جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "human" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"
تکرار جستجوی کلیدواژه «human» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
مسائل و مشکلات بشر، کتمان ناشدنی هستند. در این گذر مکاتب و آرا و اندیشه های اندیشمندان و روان شناسان به یاری مشکلات انسان ها آمده اند. از جمله راه کارهای حل معضلات بشری، نظریه ی معنادرمانی یا لوگوتراپی از دکتر فرانکل است. وی باور دارد که کوشش فرد برای یافتن معنا در زندگانی مهم ترین نیروی محرکه وی است. مولوی شاعر و عارف فرهیخته نیز به گونه ای در مثنوی خویش از معنای زندگی و به تبع معنادرمانی جهت رفع رنج های انسانی می-گوید. این پژوهش بر آن است که معنادرمانی در مثنوی را از منظر مولانا و بر طبق نظر فرانکل مورد بررسی قرار دهد. در این گذر خواهیم دید که زندگی و درد و رنج و مرگی که در آن نهان است، پوچ و بی اساس نیستند بلکه با دریافت معنای آنان و الگو گرفتن از آن ها و مطابقت زندگی خویش با ناملایمت های طبیعی آن می توان به آرامش رسید. قابل ذکر است که عشق و وصول به پروردگار از راهکارهای معنادرمانی مولاناست "از یک سو و از سوی دیگر مناسک دینی و مفاهیم نمادین و ثانویه آن ها و کارکردهای احتماعی و روان شناختی آن از دیگر ساز و کارهایی است که او برای معنا بخشیدن به زندگی مورد تاکید قرار می دهد "و ویکتور فرانکل نیز خدامحوری و دوری از پوچی را مهمترین نسخه ی معنادرمانی می داند.
کلید واژگان: معناداری, مثنوی مولانا, فرانکل, زندگی, مناسک دینیHuman issues cannot be concealed. In this transition, the schools and opinions of philosophers and psychologists have helped humans solve their problems. Dr. Frankl's logotherapy is one of the solutions to human problems. He believed that people’s efforts to find meaning in life would be their most important impetus. In his Masnavi, Molana, a poet and an educated mystic, discussed the meaning of life and logotherapy for the relief of human suffering. This study aims to analyze logotherapy in Masnavi from Molana’s perspective and that of Frankl's theory. We will see that life and its hidden pain, suffering, and death are not empty and baseless. However, we can achieve peace by perceiving their meanings, modeling their concepts, and adapting our lives to natural adversities. Furthermore, love and devotion to God a method of Molana's logotherapy. In addition, religious rituals and their symbolic and secondary concepts as well as their social and psychological functions are among the other mechanisms that he emphasized to give meaning to life. Similarly, Viktor Frankl considered God-centeredness and avoidance of absurdity to be the most important versions of logotherapy.
Keywords: Logotherapy, Molana’S Masnavi, Frankl, Absurdity, Human, Theism, Religious Rituals, Love -
علم اجتماعی امروزی بر دسته ای از بنیان های معرفتی و نظری ویژه بنا شده است. این مبانی با ورود به علم، به محتوا، روش و تحلیل دانش از پدیده ها جهت می دهند. تاثیر متافیزیک و فلسفه در علوم انسانی به طور عام و در جامعه شناسی به طور خاص بدان میزان است که می توان پیدایش و تحول نظریه جامعه شناختی را در حاشیه ظهور دیدگاه فلسفی مربوط به آن تبیین کرد. یکی از محوری ترین مبانی معرفتی که همه الگوواره (پارادایم) های برجسته در علوم اجتماعی از آن متاثر است، موضوع چیستی انسان و چگونگی ارتباط او با واقعیت و نیروهای اجتماعی است؛ زیرا هرگونه تبیین درست از مسائل و آسیب های اجتماعی و عوامل آنها بی شناخت دقیق و درست انسان با دشواری روبه روست. این نوشتار کوشیده است تا تاثیر مبانی انسان شناختی الگوواره اثباتی بر رویکردهای علم اجتماعی امروزی ودلالت های اجتماعی آن را بررسی کند. سوال اصلی این پژوهش عبارت از چیستی مبانی انسان شناسی علم اجتماعی اثباتی و دلالت های اجتماعی آن است. روش گردآوری داده ها «اسنادی و کتابخانه ای» و روش پردازش آنها «تحلیل محتوا» و «تحلیلی منطقی» است. یافته ها بیانگر آن است که الگوواره اثباتی انسان را موجودی تک ساحتی، منفعت طلب، غریزه محور، و حیوانی اجتماعی و فاقد اراده آزاد دانسته که محور شناخت او علم زیست شناسی و منشا جعل قوانین اجتماعی برایش، غرایز اوست.
کلید واژگان: انسان, مبانی, اثباتی, انسان شناسی, الگووارهToday's social science is based on a set of epistemic foundations. By entering the area of science, these foundations give direction to the content, method and analysis of phenomena. Metaphysics affects human sciences in general and sociology in particular to the extent that the emergence and evolution of sociological theory must be explained taking into account the emergence of the related philosophical view. One of the most central foundations influencing all the paradigms in social sciences is the nature of man and how he relate to social realities, because there can be no correct explanation of social issues without an accurate knowledge of human beings. The present paper tries to investigate the effect of the anthropological foundations of the positive schema on the approaches of social science and its social implications. The paper mainly deals with the anthropological foundations of positive social science and its social implications. The data collection method is "documentary and library" and the processing method is "content analysis". The findings show that the positive schema considers man as a one-dimensional, self-interested, instinct-oriented social animal lacking free will, whose core knowledge is biology and whose source of falsifying social laws is his instincts.
Keywords: Human, Foundations, Positive, Anthropology, Schema -
مسئله کمال انسان و انسان کامل از مباحث موردتوجه همه ادیان و مکاتب فلسفی، اخلاقی و تربیتی است. کمال نهایی مرتبه ای از وجود انسان است که در آن همه استعدادها و قابلیت های ذاتی، معنوی و انسانی با سیروسلوک به فعلیت می رسد. هدف اصلی این پژوهش بررسی کمال انسان از دیدگاه ابن سینا و ابن عربی است. برای دستیابی به این هدف از روش تطبیقی بهره گرفته شده است. در روی کرد معرفتی ابن سینا تنها شهود عقلانی کاربرد دارد و نمی توان از معرفت عرفانی و شهود قلبی سخن گفت. ابن سینا هدف نهایی معرفت و سعادت را شناخت عقلی و علمی، و اتصال به عقل فعال می دانست که مبتنی بر عقل نظری و شهود عقلانی است؛ اما در نظام فکری ابن عربی هر موجودی به لحاظ هستی شناختی، مظهر اسم یا اسمائی از حق تعالی است و از حیث معرفت شناختی درک او از حق به میزان استعداد او در دریافت تجلیات الهی وابسته است. در نظام معرفتی و فکری ابن عربی حقایق متعالی با استمداد از کشف وشهود دریافت می شوند و از سنخ علم حضوری اند. در نظام معرفتی و فکری ابن عربی کمال انسان مبتنی بر عشق و کشف وشهود به تصویر کشیده شده است؛ ازاین رو انسان کامل سینوی در کمال عقل برهانی شهودی و با انسان کامل عرفانی ابن عربی منطبق است؛ بنابراین کمال عقل نظری در چارچوب مشائی اتصال به عقل عملی است و بدون آن ناقص است. در هر دو دیدگاه بیان شده که انسان ها دارای مراتبی از کمال اند. کسب این مراتب تدریجی است و انسان پس از طی این سیر استکمالی و صعود در مدارج کمال، در نهایت سلوک خود، به مقام رفیع کمال نهایی خود نائل می شود. مراجعه به متون دینی و عرفانی ابن عربی نشان داد که او به هیچ وجه از اجتماع منفصل نبود؛ بلکه در متن آن قرارداشت و انزوای عارفان و جامعه گریزی را ناصواب می دانست. انسان کامل سینوی در نگرش فلسفی عرفانی همان انسان کامل عرفانی ابن عربی است و هیچ برتری ای بر انسان کامل عارفان ندارد؛ ازاین رو تنها انسان کامل سینوی به انسان اسلام و قرآن نزدیک نبوده؛ بلکه انسان کامل عرفانی عارفان الهی باتوجه به خدانمایی کامل وی، همان انسان کامل قرآنی و اسلامی است.کلید واژگان: انسان, کمال, ابن سینا, ابن عربیThe question of human perfection and the perfect human is a subject of attention for all religions and philosophical, ethical, and educational schools of thought. The ultimate perfection is a level of human existence in which all innate, spiritual, and human potentials are actualized through spiritual practice. The main goal of this research is to examine human perfection from the perspectives of Ibn Sina and Ibn Arabi. A comparative method has been used to achieve this goal. In Ibn Sina's epistemological approach, only rational intuition is applicable, and it is not possible to speak of mystical knowledge and heart intuition. Ibn Sina considered the ultimate goal of knowledge and happiness to be rational and cognitive understanding, and connection to the Active Intellect, which is based on theoretical reason and rational intuition. However, in Ibn Arabi's intellectual system, every being is ontologically a manifestation of the name or names of God, and epistemologically, their understanding of God depends on their ability to receive divine manifestations. In Ibn Arabi's epistemological and intellectual system, the higher truths are received with the help of discovery and intuition and are of the nature of presentational knowledge. In Ibn Arabi's epistemological and intellectual system, human perfection is depicted based on love and discovery and intuition. Therefore, the perfect human of Ibn Sina, in his rational-intuitive perfection, is consistent with the mystical perfect human of Ibn Arabi. Therefore, the perfection of theoretical reason within the Peripatetic framework is a connection to practical reason and is incomplete without it. In both viewpoints, it is stated that humans have different levels of perfection. Acquiring these levels is gradual, and after going through this process of gradual perfection and ascending the levels of perfection, a human finally reaches the lofty position of his ultimate perfection. A review of Ibn Arabi's religious and mystical texts shows that he was by no means separate from society but was rather within it and considered the isolation of mystics and shunning society to be wrong. The perfect human of Ibn Sina, in a philosophical-mystical view, is the same as the mystical perfect human of Ibn Arabi and has no superiority over the perfect human of mystics. Therefore, it is not only the perfect human of Ibn Sina who is closer to the human of Islam and the Quran, but also the mystical perfect human of divine mystics, due to his complete manifestation of God, is the same as the Quranic and Islamic perfect human.Keywords: Human, Perfection, Ibn Sina, Ibn Arabi
-
تردیدی نیست که انسان موجودی دارای کرامت است، اما درباره این که کرامت چیست و خاستگاه آن کدام است، اختلاف نظر وجود دارد. برخی از موقعیت اجتماعی افراد به عنوان کرامت یا خاستگاه آن یاد کرده اند و کسانی از تشبه به خداوند یا برخورداری از عقل سخن به میان آورده اند. بر پایه آموزه های فلسفه اسلامی مفهوم کرامت از نوع معقول ثانی فلسفی و منشا انتزاع آن ظرفیت های نفس ناطقه است. سوال این است که آیا نفس ناطقه ظرفیت های لازم برای انتزاع کرامت را داراست و آن ظرفیت ها کدام است؟ در این نوشتار به شیوه تحلیلی توصیفی نشان دادیم که نفس ناطقه از چشم انداز فلسفه اسلامی دارای ظرفیت های فوق العاده پیچیده است و علاوه بر داشتن ظرفیت های نباتی و حیوانی، ظرفیت های دیگری نیز دارد که او را در مسیر فرشته شدن یاری می رساند. این ظرفیت ها باعث شده است که فیلسوفان مسلمان در جای جای آثار خود انسان را به کرامت و مانند آن توصیف کنند. از منظر فلسفه اسلامی اولا انسان دارای کرامت است. ثانیا خاستگاه کرامت مجموع ظرفیت های نفس ناطقه است. ثالثا کرامت امری ذاتی و عمومی است. رابعا کرامت مقول به تشکیک است و در همه موارد به یک میزان صدق نمی کند. آشنایی با عواملی که باعث تقویت کرامت انسانی می گردد و همچنین آشنایی با چالش ها و موانع کرامت انسانی از دیگر نتایج این نوشتار به حساب می آید.
کلید واژگان: کرامت, فلسفه اسلامی, انسان شناسی, نفس, معقول ثانی فلسفی, انسانThere is no doubt that humans are beings of dignity; however, there is disagreement about what dignity is and what its origin is. Some have referred to individuals’ social status as dignity or its origin, while others have mentioned resembling God or possessing reason (intellect). The concept of dignity based on the Islamic philosophical doctrines is a type of secondary intelligible (Arabic: معقول الثانی, romanized: maʿqūl al-thānī) and its origin of abstraction is the capacities of the rational (reasonable) soul (Arabic: النفس الناطقه). The question is, does the rational soul possess the necessary capacities for the abstraction of dignity, and what are those capacities? We have demonstrated in this paper in an analytical-descriptive manner that the rational soul, from the perspective of Islamic philosophy, possesses extraordinarily complex capacities. In addition to having vegetative and animal capacities, it also possesses other capacities that aid it in the path towards angelic transformation. These capacities have caused Muslim philosophers to describe human beings with dignity and the like in various places of their works. From the perspective of Islamic philosophy, firstly, human beings possess dignity. Furthermore, the source of dignity is the entirety of the capacities of the rational soul. In addition, dignity is an inherent and universal matter. Lastly, dignity is a concept that can be understood in gradation and does not apply equally in all cases. Familiarity with the factors that strengthen human dignity, as well as an understanding of the challenges and obstacles to human dignity, is another outcome of this writing.
Keywords: Dignity, Islamic Philosophy, Anthropology, Soul, Philosophical Secondaryintelligible (Arabic: انیاالقولع, مromanized: Maʿqūl Al-Thānī), Human -
پژوهش نامه اخلاق، پیاپی 61 (پاییز 1402)، صص 131 -146
علامه مجلسی یکی از معدود محدثانی است که به حوزه کلام و اخلاق ورود پیدا کردند. از نظرگاه ایشان، بسیاری از مباحث کلامی تاثیر و نقش برجسته در اخلاق دارد. ایشان، جاودانگی انسان را در پیوندی وثیق با مباحث اخلاقی قرار می دهند و معتقدند انسان بعد از مرگ با هر دو ساحت نفس و بدن دنیوی خود تا ابد به مصلحت الهی خلود خواهد داشت. جنبه نوآوری دیدگاه ایشان این است که ملاک این همانی بعنوان شرط بقاء در عالم اخروی، صرفا نفس یا بدن دنیوی نیست و هر دوی این ها توامان در جاودانگی انسان دخیل هستند. لذا این تفسیر از جاودانگی در سه حوزه معنابخشی، انگیزه بخشی و هدف داری در آموزه های اخلاقی، نقش و کارکرد خود را ایفا می کند. این پژوهش با رویکردی تحلیلی با رجوع به آثار ایشان به بازخوانی اندیشه های وی در این زمینه می پردازد.
کلید واژگان: علامه مجلسی, جاودانگی انسان, آموزه های اخلاقی, نفس و بدنAllameh Majlesi is one of the few hadith scholars, who entered the field of theology and ethics with a narrative approach. From his point of view, many theological issue have an influence and prominent role in ethics. He belives the immortality of human has a closed connection with moral issues and believes that after death, human will have immortality with both his soul and his worldly body forever for the sake of God. The innovative aspect of his view is that the criterion of identity as a condition for survival in the afterlife is not just the soul or the worldly body, and both of these are involved in the immortality of man.Therefore, this interpretation of immortality plays its role and function in the three areas of giving meaning, motivation and being proposeful in moral teachings. This research, with an analytical approach by referring to his works, rereads his thoughts in this field.
Keywords: Allameh Majlisi, Immortality, Function, Ethics, Human -
در این مقاله، به بررسی تحلیلی مفهوم سعادت در اندیشه کنفوسیوس، یکی از بزرگ ترین فرزانگان چین باستان، به ویژه کتاب لون یو پرداخته شده است. کنفوسیوس، که مکتب اخلاقیش فضیلت گراست، در لون یو، سعادت واقعی را سعادت اخلاقی دانسته و معتقد است که خوشبختی در درجه نخست، نه در لذت مادی، بلکه در لذت اخلاقی است. وی اصول سعادت را عبارت از پرورش اخلاقی خود از طریق یادگیری مداوم، دستیابی به فضیلت انسانی مانند خیرخواهی، عدالت، شایستگی، و حکمت، حفظ هماهنگی یا صلح بین خود و خانواده، دیگران یا اجتماع و رام کردن و مقهور ساختن نفس خود و بازگشت به شایستگی و آداب دانی و مراسم سنتی می داند. او سعادت را تحقق فضیلت کامل در زندگی فردی و اجتماعی دانسته است و خوبی و نیکوکار بودن را لازمه سعادت تلقی می کند. کنفوسیوس با قرار دادن اخلاق به عنوان پیش شرط سعادت، به این نکته می پردازد که سعادت را می توان از طریق «معرفت، خیرخواهی، و هماهنگی بین اعضای اجتماع» به دست آورد. از این رو، سعادت دیگران بخش مهمی از خوشبختی ماست.کلید واژگان: سعادت, فضیلت اخلاقی, کنفوسیوس, لی, انسانThis article analyzes the concept of happiness in the thought of Confucius, one of the greatest sages of ancient China, especially in the book Lun Yu. First of all, in Lun Yu, Confucius considers true happiness moral happiness and believes that happiness is primarily not in physical pleasure but in moral pleasure. He defined the principles of happiness as moral education through continuous learning, achieving human virtues such as benevolence, justice, merit, and wisdom, maintaining harmony or peace between oneself and one's family, others, or the community, and individual and subduing one's ego and returning to merit, etiquette and traditional ceremony. Confucius believes happiness to be the perfect virtue in a simple social life. Being good and benevolent is necessary for happiness. By placing morality as a prerequisite for happiness, Confucius points out that happiness can be achieved through "knowledge, benevolence, and harmony among members of society." So others’ happiness is part and parcel of our happiness.Keywords: Happiness, Moral Virtue, Confucius, Li, Human
-
این نوشتار بر آن است نظریه امر الهی و شبهات و چالش های آن را که مدافع ریشه داربودن اخلاق در دین خداست مورد بحث و بررسی قرار دهد. این نظریه در میان متفکران مغرب زمین از زمان سقراط تاکنون و هم در میان اندیشمندان اسلامی طرفداران خاص خود را داشته است. مطابق این نظریه، ازلحاظ اخلاقی، خوب آن چیزی است که خدا امر کند و بد آن چیزی است که خدا نهی کند. در ابتدا سعی شده است که تعریف های روشنی از اخلاق و دین ارائه شود. منظور از دین، ادیان الهی است که خداوند به پیامبران الهی وحی کرده است که اسلام، تجلی تام و تمام آنهاست و منظور از اخلاق، اخلاق دستوری است که درصدد کشف معیارهای اعمال خوب و بد است. درضمن توضیح این نظریه، شبهات وارد بر این نظریه مطرح شده است. آنها عبارت اند از: 1. راه تشخیص اوامر الهی؛ 2. مسئله الزام در نظریه اوامر الهی؛ 3. خودمختاری در نظریه اوامر الهی؛ 4. بن بست این نظریه. در ادامه، پاسخ های مناسب آنهابه اجمال بررسی شده است به گونه ای که این نظریه با اضافات و تعدیلاتی قابل دفاع باشد.
کلید واژگان: اخلاق, دین, امر الهی, خودمختاری, خوب و بد, خدا, انسان, فاعل الهیQabasat, Volume:29 Issue: 112, 2024, PP 5 -25This article aims to discuss and investigate the divine command theory and its doubts and challenges, which defend the rootedness of ethics in religion and God. This theory has its own supporters among Western thinkers from the time of Socrates until now and among Islamic thinkers. According to this theory, morally, good is what God commands, and bad is what God forbids. At first, it has been tried to provide clear definitions of ethics and religion. The meaning of religion is the divine religions that God has revealed to the divine prophets, that Islam is the complete manifestation of them, and the meaning of ethics is the order of ethics that seeks to discover the criteria of good and bad actions. While explaining this theory, doubts about this theory have been raised. They are: 1. The way to recognize the divine commands; 2. The problem of obligation in the divine command theory; 3. Autonomy in the divine command theory; 4. The impasse of this theory. In the following, their appropriate answers have been briefly reviewed so that this theory can be defended with additions and adjustments.
Keywords: Ethics, Religion, Divine Command, Autonomy, Good, Bad, God, Human, Divine Agent -
سلامت جسمانی به عنوان یکی از ابعاد سلامت در کنار سلامت معنوی، روانی و اجتماعی در بسیاری از نظام ها و مکاتب مورد توجه قرار گرفته است .در این میان قرآن کریم با تبیین مفاهیم اخلاقی با وسعتی در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان، در صدد تبیین یک نظام فکری و معرفتی به نام«نظام اخلاقی» مشتمل بر سه عنصر مرتبط و منسجم؛ اهداف، مبانی و اصول می باشد.و با دور روش پیشگیری و درمان در صدد تامین و ارتقای سلامت معنوی انسان می باشد. از این رو این پژوهش در صدد است با روش توصیفی و تحلیلی به این سوال اساسی پاسخ دهد که نقش نظام اخلاقی قرآن چگونه بر سلامت جسم انسان تاثیرگذار می باشند؟ نظام اخلاقی قرآن با دو روش؛ پیش گیری و درمان در صدد تامین سلامت جسم انسان می باشد .آگاهی بخشی، زدودن رذایل اخلاقی، رعایت بهداشت و پاگیزگی در ابعاد، پاگیزگی بدن و لباس و بهداشت جنسی و بهداشت تغذیه از روش های پیش گیری نظام اخلاقی قرآن در سلامت جسم می باشند. روش های درمان به دو بخش روش درمان از طریق اسباب باطنی و معنوی و درمان از طریق اسباب ظاهری تقسیم می شوند. تقوا، صله رحم، نماز ، قرآن ، دعا، توبه و استغفار از روش-های اسباب باطنی و روزه داری، پرهیز از اسراف و پرخوری انیز مهم ترین اسباب مادی در سلامت جسم می باشند.
کلید واژگان: سلامت جسم, انسان, نظام اخلاقی قرآن, قرآنEthical Research, Volume:14 Issue: 3, 2024, PP 131 -150Physical health is considered as one of the other health along with spiritual, mental and social health in many systems and schools. Trying to explain an intellectual and cognitive system called "ethical system" consisting of three related and coherent elements; It is the plan, the basics and the principles, and it aims to improve and promote the spiritual health of human being with the water treatment method. Therefore, this research aims to answer the basic question of how the moral system of the Qur'an affects the human body and health through a descriptive and analytical method The moral system of the Qur'an with two methods; Prevention and treatment aim to ensure the health of the human body. Raising awareness, removing moral vices, observing hygiene and cleanliness in dimensions, cleanliness of the body and clothes, sexual hygiene and nutritional hygiene are among the preventive methods of the moral system of the Quran in the health of the body. are The treatment methods are divided into two parts: the treatment method through inner and spiritual means and the treatment method through external means. Piousness, peace of mind, prayer, Quran, prayer, repentance and asking for forgiveness are among the methods of inner means, and fasting, avoiding extravagance and overeating are also the most important material means for the health of the body.
Keywords: body health, human, moral system of Quran, Quran -
The Quranic teachings concerning humanities and social sciences have their own applications and significant. In fact, The Qur’an as a divine, revealed and comprehensive book has unique teachings for taking human mundane and spiritual happiness through giving applied and social teachings which are immortal, universal and global. It gives us many transcendent teachings regarding our understanding of ourselves, God, the world, the Day of Judgment and other social facts, and by introducing social laws, shapes our social behavior and thinking. The Qur’an shows us the universal laws of happiness and adversity, the result of justice and oppression, developments and decline, victory and fall, and the result of social dealings. In addition, it helps us to recognize the mechanism of social events and the cause of social developments.By rethinking the Quranic teaching pertained to the social life of human being, in this research, I try to show the importance of social aspects of the Qur’anic teachings and their importance and functions in human’s social life, hence we infer some social laws of the Qur’an which help us in developing social sciences and humanities. In fact, this research indicates the importance of understanding and using social teachings of the Qur’an in human life and related sciences in order to help social researchers to use them in their social investigations.Keywords: : the Qur’ an, Human, society, Universal Laws, social sciences, Humanities, Divine traditions
-
با وجود اینکه مفهوم تقوا، کلیدی ترین مفهوم تربیتی تربیت دینی است و کاوش هایی در زمینه مفهوم تقوا و چگونگی شکل گیری آن صورت گرفته است؛ اما همچنان این مفهوم پرکاربرد، به لحاظ چیستی، در بین عوام و خواص به صورت دقیق شناخته شده نیست. همچنین در زمینه چگونگی تحقق تقوا در انسان، سوالاتی وجود دارد که نیاز به بررسی مجدد دارد؛ منظور از تقوا چیست؟ و چه اقسام و مراتبی دارد؟ و چگونه در انسان تحقق پیدا می کند؟ روش این پژوهش توصیفی تحلیلی است و از بررسی متون دینی به دست می آید که تقوا به معنای خودنگهداری از خطرات است؛ ولی خودنگهداری یک موحد از خطرات، که معتقد است همه چیز تحت اراده خداوند متعال تحقق می یابد، در خودنگهداری از غضب الهی انحصار پیدا می کند. مفهوم تقوا در متون دینی، هم به عنوان فعل، و هم به عنوان ملکه درونی، استعمال شده است. فعل تقوا بسیار ارزشمند است؛ اما زمانی ارزش آن بیشتر می شود که به صورت ملکه درونی در بیاید. خودشناسی و جهان بینی درست و تفکر سازنده سبب می شوند انسان در وهله اول در جهت خودنگهداری از مطلق خطرات و نهایتا در جهت خودنگهداری از غضب الهی، از تمایلات نفسانی خود دست بردارد و لذت گناه را ترک، و سختی عبادت را به جان بخرد و تکرار این خودنگهداری ها سبب شکل گیری ملکه تقوا در انسان می گردد.
کلید واژگان: تقوا, تربیت, انسان, ترس, غضب الهیMarifat, Volume:32 Issue: 9, 2024, PP 37 -46Despite the fact that the concept of piety is the most important educational concept in religious education and there have been researches on the concept of piety and how it is formed; But still, this widely used concept, in terms of whatness, is not precisely known among the common people and the elite. Also, in the field of how to realize piety in humans, there are questions that need to be re-examined; What is the meaning of piety? And what types and levels does it have? And how is it realized in humans? Using the descriptive-analytical method and studying religious texts, it is obtained that piety means avoiding risks; But the self-restraint of a monotheist from dangers, who believes that everything is realized under the will of God Almighty, and exclusive in self-restraint from divine wrath. The concept of piety has been used in religious texts, both as a verb and as an inner meaning. The act of piety is very valuable; But its value increases when it becomes an inner faculty. Self-awareness and correct worldview and constructive thinking make a person, first of all, protect himself from absolute dangers and finally, protect himself from God's wrath, give up his carnal desires and leave the pleasure of sin, and live the hardships of worship and repetition. These self-restraints cause the formation of the faculty of piety in humans.
Keywords: piety, education, human, fear, divine wrath -
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 46 (بهار 1403)، صص 259 -276پرسش از حقیقت انسان چیست؟ و چه مولفه هایی دارد؟ در اثولوجیا مطرح شده است و به آن پاسخ داده است. براین اساس در این پژوهش به دنبال آنیم جایگاه انسان در قوس نزول و قوس صعود را بررسی کنیم و به این پرسش ها پاسخ دهیم انسان در قوس نزول و صعود چگونه مرتبه بندی می شود و در مرحله قوس نزول چه مراتبی را طی می کند و چه راه هایی برای بازگشت در قوس صعود مطرح می شود؟ اثولوجیا به دلیل اهمیتی که به نفس ناطقه انسان می دهد آنرا حقیقت انسان معرفی می کند و نیز مواجهه انسان عاقل و ناطق با هستی را در عالم مادی و نیز عالم عقول را بررسی می کند و هدف از پیدایش نفس در عالم مادیات در چرخه قوس نزول و صعود را تبیین می کند. در قوس نزول سه مرتبه انسان عقلی، نفسی و حسی را مطرح می کند و راه هایی ازجمله مراقبه و کوشش نفسانی برای تصفیه درون برای بازگشت به موطن اصلی معرفی می کند. قوس نزول به نظام فیض و افاضات از بالا به پایین نظر دارد که نفس مرتبه ای از مراتب آن است و راه بازگشت و صعود را در پیش می گیرد.کلید واژگان: انسان, نفس, «اثولوجیا», قوس نزول, قوس صعودThis question what human truth is? And what components it has, is expressed and answered in Uthulujiyya. Therefore, in this research, we want to examine the place of human in the arc of descent and the arc of ascent and answer these questions: how does human have a hierarchy in the arc of descent and ascension, and what does hierarchy in the arc of descent, and what are the ways to return in the ascending arc? The author of Uthulujiyya introduces thinking Soul as the truth of man and examines the encounter of a rational and thinking man with existence in the material world as well as the world of intellects, and it explains the purpose of the creation of the soul in the material world in the cycle of the arc of descent and ascension. He presents the three stages of human's intellectual, spiritual and sensual descent and introduces ways such as meditation and spiritual effort to purify the soul in order to return to the original position. the arc of descent into the system of grace and illuminations is from top to bottom, and the soul of human is one of its hierarchies, and the soul of human takes the way of return and ascent.Keywords: Human, Soul, Uthulujiyya, descending arc, ascending arc
-
انسان شناسی در اندیشه ابن رشد از جهات مختلف مانند اجتماعی و سیاسی (مدنی بالطبع)، فلسفی با تکیه بر عقل انسان، و از حیث کلامی و از حیث اخلاقی قابل بحث است. بحث انسان به عنوان «اشرف مخلوقات» هر چند قرائتی دینی از انسان است مسئله: پرسش این است مواجهه ابن رشد با نگاه فلسفی به «انسان به عنوان اشرف مخلوقات» چگونه است و چه تبیینی از آن دارد؟روشاین مقاله با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی و نقد مسئله اشرف مخلوقات و نیز قرائت فلسفی از انسان در قالب اصطلاح های «انسان اشرف مخلوقات»، «خلیفه الله»، «انسان محیط بر عالم» و «انسان صورت خدا» در ابن رشد می پردازد یافته ها ابن رشد از سه عبارت «اشرف محسوسات» و «اشرف مخلوقات» و «اشرف موجودات» سخن می گوید که از میان آنها «اشرف موجودات» خاص خداست؛ «اشرف مخلوقات» خاص عقول است و «اشرف محسوسات» درباره انسان بکار می رود؛ چون انسان واسط دو عالم محسوس و معقول است.. نتیجه این نوشتار این است که با استفاده از دو دلیل «اختراع» و «عنایت»، تقریر ابن رشد از این مسئله می توان بر اشرف مخلوقات بودن انسان از حیث الهیاتی، از حیث طبیعی، و دینی توجیه ارائه کرد هم بر اشرف مخلوقات نبودن او آنهم از حیث مقایسه انسان با عقول مجرد دلیل آورد .کلید واژگان: انسان, ابن رشد, اشرف مخلوقات, اختراع, عنایتIntroductionIn Islamic religious texts and Islamic thought, humans are often described as the noblest of creations or God’s successors, owing to their superior faculties of thought and will, capacity for gratitude, and their responsibility to uphold the Trust. These Quranic perspectives are evident in the works of Muslim philosophers, notably Averroes or Ibn Rushd. Averroes delves into the religious construction of humanity, employing terms such as "the noblest of creation," "God’s successor," "encompassing the universe," and "image of God." This article seeks to explore Averroes's approach to and explanation of this religious perspective, particularly focusing on the concept of human beings as the noblest of creation. Rather than delving into the nature of humanity itself, this inquiry revolves around the position of humans among all creatures and within the broader system of creation. Averroes's philosophy is analyzed to understand his conception of human beings within the religious realm, incorporating Quranic notions such as "God’s successor" and "the sensory world being dominated by humans." Notably, there has been a dearth of research on Averroes's religious approach to humanity, making this article a significant contribution to scholarship in the field.Research Approach or MethodThis research employs a descriptive-analytical methodology coupled with a critical approach.Discussion and ResultsThe question of humanity being the noblest of creation and other related religious notions can be examined from two perspectives. Firstly, from a teleological standpoint, wherein the entire creation and all beings are believed to have purposes, humanity's purpose is considered superior to that of other sensory creatures. This perspective posits that humanity holds the highest status among sensory creations due to possessing a rational soul, which grants it superiority over other sensory beings. This reason is based on God's invention of the universe. Secondly, humanity's elevated status can be understood through the lens of grace, wherein humanity is seen as encompassing and dominating the entirety of creation, with everything created ultimately for humanity. This "grace-based" reason underscores humanity's position as the noblest of creation.In terms of Averroes's own principles, the concept of humanity as the noblest of creation can be subjected to criticism, as it appears to contradict other statements made by him. For instance, in his work Tahāfut al-Tahāfut (Incoherence of the incoherence), Averroes suggests that it is impossible for a superior being to be created for an inferior one. Rather, it is the inferior being that is created for the superior one to attain perfection and eliminate its imperfections. According to this view, within the hierarchy of beings, celestial bodies hold a higher degree than humans, and humans serve as intermediaries between the intelligible and sensory realms, being closest to celestial bodies. Consequently, humans are deemed inferior to the heavens and celestial spheres. If it were posited that the universe is created for humanity, it would imply that a superior being is created for an inferior one, contradicting Averroes's own philosophical principles. Thus, according to the tenets of Averroes's philosophy, humanity cannot be regarded as the noblest of creation.ConclusionAverroes draws a distinction between the concepts of the "noblest of beings" and the "noblest of creation." According to his framework, God is the noblest of beings, being the most esteemed and perfect entity. However, among created beings, separate immaterial intellects hold the status of the noblest of creation, being pure actualities. Within the realm of sensory entities, humanity emerges as the noblest of beings and creation, primarily due to its possession of the rational soul, which serves as the purpose behind all forms of vegetative, animal, and human existence. From a religious standpoint, Averroes adheres to the idea of humanity as the noblest of creation, as evidenced by his reliance on transmitted religious texts. However, his philosophical perspective introduces the teleological aspect of the universe and humanity. He contends that nothing within the cosmos is futile or purposeless; rather, all beings have inherent purposes. Humanity, in particular, is characterized by its purposefulness, rationality, and essential progression towards perfection. In terms of the power of its rational soul and its capacity for reason, humanity stands as superior to all other beings.Keywords: Human, Averroes, Noble Creatures, Invention, Provision
-
نشریه کلام پژوهی، پیاپی 4 (پاییز و زمستان 1402)، صص 123 -146مساله اصلی مقاله پیش رو، تحلیل محبت (مهر) خداوند به موجودات و پیامدهای این محبت است. اطلاق صفت مهر الهی گرچه به لحاظ عقلی برای خداوند محال نیست اما بواسطه ی انفعال و تاثری که در نگاه نخست از این واژه به ذهن تداعی می شود، در کلام اسلامی کمتر به آن توجه شده و گویا شان خدا بالاتر از آن است که نسبت به مادون خود متاثر شود؛ از اینرو عموما حب خداوند به هدایتگری الهی، اراده خیر خداوند به بندگان و رحمت تحویل برده شده است. اما از منظر عقلی، خاستگاه حقیقی حب، محبت خداوند به خود، بعنوان مجمع همه کمالات وجودی، و در نتیجه محب سایر موجودات به معنای ارتباط وجودی با آنهاست. خداوند به جهت علم به خود و مرتبه وجودی اش، عاشق خود بوده و موجوداتی که عین ربط وجودی به اویند نیز محبوب خداوند قرار دارند. از لوازم چنین محبتی می توان به فرعیت مهر ما نسبت به مهر خداوندی، تلازم آفرینش گری و خلقت با محبت الهی، شفقت و همدلی نسبت به دیگران و اطلاق محبت الهی اشاره کرد. این نوشتار با روش توصیفی -تحلیلی به معناشناسی محبت الهی و تحلیل پیامدهای آن می پردازد.کلید واژگان: مهر الهی, خدا, محبت, انسان, ارتباط وجودیThe main issue of the article is the analysis of God's love for creatures and the consequences of the divine seal. Although it is intellectually impossible to apply the attribute of Divine Love to God, it has received less attention in Islamic theology. God's love has been delivered to His servants through His general and special mercy to creatures, divine guidance, God's good will, but love in its true sense and not its accessories, originates from God's love for Himself, which has all the perfections of existence. God is in love with himself because of his knowledge of himself and His existence, and beings who are related to Him are also loved by God. Our special love for God's love is the combination of creativity and creation with God's love, compassion and empathy for others, and the application of God's love is one of the features and essentials of this love. This article deals with the semantics of divine love and the analysis of its consequences with a descriptive-analytical method.Keywords: Divine Love, God, Love, Human, Existential Connection
-
حیات انسان امری خودبنیاد است و نباید آن را به یک حق تقلیل داد و تضمین حیات انسان در ابعاد مختلف، غایت حق هاست. از آنجا که جنین انسانی، ماهیتی بشری داشته (این نیز مورد پذیرش طرفداران تئوری شخص بودگی است) و حیات دارد، صرف این حیات باید مورد حمایت بوده و جنین از شانس زنده ماندن برخوردار باشد؛ چه اینکه رابطه پدر و مادر با جنین-فرزند، پیوندی مالکانه نبوده، بلکه ماهیتی امانی دارد. شخص بودن، یک ویژگی ذاتی در تعریف ماهیت انسان نیست و بلکه خصوصیتی اعتباری-انتزاعی است که انسان کسب می کند و نباید حمایت از هستی موجود انسانی را به شخص بودگی او فروکاست؛ همچنان که باید در نظر داشت، دیدگاه واحدی در مورد ویژگی های شخص بودگی و آغاز آن وجود ندارد و با توجه به اختلاف نظر موجود در این ارتباط، نباید حیات جنین را به عنوان امری قطعی در برابر امر غیرقطعی، مورد صدمه قرار داد.
کلید واژگان: حق, جنین, شخص, انسان, حیاتHuman life is self-founded and should not be reduced to a right. Supporting human life in various dimensions is the goal of rights. Since the human embryo has a human nature -which is also accepted by the supporters of the theory of personhood- and has life, only this life must be supported, and the embryo has a chance to survive. What is the fact that the relationship between parents and fetus-child is not a proprietary bond? Being a person is not an inherent characteristic in the definition of human nature, and the support of the existence of a human being should not be reduced to his being a person. Protection of human life is the basis of the criminalization of murder, and abstract characteristics such as personhood do not play a role in the inclusion of this crime.
Keywords: Right, Fetus, Person, Human, Life -
مواجهه بودا و ماره در دین بودایی به مثابه بزرگترین نبرد سلوکی بودا در راه روشنشدگی، همواره برای سالک بودایی الگویی الهام بخش و راهگشا در سلوک طریقت عرفانی بوده است. این مواجهه را می توان در ساحتی گسترده تر، یعنی ساحتی که در آن انسان یگانه بازیگر عالم امکان است و در راه تعالی معنوی ناچار باید به این جدال تن در دهد، نیز مطرح کرد. مقاله حاضر با بازخوانی و تحلیل این مواجهه دیالکتیک، ضمن تبیین نبردگاه اصلی آن، و همچنین شناخت ماره به عنوان سد راه سلوک انسان بودایی در رسیدن به سعادت، به واکاوی ابعاد وجودی قطب خیر و شر درون انسان در سنت بودایی پرداخته، و از آنجا که بهترین و اصیل ترین قرایت از آیین بودایی، سنت ترواده یا هینهیانه است، با تاکید بر آموزه های این سنت و متون بنیادین آن به رمزگشایی نشانه های واژگانی و اندیشگانی روایتهای مربوط به این مواجهه در متون بودایی پرداخته است.
کلید واژگان: ماره, بودا, انسان, سلوک, تروادهThe encounter between the Buddha and the mara, which in the Buddhist religion is known as the greatest battle of the Buddha on the way to enlightenment, has always been considered as an inspiring model and a path-breaker for the Buddhist seeker on the path of mysticism. In addition, this encounter can be traced in a higher realm, a realm in which man is the only actor in the world of possibilities, and on the way to spiritual transcendence, he must give in to this encounter.Buddha as a perfect human and Mara as the pole of evil are the only actors and roleplayers of this fundamental confrontation that man faces every moment inside himself and of course in the outside world. By rereading this confrontation, explaining its main battlefield and also recognizing the mara as an obstacle on the path of the Buddhist man on the way to happiness, this article tries to analyze the existential dimensions of the pole of good and evil within man in the Buddhist tradition, and since the best and most authentic The reading is from the Buddhist religion of the Theravada or Hinayana tradition, emphasizing the fundamental texts and the viewpoint of this tradition, it has gone to decipher this encounter.
Keywords: Māra, Buddha, Human, spiritual wayfaring, Theravāda -
انسان و انسان شناسی مقوله غیر قابل کتمان در طول تاریخ بشری بوده است؛ و ترسیم حقیقی از جایگاه او در منظومه آفرینش سرلوح ادیان توحیدی می باشد. بر پایه دیدگاه منیع و اندیشه رفیع علامه جوادی آملی حقیقت انسان «حی متاله» است که در بستر آموزه های دینی به تکامل می رسد، و غایت امکانی قوس صعود بشری«انسان کامل» می باشد. و در ادبیات حکما و عرفای همچون ابن عربی و ملاصدرا به آن پرداخته شده است؛ آنها انسان کامل را مظهر تمام صفات کمالی و جمالی خداوند می دانند؛ آن گونه که ابن عربی مبتکر اصطلاح «انسان کامل» در ادبیات اسلامی قلمداد شده است. در تحقیق حاضر، ضرورت انسان کامل نسبت آن با خلافت الهی به صورت توصیفی- تحلیلی با تاکید بر اندیشه جوادی آملی بر این نتیجه رهنمون گردیده که مقصود از خلقت آفرینش و پهنه گیتی، انسان کامل است و از لازمه خلافت مطلقه الهی، انسان کامل شدن است، از این جهت، انسان کامل قطعا خلیفه خداست، به طوریکه اگر عالم خالی از انسان کامل شود، عمر آن به پایان می رسد.
کلید واژگان: انسان, انسان کامل, خلافت, جوادی آملیThe topic of humanity and philosophical anthropology have been indispensable in human history, and a true depiction of man's status in the creation is foremost in theistic religions. In the lofty view of Allama Javadi Amoli, the essence of humanity is described as "the theist living being" who is perfected on the foundation of religious doctrines with the possible telos of the arch of human ascention being "the Comprehensive man", a doctrine treated in the literature by such philosophers and mystics as Ibn Arabi and Mulla Sadra who consider the Comprehensive man as the theophony of all Divine attributes of perfection and beauty, and the credit for innovation of the term "Comprehensive man" in the Islamic tradition going to Ibn Arabi.In this study which provides a descriptive and analytic account with a special focus on the thoughts of Javadi Amoli, the necessity of perfect human and its relation to Divine vicegerency lead to the conclusion that the purpose of creating the cosmos is the perfect human, and achieving the perfect humanity is a requisite for Divine absolute vicegerency. In this respect, the perfect human is certainly the vicegerent of God such that the world is terminated if it is devoided of the perfect human.
Keywords: Human, Perfect Human, vicegerency, Javadi Amoli -
از مهم ترین ویژگی هایی که پیناک برای خداوند برمی شمارد «عشق» است. به بیان او الهی دانان سنتی مسیحی متاثر از اندیشه یونانی با قرار دادن صفت عشق ذیل «ویژگی های اخلاقی خداوند» و پس از بحث در باب مابعدالطبیعه، آن را به حاشیه رانده اند؛ حال آنکه بر مبنای کتاب مقدس «عشق» از اوصاف ذاتی خداوند بوده و او اساسا یک فرد عاشق (و معشوق) است. بدین جهت توجه به این مسیله در مسیحیت بسیار محوری است. از دیدگاه متکلمان امامیه اگرچه عقیده پیناک در باب رابطه عاشقانه خداوند با انسان دارای امتیازاتی نسبت به الهیات سنتی است، لکن بر لازمه هایی که او برای این ارتباط برمی شمارد نقدهایی وارد است. ایشان معتقدند اولا آن ابعاد از رابطه که حاکی از تاثر و ضعف است بر خداوند صادق نمی باشد، و دوم، کمال مطلق خداوند مخل برقراری این امر نیست. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به نقد دیدگاه پیناک از منظر متکلمان امامیه پرداخته می شود.
کلید واژگان: انسان, پیناک, خداوند, عشق, متکلمان امامیهOne of the most important attributes that Pinnock ascribes to God is "love". According to him, traditional Christian theologians - influenced by Greek thought - put the love attribute under "God's moral attributes" and pushed it to the sidelines. However, based on the Bible, "love" is one of God's inherent attributes and he is basically the lover (and, also, the beloved). Therefore, paying attention to this issue is very important in Christianity. From the point of view of Imami theologians, although Pinnock's belief in the love relationship between God and human has advantages over traditional theology, there are criticisms on the requirements he considers for this relationship. They believe that firstly, those aspects of the relationship that indicate weakness and influence cannot be ascribed to God, and secondly, although love is an important aspect of the relation between God and human, this relation is servitude-focused and not love-centered.In this research, Pinnock's view is studied from the perspective of Imami theologians using a descriptive-analytical method.
Keywords: Human, Pinnock, god, Love, Imami Theologians -
این پژوهش با واکاوی داستان «گزارشی به فرهنگستان» اثر فرانتس کافکا و ملاحظه ی آن درزمینه آرای ارسطو و هایدگر در تبیین انسان، کوشیده است تا به قرایت تازه ای از مفهوم انسان دست یابد. ارسطو بنیاد انسان را مفهوم خرد یا لوگوس می انگارد، او در سه اثر مهم خود یعنی «سیاست»، «اخلاق نیکوماخوس» و «شاعری» به کرات این عقیده را مطرح می نماید. اگرچه رای ارسطو در تاریخ اندیشه موردقبول واقع شده اما این بدان معنا نیست که دیگران درصدد تبیین قرایت های تازه از انسان برنیامده باشند. یکی از این متفکران مارتین هایدگر است. هایدگر در مقاله ی «زبان» ضمن پرداختن به چیستی زبان، چیستی انسان را نیز مورد کاوش قرار می دهد. به اعتقاد این پژوهش تاکید ارسطو بر اصالت خرد یا لوگوس از یک سو و تفسیر هایدگر از انسان به مثابه هستنده زبان مند از سوی دیگر، می تواند ما را به سوی نظرگاهی تازه رهنمون شود. بر این اساس خرد و زبان نه یک سره متفاوت اند و نه کاملا متشابه. این دو مفهوم می توانند در جهت تکمیل یکدیگر به کار گرفته شوند. با رجوع به داستان کافکا این رویکرد به وضوح به چشم می آید. ذات انسانی چیزی نیست مگر هم صدایی خرد و زبان.کلید واژگان: انسان, لوگوس, زبان, خرد زبانWisdom and Philosophy, Volume:19 Issue: 2, 2023, PP 169 -192By analyzing the story "Report to the Academy" by Franz Kafka and considering it in the context of Aristotle's and Heidegger's views on the explanation of man, this research has tried to achieve a new reading of the concept of man. Aristotle considers the concept of wisdom or Logos to be the foundation of human beings; he repeatedly states this opinion in his three important works, namely "Politics", "Ethics of Nicomachus" and "Poetry". Although Aristotle's opinion has been accepted in the history of thought, this does not mean that others are trying to explain new readings that did not come from humans. One of these thinkers is Martin Heidegger. In the article "Language", Heidegger, while dealing with the nature of language, also explores the nature of man. According to this research, Aristotle's emphasis on the originality of wisdom or logos on the one hand and Heidegger's interpretation of man as a linguist being on the other hand, can lead us to a new point of view. Based on this, wisdom and language are neither completely different nor completely similar. These two concepts can be used to complement each other. By referring to Kafka's story, this approach is clearly visible. Human nature is nothing but the harmony of wisdom and language.Keywords: Human, logos, Language, Wisdom-Language
-
یکی از مباحث پردامنه و مهم، انسان و انسان شناسی و جایگاه او در هندسه عالم آفرینش است، که در درازای تاریخ از منظر گوناگون بدان پرداخته شده است. و در ادبیات فکری علوم انسانی و اسلامی به این مهم نیز نگریسته شده، از این جهت بحث خلافت و مقام خلیفه الهی انسان حایز اهمیت در نظام اندیشه و فکری اندیشمندان می باشد؛ و در دستگاه فکری فلسفه و معارف اسلامی، برخی اندیشمندان عروج نهایی مقام انسانی را مقام خلیفه الهی وی دانسته که ملازم با «علم به اسما» می باشد. در تحقیق پیش رو، حقیقت خلافت انسان و قلمرو آن به صورت توصیفی- تحلیلی با تاکید بر اندیشه علامه طباطبایی بر این نتیجه رهنمون گردیده است که خلیفه مظهر و مراآت تمام عیار مستخلف عنه و حاکی از صفات وجودی او در حد استعداد امکانی خلیفه باشد، که قلمرو خلافت آن تمام عوالم را شامل می شود و شرط کافی و ملاک برای احراز و تصدی خلافت میزان بهره مندی از علم به اسما الهی بوده که شامل همه فرزندان آدم می شود.
کلید واژگان: انسان, خلافت, قلمرو خلافت, علامه طباطبائیOne of the wide-ranging and important topics is human and anthropology and his place in the geometry of the world of creation, which has been discussed from various perspectives throughout history, and this issue has also been considered in the intellectual literature of humanities and Islamic sciences. For this reason, the discussion of caliphate and the position of divine caliph of human is important in the thought system of thinkers, and in the intellectual system of Islamic philosophy and education, some thinkers have considered the final ascension of a human being as his divine caliph, which is associated with "knowledge to name". In this article on the truth of the caliphate of man and its realm in a descriptive-analytical way, emphasizing the thought of Allāma Tabātabāī, it has been led to the conclusion that the caliph is the perfect manifestation and reward of God which caliphate's territory includes all the worlds, and the sufficient condition and criteria for obtaining and holding the caliphate is the amount of benefiting from knowledge in the divine names, which includes all mans.
Keywords: Human, Caliphate, Realm of Caliphate, Allāma Tabātabāī -
از منظر کانت، آزادی به عنوان خودقانونگذاری اراده، خصوصیت کلی انسان است. او با قانون گذاری عقل عملی، اخلاق را بر پایه آزادی بنا می نهد. در فلسفه کانت، آزادی، مبنایی است که بر اساس آن انسان به عنوان شخص و فرد انسانی، دارای کرامت است. مفهوم آزادی، ملازم با قانون اخلاقی و عقل عملی است و در بستر طبیعت یافت نمی شود. قانون اخلاقی از آن نظر که آزادی است انسان را از قلمرو طبیعت تعالی می بخشد و به او ارزش و شانی می دهد که بر پایه آزادی و خودقانون گذاری است. انسان اخلاقی برای جهان ارزش می آفریند و همو غایت خلقت است. واسطه ارتباط انسان به عنوان موجودی اخلاقی و غایت نهایی طبیعت، مفهوم آزادی است. آزادی امری عینی و موضوع شناسایی نیست، زیرا مفهوم آزادی به جهان معقول ارتباط دارد و در رفتار و منش انسان واقعیت می یابد. در مملکت غایات کانت، هر چیزی یا قیمت دارد یا کرامت. آنچه دارای قیمت است، می تواند مورد دادوستد و معامله قرار گیرد ولی آنچه از هر ارزشی برتر است و به هیچ عنوان معادلی ندارد که معاوضه شود، «کرامت» است. انسانیت انسان تا جایی که به داشتن اخلاق تواناست، تنها موجودی است که «کرامت» دارد. مقاله بر محور دیدگاه کانت درباره "مناسبات کرامت و آزادی انسان " و با روش استنتاجی نوشته شده است.کلید واژگان: کانت, آزادی, اخلاق, انسان, غایت, کرامت, قانونWisdom and Philosophy, Volume:18 Issue: 3, 2023, PP 185 -208From Kant’s view, freedom is the universal property of humans as the autonomy of will. He established morals on the ground of freedom through legislation of Practical Reason. In Kant’s philosophy, freedom is a ground, based on which humans have dignity as an individual and human beings. The concept of freedom is conjunct with moral law and practical reason and is not found in the scope of nature. The moral law being freedom in a sense elevates humans from the scope of nature and gives them value and dignity, which is based on freedom and autonomy. A moral human creates value for the world, and human is the end of creation. The Intermediator of human relationship as a moral being and the end of nature is the freedom concept. This article is written concentrating on Kant’s view of “The relationship between dignity and humans freedom”. Freedom is neither an objective matter nor the subject of cognition because the concept of freedom is related to the rational world and is realized in the behavior and disposition of humans. Everything has a price or dignity in the land of ends. Whatever has a price could be traded, but what is more valuable than any value and has no equivalent whatsoever is dignity. The humanity of humans is the only being that has “dignity” as long as it is capable of having morality.Keywords: Kant, Freedom, Morality, Human, end, dignity, law
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.