به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « islamic art » در نشریات گروه « تاریخ »

تکرار جستجوی کلیدواژه «islamic art» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • حسن فضل*

    در قلب دریای مدیترانه، جزیره ای است که با نام سیسیل (صقلیه) شناخته می شود. این جزیره با آب و هوای معتدل مدیترانه ای و خاک حاصلخیز، سرزمینی زیبا و پربار است. از طرف دیگر سیسیل در نقطه تلاقی دو قاره اروپا و آفریقا قرار دارد و نزدیک ترین مسیر ارتباطی میان این دو قاره پس از تنگه جبل الطارق به شمار می رود. همین موقعیت جغرافیایی، سیسیل را در طول تاریخ آماج حملات و تهاجمات بسیاری قرار داده است. مسلمانان یکی از این گروه ها بودند که بارها این جزیره را مورد هجوم قرار دادند. نویسنده به روش توصیفی- تحلیلی درصدد پاسخ به این پرسش است که روند تاریخ فتوح مسلمانان در جزیره سیسیل چگونه بوده و چیرگی مسلمانان بر آنجا در طول سده ها، چه دستاوردهای فرهنگی و تمدنی برای مردم آن سامان داشته است. پژوهش ها نشان می دهد دودمان های حکومتگر مسلمان در جزیره، فرهنگ و تمدن اسلامی را شکوفا کردند و آن گسترش دادند. تاثیرات این شکوفایی به ویژه در قالب هنر و معماری حتی پس از فروپاشی حکومت های اسلامی و در دوران نورمان های مسیحی نیز ادامه یافت. برخی از نورمان ها نسبت به مسلمانان تسامح و مدارا داشتند و این امر باعث شد که تاثیرات فرهنگ و تمدن اسلامی در جزیره، همچنان محسوس باشد.

    کلید واژگان: سیسیل, فرهنگ و تمدن اسلامی, هنر و معماری اسلامی, دودمان های حکومتگر مسلمان
    Hassan Fazl

    In the center of the Mediterranean Sea, there is an island known as Sicily. This Island is a beautiful and fertile land with a mild Mediterranean climate. It is located at the intersection of two continents, Europe and Africa, and is the nearest connecting route between these two continents after the Strait of Gibraltar. This geographical location has made Sicily the target of many attacks and invasions throughout history. Muslims were one of these groups that attacked this Island many times. The present study, through descriptive-analytical method, tried to answer this question: what was the history of the Muslim conquest of Sicily and what cultural and civilizational achievements did they have during their domination there over the centuries? Research shows that the Muslim ruling dynasties on the Island flourished and expanded Islamic culture and civilization. The effects of this prosperity, especially in the form of art and architecture, continued even after the collapse of Islamic governments and during the Christian Norman era. Some Normans were tolerant towards Muslims and this made the effects of Islamic culture and civilization on the Island still noticeable.

    Keywords: Sicily, Islamic Culture, Civilization, Islamic Art, Architecture, Muslim Ruling Dynasties
  • نگار ذیلابی*، هادی عالم زاده
    آرابسک (نقوش استیلیزه گیاهی و هندسی) گاه به عنوان شاخصه هنر اسلامی و از ابداعات تمدن اسلامی شمرده می شود؛ در مقابل این نظر، برخی از مورخان هنر، افزون بر خصوصیات دوره اسلامی، بر مآخذ پیش از اسلام آن، به ویژه مآخذ ساسانی و بیزانسی و انتقال سنت های فرهنگی پیشین هم اشاره کرده اند. در این پژوهش، علاوه بر این دو ماخذ، فرهنگ نبطی هم به مثابه گنجینه ای غنی از مضامین کهن تصویری، به عنوان ماخذی دیگر در زمینه نقش مایه های گیاهی آرابسک اسلامی لحاظ شده است. پرسش اصلی این پژوهش این است که بن مایه ها و نقوش گیاهی در آثار نبطی چه بوده و بر اساس شباهت های نقوش نبطی و اسلامی تا چه حد می توان نقوش نبطی را به عنوان ماخذی برای آرابسک اسلامی به شمار آورد؟ در این پژوهش با رویکردی بر پایه تاریخ فرهنگی و شواهد متنوع، به ویژه آثار مادی و گزارش های باستان شناسان و شباهت های آشکار فرهنگی موجود، نشان داده ایم که نقش مایه های نبطی را هم می توان در شمار خاستگاه های آرابسک به شمار آورد و بر این اساس و باتوجه به تعدد تبارهای تاریخی آرابسک، دیدگاه های ذات گرایانه و قدسی مدارانه سنت گرایان در محدود ساختن دامنه تفسیری این نقوش به هنر اسلامی، بازنگری جدی شده است.
    کلید واژگان: آرابسک, عربانه, هنر نبطی, نقوش گیاهی نبطی, هنر اسلامی
    Negar Zeilabi *, Hadi Alemzadeh
    Arabesque (stylized plant and geometric motifs) is sometimes considered as a feature of Islamic art and one of the innovations of Islamic civilization; On the other hand, some art historians, in addition to the characteristics of the Islamic period, have pointed out its pre-Islamic sources, especially the Sassanid and Byzantine sources and the transfer of previous cultural traditions. In this research, in addition to these two sources, Nabatean culture as a rich treasure of ancient pictorial themes has been included as another source in the field of Islamic arabesque plant motifs. The main question of this research is what were the motifs and plant motifs in Nabatean works and based on the similarities between Nabatean and Islamic motifs, to what extent can Nabatean motifs be considered as a source for Islamic arabesque? In this research, with an approach based on cultural history and various evidences, especially material artifacts and reports of archaeologists and obvious cultural similarities, we have shown that the Nabataean motifs can also be counted among the descendants of Arabesque, and on this basis, and considering the multitude of descendants The history of arabesque, the essentialist and mystical views of traditionalists in limiting the scope of interpretation of these motifs to Islamic art, are subjected to a serious revision.
    Keywords: Arabesque, Arabaneh, Nabatean Art, Nabatean Plant Motifs, Islamic art
  • صدیقه پورمختار، مرتضی افشاری*، خشایار قاضی زاده

    رویکرد ها و تعاریف متنوع و گاه متفاوت در مطالعات هنر اسلامی، بررسی شاخه های مختلف این هنر را دچار پیچیدگی کرده است. سنت گرایی و تاریخی نگری، دو رویکرد غالب در این شاخه ی هنری، هر یک به گونه ای به هنر اسلامی می نگرند. اصل در سنت گرایی بر سنت و اصول تغییرناپذیر نهاده شده، درحالی که در تاریخی نگری تاریخ و زمینه های آن است. سنت گرایان هنر-اسلامی را نتیجه ی فیضی می داند که در وجود هنرمند جریان یافته و آموزه های خرد جاویدان را در اثر هنری به تجسم صوری رسانده، اما نگاه تاریخی نگر آثار هنری را محصول جبر تاریخی و زمینه های آن در دوره های مختلف می داند. این تفاوت ها و مواردی از این دست، باعث پیچیدگی در بررسی آثار هنری حتی در جشنواره های معتبر شده و معیار های گوناگون و گاه متعارضی برای داوری آثار هنر اسلامی در نظرگرفته می شود. این پژوهش به روشی توصیفی تحلیلی و تحلیل گفتمان، با رویکردی تطبیقی در صدد است تا به پرسش های؛ تحلیل گفتمان این دو رویکرد غالب در هنر اسلامی چگونه است؟ و چرا با وجود این دو گفتمان غالب، درتعریف هنراسلامی و شاخص های اصلی آن وحدت نظروجود ندارد؟ پاسخ دهد و زمینه ای فراهم نماید تا شرایط تعدیل تعاریف و یا طرح تعریف جامع تر فراهم شود. از یافته های پژوهش می توان عدم شباهت در اجزای گفتمانی، ایجادگفتمان و خرده گفتمان ها اشاره کرد.

    کلید واژگان: تحلیل گفتمان, هنر اسلامی, لاکلا و موفه, سنت گرایان, تاریخی نگران
    Sediqeh Pourmokhtar, Morteza Afshari *, Khashayar Ghazizadeh

    The various and sometimes different approaches and definitions in the study of Islamic art have complicated the study of it. Traditionalism and historical perspectives, the two dominant approaches in this branch, look at Islamic art differently. The base in traditionalism is on tradition and unchangeable principles, while in historical perspectives, it is history and its contexts. Traditionalists consider Islamic art to be the result of a grace that has flowed in the artist and embodied the teachings of perennial philosophy in the art works, but in the historical perspectives, the art works are the product of historical determinism and context. These differences have made the study of art works complicated even at prestigious festivals, and the various and conflicting criteria for judging works of Islamic art. This research, in a descriptive-analytical and discourse analysis method and a comparative approach, seeks to answer the questions; What is the discourse analysis of these two dominant approaches in Islamic art? And why, despite these two dominant discourses, there is no unity in the definition of Islamic art and its main features? and provide a basis for modifying a more comprehensive definition. Research findings include dissimilarity in discourse components, discourse creation, and sub-discourses.

    Keywords: Discourse analysis, Islamic art, Laclau, Mouffe, Traditionalism, Historical Perspectives
  • قاسم خانجانی*

    درباره هنر خوش نویسی به طور عام و در مورد خوش نویسی در عصر صفویه به طور خاص، نوشته هایی سامان یافته اند، اما درباره ارتباط خوش نویسی با تشیع و اهل بیت (ع)، به ویژه در عصر صفویه کمتر سخن گفته شده است. از این رو در این تحقیق، علاوه بر ارایه تعریف هنر و هنر اسلامی، مسیله این است که هنر خوش نویسی در عصر صفویه به چه شکلی با تشیع و اهل بیت (ع) ارتباط دارد؟ در این پژوهش، با روش توصیفی-تحلیلی، با اشاره به استفاده از مفاهیم و نمادهای شیعی در هنر خوش نویسی بخصوص در عصر صفویه، این نتیجه به دست می آید که در کنار توصیه های اهل بیت (ع) در باره خوش نویسی و یاد کردن از برخی از اصحاب امامان (ع) و تعدادی از امامان (ع) در زمره خوش نویسان، خوش نویسی در قالب های استفاده مکرر از نام ها و القاب امامان شیعه (ع) به ویژه نام و لقب امیرالمومنین علی (ع)، دعا و توسل به اهل بیت (ع)، صلوات بر پیامبر (ص) و خاندان آن حضرت و مواردی از این قبیل، به شکل های کتیبه نگاری، خوش نویسی در حروف رمزی، خوش نویسی در تصاویر، خوش نویسی روی اشیاء، فلز و پارچه و مانند آن صورت گرفته است و اهمیت ارتباط تشیع و اهل بیت (ع) را با خوش نویسی در عصر صفویه و آثار دوره صفوی نشان می دهد.

    کلید واژگان: هنر, هنر اسلامی, خوش نویسی, شیعه, اهل بیت (ع), صفویه
    Ghasem Khanjani *

    There are writings about the art of calligraphy in general and about calligraphy in the Safavid era in particular, but less has been said about the connection between calligraphy and Shiism and the Ahl al-Bayt (AS), especially in the Safavid era. Therefore, in this research, the question is how the art of calligraphy in the Safavid era is related to Shiism and the Ahl al-Bayt (AS). In this research, with a descriptive-analytical method, referring to the use of Shiite concepts and symbols in the art of calligraphy, especially in the Safavid era, it is concluded that along with the recommendations of the Ahl al-Bayt (AS) about good ‌Writing and remembering some of the companions of the Imams (AS) and some of Imams (AS) among the calligraphers, calligraphy in the form of repeated use of the letters and titles of the Shiite Imams (AS), prayer and recourse To the Ahl al-Bayt (AS), blessings be upon the Prophet (PBUH) and his family, and things like that, in the form of inscriptions, calligraphy in pictures, calligraphy on objects, metal, and cloth, and the importance shows the connection between Shiism and Ahl al-Bayt (AS) with calligraphy in the Safavid era and the works of the Safavid period.

    Keywords: Islamic art, Calligraphy, Shiite, Ahl al-Bayt (AS), Safavid
  • جواد امین خندقی، ابراهیم محمدزاده مزینان*

    هنر یکی از مهم ترین جنبه های تمدن است. تحقق تمدن اسلامی نیاز به هنر دینی تمدن ساز نیز دارد. هنر دینی را می توان از منظرهای مختلفی همچون متون دینی تعریف کرد. در این پژوهش، برای رسیدن به مولفه های هنر دینی تمدن ساز، کتاب «عیون اخبار الرضا» انتخاب شده است. در این نوشتار، با بهره گیری از روش گردآوری کتابخانه ای و تحلیل کیفی، پس از بیان چارچوب نظری، مبتنی بر کتاب عیون اخبار الرضا، مولفه های هنر دینی تبیین می شود. نتایج نشان می دهد که هنر دینی معیار، مبتنی بر توحیدگرایی و خدامحوری شکل می گیرد و باید بر اساس شرع و معیارهای موجود در متون اصیل دینی به وجود آید. همچنین باید تداعی کننده نمادها و مظاهر دینی باشد و زیبایی اصیل را نمایان سازد. حاصل این نگاه می تواند ملاکی برای ارزیابی آثار هنری در زمان گذشته و حال و همچنین ارایه الگو با در نظر داشتن جنبه های تمدنی برای برون رفت از وضعیت موجود باشد.

    کلید واژگان: هنر معیار, تمدن اسلامی, هنر اسلامی, امام رضا, عیون اخبار الرضا
    Javad Amin Khandaghi, Ebrahim Mohammadzadeh Mazinan*

    Art is one of the most important aspects of civilization. The realization of Islamic civilization also requires the civilization making religious art. Religious art can be defined from different perspectives such as the religious texts. In this research, in order to reach the components of civilization making religious art, the book  of "Ayoun Akhbar al-Reza" has been selected. In this article, the library resources has been used and a qualitative data analysis method has been implemented. After stating the theoretical framework, based on the book, “Ayoun Akhbar al-Reza”, the components of religious art are explained. The results show that the religious art is based on monotheism and God-centeredness and it should be created based on the Sharia and the criteria in the original religious texts. It should also be the reminiscent of religious symbols and manifestations and should display genuine beauty. The result of this view can be a criterion for evaluating works of art in the past and present. It could provide a model by considering the aspects of civilization to get out of the current situation.

    Keywords: Art, Islamic Civilization, Islamic Art, Imam Reza, Ayoun Akhbar al-Reza
  • شیوا زارع، ابوالفضل داودی رکن آبادی*، محمدمهدی کریم نژاد، محمود دهقان هراتی

    هنرهای بومی- سنتی در هر منطقه، بازنمود دیداری و فرهنگی آن منطقه به شمار می روند. از آن جایی که این صنایع بیشتر متکی به مواد، مصالح و تخصص بومی و سنتی هستند، علاوه بر کاربردی بودن نمایانگر شیوه زیست مردمان، اندیشه و فرهنگ خالقان آثار هنری می باشند. زیلوبافی، سفالگری و معماری از کهن ترین هنرهای سنتی و بومی میبد، شهرستانی واقع در پنجاه کیلومتری استان یزد هستند و در دوره اسلامی همسو و هماهنگ با مبانی و مبادی هنر اسلامی شکل گرفته و رشد یافته اند. تنوع چشمگیر نقوش در زیلو، سفال و تزیینات معماری بومی، ترکیب بندی و اصول ساختاری خاص این هنرهای سنتی، سبب انسجام در ترکیب بندی نقوش و رنگ در آن ها شده و ابعاد وسیعی از فرهنگ و اعتقادات ساکنان میبد را در خود جای داده است. در این پژوهش، ارتباط مفاهیم نقوش در هنرهای سه گانه بومی سنتی میبد، زیلو، سفال و معماری، با محوریت هنر زیلوبافی و قیاس با دو هنر دیگر، مطالعه و بررسی می شود. در این راستا بر اساس سوال اصلی این پژوهش که، سه هنر منحصربه فرد میبد یعنی زیلو، سفال و تزیینات معماری متناسب با فرهنگ و باورهای هنرمندان میبد دارای چه شاخصه ها و مفاهیم بنیادینی بوده که در دوران اسلامی توانسته ضمن حفظ و بقای خود، آن چنان گسترش یابد که در سالیان اخیر به ثبت جهانی برسند؟ و سوال فرعی، چه ارتباطی بین فرم و ساختار زیلو، سفال و معماری میبد با فرهنگ و اجتماع منطقه میبد وجود دارد؟ و براساس هدف پژوهش که، 1- شناخت عوامل موثر در ترکیب بندی نقش و رنگ زیلو، سفال و تزیینات معماری میبد، موجب رسیدن به زیبایی بصری در عین سادگی می شود و این همان اصل اساسی زیبایی در هنر اسلامی که بر مبنای اصل وحدت و بی پیرایگی است و 2- شناخت، تحلیل و تطبیق نقوش و رنگ زیلوی میبد با نقوش و رنگ سفال و تزیینات معماری بومی با تاکید بر مبانی بصری هنر اسلامی است، که به روش تحقیق بر اساس هدف، کاربردی و به شیوه توصیفی (تحلیل محتوا کیفی) و بررسی ارتباط عوامل مذکور با ویژگی های بصری هنر اسلامی در بستر نرم افزار تحلیل محتوا کیفی، Maxqda ورژن 2020 انجام شده است.  هنرهای بومی  سنتی میبد، در طول دوره های متمادی با حفظ ریشه ها و سنت ها رشد کرده اند و جنبه رمزی بودن و زیبایی از ویژگی های شاخص آن ها در هم راستا بودن با مبانی بصری دوره اسلامی است. هنرهای بومی- سنتی سه گانه میبد، با نیازهای روحی و روانی مردم منطقه همسو بوده و همانند آیینه ای منعکس کننده فرهنگ اسلامی بوده اند. هنرهای سه گانه بومی سنتی میبد در صورت و محتوا به معنای وسیع کلمه با حقیقت هستی و حقیقت آدمی پیوند ناگسستنی دارند. .این هنرها با فناوری های بومی در این عصر می توانند با تدابیر درست در روند تولید، کاربری و زیست سازگاری، تداوم حیات و گسترش یابند و این ارتباط گذشته و آینده می تواند راهگشای ابداعات و اختراعاتی در این زمینه باشد که خود عامل مهمی در تداوم حیات هنرهای بومی و سنتی میبد است.

    کلید واژگان: زیلوبافی, سفالگری, معماری بومی, نقوش, هنر اسلامی
    Shiva Zare, Abolfazl Davodiroknabadi *, Mohammadmahdi Karimnejad, Mahmood Dehghanharati

    Indigenous-traditional arts in each region are the visual and cultural representation of that region. Since these industries rely more on materials and indigenous and traditional expertise, in addition to being practical, they represent people’s lifestyle, the thought and culture of the artists. ziloubafi, pottery and architecture are among the oldest traditional and indigenous arts in Meybod, a city located 50 kms from Yazd province, and have been formed and developed in the Islamic period in line with the principles of Islamic art. The remarkable variety of motifs in zilou, pottery and local Architectural decorations, composition and structural principles specific to these traditional arts, has led to coherence in the composition of motifs and colors in them and has accommodated a wide range of culture and beliefs of Meybod residents. This paper studies the relationship between the concepts of motifs in the three aforementioned arts, with focus on ziloubafi and its comparison with the two other arts. The primary question of this study is what were the fundamental characteristics and concepts of the three idiosyncratic arts of Meybod, which were based on the artists’ culture and beliefs, that could not only remain during the Islamic period, but could be universally registered? And the secondary question is what kind of relationship between form and structure of zilou, pottery, and architecture of Meybod and the culture and society of this region? The purpose of the study is that 1) identifying effective factors in the combination of designs and colors of zilou, pottery, and architecture decorations of Meybod could lead to visual aesthetics despite simplicity, and this is the main aesthetic principle of Islamic art based on unity and simplicity. 2) recognition, analysis and comparison of the designs and colors of zilou with those of pottery and local architecture decorations is based on emphasis on visual principles of Islamic art. The research method is descriptive (qualitative content analysis) and the relationship between the mentioned factors and the visual characteristics of Islamic art has been investigated using the quantitative content analysis application, called MAXQDA 2020. The indigenous-traditional arts of Meybod developed over time while preserving their roots and their symbolic aspect and beauty is in line with visual aesthetics of Islamic art. These three arts were in line with the spiritual and psychological needs of the people of their region and reflected the Islamic culture. These arts can survive and develop via local technologies of the present time with proper plans in the production process, use, and biocompatibility. Also, the link between the past and future can lay the ground for innovations in this field, which is an important factor in the preservation of indigenous and traditional arts per se.

    Keywords: Ziloubafi, Pottery, Architecture, Meybod, Motifs, Islamic art
  • حسن کریمیان، زینب افضلی*
    محوطه تاریخی شهر قدیم سیرجان که در نزدیکی شهر کنونی سیرجان و در استان کرمان قرار دارد، بقایای شهری بازمانده از دوره ساسانی و سده های اولیه اسلامی است که در منابع تاریخی و جغرافیایی به عنوان مرکز ایالت کرمان از آن نام برده اند. با توجه به این که این شهر در سده های اولیه اسلامی به عنوان کرسی ایالت کرمان نقشی بسیار کلیدی در تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جنوب شرق ایران بر عهده داشته، اما مطالعات باستان شناسی درباره این شهر بسیار اندک است. در بررسی های باستان شناسی بهار سال 1397 در عرصه این شهر، تعداد زیادی قطعات شیشه ای به دست آمد. هدف پژوهشی که نتایج آن در نوشتار حاضر ارایه می گردد آن بود که علاوه بر طبقه بندی، گونه شناسی و گاهنگاری نسبی شیشه های محوطه شهر قدیم سیرجان، به مقایسه این داده ها با مناطق هم جوار در سده های اولیه اسلامی پرداخته و ویژگی های فنی و تزیینی ساخت آن ها را مشخص کند. داده های این پژوهش به روش های میدانی و اسنادی گردآوری و به شیوه توصیفی - تحلیلی مورد ارزیابی قرار گرفته اند. نتایج پژوهش حاضر مشخص ساخت که شیشه گری در شهر قدیم سیرجان در سده های اولیه اسلامی بخصوص در حد فاصل سده های سوم تا پنجم ه.ق رونق فراوان داشته و مصنوعات شیشه ای مکشوفه از این شهر از نظر فرم، فن ساخت و تزیینات متنوع هستند. به علاوه، با توجه به پراکندگی زیاد جوش کوره در بخش صنعتی محوطه شهر قدیم و کشف قطعاتی از سنگ شیشه و هم چنین قطعات فرآوری شده شیشه برای تولید ظروف، تردیدی نیست که اغلب این یافته ها در کارگاه های شیشه گری این شهر تولید شده اند. در طبقه بندی و گونه شناسی معلوم گردید که محصولات شیشه ای این شهر از نظر شکل، روش های ساخت و تزیینات با یافته های شیشه ای سایر نقاط ایران از جمله نیشابور، جرجان، شوش، جیرفت، غبیرا و حتی با نمونه های سوریه، عراق و ارمنستان شباهت بسیار دارند که این می تواند موید ارتباطات گسترده فرهنگی و تجاری سیرجان با مناطق مذکور باشد.
    کلید واژگان: صنایع اسلامی, شهر قدیم سیرجان, شیشه گری سیرجان, هنر اسلامی
    Hasan Karimiyan, Zeinab Afzali *
    The Old City of Sirjan site that is located about 11 km southeast of present-day Sirjan is the remains of the city from the Sassanid period to Middle Islamic centuries, which has been mentioned in historical and geographical sources as the capital of Kerman Province. All written historical sources highlight the political and cultural significance of this city in southeastern Iran in early Islamic centuries. Despite the fact that the Old City of Sirjan played a key role in the early Islamic centuries as the seat of Kerman province, archaeological studies on this city are still very rare. Written sources provide valuable information regarding this era; however, issues such as social structure, economic and cultural activities of the residents have been neglected. During the studies carried out by the authors of this paper on the arena of the city, considerable and variety of cultural material including pottery and glassware pieces were discovered. The volume variety of these discoveries raised questions as to the time and place of crafting, living of the craftsmen, industrial workshops, crafting and decoration techniques and artistic aspects of these remains. Current study aims to present the classification, typology and relative chronology of the glassware found in the arena of Old City of Sirjan this is done in order to determine their technical and decorative characteristics and compare the acquired data with those of the adjacent areas in the early Islamic centuries. The data were obtained through systematic surface survey and were evaluated using a descriptive-analytical methodology. The study revealed that the Old City of Sirjan glassware were produced through free blowing or blowing into the mould and were decorated through techniques such as moulded patterns, sculpture, carvings and stamping. The mass production of glassware in the old Sirjan proves that during 3rd - 5th AH, the city of Sirjan acted as the great prosperity center for glassware products
    Keywords: Islamic industries, Islamic glasswork, Ancient City of Sirjan, Islamic art, Early Islamic Centuries
  • صدیقه پورمختار، خشایار قاضی زاده*

    حکومت ساسانی با سیستم حکومتی قدرتمند خود نتوانست در مقابل ورود اسلام مقاومت کند و با حمایت و پذیرش ایرانیان، اسلام راه خود به این سرزمین را باز کرد و منجر به تغییرات مهمی در زمینه های گوناگون شد. این پژوهش با هدف شناخت بیشتر فرهنگ و هنر دوران اولیه اسلامی در ایران، به این پرسش پاسخ می دهد که نقش شرایط اجتماعی و تغییر فرهنگی در شکل گیری هنر ایران قبل و بعد از اسلام چیست؟ روش تحقیق تحلیلی تاریخی با رویکرد تبیینی تطبیقی و گردآوری اطلاعات کتابخانه ای، با تکیه بر آرای رابرت واثنو صورت پذیرفته است. هنر ایرانی در دوران حکومت های مستقل، با احیای زبان فارسی و آفرینش شاهنامه، دوام یافت. در دوران بعد، با توجه به حرمت تصویرگری، هنر، گرایش به سادگی پیدا کرده و هنر اسلامی به تدریج شکل گرفت. به دلیل نداشتن اختلاف ریشه ای بین دو فرهنگ اسلامی و ایرانی، دو فرهنگ در کنار یکدیگر قرار گرفته و هنر جدید ایرانی اسلامی شکل گرفت. برطبق آرای رابرت واثنو جایگاه بافت های نهادی در تغییرات اجتماعی این دوران از مهمترین عوامل بوده است.

    کلید واژگان: تغییرفرهنگی, هنر اسلامی, ایران بعد از اسلام, رابرت واثنو
    Sediqeh Pourmokhtar, Khashayar Ghazizadeh*

    The Sassanid government with its powerful system of government could not resist the entry of Islam and with the support and acceptance of the Iranians, Islam opened its way to this land and led to important changes in various fields. This study aims to better understand the culture and art of the early Islamic period in Iran. It answers the question that what is the role of social conditions and cultural change in the formation of Iranian art before and after Islam? This study implements an analytical-historical research method with an explanatory-comparative approach.  It collects data using library resources. It is based on the views of Robert Wuthnow. Iranian art lasted during the period of independent governments, with the revival of the Persian language and the creation of the Shahnameh. In the later period, due to the sanctity of illustration, art tended to be simple and Islamic art was gradually formed. Due to the lack of radical differences between Islamic and Iranian cultures, the two cultures were placed next to each other and a new Iranian-Islamic art was formed. According to Robert Wuthnow, the position of institutional contexts in the social changes of this period was one of the most important factors.

    Keywords: Cultural Change, Islamic Art, Post-Islamic Iran, Robert Wuthnow
  • مجیدرضا مقنی پور*، اشکان رحمانی

    با توجه به ویژگی های هنر اسلامی و ضرورت احیاء و تقویت آنها، امروزه برنامه هایی برای آموزش و تربیت نیروهای متخصص در سطح آموزش عالی شکل گرفته که رشته کارشناسی هنر اسلامی با تجربه پانزده ساله از مهم ترین آنهاست. نقد این دوره و بررسی انطباق مولفه های آموزشی آن با آداب تربیتی هنرآموزان این هنرها در گذشته ضروری به نظر می رسد. بنابراین ضمن شناسایی آداب و ویژگی های تربیتی و آموزشی در جوامع گذشته (با استناد به فحوای فتوت نامه ها) و نیز برنامه های آموزشی دوره کارشناسی هنر اسلامی، مواردی چون: «هدف»، «اصول و مبناها»، «روش»، «شرایط استاد» و «شرایط شاگرد» در دو شیوه مورد مقایسه قرار گرفته است. روش تحقیق توصیفی تحلیلی و جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی می باشد. نتایج این پژوهش مشخص نمود که هر چند اهداف آموزشی در هر دو شیوه تا حدودی بر هم منطبق بوده اند، اما به علت غالب بودن ساختار و نظام آموزشی ترمی واحدی در آموزش دانشگاهی، مواردی چون اصول و روش های آموزشی و شرایط استاد و شاگرد، تفاوت بسیاری با آموزش سنتی این هنرها دارد؛ به طوری که در شیوه جدید، ماهیت و مقصد آموزش به شیوه ای دگرگون آشکار می شود.

    کلید واژگان: هنر اسلامی, آموزش دانشگاهی, فتوت نامه, تربیت, استاد
    Majid Reza Moghanipour*, Ashkan Rahmani

    Due to the characteristics of Islamic art and the need to revive and strengthen them, programs have been formed to train specialized personnel at the level of higher education, of which the field of Islamic art with fifteen years of experience is the most important. It seems necessary to examine this program and study the conformity of its educational components with the educational etiquette of the students of these fields in the past. Therefore, while identifying the etiquettes and characteristics of education in the past societies (relying on the contents of the Books of Gallantry) as well as the curriculum of the undergraduate program in Islamic art, items such as: "purpose", "principles and bases", "method", "teacher conditions" and "Student conditions" have been compared in two ways. The research method is descriptive-analytical using library resources and field information. The results of this study showed that although the educational objectives in both methods were somewhat similar, but due to the predominance of the structure and system of semester-unit education in university, items such as the principles and methods of teaching and the conditions of teacher and student are different from the traditional teaching of these arts. In the new approach, the nature and purpose of education is revealed in a transformative way.

    Keywords: Islamic Art, University Education, Books of Gallantry, Education, Teacher
  • امیرنیما الهی*، صمد سامانیان
    با گسترش اسلام، شبکه گسترده ارتباطی از راه های دریایی و زمینی شکل گرفت و از این رو تعاملات بینا فرهنگی در سرزمین های اسلامی افزایش چشمگیری یافت؛ به ویژه در منطقه مدیترانه که سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا به هم می پیوندند. با تسلط فاطمیان (297-567 ه. ق) بر بخش بزرگی از منطقه مدیترانه، این تعاملات بینا فرهنگی در هنر، رشد چشمگیری یافت تا آنجا که نقاشی های دیواری فاطمیان، حضور همزمان فرهنگ ها و قومیت های گوناگون در این عرصه هنری را بازتاب می دهد. هدف این پژوهش نیز یافتن علل رشد هنر چند فرهنگی در نقاشی های دیواری این دوران است. روش توصیفی - تحلیلی برای نگارش و مطالعه اسنادی برای گردآوری داده ها این تحقیق نظری استفاده شده است. همچنین رویکرد زمینه گرایی بستر مناسبی فراهم می سازد تا با تحلیل زمینه های سیاسی، مذهبی و اقتصادی تاریخ فاطمی، علل رشد این فعالیت های هنری روشن شود زیرا در رویکرد زمینه گرایی، آثار هنری اشیایی عمیقا تاریخی هستند که خارج از بستر اجتماعی و تاریخی ارزش و معنایی ندارند. نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد عواملی چون رونق اقتصادی، امنیت پایدار، افزایش تعاملات خارجی، تسامح دینی و حمایت از شیعیان، رشد هنر چند فرهنگی در نقاشی های دیواری فاطمی را سبب شد و فعالیت نقاشانی از عراق، بیزانس و ارمنیان را در سرزمین های فاطمی هموار ساخت.
    کلید واژگان: تاریخ اسلام, هنر اسلامی, هنر نقاشی فاطمی, هنر چند فرهنگی, زمینه گرایی, رونق
    Amir Nima Elahi *, Samad Samanian
    The spread of Islam from the Arabian Peninsula to the east and west had a great impact on the region's communications; Thus, the intercultural and multicultural feature is one of the main features of Islamic art, especially in the Mediterranean area, where the three continents of Asia including Europe and Africa are connected by Mediterranean Sea. The Shiite Fatimid Caliphate (297-567 A.H) that ruled parts of southern Italy, northern Africa, the Levant and parts of Saudi Arabia for more than two and a half centuries is one of the best examples of intercultural and multicultural interaction in the history of Islamic art. Although the geographical feature of the Fatimids provided the basis for the growth of the multicultural character of their murals, such a profound transformation required other causes and reasons as well. Descriptive-analytical method for writing and library study has been used to collect data in this theoretical research. Contextualism also provides a good framework for analyzing works of art in their historical context. The outcome of this research clarifies those schools and techniques of different cultures, sects and races that were present simultaneously in the Fatimid lands. Instead of indigenous opportunities of Mediterranean region, the flourishing multicultural art of the Fatimid murals was derived from political transition, freedom of religion, backing Shia Muslims and economic growth of the era which provided fertile ground for foreign painters from Iraq, the Byzantium Empire and the Armenians.
    Keywords: Islamic History, Islamic art, Fatimid Paintings, Multicultural Art, Contextualism
  • محمدرضا غیاثیان، محمد مشهدی نوش آبادی*

    اگرچه در متون تاریخی سده چهارم هجری به بعد از زیلو و زیلوبافی یاد شده، اما زیلوهای باقی مانده همه متعلق به پس از صفویه است. برخی محققان زیلوی معروف به «میبد» را قدیم ترین زیلوی دوره اسلامی و متعلق به سال 808ه دانسته اند، درحالی که این زیلو از دوره صفوی است و در خوانش تاریخ آن اشتباهی رخ داده است. تنها زیلوی شناخته از ماقبل صفوی، نمونه ای است که در موزه ارمیتاژ نگه داری می شود. مورخان هنر اسلامی تاکنون بر این باور بوده اند که زیلوی نوش آباد تاریخ بافت ندارد و آن را به عنوان شاهکاری از هنر ایلخانی معرفی کرده اند. این نوشتار با بررسی دقیق تر سبک هنری و کتیبه های زیلو پیشنهاد جدیدی درباره زمان بافت آن ارایه و این احتمال را مطرح کرده است که در  رمضان 808ه/ 1406م در نوش آباد کاشان بافته شده و کهن ترین فرش تاریخ دار شناخته شده ایران دوره اسلامی است. یکی دیگر از سوالات و ابهامات مطرح درخصوص این زیلو مربوط به کاربرد آن است. اگرچه محققان آن را زیلوی سجاده ای «صف» خوانده اند، اما آیات قرآنی موجود در کتیبه ها، پذیرش این نظر را دشوار می کند. این مقاله با درنظر گرفتن محتوای خاص کتیبه ها، احتمال کاربری آن را به عنوان سجاده مطرح کرده و با مجامع صوفیانه مرتبط ساخته است.

    کلید واژگان: خط کوفی, زیلو, سجاده صوفیانه, نوشآباد, هنر اسلامی
    Mohamad Reza Ghiasian, Mohammad Mashhadi Noosh Abadi *

    Although zīlūproduction has been mentioned in the historical texts of the tenth century, the surviving examples belong to the sixteenth century onwards. Some scholars have considered a zīlūwoven in Maybod and dated 808/1405 as the earliest known zīlū, but they have mistaken in reading the date and it belongs to the Safavid period. The only known pre- Safavid zīlūis preserved in the Hermitage museum. Historians of Islamic art believe that this zīlūbears no date and introduce it as one of the masterpieces of Ilkhanid art. This paper with careful scrutiny of both artistic style and inscriptions offers a new suggestion for its weaving date. It can be hypothesized that this zīlūhas been woven in Ramadan 808/1406 in Nūshābād, a small town near Kashan. Thus it can be considered as the earliest dated zilu surviving from Islamic Persia. One of the important questions concerning this zīlūaddresses its function. Although other scholars considered this flatweave as a saf – carpet with repeated niche designs that may have been intended for large congregational mosques, use of Quranic inscriptions in a carpet, which would be trodden on by feet would have been disrespectful. Regarding the content of the inscriptions shows that it probably was a prayer rug and connects it to sufi circles.

    Keywords: Kufic Script, zīlū, Sufi Prayer Rug, Nūshābād, Islamic art
  • اصغر رجبی ده برزویی*، حسام الدین خلعتبری لیماکی

    انسان ذاتا زیباجوست و گرایش به زیبایی دارد و از زیبایی ها لذت می برد.قرآن نیز زیباجویی انسان را تایید می کند و آن را بر دو گونه  معقول و محسوس می داند که هر کدام باعث تاثیری بر معماری درطول  تاریخ اسلام شده است. به نظر می رسد هنر و معماری اسلامی دارای دو بعد کالبدی و محتوایی است. در بعد کالبدی  معماری تابع اقتضایات زمان و تجربیات بشری است، اما بعد محتوایی آن کاملا وابسته به باورها و ارزش های حاکم برهنرمند و معمار است. براین اساس پژوهش حاضر، به روش تحلیلی و تفسیری در پی پاسخ به این پرسش است که دیدگاه قرآن درباره زیباجویی و تاثیر آن بر معماری اسلامی چیست؟ یافته های تحقیق نشان می دهد که از دیدگاه قرآن ، زیباجویی معقول در انعکاس جلوه الهی در هنر اسلامی طریقی برای وحدت بخشیدن به زندگی انسان و زیباجویی محسوس ،مستلزم حاکم شدن ارزش های اسلامی بر معمار است.

    کلید واژگان: ارزش های اسلامی, زیبائی جویی, قرآن, معماری اسلامی, هنر اسلامی
    Asghar Rajabi Dehborzooei*, Hesamoddin Khalatbari Limaki
  • یاسمن فرهنگ پور*

    انواع گوناگون هنر اسلامی در برهه‌های مختلف تاریخی در هنر سایر کشورها بازنمایی شده‌اند. سبک‌های هنری رومانسک و گوتیک در ایتالیا (قرن 12 و 13 م)، که از حیث محتوا و کاربرد کاملا مذهبی می‌باشند، معاصران هنر اسلامی و تاثیرپذیر از آن هستند. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحقیق توصیفی ت طبیقی، حضور هنر اسلامی را در معماری و مجسمه‌سازی قرن دوازدهم و نقاشی قرن سیزدهم میلادی در کشور ایتالیا را بررسی می‌کند. نتایج این تحقیق نشان می‌دهند که الگوهای هنر اسلامی فارغ از اینکه برآمده از کدام بخش جغرافیایی تمدن اسلامی هستند، در این دو سبک هنری ایتالیایی پدیدار می‌شوند و مطالعه این موضوع می‌تواند منبعی برای بررسی تاریخ هنر این کشور باشد که در خلال آن می‌توان به بررسی وضعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن پرداخت.

    کلید واژگان: هنر اسلامی, رومانسک, گوتیک, ایتالیا
    Yasaman Farhangpour*

    Different types of Islamic art have been represented in the art of other countries in different historical periods. The Romanesque and Gothic styles of art in Italy (12th and 13th centuries (AD)), which are purely religious in content and application, are contemporaries of and influenced by the Islamic art. Implementing a descriptive-comparative research method, the present study investigates the presence of Islamic art in the 12th century (AD) architecture and sculpture and the 13th century (AD) painting in Italy. The results of this study show that patterns of Islamic art, regardless of which geographical part of Islamic civilization they come from, appear in these two Italian art styles, and the study of this subject can be a source for studying the history of art in this country. One can examine its social, political and cultural status as well.

    Keywords: Islamic Art, Romanesque, Gothic, Italy
  • امیرنیما الهی*، صمد سامانیان
    سده های چهارم تا ششم هجری دوران کارزار خلافت شیعه فاطمی با خلافت سنی عباسی در بخش عمده ای از سرزمین های اسلامی بود. این دو برای تقابل سیاسی با یکدیگر به طور گسترده ای از منسوجات استفاده می کردند. هدف این پژوهش تحلیل زمینه گرایانه تاثیر رقابت سیاسی فاطمیان با عباسیان بر منسوجات فاطمی است و پرسش اصلی آن چگونگی اثر این رقابت های سیاسی بر منسوجات فاطمی است. چهارچوب زمینه گرایی با تکیه بر این نظریه که اثر هنری محصولی اجتماعی است که در بستر تاریخی جامعه شکل می گیرد، زمینه را برای تحلیل نقش منسوجات در این رقابت در بافت تاریخی سیاسی آن دوره فراهم می سازد. برای نگارش این پژوهش از مطالعه اسنادی برای گردآوری داده ها و از روش توصیفی تحلیلی بر پایه تحقیقات نظری استفاده شده است. بر اساس نتایج این پژوهش نقش منسوجات در رقابت سیاسی فاطمیان با عباسیان سه دوره را دربرمی گرفت: دوره نخست خلافت فاطمی که در آن، منسوجات در سرنگونی کارگزاران عباسی در شمال آفریقا و تثبیت خلافت فاطمی نقش نمادین داشت. دوران شکوه فاطمیان و تسلط بر صنعت نساجی مصر که در آن، از منسوجات برای نفوذ سیاسی در سرزمین عباسیان استفاده می شد و سرانجام دوران پایانی خلافت فاطمی که در آن، به علت بحران های داخلی و خارجی، منسوجات ابزاری برای برقراری روابط سیاسی با عباسیان بود.
    کلید واژگان: رقابت سیاسی, هنر اسلامی, منسوجات فاطمی, منسوجات عباسی
    Amir Nima Elahi *, Samad Samanian
    The fourth to sixth centuries AH marked the concurrent ruling of the Fatimid Shiite caliphate and the Sunni Abbasid caliphate in a vast stretch of the Islamic territory. The two caliphates extensively used textiles as a means of political confrontation. This study aims to conduct a contextual analysis of the impact of the Fatimid political rivalry with the Abbasids on Fatimid textiles. Accordingly, the main question is how these political rivalries influenced the Fatimid textiles. The contextualism framework, informed by the theory that a work of art is a social product shaped in the historical context of society, lays the ground for exploring the role of textiles in this rivalry within the historical-political context of that period. In this research, a document analysis method has been adopted for data collection along with a descriptive-analytical method that draws on the theoretical research. According to the findings, the role of textiles in the Fatimid political rivalry with the Abbasids covers three periods: the first one is the Fatimid Caliphate, in which textiles played a symbolic role in overthrowing the Abbasid agents in North Africa and establishing the Fatimid Caliphate. The second is the golden age of the Fatimid period and the domination of the Egyptian textile industry, when textiles were exploited for political lobby in the Abbasid land. The third one is the last years of Fatimid caliphate, in which, due to internal and external crises, textiles served as means of establishing political relations with the Abbasids.
    Keywords: Political Competition, Islamic Art, Fatimid Textiles, Abbasid textiles
  • حسین بهروزی پور*

    اندیشه و تفکر ناب دینی و عرفانی در ذهن هنرمندان مسلمان سبب شده در تمام آثار هنری اسلامی روح مشترکی پدیدار شود. شناخت ماهیت و هدف هنر اسلامی در سده اخیر موردتوجه بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان قرارگرفته و پژوهش های آنان به طرح نظریات مختلفی درباره فلسفه و حکمت هنر متعالی اسلامی منجر شده است. «تیتوس بورکهارت» و «سید حسین نصر» ازجمله اندیشمندانی هستند که با رویکردی سنت گرایانه و برپایه دیدگاه های دینی و عرفانی به تبیین چیستی، چرایی و چگونگی هنر اسلامی -معماری، هنرهای کاربردی و هنرهای تجسمی- پرداخته اند. پرسش این است: نگارگری اسلامی ایران برمبنای دیدگاه های اندیشمندان سنت گرایی چون تیتوس بورکهارت و سیدحسین نصر در چه ویژگی هایی با هنرهای اسلامی دیگر اشتراک دارد؟ در این مقاله، ویژگی های بصری و محتوایی نگارگری اسلامی ایران برپایه دیدگاه های دینی و عرفانی تیتوس بورکهارت و سیدحسین نصر درباره هنر اسلامی تبیین شده و میزان همسانی نگارگری ایرانی در صورت، بیان و معنا با سایر هنرهای اسلامی مورد مطالعه قرار گرفته است. بر این اساس پس از گردآوری برخی از نظریات تیتوس بورکهارت و سیدحسین نصر درباره هنر اسلامی و بررسی تعدادی از آثار نگارگری دوران اسلامی به شیوه اسنادی، داده های به دست آمده با روش توصیفی و مقایسه ای تدوین شده است؛ درنهایت تحلیل داده ها به روش استدلال استقرایی به انجام رسیده است. براساس یافته های پژوهش، عناصری مانند: فرم یا صورت، رنگ، فضاسازی، عدم بعدنمایی و بهره مندی از نوشتار (در قالب شعر) به نگارگری ایران، همانند سایر گونه های هنر و معماری ایران معنا و مفهوم ویژه ای بخشیده اند. ازسوی دیگر، صورت، بیان و معنا در نگارگری اسلامی ایران با آراء و دیدگاه های عرفانی-دینی تیتوس بورکهارت و سیدحسین نصر هم سو است و این آراء، تنها درباره نگاره های غیرمذهبی و درباری صادق نیست.

    کلید واژگان: هنر اسلامی, بورکهارت, سیدحسین نصر, نگارگری ایران, دیدگاه های دینی و عرفانی
    Hossein Behroozipour

    Pure religious and mystical thoughts in the minds of Muslim artists have led to the emergence of a common spirit in all Islamic artworks. Understanding the nature and purpose of Islamic art in the last century has attracted the attention of many scholars and researchers and their studies have led to various theories about the philosophy and wisdom of transcendent Islamic art. Titus Burckhardt and Seyyed Hossein Nasr, including intellectuals who use a traditional approach based on religious and mystical views to explain what, why and how Islamic art - architecture, applied arts and visual arts. The question is: Islamic miniature of Iran based on traditionalist thinkers such as Titus Burckhardt and Seyyed Hossein Nasr on what features are similar to other Islamic Arts? In this study, the visual and content characteristics of the Islamic miniature of Iran are explained based on the religious and mystical views of Titus Burckhardt and Seyyed Hossein Nasr and the degree of similarity of Iranian miniature in form, expression, and meaning with other Islamic arts has been studied. Accordingly, after collecting some of Titus Burckhardt’s and Seyyed Hossein Nasr’s theories on Islamic art and examining several Islamic era miniatures through surveying and documenting, the data obtained have been drafted in a descriptive and comparative method. Finally, data analysis was performed using inductive reasoning. Based on the findings of the research, elements such as form, color, specialization, non-representation and use of writing (in the form of poetry) have given Iranian miniature, like other forms of Iranian art and architecture, special meaning. On the other hand, the form, expression, and meaning of Islamic miniature in Iran are in line with the mystical and religious views of Titus Burkhardt and Seyyed Hossein Nasr, and these views are not only true about non-religious and court images.

    Keywords: Islamic Art, Burckhardt, Seyyed Hossein Nasr, Iranian miniature, Religious, Mystical Views
  • امیر کوشه ای، حبیب الله صادقی*، خشایار قاضی زاده، محمدرضا حسینی بهشتی، ابوالقاسم حسینی ژرفا

    حدیث، پس از قرآن، مهمترین منبع شناخت دین اسلام شمرده می شود. از این رو مطالعه احادیث برای شناخت آموزه های اسلام در مقوله زیبایی، هنر و بازشناسی وضعیت هنر در روزگار نخستین اسلامی ضروری است. با این همه، در پژوهش های حوزه هنر کمتر به حدیث توجه می شود. برای استفاده مطلوب از احادیث ابتدا باید به محدودیت ها و موانعی که پیش روی پژوهشگر هنر است توجه کرد. پرسش اصلی مقاله این است که پژوهشگر تاریخ هنر دوره اسلامی برای استفاده از احادیث با چه موانع و محدویت هایی روبرو است؟ در این بررسی نشان داده شد که تاریخ نگار هنر دوره اسلامی به سبب تفاوت افق معاصر با افق بیان و تدوین احادیث و اقتضایات متفاوت این دو جهان، مسئله تاریخ گذاری و اعتبارسنجی احادیث مرتبط با هنر، مسئله فهم واژگان مرتبط با هنر در زمینه سده های نخستین اسلامی و تفاوت زبان تصویر با زبان نوشتار و تاثیر آن بر استفاده از احادیث در بازسازی جهان هنری سده های نخستین اسلامی با مشکلات و موانع جدی روبرو است. از این رو پژوهشگر هنر دوره اسلامی بایستی با آگاهی از محدویت های پیش رو به سراغ احادیث برود تا به برداشت ها و تحلیل های اشتباه و سطحی دچار نشود.

    کلید واژگان: اعتبارسنجی احادیث, تاریخ نگاری هنر, حدیث, هنر اسلامی
    Amir Koushei, HabibAllah Sadeghi*, Khashayar Ghazizade, Mohammadreza Hoseini Beheshti, Abolghasem Hoseini Zharfa

    Ḥadīth is considering as the most important source to know the religion of Islam after the Quran. Therefore, studying Ḥadīths is necessary to know Islam teachings in respect of beauty, art and recognizing art condition in the early Islamic period. However, little attention is paid to Ḥadīth in art studies. For having the most out of Ḥadīths, obstacles and restrictions confronting the art researcher should be considered first. The main question of the article is that what are the obstacles and restrictions confronting the Islamic art history researcher for using Ḥadīths? In this study, it was indicated that Islamic art historiographer confronts serious problems and obstacles due to differences between the contemporary horizon and the horizon of Hadiths expression and compilation and different requirements of these two worlds, the issue of dating and validity assessment of Ḥadīths regarding art, the issue of understanding vocabulary regarding art in the first centuries of Islam, and visual language differences with written language and its influence on using Ḥadīths in the reconstruction of early Islamic centuries artistic world. Thus, the Islamic art researcher should go to Ḥadīths with the knowledge of leading restrictions not to have misconceptions and superficial analysis.

    Keywords: Ḥadīths validity assessment, Art historiography, Ḥadīth, Islamic Art
  • علی سلمانی*، حمیدرضا چتربحر
    در مطالعه ی هنر اسلامی، دو روش شناخته شده وجود دارد که هر کدام از آن ها با محوریت قرار دادن برخی عوامل به تجزیه و تحلیل هنر اسلامی به طور عام، و عناصر آن به طور خاص، پرداخته اند. در روش اول (سنت گرایی) بر حقایق فرازمانی و فرامکانی اسلام تاکید می شود و آثار هنر اسلامی بازتاب این حقایق تلقی می شود. در روش دوم (تاریخی نگرانه) به جای تاکید انحصاری بر اعتقادات دینی بر عوامل مختلفی چون جغرافیا، فرهنگ بومی، تاثیر از هنر تمدن های دیگر تاکید می شود و بر همین اساس اعتقاد بر آن است که هنر در سرزمین های اسلامی در اشکال گوناگون و متناسب با شرایط اقلیمی، فرهنگی آن مناطق شکل گرفته است. مساله اصلی این نوشتار، ارزیابی دیدگاه سنت گرایان و تاریخی نگران در مورد محراب است. پس سوال اصلی مقاله، بررسی میزان توجیه پذیری رویکردهای مذکور در مورد هنر اسلامی، به طور کلی و محراب، به طور خاص است. بررسی کلی هر دو دیدگاه بسیار انتزاعی به نظر می رسد. از همین روی انتخاب موضوعی خاص (محراب به عنوان یکی از عناصر اصلی معماری مسجد) بهتر می تواند زوایای پنهان روش های موجود در مطالعه ی هنر اسلامی را تبیین نماید. فرض اولیه، عدم کفایت هر دو روش یاد شده است. نگارندگان معتقدند باوجود آن که هر دو دیدگاه از ویژگی های قابل ملاحظه ای بهره مند اند، اما برخورد یک سو نگرانه با عناصر هنر اسلامی (به طور خاص محراب) نمی تواند تمامی خصوصیات و ویژگی های زیباشناختی و رمزی آن را تبیین نماید. آن چنان که اکتفا به مبانی روش سنت گرایانه سبب غفلت از انگیزه های حسی و عاطفی هنرمند، قابلیت های فرمال و زیباشناختی و بسیاری از اطلاعات تاریخی و اجتماعی خواهد شد و تکیه ی انحصاری به رویکرد تاریخی نگرانه نیز سبب غفلت از برخی حقایق فرازمانی و مکانی و اعتقادای می شود که ممکن است در روند تبدیل محراب به یک نماد در معماری اسلامی نقش داشته باشد.
    کلید واژگان: سنت گرایی, تاریخی گرایی, محراب, هنر اسلامی
    Ali Salmani *, Chamidreza Chatrbahr
    There are two methods studying the Islamic art; of them is to study the Islamic art and its elements, in certain point of view. In the first method (Traditionalism) is to emphasize on ultra-temporal truths (Islamic principles). This approach believes that Islamic works reflects these truths. Titus Bokhart, Seyyed Hussein Nasr and Rene Genon are the most famous and best known thinkers of traditionalism thought. Second method (historicism), instead of exclusive emphasize on the Islamic principles, emphasizing on different factors such as geographical, cultural and international. This approach believes that art in the Islamic lands, on the basis of theirs environmental and cultural conditions has been established in various forms. Grabar, Ethinghausen, Terry Allen are the most famous and best known Historicism scholars. In this essay, we want to deal with the evaluation of two interpretations on Mihrab, as one of the mosque elements. Historicism Method justifies and explains the Mihrab by Historic, Geographic and social information and by this way points to Islamic artists recourses to other artistic and religious traditions. In this approach Mihrab is originally not an Islamic element, and its function merely was royal and regal. In contrast, traditional approach emphasizing the ultra-temporal truths in art, believes that sometimes Mihrab was the symbol of gate and entrance of paradise, sometimes was the symbol of Ka’ba, sometimes was the symbol of war and Jihad location (Crusade). We should be careful that the symbol for the traditionalism has special meaning. In fact, for them all of existential forms in universe (cosmos) are the forms that point to divine truths and meaning. So Islamic artworks which created in this tradition all are full of symbolic expression of these truths. In the traditionalism method symbol is not conventional, and is not human thing, but it has ontological aspect and it is context for presentation of meaning and truths running in all parts of universe. In this perspective Mihrab as the one of the mosque elements has symbolical relation with Ka’ba, Mohammedan truth and revelation of existence. Traditionalisms unlike what historicists think, did not deny influence of other cultures and traditions upon Islamic art, but they believe that there is a mysterious relation between Mihrab and all religions. We should remember that in the method of historicism, although Mihrab be meaningful for the Muslims, but we cannot interpret it as symbol. Because Mihrab has not any Islamic acquaintance. It is seems that historicism view about Mihrab can be based upon this unsaid but admitted presupposition that if we cannot find any document directly about certain subject, we cannot call it Islamic feature. By this belief, they believe that the Islamic thought cannot accept any aesthetic theory. Believing in traditionalism only, we neglect sentimental and emotional drives and miss historical and social information. In fact from the historicism point of view, Mihrab is not especial to Muslims mosque. There is no essentiality for its existence. Mihrab has not any peculiar position in the Islamic mosque and there is no any explicit text which point to Mihrab in the text of Holy Groan. Historicists believe that only Ka’ba and sacred sanctum mentioned in Holy Groan. Even if we accept that calling Islamic mosques which made in Islamic lands, we can only present Mihrab as the displayer of Qeble (side of Ka’ba which Muslims prayed toward that) .By believing Historicism only, we neglect some ultra-temporal facts. We should not neglect that logically believing in tow approach (traditionalism and historicism) at the same time is not paradoxical. So believing to them is possible in the investigation of artistic subjects such as Mihrab; i.e., in the study and investigation of topics such as Mihrab, we can appeal to historical, empirical informations and artist believes, phenomenological and symbolical elements.
    Keywords: Traditionalism, Historicism, Mihrab, Islamic Art
  • مریم دشتی زاده *، اصغر جوانی، فرزان سجودی
    از آنجا که نخستین مجموعه های هنر اسلامی از اواخر قرن هجدهم تا قرن بیستم در اروپا و سپس در آمریکا شکل گرفت، درک ما از هنر اسلامی متاثر از میراث و گفتمان های مسلط نمایشگاه های موقت و مجموعه های دائمی هنر اسلامی در غرب و رویکردهای این موزه ها است. در پژوهش حاضر، که با روش توصیفی تحلیلی و بهره گیری از منابع اسنادی و کتابخانه ای صورت گرفته است، تلاش شده تا چگونگی چرخش معنای هنر اسلامی را در سیر تاریخی موزه های نخستین آشکار شود. در این پژوهش، با تحلیل متون مرتبط با مجموعه های هنر اسلامی، سه گفتمان مسلط شرق شناسانه، تاریخ هنر در غرب و مطالعات بینافرهنگی در موزه ها معرفی می شوند و پیامدهای تسلط این سه گفتمان در بازتولید مفهوم هنر اسلامی بررسی خواهد شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که تسلط رویکردهای یادشده در سیر تاریخی موزه های هنر اسلامی به چرخش معنا و معرفی آثار اسلامی به عنوان «کالای مادی»، «هنر» و «کالای فرهنگی» و انتساب ارزش های متفاوت به هنر اسلامی منتهی شده است.
    کلید واژگان: چرخش معنا, هنر اسلامی, موزه, شرق شناسی, کالای فرهنگی
    Maryam Dashtizadeh *, Assghar Javani, Farzan Sojoodi
    Since the first sets of Islamic art collections were formed in Europe and then in America from the late eighteenth to the twentieth century, our understanding of Islamic art is influenced by the dominant heritage and discourses of temporary exhibitions and permanent collections of Islamic art in the West and the approaches of these museums. The present study, which is based on descriptive-analytical method and documentary and library resources attempts to reveal how the meaning of Islamic art is turned in the historical course of the early museums. In this research, by analyzing texts related to Islamic art collections, three dominant Orientalist discourses, art history in the West, and interdisciplinary studies in museums will be introduced and the implications of these three discourses on the reproduction of the concept of Islamic art will be examined. The findings of the research show that the domination of the approaches mentioned in the historical course of Islamic art museums has led to the rotation of meaning and the introduction of Islamic works as "material goods", "art" and "cultural goods" and the assignment of different values to Islamic art.
    Keywords: Rotation of Meaning, Islamic Art, Museum, Orientalism, Cultural Goods
  • امیر بهرامی، کریم حاجی زاده باستانی
    هنر روزگار ساسانیان در بسیاری از ویژگی های خود، چکیده ای بسیار پربار از زمینه های هنری ایران باستان و در واقع واپسین نمود آن شناخته شده است. در هنر ساسانیان، هم ویژگی درباری و هم نمودهای مذهبی به چشم می آید. در این نوشتار، تاثیر هنر ایرانی- ساسانی در زمینه جلوه های شکارگاه شاهانه در آفرینش هنر درباری امویان، با مقایسه موردی یکی از کاخ های اموی (قصیر عمره) و یک اثر ارزنده از دوران ساسانیان در باختر ایران (تاق بستان کرمانشاه) بررسی گردید. هدف از انجام پژوهش، شناخت هرچه بیش تر نفوذ هنر ایرانی- ساسانی در هنر پس از آن دوره (هنر اسلامی) و به ویژه هنر غیرمذهبی در قالب هنری شاهانه و درباری که امویان از ایرانیان برگرفته اند، بوده است. در این جستار، هم چنین ویژگی های بارز هنری هر دو مورد مقایسه شده، مورد بررسی قرار گرفته است. اهمیت جانوران تزئین شده، گیاهان و نقش مایه های نمادین در هنر ساسانی موضوعی است که هنوز نیاز به اندیشه بیش تری دارد. هنرهای تزئینی ساسانی، اغلب نمادهایی ویژه و حتی ناشناخته را بازگو می کنند که برخی از آن ها با همان مفهوم و یا شاید بدون مفهوم نمادین در هنر اموی نیز، نفوذ کرده است. آن چه از نتیجه این پژوهش برآمده، نشان می دهد که در بسیاری از جنبه ها نقوش تاق بزرگ که تداعی کننده صحنه های شکار و بزم شاهانه است، نفوذ خود را در نگارگری کاخ قصیر عمره نشان داده است. این نکته، می تواند بدین معنا باشد که یا هنرمندان دربار اموی که شاید برخی از آن ها ایرانیان بوده اند، از نزدیک این تاق را دیده و گرته برداری انجام داده اند و یا این که نمونه های هنری همانند آن را در دسترس داشته اند؛ البته این نوشتار تاکیدی ندارد که نقوش تاق بستان را نمونه ای مستقیم برای وام گیری هنرمندان نگارگر در قصیر عمره به شمار آورد و تنها با معرفی نمونه هایی از همانندی های میان آنان، گوشه ای از تاثیر هنری، از واپسینه ی روزگار ساسانی به آغاز اسلام را نشان می دهد.
    کلید واژگان: هنر ایرانی, ساسانی, نقوش برجسته تاق بستان, قصیر عمره, نقاشی, جلوه های شکار
    Amir Bahrami, Karim Hajizade Bastani
    Sassanid art is known in many aspects as the representative of Ancient Iranian art and also its last survivor. Both secular and religious elements can be found in the art of this period. Here, the Author is analyzing the influence of Iranian Sassanid art especially royal hunting on Omayyad royal art comparing the Qusayr amrah Palace and the Sassanid Taq-e Bostan. The goal is to determine the rule of Ancient Iranian art in developing the secular Islamic art and also to explain their characteristic foundations. As long tradition of hunting rituals and popular Iranian culture that somehow maintain combat readiness and increase physical and mental battle. With all its usual practice, the walls of the large arch Taq-e Bostan and take the most telling figure is shown. The artwork will also include a lot of detail can be seen in paintings Qusayr amrah Palace. Architecture making of Qusayr amrah Palace is obvious was the imitation of the Parthian and Sassanid architecture features. Where the paintings have appeared Qusayr amrah, the principle of respect for the Iranian arch and Painting and drawing are more patio space; or with designs, arc-shaped stage to show depth and perspective have drawn. The Hunting in Taq-e Bostan is full of movement, vitality, clash between Man and Nature and animals. There are musical instruments and dance and cheer and joy and excitement on stage at first glance the viewer’s aesthetic impact. The king is always the main element in the landscape. This feature is also a difference in the visual and narrative paintings of Qusayr amrah Palace. All of the points mentioned in Taq-e Bostan relief on the viewing angle, the way of design, coordination motifs and patterns of signification are dramatic, but the unprofessional manner in compliance with the Qusayr amrah Palace paintings. Dress styles and designs of clothes at Taq-e Bostan compared Qusayr amrah Palace paintings, Cannot be fully apparent copycat, but resemblance is visible. Of course, showing all the details on the rocks far more difficult than painting on the wall. Qusayr amrah Palace paintings in the use of various garments in various ceremonies observed. And to some extent on the type of clothing people, they identified the Position. The importance of decorated animals, plants and symbolic motifs in Sasanian art is something which still needs to be more thought. Decorative arts of Sassanid era and even more special symbols are unknown; maybe some of them with the same meaning or symbolic meaning in Umayyad art also has influence. The result of this research shows that the representations of Qusayr amrah Palace received a great impact from the high relief of Taq-e Bostan. It means that the creatures of the Omayyad art had either Iranian nationality and has seen the Sassanid Taq, or had access to similar works. However, the object is not to suggest the direct influence of Sassanid style, but to show its legacy and its role developing what is now known as the Islamic Art. Find content display in a prominent role in the great arch Taq-e Bostan which represent hunting scenes, crowned, and the battle royal banquet, the different roles of humans, animals and plants, etc. compare them with the paintings of Qusayr amrah, the Sassanid art has shown. Including aspects of the Sassanid Iranian art in the palace at Taq-e Bostan particularly large patio set can be evaluated: Impact royal life with features of gallantry, bravery and biased view of symmetry and the whole place, manner of dress, the symbols like: Mazda, Mithra, Anahita, moon, sun, fire, Tree of Life, lotus flowers, Pelmet and birds, animals.
    Keywords: Iranian, Islamic Art, Taq, e Bostan Reliefs, Qusayr Amrah Palace, Painting, Preserve Representations, Sassanid
  • یدالله حیدری باباکمال*، محمدابراهیم زارعی، مریم دهقان، محسن حاج حسینی

    محراب به عنوان عنصری ارزشی در بناهای مذهبی، همواره کانون توجهات هنرهای تزیینی هنرمندان بوده است. هنرمندان در هر برهه از دوران اسلامی، بهترین عناصر تزئینی (گچبری، آجرکاری، حجاری، کاشیکاری) را برای ساختن و تزئین محراب ها با نهایت دقت به کار برده اند. در طبقه دوم مسجد ملک کرمان، چهار محراب مربوط به نیمه دوم سده پنجم هجری وجود داشته که بقایایی از سه محراب گچبری آن باقی مانده است. محراب های مذکور از نظر اندازه و ابعاد، تقریبا در یک اندازه ساخته شده اند و با توجه به این که در رابطه با آن ها و اهمیت هنر گچبری شان تاکنون پژوهش مستقلی صورت نگرفته، مطالعه در این خصوص امری ضروری به نظر می رسد. پژوهش حاضر، نخستین تلاشی است که در این زمینه، با هدف بررسی نقش های گچبری محراب ها و سبک هنری به کار رفته در آن ها صورت می گیرد. نتایج پژوهش نشان می دهد که شیوه گچبری این محراب ها به هم شباهت بسیار دارند و فقط از نظر نوع نقش با هم اختلافات جزئی دارند. تزئینات گچبری شامل گل و برگ های اسلیمی، نقش های اسلیمی دهن اژدری، نقش های هندسی و خطوط کوفی معقد و مشجر است. نقش های اسلیمی و کتیبه های به کار رفته در محراب ها برخلاف سبک های دوره های قبل، دارای نوآوری هایی است که آن ها را به لحاظ سبک هنری، ممتاز و برجسته می سازد.

    کلید واژگان: محراب, مسجد ملک, تزئینات گچبری, دوره سلجوقی, هنر اسلامی
    Yadollah Heydari Baba Kamal*, Mohammad Ebrahim Zaree, Maryam Dehghan, Mohsen Haj Hoseini

    Mehrab as a valuable element in religious buildings is always located in the spotlight of decorative arts. At every stage of Islamic the period, artists used the best decorative elements like plasterwork, brickwork, tile work, carvings to build and decorate the mehrabs with extreme of accuracy. There existed four mehrabs on the second floor of the Malek mosque in Kerman related to the second half of the fifth century AH, the remains of three mehrabs with decorative plasterwork has been preserved. These mehrabs have been made in the same size and dimensions. Since there has not been any comprehensive study regarding these mehrabs and the importance of their plasterwork art, a new line of research about these mehrabs seems essential. The present study is done as a first attempt in this field with the aim of the investigating mehrab plasterwork design and their artistic style. The results show that the style of plasterwork in these mehrabs is very similar to each other and there are only minor differences between them in type of pattern. Furthermore, plasterwork decorations include flower and leave arabesques, mouth torpedoes Arabesque, geometric patterns and inscription of Moqaad and Moshajjar Kufic writing. Unlike previous period styles, Arabesque motifs and inscriptions used in these mehrabs have outstanding innovations that make them distinctive in term, of artistic style.To achieve appropriate and consistent results, textual sources and historical research were sued in this study.

    Keywords: Mehrab, Malek Mosque, Decorative Plasterwork, Seljuk Period, Islamic Art
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال