به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "adjunct" در نشریات گروه "ادبیات و زبان ها"

تکرار جستجوی کلیدواژه «adjunct» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • مریم رمضانخانی*
    در این پژوهش کاربرد و ترتیب انواع افزوده در بندهای بی نشان فارسی گفتاری با استفاده از داده های طبیعی بررسی شده است. بر اساس داده های پژوهش (1506 بند بی نشان) میزان کاربرد افزوده از  بقیه سازه های بند (فاعل و موضوع های درونی فعل) بیشتر است و این سازه در همه جایگاه های بند استفاده می شود، هر چند کاربرد آن در جایگاه های اول تا چهارم بیشتر است. این رفتار با توجه به ماهیت افزوده به عنوان سازه ای توضیحی که اطلاعاتی درباره رویداد و مشارکان آن به دست می دهد، رفتاری منطقی است. به علاوه، بر اساس تقسیم بندی انواع افزوده ، مبتنی بر داده های پژوهش، پنج افزوده توصیفی، زمان، مکان، حالت و مقدار پرکاربردترین افزوده ها هستند. افزوده زمان در ابتدای بند، قبل یا بعد از فاعل، و افزوده توصیفی در میانه بند و در همراهی با موضوع های درونی و/یا فعل بند بیشتر به کار می رود. با این وجود به نظر نگارنده برای تعیین جایگاه افزوده های مکان، زمان و حالت باید پیکره های بزرگتر فارسی گفتاری معیار بررسی شود. نتایج این مطالعه برای تحقیقات مختلف از جمله ترتیب سازه های فارسی، تفاوت های گفتار و نوشتار سودمند است.
    کلید واژگان: افزوده, فارسی گفتاری, فارسی گفتاری معیار, انواع افزوده, ترتیب افزوده
    Maryam Ramezankhani *
    Adjunct is an optional or secondary element used in a sentence to provide excess information about the action, participants, time, place, etc. The present paper studied the application and order of different types of adjuncts in the standard spoken Persian. Using corpus-based methods, the study showed that the usage of adjuncts is more than that of other main constituents (i.e. subject, verb, internal arguments), and it is used in all places of clause. Additionally, the types of descriptive, time, place, manner and quantity are the most used adjuncts in the standard spoken Persian with adjunct of time applied mostly at the beginning of the clause and around subject, and the descriptive one used dominantly in the middle of the clause and alongside verb and internal arguments. Accordingly, based on the type of adjuncts their places in clause, it can be concluded that expressing the time of an action for Persian speaker is the foremost priority in the spoken variety. The results can be useful to studies exploring word order in Persian language, differences of spoken and written varieties, and discourse analysis.
    Keywords: adjunct, order of adjuncts, types of adjuncts, Standard Spoken Persian, spoken Persian
  • محمد راسخ مهند*

    در این مقاله به بررسی و طبقه بندی وابسته هایی می پردازیم که یک مشارک را در جمله توصیف می کنند. منظور از مشارک اغلب فاعل یا مفعول و گاهی نیز یک متمم حرف اضافه ای است. در مورد برخی از این ساخت ها مطالعات چندانی در زبان فارسی صورت نگرفته است. این وابسته ها گاهی متمم و گاهی افزوده هستند. متمم ها را در سه گروه متمم فاعلی (علی خسته به نظر می رسید)، متمم مفعولی (بچه ها علی را مبصر کردند) و متمم متمم حرف اضافه ای (مریم از احمد یک شوهر خوب ساخت) قرار داده ایم. افزوده ها را هم به دو گروه افزوه قیدی (دروازه بان توپ را ماهرانه پرتاب کرد) و افزوده اسنادی تقسیم کرده ایم. افزوده های اسنادی را در سه طبقه مسند تشریحی (علی غذا را سرد خورد)، مسند نتیجه ای (علی غذا را شور پخت) و مسند شرایطی (من گرسنه کار نمی کنم) قرار داده ایم. در مورد متمم فاعلی و مفعولی، هر چند با نامی دیگر، قبلا در دستور زبان فارسی مباحثی صورت گرفته است، اما معرفی سه نوع افزوده اسنادی و بررسی ساخت های مشابه و تمیز آنها از یکدیگر هدف اصلی این مقاله است. مسند تشریحی، نتیجه ای و شرایطی نمونه ای از ساخت های دوگزاره ای در زبان هستند، به این معنی که در یک جمله ساده همزمان از لحاظ معنایی دو گزاره وجود دارد. افعال متفاوتی در ساخت نتیجه ای، تشریحی و شرایطی به کار می روند که می توان آنها را در طبقات معنایی مشخصی قرار داد. همچنین مسند تشریحی، نتیجه ای و شرایطی نقشی متفاوت از قید دارند که به آنها اشاره شده است.

    کلید واژگان: قید, افزوده, مشارک, ساخت تشریحی, ساخت نتیجه ای
    Mohammad Rasekh Mahand *

    This paper studies some of the less-studied constructions in Persian in which a dependent describes a participant in a clause. The participants which are described or attributed a feature are normally subject and object, but sometimes complements, too. These dependents are either complements or adjuncts. The complements could be subject complements, object complements and complement of prepositional complement. The participant-oriented adjuncts include adverbial adjuncts and predicative adjuncts. The adverbial adjuncts are agent-oriented adverbs. The predicative adjuncts are in three groups: resultative, predicative and circumstantial. This paper introduces this novel categorization of participant-oriented dependents with some criteria to distinguish among them.

    Keywords: adjunct, participant, depictive, resultative, predicative
  • محمود سلیمان الهواوشه*، پرویز احمدزاده هوچ

    تناول البحث آراء بعض علماء اللغه القدامی والمحدثین، ممن اتیح الاطلاع علی آرایهم فی مکانه الفضله فی بنیه الجمله العربیه ودورها فی بناء النص. فالجمله عند النحاه العرب هی المسند والمسند إلیه، وبهما تتم الفایده، والفضله من الزیاده التی یمکن الاستغناء عنها عند اغلب النحاه، ونظر إلیها عند اللسانیین المحدثین عربا وغربیین نظره غیر بعیده عن نظره النحویین العرب القدامی، غیر ان بعضهم قد تحدث عن البعد الدلالی فی بنیه الجمله نفسها، بما توفره المتممات او الذیل فی الجمله، ویقصدون بذلک الفضله، وهذا وصف یغلق الجمله عن بعدها النصی. لکن المتمعن فی بنیه النص والجمله من ناحیه الدلاله والتداول، یجد ان الفضله عنصر قار فی بناء الجمله، وهو الذی یقود الجمله إلی نصها، ویحدد المعنی المقصود من الجمله، ومن الجمله إلی الجمله یتکون النص، وبعض الجمل یکون نصا. فالفضله هی الرکن الاساس الثانی فی بناء الجمله العربیه بعد العمده، ای العمده والفضله او العنصر الثالث فی بناء الجمله، (المسند والمسند إلیه والفضله)، وهو موجه نصی للجمله؛ وعلیه نسمی الفضله بالموجه؛ لانها توجه الجمله إلی نصها الذی تنتمی إلیه. لم یتناول احد قضیه موقع الفضله فی بنیه الجمله العربیه کعنصر اساسی. وقد اعتمدنا هذه الدراسه بناء علی المنهج الوصفی التحلیلی فی ظل علم نحو النص.

    کلید واژگان: المفردات الرئیسیه: الفضله, الموجهات, بناء الجمله, العمده, نحو النص
    Mahmoud Suleiman Al-Hawawsheh *, Parviz Ahmadzadeh Houch

    The present study analyzes the views of the ancient scholars of syntax on the position of adjuncts in the Arabic sentence structure and its role in the text. According to the syntacticians, the sentence includes the subject, the predicate, and adjuncts, and this structure is considered by Arabic syntacticians. Therefore, we see that new Arabic and Western linguists have theorized in this regard, and this is not far from the theory presented by old syntacticians. Some of them have spoken about the semantic dimension of the structure of the sentence itself such as the complement and adjuncts, and this is what has kept the sentence closed from the textual dimension. But, one who thinks about the structure of the text and the sentence in terms of the importance and distribution finds that the base and the core are the main and fixed elements in the structure of the sentence. Adjuncts join the sentence to the text and determine the concept of the core of the sentence. Sentences make up the structure of the text, and some of the sentences are the text itself.  Adjuncts and dependent sentences are the second main element in the Arabic sentence structure after the core and the base. The three elements of the subject, the predicate, and the adjunct are the main structure of the sentence, and this is where we can say that these adjuncts complete the sentence. So far, no independent study has addressed the issue of adjuncts in the Arabic sentence structure as the main element, so the present study investigated Arabic grammatical rules by the descriptive-analytical method.

    Keywords: Adjunct, references, Sentence Structure
  • گلاره نظری، جلال رحیمیان*، مهرزاد منصوری

    در این پژوهش به بررسی ماهیت و ساختار انضمام در زبان فارسی در چارچوب نظریه صرف توزیعی می پردازیم. این رویکرد رویکردی تماما نحوی است که ساختواژه را به مثابه نحو در نظر می گیرد. در قالب این رویکرد، انضمام فرایندی کاملا نحوی است که از منضم شدن ریشه فاقد مقوله حاصل می شود، به این صورت که ابتدا ریشه با موضوع یا افزوده ادغام می‏شود و سپس این سازه به سمت هسته مقوله ساز حرکت می کند و سازه انضمامی مقوله بندی می شود. برخی از زبان شناسان (ارکان، 1385؛ شقاقی، 1386؛ Spencer, 1991, 1995; Karimi Doostan, 1997) فرایند انضمام را پدیده ای ساختواژی در نظرگرفته اند به این دلیل که در چارچوب نظریه نحوی بیکر، داده هایی از زبان های مدنظر از شرایط انضمام نحوی بیکر تخطی کرده اند؛ اما تحلیل نحوی که صرف توزیعی ارایه می دهد، ساخت های انضمامی را که متناقض با شرایط نحوی بیکر بوده اند، توصیف می کند. نظریه صرف توزیعی برخلاف رویکردهای پیشین می تواند چالش هایی از قبیل مجاز نبودن انضمام افزوده به فعل، اصل محدودیت نحوی حرکت هسته (Baker, 1988, 1996)، نقش نحوی ترکیبی سازه های انضمامی (Gerdts, 1988)، تغییر نقش دستوری عنصر حاصل از انضمام (Baker, 1988) را تبیین کند. تحلیلی که در این مقاله صورت گرفته است، نشان می دهد که لازم است رویکردهای نحوی مربوط به انضمام بازبینی مجدد شوند.

    کلید واژگان: انضمام, صرف توزیعی, موضوع, افزوده, زبان فارسی
    Gelareh Nazari, Jalal Rahemeyan *, Mehrzad Mansouri

    This study investigates the nature and structure of Persian incorporation within the framework of Distributed Morphology (DM) as a fully synthetic approach that considers morphology as syntax. In this approach, the Root selects for an argument, and then the Root must be merged with that argument or adjunct before it merges with its category-determining feature bundle. So Roots allow being incorporated into them. They are not yet included in any category. In order to become nominal or verbal, they have to incorporate further into a category-creating head. Some linguists (Arkan, 2006; Karimi, 1997; Shaghaghi, 2007; Spencer, 1991, 1995) considered the incorporation process as a morphological phenomenon because within the framework of Baker's synthetic theory, data from their understudied languages violates Baker's syntactic principles, but DM can describe incorporated constructions inconsistent with syntactic conditions of Baker’s synthetic theory. It seems that DM, unlike previous approaches, can solve some challenges, such as combining the syntactic function of incorporated construction of concrete structures (Gerdts, 1988), changing the syntactic function of the element derived from incorporation (Baker, 1988), and some restrictions on modifier stranding for merging with verbs (Baker, 1988, 1996). The analysis made in this article shows that syntactic approaches need to be reconsidered to explain incorporation.

    Keywords: Incorporation, Distributed Morphology, Compounding, Argument, adjunct, Persian
  • آزاده میرزایی*

    اصطلاح predicate در پیشینه پژوهش های زبانی برای دو مفهوم استفاده شده است. یکی در دستور سنتی (تقسیم بندی جمله به دو بخش نهاد و گزاره) و دیگری در بحث روابط محمول - موضوع. زبان شناسان اخیر برای پرهیز از خلط این دو مبحث، دو اصطلاح predicate و predicator را به ترتیب برای کاربرد اول و دوم درنظر گرفته اند. در زبان فارسی دو اصطلاح گزاره و محمول، میان این دو کاربرد تمایز شفافی ایجاد کرده است. پژوهش حاضر انواع محمول را در زبان فارسی برمبنای رویکرد نقش و ارجاع بررسی کرده است تا تفاوت ها و شباهت های میان محمول های زبان فارسی را بررسی کند. بررسی ساختار لایه ای بندها و گروه ها نشان داد که محمول اسمی بیشترین نزدیکی و محمول حرف اضافه ای، کمترین شباهت را با محمول فعلی دارد؛ همچنین داده های بررسی شده نوشتار پیش رو نشان داد که محمول صفتی می تواند توصیف گرهای متنوعی داشته باشد که به لحاظ نوعی ازهم متفاوت هستند؛ بنابراین برخلاف رویکرد دستور نقش و ارجاع که به گروه صفتی قایل نیست، گریزی نخواهد بود جز آنکه گروهی باعنوان گروه صفتی معرفی شود و توصیف گرهای صفتی در ساختار لایه ای، در جایگاه های متفاوت جایابی شوند.

    کلید واژگان: محمول, موضوع, افزوده, گزاره, صفت, دستور نقش و ارجاع, زبان فارسی
    Azadeh Mirzaei *

    The term predicate refers to two concepts in the literature; in the traditional grammar (in dividing the sentence into two parts: the subject and the predicate) and the other in the discussion of predicate-argument relations. Recent linguists have used two terms, predicate and predicator, to avoid confusing these two terms, respectively, for the first and second definition. In Persian, the two terms “Gozɑɹe” and “mahmul” have made a clear distinction between the two concepts. The present study investigates the different types of predicators in Persian based on the role and reference grammar to consider the differences and similarities between the predicators in Persian. The consideration of the layered structure of clauses and phrases showed that the nominal predicator has the most similarity and the prepositional predicator has the least to the verbal predicator. Furthermore, the findings showed that we have to accept the adjective phrase contrary to the role and reference grammar because there are different types of adjectival modifiers which are necessary to consider according to the layered structure.

    Keywords: predicator, argument, adjunct, predicate, adjective, Role, Reference Grammar, Persian
  • مریم زارعی، علیرضا خرمایی*، امیرسعید مولودی

    وابسته های فعل، یکی از بحث برانگیزترین مباحث پژوهش در زبان فارسی بوده و افراد زیادی همچون متیوز (1981)، دوتی (2000)، طبیب زاده (1383) و رحیمیان (1392) در این زمینه مطالعاتی انجام داده اند. با این حال، ماهیت این مقولات همچنان از دیدگاه صاحب نظران، متفاوت ارزیابی شده است. متمم به عنوان مهم ترین وابسته فعلی نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. عده ای هم به متمم اجباری و هم به متمم اختیاری قائلند، در حالی که افرادی دیگر متمم را همان عنصری می دانند که همواره اجباری است و به متمم اختیاری قائل نیستند. تحقیق حاضر پژوهشی پیکره بنیاد درباره وابسته های فعلی است. هدف این پژوهش، بررسی بود یا نبود متمم اختیاری در زبان فارسی است. به سخن دیگر، هدف از انجام این مطالعه یافتن پاسخ برای این سوال است که آیا داده های پیکره ای زبان فارسی وجود متمم اختیاری را تایید می کند و اگر نه، آنچه متمم اختیاری خوانده می شود، در زمره چه مقوله یا مقولاتی قرار می گیرد؟ به این منظور، از هر یک از افعال شاخص حرکتی «آمدن»، «رفتن»، «آوردن» و «بردن»، 300 مورد به طور تصادفی در پیکره نوشتاری همشهری 2 مورد بررسی قرار گرفته و وابسته هایشان بر اساس چارچوب دستور شناختی لانگاکر (2013) مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که آنچه تاکنون متمم اختیاری تلقی می شده، نه متمم است و نه اختیاری، بلکه توصیفگر ی است که بر اساس الزام بافتی به صورت اجباری در گفتمان حضور می یابد و از این رو در تحقیق حاضر «مکمل بافتی» نامیده شده است.  واژه های کلیدی: دستور شناختی لانگاکر، پیکره زبان فارسی، متمم اجباری و اختیاری، افزوده، توصیفگر، مکمل بافتی.

    کلید واژگان: دستور شناختی لانگاکر, پیکره زبان فارسی, متمم اجباری و اختیاری, افزوده, توصیفگر, مکمل بافتی
    Maryam Zarei, Alireza Khormaee*, Amirsaeid Moloodi

    IntroductionThe dependents of verb are among the most debated subjects on which a considerable body of research has been done. Yet, researchers have constantly had diverse opinions about their real identities. Complement, as one of the dependents of verb, is in the same boat. Some scholars have differentiated obligatory complements from optional ones, while others consider complements as obligatory elements and do not recognize an optional category. This article, based on Langacker’s (1987, 2013) Cognitive Grammar and through a corpus-based method, seeks to find out whether the Persian corpus verifies the existence of optional complements and if not, in what category can we place what is normally called optional complement. In other words, this research is to seek the answers to the following questions: Are there any optional complements besides obligatory ones based on Persian corpus-based data as well as Langacker’s Cognitive Grammar? If complements are merely obligatory, how can one categorize those elements called optional complements?MethodologyTo answer the above-mentioned questions, four dependents (subject, object, source and goal) of four salient motion verbs (raftan 'go', āmadan 'come', āvardan 'bring' and bordan 'take') in Persian were chosen to be studied. To this end, 300 tokens of each salient motion verb along with their dependents and the related linguistic context were randomly selected from the corpus of Hamshahri 2 to observe their corporal behavior.DiscussionLangacker (1987, 2013) distinguishes 3 dependents for heads including verbs, which are “complements”, “modifiers” and “adjuncts”. He defines complements as “a component structure that elaborates a salient substructure of the head. The head is thus dependent, and the complement is autonomous” (Langacker, 2013: 203). Conversely a modifier is “a component structure that contains a salient substructure elaborated by the head. In this case the head is autonomous, and the modifier is dependent” (Langacker, 2013: 203). And finally “a component structure which fails to either elaborate the head or be elaborated by it is called an adjunct” (Langacker, 2013: 205).Regarding the four dependents of the salient motion verbs under study, subjects and objects are complements since they elaborate the salient substructures of the verbs. Subjects elaborate the schematic trajectors of the verbs and objects elaborate the schematic landmarks of them. So the verb is, to a great extent, dependent on the subject and the object to complete its meaning. Such high conceptual dependence of the verb brings about its syntactic dependence too and as a result complements are obligatory and must constantly accompany the verb. The corporal behavior of the complements (subjects and objects) verifies this fact; from 300 tokens of each verb in Persian, there was not even a single sample in which the subject or the object was absent. Goals and sources, which tend to be considered as optional complements in the canonical viewpoints in Persian grammar, are, taking Langacker’s Cognitive Grammar into consideration,  modifiers since the motion verb elaborates their schematic trajectors which is a schematic process denoting a motional action. As a result, they are conceptually dependent on the motion verbs, hence being modifiers.3. ConclusionThe corporal behavior of subjects, objects, goals and sources as the dependents of the four salient motion verbs under study produces the following

    conclusions

    Complements are solely obligatory elements since they elaborate the schematic trajectors or landmarks of motion verbs; thus, motion verbs are so conceptually dependent on the complements that they can never appear without them and as a result they become syntactically dependent on the complements as well. Sources and goals, on the other hand, are modifiers that are dependent on motion verbs to elaborate their schematic trajectors. Therefore, the relation that exists between the complement and the verb does exist between the modifier and the verb too but in a reverse direction. Although sources and goals are both modifiers considering Langacker’s Cognitive Grammar, the result of the study shows that there is a goal over source preference. The frequency of the goals is much higher than that of the sources and the result of the Chi-square test indicates that there is a significant difference between the presence of these two elements with salient motion verbs (P<0.05). This result aligns with Stefanowitsch and Rohde (2004), Kabata (2013) and Verkerk (2014). Although there is an asymmetrical distribution between sources and goals, neither of them are optional elements. Their behavior in the text corpus shows that the presence of these modifiers are determined by the context, i.e. if the context needs them, they have to appear and if not, they are not employed by it. For that reason, sources and goals are contextually obligatory and can be called “contextual supplements”.Studying adjuncts in the corpus shows that they are not optional either. These elements, too, have to be present if the context necessitates their being but if they are not summoned by the context, they are absent. So, adjuncts on the par with the modifiers are contextually obligatory and termed “contextual supplements” in this study. Based on the results of the analysis of the Persian text corpus, it seems that Langacker’s triple division of the dependents (i.e. complements, modifiers and adjuncts) does not meet the corporal behavior of these dependents.

    Keywords: Langacker’s cognitive grammar, Persian corpus, Obligatory, optional complement, Adjunct, Modifier, Contextual complement
  • والی رضایی*، همایون سعیدی

    گروه های حرف اضافه در نظریه پردازی های نحوی جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. در دستور نقش و ارجاع این گروه ها به سه دسته افزوه، نشانگر موضوع و موضوع- افزوده تقسیم می شوند. دردسته اول، این گروه ها به عنوان ادات ایفای نقش می نمایند.در دسته دوم، گروه حرف اضافه یکی از موضوع های محمول می باشد. در دسته سوم، حرف اضافه، نشانگر موضوع برای محمول است اما بر معنای بند نیز می افزاید. نوشتار حاضر نشان می دهد که گروه حرف اضافه ای در زبان فارسی دارای کارکردهای مختلفی است و علاوه بر نقش ادات می تواند به منزله نشانگر موضوع در ساخت های دو مفعولی و گاهی به عنوان مفعول مستقیم و برخی نقش های دیگر به کار رود. در این جستار گروه های حرف اضافه ای نشانگر موضوع با توجه به افعالی که با آنها تظاهر می یابند به ده دسته تقسیم شدند. گروه حرف اضافه ای همراه با فعل های ناگذر حرکتی، گروه حرف اضافه ای مکانی و غیر مکانی همراه با فعل ربطی و گروه حرف اضافه ای در ساختار های فعل سبک فارسی، از دیگر مواردی می باشد که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت.

    کلید واژگان: گروه حرف اضافه, افزوده, نشانگر موضوع, موضوع افزوده, زبان فارسی
    Vali Rezai*, Homayon Saeidi

    Prepositional phrases have a significant place in different syntactic theories. In Role and Reference Grammar these constituents are categorized into three classes namely Adjuncts, Argument markers and Argument-adjuncts. Adjuncts PPs offer semantic information for the sentence in which they occur. They are adverbial elements modifying the event or situation described by the predicate. Argument marking PPs mark an argument of the predicate. In this class the preposition itself does not contribute semantic information. Argument- adjunct PPs contain predicative adpositions that add to the meaning of the sentence. Also, they introduce one of the participants in the event. This paper examines different PPs in Persian based on the classification of RRG. It will be demonstrated that PPs in Persian do not always function as adjuncts, but they play as markers of arguments in ditransitive clauses or even as direct objects with some predicates. To conclude we will show that RRG accounts for prepositional phrases in Persian.

    Keywords: Prepositional Phrase, adjunct, argument marker, argument adjunct, Persian
  • محبوبه نادری، علی درزی
    این مقاله به توصیف و تبیین جایگاه پرسشواژه «چرا» در زبان فارسی می پردازد. در مورد جایگاه پرسشواژه افزوده «چرا»، دو نظر متفاوت وجود دارد، یکی آن است که «چرا» بعد از فعل یعنی در سمت راست آن تولید شده و به اجبار به سمت چپ فعل حرکت می کند و دیگری که در این مقاله برای اول بار آن را پیشنهاد می کنیم، آن که «چرا» از همان ابتدا در سمت چپ فعل تولید شده و به جایگاهی بالاتر در همان سمت جا به جا می شود. در این مقاله با بهره جویی از ترتیب خطی عناصر در ساختار نحوی جمله و همچنین با استفاده از دسته ای شواهد از دیدگاه دوم حمایت می کنیم و «چرا» را به عنوان پرسشواژه گروه علت در گروه فعلی کوچک قرار می دهیم و به پیروی از رویکرد شلانسکی وسوئر(2011) آن را به مشخص گر گروه استفهام جا به جا می کنیم.
    کلید واژگان: پرسشواژه افزوده, ترتیب خطی, گروه استفهام, بند علت
    Mahboobeh Naderi, Ali Darzi
    This article investigates the position of the adjunct «chera» (why) in Persian. There are two different proposals to consider. According to the first proposal، «chera» is merged post-verbally before it obligatorily moves to precede the verb. According to the second proposal، first introduced in this article، «chera» is generated before the verb، but moves somewhere higher in the tree structure. In this article we employ the linear order of the phrases in the sentence and certain empirical facts to support the second hypothesis. We take «chera» as a wh-causal phrase merged in the adjunct position to the vP to the left before it moves to the Spec، Interrogative phrase along the lines of Shlonsky and Soare (2o11).
    Keywords: wh, adjunct, word order, InterrogativeP, causal clause
  • جهانگیر صفری*، مهدی احمدی
    اغلب دستورنویسان سنتی در شرح اضافه اقترانی از اضافه استعاری کمک می گیرند، اما تفاوت زیادی بین این دو اضافه وجود دارد. مهم ترین این تفاوت ها در ساختار تشبیهی اضافه استعاری است که اضافه اقترانی چنین ساختاری ندارد.
    برخلاف نظر دستوریان که مضاف را در اضافه اقترانی قصد اصلی می دانند، آنچه در اضافه اقترانی مدنظر است ترکیب مضاف و مضاف الیه است نه هریک از آنها به تنهایی. در اغلب جمله هایی که در آنها اضافه اقترانی به کار رفته است با حذف مضاف یا مضاف الیه، جمله مفهومی کنایی پیدا می کند؛ مفهومی که از ترکیب اضافی به دست می آید.
    راه کاری که دستورنویسان سنتی برای مشخص کردن ویژگی های اضافه اقترانی بیان کرده اند نادرست است. دستورنویسانی هم که از منظر زبان شناسی به بررسی موضوع پرداخته اند نیز نتوانسته اند حق مطلب را ادا کنند و به ظاهر ترکیب اکتفا کرده و همه اضافه ها را در یک گروه تحت بررسی قرار داده اند و از تفاوت های معنایی آنها غفلت کرده اند.
    نتیجه تحقیق حاضر به این نکته منتهی شد که در توضیح اضافه اقترانی نباید مقایسه ای بین اضافه اقترانی و استعاری صورت گیرد. شباهت این دو اضافه صرفا در ساختار «هسته++ وابسته» است.
    اگر در بررسی اضافه ها، فقط ساختار مدنظر باشد، همه اضافه ها در یک گروه قرار می گیرند اما صرفا به ظاهر ترکیب اکتفاکردن کامل کننده مفاهیم دستوری نیست.
    بهتر است در بررسی های دستوری ساختار و معنا با هم در کانون توجه قرار گیرند. با این نگاه در اضافه اقترانی آنچه مدنظر است مفهوم کنایی این نوع اضافه است، نه مضاف و مضاف الیه به تنهایی.
    کلید واژگان: دستورزبان, گروه اسمی, وابسته اسمی, مضاف و مضاف الیه, اضافه اقترانی, ترکیب وصفی
    Jahangir Safari*, Mahdi Ahmadi
    Most traditional grammarians in describing conjunctive make use of metaphoric genitive construction. However, one can see that there is a great difference between the two genitive constructions. The most important difference is the analogical structure which exists in the metaphoric genitive construction but it does not exist in conjunctive. Unlike grammarians who consider that the adjunct in this genitive construction is the main goal in conjunctive, what is considered here is the combination of the adjunct and the governed word and not just either of them alone. In most of the sentences in which there is a conjunctive, if we omit the adjunct or the governed word, the sentence will have a figurative meaning, a meaning which derives from the genitive construction.The strategy that traditional grammarians have suggested for identifying the characteristics of conjunctive is incorrect. Grammarians who have studied the subject from a linguistic perspective also did not explain this properly and they have only paid attention to the appearance of the compound and have neglected the meaning differences. This study concludes that in explaining the conjunctive we should not make a comparison between conjunctive and metaphoric genitive construction. The only resemblance of these two genitive constructions is in the structure “core + e + dependent.” If in examining genitive constructions only the structure is considered, all of the genitive constructions will be put in one group. But paying attention only to the form of the compound does not complete the grammatical concepts. In grammatical investigations, it is better to consider the structure and meaning at the same time. Having said that the purpose of conjunctive is the figurative meaning of this kind of genitive construction and is not the adjunct or the governed word alone.
    Keywords: grammar, nominal group, nominal dependence, adjunct, governed word, conjunctive, descriptive compound
  • سولماز محمودی
    تفاوت رفتار نحوی ای که بندهای موصولی و بدل فارسی براساس خوانش معنایی خود در هر جمله نشان می دهند، توجیه نحوی دارد. به بیانی دیگر، این تفاوت ناشی از محل استقرار فرافکن متمم نما و گروه حرف تعریف در میان سایر فرافکن های نقشی جمله است. در این پژوهش بند موصولی، به صورت افزوده، و بدل ها، به صورت افزودگی یا همپایگی، ترسیم می شوند. در حالی که با ترسیم افزودگی به جای افزوده، نمودارهای بند موصولی و بدل یکی می شوند. بنابراین اگر به پیروی از زبان شناسانی همچون هگمن، که افزوده را به صورت افزودگی در نظر می گیرند، این حد افراط را قبول کنیم، تمایز آن ساخت ها مشخص نمی شود. بدل ها خود نوعی ساخت موازی در نظریه عمومی زبان تلقی می شوند. ملاک تشخیص این ساخت ها، ملاک های ساختاری و معناشناختی است. نمودار درختی و ویژگی معنایی آنها حاکی از تمایز این ساخت ها با ساخت های موصولی و متممی است. در این پژوهش سعی می شود پس از ارائه توصیفی جامع از ساخت های موازی، به خصوص بدل در زبان فارسی، کارایی رویکرد نحوی در این زمینه بررسی شود و تحلیلی جامع از این ساخت ها همراه با توصیف مقولات مورد نظر، برمبنای ویژگی های دستوری، به دست داده شود.
    کلید واژگان: عبارت معترضه, بدل, بند موصولی توضیحی, افزوده, افزودگی
    Solmaz Mahmoodi
    Persian relative clauses are the complex DP containing head and CP. These two make a syntactic constituent and have DP distribution. Following the SOV word order, the base generated position of them is an argument position before verb which can be changed by movement operations. DP embedded CP is introduced by the invariable complementizer (ke) and the embedded verbs are inflected for tense, aspect and mood just as a main verb. Nonrestrictive relative clause is a subordinate clause which does not restrict the meaning of the head it modifies but stands in apposition to it. Nonrestrictive relative clauses are syntactically the same as restrictive relative clauses, i.e. they go through various grammatical operations in the same way. However nonrestrictive relative clauses are similar to the parentheticals (particularly apposition) in the prosodic and semantic aspects. They have distinctive prosodic contour, that is, discontinuity and parentheticals’ semantic contribution to the matrix clause is an additional or supplementive one. one.In this article an attempt is made to show these differences by structural representation: the apposition as a cooperated construction and nonrestrictive relative clause as right –adjoined to the head noun.
    Keywords: apposition, nonrestrictive relative clause, parenthetical, adjunct, adjunction
  • مهرزاد منصوری *
    پژوهش حاضر جایگاه بی نشان قید در زبان فارسی را مورد ارزیابی قرار می دهد. به این منظور پرسش نامه ای مرکب از بیست جمله نامرتب در اختیار سی نفر از گویشوران قرار گرفته است. هر یک از جملات دارای یک قید حالت است که به طور تصادفی نامرتب شده است. نتایج این تحقیق که از 600 جمله به دست آمده است، نشان می دهد که قیود انتخاب شده عمدتا به صورت معناداری در یکی از جایگاه ها به کار رفته اند. این تحقیق نشان می دهد که جایگاه بی نشان قید به ویژگی های نحوی معنایی بافت زبانی و نوع قید وابسته است. این پژوهش همچنین نشان می دهد که اگرچه به نظر می رسد برداشت و سلیقه شخصی گویشور در تعیین جایگاه قید دخیل باشد اما تحلیل آماری خلاف این را ثابت می کند. این پژوهش علاوه بر معرفی جایگاه بی نشان هر یک از قیود مورد بررسی، نسبت نشانداری در خصوص هر یک از قیود را نشان می دهد. همچنین تحلیل پوسته ای مشروط به اینکه قید را به صورت افزوده و ضمیمه نشان دهد، می تواند تحلیل مناسبی از جایگاه قید به شمار آید.
    کلید واژگان: قید, افزوده, برنامه کمینه گرا, زبان فارسی, گروه پوسته ای
    Mehrzad Mansouri *
    The study investigated the unmarked placement of manner adverbs of Persian as an SOV language by an experiment in which 30 informants were asked to correct the order of sentences in which a manner adverb was used. The study shows that some adverbs significantly appear at the beginning of the sentence before subject, some between subject and object, some between object and verb and some between indirect object and verb in double object constructions. The study also shows that some adverbs occur in two or three places almost equally. Based on results it has been argued that the placement of adverbs depends on semantic and syntactic properties of the structures as well as semantic properties of the adverbs. Considering the fact that speakers had no chance to change the adverbs, the study shows that their decision on adverb placement is not significantly effective. In this study, it has also been argued that VP shell analysis can account for adverb placement if the placement defines both as an adjunct to intermediate projection (X') as well as head (X) in the framework of Minimalist Program.
    Keywords: adverb, adjunct, minimalist program, VP shell, Persian
  • ارسلان گلفام، ایفا شفایی
    این مقاله فرضیه جهانی جیوستی (1991) مبنی بر هسته بودن کمی نماها در گروه اسمی و ظهور دسته محدودی ازاین عناصر در دو نقش هسته و توصیفگر را در زبان فارسی مورد بررسی قرار می دهد. براساس نتایج حاصل این عناصر خود یک فرافکن نقشی (QP) همچون گروه تعیین کننده (DP) می باشند که در صورت حضور گروه تعیین کننده به واسطه تسلط بر این فرافکن نقشی بر فرافکن واژگانی اسم (NP) تسلط دارند و طبق فرضیه جهانیی نما عکس این مطلب یعنی تسلط گروه تعییی نیز صادق نمی باشد و همواره این گروه کمی نماست که بر گروه تعیین کننده تسلط دارد. روش گرد آوری داده ها بر اساس شم زبانی نگارنده بوده است.
    کلید واژگان: کمی نما, هسته, مشخص گر, افزوده, فرافکن نقشی
    Arsalan Golfam, Ifa Shafayi
    This paper focuses on the structural properties of quantified noun phrases in Persian. Based on Giusti's hypothesis, two arguments are raised. The first is that quantified noun phrases are of QP category in Persian, i.e. the quantifier (Q,) on a par with the determiner(D), is a functional head which always dominates a definite nominal (DP) and an indefinite one (NP) or a prepositional phrase (PP).1 The second is that a certain number of quantifiers act as adjectives.
    Keywords: quantifier, head, determiner, functional projection, adjunct
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال