به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "central plateau" در نشریات گروه "تاریخ"

تکرار جستجوی کلیدواژه «central plateau» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • محبوبه شعبانی جفرودی، سیده مامک صلواتیان*، علیرضا نیکویی، سامره اسدی مجره

    مفاهیم کهن و الگوهای پایدار در سنت معماری، همواره به تاریخ وابسته بوده اند و در گستره آن تجلی یافته اند. در حیطه الگوها، اینکه پدیده ای تا چه حد در طول تاریخ تغییر کرده است، مهم نیست بلکه محتوای ثابت آن در زمینه است که اهمیت می یابد. از این رو، نخستین گام در خوانش معماری، به ویژه مبتنی بر آنچه در دامنه اصول سنتی قرار می گیرد، رجوع به پیشینه تاریخی است. بر چنین مبنایی واکاوی، شناخت آفرینه های معماری باستان، آگاهی از ویژگی ها، نحوه تکوین و فرگشت آن ها تا دوره های پسین، امری مهم در مطالعات معماری ایران قلمداد می گردد. پژوهش حاضر با هدف بازنمایی و تطبیق اصول نهفته و مفاهیم مشترک، میان معماری ایران باستان و خانه های دوره قاجاریه در فلات مرکزی ایران تدوین شده است. بر این اساس، پژوهش حاضر پاسخ به این پرسش را جستجو می کند؛ اصول معماری ایران باستان منطبق با مفاهیم موجود در خانه های سنتی قاجاریه واقع در فلات مرکزی ایران کدامند و چگونه بر معماری خانه های آن دوران بازتابانیده شده اند؟ روش پژوهش، تطبیقی، با رویکرد توصیفی- تحلیلی بوده است. یافته های پژوهش نشان می دهند، در معماری خانه های سنتی دوره قاجاریه، نوعی گرایش ذهنی به معماری باستان وجود داشته است که بر کالبد آن از طریق اصولی چون درون گرایی، هندسه، مرکزیت، تجمیع اضداد، سلسله مراتب و وحدت بازتابانیده می گردد.

    کلید واژگان: اصول کهن معماری, خانه های سنتی ایران, فلات مرکزی, معماری ایران باستان
    Mahboubeh Shabani Jafroudi, Seyedeh Mamak Salavatian*, Alireza Nikouei, Samereh Asadi Majreh

    Ancient concepts and sustainable patterns in traditional architecture have always been dependent on history and have been manifested in its scope. In the domain of patterns, to what extent these phenomena have changed throughout history, is not important, but its constant in the context becomes important. Therefore, the first step in rereading architecture, especially the contents of traditional principles, is to refer to the historical background. For such a description and analysis and recognition of the creations of ancient architecture and knowledge of their characteristics and how they developed and evolved in later eras is considered an important matter in the studies of Iranian architecture. The current research is compiled with the aim of representing and applying hidden and common principles between the ancient Iranian architecture and the houses of the Qajar era in the central plateau of Iran. Therefore, this article answers this question; What are the principles of ancient Iranian architecture in accordance with the concepts in the traditional Qajar houses located in the central plateau of Iran and how they have been reflected on the architecture of the houses of that era? The research method was descriptive-analytical. The findings of the research show that in the architecture of traditional Qajar houses, there is a kind of mental tendency towards ancient architecture, which is reflected in the texture of that architecture through principles such as introversion, centrality, integration of opposites, hierarchy and unity.

    Keywords: Ancient Principles Of Architecture, Traditional Iranian Houses, Central Plateau, Ancient Iranian Architecture
  • Arash Goli*, Masood Ahmadi Afzad, Mehdi Bagheri

    Studying and understanding the social, economic, and political structures of Iron Age communities is a significant aspect of archaeological research of this period. Until now, much of the archaeological research on the Iron Age in Iran has focused largely on the typological study and comparison of findings from cemetery excavations, with less attention given to the study and reconstruction of the various aspects of the social, economic, and political structures of communities from this period. Most researchers to date have regarded the people of the Iron Age in Iran as communities lacking organized administrative and political structures, and based on the limited number of settlement sites, have described them as nomadic herders. However, the study, interpretation, and analysis of findings from settlement sites of this period in Central Iran have revealed new perspectives on the presence of socio-economic and political institutions and organizational structures. The discovery of a piece of grey pottery with a cylinder seal impression at Chaltasian Tepe, Varamin, alongside other evidence from significant and large settlement sites of the Iron Age, provides us with evidence of socio-economic institutions during the Iron Age

    Keywords: Iron Age, Central Plateau, Chaltasian Tepe, Impressed Sealed Pottery, Socio-Economic Institutions
  • زهرا زیوری مادام، رحمت عباس نژادسرستی*، سید جواد حسین زاده ساداتی

    موضوع و هدف پژوهش حاضر، مقایسه روند پیچیده شدن جوامع پیش ازتاریخ در فلات مرکزی و جنوب غربی ایران در نیمه دوم هزاره پنجم پیش ازمیلاد و ارزیابی شاخصه های پیچیدگی و هم چنین، تحلیل چرایی و چگونگی وقوع آن ها است. منطقه های یادشده، دو نقطه محوری برای آغاز تحولات اجتماعی و اقتصادی در این دوره بودند که در هزاره چهارم پیش ازمیلاد نقش مهمی در مبادلات تجاری و برهم کنش های فرهنگی بین شرق و غرب فلات ایران ایفا کردند. متغیرهای فناوری و صنعتی، اصلی ترین شاخص های پیچیدگی در فلات مرکزی بودند؛ مولفه های کشاورزی و دام داری در مرتبه فرعی قرار داشتند. روند پیچیده شدن جوامع جنوب غربی ایران، در اصل بر بنیاد کشاورزی، دامپروری و منابع آبی تکیه داشت و متغیر های فناوری، صنعتی و واردات مواد اولیه نیز حایز اهمیت بودند. چگونگی پدیدارشدن فن مدیریت و تولید سفال ها در محوطه های شاخص کاوش شده در گستره ای از فلات مرکزی تا بخشی از دشت های شرقی زاگرس مرکزی و جنوبی و نیز جنوب غرب ایران را به منظور شناخت سطح پیچیدگی ها، ارزیابی و مطالعه تطبیقی گردید. داده های موجود، ازجمله شباهت سفال نخودی منقوش لایه های V-II قره تپه قمرود با محوطه های مناطق فارس (مرحله اول باکون A) و جنوب غرب ایران (شوشان متاخر I 4700-4400 پ.م.) موجب تقویت نظریه وجود ارتباطات فرهنگی بین فلات مرکزی و جنوب غرب ایران شده است. تحلیل ساختاری برهم کنش ها بین دو منطقه با رویکرد بوم شناسی فرهنگی و برمبنای پنج الگوواره شامل: همسان سازی، تخصصی کردن، همزمان سازی و خودسازماندهی، تراکم مولفه های اقتصاد جغرافیایی و تمرکز قدرت نشان داده است که برخی جوامع از نیمه دوم هزاره پنجم پیش ازمیلاد براساس این اصول پنج گانه، موجب تقویت هم دیگر شده، جوامع پیچیده را به وجود آوردند. بر پایه الگوواره های یادشده، نتایجی در چارچوب شاخصه های اقتصادی-جامعه شناختی نظیر ایجاد سامانه های تولید و توزیع، خانواده های کارآمد، هرم های قدرت و ابرنخبگان، ازبین رفتن هم رایی عمومی و نخبگان درحال گسترش حاصل گردیده است. مدارک و داده های پژوهش ازطریق مطالعات کتابخانه ای، گردآوری شده که با استفاده از برخی روش های توضیح تغییرات فرهنگی و نظریه های پیچیدگی اجتماعی-اقتصادی مورد تحلیل قرار گرفته اند.

    کلید واژگان: شاخص های پیچیدگی, فلات مرکزی, جنوب غرب ایران, سفال, مدارک فن مدیریت
    Zahra Zivari-Madam, Rahmat Abbasnejad Seresti*, Javad Hoseinzadeh Sadati

    The central plateau and southwestern Iran were two pivotal points to begin social and economic developments during the second half of 5th millennium BC, which played an important role in commercial exchanges and cultural interactions between the east and west of the Iranian plateau in the 4th millennium BC. Technology and industry were the main indicators of complexity in the central plateau, while in the southwestern of Iran, agriculture, animal husbandry and water resources were important in this sense. The level of complexity, the appearance of management technique, and pottery production in the key excavated sites in a range from the central plateau to a part of the eastern plains of central Zagros and the and southwest of Iran, was evaluated and studied. The structural analysis of the interactions between the two regions with a cultural ecology approach and based on five paradigms including assimilation, specialization, synchronization and self-organization, condensation of geo-economy, and concentration of power has shown that some societies during the second half of the fifth millennium BC, based on these five principles, they strengthened each other and created complex societies. We have achieved some results in the framework of economic-sociological indicators which include the creation of production and distribution systems, efficient families, pyramids of power and super elites, the destruction of public consensus and expanding elites.

    Keywords: Complexity Indicators, Central Plateau, Southwest of Iran, Pottery, Management Technique
  • اسیه دهقانی، حسن فاضلی نشلی*
    بررسی معماری و تزیینات وابسته بدان یکی از ابزارهای اساسی باستان شناسان در جهت شناخت جوامع و فرهنگ های باستانی است. معماری عصر آهن ایران اما علیرغم اهمیت آن به عنوان پیش درآمد معماری دوران تاریخی (ماد و هخامنشی) کمتر از آنچه شایسته بوده، مورد توجه قرار گرفته است. از جمله عناصر معماری عصر آهن که آگاهی ما نسبت به آن ها طی چند دهه اخیر به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است، آجرهای منقوشی است که از مناطق شمال غرب، لرستان و مرکز فلات ایران و محوطه های گوناگونی چون حسنلو، ربط، قلایچی، باباجان، سیلک، قلی درویش، شمشیرگاه و غلام تپه جعفرآباد به دست آمده اند. در مقاله پیش رو برآنیم که ضمن توصیف آجرهای منقوش عصر آهن، به گونه شناسی آن ها پرداخته و ضمن بررسی میزان تاثیرپذیری این آجرها از هنر مناطق و ملل همجوار، کاربری آن ها یا به عبارت بهتر کاربری فضاهایی که آجرهای منقوش آذین گر آنها بوده اند را مشخص نماییم. نتایج پژوهش حکایت از آن دارد که این آجرها به سه دسته متمایز قابل تقسیم بندی هستند که با تقسیمات سه گانه سیاسی و جغرافیایی نیمه نخست هزاره اول ق.م همخوانی دارد. همچنین این آجرها ضمن تاثیرپذیری از هنر ملل همجوار، کاملا بومی هستند و توسط هنرمندان محلی ساخته شده اند و اغلب در بناهای مذهبی این دوران مورد استفاده قرار گرفته اند. در مقاله پیش رو برآنیم که ضمن توصیف آجرهای منقوش عصر آهن، به گونه شناسی آن ها پرداخته و ضمن بررسی میزان تاثیرپذیری این آجرها از هنر مناطق و ملل همجوار، کاربری آن ها یا به عبارت بهتر کاربری فضاهایی که آجرهای منقوش آذین گر آنها بوده اند را مشخص نماییم. نتایج پژوهش حکایت از آن دارد که این آجرها به سه دسته متمایز قابل تقسیم بندی هستند که با تقسیمات سه گانه سیاسی و جغرافیایی نیمه نخست هزاره اول ق.م همخوانی دارد. همچنین این آجرها ضمن تاثیرپذیری از هنر ملل همجوار، کاملا بومی هستند و توسط هنرمندان محلی ساخته شده اند و اغلب در بناهای مذهبی این دوران مورد استفاده قرار گرفته اند.
    کلید واژگان: آجر منقوش, عصر آهن, مانا, بابا جان, فلات مرکزی
    Asieh Dehghani, Hassan Fazeli Nashli *
    The study of architecture and architectural decorations is one of the most basic archaeological tools for the recognition of ancient cultures and societies. However, despite its importance as the prologue of Iranian architecture in the historical period (i.e., Median and Persian architecture), Iranian Iron Age architecture has been studied less than it deserves. Painted bricks and tiles— which are found across different regions of Iran, e.g., the Northwest, Luristan, and the Central Plateau at ancient sites such as Hasanlu, Qalaichi, Rabat, Baba Jan, Qoli Darvish, Sialk, Shamshirgah, and Gholam Tape—are among the most significant elements of Iron Age architecture, about which our knowledge has grown considerably over the last few decades. The present article deals with the descriptions of the aforementioned bricks and their typology. We try to show how much these bricks have been influenced by the art of neighboring nations. This article also aims to indicate the function of these painted bricks, and by extension, the function of the buildings on which these bricks are adorned. The research results suggest that these bricks can be divided into three distinct categories that are consistent with a triple political and geographical division of Iran during the first half of the first millennium BCE. The research also shows that despite the fact that these bricks have been influenced by the art of neighboring regions, they are indigenous and have been made by native artisans. It seems that the painted bricks of the Iranian Iron Age are mostly used in religious buildings and temples of this time.
    Keywords: Painted bricks, Iron Age, Mannea, Babajan, Central Plateau
  • سید کمال اسدی اجایی*، مهسا شرامه، محمد قمری فتیده

    پژوهش های دوره نوسنگی در فلات مرکزی ایران، به ویژه در بحث تکنولوژی و سازمان تولید سفال، حضور سازمان تولید خانگی در بین این جوامع را نشان می دهد. مواد خام، تولیدات، ابزارهای تولید، سطح تخصص پذیری و مبادلات همه حاکی از آن است که محصولات در مقیاس خانگی تولید می شده و مبادلات تنها در سطح محلی صورت می گرفته است. فناوری ها، ابزارهای ساخت، تنوع محصولات، سطح تعاملات فرهنگی و دیگر شاخصه ها نشان می دهد که جوامع دوره نوسنگی این منطقه اجتماعات کوچک و بسیار ساده ای بودند و تولیدات را تنها برای مصرف خانگی به کار می گرفتند. نگارندگان در این پژوهش از داده های محتوایی محوطه های شاخصی دوره نوسنگی شامل سیلک (دشت کاشان)، چهاربنه و ابراهیم آباد (دشت قزوین) و پردیس و چشمه علی (دشت تهران) استفاده کرده اند؛ هر یک از این محوطه ها سفال های محلی ای دارند که شاخصه های سازمان تولید خانگی را به خوبی نشان می دهد. با این حال، در این دوره یک استثناء نیز وجود دارد؛ در دوره نوسنگی شاهد حضور یک نوع سفال مشترک در بیشتر بخش های فلات مرکزی هستیم. سفال نخودی با نقوشی در طیف سیاه رنگ که به سفال سیلک I3-5 معروف است. پراکنش سفال سیلک I3-5 در گستره فلات مرکزی با آن چه از سازمان تولید سفال و نحوه مبادله کالا و یا تکنولوژی در این دوره تعریف می شود، هم خوانی ندارد و سوالاتی را در ذهن ایجاد می کند: 1) چه نوع سازمان تولیدی را می توان برای تولید سفال سیلک I3-5 در دوره نوسنگی متاخر در محوطه های فلات مرکزی پیشنهاد کرد؟ 2) چگونه می توان درباره پراکنش سفال سیلک I3-5 را در پهنه وسیع فلات مرکزی در دوره نوسنگی متاخر، با توجه به سازمان تولید آن بحث کرد؟ در این پژوهش که برمبنای مطالعات قوم نگاری و حضور متخصصین تمام وقت غیرساکن (دوره گرد) انجام شده است، این فرض مطرح می شود که با توجه به این که حضور متخصصین تمام وقت ساکن نیازمند جامعه مصرف کننده است و در استقرارهای با جمعیت بالا امکان بروز دارد، می توان جوامع دوره نوسنگی را گام اول پیچیدگی و در راستای تخصصی شدن ساخت محصولات دانست و یکسانی برخی دست ساخته ها و آثاری هم چون سفال و یا معماری که در این پژوهش صرفا به مبحث سفال سیلک I3-5 پرداخته شده است را ناشی از حضور متخصصینی دانست که با توجه به چرخه سالیانه فصول کشاورزی در مناطق استقراری به صورت موقت حاضر شده و خدمات خود را ارایه می کنند.

    کلید واژگان: نوسنگی متاخر, سازمان تولید و صنعت خانگی, متخصص دوره گرد, سفال سیلک I
    Seyyed Kamal Asadi *, Mahsa Sharameh, Mohammad Ghamari Fatideh

    Neolithic studies of the central plateau of Iran, especially based on technology and production organization of pottery, indicate the presence of household production organization among these societies. Raw materials, productions and tools, specialization levels, and exchanges all expose a household production organization and local trading. Also, technologies, manufacturing tools, variety of production, cultural interaction levels, and other characters reveal that Neolithic societies of the central plateau of Iran were small and simple communities and their products were only for their use. In this study, the authors have used and analyzed the data of important Neolithic sites of Central Plateau of Iran, including Sialk (Kashan plain), Chahar Boneh and EbrahimAbad (Qazvin plain) and Pardis and Cheshmeh Ali (Tehran plain); each of this sites has type of local pottery or potteries that indicate household production organization very well. But an exception occurs in this period in the region; common type pottery was present in almost all the region that is so-called Sialk I3-5 pottery. The distribution of this pottery, in the Late Neolithic II period, is inconsistent with what we definition of household production organization, exchanges goods, or technology in the Central Plateau of Iran. In this research, based on Ethnoarchaeology and the presence of full-time non-resident specialists (badgers), it is hypothesized that given that the presence of full-time professional experts requires a consumer community and may occur in densely populated settlements. Neolithic communities of Central Plateau of Iran, in the direction of specialization, can be considered as the first step of complex societies and the similarity of some artifacts such as the pottery, which is only discussed in this paper, due to the presence of specialists who are temporarily present in the settlement areas and provide their services. In this paper we step forward to known household industrial production based on Sialk I3-5 pottery.

    Keywords: Late Neolithic, household, household industrial production organization, badgers specialist, Sialk I pottery, Central Plateau
  • غلام شیرزاده*، رضا رضالو، کریم حاجی زاده، بهروز عمرانی

    دشت فراهان دشتی وسیع و هموار با زمین های مناسب برای کشاورزی است که در میانه استان مرکزی واقع شده است. این منطقه از نظر جغرافیایی به دلیل نزدیکی به مرکز فلات ایران از جهت شمال و شمال شرق و زاگرس مرکزی از جهت غرب و جنوب غرب دارای اهمیت جغرافیایی است. بررسی های باستان شناسی انجام گرفته در این دشت، منجر به شناسایی محوطه هایی از دوران مس سنگی تا قرون معاصر به طور ویژه استقرارهایی از فرهنگ یانیق در منطقه شده است. این استقرارها در جنوب دشت فراهان و در امتداد ساحل جنوبی دریاچه میقان در مرکز و جنوب دشت فراهان و در مسیر روان آب های جاری شده از سمت کوه های هفتادقلعه واقع شده اند. پرسشی که در این پژوهش مطرح شد این بود که جوامع یانیقی از چه مسیر یا مسیرهایی به غرب و مرکز استان مرکزی وارد شدند و اساسا چه عامل یا عواملی منجر به حضور آنها در منطقه شده است. به نظر می رسد، جوامع یانیقی با عبور از سلسله کوه های حاشیه شرقی زاگرس مرکزی، از دو مسیر شهرستان ملایر به سمت جنوب یا مسیر دشت فامنین به سمت شرق وارد حوزه استان مرکزی شده و در میان دره های میانکوهی غرب استان و میانه دشت فراهان استقرار پیدا کردند. وجود رودخانه قره چای در غرب استان مرکزی و همچنین رودخانه های فصلی که در حوضه دریاچه میقان جریان داشتند، می تواند از عوامل اصلی حضور آنها در منطقه باشد.

    کلید واژگان: فرهنگ یانیق, فلات مرکزی, فراهان, سفال خاکستری
    gholam shirzadeh *, reza rezaloo, karim hajizadeh, behrooz omrani

    Farahan plain is a wide and flat plain with suitable agricultural land located in the middle of central province. This region is geographically important due to its proximity to the center of the Iranian plateau from the north and northeast and central Zagros from the west and southwest. Archaeological investigations in this plain have led to the identification of settlements from the Late Stone Age to the contemporary ages, especially the historical period. In the meantime, two Kura araxes sites with gray-black pottery were identified for this culture. These settlements are located to the south of Farahan Plain and along the southern shore of Lake Meyghan to the center and south of Farahan Plain. These settlements are located on the runoff of the water flowing from the Haftad qolleh Mountains. The question that arises here is from what direction or paths did the Kura-Araxes communities enter the west and center of the central province, and essentially what factors or factors contributed to their presence in the region. It seems that the Yanik communities enter the Central Province through either the Malayer to the south or the Famenin Plain route to the Central Province, crossing the eastern margin of the Central Zagros Mountains and settling in the midwestern valleys of the western province and the middle of the Farahan plain. The presence of the Gharey Chay River in the west of the Central Province, as well as the seasonal rivers that flowed in the Lake Meyghan basin, may be the major contributors to their presence in the region. The range of these populations extending eastward into the Iranian plateau is one of the other questions raised in this study. In this study, while studying the environmental conditions of the area, the causes and how these settlements were established in the area during the old Bronze Age and how to enter them.

    Keywords: yanik culture, central plateau, farahan, gray pottery
  • نیلوفر مقیمی*، حسین داودی
    بررسی روند گذار جوامع انسانی پیش ازتاریخ از جامعه ساده به طبقاتی و حکومتی از موضوعات مهم در باستان شناسی است. فن مدیریت اداری یکی از ویژگی های گونه نمای جوامع انسانی پیش ازتاریخ با ساختار پیچیده محسوب می شود که نشان دهنده نظارت گروهی از افراد جامعه بر امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. طی کاوش های باستان شناسی سال 1395 در محوطه آلو در روستای رادکان واقع در دشت قزوین که مربوط به دوره مس سنگی جدید است، یک زباله دانی بزرگ کشف شد که مواد فرهنگی گوناگونی در آنجا انباشت شده بودند. ازجمله یافته های مهم می توان به اثر مهرهای گلی و انواع اشیاء شمارشی اشاره کرد. اثر مهرهای گلی یکی از کارابزارهای اصلی فن مدیریت اداری هستند. اهمیت این یافته ها در این است که در محوطه های کاوش شده فلات مرکزی، تا پیش از پدیده آغاز ایلامی، این گونه مواد فرهنگی به ندرت به دست آمده اند. هدف از نوشتار پیش رو، معرفی و تفسیر شواهد مربوط به فن مدیریت در محوطه آلو و بررسی ریشه های تحولات اجتماعی و اقتصادی در فلات مرکزی است. روش مطالعه بدین سان بوده است که ابتدا پیشینه تحولات فرهنگی با تاکید بر فن مدیریت و پردازش اطلاعات در فلات مرکزی وارسی شده و سپس مواد فرهنگی مربوطه در محوطه آلو معرفی و تفسیر شده اند. درنتیجه، جوامع انسانی فلات مرکزی در نیمه هزاره چهارم پ.م. و پیش از پدیده آغاز ایلامی، به آن سطح از پیچیدگی های اجتماعی و سیاسی رسیده بوده اند که ساختاری طبقاتی - و شاید خان سالاری - داشته باشند. این تحولات در کنار برهم کنش ها و تاثیر و تاثرات فرهنگی با مناطق هم جوار، ریشه در فلات مرکزی داشته اند.
    کلید واژگان: محوطه باستانی آلو, فلات مرکزی ایران, دوره مس سنگی جدید, پیچیدگی فرهنگی, ساختار اجتماعی - اقتصادی
    Niloufar Moghimi *, Hossein Davoudi
    The study of transition process of prehistoric societies from egalitarian stage to the classified and state, is one of the important subjects of archaeology. The administrative technology is one of the symbolic features of prehistoric complex societies, indicating the presence of elite class for controlling the socioeconomic and political affairs. Large amounts of garbage with various deposited cultural materials were discovered during the archeological excavations in 2016 at the ancient site of Ālou in Radekan Village, Qazvin Plain. The site chronologically related to the Late Chalcolithic/ Late Plateau period. The administrative artifacts including clay seals and counting objects (tokens) were found in this project. These artifacts are the main devices of administrative technology. The main purposes of this paper are to introduce and interpret the administrative technology devices in Ālou site and the research on the origins of socioeconomic developments in the Central Plateau of Iran. It reevaluates, at first, the background of cultural developments in the Central Plateau with emphasis on administrative technology and information processes, and afterwards, studies the related cultural materials from excavations of Ālou. The results indicate that the societies of Central Plateau, in the mid-fourth millennium BC, had achieved the socioeconomic complexities by the classified — or chiefdom — structure, prior to the Proto-Elamite horizon. These developments therewith cultural interactions and communications with adjacent regions, originated in the Central Plateau of Iran.
    Keywords: Ancient site, Ālou, Central Plateau, Iran, late Chalcolithic Period, Cultural complexity, Socioeconomic organization
  • غلام شیرزاده، غفور کاکا، منیره محمدی

    دوره مفرغ به دلیل وجود فرهنگ های متفاوت و نبود پژوهش های باستان شناسی منسجم، یکی از دوره های کمتر شناخته شده در پیش از تاریخ فلات ایران محسوب می شود. یکی از فرهنگ های منسوب به این دوره، فرهنگ کورا-ارس است که از اواخر هزاره چهارم ق.م تا اواخر هزاره سوم ق.م در بخش وسیعی از شمال غرب، غرب و بخش هایی از مرکز فلات ایران گسترش یافته است. با این حال، تاکنون جزئیات مبسوطی از این فرهنگ و قبض و بسط آن در داخل فلات ایران ارائه نشده است. بررسی های باستان شناسی انجام شده وجود این فرهنگ را در بخش های مرکزی و غربی فلات ایران و زاگرس مرکزی تایید کرده است. طی بررسی های باستان شناسی انجام گرفته در سال های 1386 و 1387و 1393 در غرب استان مرکزی، نه (9) محوطه استقراری بزرگ شامل آق تپه، تپه سوارآباد، تپه قلعه سرسختی، تپه چزان، تپه فر، شورتپه، تپه گل زرد، تپه مزرعه خاتون و تپه آدینه مسجد در رابطه با فرهنگ کورا- ارس واقع در حاشیه رودخانه قره چای شناسایی شد. وسعت و ارتفاع زیاد محوطه های مذکور (به خصوص آق تپه و سرسختی) می تواند دال بر وجود لایه های استقراری و معماری متراکم پیش از تاریخ باشد. در این نوشتار سعی شده تا ضمن تبیین جایگاه فرهنگ کورا- ارس در غرب استان مرکزی به عنوان یکی از نقاط اتصال فرهنگ های مرکز فلات ایران با زاگرس مرکزی اهمیت استقرارهای کورا- ارس مربوط به این دوره مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد.

    کلید واژگان: فرهنگ یانیق, کورا- ارس, باستان شناسی, فلات مرکزی, زاگرس مرکزی, سفال خاکستری سیاه, آق تپه, رودخانه قره چای
    Gholam Shirzadeh, Ghafoor Kaka, Monireh Mohammadi

    Because of the existence of different cultures and the lack of related solid archeological studies in the Iranian Plateau, the Bronze Period is one of the less known periods of prehistory there. One of the cultures attributed to this period is the Kura-Araxes culture, which spread in vast areas of the northwest and west of the Iranian Plateau and some parts of its center. However, the details of the nature of this culture and the quality of its spread in this plateau are not yet available. The conducted archeological investigations confirm the existence of this culture in the central and western parts of the plateau of Iran and the central Zagros region. In the course of the archeological studies carried out in 2007-2008 and 2014 in the west of Markazi Province, nine large residential areas in relation to the Kura-Araxes culture were identified on the banks of Qareh Chai River. These areas include Agh Tappeh, Savarabad Tappeh, Ghal’ah Sarsakhti Tappeh, Chezan Tappeh, Far Tappeh, Shur Tappeh, Do Gol Zard Tappeh, Mazra’eh Khatun Tappeh, and Adineh Masjid Tappeh. The great vastness and height of these areas (particularly Agh Tappeh and Sarsakhti Tappeh) could indicate the existence of different layers of human residence and dense architecture of prehistory there. In this paper, the authors have tried to explore the importance of different forms of human residence in Kura-Araxes during prehistory while clarifying the place of Kura-Araxes culture in the west of Markazi Province as one of the junctions linking the cultures of the center of the Iranian Plateau to Central Zagros.

    Keywords: Yaniq Culture, Kura-Araxes, archeology, Central Plateau, CentralZagros, blackish grey pottery, Agh Tappeh, Qareh Chai Ri
  • غلام شیرزاده*، رضا رضالو، کریم حاجی زاده، بهروز عمرانی

    دوره مفرغ به دلیل وجود فرهنگ های متفاوت و نبود پژوهش های باستان شناسی منسجم، یکی از دوره های کمتر شناخته شده در پیش از تاریخ فلات ایران محسوب می شود. یکی از فرهنگ های منسوب به این دوره فرهنگ یانیق است که از اواخر هزاره چهارم ق.م تا اواخر هزاره سوم ق.م در بخش وسیعی از شمال غرب، غرب و بخش هایی از مرکز فلات ایران گسترش یافته است. بررسی های باستان شناسی انجام شده وجود این فرهنگ را در بخش های مرکزی و غربی مرکز فلات و زاگرس مرکزی تایید کرده است. طی بررسی های باستان شناسی انجام گرفته در غرب استان مرکزی، نه محوطه استقراری بزرگ مربوط به فرهنگ یانیق واقع در حاشیه رودخانه قره چای شناسایی شد. بررسی موقعیت استقراری محوطه ها نشان می دهد که از نه محوطه مطالعه شده، سه محوطه در امتداد رودخانه قره چای و در ارتفاع 1700 متر از سطح دریا و شش محوطه دیگر در امتداد سرشاخه های رودخانه قره چای و در ارتفاع بالای 2100 متر از سطح دریا واقع شده اند. در این نوشتار سعی شده تا ضمن تبیین جایگاه فرهنگ یانیق در غرب استان مرکزی به عنوان یکی از نقاط اتصال فرهنگ های مرکز فلات ایران با زاگرس مرکزی، اهمیت استقرارهای مربوط به این دوره ارزیابی و بررسی شود. نزدیکی این منطقه به مرکز فلات ایران از جهات شمال شرقی و شرقی از یک سو و ارتباط آن با حوزه زاگرس مرکزی از جهات شمال غربی و غربی از سوی دیگر می تواند نشان دهنده وجود برهم کنش های فرهنگی متفاوت در منطقه باشد.

    کلید واژگان: فرهنگ یانیق, زاگرس مرکزی, سفال خاکستری, قره چای
    gholam shirzadeh, reza rezaloo, karim hajizadeh, behrooz omrani

    The Bronze Period is one of the least known periods in the prehistoric era of Iranian Plateau because of the presence of different cultures and the lack of systematic archeological research. One of the cultures attributed to this period is the Yanik Culture which was expanded in a vast area ranging from the northwest, west, and central parts of Iranian Plateau in the late 4th millennium BC to the late 3rd millennium BC. However, no detailed reports have been presented for this culture and its rise and fall inside the Iranian Plateau yet. Archeological investigations have confirmed the existence of such a culture in the central and western areas of the Iranian Plateau and the Central Zagros. During the archeological investigation from 2007 to 2008 in the west part of Markazi Province, nine large settlement areas related to the Yanik Culture were identified in the Qara-Chai Riverside. The vast area and high elevation of them (particularly the Aq Tappeh and the Sarsakhti Hill) can indicate the existence of settlement layers and dense architecture of this period. On the other hand, the investigation of the settlement areas’ location shows that, out of nine studied areas, three hills are located along the Qara-Chai River, at an altitude of 1700 m above sea level, and the other six along the catchments area of Qara-Chai, at an altitude of 2,100 m above sea level. The present study aims to explain the status of the Yanik Culture in the west part of Markazi Province as one of the connecting points of cultures at the center of Iranian Plateau with those in Central Zagros as well as investigating and analyzing the significance of settlements related to this period.

    Keywords: The Yanik Culture, Central Plateau, Central Zagros, Qara Chai River
  • مجید ضیغمی*، عباس مترجم، روح الله یوسفی زشک
    موضوع اصلی دوره بندی و گاه شناسی باستان شناختی، مساله ی شاخصه های زمانی و مکانی مجموعه های مواد فرهنگی ست. بر همین اساس، اجزاء سازنده ی محوطه های باستانی به عنوان مواد بنیادین مقایسه ی تشابهات فرهنگی، از اهمیت بالایی برخوردارند؛ و هرگونه خطایی در تشخیص شاخص بودن آن ها، انعکاس مستقیمی در الگویابی های گسترده تر مکانی و زمانی خواهد داشت. با وجود کمیت نسبتا خوب فعالیت های باستان شناختی مرکز فلات ایران در دهه های اخیر، گاه نگاری ها و دوره بندی های صورت گرفته برای پیش ازتاریخ منطقه که عموما متکی بر تقسیم بندی بیش از هشتاد ساله ی سیلک کاشان هستند، تغییر چندانی نکرده اند؛ در حالی که بعضا معدود تلاش هایی برای اعمال اصلاحاتی در دوره بندی پیش از تاریخ فلات مرکزی ایران صورت گرفته، اما نتایج مطالعات اخیر، نشان دهنده ی ناتوانی آن ها در ارائه ی تصویری روشن از فرآیند تحولات فرهنگی ادوار مختلف پیش از تاریخی منطقه است. از همین رو، به نظر می رسد که تجزیه و تحلیل فرآیند تحولات گاه شناسانه ی منطقه و رویکردهای حاکم بر آن، سنجش کیفیت دوره بندی ها و تقسیمات گاه شناختی صورت گرفته و چرایی عدم تغییر تقسیمات پیشین و ناکامی تلاش های انجام شده تا به امروز، موضوعات مهمی هستند که پاسخ گویی به آن ها برای اصلاح و تغییر رویکردها و تقسیمات ارائه شده، ضروری ست. محتمل ترین گزینه آن ست که ضعف در مبانی نظری و اصول فعالیت های میدانی باستان شناسی را عامل چنین اتفاقاتی بدانیم؛ اما، نتایج تحلیل هایی که بر مبنای سنجش فرآیند تحول فعالیت های پژوهشی طولانی مدت منطقه، در مقایسه با تحولات تعاریف و رویکردهای نظری و عملی باستان شناسی اروپا و آمریکا به دست آمده اند، نشان دهنده ی آن ست که این عدم موفقیت، علاوه بر موارد فوق، به واسطه ی بی توجهی به رویدادهای فرهنگی کوتاه مدت و برداشت های ضعیف و انعطاف ناپذیر هنجاری از مفهوم فرهنگ، حاصل آمده اند؛ چرا که در طول قرن گذشته، به واسطه ی حصول تغییرات بسیار در تعریف مفاهیم تغییر فرهنگی، گاه شناسی و دوره بندی، مطالعات باستان شناختی به سود به رسمیت شناخته شدن تمایزات درون منطقه ای و محوطه ای، و معیارهای زمانی کوتاه مدت تر، از تعاریف انعطاف ناپذیر هنجاری فاصله گرفته؛ و با پذیرش سیالیت مرزهای فرهنگی در ابعاد زمانی و مکانی آن، بر دقت نظر خود در تشخیص و تمییز فرآیندهای فرهنگی افزوده اند. در این میان تداوم مطالعات کاوش هایی نظیر میمون آباد نیز، منجر به آشکار شدن خطاهای فراوانی در گاه شناسی و فرآیند تحولات درون منطقه ای شده که تاکید مجددی بر ضرورت بازبینی مطالعات و تقسیم بندی های گذشته ی پیش ازتاریخ فلات مرکزی ایران دارد.
    کلید واژگان: دوره بندی, هزاره ی چهارم قبل ازمیلاد, فلات مرکزی, تپه سیلک, تپه میمون آباد, باستان شناسی ایران
    Majid Zeyghami*, Abbas Motarjem, Rouhollah Yousefi Zoshk
    The main subject of periodization, cultural classification and archaeological chronology is the temporal and spatial patterns of material culture collections (Lucas, 2001, 106-141). The assemblages of archaeological sites and their components have a great importance in the chronological division and periodozation, because they are basic materials of the cultural similarities comparing. Therefore, any error in identifying the internal patterns of these components, which have an inherent conjunction with their spatial and temporal dimensions, will have a direct reflection on wider spatial and temporal patterning that are based on. The prehistoric chronology of the Iranian Central Plateau, especially due to its vast geographical scope, has been one of the cases that faced by such a challenge. Over the recent three decades, there have been many archaeological excavations and surveys in this area, that most of them have focused on prehistoric periods and their chronologies. Despite the good quantity of the recent decades archaeological activities on the vast area of the Iranian Central Plateau, its prehistoric chronologies and periodizations that generally have based on tape Sialk’s more than eighty years old and not so detailed divisions, has not changed much. According to this division, Girshman divided the chronology of the tape sialk, from the Neolithic period to the beginning stage of the Bronze Age (the Proto Elamite period) into four cultural periods and seventeen sub-periods or strata (Sialk I1-IV2). The fourth millennium BC, as the main subject of this paper, includes the sub-periods of Sialk III4-5, Sialk III6-7b, Sialk IV1, and parts of Sialk IV2. In particular, the second half of this millennium includes important sociopolitical developments that have played a major role in increasing social inequalities, the formation of early states, the proto literate and some technological changes, such as the production and use of bronze objects. The division of this sensitive phase between the sialk III6-7b and IV1-2 strata is in a way that emphasizes on the serious discontinuity between this two cultural periods. Regardless of whether the detection of this discontinuity is correct or not, the way in which these sub-periods are distinguished and differentiated have always been unclear and very generalized. So that, for example, the sialk stratum III6 has never been individually mentioned and has always been considered participant with the sialk III7. Of course, Silk's multiple chronological problems are not limited to that. While the sialk divisions was based on architectural strata, its comparative studies have all been based on ceramic styles, which has led to many errors in the process of inter-regional transformations and their chronological recognition. Most of these problems seem to be caused by insufficient attention to short-term Transformations processes. The results of recent studies for providing a precise and appropriate image from the process of cultural transformation of various prehistoric periods in this area, has indicated the inability of such a generalized divisions, due to the lack of attention to the short-term cultural events and the inflexible normative perception of the concept of culture. While over the past century, due to the great changes in the definition of the concept of cultural change and its various stages chronology and periodization, archaeological studies in the interests of the inter-regional and site distinctions and short-term criteria endorsement, passed over the old rigid normative and generalized definitions of culture. This studies, over acceptation the fluidity of the temporal and spatial dimensions of cultural boundaries, have added to their carefulness in the recognition and differentiation of cultural processes. Continued studies of excavations such as tape Meymoon-abad, presenting sufficient evidence of such that errors, which emphasize on the necessity of review the Iranian central plateau prehistoric periods old studies and their divisions.
    Keywords: 'Periodization, Chronology, Central plateau, Sialk, Meymoon-Abad
  • کوروش روستایی*، احمد آزادی
    برهم کنش فرهنگ ها در پیش ازتاریخ ایران یکی از موضوعات بنیادینی است که همواره در چارچوب منطقه بندی فرهنگی فلات ایران بحث و فهم شده است. شواهد و مدارک باستان شناختی گویای این است که تا پیش از هزاره ی چهارم ق.م. ارتباط فرهنگی محسوسی بین منطقه ی زاگرس مرکزی و فلات مرکزی وجود نداشته است. به گواهی شواهد سفالی، این الگو در میانه ی هزاره ی چهارم ق.م. تغییر چشم گیری کرد، بدین صورت که رابطه ی فرهنگی نزدیکی بین محوطه های بخش های شرقی زاگرس مرکزی و فلات مرکزی برقرار شد. یوسف مجیدزاده نخستین باستان شناسی بود که با مقایسه ی شواهد سفالی تپه قبرستان و توالی گودین تپه/سه گابی کنگاور رابطه ی فرهنگی فلات مرکزی و بخش های شرقی زاگرس مرکزی را طرح و بحث کرد. طی دهه ی اخیر با پژوهش های میدانی در نواحی شرقی زاگرس مرکزی شواهد بیشتری مبنی بر ارتباط فرهنگی این دو منطقه به دست آمده است. در کاوش محوطه ی شط غیله ی ملایر شواهد سفالی بیشتری از ارتباط زاگرس مرکزی و فلات مرکزی طی هزاره ی چهارم ق.م. به دست آمد. بررسی و مقایسه ی مجموعه ی سفالی به دست آمده از گمانه زنی شط غیله، به ویژه سفال های نخودی منقوش، بیشترین شباهت ها را از یک سو با مجموعه های سفالی منسوب به دوره های گودین VII و VI دارد و از سوی دیگر با سفال های دوره ی سی یلک III و قبرستان IV. بررسی دقیق تر شباهت های سفالی محوطه های زاگرس مرکزی و فلات مرکزی گویای آن است که این ارتباط فرهنگی مشخصا در دوره ی گودین VI:2 و VI:3 و سی یلک III4-7b و قبرستان IV بوده است. برهم کنش فرهنگی این دو منطقه در مجموعه های سفالی به دست آمده از محوطه های هم زمان در دشت های ازنا، الیگودرز، شازند و فراهان نیز دیده می شود. نتیجه ی کلی از گمانه زنی کوچک مقیاس شط غیله گویای این است که این محوطه، استقراری تک دوره ای و کوتاه مدت از دوره ی گودین VI:3 و VI:2 بوده و پیوندهای فرهنگی آن از غرب تا دشت کنگاور و از شرق و شمال با بخش هایی از فلات مرکزی بوده است.
    کلید واژگان: شط غیله, گودین VI, زاگرس مرکزی, فلات مرکزی, ملایر
    Ahmad Azadi, Korosh Rostaei *
    Cultural relation and cultural interaction among the prehistoric cultures of the Iranian Plateau have been always understood and perceived through the perspective of cultural zoning of Iran. Traditionally, resemblance between cultural materials, especially ceramic assemblages, has been anchored to approach understanding such interactions between different cultures. Before the 4th Millennium B.C. there is a few, if any, convincing evidence of cultural contact between the Central Zagros and Central Plateau. Y. Majidzadeh was the first who indicated the similarities between ceramic assemblages of Tappeh Ghabrestan in the Central Plateau with those of Godin VII and VI periods of the Central Zagros. During the past decade further evidence, mainly as ceramic collection, was obtained through archaeological fieldworks in the eastern portion of the Central Zagros manifesting further cultural contacts between these two regions. In 2007 a rescue excavation was conducted at an endangered site behind the Kalan Dam near Malayer. The site, Shat Ghilah, was a sherd scatter located on the right bank of the Kalan River, on a terrace 7 m above the river bed. The site had no visible height and its identification was possible only by a layer of sherds, about 80 m in length, protruding from the river-cut-section of the site. The surface sherd assemblage was a mixture of prehistoric and late Islamic pottery. Excavation at this site was part of the larger project of rescue excavations at some endangered sites identified in the reservoir area of the Kalan Dam. After the dam was completed the reservoir submerged the site. Three small trenches have been excavated at Shat Ghilah in the spring of 2007. Tr. 1, 4x3 m, was put on the edge of the river-cut section and was excavated to the depth of 230 cm below the surface. No trace of architecture or any feature was revealed but pottery-rich loose deposit which lay on a steep natural ground. No interface could be observed in the excavated profiles, suggesting a same formation process of the sequence. Trenches 2 and 3, each 2x2 m, was excavated aiming to find more tangible evidence pertaining to the nature of the site. These trenches proved to be devoid of any primary contexts, but produced a few stray ceramics associated with erosion-derived loose debris. Putting together the stratigraphic information obtained from the excavated trenches, it seems likely that most of the original site has been already washed away by Kalan River during the past millennia. Based on the length of the ceramic-rich layer exposed in the eroded section (some 80 m) and what the excavated trenches provided, it could be hypothesized that the original site was not probably larger than one hectare. While ceramic finds of Trenches 2 and 3 lack a reliable stratigraphic position, those of Trench 1 are well-stratified, abundant and mostly characteristic. Generally speaking, the ceramic assemblage of Shat Ghilah can be divided into two major groups: Buff Ware and Orange Ware; the former contains both plain and painted specimens, while the latter includes just plain ceramic. Ceramic comparisons, especially of Buff Ware, show a clear resemblance between the Shat Ghilah assemblage and those of the Godin VII and VI periods. The closest parallels, however, come from the Godin VI:3 and VI:2 Phases, manifesting a high percentage of painted ceramics than the preceding period. Other close parallels for Shat Ghilah ceramics are found farther in the east and north, in the Central Plateau, at the south mound of Sialk (Sialk III4-7b) in the Kashan Plain and Qabrestan in the Qazvin Plain, suggesting the cultural orientation of the site toward those areas.
    Keywords: Shat Ghilah, Godin VI, Central Zagros, Central Plateau, Malayer
  • روح الله یوسفی زشک، مجید ضیغمی، خلیل الله بیک محمدی*، سعید باقی زاده، نسرین بیک محمدی، مهدی گلچه
    پژوهش های باستان شناسی در تپه ی میمنت آباد به سال 1389 ه.ش. با هدف لایه نگاری انجام گرفت که در نهایت منجر به شناسایی ادوار فرهنگی مختلف موجود در این تپه گردید. تپه ی میمنت آباد، شامل دو برجستگی اصلی شمالی و جنوبی است. در خلال مطالعات تپه ی میمنت آباد بر اساس لایه نگاری انجام شده، یک دوره ی فرهنگی استقراری اصلی مس و سنگ جدید شناسایی شده است. کاوش لایه نگاری در تپه ی میمنت آباد و ارائه ی جدول گاهنگاری نسبی آن منجر شد تا اطلاعات جدیدی از دوره های فرهنگی و به ویژه در مورد عصر مس وسنگ جدید و فرهنگ سیلک III6-7 و سیلک IV1 در این تپه آشکار گردد. از اهداف دنبال شده در پژوهش حاضر، با در نظر گرفتن دو برجستگی مجزا از هم که از نظر توالی گاه شناختی در امتداد هم و در طی دوره های زمانی متفاوت سکونت داشته اند، ارائه ی گاهنگاری تپه ی جنوبی با تکیه بر یافته های سفالی بوده تا بتواند تصویر مناسب تری از فرآیند تحولات گا ه شناختی را ارائه نماید. حال سوال این است که چه قرابت فرهنگی و زمانی، بین تپه ی جنوبی میمنت آباد با سایر استقرارهای همجوار خود در مرکز فلات ایران وجود داشته است؟ مطالعه ی گونه شناختی یافته های باستان شناسی میمنت آباد، نشان گر شباهت های نزدیکی میان مراحل استقراری این محوطه با فرهنگ های شناخته شده ی مرکز فلات از دشت قزوین تا کاشان در نیمه ی هزاره ی چهارم ق.م. و اواخر آن است. از آن جایی که تاکنون تنها مرجع سفال های دوره ی سیلک III6-7 گزارش کاوش تپه ی سیلک جنوبی بوده است؛ طبقه بندی سفال های دوره ی مس وسنگ جدید این محوطه می تواند در مطالعات آتی راهگشا باشد. بنابر مطالعات، مراحل استقراری I تا IIb میمنت آباد قابل مقایسه با تپه های قبرستان IV6-4، سیلک III6، سگزآباد، اسماعیل آباد و شیذر بوده و مرحله ی استقراری III0 آن، قابل مقایسه با تپه های قبرستان IV6-4، سیلک III7، سگزآباد، اسماعیل آباد، شیذر و اریسمان B است. پژوهش پیش رو با روش توصیف و طبقه بندی، به مطالعه ی سفال های مربوط به دوره ی مس وسنگ جدید تپه ی میمنت آباد پرداخته است که با سایر سفال های مشابه دیگر مناطق از جنبه های مختلف مقایسه هستند.
    کلید واژگان: فلات مرکزی, میمنت آباد, مس سنگی جدید, سیلک III6-7
    Majid Zighami, Khalilollah Beikmohammady*, Saeed Baghizadeh, Nasrin Bikmohammadi
    In terms of synchronic studies, the last stage of cultural development of prehistoric societies of Iranian Central Plateau prior to proto-literate period is characterized by Sialk III6-7 cultural horizon at Tepe Ghabristan and Sagz Abad in Qazvin plain and Tepe Sialk on the northern edge of the central desert. The Late Chalcolithic period, which is referred to as ended around 3400 BC. The final feature of proto-literate period known by the titles of Uruk and the Proto-Elamite characterized by the sudden disappearance of painted pottery of Sialk III6-7 and the emergence of simple and coarse pottery of Uruk tradition. Meymanat-Abad Tepe is considered as an excellent option to study that how the transition between the two these significant periods was happened. Also, Meymanat-Abad is an important site for study the Sialk III6-7. Meymanat-Abad Tepe (N 3928141.46 and S 515322.47, AMSL: 1053.96 m) is located in southwest of Tehran, in the 25 km distance to Tehran, 2 km of south of the Golestan town, 6 km of West of Robatkarim city and 500 meters south of the Meymanat-Abad village and surrounded by two shallow hills of Northern and Southern ones. Meymanat-Abad Tepe consists of two northern and southern mounds and both of them were gone under excavation. In general, a complete sequence of late chalcolithic was identified at this Tepe based on stratigraphic excavations. Stratigraphic excavation and presenting its chronological table help us to illuminate new information of the mid and late fourth millennium especially late chalcolithic in the frame of Sialk III6-7 and Sialk IV1. The southern mound contains the Sialk III6-7 material culture and the northern one contains Sialk III7 and IV1 records. Considering the fact that the two mounds were settled along the chronological sequences, this report had done to present the Operation at the southern mound and relied upon on pottery analysis. Based on the pottery analysis, the settlement phases of I to IIb at Tepe Meymanat-Abad are comparable to Ghabristan IV6-4, Sialk III6, Sagz Abad Tepe, Ismaeel Abad Tepe and Shizar Tepe and the phase III0 is compared to Ghabristan IV6-4, Sialk III7, Sagz Abad Tepe, Ismaeel Abad, Shizar and Arisman B. The presence of some of the typical Iranian Central Plateau ceramics such as buff wares at sites such as Godin indicates that a degree of interaction and communication had been established with the central western Zagros during the second half of the fourth millennium BC. They will refine the typological sequence of the ceramics of the late Chalcolithic horizon. Meymanat-Abad also throws considerable light on some of the problems connected with the emergence of societies in this part of Time. The Southern mound has a continuity of pottery tradition in Sialk III6. The pottery was buff, painted and fine and the forms included cups, deep bowl with plain bases, etc. Common forms included vertical and inverted-rim hemispherical bowls of shallow to medium depth, some with a pedestal base painted with rows of animal decoration such as leopards, goats with S-shaped horns, and cups and open bowls with concave and oblique walls, incurving and flared rims, and flat base. Most motifs consist of geometric designs but stylized animals such as goats, leopards, cattle, and birds were found in abundance. These styles and motifs are similar and parallel to Arisman B, Sialk III6-7, Ghabristan IV6-4, and Godin VI3.
    Keywords: Central Plateau, Meymanat-Abad, Late Chalcolithic, Sialk III6-7
  • احمد چایچی امیرخیز *

    سفال یکی از مهمترین داده های باستانشناختی است که به وفور در محوطه های پیش از تاریخ یافت می شود. برخی از پژوهشگران در مواردی تغییرات کمی و کیفی سفال و همچنین وجود بعضی گونه های جدید را به عنوان یکی از داده ها در تفسیر تغییرات فرهنگی و در اثبات جایگزینی ویا حضور یک قوم فرهنگ یا تمدن بکار می برند. این محققین وجود برخی گونه های سفالی مانند کاسه های لبه واریخته را دلیلی بر نفوذ ویا حضور تمدن اوروکی در فلات ایران میدانند.در حقیقت استدلال این گروه بر این فرض استوار است که شهرهای اوروکی در اواخر هزاره چهارم به علت گسترش فراوان و فقدان کانی ها و سنگهای گرانبها و نیمه قیمتی در منطقه مجبور به اعزام تجار و تشکیل پایگاه هایی در مناطق اطراف شده اند. در این مقاله با بررسی موردی اریسمان به عنوان یکی از بزرگترین محوطه های فلزکاری ایران در هزاره چهارم و سوم پیش از میلاد که به تمرکز معادن مس در خاور میانه نیز نزدیک است و در آن گونه های سفالی مورد نظر یافت می شود و با توجه به مشابهت های سفالی در فلات مرکزی به بررسی سیستم جهانی اوروک یعنی احتمال وجود پایگاه های اوروکی در فلات مرکزی پرداخته شده و درستی و نادرستی آن طبق مدارک باستان شناختی موجود مورد سنجش قرار گرفته است.

    کلید واژگان: فلات مرکزی, اریسمان, اوروک, کاسه لبه واریخته, فلزکاری
    Ahmad Chaychi Amirkhiz *

    Pottery is one of the most important archaeological data's which is abundantly found in the prehistorical sites. Some of the researchers in some cases apply quality and quantity changes of pottery and also existence of some new species as one of the data's in the interpretation of cultural changes and for proving substitution or presence of some people or culture. These researchers believe that existence of some pottery species like beveled – rim bowl can be considered as influence or presence of Uruk civilization in Iran's plateau. In fact, argument of this group was based on this assumption that cities of Uruk in last period of fourth millennium B.C due to abundant extension and lack of minerals and valuable and semi-valuable stones in the region were forced to dispatch traders and form bases in surrounding regions. In this article, by case study of Arisman as one of the largest metal- working of Iran in the third and fourth millennium B.C. which is near to the concentration of copper mines in Middle East and in these mines requested pottery species are found and concerning the similarity of pottery in central plateau, we have surveyed the global system of Uruk, namely possibility of existence Uruk trade centers in central plateau has been regarded and its authenticity or lack of authenticity has been assessed according to the archaeological evidences. 

    Keywords: Central Plateau, Arisman, Uruk, Beveled Rim Bowl, Metal Working
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال