعه یافته جدید را مجزی نمی دانند و معتقدند که آن مقادیر از حد فاصل دو کوه صفا و مروه بیرون است، منتها بنا بر شهادت شهود و بررسی های تاریخی، جغرافیایی و زمین شناسی کارگروه ناظر بر توسعه مسعی، می توان مقادیر توسعه یافته را جزیی از حد فاصل دو کوه صفا و مروه دانست و به اجزای سعی در آن حکم کرد. این تحقیق با هدف شناخت حدود و ثغور ادله و تبیین فقهی حکم وضعی سعی در مقادیر توسعه یافته عرضی انجام گرفته و نیل به این مقصد در سایه توصیف و تحلیل گزاره های فقه مذاهب اسلامی با گرد آوری داده های کتابخانه و تفحص میدانی میسر است که نتیجه آن، اجزای سعی در مقادیر توسعه یافته است.کلید واژگان: اجزاء, توسعه عرضی مسعی, حج و عمره, سعی, فقه مذاهب اسلامیSai (the Ritual running) in the expanded area of the Place of running and its ruling is a new question for the Islamic jurisprudence. With regard to the crosswise doubling of the Running place near the Sacred Mosque in recent years, the jurisprudential ruling of the Ritual running as one of the pillars of the greater and lesser Pilgrimages is unclear from the viewpoint of the Islamic denominations. This due to the fact that there hasnt been any comprehensive and solid study in this regard yet! Consequently, permissibility of the Ritual running in the crosswise expanded area is a topic that is in need of exploration and should be responded with a suitable answer. After a thorough scrutiny of the jurisprudential sources of the Islamic denominations, it was found out that a few thinkers of the jurisprudence domain do not allow for the Ritual running in some newly expanded areas of the Running place and believe that those areas are out of the space between Safa and Marwah hills. However, based on the attestation of the witnesses as well as the historical, geographical, and geological examinations of the committee supervising the Running place expansion project, it is possible to consider the expanded area as a part of the space between Safa and Marwa hills, and therefore, rule for the permissibility of conducting the Ritual running in it. The study at hand set out to disclose the limits and gaps of the already present arguments and to jurisprudentially specify the ruling on permissibility of conducting the Ritual running in the crosswise expanded area of the Running place. To this end, the author used library research as well as fieldwork methods to collect data. The obtained data was then analyzed to extract the jurisprudential stances of the Islamic denominations in this regard. At the end, the conclusion was made that conducting the Ritual running in the expanded area of the Running place is permissible.Keywords: The Ritual running, The greater, lesser pilgrimage, Crosswise expansion of the Running place, Permission, the jurisprudence of the Islamic denominations
-
فصلنامه فقه، پیاپی 84 (تابستان 1394)، صص 133 -166زیارت قبور توسط بانوان از مواردی است که مشروعیت و عدم مشروعیت آن از منظر مذاهب فقه اسلامی چندان هویدا نیست؛ زیرا تحقیقی موسع و یکپارچه در این باره نشده است. ازاین رو پرسش از حکم زیارت قبور توسط بانوان از منظر فقه اسلامی، نیازمند کاویدن و بررسی است. عمومات و اطلاقات سنت پیامبر اعظم و عملکرد همسر و دختر گرامی ایشان در استمرار زیارت قبور، از جمله دلایلی است که زیارت قبور را برای بانوان مشروعیت می بخشد، بلکه موجب حکم به استحباب آن می شود و مدلول ادله نافی آن، محمول به استلزامات حرامی است که بعضا در زیارت قبور توسط بانوان رخ می دهد. این تحقیق با هدف شناخت اقوال و انظار فقهای مذاهب اسلامی و حدود و ثغور ادله و تبیین وظیفه و تکلیف بانوان در زیارت قبور انجام شده است. نیل به این مقصد در سایه توصیف و تحلیل گزاره های فقه مذاهب اسلامی با گرد آوری داده ها به شیوه کتابخانه ای میسر شده است. نتیجه تحقیق، استحباب زیارت قبور برای بانوان است، البته به این شرط که زیارت با اعمال حرامی همراه نباشد.کلید واژگان: زنان, زیارت قبور, تبرج, سد ذرایع, فقه اسلامیJournal of fiqh, Volume:22 Issue: 84, 2017, PP 133 -166Pilgrimage of graves by women is a subject that its legitimacy and illegality is not such obvious according to Islamic legal Schools, because a comprehensive and systematic research was not applied. Therefore, askingabout the Islamic legal ordinance ofthis suchpilgrimage is required to review and study. The generalities and absolutes of the Grate Prophet`s tradition and his wife and his honorable daughter`s behavior about continuing the pilgrimage of the graves are of the evidence that legitimize thewomen`s Pilgrimage of graves; even they make it a recommended precept and theevidence that seem to deny it, state the requisites of a forbidden act which sometimes occur in the mentioned pilgrimage. This research was carried out based on the aim of knowing all of the Muslim jurists` words and viewpoints, limits and jurisdictions of their sources, and explaining the women`s duties in the pilgrimage of the shrines. In the shadow of describing and analyzing the jurisprudential propositions of the Islamic schools and collecting data bythe library method, obtaining this purpose became possible. The research is resulted that the women`s pilgrimage of the shrines be recommended , of course, provided that their behavior doesnot accompany with a forbidden act.Keywords: women, pilgrimage of shrines, adornment, blocking the means, Islamic jurisprudence
-
هرچند فضیلت پیاده روی برای زیارت قبر امام علی (ع) و امام حسین (ع) در برخی نصوص روایی منعکس گردیده و فقهای مذهب جعفری با تکیه بر آن به استحباب پیاده روی برای زیارت آن دو امام همام (ع) حکم کرده اند، ولی استحباب آن برای زیارت سایر قبور معصومان (ع) و امامزادگان (ع) و اماکن مقدس از منظر فقه چندان هویدا نیست؛ زیرا تحقیقی موسع و یکپارچه در این باره صورت نگرفته است. از این رو پرسش از حکم تکلیفی پیاده روی برای زیارت قبور مطهر اولیای الهی (ع) و اماکن مقدس، نیازمند پاسخی درخور است. توجه به برخی وجوه و مبانی در شناسایی فضیلت پیاده روی برای زیارت، نشان از بدعت نبودن آن و استحباب و فضیلت پیاده روی برای زیارت تمام قبور مطهر و اماکن مقدس است. این تحقیق با هدف شناخت حدود و ثغور ادله و تبیین حکم پیاده روی برای زیارت قبور اولیای الهی (ع) و اماکن مقدس انجام شده و نیل به این مقصد در سایه تحلیل گزاره های فقه اسلامی با گرد آوری داده های کتابخانه ای میسر است که نتیجه آن، حکم به فضیلت و استحباب پیاده روی برای زیارت قبور حضرات معصومین (ع) و فرزندان ایشان (ع) و اماکن مقدس است.کلید واژگان: حکم تکلیفی, پیاده روی, زیارت, زیارت اولیای الهی, اماکن مقدسIn spite of the existence of proof for the excellence of walking for the visitation of the graves of Imam Ali (a) and Imam Husayn (a) in authentic books of traditions, and on its basis, shia jurists issuing a ruling of recommendation of this act with regard to the two Imams (a), it is not clear whether walking to the graves of other infallibles (a) and the children of Imams (a) and other holy places is also recommended. This is due to the lack of an expansive and integrated research on the subject. Therefore, the question of a jurisprudential ruling on walking towards the graves of other infallibles (a) and other places for their visitation is an issue that requires being explored until a suitable answer is retrieved. Taking into consideration sources which indicate the excellence of walking to their graves are its not being an innovation, and sources indicating the recommendation and excellence of walking to visit all the holy graves and places. The present research aims to recognise the boundaries of this argument and to elucidate the ruling on walking to the visitation of the graves of all the beloveds of God (a) as well as other holy places. The present research has been conducted by describing and analysing Islamic jurisprudence and the resources present in libraries whose result was reaching the ruling of the excellence and recommendation of walking towards the graves of the infallibles (a), their children (a) and other holy places.Keywords: Ruling, Walking, Ziyarat, Visitation, Visiting Beloveds of God, Holy Places
-
مسئله حفظ مصالح و امنیت نظام اسلامی از عناوین ثانویه ای است که به دخالت دستگاه های اطلاعاتی در حریم خصوصی افراد، مشروعیت می بخشد؛ هرچند این نقض باید به پشتوانه علم اجمالی، در حد ضرورت و بدون افشای اسرار پنهانی افراد صورت گیرد. این تحقیق با هدف شناخت حدود و ثغور ادله و تبیین اختیارات نهادهای اطلاعاتی در ورود به حریم خصوصی افراد انجام شده است. نیل به این مقصد در سایه توصیف و تحلیل گزاره های فقهی با گرد آوری داده های آن به روش کتابخانه ای میسر شده است.کلید واژگان: دستگاه های اطلاعاتی, حفظ نظام, حریم خصوصی, حکم ثانوی, فقه امامیهAccording to the different propositions of Imamite jurisprudence, entrance into the privacy has been forbidden. A person's privacy is an area that is exclusively known, entered into, controlled and decided by himself. The domain of this prohibition is not so clear for no extensive study has been made in this regard. Thus an inquiry is necessary in order to know a suitable answer to the jurisdiction of intelligence services to access individual's privacies. Protecting the interests and security of Islamic system is a secondary legal order (enwane Sanawi) that legitimates the entrance of intelligence s into the privacy of individuals, though this violation should be made with a brief information and in a necessary limit without disclosing their secrets.
This study has been made with the aim of recognizing the limits of evidences and verifying the powers of intelligence cervices for entering into individual's privacies. This goal was reached through describing and analyzing the juristic statements, and its data collection became possible through the library.Keywords: intelligence services, protecting Islamic system, privacy, secondary ruling, Imamite jurisprudence -
از واجبات حج و عمره، نماز طواف است، که به باور مشهور قریب به اجماع فقهای امامیه و با استناد به آیه شریفه قرآن، این نماز می بایست در کنار مقام ابراهیم7 گزارده شود؛ البته در مورد موضوعیت داشتن مکان فعلی مقام و همچنین موقعیت دقیق مکان نماز (پشت مقام یا طرفین) میان فقها اختلاف است، که پس از بررسی روایات متعدد باب و به مقتضای جمع عرفی بین آنها، مشخص می شود مکان فعلی مقام ابراهیم برای نماز طواف موضوعیت داشته و نماز طواف واجب، تنها پشت صخره مقام صحیح است؛ از احکام مستحدثه مرتبط با مقام نیز این است که در فرض جابجایی مقام از موضع فعلی، با توجه به اطلاق روایات، خود صخره مقام، موضوعیت داشته و هرجا که انتقال یابد، نماز طواف باید پشت آن اقامه شود.کلید واژگان: مقام ابراهیم, نماز طواف, موضوعیت مکان, خلف مقامOne of the obligations of Hajj and Umrah is Tawaf prayer which should be offered next to the Abraham's "maqam" according to almost consensus of Imamiyyah jurists and the famous verse of the Quran. Of course, there is disagreement among jurists concerning the objectivity of the current location of "maqam" and the exact position of prayer location (behind or two sides). After an examination of multiple traditions of the matter and the requirements of the customary conclusion of traditions it will be determined that the present position of Abraham's maqam enjoys a kind of objectivity in the position of tawaf prayer and the obligatory tawaf prayer is correct just behind the cliff of maqam. One of the new laws related to the maqam is that on the assumption of relocating maqam from the present place, according to the generality of traditions the very cliff has objectivity and the prayer should be performed behind maqam wherever the cliff be transferred.Keywords: Station of Abraham, Tawaf prayer, Objectivity, Behind the station
-
با نگاهی به ادله قاعده، آنچه از مفهوم موافق «کتاب» و «سنت» در خصوص سلطنت بر اموال بدست می آید حرمت تصرف دیگران در نفس انسان است که این ربطی به اثبات سلطنت او بر نفس خود ندارد و محدوده اعمال ولایت انسان بر اعضای خود در نزد عقلاء مبنی بر سلطنت بر هرگونه تصرفی و در هر عضوی مشخص نیست و سیره اجمال دارد.
بر فرض مجمل نبودن سیره و اینکه سیره بر هر گونه تصرفی و در هر عضوی دلالت کند، مباحثی همچون حرمت «ضرر بر نفس» و «قتل نفس» و... به عنوان محدود کننده این سلطنت نمی تواند مورد استناد قرار گیرد، چه اینکه ادله آن، دلالتی بر این زمینه ندارند و نمی توانند حاکم بر قاعده باشند و مطلب از این جهت قابل خدشه نخواهد بود.کلید واژگان: قاعده سلطنت, قلمرو قاعده سلطنت, سلطه بر اعضای بدنWith regard to the evidences of the rule, what is inferred from the Quran and the Tradition (sunna) about the matter of authority over possessions, is the impermissibility of others invasion of human self, which is totally unrelated to the assertion of ones authority over oneself. The realm and the quality of humans authority over his own organs are not known to the wise, as the relevant points about this matter are insufficient in biographical literature of the Prophet (sīra).
In case that one considers the biographical literature of the Prophet as sufficient for proving the permissibility of every kind of mans authority over his own organs, the issues such as the prohibition of causing harm to oneself, killing oneself and etc. cannot be applied to restrict this authority, for the proofs of the prohibition of such acts have no implications with respect to this authority, and cannot rule it out. Thus it will cause no flaws in the argument.Keywords: rule of authority, realm of the rule of authority, authority over body organs -
فصلنامه میقات حج، پیاپی 93 (پاییز 1394)، صص 45 -65در مورد دیه قتیل الزحام یا کشته شده در اثر ازدحام و شلوغی جمعیت، پژوهش و تحقیق قابل توجهی صورت نگرفته و چگونگی جبران و پرداخت دیه او در فقه فریقین به درستی روشن و مشخص نیست! از این رو، دستیابی به پاسخ های شفاف به ابهامات افراد از حدود مسئولیت مسلمانان در پرداخت دیه قتیل الزحام، نیازمند کاوشی عمیق و جدی است. سنت اهل بیت(علیهم السلام) و صحابه پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) و قصور و کوتاهی در ایجاد امنیت از سوی حکومت؛ از جمله دلایلی است که به لزوم پرداخت دیه از بیت المال مسلمانان به اولیای قتیل الزحام، در صورت عدم لوث، مشروعیت می بخشد.
اکنون این پژوهش، با هدف شناخت حدود و ثغور ادله و تبیین وظیفه و تکلیف در پرداخت دیه به اولیای قتیل الزحام انجام گرفته و نیل به این مقصد در سایه توصیف و تحلیل گزاره های فقه مذاهب اسلامی، با گردآوری داده های کتابخانه میسر است که نتیجه آن، لزوم پرداخت دیه قتیل الزحام در صورت عدم وجود لوث از بیت المال مسلمانان است.کلید واژگان: قتیل الزحام, دیه, بیت المال, قسامه, لوث, فقه مذاهب اسلامیMiqat Hajj, Volume:24 Issue: 93, 2015, PP 45 -65Qatyl al Ziham or slain in hustle for the bustle of the crowd is of the items that the necessity of the compensation and the payment of the price of his blood from the perspective of Islamic religious jurisprudence is not tough enough. Since a broad and integrated research has not been done in the case consequently the question of the Muslims responsibility to pay the price of the blood of the killed Muslim in the bustle of the crowd, is a question that needs a research to the stage of appropriate answer (the Poblem). The tradition (Sunnah) of Ahl al-Bayt and the Holy Prophets companions and failing to establish security by the Government is one of the reasons that enhances the legitimacy of obligation of blood money payment to the relatives of the Muslims who has been killed in the bustle of the crowd, in the case of lack of almost justifiable reason Lawth (the Hypothesis). This study aimed to identify the boundaries and borders proofs and evidences and explaining the responsibility and obligation to pay the blood money to the family of the person was killed in a crowded population (the Target). And reaching this target in light of the description and analysis of the collected data from library concerning jurisprudential propositions of Islamic denominations is possible (the Method) resulting in the obligation of blood money payment for the person was killed in a crowded population in the absence of almost justifiable reason Lawth from the Muslims public treasury Bayt al-Mal (the results).Keywords: Qatyl al Ziham (killed in a crowded population)_Blood money_Bayt al Mal (Public treasury)_Qasamah (a group testimony)_Lawth (almost justifiable reason)_Jurisprudence of the Islamic denominations
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.