به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "نفت" در نشریات گروه "علوم سیاسی"

تکرار جستجوی کلیدواژه «نفت» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • فریبرز ارغوانی پیرسلامی*، علی دهقان، آرش مرادی
    مقدمه و اهداف

    توسعه اقتصادی شگفت آورکشورهای شورای همکاری خلیج فارس در دهه های اخیر موجب پیدایش هسته ای نوین از سرمایه داری در زیرسیستم خلیج فارس و منطقه خاورمیانه شده است. پادشاهی های خلیج فارس امروزه با استفاده بهینه از اقتصاد رانتیر و درآمدهای حاصل از منابع عظیم هیدروکربنی، اجماعی نوظهور از توسعه مبتنی بر استفاده اولیه از منابع هیدروکربنی را شکل داده و به سمت توسعه اقتصادی متنوع حال حرکت اند. این تحولات تغییرهای شگرفی را در ادبیات دولت رانتیر ایجاد کرد؛ به گونه ای که نفت و دولت رانتیر که پیش ازاین به عنوان موانع توسعه پایدار شناخته می شدند به یکی از ارکان اصلی حرکت به سمت توسعه در این جوامع تبدیل شده اند؛ به بیانی دیگر، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در حال حرکت از رانت تخصیصی به سوی رانت مولد در مسیر توسعه هستند. هدف این مقاله تبیین دلایل موثر بر این تغییر است.

    روش ها

    پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیلی-تبیینی مبتنی بر تحلیل مولفه های خرد و کلان و چهارچوب مفهومی دولت توسعه گرا ضمن استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی تلاش می کند تا با اشراف بر کم و کاستی های نظریه دولت توسعه گرا ناظر بر عدم توجه به متغیرهای بین المللی و اثرگذاری آنان بر فرایند توسعه داخلی اثرگذاری هر دو دسته از مولفه ها را بر این تغییر واکاوی کند.

    یافته ها

    یافته های این پژوهش نشان می دهند که وقوع مجموعه ای از مولفه های سیاسی و اقتصادی نظیر تغییر در نسل رهبران، تولد دولت های توسعه گرا، متوازن سازی سیاست خارجی، بهره گیری از قدرت هوشمند و اتصال به اقتصاد جهانی، زمینه شکل گیری این الگوی نوین توسعه را فراهم کرده و به شکل گیری حرکت جدیدی در میان اعضای شورا از رانت تخصیصی به مولد منتج شده است.

    نتیجه گیری

    در واقعیت امر برای دهه ها، منابع هیدروکربنی خلیج فارس، دروازه ورود و حضور کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در اقتصاد جهانی به عنوان تامین کنندگان انرژی بوده است بااین حال وقوع تحولاتی نظیر بهار عربی و شورش هایی در جهان عرب که مشروعیت و بقا خاندان های سلطنتی خلیج فارس را به خطر انداختند از یک سو از سوی دیگر ناپایداری منابع نفتی، کشف نفت شیل و بی ثباتی در قیمت نفت، این کشورها را متوجه ضرورت و اهمیت ایجاد نظام اقتصادی متنوع کرد. در کنار این موضوعات، وقوع تحولاتی در دو سطح داخلی و خارجی، این کشورها را به سمت وسوی نوعی اجماع بر سر نحوه حکمرانی داخلی و سیاست خارجی سوق داد. نسل جدید رهبران با نگرش های عمدتا اقتصادمحور به قدرت رسیدند و در جست وجوی مسیرهای متنوع سازی اقتصاد رانتیر کشورهای خود، دست به ابتکاراتی نظیر برنامه های چشم انداز توسعه در تمامی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس زدند. این دولت های رانتیر نیز تحت تاثیر اندیشه های نوین رهبران خود عملا با بهره گیری از عناصری چون اقتدارگرایی و با پیروی از مدل سرمایه داری اقتدارگرا، تبدیل به دولت هایی مولد و پرورش گر در عرصه اقتصادی شدند که امروزه مجری اصلی چشم اندازهای توسعه با ابزارهایی چون برندینگ دولتی و سرمایه گذاری های اقتصادی هستند. هم زمان به پشتوانه اندیشه های نوین رهبران جدید مبنی بر اهمیت روابط اقتصادی موثر با جهان و پیگیری منافع و فرصت های سیاسی -اقتصادی به طور هم زمان با شرق و غرب، دست به متوازن سازی سیاست خارجی زدند و ضمن استفاده از مولفه های هوشمند قدرت، روابط را به شکلی دوسویه با شرکایی نظیر چین، هند در شرق و آمریکا و اروپا در غرب دنبال کرده اند.

    کلید واژگان: قدرت هوشمند, خلیج فارس, رانت مولد, رانت تخصیصی, نفت
    Fariborz Arghavani *, Ali Dehghan, Arash Moradi
    Introduction

    The amazing economic development of the Persian Gulf Cooperation Council (GCC) countries in recent decades has led to the emergence of a new nucleus of capitalism in the Persian Gulf subsystem and the Middle East region. The kingdoms of the Persian Gulf have efficiently leveraged their rentier economies and the vast revenues from hydrocarbon resources to form a novel consensus on development, initially based on the utilization of hydrocarbon resources, and are now moving towards more diversified economic development. These developments created tremendous changes in the literature of the rentier state; In such a way that oil and the rentier state, previously considered obstacles to sustainable development, have become the main pillars of the movement towards development in these societies; In other words, the GCC countries are transitioning from allocative rent to productive rent in their path towards development. The purpose of this article is to explain the reasons for this change.

    Methods

    This study employs an analytical-explanatory approach based on the analysis of micro and macro components and the conceptual framework of the development-oriented state. Utilizing both library and internet sources, it seeks to critically examine the influence of both international and domestic factors on the shift in development strategies, while addressing the shortcomings of the development-oriented state theory, particularly its lack of attention to international variables and their impact on domestic development processes.

    Findings

    The findings of this research show that the occurrence of a series of political and economic factors such as a generational shift in leadership, the birth of development-oriented states, balancing foreign policy, using smart power and connecting to the global economy, have provided the basis for the formation of this new model of development. It has resulted in the formation of a new movement among the the GCC members, from the allocation rent to the productive one.

    Conclusion

    In reality, for decades, the hydrocarbon resources of the Persian Gulf have served as the gateway for GCC countries to enter and participate in the global economy as energy suppliers. The instability of oil resources, the discovery of shale oil and instability in oil prices made these countries realize the necessity and importance of creating a diversified economic system. Along with these issues, the occurrence of developments at both internal and external levels pushed these countries towards a kind of consensus on the way of internal governance and foreign policy. The new generation of leaders came to power with mainly economic-oriented attitudes, and in search of ways to diversify the rentier economy of their countries, they started initiatives such as development perspective programs in all countries of the GCC. Under the influence of the new ideas of their leaders, these rentier governments, by using elements such as authoritarianism and following the authoritarian capitalist model, became productive and nurturing governments in the economic field, which today are the main implementers of development prospects with tools such as government branding and economic investments. At the same time, based on the new ideas of the new leaders regarding the importance of effective economic relations with the world and the pursuit of political-economic interests and opportunities simultaneously with the East and the West, they started to balance the foreign policy and have engaged in reciprocal relationships with partners like China and India in the East, as well as the United States and Europe in the West, while employing smart power strategies.

    Keywords: Smart Power, Persian Gulf, Productive Rent, Allocated Rent, Oil
  • حسین معدنی، غفار زارعی*
    جهانی شدن به عنوان تشدید روابط بین تعداد فزاینده ای از سیاست ها درک می شود، هم به این معنا که روابط متراکم تر می شود و هم به این معنا که سرعت تعامل افزایش می یابد. آنچه در حوزه سیاست خارجی رخ می دهد، بخشی از یک تغییر گسترده تر در رویه های دولتی است، به دور از حکومت مستقیم به سمت حکومت از راه دور. وزارتخانه های خارجه به سایر بخش های دستگاه دولتی در حکومت از طریق سایر نهادهای دولتی و نیز غیردولتی ملحق می شوند. سوال و هدف محور این پژوهش این است که چه دلایل باعث دگردیسی سیاست عربستان نسبت به جنگ یمن بخصوص از سال 2020 شد. استفاده عربستان سعودی از کمک های خارجی به عنوان ابزاری برای نظم و کنترل سیاسی نه تنها تحت کنترل است بلکه از طریق روابط پیچیده و چند وجهی پادشاهی با یمن، که ویژگی ها و موارد احتمالی آن مستلزم بررسی کامل است. همه این تاثیرات خارجی با میانجیگری اولویت ها و برداشت های رهبری عربستان سعودی انجام می شود، که تصمیمات آنها نیز تحت تاثیر مبارزات نخبگان، سیاست داخلی و ترتیبات نهادی قرار می گیرد و یمن همواره منبعی برای نگرانی است.
    کلید واژگان: نوواقع گرایی, عربستان, یمن, نظام بین الملل, نفت
  • رضا بیگدلو*، ثریا مرسلی
    جزیره خارگ از منظر صادرات نفتی ایران در دوران جنگ تحمیلی عراق، یک پایانه مهم و بسیار استراتژیک محسوب می شد. بدین جهت از همان آغاز جنگ، رژیم بعثی عراق تلاش زیادی برای انهدام و غیرعملیاتی کردن آن داشت. حملات به پایانه های صادرات نفتی جزیره خارگ از مهر 1359 آغاز شد ولی حملات همه جانبه برای قطع صادرات نفتی در سال 1364 صورت گرفت. از آنجایی که پایانه صادراتی جزیره خارک مهم ترین پایانه صادراتی و تامین منابع درآمدی کشور بود و 94 درصد صادرات نفتی از آنجا انجام می شد، اتخاذ راهبردهای دفاعی-امنیتی برای صنعت نفت خارگ امری حیاتی برای کشور می نمود. این مقاله به روش تحلیل تاریخی به دنبال پاسخ به این پرسش است که مهم ترین راهبردهای دفاعی-امنیتی برای حفظ امنیت تاسیسات نفتی خارگ در مقابله با حملات رژیم بعثی عراق و تداوم صادرات نفت چه بود؟ یافته های پژوهش نشان می دهد مجموعه ای از راهبردها و تاکتیک ها برای دفاع از امنیت سامانه های نفتی و تداوم صادرات صورت گرفت. ابتدا «ستاد راهبردی دفاع از خارک» با حضور نهادهای سیاسی، اقتصادی و نظامی تشکیل شد. ایجاد سازه های دفاعی، تاسیس پدافند دفاع هوایی جزیره، بهره گیری از پدافند عامل و غیرعامل، استفاده از گوی های شناور، تشکیل گروه امداد آتش نشانی، تغییر در مسیر نفت کش ها ازجمله راهبردها و تاکتیک های به کار گرفته شده در دوران جنگ بود که جزیره خارگ را به «جزیره پایداری» تبدیل و صادرات نفتی ایران از این جزیره را تداوم بخشید.
    کلید واژگان: نفت, خارگ, صادرات, راهبرد, دفاعی-امنیتی
    Reza Bigdelou *, Sreya Morsali
    Kharg Island was considered an important and very strategic terminal from the point of view of Iran's oil exports during the imposed war in Iraq. Baathist regime of Iraq tried hard to destroy it and make it non-operational. Attacks on Kharg Island's oil export terminals began in October 1980, but all-out attacks to stop oil exports took place in 11985. Since the export terminal of Khark Island was the most important export terminal and source of income for the country and 94% of oil exports were carried out from there, adopting defense-security strategies for the Khark oil industry was vital for the country.This article seeks to answer the question of what were the most important defense-security strategies to maintain the security of foreign oil facilities in the face of the attacks of the Iraqi Baathist regime and the continuation of oil exports?The findings of the research show that a series of strategies and tactics were implemented to defend the security of oil systems and the continuation of exports. First, "Khark Defense Strategic Headquarters" was formed with the presence of political, economic and military institutions. The creation of defense structures, the establishment of the island's air defense, the use of active and passive defenses, the use of floating spheres, the formation of a fire rescue group, the change in the route of oil tankers were among the strategies and tactics used during the war, which made Kharg Island an "island". "Sustainability" continued Iran's transformation and oil export from this island.
    Keywords: Oil, kharg, export, strategy, defense-security
  • فریبرز ارغوانی پیرسلامی*، علی دهقان

    فرایند آسیایی شدن منطقه خلیج فارس تحت تاثیر الزام های گوناگون سیاسی- اقتصادی، بی شک مهم ترین چرخش سیاسی- دیپلماتیک کشورهای عربی این منطقه از زمان تاسیس تا به امروز بوده است. رابطه میان آسیا و خلیج فارس که از دهه ها قبل آغاز شد، امروزه تحت تاثیر عواملی چندگانه به مرحله ای نوین از تکامل خود رسیده است. این نوشتار با اتکا بر روش توصیفی- تحلیلی و با اتکا بر روش استنتاج علی و بهره گیری از رویکرد چندعلیتی خرد و کلان درصدد پاسخ گویی به این پرسش است که چه مولفه های سیاسی- اقتصادی منجر به آسیایی شدن خلیج فارس و چرخش اعضای شورای همکاری خلیج فارس به سوی شرکای آسیایی شده است؟ ادعای این مقاله آن است که افزایش توجه سیاست خارجی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به روابط آسیایی ناشی از تاثیرگذاری مولفه هایی در سطوح فرد، نقش، جامعه، دولت و ساختار نظام بین الملل است. یافته های این پژوهش بیانگر این است که فارغ از تعاملات تاریخی در زمینه های فرهنگی، انرژی، تجاری و نظامی؛ عواملی نظیر تغییر نسل در رهبران شورا، ضرورت ایجاد اقتصاد مولد و تضمین بقا و مشروعیت دولت های خلیج فارس در کنار تحولاتی در سطح ساختار بین المللی از جمله تسریع انتقال قدرت از غرب به شرق، خیزش خارق العاده چین و ضرورت موازنه سازی منطقه ای منجر به تثبیت و تسریع آسیایی شدن اعضای شورا در سال های اخیر شده است.

    کلید واژگان: آسیایی شدن, شورای همکاری خلیج فارس, نفت, چین, شرق
    Fariborz Arghavani Pirsalami *, Ali Dehghan

    Introduction :

     Traditionally, the strategic and tactical communications of the member states of the Persian Gulf Cooperation Council (GCC)—both before and after gaining independence in the 1970s—have predominantly adhered to Western approaches and attitudes. Notably, there has been a significant shift in the foreign policy and economic perspectives of the member states. This shift is characterized by an increased focus on fostering economic–political interactions with the Asian super-region, particularly the East Asian subregion (e.g., Japan and China). This shift is evident in collaborative mega-projects such as the Belt and Road Initiative, China’s Arab Policy Paper, and increasing relations in different fields. The new policy reflects a discernible shift in discourse and a departure from purely Western perspectives, heralding a transition to emerging economic and political views within the Asian super-region, while maintaining relations with Western powers, such as the United States. The present study aimed to examine the political–economic factors accelerating the Asianization of the GCC members and steering them towards new Asian partners. The central question is: What political–economic factors have contributed to the Asianization of the Persian Gulf and the shift of focus of GCC members towards Asian partners? The article posits that the shift in the foreign policy of GCC members can be attributed to the influence of various factors associated with individual, societal, and governmental levels, as well as the factors relating to roles and the structure of the international system.

    Theoretical Framework:

    It seems that a multi-causal explanation of how the GCC countries engage with emerging Asian powers, as well as their gradual foreign policy shift from the Western block towards Eastern powers, necessitates an approach that takes into account both macro and micro perspectives. To conduct a multi-causal explanation of Asianism in foreign policy actions and behaviors of GCC states, the present research integrated macro-level analytical components, such as the influence of the international structure, and the micro-level factors such as the roles played by leaders, governments, and society. Given its inclusivity and theoretical breadth, the theoretical framework could offer more analytical possibilities to address almost every component and factor involved in Asianization of the Persian Gulf.

    Materials and Methods

    To address the research question and test the hypothesis, the study relied on the descriptive–analytical method and causal inference, adopting a multi-causal approach at both micro and macro levels.

    Results and Discussion

    The Asianization of the Persian Gulf region, influenced by various political–economic requisites, stands out as the most pivotal political and diplomatic shift experienced by the Arab countries in the region. The end of the Cold War in 1991 marked a transition from a bipolar to a multipolar international system. Amid the struggle of the Western bloc for supremacy during the Cold War, Asia embarked on a decisive path of growth and prominence in the 1960s and 1970s, diverging from the prevailing Western current. As an ancillary consequence in the international scene, regionalism has emerged in Asia, with a focus on East Asian actors. With the rise of the emerging pole of power in East Asia over recent decades, the Asian super-region is actively working to shape the new international order and extra-regional agendas, leveraging increased economic power and the ability to shape the discourse at the international level. The economic rise of China, alongside Japan, South Korea, Taiwan, and India, which accounted for a third of the world’s gross domestic product in 2000, heralded the participation of the Asian super-region in the international order. These developments gave rise to Asianism as an alternative to the Western framework as well as a successful model of economic development at both regional and extra-regional levels—which could expand the influence and reach of Asian countries in shaping political agendas and the then new international order. Therefore, Asianization can be viewed as a transitional process that includes the divergence of governments at regional and international levels from the dominant Western current in political, economic, cultural, and military arenas, leading to the increased role and dominance of Asian alternatives over recent decades.The research findings highlight that beyond historical interactions in cultural, energy, commercial, and military areas, several factors have contributed to the Asianization of the GCC members. The factors include a generational shift among the GCC leaders, the necessity of fostering a productive economy to ensure the survival and legitimacy of the Persian Gulf states, and global developments in the international structure such as the acceleration of power shift from the West to the East, the remarkable rise of China, and the need for regional balance. In recent years, these factors have resulted in the stabilization and acceleration of the Asianization among the GCC member states. Notably, the contribution of the international structure is significantly more influential than other variables. The ongoing transition and structural changes within the international system have not only shaped the evolving attitudes of new GCC leaders towards economic functionalism and international cooperation but also imposed certain requirements at the reginal and international levels that could further propel the Asianization process. The latter include alliances and coalitions with Eastern powers while balancing against Iran. The variable of structural changes even becomes more significant when considering its constitutive role in shaping the future of Gulf–Asian relations.

    Conclusion

    Currently, the process of Asianization in the Persian Gulf is intertwined with the broader global trend of Asianization. Nevertheless, it appears that the GCC countries will continue to consider their relationships with the US and the West as crucial, particularly in military-cum-security domains where they largely rely on the US and Western partners. However, the increasing economic and political dependence on the East is influenced by evolving requirements, suggesting that international–regional connections will ultimately lay the foundation for the all-round dominance of Eastern powers, such as China, over the Western and security configuration of the Persian Gulf.

    Keywords: Asianization, GCC, Oil, China, east
  • معصومه سالاروند*، محمدجواد عسگری، حسین معین آبادی
    دقت در وضعیت انرژی چین نشان می دهد که از یک سو تقاضای انرژی در این کشور به تبع رشد و توسعه ی اقتصادی آن به شدت در حال افزایش است و از دیگرسو به دلیل کمبود منابع داخلی، وابستگی این کشور به منابع بین المللی در حال افزایش است. به همین خاطر گسترش تعامل با کشورهای تولیدکننده انرژی مانند عربستان، می تواند زمینه را به سوی وابستگی متقابل فراهم آورد. در واقع عربستان به عنوان نخستین صادرکننده عمده نفت در جهان، نه تنها در دیپلماسی انرژی چین بلکه برای همه قدرت های بزرگ از جایگاهی والا برخوردار است. پژوهش حاضر درصدد است به واکاوی و بررسی جایگاه عربستان سعودی در دیپلماسی انرژی چین بپردازد. یافته های پژوهش حاکی از این است که چین به چند علت برای عربستان اهمیت ویژه ای قایل است: نخست اینکه عربستان شریکی قابل اعتماد برای مشتریان بوده است. دوم اینکه عربستان بزرگ ترین صادرکننده نفت تلقی می گردد. از سوی دیگر، این کشور بزرگ-ترین اقتصاد کشورهای عربی را داراست و درنهایت اینکه عضو بسیار تاثیرگذار در اوپک است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-تحلیلی است و برای جمع آوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای و اینترنتی استفاده شده است و به فراخور موضوع از آمارهای رسمی سازمان اوپک، بریتیش پترولیوم و صندوق پولی عربستان استفاده خواهد شد.
    کلید واژگان: دیپلماسی انرژی, چین, عربستان سعودی, وابستگی متقابل, نفت
    Masoumeh Salarvand *, Mohamadjavad Asgari, Hossein Moin Abadi
    The accuracy of China's energy situation shows that, on the one hand, the energy demand in this country is increasing strongly due to its economic growth and development, and on the other hand, due to the lack of domestic resources, the country's dependence on international resources. International is increasing. For this reason, the expansion of interaction with energy producing countries such as Saudi Arabia can provide the basis for mutual dependence. In fact, as the first major oil exporter in the world, Saudi Arabia has a high position not only in China's energy diplomacy, but also for all major and developed powers. The current research is trying to analyze and examine the position of Saudi Arabia in China's energy diplomacy. The findings of the research indicate that China attaches special importance to Saudi Arabia for several reasons: First, Saudi Arabia has been a reliable partner for customers. Second, Saudi Arabia is considered the largest exporter of oil.On the other hand, this country has the largest economy in the Arab countries, and finally, it is a very influential member of OPEC.The research method in this research is descriptive-analytical, and library and internet sources were used to collect information, and according to the topic, the official statistics of OPEC, British Petroleum and the Saudi Monetary Fund will be used.
    Keywords: Energy diplomacy, China, Saudi Arabia, interdependence, oil
  • ابوذر گوهری مقدم*، مصطفی محمدی رمضانی

    برخورداری از قابلیت های متناسب با نظم در حال تغییر بین المللی یکی از الزامات اساسی برای ایفای نقش در سطح جهانی است. جمهوری اسلامی ایران در فرآیند پرشتاب تحول در نظم اقتصادی جهان نیازمند گذار اساسی از ساختار اقتصادی آسیب پذیر منبع محور (نفت) به الگوی اقتصادی ساخت محور (تولید صنعتی) است. چین به عنوان یکی از قدرت های نوظهور موثر در شکل گیری نظم جدید اقتصادی ظرفیت مهمی در نقش آفرینی جدید  ایران در سطح منطقه ای و بین المللی دارد ولی در عمل نه تنها روابط دوجانبه تهران و پکن از سطح دور زدن تحریم ها در زمینه فروش نفت و فرآورده ها فراتر نرفته است بلکه رقبای منطقه ای ایران از جمله پاکستان، عربستان، امارات و ترکیه سطح روابط عمیق تری را با چین پایه گذاری کرده اند. هدف از این پژوهش پاسخ به این مسئله است که چگونه می توان روابط راهبردی با چین را متناسب با ویژگی های نظم نوین اقتصادی جهان باز تعریف کرد. یافته های این پژوهش نشان می دهد مهم ترین دغدغه ای که می تواند موجب پیوند راهبردی ایران و چین در آینده شود، همپوشانی بین نیاز چین به استمرار رشد اقتصادی و شکل دهی به زنجیره ارزش جدید و چشم انداز ایران برای تبدیل شدن به کارخانه منطقه غرب آسیا است. درواقع، ایران می تواند با یک طراحی جدید بخش مهمی از استراتژی توسعه صنعتی و برنامه تحول فناورانه خود را در قالب همکاری مشترک شرکت های ایرانی و چینی حول مسیر عبوری ابتکار کمربند راه از ایران تعریف نماید و با یادگیری و انتقال تجربه و فناوری از چین در یک بازه زمانی 5 تا 10 ساله به اصلی ترین تولیدکننده صنایع کارخانه ای در منطقه تبدیل شود.

    کلید واژگان: ایران, چین, نظم بین المللی, نفت, توسعه صنعتی
    Abouzar Gohari Moghaddam *, Mostafa Mohamadi Ramezani

    The Islamic Republic of Iran, in the fast-paced process of transformation in the world economic order, needs a fundamental transition from a vulnerable resource-oriented economic structure (oil) to a manufacturing-oriented economic model (industrial production). China, as one of the emerging powers effective in the formation of the new economic order, has an important capacity to create a new role for Iran at the regional and international level, but the bilateral relations between Tehran and Beijing have remained limited to the sale of oil and oil products. The main purpose of this research is to answer the question of how to redefine strategic relations with China according to the characteristics of the new world economic order. The findings of this research show that the most important concern that can cause a strategic link between Iran and China in the future is the overlap between China's need for continued economic growth and forming a new value chain and Iran's vision to become the factory of West Asia. With a new design, Iran can define an important part of its industrial development strategy and technological transformation program in the form of cooperation between Iranian and Chinese companies around the Belt and Road initiative corridor from Iran, and by learning and transferring experience and technology from China in A period of 5 to 10 years to become the main producer of factory industries in the region.

    Keywords: The Islamic Republic Of Iran, China, Manufacturing, Foreign Policy, Belt, Road Initiative
  • مجتبی میری*، رضا مژدهی پور، حبیب عطانژاد
    درباب ماهیت حکومت پهلوی دوم تاکنون نظریات مختلفی ارایه شده است که هر کدام از این نظریات از زاویه خاصی به تبیین ماهیت حکومت پهلوی دوم پرداخته است. هر نویسنده براساس برداشت خاص خود از اصلیترین ویژگی حکومت محمد رضا پهلوی نظریه خود را سازماندهی کرده است، برخی اقتصاد، برخی فرهنگ، برخی سیاست و برخی ویژگیهای اجتماعی را ملاک ارزیابی خود از ماهیت حکومت پهلوی دوم قرار داده اند. درهمین راستا تاکنون نظریات مختلفی برای تبیین ماهیت دولت پهلوی دوم از جمله نظریه پاتریمونیالیسم، استبدادشرقی، دولت مطلقه، دولت رانتیر، نظام سلطانی و...ارایه شده است .بااین وجود ماهیت این حکومت هنوز مورد مناقشه نظریه پردازان است، بنابراین نویسنده دراین مقاله درصدد پاسخ به این سوال است که چه نظریه ای بیشترین قابلیت تبیین ماهیت دولت محمد رضا شاه دربین سالهای 1342تا1357را دارا میباشد؟درهمین راستا نگارنده معتقداست که هیچکدام از  نظریات ارایه شده درمورد ماهیت حکومت پهلوی دوم به تنهایی نمیتوانند ماهیت دولت محمد رضا شاه را تبیین کنند، وکاربرد هر کدام از این نظریات به تنهایی دارای کاستی ها وضعف هایی می باشد.بنابراین با ارایه ی نظریه پاتریمونیالیسم تحصیلدار که تلفیقی از دونظریه پاتریمونیالیسم ودولت رانتیراست سعی دارد تا به تبیین چیستی حکومت پهلوی دوم بپردازد
    کلید واژگان: پهلوی دوم, پاتریمونیالیسم, دولت رانتیر, نظریه دولت, نفت
    Mojtaba Miri *, Reza Mozhdehipour, Habib Atanezhad
    Various theories have been presented about the nature of Pahlavi II's rule, and each of these theories has explained the nature of Pahlavi II's rule from a specific angle. Each author has organized his theory based on his own perception of the main feature of Mohammad Reza Pahlavi's government, some have made economy, some culture, some politics and some social features the criteria of their assessment of the nature of Pahlavi II's government. In this regard, various theories have been proposed to explain the nature of the second Pahlavi government, such as the theory of patrimonialism, oriental tyranny, absolute government, rentier government, Sultanate regime, etc. However, the nature of this government is still disputed by theorists, so the author in this article It seeks to answer the question, which theory has the greatest ability to explain the nature of Mohammad Reza Shah's government between 1342 and 1357? In this regard, the author believes that none of the theories presented about the nature of Pahlavi II's government alone can explain the nature of Mohammad Reza Shah's government. , and the application of each of these theories alone has shortcomings and weaknesses. Therefore, by presenting the theory of patrimonialism, Tahsildar tries to explain what the second Pahlavi government is, which is a combination of patrimonialism and rentier government
    Keywords: Second Pahlavi, Patrimonialism, Rentier Government, Oriental Despotism, Absolute Government
  • رضا جوانمردی، شهریار نصابیان*، مرجان دامن کشیده
    تاثیر قیمت نفت بر اقتصاد به طور گسترده ای پذیرفته شده است و مطالعه نوسانات آن بر شاخص های کلان اقتصادی اهمیت ویژه ای دارد. هدف این تحقیق بررسی تاثیر شوک های قیمت نفت بر نوسانات نرخ ارز در کشورهای منتخب خلیج فارس (عربستان، کویت، عراق و ایران) از سال 2000 تا 2023 با استفاده از مدل خودرگرسیون ساختاری (SVAR) وکشف نظام ارزی مطلوب بویژه برای کشورهای دارای منابع طبیعی سرشاراست. نتایج نشان داد که تنها در عربستان، ضرایب شوک های عرضه نفت معنادار بوده و در سایر کشورها قابل توجه نیستند. همچنین، شوک های تقاضای کل تاثیر معناداری بر نوسانات نرخ ارز این کشورها نداشتند، به جز وقفه اول شوک تقاضا برای کویت. مهم تر از آن، افزایش همزمان تقاضای ویژه نفت در کویت باعث کاهش ارزش دینار کویت در برابر سبد ارزی شرکای تجاری اصلی اش می شود. این نتایج برخلاف یافته های پیشین محققینی است که تاثیر قیمت نفت بر نرخ ارز را برای چنین کشورهایی تایید می کرد. بنابراین، با اتخاذ یک راهبرد صبر و مشاهده می توان از تاثیرات منفی مداخلات شدید در بازار ارز جلوگیری کرد، به ویژه در شرایطی که منبع شوک مشخص نیست.
    کلید واژگان: نفت, قیمت گذاری نفت, نرخ ارز, نرخ ارز ثابت
    Reza Javanmardi, Shahriyar Nessabian *, مرجان دامن کشیده
    The effect of oil price on the economy is widely accepted, and the study of its fluctuations on macroeconomic indicators is of particular importance. The purpose of this research is to investigate the impact of oil price shocks on exchange rate fluctuations in selected countries of the Persian Gulf (Arabia, Kuwait, Iraq and Iran) from 2000 to 2023 using the structural autoregression model (SVAR) and to discover the optimal currency system, especially for countries with natural resources. it is full The results showed that only in Saudi Arabia, the coefficients of oil supply shocks were significant and not significant in other countries. Also, total demand shocks did not have a significant effect on the exchange rate fluctuations of these countries, except for the first break of the demand shock for Kuwait. More importantly, the simultaneous increase in special demand for oil in Kuwait causes the Kuwaiti dinar to depreciate against the basket of currencies of its main trading partners. These results are contrary to the previous findings of researchers who confirmed the effect of oil price on the exchange rate for such countries. Therefore, by adopting a strategy of patience and observation, the negative effects of strong interventions in the currency market can be avoided, especially in situations where the source of the shock is not known.
    Keywords: Oil, Oil Pricing, Exchange Rate, Fixed Exchange Rate
  • عباسعلی طالبی*
    مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی این سوال که حمله امریکا چه پیامدهایی بر مردم عراق داشته می پردازد. این فرضیه مطرح شد که به نظر می رسد امریکا با حمله به عراق در راستای تعقیب منافع خود، با تاکید بر تمرکز قدرت و به بهانه ارتباط صدام با گروه های تروریستی و تلاش این کشور برای مخفی کردن سلاحهای کشتار جمعی خسارتهای اقتصادی و اجتماعی جبران ناپذیری را بر مردم عراق تحمیل نموده است.یافته ها نشان می دهد اولا سقوط رژیم بعث نه تنها موجب ورود عراق به مرحله جدیدی از بی ثباتی و به ویژه وضعیت خلا قدرت در مرکز شد بلکه کشورهای مختلف به فراخور اهداف منطقه ای و امنیت ملی خود سعی در بسط نفوذ در این کشور و مانع افزایش نفوذ رقبای خود در عراق داشتند. ثانیا با فروپاشی حکومت، الگوی تعاملات و روابط بین گروه های قومی، نژادی و مذهبی عراق را با چالش روبرو کرده و منجر به افزایش خشونت های سازمان یافته و شکاف های قومی در سطوح وسیع شده. ثالثا حمله امریکا نه تنها اقتصاد را متلاشی و شهروندان را با فقر و قحطی روبرو کرده بلکه محرومیت گسترده زنان عراقی در تمام سطوح از زندگی عمومی و اجتماعی را تشدید کرد.
    کلید واژگان: بعث, نفت, تروریسم, زنان, کودکان و نظام آموزشی
    Abbasali Talebi *
    Using the descriptive-analytical method, the present article investigated the consequences of the American military campaign on the Iraqi people based on aggressive realism, and raised the question of what economic, political and social consequences this invasion had on the Iraqi people?In response to the question, this hypothesis was raised that it seems that the US has inflicted a lot of economic and social damage on the Iraqi people by attacking Iraq in pursuit of its own interests and by emphasizing the concentration of power and ensuring energy security The findings of the research show that first of all, the fall of the Baath regime not only caused Iraq to enter a new stage of instability and especially the power vacuum situation in the center,yes,different countries tried to expand their influence in this country in pursuit of their regional goals and national security. and prevent the increase of the influence of their competitors in Iraq. Ethnic gaps have widened in levels. Thirdly, the war and internal conflicts in Iraq not only intensified the widespread deprivation of Iraqi women at all levels of public and social life, but also increased poverty, migration of elites, closure of schools and destruction of historical buildings
    Keywords: Baath, Oil, terrorism, Women, children, educational system
  • فاطمه میرعباسی*، مقصود رنجبر
    هدف پژوهش حاضر بررسی ماهیت و علل شکست سیاست های تعدیل اقتصادی در ایران از منظر اقتصاد سیاسی است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و بر این فرضیه استوار است که از آنجا که نظریات توسعه، ارتباط مستقیمی با سازوکارهای اقتصاد سیاسی هر جامعه دارد و شکل بندی های اقتصاد سیاسی هر کشور باید براساس برنامه ریزی اقتصادی و راهبردی آن کشور به مرحله اجرا دربیاید؛ بر این اساس، دخالت دولت و سهم تعیین کننده ای که به عنوان یک کاتالیزورگر در روند توسعه و توسعه نیافتگی دارد، عامل محوری شکست سیاست های تعدیل اقتصادی در سال های 1368 تا 1399 در ایران بوده است. این معضل به تدریج باعث انحراف دولت از اجرای درست برنامه های توسعه و وخامت اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور شده است. نه تنها بسترها و زمینه های لازم برای تحقق توسعه از بین رفته، بلکه پیامدهای مخاطره آمیزی چون بحران توسعه اقتصادی و شکنندگی توسعه همه جانبه را در کشور به همراه داشته است.
    کلید واژگان: دولت, نفت, توسعه اقتصادی, اقتصاد سیاسی, ایران
    Fatemeh Mirabasi *, Maghsood Ranjbar
    The purpose of the present study is to review the nature and causes of the failure of economic adjustment policies in Iran from the view of political economics. The research method is descriptive-analytic and it relies on the hypothesis that since development theories are directly related to political economics in every society and its structure should be executed based on economic and strategic planning in the country, the Iranian government’s intervention and its outstanding share as a catalyst in the process of development or underdevelopment have been the main causes of Iran’s failure in its economic adjustment policies during 19089 to 2020. This predicament has gradually led Iran astray in preventing it from the appropriate execution of its development plans which led to the deterioration of economic and social conditions in the country. It not only has removed needed conditions and background for development, but also has had threatening consequences such as economic development crisis and fragile multilateral improvement in the country.
    Keywords: Government, Oil, Economic Development, Political Economics, Iran
  • میثم رضازاده*، ماری ملکی
    رشد دیپلماسی انرژی و شبکه ای شدن سیاست خارجی کشورها باعث شده فعل و انفعالات در یک کشور و یک سازمان بقیه جهان را نیز تحت تاثیر خود قرار دهد. در یک بازه زمانی طولانی، کشورهای عضو اوپک به عنوان مهم ترین بازیگران تصمیم گیرنده در بازار انرژی نقش آفرینی می کردند؛ اما به مرور بازیگرانی مانند روسیه تصمیم گرفتند برای تاثیرگذاری بیشتر به همکاری و تعامل بیشتر با کشورهای دارنده انرژی، به خصوص اوپک بپردازند. بر این اساس، ایتلافی در قالب اوپک پلاس به وجود آورده اند که روسیه و عربستان بزرگ ترین بازیگران تصمیم گیرنده در این ایتلاف محسوب می شوند. روسیه به دنبال نقش آفرینی بیشتر در بازار انرژی و جایگزین کردن خود به جای آمریکا در منطقه است و اعضای اوپک هم به دنبال کاهش وابستگی به غرب و تنوع بازار فروش و سلطه بر بازار قیمت گذاری. دو طرف ارزیابی کرده اند که نزدیکی آن ها باعث رشد بازار و قدرت بیشتر خواهد شد. سوال مقاله این است که روسیه چه رویکردی را در اوپک پلاس دنبال می کند؟ و این ایتلاف چه مزایایی برای روسیه داشته است؟ مقاله به روش تبیینی، در چارچوب دیپلماسی انرژی، رویکرد سیاست انرژی روسیه را به دو بخش قبل و بعد از تشکیل اوپک پلاس تقسیم کرده است. زمینه هایی همچون نفت شیل و بحران قیمت ها باعث شده نگرش روسیه از رقابت به همکاری تغییر کند. با توجه به حضور روسیه در این ایتلاف، مطرح شدن روسیه به عنوان بازیگر مهم در تعیین قیمت بازار نفت، بالا بردن منافع سیاسی و اقتصادی، برهم خوردن توازن ریاض-واشنگتن و همکاری بیشتر عربستان-روسیه از مزایایی است که روسیه در این ایتلاف کسب کرده است.
    کلید واژگان: روسیه, دیپلماسی انرژی, اوپک پلاس, نفت, بحران قیمت
    Meysam Rezazadeh *, Mari Maleki
    The growth of energy diplomacy and networking has caused more interaction at the international level In a long period of time, the OPEC member countries played a role as the most important decision-making players in the energy market, but over time, players like Russia decided to cooperate and interact more with the energy-owning countries, especially OPEC, in order to have more influence, and formed a coalition in the form of OPEC Plus. Russia and Saudi Arabia are its biggest players. Russia seeks to play a greater role in the energy market and replace itself instead of America in the region, and OPEC members seek to reduce dependence on the West and diversify the sales market and dominate the pricing market. Both sides realized that their proximity leads to market growth and more power. The question of the article is, what approach does Russia follow in OPEC+? What advantages has this alliance had for Russia? In the framework of energy diplomacy, the article has divided the approach of Russia's energy policy into two parts before and after the formation of OPEC Plus. Fields such as shale oil, the price crisis have caused Russia's attitude to change from competition to cooperation. Considering the presence of Russia in this alliance, Russia's emergence as an important player in determining the price of oil market,raising political and economic interests, disrupting the balance between Riyadh and Washington, and greater cooperation between Saudi Arabia and Russia are among the advantages that Russia has in this The coalition has won.
    Keywords: Russia, energy diplomacy, OPEC+, Oil, price crisis
  • سید اسدالله اطهری، فاطمه رحمانی

    بررسی روابط ایران و آذربایجان؛ چالش ها و فرصت هاچکیده: سطح روابط هر کشوری با کشورهای دیگر وابسته به شرایط اقتصادی، امنیتی، جغرافیایی و فرهنگی دارد. گر چه جایگاه هر کدام از این عوامل در عصر جهانی شدن دچار تحول شده است، اما نمی توان گفت که این عناصر تاثیراتی در روابط دو کشور ندارند. ایران و اذربایجان که در همسایگی یکدیگر هستند و اشتراکات فرهنگی اعم از تاریخی، مذهبی، آداب و رسوم و...  بسیار زیادی دارند، روابط دو کشور با چالش ها موانع خاصی برخوردار بوده است. این چالش ه ا در دهه اخر در سه سطح داخلی، منطقه ای و جهانی قابل بررسی هستند چنانکه می توان به موضوعاتی از قبیل بی اعتمادی و بدبینی نسبت به یکدیگر، رژیم حقوقی دریای خزر، مشکلات اقتصادی،  دخالت های کشورهای منطقه ای همانند ترکیه، جایگاه رژیم صهیونیستی، موضوع قره باغ، نفوذ قدرت های فرامنطقه ای همانند روسیه و امریکا اشاره کرد.

    کلید واژگان: آذربایجان, ایران, نظام بین الملل, نفت, پان ترکیسیم
    Seyyed Asadolah Athary, Fatemeh` Rahmani

    The Study of the relationship between Iran and Azerbaijan; Challenges and Opportunity Dr. Seyyed Asadolah Athary  Abstract: The relations between countries relies on economic, security ,geog raphical and cultural circumstances. Although, the status of these factors undergos a change in the globalization era, it is not true to say these factors have no impact on relations between two countries. Iran and Azerbaijan, as neighbors, have cultural, historical, religious commons. Nevertheless, the relations between two countries have faced certain challenges. These challenges could be evaluated in domestic, regional and global levels. The challenges include mutual mistrust and pessimism, the legal regime of the Caspian Sea, economic predica- ments, the meddling of regional countries especially Turkey, Israel regime, Caucasus issue and the influence of great powers such as the US and Russia. 

    Keywords: Azerbaijan, Iran, International System, Oil, Pan Turkism
  • مهدی مجد*، علیرضا سلطانی
    در کشور ایران از ابتدای اکتشاف نفت تاکنون، دولت ها نتوانسته اند، بهره برداری صحیحی از نفت داشته باشند. چنانچه از درآمدهای نفتی استفاده درستی صورت نگیرد، یک دولت رانتیر تشکیل شده و بیماری هلندی گریبان گیر اقتصاد ملی می شود. اوج دولت رانتیر بین سال های 1353 الی 1356 دیده می شود. دولت پهلوی دولتی رانتیر بود زیرا به طور منظم مقادیر عظیمی از رانت خارجی را دریافت می نمود. بنابراین درآمدهای نفتی ایران پیوند کمی با اقتصاد داخلی و نیروی کار داخلی داشته است. در واقع با افزایش درآمدهای نفتی، استقلال رژیم پهلوی از جامعه داخلی به درجه ای رسید که دولت به تغییر در ساخت اجتماعی دست زد و گروه های حامی برای خود ایجاد نمود و گروه های اجتماعی معارض مانند بازاریان و روحانیون را تضعیف نماید که این خود یکی از دلایل شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران بود. از این رو، سوال این مقاله آن است که ساختار دولت رانتیر چه تاثیری بر فروپاشی حکومت پهلوی داشت؟ و نیز فرضیه آن است که به دنبال افزایش درآمدهای نفتی حکومت پهلوی با ایجاد یک ساختار سیاسی مطلقه و از بین بردن ظرفیت ها و بسترهای اقتصاد تولید محور و مبتنی بر درآمدهای مالیاتی زمینه نارضایتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و در نهایت فروپاشی نظام سیاسی را فراهم نمود. مقاله حاضر به روش تحلیلی و توصیفی نگاشته شده و اطلاعات آن به شیوه کتابخانه ای گرد آمده است. در انتها این نتیجه به دست آمده که کشورهای صاحب نفت و به ویژه ایران، برای ترمیم اقتصاد خود، راهی به جز برون رفت از اقتصاد تک محصولی و افزایش درآمدهای مالیاتی ندارند.
    کلید واژگان: نفت, دولت رانتیر, بیماری هلندی, انقلاب اسلامی, حکومت پهلوی
    Mehdi Majd *, Alireza Soltani
    In Iran, since the beginning of oil exploration, the governments have not been able to properly exploit oil. If the oil revenues are not used properly, a rentier government will be formed and the Dutch disease will plague the national economy. The peak of the rentier government can be seen between 1353 and 1356. The Pahlavi government was a rentier state because it regularly received huge amounts of foreign rent. Therefore, Iran's oil revenues have little connection with the domestic economy and the domestic labor force. In fact, with the increase in oil revenues, the Pahlavi regime's independence from the domestic society reached such a degree that the government began to change the social structure and created support groups for itself and created supporting groups for himself and weakened opposing social groups such as marketers and clerics, which was one of the reasons for the formation of the Islamic Revolution in Iran. Therefore, the question of this article is what effect did the structure of the rentier government have on the collapse of the Pahlavi government? And it is also the hypothesis that following the increase of oil revenues of the Pahlavi government by creating an absolute political structure and destroying the capacities and foundations of the production-oriented economy and based on tax revenues, it provided the basis for political, social and economic dissatisfaction and ultimately the collapse of the political system. This article is written in an analytical and descriptive way and its information is collected in a library way. In the end, the conclusion has been reached that the oil-owning countries, especially Iran, have no way to restore their economy except to exit from the single-product economy and increase tax revenues.
    Keywords: oil, rentier government, Dutch Disease, Islamic Revolution, Pahlavi government
  • سید رضی عمادی

    عربستان سعودی از سال 1393 با به قدرت رسیدن ملک سلمان و محمد بن سلمان شاهد آغاز دوره جدیدی است. این دوره با تلاش محمد بن سلمان برای رسیدن به کرسی پادشاهی عربستان و انتقال قدرت از آل سعود به آل سلمان پیگیری می شود. طی بازه زمانی 8 ساله، عربستان شاهد فراز و نشیب های زیادی در سطوح سه گانه داخلی، منطقه ای و بین المللی بود. سوال اصلی این مقاله این است که با توجه به اقدام هایی که ولیعهد سعودی در سال های اخیر انجام داده، افق تحولات عربستان در سطوح سه گانه با پادشاهی احتمالی محمد بن سلمان چگونه خواهد بود؟ نگارنده معتقد است عربستان در حوزه داخلی شاهد گذار از جامعه سنتی و شکل گیری اقتدار قهری؛ در سطح منطقه ای شاهد فاصله گرفتن از ادعای پدرخواندگی عربی و تضعیف ابزار مذهبی و در سطح بین المللی نیز شاهد سردرگمی «قطبی» میان شرق و غرب خواهد بود. در این مقاله از روش تحقیق توصیفی تحلیلی و چارچوب نظری واقع گرایی نوکلاسیک استفاده شد.

    کلید واژگان: عربستان سعودی, محمدبن سلمان, آمریکا, واقع گرایی نوکلاسیک, نئوم, چشم انداز 2030, نفت
    Seyyed Razi Emadi

    Saudi Arabia has witnessed the beginning of a new era since 2014 with the coming to power of King Salman and Mohammed bin Salman. This period is followed by the efforts of Muhammad bin Salman to reach the seat of the Kingdom of Saudi Arabia and the transfer of power from Al Saud to Al Salman. During a period of 8 years, Saudi Arabia witnessed many ups and downs at the triple domestic, regional and international levels. The main question of this article is that according to the actions taken by the Saudi Crown Prince in recent years, what will be the horizon of developments in Saudi Arabia at the three levels with the possible kingdom of Muhammad bin Salman? The author believes that Saudi Arabia is witnessing a transition from traditional society and the formation of coercive authority in the domestic sphere; At the regional level, it will witness a distancing from the claim of Arab godfatherism and the weakening of religious instruments, and at the international level, it will also witness a "polar" confusion between East and West. In this article, the descriptive-analytical research method and the theoretical framework of neoclassical realism were used.

    Keywords: Saudi Arabia, Mohammed bin Salman, Neom, America, neoclassicalrealism, vision 2030, oil
  • فرزاد کریمی خنجری*، سید ابوذر فلسفی زاده حقیقی، مهدی مددی، سینا نوروزعلی
    قرارداد های بیع متقابل باعث انتقال تکنولوژی به کشورهای در حال توسعه می شود، سپس برای توسعه میادین نفت و گاز و گسترش سرمایه گذاری در این حوزه وزارت نفت و گاز چاره ای جز انعقاد قراردادهای بیع متقابل با سایر دولت ها و شرکت های خصوصی خارجی ندارد. بر اساس قوانین ایران چون منابع نفت و گاز جزء ثروت های عمومی محسوب می شود، حق حاکمیت بر منابع بر عهده حکومت ایران می باشد به همین جهت از روش بیع متقابل منعقد میگردد. فلذا با روش تحلیلی - توصیفی و به صورت کتابخانه ای سعی داریم قراردادهای بیع متقابل در ارتباط با صنعت نفت و گاز را در جهت انجام اصلاحات و تعدیلات ساختاری لازم برای رسیدن به شرایط و ساز و کارهای بهینه مورد بررسی قرار دهیم.تحقیقات نشان می دهد که با توجه به ماهیت قوانین جمهوری اسلامی ایران، قراردادهای بیع متقابل مناسب بوده و از این طریق نه تسلطی بر صنعت نفت و گاز از طرف خارجیان صورت می گیرد و نه حکومت تسلط خود را بر منابع نفت و گاز از دست می دهد از این طریق منافع دو طرف قرارداد تامین می گردد. در پژوهش حاضر این قراردادها را مورد کنکاش قرار داده و راه کارهایی برای انعقاد هرچه بهتر قراردادهای بیع متقابل ارایه خواهیم داد که از جمله آنها وضع قوانین جدید متناسب با شرایط امروزی و اصول حقوقی - تجاری می باشد.
    کلید واژگان: بیع متقابل, نفت, گاز, سیاست گذاری, ایران
    Farzad Karimi Khanjari *, Seyyed Abozar Falsafizadeh Haghighi, Mahdi Madadi, Sina Norouzali
    Reciprocal contracts lead to the transfer of technology to developing countries, then to develop oil and gas fields and expand investment in this area, the Ministry of Oil and Gas has no choice but to conclude reciprocal contracts with other governments and foreign private companies. According to Iranian law, because oil and gas resources are part of public wealth, the right to sovereignty over resources is the responsibility of the Iranian government, so it is concluded through the method of reciprocal sale. Therefore, with the analytical-descriptive method and in the form of a library, we try to examine the reciprocal sales contracts related to the oil and gas industry in order to make the necessary structural adjustments and adjustments to achieve optimal conditions and mechanisms. Research shows. Due to the nature of the laws of the Islamic Republic of Iran, reciprocal sale agreements are appropriate and thus neither the oil and gas industry is dominated by foreigners nor the government loses its dominance over oil and gas resources. The interests of both parties to the contract are secured. In the present study, we will explore these contracts and provide solutions for concluding cross-selling agreements as well as possible, including the enactment of new laws in accordance with current conditions and legal-commercial principles.
    Keywords: Buyback, Oil, Gas, policy, Iran
  • رضا ریحانی کلاچاهی*

    جمهوری آذربایجان، در مجموع نخست نبرد قره باغ، به مانند بیثباتی داخلی، ضعف قوای نظامی، و حمایت شوروی سابق و سپس روسیه از ارمنستان، شکست خورد. در سالهای پس از نبرد فوق، جمهوری آذربایجان تحولی مثبت در ثبات سیاسی و همچنین توان تسلیحاتی خود را پدید آورد و در نبرد دوم قرهباغ (2020 م.) به پیروزی دست یافت. این روند، با تبدیل این کشور به یک صادرکننده بزرگ نفت و رشد رانتیریسم نفتی، به شکل همزمان روی داد. این مقاله باید تا به بررسی تاثیر اقتصاد سیاسی و رانتیریسم نفت در جمهوری آذربایجان بر کیفیت دیپلماسی نخبگان سیاسی و ارتقاء توان تسلیحاتی آن بپردازد. مقاله مهم، به دلیل ضعف ادبیات پژوهشی مرتبط با ارتباطات فوق است. پرسش پژوهش، اینگونه مطرح می شود که «تاثیر درآمدهای نفتی در نتابج متفاوت جمهوری آذربایجان در دو جنگ قره باغ را چگونه می توان تحلیل کرد؟ فرضیه مقاله بیان می کند: افزایش درآمد نفتی و ورود پترودلارها به بودجه دولتی جمهوری آذربایجان پس از نبرد نخست قره باغ، منجر به ضعف های سیاسی می شود و به ویژه این کشور برابر با ارمنستان است، با افزایش هزینه های نظامی و خرید سلاح مرتفع گردند و توان لجستیکی و ادوات. ارتش و قدرت زنی نخبگان سیاسی و رهبران این کشور را افزایش می دهد. تنوع در شرکای تامین سلاح و توسعه همکاری های نظامی (روسیه، رژیم اسراییل و ترکیه)، به معنی دیپلماسی نظامی کارآمد جمهوری آذربایجان و بودجه بنیاد سوفاز (صندوق تخصیص درآمد نفت) بوده است.

    کلید واژگان: نفت, دولت رانتیر, جنگ قره باغ, آذربایجان, پترودلار
    Reza Reyhani Kolaachaahi *

    The Republic of Azerbaijan, in the first wave of the Karabakh war, was defeated due to reasons such as internal instability, weak military forces, and the support of the former Soviet Union and then Russia to Armenia. In the years after the above battle, the Republic of Azerbaijan was able to make a positive change in its political stability as well as its weapons power and achieve victory in the second battle of Karabagh (2020 AD). This process happened simultaneously with the country becoming a major oil exporter and the growth of oil rentierism. This article tries to investigate the impact of political economy and oil rentierism in the Republic of Azerbaijan on the quality of military diplomacy of the political elite and the improvement of its weaponry. The importance of the article is due to the weakness of the research literature related to the relationship of the above variables. The research question is raised as follows: "How can we analyze the impact of oil revenues on the different military results of the Republic of Azerbaijan in the two Karabakh wars?" The hypothesis of the article states: The increase in oil income and the entry of petrodollars into the government budget of the Republic of Azerbaijan after the first Karabakh war caused the political and especially military weaknesses of this country to be equal to Armenia, with the increase in the level of military expenses and the purchase of high weapons. and increase the logistic power and equipment of the army and the bargaining power of the political elites and leaders of this country.Diversification in arms supply partners and the growth of military cooperation (Russia, Israeli regime and Turkey) has meant effective military diplomacy of the Republic of Azerbaijan and has affected the budget of SOFAZ Foundation.

  • غلامرضا رکنی لموکی*، عباس زمانیان
    نفت عنصر ثابت پژوهش های سیاسی ایران معاصر است، و نقش آن در حوزه های  اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران به انحای مختلفی بررسی شده است. با این حال، نفت عاملی موثر بر امنیت ملی و ثبات منطقه ای به ویژه در خلیج فارس است که کشورهای آن بخش چشمگیری از نفت مورد نیاز جهان را تامین می کنند. تجارت و امنیت یار قدیم اند و با توجه به حساسیت و آسیب پذیری عمومی جهان در قبال نفت، تجارت این کالا حتی بیش از سایر کالاها مستلزم امنیت است. با این حال، خلیج فارس و پیرامون آن مدت ها دستخوش جنگ های  متعددی بوده است؛ و این تناقض مستلزم توضیح است. ویژگی برجسته تجارت نفت نوسان است؛ نوسان عرضه، نوسان تقاضا، نوسان قیمت، و نوسان سهم کشورها و مناطق نفت خیز از تجارت جهانی نفت. در این پژوهش، با هدف ارایه توضیحی در مورد تناقض جنگ و تجارت،  رابطه جنگ و خشونت با نوسان های ذاتی بازار نفت بررسی می شود. پرسش پژوهشی اصلی این است که چگونه نوسان نسبت سهم تجارت نفت منطقه خلیج فارس به تجارت جهانی نفت بر رخداد خشونت و جنگ در این منطقه و پیرامون آن تاثیر می گذارد؟ در پاسخ به این پرسش، فرضیه بازدارندگی نفت ارایه شده است که با استفاده از داده های  موجود و مدل سازی ریاضی، درستی آن آزمون می شود. انتظار از مدل سازی این است که رخداد های  حاصل از افراط و تفریط در تجارت نفت منطقه را نشان داده و محدوده مناسبی از بازدارندگی تجارت نفت این منطقه را نمایش دهد. بازدارندگی نفت وجهی ساختاری دارد، و مستلزم  شرایطی است که به صورت گزاره ریاضی تعریف شده باشند. برای مدل سازی از حوزه دستگاه های  دینامیکی با تکنیک معادلات دیفرانسیل استفاده شده است. مدل ارایه شده نوسانی بودن مقوله بازدارندگی را نشان می دهد که بر اساس آن می توان «پهنای باند بازدارندگی» را محاسبه کرد. این محاسبه ها با داده های  میدانی نیز سازگاری پذیرفتنی ای دارد. رخ دادن جنگ های  متعدد در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه، و نبود تناقض آن با بازدارندگی نفت بر اساس نظریه انشعاب توضیح داده می شود.
    کلید واژگان: جنگ, خلیج فارس, دستگاه دینامیکی, معادلات دیفرانسیل, نفت, نوار بازدارندگی
    Gholam Reza Rokni Lamouki *, Abbas Zamanian
    The role of oil, which seems a constant factor in the contemporary Iranian political studies, has been studied in economic, social, and political domains of the country in various ways. However, oil as a strategic natural resource has also influenced regional and national security, particularly in the Persian Gulf countries which are top exporters in the international oil markets. The interdependency of oil exporters and importers has created some kind of mutual vulnerability, and thus the oil trade requires security. Moreover, the countries in the oil-rich Persian Gulf and its vicinity have been experiencing conflicts and wars for decades. The occurrence of wars has often undermined the security of the global oil trade. We try to explain oil market oscillations, considering that the oil market is volatile, and also the supply, demand, and prices of this strategic resource fluctuate. The share of oil-rich regions and countries in the global oil trade also tend to change continually. Because natural resources such as oil are limited, any increase or decrease in oil production and exports in one region affects other oil-rich regions. Since these fluctuations have consequences, it is assumed that these fluctuations affect the occurrence of violence and war in the oil-rich regions. The main research question is: How do the increase or decrease in the share of Persian Gulf oil exports of the world oil exports affect the occurrence of violence and war in this region and its vicinity? To find an appropriate answer to this question, we articulated and tested the "oil deterrence" hypothesis by using mathematical modeling and analyzing the available data.Deterrence theories in international politics are based on military capability as well as other capabilities which can be transformed into military capability. Nevertheless, oil deterrence is based on the strategic attribute of this commodity and its trade. The high level of mutual vulnerability of the exporting and importing countries makes oil a strategic commodity that requires some stability. Given the inherent oscillation of the oil market, one needs to adopt an efficient method to define and calculate its consequences. We recommend the use of dynamical system theory by which both the oscillations over time and the desirable and undesirable consequences can be defined and calculated. The expectation from modeling is to identify the events resulting from the oil exports' extremes and to show the appropriate range of deterrence of the Persian Gulf oil exports. Oil deterrence requires conditions that are defined as mathematical propositions.When we have numerical information about an object and the results of that information are qualitative, one way to increase the accuracy of the relationship between quantities and qualities is to construct a model of the object. The quantitative (numeric) data on the volume of Persian Gulf oil exports and the world's total oil exports in different time periods are available, and fluctuate. However, information on the occurrence of conflicts and wars are not readily obtainable in numerical form. So, we define a positive quantity as a coefficient of deterrence that is a function of time. Furthermore, we consider the quantity of deterrence, which is also a function of time. These time functions are then placed as a state variable and an output variable in a differential equation. The upper and lower bounds indicate the extremes of the share of the region's oil exports. Interestingly, no war has been waged as long as output quantity oscillates within the upper and lower bands. Therefore, it is expected that the same relationship would be observed in the future. This model has been tested once by simulating the desired information, and a second time by using the actual data collected.The proposed model shows the deterrence category well and has acceptable compatibility with the data. We have computed the oil deterrence bandwidth in the Persian Gulf. This model shows that deterrence against violence and war can be an oscillating phenomenon and be affected by macroeconomic variables. Another result is that the outbreak of wars in the Persian Gulf region is the result of bifurcation resulting from crossing the deterrence band. The results of the calculations show why — despite the high tensions in recent years — a war between Iran and the United States has not started, while the United States invaded Iraq under seemingly similar circumstances. Although the region has been the location of various wars for decades, no war has started in the deterrence band. Therefore, the model can help decision-makers in the region to make forward-looking policy decisions to avoid the escalations of crises to devastating wars. This is a step towards calculating quality matters, which can then include other qualities and clarify the decision-making conditions.
    Keywords: Deterrence Bandwidth, Oil, Persian Gulf, War
  • مهدیه هداوند، فرید ازادبخت*، هنگامه غضنفری
    سازمان بین المللی دریانوردی آیمو به عنوان سازمان صلاحیت دار در موضوعات گوناگون دریایی شناخته می شود. یکی از موضوعات، مسیله مسیولیت مدنی ناشی از آلودگی دریاست،اهمیت این مساله در شناسایی و عملی نمودن روند جبران خسارت وارده بر اشخاص و محیط زیست دریایی می باشد. بر همین مبنا، این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی عملکرد آیمو به عنوان سازمان صلاحیت دار در باب مسیله مسیولیت مدنی ناشی از آلودگی نفتی دریا پرداخته است.و در صدد پاسخگویی به این سوال می باشد که سطح مسیولیت کشتی های حامل موادنفتی و نحوه جبران خسارت های وارده به چه صورت می باشد؟ پس از بروز یک حادثه دریایی منجر به آلودگی نفتی ، سطح مسیولیت مالک کشتی ها ونحوه جبران خسارت های وارده مطرح می شود با تصویب کنوانسیون بین المللی مسیولیت مدنی خسارات ناشی از آلودگی های نفتی ، مسیولیت محض برای مالک کشتی نفت کش شناسایی کرده اند.آیمونظام حقوقی منحصر به فرد و کاملی را در باب مسیولیت ناشی از آلودگی نفتی دریایی به وجود آورده . بنابراین هدف اصلی این مقاله،شناسایی و نحوه اعمال کنوانسیونها، قلمرو، ویژگیها و تحلیل کارکردهای نظام حقوقی آنهاست.ابتدابه بررسی اصول کلی حاکم بر آنها پرداخته می شود و سپس با تحلیل هر یک از آنها، ویژگیها و کارکرد و کاستی کنوانسیونهای مرتبط بیان می شود.کلیدواژگان: آلودگی دریا، سازمان بین المللی دریانوردی، کنوانسیون، مسیولیت، نفت .
    کلید واژگان: آلودگی دریا, سازمان بین المللی دریانوردی, کنوانسیون, مسئولیت, نفت
    Mahdieh Hadavand, Farid Azadbakht *, Hengameh Ghazanfari
    The International Maritime Organization (IMO) is considered a specialized agency responsible for regulating various maritime issues, including civil liability for offshore oil pollution. The important point in this regard is to identify and operationalize the process of compensation for damage to people and the marine environment. This descriptive-analytical study hence aims to evaluate the performance of IMO in terms of civil liability for offshore oil pollution. This study also discusses the liabilities of ships carrying oil products and how they compensate for possible damage and loss. The first issue raised after any marine accident causing oil pollution is the liabilities of the shipowner and how they should compensate for the damage and losses. According to the International Convention on Civil Liability for Oil Pollution Damage (CLC), the owners of oil tankers are responsible for adequate compensation for damage and losses caused by oil pollution. In fact, IMO has developed a unique and complete legal system for civil liability for offshore oil pollution. The main objective of this study is to evaluate the scope, characteristics, and legal functions of international conventions in this regard. In fact, the general principles of these conventions are evaluated that and then their features, functions, weaknesses, and strengths will be described.
    Keywords: marine pollution, International Maritime Organization, Convention, Liability, Oil
  • مجید استوار*، حسین محبوب
    بررسی موضوع دولت رانتیر از چشم اندازهای گوناگون برای درک عملکرد دولت رانتیر پهلوی ضروری است. نوآوری پژوهش حاضر بررسی تاثیر دولت رانتیر بر تغییر میدان سیاسی و اجتماعی دهه 50 شمسی و برساخت گفتمان انقلاب اسلامی با محوریت امام خمینی (ره) می باشد. بنابراین هدف این پژوهش، تلاش در جهت تبیین تاثیر دولت رانتیر پهلوی در شکل گیری گفتمان انقلاب اسلامی ایران است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چرا دولت رانتیر پهلوی دوم در ایران در اجرای سیاست توسعه ای خود ناکام ماند و انقلاب اسلامی ایران پدیدار شد؟ در پاسخ به پرسش اصلی پژوهش حاضر، پس از مباحث نظری، عملکرد توسعه ای آن دولت در ایران مورد بررسی قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد که عملکرد دولت رانتیر پهلوی، موجب تغییر میدان سیاسی و اجتماعی دهه 50 شمسی و پیدایش تقاضاهای جدید سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه شد. گفتمان انقلاب آفرین امام خمینی (ره) از مهم ترین پیامدهای عملکرد دولت رانتیر در این دهه بود. روش پژوهش کیفی و به شیوه بررسی تاریخی انجام شده است.
    کلید واژگان: دولت رانتیر, انقلاب اسلامی, رژیم پهلوی دوم, نفت, امام خمینی
    Majid Ostovar *, Hossein Mahboob
    Examining the issue of the rentier government from different perspectives is necessary to understand the functioning of the Pahlavi rentier government. The innovation of the current research is to examine the impact of the rentier government on the change of the political and social field of the 1950s and the construction of the discourse of the Islamic Revolution centered on Imam Khomeini (RA). Therefore, the purpose of this research is to try to explain the influence of the Pahlavi rentier government in the formation of the discourse of the Islamic Revolution of Iran. The main question of the current research is why the Pahlavi II rentier government in Iran failed to implement its development policy and the Islamic Revolution of Iran emerged? In response to the main question of the current research, after theoretical discussions, the development performance of that government in Iran was examined. The findings of the research show that the performance of the rentier Pahlavi government changed the political and social field of the 1950s and the emergence of new political, social and economic demands in the society. Imam Khomeini's revolutionary speech was one of the most important consequences of the rentier government's performance in this decade. The method of qualitative research is done in the way of historical investigation.
    Keywords: Rentier Government, Islamic Revolution, the second Pahlavi diet, Oil, Imam Khomeini
  • سید علی نوری، حسین جوان آراسته*، محمدتقی دشتی

    مقاله حاضر درصدد« بررسی جایگاه قراردادهای IPC در سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی ، قانون نفت و قوانین برنامه های توسعه» است. از این منظر پس از بسط فضای مفهومی موضوع، به بررسی جایگاه قراردادهای نفتی بخصوص IPC خواهد پرداخت. مطابق با مستندات موضوعی ارایه شده در این پژوهش، روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش، کتابخانه ای می باشد یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که اولا، درسال های اخیر به طور کلی رویکرد قانونگذار در مورد سرمایه گذاری در صنعت نفت تغییر کرده است به طوری که در قانون برنامه ی سوم توسعه و قانون تشویق و حمایت از سرمایه گذاران خارجی و قانون برنامه ی چهارم توسعه به صراحت استفاده از روش مشارکت در صنعت نفت در قالب قراردادهای IPC مجاز اعلام گردیده است و ثانیا، درقوانین خاص ازجمله قانون نفت مصوب 1336 قرارداد مشارکت درتولید را به رسمیت شناخت و شرکت ملی نفت از اختیارات وسیعی در زمینه عملیات نفتی برخوردار شد. این قانون انعقاد هرگونه قرارداد را مجاز شمرده، اما با توجه به سایر قوانین، الگوی مشارکت درتولید به صورت عاملیت مورد توجه قانونگذار بود است.

    کلید واژگان: نفت, قراردادهای نفتی, IPC, قانون نفت, اقتصاد مقاومتی, برنامه های توسعه
    Seyed Ali Noori, Hossein Javan Arasteh *, MohamadTaghi Dashti

    The present article seeks to "examine the place of IPC contracts in the general policies of the resistance economy, the oil law, and the development program laws." From this perspective, after expanding the conceptual space of the issue, it will examine the position of oil contracts, especially IPC. According to the thematic documents presented in this research, the research method is descriptive-analytical and the data collection method in this research is a library. The case of investment in the oil industry has changed so that the law of the Third Development Plan and the law of encouragement and protection of foreign investors and the law of the fourth development plan explicitly allow the use of the method of participation in the oil industry in the form of IPC contracts. Second, special laws, such as the Oil Law of 1336, recognized the production sharing agreement, and the NOC had broad powers in the field of oil operations. This law allowed the conclusion of any contract, but according to other laws, the model of participation in production as an agency was considered by the legislator.

    Keywords: Oil, oil contracts, IPC, oil law, resistance economics, Development plans
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال