به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "existentialism" در نشریات گروه "علوم انسانی"

  • قدسیه رضوانیان*

    فروغ فرخزاد از معدود شاعرانی است که «من»ی معترض و عصیانگر را در شعرهایش به نمایش گذاشته است؛ اما این رویکرد اعتراضی گرچه ماهیتی اجتماعی دارد، از خاستگاه پنهان و درعین حال عمیق تری نشات می گیرد که همانا خاستگاهی فلسفی است. «اضطراب»، گرانیگاه اصلی شعر اوست. مولفه ای که هیچ یک از شعرهای فروغ فرخزاد، چه شعرهای عصیانی- هیجانی دوره نخست و چه شعرهای انتقادی- فلسفی دوره دوم او از آن خالی نیست. این ویژگی به تعبیر کی یرکگور، ذاتی شعر اوست؛ ازهمین رو ایماژها و روایت های ملودرام در شعر او با زیبایی شناسی ویژه و درخور این درون مایه؛ یعنی زیبایی شناسی گوتیک، انعکاس یافته است. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی همگرایی زیبایی شناسی گوتیک با اضطراب وجودی و نمودهای آن، یعنی تنهایی، ترس، تردید و تعلیق و مرگ در فضاسازی استعار ی باد و شب در شعر او پرداخته و به این نتیجه رسیده است که او فلسفه اگزیستانسیالیسم را در شعر خود زیسته است.

    کلید واژگان: زیبایی شناسی گوتیک, شعر, فروغ فرخزاد, اضطراب وجودی, اگزیستانسیالیسم
    Ghodsieh Rezvanian *

    Forūgh Farrokhzād is one of the few controversial poets in Persian literature whose depth of thought has not been thoroughly explored because of being a woman and presenting a critical and rebellious new face of a woman with "inky fingers". However, though the nature of this protest is social, it comes from a deeper origin, which is a philosophical one. Anxiety is the main treasure of her poetry, a component that none of Forūgh Farrokhzād's poems; whether the rebellious-emotional poems of the first phase or the critical-philosophical poems of the second phase are not devoid of. To use Kierkegaard’s idea, this feature is inherent in her poetry. Therefore, imagery and melodramatic narrative are reflected with a special aesthetic suitable for this motif, i.e. gothic aesthetics. This article, using an analytical descriptive method, examines how gothic aesthetics converges with existential anxiety and its manifestations, loneliness, doubt and suspense in the two metaphors of wind and night in her poetry and concludes that Farrokhzād lived the philosophy of existentialism in her poetry.

    Keywords: Gothic Aesthetics, Existential Anxiety, Existentialism, Forūgh Farrokhzād's Poetry
  • الهام رضوانی مقدم، قدرت الله خیاطیان*
    نماد به عنوان یکی از نشانه های بیان است که فرد به کمک آن، درونمایه ناشناخته، مبهم و بیان ناپذیر ذهن خود را آشکار می سازد. عارفان برای پرورش اندیشه های عرفانی خویش، از نمادپردازی بهره برده اند. جهان بینی ابن عربی، بهره گیری از نماد، اشاره و تاویل است. وی در آثارش به طرز شگرفی، در ظاهر افاده معنایی خاص می کند؛ اما بااین حال، در لایه های زیرین آن، گنجینه هایی از حقیقت نهفته است. جستار پیش رو با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی نماد در دو اثر شطرنج ‍العارفین منسوب به ابن عربی و رساله شطرنجیه شیخ علاءالدوله سمنانی پرداخته است. نتایج حاصل از این پژوهش آن است که ابن عربی به تفصیل به نمادپردازی خانه های شطرنج پرداخته و تعداد خانه های شطرنج را مطابق با صد مقام تنظیم و در برخی منزل ها، به معنای ظاهری آن اکتفا نموده؛ اما در برخی منازل که معنای مذکور ضعیف و بعید بوده، از تفسیرهای تاویل گرایانه نمادها بهره برده است. درحالی که شیخ علاءالدوله سمنانی، به اختصار، هریک از مهره های شطرنج را با توجه به خاصیتی که دارند، بر خواص و طبایع وجود انسانی تطبیق داده و از بازی شطرنج ، شطرنجی عرفانی - اخلاقی در انطباق با مهره های شطرنج و خاصیت آن بر وجود انسانی ایجاد نموده است؛ بنابراین نظام نمادگرایی شیخ اکبر، نسبت به شیخ علاءالدوله بسیار پیچیده و غامض و درعین حال، گویای معارف ارزشمندی از گنجینه های اسرار الهی است.
    کلید واژگان: شطرنج, نماد, شطرنج العارفین, وجودشناسی, رساله شطرنجیه, ابن عربی, شیخ علاءالدوله سمنانی
    Elham Rezvani Moghadam, Ghodratollah Khayatian *
    A symbol is one of the signs of expression with the help of which a person reveals the unknown, ambiguous and inexpressible content of his mind. Mystics have used symbolism to develop their mystical thoughts. Ibn Arabi's worldview is best illustrated by the use of symbols, allusions and interpretations. In his works, he wondrously decorates the language of his text; still, in its underlying layers, treasures of truth are hidden. The present essay has analyzed the symbols in the two works of Shatranj al-Ārifin  Shatranjiya Treatise, respectively attributed to Ibn Arabi and Sheikh A’lā al-Dowleh Semnāni, using a descriptive-analytical method. The results of this research reveal that Ibn Arabi elaborated on the symbolism of chessboard and set the number of chessboard squares according to one hundred positions; he limited himself to the apparent meaning for some of the squares but used hermeneutic interpretations of symbols for those where the apparent meaning did not hold a solid ground. Meanwhile, Sheikh A’lā al-Dowleh Semnāni, in short, associated the characteristics of each of the chess pieces to the nature and features of human existence, creating a mystic-ethical chessboard of human existence in accordance with the chess pieces. Therefore, Ibn Arabi's symbolic system is very complex and mysterious compared to that of Sheikh A’lā al-Dowleh, and at the same time, it is indicative of valuable knowledge from the treasures of divine secrets.
    Keywords: Chess, Symbol, Shatranj Al-Ārifin, Existentialism, Shatranjiya Treatise, Ibn Arabi, Sheikh A’Lā Al-Dowleh Semnāni
  • محمد خسروی شکیب*
    «جنسیت» به عنوان یکی از مهم ترین دوگانه های موجود در نظام اجتماعی و ساختار فرهنگ عامه، موضوع و مرکز توجه جامعه شناسان و فرهنگ شناسان بوده است. فمینیسم به عنوان یکی از شاخه های جامعه شناسی، بیش از هر رویکرد دیگری به دوگانه «زن» و «مرد» و تاثیر آن بر ساخت فرهنگی جوامع پرداخته است. فمینیست های اگزیستانسیالیست معتقدند که جهان بینی های مردانه از طریق ابزار فرهنگی و تشدید جامعه پذیری، به دنبال تحمیل «ماهیت جنسیتی» بر زنان هستند. این «ماهیت جنسیتی»، موجب می شود تا جامعه، رفتارهایی قالبی و هنجارهایی ساختگی و خاص را بر زنان تکلیف کند. ضرب المثل های فارسی به عنوان یک ابزار فرهنگی موثر و کاربردی در فرهنگ عامه، به خوبی توانسته است استانداردهای جنسیتی را بازتاب دهد. با تاکید بر نظریه فمینیسم اگزیستانسیالیت و با روش توصیف و تحلیل کیفی ضرب المثل های موجود و شایع در زبان فارسی می توان گفت که فرهنگ عامه توانسته است تقدم اصالت وجودی زنان را نادیده بگیرد. همچنین آزادی، گزینش و انتخاب زنان را کم و زیاد کرده است و وضعیت هایی بنیادین و رفتارهایی قالبی و ثابت را برای کنترل آنان، اعمال کرده است. فرهنگ عامه می تواند مسئولیت پذیری و فعالیت اجتماعی زنان را از طریق ابزارهای فرهنگی، محدود و وابستگی و حس تعلق پذیری را نیز بر آنان تحمیل کند. فرهنگ عامه، نظارت پذیری، کنترل و وابستگی عاطفی و اقتصادی زنان را تنظیم می کند. در این مقاله کوشش می شود تا یافته های فوق، در ارتباط با موضوع «ماهیت جنسیتی»، مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد.
    کلید واژگان: جامعه شناسی, ضرب المثل, جنسیت, فمینیسم, اگزیستانسیالیسم
    M. Khosravishakib *
    "Gender" as one of the most important dualities in social and cultural structures, has been the subject and focus of sociologists and culturologists. And, feminism as one of the branches of sociology has dealt more than any other approach with the duality of "woman" and "man" and its impact on the cultural construction of societies. Existentialist feminists argue that men's worldviews seek to impose "gender identity" on women through cultural tools that lead to imposition of stereotyped behavior and special norms on women. Persian proverbs, as effective and practical cultural tools in public domain, have been unable to reflect gender standards well. Emphasizing the existential feminism theory and with the method of qualitative description and analysis of existing and common Persian proverbs, it can be said popular culture has not only ignored the women's existence but increased or decreased their freedom, selection and choice, and applied ways and behaviors to control them. Women's responsibility and social activity has also been limited through cultural means i.e. public culture can also impose dependence and sense of belonging on women. The same way, it can regulate, monitor and control the emotional and economic dependence of women. This article attempts to evaluate and analyze the issue of "gender identity" in Persian proverbs from the point of view of existentialist feminists.
    Keywords: Sociology, Proverb, Gender, Feminism, Existentialism
  • محمدمهدی رفیعی*

    تطبیق اصالت وجود در فلسفه اگزیستانس و حکمت متعالیه، یکی از موضوعات جذاب برای پژوهشگران بوده است. اما پژوهش حاضر با تمرکز بر اصل تقدم وجود بر ماهیت یا همان اصالت وجود در فلسفه ژان پل سارتر، به بعد انسان شناسانه این دیدگاه می پردازد و به جای تطبیق محض، داوری و ارزیابی این دیدگاه را در پارادایم حکمت صدرایی با نگاهی بر آثار شهید بهشتی، بر عهده دارد. نتایج این پژوهش نشان می دهد «تقدم وجود بر ماهیت» صرفا مشترک لفظی میان فلسفه سارتر و فلسفه صدرایی است، اما با این حال بخشی از مضامین اثبات شده در انسان شناسی سارتر، که خود حاصل اصل مزبور است، مورد تایید حکمت متعالیه نیز می باشد. مهم ترین شباهت های این دو دستگاه فکری، انعطاف پذیری ماهیت انسان و اختلاف ماهوی افراد بشر نسبت به یکدیگر است. از طرف دیگر مهم ترین تفاوت ها نیز تعریف ناپذیری بشر، نفی فطرت و آزادی انسان از اراده الهی در انسان شناسی سارتر و خلاف همین موارد در انسان شناسی صدرایی و شهید بهشتی است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، پس از تبیین اصل تقدم وجود بر ماهیت در اندیشه سارتر با تمرکز بر انسان شناسی وی، به نقد آن در چهارچوب فلسفه صدرایی و بررسی نقاط مشترک و متفاوت می پردازد.

    کلید واژگان: تقدم وجود بر ماهیت, اگزیستانسیالیسم, سارتر, آزادی انسان, فلسفه صدرایی, شهید بهشتی, اختلاف نوعی انسان ها, فطرت
    Mohammad Mahdi Rafiei *

    The comparison of the primacy of existence in existential philosophy and Transcendent Wisdom has been an intriguing topic for researchers. However, this study focuses on the principle of “existence precedes essence” or the primacy of existence in Jean-Paul Sartre’s philosophy, addressing the anthropological dimension of this view. Instead of mere comparison, this study undertakes the evaluation and judgment of this view within the paradigm of Sadrian philosophy, by looking at Martyr Beheshti's works. This study indicates that the principle “the primacy of existence” is merely a homonymous term between Sartre’s philosophy and Sadrian philosophy. Nevertheless, some of the proven themes in Sartre’s anthropology, derived from this principle, are also endorsed by transcendent wisdom. The most significant similarities between these two philosophical systems are the flexibility of human nature and the essential differences among individuals. On the other hand, the most significant ones include the indefinability of humans, the denial of innate nature (fiṭra), and human freedom from divine will in Sartre’s anthropology, which contrasts with the views in Sadrian anthropology and Martyr Beheshti’s thought. This study, which uses a descriptive-analytical method, after explaining the principle of “existence precedes essence” in Sartre’s thought with a focus on his anthropology, critiques it within the framework of Sadrian philosophy and examines the common and differing points.

    Keywords: The Primacy Of Existence, Existentialism, Sartre, Human Freedom, Sadrian Philosophy, Martyr Beheshti, Essential Differences Among Humans, Innate Nature (Fiṭra)
  • نادیا مفتونی*

    ابن طفیل و کی یر که گار در برخی عناصر اگزیستانسیالیزم پیرامون طبیعت دارای وجوه اشتراکی هستند.ابن طفیل طبیعت را به مثابه برترین آموزگار فلسفه و نیل به استدلال فلسفی می انگارد. از نگاه کی یرکه گار، انسان بودن اساسا وابسته به طبیعت و ملحوظ در طبیعت است. این باور کی یرکه گار، وی را عمیقا به عنوان چهره ای مرتبط و درگیر در فلسفه معاصر و اکونقادی مطرح ساخته است. آرای ابن طفیل در خصوص مساله مورد بحث، در رمان حی بن یقظان قابل دسترسی است. حی، قهرمان رمان ابن طفیل، در جستجوی حقیقت راهش را در چهار سفر ذهنی و نفسانی پیدا می کند. طبیعت بستر اصلی سفرهای چهارگانه حی است و لذا حی در عالی ترین مرحله اسفار خویش، اهتمام قابل توجهی به حفاظت از گیاهان و حیوانات نشان می دهد. در سفر اول، حی که از طبیعت خلق شده در دامن غزالی بزرگ می شود. در سفر دوم حی همه امور طبیعی را در می یابد و به یک دانشمند طبیعیدان تبدیل می شود. در سفر سوم حی در تحلیل فلسفی موفق می شود و در سفر چهارم به اوج عرفانی خود می رسد. در این مرحله وی از همه موجودات طبیعت و از همه حوادث طبیعی به خدا منتقل می شود. حی در آخرین سفر خود مجددا به طبیعت بازگشت می کند و به حمایت و حفاظت از آن می پردازد. از دیگر سو کی یرکه گار که چهره برجسته اگزیستانسیالیزم مسیحی در قرن نوزدهم به شمار می آید، همانند ابن طفیل در قالب آثار ادبی به جایگاه طبیعت در کمال انسان توجه نشان می دهد. وی در سوسن دشت و پرنده آسمان، به این می پردازد که چگونه به طبیعت بپردازیم و چگونه درباره طبیعت بنویسیم. آنگاه طبیعت را به مثابه آموزگار می انگارد و می گوید هرچند نه یکباره اما به تدریج باید از سوسن و پرنده آموخت.

    کلید واژگان: اگزیستانسیالیزم, کی یرکه گار, ابن طفیل, طبیعت
    Nadia Maftouni *

    Ibn Ṭufayl and Kierkegaard share existentialist elements around nature. Ibn Ṭufayl believes in nature as the best teacher of philosophy and philosophical reasoning. For Kierkegaard, being human means being dependent on and embedded in nature. This makes Kierkegaard a highly relevant interlocutor for contemporary Eco philosophy and ecocriticism. Ibn Ṭufayl’s opinion on the subject is discernible in his novel called Ḥayy Ibn Yaqẓān. Pursuing the truth of life, Ḥayy, the main personage of Ibn Ṭufayl’s novel, finds his way through four travels of mind. Nature is the context of his travels, so determined to protect nature, Ḥayy takes considerable care of fauna and flora as he steps into the highest levels in his ascent. In the first travel, Ḥayy begins from nature from which is created and in which is raised by a roe mother. In the second travel, he figures out all of natural affairs insofar as becoming a leading scientist. In the third travel resulted in the former travel, Ḥayy becomes successful in philosophical analysis. In the fourth travel, Ḥayy goes forward with philosophical analysis and reaches mystical level. The mystical experiences go on so that through all natural beings and events Ḥayy conveys to God. In this last pace, Ḥayy returns to nature and becomes a nature protectionist. At the end of story, Ḥayy faces a religious stranger showed up from another island. Ḥayy finds his beliefs thoroughly in accordance with his own opinions.

    Keywords: Existentialism, Kierkegaard, Ibn Ṭufayl, Nature
  • سید مهدی نوری کیذقانی*، سید روح الله حسینی

    در دوره معاصر پیوندی ژرف میان ادبیات و فلسفه و خاصه فلسفه وجودگرا برقرار شده است و لذا در دهه های اخیر شاهد نگارش آثار ادبی فراوانی با رویکرد اگزیستانسیالیستی هستیم. بنت الهدی صدر و صادق هدایت ازجمله ادبایی هستند که هرکدام با رویکردی متفاوت، ادبیات و به ویژه داستان را وسیله ای برای بیان اندیشه های خود قرار دادند و بر طیف وسیعی از خوانندگان تاثیر گذاشته اند. خواننده آثار این دو نویسنده، در لابه لای حوادث داستان و از زبان شخصیت های مختلف با پرسش های و دغدغه های وجودی متعددی روبرو می شود که ذهن و اندیشه او را به تکاپو وا می دارد. در نوشتار حاضر سعی شده به شیوه توصیفی-تحلیلی دوسویه برخی اندیشه های اگزیستانسیالیستی همچون انتخاب و اختیار، زن و مرگ در آثار بنت الهدی صدر و صادق هدایت مورد واکاوی قرار گیرد. در یک نگاه کلی و با واکاوی داستان هایی که از این مولفه ها سخن رفته است می توان گفت که تفاوتی بنیادین در نگاه دونویسنده به موضوعات مذکور وجود دارد. در این تفاوت موثر بوده است. بنت الهدی ملاک انتخاب را از نصوص مقدس و دستور شارع اتخاذ می کند اما هدایت انسان را در هر انتخاب آزاد می بیند. زن سنتی و خاصه مذهبی در نگاه هدایت موجودی خرافاتی و راضی به وضع موجود است اما بنت الهدی باورهای مذهبی را عامل توانمندسازی و پویایی زنان می-داند. مقوله مرگ از نگاه صادق هدایت موهبتی است که انسان را به سوی اصالت می کشاند درحالی که از دیدگاه بنت الهدی، مرگ وسیله آزادی از دلبستگی و نیز راهیابی به زندگی ایمانی است.

    کلید واژگان: اگزیستانسیالیسم, بنت الهدی صدر, صادق هدایت, داستان, تقابل اندیشه
    Seyed Mehdi Nouri Kizghani*, Seyed Rohallah Hoseini

    In the contemporary period, there has been a deep connection between literature and philosophy and existentialist philosophy. Sadegh Hedayat and Bint Al-Hoda Sadr are among the writers who, each with a different point of view, use the story as a means to express themselves and influence the public opinion of the readers. The reader of these two characters, in the midst of the events of the story and from the language of different characters, faces many existential questions and concerns that prompt his mind and thoughts to struggle.In this article, an attempt has been made to analyze the existentialist ideas in the works of Bentalhedi Sadr and Sadegh Hedayat in a descriptive-analytical way. there are differences and similarities in these. Bint-ul-Hoda adopts the criterion of choice from the holy texts and the order of religion, but "Sadiq Hedayat" sees man as free in every choice. According to "Sadegh Hedayat", a traditional and especially religious woman is a superstitious creature and is satisfied with the status quo, but Bent Al-Hoda considers religious beliefs as a factor in women's empowerment and dynamism. From the point of view of "Sadiq Hedayat", the category of death is a gift that leads a person to originality, while from the point of view of Bint Al-Hoda, death is a means of freedom from attachment and a path to a life of faith.

    Keywords: Existentialism, Bint Al-Hoda Sadr, Sadegh Hedayat, Story
  • محمدحسن حبیبی، سیاوش حق جو *، فرزاد بالو، مسعود روحانی
    زمینه و هدف

    بهره مندی از «زبان طنز» و «اندیشه اصالت وجود یا اگزیستانسیالیسم» دو ویژگی سبکی داستانهای بهرام صادقی است. این پژوهش به سبک شناسی این داستانها از طریق جستجوی رابطه ای معنادار میان این دو ویژگی سبکی میپردازد و میکوشد به کمک تئوریهای طنز نشان دهد که حضور این نوع زبان در داستانهای وی معنادار است و با اندیشه غالب در آن آثار هماهنگ است. آنچه موجبات چنین جستجو و کوششی را فراهم میکند بسآمد و فراوانی نمودهای طنز و مولفه های اگزیستانسیالیستی در آثار این نویسنده است.

    روش مطالعه

    روش این پژوهش تحلیلی و توصیفی و بر مبنای مطالعه کتابخانه ای در سه حوزه مطالعاتی تئوریهای طنز، اگزیستانسیالیسم، و آثار نویسنده، و جستجوی حلقه های ارتباطی میان آنهاست.

    یافته ها

    در میان سه تئوری کلاسیک موجود درباره عاملیت و مبنای طنز، یعنی نظریه های برتری، تسکین، و ناسازگاری، تئوری اخیر همسو با سبک زبانی و فکری آثار این نویسنده است و رابطه ای منطقی میان زبان و اندیشه محوری آن آثار برقرار میکند.

    نتیجه گیری

    تئوری ناسازگاری، به این سبب که عامل خنده را افشای تهی بودگی رویدادها از الگوی مفهومی شناخته شده شان میداند، هماهنگی بسیار زیادی با افشاگری مشابهی در اندیشه اگزیستانسیالیسم دارد. از این رو، حضور عنصر غالب طنز در سبک داستان نویسی بهرام صادقی اندیشه اصالت وجودی حاکم بر اغلب آثار نویسنده را توضیح میدهد.

    کلید واژگان: داستان, داستان کوتاه, فلسفه طنز, تئوری طنز ناسازگاری, اگزیستانسیالیسم, بهرام صادقی
    M.Hassan Habibi, S. Haghjo*, F. Baloo, M. Ruhani
    BACKGROUND AND OBJECTIVES

    The use of humorous language and the thought of Existentialism are two stylistic features of Bahram Sadeghi's stories. This research deals with the stylistics of these stories by searching for a meaningful relationship between these two stylistic features and tries to show with the help of humor theories that the presence of this type of language in his stories is meaningful and is in harmony with the dominant thought in those works. What causes such a search and effort is the abundance of humor and existentialist elements in the works of this author.

    METHODOLOGY

    The method of this research is analytical and descriptive and based on a library study in three fields of study: theories of humor, existentialism, and author's works, and searching for links between them.

    FINDINGS

    Among the three existing classical theories about agency and basis of humor, that is, theories of superiority, relief, and incongruity, the latter theory is aligned with the linguistic and intellectual style of the author's works and establishes a logical relationship between the language and the central idea of those works.

    CONCLUSION

    The incongruity theory of humor, because it considers the factor of laughter to be the disclosure of the emptiness of events from their known conceptual pattern, has a lot of harmony with a similar disclosure in Existentialism. Therefore, the presence of the dominant element of humor in Bahram Sadeghi's story-writing style explains the existentialist thought governing most of the author's works.

    Keywords: Story, Short Story, Philosophy Ofhumor, Incongruity Theory Ofhumor, Existentialism, Bahramsadeghi
  • Mohammad Hosseini Nassab, Hassan Shahabi *, Najmeh Ghabeli

    This comparative study examines the works of two prominent novelists, Ernest Hemingway and Ahmad Mahmoud, through the lens of Existentialism. Both authors are renowned for their unique styles and themes that probe the human condition and the quest for meaning in life. This research compares their works, including Hemingway’s A Farewell to Arms and The Sun Also Rises and Mahmoud’s The Neighbors and The Scorched Earth to differentiate the similarities and differences in their approaches to Existentialism. Based on an existential perspective, the study aims to examine how characters in the novels of Hemingway and Mahmoud grapple with existential crises, confront the absurdity of life, navigate concepts of freedom and authenticity, and cope with existential anxiety. Results show that while Hemingway's characters often exhibit a stoic acceptance of the absurdity of life and adopt a sense of freedom in their choices, Mahmoud's characters tend to struggle more intensely with existential anxiety and undergo profound existential crises as they confront the complexities of their existence. Moreover, Hemingway's characters typically fail to stick to their true selves and what they believe in, while Mahmoud's characters might struggle more with being true to themselves and finding their own identity

    Keywords: Existentialism, Identity, Responsibility, War, Authenticity
  • مهدی حسن زاده جوشقان، ابوالفضل ابراهیمی اوزینه *، سوسن نریمانی

    مرگ پیچیده ترین و اساسی ترین مفهوم در نزد برگمان و محور بنیادین و دغدغه اصلی آثارش بود، اما بایدگفت برگمان نیز مانند برسون انسان و دردها و رنج های وی را در معرض دید قرارمی دهد، او به نوعی مسیح انسان هاست. در این پژوهش نگارنده درصدد است تا به بررسی مفهوم مرگ در سینمای وی بپردازد، نتیجه پژوهش حاکی از آن است که برگمان مرگ را به صورت سفری سازنده و عبرت آموز به نمایش درمی آورد که حتما مخاطب به هر نحوی و با هر برداشتی، علاقه مند به همزادپنداری با کاراکتر فیلم شده و با او همراه می شود. اما جاودانه ترین اثر برگمان که در آن دغدغه اصلی خود، یعنی مرگ و جستجوی خدا را به نمایش می گذارد مهر هفتم است. شوالیه ای خسته از جنگ های صلیبی برمی گردد و در جدالی نابرابر بازی شطرنجی را با مرگ آغازمی کند. در این اثر برگمان تقابلی از هنر و تمدن و طبیعت را درصحنه های گوناگون به نمایش می کشد. خلق لحظه های متفاوت از زندگی انسان هایی که هرکدام به نوعی متفاوت می اندیشند و اینکه چگونه هرکدام با مرگ روبه رو می شوند از شاهکارهای برگمان است. اوج نمایش فیلم سکانسی است که در آن شوالیه در داخل کلیسا برای کشیش اعتراف می کند و دوربین با یک نمای بسته و کات دار تصویری را نشان-می دهد که در آن مرگ با شنل سیاهش به جای کشیش نشسته است.

    کلید واژگان: سینمای دینی, برگمان, اگزیستانسیالیسم, مرگ
    Mahdi Hasanzade Joshaghan, Abolfazl Ebrahimi Ozineh*, Susan Narimani

    Death is the most complex and fundamental concept in Bergman's eyes, which was the main axis and the main concern of his works, but it must be said that Bergman, like Bresson, exposes human beings and their pains and sufferings, he is a kind of Christ of mankind. In this research, the author is trying to investigate the concept of death in cinema, the result of the research indicates that Bergman presents death as a constructive and instructive journey, which the audience must be interested in identifying with in any way and with any perception. The character is filmed and accompanies him. But the most immortal work of Bergman, in which he shows his main concern, i.e. death and the search for God, is the seventh seal. A tired knight returns from the crusades and starts a chess game with death in an unequal fight. In this work, Bergman shows a contrast between art, civilization and nature in various scenes. Creating different moments from the lives of people who each think differently and how each one faces death is one of Bergman's masterpieces. The climax of the film is the scene where the knight confesses to the priest inside the church and the camera shows a close-up shot of Death in his black cloak sitting instead of the priest.

    Keywords: Religious Cinema, Bergman, Existentialism, Death
  • سمیرا غفاری، سید علی قاسم زاده*
    فلسفه مرگ از بزرگترین چالش های فکری تاریخ بشریت است و تلاش آدمی برای کشف راز و رمز آن از همان بدو خلقت آغاز شده است. بن مایه های اسطوره ای گواه این دغدغه و خارخار اندیشگانی است. از این رو، آگاهی از ماهیت مرگ و به تعبیری مرگ اندیشی به عنوان عنصری مضمونی همواره در بستر آثار خلاق هنری و ادبی بازتابی گسترده دارد؛ گرچه این بازاندیشی شناختی می تواند دو روی منفی و مثبت داشته باشد؛ وجهی که برساحت زندگی انسان سایه وحشت می افکند و گاه او را به پوچی و انتحار می کشاند و وجهی که به سوی معرفتی روح افزا و رشددهنده فضایل اخلاقی سوق می دهد. نظر به این وجه متضاد «مرگ اندیشی و مرگ آگاهی» این جستار به شیوه توصیفی - تحلیلی با تمرکز بر دو مجموعه داستان؛ «یوزپلنگانی که با من دویده اند» از بیژن نجدی و «استخوان های خوک و دست های جذامی» مصطفی مستور، تلاش کرده است نقبی به نگرش انسان ایرانی معاصر - که در بستر و جو مدرنیته و اندیشه های اگزیستانسیالیستی زیسته - بزند. از نتایج تحقیق برمی آید که نجدی با در انداختن صداهای مختلف از رهگذر شخصیت های داستانی خویش با دیدی اگزیستانسیالیستی به «مرگ» نگریسته و کوشیده از منظر زبان استعاری به لایه های باطنی مرگ در تجارب زیستی جامعه در حال گذار از سنت به مدرنیته را بازنمایی کند؛ اما مستور با نگرشی فلسفی تر و گاه با چاشنی معرفت دینی و عرفانی به مساله مرگ ورود می کند تا برای مخاطبان ریشه های اضطراب درونی و روحی برخی طیف های اجتماعی را بازگو کند.
    کلید واژگان: مرگ آگاهی, مرگ اندیشی, مکتب اگزیستانسیالیسم, بیژن نجدی, مصطفی مستور
    Samira Ghaffari, Seyed Ali Ghasemzade *
    Philosophy of death, one of the biggest enigmas in human history, has always puzzled human beings ever since they were created. The basis of mythology, evolution of human life in the form of immortal cycles of collective unconsciousness irrespective of time and place, is suggestive of this concern. Hence, awareness of the nature of death is reflected extensively as a thematic element in artistic and literary works. However, such cognitive re-thinking can have both negative and positive aspects. One aspect is its terrorizing effect on human life and how it drives life toward vanity and futility while another aspect is its potential for fostering the growth of wisdom, insights and moral values. Considering these contradictory aspects regarding humans’ preoccupation with death, in the present study researchers attempt to explore the attitudes of contemporary Iranians, living in a modern context, by using a descriptive-analytical method and focusing on two stories of The Leopards who have Run with Me by Najdi and Pig Bone and Leper's Hands by Mastoor. Findings suggest that Najdi has had an existentialist view on death which is depicted through his use of different voices/ characters in the story. He has also tried to represent the hidden layers of death in the lived experiences of society in its transformation from a traditional background to a modern one by utilizing a metaphoric language. Mastoor, however, looks at death with a more philosophic view and tries to reflect his concern through depicting the inner and spiritual anxiety of his characters.
    Keywords: Awareness Of Death, Cognitive Rethinking Of Death, Existentialism, Bijan Najdi, Mostafa Mastoor
  • داود صدیقی*

    امکان یا عدم امکان اخلاق اگزیستانسیال همواره مورد سوال و مناقشه آمیز بوده است. این موضوع به  ویژه از آن حیث مهم است که اگزیستانسیالیست ها به فرد گرایی و سابژکتیویسم شهره اند و از آن حیث که اصول اخلاقی را تنها به عنوان قواعد کلی می پذیرند، بر این باوراند که در موقعیت های عینی، تنها فرد تصمیم گیرنده است. سارتر به صراحت، از این موضع دفاع می کند، اما برای دورماندن از انتقادات کسانی که این موضع را غیرقابل نقد و حتی نسبی گرایانه می دانند، مفهوم «جهان بین الاذهانی» را مطرح می کند. او هرچند تلاش دارد تا به نوعی به اخلاق جهان شمول متعهد باشد و از آنارشیسم اخلاقی برهد، باز هم به نظر، بین ابژکتیویسم و سابژکتیویسم معلق می ماند. کی یرکگور، اما به عکس، بر اساس سابژکتیویسم و در سپهر دینی، به صراحت، امر اخلاقی را تعلیق می کند و بر این باور است که فرد (در مواجهه با خدا) بالاتر از کلی قرار می گیرد و این پاردوکس ایمان است. بر اساس این پارادوکس، فرد از آن حیث که «یگانه» است، خود را با این فرض که نه دون تر، بلکه برتر از امر اخلاقی است، علیه آن توجیه می کند. برای کی یرکگور، حضرت ابراهیم (ع) از این جهت نمونه و مورد خاصی است که در آزمون وحشتناکش، با ایمانی تزلزل ناپذیر با خدا مواجه می شود و «برای رضای او و به خاطر خودش» تسلیم اخلاق باطنی می شود.

    کلید واژگان: اخلاق اگزیستانسیال, اگزیستانسیالیسم, ژان پل سارتر, سورن کی یرکگور, جهان بین الاذهانی
    Davoud Sedighi *

    The question of whether existential ethics is possible or impossible has always been a subject of debate and controversy. This issue carries particular significance due to the existentialists' reputation for individualism and subjectivism, as they argue that only the individual is the ultimate decision-maker in objective situations. Sartre explicitly defends this stance; however, to address criticism labeling it as uncritical or even relativistic, he introduces the concept of the “intersubjective world.” While attempting to adhere to universal ethics to some extent and distance himself from moral anarchism, he appears to remain suspended between objectivism and subjectivism. In contrast, Kierkegaard, rooted in subjectivism, suspends morality explicitly within the religious realm, asserting that the individual (in relation to God) stands above the universal, exemplifying the paradox of faith. For Kierkegaard, Abraham represents a unique case as the knight of faith, facing an immense test with unwavering faith and submitting to inner morality “for His sake and for his own sake.”

    Keywords: Keywords Existential Ethics, Existentialism, Jean-Paul Sartre, Søren Kierkegaard, Subjectivism, Intersubjective World
  • محمد باباپور*، منصور فتحی

     انسان، نظامهای ارزشی و اخلاقی موضوع مشترک بین فلسفه اگزیستانسیالیسم و حرفه مددکاری اجتماعی است. بنابراین پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی و پاسخ به پرسش اصلی پژوهش مبنی بر اینکه جایگاه وکاربرد فلسفه اگزیستانسیالیسم در ارزشها و اصول مددکاری اجتماعی چیست، مورد مطالعه قرار گرفته است. روش مطالعه با توجه به هدف پژوهش، بنیادی-نظری است. راهبرد استفاده شده، راهبرد تفسیرگرایی و استدلال منطقی است. روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای، اسنادی است. بر اساس مقایسه مفاهیم اصلی اگزیستانسیالیسم با ارزشها و اصول مددکاری اجتماعی می توان گفت این دو حوزه در مقوله های آزادی و اختیار، مسیولیت، فردیت، خودآگاهی، خودتصمیم گیری، مشارکت و تاکید بر تغییر و تحول پذیری و قادرسازی انسان، همگرا و همسو می باشند. این مقوله های مشترک بعنوان اصولی هستند که مددکاران اجتماعی در مداخلات خود به منظور بهبود کیفیت زندگی، افزایش سازگاری و حل مشکلات انسانها باید مورد توجه قرار بدهند.  

    کلید واژگان: انسان, اگزیستانسیالیسم, مددکاری اجتماعی, ارزشها و اصول
    Mohammad Babapour *, Mansour Fathi

     Human, value and moral systems are the common theme between existentialism philosophy and social work profession. Therefore, the present research has been studied for comparative investigation and the answer to the main question of the research that what is the situation and application of existentialism philosophy in the values and principles of social work. The method of the current research is fundamental-theoretical, strategy used is interpretive strategy and logical reasoning, method of collecting information is library and documents. Based on the comparison of the main concepts existentialism with the values and principles of social work, it can be said these two areas are convergent and aligned in the categories of freedom and discretion, responsibility, individuality, self-awareness, self-determination, participation and emphasis on alteration, transformability and human empowerment. These common categories are the principles that social workers should pay attention to in their interventions in order to improve the quality of life, increase adaptation and solve the human problems.

    Keywords: Human, Existentialism, Social Work, Values, principles
  • فرخ لطیف نژاد رودسری*

    پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به نقد و بررسی یک نمونه از متن های سیاه می پردازد که هم عرض با فیلم سینمایی «رقص در غبار» سروده شده  و از خلال آن به این پرسش پاسخ می دهد که متن سیاه مهدی خبازی کناری را می توان جزو کدام یک از جریان ها و گونه های شعری معاصر در نظر گرفت. بنیادهای فلسفی متن سیاه ریشه در اگزیستانسیالیسم و پساساخت گرایی دارد و چنان که می دانیم، پست مدرنیسم تحت تاثیر پساساخت گرایی دریدا شکل گرفته؛ پس فرض اولیه بر آن است که متن سیاه جزو جریان شعر پست مدرن باشد؛ چون در چنین متن هایی بین رویدادهای روایی شعر حذف و شکاف یا ناپیوستگی ایجاد و پیوستگی بیناجمله ای مختل می شود و ناپیوستگی کاهش متنیت و تولید پادمتن را به دنبال دارد؛ به همین دلیل بهترست به جای متن سیاه از اصطلاح پادمتن سیاه استفاده شود. روایات موازی، تکثر معنایی، چندصدایی، تعین ناپذیری و تلاش برای دستیابی به زبان ناخودآگاه، پادمتن سیاه را به شعر زبان که یکی از گونه های شعر پست مدرن است، نزدیک می کند و کاربرد نمادها فرمی معما گونه به شعر می دهد که حاکی از پنهان سازی آگاهانه ی واقعیت است. این ویژگی ها از مختصات شعر هرمسی است که مبانی اگزیستانسیالیستی دارد؛ بنابراین پادمتن سیاه، گونه ای جدید با دغدغه های فلسفی است که ویژگی های شعر زبان و هرمسی را دربردارد و بیانگر تجربه های زیسته ی شاعر در مواجهه با سوالات هستی شناختی و معرفت شناختی است و سیاهی آن بر ابهام در شناخت دلالت دارد.

    کلید واژگان: اگزیستانسیالیسم, پادمتن, پساساخت گرایی, شعر پست مدرن, شعر زبان, شعر هرمسی, متن سیاه, مهدی خبازی کناری
    Farrokh Latif Nejad *

    Post-structuralist thinking in literature caused the production of texts that lack an sequence of actions in narrative and intentional coherence. These writings, which are called non-text, are actually countertexts that popularize counterculture, and their purpose is to combat and change the conventional standards of syntax and rhetoric, the usual ways of thinking and traditions in culture. Dark countertext  , which was invented by one of the scholars of western philosophy named Dr. Mehdi Khabazi Kenari, was created as a result of the conflicts between his tradition and western philosophy, and he tries to solve it by reproducing the tradition. Therefore, the Dark countertext is an ontological and epistemological issue that shows how the poet looks at mankind and the world and how he lives in a philosophical perspective. Philosophically, blackness in Dark countertext means ontological and epistemological darkness and ambiguity, which is produced as a result of the subject's constant skepticism . It, also, indicates unrecognizability, constant transformation and endless traces from a linguistic point of view, it refers to the non-determinism of language and denies any origin and purpose for language. In this approach, language is living and dying and is in a constant struggle of conscious and unconscious. Language refers to itself to reveal its dysfunctional nature. Words in Dark countertext have independent and temporary territory. The temporary (in) coexistence of words indicates the impossibility of thinking about reality and its expression. Therefore, with Dark countertext, the world is not felt or understood, but merely written.

    Keywords: Darkcountertext, khabazikenari, Postconstructionism, Existentialism, languagepoetry, Hermeticpoetry
  • Mehrzad Moin *
    The Heideggerian theme of authenticity (Eigentlichkeit) proves crucial to the task of fundamental ontology that Heidegger pursues in Being and Time. Unfortunately, clear and textually based commentary on this notion of authenticity has been sparse. Many prominent readings of authenticity fail to stay true to its purpose in Being and Time, opting instead to render a stronger existentialist reading than is warranted. While such readings of authenticity are truly fascinating as independent conceptions worthy of philosophical attention, they cannot be properly ascribed to Heidegger or the project of Being and Time. The present essay serves as an attempt to correct this course in the scholarship, offering a textually supported account of authenticity that recognizes its role as that which makes manifest the transparency that everyday Dasein lacks—a transparency that can do away with self-concealments and assist Heidegger in his pursuit of an answer to the question of Being qua Being.
    Keywords: Authenticity, Martin Heidegger, 20th Century Continental Philosophy, Existentialism, Being, Time
  • پرنیا امان، هادی حیدری نیا*، محمود صادق زاده
    اگزیستانسیالیسم، فلسفه نو پا است که از اواخر قرن نوزدهم به وجود آمد و یالوم، معنادرمان این مکتب است. موضوع تنهایی یکی از مبانی انسان شناختی یالوم در خصوص معنای زندگی است. تنهایی از مضامینی است که انسان در طول تاریخ با آن مواجه بوده و در حوزه های گوناگونی همچون عرفان و تصوف، روان شناسی، فلسفه و عشق، دارای معنی و مفهوم است. به نظر یالوم، چهار اضطراب آزادی، تنهایی، مرگ و بی معنایی، در حقیقت هستی و وجود انسان ریشه دارد. یالوم معتقد است، انسان برای رهایی از این چهار نگرانی، باید به ابداع معنا بپردازد و به حقیقت زندگی که در واقع خدمت به خلق، آفرینش و خودشکوفایی است، پی ببرد. همچنین در شعر سیمین، تنهایی یکی از نمودهای پر رنگ است که بر فضای غزل های او حاکم شده است. سیمین و یالوم هر دو در آثار و نوشته های خود، معتقد به تنهایی بنیادین هستند و درصدد رفع این گونه تنهایی بوده و هرکدام راهکارهای خاصی را ارایه نموده اند. نویسنده در این پژوهش، درصدد آن است تا به شیوه توصیفی - تحلیلی و ابزار کتابخانه ای به بررسی و مقایسه مبانی انسان شناختی معنای تنهایی از نظر سیمین بهبهانی و اروین یالوم بپردازد و به این پرسش پاسخ دهد که آیا مضمون تنهایی در شعر سیمین با تنهایی بنیادین یالوم یکسان است؟ و راهکار این دو برای رفع تنهایی و رهایی از اضطراب و دلواپسی در زندگی چیست؟
    کلید واژگان: سیمین بهبهانی, اروین یالوم, تنهایی, اگزیسنتانسیالیسم
    Parnia Aman, Hadi Heydariania *, Mahmoud Sadeghzadeh
    Existentialism is a fledgling philosophy that emerged from the end of the 19th century, and it is the cornerstone of this school's meaning therapy. Loneliness is one of Yalom's anthropological foundations regarding the meaning of life. Loneliness is one of the themes that humans have faced throughout history and it is a meaning and concept in various fields such as mysticism and Sufism, psychology, philosophy and love. According to Yalom, the four anxieties of freedom, loneliness, death and meaninglessness are rooted in the truth of human existence. Yalom believes that in order to get rid of these four concerns, a person must create meaning and realize the truth of life, which is actually serving creation, creation and self-fulfillment. Also, in Simin's poetry, loneliness is one of the colorful manifestations that dominates the atmosphere of his sonnets. In their works and writings, both Simin and Yalom believe in fundamental loneliness and tried to solve this kind of loneliness and each of them presented specific solutions. In this research, the author aims to investigate and compare the anthropological foundations of the meaning of loneliness in the opinion of Simin Behbahani and Ervin Yalom, using descriptive-analytical method and library tools, and answer the question whether the theme of loneliness in Simin's poetry is the same as the fundamental loneliness of Yalom? And what is the solution for these two to solve loneliness and get rid of anxiety and worry in life?
    Keywords: Simin Behbahani, Ervin Yalom, loneliness, Existentialism
  • سجاد صادق وند*، قدرت الله طاهری

    علاوه بر اینکه انسان گرایی از رویکردهای اصلی اگزیستانسیالیسم است و انسان شانی معنابخش در آن دارد، دیگری به عنوان باشنده ای که او نیز از وجود خویش آگاه است، در اگزیستانسیالیسم و ادبیات حضوری چندگانه پربحث و گسترده دارد. نتایج این پژوهش نشان داد که هم مجموعه ای از مفاهیم مربوط به یکی از رویکردهای اگزیستانسیالیستی به مفهوم دیگری که در نظریات متفکرینی چون سارتر به چشم می خورد و در کل نگاهی است بدبینانه، در شعر شمس لنگرودی بازتاب قابل توجهی داشته است و هم نگاه انسان گرایانه و معنابخش به دیگری در اشعار وی دارای مثال های متعدد است. مطالعه ی اشعار نشان می دهد که شاعر در نگاه انتقادآمیز به دیگری، موضوعاتی مانند محدودکردن اختیار و امکان مندی دیگری، سلطه جویی، توده سازی و توده شدگی و تنزل و سقوط رابطه ی اصیل من-تو به من-آن مطرح کرده است و در نگاه خوش بینانه و انسان گرایانه به حضور معنابخش و محوری انسان پرداخته که سبب تعالی است و حتی بر نحوه ی آشکار شدن پدیده ها بر شاعر تاثیر زیادی دارد. از شواهد مثال پرتعداد می توان ادعا کرد که هر دو رویکرد را می توان از مفاهیم اصلی اگزیستانسیالیستی حاضر در اشعار شمس لنگرودی دانست که حاکی از دغدغه های وجودی شاعر است و در چارچوب شعریت و منطق هنری منعکس شده است.

    کلید واژگان: اگزیستانسیالیسم, انسان گرایی, پدیدارشناسی, دیگری, سارتر, شمس لنگرودی, فلسفه ی وجود
    Sajjad Sadeqvand *, Qodratollah Taheri

    Although humanism is one of the main approaches of existentialism, and human has the meaningful place in this philosophical tendency, one of the main concepts of existentialism is the other; This concept, as a being who is aware of his existence too, has been enormously reflected in literature. The results of this study showed that the concept of the other is significantly reflected through tow main approaches in the poetry of Shams Langroodi, one of Iran's most important contemporary poets. The poet in his negative look toward the other, with topics such as threatening and limiting the freedom and possibilities of the other, domination, turning in to mass or perceive the other as a mass, and falling off from the authentic I-you relationship to I-it, reflects a set of concepts which can be found in the opinions of some existentialist thinkers, and in general, is a pessimistic look, and in the other hand, in his humanistic and optimistic approach deals with the central and meaningful presence of human, which leads to and authentic I-You relationship, and even has a profound effect on the way the phenomena unfold. From the numerous examples it can be argued that both concepts can be regarded as the main existentialist concepts of Shams Langrood's poetry.

    Keywords: the Other, Humanism, Existentialism, Phenonenology, Sartre, ‎Contemporary Poetry of Iran, Shams Langroodi.‎
  • جلیل جلیلی*، سعید نیازی
    توجه به مساله مرگ اصالت و ازخودبیگانگی انسان، یکی از مهم ترین مسائلی است که انسان معاصر با آن درگیر است. غفلت از آن باعث می شود که به تعبیر هایدگر، کویر هر روز گسترده تر گشته و شکاف بین خودبودگی و ازخودبیگانگی غیر قابل کنترل شود. در راستای فهم و مواجهه منطقی با این مساله، تحقیق حاضر به صورت تطبیقی به چیستی و چرایی از خودبیگانگی از نظرگاه دو متفکر برجسته جهان اسلام و غرب علامه محمدتقی جعفری و مارتین هایدگر پرداخته است. بررسی ها نشان می دهد که علامه جعفری ازخودبیگانگی را به دو قسم مثبت و منفی تقسیم می کنند و ازخودبیگانگی مثبت را به معنای قرار گرفتن «خود» در مسیر تحولات منطقی خویش و ازخودبیگانگی منفی را به معنای توجه انحصاری به بعد حیوانی و غفلت از مبدا و معاد می دانند و از نظرگاه هایدگر، از دست دادن درک خود از وجود و معنای جهان خود، واقع شدن تحت سیطره طرح های پیشینی، تبدیل شدن به وجود دم دستی، عدم تلاش و جستجو برای پی بردن به معنای وجود و نیز تبدیل شدن به موجودی ایستا و منفعل انسان را از مدار خودبودگی اصیل و حقیقی خارج و وارد فضایی می کند که «ازخودبیگانگی» نام دارد.
    کلید واژگان: ازخودبیگانگی, خودبودگی, علامه محمدتقی جعفری, هایدگر, دازاین, اگزیستانسیالیسم, اصالت
    Jalil Jalili *, Saeed Niazi
    Paying attention to the issue of the death of authenticity and alienation of man is one of the most important issues that contemporary man is dealing with ignorning it causes that according to Heidegger; The desert is getting wider every day and the gap between self-being and alienation becomes uncontrollable. In order to understand and face this issue logically, in the present research, the meaning and why of alienation from the point of view of two prominent thinkers of the Islamic world and the West, Allameh MuhammadTaqi Ja’fari and Martin Heidegger, were discussed in a comparative manner. The research shows that for Allameh Ja’fari self-estrangement is divided into two types, positive and negative, and positive self-estrangement means placing the "self" in the path of its logical evolution, and negative self-estrangement means exclusive attention to the animal dimension and neglecting the origin and resurrection. they know and from Heidegger's point of view, losing one's understanding of one's existence and the meaning of one's world, being under the control of previous plans, becoming a passive existence, not trying and seeking to understand the meaning of existence, and also becoming a static being and passive; It takes a person out of the orbit of authenticity and true self-being and enters a space called "alienation from oneself".
    Keywords: Alienation, Selfhood, Allameh Mohammadtaqi Ja’Fari, Heidegger, Dasein, Existentialism, Authenticity
  • سجاد صادق وند*، قدرت الله طاهری

    اگزیستانسیالیسم از گرایش‏ های فلسفی مهم معاصر است که به طور گسترده در ادبیات نیز بازتاب یافته است و موقعیت، وضعیت‏های مرزی و مرگ از مفاهیم عمده اگزیستانسیالیستی هستند. در این مقاله بازتاب این سه مفهوم اگزیستانسیالیستی در اشعار شمس لنگرودی بررسی شده است. نتایج و شواهد مثال متعدد حاکی از آن است که اولا، هر سه مفهوم عمده وجودی بازتاب زیادی در اشعار این شاعر داشته ‏اند؛ ثانیا، انعکاس این مفاهیم از مجرای منطق هنری و تمهیدات شعری بوده است؛ و ثالثا، رویکردهایی در این میان پررنگ‏تر بوده‏ اند. چهار زیرشاخه را در بین اشعار منعکس‏ کننده مرگ می‏توان بازشناخت که به ترتیب بسامد بیشتر عبارت اند از: 1. مرگ فروپاشنده، پایان‏دهنده و نابودگر؛ 2. مرگ، یک واقع بودگی و یک وضعیت مرزی؛ 3. مرگ و دل شوره آن؛ 4. مرگ و بیهودگی و یاس. در میان وضعیت ‏های مرزی، وضعیت رنج ‏بردن حضوری قابل توجه در اشعار دارد. شاعر در بازتاب این مفاهیم وجودی، دیدگاه ‏های متنوعی در نظر داشته است و بنابراین رویکرد اگزیستانسیالیستی اشعار انطباق کامل با متفکری خاص ندارد.

    کلید واژگان: اگزیستانسیالیسم, شعر معاصر ایران, مرگ, موقعیت, موقعیت های مرزی, شمس لنگرودی
    Sajad Sadeqvand*, Qodratollah Taheri

    Existentialism is one of the most important contemporary philosophical currents, widely reflected in literature; situation, Boundary Situations and death are major existential concepts. In this paper, the reflection of the above concepts in the poems of Shams Langeroodi was surveyed. The results and numerous examples show that firstly, these concepts were reflected to a great extent in the studied poems; secondly, these concepts were reflected through artistic logic and poetic arrangements; and thirdly, some approaches and subdivisions can be seen among the results. Four existentialist approaches to death can be seen among the poems, which are, in order of frequency, as follows: 1. Death as a phenomenon that causes decay, ending, and termination 2. Death as a fact and as a boundary situation. 3. Death and anxiety 4. Death and absurdity and futility. Among Boundary situations, suffering is the most significant. The poet has reflected on the concepts from a variety of perspectives, and therefore the existentialist approach of the poems cannot be fully traced back to a particular thinker.

    Keywords: Existentialism, ‌ situation, boundary situations, death, Shams Langeroodi, contemporary poetry of Iran
  • امید قادری*، حسین ابراهیمی مقدم، روح الله علیزاده

    این پژوهش با هدف تعیین اثر بخشی آموزش بسته آموزشی خودشناسی مبتنی بر رویکرد اگزیستانسیالیسم بر باورهای غیر منطقی ارتباطی روی افراد انجام و اجرا شد. جامعه آماری شامل کلیه افراد متاهل مراجع کننده به مراکز مشاوره و روانشناسی مناطق 1 و3 شهر تهران با مشکل اختلافات زناشویی بود. در پژوهش حاضر از روش تحقیق تجربی از نوع شبه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. در نمونه پژوهشی 16 نفر بصورت داوطلبانه که سطح بالایی در باورهای غیرمنطقی براساس پاسخ به پرسشنامه داوطلبانه مراکز مشاوره داشتند، انتخاب شدند و در گروه آزمایش و کنترل هر گروه 8 نفر بصورت تصادفی جایگزین شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه باورهای غیرمنطقی ارتباطی آدیلسون و اپشتاین بود که با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و انجام 12 جلسه آموزشی گردآوری اطلاعات انجام شد. از روش تحلیل کواریانس چند متغیره یا مانوا برای تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شد. نتایج تحلیل کوواریانس در متن مانکوا نشان داد که در فرضیه اصلی تحلیل کوواریانس در متغیر باورهای غیرمنطقی زوج ها (sig=0.02, F=6.059) معنادار است. نتایج فرضیه ها فرعی نیز نشان داد که تحلیل کوواریانس در متغیر تخریب کنندگی، باور به تغییر پذیری همسر، باور ذهن خوانی، باور کمال گرایی جنسی و تفاوت های جنسی زوج ها معنادار است. یعنی آموزش خودشناسی مبتنی بر رویکرد اگزیستانسیالیسم بر باورهای غیرمنطقی متاهلین اثربخش است.

    کلید واژگان: خودشناسی, اگزیستانسیالیسم, باورهای غیر منطقی
    Omid Ghaderi*, HOSEIN Ebrahimimoghadam, Roohallah Alizadeh

    This research was carried out with the purpose of determining the effectiveness of the self-knowledge educational package based on the theory of existentialism on the illogical beliefs of communication on people. The statistical population included all married people who referred to counseling and psychological centers in Tehran's 1st and 3rd districts with marital problems. In the current research, experimental research method of quasi-experimental type of pre-test and post-test design with control group was used. In the research sample, 16 people who had a high level of irrational beliefs were selected voluntarily based on the answers to the voluntary questionnaire of counseling centers, and 8 people were randomly replaced in the experimental and control groups. The data collection tool was Adilson and Epstein's communication irrational beliefs questionnaire, which was conducted with a pre-test and post-test design with a control group and 12 data collection training sessions. Multivariate analysis of covariance or MANOVA method was used for data analysis. The results of the analysis of covariance in the Mankva text showed that in the main hypothesis, the analysis of covariance in the variable of couples' irrational beliefs (sig=0.02, F=6.059) is significant.
    The results of the sub-hypotheses also showed that the analysis of covariance in the variable of destructiveness, belief in the changeability of the spouse, belief in mind reading, belief in sexual perfectionism and sexual differences of couples is significant.
    the self-knowledge education based on the existentialism approach is effective on the irrational beliefs of married people.

    Keywords: self-knowledge, existentialism, irrational beliefs
  • مظاهر اصالتی*، عبدالرزاق حسامی فر

    سیمون دوبووار به عنوان مادر فمنیسم، مهم ترین عامل در مبارزات زنان در قرن نوزدهم است. او معتقد است زنان در هر دوره از زندگی خود، مورد ظلم واقع می شوند و این ظلم نتیجه فشاری است که از جامعه مردسالار بر آنها وارد می شود. دوبووار، زنان را دعوت به مبارزه علیه این ظلم می کند اما همه مشکلات وارد شده به زن ها را متوجه مردان نمی داند. او تحت تاثیر فلسفه هایدگر و سارتر و با بهره گیری از دیدگاه های اگزیستانسیالیستی، زنان را ابژه ای در برابر سوژه، دیگری در برابر من و «بودن» در برابر «شدن» می نامد. از نظر او زنان در هر دوره ای از زندگی خود به عنوان جنس دوم تلقی شده اند و برای دستیابی به من حقیقی و متعالی خود باید از آنچه که به آنها تحمیل شده است، فراتر بروند. دوبووار در یک فصل ازجنس دوم، با پرداختن به تاثیرات مادر شدن برای زنان، مصایب و مشکلات زنان را بازگو می کند. در این مقاله دیدگاه دوبووار در باب موقعیت زنان به عنوان ابژه، دیگری و جنس دوم در نقش مادری تحلیل و بررسی می شود و نشان خواهیم داد که چرا از دیدگاه او مادر شدن، نمی تواند زنان را  از «دیگری» رها سازد.

    کلید واژگان: موقعیت زنان, مادری, اگزیستانسیالیسم, دیگری, سقط جنین
    Mazaher Esalati *, AbdulRazaq Hesamifar

    As the mother of feminism, Simone de Beauvoiris the most important element of the women's struggles in 19th century. Sheholds that women are under oppression in each period of their lives and this oppressionstems from a male-dominated society. Simone de Beauvoirasks women to struggle against this oppression but she didn't direct all problems imposed on women against men. Under the influence ofHeidegger and Sartre's philosophies and drawing on existentialistic views, she considers women as the object versus the subject, the other versus I and the being versus the becoming. In her view, women have been regarded as the 2nd sex in any period of their lives and to have access to their real and transcendent self, they should go over the situation that has been imposed upon them. In one chapter of her 2nd sex, she deals with the impacts of motherhood upon women and retells the women's disasters and problems. The present paper is an attempt to analyze and assessed Beauvoir's views on women's situation as the object, the mother and the 2nd sex who has the role of motherhood and then proceed to show that why becoming a mother cannot leave women from otherness.

    Keywords: women, Situation, Motherhood, Existentialism, Otherness, Abortion
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال