به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "امام خمینی" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"

تکرار جستجوی کلیدواژه «امام خمینی» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • غلامرضا حسین پور

    توحید عرفانی در مکتب ابن عربی، گرچه بر اساس وحدت شخصی وجود بنا نهاده شده، اما در عین حال، در لسان عارفی شیعی، همچون امام خمینی (ره)، با استشهاد به احادیث ائمه اهل بیت (علیهم السلام) عجین شده است. در واقع امام درصدد است با استفاده از نظام فکری ابن عربی، به تفسیر و تبیین کلمات معصومین (علیهم السلام) بپردازد. بدین معنا، تبیین معنای اسم الهی، وحدت حقه حقیقیه، سریان اسم اعظم الله، تشبیه و تنزیه حق، موطن قضا و قدر و منشا بداء، قرائت شیعی امام از فصوص الحکم ابن عربی در مبحث توحید را شکل میدهند. بدین لحاظ، از نظر امام، اگر اسم الهی از دیدگاه کثرت انگارانه در نظر گرفته شود، جلوه گاه است و تفاضل در آن واقع میشود، اما اگر از دیدگاه وحدت انگارانه ملاحظه شود، صورت است و تفاضلی نیز در آن واقع نمیشود. امام، مراد ابن عربی از یگانه گویی را وحدت حقه حقیقیه صرف میداند، نه وحدت و توحید و تفریدی که همان ارجاع کثرات به وحدت است. امام معتقد است بر اساس حدیث امام معصوم (ع) در هر اسمی، بدلیل وجود ذات، اسم الله نیز حضور دارد؛ درنتیجه، اسم الله قبل از هر چیز، بعد از هر چیز و با هر چیز، حضور دارد. همچنین از نظر امام، این صاحبان قلوبند که حق تعالی را با هر دو تجلی تنزیه و تشبیه میپذیرند. امام حضرت اعیان ثابته را نیز حضرت قضای الهی و قدر ربوبی و منشا بداء میداند.

    کلید واژگان: ابن عربی, امام خمینی, وحدت وجود, امام معصوم, حدیث شیعی, فصوص الحکم
    Gholamreza Hosseinpour *

    Gnostic monotheism has been founded on the individual unity of existence; however, it has also been introduced by Shi‘ite gnostics, such as Imām Khomeini, through referring to the ḥadīths of the Imāms of the House of the Prophet (ṣ). In fact, Imām Khomeini intends to interpret and explain the words of the Infallible Imāms (‘a) by resorting to Ibn ‘Arabī’s philosophical system. In this sense, the explanation of the divine name, the true unity of truth, the spread of the supreme name of Allah, anthropomorphism and deanthropomorphism of the Truth, the abode of fate, and the origin of appearance form Imām Khomeini’s Shi‘ite interpretation of Ibn ‘Arabī’s Fuṣūṣ al-ḥikam concerning the discussion of oneness. Accordingly, in Imām’s view, if the divine name is considered following a pluralist approach, it would simply be a manifestation that is prone to difference. Nevertheless, if it is viewed following a monotheistic approach, it would be a form immune to difference. Imām Khomeini maintains that Ibn ‘Arabī’s intention of monotheism is equal to the pure true unity of the truth rather than a kind of unity, oneness, and separation that is identical with referring plural things to unity. He believes that, based on ḥadīth, the name of Allah exists in all names because of the existence of essence there. Therefore, the name of Allah is present before, after, and with everything else. Besides, in Imām Khomeini’s idea, these are the owners of true heart that accept Almighty Truth with both anthropomorphist and deanthropomorphist manifestations. He also considers the immutable archetypes to be the origin of divine fate and predestination and appearance.

    Keywords: Ibn ‘Arabī, Imām Khomeini, Unity Of Being, Infallible Imām (‘A), Shi‘Ite Ḥadīth, Fuṣūṣ Al-Ḥikam
  • منصور شاهین فر، خلیل بهرامی قصرچمی*، محسن فهیم

    عرفان شیعه بین فشار دو نحله فکری، عالمان فقهی سنتی اسلامی و مبانی پیشرفت گرا و تقدس گریز مدرنیته، قصد دارد اصول متمایز خود را تعین ببخشد. مسئله اصلی که قصد پژوهش آن را داریم این است که اصول عرفان شیعه در رابطه با مبانی مدرنیته چه حرفی برای گفتن دارد و مبانی عرفان شیعه در این مورد چه تمایزی با سایر عرفان ها دارد. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل متن، مبانی متمایز عرفان شیعه را از کلام و تعالیم امام خمینی استخراج و با روش مقایسه تحلیلی، تعارض و توافق های عرفان شیعه با مبانی مدرنیته را تشریح کرده است. نتایجی که از این پژوهش حاصل شده است عبارت اند از اینکه عرفان شیعه مبانی اصیل و متمایزی از سایر عرفان ها دارد و در این زمینه کاملا مبتنی بر اصول حقه اسلامی است؛ مبانی شهودگرایی، باطنی گرایی و ضرورت تزکیه نفس در عرفان ها با مبانی عقل گرایی، علم گرایی، تقدس زدایی و رفاه اقتصادی مدرنیته تعارض دارد و امام خمینی با ارائه مبانی عرفان شیعه، علم گرایی، عقل گرایی و توسعه اقتصادی مدرنیته را با تقدس و معنویت گرایی عرفانی توافق بخشید و ابعاد مادی، اجتماعی و سیاسی انسان را در دل بعد روحانی و حقیقت وحدانی هستی بازتعریف می کند. به این ترتیب عرفان شیعه در قالب نظام سیاسی جمهوری اسلامی قادر به پاسخگویی به نیازها و معضلات انسان مومن در جامعه مدرن خواهد بود.

    کلید واژگان: عرفان شیعه, امام خمینی, مکاتب عرفانی, مدرنیته
    Manṣūr Shāhīnfar, Khalīl Bahrāmī Qaṣri Chamī *, Muḥsin Fahīm

    Shīʿite mysticism aims to determine its distinct principles between the pressure of two schools of thought, i.e., traditional Islamic jurisprudential scholars, and the progressive and religious intolerance foundations of modernity. The main issue that we intend to research is what the principles of Shīʿite mysticism have to say about the foundations of modernity and how the principles of Shīʿite mysticism differ from other mysticism in this regard. This research extracts the distinct foundations of Shīʿite mysticism from the words and teachings of Imām Khomeinī raḥimahu llāhu by using the method of text analysis, and explains the conflict and agreements of Shīʿite mysticism with the foundations of modernity by using the method of analytical comparison. The results of this research are as follows: 1. Shīʿite mysticism has original and distinct foundations from other mysticism, and it is completely based on the true Islamic principles in this regard. 2. The foundations of intuitionism, esotericism, and the necessity of the purity of soul in mysticism are in conflict with the foundations of rationalism, scientism, religious intolerance, and economic welfare of modernity. 3. Imām Khomeinī by presenting the foundations of Shīʿite mysticism, harmonized scientism, rationalism and economic development of modernity with religiosity and mystical spiritualism and redefined the material, social, and political dimensions of man in the heart of the spiritual dimension and the unified truth of the universe. In this way, Shīʿite mysticism, in the form of the political system of the Islamic Republic, will be able to respond to the needs and problems of the believer in modern society.

    Keywords: Shīʿite Mysticism, Imām Khomeinī, Mystical Schools, Modernity
  • غلامرضا حسین پور *

    عارف و حکیم و فقیهی شیعی مانند امام خمینی صرفا قرائتی یا خوانشی شیعی از مکتب ابن عربی دارد، نه عرفانی مستقل و با صفتی شیعی. به عبارت دیگر، امام، مبانی و اصول عرفانی مکتب ابن عربی را پذیرفته، و تنها در برخی از مسائل فرعی و جزئی از منظری شیعی به تبیین یا نقد نظرات ابن عربی پرداخته است. استشهاد امام به ادعیه و احادیثی که شیعیان از طریق اهل بیت (ع) روایت می کنند، و تمسک او به کلام شیعی برای اثبات عصمت علمی انبیاء، و توسل او به نظریه امامت در شیعه برای تبیین مصادیق خلافت ظاهری پس از رسول خدا (ص)، عرفان مورد نظر امام خمینی و عارفانی چون او را به صفت شیعی مزین نمی کند، بلکه تنها می تواند قرائت و خوانشی از یکی از مهم ترین مکاتب عرفانی در عالم اسلام باشد. بدین سان راقم این سطور در پژوهش حاضر که با روش توصیفی تحلیلی انجام شده است؛ تمسک به ادعیه و احادیث شیعی، پای بندی کامل به شریعت در ردای فقاهت، حصر مصادیق انسان کامل در معصومین (ع) و ایراد منازعات کلامی، را از شاخصه هایی می داند که در باب معنای قرائت شیعی امام خمینی از سنت عرفانی ابن عربی احصا کرده است. امام معتقد است که طریقت و حقیقت جز از راه شریعت حاصل نخواهند شد، زیرا ظاهر راه باطن است بلکه ظاهر از باطن انفکاک ناپذیر است. اساسا عارفان شیعی مانند امام خمینی مصادیق اتم و اکمل مفهوم انسان کامل را رسول خدا (ص) و به تبع او معصومین (ع) قلمداد می کنند. امام خمینی در دفاع از مکتب تشیع و آموزه های کلیدی آن خصوصا امامت همچون دیگر متکلمان نیز از علم کلام البته به اندازه ضرورت بهره می برد، و در اثنای مباحث عرفانی، استدلالاتی کلامی طرح کرده و به نقد عارفانی چون ابن عربی می پردازد.

    کلید واژگان: ابن عربی, امام خمینی, احادیث شیعی, شریعت, امام معصوم, کلام شیعی
    Gholamreza Hosseinpour

    A Shiite mystic, sage and jurist - like Imam Khomeini - only has a Shiite reading from the school of Ibn Arabi, not an independent mysticism with a Shiite quality. In other words, Imam accepted mystical principles of the school of Ibn Arabi and explained or criticized Ibn Arabi's opinions only in some minor issues - from a Shiite point of view. Imam's affidavit to the supplications and Hadiths narrated by the Shiites through Imams of people of the Household (AS), and his adherence to the Shi’a theology to prove the scientific infallibility of the prophets, and his appeal to the theory of Leadership in the Shi’a to explain the examples of apparent caliphate after the Messenger of God (PBUH), the desired mysticism of Imam Khomeini - and mystics like him - is not decorated with the attribute of Shiite, but it can only be reading from one of the most important mystical schools in the Islamic world. Thus, the writer of these lines in the present research, which was carried out with a descriptive - analytical method; Adherence to Shi’a supplications and Hadiths, complete adherence to the Law in the guise of jurisprudence, limiting the examples of Perfect Man to Infallibles (AS) and theological disputes are among the indicators that he has collected about the meaning of Imam Khomeini's Shi’a reading of Ibn Arabi's mystical tradition. Imam believes that the Path and the Truth will not be achieved except through the Law, because the outer is the way of the inner, but the outer is inseparable from the inner. Basically, Shiite mystics - like Imam Khomeini - consider the examples of Perfect Man to be the Messenger of God (PBUH) and - following him - the Infallibles (AS). Imam Khomeini, like other theologians, uses the knowledge of theology in defense of the Shi’a school and its key doctrines, especially the Leadership, as much as necessary, and during mystical discussions, he presents theological arguments and criticizes mystics such as Ibn Arabi.

    Keywords: Ibn Arabi, Imam Khomeini, Shi’A Hadiths, The Law, Infallible Imam, Shi’A Theology
  • امان الله فصیحی*

    تحقق عدالت در جامعه یکی از مباحث مهم فرهنگی اجتماعی است. نظریه های مربوط به چگونگی تحقق عدالت از یک منظر به دو دسته تقسیم شده که از آنها به دیدگاه «نهادمحور استعلایی» و «واقعیت محور» یا «مردم نهاد» تعبیر شده است. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که دیدگاه امام خمینی با کدام یک از این دیدگاه ها سازگار است؟ مدعای این نوشتار آن است که از نظر امام خمینی تحقق عدالت به مثابه امری اجتماعی، یکی از اهداف انبیای الهی و خواسته ای انسانی است. از منظر ایشان همان گونه که محرک تاریخ و جوامع منازعه بر سر تحقق عدالت در جامعه است، ثبات و بقای جامعه نیز در گرو اقامه عدالت در جامعه است. در دیدگاه ایشان تحقق عدالت اجتماعی با مردم پیوند خورده است؛ یعنی برای اقامه عدالت اجتماعی باید قابلیت های مردم پرورش یابد و نتیجه تحقق آن هم باید به خیر و سود مردم ختم شود. برخلاف دیدگاه نهادمحور استعلایی که در تحقق عدالت بر نهادهای رسمی تمرکز دارد، امام خمینی به نهادها توجه استقلالی ندارد و آنها را برساخته هایی می داند که خصوصیات انسان را به نمایش می گذارد و همگی یا برای پرورش ظرفیت های انسان است و یا صورت های نهادی تلاش انسان ها برای اقامه عدالت در جامعه. برای اثبات این مدعا، سه بحث مفهومی «عدالت»، «سطوح و عرصه های عدالت» و راهکارهای تحقق عدالت» بررسی گردیده است.

    کلید واژگان: عدالت, امام خمینی, نهادمحوری, مردم محوری, عدالت اجتماعی, عدالت اقتصادی
  • عقیله موسی نیا، علی اکبر افراسیاب پور *، مریم بختیار

    مهم ترین منبع آموزه های دینی اسلام، قرآن است که تفسیر و بررسی سوره ها و آیات آن از صدر اسلام تاکنون محور بحث محافل علمی و دینی بوده است. یکی از مهم ترین سوره های قرآن سوره حمد است که عالمان دینی و مفسران حتی اگر تمامی سوره ها و آیات قرآن را تفسیر نکرده اند اهتمام خاصی به تفسیر این سوره داشته و با روش ها و منابع گوناگون به تبیین و تفسیر آیات نورانی آن پرداخته اند. امام خمینی به عنوان یکی از شخصیت های اثرگذار در قرن اخیر و علامه طباطبایی از مفسران برجسته قرآن کریم از جهات مختلفی موردتوجه بوده اند و یکی از نمونه های بارز آثار امام خمینی)ره(تفسیر هنرمندانه سوره حمد است. در این تحقیق که به شیوه کتابخانه ای و تحلیلی و توصیفی بوده به بررسی ویژگی های تفسیر امام در این زمینه پرداخته شده و تفاوت های تفسیر ایشان با تفسیر علامه طباطبایی تبیین می شود. از ویژگی های مشترک هر دو مفسر استناد به روایات در تفسیر آیات و از وجوه افتراقشان، مختلف بودن روش تفسیر در این سوره می باشد.

    کلید واژگان: سوره حمد, روش تفسیر, هنر, امام خمینی, علامه طباطبایی
    Aqila Musa Nia, AliAkbar Afrasiab pour*, maryam Bakhtiar

    The most important source of Islamic religious teachings is the Qur'an, whose interpretation and study of chapters and verses has been the focus of discussion in scientific and religious circles since the beginning of Islam. One of the most important surahs of the Qur'an is surah Hamd, which religious scholars and commentators, even if they have not interpreted all the chpters and verses of the Qur'an, have paid special attention to the interpretation of this chapter and explained it with various methods. Imam Khomeini as one of the influential personalities in the last century and Allameh Tabatabai, one of the prominent commentators of the Holy Quran, have been considered in various ways and one of the prominent examples of Imam Khomeini's works is the interpretation of Artistic interpretation of Surah Hamad. In this research, which is in the form of library, analytical and descriptive methods, the characteristics of Imam Tafsir's interpretation in this field are examined and the differences between their interpretations and Allameh Tabatabai's interpretations are explained. One of their differences is the different methods of interpretation in this surah.

    Keywords: surah Hamd, Method of Interpretation. Art, Imam Khomeini, Allameh Tabatabai
  • علی رجب زاده*، سید علی محمد موسوی

    پژوهش حاضر با روش تحلیلی توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، پس از تبیین حرکت جوهری و انسان شناسی حضرت امام+، به بررسی و شرح مراتب کمال آدمی، از دیدگاه ایشان می پردازد. مسیله تحقیق این است که آیا مبنای فلسفی ملاصدرا در حرکت جوهری در اندیشه امام راحل موثر است یا خیر. یافته تحقیق نشان می دهد که حرکت جوهری تاثیر مستقیم در شناخت مراتب کمال انسان داشته و در عین حال انسان شناسی ایشان نیز مانند دیگر ابعاد فکری ایشان، دقیقا مبتنی بر اندیشه دینی است.. حضرت امام+، هدف غایی انسان را رسیدن به مقام جانشینی پروردگار (بالفعل کردن مقام خلیفه الهی) و مرتبه انسان کامل می داند که این مقام نیز از طریق شکوفایی فطرت الهی، میسر می باشد.

    کلید واژگان: امام خمینی, حرکت جوهری, حقیقت انسان, انسان کامل, مراتب کمال, حکمت متعالیه
    Ali Rajabzadeh*, Seyyed Ali Mohammad Musavi

    The present research, with analytical-descriptive method and using library sources, after explaining substantial movement and anthropology of the Imam Khomeini, examines and describes the levels of human perfection from his point of view. The question of the research is whether the philosophical basis of Mulla Sadra is effective in the substantial movement in the thought of the late Imam or not. The findings of the research show that the substantial movement has a direct effect on the recognition of the level of human perfection and, at the same time, his anthropology, like his other intellectual dimensions, is precisely based on religious thought. Realizing the position of divine caliphate of man and the status of a perfect human being, he views that this position is also possible through the flourishing of the Divine nature of man.

    Keywords: Imam Khomeini, Substantial Movement, Very Essence of Man, Perfect Man, Levels of Perfection, Transcendental Wisdom
  • علی فاطمی نسب *

    اسلام به عنوان زنده ترین مکتب فکری و عملی الهی، شامل بخش های گوناگونی می شود. معارف اسلامی را می توان به دو پاره ی شناخت ها و قوانین تقسیم کرد. اندیشمندان اسلامی توحید را به عنوان یک اصل در حوزه ی شناخت ها معرفی می کنند، یعنی تمام ارزش مسئله ی توحید برای یک مسلمان این است که آن را بداند. اما وقتی به سیر تطور اسلام شناسی متفکران دینی از دیرباز تاکنون (یعنی عصر انقلاب اسلامی) نگاه می کنیم، می توانیم این ادعا را مطرح کنیم که مسئله ی توحید از جایگاه اولیه ای که متفکرین اسلامی می پنداشتند، ارتقاء یافته و نقشی نوین و متفاوت در مجموعه ی نظام اندیشه ی اسلامی پیدا کرده است. لب کلام این که مسئله ی توحید در منظومه ی فکری مرحوم امام خمینی (ره) و مرحوم علامه طباطبایی (ره) از یک مسئله ی خرد و در حاشیه قرار گرفته، به یک مسئله ی کلان و بنیادین تغییر کرده است. بنابراین می توان برای توحید سیری از مراتب رشد این مسئله در تفکرات اسلامی بیان کرد. نوشته ی حاضر درصدد ترسیم سیر نامبرده از آغاز تا امروز است.

    کلید واژگان: اندیشه ی توحیدی, ابن سینا, ملاصدرا, علامه طباطبایی, امام خمینی
  • سید حامد عنوانی، وحیده فخار نوغانی *، سید حسین سید موسوی، سید مرتضی حسینی شاهردوی

    سبک زندگی سیاسی، به شیوه خاص مواجهه با مهمترین وظایف ساحت زندگی سیاسی اطلاق میشود که در راستای نیل به اهداف سیاسی شکل میگیرد. با توجه به اهمیت نقش مبانی هستی شناختی در بینشهای سازنده سبک زندگی، تحلیل مبانی هستی شناسانه سبک زندگی سیاسی امام بعنوان فردی صاحب سبک ضرورت می یابد. بدین منظور در این مقاله میکوشیم تاثیر مبانی حکمت متعالیه در محورهای اصالت وجود، خیریت وجود، وحدت وجود و کثرت در مظاهر آن، بساطت وجود و جایگاه انسان کامل در مراتب هستی را بر سبک زندگی سیاسی امام خمینی بررسی نماییم. بررسی و تحلیل آثار منتشرشده درباره زندگی و شخصیت امام، به روش کتابخانه یی، نشان میدهد که التزام به مبانی حکمت صدرایی در شکلگیری و تثبیت سبک زندگی سیاسی ایشان نقشی بسیار چشمگیر داشته است. افزون بر این، با توجه به تشکیک در سه مرتبه «سبک زندگی سیاسی انسان کامل»، «سبک زندگی سیاسی رهبران الهی سبک پذیر از انسان کامل» و «سبک زندگی مردمی سبک پذیر از سبک زندگی سیاسی رهبران الهی»، امام در مقام شخصیتی تربیت یافته از حقیقت انسان کامل، با اصرار بر فراهم نمودن شرایط وصول مردم به سبک پذیری از انسان کامل، توانست توده های عظیمی از مردم را در راستای رسیدن به سبکی جدید از زندگی سیاسی متعالی، با خود همراه سازد.

    کلید واژگان: هستی شناسی, سبک زندگی سیاسی, تشکیک در مظاهر وجود, سبک پذیری, انسان کامل, ولایت مطلقه فقیه, امام خمینی
    Sayyed Hamed Onvani, Vahideh Fakhar Noghani *, Sayyed Hossain Sayyed Mosavi, Sayyed Mortaza Hosseini Shahrudi

    Political lifestyle refers to the particular method of encountering the most important duties of the realm of political life that develops in order to achieve political purposes. Given the important role of ontological principles in constructive approaches to lifestyle, their analysis in the political lifestyle of Imām Khomeinī, as an individual with his own style, seems necessary. Accordingly, this paper is intended to investigate the effects of the principles of the Transcendent Philosophy in relation to the principiality of existence, goodness of existence, unity of being and plurality in its manifestation, simplicity of existence, and the place of perfect Man in the levels of being based on Imām Khomeinī’s political lifestyle. An analytic library study of the publications on Imām Khomeinī’s life and character indicates that commitment to the principles of Sadrian philosophy played a significant role in the development and consolidation of his political lifestyle. Moreover, given the gradation at three levels of the “political lifestyle of the perfect Man”, “the political lifestyle of the divine leaders influenced by the perfect Man”, “the lifestyle of people who follow the political life of divine leaders”, Imām Khomeinī, as a figure believing in the truth of the perfect Man, managed to have the support and trust of a huge number of people through insisting on providing for the conditions required for people’s access to the perfect Man’s lifestyle in order to attain a new style of transcendent political life.

    Keywords: Ontology, political lifestyle, gradation of manifestations of existence, versatility, perfect Man, absolute guardianship of the jurisprudent, Imām Khomeinī
  • محمد پورفیاض*

    علامه طباطبایی معتقد است که از سویی، وجود ربطی در خارج هست نه در ذهن، زیرا وجودات فی نفسه در خارج با یکدیگر مرتبطند و این ارتباط نیازمند عامل مرتبط کننده است. از سوی دیگر، نسبت حکمیه جزئی از قضیه نیست و حکم که فعل نفس است، عبارت از جعل محمول برای موضوع و جزئی از تمام اقسام قضایای موجبه است. همچنین به دلیل خارجی بودن مقولات عشر و روابط میان آن ها، اعتقاد ایشان به تحقق خارجی وجود رابط، با فرض تحقق خارجی طرفین است و در نتیجه، حتی در صورت تحقق خارجی کیفیات محسوس و نفسانی و معقول ثانی یا عرض تحلیلی بودن سایر مقولات عرضی و بر اساس دلیل تحقق خارجی وجود رابط، وجود رابط نیز در خارج ضرورتا محقق است. امام خمینی نیز که به تفرع تمام قضایا بر واقع معتقد است و از سویی تمام قضایای غیر موول را در خارج و ذهن فاقد نسبت و ربط دانسته است، از سوی دیگر به تحقق وجود ربطی با نظر دقیق برهانی در قضایا و مغفول عنه نبودن معانی حرفی معتقد است و در نتیجه، دیدگاه ایشان در این باب با دیدگاه علامه طباطبایی هماهنگ است.

    کلید واژگان: وجود رابط, اجزاء قضیه, علامه طباطبایی, امام خمینی, آیت الله مصباح یزدی, آیت الله جوادی آملی
  • باقری افشار، مریم بختیار *، علی یار حسینی

    صراط مستقیم یکی از مهمترین موضوعاتی است که قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام بدان اشاره کرده اند. امام خمینی (ره) نیز در بیانات وآثار قلمی خویش هم به زبان توده ی مردم و هم عارفانه از آن سخن گفته اند. ایشان، سعادت انسان را در قرار گرفتن در صراط مستقیم و حرکت و رشد در این مسیر متعالی می دانند. در این پژوهش توصیفی - تحلیلی "حقیقت صراط مستقیم از منظر عرفانی امام خمینی (ره)" تبیین شده است. اهمیت معنای حقیقی و ملکوتی و سلوک عرفانی امام، تحقیق علمی پیرامون حقیقت صراط را لازم و ضروری نشان داد. چرا که تا آن حقیقت ملکوتی آشکار نشود نمی توان سراغ مصادیق آن رفت و همچنین عدم درک حقیقت صراط، تعدد صراط را در پی خواهد داشت. حقایق مانند بطون هستند که سخن از یک حقیقت، رد و نفی حقیقت دیگر نیست. اگر حقیقت صراط، توحید و ولایت است این دو امر از یکدیگر جدا نیستند و اگر صراط در دنیا کشیده شده است، در واقع همان مسیر صحیح توحید و پذیرش ولایت است. درکلام امام خمینی (ره) صراط مستقیم تشریعی که ادامه صراط تکوینی است از عالم دنیای محسوس آغاز می شود و تا لقا ءالله که مقصد نهایی است کشیده شده است و هنگامی که در جهان آخرت حجاب ها کنار برود این صراط به صورت پلی محسوس بر روی جهنم مشاهده خواهد شد. در حقیقت صراط اخروی تجسم صراط دنیوی است. در دیدگاه عرغانی امام خمینی انا لله و انا الیه راجعون و اسفار اربعه در حقیقت اشاره به صراط مستقیم است. در این سفر روحانی، انسان ها با سیر و سلوک و طی کردن آن، به کمک هادیان صراط مستقیم به حقیقت صراط می رسند.

    کلید واژگان: قرآن, صراط مستقیم, عرفان, حقیقت, امام خمینی
  • غلامرضا حسین پور*
    براساس نظریه روح معنا، با تقریر امام خمینی، الفاظ برای مفاهیم عامه وضع شده‏اند. یعنی برای مفهوم مقید به مصداق معین وضع نشده‏اند؛ گرچه واضع گمان کند که مفهوم منحصر در یک مصداق است. بدین سان، مولفه یا روح مشترکی در میان همه الفاظ مشترکی وجود دارد که در یک ارتباط طولی در عوالم مختلف با هم قرار دارند؛ بنابراین، از منظر امام خمینی، در وضع الفاظ برای ارواح معانی، باید آنچه را که جامع بین افراد و محل تناسب و مابه الاشتراک میان آنهاست، مطمح نظر قرار داد؛ اما ویتگنشتاین زمانی ایده شباهت خانوادگی را بیان کرد که ذات گرایی متقدم خود را کنار گذاشت و از تعین معنا صرف نظر کرد. مفهوم شباهت خانوادگی در وهله اول با اشاره به مفهوم بازی ایضاح می شود. ویتگنشتاین متاخر معتقد است همان طور که هیچ چیز منحصربه فردی در بازی ها وجود ندارد که در همه آنها مشترک باشد، هیچ چیز منحصربه فردی در کاربردهای مختلف زبان نیز وجود ندارد که در همه آنها مشترک باشد؛ بلکه درست مانند بازی ها، نظامی از همپوشانی و تداخل شباهت ها وجود دارد؛ ولی نظریه روح معنا، برخلاف ایده شباهت خانوادگی، معتقد به ذات یا روح مشترکی است که در الفاظی وجود دارد که با معانی مختلف و در طول هم در عوالم متعدد قرار دارند؛ همان چیزی که ایده شباهت خانوادگی در پی الغای آن است. بدین سان، هدف این مقاله، نقد نظریه روح معنا براساس ایده شباهت خانوادگی است.
    کلید واژگان: نظریه روح معنا, امام خمینی, ویتگنشتاین, ذات گرایی, ایده شباهت خانوادگی, بازی
    Gholamreza Hosseinpour *
    According to the theory of the spirit of meaning, with the interpretation of Imam Khomeini, words have been established for common concepts; That is, they are not established for the concept bound to a certain reference, even if the establisher thinks that the concept is unique to one reference. Thus, there is a common component or spirit among all common words that are in a longitudinal relationship in different worlds. Therefore, from Imam Khomeini's point of view, in establishing the words for the spirits of meanings, what is comprehensive between people and the place of compatibility and sharing between them should be presupposed. But Wittgenstein expressed the idea of family resemblance when he abandoned his earlier essentialism and abandoned the determination of meaning. The concept of family resemblance is explained in the first place by reference to the concept of game. The late Wittgenstein argues that just as there is nothing unique in games that is common to all of them, there is nothing unique in the various uses of language that is common to all, but, just like games, there is a system of overlap and overlap of similarities. But the theory of the spirit of meaning, contrary to the idea of family resemblance, believes in the common essence or spirit that exists in words that have different meanings and are located in multiple worlds at the same time; The very thing that the idea of family resemblance seeks to abolish. Thus, criticizing the theory of the spirit of meaning based on the idea of family resemblance is the aim of this article.
    Keywords: Theory of Spirit of Meaning, Imam Khomeini, Wittgenstein, Essentialism, Idea of Family Resemblance, Game
  • حمزه علی بهرامی*، مریم السادات هاشمی

    ارتداد یکی از آموزه های فقهی اسلامی است که دستاویز و بستری برای نقد و حمله به دین اسلام شده است؛ به ویژه اگر این مسیله در ارتباط با زنان باشد، از اهمیت بیشتری برخوردار می شود. مذهب امامیه و رویکرد سلفیه دو گفتمان زنده و تاثیرگذار معاصری هستند که باوجود داشتن اشتراکات متعدد، در حوزه ارتداد زنان اختلافات فراوانی باهم دارند. مقایسه تطبیقی ارتداد زن در این دو گفتمان ضمن اینکه می تواند تبیین صحیحی از این مسیله ارایه دهد، جنبه های اختلافی آنها را نیز روشن می سازد. پژوهش پیش روی با نظر در اهمیت ارتداد زن با روشی اسنادی تحلیلی تطبیقی در پی پاسخ به جنبه های اختلافی دو گفتمان در پیامدهای اثباتی احکام ارتداد زن شکل گرفته و در پایان به این نتیجه رسیده است که امامیه با تقسیم مرتد به فطری و ملی و بنیادی دانستن مفهوم جنسیت در احکام ارتداد، شرایط خردمندانه تر و آزادنه تری از سلفیان برای زن مرتد مهیا می سازد؛ برای مثال، برخلاف رویکرد سلفیه، در مذهب امامیه زن مرتد کشته نمی شود. توبه او پذیرفته می شود. مالکیت او از اموالش و تصرفات غیرمالی او زایل نمی شود. وراث مسلمان او وارث اموال او می شوند. فرصت چندماهه برای تفکر و توبه و بازگشت و حفظ علقه زوجیت دارد؛ در حالی که در گفتمان سلفیان در احکام مرتد هیچ تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد. زن مرتد از هیچ گونه امتیاز یا حمایت یا تخفیفی در مجازات بهره مند نیست. قوانین ارتداد سخت و خشن تری در انتظار او است.

    کلید واژگان: مرتد, ابن تیمیه, سلفیان, امامیه, امام خمینی, سلفیه, زن
    Hamzehali Bahrami *, Maryam sadat Hashemi

    Apostasy is a topic in Islamic jurisprudence that has been subject to criticism and attacks on Islam, particularly when it pertains to women. The Imamiyyah religion and the Salafiyyah approach are two contemporary discourses that have significant influence and share many commonalities, but also have differences regarding women's apostasy. This comparative analysis aimed to provide an accurate understanding of women's apostasy in these two discourses and shed light on their conflicting aspects. The research employed a comparative analytical documentary method to address the conflicting aspects of the two discourses regarding the positive consequences of rulings on women's apostasy. The study concluded that Imamiyyah distinguished between natural and national apostasies and considers gender as a fundamental concept. In its rulings on apostasy, Imamiyyah provided more lenient and liberated conditions for apostate women compared to the Salafists.

    Keywords: Apostate, Ibn Taymiyyah, Salafists, Imamiyyah, Imam Khomeini, Salafiyyah, female
  • نفیسه مصطفوی*

    دو قول مشهور تمثل ملکی و تمثل خیالی جبرییل برای مریم (س) دو نظریه رقیب است که در میان محققان معاصر، طرفدارانی دارد که دلایلی برای اثبات موضع خود و رد نظرات گروه دیگر بیان می کنند. در این تحقیق آرای امام خمینی و علامه طباطبایی به عنوان نماینده نظریه پردازان تمثل ملکی و تمثل خیالی گزینش شد و مساله این تحقیق ارزیابی تطبیقی نظرات آنها، با براهین عقلی، مبانی عرفانی و ادله نقلی بود. در این تحقیق کیفی، در جمع آوری داده ها از روش کتابخانه ای و در تبیین داده ها از روش تحلیل تطبیقی بهره گرفته شد. بر اساس یافته های تحقیق؛ تبیین مباحثی مانند خلق به همت، تناظر احکام قوس صعود با قوس در امکان تروح و تجسد و قاعده امکان اشرف کوشش هایی در جهت درک بهتر ارجحیت رای امام خمینی مبنی بر تمثل ملکی نسبت به نظریه تمثل خیالی از منظر علامه طباطبایی صورت پذیرفت. مطابق این پژوهش، بر نظریه تمثل خیالی اشکالاتی نظیر عدم امکان توجیه تعامل مشترک و ترتب آثار عینی بر این تجربه درونی وارد شد.

    کلید واژگان: امام خمینی, علامه طباطبایی, تمثل ملکی, تمثل خیالی, خلق به همت
    Nafisa Mustafavi*

    The two famous sayings of the objective representation and the imaginary representation of Gabriel for Maryam (a) as two competing theories have supporters among contemporary researchers who state reasons for their position and against that of their opponents. In this research, the opinions of Imam Khomeini and Allameh Tabataba'i were selected as representatives of the theorists of objective representation and imaginary representation. The issue of this research lies in a comparative evaluation of their opinions, with intellectual arguments, mystical foundations, and narrative evidence. In this qualitative research, the library method was used to collect data and the comparative analysis method was used to explain the data. The findings of the research show that the explanation of topics such as intended creation, correspondence of the rules of the ascending arc with those of the descending arc in the possibility of becoming spiritualized and reincarnation and the rule of the possibility of what is higher, ashraf, are efforts towards a better understanding of the preference of Imam Khomeini's opinion on objective representation over the theory of imaginary representation from Allameh's point of view. According to this research, the theory of imaginary representation has problems such as the impossibility of justifying joint interaction and the orderly entered objective effects on this inner experience.

    Keywords: Imam Khomeini, Allameh Tabatabai, Objective Representation, Imaginary Representation, Creation by Effort
  • حبیب حاتمی کنکبود

    موضوع حکومت در طول تاریخ بشر، از موضوعات مهم بوده که مسلمانان هم تلاش کرده اند سازمان سیاسی جوامع اسلامی را پی‌ریزی کنند. شیعیان نیز «امامت» را به عنوان نمونه عالی دولت اسلامی و از ارکان اعتقادی برای اداره نظام سیاسی بعد از پیامبر(ص) می دانند که در عصر غیبت در قالب «ولایت فقیه» اعمال می شود. این پژوهش با رویکرد توصیفی -تحلیلی به بررسی «امامت» شیعی در بعد ساختارحکومت اسلامی در عصر غیبت از دیدگاه امام خمینی (ره) پرداخته و نتایج به دست آمده حاکی است که ولایت فقیه، رکن اصلی نظام شیعه در دوره غیبت و اساسی‌ترین نهاد ملحوظ در ساختار نظام جمهوری اسلامی است که در عین سخن از تفکیک قوا، به دلیل جلوگیری از تمرکز نامشروع و فساد برانگیز قدرت، این قوا نسبت به رهبری دارای استقلال نیستند. در تفکر «ولایت فقیه» به لحاظ مرزهای قدرت، سه نظریه ملی‌گرایی اسلامی، صدور مطلق انقلاب و نظریه ام القری مطرح شده است که اندیشه‌های امام (ره) درباره مرزهای ملی یا فراملی قدرت، ظهورات متفاوتی دارد و در خصوص فعالیت سیاسی افراد معتقد است: احزاب و جمعیت‌ها و انجمن‌های سیاسی و اقلیتهای مذهبی تا مادامی که توطیه نکرده باشند، از آزادی برخوردارند.

    کلید واژگان: حکومت اسلامی, امامت, ولایت فقیه, شیعه, ساختار حکومت, امام خمینی
    Habib Hatami Kankaboud *

    The issue of government throughout human history has been one of the significant issues so that Muslims have sought to establish the political organization of the Islamic societies. Moreover, Shiites regard Imamate as a great example of the Islamic state and one of the pillars to administer the political system after the Prophet (PBUH), which is applied in the age of occultism in the form of Wellayat-e Fagih (authority of the jurist). This study, taking a descriptive-analytical approach, explores the Shiite imamate with regard to the structure of the Islamic government in the age of occultation through the lens of the opinions of Imam Khomeini (RA) and the results reveal that the authority of the jurist is the main pillar of the Shiite system in the age of occultation and the most fundamental institution in the structure of the Islamic Republic system that, while talking about the separation of powers, because of the prevention of illegitimate and corruptive concentration of power, these systems of power are not independent from the leadership. In the thinking of Wellayat-e Fagih (authority of the jurist), three theories were presented considering the boundaries of power: the Islamic nationalism, the absolute export of revolution, and the theory of Umm al-Qura (mother of all settlements). The opinions of Imam about the national and international boundaries of power are represented in various ways. Regarding the political activities of people, he believes that parties, communities, political associations, and religious minorities enjoy freedom as long as they do not conspire.

    Keywords: Islamic government, Imamate, Shiism, the structure of the government, Imam Khomeini (RA)
  • حسین خالقی پور*، علی الله بداشتی

    حشر حیوانات از جمله مباحثی است که همواره میان حکما، متکلمان و بزرگان دین مورد اختلاف بوده است. برخی از آنان معتقدند که نفوس حیوانات پس از مرگ، هیچ گونه بقایی ندارد و برخی دیگر که معتقد به تجرد نفس حیوانات هستند، قایل به وجود حشر برای آنان می باشند. در این مقاله، ضمن پذیرش حشر نفوس حیوانات بر اساس آیات و روایات، به بررسی نحوه حیات برزخی و اخروی حیوانات از منظر دو فیلسوف حکمت متعالیه، ملاصدرا و امام خمینی پرداخته و بررسی می شود که تفاوت حشر نفوس حیوانات و نفوس انسان ها در چیست و آیا این حشر، میان همه حیوانات مشترک است یا نحوه حشر حیوانات نیز با یکدیگر تفاوت دارد و سرانجام این نفوس، چگونه خواهد بود و آیا سعادت و شقاوتی برای حیوانات در عالم قیامت متصور است؟ در این مقاله، ضمن پاسخ به سوالات فوق، به بررسی یکی از مباحث مهم حشر نفوس، یعنی وجود یا عدم وجود قوه خیال در حیوانات پرداخته می شود. اثبات قوه خیال در حیوانات، یکی از دلایل اثبات تجرد نفس آنان است. سپس با بیان دلایل دیگر تجرد نفوس حیوانات و براساس نظرات ملاصدرا و امام خمینی، در نهایت این جمع بندی حاصل می شود که حیواناتی که دارای قوه خیال هستند، با اتصال به رب النوع خود، تجرد برزخی داشته و در قیامت، حشر شخصی جزیی داشته و دیگر حیوانات، دارای وجود رابط بوده و با مرگشان با رب النوع خود اتحاد برقرار کرده و تعین خود را از دست می دهند.

    کلید واژگان: حشر حیوانات, تجرد برزخی, رب النوع, قوه خیال, ملاصدرا, امام خمینی
    Hossein Khaleghi Pour *, Ali Allah Bedashti

    The resurrection of animals is one of the topics that has always been controversial among philosophers, theologians and religious leaders. Some of them believe that the animal's souls have no survival after death, and others who have accepted the abstraction of animals believe in their resurrection. In this article, while accepting the resurrection of the animal's souls based on verses and hadiths, the purgatory and otherworldly life of animals from the perspective of two philosophers of transcendent wisdom, Mulla Sadra and Imam Khomeini, is examined and what is the difference between animal and human resurrection and Is this resurrection common to all animals, or is the manner of the resurrection of animals also different from each other, and what will be the end of these souls, and is there any happiness and misery for the animals in the world of the Hereafter? In this article, while answering the above questions, one of the most important issues of soul reunification, ie the presence or absence of imagination in animals, is examined. Proof of imagination in animals is one of the reasons for proving their celibacy. Then, by stating other reasons for the celibacy of the animal souls and based on the views of Mulla Sadra and Imam Khomeini, it is finally concluded that animals that have the power of imagination, by connecting to their kind, have purgatory celibacy and have a minor personal resurrection on the Day of Resurrection. Other animals have a connection and with their death they unite with their Lord and lose their determination.

    Keywords: Animal Resurrection, immaterial Abstraction, Lord of Kinds, imagination, Mulla Sadra, Imam Khomeini
  • حمزه عالمی چراغعلی*، ابوالحسن حسین زاده

    در این مقاله تربیت نظامیان در اندیشه افلاطون و امام خمینی (ره) با روش توصیفی-تحلیلی و مقایسه ای بررسی شده است و هدف آن افزایش قدرت توصیف و تبیین نخبگان فکری - نظامی در موضوع جایگاه نظامیان در شکل گیری مدنیت و تمدن سازی است. طی این مقاله گزاره های افلاطون و امام خمینی (ره) در ابعاد مختلف موضوع تربیت نظامیان از متون آنان استنتاج شده است و سپس مورد تحلیل قرار گرفته و در نهایت وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های دو متفکر در آن ابعاد تبیین شده است. نتیجه نهایی این مقایسه مبنی بر این است که نظام فلسفی افلاطون و برنامه تربیتی او در آرمان شهر که با هدف تبیین عدالت و چگونگی استقرار آن صورت بندی می شود، اهمیت اقشار نظامی را در زمینه شکل گیری مدنیت و حرکت به سوی تمدن سازی نشان می دهد و در رد دیدگاه هایی که اهمیت دادن به نظامیان را مقدمه فروپاشی مدنیت می دانند، پشتوانه استدلالی ارزشمندی ایجاد می کند. در مقابل دیدگاه امام خمینی (ره) بیانگر این است که تفکر اسلامی قوه و قوای نظامی را در چارچوب تربیتی شریعت، اخلاق و عقلانیت تعریف کرده و این چارچوب اجازه نمی دهد که حقوق و حوزه فردی و خصوصی نظامیان مورد تعدی قرار گیرد؛ آنان را نیز از تعدی به حقوق و حوزه خصوصی دیگران باز می دارد و قوه و قوای نظامی را در خدمت حفظ نظام سیاسی، مدنیت و تمدن سازی تعریف می کند.

    کلید واژگان: افلاطون, امام خمینی, تربیت, پاسداران, شجاعت, امنیت, مدنیت
  • جمال صالح زاده، سید جاسم پژوهنده، علی یار حسینی

    مقامات عرفانی یکی از مهمترین حرکات کمالی انسان به سمت جوهره هستی خلقت و خدا شناسی ره جویان این طریقت بوده است. یکی ازمهمترین مسایل پیش روی این پژوهش بررسی رویکرد عرفانی امام محمد غزالی و امام خمینی درارتباط با مقامات عرفانی بویژه مقامات (توبه، صبر، رضا، ورع و توکل)بوده است. یافته های پژوهش حاضرمبین آن است این دو عالم بزرگ،با صبغه فلسفی، اخلاقی و عرفانی و نیزرویکردی قرآنی و روایی به تببین مقامات عرفانی مذکور پرداخته اند هر چند که دربرخی موارد و بویژه درجزییات با تفاوت های همراه باشد. روش گردآوری اطلاعات دراین پژوهش، کتابخانه ای و روش پردازش، توصیفی و تحلیلی بوده است .بعد از بررسی آرا و دیدگاه های عرفانی امام محمد غزالی و امام خمینی، روشن می شود که آرای این دو عالم درخصوص مقامات عرفانی مورد مقایسه علیرغم نزدیکی در برخی موارد با تفاوت دیدگاهی و بویژه نقد امام خمینی برآثار و دیدگاه های امام محمد غزالی همراه است و با توجه به فاصله زمانی طولانی بین دوره زمانی حیات امام محمد غزالی و حضرت امام خمینی و به دلیل استمرار و توسعه رویکردهای عرفانی توسط عرفای دیگر و بهره مندی و توسعه دیدگاه های عرفانی امام خمینی تحت تاثیر آنان، ایشان توانسته است دیدگاه های جامع تری رانسبت به عرفای قبل از خود نسبت به این مقامات عرفانی ارایه دهد.

    کلید واژگان: عرفان, امام محمد غزالی, امام خمینی, مقامات عرفانی, مراتب نفس
  • سید جابر موسوی راد*

    پل تیلیخ خداوند را نه یک وجود، بلکه خود وجود و اساس وجود می داند و بر اساس این فرض که خداوند کاملا متعالی و فراتر از بشر است، امکان هرگونه سخن گفتن حقیقی از خداوند را منتفی می داند؛ وی صفات و اسمایی را که به خداوند نسبت داده می شود، صرفا نمادهایی می داند که اشاره ی حقیقی به خداوند نداشته و تنها راه هایی برای مواجهه با امر قدسی هستند. در سنت عرفان اسلامی نیز عارفانی چون امام خمینی دیدگاهی خاص پیرامون کیفیت سخن گفتن از خداوند دارند که باید به صورت مستقل در ضمن زبان دین بررسی شود؛ این دیدگاه از جهاتی به دیدگاه پل تیلیخ شباهت داشته و از جهاتی هم با آن متمایز است؛ امام خمینی معتقد است مرحله ی غیب الغیوب ذات الهی، کاملا متعالی و فراتر از بشر است و بشر در این مرحله، هیچ صفتی را نمی تواند به خداوند نسبت دهد؛ در عین حال، تنزه الهی مانع این نمی شود که انسان بتواند در مقام واحدی، راجع به خداوند سخن گفته و تمام صفات و اسماء کمالی را به خداوند نسبت دهد. این مقاله با هدف مقایسه ی بین دیدگاه پل تیلیخ و نظریه ی عرفانی امام خمینی پیرامون زبان دین، ضمن استفاده از روش تحلیلی و تطبیقی، وجوه اشتراک و تفاوت این دو نظریه را بررسی کرده و نهایتا برتری ها و مزایای دیدگاه عرفانی امام خمینی نسبت به دیدگاه پل تیلیخ را نشان می دهد.

    کلید واژگان: امام خمینی, پل تیلیخ, زبان دین, خداوند, عرفان
    Seyyed Jaaber Mousavirad *

    Paul Tillich holds that God is not a being, but "being itself" and "the foundation of being". Given the transcendence of God, he negates the possibility of any sort of speaking of God. He maintains that the attributes and names attributed to God are only symbols do not refer literally to God, but they are only ways to encounter with God. In the Islamic tradition, some mystics like Imam Khomeini has a particular view on the quality of speaking of God which must be reviewed independently. This view is, to some extent, similar to Paul Tillich's view, as it has some distinctions with it. Imam Khomeini holds that the hidden aspect of the essence of God is entirely transcendent, and no one can attribute any property to God in this level. Meanwhile, transcendence of God does not prevent us from speaking of God in another level called the al-Vahediat. In this level, humans can speak of God and attribute names and properties to God. Imam Khomeini believes that his view is a level between two extremes of not- speaking (al-Ta'atil) and anthropomorphism. Thus, he advocates this view according to the principles of theoretical mysticism.

    Keywords: Imam Khomeini, Paul Tillich, Religious Language, God, Mysticism
  • حسین کاظمی

    این مقاله درتلاش است ضمن واکاوی و بررسی نظریات ملاصدرا وعلامه طباطبایی وامام خمینی وشهید مطهری در مورد مساله اصالت وجود وماهیت و تفاوت در نظریه اصالت وجود و ماهیت را بازشناسی کند. تعابیر دوگانه ای از ماهیت در اثارملاصدرا وجود دارد.اما به نظر میرسد تعبیری که در آن واقعیت، متشکل از وجود (به صورت اولا و بالذات) و ماهیت (به صورت ثانیا و بالعرض) است، با ساختار فلسفی ملاصدرا سازگاری بیشتری دارد. اما در نظریات علامه طباطبایی، امام وشهید مطهری واقعیت همان وجود است و چنین نیست که واقعیت از ماهیت نیز تشکیل شده باشد. ماهیت ظهور حدود، سلوب و اعدام ذاتی وجودات خاص در ذهن است. بنابراین ، محکی خارجی ماهیت، همین اعدام ذاتی و حدود وجودی هستند که به عنوان اموری اعتباری و مشابه عدم مضاف تعبیر میشوند. ازسوی دیگر ، با هر دو تعبیر از ماهیت، نظریه اصالت وجود امری بدیهی و بی نیاز از اثبات خواهد بود و براهین ارایه شده برای آن صرفا جنبه تنبیهی دارند. اما دیدگاه علامه و امام وشهیدمطهری به بداهت نزدیک تر است و گزاره (وجود اصیل است) نزد ایشان گزاره ای تحلیلی قلمداد میشود.

    کلید واژگان: وجود, ماهیت, اصیل, اعتباری, ملاصدرا, علامه طباطبایی, امام خمینی, شهیدمطهری
  • احمد عزیزخانی*

    مفهوم توحید در اندیشه اسلامی یک مفهوم محوری است به گونه ای که مفاهیم دیگر چون معاد، نبوت و امامت در پرتو اصل توحید معنا می یابند. ادعای این پژوهش بر آن است که اندیشه سیاسی الهی امام خمینی+ نیز از جهان بینی توحیدی مستخرج است. پژوهش پیش رو با روش توصیفی تحلیلی و در چارچوب نظریه گفتمان، به ماهیت توحیدی گفتمان سیاسی امام خمینی+ پرداخته است. یافته های این پژوهش بیانگر آن است که توحید به مثابه دال مرکزی گفتمان سیاسی حضرت امام ویژگی های خاصی به گفتمان مطروحه توسط ایشان بخشیده است که در بعد ایجابی به برداشت های متفاوتی از  اندیشمندان سیاسی دیگر نسبت به مفاهیم آزادی، عدالت و استقلال انجامیده و در بعد سلبی به مرزبندی با هر چه غیر خداست، منجر شده که نتیجه آن خود باوری و خود اتکایی است.

    کلید واژگان: امام خمینی+, توحید, گفتمان سیاسی, غیریت سازی, اندیشه سیاسی
    Ahmad Azizkhani*

    The concept of tawhid in Islamic thought is of such a central part that other concepts such as resurrection, prophecy and Imamate owe their meanings to it. This research claims that Imam Khomeinichr('39')s political-theistic thought has been also derived from a theistic view of the world. The present research has dealt with the monotheistic nature of Imam Khomeinichr('39')s political discourse with a descriptive-analytical method and in the framework of discourse theory. The findings of this study indicate that monotheism as a central signifier of Imamchr('39')s political discourse has given special features to the discourse proposed by him, which in a positive dimension has led to different perceptions of other political thinkers about the concepts of freedom, justice and independence. The negative dimension has led to the demarcation with everything other than God, which results in self-belief and self-reliance.

    Keywords: Imam Khomeini, Tawhid, Political Discourse, Otherness, Political Thought
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال