به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « اقتصاد سیاسی بین الملل » در نشریات گروه « علوم سیاسی »

تکرار جستجوی کلیدواژه «اقتصاد سیاسی بین الملل» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • علی موسائی، عنایت الله یزدانی

    بحران 2014 اوکراین که با فشار روسیه بر این کشور، مبنی بر خودداری از پیوستن به توافق نامه تجارت آزاد با اتحادیه اروپا، آغاز و در نهایت منجر به انضمام شبه جزیره کریمه به فدراسیون روسیه شد، تنش میان روسیه و غرب را به دلیل پیامدهای این انضمام و وضع تحریم های دو طرف علیه یکدیگر به شدت افزایش داد و روابط را به پایین ترین سطح در 25 سال اخیر رساند، به طوری که این افزایش تنش، تضادها و رقابت های دوران جنگ سرد را تداعی می کند. هدف اصلی پژوهش، پاسخ به این پرسش است که انضمام شبه جزیره کریمه توسط روسیه و تحریم های متعاقب آن، چه پیامدهایی برای بازیگران دخیل در بحران 2014 اوکراین داشته است؟ روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است و برای گردآوری داده ها با ابزار فیش برداری به منابع کتابخانه ای از جمله کتاب ها، مقالات، پایان نامه ها، اسناد و منابع معتبر اینترنتی مراجعه شده است. یافته های پژوهش با بهره گیری از رویکرد اقتصاد سیاسی بین الملل نشان می دهند که انضمام شبه جزیره کریمه به فدراسیون روسیه و تحریم های متعاقب آن، پیامدهای منفی بسیاری برای اوکراین، روسیه، اتحادیه اروپا، آمریکا و ناتو در ابعاد مختلف داشته است.

    کلید واژگان: شبه جزیره کریمه, اوکراین, روسیه, تحریم, اقتصاد سیاسی بین الملل}
    Ali Mousaei, Enayatollah Yazdani *

    The 2014 Ukraine crisis which started by Russia pressuring Ukraine not to join the free trade agreement with the EU and ultimately led to the annexation of the Crimean Peninsula to the Russian Federation, flamed the tension between Russia and the West. The implications of the annexation and the mutual sanctions by Russia and the West resulted in downgrading relations to the lowest level in last 25 years. This situation conjured up the Cold War conflicts and rivalries. The main goal of this paper is to answer the question what are the consequences of annexation of Crimea by Russia and the subsequent sanctions for the actors involved in the 2014 Ukrainian crisis? The findings of the present article utilizing international political economy show that the annexation of Crimea to the Russian Federation and the following sanctions have had a host of negative consequences for Ukraine, Russia, the EU, the US, and the NATO in various dimensions.

    Keywords: Crimean Peninsula, Ukraine, Russia, sanction, International Political Economics}
  • غلامرضا کریمی، محمد نصیرزاده، سید سعید میرترابی*
    ایالات متحده امریکا پس از جنگ جهانی دوم، با دستیابی به جایگاه قدرت اول اقتصادی ونظامی جهان و در حالی که رهبری جهان سرمایه داری را بر عهده گرفته بود، موفق شد، واحد پولی خود یعنی دلار را به عنوان ارز مرجع بین المللی مطرح سازد. امروز نیز دلار ایالات متحده بنا بر سنجه های موجود، همچنان موقعیت هژمونیک خود را در نظام پولی و مالی بین المللی حفظ کرده است. در قرن جدید، رخدادهایی همچون عرضه پول واحد یورو، بحران مالی 2008، و تلاش پیگیر چین برای بین المللی کردن واحد پول خود، هنوز نتوانسته اند، موقعیت هژمونیک دلار را با چالشی جدی مواجه سازند. در همین راستا، دغدغه اصلی مقاله، جستجوی عوامل تدام بخش هژمونی دلار در نظام مالی وپولی بین المللی است. فرضیه ای که در این راستا مورد آزمون قرار گرفته این است که تداوم هژمونی دلار آمریکا متکی بر قدرت ساختاری این کشور در دو حوزه اقتصادی و سیاسی و مبتنی بر عواملی همانند عمق بازار سرمایه، سهولت دسترسی به دلار، تعهدات امنیتی و اعتماد بوده که به صورتی هم افزا، زمینه تثبیت و تداوم هژمونی این ارز را فراهم کرده است. مقاله نشان می دهد که فقدان این عوامل در ارتباط با یورو و یوان، مانع از تبدیل شدن آنها به ارزهای هژمونیک شده است. یافته این تحقیق برای کشور ما که به شدت با تنگناهای ناشی از تحریم های مالی ناشی از جایگاه هژمونیک دلار در اقتصاد بین المللی امروز روبرو است، حایز اهمیت بسیاری است.
    کلید واژگان: هژمونی دلار, یوان, یورو, اقتصاد سیاسی بین الملل, ایالات متحده امریکا}
    Gholamreza Karimi, Mohammad Nasir Zadeh, Seid Saeed Mirtorabi *
    After World War II, the United States succeeded in establishing its currency, the Dollar, as the international reference currency, gaining the position of the world's leading economic and military power while leading the capitalist world. The US Dollar, according to existing metrics, still maintains its hegemonic position in the international monetary and financial system. In the new century, events such as the Euro currency supply, the 2008 financial crisis, and China's persistent efforts to internationalize its currency have gone to seriously challenge the hegemonic position of the Dollar. In this regard, the main concern of the article is to look for the factors that perpetuate the hegemony of the Dollar in the international financial and monetary system. The hypothesis tested in this regard is that the continued hegemony of the US dollar relies on the structural strength of the US in both economic and political areas and based on factors such as the depth of the capital market, ease of access to the dollar, security commitments and trust. The paper shows that the lack of these factors in relation to the Euro and the Yuan has prevented them from becoming hegemonic currencies. The findings of this study are very important for our country, which is severely facing the difficulties caused by financial sanctions due to the hegemonic position of the Dollar in the international economy today.
    Keywords: Dollar hegemony, Yuan, Euro, International political economy, United States}
  • فرید سلطان قیس، علیرضا ظاهری*، مجتبی قاسمی

    معاهدات بین المللی پس از جنگ های سی ساله اروپا عمدتا با رویکردهای اقتصادی و در جهت کسب منافع اقتصادی بوجود آمده اند. معاهدات پس از وستفالی از جمله معاهده اوترخت، معاهده مودت و تجارت فرانسه و ایالات متحده، معاهدات حد فاصل بین کنگره وین تا جنگ جهانی اول و معاهده ورسای از جمله معاهداتی هستند که با انگیزه اقتصادی منعقد شده اند. پس از جنگ جهانی دوم نیز معاهدات مالی، پولی، اقتصادی و تجاری با اهداف اقتصادی موجب تاسیس سازمان های بین المللی قدرتمندی شده اند که تا امروز در جامعه بین المللی حضور دارند و مبنای انعقاد سایر معاهدات قرار گرفته اند. این نوشته با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با نگاه تاریخی و با در نظر گرفتن مکاتب اصلی اقتصاد سیاسی بین الملل، در صدد اثبات این فرضیه است که انگیزه اقتصادی مبنای اصلی انعقاد معاهدات بین المللی در گذشته و حال را بوجود آورده است و هدف نهایی از انعقاد یک معاهده کسب منافع اقتصادی است.

    کلید واژگان: معاهدات بین المللی, اقتصاد سیاسی بین الملل, وستفالی, اقتصاد و حقوق}
    farid soltanghes, Alireza Zaheri *, mojtaba ghasemi

    Incentives in conclusion of International treaties in light of International Political Economy (From Westphalia to now) After the Thirty Years' War in Europe, International treaties were concluded mainly with economic approaches and with the aim of gaining economic benefits. Post-Westphalian treaties, including Treaty of Utrecht, French -US Amity &Trade Agreement, Treaties between Vienna Congress and World War I and Treaty of Versailles are economically motivated treaties those concluded with economic motives. After World War II, financial, monetary, economic, and trade treaties for economic purposes led to the establishment of powerful international organizations that are still present in the international community and become basis for other Treaties. This article, with a descriptive-analytical approach and with a historical perspective and considering the main schools of international political economy, seeks to prove the hypothesis that economic motivation has been the main basis for concluding international treaties in the past and present. 

    Keywords: International Treaties, International political economy, Westphalia, Economy, Law}
  • رحیم بایزیدی*
    در طول چند دهه اخیر تحولاتی از قبیل ظهور بازدارندگی هسته ای و افزایش بار مالی درگیری های نظامی، باعث گردیده تا مطلوبیت استفاده از ابزار نظامی به طرز چشمگیری کاهش پیدا کند. بر همین اساس، راهبرد کلان ایالات متحده آمریکا، به خصوص در طول دو دهه اخیر، مبتنی بر کاهش درگیری های نظامی و افزایش تمایل به استفاده از ابزارهای جایگزین بوده است. از جمله مهم ترین ابزارهایی که کاربست آن روندی صعودی داشته، تحریم های اقتصادی بوده که به پشتوانه جهان روایی دلار اثرگذاری قابل توجهی بر کشور تحریم شده داشته است؛ بنابراین مسئله اساسی که مقاله حاضر در پی پرداختن به آن است، چرایی رشد کاربست تحریم ها در راهبرد کلان اقتصادی و سیاسی ایالات متحده آمریکا است. در پاسخ به این مسیله، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، این فرضیه مطرح شده که به موازات افزایش مقبولیت دلار آمریکا در اقتصاد بین الملل، ایالات متحده در طول 5 دهه اخیر از سلطه دلار به عنوان یکی از ابزارهای سیاست خارجی خود در راستای تحت فشار قرار دادن سایر کشورها بهره گرفته است؛ اما قدرت های نوظهوری همچون چین و روسیه که اساس ظهور خود را بر محوریت رشد اقتصادی بنا نهاده اند، مجموعه مشترکی از کشورهای با منافع مشترک را ایجاد کرده اند که گذار از نظم اقتصادی آمریکامحور را به عنوان یکی از رویکردهای سیاست خارجی خود پذیرفته اند.
    کلید واژگان: اقتصاد سیاسی بین الملل, راهبرد کلان, آمریکا, دلار, قدرت های نوظهور}
    Rahim Bayazdi *
    During recent decades, the transitions such as the advent of nuclear deterrence and the increasing financial burden of military conflict have dramatically reduced the desirability of using military means. According to this variant, the grand strategy of the United States, especially over the last two decades, has been to reduce military engagement and improve the usage of alternative means. One of the most important tools that has had an ascending trend is economic sanctions, which, with the support of the global dollar system, is severely impacting the sanctioned countries. The main issue that this study seeks to address is the reasons of growing imposition of sanctions as a tool in United States’ grand strategy. To address this question, it has been hypothesized that, in parallel with the increasing universality of the US dollar in the international economic system, the United States has used the dominance of the dollar as one of its foreign policy tools to pressure other countries. In return, the emergence of new rising powers such as China, India, and Russia; and the growing trend of imposing sanctions by the US, have created a potential coalition of countries with common interests that have accepted the transition from an US-centered economic order as one of the fundamental approaches of their macro strategy.
    Keywords: International political economy, Grand strategy, US, Dollar, Rising Powers}
  • روح الله طالبی آرانی*، علی کاظمی طامه

    هرچند بیش از یک دهه از وقوع و مهار بحران مالی جهان گستر سال 2008 می گذرد، اما به عنوان یک نقطه عطف در سیر تطور حکمرانی جهانی، همچنان یکی از موضوعات اصلی اقتصاد سیاسی بین الملل است، به طوری که استدلال های تداوم داری در تبیین نحوه مدیریت آن در محافل سیاستگذاری و دانش پژوهی مطرح می شود. در این میان، با این فرض که امور جهانی در بستر دو عرصه سیاسی - امنیتی، معروف به نظام دولت - ملت یا نظام بین المللی و اقتصادی؛ معروف به نظام سرمایه داری جهانی پیش می رود، تاریخ امور جهانی به ویژه در قریب به یک و نیم سده اخیر نشان می دهد که وقوع بحران های بزرگ در عرصه اقتصادی، وقوع بحران های بزرگ در عرصه سیاسی - امنیتی را به دنبال داشته است. اما برخلاف این پیشینه، بحران سرمایه داری جهانی در سال 2008 که از حیث وسعت، شدت و تاثیرگذاری مخرب می توان آن را با بحران های قبل از دو جنگ جهانی مقایسه کرد، منازعه ای بین المللی را که ثبات نظام بین المللی را به مخاطره بیاندازد به بار نیاورد.این نوشتار با بهره گیری از روش مقایسه ای در بررسی بحران های اقتصادی جهانی و پیامدهای امنیتی سیاسی بین المللی آنها و با در پیش گرفتن رویکردی تحلیلی تبیینی، استدلال می کند که این روند ناشی از موفقیت سازوکارهای نهادین مدیریت قدرت های بزرگ در پیشبرد چندجانبه گرایی، فراملی گرایی و همکاری بوده است. یافته های این نوشتار حاکی از آن است که آمریکا قدرت هژمونیک خود را از دست داده و در حال حاضر مسایل نظام جهانی به صورت چندجانبه گرایی دولت محور با پرهیز از ملی گرایی و تاکید بر رویه های همکاری آمیز که در گونه های بدیعی از نهادهای بین المللی اختصاصی تبلور یافته است در قالب حکمرانی جهانی پساهژمونیک اداره می شود.

    کلید واژگان: اقتصاد سیاسی بین الملل, حکمرانی جهانی, قدرت های بزرگ, بحران مالی 2008}
    Rohollah Talebi Arani *, Ali Kazemi Tameh

    Throughout the development of global governance, the 2008 financial crisis has continued to play a key role in international political economy. This has resulted in continuous arguments over its definition within both scholarly and policy-making communities. Meanwhile, we can assume that global affairs proceed in the context of two realms, namely the political security realm known as Nation-State System or International System, and the economic realm known as the Global Capitalist System. Within at least the recent fifteen decades, global history has indicated that when great crises occur in the economic realm it brings about great crises in the political security realm. However, although history implies otherwise, the 2008 global capitalist crisis, did not bring about an international conflict threatening international stability as the previous crises had done before World War II.By tracing out a trend within global power dynamics and focusing on both the economic and political security realms, and by drawing from an analytical-explanatory method, this paper argues that this development was caused by the success of great powers in using institutional mechanism to promote cooperation, multilateralism, and transnationalism. This paper’s findings show that the US has lost its hegemonic position, and global affairs are governed through state-centric multilateralism, which is void of nationalism and based on cooperative practices. These cooperative practices are represented in exclusive international institutions known as post-hegemonic global governance.

    Keywords: Great Powers, 2008 financial crisis, post-hegemonic global governance}
  • محسن جلیلوند

    اقتصاد سیاسی بین الملل اصطلاحی ترکیبی از عمده ترین رشته های علوم انسانی همچون سیاست، اقتصاد، جامعه شناسی، انسان شناسی، فلسفه و سیاست مقایسه ای و... می باشد. عنصر اساسی این دانش پویا و... ذاتی آن است که در یک تعامل دو جانبه به پیش می رود. مکاتب و نظریه ها برگرفته از همین ویژگی ها می باشد. در این نوشتار کوشش گردید تا با بررسی مسیر تحول اقتصاد سیاسی بین الملل از ابتدای قرن بیستم تاکنون به واکاوی و تاثیر آن بر جامعه انسانی بپردازیم.

    کلید واژگان: اقتصاد سیاسی بین الملل, لیبرالیسم, مارکسیسم, سرمایه, اقتصاد بازار, تجارت بین الملل}
    Mohsen Jalilvand

    International political economy is a term that combines the major disciplines of the humanities, including politics, economics, sociology, anthropology, philosophy, and comparative politics. The basic element of this dynamic and inherent knowledge is that it proceeds in a two-way interaction. Schools and theories are derived from these characteristics. In this article, we have tried to deal with the evolution of international political economy from the beginning of the twentieth century to the present and its impact on human society.

    Keywords: International Political Economy, Liberalism, Marxism, Capital, Market Economy, International trade}
  • سید سعید میرترابی*، محمد وردی زاده کهواده
    پرسش اصلی مقاله این است که "تحریم های بین المللی در دوره 1392-1368، چگونه گرایش به شرق در مناسبات اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران را تقویت کرده است؟ فرضیه ای که مقاله مورد آزمون قرار داده این است که "تحریم های متعاقب بین المللی علیه کشور در پنج حوزه مختلف در دوره ی 1392-1368، از طریق تشدید موانع مناسبات با غرب، نخبگان تصمیم گیر در روابط خارجی کشور را به تقویت مناسبات سیاسی واقتصادی با شرق ترغیب کرده است". این فرضیه در چهارچوب واقع گرایی نوکلاسیک و با روش علی- تبینی به آزمون گذاشته شده که طی آن تقویت شرق گرایی در مناسبات خارجی کشور در قالب دافعه تحریم های غرب نشان داده شده است. یافته مقاله حاکی از آن است که گرایش به شرق در مناسبات سیاسی و اقتصادی کشورمان کمتر به عنوان یک راهبرد منسجم و ارادی از درون و بیشتر در چارچوب واکنش به تشدید تحریم های بین المللی علیه کشورمان در مقاطع زمانی خاص، دنبال شده است.
    کلید واژگان: ایران, شرق گرایی, اقتصاد سیاسی بین الملل, تحریم, واقع گرایی نوکلاسیک}
    Saeed Mirtorabi *, Mohammad Vardi Zadeh
    This article tries to study the impact of international sanctions on the orientation of the East in foreign policy of our country, from the perspective of international political economy. In the same vein, the main question of the article is that "international sanctions during the period of 1989-2013, how has caused the eastward orientation in the economic and political relations of the Islamic Republic of Iran? The hypothesis is That "the subsequent international sanctions against the country in five different areas during the period of 1989-2013, by intensifying the barriers of relations with the West, has urged the elite to decide on foreign relations in the country to strengthen political and economic relations with the East." This hypothesis has been tested in the framework of the Neoclassic Realism. The results of the article indicate that the east ward orientation in our country's political and economic relations is less than a coherent and voluntary strategy from within and more than a response to the intensification of international sanctions against our country.
    Keywords: Iran, Eastward Orientation, International Political Economy, Sanction, Neoclassic Realism}
  • فریبرز ارغوانی پیرسلامی*، محدثه اسمعیلی
    تغییر بنیادین در مفهوم امنیت و حرکت آن به سوی جنبه های کمتر نظامی در کنار جهانی شدن و تشدید وابستگی متقابل میان کشورها باعث شده است تا کشورهای در تعیین اولویت ها و ابزارهای سیاست خارجی خود به مولفه اقتصاد توجهی ویژه کنند. در کنار آن، افزایش نقش مولفه های معیشتی در تعیین مبانی مشروعیتی نظام های سیاسی و تقویت روندهای منطقه گرایانه نیز باعث شده تا دیپلماسی اقتصادی در سطوح منطقه ای دارای اهمیت شود. این مقاله با مفروض گرفتن اهمیت دیپلماسی اقتصادی در چارچوب سیاست گذاری خارجی ایران بر آن است تا موانع تحقق و کارآمدی این ابزار را در منطقه استراتژیک خاورمیانه واکاوی کند. پژوهش حاضر با طرح این پرسش که چالش های پیش روی دیپلماسی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه کدام اند؟ با اتکا بر روش توصیفی-تبیینی و در قالب فرضیه معتقد است که دیپلماسی اقتصادی ایران در منطقه خاورمیانه با چالش های متعددی در سه سطح ملی، منطقه ای و جهانی روبروست. یافته های این پژوهش نشان می دهند که عواملی همچون فقدان تعریف روشن از مفهوم، الگوهای متفاوت و مبهم توسعه، عدم تعیین کارگزار اصلی در این حوزه، تسلط نگاه امنیتی- نظامی بر سیاست خارجی در سطح ملی، محیط امنیتی خاورمیانه، اقتصادهای مشابه و نه مکمل، ضعف چندجانبه گرایی اقتصادی و مبادلات اقتصادی فرامنطقه ای در سطح منطقه ای و درنهایت مداخلات قدرت های فرامنطقه ای در ترتیبات منطقه ای و پیامدهای بحران های اقتصادی بین المللی در سطح جهانی مهم ترین چالش های دیپلماسی اقتصادی ایران در منطقه خاورمیانه به شمار می روند.
    کلید واژگان: دیپلماسی اقتصادی, ایران, منطقه خاورمیانه, جهانی شدن, اقتصاد سیاسی بین الملل}
    Fariborz Arghavani Pirsalami *, Mohaddeseh Esmaili
    Fundamental change in security concept and its concentration on non-military dimension in addition to globalization and promotion of interdependence between countries have some consequences such as economic importance in foreign policy and its impact on priorities and instruments of foreign policy. In addition, some other factors like livelihood factors as base of legitimate foundations of political systems and regionalism trends have helped to focus on economic diplomacy in the region. This article with assumption of economic diplomacy importance is seek to analysis challenges and obstacles of this diplomacy in the middle east. The question is what challenges are before I.R of Iran s economic diplomacy? As a hypothesis and rely on descriptive- explanative method, this article argues Iran economic diplomacy in the middle east is encounter some multiple challenges in national, regional and global level. Findings of the article shows these challenges in national level are lack of visible definition from the concept, different and invisible models of development, lack of main and single agency, security-military view dominance on foreign policy, securitization milieu of middle east, similar economies not complementary, multilateralism weakness in regional level and finally great powers interventions in the regional and consequences of global economic crisis are main challenges in global level.
    Keywords: Economic Diplomacy, Iran, Middle East, Globalization, International Political Economy}
  • علی فلاح نژاد

    از آنجا که توسعه نیازمند آرامش و امنیت می باشد، بیشتر نواحی منطقه خاورمیانه به دلیل وجود بحران های متعدد و طولانی نتوانسته زمینه های ورود به عرصه توسعه را فراهم نماید. بحران های داخلی و خارجی که برآمده از ماهیت دولت اقتدارگرا و رانتیر و مداخله قدرت های بزرگ و نیز ایدیولوژیک شدن فضای سیاسی اقتصادی منطقه می باشد، موجب گردیده خاورمیانه نتواند با عنایت به معیارهای کلان و اصولی توسعه، وارد مدار توسعه یافتگی گردد. پرسش عمده این است که چرا خاورمیانه در مقام مقایسه با دیگر مناطق در حال توسعه و با وجود پتانسیل های طبیعی و انسانی هنوز نتوانسته به فاز توسعه گام نهد؟ فرضیه مقاله عبارت است از اینکه : حاکمیت فضای امنیتی و ایدیولوژیک در منطقه خاورمیانه در عصر جهانی شدن مانع اصلی در مسیر توسعه کشورهای این منطقه بوده است. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی می باشد و روش گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای است. هدف عمده پژوهش حاضر ارایه تصویری هرچند کلی از چشم انداز توسعه در منطقه حساس خاورمیانه بوده است. یافته پژوهش نیز آن است که تداوم روندهای توسعه نیافتگی منطقه خاورمیانه در عصر جهانی شدن و حاکمیت فضای امنیتی و ایدیولوژیک پس از 11 سپتامبر 2001، مازاد اقتصادی را از منطقه خارج می نماید و موجبات تداوم عقب ماندگی و توسعه توسعه نیافتگی این منطقه شده است.

    کلید واژگان: خاورمیانه, اقتصاد سیاسی بین الملل, دولت رانتیر, ایدئولوژی, توسعه توسعه نیافتگی}

    Since development requires peace and security, more Middle East region areas could not enter into development because of various and long term crises. Domestic and foreign crises that are due to nature of authoritarian and economic and political atmosphere, causing Middle East not be able to enter the development orbit with respect to fixed principles of development. The main question is that why the Middle East could not enter development in comparison with other developing regions, having natural and human potentials? The article hypothesis is that, dominance of security and ideological atmosphere in the Middle East in the globalization era has been main obstacle for development of this region's countries. The research method is descriptive-analytical and method of collecting data is library. The main goal of this research has been the presentation of an image about lookout of development in the Middle East region. The findings of the research are that the continuation of the underdevelopment trends of the Middle East region in the age of globalization and the rule of the security and ideological atmosphere after September 11, 2001, excludes economic surpluses from the region and providing the continuation of the backwardness and development of the underdeveloped region.

    Keywords: the Middle East, International Political Economy, Rentier Government, Ideology, Development of underdevelopment}
  • رضا اختیاری امیری*، فرامرز حسن زاده

    اجماع پکن به عنوان رهنمود سیاست های اقتصادی توسعه بخش در عصر پسا اجماع واشنگتن، توانسته است به مدل توسعه اقتصادی دولت چین تبدیل شود. این اجماع و مدل اقتصادی دولت محور از مولفه ها و شاخص هایی برخوردار است که پژوهش حاضر تلاش دارد تا ضمن شناسایی آنها،  جایگاه و نقش اجماع پکن را در سیاست خارجی چین مورد مداقه و تبیین قرار دهد. بر همین اساس، سوال اصلی پژوهش بر این مبنا قرار دارد که اجماع پکن از چه نقش و جایگاهی در سیاست خارجی چین برخوردار است؟  با توجه به ماهیت دولت محوری اقتصاد چین، در پژوهش حاضر از چارچوب نظری اقتصاد سیاسی دولت محور رابرت گیلپین استفاده شده است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای می باشد. یافته های پژوهش مبین این واقعیت است که اجماع پکن یک الگوی توسعه اقتصادی ویژه ای است که از سوی نخبگان سیاسی چین، با توجه به ظرفیت ها و ویژگی های خاص این کشور، جهت توسعه اقتصادی ارایه گردیده است. این اجماع  با برخورداری از شاخصه هایی نظیر نوآوری و تجربه پایدار و حق تعیین سرنوشت بر سیاست خارجی چین  تاثیر گذاشته و رفتار این کشور را در قبال سایر کشورها بر اساس تامین  حداکثری منافع اقتصادی شکل می دهد.

    کلید واژگان: اجماع پکن, چین, اقتصاد سیاسی بین الملل, سیاست خارجی}

    Beijing Consensus as guidance for economic policy in the arena of post Washington Consensus, has become development model of China. This consensus and state-centric economic model enjoy elements that the present research attempt to recognize them and then with studying China foreign Policy to find out the consensus elements in this arena. Accordingly, what is the role of Beijing Consensus in China foreign policy and its functions? With regard to China’s state-centric economy, the research applies Robert Gilpin’s Theory. In addition, with regard to nature of the topic, the research method is analytical-descriptive and data collection is based on library. The findings show that Beijing Consensus is a special pattern of economic development that presented by the China political elites for economic development of the country. This consensus includes elements such as innovation and constant experience, self-determination that impact on China foreign policy and regulate its foreign behavior aimed at supplying maximum economic interests.

    Keywords: China Consensus, China, international political-economy, Foreign policy}
  • احمد جهانی نسب
    جهانی شدن بیش از دو دهه است که چه در حوزه اقتصادی و سیاسی و چه در حوزه فرهنگی و اجتماعی بعنوان یکی از موضوعات اصلی در میان کشورها و صاحب نظران تبدیل شده است و همزمان با مطرح شدن آن، چالش هایی هم در مجامع رسمی و علمی با خود به همراه داشته است. تاثیراتی که جهانی شدن در تمامی حوزه ها با خود دارد، موجب تفاسیر متفاوت و متعاقب آن موافقان و مخالفان بسیاری شده است. یکی از این حوزه ها که موضوع پژوهش حاضر را تشکیل می دهد، تاثیرگذاری جهانی شدن بر حوزه فرهنگی کشورها است که طبیعتا ایران نیز از این قاعد مستثنی نیست. اما اینکه تا چه حد می توان این تاثیرگذاری را در حوزه فرهنگی ایران مثبت یا منفی ارزیابی کرد و چالش ها و فرصت های آن را در کشور مشخص ساخت، موضوع بحث مقاله می باشد. به نظر می رسد در عرصه فرهنگ نیز جهانی شدن دارای مولفه هایی است که باید مشخص گردد و از فرصت های آن در جهت توسعه فرهنگی ایران استفاده شود. در این نوشتار سعی شده تا به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از گردآوری اطلاعات و داده ها بصورت کتابخانه ای یا اسنادی، نقش جهانی شدن بعنوان یک روند فراگیر و گسترده در توسعه فرهنگی ایران مورد بررسی قرار گرفته و به مولفه های آن اشاره شود.
    کلید واژگان: جهانی شدن, توسعه فرهنگی, اقتصاد سیاسی بین الملل, ایران}
    Ahmad Jahaninasab
    Globalization is more than two decades that whether in the economic and political area and in the cultural and social area has become as one of the main topics among the countries and experts and simultaneous with it's raising, has brought challenges in the formal and academic assemblies. Effects that globalization has with himself in all domains, has caused to different interpretations and subsequently many supporters and opponents. One of these domains which forms the subject of this research, is impact of globalization on the cultural area of countries that naturally Iran is no exception to this rule. But that's to what extent can be appreciated this effect in the cultural area of Iran, positive or negative and identify challenges and opportunities in the country, it is the topic of the article's discussion. It seems in the field of culture as well globalization has components which should be specified and used from its opportunities in the direction of Iran's cultural development. In this article tried to by descriptive-analytical method and using data and data collection as a library or documentary, examined the role of globalization as an inclusive and extensive process in Iran's cultural development and mention to its components.
    Keywords: Globalization, Cultural Development, International Political Economy, Iran}
  • سمیرا متقی*
    بنیادهای سیاسی-اقتصادی در هنگامه ای که انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست، دارای چند شاخص مهم و جهانی بوده است که از آن میان می توان به «تولید انبوه»، «تجارت» و «ثروت» اشاره کرد. در این مقطع از تاریخ، ساختار سیاسی حاکم بر جهان میان دو نیروی داری و کمونیسم در رقابت بود و به همین دلیل، بنیادها و ضروریات اقتصادی در سطح جهان نیز تحت تاثیر این دو نیروی سیاسی متعارض، سازمان می یافت. پژوهش حاضر، ابتدا با بررسی مشخصات و بن مایه های اقتصادی-سیاسی سرمایه داری (امپریالیسم) و کمونیسم آغاز می شود و سپس رخداد انقلاب اسلامی را به عنوان «گسست در ساختار اقتصاد سیاسی بین الملل» در مقایسه با دو قدرت اقتصاد سیاسی فوق، بررسی می کند. نتایج، نشان می دهد که هرچند امپریالسم و کمونیسم به عنوان دو قطب رقیب در نظر گرفته می شوند، اما از منظر اقتصاد سیاسی دارای خط مشی ها و کدهای مشابهی هستند. به گونه ای که ویژگی هایی مانند «گسترش فضایی ماتریالیسم»، «استعمارگرایی به منظور افزایش بهره وری اقتصادی» و «تجارت جنگ» در هر دو جبهه وجود داشته است. با این وجود، انقلاب اسلامی ایران با پدید آوردن کدهایی چون معنویت گرایی، استعمارزدایی، محوریت عدالت و «سیاست فرهنگی اقتصاد»، رویکردی جدید و متفاوت در اقتصاد سیاسی بین الملل پدید آورد که از آن می توان با نام «گفتمان فرهنگی اقتصاد سیاسی بین الملل» یاد کرد.
    کلید واژگان: اقتصاد سیاسی بین الملل, انقلاب اسلامی, کمونیسم, امپریالیسم}
    Samira Motaghi*
    Political economy in the world at the time of the Islamic Revolution had a few major global indices such as the "mass production", "Trade" and "wealth". At this point in history, political structure of the world between two geopolitical forces of imperialism and communism in the competition, and why, was formed under the influence of the global economic necessities these two conflicting political force. Cross-sectional study to evaluate the economic-political imperialism and communism begins and then the occurrence of the Islamic Revolution as a "break in the structure of international political economy" in the political economy of these two powers, checks. The results indicate that even though imperialism and communism are considered as two competing poles, but from the perspective of political economy codes are the same. Features like "Open Space materialism," "colonialism for economy" and "trade war" existed on both fronts. However, the Islamic Revolution by creating code such as spirituality, decolonization, justice-centering and the "economic and cultural policies", a new and different approach in international political economy that created that called "Cultural Discourse of the International Political Economy".
    Keywords: International Political Economy, Islamic Revolution, Communism, Imperialism}
  • علی مروی سماورچی، صادق بختیاری، همایون رنجبر، سعید دایی کریم زاده
    منظور از حکمرانی اقتصادی بین الملل مجموعه ای از روش های متنوع فردی و نهادی، عمومی و خصوصی است که منافع و انگیزه های متضاد و متنوع را با هم جمع و سازگار کرده و یک اقدام مشارکتی اتفاق می افتد. حاکمیت جهانی شامل نهادها و رژیم های رسمی و ترتیبات غیررسمی است که کشورهای مختلف از طریق آن ها منافع خود را دنبال می کنند. پنج گروه بازیگر اصلی در حوزه حکمرانی اقتصادی جهانی شامل دولت-ملتها، شرکت های چندملیتی، نهادهای رسمی اقتصاد جهانی، نهادهای منطقه ای و غیررسمی اقتصاد جهانی و در نهایت مردم و سازمان های مردم نهاد قابل شناسایی است. این پژوهش درصدد ارائه پاسخ به این سوال است که جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با سایر کشورهای منطقه غرب آسیا در مشارکت در فرآیند حکمرانی اقتصاد بین المللی چه جایگاهی دارد؟
    این پژوهش تلاش کرده است که مفهوم کیفی حکمرانی اقتصادی بین المللی را با استفاده از مدل های تصمیم گیری چندمتغیره (MCDM) و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) در فضای فازی (توام با عدم اطمینان)، کمی و سنجش پذیر نماید. بدین منظور با روش تحلیل سلسله مراتبی فازی و با شناسایی 32 معیار و زیرمعیار وزن های نسبی هر یک مشخص و پس از مشخص شدن مقادیر، عدد متناظر با نقش آفرینی هر کشور در حکمرانی اقتصادی بین المللی به دست می آید.
    بر اساس این رتبه بندی، حکمرانی اقتصادی بین المللی در منطقه غرب آسیا کاملا مشارکتی است و هیچ کشوری به تنهایی سهم قابل توجه و جایگاه رهبری اقتصادی را به خود اختصاص نداده است. در رقابت بین کشورها، کشور عربستان سعودی در منطقه بالاترین رتبه را در بهره گیری از بازیگران حکمرانی اقتصادی داشته و درنتیجه بیشترین نقش را در حکمرانی اقتصادی ایفا کرده است. جمهوری اسلامی ایران نیز در این رتبه کاملا در میانه جدول قرار گرفته است و رتبه هشتم را به خود اختصاص داده است.
    کلید واژگان: اقتصاد سیاسی بین الملل, حکمرانی اقتصادی بین المللی, تحلیل سلسله مراتبی فازی, شرکت های چندملیتی, سازمان های رسمی اقتصاد جهانی, سازمان های منطقه ای, سازمان های مردم نهاد}
  • محمد علی خسروی، اژدر پیری سارمانلو
    سیر نزولی قیمت نفت خام که از ژوئیه سال 2014 آغاز شده بیش از گذشته اذهان مختلف را درگیر تحلیل دلایل این نوسان قیمت نموده است. به گونه ای که متوسط قیمت سبد نفتی اوپک از 110 به 38 دلار و قیمت نفت برنت (دریای شمال) و نفت دبلیوتی ای به ترتیب از 112 و 105 دلار به حدود 42 و 41 دلار در دسامبر 2015 رسیده است. به عبارتی در طول یک سال و نیم گذشته شاهد کاهش 70 تا 72 دلاری قیمت نفت بودیم. در این مقاله تلاش شده است که مباحث مربوط به مسائل اقتصادی بر روند کاهش بهای نفت از سال 2014 تا 2015 و عوامل تاثیر گذار بر قیمت نفت دسته بندی شده و به این سوال که چه عوامل اقتصادی موجب کاهش اخیر قیمت نفت شده است؟ پاسخ داده شود. همچنین با روش تحلیلی و آماری به ارزیابی این فرضیه می پردازد که در این برهه از زمان تنها کشورهای نفتخیز منطقه تعیین کننده قیمت نفت نیستند، بلکه عوامل اقتصادی همچون مازاد عرضه و کمبود تقاضا و کشف ذخایر جدید نفتی در کاهش قیمت نفت دخیل هستند. یافته ها نشان می دهد که مازاد عرضه بر تقاضا جهانی نفت و استخراج نفت نامتعارف در آمریکا مهمترین عوامل در کاهش قیمت نفت بوده اند.
    کلید واژگان: عرضه و تقاضا, استخراج نفت نامتعارف, آمریکا, اقتصاد سیاسی بین الملل, نفت خام}
  • حسین پوراحمدی، بهرام عباسی

    «داعش [1]» ، تشکیلاتی تروریستی در خاورمیانه، خصوصا عراق و سوریه است. این تشکیلات از سال 2013، موفقیت های زیادی را در عرصه های نظامی کسب کرد و هزاران نفر از نقاط مختلف جهان را به خدمت خود درآورد. ماهیت و سیر تحولات عصر جهانی شدن، از جمله تروریسم، از ابعاد اقتصادی، سیاسی و امنیتی برخوردار است؛ به طوری که تبیین این تحولات نیازمند فهم پیوند های میان مولفه های اقتصادی، سیاسی و امنیتی و تاثیرات متقابل آن ها در تمامی سطوح داخلی، منطقه ای و بین المللی است. این تبیین، با کاربرد رویکرد اقتصاد سیاسی بین الملل [2] امکان پذیر است. تلاش داریم به این سوال پاسخ دهیم که «چگونه تاثیرات متقابل عوامل اقتصادی، سیاسی و امنیتی منطقه ای و بین المللی، ظهور گروه تروریستی داعش و روند تحولات آن را در منطقه خاورمیانه سبب شده اند؟» در این مقاله، به تاثیرات ساختارهای سیاسی و نظامی-امنیتی خاورمیانه و توسعه نیافتگی سیاسی و اقتصادی منطقه ای بر روند شکل گیری داعش می پردازیم. هم چنین، به بررسی سیاست های مالی حمایتی برخی از کشورها، به ویژه آمریکا و عربستان سعودی از این تشکیلات، خواهیم پرداخت. به علاوه، ابعاد نظامی و امنیتی خاورمیانه و ارتباط آن با شکل گیری و کارکرد داعش را در چارچوب رویکرد اقتصاد سیاسی بین الملل مورد بررسی قرار خواهیم داد.

    کلید واژگان: داعش, اقتصاد سیاسی بین الملل, ساختارهای سیاسی, امنیتی و اقتصادی خاورمیانه, آمریکا, عربستان سعودی}
    Hossein Pourahmadi, Bahram Abbasi

    "ISIS" is a terrorist organization in the Middle East, especially in Iraq and Syria. This organization since 2013, has gained a lot of success in the military arena and thousands from around the world to serve its own ends. The nature and evolution of the era of globalization, including terrorism, has economic, political and security aspects. So, the explanation of these evolutions needs to understand the links between components of economic, political and security and their interaction at all levels of local, regional and international. This explanation is possible by the use of international political economy approach. We will try to answer the question of how the interactions in international and regional security, economic and political factors have caused the rise of ISIS and its developments in the Middle East. In this article, we will discuss the effect of political and military structures of regional security and political and economic underdevelopment of the region on the formation of ISIS. Also, we will review some financial policies supporting this organization from some countries, especially USA and Saudi Arabia. In addition, we will examine, in the framework of international political economy approach, the military and security aspects of the Middle East and its relationship with the formation and function of ISIS.

    Keywords: ISIS, International Political Economy, Political, Security, Economic Structures of the Middle East, USA, Saudi Arabia}
  • سعید میرترابی*، سعید خاوری نژاد
    پژوهش حاضر سعی دارد با توجه به عوامل تاثیرگذار در حوزه ی اقتصاد سیاسی بین المللی، به شناسایی دلایل مهاجرت نخبگان از ایران از منظر امور آموزشی و پژوهشی و کاستی های مربوط به آن ها در دهه 1380.ش بپردازد. بخش عمده و برجسته ی نهادهای آموزشی و پژوهشی کشور بر اساس بودجه و برنامه های دولت اداره می شوند که در اصطلاح حوزه ی درگیر شدن دولت در جامعه و حوزه ی اقتصاد سیاسی خوانده می شود و از سوی دیگر عوامل جاذب نخبگان فکری کشورهای مختلف را می توان در اقتصاد سیاسی جهانی امروز جستجو کرد. هدف مقاله درک درست عوامل مربوط به ساختار آموزش و پژوهش در کشور و نحوه ی اثرگذاری ضعف های آن بر تشدید مهاجرت متخصصان و تحصیل کردگان برتر به خارج است. به این منظور در این نوشتار، توزیع بودجه در حوزه ی آموزشی و پژوهشی، در بستر نظریه ی جاذبه و دافعه قرار گرفته است و موارد دفع کننده داخلی و جذب کننده خارجی شناسایی می شوند که روی هم رفته شرایط بالقوه مهاجرت به بیرون از کشور را ایجاد می کنند. نتیجه به دست آمده این است که وجود دافعه ی داخلی در زمینه ی حمایت های اقتصادی شامل کمبودها در سرمایه گذاری در بخش های آموزشی و پژوهشی که در سه حوزه ی «نسبت بودجه پژوهشی به تولید ناخالص داخلی یا بودجه کل کشور»، «نسبت تعداد پژوهشگران مشغول به کار به کل جمعیت کشور» و «ترکیب دولتی خصوصی اعتبارات پژوهشی» مورد ارزیابی قرار می گیرد و از طرف دیگر جذابیت های خارجی در این زمینه ها، از مهم ترین دلایل اقتصادی مهاجرت فزاینده ی نخبگان علمی به خارج از کشور در دهه 1380.ش است. مقاله در تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیلی و توصیفی بهره گرفته است.
    کلید واژگان: مهاجرت نخبگان, هزینه های پژوهشی, جاذبه ها, دافعه ها, اقتصاد سیاسی بین الملل}
    Saeed Mirtorabi*, Saeed Khavarinejad
    This article tries to explore the main causes of emigration of Iranian educated specialists from Iran from the view point of shortage of research and educational facilities and problems related to them with focus on 2001 decade (1380-1390 Iranian years). Main part of educational and research institutions are financed and managed by state planning and budget. That is where the government is involved in society and political economy area. On the other hand the factors that attract educated elite of different countries can be seen in world political economy. The aim of the present article is proper understanding of the factors pertaining to the structure of education and research in Iran and the way the weaknesses of this structure affects the intensification of emigration of best educated and specialist to abroad. For this allocation of budget in educational and research fields are examined within the framework of attraction and repulsion theory and the attractive and repulsive factors are identified which creates the potential condition for emigration of the elite to abroad. The finding of the study shows that factor like lack of economic support which includes little investment in educational and research sector are the factors that accelerate emigration of the elite. These factors can be seen in several indexes like the ratio of research budget to gross domestic product of the country, the ratio of active researcher to the population of the country and allocation of research of budget by private and public sector. On the other hand in the developed countries in the above said indexes ample facilities are provided which act as an attractive factor for absorbing educated specialists and elite. The above factors are among the most important economic factors of emigration of scientific elite to abroad in 2001 decade (1380-1390 Iranian years). The paper has used descriptive-analytical method in analyzing data.
    Keywords: elite emigration, research budget, attractions, repulsions, international political economy}
  • سید جواد امام جمعه زاده، سکینه ببری
    تحولات عصر جدید نشان دهنده پیدایش و پیشرفت علوم اجتماعی در جوامع بشری است. علم سیاست و مطالعه روابط بین قدرت در نظام بین الملل از اصول راهبردهای آموزشی در میان نظام های مقتدر و توسعه یافته است. آنچه در این مقاله بدان پرداخته می شود وضعیت آموزش روابط بین الملل در ایران است. مسئله اصلی پرداختن به کیفیت آموزش و پاسخ به این پرسش است که چشم انداز این رشته در ده سال آینده ایران چگونه است؟ با توجه به وضعیت آموزش، تدریس و گرایش های میان رشته ای، از یک طرف، الگوهای جدید و روبه رشدی نمایان می شود و از طرفی دیگر خیل عظیم فارغ التحصیلانی که بستری برای عرض اندام علمی و اجرایی می جویند. این دو موضوع به پویایی رشته روابط بین الملل منجر می شود. جمهوری اسلامی ایران برای ورود به جنبش جهانی علمی ناگزیر از برنامه ریزی دوراندیشانه در علوم اجتماعی است. نویسندگان در این مقاله چشم اندازهای آینده رشته روابط بین الملل را بررسی می کنند.
    کلید واژگان: برنامه های آموزش عالی, روابط بین الملل, ایران, میان رشتگی, مطالعات صلح, اقتصاد سیاسی بین الملل}
  • احمد ساعی، قاسم ترابی
    نگاهی گذرا به تاریخ قرن بیستم نشان گر آن است که نظام سرمایه داری همواره با بحران های سیاسی، نظامی و اقتصادی همچون جنگ های جهانی اول و دوم، بحران های 1929 و 1973، بحران اقتصادی جنوب شرقی آسیا در دهه 90 و بحران جاری مواجه بوده است. هر چند نظریه های اقتصاد سیاسی بین الملل در خصوص اصل وجود بحران اشتراکاتی دارند، اما در باب ماهیت، علل، عمق و راهبردهای خروج از آن با هم اختلاف نظرهایی دارند. در این میان، نظریه ثبات هژمونیک با نگاهی متفاوت و با دیدی علمی و تاریخی در پی شناخت بحران و علل بروز آن است. از چشم انداز این نظریه، مهم ترین عامل رونق و شکوفایی اقتصاد سیاسی بین الملل به وجود یک هژمون برمی گردد، همان طوری که بحران در اقتصاد سیاسی جهانی ناشی از افول آن است. بدین معنا، همان طور که رونق و شکوفایی اقتصاد جهانی در دهه 50 و 60 م. ناشی از هژمونی آمریکا و سازو کارهای ساخته شده آن مثل گات (بعدها WTO)، صندوق بین الملل پول، بانک جهانی در کنار تضمین امنیت غرب از طریق ناتو و امنیت انرژی بود؛ بروز بحران در اقتصاد جهانی طی دهه 70 و پس از آن ناشی از افول هژمونی آمریکا است.
    کلید واژگان: اقتصاد سیاسی بین الملل, نظریه ثبات هژمونیک, بحران, آمریکا, هژمونی, برتون وودز, ناتو, امنیت نفت}
    Ahmad Saei, Ghasem Torabi
    A brief study on the history of 20th century reveals that capitalist system has been facing to political, military and economic crisis including world wars I and II, economic crisis of 1929 and 1973, economic crisis of southeast of Asia in 90s and the current economic crisis. While theories of international political economy have in common with the occurrence of the crisis itself, they are different on its nature, reasons and solution strategies. Theory of hegemonic stability, meanwhile, is trying to scrutinize the crisis and its origins through a different, scientific and historical prospect. From this viewpoint, hegemon is the main factor of flourishing the international political economy as its crisis refers to the fall of the hegemon. In better words, as global economy flourishing in 50s and 60s originated from America hegemony and mechanisms created by that like GATT (later WTO), IMF, World Bank, as well as preserving west security through NATO and oil security, world economy crisis in 70s and after on refers also to the fall of American hegemony.
  • حسین پوراحمدی
    در این مقاله در پی فهم جایگاه عدالت به مثابه یک ضرورت اخلاقی در پارادایم های واقع گرایی و لیبرالیستی رویکرد اقتصاد سیاسی بین الملل هستیم. درحالی که واقع گرایان، اساسا هیچ جایگاهی برای ضرورت اخلاقی عدالت به رسمیت نمی شناسند، تلاش کرده اند با روی آوردن به نظریه صلح دموکراتیک کانت، راهکاری در دستیابی به نوعی عدالت در تعاملات دولت ها در نظام اقتصاد سیاسی جهانی دنبال کنند. اما آنچه را در عمل دنبال می کنند نه پایبندی به ضرورت اخلاقی عدالت بلکه همانا محوریت غیراخلاقی و واقع گرایانه منافع ملی دولت های دموکراتیک است و نه سرشت صلح جوی آنها. در چهارچوب تحولات نظری پارادیم لیبرالیسم نیز عدالت و ضرورت اخلاقی آن تقریبا جایگاه کلیدی ندارد زیرا از محوریت خودخواهانه منافع ملی واقع گرایی در چهارچوب دیگری به نام «رقابت» و اصل «تکامل داروینیستی» در بهره مندی از «مزیت های اقتصادی و تولیدی مقایسه ای» بنیان «جامعه فردمحور» و مبتنی بر «نظام بازار» پیروی می کند. حتی استدلال های طرفداران آزادی اقتصادی که در دوران جدید توسط نئولیبرالیست ها نیز دنبال شد به معنی رد همه اشکال توزیع مجدد درآمد و سیاست های مساوات طلبانه ای است که برخی تلاش های درون پارادایمی در پی اصلاح آن بودند. اما در پویش های درونی و تاریخی تحولات پارادایم لیبرالیستی به ویژه ضرورت ایجاد دولت رفاه در دوران پس از جنگ جهانی دوم بر اساس نظریه کینز، توجه به نوعی عدالت اجتماعی در کنار تقویت دموکراسی و در غالب رویکرد «سوسیال دموکراسی» محقق شد. این پویش و تحول نظری البته با «نظریه عدالت» جان راولز و «دولت رفاه» مینارد کینز و به ویژه در قالب مفهوم «عدات به مثابه آزادی» از سوی آمارتیا سن، اشکال جدیدتری به خود گرفت. اما ضرورت اخلاقی عدالت، در دینامیک های نئولیبرالیسم کنار گذارده شد. در این مقاله در پی پاسخ به این سئوال هستیم که چگونه «عدالت» به عنوان شاخص و نمادی از اخلاق (عدالت به مثابه اخلاق) در برخی پارادایم های اقتصاد سیاسی بین الملل مفهوم سازی می شود؟
    کلید واژگان: اخلاق, عدالت, اقتصاد سیاسی بین الملل, واقع گرایی, لیبرالیسم, نئولیبرالیسم, تحولات درون پارادایمی}
    Dr. Hossein Pourahmadi
    In this article, I try to understand the position of justice as an “ethic necessity” in Realism and Liberalism paradigms of International Political Economy (IPE). Even though the realists basically dont recognize any position for justice ethic necessity, they have tried to follow a technique for reaching a kind of justice by accepting the theory of Democratic Peace of Kant in the Global Political Economy. But, all they practically follow are not duty bound to “justice ethic necessity”, rather in fact the non-ethical axis of National Interests.In case of theoretical transformations of liberalism paradigm, justice and its ethic necessity also dont have almost any key position. This paradigm follow the egoist axis of realist national interests in other framework named the “Competition”. This framework profit of “the Comparative Economic and Productive Advantages” principle that is the basic of “Individualist Society” and are erect on the “Market Economic System”. Even the arguments of the partisans of economic freedom that have been followed by the Neo-liberalists in the new era mean the rejection of all forms of “Income Redistribution” and “Equalitarian Politics” accepted historically by some of inter-paradigmatic reform efforts of liberalism.But, in the historical inter-paradigmatic transformations of liberalism, the necessity of foundation of the welfare State has been accomplished on the basis of “Social Democracy” approach. These theoretical transformations of course have been new shaped by “Justice Theory” of Rawls and “Welfare State Theory” of Keynes. However, “justice ethic necessity” has been rejected in the Neo-liberalism dynamics in the era of Globalization.In this article, I try to answer to this question: How can the justice be conceptualized as a symbol of ethic in some paradigms of IPE?
  • حسین پوراحمدی، مهدی ذوالفقاری
    کشور ها در سیاست خارجی خود با بهره گیری از ظرفیت های اقتصادی و انرژی ملی و در چارچوب دیپلماسی انرژی، راهبرد نوین رشد و توسعه اقتصادی و تامین منافع و امنیت ملی را در پیش گرفته اند. اما نارسایی و عدم کفایت در جهت گیری های اقتصادی سیاست خارجی جمهوری اسلامی، سبب شده است تا در ادبیات علمی و دانشگاهی کشور با وجود آثاری در حوزه اقتصاد سیاسی انرژی، به وجوه ارتباط بخش انرژی و سیاست خارجی توجه چندانی صورت نگیرد. با این وصف، مقاله حاضر در صدد است تا در آسیب شناسی رابطه دو حوزه تصریح شده سیاست خارجی و انرژی، از منظری دیگر به بازنمایی اهمیت آن ها و اهمیت توامان ساختن کارکردهایی که تاکنون به صورت منفرد مورد ملاحظه قرار می گرفتند، بپردازد. پیرو چنین ملاحظاتی، برای ایران به عنوان کشوری که دارای ذخایر عظیم نفت و گاز در درون مرزهای ملی و پیرامون آن است، دیپلماسی انرژی ابزاری برای بیشینه ساختن دستاورد ها از نظام اقتصاد سیاسی جهانی محسوب می شود. این در حالی است که غالبا در خط مشی خارجی ایران، نگاه اقتصادی از موضوعیت کمتری نسبت به ملاحظات سیاسی برخوردار بوده است. درنتیجه، غلبه نگاه بازرگانی در موضوع انرژی که از عدم لحاظ شدن نگاه بلند مدت و راهبردی به مسائل بخش انرژی در رویکرد خارجی، دیپلماسی انرژی، حکایت می کند، بیانگر این است که ایجاد تحول در شرایط عمومی بازیگری منطقه ای و بین المللی کشور نیازمند مدنظر داشتن راهبردهای بلندمدت بخشی و ازجمله برای سیاست خارجی است. در این مقاله ضمن ارائه تعریفی از دیپلماسی انرژی و تبیین عرصه آن، به رابطه دیپلماسی انرژی با منافع ملی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و موانع دستیابی جمهوری اسلامی ایران به الگوی جدید پرداخته شده است.
    کلید واژگان: جمهوری اسلامی ایران, اقتصاد سیاسی بین الملل, دیپلماسی انرژی, وابستگی متقابل پیچیده, منافع ملی}
    Dr. Husein Poor Ahmadi, Mahdi Zulfiqari
    Benefiting from economic potentials as well as national energy and in the framework of energy diplomacy, different states have proceeded a new strategy of economic growth and development and provision of their national interests and security in their own foreign policy. However, the inefficiency and incapability in the economic trends of the foreign policy of I.R.I have given rise to the fact that the academic and university literature of Iran don’t pay much attention to the relation of energy sector and foreign policy. Explaining the pathology of the relation of the two fields of foreign policy and energy, the present article seeks to reveal the significance of these two sectors and that of creating functions used to keep individual natures up to now. Thus for Iran as a country possessing huge oil and gas resources within and beyond its national borders, energy diplomacy is considered as a means towards maximizing achievements in the world politico economic system. However, economic attitude has often been of less significance comparing to political considerations in the foreign policy of Iran. Thus the predominance of commercial approach in the field of energy is the result of failure to have a long - run and strategic look to the issues of energy sector in the foreign approach of energy diplomacy. This fact explains that creation of development in the general conditions of regional as well as international actors necessitates long – run strategies in different sectors including foreign policy. Offering a definition for energy diplomacy and explaining its domain, the present article deals with the relation of energy diplomacy with national interests and goals of I.R.I, and the obstacles of I.R.I toward achieving the new pattern.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال