جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "نبوت" در نشریات گروه "علوم انسانی"
-
یوشع بن نون از شخصیت های برجسته و تاثیرگذار در تاریخ یهودیان و جانشین حضرت موسی به شمار می رود. بر اساس شواهد حدیثی و تاریخی، او از نوادگان حضرت یوسف است. اگرچه بسیاری از منابع حدیثی و تاریخی بر نبوت او تاکید دارند، این گزارش ها در تضاد با روایاتی هستند که خروج نبوت از نسل حضرت یوسف را مطرح می کنند. این پژوهش با هدف بررسی نبوت یوشع در روایات و رفع این تعارض انجام شده است. برای پاسخ به این مسئله، با استفاده از روش های متن پژوهی و اعتبارسنجی گزارش ها، ابتدا گزارش های مرتبط با نسب یوشع بن نون گردآوری شد که نشان داد این گزارش ها معتبر هستند. سپس مستندات مرتبط با اثبات یا رد نبوت او در منابع روایی و تاریخی مورد بررسی قرار گرفت. علی رغم وجود مشکلات طریقی و متنی در مستندات رد نبوت یوشع، آشکار شد که این مستندات قابل پذیرش نیستند؛ بنابراین، با استناد به روایاتی که به نبوت او تصریح می کنند و گزارش هایی که نزول وحی رسالی به او را تایید می کنند، اثبات می شود که یوشع بن نون از نسل حضرت یوسف و از جمله انبیاء بنی اسرائیل است که پس از موسی به این مقام دست یافته است
کلید واژگان: یوشع بن نون, نبوت, روایات فریقین, یوسف, تعارض اخبارJoshua bin Nun (AS) is regarded as one of the most significant and influential figures in Jewish history, known as the successor to Prophet Moses (AS). Historical records and hadith sources indicate that he was a descendant of Prophet Joseph (AS). While many of these sources affirm his prophethood, some narrations present a conflicting view, claiming that prophethood ceased within Joseph's lineage. This study seeks to explore Joshua's (AS) prophethood as described in these narrations and resolve this apparent contradiction. Using textual analysis and methods to validate historical reports, the study first gathers and evaluates relevant accounts about Joshua bin Nun's (AS) genealogy, ensuring their reliability. The evidence both for and against his prophethood is then examined in historical sources and hadith literature. Although some reports deny Joshua's prophethood, these texts show signs of transmission issues, calling their credibility into question. By referring to narrations that explicitly affirm Joshua's prophethood, alongside accounts that confirm divine revelation being sent to him, this study concludes that Joshua bin Nun (AS) was indeed from the lineage of Joseph (AS) and was among the prophets of the Israelites, attaining this role after the time of Moses (AS).
Keywords: Joshua Bin Nun, Prophethood, Islamic Narrations, Joseph (AS), Conflict Of Reports, The Holy Quran -
بخش قابل توجهی از احادیث شیعه درباره شخصیت حضرت عیسی (ع) و تعالیم، اقوال و مناقشات پیرامون ایشان وارد شده اند. در این میان، تصویر یا انگاره این شخصیت الهی، در احادیث شیخ صدوق جلوه ویژه تری دارد و توسط روایات نقل شده از جانب او، بیش ازپیش وارد گفتمان حدیثی شیعه شده است. پژوهه حاضر می کوشد با روشی توصیفی تحلیلی تصویر ارائه شده از شخصیت حضرت عیسی (ع) را در ضمن احادیث نقل شده توسط عالم اخباری مکتب قم، یعنی ابن بابویه، نشان دهد و در ضمن، ارتباط و پیوند برخی از اندیشه های شیعه با حضرت عیسی (ع) را نمایان سازد. نتایج نشان می دهد که این احادیث از سویی برای شناختن هویت عیسی (ع) وارد شده اند و ازسویی دیگر در پیوند وی با مسائل و اصول مهمی همچون توحید، نبوت و امامت مطرح گشته اند؛ ازهمین رو ارتباط آن حضرت با مسئله وصایت، مهدویت، فترت، بشارت به آمدن پیامبر اسلام (ص)، مسئله غلو و پاسخ به برخی شبهات مطرح شده از جانب برخی فرقه ها و مسائل دیگر، ازجمله موضوعاتی هستند که از طرفی هویت حضرت عیسی (ع) و ازطرف دیگر هویت بخشی ایشان به برخی آموزه های شیعی را در احادیث نقل شده توسط ابن بابویه نمایان می سازد.
کلید واژگان: ابن بابویه, حدیث شیعه, توحید, نبوت, امامت, مهدویت, حضرت عیسی(ع) -
گستره شریعت پیامبران اولوالعزم یکی از مباحث مهم اصل نبوت است. جهانی بودن یا نبودن نبوت این انبیا به چه میزان در اولوالعزم بودن آن ها مدخلیت دارد؟ آیت الله سبحانی ازجمله اندیشمندانی است که، برخلاف دیدگاه مشهور، صرفا جهانی بودن شریعت پیامبر اکرم (ص) را پذیرفته و نبوت دیگر پیامبران اولوالعزم را منطقه ای و مختص به قوم خاص می داند. به همین دلیل، تحلیل و بررسی دیدگاه ایشان اهمیت ویژه ای دارد. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی و انتقادی است و سوال اصلی این تحقیق عبارت است از اینکه آیت الله سبحانی باتوجه به چه ادله ای درصدد اثبات منطقه ای بودن نبوت برخی از پیامبران اولوالعزم بوده و به چه میزان می توان این ادله را پذیرفتنی دانست؟آیت الله سبحانی برای اثبات نظریه خود (اختصاص نبوت حضرت نوح، ابراهیم، موسی و عیسی به قوم خودشان و جهانی نبودن آن) ادله نقلی و عقلی اقامه کردند و تکیه ایشان در ادله نقلی بیشتر بر ظهور آیات در ارسال این انبیا به سمت قوم خود است و در ادله عقلی هم تاکید بر ناکافی بودن زیرساخت های لازم برای عمومی شدن دعوت این انبیاست؛ در حالی که، در برداشت از ادله نقلی میان هسته اولیه دعوت و مخاطبان نهایی دعوت فرق گذاشته نشده است و اگر چنین فرق گذاری صورت بگیرد، جهانی بودن نبوت آن ها امری مسلم و انکار ناپذیر است. ادله عقلی نیز با مشارکت دادن نبوت تبلیغی و بالابردن سطح فهم مردم پاسخ دادنی است.کلید واژگان: نبوت, اولوالعزم, رسول, نبیThe scope of the law of the Ulul Azmi Prophets is one of the important issues of the principle of prophethood. To what extent does the universality or non-universality of the prophethood of these prophets interfere with their determination? Ustadh Subhani is one of the thinkers who, contrary to popular belief, has accepted only the universality of the Shari'ah of the Holy Prophet and considers the prophethood of other Ulul Azmi Prophets as regional and specific to a particular nation. For this reason, analyzing and examining their point of view is of particular importance. The method of this research is descriptive-analytical and critical and the main question of this research is that according to what arguments did Ustadh Subhani try to prove the regionality of the prophethood of some of the Ulul Azmi Prophets and to what extent did he consider these arguments acceptable? To prove his theory (attributing the prophethood of Noah, Abraham, Moses, and Jesus to their own people and the non-universality of those narrations), Ustadh Subhani presented narrative and rational arguments. And in rational arguments, the emphasis is on the inadequacy of the necessary infrastructure to make the invitation of these Prophets public. However, in the interpretation of the narrations, there is no difference between the original core of the invitation and the final audience of the invitation, and if such a distinction is made, the universality of their prophethood is certain and undeniable. Rational arguments can also be answered by sharing the prophetic propagation and raising people's level of understanding.Keywords: Prophethood, Ulul Azmi, Messenger, Prophet
-
ارتباط پدیده وحی با تاریخ قرآن کریم بسیار وثیق است؛ زیرا از طریق وحی الهی است که آیات قرآن به انسان های برگزیده اعلام و به واسطه آنان به گوش سایر انسان رسیده است. از این رو، پژوهش در فهم دقیق وحی، بازشناسی و تحلیل معنا و ماهیت آن دارای اهمیت است. از آنجایی که وحی در قرآن دارای معانی متفاوتی است، امکان دارد همین موجب خلط شود و برخی در ماهیت آن شک کنند. تا وحی را در اندازه تجربه نبوی تنزل دهند و رابطه آن دو را این همانی بدانند. فرض این نوشتار بر آن است که وحی سخن خداوند است با بشر نه تجربه نبوی. واژه وحی در قرآن وجوه تمایز و اشتراکی دارد که بررسی و فهم آنها می تواند کمک شایانی در اثبات این فرضیه داشته باشد. این مقاله توانسته است با ابزار کتابخانه ای و با روش تحلیل آیات متفاوت در معنای وحی به سنجش فهم معانی واژه وحی در قرآن بپردازد و سپس با تمسک به دلایل نقلی و عقلی، اثبات کند که انگاره این همانی وحی با تجربه دینی از اساس باطل است. از این رو، بدست می آید که نگره تجربه انگاری وحی فرضیه ای ناصواب است.کلید واژگان: نبوت, وحی, وحی رسالی, وحی غیر رسالی, پیام الهی, تجربه دینیThe history of the Holy Qur'an has a complete connection with the phenomenon of “revelation.” Why so is that the revelation of the verses of the noble Qur'an was only in this way, and receiving the heavenly message which is a kind of connection between the chosen and distinguished man with the unseen world, was fulfilled with “revelation.” Therefore, research is important in understanding revelation, recognizing and analyzing its meaning and nature accurately. The fact that revelation has different meanings in the Qur'an, it may lead to confusion of concepts and some may even doubt its nature and reduce revelation to the level of prophetic experience and consider the relationship between the two as the same. The premise of this article is that revelation is God's word to mankind, not prophetic experience. The word “revelation” in the Qur'an has distinctions and commonalities, the study and understanding of which can be of great help in proving this hypothesis. This article has been able to measure the understanding of the meanings of the word “revelation” in the Qur'an with the help of library tools and by analyzing different verses in the meaning of revelation. Then it is proven with narrative and rational reasons that the idea that [scriptural] revelation is similar to religious experience is fundamentally false. Hence, it is concluded that the empiricist view of revelation is a hypothesis of error.Keywords: Prophecy, Revelation, Scriptural Revelation, Non-Scriptural Revelation, Divine Message, Religious Experience
-
«وحی» یکی از اساسی ترین واژگان دین است که از جمله مبانی صدوری دو علم تفسیر و کلام است. در این میان، افراد و جریانات انحرافی، نظیر جریان احمد الحسن، سعی در تغییر ماهیت وحی دارند، تا بتوانند «ادعای نبوت» خویش (پیامبری) را اثبات کنند؛ در پژوهش حاضر تلاش شده است دیدگاه مدعی یمانی درباره وحی و در مورد آیه «خاتم النبیین» مورد ارزیابی قرار گیرد و با استفاده از روش انتقادی- تحلیلی، به استحکام مبانی مسلم دینی و معرفت بخشی قشرهای مختلف جامعه پرداخته شود. مدعی یمانی بر این باور است که «نبی » با ملکوت آسمآن ها ارتباط و از غیب خبر دارد و حال آن که دانستن غیب برای هر پیامبری لازم است ولی کافی نیست؛ چنان که اشخاص بلند مرتبه ای نظیر حضرت صدیقه طاهره و ائمه هدی؟عهم؟ از اخبار غیبی اطلاع داشتند؛ لکن نبی و پیامبر نبودند. همچنین با تصرف در معنای «خاتم النبیین» و اکتسابی دانستن مقام نبوت، زمینه ادعای پیامبری خویش را فراهم کرده است.کلید واژگان: وحی, نبی, نبوت, خاتمیت, یمانی, احمدالحسن“Revelation” is one of the most fundamental concepts of religion and is among the emanative principles in the fields of exegetic interpretation (Tafsir) and Islamic theology (Kalam). Meanwhile, individuals and deviant movements, such as the Ahmed Al-Hassan movement, seek to adjust the nature of revelation to approve their claim of prophethood. This research works towards the evaluation of the Yamani claimant’s perspective on revelation and the verse “Seal of the Prophets.” Using critical-analytical method, it addresses the robustness of definite religious foundations and enlightenment of various classes of society. The Yamani claimant believes that the "prophet” is connected to the angelic world and is aware of the Invisible. While being aware of the Invisible is crucial for any prophet, yet it is not sufficient on its own. Prominent figures such as Fatimah al-Zahra and the Imams (peace be upon them) acknowledged their knowledge of hidden matters, and yet they were not prophets. Furthermore, He has adjusted the groundwork to support his claim to prophecy by redefining the concept of "Seal of the Prophets" and considering the status of prophecy as something achievable.Keywords: Revelation, Prophet, Prophethood, Seal Of Prophethood, Yamani, Ahmad Al-Hassan
-
محمد بن زکریای رازی را هم به نبوت باوری هم به نبوت ستیزی توصیف کرده اند اما درست آنست که وی عقل باور است و نبوت را منافی عقل باوری می داند. بر پایه کتاب الاعلام النبوه، شش دلیل رازی فیلسوف را که به رد نبوت می پردازد می توان استخراج کرد. این ادله شش گانه نشان می دهد رازی نه به ضرورت نبوت بلکه به امکان نبوت به عنوان معرفت و ارتباط ویژه انسانی با خداوند باور ندارد و شخص نبی را به رسمیت نمی شناسد لذا همه انسانها از جهت معرفت و ارتباط انسانی برابرند. وی در نقد نبوت، همسوی با سایر باورهایش در حوزه فلسفه و اخلاق عمل نمی کند و از این جهت نوعی تهافت و عدم انسجام گروی در تبیین ادله اش وجود دارد. ادله رازی مبتنی بر ابهام معنایی تصورات است و نیز مبتنی بر اجمال در مقاله حاضر با روش توصیفی - استنباطی تلاش شده ادله رازی در رد نبوت، بازسازی شود و نیز با روش تحلیلی - انتقادی، ادله رازی مورد سنجش قرار گیرد.
کلید واژگان: نبوت, عقل باوری, محمد بن زکریای رازی, اعلام النبوهThere are both pro-prophecy and anti-prophecy views on Muhammad ibn Zakariya al-Razi. However, the correct view is that he was a rationalist and considered prophecy to be contrary to rationalism. Based on the book "al-A'lam al-Nubuwwah", six arguments can be extracted from the philosopher al-Razi that refute prophecy. These six arguments show that al-Razi does not believe in the necessity of prophecy as a special human knowledge and connection with God, but rather only to the possibility of it as a probable matter. In his view, the prophet has no special status, and all humans are equal in terms of knowledge and connection with God. This article uses a descriptive-deductive method to reconstruct al-Razi's arguments against prophecy and to critically analyze these arguments using an analytical-critical method.
Keywords: Prophecy, Rationalism, Muhammad Ibn Zakariya Al-Razi, Al-A'lam Al-Nubuwwah -
هدف اصلی پژوهش حاضر، ظرفیت سنجی فلسفه سیاسی اسلامی (مشخصا فلسفه سیاسی فارابی) در مواجهه با کارآمدی دولت از راه مداقه در بنیادهای کارآمدی است. امروزه کارآمدی دولت یکی از دغدغه های مهم اندیشمندان و جوامع محسوب می شود. معیار قضاوت عمومی درباره یک نظام سیاسی، منوط به میزان تحقق کارآمدی است. پژوهش بر این فرضیه استوار است که فلسفه سیاسی، به ویژه فلسفه سیاسی اسلامی، در افقی فراتر از دانش های یادشده، ظرفیت های مناسبی جهت بحث در باب بنیادهای کارآمدی دولت دارد، که از این میان فلسفه سیاسی فارابی به عنوان یکی از رویکردهای مهم فلسفه سیاسی اسلامی، ظرفیت ویژه ای جهت ورود به بحث کارآمدی دارد. سوال اصلی پژوهش این است که ظرفیت های اساسی فلسفه سیاسی اسلامی، بویژه آراء و اندیشه های فارابی، در مواجهه با مفهوم کارآمدی دولت، به ویژه تمهید بنیادهای کارآمدی کدامند؟ فهم کارآمدی دولت در اندیشه فارابی، مستلزم ارائه یک بسته مفهومی یا شبکه مفاهیم مرتبط با کارآمدی در اندیشه این فیلسوف است که در پژوهش حاضر، کوشش شده با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، این مفاهیم و کدها از لابه لای آثار مهم فارابی استخراج شود. برخی از مهم ترین عناصر این شبکه مفهومی عبارتند از: سعادت، فضیلت، حکمت، نبوت، محبت و عدالت.
کلید واژگان: دولت, کارآمدی, فلسفه سیاسی, فارابی, علم مدنی, فضیلت, حکمت, نبوت, سعادت, محبت, عدالتThe main objective of the present research is to assess the capacity of Islamic political philosophy (precisely Farabi's political philosophy) to address the efficiency of government through a comparative analysis of its foundational principles. Nowadays, government efficiency is considered one of the significant concerns of intellectuals and societies. The general judgment criterion for a political system depends on the extent of governmental efficiency. This research is based on the hypothesis that political philosophy, especially Islamic political philosophy, beyond the mentioned sciences, has suitable capacities for discussing the foundations of governmental efficiency. Among these, Farabi's political philosophy, one of the significant approaches of Islamic political philosophy, has a unique capacity to engage in the discourse on efficiency. The main research question is: What are the fundamental capacities of Islamic political philosophy, especially Farabi's ideas and thoughts, in confronting the concept of governmental efficiency, especially in laying the groundwork for efficiency? Understanding government efficiency in Farabi's thought requires presenting a conceptual framework or network related to efficiency in this philosopher's thought. In this research, an attempt has been made to extract these concepts and codes from the essential works of Farabi using a descriptive-analytical method. Some of the most essential elements of this conceptual network include happiness, virtue, wisdom, prophecy, love, and justice.
Keywords: Government, Efficiency, Political Philosophy, FARABI, Civil Science, Virtue, Wisdom, prophecy, happiness, Love, Justice -
تربیت از مهم ترین نیازهای حیات انسان است که انبیا الهی برای رساندن انسان به سعادت از همین طریق استفاده نموده اند.راهبرد اصلی ایشان در تربیت انسان هدایت از شرک به سوی توحید بوده است.هدف این پژوهش ترسیم روش تربیتی قرآن در نهادینه کردن باور به توحید در ده سوره نخست نازل شده با استفاده از شیوه تفسیر تنزیلی(کتابخانه ای)میباشد.روش قرآن در تربیت انسان،رسیدن به شناخت توحیدی در زمینه اعتقاد و عمل است تا به عبودیت فردی و اجتماعی برسد.آنچه افزون بر دیگر پژوهش ها در این زمینه به دست آمده روش قرآن است که با انسان همگام شده و ابتدا نقاط ضعف انسان از جمله بی ارزش بودن ماده اولیه خلقت وی و جهل وی را یادآور شده، بنابراین انسان نیازمند است که با اسم رب زندگی خود را آغاز نماید.قرآن از دو روش تربیتی اعطای بینش و روش انگیزشی برای نهادینه کردن باور به توحید استفاده نموده است.با استفاده از استدلال عقلی به توحید خالقیت و توحید ربوبی،توحید عبادی را نتیجه گرفته، و با استلال به صفات خداوند،ربوبیت و عبودیت را منحصر در وی نموده و با توجه دادن به مبدا آفرینش،معاد و اثبات نبوت به ارائه جهان بینی الهی پرداخته است.در نهایت با روش انگیزشی و استفاده از دو محرک تهدید و بشارت به تربیت انسان پرداخته است.ابتدا با بیان عاقبت مکذبین،بیان اوصاف روز قیامت،ترسیم حال کفار در آخرت و بیان عاقبت مکذبین از اقوام گذشته به تهدید مخاطبان خود پرداخته و سپس با استفاده از ابزار بشارت،به تشویق مردم به ایمان آوردن به توحید پرداخته است.
کلید واژگان: توحید, رب, تربیت, نبوت, معادEducation stands as a cornerstone of human existence, a tool wielded by prophets to steer individuals towards happiness. Their main endeavor in educating is the transition from polytheism to monotheism. Thus, this inquiry aims to elucidate the Quranic approach to nurturing monotheistic beliefs within the initial ten surahs of the Holy Quran, employing the Tanzeeli interpretation method through a comprehensive library research framework. The Quran's pedagogical framework is designed to cultivate monotheistic understanding in both belief and practice, fostering personal and communal devotion. What sets apart the Quranic method from other research in this field is its profound resonance with human nature, initially reminding humans of their weaknesses such as the worthlessness of their primary material existence and inherent ignorance, thus emphasizing the need for humans to commence their journey with a reverence for the Divine. The Holy Quran employs two educational methods, providing insight and motivational approaches to internalize belief in monotheism. By using commonsense reasoning, it deduces the monotheism inherent in creation and the monotheism of lordship, resulting in the worship of the singular deity (monotheism of worship), and by delving into the attributes of God, weaves together lordship and servitude, presenting a divine worldview by considering the origin of creation, the afterlife, and the validation of prophet hood. Ultimately, through motivational methods and utilizing both threats and enunciation, it focuses on human education. Initially, by describing the fate of the deniers, portraying the characteristics of the Day of Judgment, depicting the state of disbelievers in the hereafter, and illustrating the fate of previous humans, it addresses its audience with threats, then, using the tool of enunciation, it encourages individuals towards embracing monotheism, fostering a deeper connection with the divine.
Keywords: Monotheism, Lord, Education, Prophethood, Resurrection -
فصلنامه مطالعات تفسیری، پیاپی 54 (تابستان 1402)، صص 125 -152
برخی از صوفیان داستان قرآنی موسی و خضر را، به دلیل برتری خضر بر موسی در ظاهر داستان، دلیل بر برتری ولایت بر نبوت دانسته اند. در مقابل برخی دیگر، از برتری مقام موسی بر خضر سخن گفته اند. برتری خضر بر موسی، مشکلات الهیاتی پدید می آورد و برای حل این مشکل در کلمات مفسران و به تبع آنان متصوفه مواردی طرح شده است که برخی ضعیف و برخی قوی است. برخی از این وجوه عبات اند از: موسایی که به مصاحبت با خضر مامور شد، موسای کلیم نیست؛ خضر فرشته ای الهی بود و موسای کلیم مامور به صحبت با فرشته ای بود؛ برتری خضر بر موسی نسبی است نه مطلق؛ خضر خود پیامبری الهی بوده است و تبعیت موسی از او تبعیت یک پیامبر از پیامبر دیگر است. پاسخ آخر نزد اکثر مفسران نیز مقبول است. خضر خود پیامبر بوده است و استفاده موسی از خضر مانند استفاده او از محضر شعیب است. از نخستین تفاسیر اهل سنت و شیعیان تا روزگار ما این نظر مورد اشاره مفسران بزرگی چون طبری، سمرقندی، بیضاوی، ابوحیان اندلسی و صوفیانی چون بخاری، قشیری، هجویری، غزالی، سنایی، عین القضاه و علاءالدوله سمنانی است. به نظر می رسد از میان این اقوال که ما را در حل مسیله برتری خضر بر موسی یاری می کند، این قول روایی بیشتری داشته باشد، زیرا: اولا مورد تایید روایات فریقین است؛ و ثانیا منافاتی با پیامبرشناسی اسلامی ندارد و ثالثا با سایر آیات قرآن کریم نیز هماهنگ است.
کلید واژگان: آیات 62 تا 80 کهف, تفسیر عرفانی, داستان موسی و خضر, ولایت, نبوتSome Sufis have considered the Qur'anic story of Musa and Khizr, because of the superiority of Khizr over Moses in the appearance of the story, as a proof of the superiority of guardianship, vilayat, over prophethood, nubuvvat. In contrast, some others have spoken about the superiority of Moses' status over Khizr. Khizr's superiority over Moses creates theological problems, and to solve this problem in the words of the commentators and following them the Sufis, some cases have been proposed, some weak and some strong. Some of the cases may be counted as: Moses who was assigned to meet Khizr was not Moses, the prophet; Khizr was an angel of God and the prophet Moses was assigned to talk to an angel; Khizr's superiority over Moses was relative, not absolute; Khizr himself was a divine prophet and Moses' obedience to him is the obedience of one prophet to another prophet. The last answer is accepted by most commentators. Khidzr himself was a prophet and Moses' use of Khizr is similar to his use of Shoaib's companion. From the first interpretations of Sunnis and Shiites to our time, this opinion is mentioned by great commentators such as Tabari, Samarqandi, Beidawi, Andalusian Abu hayyn, and Sufis such as Bukhari, Qushairi, Hijwiri, Ghazali, Sana'i, Ain al-Qudat and Alaa al-Dawlah Semnani. It seems that among these sayings that help us in solving the issue of Khidr's superiority over Moses, this saying has more narration, because: firstly, it is confirmed by the narrations of the parties; And secondly, it does not contradict Islamic prophetology, and thirdly, it is in harmony with other verses of the Holy Quran.
Keywords: Verses 62 to 80 of the Kahf, Mystical Interpretation, Story of Moses, Khizr, Guardianship, Prophethood -
از دیرباز دلایل ضرورت نبوت موردتوجه بسیاری از متفکرین اسلامی قرار گرفته است. برخی مانند اشعری ها که حسن و قبح عقلی را نمی پذیرند، برای اثبات نبوت چه در صدق ادعا و چه در محتوای رسالت، تنها معجزه داشتن را شرط دانسته اند، ولی برخی مانند عدلیه و معتزله معجزه را تنها دلیل ادعای نبوت دانسته و دلایل متفاوتی را در اثبات ضرورت نبی مطرح کرده اند. فاضل مقداد، متکلم قرن هفتم و علامه طباطبایی، فیلسوف دوره معاصر در بیان ضرورت نبی از براهین و روش هایی متفاوت بهره برده اند. فاضل مقداد با تمسک به روش متکلمین و بهره گیری از برهان لطف و همچنین با استدلال به روش حکما و بهره جستن از برهان اصلاح نوعی انسانی، ضرورت بعثت نبی را اثبات کرده است. اما علامه نه تنها دو روش فاضل مقداد را با دلایل متقن رد نموده است، بلکه براهین متعددی را مانند برهان نیازمندی بشر به نظام قانون کامل، برهان هدایت انسان به کمال مطلوب و برهان خالی نبودن زمین از حجت اقامه نموده است. در این مقاله دیدگاه علامه طباطبایی به دلیل داشتن براهین یقینی به عنوان نظر برگزیده، تبیین شده است.
کلید واژگان: دلایل, ضرورت, نبوت, نبی, فاضل مقداد, علامه طباطباییThe reasons for the necessity of prophethood have since long ago been of interest to many Islamic thinkers. Some, like the Ash‘arīs, who do not approve the rational good and evil, have considered only having a miracle as a condition to prove prophethood, both in terms of the truth of the claim and the content of the mission, but some others, such as ‘Adlīya and Mu‘tazila, have considered miracles as the only reason for claiming prophethood and have proposed different reasons to prove the necessity of a prophet. Fāḍil Miqdād, a seventh century theologian, and ‘Allāma Ṭabāṭabā’ī, a contemporary philosopher, have used different proofs and methods in expressing the necessity of a prophet. By adhering to the method of theologians and using the proof of divine grace (burhā-i luṭf), as well as by reasoning according philosophers’ method and using the proof of typical reforming of man, Fāḍil Miqdād has proved the necessity of the Prophet's mission. But ‘Allāma has not only rejected the two methods of Fāḍil Miqdād with substantial reasons, but also has provided numerous proofs such as the proof of human need for a perfect legal system, the proof of guiding man to the desired perfection, and the proof that the earth is not empty of an authorized guide (ḥujja). In this article, ‘Allāma Ṭabāṭabā’ī's opinion is elucidated as the preferred opinion for having apodictic proofs.
Keywords: Reasons, Necessity, Prophethood, Prophet, Fāḍil Miqdād, ‘Allāma Ṭabāṭabā’Ī' -
علما و محدثان شیعه در دوران غیبت امام عصر (علیه السلام) نقش بسزایی در حفظ و صیانت از معارف اهل بیت (علیهم السلام) و خنثی ساختن تهمت ها و شبهات وارد بر شیعیان ایفا کرده اند. از این میان تلاش شیخ صدوق در تبیین دیدگاه اعتقادی و کلامی شیعیان در نگارش الإعتقادات با استناد به آیات و روایات ستودنی است. به دلیل جایگاه بلند این کتاب، شیخ مفید آن را مورد بازنگری قرار داده و سعی نموده که در تصحیح اعتقادات الإمامیه با افزودن استدلال و استنباط های عقلی بر استدلال های صرفا نقلی بر غنای این کتاب بیافزاید. از جمله اصول عقاید، مسائل مربوط به نبوت و امامت (راهنماشناسی) است که شیخ صدوق در الإعتقادات به آن پرداخته است و دیدگاه های شیخ مفید ذیل برخی از مباحث همچون نزول یک باره قرآن در شب قدر، مقتول یا مسموم شدن پیامبر اکرم و ائمه (علیهم السلام)، سهوالنبی (ص) و... با او متفاوت است و به صراحت مخالفت خود را با آراء شیخ صدوق بیان می دارد و از مواردی که اتفاق نظر دارند می توان به عدم تحریف قرآن به زیاده و نقصان، نزول تدریجی قرآن کریم، پذیرفتن فضائل پیامبر و خاندانش، شمار انبیای الهی و افضل بودن ایشان از ملائکه اشاره کرد.
کلید واژگان: شیخ صدوق, شیخ مفید, الإعتقادات, تصحیح اعتقادات الإمامیه, نبوت, امامت, راهنماشناسی -
فهم چیستی «روح» در متون مقدس، از پیچیدگی خاصی برخوردار است. از جمله مصادیق این پیچیدگی، کارکرد و هدف از خلقت روح به عنوان مخلوقی از خداوند است. در عهدین و قرآن کریم، روح، در دو حوزه آفرینش انسان و نزول وحی و قیامت مطرح شده است. ارتباط روح به عنوان یاریگر پیامبر در امر نبوت، که عمدتا در حوزه دوم قرار می گیرد، از تاکیدات ادیان ابراهیمی است که در ارتباط بینامتنی قرآن کریم با متون پیشین، می توان به تفسیر بهتری از آن دست یافت. در مقایسه قرآن کریم با کتاب مقدس، شباهت ها و تفاوت هایی در پیوند با این دو متغیر به دست می آید که با توجه به برخی وجوه مشترک، افتراقات آن نیز حایز اهمیت است. مقایسه بینامتنی در این مقوله، بیانگر مواضع متمایز قرآن کریم است. این مواضع در سه محور تبیین می شود: رابطه بین قرآن و عهدین در این زمینه، گاه رابطه سلبی حذفی، گاه رابطه ایجابی و گاه رابطه اصلاحی و تغییر است. جستار پیش رو، ابعاد و جنبه های گونه گون این سه رابطه را مورد واکاوی قرار می دهد.
کلید واژگان: روح, نبوت, مقایسه بینامتنیت, قرآن, عهدین, کتاب مقدس -
به عقیده شیعه پیامبری حالت ایستا ندارد بلکه پویا و متحرک است و امامت شیعه به نوعی تداوم پیامبری می باشد. همه ادیان الهی تا دوران پیامبر خاتم یکدیگر را کامل کرده اند و پیامبر اسلام (ص) دین خدا را به درجه کمال رسانده است، برای تداوم دین هم به تشریح آن توسط انسانهائی کامل که همان صفات پیامبر اسلام (ص) را دارند نیاز داریم. بر این اساس ماموریت پیامبری دروجود امام ادامه می یابد و امام به استثنای دریافت وحی همه امتیازات پیامبر را خواهد داشت و با دارا بودن ویژگیها و صفات خاص از جمله ولایت معنوی، تداوم بخش وظایف پیامبر می باشد. در این پژوهش که با شیوه توصیفی- کلامی و با رویکرد کلامی صورت گرفته در نهایت این نتیجه حاصل شده که نه تنها میان باور به خاتمیت و باور به امامت تنافی و تعارضی در کار نیست، بلکه امامت مکمل و متمم خاتمیت است و بین این دو آموزه نسبت و تلازمی خاص برقرار است. همان طور که حدوث دین و شریعت مستلزم وجود پیامبر است، بقاء دین و شریعت هم موقوف به وجود امام است، بنابراین نیاز دین به امام در استمرار به منزله نیاز دین به پیامبر است در استقرار.
کلید واژگان: خاتمیت, نبوت, امامت, ولایت, مرجعیت دینیAccording to the Shia belief, prophecy does not have a static state but is dynamic and mobile, and the Shia Imamate is a continuation of the prophecy. All divine religions have completed each other until the time of the last prophet, who has complemented the religion of God. For the continuation of the religion, it needs to be described by perfect human beings who have the same qualities as the Prophet of Islam (PBUH). Based on this, the prophetic mission continues by the imam, who has all the privileges of the prophet, except for receiving revelation, and by having special characteristics and attributes, including spiritual guardianship, continues the duties of the prophet. The findings of this research, which was carried out in a descriptive-theological manner and with a theological approach, revealed that not only there is no contradiction or conflict between belief in the Finality of Prophecy and belief in Imamate, but Imamate is complementary to the Finality of Prophecy, and there is a special relationship between these two doctrines. Just as the existence of religion and Sharia requires the presence of a prophet, the survival of religion and Sharia depends on the existence of an imam. Therefore, religion’s need for an imam in continuity is the same as its need for a prophet in establishment.
Keywords: Finality of Prophecy, Prophecy, Imamate, Velayat, ReligiousAuthority -
هر کس به مقام نبوت نایل شود قادر است از احکام خداوند و اوامر و نواهی او خبر دهد. مسیله خاتمیت و خاتم بودن پیامبر اسلام؟ص؟ از نظر دانشمندان اسلامی از مسلمات و ضروریات دین اسلام به شمار می آید. از آن جایی که خاتمیت از مباحث اصلی تفکر شیعه و اهل سنت می باشد اشکال برخی این است که چگونه پیامبر اسلام؟ص؟ آخرین پیامبر الهی و ختم کننده نبوت است، در حالی که حضرت عیسی(ع) الان زنده هست و زمان ظهور دوباره به روی زمین باز می گردد؟ چرا با وجود حضرت عیسی(ع)، حضرت مهدی؟عج؟ رهبری قیام آخرالزمان را بر عهده دارد؟ همین طور در مورد حضرت خضر _ بنا بر این که ایشان پیامبر الهی باشند _ و نیز حضرت الیاس و حضرت ادریس چنین اشکالی قابل طرح است که طبق اعتقاد شیعه در زمان ظهور حضرت مهدی؟عج؟ رجعت خواهند کرد، آیا هم چنان بر مقام نبوت خود باقی اند یا خیر؟ در این مقاله با استفاده از روش توصیفی _ تحلیلی به بررسی آیات و روایات مربوطه پرداخته شده و نتایج بیانگر آن است که پیامبر اسلام؟ص؟ خاتم النبیین و خاتم المرسلین می باشند و پیامبر و نبی تشریعی و تبلیغی دیگر نداریم. اگر همزمان و یا بعد از پیامبر؟ص؟ کسی نبی می بود با خاتم النبیین بودن سازگار نیست، زیرا با خاتمیت پیامبر؟ص؟ وحی تشریعی منقطع شد. حضرت عیسی(ع)، خضر، الیاس و ادریس؟عهم؟ نزول و حضورشان در زمان ظهور حضرت مهدی؟عج؟ منافاتی با خاتم النبیین بودن حضرت رسول؟ص؟ ندارد زیرا آنها به عنوان یک مسلمان و تابع شرایط اسلام و امام زمان؟عج؟ خواهند بود.
کلید واژگان: خاتم النبیین, خاتم المرسلین, خاتمیت, نبوتAnyone who attains the position of prophethood is able to inform about God's decrees and orders. According to Islamic scholars, the issue of Khatam and Khatam of the Prophet of Islam is one of the essentials of Islam. Since finality is one of the main topics of Shia and Sunni thinking, the problem of some is that how is the Prophet of Islam the last prophet of God and the end of prophecy, while Jesus (AS) is alive now and the time of his reappearance will return to earth? Why, despite the presence of Jesus (AS), Hazrat Mahdi (AS) is leading the uprising of the end of time? In the same way, in the case of Hazrat Khizr - because he is a prophet of God - as well as Hazrat Elias and Hazrat Idris, such forms can be proposed that according to the Shia belief, they will return at the time of the appearance of Hazrat Mahdi (AS), do they still remain in their position of prophethood or not? In this article, using the descriptive-analytical method, the related verses and narrations have been investigated and the results show that the Prophet of Islam is the Khatam al-Nabieen and Khatam al-Mursalin, and we do not have any other prophet or prophet. If someone was a prophet at the same time or after the Prophet, it is not compatible with being the last of the Prophets, because with the finality of the Prophet AS), the legal revelation was interrupted. Prophet Jesus (AS), Khizr, Elias and Idris, peace be upon them all, their descent and presence at the time of the appearance of Prophet Mahdi (AS) does not contradict the seal of Prophets because they are Muslims and subject to the conditions of Islam and the Imam Zaman(AS) will be.
Keywords: Khatam al-Nabieen, Khatam al-Mursalin, khatam, prophethood -
هویت شناسی ذوالقرنین و فهم مولفه های شکل دهنده ماجرای او از دیر باز مورد توجه قرآن پژوهان بوده است. یکی از عناصر محوری در شناخت استوارتر ذوالقرنین، موضوع پیامبری اوست. ثمره این بحث در انطباق شخصیت های تاریخی با وی آشکار خواهد شد. این پژوهش با بهره از روش توصیفی- تحلیلی و استناد به منابع نوشتاری، در پی بررسی شاخصه نبوت در ماجرای قرآنی ذوالقرنین است. برای این منظور 11 مولفه مندرج در آیات موضوع و روایات مرتبط استخراج شده اند که شایستگی نقش آفرینی در قامت قرینه هایی برای اثبات نبوت ذوالقرنین را دارند. این قرینه ها عبارت اند از: مخاطب قرار گرفتن ذوالقرنین توسط پروردگار، برانگیخته شدن، دعوت توحیدی، بهره از تمکن الهی، بهره وری از سبب، واگذار شدن قضاوت به وی، کنش های توحید محور، اخبار از قیامت و تشبیه وی به حضرت علی (ع). تطبیق این قرینه ها با نمونه های مشابه قرآنی و بهره از روایات معتبر، سبب استحکام بیشتر نظام قراین پیش گفته در جهت فرضیه است.
کلید واژگان: ذوالقرنین, نبوت, نظام قراین, مفسران, روایاتQur'anic Researches, Volume:27 Issue: 3, 2023, PP 113 -136The identification of Dhul-Qarnayn and understanding the components of his story have long been of interest to Qur’an scholars. One of the pivotal elements in a more solid understanding of Dhul-Qarnayn concerns his Prophethood. The outcome of this discussion will be revealed in the adaptation of historical figures to him. This research, using the descriptive-analytical method and referring to written sources, seeks to investigate the characteristics of prophecy in the Qur’anic story of Dhul-Qarnayn. To this end, 11 components contained in the verses of the topic and the related narrations have been extracted, which have the merit of playing a role as proofs to prove the prophethood of Dhul-Qarnayn. These proofs are: Dhul-Qarnayn being addressed by the Lord; being sent forth; calling to monotheism; benefiting from God’s providence; benefiting from cause; entrusting judgment to him; monotheistic actions; news of the Day of Judgment, and comparing him to Imam Ali (A.S.). Matching these proofs with similar examples from the Qur’an and the use of valid traditions makes the system of the aforementioned proofs stronger towards the hypothesis.
Keywords: Dhul-Qarnayn, Prophethood, The Evidences System, Commentators, Hadiths -
نشریه کلام اسلامی، پیاپی 121 (بهار 1401)، صص 81 -101
معیارهای عدالت یکی از اصلیترین اجزای نظریه عدالت به شمار میرود، و با توجه به اهمیت آن، هدف این مقاله، جستجوی معیارهای عدالت سیاسی در اندیشه آیتالله سبحانی است. با مراجعه به آثار، اندیشه و لحاظ منطق اندیشه ایشان و روش توصیفی-تحلیلی، در فرضیه بر این امر تاکید شده است که نوع تحلیل ایشان از مبانی کلامی که امتداد سیاسی-اجتماعی دارد، در برداشت معیارهای عدالت سیاسی اثرگذار بوده و رابطهای معنادار میان توحید، نبوت، امامت و عدالت سیاسی به وجود میآید که میتوان آنها را در سه مرحله کسب قدرت، اعمال قدرت و نظارت بر قدرت رصد کرد و به معیارهایی چون برابری در فرصت ها و امتیازات، قانونگذاری عادلانه، امکان حضور فعال شهروندان در سیاست، شایستهسالاری، رعایت حقوق منتقدان و اقلیتها، احساس مسیولیت شهروندان، نظارتپذیری صاحبان قدرت و به رسمیت شناختن حق آزادی شهروندان دست یافت. این مهم تا کنون بررسی نشده است و لذا از این جهت، دارای نوآوری است.
کلید واژگان: آیت الله سبحانی, عدالت سیاسی, توحید, نبوت, امامت, برابری استحقاقی, نظارت پذیری قدرت سیاسیThe criteria of justice is one of the main components of the theory of justice, and considering its importance, the purpose of this article is to search for the criteria of political justice in the thought of Ayatollah Sobhani. By referring to Ayatollah Sobhani's works, thought and the logic of his thought and using the descriptive-analytical method, in the hypothesis of the research, it is emphasized that his type of analysis of the theological foundations that has a political-social extension, in his perception of the criteria of justice is politically effective and there is a meaningful relationship between monotheism, prophethood and imamate on the one hand, and political justice on the other hand, which can be seen in three stages: Gaining power, Exercising power and Monitoring the power. And on this basis, according to criteria such as: equality in opportunities and privileges, fair legislation, the possibility of active participation of citizens in politics, meritocracy, respect for the rights of critics and minorities, the sense of responsibility of citizens, the control of those in power, and the recognition of the right to freedom of citizens. acquired. This issue has not been investigated so far and therefore it is innovative.
Keywords: Ayatollah Sobhani, Political Justice, Monotheism, prophethood, Imamate, equal rights, controllability of political power -
نشریه اسلام شناسی و قرآن پژوهی در جهان معاصر، سال دوم شماره 1 (پیاپی 3، بهار و تابستان 1402)، صص 39 -61در این نوشتار کوشش شده است به بررسی مشارکت اجتماعی- سیاسی زنان در جهان اسلام پرداخته شود. از این حبث تلاش شده است تا ضمن نگاهی به سابقه جایگاه زنان در دیگر ادیان اسمانی پیش از اسلام همچون آموزها و تعالیم دین یهود و مسیحیت به بررسی جایگاه مشارکت اجتماعی- سیاسی زنان در قران کریم به عنوان مهمترین منبع معرفتی مسلمانان و جهان اسلام پرداخته شود. به نظر می رسد فراز و فرود مشارکت سیاسی زنان مسلمان در پیوند با تحولات تاریخی _ سیاسی جهان اسلام قرار دارد به این منظور با محوریت قرار دادن دگرگونی های سیاسی جهان اسلام می توان به ارزیابی و تحلیل مشارکت اجتماعی- سیاسی زنان در سه عصر نبوت، امامت و غیبت پرداخت و برای رسیدن به این موضوع از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شده و نتایج حاصله از این تحقیق نشان می دهد که بغیراز دوره های نبوت ،امامت وانقلاب اسلامی درسایر دوره های تاریخی زنان صرفا از درون دربار و هیات حاکمه قدرت توانسته اند مشارکت سیاسی-اجتماعی داشته باشند و از درون بطن جامعه بندرت موردی مشاهده شده است. پیرو همین امر در مقاله تلاش خواهد شد تا طی آشنایی مختصر با مبانی مفهوم مشارکت اجتماعی- سیاسی به ارزیابی و تحلیل مشارکت اجتماعی- سیاسی زنان مسلمان در سه محور نبوت،امامت و غیبت پرداخته شودکلید واژگان: مشارکت اجتماعی -سیاسی, زنان, جهان اسلام, نبوت, امامت, غیبتThis study delves into the examination of women's socio-political participation in the Islamic world. It aims to explore the historical context of women's position in other Abrahamic religions, including the teachings of Judaism and Christianity, and subsequently analyze their socio-political participation within the framework of the Quran, the primary source of knowledge for Muslims and the Islamic world. It appears that the fluctuations in Muslim women's political participation are intertwined with the historical and political developments of the Islamic world. In this regard, by focusing on the political transformations of the Islamic world, we can evaluate and analyze women's socio-political participation in the three eras of prophethood, imamate, and occultation. To achieve this objective, a descriptive-analytical approach is employed. The findings of this research reveal that, with the exception of the periods of prophethood, imamate, and the Islamic Revolution, in other historical periods, women have only been able to participate socio-politically from within the confines of the court and the ruling elite, and rarely have instances been observed from within the broader society. Following this, the article will endeavor to evaluate and analyze the socio-political participation of Muslim women in the three axes of prophethood, imamate, and occultation, after a brief introduction to the fundamental concepts of socio-political participationKeywords: Socio-Political Participation, Women, Islamic World, Prophethood, Imamate, Occultation
-
نشریه جستارهایی در فلسفه و کلام، سال پنجاه و چهارم شماره 1 (پیاپی 108، بهار و تابستان 1401)، صص 201 -221انبیاء از کارکردهای متفاوتی در ابعاد گوناگون وظایف خود برخوردارند. نبوت و عصمت رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند؛ زیرا به عقیده بیشتر مسلمانان، فی الجمله هر پیامبری باید قوه پرهیز از گناهان و خطاها داشته باشد. با اثبات مبانی عصمت، حجیت قول، فعل و تقریر انبیاء معنادار و صحت تلقی و تبلیغ وحی تثبیت می شود. هدف این نوشتار، دستیابی به الگوی شیون نبوت در گستره وحی و لایه های آن و ارایه ارتباطات عصمت و نبوت بر اساس آیات و روایات، به صورت تحقیق کیفی با استفاده از روش داده بنیاد و با کمک از نرم افزار MAXQDA بر اساس و مبنای کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شده است. نتیجه این تحقیق، الگویی شامل انواع شیون کارکردی نبوت اعم از قبل، حین و بعد از ابلاغ وحی است که از زیرلایه های مختلف، اما همگون، در سطح و مولفه تشکیل شده است. یافته های پژوهش نشان داد که شیون متفاوت نبوت به مانند تلقی وحی، هدایت، تعلیم و تلاوت آیات، دعوت به توحید، دوری از طاغوت، تزکیه نفوس، تبشیر، انذار و غیره، در قالب سه مولف کلان «شیون قبل از ابلاغ وحی»، «شیون حین ابلاغ» و «شیون بعد از ابلاغ» قرار می گیرند که چنین کارکردهایی، ارتباط ناگسستنی نبوت با عصمت را آشکار کرده و بین عصمت و نبوت قالب هایی مثل ارتباط تشریفی، ارتباط مقومی، ارتباط اخذی، ارتباط تبلیغی، ارتباط اظهاری، ارتباط این همانی و ارتباط استدامه ای را به همراه خواهد داشت.کلید واژگان: عصمت, نبوت, شئون نبوت, گناهان, وحی, روش داده بنیادProphets have different functions in different dimensions of their duties. Prophethood and infallibility are closely related to each other, because according to most Muslims, every prophet should, at least partially, have the ability to avoid sins and mistakes. By proving the foundations of infallibility, the validity of the prophets’ words, actions and silent approvals will be meaningful and the correctness of receiving and spreading revelation will be established. The purpose of this article is to achieve the pattern of prophecy affairs in the scope of revelation and its layers and to present the connections between infallibility and prophecy based on verses and traditions, which has been conducted through qualitative research using the database method with the help of MAXQDA software based on open, axial, and selective coding. The result is a model that includes all types of functional affairs of prophecy before, during and after the revelation, which is made up of different sub-layers but homogeneous in terms of level and component. The findings of the research show that the different affairs of prophecy, such as receiving the revelation, guidance, teaching and reciting verses, calling to monotheism, staying away from idolatry and tyranny, cultivating souls, bringing good tidings, warning, etc. are can be categorized in three major components: “affairs before the revelation”, “affairs during the revelation” and “affairs after the revelation”. Such functions reveal the unbreakable connection between infallibility and prophecy. Some of the types of relationship between infallibility and prophecy that they bring about are as follows: infallibility causes the prophet to deserve the position of prophecy, infallibility preserves prophecy, infallibility is necessary in receiving, spreading, and stating the revelation, so that what is delivered to people is identical to what has been received by the prophet, and the last, infallibility covers the whole life of the prophet.Keywords: infallibility, prophecy, affairs of prophecy, sins, Revelation, database method
-
قاعده لطف یکی از قواعد مهم و تاثیرگذار در میان متکلمان بوده و از جایگاه خاصی در علم کلام برخوردار است. این قاعده کلامی نقش مهمی در اثبات وجوب بعثت انبیا و نصب امام در نظریات متکلمان شیعه دارد. درباره چیستی مضمون قاعده لطف، دلایل وجوب لطف از جانب باری تعالی و اثبات وجوب ارسال رسل و نصب امام با تمسک به قاعده لطف، در آثار کلامی سخنان بسیاری آمده است. عالمان شیعه مانند نوبختی، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، علامه حلی و از میان متاخران، سید هاشم حسینی طهرانی و جعفر سبحانی، در مباحث مربوط به اثبات وجوب بعثت انبیا و نصب امامان از قاعده لطف بهره برده اند. برخی آن را مطابق حکمت الاهی و برخی صرفا جود و کرم خدا دانسته اند. برخی این قاعده را در اثبات مسایل نبوت و امامت کارآمد می دانند و برخی در خور استناد نمی دانند. ولی در نهایت حاصل سخنان متکلمان شیعه، اثبات وجوب بعثت پیامبران و نصب امامان با استمداد از قاعده لطف است.کلید واژگان: قاعده لطف, نبوت, امامت, متکلمان شیعهThe principle of grace is one of the most important and influential beliefs among theologians and has a special place in theology. This principle plays an essential role in proving the necessity of sending prophets and appointing imams in the views of Shia theologians. There are various statements in theological works about the definition of the principle of grace, the reasons for the necessity of grace from the Exalted, and the proof of the necessity of sending messengers and appointing imams by referring to the principle of grace. Shia scholars such as Nobakhti, Sheikh Mofid, Sayyed Mortaza, Sheikh Tusi, Allameh Helli, and from among the later scholars, Sayyed Hashem Hosayni Tehrani, and Jafar Sobhani, have used the principle of grace in the debates related to proving the necessity of sending prophets and appointing imams. Some have considered the principle in accordance with divine wisdom, and some have treated it simply as God's grace and mercy. Some consider this principle effective in proving the issues of prophecy and imamate, and some deem it not worthy of reference. Finally, however, the words of Shia theologians all together prove the necessity of sending prophets and appointing imams using the principle of grace.Keywords: Principle of Grace, prophecy, Imamate, Shia theologians
-
زبان قرآن زبانی قابل فهم برای همگان است و در ساختاری منطبق بر شناخت بشری سازماندهی شده است. استفاده از حروف جر و انطباق مفهوم مکانی-حسی و تجربه شده ی آن ها با حوزه های انتزاعی و معنوی، نمونه ای از تطبیق زبان قرآن با افکار انسان است. نوشتار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از مبانی معناشناسی شناختی به دنبال آن است که نقش استعاری حروف در تبیین مفاهیم اعتقادی مربوط به نبوت را مورد بررسی قرار دهد. یافته ها نشان می دهد که استعاره های مفهومی، استعاره ی تصویری نقش مهمی در بیان مقامات انبیاء ایفا می کنند. به گونه ای که نقش این سازوکارهای شناختی در بازنمایی مفاهیمی چون الگو بودن، عصمت، برتری، عزیز بودن نزد خداوند، محافظت از ایمان مردم و معارف الهی و به طور کلی وظایف، صفات، آموزه ها، غیر قابل انکار بوده و عمدتا برای مفهوم سازی این دست مفاهیم از هستی انسان، اشیاء، ظرف و مظروف و ساختارها و مفاهیم بنیادینی چون نور، نیرو و مانع، ساختمان و جهات بالا، جلو، مرکز استفاده شده است. تا با استفاده از خصیصه جسمانگی ذهن بشر، گزاره های اعتقادی مربوط به پیامبران تبیین گردد.
کلید واژگان: معناشناسی شناختی, استعاره مفهومی, حروف جر, نبوتThe language of the Qur'an is a language understandable to all and is organized in a structure consistent with human cognition. The use of the letters Jar and the adaptation of their spatial-sensory concept and their experience with the abstract and spiritual realms is an example of the adaptation of the language of the Qur'an to human thoughts. The present article seeks to examine the metaphorical role of prepositions in explaining the doctrinal concepts related to prophecy by descriptive-analytical method and using the basics of cognitive semantics. Findings show that conceptual metaphors, pictorial metaphors play an important role in expressing the authorities of the prophets. In some verses, God has expressed the doctrinal statements of the prophets using the prepositions and the cognitive meaning of the metaphors derived from these words. In such a way that the role of these cognitive mechanisms in representing concepts such as role model, infallibility, superiority, being dear to God, protecting people's faith and divine knowledge and in general tasks, attributes, teachings, is undeniable and mainly for conceptualizing such Concepts of human existence, objects, vessels and objects and structures and basic concepts such as light, force and obstacle, building and high directions, front, center are used. To use the physical nature of the human mind to explain the doctrinal statements of the prophets.
Keywords: cognative semantice, Conceptual metaphor, preposition, prophethood
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.