manijeh shehniyailagh
-
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 139 (مهر 1403)، صص 1607 -1620زمینه
مطالعات نشان داده است تجربه هیجانات در محیط های آموزشی بر تنیدگی تحصیلی، سازگاری اجتماعی و پریشانی روانشناختی تاثیر می گذارد. روش پردازش تجربه ای پایه تحت عنوان فرآیندهای هیجان مدار به فعال سازی و ساماندهی مجدد طرحواره های هیجانی منجر می شود. بررسی ادبیات پژوهشی مرتبط نشان می دهد مطالعات محدودی به بررسی آموزش راهبردهای پردازش هیجان مدار بر تنیدگی تحصیلی، سازگاری اجتماعی و پریشانی روانشناختی دانش آموزان پرداخته اند.
هدفاین پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای پردازش هیجان مدار بر تنیدگی تحصیلی، سازگاری اجتماعی و پریشانی روانشناختی در دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه انجام شد.
روشطرح پژوهش حاضر آزمایشی، از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر خرم آباد بود که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای، تعداد 60 دانش آموز انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایابی شدند. گروه آزمایش تحت مداخله آموزشی 8 جلسه ای راهبردهای پردازش هیجان مدار (گراس، 2007) قرار گرفتند. در این پژوهش همچنین از پرسشنامه های تنیدگی تحصیلی زاجاکوا و همکاران (2005)، سازگاری اجتماعی سینها و سینگ (1993) و پریشانی روانشناختی کسلر (2003) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از تحلیل کواریانس و نرم افزار SPSS23 استفاده شد.
یافته هایافته های این پژوهش نشان داد آموزش راهبردهای پردازش هیجان مدار باعث کاهش تنیدگی تحصیلی، افزایش سازگاری اجتماعی و کاهش پریشانی روانشناختی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه در سطح معناداری 01/0 >P می شود.
نتیجه گیریبا توجه به یافته های به دست آمده، این نتیجه حاصل می گردد که آموزش پردازش هیجان مدار می تواند ضمن کاهش تنیدگی تحصیلی و پریشانی روانشناختی، به افزایش میزان سازگاری اجتماعی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسظه نیز کمک کند. بنابراین توجه به آموزش راهبردهای پردازش هیجان مدار می تواند نقش مهمی در بهبود وضعیت تحصیلی، روانی و اجتماعی دانش آموزان در مدرسه داشته باشد.
کلید واژگان: راهبردهای پردازش هیجان مدار, تنیدگی تحصیلی, سازگاری اجتماعی, پریشانی روانشناختیBackgroundStudies have shown that the experience of emotions in educational environments affects academic stress, social adjustment and psychological distress. The basic experiential processing method under the title of emotion-oriented processes leads to the activation and reorganization of emotional schemas. The review of related research literature shows that limited studies have investigated the teaching of emotional processing strategies on academic stress, social adjustment and psychological distress of students.
AimsThis research was conducted with the aim of determining the effectiveness of emotional processing strategies training on academic stress, social adjustment and psychological distress in male second year high school students.
MethodsThe design of the current research was experimental, of pre-test-post-test type with a control group. The statistical population of the research included all male students of the second year of high school in Khorram Abad who were studying in the academic year of 2001-2001. Using multi-stage random sampling method, 60 students were selected and randomly placed in two experimental and control groups. The experimental group underwent an 8-session educational intervention of emotion-oriented processing strategies (Gross, 2007). In this research, the scales of academic stress of Zajakova et al. (2005), Sinha and Singh (1993) social adjustment and Kessler (2003) psychological distress were used and analysis of covariance was used to analyze the data.
ResultsThe findings of the research showed that teaching emotion-oriented processing strategies reduces academic stress, increases social adaptation, and reduces psychological distress in second year high school male students at a significance level of p< 0.01.
ConclusionAccording to the findings, it is concluded that emotion-oriented processing training can help reduce academic stress and psychological distress, and increase the level of social adjustment of second year male students. Therefore, paying attention to teaching emotion-oriented processing strategies can play an important role in improving the academic, psychological and social status of students in school.
Keywords: Emotional Processing Strategies, Academic Stress, Social Adjustment, Psychological Distress -
Objective
The current investigation was undertaken to evaluate the comparative impacts of instructional programs addressing psychological capital and Positive Thinking Strategies on the academic adjustment and academic burnout of male students exhibiting academic procrastination.
MethodsThe research design employed was quasi-experimental in nature, comprising two experimental cohorts and one control group. The target demographic consisted of male students from a single high school, which was selected randomly from a total of four high schools located in Khormoj (Iran) in the year 2023. Of the 207 students enrolled in the institution, 94 were identified as experiencing academic procrastination, from which 60 were randomly chosen and subsequently divided into three groups of 20 participants each. The two experimental cohorts underwent eight instructional sessions, while the control cohort did not receive any instructional intervention. All three groups completed the academic adjustment assessment developed by Sinha and Sing, as well as the academic burnout evaluation created by Brusso, as both pre-tests and post-tests. To analyze the collected data, both multivariate and univariate analysis of covariance, along with the Bonferroni paired comparison test, were employed.
ResultsThe findings indicated that both intervention strategies exerted a statistically significant influence on academic adjustment and academic burnout, with the Bonferroni test revealing that the psychological capital program exhibited greater efficacy than the positive thinking approach.
ConclusionsBased on the research outcomes, it is suggested that the aforementioned interventions may serve as effective methodologies for counselors and psychologists aiming to mitigate academic burnout and enhance academic adjustment among students prone to academic procrastination.
Keywords: Positive Thinking, Psychological Capital, Academic Adjustment, Academic Burnout, Academic Procrastination -
مقدمهشناسایی عوامل دخیل در ارتکاب قلدری نوجوانان، به ویژه سازوکارهای اخلاقی، برای هدایت تحقیقات، سیاست گذاری و کاربرد عملی در جهت پیشگیری و کاهش رفتار قلدری نوجوانان حائز اهمیت است. بنابراین، بر اساس مدل شناختی- اجتماعی هویت اخلاقی و نظریه شناختی- اجتماعی عاملیت اخلاقی، مطالعه حاضر به بررسی رابطه بین هویت اخلاقی و قلدری نوجوانان ایرانی و نقش میانجی گری عدم التزام اخلاقی در این رابطه پرداخته است.روششرکت کنندگان متشکل از 392 دانش آموز (217 پسر و 175 دختر) دوره متوسطه دوم شهرستان کوهدشت با دامنه سنی 15 تا 18 سال (44/16 = میانگین و 72/0= انحراف استاندارد) بودند. آن ها با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند و ابزار روابط نوجوانان همسال پرادا (2000)، مقیاس هویت اخلاقی آکوینو و رید (2002) و مقیاس سازوکارهای عدم التزام اخلاقی بندورا (1996) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل عامل تاییدی و مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند.یافته هانتایج نشان داد، هویت اخلاقی به طور منفی و معنی دار قلدری (37/0- = β) و عدم التزام اخلاقی (27/0- = β) را پیش بینی می کند. همچنین، عدم التزام اخلاقی نقش مثبت و معنی داری در پیش بینی قلدری داشت (23/0 = β). افزون بر این، نتایج حاصل از مدل یابی معادله ساختاری حاکی از آن بود که عدم التزام اخلاقی به طور معنی داری رابطه بین هویت اخلاقی و قلدری را میانجی گری می کند (051/0- = β).نتیجه گیریدر مجموع، این یافته ها نقش هویت اخلاقی و عدم التزام اخلاقی را در رفتار قلدری نوجوانان برجسته می کند. مفاهیم نظری و عملی این یافته ها و جهت گیری ها برای تحقیقات آینده مورد بحث قرار گرفته است.کلید واژگان: هویت اخلاقی, عدم التزام اخلاقی, قلدری, نوجوانانIntroductionIdentifying the factors implicated in adolescent bullying perpetration, particularly moral mechanisms, is important for driving research, policy, and practice to prevent and reduce adolescent bullying behavior. Therefore, based on the social-cognitive model of moral identity and the social-cognitive theory of moral agency, the present study examined the relationship between moral identity and bullying of Iranian adolescents with the mediating role of moral disengagement.MethodsThe participants consisted of 392 adolescent (217 male and 175 female) high school students in Kuhdasht, aged 15-18 years (M = 16.44 and SD = 0.72). They were selected using a multistage random sampling method and completed the Parada Adolescent Peer Relations Instrument (2000), Aquino and Reed's Moral Identity Scale (2002), and Bandura’s Mechanisms of Moral Disengagement Scale (1996). Data were analyzed using confirmatory factor analysis and structural equation modeling.FindingsThe findings showed that moral identity negatively and significantly predicted bullying (β = -0/37) and moral disengagement (β = -0/27). Also, moral disengagement played a positive and significant role in predicting bullying (β = 0/23). In addition, the results of structural equation modeling indicated that moral disengagement significantly mediated the relationship between moral identity and bullying (β = -0/051).ConclusionIn sum, these findings highlight the role of moral identity and moral disengagement in adolescent bullying behavior. Theoretical and practical implications of these findings and directions for future research are discussed.Keywords: moral identity, moral disengagement, Bullying, adolescents
-
هدف
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر تاخیر در رضامندی تحصیلی و فرسودگی تحصیلی دانش آموزان انجام گرفت.
روشروش پژوهش، آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه یازدهم شهر بهبهان در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. از جامعه فوق 75 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و سپس به طور تصادفی در سه گروه 25 نفری (2 گروه آزمایشی و یک گروه گواه) جایگزین شدند. آزمودنی های گروه های آزمایشی، برنامه های آموزش تاب آوری گیلهام و همکاران (1990) و آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی پنتریچ (1999) را طی 12 جلسه 60 دقیقه ای دریافت کردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تاخیر در رضامندی تحصیلی بیمبنتی و کارابنیک (1998) و سیاهه فرسودگی تحصیلی برسو و همکاران (2007) بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد.
یافته هایافته ها نشان داد که آموزش تاب آوری در مقایسه با آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی به طور معنی داری تاثیر بیشتری بر تاخیر در رضامندی تحصیلی دانش آموزان داشت (0.001=p)، درحالی که میان این دو روش آموزشی از لحاظ تاثیر بر فرسودگی تحصیلی دانش آموزان، تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه گیریبر اساس نتایج مطالعه حاضر، می توان گفت که هر دو روش آموزش تاب آوری و آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی می توانند موجب کاهش فرسودگی تحصیلی دانش آموزان شوند. اگرچه، در جهت افزایش توانایی تاخیر در رضامندی تحصیلی روش آموزش تاب آوری بهتر عمل کرده و بیش از روش آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی می تواند باعث افزایش توانایی تاخیر در رضامندی تحصیلی دانش آموزان شود.
کلید واژگان: فرسودگی تحصیلی, تاب آوری, تاخیر در رضامندی تحصیلی و یادگیری خودتنظیمیObjectiveThe aim of this study was to compare the effectiveness of resilience training and self-regulated learning strategies on academic delay of gratification and academic burnout among students.
MethodThis study was the experimental pre-test-post-test with control group. The statistical population included all 11th grade male students in Behbahan city in the academic year 2021-2022. From the above-mentioned population, 75 students were selected through multi-stage cluster random sampling method and then randomly replaced in three groups of 25 people (2 experimental groups and 1 control group). The subjects of the experimental groups received resilience training program (Gillham et al, 1990) and self-regulated learning strategies (Pentrich, 1999), during 12 sessions of 60 minutes. The research instruments were Academic Delay of Gratification Questionnaire (Bembenutty & karabenick, 1998) and Academic Burnout Inventory (Berso et al, 2007). Multivariate covariance analysis was used for data analysis.
ResultsThe findings showed that resilience training compared to self-regulation learning strategies training had a significantly greater effect on the academic delay of gratification (P=0.001), while there was no significant difference between these two training methods in terms of the effect on students' academic burnout.
ConclusionsBased on the results of the present study, it can be said that both methods of teaching resilience and teaching self-regulated learning strategies can reduce the academic burnout of students. Although, in order to increase the ability to delay in academic satisfaction, the resilience training method has worked better and more than the method of teaching self-regulation learning strategies, it can increase the ability to delay in academic satisfaction of students.
Keywords: academic burnout, academic delay of gratification, resilience, self-regulated learning -
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه اضطراب کرونا با اعتیاد به شبکه های اجتماعی، افسردگی و اضطراب مرگ در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز بود. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و از نظر روش یک مطالعه توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دختر و پسر مقطع کارشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز که در سال 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند تشکیل داد و از بین آنها 240 نفر از طریق نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های اضطراب کرونا عیلپور و همکاران (1398)، اعتیاد به شبکه های اجتماعی خواجه احمدی و همکاران (1395)، افسردگی دانشجویان کاواجا و برایدن (2006) و اضطراب مرگ تمپلر (1970) پاسخ دادند. داده ها با آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد اعتیاد به شبکه های اجتماعی (541/0 = r)، افسردگی (473/0 = r) و اضطراب مرگ (310/0 = r) با اضطراب کرونا رابطه معنادار دارند. همچنین، نتایج رگرسیون چندگانه نیز نشان داد متغیرهای اعتیاد به شبکه های اجتماعی و افسردگی به ترتیب 37 و 24 درصد توانایی پیش بینی اضطراب کرونا را دارند، ولی اضطراب مرگ قادر به پیش بینی اضطراب کرونا نبود. نتایج یافته ها نشان داد اعتیاد به شبکه های اجتماعی و افسردگی توانایی پیش بینی اضطراب کرونا را دارند، بنابراین به نظر می رسد که در شرایط همه گیری کرونا بتوان با کاهش اعتیاد به شبکه های اجتماعی و مداخله برای بهبود افسردگی، از اضطراب کرونا کاست.
کلید واژگان: افسردگی, مرگ, اعتیاد, شبکه های اجتماعی, کروناThe aim of the present study was to investigate the relationship between corona anxiety and social media addiction, depression and death anxiety in students of Shahid Chamran University of Ahvaz. the current research was of applied type and in terms of method it was a descriptive-correlational study. the statistical population of this research consisted of all male and female undergraduate students of shahid chamran university of ahvaz who were studying in 2021-2022, and among them, 240 people were selected through cluster sampling. they responded to the questionnaires about Corona anxiety by Ailpour et al. (2018), social media addiction by Khaje Ahmadi et al. (2015), depression of students by Kawaja and Bryden (2006) and Templer's death anxiety (1970). Data was analyzed by Pearson correlation test and multiple regression using SPSS version 26 software. the findings showed that social media addiction (r = 0.541), depression (r = 0.473) and death anxiety (r = 0.310) have a significant relationship with corona anxiety. also, the results of multiple regression showed that the variables of social media addiction and depression have the ability to predict Corona anxiety by 37% and 24%, respectively, but death anxiety was not able to predict Corona anxiety. the results of the findings showed that social media addiction and depression have the ability to predict the Corona anxiety, so it seems that in the conditions of the Corona epidemic, it is possible to reduce the anxiety of Corona by reducing the social media addiction and intervening to improve depression.
Keywords: Depression, Addiction, Corona, Death, Social Media -
مقدمه
هدف پژوهش حاضر تحلیل چندسطحی رابطه هیجانات پیشرفت منفی، ادراک مهارت های تشخیصی معلم، سطح چالش انگیزی کلاس و کیفیت تدریس معلم با عملکرد ریاضی در دانش آموزان پایه نهم بود.
روشپژوهش از نوع همبستگی و به صورت تحلیل چندسطحی بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانش آموزان پایه نهم پسر و دختر دوره متوسطه اول شهرستان کهگیلویه در سال تحصیلی 1402-1401 بود که از میان آنها، نمونه ای 1000 نفری (500 پسر و 500 دختر) به روش تصادفی چندمرحله ای انتخاب شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش، از پرسشنامه ارزیابی کلاس گارتنر (2010)، مقیاس ادراک دانش آموزان از فعالیت های کلاسی جنتری و اسپرینگر (2002)، مقیاس کیفیت تدریس کریاکیدز و همکاران (2000)، پرسشنامه هیجانات پیشرفت پکران و همکاران (2005) و نمرات نوبت اول درس ریاضی دانش آموزان استفاده شد. داده ها به کمک مدل سازی خطی سلسله مراتبی (HLM) تحلیل شد.
یافته هاتحلیل چندسطحی نشان داد متغیرهای هیجانات پیشرفت منفی و میانگین هیجانات پیشرفت منفی کلاس، به طور منفی و متغیرهای ادراک مهارت های تشخیصی معلم، سطح چالش انگیزی کلاس و کیفیت تدریس معلم به طور مثبت، پیش بین عملکرد ریاضی بودند. تعامل متغیرهای سطح 2 با شیب رابطه هیجانات پیشرفت منفی و عملکرد ریاضی معنی دار بود.
نتیجه گیریدر مجموع نتایج تحلیل چندسطحی در این پژوهش نشان داد عملکرد ریاضی دانش آموزان وابسته به کاهش هیجانات پیشرفت منفی آنها و میانگین هیجانات پیشرفت منفی کلاس و افزایش مهارت های تشخیصی معلم، سطح چالش انگیزی کلاس و کیفیت تدریس معلم می باشد.
کلید واژگان: سطح چالش انگیزی, کیفیت تدریس, مهارت های تشخیصی, هیجانات پیشرفتIntroductionThis multilevel analysis research aims to investigate the relationship negative achievement emotions, perception of teachers’ diagnostic skills, challenging level of the class and quality of teacher’s teaching with math performance in ninth-grade students.
MethodThe research method was a correlational type, namely multilevel analysis. The statistical population of this research was all ninth-grade male and female students of first secondary school in Kohgiluyeh city, in Iran, in the academic year of 1401-1402, among them, a sample of 1000 people (500 male and 500 female) was selected by multistage random sampling method. Pekran et al.'s achievement emotions questionnaire (2005), Gartner's Class Evaluation Questionnaire (2010), Gentry and Springer's Scale of Students' Perception of Classroom Activities (2002), Kyriakides et al.'s Teaching Quality Scale (2000) and students' grades of the first semester of math lessons were used to measure the variables of the research. Data were analyzed using Hierarchical Linear Modeling (HLM) method.
ResultsThe results of the multilevel analysis showed that variables of level 1 (negative achievement emotions) and level 2 (average negative achievement emotions of class) negatively and significantly, and variables of level 2 (perception of teacher's diagnostic skills, challenging level of class and quality of teacher’s teaching) positively and significantly, were predicting math performance of students. The interactions of level 2 variables with the slope of the relationship between negative achievement emotions and math performance were significant.
ConclusionIn sum, the results of the multilevel analysis in this research showed that students' math performance is related to the reduction of their negative achievement emotions and average negative achievement emotions of class, and the increase of the perception of teachers’ diagnostic skills, challenging level of class and the quality of the teacher’s teaching.
Keywords: Achievement Emotions, Challenging Level, Diagnostic Skills, Teaching Quality -
هدف از انجام این پژوهش، بررسی تاثیر تحمل پریشانی بر سلامت روانی و عملکرد تحصیلی با میانجی گری تنظیم هیجان در دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز بود که در سال تحصیلی99-98 مشغول به تحصیل بودند و به روش تصادفی چند مرحله ای 176 نفر به عنوان نمونه از میان آن ها انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش هریک از شرکت کنندگان، مقیاس تحمل پریشانی(Simons & Gaher, 2005)، پرسشنامه تنظیم هیجانی (Gross & John, 2003) و سلامت عمومی (Goldberg & Hillier, 1979) را تکمیل کردند. روش تحقیق، توصیفی از نوع همبستگی بود و برای تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری به کمک نرم افزار spss و amous استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که مدل با داده های پژوهش برازش مناسبی دارد و همچنین نشان داد که تحمل پریشانی هم به صورت مستقیم و هم غیر مستقیم از طریق تنظیم هیجان با سلامت روانی و عملکرد تحصیلی رابطه مثبت و معنی دار دارد (0.001P<).کلید واژگان: تحمل پریشانی, تنظیم هیجان, سلامت روانی, عملکرد تحصیلی و دانشجویان دخترThe purpose of this research was to investigate the effect of distress tolerance on mental health and academic performance with the mediation of emotion regulation in female students of Shahid Chamran University of Ahvaz. The statistical population included all the female students of Shahid Chamran University of Ahvaz who were studying in the academic year of 2019-2020 and 176 people were selected as a sample from them through a multi-stage random sampling method. In order to examine the research variables of each participant, completed the Distress Tolerance Scale (Simmons and Gaher, 2005), the Emotional Regulation Questionnaire (Gross and John, 2003) and the General Health Questionnaire (Goldberg and Hiller 1979). The results showed that the model has a good fit with the data of the present study. The research method is descriptive-correlational type and structural equation modeling was used to analyze the data using SPSS and amous software. The results showed that distress tolerance both directly and indirectly through emotion regulation has a positive and significant relationship with mental health and academic performance.Keywords: Distress Tolerance, emotion regulation, mental health, academic performance & female students
-
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه راهبردهای نظم بخشی شناختی هیجان، ادراک مهارت های تشخیصی معلم، سطح چالش-انگیزی کلاس و کیفیت تدریس معلم با هیجانات پیشرفت در دانش آموزان پایه نهم، با استفاده از تحلیل چندسطحی بود. روش پژوهش از نوع همبستگی و به صورت تحلیل چندسطحی بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانش آموزان پایه نهم پسر و دختر دوره متوسطه اول شهرستان کهگیلویه در سال تحصیلی 1402-1401 بود که از میان آن ها، نمونه ای 1000 نفری (500 پسر و 500 دختر) به روش تصادفی چندمرحله ای انتخاب شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش، از پرسشنامه ارزیابی کلاس گارتنر (2010)، مقیاس ادراک دانش آموزان از فعالیت های کلاسی جنتری و اسپرینگر (2002)، مقیاس کیفیت تدریس کریاکیدز و همکاران (2000)، پرسشنامه راهبردهای نظم بخشی شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (2002) و پرسشنامه هیجانات پیشرفت پکران و همکاران (2005) استفاده شد. داده ها به کمک مدل سازی خطی سلسله مراتبی (HLM) تحلیل شد. نتایج تحلیل چندسطحی نشان داد متغیرهای سطح 1 (راهبردهای مثبت نظم بخشی شناختی هیجان) و سطح 2 (میانگین راهبردهای مثبت نظم-بخشی شناختی هیجان کلاس، ادراک مهارت های تشخیصی معلم، سطح چالش انگیزی کلاس و کیفیت تدریس معلم) به طور مثبت و معنی دار، پیش بین هیجانات پیشرفت مثبت بودند. تعامل متغیرهای سطح 2 با شیب رابطه راهبردهای مثبت نظم بخشی شناختی هیجان و هیجانات پیشرفت مثبت، معنی دار بود. بر اساس تحلیل چندسطحی در این پژوهش می توان نتیجه گرفت توجه به ارتقاء راهبردهای مثبت نظم بخشی شناختی هیجان دانش آموزان و متغیرهای کلاسی (سطح 2)، منجر به ایجاد هیجانات پیشرفت مثبت در دانش آموزان و در نتیجه، نگرش مثبت آن ها نسبت به فرایند تحصیل خواهد شد.کلید واژگان: مهارت های تشخیصی, سطح چالش انگیزی, کیفیت تدریس, نظم بخشی شناختی هیجانThe aim of the present study was to investigate the relationship between cognitive emotion regulation strategies, perception of teacher's diagnostic skills, the challenging level of the class and the quality of teacher's teaching with achievement emotions in ninth-grade students, using multilevel analysis. The research method was a correlational type, namely multilevel analysis. The statistical population of this research was all ninth-grade male and female students of first secondary school in Kohgiluyeh city, in Iran, in the academic year of 1401-1402, among them, a sample of 1000 people (500 Males and 500 Females) was selected by multi-stage random sampling method. Gartner's Class Evaluation Questionnaire (2010), Gentry and Springer's Scale of Students' Perception of Classroom Activities (2002), Kyriakides et al.'s Teaching Quality Scale (2000), Garnefski et al.'s Questionnaire of cognitive emotion regulation strategies (2002) and Pakran et al.'s achievement emotions questionnaire (2005) were used to measure the variables of the research. Data were analyzed using Hierarchical Linear Modeling (HLM) method. The results of the multilevel analysis showed that variables of level 1 and level 2 were positively and significantly predicting positive achievement emotions of students. The interactions of level 2 variables with the slope of the relationship between positive strategies of cognitive regulation of emotion and positive achievement emotions were significant. It can be concluded that paying attention to the improvement of students' positive strategies of cognitive regulation of emotions and class variables will lead to the improvement of students' positive achievement emotions and their positive attitude towards the education process.Keywords: Diagnostic skills, Challenging level, Teaching Quality, Cognitive regulation of emotion
-
این پژوهش با هدف اعتباریابی نسخه فارسی مقیاس غربالگری ارزیابی خطر رفتار اجتماعی، تحصیلی و هیجانی- فرم رتبه بندی (SAEBRS-TRS) انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع اعتباریابی بود. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان دختر پایه ششم مشغول به تحصیل شهر شیراز در سال تحصیلی 1401-1402 و معلمان این دانش آموزان بودند. حجم نمونه تعداد 233 نفر دانش آموز و 16 معلم بود که از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. داده ها با نرم افزار SPSS (نسخه 25) و AMOS (نسخه 24) تحلیل شدند. پایایی مقیاس کل و خرده مقیاس ها با استفاده از ضرایب آلفای کرونباخ (بین 75/0 تا 89/0) و تنصیف اسپیرمن-براون (بین 71/0 تا 80/0) مورد تایید قرار گرفت. بررسی های مربوط به روایی محتوا، سازه، همگرا و واگرا موید روایی ابزار مذکور بود. یافته های حاصل از تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که این مقیاس دارای سه خرده مقیاس رفتار اجتماعی (5 گویه)، رفتار تحصیلی (6 گویه) و رفتار هیجانی (7 گویه) است و ساختار 18 گویه ای در دانش آموزان ایرانی برازش قابل قبولی با داده ها دارد و شاخص های نیکویی برازش را تایید می کنند و می توان به عنوان یک ابزار معتبر برای غربالگری دانش آموزان در معرض خطر مشکلات سلامت روانی مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: سلامت روان, شناسایی بهنگام, مشکلات رفتاری هیجانی, غربالگری عمومیThis study aimed to validate the psychometric properties of the Persian version of the Social, Academic, and Emotional Behavior Risk Screener–Teacher Rating Scale (SAEBRS-TRS). The present study was descriptive and validation-type. The statistical population of the research was elementary female students in 6 grades studying in Shiraz in the academic years 2022-2023. The sample size was 233 students and 16 teachers who were selected through multistage random sampling. Data were analyzed with SPSS (version 22) and AMOS (version 24) software. The reliability of the scale and subscales was verified by both Cronbach's alpha (.75-.89) and Spearman-Brown methods (.71-.80). Investigations related to the validity of the content, structure, convergent and divergent of the also confirmed the validity of the said tool. The findings of the confirmatory factor analysis showed that this scale has Three factors and the 18-item structure of the SAEBRS-TRS in Iranian students has an acceptable fit with the data and the goodness of fit indicators confirm it and can be used as a valid tool for screening students at risk of mental health problems.
Keywords: Mental Health, Early Identification, Emotional, Behavioral problems, Universal Screening -
ویژگی ها و توانایی های شخصی و تامل کردن درباره آن ها که تحت عنوان تایید-خود یاد می شود، می تواند زمینه ساز افزایش عزت نفس، بهزیستی روان شناختی و فیزیولوژیکی، پیشرفت تحصیلی و انگیزش تحصیلی دانش آموزان شود. لذا فقدان ابزار مناسب برای اندازه گیری آن در دانش آموزان، سبب شد در این پژوهش ویژگی های روان سنجی سنجش تایید-خود خودکار هریس و همکاران (2019) در دانش آموزان مورد بررسی قرار گرفت. پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می-باشد. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان پسر پایه نهم مدارس متوسطه شهرستان ایلام در سال تحصیلی 1401-1400 بود که تعداد 330 نفر به عنوان نمونه و با روش تصادفی خوشه ای یک مرحله ای انتخاب شدند. همبستگی به دست آمده برای روایی همگرا این ابزار با خرده مقیاس انگیزش درونی هارتر (1980) مثبت و معنی دار (05/0> p) و برای روایی واگرا با پرسش نامه افسردگی، اضطراب و استرس (21-DASS) لاویبوند و لاویبوند (1995) و خرده مقیاس انگیزش بیرونی هارتر (1980) منفی و معنی دار (05/0>p) به دست آمد. نتایج تحلیل عامل تاییدی نشان داد که الگوی سه عاملی توانایی ها، ارزش ها و روابط اجتماعی این سنجش بهترین برازش را با بار عاملی مناسب (حداقل 70/0) بود. به علاوه، نتایج مطالعه نشان دهنده برازندگی نسبت مجذور کای به درجه آزادی 21/3، مطلوب شاخص نیکویی برازش 906/0، شاخص برازش تطبیقی 944/0 و ریشه میانگین مجذورات خطای تقریب 08/0 بود. ضرایب پایایی این ابزار با استفاده از آلفای کرونباخ برای کل ابزار 93/0، و برای عوامل سه گانه به ترتیب 85/0، 82/0 و 87/0 به دست آمد.کلید واژگان: ویژگی های روان سنجی, سنجش تایید-خود خودکار, توانایی ها و ارزش ها, روابط اجتماعیPersonal characteristics and abilities and reflecting on them, which is referred to as self-affirmation, can be the basis for increasing self-esteem, psychological and physiological well-being, academic progress and academic motivation of students. Therefore, the lack of a suitable tool to measure it in students, caused Harris et al. (2019) automatic self-verification measurement of translation and its psychometric characteristics to be investigated in this research. The current research is a descriptive research of the correlation type. The statistical population was all male students in the third grade of secondary schools in Ilam in the 2021-2022, of which 330 were selected by one-stage cluster random method. The obtained correlation was positive for convergent validity with the intrinsic motivation subscale of Harter (1980) (p<0.05) and negative for divergent validity with the depression, anxiety and stress questionnaire (DASS-21) of Lovibond and Lovibond (1995) (p<0.05). The obtained correlation was positive for convergent validity (p<0.05) and negative for divergent validity (p<0.05). In addition, the result of the study shows a desirable suitability of parameters. (RMSEA = 0.08, CFI = 0.944, GFI = 0.906, CMIN/DF= 3.21). The results of the factor analysis showed that the three factor model including abilities, values and social relations of this measure had the best fit with a suitable factor load (at least 0.70). The reliability of this measure was calculated using Cronbach's alpha method, whose coefficients were reported as 0.93 for the whole Measure, 0.85 for the first factor, 0.82 for the second factor and 0.87 for the third factor.Keywords: Psychometric properties, Spontaneous Self-Affirmation Measure, Abilities, Values, social relations
-
هدف از پژوهش حاضر، تعیین رابطه الگوهای ارتباطی خانواده با سرزندگی تحصیلی: نقش میانجی گری راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بود. روش پژوهش از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. شرکت کنندگان در این پژوهش 240 نفر از دانش آموزان پسر پایه نهم شهر بهبهان بودند که به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای (نسبتی) انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش نسخه تجدیدنظر شده مقیاس الگوهای ارتباطی خانواده فیتزپاتریک و ریچی، مقیاس های سرزندگی تحصیلی مارتین و مارش و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، شناختی و فراشناختی پینتریچ و دی گروت بودند. برای بررسی روایی و اعتبار این ابزارها از روش تحلیل عامل تاییدی و ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش معادلات ساختاری انجام گرفت. جهت آزمون روابط غیرمستقیم از روش بوت استراپ استفاده شد. نتایج نشان دادند که جهت گیری گفت و شنود به طور مستقیم با سرزندگی تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی رابطه مثبت و معنا داری دارد. همچنین، جهت گیری گفت و شنود با سرزندگی تحصیلی از طریق راهبردهای یادگیری خودتنظیمی رابطه غیرمستقیم معنا داری دارد؛ اما جهت گیری هم نوایی به صورت مستقیم با سرزندگی تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی رابطه معنا داری ندارد و این رابطه به صورت غیرمستقیم با میانجی گری راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) با سرزندگی تحصیلی نیز غیر معنا دار بود. در آخر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی با سرزندگی تحصیلی رابطه معنا داری دارد. برازش بهتر مدل با حذف مسیرهای غیر معنا دار جهت گیری هم نوایی به سرزندگی تحصیلی و جهت گیری هم نوایی به راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) حاصل شد.
کلید واژگان: الگوهای ارتباطی خانواده, سرزندگی تحصیلی, راهبردهای یادگیری خودتنظیمیJournal of Psychology, Volume:27 Issue: 3, 2023, PP 304 -312The purpose of this study was to investigate the relationship between family communication patterns and academic vitality: the mediating role of self-regulated learning strategies. The research method was correlation and structural equations. Participants in this study were 240 ninth grade male students in Behbahan, who were selected by multi-stage (relative) random sampling. The instruments used in this study were a revised version of the Fitzpatrick and Ritchie family communication patterns, the Martin and Marsh Vital Life Questionnaire, and the Pintrich and De Groot self-regulatory, cognitive, and metacognitive learning strategies scale. Confirmatory factor analysis and Cronbach's alpha coefficient were used to evaluate the validity and reliability of these instruments. The evaluation of the proposed model was performed using the structural equation method. Bootstrap method was used to test indirect relationships. The results showed that the direction of dialogue has a direct positive and significant relationship with academic vitality and self-regulated learning strategies. Also, the orientation of dialogue with academic vitality through self-regulated learning strategies has a significant indirect relationship. But compliance orientation was not directly related to academic vitality and self-regulated learning strategies and this relationship was indirectly insignificant with the mediation of self-regulated learning strategies (cognitive and metacognitive) with academic vitality. Finally, self-regulated learning strategies have a significant relationship with academic vitality. Better fit of the model was achieved by eliminating non-significant paths of compliance orientation to academic vitality and compliance orientation to self-regulated learning strategies (cognitive and metacognitive).
Keywords: Family Communication Patterns, Academic Vitality, Self-regulatory learning Strategies -
هدف از این مطالعه، بررسی اثربخشی تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز بر توجه و الگوی الکتروانسفالوگرافی کودکان دارای اختلال نقص توجه بود. جامعه آماری در این مطالعه، کل کودکان دارای اختلال نقص توجه در شهر شیراز بود. نمونه آماری شامل 24 کودک در محدوده سنی 8 تا 11 سال بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از مراکز مشاوره شهر شیراز انتخاب شدند. سپس در دو گروه 12 نفری گواه و 12 نفری آزمایشی به صورت تصادفی قرار گرفتند. در گروه آزمایشی، الکترود آند روی ناحیه FP1 و الکترود کاتد روی کتف دست راست قرار گرفت و به وسیله کش بر روی سر محکم شد. در هر جلسه، جریان الکتریکی به طور مستقیم، با شدت 1 میلی آمپر به مدت 30 دقیقه برای هر آزمودنی انجام گرفت. ابزار تحقیق شامل پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی، آزمون اثر استروپ و دستگاه ثبت الکتروانسفالوگرافی بود. تعداد جلسات تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز در گروه آزمایشی، 10 جلسه در طول سه هفته بود. پس از اتمام جلسات مداخله، به منظور اجرای پس آزمون، مجددا ثبت EEG و آزمون استروپ برای هر دو گروه گواه و آزمایشی اجرا شد. سپس هر دو گروه از نظر میزان توجه انتخابی و الگوی الکتروانسفالوگرافی، با یکدیگر مقایسه شدند. داده های آماری از طریق تحلیل کوورایانس در سطح 01/0p< مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS استفاده شد. نتیجه مقایسه پیش آزمون و پس آزمون نشان داد که اثر تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز (tDCS) در گروه آزمایشی معنی دار است. لذا به نظر می رسد که تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغز بر بهبود توجه انتخابی و کاهش نسبت تتا/ بتا در ناحیه CZ کودکان دارای اختلال نقص توجه تاثیرگذار است.
کلید واژگان: اثر استروپ, اختلال نقص توجه, الکتروانسفالوگرافی, تحریک الکتریکی فراجمجمه ای مغزIntroductionAttention can be described as the choice of a thing or thought from several thoughts or several things by the mind so clearly that it seems to have happened at the same time. The ability to pay attention allows a person to control the entry of different stimuli into the consciousness stage of the mind and choose only a limited number of them from different stimuli. Research shows that attention deficit disorder is one of the main educational problems.
MethodThe statistical population was all the children with attention deficit disorder who were referred to a counseling center, in Shiraz in 2019. The statistical sample consisted of 36 children between 8 to 11 years old, who were selected from the counseling center using a targeted sampling method. Then they were assigned into three groups of control (12 persons) and an experimental group (12 samples). In the experimental group, the anode electrode was placed on the FP1 region, and the cathode electrode was placed on the right shoulder blade and fastened to the head with a clamp. In each session, transcranial direct current stimulation was applied at an intensity of 1 mA for 30 minutes for each subject. Research tools were the Demographic Characteristics Questionnaire, Stroop Effect Test, and Electroencephalograph recorder. 10 transcranial Direct Current Stimulation sessions for each subject in the experimental group were done over three weeks. During the interventions, the control group was under the passage of time. In the post-test, both groups were compared in terms of attention and Electroencephalographic patterns. The statistical data analysis was performed using the analysis of covariance at p < 0.05. SPSS software was used for data analysis.
ResultsThe results of the pre-test and post-test comparison showed that the effect of transcranial Direct Current Stimulation (tDCS) was significant in the experimental group. Therefore, it seems that transcranial Direct Current Stimulation affects the attention and electroencephalographic pattern of children with attention deficit disorder. As a result, transcranial Direct Current Stimulation can be used to treat children with attention deficit disorder. Since the level of students' attention to the subject of the lesson is one of the main factors of education and learning, therefore, according to the results of the mentioned studies and the present research, it can be concluded that Transcranial Direct Current Stimulation increases the excitability of the children's brain.
ConclusionTranscranial Direct Current Stimulation is effective in improving selective attention and reducing the theta/beta ratio in the CZ region of children with attention deficit disorder. Therefore, it is suggested that extracranial Transcranial Direct Current Stimulation in the fp1 region be used as an adjunct to accelerate the treatment of children with ADD
Keywords: Attention Deficit Disorder, Electroencephalography, Stroop Effect, tDCS -
مقدمههدف پژوهش حاضر، تحلیل چندسطحی رابطه ادراک مهارت های تشخیصی معلم، سطح چالش انگیزی کلاس، کیفیت تدریس معلم و هیجانات پیشرفت مثبت با عملکرد ریاضی در دانش آموزان پایه نهم بود.روشپژوهش از نوع همبستگی و به صورت تحلیل چندسطحی بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانش آموزان پایه نهم پسر و دختر دوره متوسطه اول شهرستان کهگیلویه در سال تحصیلی 1402-1401 بود که از میان آنها، نمونه ای 1000 نفری (500 پسر و 500 دختر) به روش تصادفی چندمرحله ای انتخاب شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش، از پرسشنامه ارزیابی کلاس گارتنر، مقیاس ادراک دانش آموزان از فعالیت های کلاسی جنتری و اسپرینگر، مقیاس کیفیت تدریس کریاکیدز و همکاران، پرسشنامه هیجانات پیشرفت پکران و همکاران و نمرات نوبت اول درس ریاضی دانش آموزان استفاده شد. داده ها به کمک مدل سازی خطی سلسله مراتبی (HLM) تحلیل شد.یافته هاتحلیل چندسطحی نشان داد متغیرهای سطح 1 (هیجانات پیشرفت مثبت) و سطح 2 (میانگین هیجانات پیشرفت مثبت کلاس، ادراک مهارت های تشخیصی معلم، سطح چالش انگیزی کلاس، کیفیت تدریس معلم) به طور مثبت و معنی دار، پیش بین عملکرد ریاضی بودند. تعامل متغیرهای سطح 2 (میانگین هیجانات پیشرفت مثبت کلاس، ادراک مهارت های تشخیصی معلم و سطح چالش انگیزی کلاس) با شیب رابطه هیجانات پیشرفت مثبت و عملکرد ریاضی معنی دار بود.نتیجه گیریبر اساس تحلیل چندسطحی در این پژوهش می توان نتیجه گرفت، توجه به افزایش هیجانات پیشرفت مثبت در دانش آموزان و ارتقاء متغیرهای کلاسی (میانگین هیجانات پیشرفت مثبت کلاس، ادراک مهارت های تشخیصی معلم، سطح چالش انگیزی کلاس و کیفیت تدریس معلم)، منجر به بهبود عملکرد ریاضی دانش آموزان و نگرش مثبت آن ها نسبت به این درس خواهد شد.کلید واژگان: مهارت های تشخیصی, سطح چالش انگیزی, کیفیت تدریس, هیجانات پیشرفتIntroductionThe aim of this multilevel analysis research is to investigate the relationship of perception of teachers’ diagnostic skills, challenging level of the class, quality of teacher’s teaching and positive achievement emotions with math performance in ninth grade students.MethodThe research method was a correlational type, namely multilevel analysis. The statistical population of this research was all ninth grade male and female students of first secondary school in Kohgiluyeh city, in Iran, in the academic year of 1401-1402, among them, a sample of 1000 people (500 Male and 500 female) was selected by multi-stage random sampling. Gartner's Class Evaluation Questionnaire (2010), Gentry and Springer's Scale of Students' Perception of Classroom Activities (2002), Kyriakides et al.'s Teaching Quality Scale (2000), Pakran et al.'s achievement emotions questionnaire (2005) and students' grades of the first semester of math lessons were used to measure the variables of the research. Data were analyzed using Hierarchical Linear Modeling (HLM) method.ResultsThe results of multilevel analysis showed that variables of level 1 and level 2 were positively predicting math performance of students. The interactions of level 2 variables with the slope of the relationship between positive achievement emotions and math performance were significant.ConclusionBased on the multilevel analysis in this research, it can be concluded that paying attention to the increase of students' positive achievement emotions and the improvement of class variables will lead to the improvement of students' mathematical performance and their positive attitude towards this lesson.Keywords: Diagnostic skills, Challenging level, Teaching quality, Achievement emotions
-
اثربخشی بازی توانبخشی شناختی آرام بر بهبود کارکردهای اجرایی و مهارت های خواندن دانش آموزان نارساخوانهدفنارساخوانی، نوعی اختلال خاص یادگیری است که با مشکلات جدی و مداوم در فراگیری مهارت های خواندن مشخص می شود و علت آن وجود مشکلات مربوط به آسیب مغزی، مشکلات بینایی و آموزش ناکافی یا نادرست نمی باشد. هدف از این مطالعه، تاثیر بازی توانبخشی شناختی آرام بر بهبود کارکردهای اجرایی (توجه پایدار، بازداری پاسخ) و مهارت های خواندن (سرعت، صحت و درک متن) در دانش آموزان ابتدایی دارای نارساخوانی بود.روشطرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. برای مقایسه دو گروه آزمایش و کنترل پس از اتمام مداخله از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان ابتدایی نارساخوان، پایه های دوم تا پنجم شهرستان اندیمشک در سال تحصیلی 1401-1400 بود که تعداد 40 دانش آموز به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفری (یک گروه آزمایشی و یک گروه گواه) جای دهی شدند. بازی توانبخشی شناختی آرام به مدت 11 جلسه 45 دقیقه ای و به صورت فردی برای گروه آزمایش اجرا شد. برای جمع آوری داده ها از آزمون های عملکرد پیوسته، برو- نرو، و برای مهارت های خواندن از متن های آزمون خواندن و نارساخوانی (نما)، استفاده شد.یافته هابرای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 24 و آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که بازی توانبخشی آرام بر بهبود کارکردهای اجرایی (توجه پایدار و بازداری پاسخ) و مهارت های خواندن (سرعت، صحت و درک متن) در گروه آزمایش در سطح (0.001<p) موثر بوده است.نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر می توان نتیجه گیری کرد که بازی توانبخشی آرام با افزایش مهارت های کارکردهای اجرایی (توجه پایدار و بازداری پاسخ) باعث بهبود مهارت های خواندن در افراد نارساخوان می شود و می تواند به عنوان یک روش در درمان اختلالات یادگیری توسط مشاوران و متخصصان به کار گرفته شود.کلید واژگان: بازداری پاسخ, توجه پایدار, کارکردهای اجرایی, دانش آموزان, نارساخوانیObjectiveDevelopmental dyslexia is a specific impairment characterized by severe and persistent problems in the acquisition of reading skills; these problems are not caused by mental age, visual acuity problems, or inadequate schooling.The aim of this study effectivenes of aram cognitive rehabilitation game of executive function (sustained attention, response inhibition) and reading skills (speed, accuracy and reading comprehension) in students with dyslexia.MethodThe design of the present study was a pretest-posttest experiment with a control group.Analysis of covariance was used to compare the experimental and control groups after the intervention. The statistical population included second to fifth-grade elementary students of Andimeshk, Iran in 2021-2022. In total, 40 subjects were selected by convenience sampling and were randomly divided into two groups of 20 (one test groups and one active control group). Cognitive rehabilitation game was performed for 11 minutes in an individual case for the experiment group. The Continuous Performance Test, Go/No-go test, and the Reading and Dyslexia Test (Nema) were used to collect data.ResultsFor data analysis, Spss software version 24 and themultivariate statistical analysis test were used. The results showed that cognitive rehabilitation game was effective in improving executive function (sustained attention, response inhibition) and reading skills(speed, accuracy and reading comprehension) in the experimental group at the level (p<0.001).ConclusionAccording to the results of the present study, it can be concluded that cognitive rehabilitation Game (ARAM) by increasing the executive function improving the reading skills in Students with dyslexia in students with dyslexia and can be used as a method in treating learning disorders by consultants and experts.Keywords: response inhibition, Sustained attention, Executive function, Students, dyslexia
-
هدف از پژوهش حاضر، مقایسه تاثیر «بازی توانبخشی شناختی رایانه ای توجه و حافظه (آرام) » و «بازی های عملی توجه» بر توجه پایدار، بازداری پاسخ، سرعت و صحت خواندن در دانش آموزان ابتدایی دارای اختلال یادگیری خاص با نقص در خواندن (نارسا خوانی) بود. روش پژوهش، از نوع آزمایشی میدانی با طرح گروه گواه گسترده است که شامل دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه می باشد. جامعه آماری شامل دانش آموزان ابتدایی پایه های دوم، سوم، چهارم و پنجم شهرستان اندیمشک در سال 1401-1400 بودند که تعداد 60 دانش آموز به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفری (دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه فعال) گمارده شدند و در پیش آزمون و پس آزمون به آزمون های عملکرد پیوسته، برو-نرو، و آزمون خواندن و نارساخوانی (نما)، پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره و آزمون مقایسه زوجی بنفرونی استفاده شد. نتایج نشان داد که هر دو روش بازی های توانبخشی رایانه ای و عملی بر مهارت های شناختی و خواندن دانش آموزان نارساخوان تاثیر معنی داری دارد (001/0 > p). همچنین آزمون بنفرونی نشان داد که توانبخشی رایانه ای در مقایسه با بازی های عملی از اثربخشی بالاتری برخوردار است. نتیجه گیری با توجه به نتایج پژوهش بازی های توانبخشی (رایانه ای و عملی) می توانند به عنوان یک روش کارآمد در درمان اختلالات یادگیری توسط مشاوران و متخصصان به کار گرفته شوند.
کلید واژگان: توانبخشی شناختی, توجه پایدار, بازداری پاسخ, نارساخوانیThe present study aimed to compare the effects of “computerized cognitive rehabilitation game of attention and memory (ARAM)” and “practical games of attention” on sustained attention, response inhibition, reading speed, and accuracy of reading in students with a specific learning disability of dyslexia. This was a field experiment with an extensive control group design, which included two test groups and a control group. The statistical population included second to fifth-grade elementary students of Andimeshk, Iran in 2021-2022. In total, 60 subjects were selected by purposive sampling and were randomly divided into three groups of 20 (two test groups and one active control group). The students were tested by having them complete the Continuous Performance Test, the Go/No-go test, and the Reading and Dyslexia Test (Nema) in the pretest and posttest stages. Data analysis was performed using multivariate analysis of covariance and the Bonferroni test. According to the results, both games had significant effects on the cognitive and reading skills of dyslexic students (P<0.001). In addition, the Bonferroni test results were indicative of the higher effectiveness of computerized cognitive rehabilitation, compared to the practical games. Conclusion according to the results of the study, rehabilitation games (computerized and practical) could be used as an efficient method for the treatment of learning disabilities of individuals by consultants and specialists.
Keywords: Cognitive Rehabilitation, Sustained Attention, Response Inhibition, Dyslexia -
زمینه و هدف:
فراگیری استفاده از اینترنت و شبکه های اجتماعی و ناشناس بودن هویت افراد در این فضا، زمینه را برای پرخاشگری سایبری افزایش می دهد. لذا می بایست پرخاشگری در این زمینه مورد بررسی بیش تری قرار بگیرد. این پژوهش با هدف تعیین رابطه پرخاشگری سایبری با تنظیم هیجان، خودکنترلی و افسردگی انجام شد.
مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی، جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه سوم دوره متوسطه اول شهر اهواز در سال تحصیلی 1401-1400 بود. تعداد 180 نفر از این افراد به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و به صورت انفرادی به پرسش نامه های پرخاشگری سایبری، تنظیم هیجان، خودکنترلی و افسردگی Beck پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون های آماری ضریب همبستگی Pearson و رگرسیون خطی چندگانه تحلیل شد.
یافته هایافته ها نشان داد که پرخاشگری سایبری با تنظیم هیجان (402/0- =r و 01/0 >p) و خودکنترلی (434/0- =r و 01/0 >p) همبستگی منفی و با افسردگی (343/0=r و 05/0 >p) همبستگی مثبت دارد. طبق نتایج تحلیل رگرسیون خطی چندگانه، تنظیم هیجان (321/0- =β، 333/0-= Bو 001/0 >p) و خودکنترلی به صورت منفی (142/0- =β، 471/0-= Bو 044/0= p) پرخاشگری را پیش بینی نموده، ولی افسردگی (090/0 =β، 103/0=B و 173/0= p) پرخاشگری سایبری را پیش بینی نمی کند.
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر می تواند از جنبه نظری (غنی سازی مفاهیم نظری در حوزه نوجوان) و جنبه عملیاتی (برگزاری کارگاه های آموزشی برای نوجوانان در زمینه آموزش تنظیم هیجان، خودکنترلی و پیش گیری از افسردگی) به درمان گران و روان شناسان حوزه سلامت یاری رساند.
کلید واژگان: پرخاشگری سایبری, تنظیم هیجان, خودکنترلی, افسردگی, اهوازBackground and ObjectivesThe widespread use of the Internet and social networks and the anonymity of people's identities in this space increases the scope for cyber aggression, so aggression in this field should be further investigated. This research aimed to determine the relationship between cyber aggression and emotion regulation, self-control, and depression.
Materials and MethodsIn this descriptive study, the statistical population included all male students in the third grade of the first secondary school in Ahvaz in the academic year 2021-2022. Out of which, 180 were selected by random cluster sampling and individually answered cyber aggression, emotion regulation, self-control, and Beck Depression questionnaires. Data were analyzed using Pearson’s correlation coefficient and multiple linear regression statistical tests.
ResultsThe results showed that cyber aggression has a negative relationship with emotion regulation (r=-0.402 and p<0.01) and self-control (r=-0.434 and p<0.01), and a positive relationship with depression (r=0.343 and p<0.05). According to the results of multiple linear regression analysis, emotion regulation (β=-0.321, B=-0.333 and p<0.001) and self-control (β=-0.142, B=-0.471 and p=0.044) negatively predict aggression, but depression (β=0.090, B=0.103 and p=0.173) does not predict cyber aggression.
ConclusionThe results of this study can help therapists and psychologists in the field of health from a theoretical aspect (enrichment of theoretical concepts in the adolescent field) and an operational aspect (holding educational workshops for adolescents in the field of emotion regulation training, self-control, and depression prevention).
Keywords: Cyber aggression, Emotion regulation, Self-control, Depression, Ahvaz -
زمینه و هدف
پژوهش های زیادی در خارج از کشور در مورد مزاحمت سایبری انجام شده است که آمارهایی را در خصوص شیوع و عوامل موثر بر آن، گزارش نموده اند؛ علی رغم این پژوهش های متنوع، مزاحمت سایبری در کشور ما یک پدیده ای ناشناخته است و با وجود گسترش استفاده از فن آوری ها، پژوهشی در این زمینه انجام نشده است. لذا، شیوع شناسی این نوع جدید قلدری و بررسی عوامل خطرساز و حفاظت کننده مرتبط با آن، می تواند زمینه را برای انجام پژوهش هایی در داخل کشور فراهم آورد. در این مقاله تلاش شد میزان شیوع و عوامل خطرساز و حفاظت کننده فردی مزاحمت سایبری، بررسی شود.
روشدر مطالعه توصیفی-همبستگی حاضر، از بین دانش آموزان پسر و دختر سال دوم مقطع متوسطه دوم شهر اهواز در سال تحصیلی 98-1397 دو نمونه، 2000 نفر در مرحله شیوع و 400 نفر در مرحله آزمون فرضیه ها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای (نسبتی) انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های پروژه مداخله مزاحمت سایبری اروپا (ECIPQ) و پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی محقق ساخته استفاده شد. برای تحلیل داده ها، روش های آماری توصیفی و رگرسیون لوجستیک به کار رفت.
یافته هایافته های این پژوهش نشان داد که 4/15% از نوجوانان قلدر سایبری، 7/14% قربانی سایبری و 7/6% قلدر-قربانی سایبری بودند. میزان شیوع قلدری سایبری و قلدر-قربانی سایبری در نواجوانان پسر، نسبت به دختر، بیشتر بود. در حالی که میزان شیوع قربانی مزاحمت سایبری شدن در نواجوانان دختر، نسبت به پسر، بیشتر بود. به علاوه، نتایج نشان داد که ابعاد مزاحمت سایبری (یعنی قربانی سایبری، قلدری سایبری و قلدر-قربانی سایبری) را می توان از روی ویژگی های فردی (میزان استفاده از فن آوری، جنسیت، قومیت، شاخص توده بدنی) پیش بینی کرد (01/0p
کلید واژگان: مزاحمت سایبری, قربانی سایبری, قلدری سایبری, قلدر-قربانی سایبری, ویژگی های فردیIntroductionSeveral studies have been conducted abroad about cyberbullying that have reported statistics on the prevalence and the factors affecting it; Despite this diverse research, cyberbullying in our country is still an unknown phenomenon and despite the expansion of the use of technologies, research has not yet been conducted. Therefore, the epidemiology of this new type of bullying and the study of risk and protective factors related to it, can provide grounds for conducting research within the country. In the present article, attempts to investigate the prevalence and individual risk and protective factors of cyberbullying.
MethodIn the present descriptive-correlation study, among the girl and boy students of second grade of high school in Ahvaz in the academic year 2018-19, two samples, 2000 in the prevalence stage and 400 in the hypothesis testing stage using multi-stage random sampling method (stratified) were chosen. The European cyberbullying intervention project questionnaire (ECIPQ) and the researcher-made demographic characteristics questionnaire were used to collect data. Descriptive statistical methods and logistic regression were used to analyze the data.
ResultsFindings of this study showed that 15.4% of adolescents were cyber-bully, 14.7% cyber-victim and 6.7% cyber bully-victim. The prevalence of cyber-bully and cyber bully-victim was higher in adolescent boys than in girls; while the prevalence of cyber-victim was higher among adolescent girls than boys. In addition, the results showed that the dimensions of cyberbullying (cyber-victim, cyber-bully and cyber bully-victim) could be predicted based on individual characteristics (technology use rate, gender, ethnicity, body mass index) (p
Keywords: cyberbullying, Cyber-victim, Cyber-bully, cyber bully-victim, Individual Factors -
هدف از این پژوهش، تعیین اثربخشی آموزش تامل بر کارکردهای اجرایی، دوراندیشی رویدادی و خلاقیت کودکان 3 تا 5 سال بود. این پژوهش، از نوع آزمایشی و طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه کودکان 3 تا 5 سال دارای کارکردهای اجرایی پایین در مهدکودک های شهر اهواز در سال 1397 بود. در این پژوهش، حجم نمونه 30 کودک 3، 4 و 5 سال بود که به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه سنجش رفتاری کارکرد اجرایی - نسخه پیش دبستانی(Gioia, Espy & Isquith, 2003)، آزمون مرتب کردن کارت با ابعاد متغیر (Zelazo, 2006)، تکلیف کتاب تصویر (Atance & Meltzoff, 2005) و آزمون تفکر خلاق در عمل و حرکت تورنس (Torrance, 1981). تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که بین میانگین های پس آزمون دو گروه (آزمایشی و کنترل) در کارکردهای اجرایی، دوراندیشی رویدادی و خلاقیت کودکان تفاوت وجود دارد (383/10 F=، 001/0 <p) . تحلیل کوواریانس یک متغیره در متن مانکوا نشان داد که آموزش تامل، اثر معنا داری بر کارکردهای اجرایی (109/11 F=، 01/0 <p)، دوراندیشی رویدادی (857/5 F=، 05/0 < p) و خلاقیت (529/12 F=، 01/0 <p) کودکان داشت و میانگین نمره های گروه آزمایشی در پس آزمون به طور قابل ملاحظه ای بالا بود.
کلید واژگان: آموزش تامل, کارکردهای اجرایی, دوراندیشی رویدادی, خلاقیت, کودکان مهدکودک هاThe purpose of this study was to determine the effectiveness of reflection training on executive functions, episodic foresight and creativity. This study was experimental, pre-test and post-test design with control group. The statistical population of this study was all children ages 3- 5 with low executive functions in kindergartens in Ahvaz city on 1397. In this study 30 children had selected by single-stage random sampling. The tools used in this study were Behavior Rating Inventory of Executive Function – preschool version (Gioia, Espy & Isquith, 2003), Dimensional Change Card Sort (Zelazo, 2006), Picture-Book Task (Atance & Meltzoff, 2005) and Torrance's thinking creativity in action and movement (Torrance, 1981). Multivariate covariance analysis showed that there are significant differences between two groups (experimental and control) in executive functions, episodic foresight and creativity (F = 10.38, p < 0.001). An analysis of a variable covariance in the MANCOVA text revealed reflection training has a significant effect on the executive functions (F = 11.10, p < 0.01) on the episodic foresight (F = 5.85, p < 0.05) and on creativity (F = 12.52, p < 0.01) in favor of the experimental group.
Keywords: reflection training, executive functions, episodic foresight, Creativity, kindergarten children -
این پژوهش با هدف وارسی شاخص های روان سنجی نسخه فارسی پرسشنامه توانمندی اجتماعی-هیجانی و تعیین ارتباط آن با سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان ایرانی انجام گرفت. در مطالعه حاضر، تحلیل عاملی تاییدی، همبستگی هر گویه با نمره کل، آلفای کرونباخ، همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه و تحلیل واریانس چندمتغییری با نمونه ای متشکل از 348 دانش آموز دوره اول متوسطه شهر اهواز (196 نفر دختر و 152 نفر پسر) که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده بودند، مورد استفاده قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تاییدی یک مدل با برازش مطلوب را برای ساختار پنج عاملی پرسشنامه توانمندی اجتماعی-هیجانی نشان داد. افزون بر این، یافته ها بیانگر آن بود پرسشنامه از ضریب پایایی همسانی درونی بالایی برخوردار است. همچنین، بین توانمندی اجتماعی-هیجانی و سرزندگی تحصیلی ارتباط مثبت و معنی داری وجود داشت. در نهایت، نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری بیانگر آن بود که بین دخترها و پسرها در ابعاد پرسشنامه توانمندی اجتماعی-هیجانی از نظر آماری تفاوت معنی داری وجود دارد. این یافته ها نشان می دهد که نسخه فارسی پرسشنامه توانمندی اجتماعی-هیجانی، ابزاری معتبر و قابل اعتماد برای ارزیابی توانمندی اجتماعی-هیجانی در جمعیت دانش آموزان ایرانی دوره اول متوسطه است. پیامدهای کاربردی، محدودیت ها و نیازهای تحقیقاتی آینده برای متخصصان، محققان، معلمان در سطح کلاس و مدارس مورد بحث قرار گرفته اندکلید واژگان: توانمندی اجتماعی-هیجانی, سرزندگی تحصیلی, روایی, پایایی, دوره اول متوسطهThe aim of this study was to investigate the psychometric properties of the Persian version of social-emotional competence questionnaire and determine its relationship with academic buoyancy in Iranian students. In the present study, confirmatory factor analysis, item-total correlation, Cronbach's alpha, Pearson correlation, multiple regression analysis and multivariate analysis of variance with a sample of 348 middle school students in Ahvaz (196 girls and 152 boys) which were selected by multi-stage cluster sampling method was used. The results findings of confirmatory factor analysis showed a model with a good fit for the five-factor structure of the social-emotional competence questionnaire. In addition, the findings indicated that the questionnaire had high internal consistency reliability. Also, there was a positive and significant relationship between social-emotional competence and academic buoyancy. Finally, the results of multivariate analysis of variance showed that there was a statistically significant difference between girls and boys in the dimensions of the social-emotional competence questionnaire. These findings suggest that the Persian version of the social-emotional competence questionnaire is a valid and reliable tool for assessing social-emotional competence in the population of Iranian middle school students. Practical implications, limitations, and future research needs for professionals, researchers, teachers at the classroom and school level are discussed.Keywords: Social-Emotional Competence, Academic buoyancy, validity, reliability, middle school students
-
این مطالعه ارتباط بالقوه بین بهترین اهداف شخصی و یادگیری اجتماعی-هیجانی با التزام تحصیلی را به بوته کنکاش سپرد. همچنین، نقش میانجی گری سرزندگی تحصیلی در این ارتباطات مورد آزمون قرار گرفت. شرکت کنندگان 350 دانش آموز دوره دوم متوسطه شهر اهواز بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و ابزارهای بهترین اهداف شخصی، شایستگی های اجتماعی-هیجانی، سرزندگی تحصیلی و التزام تحصیلی را تکمیل کردند. روایی و پایایی ابزارها به شیوه تحلیل عامل تاییدی و ضریب آلفای کرونباخ احراز گردید. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که بهترین اهداف شخصی و یادگیری اجتماعی-هیجانی تاثیر مستقیم و معنی داری بر التزام تحصیلی دارند. به علاوه، یافته ها حاکی از آن است که سرزندگی تحصیلی رابطه مستقیم و مثبتی با التزام تحصیلی دارد. افزون بر این، سرزندگی تحصیلی نقش میانجی معنی داری در ارتباط بین بهترین اهداف شخصی و یادگیری اجتماعی-هیجانی با التزام تحصیلی دانش آموزان ایفا کرد. به طور کلی، نتایج بیانگر آن است که بهترین اهداف شخصی و یادگیری اجتماعی-هیجانی به صورت مستقیم و با واسطه گری سرزندگی تحصیلی می توانند به افزایش التزام تحصیلی دانش آموزان نوجوان کمک کنند. تلویحات آموزشی و کاربردی مورد بحث قرار گرفته است.
کلید واژگان: بهترین اهداف شخصی, یادگیری اجتماعی-هیجانی, سرزندگی تحصیلی, التزام تحصیلیThis study explored the potential relationship between personal best goals and social-emotional learning with academic engagement. Also, the mediating role of academic buoyancy was tested in these relationships. The participants were 350 high school students in Ahvaz who were selected by multi-stage cluster sampling method and completed the instruments of the best personal goals, socio-emotional competencies, academic buoyancy and academic engagement. The validity and reliability of the instruments were confirmed by confirmatory factor analysis and Cronbach's alpha coefficient. The results of structural equation modeling showed that the best personal goals and socio-emotional learning to have a direct and significant effect on academic engagement. Moreover, the findings indicate that academic buoyancy has a direct and positive relationship with academic engagement. In addition, academic buoyancy played a significant mediating role in the relationship between the best personal goals and socio-emotional learning with students' academic engagement. In general, the results indicate that the best personal goals and socio-emotional learning directly and through the mediation of academic buoyancy can help increase the academic engagement of adolescent students. Educational and practical implications are discussed.
Keywords: Personal best goals, Social-emotional learning, Academic Buoyancy, Academic Engagement -
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه علی سرمایه روانشناختی با بهزیستی روانشناختی و عملکرد تحصیلی با میانجی گری سرمایه اجتماعی انجام شد. نمونه پژوهش حاضر 285 دانشجوی دختر و پسر دوره کارشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز بود که در سال تحصیلی 1397-1396 دست کم دو ترم از تحصیل آنها گذشته بود. این دانشجویان با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان در این پژوهش، پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز و همکاران، مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف، مقیاس سرمایه اجتماعی دلاویز را تکمیل کردند و معدل تحصیلی برای سنجش عملکرد تحصیلی آنها در نظر گرفته شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مسیر استفاده شد. همچنین، روش بوت استراپ برای آزمودن اثرهای واسطه ای استفاده شد. در مدل پیشنهادی، مسیرهای مستقیم سرمایه روانشناختی به بهزیستی روانشناختی، سرمایه اجتماعی به بهزیستی روانشناختی، سرمایه اجتماعی و عملکرد تحصیلی معنی دار شدند؛ ولی مسیر مستقیم سرمایه روانشناختی به عملکرد تحصیلی معنی دار نشد. مسیرهای غیرمستقیم سرمایه روانشناختی و عملکرد تحصیلی با میانجی گری سرمایه اجتماعی و سرمایه روانشناختی و بهزیستی روانشناختی با میانجی گری سرمایه اجتماعی نیز غیر معنی دار شدند؛ بنابراین، سرمایه روانشناختی و سرمایه اجتماعی بر بهزیستی و عملکرد دانشجویان می تواند فراهم کننده زمینه لازم برای طراحی و اجرای برنامه های مداخله ای برای ارتقای رفتارهای سالم در دانشجویان باشد.
کلید واژگان: سرمایه روانشناختی, بهزیستی روانشناختی, عملکرد تحصیلی, سرمایه اجتماعیThis study aimed to investigate the causal relationship of psychological capital with psychology mediated by well-being and academic performance with social capital mediation. This study's sample was 285 male and female students of Shahid Chamran University of Ahvaz, who were selected by a multi-stage random sampling method, in the academic year of 2017-2018, who had at least two semesters of their education. The instruments of this study were the Luthanz et al. Psychological Capital Questionnaire, Ryff Psychological Well-Being Scale, Delaviz Social Capital Scale, and the grade point average of their performance. The model evaluation was made by the path analysis method. The bootstrap method was used to test mediating effects. In the proposed model, direct paths of psychological capital to psychological well-being and social capital were significant. The social capital to psychological well-being, social capital to academic performance paths was also significant. But the path of psychological capital to academic performance was not significant. The indirect paths of psychological capital to psychological well-being and academic performance, through social capital, were not significant. The implications of this research were also mentioned. So, psychological capital and social capital on students' psychological well-being and academic performance can provide the necessary ground for designing and implementing intervention programs to promote students' healthy behaviors.
Keywords: psychological capital, psychological well-being, Academic Performance, Social Capital -
The study was conducted to determine the effect of mindfulness training on cognitive flexibility in sixth-grade female students. This research used a pretest-posttest study with control group. A multi-stage random sampling was used in 4 schools, among which 37 sixth-grade female students were randomly selected and assigned to two experimental (17 students) and control groups (20 students). Students in the experimental group participated in a mindfulness training course for 12 (120-minute) sessions for a month and a half. The study used Dennis and Vander Wal's Cognitive Flexibility Inventory (2010). The results of covariance analysis showed that there was a significant difference between the two groups in the scores of cognitive flexibility and due to the higher mean scores of the cognitive flexibility of the experimental group in the posttest (p> 0.05, p = 10.25), it can be stated that mindfulness training was effective in increasing students' cognitive flexibility.
Keywords: Mindfulness training, cognitive flexibility, students -
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثر بخشی آموزش مبتنی بر رایانه با آموزش به روش سنتی برعملکرد ریاضی دانش آموزان دارای اختلال ریاضی پایه سوم شهرستان اهواز بود. روش پژوهش از لحاظ هدف کاریردی، از نظر مدت اجرا مقطعی و از نظر روش اجرا آزمایشی-میدانی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دچار اختلال یادگیری ریاضی، در طیف سنی 9-8 سال شهرستان بود، به نمونه ای متشکل از 60 آزمودنی و سه گروه (دوگروه آزمایشی و یک گروه کنترل) که به روش نمونه گیری تصادفی ساده از میان دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ریاضی معرفی شده به مراکز 4 گانه اختلالات یادگیری شهر اهواز انتخاب شدند. داده ها با استفاده از آزمون ریاضی ایران کی مت جمع آوری شدند. یافته ها نشان داد که هر دو روش آموزش به روش سنتی وآموزش مبتنی بر رایانه بر بهبود عملکرد ریاضی دانش آموزان دارای اختلالات ریاضی تاثیر دارند (01/0>P,052/8=(53،2) F)، اما داده های توصیفی و میانگین ها حاکی از نقش موثرتر آموزش به کمک رایانه در بهبود عملکرد ریاضی این دانش آموزان بود.
کلید واژگان: آموزش مبتنی بر رایانه, آموزش سنتی, اختلال یادگیری ریاضی, عملکرد ریاضیThe purpose of this study was to compare the effectiveness of computer-based training with traditional Teaching on mathematical performance of students with the mathematical disorders in Ahvaz city. The research method was an experimental-field method with pretest-posttest design and control group. The statistical population of the study included all students with the mathematical learning disorder in the age range of 8-9 years, Sample of the present study consisted of 60 subjects and three groups (two experimental groups and one control group) that were selected by simple random sampling from students with mathematical learning disorder referred to four centers of learning disorders in Ahvaz. The data were collected using the Iranian Key- Mathematical Test. The findings showed that both traditional and computer-based teaching methods improve the mathematical performance of students with mathematical disorders (F=8.052, P<0.01). However, descriptive data and averages indicated a more effective role for computer-based training in improving students' math performance.
Keywords: computer-based training, traditional Teaching, mathematical learning disorder, mathematical performance -
هدف
هدف پژوهش حاضر طراحی و آزمون مدل رابطه علی سواد اطلاعاتی و تفکر انتقادی با میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شهید چمران اهواز است.
روش شناسی:
روش انجام پژوهش، همبستگی از نوع تحلیل مدل معادلات ساختاری (SEM) است که یک روش چند متغیری می باشد. پژوهش های زیادی در ارتباط با متغیرهای پژوهش حاضر انجام شده است که نشان دادند بین متغیرها رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. با توجه به مباحث نظری و نتایج پیشینه ها مدل پیشنهادی پژوهش ارائه شده است. در طراحی مدل پیشنهادی پژوهش، سواد اطلاعاتی متغیر مستقل، خودکارآمدی تحصیلی به عنوان متغیر میانجی و تفکر انتقادی به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شدند. در این پژوهش چهار فرضیه مربوط به اثرات مستقیم و غیرمستقیم متغیر سواد اطلاعاتی بر تفکر انتقادی در نظر گرفته شد.
یافته ها:
مقادیر شاخص های برازندگی مربوط به الگوی پیشنهادی پژوهش حاکی از آن است که اکثر شاخص های برازندگی در مدل پژوهش در حد مطلوب و تا حدودی زیادی قابل قبول است. در رابطه با فرضیه های مربوط به اثر مستقیم، یافته ها نشان داد که سواد اطلاعاتی اثر مستقیم و مثبت بر خودکارآمدی تحصیلی و همچنین تفکر انتقادی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شهید چمران اهواز دارد. همچنین، در خصوص فرضیه های غیرمستقیم، یافته ها نشان داد که سواد اطلاعاتی از طریق خودکارآمدی تحصیلی اثر غیرمستقیم مثبت بر تفکر انتقادی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شهید چمران اهواز دارد.
نتیجه گیری:
نتایج پژوهش نشان داد برازش مدل پیشنهادی در حد مطلوب و قابل قبولی وجود دارد و تمامی فرضیه های پژوهش مورد تایید قرار گرفت. براساس یافته های این پژوهش، می توان استدلال کرد که مهارت های سواد اطلاعاتی و یادگیری آن توسط دانشجویان تحصیلات تکمیلی به عنوان کلید یادگیری مادام العمر محسوب می شود که نقش زیادی در بالا بردن خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان و افزایش مهارت های تفکر انتقادی این دانشجویان دارد. بنابراین، لازم است مهارت های سواد اطلاعاتی و آموزش آن به دانشجویان، بیشتر مورد توجه موسسات آموزش عالی و دانشگاهی قرار گیرد تا بتوانیم افرادی شایسته و توانمند برای جامعه تربیت کنیم.
کلید واژگان: سواد اطلاعاتی, تفکر انتقادی, خودکارآمدی تحصیلی, تحصیلات تکمیلی, دانشگاه شهید چمران اهواز, طراحی مدلIntroductionThe purpose of this study was to design and test the model of causal relationship between information literacy and critical thinking by mediating the academic self-efficacy among graduate students of Shahid Chamran University of Ahvaz.
MethodologyThe research used a correlational method, namely the structural equations modeling (SEM. A great deal of research that has been done on relation to the variables of the present study showed that there is a positive and significant relationship between the variables. The suggested model of the research is presented according to the theoretical discussions and the results of the research. In designing the proposed research model, information literacy and academic self-efficacy was considered as an independent variable and a mediator variable, respectively and critical thinking as the dependent variable. In this research, four hypotheses concerning the direct and indirect effects of information literacy on the critical thinking were considered.
FindingsThe values of goodness-of-fit indices related to the proposed model of research indicated that most of the co-efficient values in the research model were significant and somewhat acceptable. Regarding direct effect hypotheses, the findings showed that information literacy has a direct and positive effect on the academic self-efficacy and critical thinking of graduate students. Also, academic self-efficacy had a direct and positive relationship with critical thinking. The results of Bootstrap test, regarding indirect path showed that information literacy through academic self-efficacy has an indirect and positive effect on the critical thinking of postgraduate students.
ConclusionThe results of the study showed that the proposed model is suitable and acceptable and all of the research hypotheses were confirmed. Based on the findings of this study, information literacy skills and learning by postgraduate students are considered as the key to lifelong learning which plays a major role in enhancing the academic self-efficacy of students and increasing their critical thinking skills. Therefore, it is necessary that information literacy skills and its teaching to students should have a higher priority for higher education and academic institutions, so that we can educate people more competent and capable in society.
Keywords: Information literacy, Critical thinking, Academic self-efficacy, Postgraduate education, Shahid Chamran University of Ahvaz -
هدفبررسی ساختار بعدی-عاملی توانایی های شناختی، به دلیل این که شواهدی درباره روایی ساختار آن از جنبه های محتوایی و فرآیند های شناختی ارائه می کند، موضوعی مهم برای سنجش، مداخله و رشد این توانایی ها می باشد. این پژوهش با هدف بررسی ساختار بعدی-عاملی توانایی های شناختی و ارائه مدلی برای این ساختار، در مقایسه با ساختارهای ارائه شده از توانایی های شناختی مانند نظریه هوش عمومی (عامل g)، انجام گرفت.روشروش پژوهش توصیفی-تحلیلی و از نوع مدل سازی رابطه بین سوال ها و پاسخ ها بود. حجم نمونه پژوهش مشتمل بر 1105 دانش آموز پایه نهم تحصیلی بود (578 پسر و 527 دختر) که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی از بین 32 دبیرستان شهر اهواز انتخاب شده بودند. تحلیل داده ها با استفاده روش های تحلیل خوشه ای سلسله مراتبی مبتنی بر مجاورت کوواریانس شرطی (HAC/CCPROX) و شاخص PolyDETECT، مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) و شبیه سازی مونته کارلو (Monte Carlo simulation) انجام گرفت.یافته هانتایج تحلیل ها نشان داد ساختار توانایی های شناختی دانش آموزان دوبعدی می باشد. بعد اول شناخت غیراجتماعی نام گذاری شد که شامل شش عامل حافظه گذشته نگر، حافظه آینده نگر، کنترل مهاری، تصمیم گیری، برنامه ریزی و توجه پایدار بود. بعد دوم شناخت اجتماعی نام گذاری شد که صرفا شامل عامل شناخت اجتماعی بود. همچنین روایی و پایایی ابعاد و عامل های به دست آمده مورد تایید قرار گرفت.نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان داد نظریه تک بعدی هوش عمومی (عامل g)، نظریه ای کامل برای ساختار توانایی های شناختی نمی باشد و عامل g قادر نیست واریانس شناخت اجتماعی را تبیین کند. به همین دلیل، نظریه برآمده از این پژوهش، «نظریه دوبعدی توانایی های شناختی اجتماعی-غیراجتماعی» نامیده شد. همچنین، نتایج این پژوهش یافته های برخی پژوهش ها مبنی بر این که شناخت غیراجتماعی و شناخت اجتماعی دو بعد متفاوت توانایی های شناختی را تشکیل می دهند، تایید کرد.کلید واژگان: نظریه دو بعدی توانایی های شناختی اجتماعی-غیراجتماعی, مقیاس دوبعدی توانایی های شناختی اجتماعی-غیراجتماعی, بعدیت, عملکرد ریاضی, تحلیل خوشه ای, شبیه سازی مونته کارلو, شاخص PolyDetectObjectiveInvestigating the dimensional-factorial structure of cognitive abilities is an important issue for measuring, interfering and developing these abilities as evidence of its structure's validity from the aspects of content and cognitive processes. This research was conducted with the aim of investigating the dimensional-factorial structure of cognitive abilities and providing a model for this structure in comparison with the presented structures of cognitive abilities such as general intelligence theory (factor g).MethodThe research method was descriptive-analytic and modeling the relationship between items and responses. The sample size of the study consisted of 1105 ninth grade students (578 boys and 527 girls) selected by stratified random sampling from among 32 high schools in Ahwaz. Data analysis was performed using cluster analysis methods based on the conditional covariance proximity (HAC/CCPROX) and PolyDETECT, Structural Equation Modeling (SEM) and Monte Carlo simulation.ResultsThe results of the analysis showed that the structure of cognitive abilities of students is two-dimensional. The first dimension was named non-social cognition and includes six factors namely retrospective memory, prospective memory, inhibitory control, decision-making, planning, and sustain attention. The second dimension was called social cognition, which included only social cognition factor. Also, the validity and reliability of the dimensions and the obtained factors were confirmed. Discussion andConclusionThe results of this study showed that the unidimensional theory of general intelligence (factor g) is not a complete theory for the structure of cognitive abilities and the factor g can not explain the variance of social cognition. Thus, the theory underlying the present study was called "Thetwo dimensionaltheory of social-nonsocialcognitive abilities". Also, the results of this study confirmed the findings of some studies that non-social cognition and social cognition form two different dimensions of cognitive abilities.Keywords: The two dimensional theory of social-nonsocial cognitive abilities, Two-dimensional scale of social-nonsocial cognitive abilities, dimensionality, mathematical performance, hierarchical cluster analysis, Monte Carlo simulation, PolyDetect index
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.