به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "cognitive semantics" در نشریات گروه "ادبیات و زبان ها"

تکرار جستجوی کلیدواژه «cognitive semantics» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • سمیه محمدی، زهره قربانی مادوانی*

    مجال اللون کمفهوم ذی تواتر عال یشکل جزءا هاما من حقول التعبیر فی ایه لغه. بما انه توجد علاقه وثیقه بین التعبیر والفکر والثقافه، فدراسه اللغه مع مراعاه هذا الانتماء، بإمکانها ان تفتح ابوابا جدیده لتطویر عملیه تعلیم اللغه وتعلمها. فتناول هذا البحث دراسه اللغتین مع الترکیز علی مفردات الالوان دراسه تعلیمیه ومعرفیه. کلمات اللون التی تمت دراستها فی هذا البحث هی المعادلات الفارسیه والعربیه لإحدی عشره من کلمات اللون التی اقترحها برلین وکای (1969). هدف المولفین هو فحص ومقارنه الاستعارات المفهومیه لمجال "اللون" فی اللغتین الفارسیه والعربیه، والتعریف بمجالات الهدف، وتحدید الخرائط الرئیسیه، والتعبیر عن اوجه التشابه والاختلاف الاستعاریه فی هذا المجال. وقد انتهج البحث المنهج الوصفی-التحلیلی وتمت دراسه البیانات فی إطار المنهج الدلالی المعرفی ووفقا لنظریه الاستعاره المفهومیه لکوفکسیس (2005). یشیر تحلیل البیانات إلی ان کلمات اللون الاساسیه فی الفارسیه تتوافق مع نظیراتها العربیه، مع اختلاف ان "آبی" فی الفارسیه، علی عکس "الازرق" فی العربیه، لایعتبر من کلمات الالوان التی لها تمثیل لغوی استعاری؛ یتعزز افتراض ان المرکبات الاستعاریه فی اللغات لاتصنع إلا بکلمات اللون الرئیسیه، لانه لم یتم إیجاد نموذج للبنی والبنفسجی والوردی والرمادی فی اللغتین، بالإضافه إلی الازرق فی الفارسیه؛ ومعظم الاستعارات المتعلقه بالالوان فی کلتا اللغتین لها طبیعه ثقافیه فلایبدو واقعیا جدا ان نتصور استعارات اللون فی اللغتین بانهما تتعادلان معرفیا معا.

    کلید واژگان: تمثیلات اللون اللغویه, الفارسیه والعربیه, الدلاله المعرفیه, برلین وکای
    Somayeh Mohammadi, Zohreh Ghorbani Madavani *

    Colour, as one of the high-frequency concepts, constitutes an important part of the expressive realm of any language. Given that language, thought, and culture are inextricably linked, studying language while considering this inseparable connection can influence the way language is viewed and taught. This research focuses on the educational and cognitive study of the aforementioned languages, with an emphasis on the field of colour. The colour words studied are the equivalents of the eleven colour words proposed by Berlin and Kay (1969). The authors' goal is to examine and compare the conceptual metaphors of "colour" in Persian and Arabic, define the target domains, key maps, and similarities and differences. The research method is descriptive-analytical, and the data were analysed within the framework of the cognitive semantics approach. Data analysis indicated that: 1- The basic colour terms (BCTs) in Persian correspond to their Arabic equivalents, with the difference that "آبی" in Persian, unlike "ازرق" in Arabic, is not considered one of the colour terms that have a metaphorical-linguistic representation. 2- The assumption that metaphorical compounds are only made with the main colour words is reinforced, because no model has been found for brown, violet, pink, and grey in the two languages, in addition to blue in Persian. 3- Most of the metaphors related to colours in both languages have a cultural nature, and it does not seem very realistic to imagine them as being equivalent.

    Keywords: Colour, Persian, Arabic Languages, Omparative Study, Cognitive Semantics
  • محمدرضا شادمانی*، مجتبی منشی زاده، ارسلان گلفام، مهدی پورمحمد
    مقاله حاضر مطالعه ای تطبیقی درباره نسبت نظریه پیش نمونی با فقه اللغه ایرانی است. در این مقاله، با بهره گیری توامان از مبانی نظری و روش شناختی معنی شناسی تاریخی-فقه اللغوی از یک سو، و نظریه پیش نمونی رش (1978) از سوی دیگر، هم چنین، به پشتوانه برخی از ویژگی های تصویری واژه های رخ، دو رخ، رخان و رخسار / رخساره که جملگی با بسآمد بالا در متن های نظم و نثر کلاسیک فارسی مضبوط هستند، داده های ریشه شناختی و پیکره ای مربوط به دو واژه رخ و رو(ی) (از آغاز ادب کلاسیک فارسی تا پایان قرن نهم هجری)، مفهوم شناسی و کاربردشناسی درزمانی آن ها، به ویژه، جنبه های پیش نمونی ریشه /rauk/ ایرانی باستان را نشان داده ایم. از آن جا که ریشه مذکور به حد کفایت از اشتقاق های متعدد و متنوع فعلی و اسمی برخوردار است، مقوله بندی های تازه ای در قالب الگوی شناختی آرمانی شده (لیکاف 1990) (مدل های خوشه ای و شعاعی) و همچنین یک مدل پیش نهادی تحت عنوان مقوله بندی منظومه ای پیش نمون بنیاد را از مشتقات  در فارسی نو استخراج و ارائه کرده ایم. در برداشتی کلی، این مقاله کارکرد نظریه پیش نمونی و پیامدهای آن -مشخصا اصل مجاورت معنایی- را در معرض داوری و نقد محققان و متخصصان در هر سه حوزه مطالعاتی معنی شناسی واژگان پایه شناختی، معنی شناسی تاریخی-فقه اللغوی و ادبیات ایرانی قرار می دهد
    کلید واژگان: معنی شناسی شناختی, فقه اللغه, معنی شناسی تاریخی -فقه اللغوی, نظریه پیش نمونی, روی, رخ
    MOHAMMADREZA SHADMANI *, Mojtaba Monshi Zadeh, Arsalan Golfam, Mehdi Purmohammad
    This article is a comparative study on the relation between the Prototype Theory and historical-philological semantics in Iranian languages. Regarding the actual entailments in the framework of the Prototype Theory (Rosch: 1978), in which words considered to be the central and peripheral members of a semantic category, in correlation with a morpho-phonological study on two Persian words, RUX and RŪY, a number of diachronic samples of radial categorization (Lakoff: 1990) are going to be proposed, considering the Old Iranian   as the prototype of a particular semantic network, kept in the corpus of the word. From a general perspective, this article sets out the function of the Prototype Theory and its consequences in Iranian etymological and literary studies.
    Keywords: Cognitive Semantics, Philology, Historical-Philological Semantics, Prototype Theory, RUX, RŪY
  • فاطمه زارعی، علی اصغر شهبازی*، علیرضا شیخی

     مطالعه شناختی زبان یکی از رویکردهای نوظهور در عرصه زبان شناسی است. در این رویکرد، افزون بر مطالعه جنبه های نظری زبان، تعامل زبان با مقوله های دیگر، چون ذهن، قوه تعقل، رابطه با محیط و تجارب اجتماعی بررسی می شود. یکی از مباحث مهم معنا شناسی شناختی، مقوله «استعاره مفهومی» است. استعاره در این نگرش، صرفا یک مبحث بلاغی نیست؛ بلکه ابزار اندیشه به شمار می آید؛ پدیده ای که بر اساس آن یک حوزه مفهومی بر اساس مقوله مفهومی دیگر بیان می گردد. متون دینی و دعایی از عرصه های پرظهور استعاره های شناختی ست؛ زیرا بسیاری از حوزه های انتزاعی و تجربه ناپذیر، در این نوع از متون به مدد نظام های استعاری دیگر سامان می یابند. در جستار حاضر تلاش گردید با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی، مفهوم استعاری «رحمت» در صحیفه سجادیه و خاستگاه قرآنی آن بررسی شود؛ چه آن که بسیاری از گزاره های قرآنی در تار و پود نیایش های صحیفه بازتاب دارد. این پژوهش، نشان می دهد مفهوم انتزاعی «رحمت» در نظام معرفتی صحیفه سجادیه، در بستر شناخت تجربی و استعاره های مفهومی تعین یافته است که این نظام یافتگی و تجسم در صحیفه سجادیه با آیات قرآن تطابق فراوانی دارد. بیش ترین راهکار در عینی سازی مفهوم رحمت در صحیفه سجادیه به مانند آیات قرآن، استفاده از استعاره مفهومی وجودی از نوع «ماده» و «ظرف» است. «رحمت» در این مجموعه با حوزه هایی چون پناهگاه، مقصد، باران، گنجینه، طعم و مزه و غیره مفهوم سازی شده است. گاه نیز بر مبنای جهت گیری فیزیکی این مفهوم به تصویر درآمده است.

    کلید واژگان: قرآن کریم, صحیفه سجادیه, رحمت الهی, معناشناسی شناختی, استعاره های مفهومی
    Fateme Zarei, Aliasghar Shahbazi *, Alireza Shaikhi

    Cognitive linguistics is a relatively new approach in the field of linguistics, focusing not only on the theoretical aspects of language but also on its interaction with other phenomena such as the mind, rationality, environment, and social experiences. One of the central topics in cognitive semantics is the concept of "Conceptual metaphor." In this approach, metaphor is not merely a rhetorical device but rather a tool of thought—a phenomenon in which one conceptual domain is expressed through another. Religious and supplicatory texts are rich sources of cognitive metaphors, as they often deal with abstract and non-experiential concepts, which are structured using metaphorical systems. This study, using a descriptive-analytical method, seeks to explore the metaphor of the Arabic term "Raḥmat" in Ṣaḥīfah Sajjadiyyah and its Qur'anic origins, noting that many Qur'anic expressions are reflected throughout the supplications of this text. The research reveals that the abstract concept of the term "Raḥmat" in the epistemological system of Ṣaḥīfah Sajjadiyyah is shaped by experiential cognition and conceptual metaphors. This systematization and embodiment in Ṣaḥīfah Sajjadiyyah closely align with the Qur'anic verses. The most prominent method of concretizing the concept of "Raḥmat" in Ṣaḥīfah Sajjadiyyah, similar to the Qur'an, is through existential conceptual metaphors of "substance" and "container." In this collection, "Raḥmat" is conceptualized through domains such as shelter, destination, rain, treasure, taste, and others. It is also occasionally depicted through spatial orientation, where divine mercy is symbolized as being in an elevated position, while divine punishment and affliction are associated with lower positions—emphasizing the precedence of mercy [Raḥmat] over punishment.

    Keywords: Conceptual Metaphors, Divine Mercy, Ṣaḥīfah Sajjadiyyah, Qur'an, Cognitive Semantics
  • محمدرضا پهلوان نژاد، بلاسم محسنی*

    ضرب المثل ها در فرهنگ و افکار عمومی مردم ریشه دارند. از این رو می توان تا حدودی با فرهنگ، اندیشه و آداب و رسوم برخی از ملت ها آشنا شد. از این رو بررسی طرحواره های تصوری ضرب المثل های لهجه اماراتی، سبب آشنایی ژرف تر با فرهنگ و آداب و رسوم مردم آن خطه خواهد شد؛ زیرا رابطه عمیق تر میان زبان و فرهنگ را بررسی می نماید و ما را به این نکته رهنمون می سازد که از طریق درک طرحواره های تصوری و مفاهیم انتزاعی می توان به فهم نسبتا بهتری از زبان و فرهنگ و برخی از کارکردهای آن ها نائل آمد. پژوهش حاضر می کوشد با روش توصیفی- تحلیلی، طرحواره های موجود در ضرب المثل های لهجه اماراتی را که از کتاب الرمسه الإماراتیه استخراج شده، بر اساس الگوی طرحواره های تصویری لیکاف و ایوانز در چارچوب معنی شناسی شناختی بررسی کند و بسامد هر کدام از این طرحواره ها را به تصویر کشیده و به تحلیل آن ها بپردازد. نتایج این جستار حاکی از آن است که از مجموع 22 ضرب المثل انتخاب شده از کتاب «الرمسه الإماراتی» طرحواره حرکتی با 30 درصد، طرحواره ظرف بودگی 22 درصد، طرحواره قدرتی 17 درصد، طرحواره انطباق 13 درصد و طرحواره های پیوستگی و شکافت هر کدام 9 درصد به ترتیب بیشترین میزان بسامد فراوانی را به خود اختصاص داده اند. همچنین بررسی ها نشان می دهند که حروف جر «علی و فی» یک معنای پیش نمونه ای و کانونی دارند که به ترتیب مفهوم (بر-در) را تبیین می کنند و هنگامی که در بافت های مختلف به کار می روند، دچار توسعه در معنا می شوند، به این معنا که در نتیجه تاثیرات واژه های همنشین، معانی دیگری غیر از آن معنای کانونی، پیرامونشان شکل می گیرند

    کلید واژگان: معنی شناسی شناختی, طرحواره های تصوری, طرحواره ظرف بودگی, ضرب المثل های عربی, لهجه اماراتی
    Mohammadreza Pahlavannezhad, Balasem Mohseni *

    Proverbs are rooted in the culture and public opinion of the people. Therefore, it is possible to get to know the culture, thought and customs of some nations to some extent. Therefore, examining the imaginary patterns of Emirati dialect proverbs will lead to a deeper acquaintance with the culture and customs of the people of that region; Because it examines the deeper relationship between language and culture. And it leads us to the point that through the understanding of conceptual schemas and abstract concepts, a relatively better understanding of language and culture and some of their functions can be achieved. The present study tries to use descriptive-analytical method to investigate the schemas in Emirati dialect proverbs extracted from the Emirati Al-Rumsa book, based on the model of Likaf and Evans' image schemas in the framework of cognitive semantics, the abundance of schemas It depicts the existing and frequency of each of these schemes and analyzes them. The results of this research indicate that from the total of 22 proverbs selected from the book "Al-Ramsa Al-Emirati" movement schema with 30%, capacity schema with 22%, power schema with 17%, adaptation schema with 13%, and schema with Continuity and fission have 9 percent each, respectively, with the highest frequency. Also, the studies show that the pronouns "Ali and Fay" have a pre-typical and focal meaning that explain the concept (on-in) respectively And when they are used in different contexts, they undergo development in meaning, in the sense that as a result of the effects of accompanying words, other meanings other than the focal meaning are formed around them

    Keywords: Cognitive Semantics, Conceptual Schemas, Container Schema, Arabic Proverbs, Emirati Accent
  • Mehdi Bazyar*

    Metaphor shapes our language as well as our thoughts by grounding the concepts related to our body within an experiential framework in which we can accommodate abstract concepts. Being aware of their underlying structure and mastering them are believed to be integral in developing metaphoric competence and communicative competence in a second language. Body-related metaphors are among the prevalent, yet under-researched metaphors of Persian that can pose substantial challenges for foreign learners of Persian. This study explores the body-related metaphor constructions utilizing Lakoff and Johnson’s conceptualizations in Persian language that can be problematic for learners of Persian. It was found that the Persian body metaphors are relatively rich and pervasive. In many cases, Persian speakers tend to use different metaphors as a kind of hyperbole to show the repetition and/or significance of a phenomenon or concept (both negatively and positively). It was also suggested that the primary function of metaphors in Persian could be explained based on the narrowing and expanding of meaning. The findings suggested that while systematicity is universal, there are also differences among the metaphor structures cross-linguistically and cross-culturally. The results could also provide another evidence for cognitivists’ claim that the conceptual system by which we understand and communicate (about/with) the world around us is mostly metaphorical. Finally, the significance and implications of studies of this nature for the learning and teaching of Persian as a second/foreign language were discussed.

    Keywords: Persian (Farsi), Language For Specific, Academic Purposes, Body Metaphor, Cognitive Semantics, Embodiment, Culture-Specificity
  • عباس نجفی، خداداد بحری*، رسول بلاوی، حیدر فرع شیرازی

    استعاره، چه به عنوان عنصری تزیینی و خواه به مثابه فرآیندی شناختی، از دیرباز در کانون توجه پژوهش گران بوده است. بر اساس یافته های زبان شناسی شناختی، انسان به دلیل جسدمند بودن و نیز تجربه هستی به واسطه این جسد، ساخت های مفهومی بنیادینی به نام طرح واره های تصویری را در ذهن خویش می آفریند و می انبارد تا در مواقع اندیشیدن به امور انتزاعی، با انتقال دادن این ساخت های انضمامی به زبان،  فرآیند ادراک  را تسهیل و تکمیل کند. سعدی یوسف و احمد شاملو، به یاری طرح واره ها، بسیاری از مفاهیم انتزاعی را در اشعار خویش مفهوم سازی کرده اند. این پژوهش بر آن است تا با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی، ضمن بررسی و تحلیل طرح واره ها در دو قصیده منتخب از این دو شاعر، چگونگی تفکر و نیز پایه های شناخت آنان از جهان پیرامونشان را تبیین کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مفاهیم انتزاعی همچون مرگ، زندگی، تغییر و جاودانگی در  قالب این تصویرها تجسم یافته اند و سه طرح واره حجمی، حرکتی و نیرو توانسته اند در ارتباطی سازمان یافته، اندام وار و منسجم با یکدیگر و در راستای هدفی معین منجر به تولید معنا شوند و در نهایت  مفهوم انتزاعی جاودانگی و اثرگذاری  را در شکل تابلویی تصویری پیش دیدگان مخاطب قرار دهند.

    کلید واژگان: معناشناسی شناختی, استعاره مفهومی, طرحواره های تصویری, سعدی یوسف, احمد شاملو
    Abbas Najafi, Khodadad Bahri *, Rasoul Balavi, Haydar Far Shirazi

    Metaphor, being addressed either as a decorative element or as a cognitive process, has attracted the researchers' attention for a long time. According to the findings of cognitive linguistics, humans create and store fundamental conceptual constructions called image schemas in their minds so that when thinking about abstract matters by transferring these concrete constructions to language facilitate and complete the perception process. Saadi Yousef and Ahmad Shamlou have conceptualized many abstract concepts in their poems with the assistance provided by schemata. This research, descriptive-analytical method, while examining and analyzing the schemata in two selected poems of these two poets, to explain the way of thinking and, also, the foundations of their understanding of the world around them. As being indicated through the results, abstract concepts such as death, life, change, and immortality have been embodied in the form of these images and the three schemes of volume, movement, and force have been able to communicate in an organized, organic, and coherent manner with each other and in line with a certain goal. This may lead to the production of meaning and finally put the abstract concept of immortality and impact in the form of a visual tableau before the audience.

    Keywords: Cognitive Semantics, Conceptual Metaphor, Image Schemas, Saadi Yusuf, Ahmed Shamlou
  • فرزانه مهرافزا، محمدرضا اروجی*، بهزاد رهبر

    در زبان شناسی شناختی مفهوم سازی نقش مهمی در شناخت معنی دارد. از دیدگاه لیکاف و جانسون استعاره های مفهومی، صرفا اموری زبانی نیستند بلکه سازوکارهایی اندیشگانی هستند که بازنمود آن ها نه تنها در زبان بلکه در رفتارهای اجتماعی و فرهنگ نیز قابل مطالعه هستند. این پژوهش که به روش تحلیلی-توصیفی انجام شده است، به دنبال پاسخ دادن به این پرسش است که نظریه استعاره مفهومی تا چه حد در متون مذهبی کارآمد است؟ در این نوشتار تلاش می شود تا با کمک نظریه استعاره مفهومی سوره منتخب جمعه بررسی شود که یکی از پنج سوره مسبحات (حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن که با سبح یا یسبح آغاز می‎شوند) قرآن کریم است. تحلیل با رویکرد شناختی و با نگاهی به فرایند مفهوم سازی آیات صورت می گیرد، دلیل این انتخاب این است که این سوره بر دو محور اصلی و اساسی تاکید می کند؛ نخست توحید و صفات الهی و هدف از بعثت پیامبر اسلام و مسئله معاد و دوم پرداختن به اهمیت نماز جمعه. نتایج این پژوهش نشان می دهند که از منظر معناشناسی شناختی، کاربست نظریه استعاره مفهومی با استفاده از الگوی دو حوزه ای مقصد و مبدا لیکاف و جانسون می تواند در تبیین ساختار مفهومی مولفه‎های قرآنی کارآمد باشد و معانی نهفته در ساختار آیات قرآن کریم را آشکار کند. به این ترتیب، این تحلیل نحوه نگرش و جهان بینی مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد و بینش کلی در مقیاس بشری به منظور تسهیل در فهم آیات را فراهم می آورد. نتایج این پژوهش می توانند در تحلیل ادبی و قرآن پژوهی و حوزه زبان شناسی شناختی سودمند باشند.

    کلید واژگان: زبان شناسی شناختی, سوره جمعه, معنا شناسی شناختی, مفهوم سازی, نظریه استعاره مفهومی
    Farzaneh Mehrafza, Mohammadreza Oroji *, Behzad Rahbar

    In cognitive linguistics, conceptualization plays an important role in discovering the meaning. From the point of view of Lakoff and Johnson, conceptual metaphors are not only linguistic matters, but also thought mechanisms whose representation can be studied not only in language but also in social behavior and culture. The purpose of this research, which was carried out by analytical-descriptive method, was to answer this question: To what extent is the theory of conceptual metaphor effective in religious texts? In this article, with the help of metaphor theory, we have tried to understand the concept of Surah al- Juma, which is one of the five surahs of the Holy Qur'an, called Mosabbahat, because this surah is based on two main and fundamental axes, first, monotheism and divine attributes, and the purpose of the mission of the Prophet of Islam, Ma'ad and also emphasize the importance of the issue of Friday prayer, The results show that from the perspective of cognitive semantics, the application of conceptual metaphor theory using the two-domain model of destination and origin of Lakoff and Johnson can be effective in explaining the conceptual structure of Quranic components and the meanings hidden in the structure of Quranic verses. to reveal and in this way influence the attitude and worldview of the audience and provide a general insight into a human scale to facilitate the understanding of the verses. The results of this research can be useful in literary analysis and Quranic research and in the field of cognitive linguistics.

    Keywords: Cognitive Linguistics, Surah Juma, Cognitive Semantics, Conceptualization, Conceptual Metaphor Theory
  • سپیده عبدالکریمی*

    پژوهش حاضر کوششی است برای تحلیل چندمعنایی فعل «بستن» با بهره ‏گیری از ابزار نظری مطرح در معنی‏ شناسی شناختی. معانی فعل «بستن» به روش کتابخانه‏ ای از فرهنگ‏ های سخن، دهخدا، فرهنگ فارسی صدری افشار، فرهنگ فارسی گفتاری و البته، فرهنگ ریشه ‏شناختی زبان فارسی گردآوری و با هم مقایسه شد. در پژوهش حاضر، از روش تحلیل کیفی برای توصیف معانی و تعیین چگونگی ارتباط معانی یادشده استفاده شده است. به این منظور، ابزار نظری طرحواره ‏های تصویری در چارچوب معنی‏ شناسی شناختی و به طور خاص، مدل پیشنهادی جانسون و شرح و بسط آن از سوی ایوانز و گرین و ایوانز به کار گرفته شده است. تحلیل معانی طرحواره‏ ای فعل «بستن» نشان می ‏دهد که از میان 24 معنی، 11 مورد طرحواره نیرو داریم که به طور خاص ایجاد مانع با ماهیتی فیزیکی یا انتزاعی را نشان می‏ دهند و 18 مورد طرحواره پیوند با ماهیت فیزیکی یا انتزاعی در تحقق معنایی فعل «بستن» داریم. در یک مورد نیز، افزون بر طرحواره پیوند، امکان قائل شدن به طرحواره انشعاب وجود داشت. این در حالی است که ملاحظات ریشه‏ شناختی نشان می‏ دهند فعل «بستن» از یک ریشه واحد مشتق شده و به صورت کنونی خود درآمده است و آن، band در فارسی باستان و اوستایی و bandh در سنسکریت بوده است. این امر وجود طرحواره‏ های متفاوت غیرمرتبط را مجاز نمی‏ دارد. علت آن است که باتوجه به زمینه‏ سازی طرحواره‏ های تصویری برای تشکیل معانی به دلیل ماهیت پیش‏ مفهومی آنها، در صورت نبود ارتباط بین عناصر پیش‏ مفهومی، ارتباط میان معانی از دست می‏ رود. در پژوهش حاضر استدلال می‏ شود که طرحواره‏ های متداعی با معانی، ارتباط میان معانی فعل «بستن» را چگونه نشان می دهند.

    کلید واژگان: معنی‏ شناسی شناختی, طرحواره تصویری, طرحواره‏ گردانی, چندمعنایی, ارتباط معنایی
    Sepideh Abdolkarimi *

    The present study aims to analyze the verb “bastan” (to close) using cognitive semantics. The meanings of “bastan” have been collected using library method, extracted from dictionaries including Sokhan, Dehkhoda, Sadri Afshar's Persian Dictionary, Persian Spoken Variety, and the Etymological Dictionary of the Persian Language. This data was used for comparative analysis. In this research, a qualitative research method has been used to describe the meanings and to determine if there is a relationship among them using the image schema theory in cognitive semantics, specifically the models proposed by Evans and Greene, Evans and Evans. The analysis of the schematic meanings of the verb “bastan” showed that out of 26 meanings, 11 are force schemas, indicating an obstacle of a physical or abstract nature, and 18 are link(age) schemas, either physical or abstract. In one case, in addition to the mentioned schema, a splitting schema was considered. Etymological considerations show that the verb “bastan” originates from a single root in its current form: -band in ancient Persian, bandh (badhnāti) in Sanskrit, and -band in Avesta. This matter does not allow the existence of two different unrelated schema, because the connection between meanings will be lost. This research argues that associative schemas show the relationship between the various meanings of the polysemic verb “bastan”.

    Keywords: Cognitive Semantics, Image Schema, Schema Transformation, Polysemy, Semantic Relation
  • فاطمه صادقیار، رضا رضایی*، مژگان هوشمند

    پژوهش حاضر می کوشد تا با اتکاء بر ارکان معنی شناسی شناختی در تحلیل استعاره به تحلیل و طبقه بندی انواع استعاره های مفهومی و همچنین شیوه مفهوم سازی آن ها در میان افعال مرکب فارسی بپردازد. روش تحقیق توصیفی - تحلیلی و پیکره مدار است. جمع آوری داده ها از طریق  فرهنگ 8 جلدی سخن  و همچنین پایگاه دادگان زبان فارسی صورت گرفته است. داده های پژوهش بالغ بر 1000 فعل مرکب فارسی است که در قالب 20 همکرد رایج زبان فارسی که به ازای هرکدام 50 ترکیب فعلی از زبان فارسی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. درواقع هدف نگارندگان این است تا انواع استعاره های مفهومی و بسامد آن ها و همچنین شیوه مفهوم سازی آن ها را در زبان فارسی تحلیل کنند..هدف اصلی جستار پیش روپاسخگویی به پرسش های زیر است :1. مفهوم سازی استعاری در افعال مرکب زبان فارسی چگونه شکل می گیرد؟ 2. از میان استعار های مفهومی رایج کدام یک دارای بسامد وقوع بیشتری است؟ نتایج نشان دادند که نتایج نشان داد که در این پیکره پنج حوزه مبدا شی، ظرف ،انسان، جاندار و ماده که همگی متعلق به استعاره های هستی شناختی هستند با اختلاف زیادی (به ویژه دو حوزه اول) پر بسامدترین حوزه های مبدا در این پیکره از زبان فارسی هستند.

    کلید واژگان: استعاره, معنی شناسی شناختی, افعال مرکب فارسی, نگاشت, مفهوم سازی
    Fatemeh Sadeghyar, Reza Rezaei*, Mojgan Hooshmand

    The present study attempts to analyze and classify different types of conceptual metaphors and their method of conceptualization among Persian compound verbs based on cognitive semantics approach in metaphor analysis. The research method is descriptive-analytical and corpus-driven. Data collection was done through Sokhan's 8-volume dictionary as well as Persian language database. The research data consists of more than 1000 Persian compound verbs in the form of 20 common Persian language combinations, for each of which 50 current Persian language combinations were examined and analyzed. In fact, the objective of the authors is to analyze the types of conceptual metaphors and their frequency as well as to show their conceptualization among Persian compound verbs .The main objective of the current research is to answer the following questions: 1. How is metaphorical conceptualization formed in Persian compound verbs? 2. Which of the common conceptual metaphors has a higher frequency of occurrence? The results showed that in this corpus there are five domains of  source, object, container, human being and material, which all belong to ontological metaphors are with a big difference (especially  in comparison with the first two domains) the  most frequent source domains  in this corpus of Persian.

    Keywords: Metaphor, Cognitive Semantics, Persian Compound Verbs, Mapping, Conceptualization
  • علی اسودی، مهدی آب رون*
    زبان، وسیله‎ای برای ارتباط انسان با دیگران به شمار می آید و هر کشور یا فرهنگی زبان خاص خود را دارد. یکی از شیواترین و مفهومی ترین راه های انتقال تجربه و ارتباط زبانی، ضرب المثل ها هستند. این پدیده زبانی آینه صافی از اوضاع جامعه خود از منظر فرهنگی، سیاسی و تاریخی ارائه می دهد که در نوع خود از حیث کوتاه بودن و بلیغ بودن بی نظیر است. به ویژه اگر این ضرب المثل ها عامیانه باشد. عامیانه بودن نشان دهنده برگرفته شدن این حکمت ها از دل جامعه و کمتر مورد تغییر قرار گرفتن آن ها است. بیشتر ضرب المثل ها برگرفته از زندگی انسان است. به عبارتی دیگر در تمامی مثل ها، تجربه بشری جزء لاینفک آن به شمار می رود. پژوهش حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی هشت طرحواره تصویری مطرح شده توسط «جورج لیکاف» و «جانسون» در ضرب المثل های عامیانه موصلی پرداخته است. این پژوهش نشان داد که طرحواره های حجمی مطرح شده توسط زبان شناسان با تکیه بر رفتار و نگرش انتزاعی انسان از پدیده ها برداشت شده و نمود آن در ضرب المثل های موصلی مشخص است. از میان طرحواره های تصویری، طرحواره فضا با قید دوراندیشی بیشترین بسامد را در میان طرحواره ها به خود اختصاص داده است. پس از آن، طرحواره اتحاد با قید جزء و کل که نشانگر تمرکز موصلی ها بر جزئیات امور است، بیشترین بسامد را در میان دیگر طرحواره ها دارد. طرحواره حرکتی نیز درصد کمی را به خود اختصاص داده است که همواره با قید لزوم بر حرکت و تلاش یاد شده است که نشان دهنده کم تحرک بودن جامعه موردنظر است. در تمامی طرحواره ها اندیشه انسان و جنبه فیزیکی او بر جنبه متافیزیکی اش تاثیر بسزایی دارد.
    کلید واژگان: معناشناسی شناختی, استعاره, طرحواره های تصویری, ضرب المثل, زبان عامیانه موصلی
    Ali Asvadi, Mahdi Abroon *
    Human uses language as a tool to communicate with others and expresses his knowledge and requests with that. Every country or culture has its own special language. One of the most eloquent and conceptual ways of transferring language experience and communication is the proverb. This language phenomenon represents a clear vision of its society circumstances whether in cultural, political or historical terms and it is unique in its own kind, especially, if the proverbs be common, because their commonness shows that these wisdoms have been taken from society depths and they have been occasionally modified. Most of these proverbs have been received in visual schemes taken from the human imagination. In other words, human experience is an inseparable part in all of them. The present research has surveyed the visual schemes in Mosul common proverbs represented by George Lakoff and Johnson and it has shown that the represented volumetric schemes by the linguists have been conceived according to the human abstract behavior and attitude and their growth is obvious in Mosul and they have high frequency among the other visual, dynamic and communication schemes and also, in power scheme, the top-down scheme has the least frequency. Most of the focus of Mosul people is on the details of affairs and the scheme of being inhibited which mostly  consists of coming to a dead end is considerably visible in Mosul proverbs. In all the schemes, human thought and its physical aspect has a major impact on its metaphysical aspect
    Keywords: Cognitive Semantics, Metaphor, Visual Schemes, Mosul Dialect, Mosul Common Proverbs
  • اعظم علیجانی، مسعود قیومی*، مریم مسگرخویی، حوریه احدی، یلدا دلگشایی
    هدف از مطالعه حاضر، بررسی حرف اضافه «از» در کتاب های درسی است. چندمعنایی حرف اضافه موجب اشکالاتی در دریافت و درک بسیاری از دانش آموزان می شود. در این پژوهش از پیکره متنی کتب درسی فارسی، علوم، هدیه های آسمانی و مطالعات اجتماعی از پایه اول تا ششم ابتدایی بهره گرفته ایم. در تحلیل داده ها از رویکردهای پیش نمونه راش (Rosch) (1975) و چندمعنایی نظام مند تایلر و ایوانز (Tyler & Evans) (2003) در چارچوب معنی شناسی شناختی استفاده شده است. ابتدا جملات شاهد حاوی حرف اضافه «از» از پیکره جداسازی شدند. مجموعه معانی به دست آمده از مطالعه این زیرپیکره عبارتند از: «نوع»، «جزء کل»، «منشا»، «زمان»، «قیاس»، «به وسیله، به کمک، با»، «درباره»، «جهت»، «حرکت»، «مجاز» و «متمم». توزیع آماری معانی در کل زیرپیکره (دامنه عام) به معنی «جزء کل» تعلق دارد. معانی این حرف اضافه در میان درس ها و پایه های تحصیلی (دامنه خاص) یکسان به دست نیامد. در میان سه پایه اول تا سوم تحصیلی معنی «متمم» و سه پایه چهارم تا ششم تحصیلی معنی «جزء کل» سرنمون شد. این یافته ها نشان داد که معنای سرنمون دروس فارسی و هدیه های آسمانی «مجاز» و دروس علوم و مطالعات اجتماعی «جزء کل» است.
    کلید واژگان: معنی شناسی شناختی, نظریه پیش نمونه, چندمعنایی, پیکره کتب درسی
    Azam Alijani, Masood Ghayoomi *, Maryam Mesgarkhoyi, Houriyeh Ahadi, Yalda Delgoshaei
    The present study aimed to study the preposition /az/ (i.e., from) in primary school textbooks. Polysemy of prepositions is one of the sources of many students’ perception. A text corpus developed for this study from Farsi, Practical Science, Heavenly Gifts, and Social Studies of elementary school textbooks grades 1 to 6. To analyze the data, Rosch’s (1975) prototype theory and Tyler and Evans’ (2003) systematic prepositions polysemy approaches in the cognitive semantics framework were used. At first, the sample sentences which contained the preposition /az/ (from) were extracted to form the sub-corpus. The set of senses that are obtained from the sub-corpus are “Type”, “Whole Part”, “Tense, Source”, “Comparation”, “with the help of, By, With”, “About”, “Orientation”, “Motion”, “Metaphor”, and “Complement”. Statistical distribution of meanings in the whole sub-corpus (general domain) was “Whole Part”. The senses of the proposition among lessons and grades (domain restricted) are not similar to the prototype sense. This research showed that the sense “Complement” is the prototype for grades 1 to 3, and the sense “Whole Part” is more frequent in grade 4 to 6. Different forms of this preposition are used at the beginning, middle, and end of sentence. Furthermore, the findings showed that the sense “Metaphor” is the prototype for the book Farsi, the sense “Whole Part” is the prototype sense for Practical Science and Social Studies, and the sense “Tense” is the prototype sense for Heavenly Gifts.
    Keywords: Cognitive Semantics, Prototype Theory, Polysemy, Textbook Corpus
  • سیده فاطمه حسینی، مریم ایرجی*، سید عبدالمجید طباطبایی لطفی

    استعاره در ادبیات فارسی، قدمت و جایگاه والایی داشته است. ادبیات پدیده ای اجتماعی است و پیوند ادبیات و جامعه انکارنشدنی است. در پژوهش حاضر تلاش شده است تفاوت کاربرد استعاره های فضایی بالا و پایین در چهار اثر متفاوت از نویسندگان زن و مرد در چهار دهه متوالی بررسی شود تا مشخص شود استعاره های فضایی در این چهار اثر چگونه به کار گرفته می شوند و تاثیر شرایط جامعه بر بروز و کاربرد استعاره های فضایی به چه صورت است. به این منظور، چهار رمان از دو نویسنده مرد و دو نویسنده زن از دهه 60 نخل های بی سر، 70 روی ماه خداوند را ببوس، 80 چراغ ها را من خاموش می کنم و 90 پاییز فصل آخر سال است، انتخاب شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفی - تحلیلی و بنابر دیدگاه لیکاف و جانسون (1980) و در چارچوب معنی شناسی شناختی انجام شده است. پیکره پژوهش، جمله هایی از هر چهار رمان است که به طور جداگانه بررسی و تحلیل شده اند. یافته ها نشان داد که میزان استعاره های بالا در آثار نویسندگان زن بیشتر به کار رفته است؛ تجربه های زیسته در کاربرد استعاره ها نقش دارد و مهم تر اینکه استعاره های بالا همیشه مفهوم شادی و استعاره های پایین مفهوم غم را ندارد.

    کلید واژگان: استعاره, ادبیات, معنی شناسی شناختی, نویسندگان زن و مرد, لیکاف و جانسون
    Seyedeh Fatemeh Hosseini, Maryam Iraji *, Seyyed Abdolmajid Tabatabaee Lotfi

    Metaphor has a long history and a high position in Persian literature. Literature is a social phenomenon and the connection between literature and society is undeniable. The present research has tried to investigate the difference in the use of upper and lower spatial metaphors in four different works by male and female authors in four decades. In order to show how spatial metaphors are used in these works and whether the influence of society's conditions in the emergence and the application of spatial metaphors is concrete. For this purpose, novels from the 60s Nakhlhaye Bisar, 70s Roye Mahe Khodavand ra Bebos, 80s Cheraghha ra Man Khamosh Mikonam and 90s Paeiz Fasle Akhare sal Ast were selected and were analyzed in a descriptive-analytical way according to Lakoff & Johnson (1980) and in the framework of cognitive semantics. The body of the research is the sentences from all four novels, which were analyzed. The findings showed that the amount of high metaphors is used more in the works of female authors, lived experiences play a role in the use of metaphors and high metaphors do not always have a happy meaning and low metaphors do not always have a sad meaning.

    Keywords: Metaphor, Litertaure, Cognitive Semantics, Female, Male Writers, Lakoff & Johnson
  • سید محسن موسوی، سیده فرناز اتحاد*
    معناشناسی شناختی، معنا را با تکیه بر پردازش اطلاعات ذهن انسان، بررسی و مفاهیم زبانی را مقوله بندی می کند. در این روش، واژگان و به ویژه حروف، دارای معنای اصلی و سرنمونی هستند. این معنا با معانی فرعی مرتبط می گردد و شبکه ی شعاعی ایجاد می کند. لذا حروف در متون به ویژه در قرآن با توجه به موقعیت، معنا پیدا می کند. معنای سرنمونی حرف"باء" در قرآن کریم، الصاق است و سایر معانی سببیت، استعانت، تاکید، مقابله، تعدیه و قسم از آن منشعب می گردد. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی، کاربردها و معانی حرف "باء" در سوره مائده را در ترجمه های فارسی آقایان : مکارم شیرازی، فولادوند و الهی قمشه ای ارزیابی می کند. طبق یافته های پژوهش، همان معنای اصلی حرف "باء" یعنی الصاق و برتری در ترجمه ها منتقل شده است.
    کلید واژگان: شبکه معنایی, معناشناسی, حرف باء, حروف جر
    Seyyed Mohsen Musavi, Seyyede Farnaz Ettehad *
    Cognitive semantics examines meaning by relying on the human mind's information processing and categorizing linguistic concepts. In this method, words and especially letters carry the main meaning. Each main meaning is connected with secondary meanings and creates a radial network. Therefore, the letters in the texts, especially in the Qur'an, gain meaning according to the context. The primary meaning of the letter "ba" in the Holy Quran is attachment, from which other meanings of causation, help, emphasis, confrontation, modification and swearing can be derived. Using a descriptive-analytical method, the present study evaluates the uses and meanings of the letter "ba" in Surah Ma'idah in the Persian translations by Makarem Shirazi, Foladvand, and Elahi-Qomshei. According to the findings of the present research, these translators have focused mostly on the original and common meaning of the letter in the semantic network, i.e., attachment and superiority. The reason for this claim is that, for example, they did not convey the exact meaning regarding emphasis, and in most cases, instead conveying the emphatic meaning, they chose the traditional equivalent of "to", conveying the concept of attachment.
    Keywords: Semantic Network, Cognitive Semantics, Letter Ba, Prepositions, Categorization
  • فاطمه معینی، مریم ایرجی*، فروغ کاظمی

    یکی از مباحث مطرح شده در زبان شناسی شناختی بحث شبکه شعاعی است. اصطلاح شبکه شعاعی برای نخستین بار توسط جورج لیکاف و بروگمان مطرح شد. شبکه شعاعی به گروهی از کلمات گفته می شود که از نظر معنا، مفهوم و تعبیر شبکه ایی را تشکیل می دهند؛ کلماتی که هم معانی گوناگون دارند و هم به صورت شعاعی دارای مقولات مرتبط هستند. در این نظریه، یک معنا به عنوان معنای مرکزی یا سرنمون می باشد و معانی دیگر مانند شعاع هایی که از معنای اصلی و پیش نمونه ساطع شده اند در حاشیه قرار می گیرند. در بررسی وضع موجود روی شبکه شعاعی کارهای محدودی انجام گرفته است، نگارنده خللی را در ادبیات کودکان مشاهده می کند. به این ترتیب که ادبیات کودکان در زمینه شبکه شعاعی در کانون توجه زبان شناسان شناختی قرار نگرفته است. داستان نویسان در حوزه کودکان می توانند از دستاوردهای این پژوهش استفاده کنند. هدف از این پژوهش مقایسه روند فراگیری حروف اضافه (از، در، به و با) از منظر شبکه شعاعی در کودکان گروه سنی الف و ب، به وسیله نظریه مراحل رشد و یادگیری زبان کودک است. تحقیق حاضر به شیوه توصیفی _تحلیلی در چارچوب نظری معنی شناسی شناختی می باشد. جامعه پژوهش شامل 40 کودک از سنین 2 تا 9 سال است که برای هر سن به صورت مجزا 5 کودک انتخاب شده است. برای گردآوری داده های این پژوهش یعنی بررسی گفتار طبیعی کودکان از روش میدانی (فیلم های اینستاگرام) استفاده شده است. علت پر بسامد یا کم بسامد بودن داده ها با استفاده از نظریه مراحل رشد زبان کودک (برونر 1995) تعیین گردیده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که حرف اضافه "به" با معنای "مخاطب قرار دادن کسی یا ارتباط با کسی یا چیزی" بالاترین بسامد را در گروه سنی الف و ب دارد. علت بسامد بالای این حرف اضافه به این دلیل است که کودکان در این دو گروه سنی هدفشان از صحبت کردن ایجاد ارتباط با افراد می باشد. آنها می خواهند بیشتر با مخاطبان ارتباط برقرار کنند. در گروه سنی "الف" حرف اضافه "در" پایین ترین بسامد را در بین حروف اضافه دیگر دارد. به این دلیل که کودکان هنوز مفهوم حجم و گنجایش را به طور کامل درک نمی کنند به همین دلیل کمتر از این حرف اضافه استفاده می کنند. از دیدگاه نظریه شناختی برونر کودکان در گروه سنی الف در مرحله بازنمایی حرکتی و تصویری هستند. و در گروه سنی ب در مرحله بازنمایی نمادی قرار دارند.

    کلید واژگان: زبان شناسی شناختی, معنی شناسی شناختی, شبکه شعاعی, نظریه شناختی برونر, مراحل رشد شناختی
    Fateme Moeini, Maryam Iraji*, Foroogh Kazemi

    One of the topics raised in cognitive linguistics is the topic of radial network. The purpose of this study aimed to comparison of the learning process of prepositions (from, in, to and with) from the perspective of the radial network in children of age group A and B by the theory of stages of child development and language learning. In should be mentioned that the radial network has not been sufficiently focused on by cognitive linguistics. The results of this research can have a great impact on children's fiction literature and fiction writers in the field of children can use the results of this research. The present study was descriptive _analytical in the theoretical framework of cognitive semantics. The statistical population includes 40 children from 2 and 9 years. To collect the data, children's natural speech was used the field method (Instagram videos). The research results show that the preposition "to" with the meaning of addressing someone has the highest frequency in age groups A and B. From the point of view of Bruner's cognitive theory, children in age group A are in the stage of movement and image representation and in age group B are in the stage of symbolic representation. A radial network is a term used to describe a collection of words that are interconnected through their meanings, concepts, and expressions. These words possess multiple definitions and are categorically related radially. Within this framework, a single meaning is designated as the primary or archetypal meaning, while alternative meanings are situated around it, akin to rays radiating out from a central, exemplary core.

    Keywords: Cognitive Linguistics, Cognitive Semantics, Redial Network, Bruner's Cognitive Theory (1995), Stages Of Cognitive Development
  • امیر ایران پژوهی، علی قهرمانی*، عبدالاحد غیبی، حسن اسماعیل زاده

    یعتبر علماء اللغه المعرفیون، مثل لایکوف وجونسون، الاستعاره لیس کحرفه ادبیه؛ ولکن کاداه مناسبه لکیفیه التفکیر والإشاره إلیها علی انها استعاره مفهومیه. من الانواع المهمه من الاستعاره المفهومیه هی الاستعاره الاتجاهیه، ولها دور مهم فی نقل الدلالات الثقافیه والتعبیر عن موضوعات مجرده فی شکل احاسیس وتجارب مادیه. یتناول هذا المقال الاستعاره الاتجاهیه (فوق تحت) فی روایه فرانکشتاین فی بغداد، بطریقه وصفیه تحلیلیه. علی الرغم من ان التخطیط (فوق تحت) فی الروایه، یستخدم فی الغالب للتعبیر عن الحالات الفیزیائیه الطبیعیه، إلا ان المولف فی بعض الحالات یشیر ایضا إلی نیته باستخدام التغریب والانزیاح واستخدام الاستعارات المضمونیه. فی هذه الروایه، یتم استخدام استعاره اتجاهیه (فوق) مع موضوع الهیمنه، والقوه، والصحه، والسعاده، والحیاه، والجبر، والوفره، والعقلانیه، والإیمان، والفهم، والفرج، والامل، والمکانه الاجتماعیه الجیده، والمعرفه، والدفء، والفخر. ومن ناحیه اخری، فقد ذکر المولف ضمن الاستعارات الاتجاهیه (تحت)، وهو ما یعنی السیطره، والضعف والعجز، والمرض، والحزن، وما إلی ذلک. وقد تصور المولف الحاله المادیه لهذه المواضیع، ولإدخالها فی ذهن المخاطب، استخدم کلمات، مثل "فوق"، و"علی"، و"تحت"، وایضا الافعال الماضیه والمضارعه. استخدم المولف المواقع الفیزیائیه والجسدیه للإنسان فی العالم والتجارب الموضوعیه له حتی یشیر إلی المیزات الثقافیه والفکریه ودلالاتها التی تحملها هذه الاستعارات. بعباره اخری، فهو باستخدامه لهذه الاستعارات، اعطی الکلمات معانی جدیده وجعل لبیانه قوه تمیزه عن سائر الکلام.

    کلید واژگان: الدلالات المعرفیه, الاستعاره المفهومیه, الاستعاره الاتجاهیه, احمد السعداوی, فرانکشتاین فی بغداد
    Amir Iranpazhoohi, Ali Ghahramani *, Abdolahad Gheibi, Hasan Esmailzade

    Researchers in cognitive science believe that language is of great importance and consider it a gateway to the mind. According to them, language is one of the highest manifestations of the mind, which is a product of knowledge and a cognitive process in itself. Therefore, cognitive linguistics, as the school that considers language style, learning, and use to be the best reference that can be used to explain human cognition, has a special place in cognitive science. Cognitive linguists such as Lakoff and Johnson consider the metaphor not as a literary craft but as a suitable tool for how to think and refer to it as the conceptual metaphor.One of the important types of conceptual metaphors is the directional metaphor, which is effective in conveying concepts, the author's attitude, and expressing mental and abstract themes in the form of sensations and material experiences. Metaphors are used in language beyond what we see in traditional rhetoric, and by looking at them and the indirect and symbolic meanings of linguistic expressions, a deeper understanding of texts can be achieved. The present study investigates the directional metaphor (up-down) in the novel Frankenstein in Baghdad using a descriptive-analytical method. Although the mapping (up-down) in the novel is mostly used to express natural physical states, the author in some cases also uses de-normization and de-familiarization manners, using metaphors from concept to concept. In this regard, the novel Frankenstein in Baghdad is full of cognitive metaphors, especially directional metaphors. In this study, we have discussed cases related to directional metaphors (up-down) and extracted diverse and broad meanings from them.In this novel, the up-direction metaphor is used with the theme of dominance, power, health, happiness, life, forcing, abundance, rationality, faith, understanding, openness, hope, good social position, wisdom, warmth, and pride. On the other hand, the author has implicitly mentioned the metaphors of the lower direction, which means being under control, weakness and incapacity, illness, sadness, etc. The author has imagined a physical state for them to induce them in the mind of the audience. He used words like ‘Tahta’, ‘Favgha’, and ‘Ala’ and also verbs in the past and present tenses. Through the topics that are mentioned in directional metaphors (up-down), we clearly understand that they are all abstract topics and the author has imagined a physical state for them. This cognitive transfer of metaphor made it a tool that reveals all these directional perceptions and their relationship to the author’s knowledge.The author used man's physical and physical locations in the world and his objective experiences in order to point out the cultural and intellectual features and connotations that these metaphors carry. In other words, by using these metaphors, he gave the words new meanings and gave his statement a force that distinguished it from other speech. The use of metaphorical speech has superior cognitive power if we compare it with ordinary speech, as the human experiences that Ahmed Saadawi’s mind treasures are linked to his culture and to the directional determinants that he formulates with directional metaphors that express that culture. In other words, the metaphor in the field of cognitive linguistics is not just a linguistic tool to beautify and decorate speech. Rather, it is a cognitive method that is the result of the interaction of the two mental-sensual fields, as it reflects much of the knowledge existing in the society, and the recipient relies on it in the process of interpretation and understanding. Metaphors in the cognitive field expand the field of interpretation, as they open up to multiple meanings and expand the space of connotations.

    Keywords: Cognitive Semantics, Conceptual Metaphors, Directional Metaphors, Ahmad Saadawi, Frankenstein In Baghdad
  • طاهره افشار*، طیبه مظاهری، الهام ثباتی

    چند معنایی رویدادی است که در آن یک عنصر واژگانی معمولا با دو یا چند معنا ارتباط دارد که به نظر می رسد به طریقی به هم مربوط هستند. هدف پژوهش حاضر آن است که تحقیقی معناشناختی بر پیکره محدودی از زبان انجام گیرد تا نتیجه ای قابل تعمیم به دست آید. بدین منظور با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از رویکرد معناشناسی واژگانی شناختی تایلر و ایوانز (2003)، معانی مختلف 7 حرف اضافه زمانی wӕrӡӕ,Ɂӕre, nǝzik, dӕ, dǝma, dǝj, ta)) در زبان کردی ایلامی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. این داده ها از طریق مصاحبه با گویشوران زبان کردی ایلامی و استفاده از لغات فرهنگ زبان کردی ایلامی جمع آوری شدن د. پس از بررسی داده ها مشخص شد که رویکرد معنی شناسی شناختی روش کاملا مناسبی برای بررسی حروف اضافه زمانی در زبان کردی ایلامی است و نتایج نشان داد که در این حروف اضافه چند مفهوم در ارتباط با یک مفهوم مرکزی سازماندهی شده اند که تمامی این مفاهیم به طور نظام مند و با توجه به ملاک های تایلر و ایوانز از مفهوم اولیه مشتق می شوند. بدین صورت که حرف اضافه wӕrӡӕ فقط دارای یک معنای مرکزی اما حروف اضافه nǝzik، dӕ ،Ɂӕre علاوه بر معنای مرکزی دارای یک معنای دیگر و حروف اضافه ta ، dǝj ، dǝma علاوه بر معنای مرکزی دارای دو معنای مرتبط دیگر نیز هستند.

    کلید واژگان: چندمعنایی, معنی شناسی شناختی, مقولات شعاعی, شبکه معنایی, معنی سرنمون, کردی ایلامی
    Afshar Tahereh *, Tayebeh Mazaheri, Elham Sobati

    Polysemy is a phenomenon in which a lexical item is usually associated with two or more meanings that seem to be related in some way. The current research aims to conduct semantic research on a limited body of language in order to obtain a generalizable result. Relying on the descriptive-analytical method and using the cognitive lexical semantics approach of Tyler and Evans (2003), the authors have extracted and analyzed the different meanings of 7 prepositions of time (wӕrӡӕ,Ɂӕre, nǝzik, dӕ, dǝma, dǝj, ta) in Ilami Kurdish language which were extracted from the daily speech of the people and Ilami Kurdish dictionary. Finally, it was found that the cognitive semantics approach is a very suitable method to investigate the prepositions of time in the Ilami Kurdish language, and the results showed that in these prepositions, several concepts are organized in relation to a central concept and we showed that all these concepts are systematically derived from the first concept according to the criteria of Tyler and Evans. In such a way that proposition(wӕrӡӕ) just has one central meaning, but propositions (Ɂӕre, nǝzik, dӕ) beside the central meaning have another meaning and propositions (dǝma, dǝj, ta) beside the central meaning have two other related meanings.

    Keywords: Cognitive Semantics, Ilami Kurdish, Polysemy, Prototype Meaning, Radical Category, Semantic Network
  • محمود نقی زاده*
    ادراک حسی از محیط پیرامون می تواند نقش مهمی در شناخت و شیوه مفهوم سازی انسان از رخدادهای جهان خارج داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش ساز و کارهای مفهومی و معیارهای برون زبانی در برداشت معانی مجازی از مزه واژه ها درگلستان سعدی انجام شده است. داده های این مقاله، از بیت ها و جمله های گلستان سعدی که دربردارنده مزه واژه های شیرین، تلخ، ترش، شور، تند و نمکین  هستند، استخراج شده و در چارچوب معناشناسی شناختی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. یافته های به دست آمده از تحلیل داده ها نشان می دهد که کاربرد مجازی مزه واژه ها در حوزه های شخصیت، اخلاقیات و عواطف، اغلب مبتنی بر ساز و کارهای مجاز و استعاره مفهومی هستند که بر پایه تجربه بدنمند ما از محیط پیرامون و کاربرد پیاپی پاره گفته های چشایی شکل می گیرند. تجربه های خوشایند مربوط به چشیدن شیرینی، تجربه ناخوشایند ناشی از مصرف مواد تلخ، چین و چروک چهره بعد از چشیدن مواد غذایی ترش، تغییر حالات عاطفی در اثر خارش و گرمای ناشی از مصرف مواد غذایی تند و زیان ناشی از وجود نمک زیاد در آب از نمونه تجربیات بدنمند ما هستند که پس از گذشتن از صافی فرهنگ، در نگاشت میان مزه واژه ها و ویژگی های شخصیتی به کار می روند. از این رو، اغلب معانی مجازی برداشت شده از مزه واژه شیرین خوشایند است؛ ولی مزه واژه های ترش، تلخ، شور و تند غالبا معانی ناخوشایند و احساسات منفی را مفهوم سازی می کنند. یافته های این پژوهش، همسو با پژوهش های اخیر در حوزه ادراک حسی، بر نقش بدنمندی معنا، نشانه های بافتی، کاربرد زبان و دانش دایره المعارفی ما در برداشت معنای مجازی از مزه واژه ها در گلستان سعدی تاکید می کند.
    کلید واژگان: گسترش معنایی, مزه واژه, گلستان سعدی, استعاره مفهومی, مجاز مفهومی, معناشناسی شناختی
    Mahmood Naghizadeh *
    Taste is a complicated mechanism that relies on an intricate network of receptors and nerves (Sturtevant, 1964). The importance of taste and taste terms should not be underestimated in human cognition and language. Since ancient Greek philosophy, the linguistic study of taste terms has been downplayed due to lack of scientific understanding of taste and gustatory language and this can be the reason behind limited range of scientific works in taste compared to other senses such as vision and hearing. The present research is an attempt to study Persian taste terms in Golestan Saadi and to investigate conceptual mechanisms (metaphor and metonymy) along with language-external factors such as culture, use, entrenchment, body structure, and nature of human mind through which figurative meanings are derived from gustatory words. In cognitive semantics, metaphors and metonymies are considered as cognitive mechanisms that lead to semantic change and motivate polysemy of lexical items (Bagli, 2017).  Conceptual metaphors act as a bridge to connect two concepts in two different domains, while metonymies are considered as tip of an ice-berg that leads us to see the rest of the ice-berg under the sea. Metaphor and metonymy are both motivated through our embodied interaction of the physical world (Perez-Sobrino, 2017). The main objectives in this research are to find how conceptual metaphor and metonymy in language, together with other external factors account for construction and derivation of non-literal meanings of taste terms in Golesatan Saadi.
    Keywords: cognitive semantics, conceptual metaphor, conceptual metonymy, Golestan Saadi, tase terms
  • عطاءالله ریکی کوته، بهار صدیقی*

    استعاره مفهومی ابزاری نو از علوم شناختی است که با تکیه بر وضعیت شناختی انسان به مفهوم سازی مفاهیم انتزاعی و غیرعینی می پردازد. در این شیوه درک مفاهیم انتزاعی و ناآشنا (حوزه مقصد) به وسیله ی حوزه های مفهومی عینی و ملموس دیگر (حوزه مبدا) صورت می گیرد. مهم ترین مسیله در استعاره مفهومی وجود تناظرهایی نظام مند میان دو حوزه ی مبدا و مقصد است که از آن به عنوان نگاشت یاد می شود. قرآن کریم سرشار از مفاهیم انتزاعی همانند «کفر» و «ایمان» است که به منظور درک بهتر آن ها ضرورت دارد تا از شیوه های نوین تحلیل مفاهیم، به ویژه از استعاره مفهومی در تحلیل این مفاهیم و شیوه مفهوم سازی شان استفاده کرد. پژوهش حاضر بر مبنای روش تحلیلی-توصیفی به هدف شناسایی و تحلیل استعاره های مفهومی متعلق به مفاهیم «کفر» و «ایمان» در آیات مبارکه شش جزء آخر قرآن کریم انجام شده است تا شیوه بیان مفاهیم انتزاعی توسط قرآن کریم آشکار گردد. با تحلیل استعاره های مفهومی در این بخش از قرآن کریم می توان به این نتیجه رسید که قرآن کریم با بیان مفاهیم انتزاعی به شیوه استعاره مفهومی وضعیت شناختی انسان را مبنایی برای بیان مفاهیم کفر و ایمان قرار داده است و از آن در راستای مفهوم سازی استفاده کرده است. مفهوم «کفر» به عنوان حوزه مقصد با مفاهیمی شناخته شده همچون تاریکی، آلودگی، روی گردانی، جنگ، نیروی بازدارنده از ایمان و عدم کارایی حواس مفهوم سازی شده است و مفاهیمی همچون نور، پاکیزگی، تجارت، سفر، مسابقه و جهت راست به مفهوم سازی «ایمان» می پردازند. با تحلیل این استعاره ها می توان ایمان را به منزله نور، پاکیزگی، تجارت، سفر، مسابقه و شیء باارزشی که در جهت راست قرار دارد معرفی نمود و کفر را به منزله تاریکی، آلودگی، روی گردانی، جنگ و نیروی بازدارنده از ایمان در نظر گرفت.

    کلید واژگان: معناشناسی شناختی, استعاره مفهومی, آیات قرآن کریم, ایمان, کفر
    Ataullah Riki Kuteh, Bahar Seddighi *

    Conceptual metaphor is a new tool in cognitive science that focuses on human cognition to conceptualize abstract and non-objective concepts. In this method, abstract and unfamiliar concepts (destination domains) are understood through other concrete and tangible conceptual domains (source domains). The main challenge in conceptual metaphor is establishing systematic correspondences between the two domains of source and destination, known as mapping. The Holy Qur´an is replete with abstract concepts such as "Unbelief" and "Faith". To better understand these concepts, it is necessary to use new methods of analyzing concepts, especially conceptual metaphors. The present study used an analytical-descriptive method to identify and analyze conceptual metaphors related to the concepts of "Unbelief" and "Faith" in the verses of blessing in the last six components of the Holy Qur´an, in order to reveal how abstract concepts are expressed. By analyzing the conceptual metaphors in this part of the Holy Qur´an, it can be concluded that the cognitive status of human beings forms the basis for expressing the concepts of Unbelief and Faith. The concept of "Unbelief" as the destination domain is conceptualized by familiar concepts such as darkness, uncleanness, blindness, battle, and resistance to Faith. On the other hand, concepts such as light, cleanliness, trade, travel, competition, and the right path are used to conceptualize "Faith". Through these metaphors, faith can be seen as light, cleanliness, trade, travel, competition, and valuable objects found on the right path; while unbelief is depicted as darkness, uncleanness, blindness, battle against faith

    Keywords: cognitive semantics, conceptual metaphor, Verses of the Holy Qur´an, faith, unbelief
  • فاطمه حاتمی، مرجان طاهری اسکوئی*، بهزاد رهبر، سیده نازنین امیرارجمندی، هنگامه واعظی
    پژوهش حاضر، افعال «برین» /bǝrin/ و «سزیان»/sǝzyân/ را به عنوان افعال کنشی در گویش کردی کلهری براساس رویکرد معنا شناسی شناختی مورد مطالعه قرار می دهد. شیوه جمع آوری داده ها به روش کتابخانه ای-میدانی انجام گرفته است. داده های پژوهش عبارتند از آثار ادبی، اصطلاحات و ضرب المثل های کردی کلهری که از دو طریق مراجعه به منابع نوشتاری و نیز مصاحبه و ثبت و ضبط گفتار روزمره گویشوران اصیل کردی کلهری استخراج شده است. با بررسی داده ها برمبنای مفاهیم معنی شناسی شناختی، برای فعل «برین» 35 معنا و برای فعل «سزیان» 11 معنا شناسایی شد. روابط معنایی در ساختار این افعال مورد بررسی قرار گرفت، باهمایی افعال کنشی با اعضای بدن در هردو فعل کنشی کردی کلهری دیده شد. باهمایی این افعال با اجزاء ضروری اعم از اعضای بدن یا کلمات خاص گویش کردی کلهری در انتقال معانی افعال کنشی نقش عمده ای داشته است. فعل «برین» به نسبت فعل «سزیان» معانی بیشتری را به خود اختصاص داده است و بیشترین تعداد باهمایی با اندام واژه ها دارد، همچنین بیشترین تعداد باهمایی با اسم را دارد و تعداد اصطلاحات بیشتری را به خود اختصاص داده است.
    کلید واژگان: چندمعنایی, فعل کنشی, گویش کردی کلهری, معنی شناسی شناختی, نظریه سرنمون
    Fatemeh Hatami, Marjan Taheri Oskouei *, Behzad Rahbar, Sayede Nazanin Amirarjmandi, Hengameh Vaezi
    The present article deals with the study of polysemy of the verb /bǝrin/ 'Cutting', /sǝzyân/ 'Burning', as action verbs in kalhori Kurdish dialect based on cognitive semantic approach. Data collection was done in a library-field manner. The linguistic corpus used in this research includes common sentences, proverbs and works of Kalhori Kurdish poets. By examining the data based on the concepts of cognitive semantics, 35 meanings were identified for the verb /bǝrin/, 11 meanings for the verb / sǝzyân / were identified. Semantic relationships between these verbs were examined, the collocation of action verbs with organs was seen in two Kalhori kurdish verbs. The collocation of these verb with the essential components, including the organs of the body, with special words in the Kurdish dialect of kalhori, has a great effect on conveying the meaning of the verbs. The action verbs in question did not have a common meaning with the "head" member, have had an impact. Among these two verbs /bǝrin/ has the highest number of meanings and the most idiomatic usage.
    Keywords: Polysemy, Action Verb, Kurdish Dialect, Cognitive Semantics, Prototype
  • الهه اسحاقی*، بلقیس روشن

    چند معنایی از جمله مسایلی است که، برحسب سنت مطالعات زبان شناختی،در بخش معنایی دستور و به عنوان موضوعی در بررسی هایمعنی شناختی قابل طرح است. در شرایطی که یک واحد زبانی چند معنی پیدا میکند، از حوزه های مهم بررسی چندمعنایی در رویکرد شناختی، مطالعه افعال حسی است که مربوط به عملکرد حواس پنجگانه اند. پژوهش حاضر بارویکرد معناشناسی شناختی با روش توصیفی - تحلیلی، تحلیلی بر چندمعنایی فعل »بوییدن« به عنوان یکی از افعال حسی در زبان فارسی بر مبنای داده های پیکرهای و سایت گنجوربراساس الگوی لیکاف (1987) ارایه میدهد. در این مرحله (202) جمله از پایگاه دادگان زبان فارسی استفاده شد که برمبنای معانی بسط یافته دسته بندی شدند. از انجا که افعال حسی حاصل تجارب فیزیکی و اجتماعی است، پایهای میشود برای درک ما از مفاهیم انتزاعی. به همین جهت ما شاهد مفاهیم گسترده فعل »بوییدن« هستیم و این شبکه معنایی میتواند در آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان کاربرد داشته باشد.

    کلید واژگان: معناشناسی شناختی, چندمعنایی, افعال حسی, فعل حسی», بوییدن«_ پیکره
    Elahe Eshaghie *, Belghis Rovshan

    Multiple meanings are among the issues that, according to the tradition of linguistic studies, can be proposed in the semantic section of grammar and as a topic in semantic studies. In the situation where a linguistic unit finds multiple meanings, one of the important areas of investigating multiple meanings in the cognitive approach is the study of sensory verbs that are related to the functioning of the five senses.The current study presents the cognitive semantics approach with descriptive-analytical method, an analysis on the polysemy of the verb "smell" as one of the sensory verbs in Persian based on the data of the bodies and site of Ganjur based on the model of Likaf (1987).At this stage, 202 sentences were used from the Persian language database, which were categorized based on expanded meanings. Since sensory verbs are the result of physical and social experiences, they become the basis for our understanding of abstract concepts.For this reason, we see the broad concepts of the verb "smell" and this semantic network can be used in teaching Persian to non-Persian speakers

    Keywords: cognitive semantics, polysemy, sensory verbs, sensory verb, smell, corpus
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال