به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "گروه اسمی" در نشریات گروه "ادبیات و زبان ها"

تکرار جستجوی کلیدواژه «گروه اسمی» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • هناء بهار*، محمدباقر میرزایی حصاریان، لیلا گل پور

    گروه های اسمی در زبان فارسی به دلیل تعداد و نوع وابسته هایی که پیش و پس از هسته گروه اسمی می گیرند، از اهمیت شایانی برخوردارند. شناسایی و بررسی گروه اسمی در نوشته های عرب زبانان از جنبه های مختلف کمک قابل توجهی به علمی تر شدن فرایند آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان می کند. هدف از این پژوهش درواقع برداشتن گامی برای آشنایی بیشتر با ویژگی های دستوری نوشتار فارسی آموزان می باشد. پرسش اصلی این تحقیق، چگونگی ساختمان دستوری گروه های اسمی و تعیین پرکاربردترین و کم کاربردترین وابسته های گروه اسمی در نوشتار فارسی آموزان عرب در سطح فرامیانی است. تحقیق با استفاده از پیکره زبانی برگرفته از 32 آزمون نگارش پایان دوره تکمیلی فارسی آموزان عرب مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) بر پایه کتاب توصیف ساختمان زبان فارسی باطنی انجام گرفته است. یافته های پژوهش فرضیه مربوط به پرسش نخست مبنی بر بیشتر بودن گروه های اسمی بدون وابسته و نیز فرضیه دوم پژوهش مبنی بر این که در گروه های اسمی تک وابسته، وابسته های پیرو «اسم»، «صفت» و وابسته پیشرو «اشاری » بیشترین فراوانی را دارند، تایید نمود با این توضیح که وابسته پیرو «گروه اسمی» نیز تقریبا به اندازه وابسته پیرو «صفت» فراوانی داشته است. نکته دیگر کاربرد قابل توجه گروه اسمی و گروه حرف اضافه ای به عنوان وابسته هسته گروه اسمی است. به نظر می رسد استفاده از سازه هایی همچون گروه اسمی، گروه حرف اضافه ای و بند موصولی در درون ساختمان گروه اسمی می تواند به عنوان یکی از نشانه های پیشرفت سطح زبانی تلقی شود.

    کلید واژگان: فارسی آموز عرب, سطح فرامیانی, ساختمان دستوری, گروه اسمی, نوشتار
    Hana Bahar *, Mohammadbaqer Mirzaei Hesarian, Leila Golpour

    Nominal groups in Persian are very important because of the number and type of modifiers that come before and after the head of the nominal groups. Identifying and investigating the nominal groups in the writings of Arabic speakers significantly contributes to the scientific process of teaching Persian language to non-Persian speakers from different aspects. The purpose of this study was actually to take a step to become more familiar with the grammatical features of Persian learners' writing. The main question of the study was what the grammatical structure of nominal groups is and to determine the most and the least used modifiers of the nominal groups in the writing of post-middle-level Arab Persian learners. This study was carried out using the language corpus taken from 32 writing tests held at the end of the supplementary course of Arab Persian learners of the Persian Language Education Center of Imam Khomeini International University based on the book entitled description of the structure of the inner Persian language. The findings confirmed the hypothesis of the study related to the first question that there are more nominal groups without modifiers and also the second hypothesis that in single dependent nominal groups, the "noun" post-modifiers, "adjective" post-modifiers, and "indicative" pre-modifiers have the highest frequency. With the explanation that the "nominal group" post-modifiers has almost as much frequency as the "adjective" post-modifiers. Another point was that the nominal groups and prepositional groups are significantly used as modifiers of the head of nominal groups. It seems that the use of structures such as nominal groups, prepositional groups, and relative clauses within the structure of nominal groups can be considered as one of the signs of language level progress.

    Keywords: Arab Persian Learner, Post-Middle Level, Grammatical Structure, Nominal Group, Writing
  • حسن رنجبر *

    لایزنگان روستایی کوهستانی با آب و هوای سردسیری در شهرستان داراب است که در استان فارس واقع شده است. نگارنده در این پژوهش که روش تحقیق آن، تحلیل محتوا با رویکرد تحلیلی- توصیفی بوده، به توصیف وابسته های اسم در گروه اسمی این گویش پرداخته است. وابسته پذیری، یکی از ویژگی های اسم به شمار می آید. ترتیب وابسته ها در گروه اسمی را یکی از اصلی ترین پارامترها در تحلیل های رده شناختی دانسته اند. با توجه به این پژوهش می توان گفت: به طور کلی در گویش لایزنگانی، جایگاه وابسته ها همانند فارسی معیار است و هنگامی که با هم می آیند، تقدم و تاخرشان ناممکن است. در این گویش اگر مضاف مختوم به همخوان باشد با کسره اضافه به مضافالیه اضافه می شود. اما اگر مضاف مختوم به واکه باشد با توجه به نوع واکه، شیوه های اضافه شدن مضاف به مضافالیه متفاوت است. اضافه بنوت در این گویش از جمله اضافه های پرکاربرد است. در این گویش، معمولا همانند زبان محاوره به جای به کار بردن ممیزها از «تا» استفاده می شود. همچنین در مقابل نشانه نکره «ی» در این گویش از نشانه معرفه «_ و» استفاده می شود.

    کلید واژگان: داراب, لایزنگان, گروه اسمی, هسته, وابسته پذیری
  • افشین دهقانی، محمدعلی ترابی*، هانیه دواتگری اصل
    در این پژوهش ساخت گروه اسمی ترکی آذری در قالب دستور نقش و ارجاع و بر پایه الگوی نظری ون ولین (2005) بررسی می شود. در این پژوهش تحلیلی توصیفی، داده های مورد استناد، از منایع نوشتاری و با گوش دادن به مکالمه های ساکنان آذری زبان استان آذربایجان شرقی انتخاب شده اند که به روش نمونه گیری هدفمند تنها جملات حاوی گروه های اسمی پیچیده و مرکب انتخاب شده اند. تحلیل داده ها نشان داد که گروه اسمی پیچده شامل بندهای تحدیدی، بندهای غیرتحدیدی و متمم های اسمی است. ارتباط در گروه موصولی تحدیدی از نوع پیروسازی و پیوند از نوع هسته است. بندهای موصولی غیر تحدیدی چون برای تشخیص اسم به شنونده اطلاعات ضروری منتقل نمی کنند و از لحاظ معنایی رابطه نزدیک با هسته اسمی ندارند، ارتباط در این نوع گروه اسمی پیروسازی و پیوند از نوع مرکز اسمی می باشد. ساخت های حاوی متمم اسمی بندی به عنوان موضوع مرکز هسته اسم دارند. نوع ارتباط در این نوع گروه اسمی از نوع پیروسازی و پیوند از نوع مرکز هسته اسم می باشد. گروه اسمی مرکب شامل گروه های اسمی عطفی، درون مرکز، برون مرکز و بدل می باشد. همچنین، با بررسی ساخت گروه اسمی از منظر نقش و ارجاع می توان به نکاتی اشاره کرد که مختص این دستور بوده و در دیگر دستورهای...
    کلید واژگان: زبان ترکی آذری, گروه اسمی, گروه اسمی پیچیده, گروه اسمی مرکب, دستور نقش و ارجاع
    Afshin Dehghani, Mohammadali Torabi *, Hanieh Davatgari Asl
    In the present study Azeri Turkish noun phrase construction is investigated in the framework of Role and Reference Grammar and Van Valin's (2005) theoretical pattern. In this descriptive analytical study, the data was selected from written resources and by listening to the conversations of the Azeri-speaking inhabitants of eastern Azerbaijan and only sentences containing complex and compound nominal phrases were selected by purposive sampling.Data analyses revealed that complex nominal phrase consists of restrictive clauses, nonrestrictive clauses and nominal complements.Relationship in restrictive relative group is of subordinative type and the link is of nucleus type.Due to this point that nonrestrictive relative clauses don`t transfer essential information for recognizing noun to listener and haven`t semantically close relationship with nominal nucleus, relationship in this type of noun phrase is subordinative and the link is of nominal core type.Constructions that have nominal complement have a clause as an argument of nominal nucleus core.The type of relationship in this noun phrase is of subordinative type and the link is of nominal nucleus core type.Compound nominal phrase consists of conjunctive nominal phrases,endocentric,exocentric and appositive.And also, Studying of noun phrase construction based on Role and Reference Grammar,we can refer to points that are specific to this ....
    Keywords: Azeri Turkish Language, noun phrase, Complex Nominal Phrase, Compound Nominal Phrase, Role, Reference Grammar
  • در این پژوهش ساخت گروه اسمی ترکی آذری در قالب دستور نقش و ارجاع و بر پایه الگوی نظری ون ولین (2005) بررسی می شود. در این تحقیق ، داده های مورد استناد، از منابع نوشتاری و با گوش دادن به مکالمه های ساکنان آذری زبان استان آذربایجان شرقی انتخاب شده اند که به روش نمونه گیری هدفمند تنها جملات حاوی گروه های اسمی ساده انتخاب شده اند. تحلیل داده ها نشان می دهدکه گروه اسمی ساده می تواند یک یا چند وابسته نیز داشته باشد. وابسته ها در زبان ترکی آذری پیشین و یا پسین هستند که قبل و یا بعد از هسته اسمی می آیند و محدودیت هایی برای باهم آیی آن ها وجود دارد. گروه اسمی ساده شامل لایه های: هسته، مرکز وگروه اسمی، حاشیه های پیشین و پسین که دارای عملگر هستند و افزوده های پیشین می باشد. انواع صفت: بیانی، مفعولی،، مضاف الیه، شاخص، صفت دوگان سازی، اسم به عنوان صفت، صفت ملکی، ضمایر انعکاسی، ممیز و بدل از، حاشیه های هسته ی اسمی هستند. نشانه متمم اسمی، گروه های حروف اضافه ای، صفت تفضیلی و عالی، صفت مبهم، صفت عددی، نشانه نفی، نشانه جمع و هر آنچه که به کمیت اسم اشاره دارد از عملگرهای مرکز اسم می باشند. صفت اشاره، نشانه نکره و معرفه از عملگرهای گروه اسمی می باشند. بررسی داده ها نشان می دهد ویژگی هایی وجود دارد که که مختص این دستور بوده و در دیگر دستورهای صورت گرا و سنتی مشاهده نمی شود و رابطه عناصر مختلف با توجه به لایه های مختلف گروه اسمی و نوع رابطه آن با هسته، مرکز و گروه اسمی قابل است.

    کلید واژگان: زبان ترکی آذری, گروه اسمی, مرکز, هسته, دستور نقش و ارجاع
    Afshin Dehghani, MohammadAli Torabi, Hanieh Davatgari Asl

    In this study the construction of Azeri Turkish noun phrase is investigated in the frame work of Role and Reference Grammar and Van Valin's (2005) theoretical pattern. In this research, the data have been selected from written sources and by listening to the Azeri speakers' conversations in eastern Azerbaijan province. Only sentences containing simple noun phrases have been chosen using a purposive sampling method. Data analyses indicated that the simple noun phrase in Azeri Turkish consists of one or several dependents. In Azeri Turkish, the dependents either fall before or after the noun phrase nucleus, and there are constraints for their collocating together. A simple noun phrase includes layers, namely nucleus, core and a noun phrase, preceding and following peripheries with operators, and preceding additions. Various adjectives, including descriptive, objective, object of preposition(genitive), honor titles, reduplicative adjective, possessive adjective, reflexive pronouns, noun as adjective, quantifiers and appositives are at the peripheries of the noun nucleus. Noun complement mark, prepositional phrases, comparative and superlative adjectives, ambiguous(indefinite) adjectives, negation mark, numeral adjective, plural marks and all the words referring to the quantity of a noun are noun core operators. Demonstrative adjectives, definite and indefinite articles are noun phrase operators. Data analyses have shown that there are some characteristics that are specific to this grammar and are not seen in other formal and traditional grammars, and the relationship of various elements according to different layers of the noun phrase and its relationship with the core, nucleus and noun phrase can be explained.

    Keywords: Azeri Turkish language, Noun phrase, Core, Nucleus, Role, Reference Grammar
  • عباسعلی آهنگر*، محمدامیر مشهدی، بهاره محمد فرج

    روایت، مجموعه پیوسته ای از گفته هاست که گفتمان را به وجود می آورد. براساس الگوی لوینسون (2015)، ارجاع مشارکین یکی از مولفه های ضروری در تحلیل گفتمان روایی است. مشارکین موجود در ساختار روایت ممکن است مشارکین اصلی انسان و غیرانسان و نیز مشارکین فرعی انسان و فرعی غیرانسان، مانند حیوانات باشند. هر زبانی با توجه به ویژگی های خاص خود از ابزارهای ارجاعی خاصی همچون مرجع دار صفر، گروه اسمی کامل و ضمایر برای اشاره به مشارکین دخیل در گفتمان روایی بهره می گیرد. پژوهش حاضر بر اساس الگوی لوینسون، چگونگی بازنمایی و فراوانی به کارگیری انواع مشارکین و روش های ارجاع به آن ها را در تعدادی از حکایت های کلیله و دمنه بررسی و تحلیل می کند. در این پژوهش، 8 باب از کتاب کلیله و دمنه مورد بررسی قرار گرفت. در هر باب، کاربرد انواع مشارکین و ابزارهای ارجاعی مربوط در دو بافت فاعلی و غیرفاعلی شناسایی و توصیف و با استفاده از آزمون خی دو تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد در باب های مورد بررسی از کلیله و دمنه برای ارجاع به مشارکین موجود در روایت اعم از مشارکین اصلی و فرعی، انسان و غیرانسان از ابزارهای ارجاعی مختلفی همچون مرجع دار صفر، گروه اسمی و ضمایر استفاده شده است؛ علاوه براین، نتایج حاکی از آن بود که تفاوت معناداری در به کارگیری انواع مشارکین و ابزارهای ارجاعی موردنظر وجود داشت؛ به علاوه، مرجع دار صفر دارای بیشترین کاربرد و ضمیر و گروه اسمی به ترتیب در جایگاه بعدی قرار گرفتند.

    کلید واژگان: ارجاع مشارکین, کلیله و دمنه, مرجع دار صفر, گروه اسمی, ضمیر
    Abbas Ali Ahangar *, Mohammad Amir Mashhadi, Bahareh Mohammadfaraj

    Narrative is a collection of interconnected utterances that create a discourse. According to Levinsohn (2015) one of the essential components of narrative discourse analysis is participant reference. Participants in a narrative may be human and non-human major participants, also human and non-human minor participants such as animals. Languages use different reference devices such as: zero anaphora, noun pronouns and phrases which refer to participants in narrative discourse. This research attempts to describe and examine different ways of participant reference, methods of introducing major and minor participants in some stories of Kelileh and Demneh based on Levinsohn (2015) model. The data examined in this study consists of eight chapters which include twenty stories. In each story, this reference devices were examined in subject and non-subject context and analyzed with SPSS software and Chi-squer test. The results indicated that the examined stories of Kelile and Demne used different reference devices such as: zero anaphora, pronouns and noun phrases which refer to major and minor participants in narrative discourse. Furthermore, the results showed that the reference devices and types of participants had a meaningful relationship. Also, among participant reference devices; zero anaphora had the highest use, noun phrases and pronouns were at the next range. 

    Introduction

    As far as the approach of narrative discourse analysis is concerned, Levinsohn (2015) is among the linguists who has presented narrative discourse components in narrative studies. On Levinsohn’s opinion, discourse is a connected series of utterances and narrative is a series of connected events in the form of either spoken or written. Sometimes, the sequence of the occurrence of events is important because it indicates the temporal and spatial distance of each event which, in turn, is a signal of cohesion in a text. Consequently, he deals with the explanation of essential components of the narrative discourse analysis that may exist in a text.  According to Levinsohn’s (2015) model, the narrative discourse components comprise the number of speakers in a text, text genre, text style and text register, being oral or written text, cohesion, coherence, participant reference, thematic grouping, discontinuities, text charting, the main concept of reference, reference strategies, the methodology for analyzing reference patterns and types of speech reporting. So, one of the narrative discourse components is participant reference which refers to types of the participant (major, VIP (very important), minor, human, and animal) and the ways of giving reference to each participant. As Levinsohn (2015) states, languages typically have a fairly extensive range of forms of giving reference to participants in a story which extend from complete ellipsis (in the form of zero anaphora) to an implicit reference conveyed only by the inflection of the verb, to two or more sets of independent pronouns, to a full noun phrase. In addition, he maintains that, in many cultures, the easiest narratives to obtain are traditional folktales such as animal stories; they can be very valuable for text analysis. As he believes, animals are symbolic of humans in folktales stories. They behave and talk like humans. In this regard, the translation of Kelileh and Demneh is one of the examples of animal’s stories in Persian literature in which allegorical stories are narrated from the language of animals appearing in a social link. Therefore, recognizing narrative discourse characteristics of this book will be very effective in its analyzing and understanding. Thus, this research is going to identify, study and describe types of participants and the use of different discourse devices employed to refer to the participants in eight chapters of Kelileh and Demneh stories based on levinsohn’s (2015) model as well as to answer the following questions:The major research question:Can we study and describe types of participant reference components in some stories of Kelileh and Demneh based on Levinsohn’s (2015) model?
    The minor research questions:1-1- How are types of participant reference components proposed in Levinsohn’s (2015) model represented in some stories of Kelileh and Demneh?
    1-2- What kind of relationship is there between the usage frequency of types of participants in some stories of Kelileh and Demneh?
    1-3- What kind of relationship is there between the usage frequency of types of giving reference ways to participants in some stories of Kelileh and Demneh?
    1.1. Detailed Research

    Method

    The method of doing this research has been library research. In this regard, first, the related theses, articles and books were studied to describe the theoretical concepts of the research, as well as all the previous research having commonalities whit the present research either in the use of Levinsohn’s (2015) model or in the analysis of Kelileh and Demneh text were reviewed. In this research, eight out of total number of fifteen chapters of Kelileh and Demneh including “Borzoye-y-e Tabib”, “Shir va Gav”,” Bazjoste kar Demneh”, “Kabootar-e motavvagheh” Boom va Gharab”,” Moosh va Gorbeh”, “Shir va Ebne Avi” and “Ebne Malek va Ashab” were selected. Then different types of participant reference used in these chapters were identified and examined. The data analysis method is descriptive-qualitative because the purpose is to describe and compare the usage frequency of types of participants and the ways of referring to each participant. The results were analyzed by using SPSS software which is a statistical package for social sciences. In this analysis, Chi-Square test was used.

    Discussion

    As above-mentioned, according to Levinsohn (2015), participant reference is one of the discourse components in the structure of a narrative which includes types of the participant and the ways of giving reference to the participants. As to the latter, in each language, there is a range of referential forms of participants in a story. These reference giving devices maybe noun phrases, pronouns or zero anaphora. Based on the data gathered, it was recognized that types of the participant were realized in the form of major, minor, human, and animal participants. In addition, it was specified that zero anaphora had the highest frequency in relation to the way of giving reference to participants where a personal ending refers to a participant that is the agent of the verb in narrative structure. In other words, the participant is syntactically and semantically present but without a phonetic representation. The use of zero anaphora or null subject pronouns in Persian language is one of its grammatical features which causes it to be regarded as a pro-drop language. Also, the use of pronouns and noun phrases were in the next ranges. That is to say, pronouns such as “man (I)”, “to (you)”, “u (she or he)” or noun phrases such as “Demneh” and “Shanzabe” were used to refer to participants in the story.
    As a result, this study indicated that the types of participant reference components represented in the stories of Kelileh and Demneh under investigation were in agreement with those presented in Levinsohn’s (2015) model. So, the answer to the question (1-1) is positive. In addition, the analysis and description of different types of participants and also different types of giving reference ways in a number of Kelileh and Demneh stories showed that there was a significant relationship between the usage frequency of types of participants. Moreover, there was a significant relationship between the usage frequency of types of giving reference ways to participants. Therefore, due to the frequency, percentage and mean of the usage of different types of participant reference components in the stories under study, the answer to the main question is positive as well.  This, in turn, means that we can study and describe types of participant reference components in some stories of Kelileh and Demneh based on Levinsohn’s (2015) model.
    Therefore, due to the theoretical importance of this research and exploring different types of participants and also the ways of giving reference to each of the participants in a number of Kelileh and Demneh stories following Levinsohn’s (2015) model, the present study can be not only a model to the scientific studies of other Kelileh and Demneh stories, but also an outline for exploration and study of narrative discourse of other related literary works. In addition, the findings of this research show that the reference system of Kelileh and Demneh discloses the three functions or tasks suggested by Dooly and Levinsohn (2001): the semantic, discourse- pragmatic and processing functions, by employing different reference devices. In other words, the use of each participant reference devises or components aims at fulfilling the functions of the language reference system. Studying and recognizing these tasks and the reference devises can lead to a better understanding of the narrative discourse structure of the stories of Kelileh and Demneh.

    Conclusion

    In this research, the participant reference components were examined in the form of types of the participants and the ways of giving reference to the participants in subject and non-subject contexts in eight chapters of Kelileh and Demneh. The data surveyed in this study designated that different types of the participants were identified in Kelileh and Demneh stories, being major and minor participants including humans and animals. Likewise, in order to refer to each of the participants various reference devices such as noun phrases, zero anaphora and pronouns were used to introduce and refer to different types of the participants involved, among which zero anaphora had the highest usage frequency, the pronouns and noun phrases were in the next ranks of the usage.

    Keywords: participant reference, Kelileh, Demneh, zero anaphora, noun pronouns, phrases
  • حلیمه ابن عباسی*، معصومه نجفی پازکی

    هدف از پژوهش حاضر، شناسایی تعداد و نوع وابسته های گروه اسمی در متون مورد مطالعه دانش آموزان 1012 ساله کلاس های چهارم، پنجم و ششم ابتدایی منطقه 9 تهران است که این دانش آموزان با بهره گیری از نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. در این منطقه، 6 مدرسه به طور تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. سپس، پیکره نوشتاری کودکان پایه های چهارم، پنجم و ششم این مدارس گردآوری شد. در مجموع، 9 کلاس چهارم، 10 کلاس پنجم و 9 کلاس ششم در این پژوهش شرکت داشتند و مجموع دانش آموزان 889 نفر بود. از این مجموعه، براساس جدول مورگان 300 متن انتخاب شدند و 2203 گروه اسمی در چارچوب دستور وابستگی بررسی شد. بر اساس نتایج به دست آمده، دانش آموزان وابسته های پسین (62/6%) را بیشتر از وابسته های پیشین (45/2%) تولید کرده اند که این نشانگر آن است که تولید وابسته های پسین برای دانش آموزان این رده سنی آسان تر است. به ترتیب، موقعیت هشتم (وابسته اضافی) (با درصد میانگین 03/%4)، موقعیت هفتم (صفت بیانی) (با درصد میانگین 39/1%) و موقعیت سوم (خصوصا اعداد ترتیبی و اصلی، صفت عالی) (با درصد میانگین 22/1%) بیشتر از دیگر موقعیت ها در نوشتار این دانش آموزان کاربرد داشته اند. موقعیت ششم (شاخص) با درصد میانگین 01/0% پایین ترین کاربرد را داشته است. همچنین، در تفکیک پایه ها، پایه ششم بالاترین میانگین کل (44/12%) را داشته است که این وضعیت نشان می دهد با بالاتر رفتن سن، گروه های اسمی پیچیده تر با وابسته های بیشتری تولید می شوند. یافته های پژوهش حاضر با شناسایی میزان پیچیدگی نحوی گروه اسمی کودکان 10 تا 12 ساله، نمایی از رشد زبانی آنها را نشان می دهد.

    کلید واژگان: گروه اسمی, وابسته های پیشین و پسین, تعداد وابسته ها, نوع وابسته ها, دستور وابستگی, کودکان 10 تا 12 ساله
    Hallimeh Ebneabbassi *, Masoumeh Najafi Pazoki

    The purpose to do the present research is the identification of the type and the number of noun modifiers in Persian students’ texts (students (10-12) in grades four, five and six) in which the number 9 area of Tehran was selected in purposive sampling and also 6 schools were selected by cluster random sampling. Then, the corpus of texts written by students in grades four, five and six was collected in these schools. In total, 9 classes in grade 4, 10 and 9 ones in grade 5 and 6 respectively were involved in this research and there were 889 students. According to Morgan table, 300 texts were randomly selected in which 2203 noun phrases were analyzed according to Dependency Grammar. Based on the findings, students (10-12) have produced noun postmodifiers (6/62%) by far more than noun premodifiers (2/45%) which indicates that the production of postmodifiers is much easier for the students in these grades and they have produced the genitive modifiers in eighth position (4/03%), attributive adjectives in seventh position (1/39%), in particular, numeral and superlative adjectives in third position (1/22%) respectively more than other positions. While the index in the sixth position (0/01%) has had the lowest average percentage. Students in grade 6 have had the highest average (12/44%), showing the older the students become, the more complex noun phrases they produce. The findings of this research along with identifying the amount of  syntactic complexity of the children’s noun phrases shows the view of their language enhancement.

    Keywords: noun phrase, noun premodifiers, postmodifiers, number of modifiers, type of modifiers, Dependency grammar, children (10-12)
  • محمدباقر میرزایی حصاریان*

    واکاوی داده های زبانی از جنبه های گوناگون کمک بزرگی به علمی تر شدن فرایند آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان می کند. پژوهش حاضر با هدف برداشتن گامی کوچک به منظور آشنایی بیشتر با ویژگی های دستوری نوشتار فارسی آموزان انجام شده است. پرسش اصلی، چگونگی ساختمان دستوری گروه های اسمی در نوشتار فارسی آموزان چینی سطح فرامیانی است. تعیین پرکاربردترین و کم کاربردترین وابسته های گروه اسمی در نوشتار فارسی آموزان و نیز سنجش کارآمدی دستور توصیفی باطنی از مسایل فرعی پژوهش به شمار می آیند. پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی است و با استفاده از پیکره ای زبانی برگرفته از آزمون نگارش پایان دوره تکمیلی36  فارسی آموز چینی در مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) برپایه دستور توصیفی باطنی انجام گرفته است. براساس یافته های پژوهش، بیشتر گروه های اسمی(84%) هیچ وابسته ای نداشتند؛ در گروه های اسمی تک وابسته که 15% مجموع گروه های اسمی را به خود اختصاص دادند، وابسته های پیرو «اسم»، «صفت» و وابسته پیشرو «اشاری/سور » بیشترین فراوانی را داشتند. در گروه های اسمی دو وابسته که حدودا 1% مجموع گروه های اسمی را داشتند و نیز در معدود گروه های اسمی سه و چهار وابسته ای، وابسته پیرو «اسم» و «صفت» بیشترین فراوانی را داشتند. به طورکلی، یافته ها نشان از توانایی یا تمایل اندک فارسی آموزان در گسترش ساخت درونی گروه های اسمی با وابسته های پیشرو و پیرو داشت. در سطح جزیی تر یافته ها توانایی یا تمایل بیشتر فارسی آموزان چینی به کاربرد وابسته های پیرو نسبت به وابسته های پیشرو را نشان داد. به نظر می رسد با آموزش ساختمان دستوری گروه اسمی به فارسی آموزان می توان کیفیت نوشتار آنان را افزایش داد. پژوهش همچنین کارایی دستور توصیفی باطنی در توصیف دقیق نوشتار فارسی آموزان چینی را تایید کرد.

    کلید واژگان: فارسی آموز غیرایرانی, فارسی آموز چینی, سطح فرامیانی, گروه اسمی, نوشتار
    MohammadBagher Mirzaei Hesarian *

    The research's aim is to become more familiar with the grammatical features of writings of Chinese learners of Persian (CLP). The main question is how is the grammatical structure of noun groups (NG) in the writings of CLPs level B2. Determining the most used and least used dependencies of the NGs in CLP's writing and also measuring the effectiveness of Bateni's descriptive grammar are among the sub-question of the research. The research is descriptive-analytical and uses a corpus of the final writing test of the 36 CLPs in the Persian language teaching center of IKIU. According to the findings, most of the NGs (84%) had no dependents; in single-dependent NGs, which accounted for 15% of the total NGs, the following dependencies of "noun", "adjective" and the leading dependent "deixis & quantifier" had the highest frequency. In the two-dependent NGs, which had about 1% of the total NGs, and also in the few three and four-dependent NGs, the "noun" and "adjective" dependent had the highest frequency. In general, the findings indicate the ability or low willingness of Persian learners to expand the internal structure of NGs with ahead and follower dependents. At a more detailed level, the findings show the ability or willingness of CLPs to use follower dependencies than leading dependents. It seems that by teaching the grammatical structure of the NG to Persian learners, the quality of their writing can be increased. The research also confirms the effectiveness of Bateni's descriptive grammar in accurately describing the writings of CLPs.

    Keywords: Non-Iranian Persian learners, Chinese Learners of Persian, level B2, Noun Group, writing
  • محمد باقر میرزایی حصاریان*
    جامی بهارستان را متناسب با ویژگی های موجود در گلستان سعدی تالیف نموده است. این موضوع در یک نگاه کلی نیز قابل مشاهده است. با وجود گرایش بیشتر هر دو اثر در کاربرد قطب «انتخاب» به جای «ترکیب»، این مساله پیش می آید که دو اثر که به لحاظ سبکی نزدیک به هم هستند، به لحاظ زبانی از چه ویژگی هایی برخوردارند و چه شباهت ها یا تفاوت های زبانی بین آن دو وجود دارد. در این پژوهش سازه گروه اسمی به عنوان یکی از سازه های مهم زبان در پیکره ای برگرفته از نمونه هایی از گلستان و بهارستان به روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که در مجموع فراوانی گروه های اسمی گلستان بیشتر از بهارستان است. همچنین فراوانی و فراوانی نسبی گروه های اسمی بدون وابسته در گلستان بیشتر از بهارستان است. بررسی وابسته های هسته در گروه های اسمی دو اثر نشان از آن دارد که ساخت «هسته+اسم»، «هسته+صفت بیانی» و «هسته+گروه اسمی»، ساخت های غالب گروه های اسمی تک وابسته و «بند موصولی» به عنوان وابسته پسین غالب گروه های اسمی دو وابسته گلستان و بهارستان است. از سوی دیگر، ساخت های «سور+هسته»، «هسته+اسم»، «هسته+صفت بیانی» و «هسته+گروه اسمی» ساخت های غالب گروه های اسمی تک وابسته گلستان و ساخت های «صفت مبهم+هسته»، «هسته+اسم»، «هسته+صفت بیانی»، «هسته+بند موصولی»، «هسته+گروه اسمی» و «هسته+گ.ح.ا.» ساخت های غالب گروه های اسمی تک وابسته بهارستان هستند. به نظر می رسد ساخت سازه ای گروه اسمی می تواند به عنوان ابزاری نحوی برای شناسایی دقیق تر شباهت ها و تفاوت های آثار گوناگون ادبی استفاده شود و با طرح فرضیه هایی به نمایان شدن ویژگی های سبکی فردی و اجتماعی در آثار ادبی کمک کند.
    کلید واژگان: سبک شناسی, گلستان, بهارستان, ساخت سازه ای, گروه اسمی
    Mohammad Bagher Mirzaei Hesarian *
    Jami has composed Baharestan according to the characteristics of Golestan. Despite the greater tendency of both works to use the pole of "selection" instead of "combination", the problem arises that despite the fact that the two works that are close to each other in terms of style, what characteristics they have in terms of language and what are the linguistic similarities or differences between the two. In this research, the structure of the nominal group (NP) as one of the important structures of the language in a corpus taken from examples from Golestan and Baharestan has been investigated in a descriptive-analytical way. The findings of the research show that the frequency of NPs in Golestan is more than that of Baharestan. Also, the frequency and relative frequency of NPs without dependents is more in Golestan than that of Baharestan. Examining dependents in NPs shows two results that the constructions "head+noun", "head+adjective" and "head+noun group" are the dominant constructions of single dependent NPs and "relative clause" is as the dominant posterior dependent of NPs in Golestan and Baharestan. On the other hand, the constructions "quantifier + head", "head+ noun", "head + adjective" and "head + noun group" are the dominant constructions of single dependent NPs in Golestan and the constructions of "indefinite adjective + head", "head + noun", "head + adjective", "head + relative clause", "head + NP" and "head + prepositional group” are the dominant constructions in Baharestan.
    Keywords: Stylistics, Golestan, Baharestan, Structural Construction, Nominal Group
  • کاوه بهرامی*

    مقاله حاضر به موضوع ساختار گروه اسمی در زبان آلمانی و ترتیب عناصر تشکیل‏دهنده آن می‏پردازد. این ویژگی در زبان آلمانی که وابسته‏ های هسته گروه اسمی می‏توانند در هر دو سوی آن قرار گیرند، جزو خصوصیاتی است که بر پیچیدگی ساخت و ترتیب ارکان گروه اسمی می‏افزاید. یکی از اهداف این پژوهش که ماهیتی توصیفی دارد، پاسخ به این پرسش است که آیا چینش عناصر بسط‏دهنده گروه اسمی در هر دو سوی آن، از قاعده‏ای پیروی می‏کند؟ به عبارت دیگر، آیا قرار گرفتن این عناصر در دو سوی گروه اسمی تصادفی است؟ نتایج نشان می‏دهد، عناصری که در سمت چپ هسته واقع می‏شوند، با هسته گروه اسمی مطابقه دستوری دارند. این درحالی است که این روابط در سمت راست هسته مشاهده نمی‏شود. علاوه بر این، از طریق نمونه‏ هایی نشان می‏دهیم که این دسته‏ بندی در مواردی نقض می‏شود. همچنین نشان می‏دهیم که قرار گرفتن انواع صفت در سمت چپ هسته از الگوی خاصی پیروی می‏کند. علاوه بر این، در موضوع نشانه‏ گذاری حالت دستوری در گروه اسمی ملاحظه می‏کنیم که دلیل پاره‏ای از ناهمگونی‏ها در صرف صفت در گروه اسمی، به جایگاه نحوی اجزاء تشکیل‏دهنده گروه اسمی بازمی‏گردد.

    کلید واژگان: گروه اسمی, صفت, حالت دستوری, زبان آلمانی, ترتیب سازه ها
    Kaveh Bahrami*

    The present study seeks to investigate noun phrase structures and the ordering of their constituents in German. In German, noun phrase dependents can be placed on both sides of the head. This feature adds to the complexity of the order of the noun phrase structure. One of the aims of this study, which is descriptive, is to find out whether the ordering of the constituents on both sides of a noun phrase follows any rules or that such ordering is arbitrary. The results indicate that the constituents which are placed on the left side of the head agree with it, while such agreement does not exist in the constituents on the right side of the head.  The paper also gives some examples of noun phrase structures that are in contrast with the existing categories and determines why these contrasts exist. Finally, we will argue that the reason for some inconsistencies in adjective inflection in a noun phrase is the syntactic order of constituents in the noun phrase.

    Keywords: Noun phrase, adjective, case, German, ordering of constituents
  • فاطمه یگانه، فرهاد ساسانی*

    قید را می توان از جنبه های صرفی، نحوی و معنایی تعریف و به انواعی تقسیم کرد. نقش معنایی قید توصیفگری است. مفاهیم قیدی تنوع معنایی گسترده ای دارند. به لحاظ ساختمانی، نقش قیدی (افزوده) را می توان از طریق گروه های قیدی، گروه های اسمی، گروه های حرف اضافه ای و بندها بیان کرد. در زبان فارسی، در بسیاری موارد، این نقش را گروه های اسمی و حرف اضافه ای بر عهده دارند. این گروه ها خود می توانند وابسته های گوناگونی از جمله «بند» داشته باشند. مواردی مانند «وقتی که»، «جایی که»، «به محض این که»، «در حالی که»، «به خاطر این که»، «همچنان که»، «به گونه ای که» را در کتاب های دستور و بسیاری از دیگر منابع، معمولا حرف ربط مرکب یا گروه ربطی در ساخت جمله های مرکب در نظر گرفته اند و بند موصولی یا متممی درون گروه اسمی یا حرف اضافه ای را با بند قیدی یکی انگاشته اند. ولی از نظر ساختی اینها بخشی از گروه اسمی و گروه حرف اضافه ای با نقش قیدی اند. از این رو، به نظر می رسد این گونه ساخت ها را نمی توان جمله مرکب در نظر گرفت. به هر روی، برای تمایزگذاری میان این موارد از موصولی سازی در نهاد و مفعول، در این مقاله آنها را «راهبردهای ساخت بند شبه مرکب» نامیده ایم. در این پژوهش، که پژوهشی توصیفی است، مفاهیم بیانگر روابط قیدی را در 19 گروه (10 گروه اصلی و 9 زیرگروه) طبقه بندی کرده ایم. همچنین نشان دادیم ارتباط مستقیمی میان آشکار شدن «که» موصولی یا متممی با امکان گسست بند وجود دارد. از این گذشته، با استناد به مثال های متعدد نشان داده ایم «مصدر» در زبان فارسی، اگرچه اسم است (ویژگی های تصریفی فعل را ندارد) ولی می تواند به شکل «فعلی تنزل یافته» عمل کند. داده های این پژوهش از میان 3000 دقیقه برنامه های گوناگون شبکه های مختلف رسانه ملی (رادیو و تلویزیون) در بازه زمانی خرداد تا بهمن1400 با تمرکز بر روابط قیدی استخراج شده است.

    کلید واژگان: گروه قیدی, گروه اسمی, گروه حرف اضافه ای, بند موصولی, بند مرکب, متمم اشاره
    Fateme Yegane, Farhad Sasani *

    Morphologic adverbs can be syntactically and semantically defined and classified in different ways. They have basically attributive functions. Having various meanings, their structural functions might be expressed via adverbial phrases, noun phrases, prepositional phrases, and adverbial clauses. In Persian, noun phrases or prepositional phrases, in most cases, perform this adverbial function. These phrases can have various dependents, including “clauses” starting with nominal or prepositional heads, such as “vaqt.ike” (the time that/when), “jā.ike” (the place that/where), “be mahz.e in ke” (in the instant that/as soon as), “darhāl.ike” (in the state that/whereas), "be xāter.e in ke" (for the reason that/because), “hamchenānke” (the same that/as), and “be goone.ike” (in the manner that). These phrases are usually regarded as “complex conjunctions”, “complex coordinators”, or "complex subordinators” in the grammar books and many other resources. Accordingly, relative or complement clauses inside noun phrases and prepositional phrases are considered to be adverb clauses. However, they are structurally part of noun phrases or prepositional phrases with an adverbial function. Therefore, such a construction cannot be regarded as a complex sentence. Anyway, we call them “strategies of constructing pseudo-complex clauses” when distinguishing between these cases and relativization in the subject and object. In this descriptive research, the adverbial concepts were classified into 19 groups (10 main groups and 9 subgroups). It seemed that there was also a direct relation between the overt expressions of “ke” (that) and the possibility of clause dislocation. Moreover, as the various examples showed, an “infinitive” in Persian could be a “deranked verb” though it was a noun without morphosyntactic properties of a verb. The research data were extracted from 3000 minutes of various television and radio programs of the Iranian National Media in the period of June 2021 to February 2022 with a focus on adverb clauses.

    Keywords: adverbial phrase, noun phrase, Prepositional phrase, relative clause, complex clause, deictic complement
  • حسین رئیسی، محمدرضا نجاریان*، مهدی ملک ثابت
    یکی از مباحث مهمی که در بررسی تحول زبان، ارزیابی می شود، شناخت «گروه اسمی» است. برای شناخت سبک شخصی شاعران باید در کنار عوامل دیگر، ساختار و سبک گروه های اسمی به کار رفته در شعر آنان، به خوبی ارزیابی شود. از آنجا که نصرالله مردانی در بین شعرای انقلاب به ترکیب آفرینی های تصویری مشهور است، اهمیت پژوهش در این زمینه آشکار می شود. این پژوهش به شیوه تحلیلی توصیفی تدوین شده است. برای بررسی ساختار گروه های اسمی اشعار مردانی، کلیه گروه های اسمی در سه بخش 5 جزیی، 4 جزیی و 3 جزیی به صورت کامل احصا و بررسی گردیده و تعداد و تنوع آنها در جدول های مربوط نشان داده شده است.یافته های پژوهش نشان می دهد که مردانی برای ساخت گروه های اسمی، از ظرفیت های بالفعل و بالقوه زبان فارسی استفاده کرده است. دیدگاه وی به مرور زمان نسبت به ساخت گروه اسمی (ترکیب سازی) تغییر یافته و به همین دلیل از شمار گروه های اسمی، در اشعار دوره های بعدی او کاسته شده است. آوردن صفت بیانی در ابتدای گروه اسمی با کسره اضافه، ساخت گروه اسمی بدون حضور اسم، به کار بردن ممیزهای خلاف قاعده و ایجاد تناسب های آوایی از مهم ترین فراهنجاری های مردانی در زمینه ساخت گروه اسمی است.
    کلید واژگان: گروه اسمی, ساختار گروه اسمی, تحول زبانی, هنجارگریزی, نصرالله مردانی
    Hossein Raeesi, Mohammad Reza Najjarian *, Mahdi Maleksabet
    Study of the style of structure of the noun phrases and their evolutionIn the poems of Nasrallah MardanyOne of the important topics to be considered in stylistics and grammar is the recognition of the noun phrase. In order to understand the poets' personal style, along with other factors, the structure and style of the noun phrase used in their poetry must be well evaluated As Nasrollah Mardani is one of the few poets in the composition of images among the poets of the revolution, the importance of research in this topic becomes apparent. This article has been compiled in a descriptive way and statistical analysis. In order to examine the structure of the noun phrase of poems of Mardani , all noun phrase were Countinged and reviewed in three sections, pentamerous ,quadripartite, and triplex, and their number and variety are shown in the relevant tables. The findings of the study show that Mardani have used actual and potential Persian language abilities to construct noun phrase.His views have gradually changed over time and, as a result, the number of the noun phrase has declined in his later poems. Bringing the adjective at the beginning of the noun phrase with the extra fraction, making the noun phrase without the noun, use the Enlightening, Unlike the rule and Creating phonetic proportions are the most important Mardani anomalies in the construction of the noun phrase.
    Keywords: noun phrase, Structure of the noun phrase, Language evolution, Deviation, Nasrallah Mardani
  • علی پیرحیاتی*، محمود بی جن خان
    طبیب زاده و برادران همتی (1394) براساس معیارهای مختلف، نقش اسم دوم در ساخت های اسم + کسره اضافه + اسم را به دو نوع مضاف الیه اسمی و مضاف الیه وصفی تقسیم می کنند. آن ها به درستی برخی ویژگی های مغفول مانده گروه های اسمی زبان فارسی را تاکید می کنند، اما به نظر می رسد در توصیف صحیح این ویژگی ها ناموفق هستند. اول اینکه آن ها معیارهای مناسبی برای تشخیص مضاف الیه وصفی و تمایز آن با ساخت های دیگر ارایه نمی دهند. دوم اینکه مواردی که به مثابه نمونه های مضاف الیه وصفی مد نظر دارند، با وجود شباهت کلی شان، تفاوت های ماهوی با یکدیگر دارند و نمی توان آن ها را در یک دسته قرار داد. سوم اینکه آن ها در نهایت معیارهای قطعی یا جامع و مانع برای تشخیص مضاف الیه وصفی به دست نمی دهند و آن را به عوامل بافتی و کلامی وامی گذارند.
    کلید واژگان: اسم مرکب, گروه اسمی, مضاف الیه اسمی, مضاف الیه وصفی, ساخت اضافه
    Ali Pirhayati *, Mahmood Bi Jen Khan
    Tabibzadeh and Baradaran Hemmati (2015) argue that the Persian Genitive constructions can be divided into attributive genitives and nominal genitives based on six criteria including the possibility of displacing the nominal and attributive dependents, adding the plural suffix, and the possibility of scrambling or topicalization. Attributive genitives can both precede and follow adjectives. Nominal genitives, on the other hand, do not precede adjectives except for the cases that result in a meaning shift or ungrammaticality of noun phrases. They emphasize a peculiar characteristic of Persian Ezafe constructions, but they are not successful in providing a proper explanation of it. In this article, we attempt to provide a brief account of their position, show some mistakes in their syntactic arguments, and criticize the difference between attributive genitives and compound nouns.
    Keywords: compound noun, noun phrase, nominal genitive, attributive genitive, Ezafe construction
  • فاطمه احمدی نسب*، داوود پور مظفری

    در نوشتار حاضر، دستورنامه های پنج استاد، خیام پور، احمدی گیوی انوری، فرشیدورد و وحیدیان کامیار با تمرکز بر مبحث اسم و گروه های اسمی بررسی شده است. این دستورنامه ها علی رغم توجه به جزئیات مختلف اسم و گروه اسمی با کاستی هایی مواجه است که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: بی توجهی به دستاوردهای زبان شناسی، تاثیرپذیری از دستور زبان های دیگر و تحمیل آن به زبان فارسی، عدم تمایز بین زبان و نمودهای گفتاری و نوشتاری آن، نگرش تجویزی به زبان و غفلت از دستور به عنوان توصیف زبان، کاستی در ارائه تعریف ها، ارائه قاعده های نادرست، بی توجهی به اصل بهینگی و کمینگی در تدوین دستور، برخورد دوگانه در مواجهه با الگوی زبانی، حشو در قاعده های زبانی، مقوله بندی هایی افراطی در دستور، بی توجهی به بنیان مقوله بندی، نادیده گرفتن برخی از مفاهیم در دستور، درهم آمیختن گونه های مختلف زبانی، مثال ها و شواهد نادرست، امکان نقض قواعد زبانی ارائه شده، مسائل بی پاسخ در دستور، عدم شفافیت اصطلاحات تخصصی حوزه دستور و ساماندهی غیرموجه مطالب درس نامه ها.

    کلید واژگان: دستور زبان فارسی, درس نامه های دستور فارسی, اسم, گروه اسمی
  • میثم حاجی پور، عنایت الله محمودی *
    تشبیه از مهم ترین و پرکاربردترین عناصر خیال در کلام و شعر است. این عنصر خیا ل انگیز به اشکال مختلف دست مایه هنرنمایی شاعران و ادیبان بوده است .یکی از شیوه های تشبیه پردازی، آوردن ارکان تشبیه در ساختار یک گروه اسمی است. گروه های اسمی واحدهای نحوی هستند که هسته آن ها اسم است و معمولا یک یا چند وابسته به صورت پیشین یا پسین آن ها را توضیح می دهد.گروه های اسمی با دو ساختار متفاوت ترکیب اضافی (مضاف و مضاف الیه) و ترکیب وصفی (موصوف و صفت) می توانند ارکان تشبیه را در خود جای دهند. آنچه تاکنون در این زمینه به آن پرداخته شده، اضافه های تشبیهی با ساختار ترکیب های اضافی است که در همه کتب بیان و بلاغت متاخر، آن را معادل تشبیه بلیغ اضافی دانسته اند که با دلایلی که در این مقاله ذکر می شود این موضوع قابل قبول نخواهد بود. همچنین در کتب بلاغت متاخر و متقدم از ترکیب های وصفی تشبیهی، سخنی به میان نیامده است. این پژوهش برآن است تا هر دو نوع گروه اسمی تشبیهی (ترکیبات اضافی و وصفی تشبیهی) را به کمک دستورهای جدید و مبتنی بر علم زبان شناسی با تاکید بر اشعار حافظ بررسی کند.
    کلید واژگان: تشبیه, گروه اسمی, تشبیه اضافی, تشبیه وصفی, اشعار حافظ
    Meysam Hajipour, Enayatollah Mahmoodi *
    Simile is one of the most important and useable fictional elements in prose and poem. This fictional element has been the poets’ and educators’ means to show their artistic skills in various ways. One of the ways of using similes is to include the simile elements in the structure of a noun category. Noun categories are the grammatical units, the core of which is a noun; and they are usually modified by a number of preceding or following modifiers. Noun categories, which comprise two different structures of genitive compounds (noun-noun) and attributive compounds (adjective-noun), can include the elements of simile. So far, the genitive similes with the structure of the genitive compound have been paid attention to. They have been made equivalents to the genitive eloquent simile in all of the recent rhetoric and eloquent works. However, this article puts forth reasons to show that it is not acceptable. Moreover, no word has been made in the early and recent books of eloquence about the similes with the attributive compounds. This study tries to investigate both noun categories of simile (compounds of genitive and attributive similes) with the help of new grammars and based on linguistics with a special emphasis on Hafez’s poems.
    Keywords: simile, noun category, genitive simile, attributive simile, Hafez's Poems
  • فرزاد عزیزی، سید فرید خلیفه لو، غلامحسین کریمی دوستان
    در این مقاله، ساخت نحوی گروه اسمی در کردی مکریانی که یکی از گویش های زبان کردی سورانی محسوب می شود در قالب دستور نقش و ارجاع و بر اساس الگوی ون ولین (2005) بررسی می شود. در این چارچوب، گروه اسمی از دو فرافکن تشکیل شده است: فرافکن سازه ای، متشکل از مرکزاسمی و هستهاسمی و عناصر حاشیه آنها و فرافکن دستوری، متشکل از عملگرها. این تحقیق از نوع توصیفی-تحلیلی بوده و داده های مورد استناد نیز از کتب دستوری و نوشتاری گویش مکریانی و بعضا بر اساس شم زبانی محقق که گویشور این گویش محسوب می شود، انتخاب شده اند. در وهله بعدی، این داده ها مطابق الگوی لایه ای دستور نقش و ارجاع موردبررسی و تحلیل قرارگرفته اند و الگوی پیشنهادی گروه اسمی در این گویش به دست آمده است. از نتایج تحقیق اخیر می توان به عدم وابستگی ساخت گروه اسمی مکریانی به ترتیب خطی عناصر تشکیل دهنده آن اشاره کرد به نحوی که واژه بست های نشان دهنده شمار و معرفه که به هسته اسمی متصل می شود علیرغم مجاورت با آن، جزء عملگرهای هسته محسوب نمی شوند بلکه در ردیف عملگرهای مرکز اسمی و سطح گروه اسمی قرار می گیرند. از نتایج دیگر این تحقیق آن است که در کردی مکریانی صفات واقع در جایگاه پس از هستهاسم در قالب دستور نقش و ارجاع به عنوان حاشیه هستهاسم و صفات پیش از هستهاسم که بیانگر کمیت اند به عنوان عملگر مرکزاسم شناخته می شوند.
    کلید واژگان: گروه اسمی, دستور نقش و ارجاع, هسته اسمی, مرکز اسمی, زبان کردی مکریانی
    Farzad Azizi, Sayed Farid Khalifehloo, Gholamhosain Karimi Doustan
    In this paper, the Mukriyani’s layered structure of NPs (one of the Surani’s Kurdish dialects) has been examined according to Van Valin’s (2005) framework. In this framework, NPs consist of two projections: a constituent projection consisting of a Nucleus and a Core plus one or more Peripheries for each of them, and a grammatical projection consisting of operators. This research is a descriptive-analytic one in which the data have been extracted from the written sources of Mukriyani dialect, and also from the intuition of one of the researchers who is a native Mukriyani speaker. These data have been analyzed according to the mono-layered pattern of RRG and finally the proposed Mukriyani’s NPs pattern has been offered. Among the results of this research, we can refer to the independence of NPs’ structure from the linier order of their elements; however, the enclitics attached to the NUCN reflecting the number or definiteness are among the Core or NP operators. Another result of the research shows that in Mukriyani, the post-Nucleus adjectives make the Nucleus peripheries and the pre-Nucleus adjectives are among the Core operators.
    Keywords: NP, Role, Reference Grammar, nucleus, core, Mukriyani Kurdish language
  • اعظم سادات موسوی، محمدعلی گذشتی *
    گروه اسمی یکی از واحدهای ساختاری زبان فارسی است که در مرتبه ای بالاتر از کلمه و پایین تر از بند قرار دارد. این واحد ساختاری دارای سه عنصر: وابسته پیش رو (پیشین)، هسته و وابسته پی رو (پسین) است با 4 جایگاه برای وابسته های پیش رو و 5 جایگاه برای وابسته های پی رو که از مجموع وابسته های پی رو واحد واژگون مرتبه وابسته پی رو شماره 5 می باشد. بر این اساس بخشی از پیچیدگی ساختار جمله، نتیجه پیچیدگی ساختار گروه اسمی مرتبط با واحدهای واژگون مرتبه آن است. این بررسی بر آن است که به تبیین وابسته ای که در گروه اسمی کارکرد توضیحی دارد و در نظریه ساختارگرایی مقوله و میزان واحد واژگون مرتبه نامیده می شود، بپردازد و این مقوله را در کلام حافظ بررسی نماید؛ چرا که حافظ شاعر برجسته ای است که از ظرفیت زبان، بالاترین بهره را برده و یکی از راه های بخشیدن ظرفیت معنایی متناسب کاربرد واحدهای واژگون مرتبه در گروه اسمی است که این ویژگی در کلام وی از بسامد بالایی برخوردار است.
    کلید واژگان: حافظ, تحلیل ساختار, گروه اسمی, واحد واژگون مرتبه
  • بهمن گرجیان، آزاده عبادی*
    در دو دهه اخیر ارائه نظریه گروه نقشی حرف تعریف در چگونگی تحلیل گروه اسمی تحول عمده ای پدید آورده است. برای نمونه مجموعه ای از فرافکنی های نقشی خاص در سطوح بالاتر از اسم به کار می رود. در سطح بالاتر از گروه اسمی در گویش معشوری، گروه های نقشی حرف تعریف و اضافه به کار می رود. گروه های نقشی مربوط به اسم بر گروه اسمی هیچ گونه نقش معنایی، فرافکنی نمی کنند بلکه هرکدام ویژگی های نحوی خاصی را به گروه اسمی می افزایند. گروه نقشی حرف تعریف، از راه ویژگی های نحوی خاص حروف تعریف، به گروه اسمی ساخت و معنی مناسب اختصاص می دهد. گروه اضافه نیز از راه ویژگی نحوی اضافه و رابطه افزودگی، گروه اسمی را گسترش می دهد. پژوهش حاضر، گروه های نقشی مربوط به اسم را در گویش معشوری بررسی و توصیف می کند.
    کلید واژگان: گویش معشوری, گروه اسمی, گروه حرف تعریف, گروه اضافه ای, گروه نقشی
  • مریم حیدری*
    متمم گروه اسمی است که پس از حرف اضافه قرار می گیرد و وجود آن در جمله گاه اجباری و گاه اختیاری است. هرچند موضوع متمم در دستور زبان از جمله موضوعات اصلی به شمار می رود، اما هنوز بسیاری از ابعاد آن مورد پژوهش و واکاوی قرار نگرفته است. یکی از این ابعاد تفکیک متمم اجباری(متمم فعلی) از متمم اختیاری(متمم قیدی) است که تنها زبان شناسان ودستورنویسان جدید به آن توجه کرده اند. در این پژوهش نگارنده ابتدا به موضوعات متمم، قید، گروه و انواع آن ها در جمله می پردازد، سپس با توجه به اینکه متمم قیدی خود یکی از انواع قید به شمار می رود و ازجمله قابل حذف است و از طرفی ترکیبی از حرف اضافه و گروه اسمی است، جایگاه این نوع متمم را در جمله از حیث گروه های موجود در جمله مشخص می کند.
    کلید واژگان: متمم, قید, متمم قیدی, گروه اسمی, گروه قیدی, گروه حرف اضافه ای
    Maryam Heidari*
    Discussion of complement types is among new grammatical issues, not addressed in all its aspects yet. Place of adverbial complement in the sentence is also worthy of attention and study, since it is categorized as types of adverbs and also types of complements. What is a complement? There are enormous differences in the definition of complement. So much that almost no two grammarians have the exact same views. This is because some define complement as “what completes the meaning of the noun before or the sentence in which it has been used”, and some consider “a special type which is prepositional complement”. Complements are noun phrases placed after the preposition in a sentence and are sometimes compulsory and sometimes optional in accordance with their role. Complement types: Complement categories are very diverse and different in books. Thus, perhaps Kamyar’s division in this respect is more complete since only prepositional complements are included and almost all types are expressed: 1) verb complements, 2) noun complements, 3) adjective complements, 4) adverb complements, 5) pseudo-sentence complements. Adverb types: Adverbs are classified based on type and structure: a) adverbs with no indicator: 1- specific adverb 2- adverbs in common with nouns 3- adverbs in common with adjectives. b) Adverbs with indicators: 1- Adverbs with nunation 2- prefix adverbs 3- adverbial complements Types of phrases: 1.The grammatical unit made of one or more related terms, where the main word or the nucleus is a noun is called a noun phrase. 2. The verb phrase appears in the location of the statement and includes one or more smaller units. The main element here is the verb. 3- Adverbial phrase is part of the sentence that the verb does not need, and thus can be removed. 4. A string of words used as a phrase with an adjective nucleus is called an adjective phrase. Before the adjective a qualitative preposition, or a grade preposition can be used, and it can be followed by noun phrases, prepositional phrase or adjective phrases in a complementary role. So the adjective phrase may also appear as only an adjective. 5. The prepositional phrase is made of “a preposition + noun phrase”. Prepositions are grammatical words that appear only in front of a noun phrase. Prepositional phrases are used with various grammatical relationships, especially prepositional complement in noun phrase, indirect object and complement in verb phrase and also complement or adverbial complement. Prepositional phrase is not used in direct object and subject’s grammatical relations. Place of the adverbial complement in the sentence: Since the complement is a noun phrase that comes after the preposition and the adverb is removable it is hard to determine the position of adverbial complement as a phrase. So instead of being limited to noun, verb and adverbial phrases, we had better also consider prepositional and adjectival phrases. Thus, all the complements are categorized as prepositional phrases. It is also more appropriate for nouns in common with adverbs to be called adverbial complements whose preposition is removed.
    Conclusion
    Mainly, differences about complements is due to authors’ perceptions because some, especially older authors, consider the complement solely with the literal meaning of the word, i.e. something that completes, in their definitions, so in addition to prepositional complement they consider other components such as objects and predicate as complements. Some, on the other hand, consider the connotation of the term and only categorize nouns placed after prepositions as complements of different types. This difference in perception could solve many uncertainties regarding the complements. Adjective in common with adverbs are categorized as either adverbial phrase or the adjectival phrase according to their role in the sentence. Whenever they are perceived as an adjective, they will be categorized as adjectival phrase, and whenever they are perceived as an adverb, as adverbial phrase. Therefore, it is vital to consider a word’s meaning and use in different sentences to determine their place. Limiting phrases to verb, adverb, and noun in the subject of adverbial complement and adjectives that take the role of a predicate will lead to ambiguities that can be disambiguated solely through considering the other two types of phrases, i.e. adjectival phrases and prepositional phrases. It is better to separate the prepositional phrases and noun phrases and consider the prepositional phrase as a combination of the nucleus, as a preposition, and a noun phrase
    Keywords: complement, adverb, Adverbial complement, noun phrase, adverb phrase, Prepositional phrase
  • سید محمد حسینی معصوم*، محمد جواد مهدوی
    عنصر /i:/ که در فارسی به عنوان تکواژ یا واژه بست نکره شناخته می شود در پژوهش های مختلف ساختواژی و معناشناختی بررسی شده است. اما در تحلیل های نحوی جایگاه خاصی برای آن درنظر گرفته نمی شود. در دستور زایشی، مقوله های نقشی به عنوان عناصری که جایگاه و ارتباط دستوری میان مقوله های واژگانی را مشخص می کنند مطرح شده اند. پیشتر گروه اضافه به عنوان یک گروه نقشی در بالای اسم در فارسی مطرح شده است. در این پژوهش برای نخستین بار تحلیل کاملی از عملکرد عنصر نکره به عنوان یک گروه نقشی مبتنی بر برنامه کمینه گرا ارائه و استدلال می شود که می توان بسیاری از سازه های اسمی (NP/DP) را به عنوان گروه نقشی نکره (IndefP) نمایش داد. بر این اساس، مقوله یادشده یک مقوله نقشی هسته پایانی در زبان فارسی است که اسم یا گروه های اسمی را به عنوان متمم و انواع سازه های وصفی (بند موصولی، گروه حرف اضافه ای، گروه صفتی) را به عنوان ادات می پذیرد. گروه نقشی نکره علاوه بر جایگاه های موضوع، خود می تواند در جایگاه غیر موضوع و به عنوان ادات به گروه (بیشینه یا درونی) زمان T افزوده شود.
    کلید واژگان: زبان فارسی, نکره, مقوله نقشی, گروه اسمی, گروه حرف تعیین
    Seyed Mohammad Hosseini-Maasoum*, Mohammad Javad Mahdavy
    The so-called indefiniteness morpheme or enclitic /i:/ in Persian has been substantially studied from morphological and semantic points of view, but rarely given full analysis in syntactic surveys. Mostly considered as an affix attached to the head noun in NP/DP, it is seldom considered as independent or significant in syntactic representations. In generative syntax, especially in the Minimalist Program, functional categories have been suggested as elements which regulate the grammatical relations among lexical categories. Formerly, the functional category Ezafe has been established above nominal heads in Persian NPs. The present study, introduces IndefP as a functional category in Persian for the first time, and seeks to give structures containing the /i:/ element the fullest analysis they have ever enjoyed. Evidence is provide as to depict a full minimalist projection for this category and analyze complex structures headed by this functional item. Indefinite Phrase is shown to be a head-last projection which selects NP/DPs as its complement and accepts various structures (CPs, PPs or APs) as its adjuncts. It is further shown that this analysis is not limited to nominal structures in A-positions and is also extendable to those appearing in A-bar positions as sentence adverbs attached to the (maximal or intermediate) projection of T.
    Keywords: Persian, indefinite, functional category, noun phrase, determiner phrase
  • بهرام مدرسی، نغمه ذوقی
    هدف از انجام این پژوهش بررسی این موضوع است که در زبان فارسی و در قالب برنامه ی کمینه گرا، کدامیک از مدل های گروه اسمی و گروه حرف تعریف توصیف دقیق تری از روابط هسته و وابسته ارائه می دهد. این تحقیق به روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته است. این کار با استفاده از منابع انگلیسی و مقایسه آن با زبان فارسی انجام شده است. داده های فارسی را با استفاده از شم زبانی بدست آورده و نمونه هایی انتخاب شده اند که بتوان تفاوت بین دو مدل را در آنها نشان داد. در این تحقیق دو الگو، یکی به صورت طرح سنتی که در آن اسم هسته ی گروه اسمی فرض می شود و دیگری الگوی حرف تعریف که گروه اسمی را متمم حرف تعریف درنظر می گیرد، مورد استفاده واقع شده است. بر این اساس، عبارت های اسمی درقالب نمودارهای درختی ترسیم شده اند. و با مقایسه آنها در دو قالب گروه حرف تعریف و گروه اسمی مشاهده شد، که الگوی گروه حرف تعریف قادر به توصیف و بازنمایی دقیق تر عبارت های اسمی است، و در ترسیم روابط ساختاری جمله می تواند جایگزین مدل گروه اسمی شود.
    کلید واژگان: ایکس تیره, برنامه کمینه گرا, ادغام, گروه اسمی, گروه حرف تعریف
    Bahram Modarresi, Naghme Zoqi
    This research seeks to find, which of NP and DP’s models may accurately describe the relationship between the head and its dependent(s), based on minimalism in Persian language. The method of study is descriptive-analytic. This study was performed by comparing English sources with Persian ones. The samples were selected by the intuition of the researcher in a way that aspects of differences between these two models can be shown. We contrasted the data based on two models, the traditional model which takes N as the head of the phrase and the new model in which the head of the phrase is a determiner and NP is a complement headed by “D”. By analyzing of NPs, tree diagrams were drawn by comparing the aforementioned models we concluded that DP model represent a better description of the head-dependent relations, and NP model can be replaced by the DP to draw structural relationships of sentences.
    Keywords: X, bar theory, Minimalism Program, Merge, Noun Phrase, Determiner Phrase
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال