به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "khorāsān" در نشریات گروه "تاریخ"

تکرار جستجوی کلیدواژه «khorāsān» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • اسماعیل سالاریان*

    در این مقاله ابتدا به تاریخ  ترکان در منطقه خراسان پرداخته شده و سپس گروه های ترک برجسته منطقه توضیح داده می شود. در پایان نیز اسامی طوایف مختلف تاریخی ترک- ترکمن در منطقه خراسان شرح داده می شود.

    کلید واژگان: ترک, ترکمن, طوایف, خراسان
    Ismail Salarian *

    This article begins by discussing the history of the Turks in the Khorasan region, followed by explaining the prominent Turkic groups in the erea. Finally, the names of the various historical Turk-Turkmen tribes in the Khorasan are explained.

    Keywords: Turk, Turkmen, Tribes, Khorasan
  • محمد باغستانی کوزه گر*
    در میان تمدن پژوهان، یکی از مظاهر مهم تمدن ها در همه ادوار تاریخی، پیدایش دولت ها بوده و هستند و طبعا اقدامات بنیان گذاران آنها در شیوه تاسیس و سپس حکمرانی است که می تواند کمیت و کیفیت زیست تمدنی جامعه در آن دوره تاریخی و در قلمرو آن دولت را نشان دهد. مساله این پژوهش با این فرض که دولت طاهری در عهد طاهر و پسرش عبدالله (230-205 ق) در خراسان، به دلیل برپایی متفاوت و سبک حکمرانی ویژه و اقدامات پرشمار در مسیر حفاظت از این ویژگی و امتیاز، بر کمیت و کیفیت جامعه خراسانی افزوده است، چیستی معیار سنجش این ادعاست. در بررسی انجام شده که با روش توصیفی-تحلیلی صورت پذیرفته، این نتیجه حاصل شد که تدوین یک مرامنامه حکمرانی توسط طاهر، موسس این سلسله و پایبندی پسرش عبدالله به اجرای آن، ضمن اثبات ادعای برپایی متفاوت در قیاس با دیگر دولت ها در جهان اسلام، تبیین معیار روشن عدالت اندیشی در بندبند محتوای مرامنامه توسط طاهر و عدالت گستری در همه ابعاد حکمرانی شناخته شده در عهد عبدالله، سنجه و ترازوی مناسبی فراهم آورده که با توجه به ارتباط واقعی میان عدالت اندیشی و بینش تمدنی و عدالت گستری و کنش تمدنی، می توان ادعای کمیت و کیفیت تمدنی برتر داشتن جامعه خراسانی را در این دوره اثبات کرد و آن را در حوزه برقراری امنیت عمومی، کارآمدی دولت از طریق شایسته سالاری و رونق عمران و آبادانی و ساخت و اصلاح زیرساخت های رشد اقتصادی نشان داد.
    کلید واژگان: طاهربن حسین, عبدالله بن طاهر, عدالت, بینش تمدنی, کنش تمدنی, خراسان
    Mohammad Baghestani Kozegar *
    Among civilization researchers, the emergence of states in all historical periods has been regarded as one of the significant manifestations of civilizations. Naturally, the actions of their founders in the method of establishment and subsequently governance can reflect the quantity and quality of the civilizational life of society during that historical period and within the domain of that state. This research poses the question of what criteria can assess the claim that the Tahirid state during the era of Tahir and his son Abdullah (205-230 AH) in Khorasan, due to its unique establishment, distinctive governance style, and numerous efforts to maintain these characteristics and advantages, has increased the quantity and quality of Khorasanian society. Through a descriptive-analytical method, this study concluded that the formulation of a governance charter by Tahir, the founder of this dynasty, and the adherence of his son Abdullah to its implementation, provided evidence of a distinct establishment compared to other states in the Islamic world. This charter explicitly detailed justice-oriented principles in its content, leading to widespread justice during Abdullah's reign in all known dimensions of governance. This created a suitable scale and measure. Given the real connection between justice-oriented principles and civilizational vision, as well as justice spreading and civilizational action, one can assert the superior civilizational quantity and quality of Khorasanian society during this period. This claim is evidenced by the establishment of public security, an efficient government through meritocracy, and the flourishing of development by constructing and improving the infrastructure for economic growth.
    Keywords: Tahir Ibn Husayn, Abdullah Ibn Tahir, Justice, Civilizational Vision, Civilizational Action, Khorasan
  • مهدی اسدی*، سحر جزینی زاده
    جاه و قدرت خاندان طاهری در خراسان، بغداد و روابط همسو ایشان با خلافت عباسی سبب شد که محمد بن طاهر پس از نبرد دیرالعاقول منشور حکومت خراسان را از خلیفه دریافت دارد. طی حدود دو دهه طاهریان جهت احیای حکومت خود در خراسان تکاپو نمودند معذلک توان نظامی کافی نداشتند و نداهای هم سو با ایشان از سر تزویر بود. با ورود حسین بن طاهر به نیشابور آشکار گردید که خجستانی تنها از نام طاهریان جهت کسب مشروعیت بهره برده و نه تنها به نیروهای طاهریان نپیوست که حتی در چندین پیکار آن ها را هزیمت داد. تضعیف حسین بن طاهر سبب شد که محمد بن طاهر به حکومت نیابتی رافع بن هرثمه رضا دهد. رافع چندین سال به نیابت طاهریان در خراسان حکومت نمود لکن با تغییر رویکرد خلیفه، نام محمد بن طاهر را از خطبه افکند. پژوهش حاضر با روش و رویکرد توصیفی تحلیلی به دنبال یافتن پاسخ مناسب به این پرسش اساسی است: طاهریان برای اعاده قدرت خود در خراسان چه اقدام هایی صورت دادند؟ یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد مشروعیت طاهریان و سیاق ارتباط آن ها با خلفای عباسی سبب امتداد حکومت مستقیم یا نیابتی ایشان در خراسان شد لکن ناکارآمدی افراد خاندان طاهری، قدرت و استقلال طلبی نیروهای موثر در خراسان و عدم اجتماع آن ها به دور حسین بن طاهر و همچنین سیاست مصلحت اندیشانه خلیفه در برابر صفاریان که به تایید و منشور دادن به عمرو انجامید، سبب ناکامی طاهریان در احیای حکومتشان در خراسان شد.
    کلید واژگان: طاهریان, محمد بن طاهر, خراسان, حسین بن طاهر, خجستانی, رافع بن هرثمه
    Mahdi Asadi *, Sahar Jazinizadeh
    The power of the Tahirids in Khorasan, Baghdad and their harmonious relations with the Abbasid caliphate caused Muhammad ibn Tahir to receive control of the Khorasan government from the caliph after the battle of Deir al-Aqul. During the two decades, the Tahirid struggled to revive their government in Khorasan, but they did not have enough military power. With the arrival of Hossein ibn Tahir in Nishapur, it became clear that Khojastani only used the name of Tahirid to gain legitimacy and not only did not join the forces of Tahirid, but even defeated them in several battles. The weakening of Hussain ibn Tahir caused Muhammad ibn Tahir to accept Rafi bin Harthama’s governing. Rafi ruled on behalf of the Tahirid in Khorasan for several years, but with the change of the Caliph's approach, he dropped the name of Muhammad ibn Tahir from the sermon. The present study, with a descriptive and analytical approach, seeks to find an answer to this question: What measures did the Tahirid take to restore their power in Khorasan? The findings of the present research show that the legitimacy of the Tahirid and the context of their relationship with the Abbasid caliphs caused the extension of their rule in Khorasan, however, the inefficiency of the members of the Tahirid, the power and independence-seeking nature of the influential forces in Khorasan, and their lack of union around Hussein ibn Taher, besides the caliph's expedient policy with the Saffarid, which led to the approval of Amr, caused the failure of the Tahirid in reviving their rule in Khorasan.
    Keywords: Taherian, Muhammad Bin Taher, Khorasan, Hossein Bin Taher, Khojastani, Rafi Bin Harthama
  • Javad Khodadoost *, Mahboobeh Rahmatzadeh, Hossein Kouhestani Andarzi
    Hezar Masjed and Shahneshin mountain ranges can be considered amongst the easternmost heights of Iran in Khorasan Razavi Province, which stretch in the northwest-southeast direction and have created a natural corridor leading to the Harirud River banks. This feature, along with favorable living conditions, has attracted human communities and habitats for a long time. The historical site of -Sarab Tepe- is one of these settlements, which is located 30km west of Saleh Abad County and at the northeast of a village of the same name. Abundant and diverse cultural materials on the surface of the site and archaeological reports show the importance of this site in terms of archaeological studies. Therefore, this research is carried out to understand the eras of settlement and its cultural interactions. The results show that this site was home to settlements in the prehistoric era (Early Bronze Age) and the Islamic era (9th to 11th century AD). Sarab Tepe’s findings from the prehistoric era indicate its cultural interactions and connections with other sites of the Early Bronze Age in northeastern Iran. The findings belonging to the Islamic era are also similar to the findings of Neyshabur. The results show the extensive connections of this site with the most important cultural centers of its time.
    Keywords: Khorasan, Saleh Abad County, Sarab Tepe, Early Bronze Age, Islamic Era
  • حسن رمضان پور، محمدتقی ایمان پور*، جواد عباسی

    سامانیان به دلیل تسلط بر راه های تجاری مهم، اهتمام ویژه ای به امر تجارت داشتند. برده به عنوان کالای تجاری یکی از منابع درآمد سامانیان به حساب می آمد. دولت سامانی هم خود از ترکستان و اروپای شرقی برده وارد می کرد و هم در قبال اخذ مالیات، اجازه ورود بردگان را به تجار برده می داد. این بردگان از قلمرو سامانی به دیگر مناطق جهان اسلام و ازجمله بغداد، مرکز خلافت عباسی صادر می شدند. خلافت عباسی و دولت سامانی از بردگان واردشده، به ویژه بردگان ترک، در امور نظامی بهره می بردند و این بردگان در دستگاه نظامی خلافت و سامانیان قدرت بسیاری گرفته بودند. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که ابعاد و گستره ی نقش سامانیان در تجارت برده به چه میزان بوده است؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که تجارت برده در این دوره رونق گرفت و سامانیان از آن حمایت و تجارت آن را در انحصار خود قرار دادند. آنان بر واردات و صادرات بردگان نظارت داشتند، بر آن ها مالیات و عوارض گمرکی بستند و درآمد زیادی از این راه به دست آوردند. ضمن این که هسته ی اصلی سپاه سامانی را نیروهای نظامی بردگان ترک تشکیل می دادند. در این پژوهش تلاش شده است با استفاده از منابع اصلی و پژوهش های تاریخی و به شیوه ی توصیفی تحلیلی به مطالعه ی تجارت برده در دوره ی سامانیان پرداخته شود.

    کلید واژگان: سامانیان, تجارت برده, ترکان, خراسان, ماوراءالنهر
    Hassan Ramazanpour, Mohammadtaghi Imanpour *, Javad Abbasi

    Due to the dominance of the important trade routes, the Samanids paid special attention to trade. As a commercial commodity, slaves were one of the sources of income for the Samanids. Samani government both imported slaves and allowed slave traders to import slaves in return for taxes. These slaves were exported from the Samanid territory to other regions of the Islamic world, especially Baghdad, the center of the Abbasid Caliphate. The Abbasid caliphate and the Samanid government used imported slaves, especially Turkish slaves, in military affairs, and these slaves had great power in the caliphate and Samanid system. Research data indicate that the slave trade flourished in this period and the Samanids supported it. The main question of the current research is, what was the extent of the role of the Samanids in the slave trade? The findings of the research indicate that the slave trade flourished in this period and the Samanids supported it, they monopolized this trade, supervised the import and export of slaves, imposed taxes and customs duties on them, and gained a lot of income in this way. In addition, the main core of the Samani army was formed by the military forces of Turkish slaves. Based on ancient sources and historical researches and using descriptive-analytical method in this research it has been trried to study the slave trades during the Samanid period.

    Keywords: Samanid, Slave Trade, Turks, Khorasan, Transoxiana(Mā Warāʾ Al-Nahr)
  • محسن مومنی*
    حاکمیت سلجوقیان بر فلات ایران، بخش مهمی از گذشته این سرزمین می باشد. ترکمانان سلجوقی با ساختاری قبیله ای موفق به شکست غزنویان گردیدند. سلطان طغرل متاثر از اندیشه های حکومتداری این دیوانسالاران به شیوه ملکداری متمرکز متمایل گردید. به تدریج جانشینان طغرل (آلپ ارسلان و ملکشاه) با هدایت دیوانسالاران ایرانی تلاش هایی برای افزایش قدرت سلطان انجام دادند، اما این شیوه حکومت، بخاطر ساختار قیبله ای و طرز تفکر آنان، مخالفانی نیز داشت. سران قبایل ترکمان و امرای قبیله ای علاقه ای به از دست دادن آزادی و اختیار خود در مقابل سلطان نداشتند. تا زمان مرگ سلطان ملکشاه سلجوقی با وجود تسلط یافتن اندیشه تمرکز قدرت بر قلمرو سلجوقیان، اما مخالفان تمرکز قدرت به صورت پنهانی در تکاپو بودند، چرا که بعد از مرگ سلطان ملکشاه و شروع نزاع های جانشینی، امکان ورود آنان به عرصه قدرت فراهم گردید. ارسلان ارغون یکی از فرزندان سلطان آلپ ارسلان بود که بعد از مرگ سلطان ملکشاه شورشی را در خراسان برای رسیدن به اهداف خود برپا کرد. مسئله اصلی که پژوهش حاضر با روش و رویکرد توصیفی- تحلیلی با استناد بر منابع اصلی و سکه های مربوط به دوران ارسلان ارغون به دنبال یافتن پاسخی برای آن می باشد متوجه این موضوع است، که ارسلان ارغون از شورش در مقابل برکیارق چه هدفی را دنبال می کرد؟ یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد ارسلان ارغون نه به دنبال تصاحب تاج و تخت بلکه هدف او تجزیه قلمرو سلجوقیان بزرگ و بدست آوردن قلمروی مستقل بوده است.
    کلید واژگان: ارسلان ارغون, برکیارق, بوری برس, خراسان, شورش
    Mohsen Momeni *
    The era of Seljuq rule over the Iranian plateau is an important part of the past of this land. The Seljuk Turkomans entered Iran with a tribal structure, and the heads of the Turkoman tribes each had their own independent power and territory and were subject to the citizenship of the Great Khan in emergency situations. Seljuk Sultan Tughrel was the first Seljuk leader who wanted to concentrate power in the hands of the Sultan. Gradually. The heads of the Turkmen tribes and military commanders, who were not interested in losing their freedom and authority in front of this form of government, therefore became one of the main opponents of increasing the power of the Sultan and concentrating power in his court. Until the death of Seljuk Sultan Malik Shah, the proponents of power concentration dominated the situationr. Arslan Arghun was one of the sons of Sultan Malek Shah who, after his death, raised a rebellion in Khorasan to achieve his goals. The main problem that the current research is looking for an answer to with a descriptive-analytical method and approach based on the main sources and coins related to the era of Arslan Arghun is to find out what purpose Arslan Arghun was pursuing from the rebellion against Burkiarq. ? The findings of the present research show that Arslan Arghun did not seek to take over the throne, but his goal was to divide the territory of the Great Seljuks and obtain an independent territory for himself.
    Keywords: Arslan Arghun, Borkiarq, Buri Beres, Khorasan, Rebellion
  • Azizallah Mowahhedi

    Rivers affect the climate of the region, soil type and water resources of the surrounding lands. Oxus, which is a long and full river, has effects in its area. According to what is stated in the historical and geographical sources, in the Oxus basin, the state of Khorezm basically depends on it for its existence. The two states of Khorasan and Transoxania are also dependent on it in terms of agriculture and animal husbandry.
    In addition, based on the plans, methods and products of agriculture, animal husbandry, the type of livelihood and the way of life of the people in these lands were affected by it. This research, with a descriptive-analytical method, seeks to investigate the effects of Oxus on agriculture and animal husbandry in its neighboring lands, from the arrival of Islam to the fall of the Ilkhanate.

    Keywords: Oxus, Khorasan, Transoxania, Khorezm, Agriculture, Animal Husbandry
  • تکتم یارمحمدی*، جمشید نوروزی
    خراسان بزرگ به عنوان یکی از مناطق مهم دنیای اسلام و ایران در دوره ی تیمور گورکانی و فرزندش شاهرخ، دو دوره ی متفاوت را تجربه کرد. تیمور با تکیه بر حمایت امرای نظامی الوس جغتایی، دست به فتوحات گسترده ای در غرب آسیا زد. در پی این فتوحات شهرهای خراسان نیز مانند بیشتر نقاط مفتوحه، شاهد قتل و غارت و ویرانی بود. بعد از مرگ تیمور و روی کار آمدن شاهرخ، رونق و آبادانی تا حد زیادی به خراسان بازگشت و این مناطق از زیر فشار دوره ی تیموری بیرون آمد. این پژوهش با روش توصیفی، تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای قصد دارد عملکرد تیمور و شاهرخ در خراسان را مورد بررسی قرار دهد. یافته های پژوهش حاکی از این است که تیمور با توجه به منافع خود و تعلق خاطری که به آبادی پایتختش- سمرقند- داشت، تلاش نمود منابع اقتصادی و ظرفیت های انسانی و فرهنگی مناطق مفتوحه به ویژه خراسان را صرف رونق و شکوفایی ماوراءالنهر نماید. نگاه تبعیض آمیز تیمور به خراسان، باعث ایجاد نابسامانی در این ولایت و تکرار بلایی شد که پیش تر مغولان بر سر خراسان آوردند. در مقابل، شاهرخ به عللی چون دلبستگی به خراسان، تکیه بر دیوانسالاران ایرانی و تعلق خاطر به قوانین اسلامی، تلاش قابل توجهی برای آبادانی خراسان به کار گرفت.
    کلید واژگان: تیمور, شاهرخ, خراسان, ماوراءالنهر, بررسی تطبیقی
    Toktam Yarmohamadi *, Jamshid Noroozi
    Great Khorasan, as one of the important regions of the Islamic world and Iran, experienced two different periods during the period of Timur Gourkani and his son Shahrukh. Timur relying on Alus Joghtaei’s support of the military commanders made extensive conquests in West Asia. Following these conquests, the cities of Khorasan, like most of the conquered places, faced with murder, looting and destruction. After Timur’s death and Shahrukh’s accession, prosperity returned to Khorasan and these areas came out from under the pressure of the Timurid period. This research aims to analyze Timur and Shahrokha’s actions in Khorasan with descriptive analytical method and using library sources. The findings indicate that Timur, considering his own interests and attachment to his capital, Samarkand, tried to use the economic resources and human and cultural capacities of the conquered regions, especially Khorasan, for the prosperity of Mavara- al- Nahr. Timur's discriminating view of Khorasan caused chaos in this province and repeated the calamities that the Mongols brought upon this region. On the other hand, Shahrukh made a significant effort to develop Khorasan due to his attachment to it, reliance on Iranian bureaucrats, and adherence to Islamic laws..
    Keywords: Timur, Shahrokh, Khorasan, Mavara- al- Nahr, comparative study
  • محسن مرسل پور*
    در نیمه دوم قرن سوم هجری بیش از دو دهه خراسان عرصه کشمکش نیروهای نظامی متخاصم بود. صفاریان با برافکندن طاهریان در صدد تحکیم سلطه بر خراسان بودند و طاهریان پس از سقوط، در تکاپوی آن بودند که بر پایه مقبولیت و مشروعیت برآمده از منشور خلافت عباسی و با بهره گیری از نظامیان سابق، حکومت خود را احیا نمایند. امرای نظامی به جهت فقدان مشروعیت به طاهریان پناه برده و خطبه به نام محمد بن طاهر خواندند. تنازع این نیروها بی ثباتی سیاسی و نظامی خراسان را در پی داشت. خلافت عباسی نیز بر پایه قدرت مشروعیت بخشی خود، به اعطای منشور یا عدم تایید متخاصمین بر پایه منافع و مصالح خود می پرداخت. این رویکرد خلیفه یکی از مولفه های اثرگذار بر عدم چیرگی قطعی یکی از طرفین و لشکرکشی های متعدد بود که سبب بی ثباتی نظامی خراسان در این برهه تاریخی شد. مقاله حاضر که با رویکرد توصیفی- تحلیلی و بر پایه منابع دست اول تاریخی به نگارش در آمده، در صدد پاسخ گویی به این پرسش می باشد که سیاست های خلافت عباسی چه نقشی در کشمکش های نظامی خراسان در نیمه دوم سده سوم داشته است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که منفعت طلبی و مصلحت اندیشی محرک اصلی خلافت عباسی در اتخاذ سیاست در برابر رخدادهای سیاسی و نظامی خراسان بود و این رویکرد مولفه ای اثرگذار در امتداد نابسامانی های نظامی خراسان در نیمه دوم سده سوم هجری قمری بوده است.
    کلید واژگان: خراسان, خلافت عباسی, طاهریان, صفاریان
    Mohsen Morsalpour *
    In the second half of the 3rd century of Hijri, Khorasan was the battlefield of warring military forces for more than two decades. By overthrowing the Taherian, the Saffarian sought to consolidate their rule over Khorasan, and after the fall, the Taherian were trying to revive their government based on the acceptability and legitimacy of the Abbasi caliphate charter and using former military personnel. Due to the lack of legitimacy, the military commanders sought refuge with the Tahirian and read a sermon in the name of Muhammad bin Tahir. The conflict between these forces resulted in the political and military instability of Khorasan. The Abbasi caliphate, based on its legitimizing power, granted the charter or disapproved of the antagonists based on their interests and interests. This approach of the caliph was one of the factors affecting the lack of definite superiority of one of the parties and numerous campaigns, which caused the military instability of Khorasan in this historical period. The present article, written with a descriptive-analytical approach and based on first-hand historical sources, aims to answer the question of what role the policies of the Abbasid Caliphate played in the military conflicts of Khorasan in the second half of the third century. The findings of the research show that the necessity and expediency was the main motivation of the Abbasid caliphate in adopting a policy against the political and military events of Khorasan, and this was the approach of the influential authors along the military disturbances of Khorasan in the second half of the third century AH.
    Keywords: Khorasan, Abbasi caliphate, Taherian, Saffarian
  • حسین عبدلی، مهدی گلجان*، فرشته سادات اتفاق فر
    در پی فتوحات خلفای نخستین و ورود اسلام به فلات ایران، رد پای همه مذاهب اسلامی ازجمله تشیع در سراسر ایران و ازجمله خراسان بزرگ مشاهده می شود؛ اما از اواسط قرن دوم هجری به بعد، تشیع در خراسان موقعیت بهتری یافت. تحقیق پیش رو درصدد پاسخگویی به این پرسش است که آیین تشیع چگونه به نواحی شرقی خراسان رفته و در در آنجا گسترش یافت و هر یک از مولفه های سیاسی، فرهنگی و جغرافیایی، چه سهمی در این رویداد داشتند؟ (سوال) دوری از مرکز خلافت، نارضایتی از حکام، گرایش های صوفیانه و وجود مقابر و مزارات متعدد، زمینه های پیدایش و گسترش تشیع در سراسر خراسان بزرگ را فراهم کرد. (فرضیه) در این مقاله مهم ترین عوامل پیدایی و گسترش آیین تشیع و آثار بلندمدت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن در شرق خراسان بررسی شده است. (هدف) روش تحقیق، تاریخی و با رویکرد توصیفی تحلیلی است. (روش) بیان سیر تحول و تطور عقاید صوفی شیعی در قرون میانه و تبدیل آن به باورهای شیعه امامی تا آستانه عصر صفوی از دستاوردهای این پژوهش است. (یافته)
    کلید واژگان: اسلام, تصوف, تشیع, خراسان, هزاره جات
    Hossein Abdoli, Mehdi Goljan *, Fereshteh Sadat Etefaghfar
    Following the conquests of the first caliphs and the introduction of Islam to the plateau of Iran, the footprints of all Islamic religions, including Shiism, can be seen throughout Iran, including Great Khorasan; But from the middle of the second century of Hijri onwards, Shiism gained a better position in Khorasan. The upcoming research aims to answer the question of how Shiism went to the eastern regions of Khorasan (especially the Hazarejat region) and spread there, and what was the contribution of each of the political, cultural and geographical components in this event? Distance from the center of the caliphate, dissatisfaction with the rulers, Sufi tendencies and the existence of numerous tombs provided the grounds for the emergence and expansion of Shiism throughout Greater Khorasan. In this article, the most important factors of the emergence and spread of Shiism and its long-term political, social and cultural effects in East Khorasan have been investigated. The research method is historical and descriptive-analytical. One of the achievements of this research is to express the course of transformation and development of Shia Sufi beliefs in the Middle Ages and its transformation into Imami Shia beliefs until the threshold of the Safavid era.
    Keywords: İslam, Sufism, Shiism, Khorasan, Hazarajat
  • پرستو مسجدی*، امیر ابراهیمی، حسن نامی، زهرا دهنویی، فاطمه افشار، مریم عطار، سوسن عرب موذن

    شهر اسلامی جیزد، با وسعتی حدود 5/45 هکتار، در 12 کیلومتری شهر رشتخوار قرار دارد. با توجه به منابع و متون دوره اسلامی، این شهر که در قرون 5-8 هجری دارای اهمیت بسیار بوده، سرانجام درنتیجه زلزله متروک شده است. اطلاعات پیرامون این شهر بسیار محدود است؛ لذا با توجه به اهمیت این محوطه در قرون میانی اسلامی، شهر جیزد در تابستان 1400 مورد بررسی روشمند قرار گرفت. هدف از این پژوهش، معرفی و دسته بندی سفال های به دست آمده از این محوطه است. این پژوهش درصدد است به این پرسش ها پاسخ دهد که کدام یک از انواع  سفال های اسلامی در شهر جیزد قابل شناسایی است؟ یافته های سفالی موردمطالعه در کدام بازه زمانی تاریخ گذاری می شوند؟ روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی-تحلیلی و بر اساس یافته های حاصل از مطالعات کتابخانه ای و میدانی است. نتایج پژوهش فوق نشان داد که یافته های سفالی این محوطه، در دو گروه اصلی بدون لعاب و لعاب دار قرار می گیرند و بر اساس مطالعات مقایسه ای سفال های محوطه، سابقه سکونت در محوطه به قرن 4 هجری برمی گردد و با توجه به وجود سفال های گونه سلادون، بدل سلادون و چند قطعه مشکوک به سفال کوباچه نوع آبی نیلی، به نظر می رسد که محوطه تا حدود قرن  9-10 هجری به صورت محدود مسکونی بوده است.

    کلید واژگان: خراسان, رشتخوار, محوطه جیزد, سفال
    Parastoo Masjedi Khak *, Amir Ebrahimi, Hasan Nami, Zahra Dehnooyi, Fatemeh Afshar, Maryam Attar, Susan Mo’Azzen

    The Islamic town of Jizd, covering an area of approximately 45.5 hectares, is located 12 kilometers away from the city of Rushtkhār. According to resources and texts from the Islamic era, the town was of great importance during 5th-8th centuries A.H./ 11th-14th centuries A.D., until it was eventually abandoned as a result of earthquake.Information about the town of Jizd is scarce. Therefore, the town was systematically studied in the summer of A.S. 1400/ A.D. 2021, given its significance during the Islamic Middle Ages. The study aims at introducing and classifying the pottery obtained from this area, as well as answering the following questions: Which types of Islamic pottery are identifiable in the town of Jizd? And to which time period are the clay findings dated? The study employs a descriptive-analytical approach and is based on data gathered from library and field studies. The results indicate that clay findings form this site can be classified in two main groups: glazed and unglazed. Comparative studies on the clay finding prove that the history of habitation in the area dates back to 4th century A.H. / 10th century A.D. Considering the presence of Celadon pottery, pseudo-Celadon pottery, and a few pieces resembling Kūbāchī indigo blue, it seems that the area was inhabited limitedly up until around  9th-10th centuries A.H./15th-16th centuries A.D.

    Keywords: Khorasan, Rushtkhār, Jizd area, Pottery
  • یوسف ظهوریان، اردشیر اسد بیگی *، شهربانو دلبری، علی رضا روحی

    مدفن امام هشتم شیعیان علی بن موسی الرضا (ع) در دیار خراسان موجب گردید تا شیعیان و محبین خاندان اهل بیت (ع) در این ناحیه مسکن گزینند و خراسان مرکزی برای گسترش تشیع امامیه و نشر عقاید شیعیان در ایران گردد. حضور آنان در کنار بقعه متبرکه علی بن موسی الرضا (ع) موجب شد تا این بقعه شریفه در طول دوره های زمانی دستخوش تغییر و تحول در بنا و تزیینات گردد. روش این جستار به صورت توصیفی- تحلیلی هست. پرسش اصلی این تحقیق مبنی بر این مطلب است که گسترش تشیع امامیه چه تاثیری بر بقعه متبرکه علی بن موسی الرضا (ع) گذاشته است و این تاثیر در کتب جغرافی نگاران و مورخین چگونه بازتاب یافته است. نتایج این بررسی نشان می دهد که در دوره های اولیه مورخین و جغرافی دانان تنها به ذکر محل دفن پرداخته اند اما در ادوار بعد با حضور شیعیان و اقدامات آنان در جهت گسترش بقعه این امر مورد توجه جغرافی دانان و مورخین قرار گرفت و در باب تزیینات و ساختار بنای بقعه سخنانی ذکر شده است، برخی حتی پا را فراتر نهاده و با جزییات به ذکر نام بانیان و اقدامات آنان در جهت تغییر در تزیینات و ساختار بنا پرداخته اند.

    کلید واژگان: مقبره امام رضا (ع), تشیع, خراسان, جغرافی نگاران, هنرشیعی
    yousof zohorian, Ardeshir asadbeigi *, sharbanoo delbari, alireza roohi

    The scholars and elders of each religion are very important to their followers. The position of Imam Reza (as) and his grateful tomb have always been popular throughout the history of the people, including Muslim geographers. Also, various groups of people have always tried to maintain their religious sites. The collection of buildings and places of honor Aliben- Mussi -al- Reza (AS) is considered to be very beautiful artwork. Because in each of its parts there is a work of art. The appearance of verandahs, porches and flower beds is designed specially by architects and engineers and is made with special designs and numerous architectural, tiling, mirroring, gilding, painting, carving, calligraphy and inscriptions in the courtyard Nourani Imam Reza (AS) and his mausoleum are a reminder of the various artistic manifestations of Iran's different period from the third century AH that fascinated the wonder and beauty of the art as well as the travelers and geographers.
    The present article tries to identify the viewpoints of tourists and geographers about Imam Reza (AS) with a historical, analytical and descriptive approach. In this research, first, Imam Reza (as) enters Maraw and his martyrdom and then goes to the viewpoint of travelers and geographers about their tomb. By studying the historical and analytical sources of available resources, it seems that the appearance of porches, porches and flower beds, specially designed by architects and engineers, is made with special designs,

    Keywords: Tomb of Imam Reza (peace be upon him), Khorasan, geographers, Islamic history of Iran
  • آزیتا میرزایی*

    آسیاب نمونه ای از نخستین تلاش های بشری در مهار نیروهای طبیعی به منظور انجام کارهای مکانیکی و نیای یک خط طولانی از ماشین آلات است. نیرو محرکه آسیاب، آب بوده است. آب به عنوان یک سرمایه از گذشته دور نقش موثری در ایجاد استقرارگاه های انسانی داشته است. در خشک و نیمه خشک ایران، تامین و بهره بردای از منابع آبی جهت رفع نیازهای جامعه، مردم را به اندیشه واداشت و حاصل آن ساخت سازه های نوآورانه بود. این امر جز با شناخت کافی از بستر جغرافیایی و قابلیت های محیطی میسر نمی شد. عمده فعالیت اقتصادی ایران کهن، بر پایه کشاورزی استوار بود و آسیاب ها یکی از سازه های مرتبط با این اقتصاد هستند. ضرورت توجه به آسیاب های سنتی از آنجا اهمیت می یابد که بدانیم هم اکنون بقایای اندکی از آن ها بجای مانده و بخش عمده ای از این پیشینه فنی و مدیریتی که با تجربیات بومی و معماری متنوع همراه بوده اکنون رو به تخریب و فراموشی هستند. بستر این پژوهش با شناسایی هفت آسیاب در دشت جوین و جغتای در بخش شمال غربی استان خراسان رضوی، طی بررسی های باستان شناختی سال 1399ه‍.ق. فراهم شد. شواهد بجای مانده از این آسیاب ها که ازلحاظ گاهنگاری متعلق به 200سال اخیر هستند، می توانند جواب گوی پرسش هایی در زمینه چگونگی مکان یابی این سازه‎ها، مدیریت و هدایت آب و هم چنین نحوه عملکرد آسیاب ها باشند؛ از این رو، ضمن پیمایش های محیطی و انجام مستندنگاری در محل، با استفاده از روش های سنجش از راه دور، شواهد فیزیکی بجای مانده از این سازه ها استخراج و مورد پردازش قرار گرفتند. علاوه بر تحقیقات میدانی، منابع کتابخانه ای نیز بررسی و درنهایت یافته ها پردازش و تحلیل شدند. حاصل این جستار موید وجود یک رویکرد مشترک در ساخت آسیاب هایی است که نیرو محرکه خود را از رودخانه و روان آب های سطحی تامین می کردند. مجموعه کالبدی این آسیاب ها متشکل از بخش تامین-هدایت و مدیریت آب، سازه اصلی آسیاب و فضاهای وابسته است. به جز فضاهای وابسته سایر بخش ها در غالب آسیاب ها یک سان است.

    کلید واژگان: آسیاب, مدیریت منابع آب, جوین و جغتای, خراسان
    Azita Mirzaye *

    The mill is an example of one of the first human endeavors to harness natural forces to perform mechanical work and the ancestor of a long line of machines. Water has been the driving force of the mill. In arid and semi-arid lands such as Iran, it made people think about the provision and use of water resources to meet the needs of the society, and the result was the construction of innovative structures. This would not have been possible except with sufficient knowledge of the geographical context and environmental capabilities. The main economic activity of ancient Iran was based on agriculture and mills are one of the structures related to this economy. The need to pay attention to traditional mills is important because we know that there are few remnants of them left and a major part of this technical and management history that was associated with local experiences and diverse architecture are now being destroyed and forgotten. The basis of this research was provided by identifying eight mills in Jovein and Jughatay plains in the northwestern part of Khorasan Razavi province, during archaeological studies in 1399.Studying the evidence left by these mills, which belonged to the Qajar period, could answer questions about how these structures are located, water management and guidance, as well as how the mills function. Therefore, in addition to field surveys and on-site documentation, an attempt was made to extract and analyze the physical evidence left over from these engineering structures using remote sensing methods. In this regard, in addition to field research, other studies with a similar subject were reviewed and finally the findings were processed and analyzed by comparative study. The result of this research was the existence of a common approach in the construction of mills that supplied their driving force from river and surface runoff.

    Keywords: Mill, Water Resources Management, Jovein, Joghatay, Khorasan
  • کیخسرو خسروی نژاد، سهیلا ترابی فارسانی*، اسماعیل سنگاری

    سیستان و خراسان در ماورای کویرهای مرکزی ایران، ایالات شرقی قلمرو ساسانیان را تشکیل می دادند که در آن زمان ایالاتی ثروتمند، با اقتصادی پر رونق محسوب می شدند. از سوی دیگر همسایگی با اقوام صحراگرد شرقی، علاوه بر مخاطراتی که برای ساکنان آنها ایجاد کرده بود، به آنها وجهی سوق الجیشی بخشیده بود و این مجاورت در رویدادهای این ایالات تاثیر بسزایی داشت. بدین ترتیب بررسی وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این منطقه بویژه در نیم قرن پایانی سلطنت ساسانیان، که سرانجام به سقوط سلسله انجامید، مورد اهمیت قرار می گیرد. این پژوهش با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی، به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که وضعیت سیاسی اقتصادی و اجتماعی ایالات شرقی ساسانی بر سقوط و فتح آنجا بدست اعراب مسلمان چه تاثیری داشته است. یافته های پژوهش نشان می دهند که هجوم صحراگردان و کوچ های اجباری به ایالات شرقی ساسانی موجب تنوع در ترکیب جمعیتی آنجا شد و این عامل به همراه عدم وابستگی سیاسی و اقتصادی آنها به دولت مرکزی، انگیزه دستیابی به قدرت در میان فرمانروایان محلی را دو چندان کرد و سرانجام باعث سقوط سلسله ساسانی گردید.

    کلید واژگان: ساسانیان, سیستان, خراسان, اعراب
    Kaykhosrow Khosravi Nejad, Soheila Torabi Farsani *, Esmaeil Sangari

    Beyond the central deserts of Iran, Sistān and Khorāsān formed the eastern states of the Sasanian Empire, which were considered rich and economically prosperous states at the time. On the other hand, although the neighborhood with the eastern nomadic tribes the dangers it posed to their inhabitants but had given them a strategic aspect. Besides, it affected the events of these states extremely. Hence, the Economic, Political, and social situation studies of this region, particularly in the last half-century of the Sasanian dynasty, which finally ended in the downfall of their dynasty, can be considered important. The present study intends to find out the effects that the Economic, Political, and social situation of the Sasanian eastern states had on the fall and conquest there by the Muslim Arabs based on library resources using a descriptive-analytical research method. The research findings suggested that the invasion of nomads and forced migrations to the eastern Sasanian states caused diversity in the demographic composition; there. This factor, along with their lack of political and economic dependence on the central government, doubled the incentive for achieving power among local rulers; Eventually, they caused the fall of the Sasanian dynasty.

    Keywords: Sasanian, Sistān, Khorāsān, Arabs
  • حسین عبدلی، مهدی گلجان*، فرشته سادات اتفاق فر
    در پی فتوحات خلفای نخستین و ورود اسلام به فلات ایران، رد پای همه مذاهب اسلامی ازجمله تشیع در سراسر ایران و ازجمله خراسان بزرگ مشاهده می شود؛ اما از اواسط قرن دوم هجری به بعد، تشیع در خراسان موقعیت بهتری یافت. تحقیق پیش رو درصدد پاسخگویی به این پرسش است که آیین تشیع چگونه به نواحی شرقی خراسان رفته و در در آنجا گسترش یافت و هر یک از مولفه های سیاسی، فرهنگی و جغرافیایی، چه سهمی در این رویداد داشتند؟ (سوال) دوری از مرکز خلافت، نارضایتی از حکام، گرایش های صوفیانه و وجود مقابر و مزارات متعدد، زمینه های پیدایش و گسترش تشیع در سراسر خراسان بزرگ را فراهم کرد. (فرضیه) در این مقاله مهم ترین عوامل پیدایی و گسترش آیین تشیع و آثار بلندمدت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن در شرق خراسان بررسی شده است. (هدف) روش تحقیق، تاریخی و با رویکرد توصیفی تحلیلی است. (روش) بیان سیر تحول و تطور عقاید صوفی شیعی در قرون میانه و تبدیل آن به باورهای شیعه امامی تا آستانه عصر صفوی از دستاوردهای این پژوهش است. (یافته)
    کلید واژگان: اسلام, تصوف, تشیع, خراسان, هزاره جات
    Hossein Abdoli, Mehdi Goljan *, Fereshteh Sadat Etefaghfar
    Following the conquests of the first caliphs and the introduction of Islam to the plateau of Iran, the footprints of all Islamic religions, including Shiism, can be seen throughout Iran, including Great Khorasan; But from the middle of the second century of Hijri onwards, Shiism gained a better position in Khorasan. The upcoming research aims to answer the question of how Shiism went to the eastern regions of Khorasan (especially the Hazarejat region) and spread there, and what was the contribution of each of the political, cultural and geographical components in this event? Distance from the center of the caliphate, dissatisfaction with the rulers, Sufi tendencies and the existence of numerous tombs provided the grounds for the emergence and expansion of Shiism throughout Greater Khorasan. In this article, the most important factors of the emergence and spread of Shiism and its long-term political, social and cultural effects in East Khorasan have been investigated. The research method is historical and descriptive-analytical. One of the achievements of this research is to express the course of transformation and development of Shia Sufi beliefs in the Middle Ages and its transformation into Imami Shia beliefs until the threshold of the Safavid era.
    Keywords: İslam, Sufism, Shiism, Khorasan, Hazarajat
  • علی هژبری*، احمدعلی اسدی
    به نظر می رسد با یورش تازیان به ایران، زبان فارسی دری در نواحی خراسان بزرگ بالیده شد. زبان فارسی دری که زبان درباری ساسانیان بود با جابجایی از تیسفون (بارگاه ساسانیان) و فارس (خاستگاه ساسانیان) و گریز پادشاه و خاندان های بزرگ درباری از آنجا به نواحی شرقی به ویژه خراسان در یکی-دو دهه اول یورش تازیان، رشد بسیاری کرد. سوال این است که روال گسترش زبان فارسی در خراسان در ارتباط با روند جابجایی جمعیتی ایرانیان از غرب و جنوب به نواحی شرقی شاهنشاهی فروپاشیده ساسانی چگونه بوده است؟ ما در این پژوهش با بررسی دوره انتقالی از ساسانی به آغاز دوران اسلامی و برای یافتن آتشکده هایی که تا سده های اولیه دوام آوردند، نتیجه گرفتیم که با افت وخیز آماری تعداد محوطه های این دوره ها، گویا ایرانیان در یورش های سخت اولیه از مقابل شمشیر تازیان همراه درباریان از نواحی جنوبی ایران به ویژه فارس و نیز مرکز شاهنشاهی آنها، تیسفون، راهی سرزمین آتش برزین مهر، خراسان شدند. این مهاجران دو شیوه استقراری برای خود اختیار کردند: یکم، در روستاها و دوم، حرکت در یک منطقه با روش کوچروی؛ ایشان با این سیستم توانستند به زندگی ادامه داده و از عواید مصالحه دهقانان که در اواخر دوره ساسانی شکل گرفتند با عرب ها یکی پاسداری از فرهنگ و زبان فارسی در خراسان بود که در آنجا باعث پیشرفت ه ایی کرده، بالیده شد. سال ها تلاش ایرانیان مهاجر در احیاء سبک های معماری و شعری در خراسان نشان داد که گرچه ایشان در میدان نبرد باختند اما در رزمگاه فرهنگی سربلند بیرون آمدند.
    کلید واژگان: زبان فارسی, خراسان, داده های باستان شناسی, خاستگاه زبانی, فارسی دری
    Ali Hozhabri *, Ahmadali Asadi
    At the time of the invasion of Iran by the Arabs, the Dari Persian language flourished in the Greater Khorasan region. During the first two decades of the Arab invasion, Dari Persian, which was the Sasanian court language, expanded geographically due to the displacement of populations from the Ctesiphon and Fars regions and the flight of the king and large court families to the eastern regions, especially Khorasan. A major unanswered question concerns how the Persian language spread in Khorasan in relation to the process of population movement of Iranians from the west and south to the eastern regions of the collapsed Sasanian polity. In this study, by examining the transition period from the Sasanian to the beginning of the Islamic era, especially regarding fire temples that lasted until the early centuries of the Islamic era, we conclude that with the statistical fluctuation of the number of sites in these periods, it seems that Iranians were under attack. Early hardships in front of the swordsmen with the courtiers from the southern regions of Iran, especially Fars and their imperial center, Ctesiphon, went to the land of Ādur-Burzēn-Mihr, i.e., Khorasan. These immigrants adopted two methods of settlement: first, in the villages, and second, by moving through an area as nomads. This population was able to survive with this system that was formed at the end of the Sasanian period. One of the compromises that supported the endurance of this system was the protection of Persian culture and language in Khorasan, where much progress was made.
    Keywords: Persian language, Khorasan, archaeological data, Linguistic origin, Dari Persian
  • رویا خزائلی*، هما فتحی، علی اکبر وحدتی، احمد نیک گفتار، مرجان مشکور

    شهر کهن اسفراین و یا «شهر بلقیس»، در خراسان شمالی قرار گرفته است. به استناد شواهد باستان شناختی و منابع مکتوب، پهنه کنونی اسفراین از دوره های پیش ازتاریخ بستر مناسبی برای حضور پیوسته جمعیت های انسانی داشته و به دلیل موقعیت جغرافیایی و توان های محیطی مناسب در طول دوران اسلامی اهمیت داشته است. توازن مناسب بین منابع آبی و طبیعی، موجب گسترش و اهمیت اقتصادی کشاورزی و دامپروری در این پهنه بوده است. مطالعات صورت گرفته بر مواد فرهنگی این محوطه بیشتر بر معماری و سفال  تمرکز داشته و مجموعه حاضر، نخستین مجموعه استخوانی مطالعه شده از چندین فصل کاوش اسفراین است. از آنجا که دامپروری در دوران تاریخی و اسلامی یکی از ارکان مهم اقتصاد زیستی به شمار آمده و بر جنبه های گوناگون اقتصادی، اجتماعی تاثیر داشته، مطالعه باستان جانورشناختی برای درک بهتر این چرخه اهمیت دارد. ازسوی دیگر، موقعیت سیاسی و جغرافیای اسفراین در گذشته و پایداری آن تاکنون لزوم مطالعات نوین باستان شناختی آن را دوچندان می کند. پرسش اصلی این است که اقتصاد معیشتی در این محوطه چه وضعیتی داشته و از چه گونه های جانوری بهره وری شده است و با توجه به نزدیکی و تابعیت اسفراین از نیشابور آیا شباهتی بین جمعیت گوسفندسانان این دو مجموعه مشاهده می شود؟ آیا شواهد باستان جانورشناختی حیوانات باربر در شبکه راه های تجاری اسفراین قابل بررسی است؟ این مجموعه، 1002قطعه استخوان (کاوش 1389 و 1390) به وزن 16560گرم است و در آزمایشگاه بیوباستان شناسی دانشگاه تهران با روش های کمی و کیفی با هدف بررسی الگوهای معیشتی شمال شرق ایران مطالعه شد؛ سپس نتایج باستان جانورشناختی با منابع مکتوب و نتایج محوطه های دیگر مقایسه شد. گونه های اصلی این مجموعه را بز و گوسفند تشکیل می دهد و شباهت اندازه جمعی گوسفند در نیشابور و اسفراین احتمال تامین این حیوان از یک منبع را تقویت می کند. وجود بقایای گاو، خر، شتر، آهو و گوزن فرضیه استفاده از برخی به منظور حمل بار و شکار برخی توسط ساکنان را تایید می کند.

    کلید واژگان: خراسان, شهر کهن اسفراین, شهر بلقیس, باستان جانورشناختی, دامپروری و کشاورزی, دوران اسلامی
    Roya Khazaeli *, Homa Fathi, AliAkbar Fathi, Ahmad Nikgoftar, Marjan Mashkour

    The Old city of Esfarayen is located in the north east of Iran and the south west of the modern city of Esfarayen. In the Qajar period, this city was cited as the "city of Belghays". According to archaeological evidence and written sources, Esfarayen was influenced by economic and culture of Nishapur and deemed as one of the major centres for the production of domestic herbivores (sheep, goat and cattle) that provided Nishapur with animal products. This paper attempts to gain a better understanding of subsistence economy of Esfarayen by evaluating the faunal remains of this city and studying written sources focusing on the Islamic period. The paper also aims to identify the exploited animals in Esfarayen and the role of livestock and stockbreeding in such aspects of the local society as diet, farming, trade, and transportation. As regards few Archaeozoological astudies have been done on animal remains, especially, in Islamic period.Due to the importance of agriculture and animal husbandry in Esfarayen, the faunal remains of two seasons of excavation (1389/2010-1391/2012)were studied in the Archaeometery Laboratory of the University of Tehran. The assemblage belonged to the first centuries of the Islamic period (S1), Samanid-Qaznavid (DJ121,DK121), Seljukid-Ilkhanid (BW-BX116), and Timurid period (H1-H5). Nearly 1005 pieces of animal bones were found in these excavations, and this article presents the results of archaeozoological studies on the collection. The bulk of the animal bones was recovered in the S1 trench. The vast majority of the animal remains, in all periods, belonged to caprines (sheep/goat) followed by the cattle. The other identified animals in Shahr e Belqeys were identified, such as horse, donkey and dromedary. Wild taxa including gazelle, red deer and carnivores. The presence of various traces related to human modification (cut marks and burning) shows that all these animals had a role in different areas of the economy of this town.

    Keywords: Archaeozoology, Animal production, urban site, Islamic Period, Khorasan
  • Hassan Basafa *, Mohammad Davari, Mehdi Mousavinia
    The Khorasan region, especially the Kashafrud basin, has culturally retained a strategic position by virtue of its location between three major cultural spheres of southwestern Central Asia, the Central Plateau of Iran, and northeastern Iran. The Iron Age still remains a mainly unknown period in this region. In northeast Iran, particularly in the Greater Khorasan, the period is characterized by cultural attributes utterly different from those of the other parts of the Iranian Plateau. Coeval archaeological evidence from Khorasan shows affinities with the Yaz and Dahistan cultures of Central Asia. The major topics considered in this study are: the distribution pattern and major influential factors in the formation of the Iron Age settlements in the Kashafrud basin (Mashhad Plain), the nature of Iron Age cultural material in the region, and the characteristics shared between the contemporary settlements in Mashhad and the adjacent regions. Further major research objectives include proposing a comparative chronology, analyzing the regional cultural landscape, and specifying the Iron Age settlement patterns in the region. Thus, attempts have been made to answer the research questions through ArcGIS maps, analysis of surface ceramics, and the landscape archaeology approach. The results indicate the impressive role of environmental factors, especially the Kashafrud River as the leading regional resource, in the advent of Iron Age settlements. Moreover, the regional material culture exhibits strong affinities with the Iron Age culture of “Yaz” in Central Asia, and indicates relations and population movements between the different regions that were under the influence of this culture.
    Keywords: Khorasan, Iron Age, Central Asia, Yaz Culture, Settlement Pattern, Kashafrud
  • Ali Hozhabri *, AhmadAli Asadi, Kamal-Aldin Niknami

    Dari apparently began to spread in Greater Khorasan only in the aftermath of the Arab invasions of Iran. As the official language of the Sasanian court, it would experience a substantial proliferation following the shift in power from Ctesiphon and Fars to eastern Iran, particularly Khorasan, which appeared as a safe haven for the king and the prominent court families during the first two decades of the invasions. The question then arises as to the relation between the spread of Dari in Khorasan and the resettlement of western and southern Iranian populations in the eastern part of the collapsing empire. Our inquiry into the Sasanian-Islamic transition in quest of the fire temples that persisted in the early Islamic centuries led to the conclusion in view of the fluctuating numbers of coeval sites that the earlier harsh attacks had apparently forced inhabitants of southern Iran in particular Fars and Ctesiphon to take refuge in Khorasan, the land of Adur Burzen-Mihr Fire. In their new home, these refugees would adopt two different modes of subsistence, thereby settlement, systems: sedentary rural life, and nomadic lifestyle involving periodic moves within a certain area. This dichotomous approach would guarantee their survival. Among the manifold results of the late Sasanian peace treaties between the dehgâns and the Arabs was the preservation of Iranian culture and language in Khorasan, where it contributed to several advances. Several years of efforts by Iranian immigrants to revive architectural and poetic styles in Khorasan proved that they were triumphant in the cultural battleground despite of losing the actual battle.

    Keywords: Sasanian period, Early Islamic, Dari Language, Fars, Khorasan
  • علی پرورش رامکی، صالح پرگاری*، کاظم میقانی، شهرام یوسفی فر
    به طور نسبی، خط و مشی طریقت نقشبندیه برگرفته از طریقت عبدالخالق غجدوانی (وفات 575 ه.ق) است. اما پیدایش این طریقت، منتسب به بهاءالدین محمد نقشبند بخاری (717-719 ه.ق) است که در منطقه خراسان و ماواراءالنهر ایجاد و گسترش یافت. در دوره تیموریان جانشینان او مقام پیشوایی یافتند. اما اوج رونق و رواج طریقت نقشبندیه در نیمه دوم قرن نهم ه.ق به رهبری خواجه عبیدالله احرار (وفات 895 ه.ق) اتفاق افتاد که ارتباط نزدیکی با سلطان ابوسعید داشت،  بر این اساس سوال تحقیق این است که: گسترش و تضعیف طریقت نقشبندیه در ماوراءالنهر و خراسان دوره تیموریان متاثر از چه بستر و شرایط فرهنگی و سیاسی بوده است؟ بررسی و تحقیقات نشان داد که  نخست:طریقت نقشبندیه بر گرایش مذهبی و طریقتی هیات حاکمه در ماوراءالنهر و خراسان که مرکز قدرت تیموریان بود، تاثیر گذاشت و  رونق طریقت نقشبندیه در ماوراءالنهر و خراسان، حاصل ارتباط مستقیم با نظام ارزش گذاری های اجتماعی و اصول اعتقادی آن طریقت با ساختار فرهنگی و سیاسی جامعه دوره تیموریان بوده است. دوم : تضعیف طریقت نقشبندیه در ماوراءالنهر و خراسان پس ازسقوط تیموریان به دلیل تغییر شرایط سیاسی و فرهنگی در خطه ماوراءالنهر و خراسان بود و همین موجب شد تا از نفوذ شیوخ طریقت نقشبندیه و قابلیت تاثیرگذاری آن بر جامعه به شدت کاسته شد. روش این پژوهش همچون تحقیقات تاریخی متکی بر توصیف و تحلیل داده های منابع کتابخانه ای  است که در تحلیل های تاریخی از نظریه تبار شناسی فوکو استفاده شده است.
    کلید واژگان: طریقت نقشبندیه, عبدالخالق غجدوانی تیموریان, ماوراءالنهر, خراسان, نظریه تبارشناسی فوکو
    Ali Parvaresh Ramki, Saleh Pargari *, Kazem Mighani, Shahram Yousefifar
    Relatively speaking, the policy and approach of the Naqshbandi Tariqat is derived from the Tariqat of Abdul Khaliq Ghajdwani (died 575AH). But the origin of this sect is attributed to Bahauddin Muhammad Naqshband Bukhari (717-719 A.H.), which was established and expanded in the Khorasan region and beyond. During the Timurid period, his successors were given the position of peshvai. However, the peak of prosperity and spread of the Naqshbandi Tariqat happened in the second half of the 9th century AH under the leadership of Khwaja Ubaidullah Ahrar (died895AH) who had a close relationship with Sultan Abu Said. Naqshbandiyeh was influenced by the cultural and political conditions of the Timurid period in Mawra al-Nahr(Transoxiana)and Khorasan. Investigation and research showed that 1: The Naqshbandi sect had an impact on the religious and religious orientation of the ruling body in Mawra al-Nahr(Transoxiana) and Khorasan, which was the center of power of the Timurids, and the prosperity of the Naqshbandi sect in Mawra al-Nahr(Transoxiana) and Khorasan was the result of a direct relationship with the system of social values and its religious principles. Tariqah was with the cultural and political structure of Timurid period society.2: the weakening of the Naqshbandi Tariqat in Mawra al-Nahr (Transoxiana)and Khorasan after the fall of the Timurids was due to the change in political and cultural conditions in the region of Naqshbandi and Khorasan, and this caused the influence of the sheikhs of the Naqshbandi Tariqa and its ability to influence the society to be greatly reduced. The method of this research, like historical research, is based on the description and analysis of library resource data, which uses Foucault's theory of genealogy in historical analysis.
    Keywords: NaqshbandiTariqat, Abdul Khaliq Ghijduvani, Timurid period, Mawraal-Nahr (Transoxiana), Khorasan, Foucault's theory of genealogy
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال