به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "divine will" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"

تکرار جستجوی کلیدواژه «divine will» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • یاسر هاشمی*، احمد ولیعی ابرقویی

    شلنبرگ اصلی ترین مقرر برهان اختفای الهی، معتقد است اگر خدای ادیان توحیدی واقعا وجود دارد و دارای صفاتی هم چون عشق و محبت نامحدود نسبت به بندگان خویش است، باید بسیار بالاتر از عشق مادر به فرزند را نشان داده و به طریق اولی آن را دارا باشد ؛ حال آن که نسبت به سرگردانی انسان ها برای جستجوی خدای خویش آگاه است و توانایی رفع هرگونه مانعی را نیز دراین باره دارد؛ اما اختفای الهی به کرات رخ داده است. در نتیجه اساسا چنین خدایی با چنین صفاتی وجود ندارد. این نوشتار در صدد آن است تا این مسئله را با روشی تحلیلی- اسنادی و براساس رویکردی معرفت شناسانه، به نقد قرائت استقرائی او از برهان، از منظر تجربه دینی بپردازد. یافته های تحقیق نشان می دهد که با بررسی انجام شده در انواع مختلف تجارب دینی، قطعا برخی از اقسام تجارب دینی دارای ارزش معرفت شناختی اند؛ به ویژه مواردی که از سنخ علم حضوری بوده و معرفتی بی واسطه را نسبت به خداوند تثبیت می نمایند.

    کلید واژگان: وجود خدا, اختفای الهی, شلنبرگ, قرائت استقرایی, تجربه دینی
    Yaser Hashemi*, Ahmad Valieai Abarqu`I

    Schellenberg, the main proponent of the proof of Divine Hiddenness, believes that if the God of monotheistic religions really exists and has attributes such as unlimited love and affection towards his servants, he must show much more than the love of a mother to her child and possess it in the first way. Now that he is aware of people's wandering in search of their God and has the ability to remove any obstacles in this regard; regardless of the fact, Divine disappearance has happened many times. As a result, there is basically no such God with such attributes. This article intends to deal with this issue with an analytical-documentary method and based on an epistemological approach, to criticize his inductive reading of the argument from the perspective of religious experience. The findings of the research show that with the investigation done on different types of religious experiences, some types of religious experiences definitely have epistemological value. Especially the cases which are from the tradition of present knowledge and establish direct knowledge about God.

    Keywords: God's Existence, Divine Hiddenness, Schellenberg, Inductive Reading, Religious Experience
  • مهناز میزبانی، محمدتقی فعالی*، هادی وکیلی

    خلیفه الله بودن آدم مقامی است که خداوند قبل از خلقت آدم (ع) برای او و ذریاتش اعلام کرد ؛چگونگی اعطای این مقام و جایگاه آدم در خلقت، اهداف خلقت و ترسیم چگونه زیستن آدمی همه در سر خلافت آدمی نهفته است. شایان ذکر است کتب و مقالات متفاوتی به موضوع خلافت انسان پرداختهاند که در اغلب آنها صرفا به رویکرد قرآنی و یا در باره مفاهیم و مصادیق و اصل موضوع خلافت و کرامت انسان پرداخته شده است. در این مقاله مفهوم خلافت از نظر هریک و تبیین این معنا در جایگاه آدم (ع)، نقش روح الهی و معرفت و امانت الهی در این رابطه تبیین و چگونگی رسیدن به این مرحله و ادله آن و دلایل استحقاق خلافت الهی حضرت آدم بررسی و مطابقت داده شده است.

    کلید واژگان: خلقت, خلافت, روح, اسماء الهی, صورت الهی
    Mahnaz Mizbani, Mohammadtaghi Faali *, Hadi Vakili

    Being the caliph of God is a position that God announced for Adam (PBUH) and his descendants before the creation; how to grant this position and Adam's position in the creation, the goals of the creation and how to live a person's life are all hidden in the head of the caliphate of the person. It is worth mentioning that different books and articles have been devoted to the issue of human caliphate, most of them have only dealt with the Quranic approach or about the concepts, examples, and principle of the issue of caliphate and human dignity. In this article, the concept of caliphate from everyone's point of view and the explanation of this meaning in the position of Adam (pbuh), the role of the divine spirit, knowledge and divine trust in this explanation, how to reach this stage and its evidence, and the reasons for the right to the divine caliphate of Hazrat Adam have been examined.

    Keywords: Creation, Caliphate, Soul, Divine Names, Divine Face
  • سید مصطفی شهرآیینی*، ناهید نجف پور

    مرگ بعنوان یکی از مهمترین مسائل، و شاید مهمترین مسئله انسانها، همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است. صدرالمتالهین در اغلب آثار خود به این امر پرداخته است. او مرگ را به دو نوع ارادی و غیرارادی تقسیم میکند. تجربه مرگ ارادی برای بعضی اولیای الهی امکانپذیر است آنها با تزکیه نفس، به جایی میرسند که قابلیت خرق بدن و سیر در عوالم بالاتر را پیدا میکنند. نوع دوم نیز همان مرگ طبیعی است. ملاصدرا مرگ را امری وجودی میداند و نظر به اینکه خیر بودن، ذاتی هر امر وجودی است، هر نوع مردن را چه با اجل طبیعی و چه با اجل اخترامی نیز امری طبیعی و خیر میشمارد. با توجه به اینکه مرگ اخترامی یا ناگهانی، بر اثر بیماری یا حوادث رخ میدهد، و در ظاهر شر بنظر میرسد، بر اساس چه مبنایی میتوان خیر بودن مرگ بمعنای کلی را تبیین کرد؟ نقش تکامل برزخی در این امر چیست؟ مقاله پیش رو، بر اساس اندیشه های ملاصدرا به این پرسشها پاسخ میدهد.

    کلید واژگان: مرگ, مرگ ارادی, مرگ طبیعی, مرگ اخترامی, نظام احسن, خیر, حکمت الهی
    Seyyed Mostafa Shahraieni *, Nahid Najafpoor

    Death as one of the most important problems of human beings has always attracted the attention of thinkers. Mullā Ṣadrā has dealt with this problem in most of his works. He divides death into two voluntary and involuntary types. The experience of voluntary death is possible for some divine saints who attain a station whereby, through the purification of the soul, they develop the ability to part from their bodies and travel to the higher worlds. The second type is the same natural death. Mull Sadra views death as an ontological affair, and since being good is essential to each and every ontological affair, he maintains that any kind of death, whether natural or untimely, is a natural and good event. Given the fact that untimely or sudden death occurs because of disease or accidents and apparently seems bad, how could one explain the goodness of death in its general sense? Another question is: What is the role of purgatorial development in this process? This paper is intended to respond to these questions based on Mullā Ṣadrā’s philosophical thoughts.

    Keywords: Death, Voluntary Death, Natural Death, Untimely Death, Noblest Order, Good, Divine Wisdom
  • سید جابر موسوی راد *

    ملاصدرا معتقد است با توجه به عدم امکان عروض اراده حادث بر ذات الهی، سبب ایجاد اشیاء در زمانی خاص، علم الهی به نظام اتم و احسن است؛ هر چیزی که مطابق نظام اصلح باشد، ضرورتا از خداوند صادر میشود و این همان اراده الهی است. بنابرین، با توجه به بازگشت اراده الهی به علم به نظام احسن، این صفت را باید ذاتی دانست، نه فعلی. مقاله پیش رو، ضمن پذیرش اصل دیدگاه ملاصدرا در مورد ارجاع اراده به علم به نظام احسن، بر لزوم توجه به اختیار ذاتی خداوند و نیز تمکن خداوند بر ترک فعل، تاکید میکند؛ سپس به مهمترین ایراداتی که به دیدگاه ملاصدرا وارد شده، پاسخ میگوید و روشن میشود که تغایر مفهومی اراده در انسان و خداوند، بمعنای نفی نظریه ارجاع اراده الهی به علم به نظام اصلح نیست. فعلی دانستن صفت اراده گرچه به یک معنا درست است، اما هرگز نمیتواند پاسخی به علت ایجاد اشیاء در زمانی خاص باشد. روایاتی که بر فعلی بودن صفت اراده تاکید داشته اند را نیز میتوان بصورتی تفسیر کرد که با نظریه ملاصدرا سازگار باشند.

    کلید واژگان: ملاصدرا, اراده الهی, صفات خداوند, صفت ذاتی, صفت فعلی, علم به نظام احسن, نظریه سلطنت
    Seyyed Jaaber Mousavirad *

    Mullā Ṣadrā believes that, given the impossibility of occurrence of contingent will to the divine essence, the cause of the creation of things at a particular time is rooted in the divine knowledge of the most perfect and noblest order. Anything that conforms to the noblest order necessarily emanates from God and is the same divine will. Hence, given the return of divine will to the knowledge of the noblest order, this attribute must be considered to be essential rather than active. The present paper, while accepting the bases of Mullā Ṣadrā’s view regarding referring the divine will to the knowledge of the most perfect order, emphasizes the necessity of paying attention to God’s essential free will and ability to quit act. Later the author responds to the most important objections to Mullā Ṣadrā’s idea in this respect and demonstrates that the conceptual variation of the human will and divine will does not negate the idea of attributing the divine will to the knowledge of the noblest order. The active attribution of will is correct in a sense; however, it can never function as a response to the cause of the creation of things at a particular time. The traditions that emphasize the active nature of will can also be interpreted in a way to conform to Mullā Ṣadrā’s doctrine.

    Keywords: Divine Will, God’S Attribute, Essential Attribute, Active Attribute, Mullā Ṣadrā, Knowledge Of The Most Perfect Order, Doctrine Of Divine Sovereignty
  • ابوالقاسم فنائی*
    این مقاله بخش دوم از پژوهشی مفصل درباره سرشت کنش گری خداوند را گزارش می کند. دو پرسش اصلی این پژوهش اینهاست:«آیا خدا کنش گری اخلاقی است؟»؛ بدین معنا که «آیا خدا سرشتی اخلاقی دارد؟»؛ و «ذات، صفات، میل، اراده و افعال خدا نیز همچون ذات، صفات، میل، اراده و افعال انسان ها، در معرض ارزیابی و ارزش داوری اخلاقی قرار دارد؟».اگر آری، «آیا اخلاق الاهی همان اخلاق انسانی است یا اخلاق الاهی کلا یا بعضا با اخلاق انسانی تفاوت دارد؟».نویسنده سه نظریه رقیب درباره سرشت کنش گری خداوند را با یکدیگر مقایسه می کند و پیامدهای نظری و عملی پذیرش هر یک از این سه نظریه را می کاود و شرح می دهد. این سه نظریه عبارتند از: «خدا همچون کنش گری خودکامه»، «خدا همچون کنش گری مصلحت اندیش» و «خدا همچون کنش گری اخلاقی». در بخش نخست این پژوهش پس از طرح کلیات و مباحث مقدماتی، به نظریه «خدا همچون کنش گری خودکامه» پرداختیم و این تلقی از سرشت خداوند را بررسی و نقد کردیم. بخش دوم این پژوهش که در قالب مقاله حاضر ارائه می شود به دو تلقی دیگر از سرشت خداوند می پردازد. در بخش سوم که در قالب مقاله ای دیگر ارائه خواهد شد، به نقش خدا در الاهیات عملی خواهیم پرداخت و پیامدهای منطقی این سه تلقی از خدا در الاهیات عملی را شرح و بسط خواهیم داد.
    کلید واژگان: خدای کنش گر, خدای مصلحت اندیش, خدای اخلاقی, خدا و اخلاق, دین و اخلاق, اخلاق الاهی, اخلاق انسانی
    Abolghasem Fanaei *
    This article delves into the second part of a comprehensive inquiry into the nature of divine ‎agency. The central questions guiding this research are:‎‎(1) “Is God a moral agent?” This probes whether God possesses a moral nature and if His ‎essence, attributes, desires, will, and actions are subject to moral evaluation, akin to human ‎beings.‎‎(2) If God is a moral agent, “Is divine morality identical to human morality, or does it diverge ‎entirely or partially?”‎This article compares and critically examines the theoretical and practical implications of three ‎competing theories of divine agency: “God as an autocratic agent,” “God as a pragmatic agent,” ‎and “God as a moral agent.” The first part of this research, focusing on the conception of God ‎as an autocratic agent, was previously presented. This second part explores the remaining two ‎conceptions. A third article will elaborate on the consequences of each conception for ‎practical theology.‎
    Keywords: Divine Agency, God, Morality, Religion, Morality, Divine ‎Nature, Autocratic God, Virtuous God, Pragmatic God
  • حامد شیواپور*
    دئیست ها که از متفکران مهم و اثرگذار در دوران جدیدند، درباره خدا چنین می اندیشیدند که او تنها خالق جهان است و پس از خلقت در کار جهان مداخله ای نمی کند. آنان این دیدگاه را با استفاده از استعاره «ساعت ساز لاهوتی» بیان می کردند. در برابر این دیدگاه، تلقی دیگری وجود دارد که به «خدای رخنه پوش» شهرت یافته و هرچند پیش از دوران جدید هم می توان آن را سراغ گرفت، اما سابقه آن در دوران جدید به نیوتن می رسد. طبق این تلقی از خدا، او هرگاه صلاح بداند در کار جهان مداخله می کند و به بازسازی و اصلاح آن می پردازد. به نظر می رسد که این دو تلقی در برابر یکدیگر قرار دارند؛ اما هم دئیسم و هم ایده «خدای رخنه پوش» با نقدهایی مهم مواجه اند. بر این اساس، دیدگاهی که می تواند فاقد اشکالات هر دو تلقی از خدا باشد اندیشه «خلق مدام» است که در الهیات اسلامی و مسیحی سابقه دارد و برخی از متفکران جدید نیز درباره آن سخن گفته اند.
    کلید واژگان: دئیسم, ساعت ساز لاهوتی, خدای رخنه پوش, خلق مدام, علم و دین
    Hamed Shivspoor *
    Deists, who are important and influential thinkers in the modern era, thought about God as the only creator of the world and does not interfere in the work of the world after creation. They expressed this view using the metaphor of "Divine clockmaker". Against this point of view, there is another view that is known as the "God of Gaps" and its history goes back to Newton. According to this view of God, whenever he sees fit, he intervenes in the work of the world and restores and corrects it. It seems that these two views are against each other; However, both deism and the idea of "God of Gaps" face important criticisms. Based on this, the view that can be without the problems of both views of God is the idea of "continuous creation" which has a history in Islamic and Christian theology and some new thinkers have also spoken about it.
    Keywords: Deism, Divine Clockmaker, God Of Gaps, Continuous Creation, Science, Religion
  • ابراهیم رستمی، سید ابوالقاسم حسینی زیدی*

    اگرچه حقیقت اراده به عنوان یکی از مهم ترین کمالات وجودی حق تعالی امری مسلم و انکارناپذیر است، اما در تبیین چیستی، نحوه اتصاف و ویژگی هایی چون ذاتی یا فعلی بودن آن، میان حکمای مسلمان اختلاف نظرهایی وجود دارد. برخی از حکما با ارجاع اراده به علم الهی، اراده را از صفات ذاتی و همان علم به نظام احسن تلقی کرده اند. در مقابل، عده ای دیگر، ناظر به متون نقلی، اراده را از صفات فعل حق تعالی به شمار آورده اند. در نهایت، گروهی بر این باورند که اراده دارای مراتب است و هر دو مرتبه ذاتی و فعلی را دارا می باشد. در روایات نیز برخی از معانی اراده برای خداوند اثبات و برخی از معانی آن از حق تعالی نفی شده است. سوال تحقیق این است که آیا می توان با تحلیل افعال اختیاری انسان که خود از نزدیک ترین و برترین ابواب شناخت ذات و صفات الهی است، تبیین روشن و قابل قبولی از اراده حق تعالی ارائه داد؟ در پاسخ به این سوال و با روش تحلیلی به این نتیجه رسیده ایم که برخی از افعال ارادی انسان، باواسطه و موجب نقص است و روایات نافی اراده، ناظر به نفی این نوع اراده از خداوندند، اما برخی افعال نفس، بدون واسطه و موجب کمال است و بر همین اساس، می توان بر اراده ذاتی خداوند به معنای خواستن که متعلق آن، همان علم به نظام احسن که منشا صدور عالم است، استدلال کرد و اراده فعلی خداوند در مقام فعل عین اشیا است و اشیا در عین معلومیت، مراد حق اند.

    کلید واژگان: اراده انسان, اراده خدا, افعال اختیاری, فلاسفه اسلامی
    Ibrāhīm Rustamī, Sayyid ʾabū Al-Qāsim Ḥusaynī Zaydī *

    Although the essence of will, as one of the most significant existential perfections of the Almighty (Truth, The), is an established and undeniable fact, there are differences of opinion among Muslim philosophers regarding its nature, how it is attributed, and its characteristics, such as whether it is intrinsic or actual. Some philosophers, by attributing “will” to Divine knowledge, regard it as one of the essential attributes, equating it with the knowledge of the most perfect order (system). In contrast, others, referring to transmitted texts, classify “will” as one of the attributes of the actions of the Almighty. Finally, some believe that the “will” has levels and has both essential and actual levels. In the aḥādīth (Arabic: احادیث, singular: ḥadīth, meaning traditions and narrations, Arabic: روایات, romanized: riwayāt), some of the meanings of the “will” have been proven to God and some of its meanings have been denied by the Almighty. The research question is whether a clear and acceptable explanation of the will of the Almighty can be presented by analyzing the voluntary actions of humans, which are among the closest and most significant means of understanding the essence and attributes of God. We have concluded through an analytical approach in response to this question, that some voluntary actions of humans are mediated and indicative of deficiency, and the traditions negating “will” pertain to this type of “will” in relation to God. Conversely, some actions of the soul (self) are unmediated and indicative of perfection. Based on this understanding, we can argue for the intrinsic (essential) will of God as the Divine desire that corresponds to the knowledge of the most perfect order (system), which is the origin of the emanation of the universe. Furthermore, the actual will of God is identical to the objective essence of things, and things, in their very known nature, correspond to the divine intention.

    Keywords: Human Will, Divine Will, Voluntary Actions, Islamic Philosophers
  • رضا برنجکار، محمدتقی سبحانی، مجید هادی زاده*

    توحید یکی از مهم ترین ابواب علم کلام اسلامی است که به بررسی شماری از مسائل مربوط به وجودشناسی و معرفت شناسی حضرت حق و از آن جمله، مباحث اسما و صفات الهی می پردازد. در شمار این مسائل، در بسیاری از متون این دانش کهن، به مسئله چالش برانگیز، توقیفی بودن یا نبودن این اسما پرداخته شده است. این مسئله پیش از تدوین نخستین آثار کلام پژوهانه، در شماری از احادیث نیز به بررسی گرفته شده و از همین رو، متکلمان گاه در استدلال بر رای مختار خود، از متون قدسی اعم از کتاب و سنت بهره ها برده اند. در میان دانشمندان سترگ امامی مذهب، سیدمرتضی (355ق-436ق) نخستین متکلمی است که به صورت رسمی، نظریه توقیفی نبودن اسمای الهی را طرح کرد و به تثبیت آن پرداخت. نظریه ای که پس از او در شمار آرای اصلی در پاسخ به این مسئله قرار گرفت. مقاله حاضر -با توجه به اهمیت آرای سید و جریان ساز بودن آن ها در تاریخ کلام امامیه-، در پی آن است که با توجه به متون کلامی او، این مسئله را بررسی کند و رای او در این زمینه را بر اساس کتاب های خود او به دست آورد.

    کلید واژگان: اسماء الله, توقیفیت, توقیفیت اسماء الله, مکتب کلامی بغداد, سید مرتضی
    Reza Berenjkar, Mohammadtaghi Sobhani, Majid Hadizadeh

    The section on monotheism (tawḥīd) is one of the most important areas of Islamic theology, addressing numerous issues related to the ontology and epistemology of God, including His names and attributes. A key challenge in this field has been the question of whether the divine names are divinely pre-established or ordained (tawqīfiyyat al-asmāʾ). This issue was considered in several hadiths even before the first theological works were compiled. As a result, theologians have sometimes drawn upon sacred texts, such as the Quran and the Tradition, to support their arguments on the matter. Among prominent Imami scholars, al-Sayyid al-Murtaḍā (355-436 AH/965-1044 CE) was the first theologian to formally present and establish the view that divine names are divinely ordained, which subsequently became one of the main solutions to the problem. Given the significance of al-Sayyid al-Murtaḍā’s views and their influence on shaping trends in the history of Imami theology, this article aims to examine the issue based on his theological texts and to derive his perspective on the matter from his writings.

    Keywords: Divine Names, Pre-Establishment (Tawqīfiyya), Pre-Establishment Ofdivine Names, Theological School Of Baghdad, Al-Sayyid Al-Murtaḍā
  • عادل مقدادیان*

    از منظر عرفانی، همه اسماء الهی در مقام کمون و بطون، اسم  ذات اند. مسئله تحقیق حاضر بررسی و تعیین صفت قدرت الهی، از نظر صفت ذات یا صفت فعل بودن آن است. اگر بپذیریم قدرت از صفات ذات است، باید این مسئله را حل کنیم که صفت ذات همیشه باید ظهور داشته باشد در حالی که قدرت در همه زمان ها ظهور ندارد. شبهه ای که گاه از نظر عرفانی اینگونه پاسخ داده شده که صفت قدرت می تواند صرفا وجود داشته باشد ولی در کمون و بطون مانده است. ملاهادی سبزواری به علت تمایلات عرفانی مورد دوم را می پذیرد. این پژوهش بر اساس منابع کتابخانه ای و با روش توصیفی و تحلیلی نظریه ملاهادی سبزواری را تقریر و تبیین کرده است. یافته های تحقیق حاضر حاکی از آن است که حکیم سبزواری در مسئله «قدرت الهی» مبتنی بر تعریف لزوم مختار بودن در فعل یا ترک فعل، به یکی از دو مشکل موجبیت خدا یا انقلاب در ذات بر نمی خورد بلکه با نگاه عرفانی، به قدیم بودن تجلی ذاتی یعنی قدیم بودن صفات چهارگانه حیات و علم و قدرت و ربوبیت می رسد و این قدم ذات است نه قدم فعل.

    کلید واژگان: قدرت الهی, صفات ذات, صفات فعل, اراده و اختیار, حکیم سبزواری
    Adel Meqdadian*

    From a mystical point of view, all the Divine Names are the Names of the Essence. The problem of the present research is to investigate and determine the Attribute of Power, in terms of the Essence Attribute or action Attribute. If we accept that Power is one of the Attributes of Essence, we must solve the problem that the Attribute of Essence must always appear, while Power does not appear at all times. A doubt that is sometimes answered from a mystical point of view is that the Attribute of Power can simply exist, but it has remained in the depth covered. Molla Hadi Sabzevari accepts the second case due to his mystical tendencies. This research has presented and explained Sabzevari's theory based on library sources and descriptive and analytical method. The findings of the present research indicate that Hakim Sabzevari, in the issue of "Divine Power" based on the definition of the necessity of being free to act or refrain from acting, does not deal with one of the two problems of God's approval or revolution in Essence, but with a mystical view, the ancientness of manifestation. Essence means the oldness of the four Attributes of life, Knowledge, Power and Lordship, and this is the Essence, not the Action.

    Keywords: Divine Power, Attributes Of Essence, Attributes Of Action, Will, Choice, Hakim Sabzevari
  • حسین حجت خواه*، سید محمدرضا موسوی فراز

    قاضی سعید قمی یکی از نمایندگان مهم الهیات سلبی است. وی بر اساس مبانی وجودشناختی و معرفت شناختی خاص خویش همچون مباینت تام میان خالق و مخلوق در ذات، صفات و افعال، شناخت اوصاف الهی را به نحو ایجابی رد کرده و به عدم توصیف ذاتی خداوند روی آورده و تفسیر سلبی و فعلی صفات را مطرح کرده است. وی همچنین برای رهایی از اتهام تعطیل عقل از شناخت خدا، راه های دیگری را، به جز راه اثباتی، برای معرفت حق تعالی ارائه داده است؛ ازجمله شناخت سلبی و شناخت اقراری و مقایسه ای و نیز شناخت خداوند به خودش. روش این تحقیق، توصیفی تحلیلی و انتقادی است و مسئله تحقیق، واکاوی مبانی دیدگاه قاضی سعید قمی است، بدین صورت که با تحلیل مبنایی نظریه وی در اوصاف الهی، مبانی وجودشناختی و معرفت شناختی دیدگاه وی را که درواقع اساس نظریه اوست، به دست آورد و رابطه میان این دیدگاه و آن مبانی را تبیین نماید. یافته های تحقیق، نشان دهنده وارد بودن برخی اشکال ها به این دیدگاه با توجه به مبانی مذکور است.

    کلید واژگان: الهیات سلبی, صفات الهی, تشبیه, تعطیل, قاضی سعید قمی
    Hossein Hojjatkhah*, Seyyed Mohammadreza Mousavi Faraz

    Qazi Saeed Qomi is one of the important representatives of negative theology. Based on his own ontological and epistemological foundations, such as the complete difference between the creator and the created in essence, attributes and actions, he rejected the knowledge of divine attributes in a positive way and turned to the non-description of God's essence and presented the negative and active interpretation of attributes. Also, in order to get rid of the charge of stopping the intellect from knowing God, he has presented other ways, except the proof way, for the knowledge of the supreme truth; including negative knowledge and confessional and comparative knowledge, as well as God's knowledge of himself. The method of this research is descriptive-analytical and critical, and the problem of the research is to analyze the foundations of Qazi Saeed Qomi's view, in such a way that by analyzing the basis of his theory on divine attributes, he obtained the ontological and epistemological foundations of his view, which is actually the basis of his theory. Explain the relationship between this point of view and those foundations. The findings of the research show that there are some problems in this view according to the mentioned foundations.

    Keywords: Negative Theology, Divine Attributes, Likening, Ta`Til, Qazi Saeed Qomi
  • فاطمه شوشتری، عزیزالله افشار کرمانی *

    این مقاله به روش توصیفی تحلیلی به ادراکات خیالی و جایگاه ان در فارابی و اسپینوزا می پردازد و ضمن نشان دادن موارد اشتراک و اختلاف انها علل ان را بیان می کند  در هر دوی  فارابی و اسپینوزا شناخت تخیلی یک رکن مهم در شناخت  آدمی است. فارابی احضار مجدد صورت حسی بعد از غیبت آن و توانایی تجزیه و ترکیب صور حسی بعد از فقدان مشاهده حسی را نقش اولیه قوه خیال می داند که نه تنها به آدمی توانایی فرا رفتن از ادراک حسی و بازشناسی مشاهدات خارجی و مشابهت های آن ها را می دهد، بلکه ذهن آدمی را آماده می سازد که به ادراک کلی برسد. به نحوی که می توان گفت قوه خیال حلقه اتصال ادراکات حسی با ادراکات عقلی است. اسپینوزا ادراک ناشی از تاثرات بدن از جهان خارج را ادراک تخیلی می داند زیرا این گونه ادراک درباره حقیقت اشیاء و روابط آنها معرفتی به ما نمی دهد و فقط تصورات غیر تامی به ما می دهد که برای زیستن مفید است. بنابراین فارابی واقع نمایی ادراک حسی خیالی را می پذیرد ولی اسپینوزا فقط ارزش عملی برای آنها قائل است و برای آنها ارزش نظری قائل نیست و تخیل را شامل ادراکات حسی، تجربی، صورخیالی، شناخت ناشی از تواتر مفاهیم کلی و حتی تصورات نادرست می داند.هر دو متفکر  بر نقش خیال در دریافت وحی تاکید دارند .

    کلید واژگان: معرفت شناسی, خیال, عقل, فارابی, اسپینوزا
    Fatemeh Shoushtari

    Imagination is a mental activity with which we can imagine an event free from its temporal and spatial characteristics. This function of the mind provides us with the necessary conditions for secondary and internal observation of primary external observations. In a way, it can be said that imagination plays a fundamental role in human perception and not only makes a person capable of advanced theoretical understanding, but also gives a person the necessary ability to capture the outside world and achieve their goals. Farabi and Spinoza both paid attention to the importance and use of imagination. In a way, it can be said that for both, imaginative cognition is an important pillar in human perception. Farabi considers the re-summoning of the sensory form after its absence and the ability to analyze and combine sensory forms after the absence of sensory observation as the primary role of the imagination, which not only gives a person the ability to go beyond sensory perception and recognize external observations and their similarities, but also It prepares the human mind to understand the general perception. In a way, it can be said that the power of imagination is the link connecting sensory perceptions with intellectual perceptions. Spinoza considers the perception caused by the body's impressions from the outside world as vague experience or imaginative perception because this type of perception does not give us knowledge about the truth of objects and their relationships, and only gives us vague ideas that are useful for our living. Therefore, although Farabi accepts the realism of imaginary sensory perception, Spinoza places practical value on them and does not place theoretical value on them, and considers imagination to include sensory, experimental, and imaginary perceptions, knowledge resulting from the frequency of general concepts and even false notions.
     
     

    Keywords: Intellect, Imagination, Divine Revelation, Farabi, Spinoza
  • Rasoul Rahbari Ghazani *, Reihaneh Davoodi Kahaki

    This paper explores the metaphysical concepts of divine “love” (ʿeshq), “attraction” (jadhbe), and “selflessness” (bīkhodī) in the seminal Iranian Shīʿī Muslim thinker Mullā Muḥsin Fayḍ Kāshānī’s poetry. It seeks to comprehensively understand these themes in the context of self-transcendence and divine unity. This research emerges from the gap in existing literature, which mainly explores Fayḍ Kāshānī’s philosophical, theological, or ḥadīth works, while the scrutiny of his poetry largely stays within its literary attributes, overlooking the philosophical and mystical themes embedded within. The paper’s thesis posits that according to Fayḍ Kāshānī, the spiritual journey commences with reason, progressing to constant divine contemplation. This combination of philosophy and spirituality nurtures muḥabbat—an initial stage of divine love—which, when discovered, evokes a more intense love: “divine attraction” in the seeker’s heart, leading to selflessness and divine unity. This paper employs the hermeneutic method and analytical examination to scrutinize Fayḍ Kāshānī’s poetry within the context of his treatises. It follows an “intracultural” interpretation to explore Fayḍ Kāshānī’s thought within Persian intellectual tradition and uses an “intercultural” interpretation to contextualize the findings within Islamic, Christian, and ancient Greek metaphysics. The methodology includes a “horizontal interpretation” of Quranic and ḥadīth references in Fayḍ Kāshānī’s works and a “vertical interpretation” of unveiling deeper meanings of Fayḍ Kāshānī’s thoughts within the broader mystical traditions. The research accentuates how Persian metaphysical poetry, like Fayḍ Kāshānī’s, offers an evocative platform to articulate and traverse the mystic’s inner landscapes, contributing to Islamic Studies and Islamic Metaphysics and inviting scholars to explore this fertile domain.

    Keywords: Mullā Muḥsin Fayḍ Kāshānī, Metaphysical Poetry, Divine Love, Divine Attraction (Jadhbe), Selflessness (Bīkhodī), Self-Transcendence
  • فهیمه داوری، غلامرضا زکیانی*
    اشاعره درتقابل با جدال ایدئولوژیک و خشونت بار اهل حدیث و معتزله بر سر مخلوق و غیرمخلوق بودن قرآن و حدوث و قدم کلام الهی نظریه بینابینی کلام نفسی را ارائه کردند این نظریه از یک سو با قدیم وغیرمخلوق دانستن کلام نفسی، با اهل حدیث و با مخلوق و حادث دانستن کلام لفظی، با معتزله موافقت داشت و تعارض اهل حدیث و معتزله را تاحدود زیادی رفع کرد اما مانند هیچ کدام از آنان، کلام را تک بعدی و یک وجهی نمی بیند بلکه آن را امری دووجهی می داند. این نظریه بینابینی که توسط باقلانی تفصیل یافت مبتنی بر متافیزیک و هستی شناسی خاصی است که این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی می کوشد ماهیت کلام الهی و رویکرد متافیزیکی باقلانی به آن را درقالب چند مسئله به ترتیب منطقی بیان کند. به طور خلاصه باقلانی کلام را امری وجودی، واحد، ثابت و دارای معنی حقیقی می داند که تجلی صفت ذات خداوند است و از سه جهت فلسفی، کلامی و زبانی، غیرتاریخمند است و با این که به زبان درآمده اما خود زبان نیز امری توقیفی غیرتاریخمند است وبه تبع آن، معرفت و فهم دینی هم وجهی غیرتاریخمند پیدا می کند. کلام نفسی واحد در هر دوره ای به زبانی خاص پدیدار شده است و کتب مقدس ادیان ابراهیمی، صورت های زبانی کلام نفسی واحد و ثابت هستند که در هر دوره ای در امتداد یکدیگر، صورت تشریعی جدیدی یافته اند و از آن جا که کلام الهی وجهی دوگانه دارد نیازمند تبیین مکانیسم تبدیل آن از نفسی به لفظ و تعابیر زبانی است.
    کلید واژگان: کلام الهی, قرآن, قدیم, غیرمخلوق, باقلانی
    Fahime Davari, Qholamreza Zakiani *
    The Ash'arites, in contrast to the ideological and violent controversy of the Hadithists and the Mu'tazilites over the creation and non-creation of the Qur'an and the occurrence and step of the divine word, presented the intermediate theory of the word of the soul. The Ahl al-Hadith, and with the creation and the event of the word, agreed with the Mu'tazilites and resolved the conflict between the hadiths and the Mu'tazilites to a large extent, but like none of them, he did not see the word as one-dimensional and one-sided, but considered it as a two-dimensional matter. This intermediate theory, which was elaborated by Baqalani, is based on special metaphysics and ontology. This descriptive-analytical research tries to express the nature of Baqalani's theology and metaphysical approach to it in the form of several issues in a logical order. In short, Baqalani considers the word to be an existential, single, fixed and meaningful thing, which is the manifestation of the attribute of God's essence, and is non-historical in three philosophical, theological, and linguistic aspects. It also finds a non-historical aspect of religious knowledge and understanding. The word of the single soul has appeared in a specific language in each period, and the holy books of the Abrahamic religions are the linguistic forms of the word of the single soul, which in each period have found a new legislative form. and linguistic interpretations.
    Keywords: Divine Word, Quran, Ancient, Uncreated, Baqillani
  • فرانک بهمنی*

    شناخت خداوند و صفات او، اساس تمام باورهای دینی و شرط لازم ایمان و عمل است، لذا شبهه و اختلال نظری در این حوزه، صدمات جبران ناپذیری بر نظام اعتقادی و در نتیجه سلوک عملی انسان خواهد گذاشت. پژوهش حاضر با هدف تبیین بازتقریر عدالت الهی در پرتو جستاری در هستی شناسی متکلمین، درصدد است برخی شبهات وارده بر عدل الهی را رفع نماید. روش پژوهش توصیفی، تحلیلی است و داده های تحقیق از طریق بررسی اسنادی، فیش برداری و با رویکرد استدلالی تحلیل شده است. کتاب های امام خمینی و فخر رازی، جامعه تحقیق، و سایر منابع ناظر به اهداف پژوهش، به عنوان منابع تبیینی و تکمیلی مورد استفاده قرارگرفته است. یافته ها حاکی از آن است که «ایجاد» از منظر فخر رازی، فعل مستقیم الهی است و انسان نقش ایجادی ندارد. حسن و قبح مبتنی بر اراده شارع است و عادل بودن خداوند نیز بدین جهت است که خداوند است، لیکن امام خمینی معتقد است انسان به عنوان فاعل مختار در خلق و ایجاد نقش دارد و حسن و قبح، ذاتی و مبتنی بر عقل است. بنابراین خداوند عادل است، زیرا مرتکب قبیح نمی گردد و ساحت الهی از خلق ناقص منزه است.

    کلید واژگان: عدالت الهی, هستی شناسی, فاعلیت انسان, علیت, امامیه و اشاعره
    Farānak Bahmanī *

    Knowing God and His Attributes is the basis of all religious beliefs and a necessary condition for faith (Arabic: إیمان, romanized: ʾimān) and action. Therefore, Shubha (Arabic: شبهه, lit.: doubt, obscurity, or mis-grounded conceit) and theoretical disorder in this field will cause irreparable damage to the belief system and consequently to the practical conduct of human beings. The current research is going to resolve some doubts about Divine justice with the aim of the redefinition of Divine justice in the light of an inquiry into the ontology of theologians. The research method is descriptive-analytical and the research data have been analyzed through documentary review, note-taking and an argumentative approach. The books of Imām Khomeinī and Fakhr Rāzī are the research sources, and other sources related to the research goals have been used as explanatory and supplementary sources. The findings indicate that the act of bringing-into-existence from Fakhr Rāzī’s point of view is a direct act of God and man has no act of bringing-into-existence. Good and evil are based on the will of Shāriʿ Muqaddas (Arabic: شارع المقدس, the Sacred Legislator), and God’s justice is also due to the fact that He is God. However, Imām Khomeinī believes that humans, as voluntary agent (free agent) have a role in creation. Good and evil are intrinsic and are based on intellect. Therefore, God is just, as He does not commit evil deeds and the divine realm is free from imperfect creation.

    Keywords: Divine Justice, Ontology, Activity, Efficient Of Man, Causality, Imāmiyya (Arabic: امامیه), Ashāʿira (Arabic: اشاعره)
  • محمدصادق فرزام*، احمد شه گلی
    مسئله علم خدا به جزئیات یکی از موضوعات مهم مباحث خداشناسی فلسفی است. این موضوع از ناحیه فیلسوفان متعددی از جمله حکیم سهروردی و ملاصدرا مورد بحث قرار گرفته است. شیخ اشراق با اثبات علم حضوری خداوند به جزئیات توانست مهمترین اشکال علم الهی به جزئیات را یعنی تغییر و تجدد را در مادیات مرتفع نماید. از نظر وی در مقام حضور ممکن نزد واجب، تغییر و سکون تفاوتی نخواهد داشت. همچنین ملاصدرا از بساطت وجودی واجب که حاوی همه کمالات اشیاء در مرتبه ذات است علم به مخلوقات را اثبات نمود، پس واجب تعالی در مقام ذات خویش، به مخلوقات به همه روابط ، نسبت ها و نظام های حاکم میان آنها علم دارد چون حقیقت علم، چیزی جز حضور مجرد نزد مجرد نیست. دیدگاه هر یک از این دو حکیم در این موضوع دارای چالش هایی است که در این مقاله به آنها اشاره و تطبیق می شود. نیز در این نوشتار به طرح رهیافتی نو در زمینه علم الهی که همان «علم بلا معلوم» است از میرزا مهدی اصفهانی(ره) اشاره خواهیم کرد. علم بلامعلوم در واقع همان علم الهی است که برخلاف علم بشری متعلق به هیچ معلومی نبوده و فراتر از تمام معلومات موجود شده یا نشده است. در این صورت خداوند به بی نهایت معلوم حاصل شده و نشده علم دارد. اینگونه پندار، علم الهی را محدودمند به سپهر معلوم ها نکرده و از کران مندی معلوم ها بر تارک علم الهی گزندی نخواهد رسید.
    کلید واژگان: علم بلامعلوم, علم الهی, علم به جزئیات, سهروردی, ملاصدرا
    Muhammadsadeq Farzam *, Ahmad Shah Goli
    The issue of Allah’s knowledge of particulars is one of the significant topics in philosophical theology. This subject has been discussed by various philosophers, including Hakim Suhrawardi and Mulla Sadra. Shaykh al-Ishraq, by proving Allah’s immediate knowledge of particulars, managed to resolve the major problem of divine knowledge of particulars, namely the change and renewal in material things. According to him, in the presence of the possible before the necessary, change and stillness make no difference. Similarly, Mulla Sadra, by asserting the simplicity of the necessary being, which contains all the perfections of things in its essence, proved knowledge of the creatures. Thus, the necessary being, in its essence, has knowledge of the creatures and all the relations, proportions, and systems governing them, because the reality of knowledge is nothing but the presence of the immaterial before the immaterial. The views of these two philosophers on this subject have challenges that will be addressed and compared in this study. Additionally, the study will introduce a new approach to divine knowledge, which is “knowledge without the known.” This concept of knowledge without the known is essentially divine knowledge that, unlike human knowledge, is not related to any known object and transcends all existing or non-existing knowns. In this way, Allah has knowledge of infinite knowns, whether they have come into existence or not. This perspective does not limit divine knowledge to the realm of knowns, and the finitude of knowns does not affect the pinnacle of divine knowledge.
    Keywords: Knowledge Without The Known, Divine Knowledge, Knowledge Of Particulars, Suhrawardi, Mulla Sadra
  • زهرا حسینی*
    عشق الهی یکی از صورتهای مهم ارتباط انسان با خداست که با وجود کاربرد گسترده در سنتهای الهیاتی و عرفانی، تصور واحدی در مورد آن وجود ندارد. تبیین این ارتباط، در ساختار تصورات غیرانسانوار از خداوند، همچون واجب الوجود ابن سینا ابهام بیشتری می یابد. ابن سینا واجب الوجود را با مفاهیم و اوصافی کاملا مابعدالطبیعی، معرفی می کند که متعالی محض و عاری از اوصاف احساسی و شخصیت انسانی است. از طرفی دیگر، اوج ارتباط انسان با خداوند را عشق به او می انگارد و واجب الوجود را عاشق و معشوق می نامد. مقاله حاضر به تبیین معناداری و تحقق پذیری این عشق می پردازد. بوعلی گرچه با ارائه تعریف عام عشق به «گرایش به خیر»، دایره معنایی وسیعی برای آن ایجاد کرده است؛ اما در نهایت عشق انسان به خیر مطلق، از مفهوم شخصی خارج می گردد و متاثر از انگاره «تشبه» که ریشه در نظریات افلوطین دارد، صرفا به نوعی «تحول باطنی» معنا می شود. این معنا دربرگیرنده کمال معرفتی و تعقل کلیات از یک سو و تعالی عملی و اخلاقی از سوی دیگر است. به نظر می رسد تحقق عشق متعالی، به معنای حقیقی و تحت اللفظی با واجب الوجود سینوی غیرممکن است، از این رو ابن سینا در کاربرد عشق نسبت به خداوند، با حذف ابعاد دیالکتیکی آن و وارد ساختن معانی دیگر، وارد «هست و نیست» استعاری می شود و این تعبیر را در معنایی مجازی استفاده می کند.
    کلید واژگان: عشق متعالی, واجب الوجود, ابن سینا, تعالی, تاویل
    Zahra Hosseini *
    Divine love stands as a pivotal aspect of the intricate relationship between humans and God. Despite its multifaceted presence in theological and mystical traditions, achieving consensus on its nature remains challenging. The inherently personal essence of divine love introduces a level of ambiguity when considering it in the context of an impersonal God, as exemplified by Avicenna's Necessary Existent Deity. Avicenna portrays God as a metaphysical entity characterized by pure transcendence, devoid of personal emotions and passions. In contrast, he positions love as the pinnacle of the human-God connection. This article seeks to elucidate the significance and realization of this love through a semantical lens. While Avicenna provides a comprehensive definition of love as a "propensity for goodness," constructing a cohesive semantic system, the culmination suggests that human love for The Pure Good ultimately sheds any personal attributes. Instead, it transforms into a form of inner metamorphosis, encompassing rational-practical perfection. Hence, articulating divine love in a literal sense seems implausible for The Necessary Existent. Avicenna, in his elimination of dialectics, metaphorically applies divine love to convey a metaphysical rationality and an inner transformative process.
    Keywords: Divine Love, Necessary Existent, Avicenna, Transcendence, Interpretation
  • علیرضا آل بویه، علی بهاری*، سید محمود موسوی
    اختفای الاهی چالشی نوپدید در فلسفه دین است. به طور خلاصه باورمندان به این دیدگاه می گویند اگر خدایی وجود داشته باشد باید خود را از چشم انسان ها پنهان نکند و به گونه ای روشن باشد که آدمیان بتوانند با او ارتباط برقرار کنند. اگر خدا وجود دارد و هدایتگر بشر است چرا خود را از چشم انسانها پنهان کرده و یا حداقل نشانه های بیشتری از حضور خودش را در اختیار آدمیان نگذاشته است؟ آیا ممکن نبود ما قرائن بیشتری از وجود و حضور خدا و نیز صحت گزاره های دینی در اختیار داشته باشیم تا دیگر کسی نتواند مدعی شود در پی یافتن حقانیت دین بوده و موفق نشده است؟ آیا ممکن نبود ما گزینه هایی مثل دیدن عالم برزخ، ارتباط با ارواح پس از مرگ و گفت وگو با اولیای دین را به صورت گسترده تر از اکنون در اختیار داشته باشیم تا شک و شبهه دینی مان از میان برود و یقینمان زیادتر شود؟ چگونه می توان «اختفای الاهی» را با هدایت گری او کنار هم گذاشت؟ آیا می توان آن دو را با هم جمع کرد و به دام تعارض هم نیفتاد؟ در این مقاله به روش توصیفی، تحلیلی تعارض هدایت گری خداوند و اختفای او بررسی شده و برای حل مشکل اختفاء، هدایت گری او به دو صورت «لازم» و «ممکن» تفسیر شده است.
    کلید واژگان: اختفای الاهی, هدایت گری خداوند, خداباوری, وجود خدا, خداناباوری
    Alireza Ale Boyeh, Ali Bahari *, Seyyed Mahmoud Mousavi
    The hiddenness of God is a new challenge in the philosophy of religion. In short, the believers of this view say that if there is a god, he should not hide himself from the eyes of humans and should be clear in such a way that humans can communicate with him. If God exists and guides mankind, why hasn't He hidden Himself from the eyes of humans or at least given more signs of His presence to humans? Is it not possible for us to have more proofs of the existence and presence of God as well as the truth of religious propositions so that no one can claim that he has sought to find the truth of religion and has not succeeded? Couldn't it be possible for us to have options such as seeing purgatory, communication with the souls after death, and talking with religious leaders in a wider way than now, so that our religious doubts disappear and our certainty increases? How can "divine concealment" be combined with his guidance? Is it possible to combine the two and not fall into the trap of conflict? In this article, the conflict between God's guidance and His disappearance is examined in a descriptive and analytical way, and to solve the problem of His disappearance, His guidance is interpreted as "necessary" and "possible".
    Keywords: Divine Concealment, God', S Guidance, Belief In God, Existence Of God, Atheism
  • حسین غلام آزاد*، محمد کریمی لاسکی

    بر اساس دیدگاه مبتنی بر بستار فیزیکی، جهان طبیعی از جهت تاثیر و تاثر علی، خودبسنده است. از این رو هرگونه دخالت و تاثیر خارجی و جزئی در جهان مستلزم نقض این اصل فیزیکی است، که با تکیه بر این نگاه باورپذیر نیست. از منظر ابن سینا این اصل، نمی تواند منافی فاعلیت الهی باشد؛ زیرا در نظام علی مد نظر او و نیز مطابق با قاعده علیت الحادث که حاکم بر عالم طبیعت است؛ فاعلیت الهی در جهان بنحو سازگار برقرار است. در این نگاه برای توجیه معجزه و استجابت دعا نیازی به تقسیم فعل الهی به عام و خاص نیست. ما با توضیح مبانی فلسفی ابن سینا و بررسی دیدگاه او از نظام علی در هستی، نشان می دهیم که او با پذیرش نفس و جایگاه آن در سلسله علل و کیفیت ارتباط علی بین مراتب موجودات، توضیح سازواری از نسبت جهان و فاعلیت الهی ارائه می دهد. از اینرو در دستگاه فلسفی ابن سینا پذیرش دوئالیسم در رابطه ذهن و بدن پایه امکان دخالت فرافیزیکی در جهان فیزیکی است.

    کلید واژگان: بستار علی, علت, علیت حادث, ابن سینا, نفس, فاعلیت الهی, معجزه
    Hossein Gholam Azad *, Mohammad Karimi Lasaki

    According to the view based on physical closure, the natural world is self-sufficient in terms of causal interaction. Therefore, any external and partial interference in the world entails the violation of this physical principle, which is not believable based on this view. From Avicenna's point of view, this principle cannot contradict divine agency; Because in the causal system he considers and also in accordance with the rule of the causality of the incident which governs the world of nature; Divine activity is established in the world in a consistent manner. In this view, there is no need to divide divine action into general and specific to justify miracles and answering prayers. By explaining Avicenna's philosophical foundations and examining his view of the causal system in existence, we show that by accepting the mind() and its place in the chain of causes and the quality of the causal relationship between the levels of extants, he presents a systematic explanation of the relationship between the world and divine effectiveness. Therefore, in Avicenna's philosophical system, the acceptance of dualism in the relationship between mind and body is the basis of the possibility of metaphysical intervention in the physical world.

    Keywords: Physical Causal Closure, Occurrence`S Causality, Avicenna, Mind(Nafs), Divine Action
  • رمضان مهدوی آزادبنی*، محمداسماعیل قاسمی طوسی

    بحث درباره خداوند و صفات او نزد فیلسوفان و متکلمین، همواره از دغدغه های محوری محسوب می شود. مباحث پیرامون صفات الهی، به معنای صفات و اثبات آن برای خداوند و نیز بیان برخی شبهات مرتبط، به ویژه درباره گستره قدرت الهی، ناظر است. هدف پژوهش حاضر پرداختن به صفت قدرت الهی است. پرسش اصلی عبارت است از این که آیا می توان از تقریر کران ناپذیری قدرت الهی مطابق مستندات صحیفه سجادیه دفاع نمود؟ در این پژوهش، تلاش شد تصویری از قدرت الهی و به دنبال آن تصویری که از نظام هستی از گفتمان مناجات گونه امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه می توان استنباط کرد، بیان شود. در این رابطه استدلال این پژوهش بر دو تحلیل زبانی و تحلیل فلسفی مبتنی است. حاصل تحلیل زبانی و فلسفی برخی از مستندات ارائه شده از فقرات صحیفه سجادیه، تصویری کران ناپذیر از قدرت الهی است. از این رو، نتیجه پژوهش حاضر بیان کننده بازخوانی معنایی از گستره قدت الهی است که در این بازخوانی، گستره قدرت الهی به عنوان کران ناپذیری خداوند در فعل تعیین می شود. روش پژوهش در مقاله حاضر توصیفی- تحلیلی است و محققان با مراجعه به صحیفه سجادیه، مسئله مورد پژوهش در این تحقیق را مورد بررسی و ارزیابی قرار داده اند.

    کلید واژگان: صحیفه, امام سجاد, قدرت الهی, هستی شناسی, کران ناپذیری
    Ramezan Mahdavi Azadboni *, Mohammadesmahil Gasemi Toosi

    Discussing about God and his attributes is always one of the central concerns of philosophers and theologians. Discussions about divine attributes are focused on the meaning of attributes and their proof for God, as well as expressing some related doubts, especially about the extent of divine power. The aim of the present research is to deal with the attribute of divine power. In this research, an attempt was made to express an image of divine power and then an ontological understanding that can be inferred from the speech of Imam Sajjad (peace be upon him) in the Sajjadiyyah. The result of the present research displays semantic reinterpretation of the extent of divine power, in this reinterpretation, the extent of divine power is determined as the limitlessness of God in action. The research method in the present article was descriptive-analytical, and the researchers have examined and evaluated the research problem in this research by referring to Safiha Sajjadiyeh.

    Keywords: Sahifa, Imam Sajjad, Divine Power, Ontology, Limitlessness
  • روح الله سوری*
    ادراک ذات الهی مسئله ای پرچالش در عرفان و حکمت اسلامی است. استاد جوادی آملی دیدگاه ویژه ای دراین باره دارد که تاکنون موضوع پژوهش مستقلی نبوده و مقاله پیش رو با روش توصیفی- تحلیلی به تبیین آن می پردازد. استاد جودی آملی ذات الهی را «وجود لابشرط مقسمی» می داند و معتقد است: کنه ذات الهی به سبب تعین ناپذیری و عدم تناهی، ادراک نمی شود. وی دلیل هایی بر ادراک ناپذیری ذات به دست می دهد و بر این باور است که علوم حصولی و شهودی هریک تنگاناهایی برای ادراک ذات غیبی حق دارند. او ادراک شهودی ذات پس از فنای عارفانه را نیز روا نمی داند. هم چنین ادراک بخشی از ذات که در توان عارف شهودگر باشد، را نیز نمی پذیرد؛ زیرا ذات الهی بسیط محض و بخش ناپذیر است. از نگاه ایشان آن چه ادراک می پذیرد ذات ظهوریافته است، نه ذات بما هی ذات. هویت مطلق الهی، غیب مطلق است و هیچ کس ارتباط مستقیم (بی واسطه)ای با او ندارد. این دیدگاه با نقدهایی روبروست که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.
    کلید واژگان: ذات الهی, ادراک ناپذیری, حکم ناپذیری, بخش ناپذیری, آیت الله جوادی آملی
    Rouhollah Souri *
    The perception of the Divine essence is challenging in Islamic mysticism and philosophy. Ayatollah Javadi Amoli has a unique view on this subject matter, which has not yet been the topic of an independent study. This paper explains this kind of perception by using a descriptive-analytical method. Ayatollah Javadi Amoli considers the Divine essence to be "non-conditioned existence at the stage of division" and believes that the Divine essence is not perceptible due to indeterminableness and infiniteness. He provides reasons for the imperceptibility of the essence and holds that both acquired and intuitive knowledge have limitations in perceiving the hidden essence of the divine. He also does not accept the intuitive perception of the essence after mystical annihilation. Moreover, he does not acknowledge the perception of any part of the essence that is within the reach of the mystic, because the Divine essence is purely simple and indivisible. From his viewpoint, what can be perceived is the manifested essence, not the essence as it is in itself. The absolute Divine identity is the absolute unseen, and no one has a direct (unmediated) connection with it. This viewpoint is subject to critiques, which are discussed in this study.
    Keywords: Divine Essence, Imperceptibility, Indeterminacy, Indivisibility, Ayatollah Javadi Amoli
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال