به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "individuality" در نشریات گروه "علوم انسانی"

  • محسن باقرزاده مشکی باف*

    نقطه مرکزی بحث های این مقاله در راستای توضیح چگونگی شکل گیری خودآیینی و آزادی انسان با استفاده از مبانی و رویکرد دین مسیحیت، در دوران جدید اروپاست. روش تحقیق این مقاله در چارچوب نگرش تاریخی - بنیادی است. دین مسیحیت با تفسیری خاص در فلسفه جدید، دین فردیت، آزادی و رهایی انسان از مرجعیت بیرونی است. فلسفه دکارت نیز به اعتباری، همچون دین مسیحیت دارای مضمون مرکزی آزادی است، و او جزء نخستین افرادی است که در تاریخ اندیشه غرب، اولین گام ها را در راستای آزادی انسان از مرجعیت امر بیرونی برداشته است؛ زیرا نظریه معرفت دکارتی راه را برای آزادی و استقلال بیشتر انسان برابر متعلق خارجی باز می کند و عقل را به منزله امری خودآیین و خودقانون گذار معرفی می کند که فقط به اصول خود اطمینان دارد و هیچ مرجعیتی را بالاتر از خود نمی داند. با این رویکرد، دین مسیحیت یکی از الزامات مهم نوع اندیشیدن دکارت است؛ اما مسیحیت برای آنکه بتواند مبنای همه تحولات جدید قرار گیرد، به الهی دانی به نام توماس آکوئینی احتیاج داشت که بتواند پلی میان مبانی قدسانی مسیحی و رویکرد عرفی دنیای جدید باشد. در این مقاله، نسبت میان دین مسیحیت، انقلاب فلسفی توماس آکوئینی و فلسفه آزادی دکارت مورد تامل و پژوهش قرار می گیرد.

    کلید واژگان: مسیحیت, الهیات, توماس, دکارت, خودآیینی, فردیت, آزادی
    Mohsen Bagherzade Meshkibaf *

    The central focus of this article is to explore how human autonomy and freedom are shaped using the principles and approaches of Christianity during the early modern period in Europe. The research adopts a historical and foundational methodology. Christianity, as interpreted in a particular way within modern philosophy, emerges as a religion of individuality, freedom, and the liberation of humans from external authority. Descartes' philosophy, in a sense, shares this central theme of freedom with Christianity. He is among the first figures in Western intellectual history to take significant steps toward liberating humanity from external authority. Descartes’ epistemological theory paves the way for greater human freedom and independence by positioning reason as autonomous and self-legislating, reliant solely on its own principles and acknowledging no authority higher than itself. With this approach, Christianity plays a crucial role in shaping Descartes' way of thinking. However, for Christianity to serve as the foundation for all modern transformations, it needed a theologian like Thomas Aquinas, who could bridge the sacred Christian principles with the secular outlook of the modern world. This article examines the relationship between Christianity, the philosophical revolution of Thomas Aquinas, and Descartes' philosophy of freedom.

    Keywords: Christianity, Theology, Thomas, Descartes, Autonomy, Individuality, ‎Freedom
  • محمود اسکندری

    اسفندیار شاهنامه، یکی از چهره های مهم تاریخ اسطوره ای و حماسی ایران است. پیچیدگی شخصیت او بستر مناسبی برای تفسیر و نظریه پردازی پیرامون این شخصیت، کنش و رفتار او به وجود آورده است. در این مقاله می کوشیم با استفاده از نظریات یونگ به بررسی هفت خوان اسفندیار و مناقشه «فردیت یافتگی» در شخصیت او بپردازیم و تحقیقاتی را که سعی کرده اند گذر این شخصیت اسطوره ای از هفت خوان را به مثابه فردیت یافتگی وی تلقی نمایند، به چالش بکشیم. می دانیم استفاده از نظریات تحلیلی جدید در بررسی متون حماسی می تواند زوایای تازه ای از آن ها را پیش روی محققان باز کند. از نکات مهم در حیات پهلوانی اسفندیار مساله «هفت خوان» است که تحلیل های مختلفی را به دنبال داشته است. پژوهش های انجام شده در این باب، با تکیه بر نظریات یونگ، در قیاس با «هفت خوان رستم» غالبا به نقطه واحدی نظر دارند و آن، این که اسفندیار نیز مانند ابرقهرمان اسطوره ای ایران با عبور از هفت خوان توانسته به «فردیت» و «کمال» دست یابد. در حالی که مرحله بازگشت این پهلوان از هفت خوان و به ویژه کنش های مهم و تاثیرگذار او در مراحل پایانی عمر، خلاف نتایج تحقیقات اخیر را اثبات می کند. ما در گفتار حاضر با استناد به همان روی کرد یونگی که پژوهش های پیشین بر آن استوارند، نشان خواهیم داد که فرایند فردیت و کمال به دلیل یکی شدن اسفندیار با کهن الگوی «نقاب» و تسلط «سایه» بر شخصیت او، برای وی محقق نشده است و صرف عبور از هفت خوان، مدعای این تحقیقات را مبنی بر دست یابی اسفندیار به «فردیت»، تایید نمی کند.

    کلید واژگان: شاهنامه, اسفندیار, یونگ, فردیت و کمال.
    Mahmoud Eskandari

    Esfandiar in Shahnameh is one of the important figures in the mythical and epic history of Iran. The complexity of his character has provided a suitable ground for interpretation and theorizing surrounding this character, his actions and behavior. In this article, attempt is made to use Jung's theories to examine Esfandiar's Haft-Khan and the controversy of "individuality" in his character. It is known that the use of new analytical theories in the study of epic texts can open new horizons for researchers. One important point in Esfandiar's heroic life is the concept of "Haft- Khan"which has been followed by various analysis. Researches carried out on this subject, relying on Jung's theories in comparison with "Rostam’s Haft-Khan" mostly refer to one point and that is Esfandiar, like the superhero of Iranian myths, was able to achieve "individuality" and perfection by passing through the Haft-Khan. However the stage of the return of this hero from the Haft-Khan, and especially his important and influential actions in the last stages of his life, proves contrary to the results of recent research. It is shown in this article that the process of individuality and perfection is not achieved by him due to Esfandiar's unification with the archetype of "Persona" and the domination of "shadow" over his personality. And just passing the Haft-Khan does not quality him to prove his individuality.

    Keywords: Shahnameh, Esfandiar, Jung, Individuality, Perfection
  • Nazanin Zahabi Nejad

    Eugène Ionesco's play Rhinoceros is a profound exploration of the struggle for self-identity and the challenges of maintaining individuality amidst overwhelming societal pressure to conform. The narrative centers around characters who physically transform into rhinoceroses, a metaphor for the loss of personal identity and the seductive pull of the herd mentality. This metamorphosis illustrates the ease with which individuals can abandon their beliefs and values in favor of collective thinking, driven by a desire to belong or to avoid standing out. The play's protagonist, Berenger, serves as a focal point for this theme. His steadfast refusal to succumb to the rhinoceros transformation underscores the significance of resisting societal pressures and remaining true to oneself. Berenger's journey is emblematic of the broader human experience, reflecting the internal and external conflicts faced when one's sense of self is threatened by conformity. This analysis of Rhinoceros highlights the importance of embracing one's true self, even in the face of drastic change and social ostracism. Ionesco's work serves as a poignant reminder of the value of individuality and the necessity of maintaining one's identity in a world that frequently demands uniformity. By examining the transformative journey of its characters, the play encourages a deeper understanding of the balance between self-identity and societal influence, ultimately advocating for the preservation of personal integrity.

    Keywords: Identity, Individuality, Conformity, Eugene Ionesco, Rhinoceros
  • طاهره میرهاشمی*
    نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ آمده» نوشته حسن مقدم یکی از نمایشنامه های مهم و تاثیرگذار روزگار خویش است که با اقبال مخاطب عام و خاص مواجه شد. جستار حاضر بر آن است تا در چارچوب نشانه شناسی اجتماعی به عنوان یکی از ابزارها و روش های کیفی تحلیل متن و بر اساس نظریه پی یر گیرو به بررسی فرایند معناپردازی متن نمایشنامه، متناسب با متغیرهای فرهنگی اجتماعی، بپردازد. پرسش های پژوهش عبارتست از: الف) در نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ آمده» بارزترین نشانه های اجتماعی قابل کشف و تبیین کدام است؟ ب) نشانه های اجتماعی نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ آمده» چه دلالت های معنایی ای دارد؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که بارزترین نشانه های هویت در این نمایشنامه نامها و القاب، لباس، اشیا و حیوانات هستند. متن با استفاده از این نشانه ها ضمن برجسته کردن فردیت جعفرخان، تقابل او را نیز با اعضای خانواده، که تحت تاثیر جمع گرایی جامعه سنتی ایران هستند، نشان داده است. بارزترین نشانه های آداب معاشرت نیز لحن کلام، فاصله بین افراد و توهین است. آنچه در این سه نشانه آداب معاشرت مشهود است، تلاش بی سرانجام اعضای خانواده برای نزدیک شدن به جعفرخان و مقاومت او برای حفظ فاصله از آنان است. این حفظ فاصله از سویی نشان دهنده خودخواهی و خودبرتربینی این شخصیت و از سوی دیگر نیز نوعی واکنش در برابر اعمال نظرها، دخالتها، اعتقادات خرافی و تعصب های غیرمنطقی خانواده است. در مجموع باید گفت نشانه های اجتماعی این نمایشنامه نقش مهمی در شکل دادن به چارچوب معنایی اثر (ترسیم نوع نگرش و زندگی انسان سنتی و مدرن) داشته است.
    کلید واژگان: سنت, فردیت, فاصله, نشانه شناسی اجتماعی, هویت, آداب معاشرت
    Tahere Mirhashemi *
    The play "Jafar Khan az Farang Amadeh" written by Hassan Moghadam is one of the most important and influential plays of its own historical period. The present paper intends to investigate the process of meaning-construction in this text through focusing on socio-cultural variables and by using socio- semiotic appraoch and the theory of Guiraud. Tho main questions that the research seeks to answer are: 1. what are the most obvious social signs that can be discovered and explained in this play? and 2. What are the semantic implications of these social signs? The results indicate that the most obvious signs related to identity are names, nicknames, clothes, objects, and animals. The author has shown Jafar Khan's confrontation with his family members who are influenced by the collectivism of traditional society while highlighting his individuality by using these signs. The most obvious signs of social etiquette are the tone of speech, the distance between people, and insults. The endless efforts of the family members to be close to Jafar Khan and his resistance to keeping a distance from them are evident in these three signs of social etiquette. It can be concluded that the social signs of this play significantly contribute to shaping the semantic framework of the work, depicting traditional and modern human attitudes and life.
    Keywords: Tradition, Individuality, socio- semiotics, Identity signs
  • داود پرچمی *، فاطمه درخشان
    اهداف

    مصرف و مصرف فرهنگی از پدیده های مهم جامعه معاصر است که ضمن تاثیرپذیری از عوامل مختلف فردی و اجتماعی، ابعاد مختلف زندگی افراد را متاثر می کند. بسیاری از صاحب نظران، مصرف و مصرف فرهنگی را متاثر از طبقه اجتماعی و نیز معرفی برای آن می دانند. برخی مطالعات، به ویژه در دنیای مدرن علاوه بر طبقه، ویژگی های فردی و فردیت را نیز عامل مهم تعیین کننده مصرف و مصرف فرهنگی دانسته اند. هدف این مقاله بررسی میزان و نوع مصرف فرهنگی شهروندان تهرانی و عوامل موثر بر آن با تاکید بر دو رویکرد فوق است.

    روش مطالعه

    روش مقاله، پیمایش و ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه بوده است. پاسخ گویان550 نفر از شهروندان 15 تا 75 سال مناطق 22 گانه شهر تهران بوده که با نمونه گیری تصادفی طبقه ای، انتخاب و با آنان مصاحبه انجام شده است.

    یافته ها

    نتایج تحقیق نشان می دهد هم فردیت و هم طبقه افراد با میزان و نوع مصرف فرهنگی آن ها رابطه دارند؛ اما رابطه آن ها در کالاهای فرهنگی مختلف متفاوت است. در کل متغیرهای مدرن- سنتی بودن، تمایلات فرهنگی، طبقه، سکولار- دین دار و تمایلات اجتماعی با مصرف فرهنگی (688/0=R) همبستگی چندگانه دارند و می توانند (461/0 = R2) از تغییرات مصرف فرهنگی را تبیین نمایند. بیشترین وزن به متغیرهای تمایلات فرهنگی، مدرن - سنتی بودن و پس از آن طبقه تعلق دارد.

    نتیجه گیری

    معادله رگرسیون بینش نظری مقاله را که مدعی است مصرف فرهنگی به طور هم زمان از فردیت و طبقه افراد متاثر است، تایید می کند. بنابراین نتایج نشان می دهد که هم متغیر طبقه و هم فردیت هر دو بر مصرف فرهنگی تاثیرگذار است؛ اما وزن آن ها در مورد کالاهای فرهنگی متفاوت است.

    کلید واژگان: مصرف, مصرف فرهنگی, کالاهای فرهنگی, طبقه, فردیت
    Davood Parchami, Fatemeh Derakhshan
    Objectives

    Consumption and cultural consumption are among the important phenomena of contemporary society that affect different aspects of people's lives. Many experts consider cultural consumption and consumption to be influenced by and representative of social class. Some studies, especially in the modern world, in addition to class, have considered individual characteristics and individuality to be important determinants of consumption and cultural consumption. The purpose of this research is to examine the amount and type of cultural consumption of citizens of Tehran and the factors affecting it, emphasizing the two above approaches.

    Method

    The method of this study was a survey, and the data collection instrument was a questionnaire.

    Results

    The results show that individual characteristics, individuality, and class of people are related to the amount and type of cultural consumption; however, their relationship is different in various cultural goods. In general, these factors have multiple correlations with cultural consumption (R = 0.688) and can explain (R2 = 0.461) the changes in cultural consumption. Most of the weight belongs to cultural tendencies, modern-traditional, and then class variables.

    Conclusion

    The regression equation confirms the theoretical insight of the paper, which claims that cultural consumption is simultaneously influenced by individual characteristics, individuality, and class of individuals.

    Keywords: consumption, cultural consumption, cultural goods, class, individuality
  • Iraj Soleimanjahan *, Hiwa Weisi

    This study attempts to examine Tom Wolfe’s The Electric Kool-Aid Acid Test in the light of the ideas of Michel Foucault, specifically the notions of normalization, institutions, and surveillance that tackle the relationships among power, institutions, and literature. The analysis posits that, in the context of the 1960s, the American government took advantage of all the institutions which were supposed to guarantee the freedom of individuals to curtail their freedom. Seeking to create a normal, ordinary, and homogeneous society, these administrations have employed the police, law, prison, and other overlapping institutions that work in tandem to create circuits of institutions which guarantee to reduce  human beings to simpletons who are docile, meek, and ready to fit in place properly. The normality and ordinariness favored by the authorities are also implemented since the novel starts by depicting free individuals whose identities hinge on their being abnormal while it ends when their movement is shattered, and the protagonist is seen as a simpleton serving the forced labor sentence of the judges of both the government and normality. Freedom emerges as a mirage than truth as there seems to be no outside through which individuals can live outside the domination of controlling apparatuses.

    Keywords: Abnormality, Individuality, Institutions, Michel Foucault, Normalization, Surveillance
  • امیرعباس سولی خانی*، هدایت علوی تبار

    هدف کیرکگور شناخت مسیحیت و عمل کردن بر اساس آن بود. او برای رسیدن به این هدف، ابتدا مسیحیت رسمی را رد می کند و سپس به شرح مسیحیت مورد قبول خود، یعنی مسیحیت اصیل، می پردازد. مسیحیت رسمی خود را در قالب مسیحیت دانشگاهی و مسیحیت کلیسایی نشان داده است. مسیحیت دانشگاهی، که فرد شاخص آن هگل است، از یک سو می کوشد تا آموزه های مسیحی را با براهین عقلی اثبات کند و مسیحیت را معقول سازد و از سوی دیگر در پی اثبات حقانیت مسیحیت با توسل به شواهد تاریخی است. مسیحیت کلیسایی از یک سو رویکرد جمع گرایانه به مسیحیت دارد و فرد مسیحی را قربانی می کند و از سوی دیگر مسیحیت را به نهادی اجتماعی تبدیل می کند و با فروکاستن آن به برخی شعایر و مناسک، دست به ساده سازی مسیحیت می زند. اما مسیحیت اصیل در راهی یکسره متفاوت گام برمی دارد و با کنار گذاشتن عقل، جمع گرایی و ساده سازی، به ایمان، فردانیت و رنج اهمیت می دهد و بر شورمندی تاکید می کند.

    کلید واژگان: مسیحیت رسمی, عقل, جمع گرایی, ساده سازی, مسیحیت اصیل, ایمان, فردانیت, رنج, شورمندی
    AmirAbbas Soulikhani*, Hedayat Alavitabar

    Kierkegaard’s aim was to understand Christianity and act according to it. To reach this aim, he first rejects official Christianity and then explains his version of Christianity, that is, the genuine one. Official Christianity has shown itself in the form of academic Christianity and ecclesiastical one. The academic Christianity, whose leading figure is Hegel, on the one hand tries to prove the Christian doctrines with rational arguments and make Christianity reasonable, and on the other hand seeks to justify Christianity with the help of historical evidences. The ecclesiastical Christianity, on the one hand, has a collectivist approach towards Christianity and therefore sacrifices the Christian individual, and on the other hand, transforms Christianity into a social institution and by reducing it to some rites and rituals tries to simplify Christianity. But genuine Christianity walks in an absolutely different way. It rejects reason, collectivism and simplification and puts emphasize on faith, individuality, suffering and passion.

    Keywords: Official Christianity, Reason, Collectivism, Simplification, Genuine Christianity, Faith, Individuality, Suffering, Passion
  • احسان احمدی خاوه*، محمدعلی عباسیان چالشتری

    در هستی شناسی عرفانی ابن عربی، حقیقت وجود، منحصر به ذات الهی است. در این نگرش، عالم به مثابه سایه حق است؛ همچنانکه وجود سایه، اعتباری و وابسته به شخص است، عالم نیز در ذات خود چیزی جز نمودی از حقیقت متعالی وجود نیست. از سوی دیگر، مفهوم سایه در مکتب یونگ نیز مفهومی کلیدی و مهم است. یونگ تلاش می کند با تکیه بر اصل کهن الگوها در مکتب روان تحلیلگری خویش، نظام روانی انسان را توضیح دهد. گرچه در مکتب ابن عربی و یونگ، سایه یک عبارت واحد است لیکن مفهومی دوگانه دارد. در نظریه ابن عربی، سایه هیچ استقلال ذاتی از شخص (ذی ظل) ندارد، اما در روان تحلیلگری یونگ، سایه یکی از کهن الگوها است که برای نیل به یکپارچگی و تمامیت، باید آن را شناخت. به رسمیت شناختن سایه، فرد را قوی می کند و انسجام و یکپارچگی شخصیتی را به ارمغان می آورد. بر خلاف عرفان محی الدینی که در آن، عالم که سایه حق تعالی و صرفا «نمود» و ظهور حق است، سایه در مکتب یونگ، بخش پنهان و تاریک شخصیت و بخشی از «بود» است که اقتضای آن پوشیدگی، تاریکی و نهان وارگی است و در فرایند خودشناسی باید شناخته شود. این مقاله تلاش دارد تا به بررسی تطبیقی و تحلیلی مفهوم سایه را در این دو مکتب بررسی کرده و نسبت میان خودشناسی در منظر یونگ و جهان شناسی در منظر محیی الدینی را واکاود. و با توجه به یگانگی جهان و روان در مکتب یونگ، شناخت سایه، فرد را به توحید و یگانگی آنچنانکه در جهان شناسی عرفانی مد نظر است خواهد رساند یا خیر؟

    کلید واژگان: سایه, یونگ, ابن عربی, روان تحلیلگری, توحید, تفرد
    Ehsan Ahmadi Khaveh, MohammadAli Abbasian Chaleshtari

    In Ibn Arabichr('39')s mystical ontology, the truth of existence is unique to the divine essence. In this view, the universe is the shadow of truth; Just as the existence of a shadow is credible and dependent on the person, so the universe is in its essence nothing but a manifestation of the transcendent truth of existence. On the other hand, the concept of shadow in the Jungian school is also a key and important concept. Jung tries to explain the human psychological system by relying on the principle of archetypes in his school of psychoanalysis. Although in the school of Ibn Arabi and Jung, the shadow is a single phrase, but it has a double meaning. In Ibn Arabichr('39')s theory, the shadow has no inherent independence from the person, but in Jungian psychoanalysis, the shadow is one of the archetypes that must be known in order to achieve integrity and integrity. Recognition of the shadow strengthens the individual and brings personality cohesion and integrity. Unlike Mohi-ud-Din mysticism, in which the world, which is the shadow of the Almighty and merely the "manifestation" and appearance of truth, the shadow in the Jungian school is the hidden and dark part of the personality and the part of the "was" which requires concealment, darkness and secrecy. And in the process of self-knowledge must be known. This article tries to study the concept of shadow in these two schools comparatively and analytically and explores the relationship between self-knowledge in Jungchr('39')s perspective and cosmology in Mohi al-Dinichr('39')s perspective. And given the unity of the world and the psyche in the Jungian school, will knowing the shadow lead one to monotheism and oneness, as intended in mystical cosmology?

    Keywords: Shadow, Jung, Ibn Arabi, mysticism, psychoanalysis, monotheism, individuality
  • مریم صادقی، فاطمه عزیز محمدی*، مژگان یاراحمدی
    هدف این مقاله بررسی دگرگونی دو نسل در پذیرش یا عدم پذیرش تغییر است. این مقاله بر آن است تا تفاوت شخصیت های داستان در تاثیر پذیری از تغییر و شدن و انطباق نسل ها در مواجهه با تغییرات بنیادین فردی و هویتی را با خوانشی منطبق بر تعاریف ژیل دلوز از "شدن" ، مورد نقد و بررسی قرار دهد. مقاله پیش رو رمان " "همه چیز از هم می پاشد" " نوشته چینوآچه به را که سراسر کارزار درگیری و تقابل دو نسل در پذیرش یا عدم پذیرش تغییر، چرایی و چگونگی آن، در سرزمینی به شدت سنتی و استعمار زده مورد پژوهش قرار داده است. ژیل دلوز از مهم ترین فیلسوفان پساساختارگرای معاصر است که اندیشه های او معرف زدودن هرگونه ساختار و مرکزیت است. دلوز "شدن" را انقلابی می داند که انسان را به زندگی جدید و تفکر جدید وا می دارد. لذا با توجه به ماهیت رمان و فضای تقابل و تضادی که بر شخصیت های آن حاکم است و همچنین خوانش دلوزی آن، دو رویکرد عدم تغییر یا فردگرایی با پذیرش تغییر یا قلمروزدایی در جدال هستند. رویکرد فردیت هر نوع سلسه مراتب را از بین می برد و وجود هیچ اصل متعالی را برای تبیین هستی نمی پذیرد. خلاف آن، رویکرد قلمروزدایی هستی را یک ساختار ناشناخته می داند که باید کشف شود.
    کلید واژگان: ژیل دلوز, چینو آچه به, شدن, نسل ها, فردیت, قلمرو زدایی
    Maryam Sadeghi, Fatemeh Azizmohammadi *, Mojgan Yarahmadi
    The purpose of this article is to examine the transformation of two generations in accepting or rejecting change. Drawing upon Gilles Deleuze's definitions of "becoming", this study aims to explore the difference between the characters in the novel Things Fall Apart, written by Chinua Achebe,  in their susceptibility to change and the adaptation of generations in the face of fundamental individual and identity changes. Achebe’s novel has researched the entire campaign of conflict and confrontation between two generations in accepting or rejecting change, and why and how the change is possible in a highly traditional and colonized land.  Gilles Deleuze is one of the most important contemporary post-structuralist philosophers whose ideas represent the removal of any structure and centrality. Deleuze considers "becoming" as a revolution that leads man to a new life and new way of thinking. Therefore, according to the nature of the novel and the atmosphere of confrontation and conflict that governs its characters, as well as Deleuze's reading of it, the two approaches of no change or individualism are in conflict with the acceptance of change or deterritorialization. The approach of individuality destroys any kind of hierarchy and does not accept the existence of any supreme principle to explain existence. In contrast, deterritorialization considers existence as an unknown structure that needs to be discovered.
    Keywords: Becoming, Chinua Achebe, Deterritorialization, Generations, Individuality
  • زهره خلیلی، اصغر دادبه*، احمد خیالی خطیبی
    اگر به شخصیت‎های دیوان حافظ از حوزه روانشناسی نگریسته شود، حضور کهن‎الگوها به ویژه «آنیما» در آن‎ها دیده می‎شود. در ابتدای غزل‎هایی که آنیما نمود دارد معشوق معمولا زمینی و غزل عاشقانه است و به ابیات پایانی که نزدیک می‏شویم، حس روحانی و معنوی بر ابیات غالب می‏شود و معشوق جلوه‎های آسمانی پیدامی‎کند. غزل شماره 26 با مطلع (زلف آشفته وخوی کرده و خندان لب و مست ...) نیز چنین خصوصیتی دارد. اختلافات و تناقضات در ابیات این غزل برای مفسران مسیله چالش برانگیزی است و باعث سردرگمی در تفسیر اشعار شده و در نهایت شعر را دوگانه و ابیات را مستقل فرض می‎کنند. درحالی که علت این نوسانات و تحولات در تبدیل کهن الگو آنیما به کهن الگوی پیر فرزانه و همچنین خودشناسی و تفرد شاعر است و کل غزل فرآیند این گذار را روایت می‎کند. استفاده از تفسیر روانشناسی تحلیلی در غزل مورد بحث دریچه‎ای به دیدگاه مفسر بازمی‎کند و او را مجهز می‎کند فراتر از تفاسیر سنتی با دیدی عمیق‎تر به اشعار شاعر بنگرد و ارتباط بنیادی و مستحکم در محور عمودی کلام که در زیر غباری از پیش داوری‎های خودآگاه ذهن پوشیده شده را دریابد، ضمن آنکه این نگرش درونی محمل مناسبی برای برداشت‎های عرفانی از غزل مورد بحث حافظ نیز هست.
    کلید واژگان: غزلیات حافظ, پیوستگی معنایی ابیات, آنیما, پیرفرزانه, تفرد, خودشناسی
    Zohreh Khalili, Asghar Daadbeh *, Ahmad Khiali Khatibi
    If we look at the characters of Hafiz's divan from the field of psychology, the presence of archetypes, especially "anima" can be seen in them. At the beginning of the lyricss shown by Anima, the beloved is usually earthly and the lyrics is romantic, and as we approach the final verses, a spiritual and spiritual sense prevails over the verses, and the beloved finds heavenly effects. In 26th lyrics (He is agitated and smiling and has a drunken smile....) It also has such a characteristic while the cause of these fluctuations and changes in the transformation of the archetype of anima to the archetype of the wise old man as well as the self-scrutiny and individuality of the poet and the whole lyrics narrates the process of this transition. The use of analytical psychology interpretation in the lyrics in question opens a window to the commentator's point of view and equips him to look deeper than traditional interpretations into the poet's poems and the fundamental and strong connection in the vertical axis of speech that in Understand the dust of conscious prejudices of the covered mind, while this inner attitude is also a suitable vehicle for mystical interpretations of Hafiz's Lyrics in question.
    Keywords: Hafiz's lyric poems, semantic continuity in verses, Anima, Wise Old Man, Individuality, self- knowledge
  • برات محمدی*، فرین قره باغی، زرین تاج رضایی

    تصویر یا ایماژ را می‎توان از اصلی‎ترین عناصر زیبایی‎شناسی شعر دانست؛ بخشی از بلاغت کلام بر عهده تصویر است. هر اندازه تصویر نو بوده و ریشه در فردیت و نگرش فردی داشته باشد به همان اندازه تاثیر و گیرایی بیشتری خواهد داشت؛ چرا که ماهیت هنر، پیوندی ناگسستنی با نوجویی و نوآوری دارد  و این نوآوری‎ها در کلان ساختار شعر، تابعی است از نوجویی‎ها در ساختارهای خرد که تصویر نیز یکی از این ساختارهای خرد است. شعر معاصر با الهام از نظریه‎ های پیشرو نیما که تاکید به نگاه شخصی و فردیت‎گرایی داشت، عرصه ‎های ناشناخته ای از تصویر را کشف کرده است و گرایش کلی به سمت و سوی نوآوری در تصاویر شعری است. شیون فومنی را می‎توان از شاعران صادق به نظریات نیما در باب نوآوری تصویری قلمداد کرد. رنگ اقلیمی در شعر شیون نیز با تاکید بر فردیت گرایی و تجربه ‎گرایی چون نیما غالب است و او تصاویری بکر از طبیعت با این نگرش شخصی خلق کرده است. همچنین جزیی‎نگری و دقت و باریک‎بینی او که نازک‎خیالی شاعران سبک هندی را به یاد می‎آورد عاملی دیگر در نوآوری تصویری وی بوده است. فردیت گرایی به ساحت تصویر معشوق نیز در شعر او کشانده شده و وجوه زیبایی شناسی معشوق در شعر او متفاوت از شعر سنتی و با دیدی شخصی ارایه شده است. پژوهش حاضر قصد دارد به روشی توصیفی-تحلیلی این وجوه نوگرایی تصویری را در شعر شیون فومنی مورد کاوش قرار دهد. نتیجه پژوهش نیز نشان از وفاداری شیون فومنی به اصل نوگرایی در تصویرپردازی دارد.

    کلید واژگان: شیون فومنی, تصاویر شعری, بلاغت, نوآوری, فردیت
    Barat Mohammadi *, Farrin Gharabaghi, Zarrin Taj Rezayi

    imagery can be considered as one of the main aesthetic elements in poetry; in the poery part of the rhetoric and influnce  is depend to the imagery; The novelty of the image and reflection of the individual attitude in it, cause a double impact and attraction; Because the essence of art is deeply linked with innovation, and these innovations in the macro structure of poetry,likned to innovation in micro structure and imagery one of this micro structures. Iranian modern poery with Inspired by Nima's progressive theories that emphasized personal view and individualism,and with a this has discovered unknown areas of the imagery, and have a general tendency towards innovation in poetic images. Shivan Foumani can be considered one of the honest poets to Nima's theories in imagery innovation; Climatic color is also prevalent in Shivan's poetry with an emphasis on individualism and personal experiences, and he has created new and individual images of nature with this personal attitude. Also, his detail and precision look, that is remember the thin imaginative of Indian style poets, has been another factor in his imagery innovation. Individualism is also seen in the image of the beloved in his poetry, and the aesthetic aspects of the beloved are presented in his poetry differently from traditional poetry and with a personal attitude. The present study intends to explore these aspects of imagery innovation in Shivan's poetry in a descriptive-analytical method. The result of the research also shows Shivan's loyalty to the principle of imagery innovation.

    Keywords: Shivan Foumani, poetic amagery, rhetoric, innovation, Individuality
  • قدرت قاسمی پور*، اسد آبشیرینی، رضا جمشیدی
    یکی از کهن الگوهایی که در بسیاری از داستان های غنایی وجود دارد، کهن الگوی نجات مرد به وسیله زن است. چه در روایات عاشقانه ای که قهرمان آن ها شخصیت مرد است، چه آن هایی که قهرمانشان شخصیت زن است، می توان نشانه هایی از این وضعیت کهن الگویی را مشاهده کرد. در این کهن الگو شخصیت زن داستان به یاری شخصیت مرد می شتابد و او را از مرگ یا درماندگی اش نجات می دهد. در این پژوهش به بررسی این کهن الگو در روایات منظوم غنایی «زال و رودابه»، «بیژن و منیژه»، «خیر و دختر چوپان»، «افسانه گفتن سبزپوش بهشتی در پیش بهرام گور»، «یوسف و زلیخا» و «جم و گل» پرداخته شده است و داده های آن با رویکرد نقد کهن الگویی نقد و بررسی شده اند و به شیوه توصیفی-تحلیلی نگارش یافته اند. یافته های به دست آمده نشان می دهد که علاوه بر این که کهن الگوی نجات مرد به وسیله زن در قصه های کهن وجود دارد، در بسیاری از متون غنایی امروزی نیز وجود دارد و وضعیتی کهن الگویی است که برخی از روایات براساس آن شکل گرفته اند. عشق در نگاه اول، پرهیزه شکنی، دیوآسایی، سفر قهرمان و رسیدن به فردیت، مولفه های اصلی کهن الگوی نجات مرد به وسیله زن اند که در روایات متاثر از این وضعیت کهن الگویی وجود دارند.
    کلید واژگان: پرهیزه شکنی, دگرپیکری, دیوآسایی, سفر قهرمان, عشق در نگاه اول, فردیت, قهرمان زن
    Ghodrat Ghasemipour *, Asad Abshirini, Reza Jamshidi
    One of the archetypes that exists in many lyrical fictions is the archetype of the Rescue of man by woman. Signs of this archetypal state can be seen both in the narratives in which the protagonist is a male character (hero) and in the narrations in which the heroine is the main character. In this archetype, the heroine assists the male character and saves him from death or helplessness. In this study, this archetype is investigated in the lyrical poetic narrations of "Zal and Rudabeh", "Bijan and Manijeh", "Kheyr and the Shepherd's Daughter", "Legend of the heavenly green-dress for Bahram-e- Gour", "Joseph and Zulaikha" and "Jam And Gol" And its data have been critiqued with an archetypal critique approach and written in a descriptive-analytical method. The results obtained show that In addition to the archetype of the Rescue of man by woman in ancient stories, it also exists in many contemporary lyrical texts and some of the narrations is formed on this archetype. love at first sight, violation of taboo, daimonic, The hero's (heroine's) journey and attainment of individuality are the main components of the archetype of the Rescue of man by women which exist in the narrations affected by this archetypal situation.
    Keywords: Violation of Taboo, Shapeshifting, Daimonic, Hero's Journey, Love at First Sight, Individuality, Heroine
  • امیرحسین زنجانبر*، ایوب مرادی

    یونگ روان کاوی را باستان شناسی در بستر گونه های انسانی می داند. از همین رو اصطلاح «کهن الگو» (آرکی تایپ) که زیربنای نظریه فرایند تفرد است، حاصل اشتقاق دو واژه باستان شناسی (آرکیولوژی) و گونه شناسی (تایپولوژی) است. تفرد، کهن الگوی رشد روانی است که غیرارادی، تدریجی، منظم و نیرومند است. این کهن الگو متشکل از زنجیره کهن الگوهایی همچون سایه، نقاب، پیر خردمند، آنیما و خویشتن است. غایت فرایند تفرد چیزی جز یکپارچه سازی آگاهانه تمام حلقه های این زنجیره کهن الگویی  نیست. در همین راستا، پژوهش پیش رو با روش تحلیلی توصیفی در پی بازشناسی زنجیره کهن الگوهای تفرد و چگونگی فرایند یکپارچه شدن آنها است. از آنجا که در خوانش یونگی کتاب های کودک ایرانی، نشانه های تصویری همواره مغفول واقع شده اند؛ کتاب تصویری «بوقی که خروسک گرفته بود» برای موضوع پژوهش اختیار شده است. کتاب مذکور اثر حامد حبیبی و به تصویرگری علی رضا گلدوزیان است. نتیجه پژوهش نشان می دهد: شناخت شکاف های میان خودآگاه و ناخودآگاه و پذیرش بخش تاریک وجود، لازمه شکل گیری هویت یکپارچه انسان است.

    کلید واژگان: داستان کودک, روان اسطوره شناسی, یونگ, تفرد, کهن الگو
    AmirHossein Zanjanbar *, Ayoob Moradi

    Jung considers psychoanalysis as archeology of human consciousness. On this basis, the term "archetype", which underlies the theory of the process of individuation, is derived from a combination of the terms archeology and typology. Individuation is the archetype of psychological development which is involuntary, gradual, regular and strong. It consists of a chain of archetypes such as shadow, persona, wise old man, anima. The goal of the process of individuation is the conscious integration of the components of this archetypal chain in the form of a single archetype called "self". Jung's psycho-mythological analysis is based on the discovery and interpretation of archetypes, and in the present research, we use this method of analysis to recognize and interpret archetypes related to the process of individuation in the story The horn that got Croup, written by Hamed Habibi and illustrated by Alireza Goldooziyan. We are also looking for an answer to the question of how the archetypes of psychological development are represented in the text and images of the story. The innovation of the research is that it examines the theory of individuation in a text composed of text and image. In other words, it considers the interaction of archetypes related to individuation in the verbal and visual text. The results show that the pattern of identification in such stories is the reproduction of the archetype of individuality.

    Keywords: Story of Children, psycho-mythology, Jung, Individuality, Archetype
  • ناهید حسینی
    هدف

    الگوهای ازدواج در هر جامعه متناسب با شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی متغیر است. این پژوهش با هدف واکاوی الگوی ازدواج جوانان در شهر تهران انجام شده است.

    روش

    روش تحقیق کیفی از نوع نظریه بنیانی است. تعداد 28 مشارکت کننده با نمونه گیری هدفمند انتخاب و داده ها با مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری شده است.دیدگاه به ازدواج و عوامل، نقش خانواده، خویشاوندان، مراسم و سنت ها، آشنایی قبل از ازدواج، سن مناسب، شیوه همسرگزینی و راهبرد آنان محور سوالات بوده و پس از سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی داده های متنی، به ترتیب 138 مفهوم، 28 زیرمقوله و 13 مقوله و درون مایه اصلی « فردیت یافتگی » به دست آمد.

    یافته ها 

    دیرهنگامی ازدواج، همتایابی فرد مدار و خانواده داور، سنت پذیری تقلیل گرا و به ویژه در پسران، تمایل دوستی با جنس مخالف، آسان گیری جنسی، بعضا گرایش به ازدواج غیررسمی (عقد موقت، هم خانگی) به عنوان راهبرد مشاهده می شود.

    نتیجه گیری

    امکانات اقتصادی و معیشتی، مناسبات نگرشی، ارزشی و کنشی میان دو جنس، از عناصر اصلی شکل گیری این الگوست. بازتولید فرهنگ ایرانی در ترویج ازدواج آسان، تربیت و مهارت آموزی و حمایت های اقتصادی به عنوان راهکار پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: ازدواج, فردیت, فردی شدن, جوانان, الگو
    nahid Hosseini
    Objective

    Marriage patterns are vary in each society according to social, economic and cultural conditions. This research was conducted with the aim of analyzing the pattern of marriage of young people in Tehran.

    Methodology

    This research has been done in analyzing the pattern of youth marriage in Tehran with a qualitative method of grounded theory 28 participants were selected by purposive sampling and data were collected by semi-structured interviews

    Results

    The perspective on marriage and its factors, the role of family, relatives, ceremonies and traditions, dating before marriage, appropriate age, the method of choosing a spouse and their strategy were the focus of the questions and after three stages of open, central and selective coding of the textual data, 138 concepts, respectively, 28 subcategories and 13 categories and the main theme of "finding individuality" were obtained.Delayed marriage, self-centered matching and domineering family, reductionist traditionalism and especially in boys, the desire to be friends with the opposite sex, sexual convenience, sometimes the tendency to informal marriage (temporary marriage, domestic partner) are seen as strategies.

    Conclusion

    Economic and livelihood facilities, attitude, value and action relationships between the two sexes are the main elements of the formation of this pattern.

    Keywords: Marriage, Individuality, Individualization, Youth, Pattern
  • احسان آقابابایی*، جمال محمدی
    این مقاله می کوشد تلاش سوژه ایرانی برای بازنمایی/ برساخت فردیت خویش در فضای مجازی را مطالعه کند. برای انجام این کار، به منظور فهم چگونگی تولد و رشد سوژه ایرانی، نخست شرحی موجز از تولد سوژه مدرن و سیر دگردیسی مفهومی و انضمامی آن، به ویژه در مدرنیته متاخر، به دست داده است؛ سپس با اتکا بر تحلیل نشانه شناختی تصاویر بازنمودشده در فضای مجازی سویه های گوناگون تجلی سوژگی ایرانی را مطالعه کرده است. نتایج نشان می دهد که سوژه ایرانی در تلاش برای تحقق فردیت خویش در روزگار حاضر درست در کشاکش رودررویی با همان ریسک ها، بیم ها و تلاطم هایی است که زندگی روزمره او را دستخوش چندپارگی، نوسان، بیم زدگی و تعارض کرده اند. این سوژه به رغم آن که قدرت انتخاب بیشتری در زندگی روزمره پیدا کرده است، در مواجهه با مناسک، شعایر، فضاهای جمعی و دیگری فربه توان اش برای شکوفایی خویشتن تحلیل رفته است. سترون شدن زندگی روزمره در وضعیت واقعی جامعه ایران و تلاش سوژه ها برای احیای آن در جهان مجازی به خلق شکلی از زندگی انجامیده است که از دل آن سوژه هایی سرخورده، ازهم-گسیخته، تسلیم به دیگری، محوشده در مناسک و واپس رفته به کودکی سر بر آورده اند.
    کلید واژگان: سوژه, فردیت, زندگی روزمره, مناسک, فضای آنلاین, دیگری فربه
    Ehsan Aqababaee *, Jamal Mohammadi
    This article tries to study the Iranian subject's attempt to represent / construct her/his individuality in cyberspace. For doing so, in order to interpret the birth and development of Iranian subject, we have first introduced a brief description of the emergence of modern subject and its conceptual and concrete transformation, especially in late modernity; then we have analyzed the different dimensions of this embodied self-actualization by way of semiotic interpretation of images in virtual space. The findings showed that Iranian subject, in attempting to pursue the project of self-actualization in this era, has exactly encountered the same risks, ambivalences and contractions that have made his everyday life interrupted, conflicting and contradictory. Although this subject has achieved a variety of options to choose in the sphere of everyday life, but has lost his ability to self-actualization in the face of rituals and big other. The sterilization of everyday life in the real world in Iran and the attempt of individuals to revive it in virtual space has caused a life form in which interrupted subjects are born.
    Keywords: subject, Individuality, everyday life, rituals, online space, The Other
  • روح الله کاظمی*، رضا ستاری

     معشوق در ادبیات غنایی به ویژه غزل، تجلی گاه آنیماست؛ تصویر زمینی آن، نمودی از عنصر دگرجنس انسان دوجنسی است و نمود آسمانی آن بر ایزدان و ایزدبانوان مطابقت می یابد. تصویری اشباع شده از موجودی غریب؛ فرازمانی، ازلی و ابدی، خداگونه، با زیبایی بی حد، مهربان و پرستار و مجموعه همه خوبی ها، که به گونه ای ناهشیار بر آمیزه ای از معیارهای زیبایی شناختی تمام دوران ها و تمام اقوام بشری تطبیق دارد. آنیما از اساسی ترین کهن الگوهای ناخودآگاه جمعی یونگ است که در تکوین شخصیت مرد، کارکردی اساسی دارد؛ نیمه زنانه در مردان، که به خاطر ملاحظات نظام مردسالاری، عموما با سرکوب، مانع ابراز وجود او می شویم، غافل که هرچیزی را که سرکوب می کنیم، خاموش نمی شود، بلکه با انرژی بیشتری در زمان و شکلی نامناسب از ناخودآگاه فوران می کند. برای پیشگیری از طغیان آنیما، مرد لازم است یاد بگیرد که چگونه در ارتباط با نیمه زنانه بکوشد و او را در زیست خودآگاهی شرکت دهد، تا از موهبت های آن برای شکوفایی و تعالی خود بهره مند شود. پژوهش پیش رو به شیوه توصیفی تحلیلی و آماری، مطالعه و مطابقت کهن الگوی «آنیما» بر غزل هایی از هوشنگ ابتهاج است که هم خوانی و قابلیت تفسیر آنیمایی داشتند؛ میزان کامیابی «سایه» با کوشش او در شناسایی عنصر زنانه روان، رابطه ای مستقیم دارد، اما به نظر می رسد شاعر در ارتباط پایدار با عنصر زنانه کامیاب نبوده و در بخش قابل توجهی از غزل های او غلبه با آنیمای منفی باشد، ولی در برخی از غزل هایش ناهمواری های تفرد را کم وبیش پیموده است.

    کلید واژگان: یونگ, آنیما, تفرد, غزل های امیرهوشنگ ابتهاج
    ROOHOLLAH KAZEMI *, Reza Satari

    The lover is the manifestation of anime in lyrical literature, especially sonnets. Its terrestrial image is a representation of the heterosexual element of bisexual man, and its celestial appearance corresponds to gods and goddesses, i.e. saturated image of a strange creature that is transcendental, primal, eternal, and God-like, with infinite beauty and kindness, being a nurse and a collection of all goodness. It subconsciously adapts to a mixture of aesthetic criteria of all eras and all human races. Anima is one of the most fundamental archetypes of Jung's collective unconscious, playing a fundamental role in the development of male personality, the feminine half in men, which because of the patriarchal system’s considerations is generally repressed, prevented from expressing themselves, unaware that everything we suppress is not extinguished but, rather, erupts with more energy from the subconscious at an inappropriate time and form. To prevent anima’s eruption, a man needs to learn how to strive in relation to the female half and have it engaged in a life of self-awareness, so that he can enjoy its gifts for its flourishing and transcendence. The present research employs a descriptive-analytical and statistical method to study the correspondence of "anima" archetype on the sonnets of Houshang Ebtehaj that were in harmony and capable of interpreting anime. The extent of his success is directly related to his efforts to identify the feminine element of the psyche. But it seems that the poet has not been successful in a stable relationship with the female element. While in the majority of his sonnets he has overcome the negative anime, in some of the others he has more or less gone through the unevenness of individuality..

    Keywords: Jung, Anima, individuality, sonnets of Amir Hoshang Ebtehaj
  • امین قائمی، میثم سفیدخوش*

    همانگونه که کیرکگور تصریح کرده است، رنج آدمی را با فردیت آن می شناسیم. ولی این رنج متفرد در هنگام ظهور یک بلای فراگیر چگونه می شود و چه تحولاتی را از سر می گذراند؟. آیا عمومیت بلا همیشه زمینه ای برای تاب آوری بیشتر رنج بلا برای فرد است؟ مگر آیا عمومیت بلا مجالی برای یاری رسانی به کسانی که همه درگیر رنج اند باقی می گذارد؟ آیا میان انواع بلایای فراگیر از حیث اقتضایات آنها برای تاب آوری یا غلبه بر رنج متفرد تفاوتی نیست؟ پرسش هایی از این دست ما را به بازخوانی نسبت فردیت رنج و عمومیت بلا وا می دارد زیرا خود کیرکگور به تحلیل رنج آدمی در وضعیت عمومیت بلا نپرداخته است. کیرکگور در کتاب بیماری تا سرحد مرگ از زبان شخصیتی به نام آنتی کلیماکوس، به عنوان نماینده ای از یک وضعیت اگزیستانسیل آدمی، نظرگاهی درباره مفهوم رنج پیش می اندازد که نسبت تنگاتنگی با مفهوم نومیدی دارد و دستمایه تحلیل ما برای بررسی مسئله فردیت رنج در عمومیت بلاست. در این تحلیل از رویکردی در این مقاله که آن را آنتی کلیماکوسی می نامیم یاری گرفته می شود تا پرسش های مذکور پاسخی یابند. اجمالا در این نوشتار گفته خواهد شد که فردیت رنج در شرایط عمومیت بلا شاید انسان تنهاشده را از پیگیری همنهاد در یک دیالکتیک سه سطحی برای رهایی از نومیدی باز دارد، ولی حضور امرابدی الهی در بستر امورزمانمند می تواند در این زمینه گره گشا باشد.

    کلید واژگان: فردیت, رنج وجودی, سورن کیرکگور, آنتی کلیماکوس, عناصر اگزیستانسیل, بلای همه گیر
    Amin Ghaemi, Meisam Sefidkhosh *

    As Kierkegaard has explained, humankind’s pain is recognized with its individuality. But, what happens for the pain during a prevalent disaster, and what changes does it go through? Is generality of a disaster can always help anyone to endure the pain? Does the generality leave any room for help to those who are all affected? Is there no difference among all kinds of pains in terms of their requirements for enduring or overcoming the individual pain? Such questions lead us to reconsider the relationship between the individuality of pain and the generality of calamity based on Kierkegaard’s meditations, especially because he himself did not engage this issue exactly. In his book, Sickness unto death, signed by a pseudonym called Anti-Climacus, as a representative of a special existential condition, he take a look on the meaning of pain that is deeply related to concept of despair, which is the basis of our analysis. In this article, by using an approach we call it as “Anti-Climacian”, we conclude that the individuality of pain in the context of a general disaster may prevent the alone person form pursuing a three-staged dialectical movement to set free from despair

    Keywords: Individuality, existential suffering, Soren Kierkegaard, Anti-Climacus, Existential Elements, Prevalent Disaster
  • پیمان پاسبان ذوقی، لیدا نامدار*، جواد طاهری، غلامرضا حیدری

    اگزیستانسیالیسم یا هستی گرایی از مفاهیم محوری اندیشه نیچه است که در شعر معاصر به ویژه در شعر شاملو نمود روشنی دارد. مصادیق برجسته آن از جمله تقدم وجود بر ماهیت، تعهد و مسئولیت، فردیت، گزاف بودن زندگی و جهان، مرگ و نیستی، آزادی، دلهره و اضطراب، وانهادگی و تنهایی در شعر شاملو با هنرمندی تمام بازنمایی شده است جستار حاضر به روش توصیفی- تحلیلی بر اساس گزاره های مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی که به بررسی رابطه ادبیات با دیگر شاخه های علوم انسانی می پردازد. در پی پاسخ به این پرسش است که اندیشه های هستی گرایانه چگونه در ذهن و زبان شاملو پرورانده شده و نگاه او به هستی بر چه اندیشه و فلسفه ای متمرکز بوده است؟ تبیین و ترسیم هستی شناسی در شعر شاملو با توجه به آرای نیچه هدف اصلی این نوشتار است. یافته های پژوهش نشان می دهد شاملو پیوند عمیقی با مباحث و اندیشه های هستی شناسانه داشته، مفاهیم و دغدغه های وجودی به صورت تامل برانگیز و بسامد بسیار بالایی در سروده هایش سایه انداخته است. این مفاهیم با آرای هستی گرایانه نیچه نقاط تلاقی بسیاری دارد.

    کلید واژگان: هستی گرائی, وجود, فردیت, شعر, نیچه
    Peyman Pasban Zoqi, Lida Naamdaar *, Javad Taheri, GholamReza Heidari

    Existentialism is one of the central concepts of Nietzsche's thought, which is clearly reflected in contemporary poetry, especially in Shamloo’s. Prominent examples of it, including the primacy of existence over nature, commitment and responsibility, individuality, the exaggeration of life as well as the world, death and demise, freedom, apprehension and anxiety, loneliness and solitude in Shamloo's poetry are fully represented by the artist. The present research which is done by descriptive – analytical method, studies the relationship between literature and other branches of the humanities based on the comments of American School of Comparative Literature. It seeks to answer the question: how existentialism thoughts were developed in Shamloo’s mind and language and what was his thought and philosophy of existence focused on? The main purpose of the present article is explaining and drawing existentialism in Shamloo’s poetry according to Nietzsche's views. Findings of the research show that Shamloo has had a deep connection with existentialism topics and thoughts, and existential concepts and concerns have been reflected in his poems in a contemplative and very high frequency. These concepts intersect with Nietzsche's existentialism views.

    Keywords: Existentialism, Existence, Individuality, poetry, Nietzsche
  • سکینه عباسی*
    ساقی نامه (و مغنی نامه) یکی از گونه های غیرمستقل ادب رسمی پیش از قرن هشتم هجری و گونه شعری مستقل پس از این دوره است که اغلب در قالب مثنوی و بحر متقارب سروده شده و در آن، شاعر با تصاویر خمری، اغراضی چون اغتنام فرصت، باده نوشی و لذت، گذشت عمر و بی وفایی روزگار را با اعتراض به سنت رایج جامعه بیان می کند. در این پژوهش، ابتدا، به بررسی ریشه ها و علل آفرینش ساقی نامه به عنوان یک نوع ادبی، از میان نوع ها و ضدنوع ها پرداخته می شود؛ سپس، نشانه های پرکاربرد آن و پیام آنها از رهگذر مقایسه با هم تباران ساقی نامه (خمریه، قصیده، غزل، رباعیات خیام) نقد خواهد شد. در ادامه نیز به تحلیل شیوه بیان هنری این نوع ادبی و ضرورت اجتماعی و روانشناسی سرودن آن اشاره می شود و در نهایت، محتوای ساقی نامه بررسی می گردد. حاصل کار نشان می دهد ساقی نامه های بنیادین یکی از ضد نوع های حماسه و قصیده اند که از مجرای ذهن شاعران حکیم و فیلسوف زاییده شده اند و ساقی (مغنی) و شراب (موسیقی) و روزگار و من شاعر مهم ترین نشانه های آن هستند که از طریق بیان کمینه گرایانه، تقابل گرایانه؛ انشایی با ابزار دیالوگ یک طرفه، نگرش موجود در باب ماهیت و چیستی انسان و جهان هستی را به چالش می کشند.
    کلید واژگان: ساقی نامه, شعر غنایی فارسی, گفتمان, اصالت احساس, فردیت, شراب
    Sakineh Abbasi *
    Saghinameh (and Moghani-name) is one of the most independent forms of official literature dating back to the 8th century of Higra, and independent poetry after this period, often written in the form of Masnavi and Motaghareb, in which the poet with images vinos expresses exaggerations such as frustration, wind, writing, and pleasure, passing through the life of life, and protesting the popular tradition of society. In this research, firstly, the roots and causes of the birth of the storyteller as a literary form, from among the types and suppressions are considered, then the used signs and their message through the comparison with Likewise, the narrators will be criticized (vinos poem, qasida, Ghazal, poems of Khayyam). In the following, we will analyze the artistic expression of this kind of literature and the social necessity and psychology of its compilation, and ultimately the content of the essay will be reviewed. The result of the work indicates that the basic storytelling is one of the anti-epics and poetry types created by the wise poet and philosopher's mind, and the cupbearer (harpist) and wine (music) and the time and I, the poet, are the most important signs that, through the expression of a minimalist, opposed, articulation with a one-way dialogue tool, challenge the existing attitude to the nature and nature of man and the universe.
    Keywords: Persian lyric poetry, Discourse, Authenticity, Individuality, Wine
  • سید جمال قریشی خوراسگانی، علی کرباسی زاده اصفهانی*، یوسف شاقول

    در این مقاله نقش بنیادین کران مندی در کارهای هایدگر و فوکو بررسی می شود. استدلال می شود که کران مندی، فهم هایدگر از هستی و تاریخ هستی و نیز فهم فوکو از مدرنیته و سپس کل تاریخ اندیشه غربی را امکان پذیر می کند. گام هایی که در این مسیر برداشته می شود ازاین قرار است: نقش بنیادین تناهی در فهم هایدگر از هستی تحلیل می شود؛ تحلیل تناهی در کارهای دوره اولیه فکری فوکو یعنی نظم اشیاء و زایش پزشکی بالینی بررسی می شود؛ تفسیر فوکو از صورت بندی تناهی در فلسفه هایدگر توضیح داده می شود؛ نقش نیستی جزیی و نیستی نسبی در مقابل نیستی مطلق در فهم دو فیلسوف از کران مندی انسان تبیین می شود؛ مفصلا شرح داده می شود که چگونه فردیت یافتگی، ایستادگی، حقیقت و تاریخ مندی سوژه بر پایه کران مندی و مرگ امکان پذیر می شود؛ درنهایت، چگونگی تلاقی فوکو با هایدگر در گذار از فهم شناخت شناسانه تناهی و رسیدن به فهم عملی از تناهی خود و ترسیم تاریخ هستی تحلیل می شود.

    کلید واژگان: هستی, کران مندی, فردیت, ایستادگی, فوکو, هایدگر
    Jamal Ghoreyshi Khorasgani, Ali Karbasizadeh Isfahani *, Yousef Shaghool

    In this article, we analyze the basic role of finitude in Heidegger and Foucault’s philosophy. We argue that finitude makes possible Heidegger’s concept of being and the history of being as well as Foucault’s concept of the modernity and the entire history of western thinking in later Foucault. To accomplish this objective, we conduct the following: We analyze the basic finitude in Heidegger’s ontology; We explain “analytic of finitude” in early Foucault’s work namely the birth of the clinic and the order of things; We describe Foucault’s interpretation of Heidegger’s formulation of finitude; We specify the place of partial and relative nothingness in Heidegger and Foucault’s approach to human finitude; We explain that individuality, resistance, truth and historicity are possible by finitude in philosophy of them; And finally, we analyze how Foucault meets Heidegger in passing epistemological understanding of finitude and arriving at practical understanding of self-finitude and outlining the history of being.

    Keywords: being, Finitude, Individuality, Resistance, Foucault, Heidegger
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال