به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "رسول خدا (ص)" در نشریات گروه "علوم انسانی"

  • اصغر قائدان*
    استراتژی (راهبرد) و تاکتیک (فنون) به همراه مدیریت و رهبری شامل برنامه ریزی و هدایت جنگ، سازمان و سازمان دهی، جنگ روانی و دیپلماسی جنگ در حیطه ی هنر جنگ قرار می گیرند. نخستین کسی که به بحث در باب هنر جنگ پرداخت سون تزو متفکر چینی سده ششم پیش از میلاد بود. در این پژوهش بر آنیم تا ضمن بررسی نظرات وی در این باب به تحلیل عملکرد نظامی رسول خدا (ص) بر اساس آن بپرداریم. هدف از تحقیق حاضر بیان جایگاه و بینش نظامی عمیق آن حضرت به مثابه یک فرمانده موفق است که بدون آنکه در آموزشگاه های نظامی آموزش دیده و یا از نظریات اندیشمندان نظامی و آثار آنان بهره مند گشته باشد، به مقوله هنر جنگ عنایت کافی داشته است. سوال پژوهش این است که عملکرد رسول خدا (ص) در عرصه جنگ تا چه میزان با اندیشه های سون تزو در باب هنر جنگ همخوانی دارد. نتیجه تحقیق که به روش تاریخی و تحلیلی و بر اساس داده های منابع کهن تاریخی و بررسی کتاب هنر جنگ سون تزو صورت گرفته، نشان می دهد که عملکرد موفقیت آمیز آن حضرت در جنگ ها مرهون اجرای موفقیت آمیز اصول و مبانی هنر جنگ بوده و تشابه فراوانی با نظرات این اندیشمند برجسته نظامی دارد.
    کلید واژگان: هنر جنگ, رسول خدا (ص), سون تزو, جنگ روانی, رهبری, فرماندهی
    Asghar Qaedan *
    Strategy, tactic, management, and leadership together with war planning and direction, organization, psychological warfare, and war diplomacy encompass the art of war. Sun Tzu, a Chinese thinker of the 6th century BC, was the first person to discuss the Art of War. This research aimed to analyze his opinions on this topic and evaluate the military performance of the Messenger of God (SAW) based on his theory. Additionally, the present research tried to elucidate the strategic military of the Prophet (SAW) as a successful commander, stating that his proficiency was not acquired through formal military training or the teachings of renowned thinkers. The research question concerns identifying the extent to which the Prophet's performance in the war fields was consistent with Sun Tzu's thoughts on the art of war. This research, conducted using a historical and analytical approach and relying on data from ancient historical sources and an analysis of Sun Tzu's book entitled The Art of War, reveals that successful military strategies of the Prophet (SAW) can be attributed to the practical application of the principles and fundamentals of the art of war. There are numerous parallels between his strategy and the ideas of this renowned strategist.
    Keywords: The Art Of War, The Prophet (SAW), Sun Tzu, Psychological Warfare, Leadership, Leader
  • ابوالفضل آریامنش، مریم عزیزیان *، هادی وکیلی

    مسیله جانشینی رسول خدا (ص) ازجمله مسایلی است که همواره مورد توجه عالمان اسلامی و سیره نویسان بوده است. نحوه بازنمایی جانشینی در سیره های نخستین، از آن جهت که منابع دست اول در این زمینه محسوب می شوند، بسیار اهمیت دارد. با توجه به گستردگی منابع، سیره ابن هشام به عنوان یک متن کامل و اینکه برگرفته از نخستین سیره کامل می باشد، به عنوان متن معیار مورد بررسی قرار گرفت. پرسش این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی است، این است که در سیره ابن هشام، مسیله جانشینی رسول خدا(ص) چگونه روایت و چرا این گونه نقل شده است؟ نتیجه این بود که تفکرات مذهبی و سیاسی ابن هشام که همسو با اندیشه اهل حدیث و سیاست های عباسیان بود، بر گزینش روایات مربوط به عصر نبوی تاثیر گذاشت. وی هیچ کدام از اخبار مربوط به جانشینی امام علی(ع) را نقل نکرده؛ اما در مقابل، با نقل چندین خبر سعی داشته است که ابوبکر را شایسته خلافت معرفی کند و جانشینی وی را مورد تایید رسول خدا(ص) و مسلمانان نشان دهد. این نوع گزینش درباره مسیله جانشینی سبب شد که سیره ابن هشام در نظر محدثان عامه و به ویژه اهل حدیث، که هر روز سیطره اندیشگانی آنان بر جهان اسلام در سده سوم بیشتر می شد، مقبول واقع شود و با حمایت مالی خلافت عباسی از تکثیر نسخه های آن، ماندگار شود.

    کلید واژگان: ابوبکر, رسول خدا(ص), سیره ابن هشام, جانشینی رسول خدا (ص), امام علی (ع)
  • سید محمدکاظم رجایی رامشه

    منظور از سیاست های اقتصادی رسول خدا (ص)، هدایت ها و راهبردهای اقتصادی مستخرج از احکام حکومتی و ضوابط و قوانین مستخرج از منبع وحی است. تحقیق حاضر با روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر اسناد و منابع کتابخانه ای در مقام پاسخ به این پرسش است که وضعیت مدینه در هنگام هجرت و پایان حکومت رسول خدا  چگونه بود و حضرت چه سیاست های اقتصادی ای در دوران کوتاه حاکمیت خود اتخاذ کردند؟ یافته های تحقیق حاکی است که حضرت با تربیت انسان ها زیرساخت های فرهنگی اجتماعی و اقتصادی را به سرعت و به نحو کارا ایجاد کردند و مسیر را برای رشد و پیشرفت جامعه فراهم ساختند؛ زندگی همراه با تعصبات قبیله ای یثرب را منسجم کردند؛ جنگ های قبیله ای و ناامنی را به صلح، و جامعه متشتت را به مجموعه ای منسجم تبدیل نمودند و با تربیت توحیدی جامعه، فضای کسب وکار کارا ایجاد کردند و سرانجام یثرب متفرق را به امت واحده و مدینه طیبه بدل ساختند و توانستند در مدت بسیار کوتاه، با اعمال سیاست های دقیق، در رفتارهای فعالان اقتصادی و درنتیجه ساختارها و نهادها تحول اساسی ایجاد کنند و بالاترین رشد و پیشرفت ممکن در جامعه اعرابی آن زمان را پدید آورند.

    کلید واژگان: رسول خدا (ص), سیاست های اقتصادی, پیشرفت اقتصادی, کلان راهبرد پیشرفت, امنیت سرمایه گذاری, زیرساخت های اقتصادی
  • محمدجواد عنایتی راد*، علیرضا نجف زاده، جواد غلامی

    یکی از مسایلی که در آیه مباهله موجب ارایه دیدگاه های متفاوتی شده است، تعیین مصداق «انفسنا» در این آیه است؛ یعنی مراد و مقصود از «انفسنا» چه فرد یا افرادی است. مصداق یابی «انفسنا» در این آیه دارای اهمیت زیادی است؛ زیرا آن فردی که خداوند متعال او را نفس رسول خدا (ص) دانسته است، باید دارای فضایل و کمالاتی همسنگ رسول خدا (ص) باشد. پس بر افضلیت و امامت آن فرد بعد از رسول خدا (ص) دلالت می کند. از آنجایی که در این باره چهار دیدگاه مهم مطرح است که شامل 1- رسول خدا (ص)، 2- اقوام و عشیره، 3- رسول خدا و امیرمومنان، 4- فقط امیرمومنان می باشد، هدف این مقاله آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی، مصداق این آیه را مورد بررسی و کنکاش قرار دهد. پرسش اساسی این است که مصداق واقعی واژه «انفسنا» بر اساس آیه قرآن چه کسی است؟ با بررسی این دیدگاه ها به این نتیجه می رسیم که امیرمومنان (ع) مصداق «انفسنا» در این آیه است.

    کلید واژگان: مباهله, انفسنا, رسول خدا (ص), امیرمومنان (ع)
    Muhammad Jawad Enayati Rad *, Alireza Najafzadeh Torbati, Javad Gholami

    One of the issues that has prompted different views in the verse of mubāhila (mutual cursing) is determining the referent of anfusanā (our souls) in this verse; that is, which person(s) is meant by anfusanā. The identification of anfusanā in this verse is very important; because that person, whom Almighty God has considered to be the soul of the Apostle of Allah (S.A.W.), must enjoy the same virtues and excellences as the Apostle of Allah (S.A.W.). So, it denotes the superiority and Imamate of that person after the Apostle of Allah (S.A.W.). Since there are four important perspectives in this regard, which include 1. The Apostle of Allah (S.A.W.), 2. Ethnic groups and nomadic tribes, 3. The Apostle of Allah (S.A.W.) and the Commander of the Faithful, 4. Only the Commander of the Faithful, the purpose of this article is to study and explore the referent of this verse with a descriptive-analytical method. The basic question is, "Who is the real referent of the word anfusanā according to the Qur'anic verse?" By examining these viewpoints, we come to the conclusion that the Commander of the Faithful (A.S.) is the referent of anfusanā in this verse.

    Keywords: Mubāhila, Anfusanā, Apostle Of Allah (S.A.W.), Commander Of The Faithful (A.S.)
  • فرزانه حکیم زاده *، حامد منتظری مقدم، مهدی فرمانیان

    تلاش محدثان و مورخان در جهت ثبت و ضبط گزارش های مهدوی از قرن سوم تاکنون گنجینه گرانبهایی از احادیث مهدوی را در اختیار ما نهاده است. چگونگی نگارش اخبار مهدوی از شرایط سیاسی و فرهنگی زمانه و افکار نویسنده متاثر بوده است. بازنمایی تاثیر باورها و گرایش های فکری در انعکاس اخبار مهدوی نسب مهدی(ع) تا قرن هفتم، با استفاده از منابع روایی، تاریخی و تفسیری، هدف پژوهش پیش رو است. روش تحقیق حاضر توصیفی _ تحلیلی با رویکرد تاریخی است. احادیث مهدوی نسب مهدی(ع) ذیل هفت گونه در منابع شیعه و اهل سنت، بازتاب گسترده ای داشت. برآیند مجموع احادیث منابع شیعه دوازده امامی این است که امام مهدی(عج) از نوادگان رسول خدا(ص) و علی(ع) و فاطمه(س) وپدرش نهمین نواده امام حسین(ع) یعنی امام حسن عسکری(ع) است. منابع اهل سنت و برخی از گرایش های فرقه ای غیر دوازده امامی، مهدی(ع) را فردی از اهل بیت می دانند. با توجه به توسع معنایی اهل بیت(عهم) که شامل شخصی از نسل رسول خدا(ص) از طریق فاطمه(س) و یا فردی از آل علی(ع)، آل عقیل، آل جعفر و آل عباس است، مهدی موعود(عج)، لزوما محمدبن الحسن العسکری نیست.

    کلید واژگان: رسول خدا(ص), نسب مهدی, منابع فریقین, احادیث مهدوی, قرن هفتم
    Farzaneh Hakimzadeh, Hamed Montazeri Moghadam, Mahdi Farmanian

    The efforts of scholars and historians to record Mahdawi reports from the third century until now have provided us with a precious treasure of Mahdawi hadiths. How Mahdavi news was written was influenced by the political and cultural conditions of the time and the author's thoughts. Representation of the influence of beliefs and intellectual tendencies in the reflection of Mahdavi news of Mahdi's lineage until the 7th century, using narrative, historical and interpretive sources, is the aim of the upcoming research. The current research method is descriptive-analytical with a historical approach. The Mahdavi hadiths of Mahdi's lineage under seven types had a wide reflection in Shia and Sunni sources. The result of the total hadiths of the Shia sources of twelve imams is that Imam Mahdi (a.s.) is a descendant of the Messenger of God (a.s.), Ali (a.s.) and Fatima (a.s.), and his father is the ninth descendant of Imam Hussain (a.s.), namely Imam Hassan Askari (a.s.). Sunni sources and some non-Twelve Imami sects consider Mahdi (as) as one of the Ahl al-Bayt. According to the expansion of the meaning of Ahl al-Bayt (pbuh), which includes a person from the descendants of the Messenger of God (pbuh) through Fatima (pbuh) or a person from the family of Ali (pbuh), the family of Aqeel, the family of Jafar and the family of Abbas, the Promised Mahdi (pbuh) , not necessarily Muhammad ibn al-Hasan al-Askari.

    Keywords: The Messenger of God, Mahdi's lineage, Al-Fariqin sources, Mahdavi Hadiths
  • محمدجعفر میلان نورانی *، مجید سرکوبی، غلام علی نعمت اللهی

    شمس الدین ذهبی، از محدثان مشهور و تاثیرگذار اهل سنت، که دیدگاه هایی قابل تامل (نسبتا خاص) راجع به برخی از آیات دال بر فضایل امام علی دارد، وی معتقد است وقتی خداوند در آیه 61 سوره آل عمران به پیامبر(ص) دستور می دهد که «نفس» خود را در مباهله بیاورد و آن حضرت نیز با عنایت به این فراز، امام علی را به همراه می برد، نه تنها از آن واژه، معنای همبستگی و همدلی محکم و قاطع فهمیده نمی شود، بلکه اساسا این عبارت درصدد تمجید از امام علی نیست و صرفا به این معناست که پیامبر کسی را که به لحاظ موقعیت جغرافیایی و خانوادگی به وی نزدیک تر از دیگران است، به همراه ببرد. لذا این نوشتار با رویکردی تطبیقی-تحلیلی درصدد بررسی ادعای ذهبی برآمد. نگارندگان در این مقاله با مطالعه واژه «نفس» در دیگر آیات قرآن و مقایسه آن ها با یکدیگر، به این نتیجه رسیدند که گرچه منظور از کلمه «نفس»، شخص انسان نیست، ولی شامل همه اطرافیان یک فرد نیز نمی تواند باشد و صرفا بر شبیه ترین افراد به وی، اطلاق می شود. همچنین با توجه به مقام و فضایل پرشمار حضرت علی، در بررسی مناقب ایشان در آثار فریقین، این نتیجه حاصل شد که نزدیک ترین انسان ها به رسول خدا و به عبارتی «نفس» آن حضرت، کسی جز خود امام علی(ع) نمی تواند باشد.

    کلید واژگان: آیه 61 سوره آل عمران, نفس, رسول خدا (ص), امام علی(ع), مباهله
    MohammadJa’far Milan Nourani*, Majid Sarkoubi, GholamAli Ne’matollahi

    Shams ad-Dīn adh-Dhahabī is among the well-known and influential Sunni scholars who holds thought-provoking (and somewhat specific) views on some verses indicating Imam Ali’s (AS) virtues. He believes that when God, in verse 61 of Sūrah Āli-’Imrān, ordered the Prophet (PBUH) to bring his “Nafs” (self) for Mubāhalah (imprecation) and the Prophet (PBUH) took Imam Ali (AS) with him, not only does not the term imply firm and decisive solidarity and empathy, but basically, this phrase does not seek to praise Imam Ali (AS) and it simply means that the Prophet (PBUH) should take someone along who was closer to him compared to others in terms of geographical and family position. Therefore, the present research attempts to investigate adh-Dhahabi’s claim with a comparative-analytical approach. By studying the term “Nafs” in other verses of the Qur’an and comparing them with each other, the authors in this article concluded that although the word “Nafs” does not mean the person’s self, it cannot include all the people around a person either and it merely refers to the most similar people to him. Furthermore, taking into consideration Hazrat Ali’s (AS) status and numerous virtues, an examination of his virtues in Fariqain’s works led to the conclusion that the closest people to the Messenger of God (PBUH), and in other words his “Nafs”, can be none other than Imam Ali (AS).

    Keywords: verse 61 of Sūrah Āli-’Imrān, Nafs, Messenger of God (PBUH), Imam Ali (AS), Mubāhalah
  • زینب شریفی شکوه*، مهدی نورمحمدی

    فرهنگ سوگواری، از جمله خرده فرهنگ های عرب جاهلی به شمار می رود که مانند بسیاری از مسایل فرهنگی دیگر پس از اسلام، نیازمند تغییر بود. با توجه به اینکه مسلمانان با تکیه بر نص قرآن، به الگوگیری از پیامبر اسلام (ص) رهنمون شده اند، درباره عزاداری نیز باید روش و رفتار ایشان به عنوان مبنا تلقی گردد. در این پژوهش، تلاش شده است با رویکردی تاریخی و روشی توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، گفتمان حاکم بر عزاداری در سیره رسول خدا (ص) با استفاده از نظریه لاکلا و موفه تبیین گردد. به نظر می رسد پیامبر اسلام (ص) با برجسته سازی اموری همچون گریستن، شرکت در مرثیه سرایی، مشارکت در مراسم کفن و دفن، دلداری به صاحبان عزا و اقامه نماز میت و به حاشیه راندن کارهایی همانند نوحه گری و سرکوب عزاداران، سعی در نهادینه کردن سوگواری مشروع داشت. بنابراین، کنش ها و واکنش های رسول خدا (ص) در امر عزاداری، با دال مرکزی «عدم مخالفت با شریعت» شکل می گیرد.

    کلید واژگان: رسول خدا(ص), سیره نبوی, سوگواری, عزاداری, نظریه تحلیل گفتمان لاکلا و موفه
  • سیده زهرا محمدی*، علی الهامی

    بی تردید امور و حوادث بزرگ، افزون بر بسترهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، مولود تلاش ها و نقش آفرینی شخصیت های تاثیرگذار هستند. حضرت ابوطالب شخصیتی جامع و کم نظیر بود که با ایمان راسخ به توحید، از رسول خدا (ص)، محافظت و حمایت کرد و در گسترش اسلام نقشی ممتاز و بی بدیل داشت. پژوهش حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی و با استناد بر منابع تاریخی و روایی، درصدد پاسخ به این پرسش است که جناب ابوطالب چه نقشی در تحکیم و پیشبرد رسالت رسول خدا (ص) داشته است؟ نتایج پژوهش، این نکته را به اثبات می رساند که نگاه ابوطالب به رسول خدا (ص)، از خاستگاه خاصی نشات گرفته که ریشه در عقاید، آرمان ها و جهان بینی او داشته است؛ او قبل از بعثت، همواره پشتیبان رسول خدا (ص) بود و بعد از بعثت نیز تلاش کرد تا چالش ها و جبهه بندی های مخالفان بر ضد رسول خدا (ص)، به یاس مبدل گردد.

    کلید واژگان: نقش, تحکیم و گسترش اسلام, ابوطالب, رسول خدا(ص)
  • زهرا زحمت کش*، سید ناصر موسوی

      تلاش های رسول خدا (ص) در دوره کوتاه رسالت، تاثیرات گسترده و در برخی موارد، اثرات عمیقی در جامعه اسلامی گذاشت و به زودی، پیام آسمانی آن حضرت، در قلمرو دو امپراتوری بزرگ عصر، سیطره یافت. جامعه اسلامی، در همه ابعاد رشد کرد و از جامعه جاهلی فاصله گرفت. در دوره عثمان، شاخه اموی قریش، که سرسخت ترین دشمنان رسول خدا (ص) بودند و تا آخرین فرصت در مقابل آن حضرت صف آرایی کرده بودند، قدرت سیاسی را در اختیار گرفتند و زمامداری جامعه اسلامی به دست فردی زیرک و باهوش از این قبیله افتاد. با گسترش فعالیت های تبلیغی معاویه، برخی دستاوردهای امت اسلامی از دست رفت و ارزش های دوره جاهلی، که با کوشش طاقت فرسای پیامبر (ص) رنگ باخته بود، پررنگ شد و غلبه یافت. مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که روش های تبلیغی پیامبر در توسعه فرهنگ اسلامی و رشد امت اسلام چه بود و معاویه چه روشی را در تبلیغ اسلام با قرایت اموی به کار بست و هر کدام چه دستاوردهایی داشتند؟ یافته های این تحقیق نشان می دهد که رسول خدا (ص)، از شیوه های گفتاری، رفتاری یا ترکیبی مختلف استفاده کرده و با رشددادن آگاهی و ترویج مدارا و با رعایت کرامت مخاطبان، جامعه را متحول کرد و در مسیر رشد ظاهری و تعالی معنوی قرار داد. با گذشت سه دهه از رحلت رسول خدا (ص) و حاکمیت معاویه، خلافت به سلطنت مبدل شد و شیوه های تبلیغ در پوشش تبلیغ دینی با استفاده از افراد خاص و ثروت و قدرت سیاسی و استفاده ابزاری از جهل مردم به ویژه شامیان، در تثبیت حاکمیت امویان کوشید و اهداف اجتماعی و الهی اسلام را در راستای منافع حکومت امویان تفسیر کرد.

    کلید واژگان: رسول خدا(ص), شیوه های گفتگو و تبلیغ دینی, دعوت به اسلام, معاویه, مدارا
    Zahra Zahmatkash

    The efforts of God’s Messenger (PBUH) in the short period of his mission, had wide effects and in some cases, profound effects on the Islamic society. And soon, this heavenly message, prevailed upon two great empire’s realms of the age. Islamic society grew in all dimensions and distanced itself from the ignorant society. During the Ottoman period, the Umayyad branch of the Quraysh, who were the most stubborn enemies of the Prophet (PBUH) and had lined up against him until the last opportunity, gained political power. The rule of the Islamic society fell to a clever and intelligent person from this tribe. With the expansion of Muawiya’s propaganda activities, some of the achievements of the Islamic Ummah were lost and the values of the pre-Islamic period, which had faded with the tireless efforts of the Prophet (PBUH), were highlighted and overcome. This article seeks to answer the basic question of what were the Prophet’s methods of propaganda in the development of Islamic culture and the growth of the Islamic Ummah, and what method did Muawiya use in propagating Islam by Umayyad’s recitation, and what were their achievements? After three decades of the demise of the Prophet (PBUH) and the rule of Muawiya, the caliphate became a monarchy by Muawiya, and his propaganda methods in the guise of religious using special individuals, wealth, political power, and the use of people’s ignorance especially the sham, established the Umayyad rule. so, He tried and interpreted the social and divine goals of Islam in the interests of the Umayyad government.

    Keywords: God’s Messenger (PBUH), methods of religious dialogue, propaganda, invitation to Islam, Muawiya, tolerance
  • قاسم خانجانی

    حضرت حمزه، عموی بزرگوار رسول خدا (ص) از جایگاه برجسته ای در تاریخ اسلام برخوردار است. وی ویژگی های شخصیتی ممتازی داشت که سبب شده بود حتی پیش از اسلام به برخی از این ویژگی ها شهرت یابد. آنچه مهم است آن که نام و القاب ایشان با ویژگی های شخصیتی آن بزرگوار منطبق بوده و پس از اسلام آوردن وی نیز در رفتار و اقدامات شان تبلور یافته است. نام «حمزه» و لقب های «اسد الله»، «اسد رسول الله» و «سید الشهدا» از مواردی است که بر محور شخصیت ایشان یعنی شهامت، شجاعت، دلیری و دلاوری دلالت می کند و علاوه بر شهرت ایشان به ویژگی های یاد شده، در عمل نیز به اثبات رسیده است. البته برای ایشان القاب و عناوین بسیاری نقل کرده اند اما موضوع این نوشته، پاسخ به این پرسش خواهد بود که مفهوم نام ایشان و خاستگاه لقب های اسدالله، اسد رسول الله و سید الشهدا برای حضرت حمزه چیست و این القاب بر چه اساسی به وی اختصاص یافته اند؟ در این نوشته، با رویکرد توصیفی تحلیلی و با روش کتابخانه ای، پس از بررسی لغوی و تاریخی، روشن خواهد شد که نام و القاب یاد شده، برگرفته از ویژگی شجاعت و بروز آن در مقاطع مختلف بر ایشان اطلاق شده است.

    کلید واژگان: حمزه, رسول خدا(ص), اسدالله, اسد رسول الله و سید الشهدا
    Qasem Khanjani

    Hazrat Hamza, the great uncle of the Prophet (PBUH) has a prominent place in the history of Islam. He had outstanding personality traits that made him famous even before Islam. What is important is that his name and titles are corresponded to the personality traits of that noble and are crystallized in his behavior and actions after his conversion to Islam. The name "Hamza" and the titles of "Asadullah", "Asad Rasoolellah" and "Sayyid al-Shuhada" are among the items that refer to the axis of his personality, ie courage, bravery, gallantry and valiance, and in addition to his fame, These features have been proven in practice. Of course, many titles have been quoted for him but the subject of this article will be the answer to the question of what is the meaning of his name and the origin of the titles of Asadullah, Asad Rasoolellah and Sayyid al-Shuhada for Hazrat Hamza and on what basis are these titles assigned to him? In this article, by descriptive-analytical method and by library method, after lexical and historical study, it will become clear that the mentioned names and titles which derived from the characteristic of courage and its occurrence in different periods has been applied to him.

    Keywords: Hamza, Asadullah, Asad Rasoolellah, Sayyid al-Shuhada
  • علی اکبر ذاکری

    هجرت از ارزش های دینی است. رسول خدا (ص) در آغاز به مسلمانان دستور داد از مکه به حبشه و بعد  به مدینه هجرت نمایند. جمعی از مسلمانان مجبور بودند خانواده های خود را رها کرده و به مدینه بروند. جمعی برای خود در مدینه ازدواج و زندگی جدیدی تشکیل دادند. حضرت حمزه از مسلمانان با سابقه در مکه بود که برای حمایت از پیامبر، اسلام آورد. او دارای دو همسر بود. همسر خود را- به نام سلمی- در مکه گذاشت و خود به مدینه هجرت کرد و در آنجا مجددا ازدواج کرد. دخترش امامه هم در مکه ماند. طبق گزارش های مختلف چندین نام برای دختر حضرت حمزه یاد کرده اند که از مکه به مدینه برده شد. بنا بر تحقیق، وی یک دختر به نام امامه داشته که در مکه بود و در سال هفتم در عمره القضاء رسول خدا (ص) او را با خود به مدینه برد. این مقاله به بیان و تحلیل سرگذشت دختر حمزه امامه پرداخته و دیگر اسامی که به عنوان دختران حمزه ذکر شده مورد بررسی و نقد قرار داده است. این نوشتار در باره دختر حمزه با روشی توصیفی -تحلیلی، به واکاوی پرداخته و گزارش های مختلف را  بررسی کرده است.

    کلید واژگان: امامه, حمزه, سلمی مادر امامه, رسول خدا(ص), هجرت
    AliAkbar Zakeri

    Emigration is a religious value. The Prophet (PBUH) first ordered the Muslims to migrate from Mecca to Ethiopia and then to Medina. Some Muslims were forced to leave their families and go to Medina. They formed a new marriage and life for themselves in Medina. Hazrat Hamza was a Muslim with a background in Mecca who converted to Islam to support the Prophet. He who had two wives, left his wife named Salma in Mecca and emigrated to Medina himself. He got married there. His daughter Amamah also stayed in Mecca. According to various reports, several names have been mentioned for the daughter of Hazrat Hamza, who was taken from Mecca to Medina. According to research, he had a daughter named Amamah who was in Mecca and the Prophet (PBUH) took her to Medina in the seventh year, Umratul Ghaza. The article describes and analyzes the story of Amamah Hamza's daughter and examines and criticizes other names mentioned as Hamza's daughters. Hamzeh's daughter has been analyzed in a descriptive-analytical method and has reviewed various reports.

    Keywords: Amamah, Hamza, Salma the mother of Amamah, Prophet (PBUH), Migration
  • سید محمود طیب حسینی، سید سجاد جعفری*، منصور داداش نژاد

    یکی از مبانی دینی مسلمانان عصمت پیامبران، به ویژه عصمت پیامبر خاتم؟ص؟ است. همه مسلمانان طبق تعالیم قرآن، قایل به معصومیت رسول خدا؟ص؟ هستند؛ اما در گستره و محدوده عصمت، بین مفسران فریقین اختلاف است. شیعیان با توجه به پذیرش عصمت تام پیامبر؟ص؟، شخصیت ایشان را به گونه ای ترسیم کرده اند؛ اما دانشمندان اهل سنت با همه اختلاف دیدگاهی که دارند، اغلب با توجه به ظاهر برخی آیات به عصمت پیامبر؟ص؟ در همه شیون باورمند نیستند. مقاله حاضر به روش توصیفی _ تحلیلی، به مقایسه دیدگاه طبری از مفسران اهل سنت با طبرسی از مفسران شیعه در مورد عصمت پیامبر خاتم؟ص؟ ذیل آیات 105 و 106 سوره نساء، آیه 49 سوره مایده، آیه 43 سوره توبه، آیه 52 سوره حج، آیه 37 سوره احزاب و آیه 2 سوره فتح پرداخته است و به این پرسش پاسخ می دهد که دو مفسر یادشده، چه تبیینی از عصمت پیامبر؟ص؟ و محدوده آن داشته اند؟ پس از بررسی دو دیدگاه، مشخص شد طبری با وجود داشتن مکتبی مستقل، عصمت رسول خدا؟ص؟ را می پذیرد؛ اما ایشان را در همه شیون معصوم نمی داند و با تفسیر برخی آیات طبق ظاهر آن، به گناه و اشتباه و لزوم استغفار برای پیامبر؟ص؟ باور دارد؛ اما طبرسی با پذیرش عصمت کامل _ از گناه و اشتباه _ و در همه حیات رسول خدا؟ص؟ به نقد دیدگاه های مخالف می پردازد.

    کلید واژگان: عصمت, رسول خدا ص, جامع البیان, مجمع البیان
    Sayyid Mahmud Ṭayyib Husayni, Sayyid Sajjād Ja’fari*, Mansūr Dadāsh Nijad

    One of the tenets of Islam is the infallibility of the prophets, especially that of the Last Messenger of Allah, peace be upon him and his family. According to the teachings of the Qur'an, Muslims believe in the inerrancy of the Messenger of God (s) but the exegetes differ in their opinions concerning the scope of infallibility. The Shiite scholars subscribing to complete infallibility of the Prophet (s), have portrayed his personality in a way that fits their religious doctrine.  Sunni scholars do not believe in complete infallibility of the Prophet (s) inasmuch as they rely on the literal meanings of some verses which is why they differ in their opinion about the infallibility of the Prophet (s) in all respects. The present article uses a descriptive-analytical method to compare Tabari's view, a Sunni commentator, with that of Tabarsi, a Shiite commentator, on the infallibility of the Seal of Prophets (s) under verses 105 and 106 of Surah al-Nisa, verse 49 of Surah al-Māʾida, verse 43 of Surah al-Tawbah, verse 52 of Surah al-Hajj, verse 37 of Surah al-Aḥzāb and verse 2 of Surah al-Fatḥ. The comparison is intended to address the question as to what the opinion of the two exegetes concerning the scope of the Infallibility of the Prophet (s) is.  After examining the two views, it became clear that Tabari, despite having an independent school, accepts the infallibility of the Messenger of God (s). But he does not consider him infallible in all respects since he interprets some verses based on their literal meanings, which is why he believes that the Prophet (s) may err. If he happens to make a mistake or commit a sin, he should ask for forgiveness.  But Tabarsi criticizes the opposing views by accepting complete infallibility - from sin and error. He maintains that the Messenger of Allah (s) is infallible throughout his life.

    Keywords: infallibility, Messenger of Allah (s), Jāmi’ al-Bayān, Majmaʿ al-Bayān
  • هادی مهدوی چرمی، علیرضا روحی*، سید حسین مجتبوی

    رسول خدا(ص) در راستای ابلاغ جهانی رسالت خویش، نامه هایی را برای دعوت پادشاهان سرزمین های مقتدر آن عصر ارسال کردند. این نامه ها زمانی ارسال گردید که پیامبر(ص)  هنوز بر جزیرهالعرب تسلط پیدا نکرده بود. ویلیام مونتگومری وات، اسلام شناس مشهور قرن بیستم میلادی با تامل در این رویداد، ضمن پذیرش اصل این واقعه تاریخی، معتقد است محتوای این نامه ها و جریان اعزام ها با حکیم بودن حضرت محمد(ص) سازگار نیست و مورد تحریف مورخان مسلمان قرار گرفته است.با توجه به شهرت وات به عنوان یک سیره نگار برجسته در غرب و تحقیق و تحلیل علمی وی از رویدادهای صدر اسلام و سیره نبوی، در این پژوهش سعی بر این است که با رویکردی وصفی تحلیلی، با واکاوی آرای وات درباره این نامه ها، دقت نظر و یا خطاهای احتمالی وی در این زمینه، سنجیده شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که وات با دیدگاهی علمی و نگاهی شکاک و هوش مند با هدف ایجاد تشکیک در منابع تاریخ اسلام و اثبات محلی و عربی بودن رسالت خاتم النبیین(ص) به زوایای مبهم این واقعه پرداخته است، اما در نقد و بررسی خود نتوانسته است، مستندات لازم را بیابد و به ناچار در مواردی بر اساس افکار خود و آرای مستشرقان پیش از خود به تحلیل این روایت تاریخی پرداخته است.

    کلید واژگان: رسول خدا(ص), دعوت جهانی اسلامی, گسترش اسلام, استشراق, ویلیام مونتگومری وات
    Hadi Mahdavi Charami, Alireza Rohy *, Seyyed Hossein Mojtabavi

    Prophet Mohammad (PBUH) sent letters to the kings in order to invite them and make them aware of his prophecy. These letters were sent when messenger of God was not dominant on Peninsula. William Montgomery Watt, the famous Islam scholar in the 20th century A.C, reflecting on this historical event and accepting its originality, believed that the content of these letters and the issue of their distribution are not consistent with the wisdom of Messenger of God and they have been distorted by the historian Muslims. Considering the reputation of Montgomery Watt as an outstanding writer of biographies in the West and his scientific research related to the events of early Islam as well as the biography of the Prophet, this research is to investigate Watt’s ideas concerning these letters and to recognize their accuracy and any probable errors via taking advantage of descriptive-analytical approach. The findings of this research indicate that Watt has investigated the ambiguous aspects of this event with a scientific but suspicious and intelligent view with the purpose of developing suspicion in the sources of history of Islam and verifying the Prophet’s prophecy as Arabic or local. Nonetheless, he has not found the documents required for his criticism and in some cases, he has analyzed this historical event based on his own views as well as the ideas presented by the orientalists before him.

    Keywords: Messenger of God, worldwide Islamic invitation, propagation of Islam, orientation, William Montgomery Watt
  • علی اکبر عالمیان

    دشمنی امویان با حضرت حمزه (ع) چه در دوران قبل از حکومت و چه در دوران حکومت آنان، دارای علل و نمودهای گوناگونی بوده است. در دوران قبل از حکومت ایشان، علت عمده این دشمنی رقابت ها و دشمنی های تاریخی بین بنی امیه و بنی هاشم بود و همین مساله در روابط بین امویان و حمزه (ع) نیز تاثیر گذاشته بود. نمود این مساله نیز در کینه آنان نسبت به عموی گرامی رسول خدا (ص) نمایان می شد که درنحوه به شهادت رسیدن و شیوه برخورد با پیکر وی نمایان می شود. در دوران حاکمیت نیز علت اصلی دشمنی آنان با حمزه (ع)، نقش موثر ایشان در حمایت از رسول خدا(ص) و دین اسلام، بوده است. جلوه هایی از این دشمنی در تبلیغ بر ضد ایشان با جعل احادیث و برخورد ابوسفیان و فرزندش معاویه در برخورد با قبر حمزه (ع)، دیده می شود. نتیجه این پژوهش این است که امویان به دلیل نقش و جایگاه حمزه (ع)، به او دشمنی می ورزیدند تا به این وسیله مقام محبوب ترین شخص نزد پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) را تخفیف دهند. به همین خاطر هم بود که در کلام اهل بیت (ع)، مباهات به حمزه (ع) دیده می شود. از حیث روشی نیز روش پردازش داده ها در این پژوهش، توصیفی- تحلیلی و نیز تحلیل محتوایی است.

    کلید واژگان: حمزه(ع), امویان, رسول خدا(ص), تحلیل تاریخی
    AliAkbar Alemian

    The enmity of the Umayyads with Hamza (AS), both in the period before and after their rule, had various causes and factors. In the pre-government era, the main reason for this enmity was due to two issues. The first issue was the historical rivalries and enmities between the Umayyads and the Hashemites, and this issue also affected the relations between the Umayyads and Hamza (AS). The second issue is their resentment towards the dear uncle of the Prophet (PBUH), which is manifested in the type of his martyrdom and the manner of dealing with his body. In the post-government period, the main reason for their enmity with Hamza (AS) was his effective role in supporting the Prophet (PBUH) and the religion of Islam. Manifestations of this enmity can be seen in the propaganda against him by fabricating hadiths and the attitude of Abu Sufyan and his son Mu'awiyah in dealing with the tomb of Hamza (AS). The result of this research is that the Umayyads, due to the role and position of Hamza (AS), were hostile to him in order to beat the most beloved person of the Prophet and the Ahl al-Bayt. That is why in the words of Ahl al-Bayt, pride is seen in Hamza (AS). In terms of method, the data processing method in this research is descriptive-analytical and content analysis as well.

    Keywords: Hamza (AS), Umayyads, Messenger of God (PBUH), Enmity, İslam
  • مصطفی معلمی*، محمدعلی افضلی، رحمت الله مرزبند

    بر پایه برخی گزارش ها در تفاسیر و منابع روایی، پیامبر اکرم(ص) دست کم یک بار، دستور کشتار تمام سگ های مدینه را صادر کرده است. هم چون بسیاری از دیگر رویدادهای منسوب به پیامبر(ص)، واکنش مسلمانان به این گزارش متفاوت بوده است و مجموعه ای از انکار آن به دلیل ناسازگاری با حق حیات حیوانات و نهی از آزار رساندن به آنها تا صدور دستور قتل همه سگ ها به بهانه پیروی از سنت پیامبر(ص) را تشکیل می دهد.پژوهش پیش رو، با رویکردی تاریخی و با بهره جستن از منابع دست اول حدیثی، تفسیری و تاریخی به ارزیابی درون متنی این گزارش ها پرداخته است. این ارزیابی نشان می دهد، دستور کشتار تمام سگ های مدینه از سوی پیامبر(ص)، افزون بر ناسازگاری با مفاد نقل معتبر؛ یعنی قرآن و احادیث قابل اعتماد با گزاره های درست تاریخی هم ناهم خوانی دارد و از این رو نمی توان آن را پذیرفت.

    کلید واژگان: رسول خدا (ص), مدینه, بهداشت محیط زیست, حقوق حیوان, کشتن سگ
    Mostfa Moallemi, Mohammadali Afzali, Rahmatullah Marsband

    According to some reports presented in the narrative interpretations and sources, the Prophet Mohammad of Islam has commanded for the slaughtering of all canines in Medina, at least once.Like many other events attributed to the Prophet Mohammad (PBUH), the reaction of Muslims has been different towards this report, from its denial due to incompatibility with the animals’ right of living and prohibition of teasing them to the command of slaughtering all canines in order to follow the tradition of Prophet Mohammad (PBUH). The present research, with a historical approach and taking advantage of hadith-based, interpretive and historical primary sources has intratextually investigated these reports. This investigation clarifies that the issue of commanding for the slaughtering canines of Medina by Prophet Mohammad (PBUH) cannot be agreed upon, since it is not in agreement with the elements of reliable sources namely Quran and reliable hadiths as well as factual historical propositions.

    Keywords: : Prophet Mohammad(PBUH), Medina, sanitation of environment, animal rights, slaughtering of canine
  • طاهره اسلامی علی آبادی*، امداد توران

    پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، مساله ی خلافت، مهم ترین مساله مطرح در جامعه اسلامی بود. عده ای مدعی ابتناء این جانشینی بر نصب الهی بودند؛ در مقابل جریانات فکری دیگر آهنگ دیگری نواخته و طرح های دیگری درانداختند. پژوهش حاضر با با روش تحلیل و نقد متنی و تاریخ، کوشیده است به این سوال پاسخ دهد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر حسب گزاره های تاریخی_ روایی درباره خلافت چه آموزه هایی داشته اند؟ و خلفای سه گانه چه معیارهایی؟ نتایج حاصل از این پژوهش نشان دهنده ی این است که میان سیره ی رسول خدا(ص) و رای و عمل خلفای سه گانه درباره مساله ی خلافت تفاوت عمیق وجود دارد. رسول خدا(ص) مساله خلافت را به نص الهی دانسته، درحالی که خلفای سه گانه معیاره هایی همچون بیعت، استخلاف و تعیین شورایی را برای مشروعیت بخشی به خلافت خود و یکدیگر در نظر گرفتند که بعدها نیز معیار عمل اهل سنت قرار گرفتند.

    کلید واژگان: رسول خدا(ص), خلافت, خلفای سه گانه, وصایت, بیعت

    After the death of the Messenger of Allah (PBUH & HP), the issue of caliphate was the most important issue in Islamic society. Some claim that this succession was the basis of the divine installation; in addition to the intellectual currents, they sang another song and made other plans. The present research has attempted to answer the question with the historical-analytical method that the Prophet (pbuh), in terms of historical propositions, had a narrative view of the caliphate? What are the three caliphs? The results of this study indicate that there is a profound difference between the viewpoint of the Prophet (pbuh) and the three caliphs about the issue of caliphate. The Prophet (pbuh) considered the caliphate to be divine, while the three caliphs considered criteria such as allegiance, subordination, and council determination to legitimize their caliphate and each other, which later became the criterion of Sunni practice.
     

    Keywords: Prophet of God, caliphate, three caliphs, testament, allegiance
  • علی اصغر بنی حسن*، محمد مهدی باباپور گل افشانی، ناصر رفیعی محمدی
    به سبب شهرت تضاد اندیشه های کلامی ابن تیمیه با دیگر فرقه های اسلامی و به ویژه شیعیان اثنی عشری، با نگاه تقریب و ایجاد زمینه وحدت و ترویج تفکر صواب و رفع اندیشه های باطل در فضایی خالی از تعصب نابجا، با روش تطبیقی به مقایسه چندین موضوع، با محوریت روایات رسیده از ام سلمه(س) -که مورد احترام فریقین است- پرداخته و بدین نتیجه دست یافتیم که؛ نظر ابن تیمیه، با شیعیان اثنی عشری؛ الف. در برخی موارد کاملا موافق:(1. جواز گریه بر میت؛ 2. جواز زیارت قبور؛ 3. جواز سلام و دعا بر مردگان و تاثیرپذیری آنان از زندگان)؛ ب. و در برخی موارد موافقت نسبی:(1. ابن تیمیه، مسئله توسل و جواز آن را منوط به زمان حیات شخص مورد توسل می داند ولی شیعه اعم از زمان حیات و ممات آن را جایز می داند، 2. ابن تیمیه بنا بر قولی مسئله تبرک را فقط در مورد کعبه قبول دارد، ولی شیعه مسئله تبرک را در تمام آثار انبیای الهی و صالحان و اماکن مقدسه می پذیرد)؛ ج. و تنها در برخی مسائل اختلاف نظر وجود دارد: (1. تعیین مصداق اهل بیت رسول خدا(ص)؛ 2. وجود فضائل خاص بر اهل بیت(ع)، مانند مسئله عصمت و برتری آنان بر دیگران؛ 3. وجود علم غیب بر انبیاء و اولیاء الهی؛ 4. برپایی مجالس عزا بر اموات؛ 5. نوحه سرایی؛ 6. شد رحال) و این اختلاف را، بیشتر باید در مواردی چون اختلاف در منابع روائی این دو مکتب جستجو کرد.
    کلید واژگان: ابن تیمیه, وهابیت, ام سلمه(س), رسول خدا(ص), شیعه
  • اصغر قائدان *، فاطمه معتمد لنگرودی
    منطقه حجاز از دیرباز مهد حضور ادیان الهی بود و با ظهوراسلام، این دین می بایست دعوت خود را به طور همه جانبه گسترش می داد. براین اساس بدیهی بود که دعوت جدید با دشواری هایی روبه رو شود. یکی از این دشواری ها وجود پیروان سایر ادیان در شبه جزیره بود. از این رو با نزول آیاتی در خصوص اهل کتاب، رفتار پیامبر(ص) در برابر اهل کتاب روشن شد. در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی در پی پاسخگویی به این مسئله ایم که برخورد اسلام در قالب قرآن و سنت نبوی با اهل کتاب چگونه بوده است؟ و اینکه آیا این برخوردها با همه اهل کتاب همگرا بوده است یا واگرا؛ و تحت چه شرایطی همگرایی به واگرایی تغییر جهت می داده است؟ فرض مقاله آن است که در سایه آموزه های الهی و برخورد کریمانه پیامبر(ص)، مادامی که اهل کتاب رفتارهای واگرایانه از خود نشان نمی دادند، همچون شهروندان مسلمان آزادانه می زیستند. در این میان تفاوت روشنی بین رفتارهای متقابل مسیحیان و یهودیان وجود داشته و رفتار یهودیان عمدتا واگرایانه بوده است.
    کلید واژگان: رسول خدا(ص), همگرایی, واگرایی, اهل کتاب, یهود, مسیحیت, صابئین, زرتشت
    Asghar Qaedan *, Fateme Motamed Langrudi
    From the beginning, Hij z region was the land of the theistic religions. With the advent of Islam, this religion was to spread its message pervasively. But this new religion got into difficulties. One of these difficulties was with the believers of other religions in Arabic Peninsula. Some verses of the Qur n clarified how the Prophet was to behave the people of the book. By a descriptive-analytic method, this research is going to answer how Islam- according to Qur n and Prophet's tradition- behaved the people of the book, whether this behavior and encounter with all of the people of the book is convergent or not, and in which condition it became divergent. The assumption of this essay is that the people of the book had- according to Qur n and Prophet's tradition- the given rights and so long as they behaved in a convergent way, they could live freely as Muslim citizens. But there was an obvious difference between Jew's behavior and Christians', and Jew's behavior was mainly divergent.
    Keywords: Prophet of Islam, Sabians, divergence, convergence, the People of the Book, The Jews, Christianity
  • علی صباغیان، سهیلا پیروز فر، مصطفی گوهری
    نحوه تعامل رسول خدا (ص) با منافقان از موضوعات پردامنه و بحث برانگیز در تاریخ اسلام بوده است. بر اساس یافته های این پژوهش رسول خدا در برخورد با منافقان بیشترین مقدار تساهل و تسامح را از خود نشان داد و تا آنجا که ممکن بود از مجازات آنها صرف نظر کرد. آن ها را مجبور به شرکت در جنگ نکرد. اگر با سخنان خود در صدد آزار رسول خدا (ص) یا تضعیف روحیه مسلمانان بر می آمدند گاه پاسخ آنان را به صورت کلامی می داد و گاه آنان را منزوی و اعمالشان را با محدودیت مواجه می ساخت، اما به همین مقدار اکتفا می کرد، حتی در غزوه تبوک که چند تن از آن ها در صدد کشتن رسول خدا (ص) برآمدند آن ها را به مردم معرفی نکرد.
    در مقابل اگر منافقان دست به توطئه می زدند به سرعت در برابر آن واکنش نشان می داد؛ از جمله در غزوه تبوک که مدت غیبتش از مدینه طولانی می شد به جای خود علی بن ابی طالب (ع) را گمارد تا منافقان دست به کار خطرناکی علیه مسلمین نزنند. در بازگشت نیز مسجد آن ها را که به فرموده قرآن به انگیزه ضرر رساندن ساخته بودند ویران ساخت.
    کلید واژگان: رسول خدا (ص), منافقان مدینه, سیاست تعاملی, سیاست انزوا
    Ali Sabbaqiyan, Soheila Pirouzfar, Mostafa Gohari
    The way the Prophet (S.A.W.) interacted with the hypocrites of Medina has been among the widespread and controversial topics in Islamic history. According to the findings of this research, the Prophet (S.A.W.) showed the greatest amount of tolerance while encountering the hypocrites and would avoid punishing them as far as possible. He did not force them to participate in war. If they sought to persecute the Prophet (S.A.W.) or discourage the Muslims with their words, he would sometimes respond to them verbally and sometimes secluded them and restricted their actions, but he would suffice this; even in the battle of Tabūk, in which several of them intended to kill the Prophet (S.A.W.), he did not introduce them to people – who had decided to kill them.
    In contrast, if the hypocrites would engage in any intrigue, he would quickly react against them; including in the battle of Tabūk, in which his absence from Medina would have prolonged, he appointed Ali b. Abī Ṭālib as his successor so that the hypocrites would not do anything dangerous against Muslims. In his return, he destroyed their mosque, which according to the Qur’an, was constructed with the intention to cause harm.
    Keywords: the Apostle of Allah (S.A.W.), hypocrites of Medina, interactive policy, seclusion policy
  • علی خراسانی، سید رضااسحاق نیا
    قاطبه دانشمندان مسلمان بر اساس دلالت آیات قرآن و بر پایه مبانی علمی، القای معانی و الفاظ قرآن را الهی دانسته اند.در مقابل، دیدگاه شاذی تنها القای حقیقت وحی و معانی آن را از سوی خدا، و گزینش الفاظ و واژگان وحیرا از سوی پیامبر می داند. به اقتضای این نظر، شخصیت پیامبر، تاریخ زندگی و احوال روحی او اعم از غم و شادی، در چگونگی انتخاب گزاره ها و واژگان وحی و اوج و حضیض آیات تاثیر گذار است. در این میان، معدودی قائل شده اند که برای قابل فهم کردن حقیقت متعالی وحی به اذهان مردم، پیامبر به ناچار در مورادی از دانش رایج در جامعه خود استفاده کرده است؛ دانسته هایی که چه بسا در ادوار بعدی و بر اساس پیشرفت علم بطلان آنها به اثبات رسیده است؛ در حالی که وی تنها مامور ابلاغ وحی الهی بوده است. در این مقاله تبیین می شود که قرآن همانند همه موجودات عالم، مراتبی دارد که این مراتب کاملا با یکدیگر تطابق دارند و در نتیجه، مرحله لفظی و ملکی قرآن بازتاب دهنده مرتبه ملکوتی آن است و بر مبنای اصل انطباق در همه مراحل، چیزی جز حق و صدق وجود ندارد. البته با این لحاظ که قرآن کلام وحی است و حقیقتی مستقل از وجود طبیعی پیامبر (ص) دارد.
    کلید واژگان: قرآن, رسول خدا (ص), وحیانی بودن الفاظ قرآن, عوالم ثلاث, تطابق عوالم, ظاهر و باطن
    Ali Khorasani, Seyyed Reza Eshagh Nia
    All Muslim scholars take both the Quranic meanings and words to be issued from God on the basis of Quranic verses and intellectual principles. However, there is a rare view according to which only the meaning of the revelation (waḥy) comes from God, and the words were selected by the Prophet. On this view, the history of the Prophet’s life and his psychological states such as sadness and happiness had a role to play in how he chose the words of the revelation and the ups and downs of the Quranic verses. Some people maintain that the Prophet had to draw on the science commonly accepted by people of his time in order to make the transcendental truth of the revelation understandable by them, and some such scientific views may as well have been proved false as the science developed, while the Prophet was only in charge of conveying the divine revelation. In this paper, I explain that, just like other entities in the world, the Quran enjoys stages that match one another, and thus, the verbal mundane stage of the Quran is a mirror representation of its spiritual or malakūtī stage, and according to the principle of the match between entities at different stages, nothing exists except the truth. This is based on the view that the words of Quran are divine revelations, and so the Quran exists independently of the Prophet’s natural existence which is the voice of the revelation.
    Keywords: The Quran, the Prophet, Quranic words as revelations, the three worlds, match between the worlds, outer, inner
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال