به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب

maryam abbasi sooreshjani

  • زهرا صیفی کار، مریم عباسی سورشجانی*، حجت الله فراهانی

    این پژوهش، با هدف بررسی رابطه پاسخگویی ادراک شده همسران و میزان نشانه های افسردگی اتکایی و درون فکن باتوجه به نقش تعدیل کننده ترس از شفقت انجام شد. این پژوهش از انواع مطالعات کاربردی بوده و طرح آن توصیفی همبستگی است. جامعه، کلیه افراد متاهل ساکن ایران در اسفند 1400 و فروردین 1401 بودند. نمونه، 439 نفر شامل 349 زن و 90 مرد بودند که به صورت دردسترس در فضای مجازی انتخاب شدند. داده ها به وسیله مقیاس های تجربه های افسردگی بازطراحی شده(RecDEQ)، افسردگی بک(BDI-II)، ادراک پاسخگویی همسران(PPRS) و ترس ازشفقت (FCS) جمع آوری شدند. همه داده ها، در بستر برخط به دست آمدند و با آزمون همبستگی و رگرسیون در نرم افزارSPSS-26 تحلیل شدند. طبق نتایج، پاسخگویی ادراک شده همسران و میزان نشانه های افسردگی اتکایی و درون فکن، رابطه معکوس و معنادار داشتند(P< 0.001). ترس از دریافت شفقت از دیگران، ترس ازشفقت به خود و ترس ازشفقت به دیگران نیز با نشانه های افسردگی اتکایی و درون فکن، رابطه مستقیم و معنادار داشتند(P< 0.001). همچنین، ترس از دریافت شفقت از دیگران، تعدیل کننده رابطه بین پاسخگویی ادراک شده همسران و افسردگی اتکایی بود(P=0.01). یافته های این پژوهش، نظریه بلت درباره عوامل زمینه ساز و تشدیدکننده افسردگی اتکایی و درون فکن را توسعه بخشید. همچنین، با توجه به یافته ها می توان گفت که توجه به ترس از شفقت، در نظریه پردازی، سبب شناسی و طراحی درمان برای بهبود افسردگی افراد متاهل، سودبخش است.

    کلید واژگان: افسردگی, ترس از شفقت, پاسخگویی ادراک شده, آناکلتیک, اینتروجکتیو
    Zahra Seyfikar, Maryam Abbasi Sooreshjani *, Hojjatollah Farahani

    This research was conducted with the aim of investigating the relationship between Perceived Partner Responsiveness and the level of Anaclitic and Introjective Depression symptoms according to the moderating role of Fear of Compassion. This research was a practical study and was following the adhered to the descriptive correlation model. The population of this research consisted of all married individuals in Iran during March and April 2022. The sample was randomly selected and consisted of 439 individuals, including 349 women and 90 males. The data for this study were gathered using the Reconstructed Depression Experience questionnaire (RecDEQ), Beck Depression Inventory (BDI-II), Perceived Partner Responsiveness Scale (PPRS), and Fear of Compassion Scale (FCS). The SPSS-26 software was used to conduct correlation and regression analyses on all data that was collected online. According to the findings, there was an inverse and significant relationship between the level of anaclitic and introjective melancholy symptoms and the perceived responsiveness of one’s partner (P<0.001). Anaclitic and introjective depression symptoms were also directly and significantly correlated with fear of compassion from others, fear of self-compassion, and fear of compassion for others (P<0.001). Additionally, the relationship between perceived partner responsiveness and anaclitic depression was moderated by apprehension of compassion from others (P=0.01). The results of this study contributed to the development of Blat's theory in the field of inherent and supportive factors of anaclitic and introjective depression. Also, according to the findings, paying attention to the fear of compassion as a developmental construct is beneficial in theorizing, etiology and designing treatment to improve the symptoms of depression in married people.

    Keywords: Anaclitic, Depression, Fear Of Compassion, Introjective, Perceived Responsiveness
  • حسین شکاری، نیما قربانی، رضا رستمی، جان فردریکسون، مریم عباسی سورشجانی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه خودشیفتگی و آمادگی اعتیاد، با نقش حد واسط شرم و الگوی دلبستگی انجام شد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از منظر روش توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانشجویان دانشگاه تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که از میان آن ها 423 نفر به عنوان نمونه (117 پسر و 303 دختر) از طریق نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. در مرحله اول، دانشجویان به پرسشنامه های شرم رایزوی (RSI)، خودشیفتگی پینکاس (PNI)، آمادگی اعتیاد زرگر و دلبستگی هازن و شیور (AAS) پاسخ دادند. در مرحله دوم و پس از یک ماه، از میان این افراد 150 نفر که نمره خودشیفتگی آسیب پذیر آن ها بیشتر از میانگین 85 بود انتخاب شدند و پرسشنامه های استرس ادراک شده کوهن (PSS) و شرم رایزوی و آمادگی اعتیاد زرگر اجرا شدند. تجزیه و تحلیل داده ها به روش مدلسازی معادلات ساختاری و با نرم افزارهای آماری SPSS-16 و AMOS-22 انجام گرفت. نتایج نشان داد مدل نقش حد واسط دلبستگی و شرم، در ارتباط با خودشیفتگی آسیب پذیر و آمادگی اعتیاد معنادار است. براساس یافته ها، رابطه احساس شرم و سبک دلبستگی برای درک مسیر خودشیفتگی آسیب پذیر و بزرگ منش با اعتیاد ضروری است و در هنگام طراحی مداخلات بالینی برای بزرگسالان جوان در معرض خطر، ملاحظه ای مهم به شمار می رود.

    کلید واژگان: اعتیاد, خودشیفتگی, دلبستگی, شرم
    Hossein Shekari, Nima Ghorbani, Reza Rostami, Jon Frederickson, Maryam Abbasi Sooreshjani

    The primary objective of the current study was to examine the correlation between narcissism and the potential for addiction, with shame and attachment pattern serving as mediating factors. This research employs an applied-practical approach, utilizing a descriptive-correlational methodology. The statistical population of the research included all Tehran University students from 2021 to 2022. From this population, 423 individuals were chosen as a sample through available sampling method. During the initial phase, the students completed the following questionnaires of Rizvi Shame Inventory (RSI), Pincus Narcissism Inventory (PNI), Zargar's readiness for addiction, Hazen & Shiver’s attachment style (AAS). Following a one-month interval, 90 individuals were chosen for the second stage of the study.These individuals were assessed using the Cohen's Perceived Stress Scale (PSS), Rizvi Shame Inventory (RSI) and Barzegar addiction readiness questionnaires. Each participant's vulnerable narcissism score exceeded the average of 85. The statistical software SPSS and AMOS were utilized to analyze the data. According to the findings of the study, the mediating role model comprised of attachment and shame was significantly associated with narcissism and addiction. In general, the results of the present study indicate that comprehending the vulnerable and grandiose narcissistic pathway with addiction requires an awareness of the connection between shame and attachment style. Moreover, this relationship should be taken into account when developing clinical interventions for young adults who are at risk.

    Keywords: Addiction, attachment, Narcissism, Shame
  • فاطمه سمیعی، مریم عباسی سورشجانی*، رضا کاظمی

    هدف مطالعه پیش رو، مقایسه دو شاخص هشیاری درون بدنی و توازن میان افرادی بود که تمرین یوگا را به صورت مرتب انجام می دهند و گروهی که این تمرین را انجام نمی دهند. این پژوهش از نوع بنیادی بود و به روش پس رویدادی انجام گرفت. روند کار در شهر تهران و در آزمایشگاه دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران و طی ماه های فروردین و اردیبهشت 1401 اجرا شد. جامعه آماری، زنان ساکن شهر تهران بودند و نمونه آماری آن نیز زنانی (17=n) بودند که تمرین یوگا را به صورت منظم انجام می دادند و گروه مقایسه را زنانی (16=n) شکل دادند که این تمرین ها را نداشتند. از جمله ابزارهای این پژوهش «مقیاس ارزیابی چندبعدی هشیاری درون بدنی (عمقی) (MAIA)» بود. این مقیاس برای سنجش میزان هشیاری درون بدنی و زیرمقیاس های هشت گانه آن به کار رفت. علاوه بر آن از شاخص فیزیولوژیکی تغییرپذیری ضربان قلب (HRV) نیز استفاده شد تا سنجش مولفه توازن به شکلی دقیق و عینی میسر شود. درنهایت داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس (با کنترل نمرات اضطراب و افسردگی) و در نرم افزار IBM SPSS Statistics 26 مقایسه شدند. نتایج تحلیل آماری، تفاوت معنادار بین دو گروه در میزان هشیاری درون بدنی و چهار مورد از زیرمقیاس های آن (تنظیم توجه، خودتنظیمی، گوش دادن به بدن و اعتمادداشتن) را نشان داد. به این معنی که افراد گروه با تمرین یوگا در مقایسه با گروه دیگر، نسبت به احساسات درونی خود ادراک هشیارانه دارند و دارای درکی کلی از شرایط فیزیولوژیکی درونی خود هستند. نتایج مقایسه HRV در حالت استراحت نیز تفاوت معناداری را بین دو گروه در شاخص LF-HRV نشان داد. این یافته تفاوت فعالیت سیستم خودمختار را در دو گروه نشان می دهد که می تواند شاهدی بر تاثیر توازن باشد. کاربردهای این یافته ها به بحث گذاشته شده است.

    کلید واژگان: تغییرپذیری ضربان قلب, توازن, هشیاری درون بدنی, یوگا
    Fatemeh Samiei, Maryam Abbasi Sooreshjani *, Reza Kazemi

    The aim of the present study is to compare the two indicators of interoceptive awareness and equanimity between yoga practitioners and non-practitioners. This is fundamental research conducted using a post-event methodology. During April and May of 2022, the research was conducted in Tehran and the laboratory of the Faculty of Psychology and Educational Sciences at Tehran University. The sample consisted of women who routinely practiced yoga (n=17) and women who did not (n=16). The target population consisted of Tehran-dwelling women. Multidimensional Assessment of Interoceptive Awareness (MAIA) was among the instruments utilized in this study. This instrument was utilized to assess interoceptive awareness and its eight subscales. In addition, the physiological index of heart rate variability (HRV) was used to accurately and objectively measure the equanimity component. The obtained data were then compared using an analysis of covariance test (with anxiety and depression scores as controls) and IBM SPSS Statistics 26 software. Interoceptive awareness and four of its subscales (attention regulation, self-regulation, listening to the body, and trust differ significantly between these two groups, according to the results. This indicates that, compared to the other group, those who practice yoga have a more conscious perception of their inner emotions and a general understanding of their inner physiological conditions. LF-HRV index differed significantly between the two groups based on comparison of HRV in the quiescent state. This information demonstrates various autonomic nervous system activities, which could be interpreted as evidence for the effect of equanimity. Various applications of the results are discussed in conclusion.

    Keywords: Equanimity, Heart rate variability, Interoceptive Awareness, Yoga
  • زینب قاسمی، مریم عباسی سورشجانی*، زهرا نقش

    پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی شفقت به دیگران در رابطه تجارب اولیه شرم و امنیت با خستگی ناشی از شفقت در روان درمانگران انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه روان درمانگران، مشاوران و متخصصین سلامت روان در تابستان سال 1400 تشکیل دادند. تعداد 200 نفر به روش در دسترس از اعضای گروه ها و صفحات شبکه های اجتماعی مرتبط با روانشناسی و مشاوره انتخاب شدند و مقیاس های خستگی ناشی از شفقت (CFST؛ فیگلی، 1995)، شفقت به دیگران (گو و همکاران، 2020)، خاطرات اولیه محبت و امنیت (EMWSS؛ ریچتر و همکاران، 2009) و مقیاس تاثیر رویداد تجدیدنظر شده IES-R)؛ ویس و مامار 1997؛ نسخه سازگارشده با خاطرات شرم توسط ماتوس و پینتو-گوویا، 2011) را تکمیل کردند. درنهایت داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای 26-SPSS و 3-PLS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که خاطرات اولیه محبت و امنیت به طور مستقیم (05/0< P) و غیرمستقیم از طریق شفقت به دیگران (01/0< P) با خستگی ناشی از شفقت رابطه منفی و معنادار داشت. خصوصیات تروماتیک خاطرات شرم فقط به طور مستقیم با خستگی ناشی از شفقت رابطه مثبت و معنادار (01/0< P) داشت. همچنین مدل به دست آمده از پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود. درمجموع یافته ها نشان دادند شفقت به دیگران نقش میانجی معنی داری در رابطه تجربیات اولیه محبت و امنیت و خستگی ناشی از شفقت در روان درمانگران دارد، اما در رابطه ی بین تجربیات شرم تروماتیک اولیه و خستگی ناشی از شفقت نقش میانجی معنی داری ندارد.

    کلید واژگان: خستگی ناشی از شفقت, تجارب شرم, امنیت
    Zeinab Ghasemi, Maryam Abbasi Sooreshjani*, Zahra Naghsh

    The aim of this study was to investigate the mediating role of compassion for others in the relationship between early experiences of shame and safety with compassion fatigue in psychotherapists. The study population consisted of all psychotherapists, counselors, and mental health specialists in Iran in the summer of 1400. A convenient sample of (N=200) counselors and psychologists who were members of groups on social media completed the scales of Compassion Fatigue Self-Test (CFST; Figley, 1995), Compassion for Others (Goe et al., 2020), Early Memories of Warmth and Safeness (EMWSS; Richter et al., 2009) and the Revised Impact of Event Scale (IES-R; Weiss & Mamar 1997; Shame Memories Adapted by Matos and Pinto-Goya, 2011). Finally, the collected data were analyzed using structural equation analysis by SPSS-26 and PLS-3 software. Results showed that early memories of warmth and safety directly (P<0.05) and indirectly through compassion for others (P<0.01) had a negative and significant relationship with compassion fatigue. The traumatic qualities of shame memories only had a direct and meaningful positive relationship with compassion fatigue (P <0.01). Overall, the findings showed that compassion for others could play an important mediating role in the relationship between early experiences of warmth and safety and compassion fatigue in psychotherapists but in the relationship between early shame and traumatic experiences and Compassion fatigue does not play a significant mediating role.

    Keywords: compassion fatigue, shame experiences, safeness
  • ریحانه نیک گو، مریم عباسی سورشجانی، زهرا نقش، نیما قربانی*

    فراهم نمودن مقیاسی معتبر برای سنجش شفقت به دیگران در جامعه ی ایرانی جزء نیاز های پژوهشی است. هدف از انجام این پژوهش بررسی روایی و پایایی مقیاس شفقت به دیگران ساسکس- آکسفورد در نمونه ای از افراد متاهل ایرانی، که در نیمه ی دوم سال 1399 و نیمه ی اول سال 1400 در کشور ایران سکونت داشتند، بود. 315 نفر (265 زن و 50 مرد) از این افراد متاهل ایرانی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و  به مقیاس شفقت به دیگران ساسکس- آکسفورد (SOCS-O؛ گوو و همکاران، 2020) پاسخ دادند. به منظور بررسی روایی سازه از تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی، ساختار 4 عاملی برای مقیاس شفقت به دیگران را در جامعه ی ایرانی نشان داد، که با مدل اصلی مقیاس در سطح عامل و گویه تفاوت داشت. تحلیل عاملی تاییدی از ساختار 4 عاملی حمایت کرد و شاخص ها نشان از برازش قابل قبول مدل داشتند. آلفای کرونباخ کل مقیاس 90/0 و ضرایب آلفای عامل ها بین 71/0 تا 86/0 بود که حاکی از همسانی درونی مطلوب این مقیاس در جامعه ی ایرانی است. نتایج این پژوهش نشان از روایی و پایایی مطلوب نسخه ی فارسی این مقیاس دارد و ابزار معتبری برای سنجش شفقت به دیگران در اختیار متخصصان قرار می دهد.

    کلید واژگان: تحلیل عاملی اکتشافی, تحلیل عاملی تاییدی, شفقت به دیگران, مقیاس شفقت به دیگران ساسکس- آکسفورد
    Reihaneh Nikgoo, Maryam Abbasi Sooreshjani, Zahra Naghsh, Nima Ghorbani*

    Providing a valid scale for measuring compassion for others in Iranian society is part of the research needs. The purpose of this study was to investigate the validity and reliability of the Sussex-Oxford Compassion for Others Scale (SOCS-O) in a sample of Iranian married individuals, who lived in Iran in the second half of 1399 and the first half of 1400. 315 Iranian married people (265 females and 50 males) were selected by convenience sampling method and responded to the Sussex-Oxford Compassion for Others Scale (SOCS-O; Gu et al., 2020). Exploratory and confirmatory factor analyses were used to evaluate the construct validity. The results of exploratory factor analysis showed the four-factor structure for the scale of compassion for others in Iranian society, which differed from the main model of the scale in terms of factor and item. Confirmatory factor analysis supported the 4-factor structure and the indicators showed acceptable model fit. Cronbach's alpha of the whole scale was 0.90 and the alpha coefficients of factors were between 0.71 and 0.86, which indicates the desired internal consistency of this scale in Iranian society. The results of this study show the desired validity and reliability of the Persian version of this scale and provide a reliable tool for measuring compassion for others to experts.

    Keywords: Exploratory factor analysis, Confirmatory factor analysis, Compassion for others, Sussex-Oxford Compassion for Others Scale
  • بهرام سهیلی فرد، مریم عباسی سورشجانی*، مسعود غلامعلی لواسانی
    پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر سبک های پردازش عینی و انتزاعی در نشخوار فکری شدید بر ظرفیت حافظه کاری صورت گرفته است. روش پژوهش این مطالعه بنیادی، آزمایشی است و جامعه آماری افراد 50-18 ساله ساکن تهران با نشخوار فکری شدید هستند که به شیوه داوطلبانه در دی ماه 1399 در مطالعه شرکت کردند و از میان آنان 30 نفر (21 زن و 9 مرد) با نشخوار فکری شدید براساس پرسشنامه های پاسخ نشخوارگونه (RRS) و افسردگی بک-2 (BDI-II) انتخاب شدند. آزمودنی ها با انتساب تصادفی در دو گروه 15 نفری عینی و انتزاعی با تماشای فیلمی غمناک تحت القای خلق منفی قرار داده شدند. سپس متناسب با گروه خود، دستورالعمل سبک پردازش عینی یا انتزاعی را اجرا کردند. حافظه کاری آزمودنی ها پیش از تماشای فیلم و بعد از اجرای دستورالعمل سبک پردازش، به کمک آزمون فراخنای خواندن (RST) اندازه گیری شد. نتایج تحلیل کوواریانس داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 نشان می دهد، گروه سبک پردازش عینی به طور معناداری ظرفیت حافظه کاری بیشتری از گروه سبک پردازش انتزاعی داشت؛ بدین معنا که میزان ظرفیت حافظه کاری تحت تاثیر تغییرات سبک پردازش قرار گرفته است. این تاثیر بر خرده مقیاس پردازش حافظه کاری دیده شد، اما تغییرات میزان ظرفیت خرده مقیاس اندوزش حافظه کاری بین گروه ها تفاوت معناداری نداشت. مطابق با یافته های پیشین، سازگاربودن سبک پردازش عینی در مقایسه با سبک پردازش انتزاعی در این پژوهش نیز دیده شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد، سبک پردازش در افراد با نشخوار فکری شدید می تواند پیش بینی کننده تغییرات میزان ظرفیت حافظه کاری باشد.
    کلید واژگان: حافظه کاری, نشخوار فکری, سبک پردازش, عینی, انتزاعی
    Bahram Soheilifard, Maryam Abbasi Sooreshjani *, Masoud Gholamali Lavasani
    The purpose of this study is to investigate the effects of Concrete Processing Mode (CPM) and Abstract Processing Mode (APM) on working memory capacity during high rumination. The research method of this basic study is experimental. The statistical population consists of individuals aged 18-50 years with high rumination living in Tehran who voluntarily participated in the study in January 2021. Among them, 30 individuals (21 women and 9 men) with high rumination were selected using the Ruminative Responses Scale (RRS) and the Beck Depression Inventory-II (BDI-II). Participants were randomly divided into two groups of 15 people each, a concrete group and an abstract group, who were put in a negative mood by watching a sad movie. They then performed the instructions CPM or APM, depending on the group. Participants' working memory was measured with the Reading Span Test (RST) before they watched the movie and after they performed the processing mode instruction. The results of the covariance analysis of the data using SPSS version 26 software showed that the CPM group had significantly higher working memory capacity than the APM group. This meant that the capacity of working memory was affected by the changes in processing mode. This effect was evident on the working memory processing subscale, but the changes on the working memory storage subscale did not differ significantly between groups. Consistent with previous findings, CPM was also considered an adaptive mode in contrast to APM in this study. The results showed that processing mode can predict changes in working memory capacity during severe rumination.
    Keywords: working memory, Rumination, Processing Mode, Concrete, Abstract
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال