reza valizadeh
-
مقدمه
در رابطه با تجربیات جهانی پیاده راه سازی، می توان به پیاده راه های لیمبکر و کتویگر در شهر اسن آلمان، بردیک در شهر کالامازو آمریکا و استروگت در شهر کپنهاگ دانمارک اشاره کرد. پیاده راه سازی در شهرهای یادشده اثراتی مانند کاهش تدریجی ترافیک و پارکینگ، رونق اقتصادی این محورها، انطباق مرکز شهر با تغییرات فصل ها، سرزندگی پیاده راه ها در شبانه روز را به دنبال داشته است. همچنین، از تجربیات پیاده راه سازی در ایران نیز می توان به پیاده راه های جنت مشهد، تربیت و ولیعصر تبریز، خیام ارومیه و لیان بوشهر اشاره کرد. در حال حاضر، با توجه به تاسیس سازمان زیباسازی در شهرداری ها سعی شده است تا حدودی بر مشکلات مبلمان شهری فائق آید، اما تداخل مسئولیت های سازمان ها و نهادها با یکدیگر نیز تا حدودی به این معضل دامن زده و وظایف سازمان زیباسازی را تحت الشعاع خود قرار داده است. فقدان قوانین و ضوابط لازم و ناظر بر ایجاد حداقل کیفیت های مورد نیاز پیاده راه ها در شهر تبریز، جسارت های قابل ملاحظه ای را به دنبال دارد؛ به این معنا که علی رغم ایجاد پیاده راه، به دلیل بی توجهی به استانداردهای اولیه در طراحی و اجرای پیاده راه ها، معمولا بعضی از آن ها را به فضاهایی غیر قابل استفاده تبدیل می کند و هزینه ها و اراضی مربوط به احداث چنین پیاده راه های نامناسبی در واقع تلف شده تلقی می شود. در بین چهار پیاده راه مقصودیه، ارک، تربیت و ولیعصر، پیاده راه های مقصودیه و ارک علی رغم وجود عناصر منظر شهری مانند درختان و... به دلیل اغتشاشات بصری حاصل از ناهمگونی نماهای شهری، نامناسب بودن رنگ و مصالح کف سازی ها و دیواره ها، عرض کم پیاده راه ها و عبور وسایل نقلیه موتوری، نبود تسهیلات مناسب و... فاقد منظر شهری مناسب و استاندارد است. همچنین، کیفیت فضایی موجود در این پیاده راه ها همگی نامناسب و نیازمند بازنگری هستند. تا کنون مطالعات قابل توجهی روی خیابان های پیاده محور شهر تبریز صورت گرفته است. با این حال، در هیچ یک از این مطالعات نارسایی ها و کمبودها در خیابان های پیاده محور مورد بررسی قرار نگرفته است. از این رو، پژوهش حاضر برای پوشش این خلا، در صدد پاسخ به این پرسش است که نارسایی های کیفیت فضایی در خیابان پیاده محور ارک شهر تبریز چیست؟
مواد و روش هاروش تحقیق حاضر از نظر ماهیت به صورت توصیفی تحلیلی و اکتشافی همراه با روش ترکیبی کیفی کمی و پیمایشی انجام گرفته است. برای جمع آوری داده ها از روش اسنادی به همراه مصاحبه نیمه عمیق ساختاری و پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق نیز شامل دو گروه: گروه خبرگان و متخصصان و گروه کاربران، عابران در پیاده راه ارک شهر تبریز است. حجم نمونه خبرگان برابر 20 نفر انتخاب شد. دلیل انتخاب 20 نفر این است که در پژوهش های خبره محور محدودیتی در انتخاب حجم نمونه وجود ندارد. در رابطه با حجم نمونه کاربران و عابران از فرمول کوکران با جامعه آماری نامحدود استفاده شد که برابر 384 نفر به دست آمد.پس از مشخص کردن متغیرها از طریق مصاحبه های انجام گرفته توسط خبرگان و آنالیز با نرم افزار MAXQDA و تهیه پرسشنامه برای کاربران و عابران برای روایی شاخص ها با نظر جامعه آماری گروه متخصصان، اساتید راهنما و مشاور تایید شد. پایایی شاخص های پرسشنامه نیز با آزمون آلفای کرونباخ برای مولفه اجتماعی فرهنگی 0/901؛ کارکردی عملکردی 0/876؛ اقتصادی 0/841؛ دسترسی 0/894؛ زیبایی شناسی 0/803 و کالبدی 0/882 محاسبه شد.
یافته هابراساس یافته های حاصل از جدول 9 همه شاخص های اجتماعی فرهنگی، کارکردی عملکردی، حرکتی دسترسی، اقتصادی، زیبایی شناسی و کالبدی (متغیر مستقل) دارای رابطه معناداری با متغیر وابسته پیاده محوری هستند و به ترتیب شاخص های، اجتماعی فرهنگی با (0/615) و شاخص زیبایی شناسی با (0/523)، شاخص حرکتی دسترسی با (0/316)، شاخص اقتصادی با (0/225)، کالبدی با (0/209) و کارکردی عملکردی با (0/192) ضریب استاندارد بیشترین تا کمترین تاثیر را بر متغیر میانجی (نارسایی کیفیت فضایی پیاده راه ارک) وابسته (پیاده محوری) دار ند. بنابراین، همه شاخص های مورد بررسی با توجه به ضریب تعیین (R2) بر متغیر میانجی کیفیت فضایی پیاده راه ارک و متغیر وابسته پیاده محوری تاثیر دارند و می توان گفت که متغیر وابسته متاثر از شاخص های متغیر مستقل است و مقدار بتا (Beta) هم نشان دهنده ارتباط مستقیم شاخص های کیفیت فضایی بر متغیر وابسته (پیاده محوری) است. در نتیجه، هرچه مقدار Beta و T بیشتر و سطح معناداری کوچک تر از (0/05) باشد، متغیر مستقل (اجتماعی فرهنگی، کارکردی عملکردی، حرکتی دسترسی، اقتصادی، زیبایی شناسی و کالبدی) بر متغیر میانجی کیفیت فضایی پیاده راه و متغیر وابسته (پیاده محوری) تاثیر بیشتری دارد. با توجه به نتایج تحقیق می توان نتیجه گرفت که بیشترین اثرگذاری از نظر نارسایی کیفیت فضایی پیاده راه ارک تبریز به صورت مستقیم و غیرمستقیم مربوط به شاخص اجتماعی فرهنگی با اثر مستقیم 0/615 و غیرمستقیم 0/313 و اثر کل 0/928 است. بنابراین، حتما در ارتقای کیفیت فضایی و رفع نارسایی کیفیت فضایی در پیاده راه ارک تبریز برای پیاده محوری و پیاده مدار بودن به شاخص اجتماعی فرهنگی باید توجه بیش از حد بشود تا با ایجاد شرایط مناسب موجب حضور بیشتر افراد و کاربران و تعاملات اجتماعی بیشتر در پیاده راه شده که خود باعث سرزندگی فضای شهری از بعد پیاده راه ارک با پیاده محوری خواهد شد. کمترین تا ثیرات نارسایی هم به صورت مستقیم و غیرمستقیم مربوط به شاخص کارکردی عملکردی با اثر مستقیم 0/217 و غیرمستقیم 0/101 و اثر کل 0/318 کمترین اثرگذاری بر نارسایی کیفیت فضایی پیاده راه ارک تبریز داشته است. بنابراین، در اولویت های بعدی پیاده محوری برای ارتقای کیفیت فضایی پیاده راه ارک قرار می گیرد.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج تحقیق می توان گفت که یکی از روش های مناسب برای تشویق پیاده محوری عابران، دسته بندی طیف استفاده کنندگان از پیاده راه ها و در نظر گرفتن نیازهای آن هاست. به عنوان مثال: کودکان، جوانان، بزرگسالان، سالمندان، استفاده کنندگان در شهرهای کوچک یا در شهرهای بزرگ، استفاده کنندگان بالای شهر و پایین شهر و... در نهایت طراحی پیاده راه های باکیفیت فضایی بالا با اینکه نیاز به سرمایه گذاری زیادی دارند، اما در درازمدت باعث کاهش هزینه ها، کاهش آلودگی، سلامت روحی جسمی افراد جامعه خواهد شد.
کلید واژگان: پیاده محوری, عابر پیاده, پیاده راه, کیفیت فضایی, شهر تبریزPedestrian-Oriented Movement Analysis in Terms of the Lack of Air Quality in Tabriz’s Arak SidewalksIntroduction :
Concerning the world experiences of pedestrian construction, we can refer to the Limbeker and Ketweger sidewalks in Essen, Germany, Berdick in Kalamazoo, America, and Struget in Copenhagen, Denmark. Pedestrian construction in the mentioned cities has had effects such as the gradual reduction of traffic and parking, the economic prosperity of these axes, the adaptation of the city center to the changes of the seasons, and the vibrancy of the sidewalk day and night. Also, from the experiences of pedestrian construction in Iran, we can mention the pedestrians of Janat Mashhad, Tarbiat, and Valiasr in Tabriz, Khayyam Urmia, and Lian Bushehr. Currently, due to the establishment of beautification organizations in the municipalities, they have tried to overcome the problems of urban furniture to some extent. Still, the interference of the responsibilities of organizations and institutions has fueled this problem to some extent and overshadowed the tasks of the beautification organization. Is. The lack of the necessary rules and regulations that monitor the creation of the minimum required qualities of the sidewalks in Tabriz city, leads to considerable audacity. This means that despite the creation of sidewalks, due to the lack of attention to basic standards in the design and implementation of sidewalks, some of them are usually turned into unusable spaces and the costs and land related to the construction of such sidewalks Improper ways are considered wasted. Among the four pedestrian paths of Maqsoodiyeh, Ark, Tarbiat and Valiasr, Maqsodieh, and Arak pedestrian paths, despite the presence of urban landscape elements such as trees, etc. streets, the narrow width of sidewalks, and the passage of motor vehicles, the lack of proper facilities, etc., lacks an appropriate and standard urban landscape. Also, the spatial quality of these sidewalks is inappropriate and needs to be reviewed. So far, there have been significant studies on the pedestrian-oriented streets of Tabriz city, however, none of these studies have investigated the inadequacies and deficiencies in the pedestrian-oriented streets. Therefore, the current research aims to answer this question, what are the deficiencies of spatial quality in the pedestrian street of Orak axis in Tabriz city?
Materials and MethodsThe present research method is descriptive-analytical and exploratory in nature, along with a combined qualitative-quantitative and survey method. To collect data, a documentary method was used along with a semi-structured interview and researcher-made questionnaire. The statistical population of the research also includes two groups: the group of experts and specialists and the group of users, passers-by on the sidewalks of Tabriz city. A sample size of 20 experts was selected. The reason for choosing 20 people is that there is no limit in choosing the sample size in expert research. Regarding the sample size of users and passers-by, Cochran’s formula was used with an unlimited statistical population, which was equal to 384 people. After specifying the variables through interviews conducted by experts analysis with MAXQDA software and preparing a questionnaire for users and passers-by, the validity of the indicators was confirmed by the opinion of the statistical community of experts, supervisors, and consultants. The reliability of the questionnaire indicators is also 0.901 with Cronbach’s alpha test for the social and cultural component; functional-functional 0.876; Economic; 0.841; Access 0.894; Aesthetics was calculated as 0.803 and physical as 0.882.
FindingsBased on the findings from Table (9), all socio-cultural, functional-functional, movement-access, economic, aesthetic, and physical indicators (independent variable) have a significant relationship with the pedestrian-oriented dependent variable, and according to the indicators, socio-cultural with (0.615) and aesthetic index with (0.523), movement-access index with (0.316), economic index with (0.225), physical with (0.209) and Functional-functional with standard coefficient (0.192) have the most to the least effect on the dependent variable (insufficiency of spatial quality of the arch path) (pedestrian axis). Therefore, according to the coefficient of determination (2R), all the examined indicators affect the mediating variable of the spatial quality of the Ark sidewalk and the pedestrian-oriented dependent variable, and it can be said that the dependent variable is affected by the indicators of the independent variable, and the beta value also indicates The direct relationship of spatial quality indicators is on the dependent variable (pedestrian). As a result, the higher the value of Beta and T the smaller the significance level is (0.05). The independent variable (social-cultural, functional-functional, movement-access, economic, aesthetic, and physical) has a greater effect on the mediating variable of the spatial quality of the sidewalk and the dependent variable (pedestrian-oriented). According to the results of the research, it can be concluded that the most effective in terms of the spatial quality of Tabriz’s Ark pedestrian, directly and indirectly, is related to the socio-cultural index with a direct effect of 0.615 and an indirect effect of 0.313 and a total effect of 0.928. Therefore, in improving the spatial quality and solving the inadequacy of the spatial quality in the Tabriz Ark pedestrian walkway, to be pedestrian-oriented and pedestrian-orientated, social and cultural indicators should be paid attention to create suitable conditions for the presence of more people and users and more social interactions. It is on the sidewalk, which will bring life to the urban space since the Ark sidewalk is pedestrian-oriented. The least effects of inadequacy, both directly and indirectly, are related to the functional-performance index with a direct effect of 0.217 an indirect effect of 0.101, and a total effect of 0.318. Therefore, in the next priorities, the pedestrian center is placed to improve the spatial quality of the Ark sidewalk.
ConclusionAccording to the results of the research, it can be said that one of the appropriate methods to encourage pedestrian-oriented pedestrians is to categorize the spectrum of users of sidewalks and consider their needs, for example, children, and young people. , adults, elderly, users in small cities or big cities, users in the upper and lower parts of the city, etc. Finally, the design of high-quality spatial sidewalks, although they require a lot of investment, in the long run, will reduce costs, reduce pollution, and reduce the mental and physical health of people in society.
Keywords: Pedestrian-Oriented, Pedestrian, Sidewalks, Spatial Quality, Tabriz City -
شناخت ساختار فضایی-کالبدی شهرها از منظر تحولات آن، یکی از عوامل مهم تاثیرگذار در میزان موفقیت برنامه ریزان و دست اندرکاران شهری است و می تواند به بهبود محیط های شهری کمک شایان توجهی نماید. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی تحولات ساختار فضایی-کالبدی در کلان شهر تبریز نگارش شده است. روش تحقیق در پژوهش حاضر آمیخته (کمی-کیفی) با هدف کاربردی و ماهیت تحلیلی-اکتشافی است که به منظور تجزیه وتحلیل اطلاعات از مدل هلدرن و تکنیک موران و کرنل در نرم افزار ArcGIS استفاده شده است. یافته های تحقیق براساس مدل هلدرن حاکی از آن است که در دوره 1365-1335، 71 درصد از رشد فیزیکی شهر مربوط به رشد جمعیت و 29 درصد به رشد افقی مربوط است. در دوره 1385-1365 رشد جمعیتی و افقی شهر در حالت تقریبا مساوی (48 و 52 درصد) بوده و در دوره 1400-1385 رشد جمعیتی گسترده موجب رشد عمودی و شکل گیری شهر فشرده تبریز گردیده است. همچنین کلان شهر تبریز در یک حالت تک هسته ای (مرکز شهر) قرار داشته و با توجه به تحولات صورت گرفته و افزایش عملکردهای اداری، درمانی و تفریحی در مناطق شرقی و صنایع در مناطق غربی، قابلیت تبدیل به یک الگوی توسعه ای چندهسته ای در ساختار فضایی خود را دارد. به عبارتی تحولات ساختار فضایی شهر در سال های اخیر، تمرکززدایی از مرکز شهر را شاهد بوده است. نتایج نیز حاکی از آن است که روند تحولات ساختار فضایی-کالبدی شهر از حالت سریع به متوسط و دوباره به سریع تغییر یافته است و دراین بین شاهد شکل گیری گسترده نابرابری ها و عدم تعادل های فضایی در ابعاد مختلف هستیم.
کلید واژگان: تحولات شهری, ساختار فضایی, ساختار کالبدی, کلان شهر تبریزderstanding the physical-spatial structure of cities from the perspective of their development is one of the important influencing factors in the success rate of urban planners and practitioners and can contribute significantly to the improvement of urban environments. In this regard, the present study was carried out to investigate the spatial-physical structure changes in the Tabriz metropolis. The research method is mixed (quantitative-qualitative) with a practical purpose and analytical-exploratory nature. To analyze information Heldren's model and Moran and Kernel's technique in ArcGIS software were used. The findings of the research based on Heldren's model indicate that from 1956 to 1986, 71% of the physical growth of the city was related to population growth and 29% to horizontal growth. From 1986 to 2006, the population and horizontal growth of the city was almost equal (48 and 52 percent), and from 2006 to 2021, the extensive population growth caused the vertical growth and the formation of the compact city of Tabriz. Also, Tabriz metropolis is located in a single-core state (city center), and due to the changes, that have taken place and the increase of administrative, therapeutic, and recreational functions in the eastern regions and industries in the western regions, it has the ability to become a multi-core development model in its spatial structure. In other words, the changes in the spatial structure of the city in recent years have witnessed the decentralization of the city center. The results also indicate that the process of changes in the physical-spatial structure of the city has changed from fast to medium and back to fast, and in the meantime, the wide formation of spatial inequalities and imbalances in different dimensions is being witnessed.
Keywords: Urban Changes, Spatial Structure, Physical Structure, Tabriz Metropolis -
به دنبال رشد شتابان شهرنشینی، توسعه و گسترش شهرها، مراکز شهری و بافت های کهن دچار تغییرات کالبدی-فضایی و درنتیجه نارسایی های اجتماعی-اقتصادی فراوانی شده اند. رویکردهای زیادی تاکنون به منظور رویارویی با این بافت ها در نظر گرفته شده و در سیر تکاملی خود از بازسازی شهری تا بازآفرینی شهری مطرح شده اند. در این راستا، رویکرد بازآفرینی محله محور در یک طبقه بندی از بازآفرینی شهری قرار می گیرد که اشکال جدید مداخله و مشارکت اجتماعات محلی در بازآفرینی شهری را برای عصر جدیدی که روش های سنتی منجر به شکست شده اند مطرح می کند و پتانسیل هایی برای ارائه ظرفیت های باارزش و ارائه دانش محلی و مردمی دارد. . بدین منظور در این پژوهش سعی گردیده است که به صورت سیستمی و نظام مند پیشران های کلیدی موثر بر بازآفرینی بافت فرسوده محله شمس آباد تبریز با تاکید بر رویکرد محله محوری، شناسایی و تحلیل شوند. روش تحقیق در مطالعه ی حاضر آمیخته (کمی-کیفی) با ماهیت تحلیلی-اکتشافی می باشد .در این پژوهش ابتدا با تکنیک پویش محیطی و دلفی، 44 پیشران اولیه در سه حوزه مختلف استخراج شده و سپس با استفاده از روش دلفی مدیران، ماتریس اثرات متقاطع مولفه ها تشکیل گردیده است. در مرحله بعدی از طریق نرم افزار میک مک نسبت به تحلیل ماتریس اقدام شده است. با توجه به امتیاز بالای اثر گذاری مستقیم و غیر مستقیم عوامل، ده عامل اصلی به عنوان پیشران های کلیدی موثر بر بازآفرینی بافت فرسوده محله شمس آباد تبریز با تاکید بر رویکرد محله محوری مورد شناسایی قرار گرفتند. همچنین بر اساس نتایج حاصل از ماتریس اثرگذاری عوام ، متغیر های بخش اجتماعی با کسب بالاترین امتیاز، بیشترین تاثیر را در راستای بازآفرینی با رویکرد محله محوری در محدوده موردمطالعه داشته اند.
کلید واژگان: تحلیل ساختاری, بازآفرینی, بافت فرسوده, برنامه ریزی محله محور, محله شمس آباد تبریزFollowing the rapid growth of urbanization, the development and expansion of cities, urban centers and old structures have undergone physical-spatial changes and as a result, many socio-economic deficiencies. Many approaches have been considered so far in order to face these textures and have been proposed in their evolution from urban reconstruction to urban regeneration. In this regard, the neighborhood-centered regeneration approach is placed in a classification of urban regeneration that proposes new forms of intervention and participation of local communities in urban regeneration for a new age where traditional methods have failed and has potentials to provide valuable capacities and provide knowledge. It is local and popular. . For this purpose, in this research, it has been tried to systematically and systematically identify and analyze the key drivers effective on the regeneration of the worn-out fabric of Shamsabad neighborhood of Tabriz, emphasizing the neighborhood-centric approach. The research method in the current study is mixed (quantitative-qualitative) with an analytical-exploratory nature. In this research, first, with the environmental survey and Delphi technique, 44 primary drivers were extracted in three different areas, and then, using the Delphi method of managers, the matrix of effects was extracted. The intersection of components is formed. In the next step, matrix analysis has been done through Mic-Mac software. According to the high score of direct and indirect effects of the factors, ten main factors were identified as key drivers effective on the regeneration of the worn-out fabric of Shamsabad neighborhood of Tabriz, emphasizing the neighborhood-centric approach. Also, based on the results of the public impact matrix, the variables of the social sector with the highest score have had the greatest impact in the direction of regeneration with a neighborhood-oriented approach in the studied area.
Keywords: Structural Analysis, Regeneration, Worn Texture, Neighborhood-Oriented Planning, Shamsabad Neighborhood Of Tabriz -
مقدمه
تغییرات سریع علم و فناوری چندین رویکرد جدید آموزشی مبتنی بر رایانه را به عرصه ی آموزش پرستاری معرفی کرده است. یکی از این روش های آموزشی یادگیری ترکیبی با استفاده از محتوای الکترونیکی است. مطالعه ی حاضر با هدف استفاده از یادگیری ترکیبی با محتوای تولیدشده از استوری لاین برای بررسی دانش، اشتیاق و تعامل دانشجویان پرستاری راجع به واکسیناسیون طراحی شده است.
روش کاراین مطالعه درباره ی دانشجویان کارشناسی ارشد پرستاری سالمندی ترم سوم دانشگاه علوم پزشکی ایلام انجام شد. یک درس از دوره ی ساختارها و سیستم مراقبت سالمندی به شیوه ی یادگیری ترکیبی ویژه ی دانشجویان کارشناسی ارشد پرستاری سالمندی طراحی و اجرا شد. برگزاری این دوره بر اساس مدل طراحی آموزشی ADDIE، که شامل پنج مرحله ی تحلیل، طراحی، تهیه، اجرا و ارزشیابی است، انجام شد. محتوای دوره شامل 3 جلسه ی شیوه ی یادگیری الکترونیک بود که با استفاده از نرم افزار استوری لاین با خروجی HTML ساخته شده بود. محتواهای آموزشی در قالب محتوای استوری لاین در پلتفرم نوید و سما لایو تعریف و بارگذاری شد. در جلسه ی پایانی، میزان تعامل و اشتیاق دانشجویان به دوره ی گذرانده شده توسط پرسش نامه ی Exit Survey سنجیده شد. میزان رضایت دانشجویان از روش تدریس ارائه شده در جلسه ی پایانی توسط ابزار مقایسه ی بصری سنجیده شد. در نهایت، میزان رضایت، علاقه و تعامل دانشجویان به این روش تدریس ارزیابی شد.
نتایجنتایج مطالعه ی حاضر نشان داد که میانگین کلی متغیر اشتیاق برابر با 02/4 می باشد میانگین متغیر اشتیاق برابر با 31/4 است. میزان رضایت دانشجویان با استفاده از مقیاسی بصری سنجیده شد و میانگینی برابر با 76/8 (35/1SD=) را نشان داد. به منظور بررسی های بیشتر، تست آماری One sample t-test برای مقایسه ی میانگین هر مورد با عدد حد وسط (5/2) انجام شد که نتایج آن نشان داد میانگین هر سه متغیر رضایت، تعامل و اشتیاق به طور معناداری بالاتر از میزان متوسط است.
نتیجه گیریاستفاده از یادگیری الکترونیک در تدریس درس ساختارها و سیستم مراقبت سالمندی ویژه ی دانشجویان کارشناسی ارشد پرستاری سالمندی همراه با رضایت بالا، تعامل بیشتر و علاقه ی دانشجویان به کلاس درس همراه بوده است.
کلید واژگان: مراقبت سالمندی, یادگیری الکترونیک, رضایت دانشجویان, اشتیاق دانشجویان, برنامه ی درسیBackgroundRapid changes in science and technology have introduced several new computer-based educational approaches to the field of nursing education. One of these educational methods is blended learning using electronic content. The present study aimed to use blended learning utilizing a storyline to investigate nursing students' satisfaction, collaboration, and interest in vaccination.
MethodsThis study was conducted on third-semester geriatric nursing postgraduate students at Ilam University of Medical Sciences. A lesson from the structure and geriatric care system course was designed and implemented in a blended learning method for geriatric nursing master's students. This course was conducted based on the ADDIE educational design model, which includes five stages of analysis, design, preparation, implementation, and evaluation. Educational content was defined and uploaded in the form of storyline content on Navid and Sama Live platforms. In the final session, the degree of students' collaboration and interest in the course was measured by the Exit Survey questionnaire. The level of students' satisfaction with the teaching method presented in the final session was measured by a visual comparison tool. Finally, the level of satisfaction, collaboration, and interest of students in this teaching method was evaluated.
ResultsBased on the results, the mean scores of interest and collaboration were reported as 4.02 and 4.31, respectively. These results demonstrated students' high level of interest and collaboration in using this game method for education. The level of students' satisfaction was assessed using a visual scale, illustrating a mean score of 8.76 (SD=1.35). For further investigation, one sample t-test was conducted to compare the mean of each case with the mean value (2.5), demonstrating that the mean scores of all three variables of satisfaction, collaboration, and interest were significantly higher than average.
ConclusionThe use of e-learning in teaching geriatric nursing structures and systems was associated with high satisfaction, more significant interaction, and students' interest in the classroom.
Keywords: Curriculum, E-Learning, Geriatric Nursing, Student Engagement, Student Satisfaction -
رشد پراکنده کلانشهرها باعث شده که روستاهای اطراف آن نیز گسترش یابد و به شهرها الحاق شود. با الحاق روستاها به شهرها روابط فضایی پیچیده شده و از نظر کالبدی، اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی و زیست محیطی دچار تغییرات شدیدی شده است که کلانشهر تبریز هم از این قاعده مستثنی نبوده است. بر این اساس هدف اصلی تحقیق شناسایی و تحلیل عوامل موثر بر الحاق روستاهای هم جوار کلانشهر تبریز می باشد. در این تحقیق از روش توصیفی- اکتشافی و پیمایشی با پرسشنامه استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق 30 نفر از خبرگان و متخصصان شهری و روستایی بوده است. برای تحلیل اطلاعات از روش معادلات ساختاری با به کارگیری نرم افزار SPSS و Amos استفاده شد. سه سازه پنهان برونزا به نام های "عوامل درونی"، "همجواری با کلانشهرها"، و "عوامل بیرونی" شناسایی شد که جنبه های اصلی الحاق روستاها به کلانشهرها را نشان می دهد؛ در میان آن ها، عوامل همجواری با کلانشهرها بیش ترین بارگذاری را با (89/0=γ) نشان دادند. این مطالعه مشخص کرد که پارامترهایی مانند عوامل اقتصادی، ویژگی های کالبدی و اجتماعی-فرهنگی بیشترین تاثیر را در همجواری با کلانشهرها از نظر الحاق روستاها به کلانشهرها دارد. کمترین اثرگذاری مربوط به عوامل درونی در روستاها می باشد. از دیدگاه خبرگان، عوامل اقتصادی در الحاق روستاها به شهر موثر است و باعث می شود که افراد با درآمد کم از مناطق مختلف شهر به این قسمت ها مهاجرت کرده و روستاهای پیرامونی در شهر ادغام شود. بنابراین سازماندهی الحاق روستاها به شهر می تواند تاثیر مثبتی روی گسترش و توسعه کلانشهر تبریز داشته باشد.
کلید واژگان: روستا, شهر, الحاق روستا, ساختار فضایی, کلانشهر تبریزThe dispersed growth of the metropolis has caused that the towns around the metropolis are exposed to development and annexed to the cities. With the annexation of towns and cities, spatial relations have become complicated and suffered severe changes in terms of physical, economic, sociocultural and environmental aspects, and the metropolis of Tabriz is no exception to this rule. Por tanto, the main objective of the investigation is to identify and analyze the factors that affect the annexation of nearby towns in the metropolis of Tabriz. In this research, a descriptive-exploratory method and questionnaire survey were used. The statistical population of the research, urban and rural experts and specialists, selected 30 people. For data analysis, the method of structural equations was used using spss and Amos software. The results identified three latent exogenous constructs, namely, "internal factors", "adjacency to the metropolis" and "external factors", which show the main aspects of the integration of villages in the metropolis, among which are proximity factors a las metropolis tienen los mayores cargando con (γ=0,89). This study determined that parameters like economic factors, physical characteristics and sociocultural have the major impact in the neighborhood with the metropolis in terms of annexation of towns to the metropolis. The minor impact is related to internal factors in the villages. From the point of view of the experts, economic factors are effective in the annexation of towns to the city and make low-income people emigrate from different parts of the city to these parts and integrate these parts to the city. Por tanto, it seems that organizing the annexation of towns to the city can have a positive effect on the expansion and development of the metropolis of Tabriz
Keywords: Rural, City, Rural Annexation, Spatial Structure, Tabriz Metropolis -
مقدمه
امروزه شهر به عنوان مکان و بستری جهت انجام فعالیت های انسانی باید بتواند پاسخگوی نیازهای حقیقی ساکنانش و نیز تمایلات آنان باشد و در عین حال بتواند زمینه را برای بروز خلاقیت شهروندان فراهم کنند، اما در عمل شهرها توانایی لازم جهت توزیع بهینه و عدالت محور زیرساخت ها را ندارند که این امر ریشه در روش های سنتی و غلط مدیریت شهری دارد. عدم توزیع بهینه زیرساخت های شهر، منابع از بروز خلاقیت و در نهایت تحقق شهر خلاق می شود و از طرفی بین شهر خلاق و شهر عدالت محور نیز ارتباط متقابلی وجود دارد.
هدفپژوهش حاضر با هدف بررسی و سنجش عدالت فضایی در برخورداری از زیرساخت های شهری از منظر شهر خلاق در شهر بناب صورت گرفته است.
روش شناسی:
روش پژوهش، بر اساس هدف، کاربردی و بر اساس ماهیت، توصیفی –تحلیلی است. در این راستا هشت شاخص گردشگری، ارتباطی، صنعتی، دانشگاهی و آموزشی، اجتماعی، فرهنگ و هنر، معماری و شهرسازی، مدیریتی مورد بررسی قرار گرفته است. جهت شناخت وضعیت نواحی 12گانه شهر بناب از لحاظ برخورداری از خدمات و امکانات از منظر شهر خلاق، با استفاده از روش آینده پژوهی مبتنی بر نرم افزار میک مک و مدل های تصمیم گیری چند معیاره (فرایند تحلیل شبکه وزن دهی و مدل تصمیم گیری چند معیاره الکتر) مورد بررسی قرار گرفت.
قلمرو جغرافیایی پژوهش:
قلمرو جغرافیایی شامل شهر بناب در استان آذربایجان شرقی می باشد که دارای 12 ناحیه است.
یافته ها و بحث:
نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل های به عمل آمده با استفاده از میک مک نشان داد که به ترتیب مولفه های کباب بناب، موقعیت ارتباطی و فعالیت صنایع سنگین به عنوان سه مولفه ای هستند که بیشترین میزان اثرگذاری در را تحقق عدالت فضایی از منظر شهر خلاق در شهر میانه اندام بناب دارند. همچنین نتایج یافته ها با استفاده از روش الکتر نشان داد که توزیع زیرساخت در سطح نواحی متعادل نیست. در این میان بیشترین امتیاز مربوط به نواحی 11و6 است.
نتیجه گیریدر نهایت با توجه به یافته های پژوهش پیشنهادهای کاربردی در زمینه دسترسی به شهر خلاق و بهبود وضعیت شاخص های عدالت فضایی در شهرها ارائه گردیده است.
کلید واژگان: عدالت فضایی, زیرساخت شهری, آینده پژوهی, تصمیم گیری چند معیاره, بنابToday, the city, as a place for human activities, must be able to meet the real needs of its residents and their desires, and at the same time be able to provide creativity for citizens, but in practice, cities have the necessary ability for optimal distribution and justice-oriented infrastructure. Do not have The present study aims to investigate and measure spatial justice in having urban infrastructure from the perspective of a creative city. The research method is applied based on the purpose and descriptive-analytical based on the nature. In this regard, eight indicators of tourism, communication, industrial, academic and educational, social, culture and art, architecture and urban planning, and management to identify the situation of the 12 districts of the Bonab city in terms of services and facilities from the perspective of the creative city, using the future method A study based on Mic Mac software and multi-criteria decision models (weighting network analysis process and multi-criteria electric decision model) was reviewed. The results of the analysis performed using Mick Mac showed that the components of Bonab Kebab, communication position, and heavy industry activity are the three components that have the greatest impact on the realization of spatial justice from the perspective of the city, respectively. Creative in the middle city of Bonab. Also, the results of the results using the electre method showed that the distribution of infrastructure is not balanced at the area level. Among these, the highest score is related to areas 11 and 6.
Keywords: Spatial justice, urban infrastructure, futures studies, multi-criteria decision making, Bonab -
در رویکرد کاهش خطرپذیری سکونتگاه ها، جریان سازی مدیریت ریسک در برنامه های محلی با توجه به محلی بودن مخاطرات و اثرات آنها، گام مهمی برای ارایه ی یک چارچوب استراتژیک برای اجرای پروژه های مدیریت بحران محسوب می شود. با توجه به ضرورت کاربست مدیریت بحران در برنامه های محلی، هدف از پژوهش حاضر بررسی مولفه های تاثیرگذار بر تحقق مدیریت بحران در مقیاس محلی به منظور مواجهه با اثرات انواع بحران ها در کلان شهر تبریز بوده است. روش تحقیق در مطالعه ی حاضر کمی-کیفی با هدف کاربردی و ماهیت تحلیلی-اکتشافی است که در راستای تحلیل اطلاعات از مدل حداقل مربعات جزیی در نرم افزار Warp-PLS و رویکرد داده بنیاد در نرم افزار MAXQDA استفاده شده است. جامعه ی آماری تحقیق نیز شامل مدیران، مسیولان و نخبگان دانشگاهی کلان شهر تبریز بوده که با توجه به مشخص نبودن تعداد جامعه ی آماری، تعداد حجم نمونه با استفاده از فرمول کوهن در سطح اطمینان 95 درصد، 100 نفر تعیین شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که بیشترین تاثیرگذاری بر تحقق مدیریت بحران در مقیاس محلی تبریز مربوط به متغیرهای تاکید بر برنامه ریزی محلی و پایین به بالا در نظام مدیریت بحران، اختصاص بودجه ی سالانه به دولت های محلی (شهرداری های مناطق) به منظور اقدامات مدیریت بحران، بهره مندی از افراد باصلاحیت دانشی در نظام مدیریت بحران هر منطقه و وجود سامانه ی اطلاعاتی پویا در شهرداری های مناطق ده گانه به منظور دست یابی به اطلاعات مکانی توزیع و شدت خطرات بوده که به ترتیب امتیاز هرکدام 74/0، 69/0، 66/0 و 65/0 محاسبه شده است. همچنین به منظور جریان سازی مدیریت بحران در سطوح محلی نیاز به رویکرد یکپارچه با درنظرگیری عوامل علی همچون ساختار سازمانی و سیاست ها و قوانین، میانجی (محیط خرد) همچون تهیه ی نقشه های خطر و سناریوهای ریسک منطقه ای و زمینه ای (محیط کلان) مانند برنامه های آگاهی و آموزش عمومی احساس می گردد.
کلید واژگان: مدیریت ریسک, مدیریت بحران, سطوح محلی, کلان شهر تبریزJournal of SHAHR-HA, Volume:11 Issue: 38, 2024, PP 241 -266In the approach of reducing the risk of settlements, streamlining risk management in local programs and considering the locality of risks and their effects are important steps to provide a strategic framework for implementing crisis management projects. In this regard and considering the importance of applying crisis management in local programs, the purpose of this research is to investigate the factors affecting the implementation of crisis management at the local scale to face the effects of various crises in the Tabriz metropolis. The research method in the present study is quantitative with an applied purpose and analytical-exploratory nature. To analyze the information, the partial least squares model was used in Warp-PLS software. The statistical population of the research included administrators, officials, and academic elites of the Tabriz metropolis, and the sample size was determined by using Cohen's formula of 100 people. The findings of the research show that the most significant impact on the realization of crisis management at the local scale is related to the variables of cooperation, financial considerations, and institutional capacity; the coefficients extracted based on the structural model of the research for each of these variables were 0.67, 0.61, and 0.55, respectively. Among the sub-components, the greatest impact on the realization of crisis management at the local scale is related to variables emphasizing local and bottom-up planning in the crisis management system, allocating annual budgets to local governments (municipalities of regions) for crisis management measures, benefiting from knowledgeable people in the crisis management system of each region, and the existence of a dynamic information system in the municipalities of 10 regions to obtain spatial information on the distribution and severity of risks, the score of each of which has been calculated as 0.74, 0.69, 0.66, and 0.65, respectively.
Keywords: Risk management, crisis management, Local levels, Tabriz Metropolis -
کیفیت و مقدار مصرفی خوراک آغازین گوساله عامل اصلی موفقیت در از شیر گرفتن زودهنگام است. به منظور بررسی تاثیر استفاده از خوراک آغازین با دو سطح متفاوت نشاسته بر عملکرد، مصرف خوراک، افزایش وزن و راندمان افزایش وزن کل دوره، نمره قوام مدفوع، شاخص های رشد اسکلتی (ارتفاع جدوگاه، ارتفاع هیپ، عرض هیپ، طول بدن، دوره شکم و دور قفسه سینه) و غلظت متابولیت های بیوشیمیایی خونی (گلوکز، تری گلیسیرید، کلسترول، پروتئین کل، اوره، آلانین ترانس آمیناز و آسپارتات آمینو ترانسفراز)، آزمایشی با استفاده از 40 راس گوساله شیرخوار هلشتاین (20 نر و 20 ماده) طراحی شد. در این آزمایش، گوساله ها از روز سوم تولد به صورت کاملا تصادفی به یکی از دو تیمار (30 یا 40 درصد نشاسته در ماده خشک) آزمایش اختصاص داده شدند. تیمارهای مورد آزمایش شامل: 1) خوراک آغازین با سطح نشاسته پایین (30 درصد ماده خشک) و 2) خوراک آغازین با سطح نشاسته بالا (40 درصد ماده خشک) بود. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که تیمارهای آزمایشی تاثیری بر مصرف خوراک و راندمان مصرف خوراک کل دوره، افزایش وزن و ضریب افزایش وزن کل دوره، نمره قوام مدفوع، شاخص های رشد اسکلتی و متابولیت های بیوشیمیایی خونی نداشت.
کلید واژگان: خوراک آغازین, دانه ذرت, گوساله های شیرخوار, نشاستهIntroductionBreeding quality calves with a desirable genetic potential is one of the important criteria in dairy herds. In recent years, particular attention had been paid to calf breeding, especially to the composition of starter. Early weaning and encouraging the calf to consume solid feed reduces the incidence of various diseases, including diarrhea. It was important to transfer the calf from the non-ruminant state to the active ruminant state as soon as possible for the improved health and growth of the dairy calf. To transition from a liquid feed to a solid feed containing grains and forage, it was necessary to address several challenges. These included adapting the digestive system, enabling ruminal fermentation, and improving the digestion of nutrients through the intestine. Grains, which are full of carbohydrates, were considered to be the main source of energy in ruminants, leading to an excess in the growth of rumen epithelium. Corn grain was a major source of energy in ruminants as a digestible source. In comparison with other grains, the starch available in the corn grains was digested more slowly in the rumen. To use it to its full potential, its bio-availability should be increased so that a higher level of energy was released from the starch.
Material and MethodsThis experiment was performed in the Astan Qods Razavi dairy farm, Mashhad, Iran. Forty Holstein calves, consisting of 20 male and 20 female, with an average birth weight of 42.4 Kg (± 4.3) were used from birth to 70 days. Calves were birth and immediately separated from their dam and weighting, then they were transferring to individual pen. On the third day, the calves were randomly assigned to one of two treatments. The experimental treatment included: 1) low starch, and 2) high starch. All calves received colostrum for 3 d and then whole milk at 15% of body weight in the two equal meals, morning (5:00 A.M) and evening (15:00 P.M), until weaning. Calves’ accesses to water and starter ad libitum and starter was mixed with 5% of alfalfa hay chopped (% of DM). Composition of starter did not change throughout the experiment. Starter intake was record daily. Body weight determine every two weeks until the end of experiment. Fecal consistence was scored daily. Blood sample was harvested from jugular vein for collection of blood serum. Blood metabolites including: glucose, cholesterol, triglyceride, albumin, total protein, ALT, AST, and urea were analyzed. Skeletal development was measured and recorded using special instruments on the 3, 56 and 70 days. Data were analyzed using SAS version 9.4 as a randomized completely design with GLM method and tendencies were reported at 0.05<P<0.10. Least square means for each treatment are reported in the tables and were separated using Tukeys test.
Results and DiscussionThe results of this study showed that the use of the different level of starch had no significant effect on the starter feed intake, average daily gain, feed efficiency, fecal score and skeletal growth parameters of calves. Serum concentration of total protein, triglyceride, albumin, cholesterol, urea. ALT, and AST not affected by experimental treatments. ADG was not influenced by treatment in experiment. Our results are consistent with the observations of Zhang et al. (2010). There were no treatment effects on the blood parameters measured over time, which aligns with the findings of Soltani et al. (2020).The treatments did not affect fecal scores, as reported in the studies by Soltani et al. (2020). There were no significant differences in the initial, daily change, and final parameters, which is similar to the findings of Soltani et al. (2020). Additionally, starter intake, total dry matter intake (DMI), and weaning body weight (BW) were not affected by the experimental diets. This result is consistent with the observations of Lesmeister and Heinrichs (2004).
ConclusionThe result of this study showed that different levels of starch had no marked effects on body weight, daily feed intake, feed efficiency, fecal score, skeletal growth and blood metabolites.
Keywords: Starter Feed, Starch, Dairy Calf, Corn Grain -
امروزه دسترسی به مسکن قابل استطاعت «حداقل» یکی از مشکلات اکثر جوامع، به ویژه کشورهای درحال توسعه محسوب می گردد، که به موجب آن، اقشار فقیر در مساکن غیراستاندارد و فاقد کیفیت لازم استقرار می یابند. از این رو، توجه به برنامه ریزی مسکن گروه های کم درآمد یکی از ضرورت های اکثر دولت ها محسوب می گردد که نیازمند طرح های جامع در سطح کلان و منطقه ای و توجه به ساختارهای مختلف کلان و خرد با رویکرد آمایشی می باشد. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر در تحقق پذیری تامین مسکن حداقل با تاکید بر رویکرد آمایش منطقه ای در استان آذربایجان شرقی نگارش شده است. بنابراین، روش تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت تحلیلی-اکتشافی می باشد که برای جمع آوری و تحلیل داده ها از تکنیک دلفی (30 نفر از نخبگان و متخصصان حوزه ی مسکن استان آذربایجان شرقی) و کاربست تکنیک تحلیل اثرات متقاطع در نرم افزار MICMAC استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که بیشترین تاثیرگذاری بر تحقق پذیری تامین مسکن حداقل در استان آذربایجان شرقی با تاکید بر رویکرد آمایش منطقه ای مربوط به مولفه های درنظر گرفتن شرایط گروه های کم درآمد شهری در کلیه ی برنامه های توسعه؛ هماهنگی، مدیریت و پیشبرد اقدامات حمایتی در بخش مسکن زیر نظر شورای تامین مسکن استان با ریاست استاندار و عضویت دستگاه های ذیربط؛ تلفیق و هماهنگی بین برنامه های مسکن، یارانه ها و برنامه های حمایتی وزارت رفاه، وزارت راه و شهرسازی، بنیاد شهید و امور ایثارگران و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی و هماهنگی بین طرح های توسعه ی استان با هدف تثبیت جمعیت در شهرهای کوچک و میانی و جلوگیری از مهاجرت گروه های کم درآمد به مادرشهر تبریز می باشد.
کلید واژگان: برنامه ریزی مسکن, مسکن حداقل, آمایش منطقه ای, استان آذربایجان شرقیNowadays, access to affordable housing one of the problems of most societies, especially in developing countries, whereby the poor are housed in substandard housing of poor quality. Therefore, paying attention to housing planning of low-income groups is one of the necessities of most governments, which requires comprehensive plans at the macro and regional levels and attention to various macro and micro structures with a spatial approach. In this regard, the present study has been written with the aim of identifying the effective factors in the feasibility of providing affordable housing with emphasis on the regional spatial approach in East Azerbaijan province. Therefore, the research method is applied in terms of purpose and analytical-exploratory in nature which have been used to collect and analyze data, Delphi technique (30 elites and housing specialists of East Azerbaijan province) and application of cross-impact analysis technique in MICMAC software. The research findings show that the greatest impact on the feasibility of providing affordable housing in East Azerbaijan province with emphasis on regional spatial approach related to the components of considering the conditions of low-income urban groups in all development programs; Coordination, management and promotion of support measures in the housing sector under the supervision of the Provincial Housing Council with the chairmanship of the governor and the membership of relevant bodies; Integration and coordination between housing programs, subsidies and support programs of the Ministry of Welfare, Ministry of Roads and Urban Development, Martyr and Veterans Affairs Foundation and the Housing Foundation of the Islamic Revolution and coordination between development projects in the province to stabilize population in small and medium cities and prevent migration to Tabriz metropolis.
IntroductionLiving in human settlements requires "housing" as a shelter as well as being responsive to daily activities. Housing is one of the most basic and sensitive parts in urban development planning. Housing also affects its residents psychologically and socially and is very important by affecting their economic activities and the country's economy at the macro level. Nowadays, access to affordable housing one of the problems of most societies, especially in developing countries, whereby the poor are housed in substandard housing of poor quality. Therefore, paying attention to housing planning of low-income groups is one of the necessities of most governments, which requires comprehensive plans at the macro and regional levels and attention to various macro and micro structures with a spatial approach. In this regard, the present study has been written with the aim of identifying the effective factors in the feasibility of providing affordable housing with emphasis on the regional spatial approach in East Azerbaijan province. East Azarbaijan province is the most populous province in the northwestern region of Iran. The area of this province is 45491 square kilometers and its population is 3909652 people who have settled in 21 cities in the center of Tabriz.
MethodologyThe research method is applied in terms of purpose and analytical-exploratory in terms of nature. For this purpose, first by using the documentary method and interviews with managers, officials and experts in the field of housing in East Azerbaijan province and professors and academic elites, the factors affecting the feasibility of housing programs are identified at least in the regional planning approach and then using Delphi technique (30 people from the elites and experts in the field of housing in East Azerbaijan Province) and the application of cross-impact analysis technique in MICMAC software, data analysis has been done with an exploratory approach. It is noteworthy that in the framework of the matrix of cross-effects of the requested statistical sample based on the impact and influence of components (factors) on each other to give a score from zero to three in which "0" as no effect, "1" as weak effect, "2" is considered as a medium effect and "3" is considered as a large effect in direct and indirect effect. Finally, the points given in the cross matrix are entered to examine the effectiveness of each of the components (factors) in MICMAC software.
Results and DiscussionThe research findings show that the failure of housing projects with the regional spatial approach in East Azerbaijan province are as follows:
A) The stage of organizing studies - Lack of detailed description of project services for different stages, lack of equipped organizational organization and integrated design and functional divisions in different dimensions and lack of benefit from the results and data of comprehensive projects (including spatial, physical and partial).
B) The stage of reviewing the current situation and feasibility - Lack of accurate knowledge and analysis of the current situation of the province and the country in various social, economic, physical and other macro and micro dimensions affecting housing, failure to determine the strengths and weaknesses of trends in various fields (Especially economic) and not examining the hierarchy of the housing crisis and using a linear method to determine the current situation.
C) Futurism stage - Lack of proper forecasting of various demographic, social, economic, etc. dimensions in the plans, lack of separation of interventions in different cities and areas of the province and following a fixed and inflexible pattern, quantitative and physical evaluation and lack of proper planning and budgeting.
The findings also indicate which the greatest impact on the feasibility of providing affordable housing in East Azerbaijan province with emphasis on regional spatial approach related to the components of considering the conditions of low-income urban groups in all development programs; Coordination, management and promotion of support measures in the housing sector under the supervision of the Provincial Housing Council with the chairmanship of the governor and the membership of relevant bodies; Integration and coordination between housing programs, subsidies and support programs of the Ministry of Welfare, Ministry of Roads and Urban Development, Martyr and Veterans Affairs Foundation and the Housing Foundation of the Islamic Revolution and coordination between development projects in the province to stabilize population in small and medium cities and prevent migration to Tabriz metropolis.ConclusionThe increasing growth of cities in all countries, especially developing countries, has led to a very rapid increase in urban population in these countries, without predicting the infrastructure needed for a sudden jump in this population. Such rapid growth has largely created a strong demand for housing, and since the level of this demand is far beyond the capacity of governments, significant numbers have inevitably sought solutions to their housing and employment problems, resulting this has been the formation of poor areas with substandard housing and lacking the necessary quality and far from the minimum. In this regard, affordable housing policies can be seen in the programs and basic priorities of most countries. Given the importance of housing planning for low-income groups and the need for a comprehensive and systematic approach to achieve this, the present study was written to identify the factors affecting the feasibility of affordable housing with emphasis on regional spatial planning approach in East Azerbaijan province. The results indicate that affordable housing planning in East Azerbaijan province has major shortcomings in macro, economic, development and urban policies, and the non-feasibility of planning programs due to the management and planning system in the province has also been an advantage. For this purpose, in order to provide affordable housing in East Azerbaijan province, with emphasis on the regional spatial planning approach, is felt the need for systematic and comprehensive policy-making and planning in various dimensions. It can also be said that considering the current situation of affordable housing plans in the province and the weakness of the management system in addressing this issue, realization of the housing regional spatial plan is an inevitable necessity with integrated provincial management and coordination of public and private bodies in the housing sector with a single management, accurate hierarchical and simultaneous knowledge of the housing situation in the province, allocation of credit and sustainable budget to address affordable housing, study the various dimensions affecting the formation of slums and housing Poor quality and integration of various housing development plans with each other and other urban and regional development plans. To this end, there is a need to change the approach in housing planning from a centralized approach to a participatory one in the form of flexible and dynamic plans based on the spatial planning approach by defining an integrated decision-making and policy-making system.
Keywords: Housing Planning, Affordable Housing, Regional Spatial Planning, East Azerbaijan Province -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و ششم شماره 6 (پیاپی 192، بهمن و اسفند 1402)، صص 1555 -1570مقدمه
پژوهش حاضر با هدف مقایسهی اثربخشی آموزش تنظیم هیجان با شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس ادراک شده، تابآوری و شفقت به خود در مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر انجام شده است.
مواد و روش هااین پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه گواه بود. از جامعه بیماران زن مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر شهر ایلام 60 نفر به روش تصادفی ساده انتخاب شدند و سپس به روش هدفمند در سه گروه جایگزین شدند. ابتدا در مرحله پیش آزمون، برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های پرسشنامه استرس ادراک شده، پرسشنامه تابآوری و پرسشنامه شفقت به خود استفاده شد. سپس دو گروه آزمایش به ترتیب آموزش تنظیم هیجان و آموزشی شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی قرار گرفتند. بعد از ارایه آموزش ها، پس آزمون در مورد کلیه گروه اجرا گردید. برای تحلیل داده ها نیز از آزمون آماری تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر استفاده شد.
یافته هاآموزش تنظیم هیجان و آموزش شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر تغییرات استرس ادراک شده افراد، تاب آوری و شفقت به خود و مولفه های آن تاثیر دارد. شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در مقایسه با آموزش تنظیم هیجانی تاثیر بیشتری بر استرس ادراک شده افراد، تاب آوری و شفقت به خود و مولفه های آن داشته است.
بحث و نتیجه گیریمی توان از شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی به عنوان روش موثر برای کاهش استرس ادراک شده و افزایش تاب آوری و شفقت به خود در مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر استفاده کرد.
کلید واژگان: آموزش تنظیم هیجان, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, استرس ادراک شده و تاب آوری, شفقت به خود و سندرم روده تحریک پذیرIntroductionThe present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of emotion regulation training with cognitive therapy based on mindfulness on perceived stress and self-compassion in patients with irritable bowel syndrome.
MethodThis research was a semi-experimental and pre-test-post-test-follow-up design with a control group. The study population was those female patients suffering from irritable bowel syndrome in Ilam city who visited the private practice of internal medicine specialists in 2018-2019. Based on this, 60 people were selected using a non-random sampling method and after matching, they were assigned to three groups (20 people under emotion regulation training, 20 people under cognitive therapy-based mindfulness, and 20 people in the control group). First, in the pre-test stage, the perceived stress and self-compassion questionnaires were used to measure the research variables. Then, two experimental groups were placed in the order of emotion regulation training and cognitive therapy training based on mindfulness. the training, the post-test was conducted. Statistical analysis of variance with repeated measurements was used to analyze the data.
FindingsEmotion regulation training as well as cognitive therapy training based on mindfulness has an effect on people's perceived stress and self-compassion and its components. cognitive therapy based on mindfulness has had a greater impact on people's perceived stress and self-compassion and its components compared to emotional regulation training.
ConclusionAccording to the research findings, cognitive therapy based on mindfulness can be used as an effective method to reduce perceived stress and increase self-compassion in patients with irritable bowel syndrome.
Keywords: Emotion regulation training, Cognitive therapy based on mindfulness, Perceived stress, self-compassion, Irritable Bowel Syndrome -
Background and aims
The COVID-19 pandemic emerged in late 2019 with increased infection and mortality rates. Even with observing safety measures, medical staff have to deal with a high level of mental and physical pressure during an epidemic, and they might demonstrate diverse behaviors rooted in their experiences and emotions toward the situation. The paper examines different experiences and emotions of medical staff dealing with COVID-19 in Ilam, Iran.
MethodsA cross-sectional study was carried out with the participation of 200 care providers in 2020. Data was gathered using two questionnaires: the scale of positive and negative emotions (SPANE) and the positive and negative affect scale (PANAS). Data analyses were done in STATA12 using linear regression models.
ResultsThe mean score of positive emotion in ICU, general, maternity, and administrative wards in women were 32±6.23, 34.07±6.74, 35.35±9.24, and 35.61±6.91 respectively. The mean scores of Negative emotions in the Maternity ward and administrative departments were higher than in the ICU and CCU wards (P=0.05). The midwives’ mean negative emotions score was lower than the physician’s (P value<0.05). Average levels increased by about 4.41 scores in negative experiences for individuals with a work experience higher than 25 years compared to those with work experience less than ten years (P=0.03).
ConclusionFactors such as type of work, workplace, and work experience that affect care providers’ positive and negative experiences and emotions should be considered in staffing arrangements and their expectations.
Keywords: Emotions, Experience, COVID-19, Healthcare Worker -
آینده پژوهی پارادایم مدیریت شهری پساکرونایی با تاکید بر تاب آوری شهری (مطالعه موردی: کلان شهر تهران)
هدف اصلی ازاین پژوهش، آینده پژوهی پارادایم مدیریت شهری پساکرونایی با تاکید بر تاب آوری شهری در کلان شهر تهران بود. بدین منظور، پیشران ها و ارتباطات بین آنها تجزیه و تحلیل و رتبه بندی گردید. این پژوهش ازلحاظ هدف، توسعه ای-کاربردی و به لحاظ ماهیت توصیفی-تحلیلی می باشد. در تحقیق حاضر ابتدا با مروری بر ادبیات نظری و سپس با استفاده از نظرات خبرگان و کارشناسان (40 نفر) به صورت دلفی مهمترین پیشرانها استخراج شد. برای تحلیل تاثیرات متقاطع پیشرانها، و تعیین میزان تاثیرگذاری و اثرپذیری هریک ازپیشرانها به صورت مستقیم و غیرمستقیم، ازنرم افزار میک مک استفاده شد. تعداد 74 پیشران در 8 بعد کلی (اقتصاد شهری، اجتماعی، زیست محیطی ومحیط شهری، کالبدی و زیرساخت شهری، مدیریتی و نهادهای شهری، امنیت شهری، سیاست و حکمروایی، فردی-روانشناختی) شناسایی شدکه درمجموع 5402 مورد ازکل روابط بین پیشرانها، دارای ارزش اثرات متقاطع بودند. خروجی ماتریس متقاطع ماتریس تاثیرات مستقیم (MDI) بیشترین تاثیرگذاری در بین پیشرانها در راستای مدیریت تاب آوری کلانشهر تهران در پساکرونا مربوط به حوزه مدیریتی، اجتماعی-مشارکتی و بنیادهای اقتصادی به ترتیب«مدیریت یکپارچه شهری»، «میزان مشارکت شهروندان و نهادهای مردمی برای مقابله با بحران»، «میزان تورم»، «میزان اعتماد شهروندان به مسیولین و مدیران شهری»، «افزایش سرمایه گذاری ها در کلانشهرتهران (سرمایه گذاری های داخلی و خارجی) برای بازساخت فضاها و زیرساختهای شهری»،«توجه و افزایش هزینه کرد تحقیق و توسعه کسب و کارهای دانش بنیان»، «زیرساختهای شهرالکترونیک»، «مسیولیت پذیری وپاسخگویی مدیران شهری در قبل کارکرد مدیریتی خود»، «حاشیه نشینی و ساماندهی آن»، «مسکن ودسترسی به آن (خرید یا اجاره بها)»، «مهاجرت (نخبگان، پزشکان ومتخصصین و...)» بود. خروجی محاسبات نشان داد 15 پیشران جزو پیشرانهای تاثیرگذار؛ 5 پیشران،دووجهی؛ تعداد 6 پیشران، تاثیرپذیر؛ تعداد 8 پیشران، مستقل و تعداد 40 پیشران جزو پیشرانهای تنظیمی بود. بر اساس تحلیل نوع پراکنش پیشران ها و تاثیرگذاری مستقیم پیشرانها بر یکدیگر، سیستم تاب آوری کلانشهرتهران، ناپایدار بوده و سناریوهای آتی برای تاب آوری کلانشهر تهران، می بایست روی عوامل کلیدی پایه ای صورت گیرد
کلید واژگان: پارادایم مدیریت شهری, آینده پژوهی, تاب آوری, پساکرونا, کلانشهر تهرانThe main purpose of this study was to investigate the futures of post -Covid -19 urban management paradigm with emphasis on urban resilience in Tehran metropolis. For this purpose, macrotrends and interactions between them were analyzed and ranked. In terms of purpose and nature, this is a developmental -applied and a descriptive -analytical research, respectively. In this study, first, reviewing the theoretical literature, and next, using the opinions of experts (n=40) through Delphi technique, the most important macrotrends were extracted. MICMAC software was used to analyze the cross effects of macrotrends and determine direct and indirect influence and effect of each macrotrend. A total of 74 macrotrends were identified in 8 general dimensions (urban economy, social, environmental and urban environment, physical and urban infrastructure, management and urban institutions, urban security, politics and rule, individual -psychological) that a total of 5402 cases of interactions between macrotrends were rated as cross effects. According to the outcome of Cross -Impact Matrix (CIM) and Matrix of Direct Influence (MDI), among the macrotrends along with resilience management of Tehran metropolis after COVID -19 pandemic, in management, social -participatory and economic foundations terms, the integrated urban management, participation of citizens and public institutions to deal with crisis, inflation rate, level of citizens' trust in urban authorities and managers, increasing investments in Tehran metropolis (domestic and foreign investments) to re -build spaces and urban infrastructure, paying attention to and increasing research and development expenditure of knowledge -based businesses, electronic -city infrastructure, accountability of urban managers for their managerial functions, slum dwelling and organizing it, housing accessibility (purchase or rent), migration (elites, physicians, specialists, etc.) had the most influence, respectively . According to the calculations, there were 15 influential, 5 planar, 6 influenced, 8 independent and 40 regulatory macrotrends. Based on the analysis on the type of macrotrends distribution and direct influence of macrotrends on each other, the resilience system of Tehran is unstable and future scenarios for resilience of Tehran metropolis should be considered based on key basic factors .
Keywords: Urban ManagementParadigm, FuturesStudies, Resilience, Post-Covid-19, TehranMetropolis -
یکی از مهمترین مخاطراتی که همواره شهرها را تهدید می نماید، خطر وقوع زلزله است. این مخاطره با قدرت بالای تخریب ساختمان ها و زیرساخت های شهری، خسارات بسیاری را در ابعاد مالی و جانی به شهرها متحمل می کند. از این رو، به منظور افزایش ظرفیت مقابله با خطرات زلزله، افزایش تاب آوری شهری اخیرا به یک اولویت اساسی برای اکثر دولت ها تبدیل شده است. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف سنجش یکپارچه آسیب پذیری مناطق ده گانه کلان شهر تبریز بر اساس ویژگی های تاب آوری و شاخص های فیزیکی مرتبط و تصمیم گیری برای تاب آوری موثر در برابر زلزله نگارش شده است. در این راستا، روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت تحلیلی-اکتشافی می باشد. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از تکنیک های AHP در نرم فزار Expert Choice، PROMETHEE و تحلیل GAIA و GAIA Web و نظرات 25 نفر از خبرگان استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که مناطق 9، 6 و 2 به ترتیب با امتیاز 445/0، 374/0 و 293/0 از تاب آوری زیاد، مناطق 5 و 7 به ترتیب با کسب امتیاز 196/0 و 142/0 از تاب آوری متوسط، مناطق 4، 8 و 3 به ترتیب با امتیاز 090/0-، 130/0- و 236/0- از تاب آوری کم و مناطق 10 و 1 با کسب امتیاز 468/0- و 526/0- از تاب آوری خیلی کم در برابر زلزله برخوردار می باشند. همچنین حدود 11 درصد از بافت کلان شهر تبریز در پهنه آسیب پذیری خیلی زیاد و حدود 5/13 درصد در پهنه آسیب پذیری زیاد قرار دارند. بنابراین سیاست گذاری مناسب در راستای مدیریت بحران زلزله به ویژه در استحکام سازی ساختمان ها و برنامه ریزی کاربری اراضی شهر ضرورتی اجتناب ناپذیر می باشد.
کلید واژگان: آسیب پذیری, تاب آوری, زلزله, کلان شهر تبریزOne of the most important dangers that always threaten cities is the risk of an earthquake. This danger, with its high power of destruction of buildings and urban infrastructures, causes a lot of damage to cities in terms of financial and human lives. Therefore, in order to increase the capacity to deal with earthquake risks, increasing urban resilience has recently become a basic priority for most governments. Based on this, the current research was written with the aim of vulnerability integrated assessment of ten areas of Tabriz metropolis based on resilience characteristics and related physical indicators and making decisions for effective resilience against earthquakes. In this regard, the research method is applied in terms of purpose and analytical-exploratory in terms of nature. In order to analyze information, have been used AHP techniques in Expert Choice software, PROMETHEE and GAIA and GAIA Web analysis and the opinions of 25 experts. The results of the research show that areas 9, 6 and 2 have high resilience against earthquakes with scores of 0.445, 0.374 and 0.293 respectively, areas 5 and 7 have medium resilience with scores of 0.196 and 0.142 respectively, areas 4, 8 and 3 have low resilience with scores of -0.090, -0.130 and -0.236 respectively and areas 10 and 1 have very low resilience with scores of -0.468 and -0.526 respectively. Also, about 11% of the texture of Tabriz metropolis is in the zone of very high vulnerability and about 13.5% is in the zone of high vulnerability. Therefore, the research results have been able to determine the priority of measures to increase resilience for different levels by identifying vulnerable zones and regions. Therefore, appropriate policy making in the direction of earthquake crisis management is an inevitable necessity, especially in strengthening buildings and city land use planning.
Keywords: Vulnerability, Resilience, Earthquake, Tabriz Metropolis -
مقدمه
فقر شهری یکی از بزرگترین چالش ها هم در کشورهای در حال توسعه و هم در کشورهای توسعه یافته محسوب می گردد که مانع اساسی اکثر دولت ها در راستای تحقق شاخص های توسعه ی پایدار می باشد. از این رو، شناسایی دقیق پهنه های فقیرنشین و همچنین زمینه ها و فرایندهای تاثیرگذار بر شکل گیری و گسترش فقر از ضرورت های برنامه ریزی و مدیریت شهرها برای مقابله با گسترش این پدیده محسوب می شود.
هدفهدف از پژوهش حاضر بررسی پهنه های فقر شهری و همچنین تحلیل زمینه ها و فرایندهای تاثیرگذار در سازمان یابی فضایی فقر در کلان شهر تبریز است.
روش شناسی تحقیق:
روش تحقیق در مطالعه ی حاضر آمیخته (کمی-کیفی) با ماهیت تحلیلی- اکتشافی بوده که به منظور گردآوری داده های تحقیق از اطلاعات موجود در بلوک های آماری سال 1375 و 1395 شهر تبریز و همچنین پرسشگری از مدیران و نخبگان دانشگاهی متخصص حوزه فقر شهری (15 نفر بر مبنای روش دلفی هدفمند) و برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل تحلیل عاملی کیو Q و شاخص نزدیکترین همسایه (NNI) در نرم افزار GIS استفاده شده است.
قلمرو جغرافیایی پژوهش:
قلمرو جغرافیایی پژوهش شامل مناطق 10گانه ی کلان شهر تبریز محسوب می گردد.
یافته هایافته های تحقیق نشان می دهد که زمینه ها و فرایندهای گسترش و سازمان یابی فضایی فقر در کلان شهر تبریز شامل سه عامل اصلی ناکارآمدی ساختار مدیریتی و نظام اقتصادی کلان، ساختار مدیریتی و نظام اقتصادی تبعیض گرا و ویژگی های افراد مهاجر و کم درآمد می باشد که در مجموع 536/83 درصد از واریانس کل را تبیین می کنند.
نتایجنتایج حاکی از آن است که در سال 1375 بیشتر مناطق حاشیه ای شهر در وضعیت نامطلوب قرار داشته اند، در حالی که در سال 1395 سازمان یابی و توزیع فضایی بلوک های فقیرنشین در کل سطح شهر بوده و از توزیع خوشه ای پهنه های فقیرنشین طی این بازه زمانی 20ساله کاسته شده است.
کلید واژگان: فقر شهری, زمینه ها و فرایندها, سازمان یابی فضایی, کلان شهر تبریزIntroductionUrban poverty is one of the biggest challenges in both developing and developed countries, which is a major obstacle for most governments to achieve the indicators of sustainable development. Therefore, accurate identification of poor areas as well as contexts and processes affecting the formation and spread of poverty is one of the necessities of urban planning and management to deal with the spread of this phenomenon.
Research AimThe purpose of this study is to investigate the areas of urban poverty and also to analyze the contexts and processes affecting the spatial organization of poverty in Tabriz metropolis.
MethodologyThe research method in the present study is mixed (quantitative-qualitative) with analytical-exploratory nature, which in order to collect research data has been used from the information available in the statistical blocks of 1996 and 2016 in Tabriz and to interview the managers and academic elites specializing in urban poverty (15 people based on the Delphi method) and to analyze the data, has been used the Q-factor analysis model and the nearest neighbor index (NNI) in GIS software.
Studied Areas:
The geographical area of the research includes 10 regions of Tabriz metropolis.
ResultsFindings show that the contexts and processes of spatial expansion and organization of poverty in Tabriz metropolis include the three main factors of inefficiency of the management structure and macroeconomic system, discriminatory management structure and economic system and the characteristics of immigrants and low-income people, which in total, they explain 83.536% of the total variance.
ConclusionThe results show that in 1996, most of the suburban areas of the city were in an unfavorable situation, while in 2016, the organization and spatial distribution of poor areas in the city and the distribution of clusters of poor areas during this period of 20 years has been reduced.
Keywords: urban poverty, Contexts, processes, spatial organization, Tabriz Metropolis -
زمینه و هدف:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش تنظیم هیجان با شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تاب آوری و شفقت به خود در زنان مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر انجام شده است.
روش بررسی:
این پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش تعداد 300 نفر از بیماران زن مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر در شهر ایلام بودند که در سال 1398-1399 به مطب خصوصی پزشکان متخصص داخلی مراجعه کردند. حجم نمونه براساس معادله برآورد حجم نمونه فلایس، 12/07 به دست آمد که برای اطمینان برای هر گروه 20 نفر در نظر گرفته شد. 60 نفر به روش خوشه ای ساده و براساس رضایت آگاهانه که معیارهای ورود را داشتند، به عنوان نمونه انتخاب شدند و سپس براساس ویژگیهای جمعیتشناسی در 3 گروه (20 نفر تحت آموزش تنظیم هیجان براساس مدل گراس، 20نفر تحت ذهنآگاهی مبتنی بر شناختدرمانی و 20 نفر هم گروه کنترل) جایگزین شدند. بعد از ارایه آموزش ها، پس آزمون در مورد گروه ها اجرا شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسش نامه تاب آوری کونور-دیویدسون (CD-RIS) و پرسش نامه شفقت به خود نف بوده است. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارSPSS نسخه 23 و آزمون آماری تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر انجام شد.
یافته ها :
آموزش تنظیم هیجان و آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تغییرات تاب آوری افراد و شفقت به خود و مولفه های آن تاثیر دارد (0/001=P). بین آموزش های انجام شده بر روی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر تفاوت معناداری وجود دارد و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در مقایسه با آموزش تنظیم هیجانی تاثیر بیشتری بر تاب آوری و شفقت به خود و مولفه های آن داشته است.
نتیجه گیری:
باتوجه به یافته های پژوهش، می توان از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به عنوان روش موثر برای افزایش تاب آوری و شفقت به خود در زنان مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر استفاده کرد.
کلید واژگان: آموزش تنظیم هیجان, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, تاب آوری, شفقت به خود, سندرم روده تحریک پذیرBackground & AimsThe present study aims to compare the effects of emotion regulation training and mindfulness-based cognitive therapy (MBCT) on the resilience and self-compassion of women with irritable bowel syndrome (IBS).
Materials & MethodsThis is a quasi-experimental study with a pre-test/post-test/follow-up design. The study population consists of 300 women with IBS who visited the clinics of internal medicine physicians in Ilam, Iran, in 2018-2019. The sample size was determined 20 for each group based on the Fleiss method. Therefore, 60 were selected by a simple cluster sampling method and based on the entry criteria. They were divided into three groups of emotion regulation (n=20), MBCT (n=20), and control (n=20). After the interventions, the post-test and follow-up assessments were conducted for the groups. The instruments were the Connor-Davidson resilience scale and the self-compassion scale of Neff (2003). For data analysis, SPSS software, version 23 and repeated measures analysis of variance were used.
ResultsBoth emotion regulation training and MBCT had a significant effect on the resilience and self-compassion of women (P=0.001), where MBCT had a greater effect compared to emotional regulation training.
ConclusionThe MBCT can be used as an effective method to increase resilience and self-compassion of women with IBS.
Keywords: Emotion regulation training, Cognitive therapy based on mindfulness, Resilience, Self-compassion, Irritable bowel syndrome -
پژوهش نامه مطالعات مرزی، پیاپی 41 (پاییز 1402)، صص 103 -120
برنامه ریزی و آمایش مناطق مرزی یکی از طرح های مهم در راستای کاهش عدم تعادل های فضایی بین مناطق مرزی و سایر نقاط و همچنین توسعه ی مناطق مرزی با تاکید بر ابعاد مختلف به ویژه امنیت و دفاع است. بنابراین شناسایی مولفه های تاثیرگذار بر تحقق طرح های آمایش مناطق مرزی ضروری بوده و تحقیق حاضر با این هدف در شهر مرزی مریوان نگارش شده است. در این راستا، روش تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت آینده نگاری با تاکید بر رویکرد تحلیلی و اکتشافی است. به منظور گردآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از روش دلفی خبرگان (15 نفر از نخبگان دانشگاهی و مدیران شهری) و تکنیک تحلیل اثرات متقاطع در نرم افزار MICMAC استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که مهمترین مولفه های تاثیرگذار بر تحقق طرح آمایش منطقه ی مرزی مریوان شامل همکاری همه ی نهادهای استان جهت تقویت زیرساخت های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، بهره مندی از مدیران و مسئولان مسئولیت پذیر و انسجام بین عناصر اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و زیست محیطی طرح آمایش است. نتایج نیز حاکی از آن است که با توجه به وضعیت موجود شهر مریوان و سیستم تهیه و اجرای طرح آمایش منطقه ی مرزی و کمبود مولفه های کلیدی و استراتژیک تاثیرگذار در راستای توسعه ی سیستم، آینده ی آمایش منطقه ی مرزی مریوان و توسعه ی آن ناپایدار خواهد بود.
کلید واژگان: مناطق مرزی, آمایش سرزمین, آمایش مناطق مرزی, شهر مریوانPlanning and territorial of border areas is one of the important plans in order to reduce spatial imbalances between border areas and other places, as well as the development of border areas with emphasis on various dimensions, especially security and defense. Therefore, it is necessary to identify the influencing factors on the realization of border area territorial plans, and the present research was written with this aim in Marivan city border. In this regard, the research method is practical in terms of purpose and prospective in nature with an emphasis on analytical and exploratory approach. In order to collect and analyze information, were used the Delphi method of experts (15 academic elites and city managers) and the technique of cross-effects analysis in MICMAC software. The findings of the research show that the most important factors influencing the realization of Marivan border territorial plan include the cooperation of all institutions of the province to strengthen the social, economic and cultural infrastructures, the benefit of responsible managers and officials, and the coherence between the economic, social, physical and environmental elements of the territorial plan. The results also indicate that due to the existing situation of Marivan city and the system of preparation and implementation of the border area territorial plan and the lack of key and strategic components that are influential in the development of the system, will be unstable the future of the border area territorial plan of Marivan and its development.
Keywords: Border Areas, Spatial Planning, Border Areas Territorial, Marivan City -
هدف از پژوهش حاضر، اثر افزودن منابع مختلف چربی (اسیدهای چرب اشباع و غیر اشباع) در جیره انتظار زایش گاوهای هلشتاین بر مصرف خوراک، فراسنجه های خونی، اندازه های بدنی و عملکرد گوساله ها پس از تولد می باشد. در این پژوهش از 30 راس گاو شیری هلشتاین نزدیک زایش (15 راس شکم اول و 15 راس چند شکم زایش، میانگین نمره وضعیت بدنی 0.15±32/3 و میانگین وزن بدن 2/84 ± 34/659 کیلوگرم) در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تیمار و 10 تکرار استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1- گروه کنترل (بدون چربی) 2- گروه اسید چرب اشباع (پالمیتیک اسید) 3- گروه اسید چرب غیراشباع (دانه گلرنگ) بودند. تغذیه از 21 روز مانده به تاریخ احتمالی زایش تا زمان زایش ادامه یافت. ماده خشک مصرفی به صورت روزانه اندازه گیری شد. گاوها پس از زایمان توسط دستگاه شیردوش انفرادی دوشیده شده و حجم آغوز آن ها ثبت شد، همچنین جهت بررسی کیفیت آغوز دو نمونه از آن مورد ارزیابی قرار گرفت. خون گیری از گوساله های تازه متولد شده در زمان های تولد (قبل از مصرف آغوز)، دو ساعت پس از مصرف آغوز، 3، 7، 21 و 49 روز پس از تولد از گوساله ها انجام شد. وزن گوساله ها و اندازه های بدنی در زمان های تولد، 21 و 49 روزگی اندازه گیری شدند. به طور کلی، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که افزودن منابع اسیدهای چرب غیراشباع و اشباع در جیره انتظار زایش بر ماده خشک مصرفی قبل از زایش گاوها تاثیر معنی داری نداشت، همچنین تیمارهای آزمایشی بر کیفیت آغوز، اسیدهای چرب آغوز، فراسنجه های خونی، اندازه های بدنی و عملکرد گوساله های هلشتاین تاثیر معنی داری نداشتند.
کلید واژگان: اسید چرب اشباع, اسید چرب غیراشباع, عملکرد, گوساله هلشتاینIntroductionRaising healthy calves is indeed a critical concern in the dairy industry. Close up diets have important effects on the quantity and quality of produced colostrum, on the other hand, colostrum and milk are considered the most important sources of food that contain energy, protein, and other nutrients for the newborn calf’s growth. Including fatty acids in the late pregnancy supplements are controversial because of the potential reduction of cows DMI. Also, the growth and health of calves can be influenced by feeding linoleic acid to pregnant cows. Safflower as a rich source of linoleic acid (55-70%) is a significant oil alternative product, and has a high nutritional value. This study aimed to examine the effects of safflower seeds and palmitic fatty acids on the transition diet in cow feed consumption, colostrum quality, blood parameters, body measurements and Holstein calf performance.
Materials and methods :
Thirty pregnant Holstein cows, 15 primiparous and 15 multiparous, were used 21 days prior to the expected calving date. The experiment was conducted using a completely randomized experimental design with three treatments and ten replicates in every treatment. Cows were randomly assigned to experimental treatments so that each treatment have an average body weight 659.34 ± 84.2 kg, parity 2.04 ± 1.31 and body condition score (BCS) 3.23 ± 0.15 The experimental rations have similar energy and protein content. Diets were thoroughly mixed and fed to cows based on the recommendations of the US National Research Council (NRC, 2001). The experimental rations included: 1) Control diet without fat source (Ctrl), 2) Diet with palmitic fatty acid (SFA), and 3) Diet with safflower seed (UFA). Daily feed intake was calculated by subtracting distributed feed to every cow from the leftover amount on following day. Newborn calves were weighed immediately after birth. An individual colostrum yield for every cow was recorded at each milking. The quality of colostrum was determined using an optical refractometer (ATC., China). The body weight and skeletal parameters of calves were evaluated at birth day, 21 d, and 49 d. Blood samples were taken immediately after birth, two hours after colostrum feeding and on days 3, 7, 21, and 49 via the jugular vein. Samples were centrifuged at 3000× g and the plasma was stored at −20°C until analysis. Plasma metabolites were analyzed using an autoanalyzer (Alcyon 300., USA). Colostrum composition (fat, protein, lactose, solids, solids not fat) was determined using a Milkoscan (Foss Electric, Hillerød, Denmark). Fatty acids profile were measured according to O'Fallon (2007) et al., using gas chromatography (GC) equipped FID detector and 100 meter column. Data were analyzed using the MIXED procedure of SAS using a completely randomized design with ten replications.
Results and Discussion:
Using sources of SFA (palm oil powder) and UFA (safflower seeds) in the transition diets were not affected on dry matter intake in Holstein dairy cows (P>0.05). Dry matter intake in Ctrl, SFA, and UFA were 10.29, 10.98, and 10.80 kg per day, respectively. We found that using SFA and UFA did not have any significant effect on colostrum parameters such as colostrum volume, the percentage of fat, protein, lactose, total solids, fat not solids, and also, immunoglobulin concentration, and Brix number of colostrum (P>0.05). The colostrum volume in UFA and SFA treatments was higher than in the Ctrl treatment, but this difference was not significant (5.82, 5.23, and 4.19 kg, respectively). According to the results, the researchers stated that adding raw and processed safflower seeds to the diet did not have any significant effect on milk production, milk fat, protein, and lactose in Holstein dairy cows (Paya and Taghizadeh, 2020). Feeding omega-6 sources in the transition period (35 days before calving) caused higher colostrum protein and Brix values (Salehi et al., 2016) but was not consistent with our results. Feeding palm fat powder as a source of SFA and safflower seeds as UFA did not have any significant differences in concentration of short chain, medium chain, and long chain fatty acids in colostrum. It was reported that various fat sources in the rations of dairy and transition cows did not affect colostrum fatty acid and milk fatty acid. However some studies showed that different fat sources in the diet of dairy cows changed the fatty acid profile in milk. In general, it can be stated that because of the high-producing dairy cows experience a negative energy around calving, the diet energy meets the requirements, which probably causes the fatty acid composition of the colostrum not to be affected. Our results showed that blood factors such as glucose, cholesterol, triglycerides, blood urea nitrogen, ALT, AST, total antioxidant capacity, malondialdehyde, total protein, albumin, calcium, magnesium, phosphorus, and HDL did not differ between treatments. It was observed that the addition of SFA and UFA had no significant effect on the birth weight of calves, weight at d 21 and 49, and dry matter intake during the experimental period. Skeletal parameters such as hip height and width, withers height, chest circumference, and body length at 3, 21, and 49 days had no significant differences in the treatments.
Conclusion:
It seems that using saturated and unsaturated fatty acids sources in the transition diets did not reduce feed intake. Moreover, it had no significant influence on the calves' performance, bone condition, the colostrum's quality and the colostrum fatty acids profile.
Keywords: Performance, Holstein dairy calf, Saturated fatty acid, Unsaturated fatty acid -
پژوهش حاضر با بهره گیری از تکنیک تحلیل اثرات متقاطع که یکی از روشهای متداول و مورد پذیرش آینده نگاری است ، به تحلیل تاثیر عوامل شهر هوشمند بر مولفههای توسعه میانافزا در بافتهای تاریخی شهر تبریز پرداخته است. روش تحقیق ، توصیفی-تحلیلی بوده و در این راستا ، تعداد 34 مولفه شهر هوشمند در کنار 19 متغیر توسعه میانافزا با استفاده از تکنیک پویش محیطی استخراج و توسط 50 متخصص برنامهریزی شهری با استفاده از ماتریس متقابل امتیازدهی در محیط نرمافزار میکمک تحلیل گردید. نتایج تحقیق ، بیانگر ناپایداری سیستم در کلان شهر تبریز است که بر این اساس ، پنج دسته عوامل تاثیر گذار ، دووجهی ، تاثیر پذیر ، مستقل و ریسک قابل شناسایی هستند. در نهایت ، با مطالعه ، بررسی و تجزیه و تحلیل نتایج به دست آمده ، 7 عامل کلیدی تاثیر گذار شهر هوشمند شامل «خلاقیت» ، «روح نوآورانه» ، «مدیریت پایدار منابع» ، «دسترسی محلی» ، «حمل ونقل پایدار ، خلاق و ایمن» ، «جذابیت شرایط طبیعی» و «انعطاف پذیری» و 4 عامل کلیدی تاثیر پذیر توسعه میان افزا شامل «مسکن مقرون به صرفه» ، «بهره وری زمین» ، «تراکم جمعیتی» و «کاربری های آلاینده» که بیش ترین نقش را در بازآفرینی آینده بافت های ناکارآمد کلان شهر تبریز با تاکید بر شهر هوشمند دارند ، انتخاب شدند. همچنین نوآوری پژوهش حاضر را می توان ، در دو حیطه موضوع (از لحاظ عدم وجود مطالعات در این موضوع)و روش شناسی (روش میک مک) نشان داد.
کلید واژگان: شهر هوشمند, توسعه میان افزا, بافت قدیمی, میک مک, شهر تبریزThe present study utilizes the cross-impact analysis technique as one of the common and accepted methods of future-based studies to analyze the impact of smart city factors on the components of infill development in the historical contexts of the Tabriz city. The method of the present study is descriptive-analytical. In this manner, 34 components of smart city along with 19 variables of infill development were extracted using environmental scanning technique and were analyzed by 30 urban planning experts through Micmac software. The results of the research indicate the instability of the system in the metropolis of Tabriz, according to which, five categories of influential, two-sided, influential, independent and risk factors can be identified. Finally, by studying, reviewing and analyzing the results, 7 key factors influencing smart development include creativity, innovative spirit, sustainable resource management, local access, sustainable and creative transportation. The safety, attractiveness of natural conditions and flexibility and 4 key factors influencing infill development, including affordable housing, land productivity, population density and polluting land uses were determined. Who have played the most important role in recreating the future of dysfunctional tissues of Tabriz metropolis with an emphasis on smart urban development. The innovation of the present study can also be indicated in two areas: subject (due to lack of studies in this subject) and methodology (Micmac method).
Keywords: Smart city, Infill Development, Old texture, MicMac, city of tabriz -
ساختار فضایی-کالبدی از کلیدی ترین مفاهیم رایج در عرصه برنامه ریزی و طراحی شهری است؛ چراکه با تمام عناصر کالبدی و مولفه های ساختاری شهر درگیر بوده و مبین چگونگی استقرار و عملکرد این عناصر در سطح شهر است. از اینرو، امروزه آگاهی از ساختار فضایی و کالبدی شهر و عوامل تاثیرگذار بر تحولات آن می تواند یکی از ارکان اساسی در میزان موفقیت برنامه ریزان و دست اندرکاران شهری باشد و به بهبود محیط های شهری کمک شایانی نماید. با توجه به اهمیت ساختار فضایی-کالبدی شهرها و تحولات آن، تحقیق حاضر با هدف شناسایی عوامل تاثیرگذار بر تحولات ساختار فضایی-کالبدی کلانشهر تبریز نگارش شده است. در این راستا، روش تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت تحلیلی-توسعه ای بوده که به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش مدلسازی معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق نیز شامل نخبگان دانشگاهی و مدیران شهری تبریز بوده و با توجه به مشخص نبودن تعداد جامعه آماری، از طریق فرمول کوهن در سطح اطمینان 95 درصد، 90 نفر به عنوان حجم نمونه تعیین شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که مهمترین متغیرهای تاثیرگذار بر تحولات ساختار فضایی-کالبدی کلانشهر تبریز عبارتند از عوامل فنی-تکنولوژیکی، اقتصادی، کالبدی-محیطی، مدیریتی و اجتماعی-فرهنگی که به ترتیب میزان تاثیرگذاری آنها بر مبنای مدل ساختاری 0/75، 0/71، 0/66، 0/58 و 0/52 محاسبه شده است. همچنین در بین متغیرهای فرعی بیشترین تاثیرگذاری بر تحولات ساختار فضایی-کالبدی کلانشهر تبریز مربوط به متغیرهای فناوری اطلاعات و ارتباطات، تفاوت در ارزش اقتصادی مساکن و اراضی شهری و گسترش دسترسی ها (خیابان ها و معابر) در سطح شهر بوده است.
کلید واژگان: تحولات شهری, ساختار فضایی-کالبدی, کلانشهر تبریزGeography, Volume:21 Issue: 77, 2023, PP 71 -87IntroductionThe spatial organization of the city is the result of all human, natural and man-made forces, which have both objective and mental manifestations. Therefore, the way each city grows is influenced by many factors such as its natural limitations and facilities, the policies of planners and how land is used, and many other factors. In this regard, nowadays, knowledge of the spatial structure and shape of the city and the factors influencing their changes can be one of the important influencing factors in the success rate of urban planners and practitioners and can greatly help to improve urban environments. For this purpose, it is necessary to examine the pattern and physical-spatial structure of the city and the reasons that have governed its spatial expansion in different periods in order to prevent physical, social, environmental and economic problems and inadequacies in cities and control its expansion. Considering the importance of identifying the factors affecting the physical-spatial changes of cities, the present research was written with the aim of identifying the factors affecting the changes in the physical-spatial structure of Tabriz metropolis. The metropolis of Tabriz, as the largest city in the northwestern region of Iran, has witnessed extensive changes in its body and population from 1966 to 2016. If the population of the city has increased almost 6 times (from 289,996 people to 1,773,033 people) and the physical development of the city has increased about 16 times (from 1170 hectares to 19000 hectares). Along with this expansion in area and population, the body of the city has also undergone extensive changes, including the formation of various towers and skyscrapers in different areas of the city, as well as the settlement of more than 450 thousand people in informal settings (especially in the northern part of the city). Cited. On the other hand, with the increase in population, various issues such as increased traffic and air pollution have appeared, especially in the central part of the city, and we have witnessed the formation of new functional cores, especially service and economic ones, at different levels of the city. In this regard, it can be said that many functions that were often developed in the central areas of the city at different stages, have expanded to different levels with the prosperity of urban lands and the service sector. Therefore, identifying the influencing factors on the structural-spatial developments of the city can provide the foundations for the sustainable development of the city.
MethodologyConsidering that the present research seeks to identify the influencing factors on the changes in the physical-spatial structure of Tabriz metropolis, therefore, the research method is practical in terms of purpose and analytical-developmental in nature. For this purpose, first through documentary studies, indicators related to spatial-physical structure changes were extracted, and then, through questioning of the sample size, the influence of each of the indicators on spatial-physical structure changes of Tabriz metropolis was determined. Also, in order to analyze data and information, structural equation modeling method was used in AMOS software. It should be noted that the statistical population of the research included academic elites and city managers of Tabriz, and due to the unknown size of the statistical population, Cohen's formula was used at the 95% confidence level to determine the sample size.
Results and DiscussionThe findings of the research show that the most important variables affecting the spatial-physical structure of Tabriz metropolis are technical-technological, economic, physical-environmental, managerial, and social-cultural, respectively, and their influence is 0.75, 0.71, 0.66, 0.58 and 0.52 based on the structural model. Also, among the sub-variables, the most influential on the changes in the physical-spatial structure of Tabriz metropolis are related to information and communication technology variables, the difference in the economic value of housing and urban land, the expansion of access (streets and passages), urban services and smart citizens, and the expansion of centers and cores. It has been a new business in the city.
ConclusionIn the metropolis of Tabriz, during different periods, especially after the land reforms, we have witnessed extensive changes in the spatial structure of the city. The expansion of the marginal areas, the formation of the new cities of Sahand and Shahriar, the creation of new commercial centers and residential areas, etc. are some of the developments in recent years. The changes made in some cases are evaluated positively and in some cases negatively. For example, the formation of new commercial and demographic cores (in line with the proper distribution of population and functions) is one of the positive points, and the wear and tear of some structures and infrastructures are considered negative points. It can also be said that in the metropolis of Tabriz, despite the changes in the physical-spatial structure based on influencing factors such as society, economy and the existing political and administrative system, spatial balance has not been formed and spatial inequality and polarization in the spatial structure of the city (new Tabriz in the east and old Tabriz in the center and west). For this purpose, the present research was written with the aim of identifying the influencing factors on the changes in the physical-spatial structure of Tabriz metropolis, so that by identifying these factors, preparations for development and proper planning can be made. According to the obtained results, it can be said that the most important factors affecting the spatial-physical structure of Tabriz metropolis are: technical-technological factors, economic factors, physical-environmental factors, managerial factors and socio-cultural factors. Also, in different dimensions, the impact of information and communication technology and the formation of smart urban services, the formation of commercial cores and their distribution in different levels of the city, increasing the accessibility and suitability of surrounding lands for construction, urban plans and laws, and the increase in population and intra-city relocations can be seen in the developments spatial-physical structure of the city pointed out. Therefore, by identifying the influencing factors on the spatial developments of Tabriz metropolis, plans and planning should be prepared with the approach of spatial justice in order to prevent the growth and expansion of the city and the destruction of all kinds of resources in addition to achieving spatial balance in access to all kinds of resources and facilities.
Keywords: Urban Changes, Spatial- Physical structure, Tabriz Metropolis -
امروزه، ارزیابی و تحلیل فقر شهری و شناسایی عوامل و نیروهای تاثیرگذار بر سازمان یابی فضایی و گسترش این پدیده، از اصول اساسی سیاست گذاری و مدیریت توسعه ی انسانی اکثر کشورها محسوب می گردد. با توجه اهمیت موضوع، هدف از تحقیق حاضر بررسی فضایی فقر شهری و همچنین شناسایی عوامل تاثیرگذار بر سازمان یابی فضایی این پدیده در شهر تبریز می باشد. در این راستا، روش تحقیق از نظر هدف کاربردی و رویکرد حاکم بر آن تحلیل فضایی می باشد. بدین منظور برای گردآوری داده های تحقیق از اطلاعات موجود در بلوک های آماری سال 1395 شهر تبریز و پرسشگری از نخبگان دانشگاهی و مدیران شهری و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات تحقیق از شاخص نزدیکترین همسایه (NNI) و Hot Spot Analysis در نرم افزار GIS و همچنین مدل تحلیل معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که پهنه های فقیرنشین شهر تبریز در مرکز و حاشیه ی شهر گسترش یافته و توزیع این پهنه ها بر مبنای شاخص Z، خوشه ای بوده است. از طرفی دوگانگی فضایی فقر بین شرق و غرب شهر و مناطق حاشیه ای و مرکزی قابل مشاهده است. از عوامل تاثیرگذار بر گسترش و سازمان یابی فضایی پهنه های فقیرنشین شهر نیز می توان در سطح کلان به متغیرهای سازوکار تبعیض آمیز و فقرزا بر پایه ی توزیع غیرعادلانه ی منابع قدرت، ثروت و درآمد و افزایش فاصله ی طبقاتی بین اقشار مختلف و در سطح خرد به متغیرهای افزایش بی رویه ی جمعیت شهر تبریز و ناکارآمدی بازارهای رسمی زمین و مسکن شهر تبریز اشاره داشت که به ترتیب ارزش این متغیرها بر مبنای مدل ساختاری 83/0، 77/0، 69/0 و 63/0 می باشد.کلید واژگان: فقر, فقر شهری, سازمان یابی فضایی, کلان شهر تبریزDue to the importance of the subject, the purpose of this study is to investigate the spatial urban poverty and also to identify the factors affecting the spatial organization of this phenomenon in Tabriz. In this regard, the research method is applied in terms of purpose and the approach is governing spatial analysis. For this purpose, were used to to analyze the research information the nearest neighbor index (NNI) and Hot Spot Analysis in GIS software, as well as the structural equation analysis model in AMOS software. Findings show that the slums of Tabriz have spread in the center, suburbs and west of the city and the distribution of these zones based on the Z index has been clustered. On the other hand, can be seen the spatial duality of poverty between the east and west of the city and the marginal and central areas. Also, factors affecting the expansion and spatial organization of the poor areas of the city can be seen in the macro level to the variables of discriminatory and impoverished mechanisms based on the unfair distribution of power, wealth and income and increasing class distance between different strata and at the micro level to the variables of increasing population. And the inefficiency of the official land and housing markets of Tabriz pointed out that the value of these variables based on the structural model is 0.83, 0.77, 0.69 and 0.63, respectively.Keywords: Poverty, Urban Poverty, Spatial Organization, Tabriz Metropolis
-
در عصر حاضر اصلی ترین عامل بحران های جوامع بشری، ریشه در نابرابری های اجتماعی و فقدان عدالت اجتماعی دارد. دراین ارتباط، هدف از پژوهش حاضر آینده پژوهی عدالت اجتماعی در ساختار فضایی کلان شهر تبریز می باشد. این پژوهش ازلحاظ هدف کاربردی است و با توجه به مولفه های مورد بررسی، رویکرد حاکم بر آن روش توصیفی- تحلیلی و از حیث روش ترکیبی از روش های کتابخانه ای و پیمایشی می باشد. قلمرو پژوهش کلان شهر تبریز و جامعه آماری 50 تن از کارشناسان خبره در حوزه مسایل شهری شامل کارشناسان شهرداری کلان شهر تبریز، مهندسین مشاور و برخی از اساتید دانشگاهی متخصص در حوزه مورد مطالعه می باشد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها، از تکنیک پویش محیطی و دلفی جهت استخراج عوامل اولیه و از نرم افزار میک مک جهت شناسایی عوامل کلیدی استفاده شده است. بر اساس یافته های حاصل از روش دلفی و پویش محیطی 30 عامل در حوزه های اقتصادی، کالبدی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به عنوان عوامل اولیه موثر برتامین عدالت فضایی در ساختار فضایی کلان شهر تبریز شناخته شدند. که پس از تحلیل صورت گرفته به وسیله نرم افزار میک مک، در نهایت 11 عامل از جمله دسترسی برابر به مسکن مقاوم، دسترسی به فرصت های برابر آموزشی و تحصیلی، توزیع عادلانه و دسترسی برابر به امکانات و خدمات فرهنگی، دسترسی برابر به مناصب و موقعیت های اقتصادی، توزیع عادلانه زیرساخت ها و تاسیسات و تجهیزات،دسترسی برابر به امکانات بهداشتی و درمانی، رفاهی، تفریحی، توزیع عادلانه ثروت و درآمد، حکمروایی خوب شهری، دسترسی به فرصت های برابر در استفاده از امکانات و منابع و میزان برخورداری عادلانه همه افراد مناطق از امنیت در مقابل تهدیدات فیزیکی و روحی و روانی به عنوان عوامل کلیدی در تحقق عدالت اجتماعی در ساختار فضایی کلان شهر تبریز شناسایی شدند.
کلید واژگان: عدالت اجتماعی, دلفی, پویش محیطی, میک مک, کلان شهر تبریزIn the present age, the main cause of crises in human societies is rooted in social inequalities and lack of social justice. In this regard, the purpose of this study is the future of social justice research in the spatial structure of Tabriz metropolis. This research is applied in terms of purpose and according to the components under study, the prevailing approach is descriptive-analytical method and in terms of method is a combination of library and survey methods. The scope of research of Tabriz metropolis and the statistical population of 50 experts in the field of urban issues, including experts of Tabriz metropolitan municipality, consulting engineers and some university professors specializing in the field of study. In order to analyze the data, environmental and Delphi scanning techniques were used to extract the primary factors and Micmac software was used to identify the key factors. Based on the findings of the Delphi method and environmental scanning, 30 factors in the economic, physical, social, cultural and political fields were identified as the primary effective factors in achieving spatial justice in the spatial structure of Tabriz metropolis. After analysis by Mick Mac software, finally 11 factors including equal access to sustainable housing, equal access to educational opportunities, equitable distribution and equal access to cultural facilities and services, equal access to positions and economic opportunities Equitable distribution of infrastructure, facilities and equipment, equal access to health and medical facilities, welfare, recreation, equitable distribution of wealth and income, good urban governance, access to equal opportunities in the use of facilities and resources, and fair access to security for all people in the region In contrast, physical, mental and psychological threats were identified as key factors in achieving social justice in the spatial structure of Tabriz metropolis.
Keywords: Social Justice, Delphi, Environmental Scanning, Micmac, Tabriz Metropolis -
سابقه و هدف
نارسایی حاد کبد در اثر عوامل متعددی از جمله داروها ایجاد می شود. ایزونیازیدکه به عنوان یک داروی موثر برای درمان بیماری سل مورد استفاده قرار می گیرد، یک عامل توکسیک قوی برای کبد به شمار می رود. هدف از این مطالعه بررسی اثرات تجویز عصاره دارچین بر سمیت کبدی ناشی از داروی ایزونیازید در موش صحرایی می باشد.
مواد و روش هادر این مطالعه تجربی 60 سر رت نر نژاد ویستار در6 گروه به صورت تصادفی قرار گرفتند.آسیب کبدی و القا استرس اکسیداتیو با تجویز ایزونیازید mg/kg/day)300) برای مدت 14 روز متوالی ایجاد شد. دوزهای مختلف عصاره دارچین (50، 100 و 200میلی گرم بر کیلوگرم) به صورت گاواژ به موش ها تجویز شد. آسیب کبدی ناشی از ایزونیازید با بررسی فاکتورهای بیوشیمیایی سرم، میزان گونه های فعال اکسیژن، گلوتاتیون ، ظرفیت آنتی اکسیدانی، پراکسیداسیون لیپیدی وتغییرات هیستوپاتولوژیک در بافت کبد مورد ارزیابی قرارگرفت. داده ها به وسیله نرم افزار prism وآزمون آماری واریانس یک طرفه، آزمون تعقیبی توکی تجزیه و تحلیل شد.
یافته هاتجویز داروی ایزونیازید به میزان mg/kg200 باعث ایجاد آسیب کبدی شد که با افزایش معنی دار بیومارکرهای آسیب کبدی (بیومارکرهای بیوشیمیایی، شاخص های استرس اکسیداتیو و تغییرات هیستوپاتولوژیک) همراه بود (0/05>P). از سوی دیگر تجویز دوزهای مختلف عصاره دارچین به طور معنی داری بیومارکرهای آسیب کبدی ناشی از ایزونیازید را کاهش داد (0/05>P) و هم چنین باعث بهبود تغییرات هیستوپاتولوژیک بافت کبد شد.
استنتاجعصاره دارچین با خواص آنتی اکسیدانی، کبد را در برابر آسیب اکسیداتیو ناشی از ایزونیازید محافظت می کند.
کلید واژگان: ایزونیازید, عصاره دارچین, سمیت کبدی, استرس اکسیداتیوBackground and purposeAcute liver failure is caused by several factors including drugs. Isoniazid, which is used as an effective drug in treatment of tuberculosis, is considered a strong toxic agent for the liver. The purpose of this study was to investigate the effects of cinnamon extract on isoniazid-induced hepatotoxicity in rats.
Materials and methodsIn this experimental study, 60 male Wistar rats were randomly divided into six groups. Liver damage and oxidative stress were induced by administration of isoniazid (300 mg/kg/day) for 14 consecutive days. Different doses of cinnamon extract (50, 100, and 200 mg/kg) were administered by gavage. Liver damage caused by isoniazid was evaluated by examining serum biochemical factors, amount of reactive oxygen species, glutathione, antioxidant capacity, lipid peroxidation, and histopathological changes in liver tissue. Data analysis was performed in Prism software applying one-way analysis of variance (ANOVA) and Tukey's post hoc test.
ResultsIsoniazid at 200 mg/kg caused liver damage and significantly increased liver damage biomarkers (biochemical biomarkers, oxidative stress indices, and histopathological changes) (P<0.05). On the other hand, different doses of cinnamon extract significantly reduced the biomarkers of liver damage caused by isoniazid (P<0.05) and also improved the histopathological changes of liver tissue.
ConclusionCinnamon extract with antioxidant properties protects the liver against oxidative damage caused by isoniazid.
Keywords: Isoniazid, Cinnamon Extract, Hepatotoxicity, Oxidative Stress -
امروزه برنامه ریزی و سیاست گذاری در بخش مسکن به ویژه مسکن حداقل و قابل استطاعت برای گروه های کم درآمد از اصلی ترین و مهمترین مباحث مطالعات اقتصادی، جمعیتی و اجتماعی به شمار می آید. در این راستا، تاکید بر رویکردهای جامع و سیستمی در برنامه ریزی و سیاست گذاری مسکن ضرورتی اجتناب ناپذیر می باشد. با توجه به اهمیت برنامه ریزی مسکن گروه های کم درآمد بر مبنای رویکردهای جامع، هدف از تحقیق حاضر امکان سنجی برنامه ها و سیاست های تامین مسکن حداقل با تاکید بر رویکرد آمایش سرزمین در استان آذربایجان شرقی می باشد. روش تحقیق در مطالعه ی حاضر آمیخته (ترکیب رویکردهای کیفی-کمی)، هدف کاربردی و ماهیت توصیفی- تحلیلی می باشد. همچنین جامعه ی آماری تحقیق شامل مدیران، مسیولان و کارشناسان حوزه ی مسکن می باشد که حجم نمونه با استفاده از روش دلفی و نمونه گیری هدفمند 200 نفر برآورد گردیده است. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات تحقیق نیز از روش حداقل مربعات جزیی در نرم افزار Smart-pls استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که رویکرد آمایش سرزمین در برنامه ها و سیاست های تامین مسکن حداقل استان آذربایجان شرقی به صورت کامل و جامع تحقق نیافته است. از عوامل اصلی عدم تحقق پذیری رویکرد آمایش سرزمین در برنامه ها و سیاست های تامین مسکن حداقل استان می توان به عدم تثبیت جمعیت و جلوگیری از مهاجرپذیری بیشتر به مادرشهر تبریز، دخالت دلالان (عدم دخالت مناسب دولت) در قیمت گذاری زمین و مسکن و اجاره بها در شهرها و ایجاد مالیات مضاعف بر خانه های خالی از سکنه و عدم شناسایی دقیق و هوشمند گروه های کم درآمد (دهک های اول تا چهارم) و عدم شکل گیری صندوق های مالی اعتباری خاص در راستای تسهیل در دریافت و بازپرداخت تسهیلات اشاره کرد.
کلید واژگان: برنامه ریزی مسکن, مسکن حداقل, آمایش سرزمین, استان آذربایجان شرقیTerritory, Volume:19 Issue: 75, 2023, PP 73 -95Emphasizing comprehensive and systematic approaches in housing planning and policy-making is an inevitable necessity. Given the importance of housing planning for low-income groups based on comprehensive approaches, the purpose of this study is to assess the feasibility of minimal housing programs and policies, with emphasis on territorial spatial arrangement approach in East Azerbaijan province. The research method in the present study is mixed (combination of qualitative-quantitative approaches), applied purpose and descriptive-analytical nature. Also, the statistical population of the study includes managers, officials and experts in the field of housing, which the sample size is estimated using the Delphi method and purposive sampling of 200 people. In order to analyze the research information, the partial least squares method has been used in Smart-pls software. The results show that the land management approach in minimal housing programs and policies in East Azerbaijan province has not been fully and comprehensively implemented. The main reasons for the impracticability of the territorial spatial arrangement approach in minimal housing programs and policies of the province in the province can be the lack of population stabilization and preventing further immigration to the capital of Tabriz, the involvement of brokers (lack of proper government intervention) in land and housing pricing and rents in cities and taxes He also pointed to vacant houses and the lack of accurate and intelligent identification of low-income groups (first to fourth deciles) and the lack of formation of special credit funds to facilitate the receipt and repayment of facilities.
Keywords: housing planning, Minimal Housing, Territorial Spatial Arrangement, East Azerbaijan province -
شهر به عنوان یک منبع توسعه مطرح است و جایگاه مدیریت شهری در روند توسعه شهری نقش بسیار مهم و تعیین کننده داشته و مدیریت شهری می تواند در مسیر یک توسعه قانونمند و پایدار مورد توجه قرار گیرد .هدف از حکمروایی شهری تقویت فرآیند توسعه شهری است به طوریکه ساکنان شهرها از یک شهروند انفعالی به یک شهروند فعال و مسیولیت پذیر تبدیل شوند. اصلاح و بازنگری در نظام مدیریت شهری کشور با تحولات ساختاری و محتوای دیدگاه های نوین مطرح در زمینه مدیریت شهری به صورت جدی مورد تاکید بوده است. هدف از تحقیق حاضر، تحلیل ساختاری چالش های اساسی حکمروایی شایسته شهری است که بر اساس هدف از نوع کاربردی و ازلحاظ «ماهیت و روش» از نوع «توصیفی- تحلیلی» است. جامعه آماری کلان شهر تبریز است و حجم نمونه با استفاده از روش نمونه گیری آسان (132 نفر) به دست آمده است. روش گردآوری داده ها به صورت روش تصادفی ساده و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته است. برای محاسبه روایی، از روش و تکنیک روایی محتوایی و صوری و برای سنجش قابلیت اطمینان پرسشنامه تحقیق از آلفای کرونباخ (86/0 = پایایی مطلوب) استفاده شده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش مدل معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزیی استفاده شده است. نتایج کمی تحقیق نشان دهنده نیکویی برازش مدل معادلات ساختاری و قابلیت تعمیم آن است و نتایج کیفی نشان می دهد چند پارچگی در مدیریت و تصمیم گیری و به تبع آن شفافیت و قانون مداری در تصمیم گیری های نهان و آشکار مدیران شهری و وجود افراد و گروه های ذی نفع و ذی نفوذ در برنامه ریزی و مدیریت شهری چالش مهم حکمروایی شهری منطقه مورد است که توجه به فعالیت های نوآورانه در زمینه بهبود حکمروایی شهری را طلب می کند.
کلید واژگان: حکمروایی خوب شهری, مدیریت شهری, تحلیل ساختاری, کلان شهر تبریزThe purpose of urban governance is to strengthen the process of urban development so that city dwellers change from a passive citizen to an active and responsible citizen.Reform and revision of the country's urban management system with structural changes and the content of new perspectives in the field of urban management has been seriously emphasized. The purpose of the present study is the structural analysis of the basic challenges of decent urban governance, which is based on the purpose of the applied type and in terms of "nature and method" of the "descriptive-analytical" type. The statistical population is the metropolis of Tabriz and the sample size was obtained using the easy sampling method (132 people). The data collection method is a simple random method using a researcher-made questionnaire. To calculate the validity, the content and face validity method and technique were used and to assess the reliability of the research questionnaire, Cronbach's alpha (optimal reliability = 0.86) was used. Structural equation modeling method using partial least squares method has been used to analyze the data. The quantitative results of the research show the good fit of the structural equation model and its generalizability, and the qualitative results show the multiplicity of management and decision-making, and consequently the transparency and rule of law in the overt and covert decisions of city managers and the existence of stakeholders and stakeholders. Urban is an important challenge of urban governance in the case area, which requires attention to innovative activities to improve urban governance.
Keywords: : Good Urban Governance, Urban Management, Structural Analysis, PLS, Tabriz -
همه گیری ویروس کرونا در دو سال اخیر گردشگری شهری در کلانشهر تبریز را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. این مقاله با هدف احیاء و توسعه گردشگری شهری با رویکرد مکانی برای دوران پس از همه گیری مورد بحث قرار گرفته است. به همین منظور در این مطالعه معیارهای مکانی اجتماعی، محیطی، کالبدی و هواشناسی به عنوان شاخص های موثر و پیشران بر گردشگری شهری جمع آوری، و در یک رویکرد مدلسازی ترکیبی استفاده شده است. نتایج همبستگی پیرسون میان عوامل نشان دهنده تاثیر مستقل هر کدام از آنها و همبستگی منطقی بود. همچنین به منظور درک ارتباط میان همه گیری و گردشگری شهری از مدلسازی مکانی خطر کرونا نیز استفاده شده است. نتایج نشان داد که عوامل تراکم شهروندان مجرد (0.154)، تراکم جمعیت (0.153)، تراکم شهروندان متاهل (0.151) و تراکم شاغلین (0.135) به ترتیب دارای بالاترین اهمیت بر توسعه گردشگری شهری بودند. به علاوه نقشه های مکانی گردشگری شهری ایجاد شده توسط دو مدل ترکیبیFuzzy-WLC و Fuzzy- OWA نیز حاکی از پتانسیل بالای گردشگری در مناطق 2،3،6 و 7 هستند. یافته های مطالعه ما مدیریت گردشگری را در مواجهه با بحران های بزرگ گسترش می دهد و مشاوره های ارزشمندی را برای مدیران و سرمایه گذاران به منظور شناسایی و توسعه پتانسیل های گردشگری شهری ارایه می دهد.
کلید واژگان: توسعه گردشگری شهری, همه گیری کرونا, مدلسازی مکانی, سیستم اطلاعات مکانی, تبریزIntroductionInterest in urban tourism since the early 1980s has greatly changed the trend and methods of tourism (Cianga & Popescu, 2013: 34). Thus, achieving sustainable urban development has always been one of the most important concerns of urban planners. Cities, as a collection of components, spaces, cycles and governing laws, regardless of their current relationships, as the most attractive tourist places, can provide various manifestations of beauty, services and peace for local residents and visitors.Therefore, achieving sustainable urban development has always been one of the most important concerns of urban planners. Therefore, one of the most effective processes of sustainable urban development is tourism, which can become the most important economic poles of cities. However, in the last two years, the corona virus epidemic has directly affected cities and its developments. The present study evaluates the tourism potential of Tabriz metropolis for the development of this industry with a branding approach for the post-epidemic period of Covid-19 with a macro and comprehensive management perspective based on spatial information system, reference location factors and spatial analysis.
Data and MethodThe research process is based on data, GIS and hybrid modelling approach. First, 18 social, environmental, meteorological and physical factors affecting the potential of urban tourism were selected and the data became a place from a non-spatial dimension. Data localization process was done in ArcGIS 10.5 software and 18 raster factors were produced. After that, Pearson's correlation was used to ensure the absence of a linear relationship between the factors and the independent effect of each of them. Then, based on the impact of each of the factors, their standardization was done using the increasing and decreasing method in a binary way.
Results and DiscussionIn the present study, all linear correlations are less than 0.7 and all factors will have a unique impact on the modelling output. Also, the density factors of single citizens (0.154), population density (0.153), density of married citizens (0.151) and density of employees (0.135) are of the highest importance and are key factors affecting the development of urban tourism, respectively. Although social factors have a higher impact, all factors have weights higher than 0 and a significant impact. The output maps of the two models used in this study indicate the high potential of tourism in areas 2, 3, 6 and 7.
ConclusionHigh-risk areas with high impact of the epidemic have a higher potential for tourism. Using the branding approach, an exciting and attractive atmosphere can be created to attract domestic and foreign tourists.
Keywords: Urban tourism development, Coovid-19 epidemic, spatial modeling, Spatial Information System, Tabriz
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.