به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

masoud elahi

  • رضا سلطان ملکی، مسعود الهی*، زهره داودپور

    ایده آل گرایی برای زیستن در شهر مستلزم ایجاد زیرساخت و بستری است که همه ذی نفعان شهر اعم از مدیران، برنامه ریزان و شهروندان (فارغ از پایگاه و طبقه اجتماعی و اقتصادی، جنسیت و...) را در نظر بگیرد. این امر در قالب اندیشه حق به شهر در شهرها عینیت می یابد. هرچند این مسئله در شهرهای کوچک با شرایط سخت تری قابل تحقق می باشد. بر همین اساس، این پژوهش در پی ارائه الگوی تحقق حق به شهر مبتنی بر فرایند تحلیل شبکه ای (ANP) در خام شهرهای غرب مازندران می باشد. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی محسوب می گردد. جامعه آماری در این پژوهش را متخصصان شهری (با بهره گیری از تکنیک دلفی و انتخاب 25 نمونه) تشکیل داده اند. برای جمع آوری اطلاعات در این پژوهش علاوه بر برداشت های میدانی، از نقشه های پایه سازمان نقشه برداری کشور و مجموعه مطالعات بررسی شهرهای سه گانه بلده، کجور و پول (خام شهرهای غرب استان مازندران) استفاده شده است و برای پردازش و تحلیل داده ها از روش فرایند تحلیل شبکه (ANP) استفاده گردیده است و در نهایت به استخراج سوپرماتریس موزون از نرم افزار Super Decision منجر شده که پس از انجام مراحل مختلف، اولویت نهائی شاخص ها و گزینه ها جهت تحقق حق به شهر را بدست داده است. نتایج حاصل از تحلیل شبکه ای (ANP) ابعاد تحقق حق به شهر در خام شهرهای غرب استان مازندران نشان می دهد در بین ابعاد تحقق حق به شهر در خام شهرهای غرب استان مازندران، بعد کالبدی- زیستی با وزن (0.1970) دارای بیش ترین وزن و اهمیت است. در عین حال که ابعاد اقتصادی (0.1725) و اجتماعی و فرهنگی با وزن نهایی (0.0847) در رتبه های بعدی قرار دارند. در عین حال که از میان معیارهای تحقق حق به شهر در خام شهرهای غرب استان مازندران، معیار حق اختصاص دهی شهر به خود با وزن (0.1461)، معیار حقوق زیست محیطی با وزن (0.0943)، و معیار حق معاش و پایداری اقتصاد شهر  با وزن (0.0840) دارای بیش ترین اهمیت هستند.

    کلید واژگان: حق به شهر, خام شهر, فرایند تحلیل شبکه ای, (ANP), غرب مازندران
    Reza Soltanmaleki, Masoud Elahi*, Zohreh Davodpour

    Idealism for urban living necessitates the establishment of infrastructure and a platform that considers all stakeholders, including managers, planners, and citizens, regardless of their social and economic backgrounds, social class, gender, etc. This concept is encapsulated in the notion of the right to the city. However, implementing this concept can pose challenges in smaller cities with more unfavorable conditions. Hence, this research aims to introduce a model for actualizing the right to the city based on the Analytical Network Process (ANP) in the rural cities of western Mazandaran. The current study is categorized as applied research. The statistical population for this study comprised urban experts (chosen through the Delphi technique with a sample size of 25). Alongside on-site observations, information was gathered utilizing the fundamental maps of the country's mapping organization and studies focusing on the three cities of Baldeh, Kejur, and Pol (Kham-shahrs in the western part of Mazandaran province). The Analytical Network Process (ANP) method was employed to process and analyze the data, leading to the extraction of a balanced supermatrix using the Super Decision software. Following various steps, the final priorities of indicators and options for realizing the right to the city were determined. The results of the network analysis (ANP) of the dimensions of realizing the right to the city in the western cities of Mazandaran province indicate that the physical-biological dimension holds the highest weight and importance (0.1970). It is trailed by the economic dimension (0.1725) and the social and cultural dimensions (with a final weight of 0.0847). Among the criteria for realizing the right to the city in the western cities of Mazandaran province, the right to self-determination carries the most significance with a weight of 0.1461, followed by environmental rights (0.0943) and the right to a sustainable city economy (0.0840).

    Keywords: Right To The City, Raw-Towns, Network Analysis Process, (ANP), West Mazandaran
  • نرگس محمودی، شادی پاکزاد*، مسعود الهی

    این پژوهش به واکاوی حس خاطره انگیزی از دیدگاه جنسیتی و پیوند آن به زندگی روزمره در فضاهای عمومی شهری می پردازد. هدف از مطالعه پیشرو، بررسی مولفه های کیفی فضاهای عمومی در ایجاد خاطره انگیزی بر مبنای جنسیت است که با بررسی فضاهای شهری مهم شهر قزوین سعی شده است تحلیلی مبتنی بر ایجاد خاطره انگیزی در این فضای شهری ارائه شود. سوال اصلی پژوهش، درباره نحوه ارتباط ابعاد مختلف فضاهای عمومی شهری با شکل گیری الگوهای خاطره انگیزی بر مبنای جنسیت است. این تحقیق به روش تلفیقی کمی و کیفی و رویکرد پژوهش از نوع همبستگی است. اطلاعات به روش مصاحبه ژرف نگر به صورت هدایت گردآوری شده است و تجزیه وتحلیل داده‎های بخش کیفی با استفاده از تکنیک تم و با نرم افزار MAXQUDA2022.4 انجام شد. تجزیه وتحلیل داده های بخش کمی با استفاده از نرم‎افزار 24SPSS و در سطح استنباطی برای آزمون مدل، از تکنیک مدل یابی معادلات ساختاری از نرم افزار Amos24 استفاده گردید. در گام اول بر اساس تکنیک مصاحبه، 6 مولفه اصلی و 24 زیر مولفه به عنوان مولفه های کیفی فضایی موثر بر خاطره انگیزی بر مبنای جنسیت شناسایی شدند، سپس با استفاده از داده های حاصل از پرسش نامه شهروندان و تحلیل عاملی و معادلات ساختاری مولفه ها در قالب 6 عامل؛ کالبدی، اجتماعی و بومی، فضایی، فرهنگی و ارزشی، ادراکی و روان شناختی قرار گرفتند. در ادامه نیز به بررسی تفاوت دیدگاه شهروندان زن و مرد در مورد تاثیر این عوامل بر کیفیت فضاهای شهری در ایجاد حس خاطره پرداخته شد که نتایج به دست آمده نشان داد در مولفه های اجتماعی و بومی، مولفه های فضایی، مولفه های فرهنگی و ارزشی، مولفه های ادراکی در دیدگاه زنان و مردان تفاوت هایی مشاهده می شود و بهره‎مندی مردان از پیکربندی و طراحی فضاهای مورد اشاره در ایجاد حس خاطره انگیزی در شهر قزوین بیشتر از گروه زنان است. همچنین نتایج نشان می دهد که زنان میان حقوق خود در ایجاد پیکربندی فضاهای شهری و تعلق خاطره انگیزی به شهر ارتباط معناداری می بینند.

    کلید واژگان: فضاهای شهری, خاطره انگیزی, تفاوت های جنسیتی, تحلیل ساختاری, قزوین.
    Narges Mahmoudi, Shadi Pakzad *, Masoud Elahi

    This research examines the sense of memory from a gender point of view and its link to everyday life in urban public spaces. The purpose of the forward study is to investigate the qualitative components of public spaces in creating a memorable experience based on gender, and by examining the important urban spaces of Qazvin city, an analysis based on creating a memorable experience in this urban space has been tried to be presented. The main research question is about how different dimensions of urban public spaces are related to the formation of memorable patterns based on gender. This research is a quantitative and qualitative integrated method and a correlational research approach. Information has been collected by in-depth interview method in a guided manner, and qualitative part data analysis was done using theme technique and with MAXQUDA2022.4 software. Analyzing the quantitative data using SPSS 24 software and at the inferential level for model testing, the structural equation modeling technique of Amos 24 software was used. In the first step, based on the interview technique, 6 main components and 24 sub-components were identified as spatial qualitative components affecting the memorability based on gender, then using the data obtained from the citizen questionnaire and factor analysis and structural equations of the components in the form of 6 factors physical, social and native, spatial, cultural and value, perceptual and psychological. In the following, the difference in the views of male and female citizens regarding the impact of these factors on the quality of urban spaces in creating a sense of memory was investigated. The obtained results showed that there are differences in the social and native components, spatial components, cultural and value components, perceptual components in the perspective of women and men, men benefit from the configuration and design of the mentioned spaces in creating a memorable feeling in Qazvin city more than It is a women's group. Also, the results show that women see a significant connection between their rights in creating the configuration of urban spaces and a memorable belonging to the city.

    Keywords: Urban Spaces, Evocativeness, Gender Differences, Structural Analysis, Qazvin
  • علی شاطرزاده، سید محمدرضا خطیبی*، مسعود الهی
    مقدمه

      در دهه های اخیر لزوم پرداختن به بعد جدیدی از توسعه تحت عنوان بعد زیست محیطی باهدف مدیریت و نگهداری منابع طبیعی و جهت دهی به تحولات و ساختارهای رشد و فناوری و تامین نیازها و رضایتمندی همه نسل ها، بیش ازپیش احساس می شود؛ شهرسازی بیوفیلیک یک مفهوم جدید بوده و به عنوان پاسخی در برابر این تحولات و نیازهای توسعه شهری مطرح شده است.

    هدف

      هدف پژوهش حاضر، بررسی وضعیت شاخص های شهرسازی بیوفیلیک در محور گردشگری دریاچه مهارلو می باشد.

    روش شناسی:

      روش پژوهش حاضر به لحاظ ماهیت از نوع توصیفی-تحلیلی و به لحاظ هدف از نوع کاربردی است روش جمع آوری داده ها و اطلاعات به صورت کتابخانه ای و میدانی است. به طوری که در روش میدانی از نظرات 30 متخصص در قالب مصاحبه و از نظرات 391 نفر از شهروندان در غالب پرسشنامه بهره گرفته شد. نحوه انتخاب نمونه ها به ترتیب به صورت گلوله برفی و تصادفی بوده است. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها، از آزمون T، تکنیک SWOT و QSPM استفاده شده است.

    قلمرو جغرافیایی پژوهش:  

    قلمرو جغرافیایی پژوهش محور گردشگری دریاچه مهارلو در استان فارس می باشد.

    یافته ها و بحث: 

     در میان مولفه های تاثیرگذار بر الگوی بیوفیلیک در محور گردشگری دریاچه مهارلو، به ترتیب مولفه های دسترسی به پهنه های آبی، میزان گذراندن اوقات فراغت در فضاهای سبز و سرانه فضای سبز به ترتیب با میانگین وزنی 26/8، 74/6 و 96/5 می توانند بیشترین تاثیرگذاری را درجهت توسعه الگوی بیوفیلیک داشته باشند؛ در میان شاخص های موثر، زیرساخت ها و شرایط لازم، فعالیت های بیوفیلیک، سازمان ها و نهادهای بیوفیلیک و نگرش ها و آگاهی ها به ترتیب بیشترین تاثیرگذاری را به خود اختصاص داده اند؛ این شاخص های به ترتیب دارای میانگین وزنی 44/5، 60/4، 46/4 و 98/3 می باشند.

    نتیجه گیری

     با استفاده از تکنیک SWOT و QSPM و با توجه به شرایط محدوده موردمطالعه به تدوین و اولویت بندی استراتژی ها پرداخته شد که بر اساس نتایج به دست آمده 6 استراتژی تهاجمی تدوین و بر اساس استراتژی های تدوین شده، پیشنهادات و برنامه هایی برای تحقق الگوی بیوفیلیک ارائه شد.

    کلید واژگان: بیوفیلیک, تحقق پذیری, شهرسازی, تکنیک SWOT, مهارلو
    Ali Shaterzadeh, Seyed MohammadReza Khatibi *, Masoud Elahi
    Introduction

    The need to address a new dimension of development called the environmental dimension with the aim of managing and maintaining natural resources and directing developments and structures of growth and technology and meeting the needs and satisfying all generations, . Thus, the present study aimed to investigate the feasibility of biophilic urbanism indicators in the tourism axis of Maharloo Lake.

    Methodology

    The present study was descriptive-analytical in terms of nature and applied in terms of aim. Library and field methods were used to collect data. In the field method, the opinions of 30 experts were obtained through interviews and the opinions of 391 citizens were obtained through a questionnaire. Snowball and random sampling were used in selecting the samples. T-test, SWOT technique and QSPM technique were used to analyze the data.

    Results and discussion

    amount of spending leisure time in green spaces and per capita green space with mean weights of 8.26, 6.74 and 5.69, respectively, have the greatest impact on the development of the biophilic model. Among the effective indicators, the necessary infrastructure and conditions, biophilic activities, biophilic organizations and institutions, and attitudes and knowledge, respectively, have the highest with mean weights of 5.44, 4.60, 4.46 and 3.98, respectively

    Conclusion

    by using SWOT and QSPM techniques and according to the conditions of the study area, strategies were developed and prioritized. Based on the obtained results, 6 offensive strategies were developed and based on the developed strategies, recommendations and plans for achieving the biophilic model were presented.

    Keywords: Biophilic, feasibility, Urbanism, SWOT technique, Maharloo
  • مهشید تاجدینی، منوچهر طبیبیان*، مسعود الهی

    واکاوی معنای ذاتی و منشا وجودی عدالت، یکی از پیچیده ترین مسایل فلسفی و اخلاقی محسوب می شود؛ که نحوه ی تبلور آن در جهان مبتنی بر مدنیت همواره مورد بحث و گفتمان جمعی اندیشمندان واقع شده است. بنیان این پژوهش بر تبیین تعریفی جامع از مفهوم عدالت در قالب پارادایم ایرانی شهر عدالت محور بنا نهاده شده است؛ که امکان سنجی تحقق آن در قالب طرح توسعه ی شهری فرحزاد تهران صورت می گیرد. این پارادایم نوین، بر مبنای ابعاد سه گانه ی عدالت (قانون، اخلاق و مدنیت) و با تاکید بر چهار وجه بنیادین آن (عدالت ماهوی، صوری، توزیعی و ساختاری) تدوین می گردد. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی- توسعه ای و از لحاظ روش تحقیق مورد استفاده، توصیفی- تحلیلی است. روش گردآوری داده ها به صورت اسنادی و میدانی بوده است. جامعه ی آماری پژوهش، متشکل از ساکنین، متخصصین و مسیولین شهری می باشد. داده ها در نرم افزار SPSS و بر مبنای آمار توصیفی (گویه های کیفی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (وزن دهی به گویه های بوگاردوس، آزمون تی تک نمونه ای و هم بستگی پیرسون) تحلیل شده است. یافته های حاصل از روش بوگاردوس، حاکی از وجود فاصله ی اجتماعی زیاد و طیف نامطلوبی از همه شمولی میان گروه های مختلف اجتماعی ساکن در فرحزاد است. هم چنین، نتایج حاصل از آزمون تی تک نمونه ای و تحلیل هم بستگی پیرسون، بیان گر عدم تحقق مولفه های شهر عدالت محور در وضع کنونی فرحزاد از دیدگاه شهروندان می باشد. در مقابل، سنجش وضعیت طرح مصوب «سامان دهی محور شهری فرحزاد» مبین مطلوبیت این طرح در ابعاد قانون محوری و اخلاق مداری و شرایط نامطلوب بعد اجتماع گرایی از دیدگاه متخصصین است. نتایج به دست آمده؛ حاکی از وجود ارتباط معنادار میان عدالت ساختاری و عدالت توزیعی، جهت تحقق ابعاد سه گانه ی شهر عدالت محور (قانون، اخلاق و مدنیت) بر مبنای وجوه ماهوی و صوری عدالت می باشد.

    کلید واژگان: پارادایم, شهر عدالت محور, طرح توسعه ی شهری, عدالت ساختاری و عدالت توزیعی
    Mahshid Tajedini, Manochehr Tabibian *, Masoud Elahi

    The exploration of the intrinsic meaning and origin of justice represents one of the most intricate philosophical and moral inquiries. The discourse on how justice is manifested in the world, grounded in civilization, has been a perennial subject among theorists. This research delves into elucidating a comprehensive definition of the Iranian paradigm for a just city, with a specific focus on its realization within the framework of the Farahzad Urban Development Plan in Tehran. The novel paradigm is rooted in three dimensions of justice—law, ethics, and civilization—emphasizing four fundamental aspects: substantive, formal, distributive, and structural justice. The research adopts an applied-developmental approach in terms of purpose and a descriptive-analytical methodology. Data collection involves both documentary research and field investigations, incorporating interviews and questionnaires. The study's statistical population comprises residents, experts, and city officials, and the results are analyzed using SPSS software with a combination of descriptive and inferential statistics. The Bogardos method reveals a significant social distance and an unfavorable universality range among diverse social groups in Farahzad. The sample test and Pearson correlation analysis highlight a non-realization of just city components in the current Farahzad situation from citizens' perspectives. Conversely, an assessment of the approved plan, "Organizing Farahzad Urban Center," underscores its desirability in terms of law and ethics but identifies unfavorable socialist dimensions according to expert evaluations. Significantly, the results demonstrate a meaningful relationship between structural justice and distributive justice in the pursuit of justice-oriented dimensions based on essential and formal aspects.

    Keywords: Paradigm, Just City, Urban Development Plan, Structural Justice, Distributive Justice
  • Parisa Mohseni, Keramatollah Ziari *, Masoud Elahi, Mohammadreza Khatibi

    Neo-urbanism has been formed as a new approach to urban designing and planning in criticism of contemporary urban planning, which has a scattered, inhuman, machine-like pattern urban regeneration is the concept of revitalization and urban renewal and is a subject with physical and non-physical dimensions that also includes social and cultural dimensions. Therefore, in urban regeneration and endogenous development of worn-out textures, the effort is to create balance and harmony between the foundations of social life in these textures by using people's social dynamics and their participation. This research aims to formulate a regeneration model based on socio-cultural dimensions and indicators in neo-urbanism. The research method in this research is based on the fundamental-developmental goal and based on the nature of descriptive-analytical methods. The required information has been collected using the library resources of scientific centers such as universities, organizations, institutes, and research centers, the Internet, the results of censuses and official information of relevant departments and organizations, field investigations and questionnaire data, and interviews with people and local officials and observation according to the dominant theory of neo-urbanism. This research calculates information resources using the SWOT table method, content analysis, and SPSS software through Cochran's formula. In the current research, three social-cultural, physical-infrastructural, and economic-institutional dimensions and their indicators were identified in the reconstruction of worn-out fabric with the perspective of urban renewal based on the findings of the research, it can be concluded that Isfahan Region 7 is in an unfavorable situation in terms of the indicators of the effect of the residents of the neighborhoods on the growth and improvement of the desirable quality of life, the suitable security of the neighborhoods for the movement of citizens in a stable condition, and the index of the relationship between the citizens and the residents of the neighborhoods with local institutions (such as municipalities). As a result, social participation is one of the factors in realizing urban regeneration. This category in the current research has been taken into consideration by the research experts in the index (low level of social participation at the neighborhood level), which shows that the research results are aligned with the previous research.

    Keywords: New-Urbanism, urban regeneration, Dilapidated Neighborhoods
  • Mahsa Karimi, Manouchehr Tabibian *, Masoud Elahi

    Urban planners can create a stable balance between urban spaces with the help of appropriate spatial planning to maintain and strengthen urban identity in neighborhoods. This study, helps to provide a suitable spatial planning for historic and new urban areas, by discovering the relationship between the environment and humans and the current problems of spatial planning are examined. It examines and recognizes the effects of the structure and elements of the space organization on citizenship identity in historical and new neighborhoods in order to prevent the decline of urban identity in neighborhoods. In this research, field and library studies have been used to collect information. After studying different texts and explaining the theoretical foundations, several criteria and sub-criteria were extracted from the theoretical foundations and Delphi method was used to determine the criteria that have a higher priority in conducting research, forty questionnaires were distributed among experts and university professors and after analyzing the questionnaires in the third stage, a consensus was reached for the panel members and the main criteria for further research were extracted. With the help of the main criteria extracted from Delphi, a citizen questionnaire was prepared and distributed. The statistical population includes residents of historical and new neighborhoods of Qazvin, which with the help of Cochran's formula, six hundred people have been selected as a sample and citizens' questionnaires have been distributed among them, also, using statistical analysis (descriptive statistics and inferential statistics) in SPSS software, information is analyzed and hypotheses are confirmed or rejected. Finally, solutions, suggestions and executive actions of the research are presented. One of the results of this study is that planning and spatial interventions in the form of a comprehensive and detailed plan have not been able to maintain or strengthen the urban identity of citizens in the historical context.

    Keywords: Spatial planning, urban identity, Qazvin city, historical neighborhoods, New neighborhoods
  • رضا سلطان ملکی، مسعود الهی*، زهره داودپور
    امکان استفاده برابر از ظرفیت های شهر برای ساکنان آن موضوعی است که به مطالبه ای مهم تبدیل شده و علت اصلی آن نیز مشکلات و معضلات انسانی و محیطی بی شماری است که برای شهرها به وجود آمده است؛ بر این اساس، زندگی در شهر تکالیفی را برای شهروندان ایجاد می کند که شهروندان متناسب با تکالیفی که قانون برای آن ها در نظر گرفته است، برای دستیابی به زندگی ایده آل، حق به شهر را برای خود متصور باشند. همچنین تحلیل شاخص های زیست پذیری با رویکرد حق به شهر می تواند نقشی کلیدی در رفع بسیاری از معضلات شهری ایفا کند و رضایت شهروندان را به همراه داشته باشد؛ ازاین رو هدف این مطالعه واکاوی اثرات مولفه های حق به شهر در خام شهرهای (غرب) استان بود. نوع پژوهش حاضر، توصیفی-تحلیلی و از نظر هدف کاربردی بود. جامعه آماری اول در این پژوهش، شهروندان شهرهای بلده، کجور و پول بودند که مطابق با سرشماری سال 1395، جمعیت سه شهر 7240 نفر بود و حجم نمونه از طریق فرمول کوکران، معادل 365 نفر محاسبه شد. جامعه آماری دوم در این پژوهش، متخصصان شهری در سه شهر بلده، کجور و پول بودند که حجم نمونه از میان آن ها با استفاده از تکنیک دلفی 25 نمونه در نظر گرفته شد. نتایج پژوهش حاضر با توجه به آزمون فریدمن و t تک نمونه ای نشان داد، با توجه به سطح معناداری آزمون که کوچک تر از 0.05 (برابر 0.001) بود، در بعد اجتماعی-فرهنگی، شهر بلده با رتبه 2.14 بالاترین رتبه و در بعد اقتصادی، شهر کجور با رتبه 2.34 بالاترین رتبه را در میان خام شهرهای غرب استان مازندران داشتند. همچنین در بعد کالبدی-زیستی، با توجه به اینکه سطح معناداری آزمون بیشتر از 0.05 (برابر 0.302) بود، شهرهای کجور، بلده و پول رتبه متفاوت داشتند، اما ازآنجاکه این تفاوت معنادار نبود، دارای رتبه برابر بودند و بعد کالبدی-زیستی دارای بیشترین اهمیت بود. همچنین نتایج آزمون کروسکال والیس در زمینه مقایسه نظرات شهروندان و متخصصان در رابطه با ابعاد اجتماعی-فرهنگی، کالبدی-زیستی و اقتصادی تحقق حق به شهر مشخص کرد، وضعیت این ابعاد از نظر شهروندان و متخصصان یکسان بود که در این راستا پیشنهادهایی مطرح شد.
    کلید واژگان: حق به شهر, خام شهر, غرب مازندران
    Reza Soltanmaleki, Masoud Elahi *, Zohreh Davodpour
    The possibility of equal use of the city's capacities for its residents is an issue that has become an important demand, and its main cause is the countless human and environmental problems that have arisen for cities, and living in the city creates tasks for the citizens that the citizens have to meet The tasks that the law has considered for them, in order to achieve an ideal life, they should imagine the right to the city for themselves, the analysis of livability indicators with the right to the city approach can play a key role in solving many urban problems and the satisfaction of citizens to and the aim of this study was to analyze the effects of the components of the right to the city in the raw cities (west) of the province. The research type of the current research is descriptive, analytical, and applied in terms of purpose, and the statistical population in this research was formed by urban experts. The results of the present research, according to the Friedman test and one-sample t test, show that according to the significance level of the test, it is less than 0.05 (equal to 0.001), that in the socio-cultural dimension of Beldeh, with a rank of 2.14, the highest rank, in the dimension The economy of the city of Kojur with a rank of 2.34 has the highest rank among the cities in the west of Mazandaran province, and also in the physical-biological dimension, considering that the significance level of the test is greater than 0.05 (equal to 0.302), the cities of Kojur, Belde and Pol, despite the rank They are different because this difference is not significant, they have equal rank and finally the physical-biological dimension has the most importance and suggestions were made in this regard.
    Keywords: Haq to Shahr, Raw-City, west of Mazandaran
  • مهشید تاجدینی، منوچهر طبیبیان*، مسعود الهی

    از دیرباز، تاویل معنای ماهوی عدالت و نحوه ی تبلور آن در جوامع، مورد توجه اندیشمندان حوزه های گوناگون (فلسفه، اقتصاد، حقوق، جامعه شناسی و شهرسازی) بوده است. با این وجود، قرن بیست و یکم به عنوان، مبنای تکوین ساختاری عادلانه برای محیط های شهری به شمار می رود. بسط این رویکرد، ضرورت بازخوانی اندیشه های غربی، تقریر پارادایم جهانی عدالت شهری و تطبیق آن با ریشه های بومی و اسلامی را در شهر ایرانی ایجاب می نماید. بر این اساس، پژوهش با هدف تبیین پارادایم ایرانی عدالت شهری، بر مبنای ابعاد چهارگانه ی عدالت (ماهوی، صوری، توزیعی و ساختاری) و با تمرکز بر مولفه های قانون، اخلاق و مدنیت در شهری ایرانی صورت پذیرفته است. امکان سنجی تحقق پارادایم تدوین شده؛ در قالب محله ی فرحزاد تهران انجام شده است. روش تحقیق مورد استفاده، توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری داده ها به صورت اسنادی و میدانی (مصاحبه و پرسش نامه) بوده است. جامعه ی آماری، متشکل از ساکنین و کاربران فرحزاد می باشد. یافته های حاصل، در نرم افزار SPSS و بر مبنای آمار توصیفی (گویه های کیفی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون تی تک نمونه ای و هم بستگی پیرسون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. یافته های حاصل از آزمون تی تک نمونه ای و تحلیل هم بستگی پیرسون، نمایان گر عدم تحقق و نیاز به اجرای پارادایم ایرانی عدالت شهری از دیدگاه شهروندان می باشد.

    کلید واژگان: پارادایم عدالت شهری, شهر ایرانی, عدالت توزیعی, عدالت ساختاری, محله ی فرحزاد
    mahshid tajedini, Manouchehr Tabibian *, masoud elahi

    Interpretation of the essential meaning of justice and how it crystallizes in societies has long been considered by thinkers in various fields (philosophy, economics, law, sociology and urban planning).However, the 21st century is considered as the basis for the development of an equitable structure for urban environments. The development of this approach necessitates the re-reading of Western ideas, the interpretation of the global paradigm of urban justice and its adaptation to indigenous and Islamic roots in the Iranian city. Accordingly, the present study aims to explain the new paradigm of urban justice, based on the four dimensions of justice (substantive, formal, distributive and structural) and with focusing on the components of law, ethics and civilization in Iranian urban planning. Also, the feasibility of the realization of the Iranian paradigm has been developed; it has been done in the form of Farahzad Tehran's position. The research method used was descriptive-analytical and the data collection method was documentary and Field research (interview and questionnaire). The statistical population of the study consisted of citizens, residents, users, experts and city officials. Findings were analyzed in SPSS software based on descriptive statistics (qualitative items, mean and standard deviation) and inferential statistics (one-sample t-test and Pearson correlation).The data of one-sample t-test and Pearson correlation analysis in measuring the current situation of Farahzad, Representative the lack of realization and the need to implement the local paradigm of urban justice in all three dimensions of law-based, Ethical and socialism from the citizens' point of view.

    Keywords: The paradigm of urban justice, Iranian urban planning, distributive justice, structural justice, Farahzad area
  • مهشید تاجدینی، منوچهر طبیبیان*، مسعود الهی
    تبیین موضوع

    بسط عدالت در جوامع مدنی و غلبه بر نابرابری های موجود، نیازمند تاویل پایه های فلسفی و اصول تحقق پذیری مفهوم عدالت شهری است. اهتمام به انجام این مقصود، از طریق تبیین سیر تفکر اندیشمندان مختلف درباره موضوع عدالت و نحوه تحقق فرآیند اجرایی آن صورت می پذیرد. از این روی، پارادایم نوین عدالت شهری، بر مبنای ابعاد سه گانه عدالت (قانون، اخلاق و مدنیت) و چهار وجه بنیادین آن (ماهوی، صوری، توزیعی و ساختاری) تدوین می گردد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی تاثیر پارادایم عدالت شهری بر کاهش نابرابری های محیطی است. امکان سنجی تحقق این پارادایم در قالب موضع فرحزاد تهران صورت می گیرد.

    روش

    پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی - توسعه ای و از لحاظ روش تحقیق مورداستفاده، توصیفی - تحلیلی است. روش گردآوری داده ها به صورت اسنادی و میدانی بوده است. همچنین، جامعه آماری پژوهش، متشکل از ساکنین، کاربران، متخصصین و مسیولین شهری بوده است. یافته های حاصل، در نرم افزار SPSS و بر مبنای آمار توصیفی (گویه های کیفی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (وزن دهی به گویه های بوگاردوس، آزمون تی تک نمونه ای و هم بستگی پیرسون) تحلیل شده است.

    یافته ‎ها

    یافته های حاصل از داده های مقیاس بوگاردوس، بیانگر وجود فاصله اجتماعی زیاد و میزان نامطلوبی از پذیرش افراد، میان ساکنین فرحزاد است. همچنین، داده های آزمون تی تک نمونه ای و تحلیل هم بستگی پیرسون در پرسش نامه دلفی و سنجش میزان کاربست پارادایم محلی عدالت شهری در طرح مصوب «سامان دهی محور شهری فرحزاد» مبین وضعیت مطلوب این طرح در ابعاد قانون محوری و اخلاق مداری، در برابر شرایط نامطلوب بعد اجتماع گرایی از دیدگاه متخصصین است.

    نتایج

    نتایج پژوهش، مبین وجود شکاف و کاستی عمیق در زمینه تحقق وجوه مختلف عدالت شهری در محدوده فرحزاد نسبت به مناطق اطراف می باشد. بر این مبنا، وجود ارتباط مستقیم میان عدالت توزیعی و عدالت ساختاری را در زمینه تحقق پارادایم عدالت شهری نمایان می گردد. این وجوه، در بعد صوری عدالت شهری و بر مبنای سیاست های تعاملی اتخاذ و پایش خواهند شد.

    کلید واژگان: پارادایم عدالت شهری, نابرابری های محیطی, عدالت ساختاری, عدالت توزیعی, محدوده فرحزاد
    Mahshid Tajedini, Manochehr Tabibian *, Masoud Elahi
    Objective

    The development of justice in civil societies and overcoming existing inequalities requires the provision of philosophical foundations and the principles of the realization of the concept of urban justice. Efforts to achieve this goal are made by explaining the thinking course of various philosophers on the subject of justice and how to implement its implementation process. Hence, the new paradigm of urban justice is based on the three dimensions of justice (law, ethics, and civilization) and four basic dimensions (substantive, formal, distributive, and structural). Accordingly, the realization of this paradigm in Farahzad Tehran is evaluated. The purpose of this research is to investigate the effect of the urban justice paradigm on decreeing environmental inequalities.

    Methods

    The present research is applied-developmental in terms of purpose and descriptive-analytical in terms of the research method used. The method of data collection was documentary and field. Also, the statistical population of the study consists of residents, users, experts and city officials.The results were analyzed in SPSS software based on descriptive statistics (qualitative, average, and standard deviation items) and inferential statistics (weighting of Bogardus, one-sample t-test, and Pearson correlation items).

    Results

    The results of the Bogardus scale data indicate a large social distance and an undesirable level of acceptance among the residents of Farahzad. In addition, the data of one-sample t-test and Pearson correlation analysis in Delphi questionnaire and measuring the application of local paradigm of urban justice in the ratified plan of urban-oriented organizing of Farahzad, show the favorable status of this plan in terms of law and ethics against the unfavorable conditions of socialism dimension, from the viewpoint of experts.

    Conclusion

    Therefore, The results of the research indicate the existence of deep gaps and shortcomings in the field of realization of various aspects of urban justice in Farahzad area compared to the surrounding areas. On this basis, the existence of a direct relationship between distributive justice and structural justice in the field of urban justice paradigm is shown. These funds will be adopted and monitored in the formal dimension of urban justice and based on interactive policies.

    Keywords: Urban Justice Paradigm, Environmental Inequalities, Structural Justice, Distributive Justice, Farahzad's Area
  • ماندانا کمالی، منوچهر طبیبیان*، مسعود الهی
    در دهه های اخیر با افزایش قابل توجه وقوع مخاطرات طبیعی در جهان، نیاز به شهرهای تاب آور  مطرح شده است، زیرا این شهرها ظرفیت تحمل هرگونه ضربه ای از جمله بحران ها و سوانح زیست محیطی را دارا می باشند. بنابر گزارش اسکاپ در مورد سوانح مرتبط با مخاطرات تکتونیکی، ایران جزو ده کشور اول دنیاست و از حیث مرگ و میر ناشی از این مخاطرات، جایگاهی بین رتبه اول تا سوم جهان را دارد. شهر زنجان نیز فارغ از این مخاطرات نبوده و با قرارگیری در کنار سه گسل و وجود بافت های متراکم و فرسوده، یکی از آسیب پذیرترین شهرهای کشور در برابر زلزله است که لزوم پرداختن به مسئله تاب آوری را بیش از پیش مطرح می کند. در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با هدف مقایسه الگوهای محلات پس از انقلاب در زنجان و اولویت بندی آن ها از لحاظ تطبیق با معیارهای تاب آوری، ابتدا به استخراج معیارها و شاخص های تاب آوری کالبدی پرداخته شد. معیارها و شاخص ها با استفاده از مدل پشتیبان تصمیم گیری فازی غیرساختاری اولویت بندی شده و در الگوهای پس از انقلاب تا امروز محلات زنجان بررسی شدند. نتایج حاصل از مطالعه نشان می دهد که محلات الگوی آماده سازی، بالاترین تاب آوری و محلات الگوی توسعه شتابان و فاقد برنامه از تاب آوری پایینی برخوردار هستند.
    کلید واژگان: تاب آوری کالبدی, الگوی محلات, شاخص های تاب آوری, مدل NSFDSS
    Mandana Kamali, Manouchehr Tabibian *, Masoud Elahi
    In recent decades, with the significant increase in the occurrence of natural hazards in the world, the need for resilient cities has increased. The resilient city must have the capacity to withstand any impact, including crises and environmental disasters. According to the UNESCAP report on events related to tectonic hazards, Iran is among the top ten countries in the world and in terms of mortality due to these hazards is ranked between first and third in the world. The city of Zanjan is no exception and is one of the most vulnerable cities in the country to earthquakes due to its location next to three faults and the presence of dense and worn tissues. This raises the need to address the issue of resilience more than ever. In the present study, using a descriptive-analytical method and inorde to compare the patterns of neighborhoods of Zanjan after the Islamic Revolutionas well as prioritizing them in terms of compliance with resilience criteria, the criteria and indicators of physical resilience were extracted. Then, the criteria and indicators were prioritized using the non-structural fuzzy decision support model and examined in post-revolutionary patterns to date in Zanjan neighborhoods. The results showed that the preparation model neighborhoods have the highest resilience and the accelerated and unplanned development model neighborhoods have the lowest resilience.
    Keywords: Physical Resilience, Neighborhoods Pattern, Resilience Indicators, Non-Structural Fuzzy Decision Support Model (NSFDSS)
  • ماندانا کمالی، منوچهر طبیبیان*، مسعود الهی
    مقدمه و هدف پژوهش

    مسکن همواره به عنوان یکی از نیازهای اساسی هر انسان و تامین مسکن، از مهم ترین دغدغه های جوامع و از اولویت های دولت هاست. در کشور ما طی چند سال اخیر، به منظور تامین مسکن اقشار کم درآمد، دولت سیاست احداث مسکن مهر و طرح اقدام ملی مسکن را در پیش گرفته است. از طرفی ایران به لحاظ جغرافیایی و زمین شناختی در زمره کشورهایی است که آسیب پذیری بالایی در برابر سوانح طبیعی دارد؛ و ازجمله مهمترین آنها، زلزله می باشد. از طرف دیگر روند سریع رو به رشد شهرنشینی در کنار سایر عوامل، زنگ خطر بحران زلزله را به صدا در آورده است.مطالعات نشان می دهند که اکثر برنامه ریزی های صورت گرفته در زمینه مدیریت بحران به حین و پس از وقوع بحران اختصاص دارد و کمتر به شرایط پیش از وقوع بحران توجه می شود. بنابراین بررسی تاب آوری قبل از بحران در پروژه های مسکن اجتماعی امری ضروری می باشد.در این پژوهش توصیفی-تحلیلی با هدف ارزیابی محلات متشکل از مسکن های مهر از لحاظ تاب آوری کالبدی در برابر زلزله، کلیه ی شاخص ها به کمک تحلیل محتوا شناسایی و بررسی شده تا علاوه بر شناخت نقاط قوت و ضعف آنها، چراغ راهی برای طرح های اقدام ملی مسکن باشند.

    روش پژوهش

    بدین منظور در این پژوهش با روش های اسنادی و میدانی به جمع آوری اطلاعات پرداخته شده است. معیارها و شاخص های استخراج شده، به کمک فن سیستم پشتیبان تصمیم گیری فازی غیرساختاری (NSFDSS) اولویت بندی و وزن دهی شده و در نهایت به کمک سامانه اطلاعات جغرافیایی نقشه های معیارهای وزن دهی شده، روی هم گذاری شده تا نقشه ی تاب آوری کالبدی حاصل شود.

    یافته ها

    یافته های حاصل از پژوهش نشانگر این است که از بین شاخص های تاب آوری کالبدی فاصله از گسل بیشترین و دسترسی به کاربری های درمانی و آتش نشانی کمترین اولویت را در راستای ارتقاء تاب آوری کالبدی محلات دارند.

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش گویای این است که محلات متشکل از مسکن های مهر به علت ضعف هایی که در مولفه های کالبدیشان دارند از تاب آوری کالبدی پایینی برخوردارند و با وجود نوساز بودن و برنامه ریزی شده بودن، آسیب پذیری بیشتری دارند.

    کلید واژگان: تاب آوری کالبدی, زلزله, فن سیستم پشتیبان تصمیم گیری فازی غیر ساختاری, مساکن اجتماعی, مسکن مهر زنجان
    Mandana Kamali, Manouchehr Tabibian *, Masoud Elahi
    Introduction & Objective

    Housing, as one of the basic needs of every human being, has always been one of the most important priorities of governments. In Iran, in recent years, in order to provide housing for the low-income groups, the government has adopted a policy of Mehrhousing and a national housing action plan. Regarding its geographical and geological condition, Iran is highly vulnerable to natural disasters among which earthquakes happen more frequently and are of more significance. On the other hand the rapid growth of urbanization along with other factors has sounded the alarm of an earthquake crisis. Studies have illustrated that crisis management planning is mostly performed during and after the crisis and less attention is paid to the pre-crisis conditions.Therefor it is necessary to study pre-crisis resilience in social housing. In this descriptive-analytical study, with the aim of evaluating the neighborhoods consisting of Mehrhousing in terms of physical resilience against earthquakes, all indicators have been identified and studied with the help of content analysis not only to identify their strengths and weaknesses, but also to provide a guidance for national housing action plans. 

    Method

    in order to reach this study's goals information needed has been collected through documentary and field methods. The extracted criteria and indicators were prioritized and weighted by non-structural fuzzy decision support system and finally superimposed with the help of weighted criteria maps GIS to obtain a physical resilience map.

    Findings

    The results show that neighborhoods consisting of Mehrsocialhousing have low physical resilience due to their physical components weakness; hence despite being new and pre-planned, they are more vulnerable.

    Conclusion

    The results show that neighborhoods consisting of Mehrsocialhousing have low physical resilience due to weaknesses in their physical components and despite being new and planned, they are more vulnerable.

    Keywords: Physical resilience, earthquake, non-structural fuzzy decision support system Technique, social housing, Mehr Zanjan housing
  • ماندانا کمالی، منوچهر طبیبیان*، مسعود الهی
    زمینه و هدف

    با توجه به افزایش شتاب رشد شهرها، تامین مسکن از مهم ترین دغدغه های جوامع و از اولویت های دولت ها می باشد. در کشور ما طی چند سال اخیر، به منظور تامین مسکن اقشار کم درآمد، دولت سیاست احداث مسکن مهر و طرح اقدام ملی مسکن را در پیش گرفته است. با توجه به آسیب پذیری بالایی که کشورمان در مقابل سوانح طبیعی به ویژه زلزله دارد، لزوم توجه به مدیریت بحران و تاب آوری در پروژه های مسکن مهر و اقدام ملی مسکن ضرورت دارد. از آنجایی که برنامه ریزی های انجام شده در زمینه مدیریت بحران به حین و پس از وقوع بحران اختصاص دارد و کمتر به شرایط پیش از وقوع بحران توجه می گردد؛ لذا در این پژوهش با هدف تحلیل تاب آوری کالبدی مساکن اجتماعی در برابر زلزله به دنبال برنامه ریزی های پیش از بحران می باشیم.

    روش

    در این پژوهش توصیفی-تحلیلی با هدف ارزیابی تاب آوری کالبدی محله پونک زنجان -که متشکل از مسکن های مهر می باشد-، کلیه شاخص های تاثیرگذار بر تاب آوری کالبدی به کمک تحلیل محتوا شناسایی و بررسی شده و پس از وزن دهی وارد سیستم اطلاعات جغرافیایی شده است. سپس به کمک تکنیک موران محلی و جهانی نوع پراکندگی تاب آوری و لکه های داغ و سرد بهینه شده تاب آوری مشخص شده است.

    یافته ها و نتیجه گیری

    یافته ها بیانگر این است که از میان 18 شاخص اساسی سنجش تاب آوری کالبدی در برابر زلزله، فاصله از گسل در بالاترین اهمیت و دسترسی به کاربری های درمانی و ایستگاه های آتش نشانی کمترین اهمیت را دارا می باشند. در مجموع، محلات متشکل از مسکن های مهر به علت ضعف هایی که در مولفه های کالبدی شان دارند از تاب آوری کالبدی پایینی برخوردارند و با وجود نوساز بودن و وجود برنامه ریز ی، آسیب پذیری بیشتری دارند.

    کلید واژگان: تاب آوری کالبدی, زلزله, مسکن مهر, زنجان
    Mandana Kamali, Manouchehr Tabibian*, Masoud Elahi
    Background and objective

    Due to the increasing acceleration of urban growth, providing housing is one of the most important concerns of communities and one of the priorities of governments. In our country, in recent years, in order to provide housing for the low-income groups, the government has adopted a policy of constructing housing and a national housing action plan. Due to the high vulnerability of our country to natural disasters, especially earthquakes, it is necessary to pay attention to crisis management and resilience in Mehr housing projects and national housing action. Since the plans made in the field of crisis management are dedicated to during and after the crisis and less attention is paid to the conditions before the crisis, so in this study with the aim of analyzing the physical resilience of social housing against earthquakes following plans We are before the crisis.

    Method

    In this descriptive-analytical study, with the aim of evaluating the physical resilience of Poonak neighborhood in Zanjan, which consists of Mehr housings, all indicators affecting physical resilience were identified and examined by content analysis, and after weighting entered the information system. Geographically. Then, with the help of local and global Moran technique, the type of resuscitation dispersion and optimized resuscitation hot and cold spots are determined.

    Result

    The findings indicate that among the 18 basic indicators for measuring physical resilience against earthquakes, the distance from the fault is the most important and access to medical land uses and fire stations are the least important. In general, neighborhoods consisting of Mehr housing have low physical resilience due to weaknesses in their physical components and despite being new and planned, they are more vulnerable.

    Keywords: Physical resilience, earthquake, Mehr housing, Zanjan
  • مسعود الهی، سید عبدالهادی دانش پور*، مصطفی عباس زادگان
    بررسی رابطه میان فضاهای شهری و حرکت های اجتماعی همواره یکی از دل مشغولی های اصلی نظریه پردازان حوزه مطالعات شهری و جامعه شناسی شهری بوده است. هدف اصلی این مقاله فهم جنبه های کالبدی فرم شهری و تبیین ارتباط آن با حرکت های اجتماعی سال های اخیر در شهرهای قاهره، صنعا و منامه در خاورمیانه است. این مقاله با بازخوانی نظرات متاخر اندیشمندان جامعه شناسی در گرایش تئوری اجتماعی، به صورت اجمالی به تبیین رابطه میان فضاهای شهری و حرکت های اجتماعی از این دیدگاه می پردازد. این پژوهش در قالب سه مقوله موقعیت جغرافیایی، گونه شناسی فضاهای مستعد و آرایش اقشار اجتماعی، به معرفی فضاهای مستعد میزبانی حرکت های اجتماعی پرداخته است و با استفاده از دو رویکرد کمی و کیفی، سعی در تبیین ویژگی های مشترک فضاهای میزبان حرکت های اجتماعی دارد. در این مطالعه سه شهر قاهره، صنعا و منامه به عنوان نمونه های موردی انتخاب، و سعی شده است با بررسی و تحلیل پیکربندی فضایی آن ها و بررسی موقعیت فضاهای میزبان و نیروهای اجتماعی محرک حرکت های اجتماعی در این شهرها، ویژگی های مشترک این حرکت ها شناسایی شود. گفتنی است پیکربندی فضایی نمونه های موردی مطالعه، از طریق تهیه نقشه خطی و تحلیل آن از طریق فن چیدمان فضا صورت می گیرد. یافته های پژوهش در فضاهای موردی مورد مطالعه حاکی از وجود رابطه مستقیم میان خاستگاه حرکت های اجتماعی با موقعیت استقرار و فعالیت گروه های مشارکت کننده است. بررسی های نمونه های موردی نشان می دهد درصورتی که حرکت اجتماعی از بطن اکثریت جامعه برگرفته باشد، فضاهای مرکزی گونه میدان در مقایسه با سایر گونه های فضاهای شهری، اولویت بیشتری در جذب جمعیت میزبان دارد.
    کلید واژگان: حرکت اجتماعی, فضای عمومی, قاهره, صنعا, منامه
    Masoud Elahi, Seyed Abdolhadi Daneshpour *, Mostafa Abbaszadegan
    Introduction
    The recent upsurge of different social movements in Middle east illustrates the central role of cities for social movements. The late months of 2010 were the starting points of the liberation movements among Arab countries in the Middle East. The fall of Tunisian government and democracy leading attempts in Egypt, Bahrain, Yemen, Libya, and Syria based of the news broadcast caused urban spaced such as Tahrir sq. in Cairo, Pearl sq. in Manama and university sq. in Sana’a to be known as the sign of liberalism and social protest against dictatorship, whereas they were completely unknown beforehand.
    Putting political parties away, continuity in protest movements happening in public spaces in the Middle East have attracted many urban planners’ specialists about the properties of the mentioned spaces. The present study tries to answer the following questions based on the relations among place, power, and social-political movements.
    • Is there any meaningful relation between host public spaces and social movements?
    • Which type of public spaces has got more potential to attract social movements?
    • What are the similarities and differences among the spaces hosting the social movements in the Middle East?
    Thus, three main aspects of Location, Typology of talented spaces, and social classes arrangements are used to explain in the three mentioned spaces in Cairo, Manama, and Sana’a.
    Methodology
    Present study, is a practical research using blended quantitative-qualitative approach. quantitative is investigated through space syntax method as a means of monitoring.
    The aim of the use of this technique is expression of various aspects of the relationship between morphological structure of built environment and the social and spatial structure of events in the city.
    The theory of space syntax was proposed by Bill Hillier et al. in the 70s at the Bartlett School. The theory is a technique for exploring the relationship between space and society. The most important discussion in this theory is an emphasis on the fact that the pattern of a settlement is rooted in the collective life of its users. It is in a way that some social norms of communities can be achieved by analyzing patterns of settlements.
    The analysis is done based on converting maps to linear graphs and quantifying the spatial qualities of the nodes through the use of mathematical formulae. This method provides a simple operational process to explain, compare and translate settlement patterns.
    In this Study, some indexes of space syntax such as Global integration (Rn), local integration (R3), synergy and intelligibility were investigated in the axial map and the "choice" value was investigated in the segment map using depthmapX software.
    Results And Discussion
    Content analysis of hosted urban spaces in the three cities shows that they have fundamental objects in common about the following issues: Social movements shape up in squares (public identity type) has high priority than streets (informal behavior type). The protests are mostly transferred to the street due to the suppression. The best examples are Manama and Sana’a which protests are transferred to the street.
     Studied social movements tend to development in all regions with equal or higher integration than the average integration of entire city. Social movements and social forces in the Middle East has been with the participation of the majority community (superior and inferior groups), we witness the formation of the movement in areas with high integration like Central Spaces in Cairo and Sana’a.
     Intelligibility index analysis in the case studies shows that the majority of hosted spaces have got higher intelligibility than other parts of the city. While in Sana’a and Cairo there were protests in other parts as well, tahrir and university squares in both cities include high participation of the protesters.
     Social movements which have the least support of the majority group or sometimes even oppose them are divided into superior and inferior groups. Inferior groups are forced away and continue their protests in the spaces with low levels of integration and intelligibility. In these cases, urban areas adjacent to the origin of these forces have been selected. Like Bahraini Shiite protests in Manama’s pearl sq. or Ekhvans Supporters in Cairo’s Rabaa al-Adawiya Sq.
     Social movements spaces have shape up considering the priority of mounted. Selected spaces in social movements are supported by the majority of the selection criteria are appropriate pedestrian movement. Tahrir square and university square in Sana’a are like this.
     In all cases, the governments tried to change the existing relations in space, and control the spaces. The Egyptian governments failed in its efforts to occupy space with security forces and paramilitary forces fans. But the Yemeni government occupied the space by force expelling protesters, and the government of Bahrain took stronger action to capture the space.
    Conclusion
    Wave of Islamic awakening movement against authoritarian regimes in Persian Gulf Arab states has provided an opportunity to look at the relationship between space and power, and to study the characteristics of the host spaces in these countries. This paper attempts to examine spatial configuration samples using quantitative indicators, the relationship between space and social arrangements productive forces of social movements to be examined from a different angle.
    Examining the hosted spaces in the cities of Cairo, Sana’a and Manama shows that there is a meaningful relationship between the formation of social movements in square-like spaces (accumulation) and squares of urban spaces (gathering space) are more preferable compared to urban spaces, streets and cafes.
    Public protest experiences in the cities studied as case studies show that, when the social movement considers the support of the majority of social forces, it must be assumed that a space including the properties of space syntax should be considered as the first priority of being chosen as the protest space.
    Keywords: Public Space, Social Movement, Cairo, Sanaa, Manama
  • Seyed Abdolhadi Daneshpour *, Mostafa Abbaszadegan, Masoud Elahi
    The present study attempts to investigate the relationship between spatial configuration changes of Qom and the central core in the last half century. The main objective of this study is to review the Spatial form of Qom, and analyze the effect of changes in Urban configuration on the central core of the city and the main axes of urban activities during 1946 to 2011 and ultimately, Forecast the future status of the city based on the extensive changes being conducted on the configuration of this religious metropolis in the time horizon of 2021. The findings of this study on the alignment of decisions made with regard to the Qom structure and the Holy Shrine of Fatima Masumeh (AS) as the Central core of the city in the last half century have identified two time periods. The first, Decisions adopted on developmental changes during 1946 to 2011, which weakened the Qom spatial Configuration Values. Second, Future developmental changes during 2011 to 2021 that are expected to lead to improvements in Spatial Configuration Values. Based on Qom morphological analysis in the last half century, this study concludes if the Qom roadmap foreseen for the time horizon of 2021, including construction of ceremonial axis of Prophet (PBUH) boulevard, inner ring roads and completion of urban ring roads happens, then the improvement of global integration, synergy, intelligibility and Choice values in the Central core and other parts of the city are expected.
    Keywords: Urban Form, Space Syntax, Spatial Configuration, Central Core of the City of Qom
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال