به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « ادبیات مقایسه ای » در نشریات گروه « ادبیات و زبان ها »

تکرار جستجوی کلیدواژه «ادبیات مقایسه ای» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • فرهاد محمدی*
    رمانتیسم یکی از پیچیده ترین و در عین حال جذاب ترین مکاتب ادبی در جهان به شمار می رود. ظهور آن در قرن هجدهم در فرانسه در برابر سنت نیوکلاسیسم بود. نادر نادرپور به عنوان یکی از شاگردان نیما یوشیج که خود سر منشا رمانتیسم در شعر معاصر پارسی شناخته می شود، در اشعار خود بسیار از خصوصیات مکتب رمانتیسم بهره برده است و مقایسه آنها با شعر شاعری سوریال مانند پل الوآر خالی از لطف نیست، چرا که خود رمانتیسم، بعدها راه به سوی سوریالیسم باز کرد و شاعران مکتب سوریال از خصوصیات رمانتیسم به طور موثری در شعرشان بهره می برند. به خصوص پل الوآر که گاه آنقدر در اشعارش رمانتیک می شود که مخاطب شعر در مورد اندیشه های سوریال او تردید می کند. در این نوشتار سعی  می شود عناصر رمانتیسم در شعر او با شعر پل الوآر شاعر فرانسوی که بعدها از بنیانگذاران مکتب سوریالیسم شد به بحث گذاشته شود که منظور و هدف یافتن آموزه های مشترک دو شاعر از دو سرزمین و دو فرهنگ محتلف از دیدگاه مکتب رمانتیسم می باشد که همانا ادبیات در همین سیر نگاه مشترک شاعر و نویسنده مبنایی جهانی و همه گیر می یابد. این گفتار به شیوه توصیفی تحلیلی (تحقیقات کتابخانه ای) انجام پذیرفته است.
    کلید واژگان: شعر, عناصر رمانتیسم, نادرپور, الوآر, ادبیات مقایسه ای}
    Farhad Mohammadi *
    Romanticism is one of the most complicated and at the same time the most attractive literary schools in the world. Its emergence in France in the eighteenth century was against the tradition of neoclassicalism. Nader Naderpour, as one of Nima Youshij's disciples who is the source of romanticism in contemporary Persian poetry, has used many of his features in the Romantic school of poetry, and their comparison with surreal poetry such as Paul Eluard is attractive, Because romanticism itself later opened the way to surrealism, and the poetry of the surreal school effectively utilizes romanticism in their poetry. Especially Paul Eluard, who sometimes romances so much in his poems that the poet's audience is skeptical about his surreal thoughts. In this essay, we try to discuss the elements of romanticism in his poetry with the poet Paul Eluard, a French poet who later became the founder of the school of surrealism, which aims to find common doctrines between two poets from two lands and two cultures from the school's point of view of Romanticism is that the literature is universal and epidemic by  this common vision of poet and writer. This speech was conducted in a descriptive analytical manner (library research).
    Keywords: poetry, Romanticism elements, Naderpour, Eluard, comparative literature}
  • لیلا غفوری غروی *

    صمد‌ بهرنگی به‌سال 1347 در بیست ‌و چهار ساعت در خواب و بیداری به مضمون عدم پذیرش کودکی غربتزده در شهر مدرن می‌پردازد. ژان ماری گوستاولوکلزیونیز در سال 1357 در داستان موندو به همین مضمون اشاره می‌کند. دو روایت به حکایت داستان دو کودکی می‌پردازند که وارد شهری غریب می‌شوند و علی‌رغم تمایلشان، شهر نوین ایشان را در میان خود نمی‌پذیرد. در هر دو داستان فضای شهری در آغاز راه در نظر آنها دلپذیر جلوه می‌کند، اما اندکی بعد شهر با رفتارهای خشن خود رویای آزادی ایشان را در هم شکسته و معصومانه‌ترین تمایلاتشان را سرکوب می‌کند. بدین‌ترتیب هر دو نوجوان، نا امید وعصیان‌زده، شهر مدرن را با خاطری خشمگین ترک می‌کنند. علی‌رغم فاصله زیاد فرهنگی و جغرافیایی میان دو نویسنده ایرانی و فرانسوی، مشابهت‌های بسیاری بین دو فضای شهری ترسیم شده و نحوه برخورد شهر مدرن با این دو نوجوان وهمچنین واکنش این دو دیده می‌شود. بدین جهت نگارنده با تکیه بر ادبیات تطبیقی و گفته‌های پییر بونل به تبیین نقش شهر در دو داستان پرداخته است. در این مقاله جذابیت‌های شهر‌‎ی در نگاه دو شخصیت و به ویژه وجه مخرب شهر معرفی شده است.

    کلید واژگان: لوکلزیو, بهرنگی, ادبیات مقایسه ای, کودک مهاجر, شهر مدرن, رویا}
    *Leyla GHAFOURI-GHARAVI

    Samad Behrangi, dans Vingt-quatre Heures dans le sommeil et le réveil(1968), aborde le thème de l'inadaptation de l'enfant venu d'ailleurs à la cité moderne. Le même thème est traité par le grand écrivain français, Jean-Marie Gustave Le Clézio, dans l'histoire de Mondo (1978).  Malgré l'importante différence culturelle, géographique et linguistique qui existe entre les deux auteurs, nous avons trouvé de grandes similitudes entre les réactions des protagonistes et le cadre spatial des deux récits, Un cadre qui joue un rôle prépondérant dans les deux histoires. C'est la raison pour laquelle, en nous basant sur la littérature comparée décrite par Pierre Brunel nous avons essayé de démontrer le rôle de la cité moderne dans ces deux histoires.  Les deux récits présentent deux enfants migrants et rêveurs, Latif et Mondo, qui ne sont pas acceptés par la ville moderne malgré leur désir d'adaptation. Dans les deux histoires, l'espace urbain se révèle d'abord séduisant mais par la suite agresse les deux protagonistes, les prive de leurs rêves de liberté et rejette leurs désirs les plus innocents. Ainsi déçus et privés de leurs rêves urbains, les deux adolescents quittent la ville moderne en montrant une réaction de rage. C'est pourquoi, nous avons étudié le côté attirant, puis le côté dévastateur de la ville moderne.

    Keywords: Le Clézio, Behrangi, la littérature comparée, la ville moderne, l'enfant migrant, le rêve}
  • سهیلا صلاحی مقدم

    نوستالژی به معنی احساسی است که آدمی نسبت به گذشته و خاطرات شیرین آن دارد. در شعر حیدربابای شهریار و صدای پای آب سهراب سپهری می توان این موضوع را به روشنی یافت. البته در حوزه ی ادبیات مقایسه ای می گنجد که زیر مجموعه ی ادبیات تطبیقی محسوب می شود.
    نتیجه ی بدست آمده نشان می دهد موارد اشتراک شهریار و سپهری ، همان یادآوری خاطرات کودکی ، یاد خانواده و انتقاد اجتماعی و انتقاد از دنیای پر از خونریزی و نیرنگ است. و موارد افتراق عبارت است از: در شعر شهریار ما بیشتر طبیعت آذربایجان را می بینیم که علاوه بر اقوام ، دوستان مهربان را هم شامل می شود ولی در شعر سهراب توصیف کودک درون نیز دیده می شود. بعد عرفانی در شعر سهراب قوی است و بعد انتقاد اجتماعی در شعر شهریار قوی تر است ، که البته نکات اخلاقی نیز در آن بیان می شود.

    کلید واژگان: محمدحسین شهریار, سهراب سپهری, نوستالژی, حیدربابا, صدای پای آب, ادبیات مقایسه ای}
  • مائده اسداللهی، سهیلا صلاحی مقدم، مریم حسینی
    بررسی مقایسه ای آثار ادبی یا «ادبیات مقایسه ای»، روشی کارآمد در مطالعه آثار ادبی جهان است که به شباهت های دواثر از دو زبان و دو فرهنگ متفاوت می پردازد. «خشونت علیه زنان»، یکی از مفاهیم اصلی جنبش «فمینیسم» و پدیده ای جهانی است که نشان می دهد زنان از دیرباز در در دو حوزه «خصوصی» و «عمومی» به شکل «مستقیم» یا «غیر مستقیم» و «پنهان» یا «آشکار» از سوی مردان مورد ستم واقع شده اند. در این پژوهش، داستان های دختر غبار نوشته «وندی ولس» و «کولی کنار آتش» نوشته «منیرو روانی پور»، با توجه به مضامین مشترکشان در رابطه با خشونت جنسیتی برای بررسی انتخاب شده اند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که مصادیق خشونت علیه زنان در این دو داستان، بسته به موضع اعمال آسیب در چهار نوع «جسمی- روانی»، «جنسی- روانی»، «روانی» و «اقتصادی» اتفاق می افتند. مهم ترین دلیل استمرار خشونت علیه زنان در دو جامعه مورد نظر، سکوت و سازش، پذیرش خشونت و اعتراض نکردن زنان به آن است.
    کلید واژگان: ادبیات مقایسه ای, فمینیسم, خشونت علیه زنان, وندی ولس, منیرو روانی پور}
    Maedeh Asadollahi, Soheyla Salahi Moghadam, Maryam Hosseini
    ''Contrastive Literature'' is an efficient way to study similarities of literary works from different cultures of the world. ''Violence against Women'' is one of the main keywords of ''feminism'' which shows ''gender'' is the reason of all cruelties against women in different societies. Violence against women, which is being controlled directly or indirectly by men, occurs in two aspects: general and private. In this study the theme of violence against women is studied and analyzed in two novels, i.e. “Daughter of Dust” and “Koli Kenar-e Atash”: ''physical-psychological violence'', ''sexual-psychological violence'', ''psychological violence'', and ''economic violence''.
    The main reason for the persistence of this violence is keeping silence, assent, and absence of protest against violence.
    Keywords: Contrastive Literature, Feminism, Violence against Women, Wendy Wallace, Moniroo Ravanipour}
  • سهیلا صلاحی مقدم، مرضیه اصغرنژاد فرید *

    تغزل در ادبیات معاصر جلوه ای دیگر یافته است. زنان از موضوعات زیبایی شناختی به موجوداتی فعال بدل شده اند و در عرصه ادبیات هم آثار زندگی فعال و خلاقشان همه جا مشهود است. در شاخه ای از مطالعات ادبی با عنوان «ادبیات مقایسه ای» به مطالعه مشترکاتی در ادبیات ملل می پردازیم که حاصل تاثیر و تاثر ادبا از آثار یکدیگر نیست بلکه حاصل اشتراک در موقعیت و شیوه تفکر است.
    در این مقاله ده مفهوم مشترک در توصیف زن در شعر نزار قبانی شاعر معاصر عرب و احمد شاملو بررسی شده است. در دوره هایی از شعر هر دو شاعر، تغزل و مفاهیم سیاسی و اجتماعی با هم درمی آمیزد و عشق با دغدغه های دیگر شاعر در نوعی از توازن قرار می گیرد.
    دو رهیافت اساسی در شعر هر دو شاعر وجود دارد. در رهیافت اول، شور مبارزه و دغدغه اجتماعی شاعر، او را از تغزل بازمی دارد. در رهیافت دوم، عشق، به شاعر امید مبارزه می بخشد. معشوقه در لباس زنی کامل و پیامبرگونه منشا نیکی و زیبایی در جهان شاعر است و همراه شاعر روزهای پیروزی را جشن می گیرد.

    کلید واژگان: ادبیات مقایسه ای, احمد شاملو, نزار قبانی, زن, تغزل اجتماعی}
    Sohayla Salahi Moghadam, Marziye Asghar Nejad Farid

    Lyric poetry in contemporary literature has changed. “Woman” has changed from aesthetic subject to an active persona and in the literature field; we can see the effects of this activity and creativity. With contrastive literature as a branch of comparative literature، we study the common subjects in global literature which there are not composed or written by effect from each other، but they are the result of same situations and approaches. In this article، ten common concepts for description “woman” in Nizar Qabbani، Arab contemporary poet، and poems of Ahmad Shamlou، Iranian contemporary poet، are studied. In some poetic periods of these poets، both، lyric and social and poetical issues mixed together and “love” is seen in a specific balance. There are two basic approaches in the poetry of both poets، in first approach bands the poet heat and verve of challenge and social concern. In second approach، “love” gives poet hope for challeng. Beloved in the shape of a prophet and a perfect “woman” is the source of beauty and goodness in the poet’s world and celebrates the days of victory with poet.

    Keywords: social love, Ahmad Shamloo, Nizar Qabbani, woman, comparative literature}
  • وحید سبزیان پور، پریسا کاظمی، پیمان صالحی
    از رهگذر ادبیات مقایسه ای، در این پژوهش، تلاش نموده ایم تصاویر و مضامین به کار رفته در غزلیات شریف رضی و سعدی را با هم مقایسه کنیم و تطبیق دهیم. علی رغم اینکه تفاوت های زیادی در سبک غزل سرایی و نوع نگرش آنها نسبت به مساله عشق، وجود دارد؛ عناصر و مضامین مشترک فراوانی در غزلیات این دو شاعر دیده می شود که اگر این مساله ی را نه از باب تقلید سعدی که از باب توارد بدانیم؛ باز هم دلایلی چون آشنایی سعدی با زبان عربی و تاثیرپذیری وی از ادیبان نامدار عرب از یک سو و شهرت شریف رضی به عنوان برجسته ترین غزل سرای ادب عربی از دیگر سو، احتمال متاثر شدن سعدی از شریف رضی را فزونی می بخشد. از دیگر نتایج پژوهش مذکور این است که غزل شریف، خشن و یادآور سبک جاهلی است. در مقابل، شعر سعدی به خاطر محیط جذاب شیراز، زیبا و دلنشین است و در غزل وی علاوه بر تشبی هات زیبا، آرایه هایی چون تناسب، تضاد، جناس، ای هام و... از بسامد بالاتری برخوردار است.
    کلید واژگان: شریف رضی, سعدی, غزل, حجازیات, ادبیات مقایسه ای}
    From the view point of comparative literature، in this study we made an attempt to compare the images and themes used in the ghazals (lyric poems) of Sharif Razi and Sa’di and to draw an analogy between them. Although there exist lots of differences in their style of lyricism and their attitudes towards love، many common elements and themes are seen in the ghazals of these two poets; if we consider this issue، not from the aspect of imitation of Sa’di but from the aspect of coincidence، again some reasons، like Sa’di’s familiarity with the Arabic language and his being impressed by eminent Arab scholars on the one hand، and Sharif Razi’s fame as an outstanding Arab sonneteer on the other hand، increase the possible influence of Sharif Razi on Sa’di. Other results of this research suggest that Sharif’s ghazal is harsh and a reminder of the Ignorance (Jaheli) Period style. In contrast، Sa’di’s poems are beautiful and pleasant due to the attractive environment of Shiraz، and in his Ghazals، in addition to beautiful metaphors، figures of speech such as contrast، analogy، pun and amphibology are of more frequency.
    Keywords: Sharif Razi, Sadi, ghazal(lyric poem), Hejaziat, comparative literature}
  • علیرضا نبی لو*

    در این مقاله چهار داستان سیاوش و سودابه از ادبیات ایرانی، کوناله و تیشیرک شیتا از ادبیات ختنی، یوسف و زلیخا از ادبیات سامی و فدر و هیپولیت از ادبیات غربی برای تحلیل انتخاب، و مطابق الگوی تحلیل روایی تودوروف بررسی شده است . در هر چهار داستان به قضیه ها و گزاره های اصلی و فرعی یکسانی می توان رسید؛ یعنی تمام حوادث پیرامون سه شخصیت پیش می آید و در هر چهار داستان، زن شاه به پسر دل می بندد ولی پسر به شاه، وفادار م ی ماند و از عشق زن سر باز م ی زند و مورد اتهام قرار می گیرد و سرانجام، واقعیت آشکار می شود. گزاره های این داستانها از نهاد، کشش و صفت یکسانی پدید آمده، و در هر چهار داستان عینا تکرار شده است؛ ه م چنین با توچه به دیدگاه تودوروف، وجوه پنجگانه اخباری، الزامی، تمنایی، شرطی و پیش بین در این چهار داستان بررسی شده است و این امر بر مشابهت ساختار روایی داستانها تاکید بیشتری می کند.

    کلید واژگان: نظریه تودوروف, نقد ساختاری, ادبیات مقایسه ای, داستان سودابه و سیاوش, کوناله و تیشیرک شیتا, داستان یوسف و زلیخا, داستان فدر وهیپولیت}
    Alireza Nabiloo*

     In this article, four anecdotes i.e. Siyavush and Sodabeh from Persian literature, Konaleh and Tishirak Tshita from Scythian literature, Yousef and Zulekha from Semitic literature and Phedre and Hippolyte from western literature selected and have been studied based on the content analysis of Todorov. In all these four anecdotes, actual and incidental circumstances and proposition can be reached in the similar fashion. In other words, all peripheral incidents show three personalities and in each of these anecdotes, queen falls in love with a boy but the boy remains faithful to the king, uncovers woman’s love and charged with and at last, the fact is revealed. The propositions of these stories emerge identical with the situation, traction and adjective. With reference to the viewpoints of Todorov, existence of five-dimensional aspects i.e. predictive, prerequisite, supplicating, conditional and foresighted have been studied in these four stories and these matters emphasize more on the similarity of permissible structure of the stories.

    Keywords: Theory of Todorov, Structural Criticism, ComparativeLiterature, Story of Siyavush, Sodabeh, Story ofKonaleh, Tishirak Tshita, Story of Yousef, Zulekha, Story of Pherde, Hippolyte}
  • بهادر باقری
    امیلی دیکنسون از نامدارترین و تاثیرگذارترین شاعران آمریکایی از سدهء نوزدهم میلادی تاکنون است. او را بانی مدرنیسم در شعر غرب دانسته اند. مطالعهء زندگی و شعر دیکنسون و فروغ فرخزاد، وجوه اشتراک و تفارت های قابل ملاحظه ای را پیش روی خواننده می نهد که بررسی زمینه ها و آثار این وجوه، ضمن ایجاد آشنایی ژرف تر با این دو هنرمند، نحوهء نگرش آن دو نسبت به زندگی، عشق، مرگ، هنر و دیگر مفاهیم اصیل و مهم بشری را نشان می دهد. در این مقاله به بررسی مشترکات و تفاوتهای شعر و زندگی این دو شاعر جریان ساز و صاحب سبک نوگرا پرداخته ایم. این کار در حوزهء ادبیات مقایسه ای (contrastive literature) قرار می گیرد.
    کلید واژگان: امیلی دیکنسون, فروغ فرخزاد, ادبیات مقایسه ای, شعر معا صر ایران, شعر آمریکا}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال