به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "ابن تیمیه" در نشریات گروه "ادیان و عرفان"

تکرار جستجوی کلیدواژه «ابن تیمیه» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • محمدجواد حسین زاده*

    تاثیر ابن تیمیه بر برخی جریانات تکفیری روشن است و همین ضرورت شناسایی و نقد مبانی وی را ایجاب می کند. به دلیل جایگاه خاص ادله نقلی در منظومه عقاید دینی ابن تیمیه، در این مقاله با روش توصیفی -  تحلیلی به این پرسش پاسخ داده شده که مبانی وی در استنباط عقاید دینی از منابع نقلی چیست و چه نقدهایی بر آن وارد است؟ انواع منابع، نسبت میان منابع و حجیت آنها، حجیت ظهور و حجیت خبر واحد و تواتر موضوعاتی است که در شناخت مبانی ابن تیمیه اهمیت دارد؛ همچنین انکار معنای مجازی در قرآن و انکار تاویل پذیری ادله نقلی، ازجمله: مبانی وی است که نقدهایی متعدد بر آن وارد است. مبانی ابن تیمیه در قبول خبر واحد نیز بدون اشکال نیست و وی در اطلاق اصطلاح خبر متواتر، بر برخی انواع خبر قطع آور دچار مسامحه در تعبیر شده است. بااین حال، نباید گمان برد نقد ابن تیمیه، همچون نقد دیگر سلفیان بدون تکلف است؛ همان گونه که نقد او با نقد محمد بن عبدالوهاب که افکارش را به ابن تیمیه مستند می کند، همسان نیست. ابن تیمیه با دیدگاه های مخالفانش آشناست و جواب هایی را برای پاسخ های احتمالی آنها فراهم می کند؛ خصوصیتی که بسیاری از سلفیه از آن بی بهره هستند.

    کلید واژگان: ابن تیمیه, منابع, مبانی, نقل, عقاید
    Mohammadjavad Hoseinzadeh *

    Taymiyya's influence on certain excommunicationist (takfīrī) movements is evident, underscoring the necessity of examining and critiquing his foundational principles. Given the special role of transmitted textual (naqli) evidence in Ibn Taymiyya's framework of religious beliefs, this article employs a descriptive-analytical method to address the question: What are Ibn Taymiyya's principles in deriving religious beliefs from textual sources, and what critiques can be made of them? Key areas of focus include the types of sources, the relationship between these sources, their authoritativeness (ḥujjiyya), the validity of apparent meanings (ẓuhūr), the reliability of single-chain (khabar al-wāḥid) and frequently transmitted reports (tawātur). Among Ibn Taymiyya's contested principles are his denial of metaphorical meaning in the Quran and his rejection of esoteric interpretations (taʾwīl) of textual evidence, backed by numerous arguments. These positions have been met with extensive critiques. Additionally, his views on the acceptance of single-chain reports are not without flaws, and he has loosely applied the term mutawātir to certain types of conclusive reports. However, it is incorrect to assume that critiquing Ibn Taymiyya is as straightforward as critiquing other Salafists, just as his critique should not be equated with that of Muhammad b. Abd al-Wahhab, who attributes his ideas to Ibn Taymiyya. Unlike many Salafists, Ibn Taymiyya is well-versed in the perspectives of his opponents and prepares responses to potential objections—a characteristic that sets him apart from many other Salafists.

    Keywords: Ibn Taymiyya, Sources, Principles, Transmitted Textual Evidence, Beliefs
  • محمدجواد حسین زاده*

    ابن تیمیه شخصیتی شناخته شده در تاریخ عقاید است و تاثیرگذاری او بر برخی گروه های تکفیری امری پوشیده نیست. موضوع این پژوهش نیز بررسی و نقد نگاه وی به اثبات عقاید مبتنی بر عقل است. این امر با شناسایی نگاه وی به روش های عقلی در میان آثار مکتوبش صورت گرفته و این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی به دنبال پاسخ به این سوال است که نگاه ابن تیمیه به روش های اثبات عقلی عقاید چگونه بوده و چه نقدهایی بر آن وارد است؟ وی با حصر استدلال عقلی در قیاس و تمثیل و استقراء مخالف است و بیش از تعریفی مختصر به روش استقرایی نپرداخته اما مفصل به روش قیاس و تمثیل پرداخته و کارکرد قیاس منطقی یا قیاس شمولی به تعبیر خودش را انکار می کند و به عکس قائل به حجیت تمثیل و قیاس الغائب علی الشاهد است و تلاش می کند عموم صاحب نظران را در قبول حجیت تمثیل با خود همراه کند. در مقام نقد نیز آنچه وی روش استدلال عقلی غیر از قیاس و تمثیل و استقراء عنوان می کند، در واقع به یکی از این سه روش باز می گردد و انکار کارکرد قیاس نیز روا نیست. تمثیل هم هرچند از روش های اثبات عقلی است ولی یقین آور نیست.

    کلید واژگان: روش شناسی, ابن تیمیه, اثبات عقاید, عقل
    Mohammadjavad Hoseinzadeh *

    The subject of this research is to examine and critique Ibn Taymiyyah's view on the proof of beliefs based on reason. This has been done by identifying his perspective on rational methods in his written works, and this research, using a descriptive-analytical method, seeks to answer the question of how Ibn Taymiyyah's view on the methods of proving rational beliefs was and what criticisms are made of it.He opposes restricting rational reasoning to analogy, similitude, and induction, and has only briefly defined the inductive method, but has discussed the method of analogy and similitude in detail, and denies the function of logical analogy or universal analogy, as he calls it, and on the contrary, accepts the authority of similitude and analogy of the absent to the witnessed, and attempts to make most experts accept the authority of similitude.In the critique, what he calls the method of rational reasoning other than analogy, similitude, and induction, in fact, goes back to one of these three methods, and the denial of the function of analogy is also not valid. Similitude, although it is one of the methods of rational proof, is not a definite proof.

    Keywords: Methodology, Ibn Taymiyyah, Proof Of Beliefs, Reason
  • محمدحسین محقق نیا*، سید احمد فاضلی، عبدالمحمد شریفات

    در این پژوهش با تمرکز بر موضوع عقلانیت اخلاقی، آرای ابن تیمیه و ملاصدرا در این موضوع تحلیل و بررسی می شود. با قبول عقلانیت اخلاقی در جایگاه رویکردی که افزون بر مبنای عقلانی، به سازگاری عمل نتیجه باور دارد، می توان اندیشه دو متفکر را این گونه تفکیک کرد: الف) ابن تیمیه با قبول وابستگی تام اخلاق به شریعت در مسیر نظریه موسوم به امر الهی (حسن و قبح شرعی) گام برمی دارد و در حوزه عمل اخلاقی هم نوعی از تکلیف گرایی شریعت محور را توسعه بخشیده است. ب) ملاصدرا با تکیه بر تمایز مفهومی و این همانی مصداقی دین و اخلاق، رویکرد موسوم به نظریه قانون طبیعی (حسن و قبح عقلی) را مرجح می داند و در حوزه عمل اخلاقی هم به رویکرد فضیلت گرایانه متمایل شده است. با این وصف و در مقام داوری به نظر می رسد رویکرد ملاصدرا از حیث توجه به ارزش و استقلال عقلانی حیات اخلاقی و همچنین از حیث توجه به ابعاد زیستی تجربی اخلاق در برابر آنچه ابن تیمیه عرضه کرده است، برتری نمایانی دارد.

    کلید واژگان: ابن تیمیه, دین و اخلاق, سعادت, عقل اخلاقی, غایت گرایی, ملاصدرا
    Mohmad Hosein Mohaghegh Nia *, Seyed Ahmad Fazeli, Abdolmohamad Sharifat

    This research focuses on the concept of moral rationality as elaborated by Ibn al-Taymiyya and Mullā Ṣadrā. Given that moral rationalism emphasizes the coherence of action and its consequences, as well as rational principles, we aim to compare and contrast the views of these two scholars in the following ways: A) endorsing the full dependence of morality on religion, Ibn al-Taymiyya’s view is close to the so-called divine command theory (or religious goodness and badness), and in the realm of moral action, he has developed a version of religious deontologism; B) drawing upon the conceptual distinction and co-instantiation of religion and morality, Mullā Ṣadrā espoused the so-called natural law theory (or rational goodness and badness), and in the realm of moral action, he tends towards the virtue theory. However, upon final analysis, Mullā Ṣadrā's approach appears to be more favorable. This is because it recognizes the inherent value and autonomy of moral life, while also acknowledging the experiential dimensions of morality.

    Keywords: Ibn al-Taymiyya, religion, morality, Happiness, Moral reason, teleology, Mullā Ṣadrā
  • میرهادی حسینی*، حسین مفتخری، ماجد صدقی
    این مقاله به پدیده جنبشهای سلفی معاصر همانند القاعده، طالبان و داعش می پردازد. پیدایش این جنبش و بازخوردهای آن در جهان منجر به ایجاد سوالهای جدی در حوزه ایدیولوژی یا ایدیولوژیهای این گروه ها گردید. آیا رفتار و اندیشه ارتباطی با اسلام، کتاب و سنت دارد. این مقاله در صدد آن است که با ورود به حوزه تاریخ نسبت به اکتشاف عوامل ایجادکننده این پدیده بپردازد. از نگاه نویسندگان، اندیشه های سلفی گرچه وامدار دوران صدر اسلام و دیدگاه های اصحاب حدیث است، ولی به طور نظام مند زیر سایه اندیشه های ابن تیمیه است. جنبشهای سلفی قرن نوزدهم تلاشی بود برای به روزنمودن این اندیشه ها که فقط توسط محمد بن عبدالوهاب به سرانجام رسید. ولی ابوالاعلی مودودی بود که این اندیشه ها را نظام مند و علمی و منطبق با واقعیتهای روز جامعه بازتعریف کرد و نقطه جالب این است که مودودی جزو اندیشمندانی است که با مذهب گرایی به شدت مخالف است و می توان او را یکی از منادیان تقریب مذاهب اسلامی در دوران معاصر نامید.
    کلید واژگان: مودودی, ابن تیمیه, سلفی, تکفیری
    Mirhadi Hosseini *, Hossein Moftakhari, Majed Sedghi
    This article deals with the phenomenon of contemporary Salafi movements such as al-Qaeda, the Taliban and ISIS. The emergence of this movement and its feedback in the world led to serious questions in the field of ideology or ideologies of these groups. Is behavior and thought related to Islam, books and traditions? This article seeks to explore the causes of this phenomenon by entering the field of history. According to the authors, Salafi ideas, although indebted to the early days of Islam and the views of the companions of hadith, are systematically overshadowed by the ideas of Ibn-e Taymiyyah. The nineteenth-century Salafi movements were an attempt to update these ideas, which was completed only by Muhammed bin Abdulwahhab. But it was Abu Ala Mawdudi who redefined these ideas systematically and scientifically and in accordance with the current realities of society; And the interesting point is that Mawdudi is one of the thinkers who is strongly opposed to religiosity and can be called one of the heralds of the approximation of Islamic Denominations in the contemporary era.
    Keywords: Mawdudi, Ibn Taymiyyah, Salafi, Takfiri
  • امیرحسین میرزا ابوالحسنی*
    مهم ترین ویژگی های عقل به لحاظ ماهیت و معناشناسی در نگاه سلفیه عبارت اند از: 1. عقل، نوعی غریزه است؛ 2. برخلاف دیدگاه حکما که عقل را جوهر می دانند، عقل عرض است؛ 3. معنای واقعی عقل، همان گونه که در قرآن مطرح شده، «قلب» است؛ 4. عقل به لحاظ ماهیت متعدد و متکثر است. عقل را غریزه دانستن نشان از تقلیل منزلت عقل به عنوان منبعی ادراکی در نگاه ابن تیمیه و سلفیان پیرو او است. در حالی که از منظر آیات و روایات و آرای بزرگان اندیشه، عقل واجد منزلتی متعالی و وجه تمایز انسان از سایر حیوانات است. اما عقل در نگاه ملاصدرا، به عنوان مرتبه عالیه نفس انسانی، قوه ادراکی مستقل و جوهری مجرد و غیرجسمانی است. دیدگاه ملاصدرا در معناشناسی و هستی شناسی عقل، در مقایسه با دیدگاه ابن تیمیه، به عقلی نزدیک تر است که در آیات قرآن و روایات به آن توجه و بر آن تاکید شده است.
    کلید واژگان: عقل, معناشناسی, هستی شناسی, سلفیه, ابن تیمیه, ملاصدرا
    Amirhosein Mirzaabolhasani *
    The most important characteristics of intellect in terms of nature and meaning in the view of Salafism are: 1. Intellect is a kind of instinct 2. Contrary to the view of philosophers who consider intellect to be the essence, it is accident 3. The real meaning of intellect, as stated in the Quran, is heart 4. Intellect has multiple natures. Considering reason as an instinct shows the reduction of the dignity of reason as a source of perception in the eyes of Ibn Taymiyyah and his followers. This is despite the fact that, according to the verses and narrations and the opinions of the great intellectuals, reason has supreme dignity and distinguishes humans from other creatures. But in Mullah Sadra's view, intellect, as the highest level of the human soul, is an independent perceptive faculty and an abstract and immaterial essence. Compared to Ibn Taymiyyah's point of view, Mulla Sadra's view on the semantics and ontology of reason is closer to the meaning of reason that has been emphasized in the verses of the Quran and hadiths.
    .
    Keywords: Intellect, semantics, ontology, Salafism, Ibn Taymiyyah, Mulla Sadra
  • سید شبیب موسوی*، حمیدرضا شریعتمداری، محمد جاودان

    در دهه های اخیر شاهد منازعات دامنه دار شیعی سلفی هستیم که فرصتی را در اختیار سلفیه و وهابیت معاصر قرار داده است تا در میان اهل سنت، جبهه منسجمی علیه شیعه به وجود آورند یا وجودش را وانمود کنند، در حالی که از دیرباز، تفکر سلفی، به ویژه وهابی، در معرض انتقاد شدید اهل سنت و حتی برخی از اهل حدیث معتدل قرار گرفته و شاید شیعه در خطایی راهبردی، منازعه اهل سنت با سلفیه را به منازعه شیعی سلفی تبدیل کرده است. گرچه پیش از ابن تیمیه می توان رد پای سلفی گری را در میان اهل حدیث و حنابله یافت، اما بی تردید سلفی گری و وهابی گری امروز بیش از همه مرهون و تحت تاثیر ابن تیمیه است. ابن تیمیه از زمان خودش تاکنون در معرض نقدهای جدی و شدیدی قرار گرفته است. تازه ترین نقد به وی را راید سمهوری سعودی انجام داده است. وی از نویسندگان معاصر سلفی است که در باب اندیشه پژوهی و واکاوی افکار ابن تیمیه قلم زده و در سال 2010 در کتاب نقد الخطاب السلفی: ابن تیمیه نموذجا به نقد گفتمان سلفی در قالب نقد پیشوای آن، ابن تیمیه همت گماشته است. آنچه در ردیه های وی بیش از همه مشهود است، به کارگیری روش نقضی است، به نحوی که خواننده را با مجموعه ای از تناقضات ابن تیمیه آشنا می کند. این پژوهشگر، افکار و آرای ابن تیمیه را با روش کلامی، فقهی، تفسیری و لغوی تحلیل و نقد علمی کرده است. تبیین و تحلیل ردیه سمهوری درباره دیدگاه ابن تیمیه در باب تکفیر دیگراندیشان محور اصلی مقاله پیش رو است و البته نیم نگاهی هم به نقد کار وی دارد.

    کلید واژگان: ابن تیمیه, سمهوری, تکفیر مخالفان, نقد گفتمان سلفی
    Seyyed Shabib Moosavi *, Hamidreza Shariatmadari, Mohammad Jawedan

    In recent decades, we have seen wide-ranging Shia-Salafi conflicts, which have provided an opportunity for contemporary Salafism and Wahhabism to create, or at least claim, a unified anti-Shia movement among the Sunnis. This is despite the fact that for a long time, Salafi thought, especially Wahhabi, has been exposed to severe criticism from Sunnis and even some moderate Ahl Hadith (people of hadith), and therefore perhaps the Shiites have made a strategic mistake to turn the conflict between Sunnis and Salafis into a Shia-Salafi conflict. Although before Ibn Taymiyyah, traces of Salafism can be found among Ahl Hadith and Hanbalis, there is no doubt that today's Salafism and Wahhabism are most indebted to and influenced by Ibn Taymiyyah. Since his time, Ibn Taymiyyah has been subjected to serious and severe criticism, the most recent of which was made by Saudi Raed Samhuri. He is one of the contemporary Salafi authors who wrote about the thoughts of Ibn Taymiyyah. In 2010, in the book (Criticism of Salafi Discourse: Ibn Taymiyyah as an Example), he criticized the Salafi discourse by criticizing its leader, Ibn Taymiyyah. What is most evident in his criticisms is the use of the method of contradiction, in a way that introduces the reader to a series of contradictions of Ibn Taymiyyah. This researcher has scientifically analyzed and criticized Ibn Taymiyyah's thoughts and opinions with theological, jurisprudential, interpretive, and lexical methods. The explanation and analysis of Samhuri's refutation of Ibn Taymiyyah's view on excommunicating opponents is the main focus of this article, and it also implicitly criticizes his work.

    Keywords: Ibn Taymiyyah, Samhuri, Excommunication of Opponents, Critique of Salafi Discourse
  • محمد عظیمی*
    تقیه یکی از آموزه هایی است که ادله قرآنی، روایی و عقلی بر مشروعیت آن دلالت دارند. بر این اساس اختلافی در اصل جواز آن میان مسلمانان وجود ندارد، ولی به دلیل مختصات خاص تاریخی، شیعه بیشتر به آن شهرت یافته است. به این سبب مخالفان شیعه، آن را دستاویزی برای حمله به شیعه قرار داده اند. ابن تیمیه سلفی و ناصر قفاری از وهابیان معاصر، تمسک شیعه به این آموزه را غالیانه دانسته-اند. منافقانه بودن، تعمیم نادرست، لسانی دانستن تقیه، اضرار به غیرو قوام آن بر امام شناسی نادرست از جمله شبهات آنان بر شیعه در این آموزه است. در جستار حاضر، این شبهات به روش توصیفی تحلیلی بر اساس منابع کتابخانه ای مورد نقد قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد بر خلاف ادعای این دو، شیعه تقیه را تنها در شرایط اضطرار، به صورت موردی، به قدر ضرورت و مشروط به عدم اضرار به دیگران مجاز می داند. ادله جواز تقیه برعمومیت آن دلالت داشته و تنها تقیه در مقابل کفار را اثبات نمی کند. هم چنین مفهوم تقیه با نفاق مصطلح متفاوت بوده و نیز ادله این دو در روی-آوری شیعه به تقیه ناصواب می باشد.
    کلید واژگان: تقیه, تقیه خوفی, تقیه مداراتی, ابن تیمیه, قفاری
    Mohammad Azimi *
    Taqiyyah is one of the teachings that the Qur'anic, narrative and intellectual evidences indicate its legitimacy. Accordingly, there is no difference in principle between Muslims, but Shiites are better known for their specific historical characteristics. For this reason, the Shiite opposition has used it as an excuse to attack the Shiites. Ibn Taymiyyah Salafi and Nasser Qafari, contemporary Wahhabis, have considered Shiite adherence to this doctrine to be exaggerated. Hypocrisy, incorrect generalization, verbal taqiyyah, harm to non-consistency on incorrect Imamology are among their suspicions about Shiites in this doctrine. In the present study, these doubts were critiqued analytically based on library resources. The research findings show that, contrary to the claims of the two, the Shiites allow taqiyyah only in emergencies, on a case-by-case basis, as long as it is necessary and conditional on not harming others. The evidence for the permission of Taqiyyah indicates its generality and does not only prove Taqiyyah against the infidels. Also, the concept of taqiyyah is different from the so-called hypocrisy, and also the arguments of the two in the conversion of Shiites to taqiyyah are incorrect.
    Keywords: Taqiyyah, Taqiyyah of Kufi, Taqiyyah of Circuits, Ibn Taymiyyah, Qafari
  • حسین سهیلی، قدرت الله خیاطیان*

    تصوف از بدو پیدایش در دنیای اسلام، از ناحیه فقها در معرض انتقادهای فراوانی بوده است. ابن جوزی و ابن تیمیه از جمله برجسته ترین این فقها محسوب می شوند. این نوشتار، با روش توصیفی تحلیلی آرای ابن جوزی و ابن تیمیه را در نقد تصوف می کاود. ابن جوزی صوفیه را به دو گروه صوفیه متقدم و صوفیه متاخر تقسیم می کند. صوفیه متقدم را مقید به شریعت می داند و در زمره زهاد قرار می دهد، ولی دنیاگریزی، علم گریزی، عشق و سماع صوفیه متاخر را مذمت می کند. از دیدگاه ابن تیمیه، صوفیه به دو گروه صوفیه اهل علوم دینی و صوفیه اهل فلسفه تفکیک می شوند. وی صوفیه اهل علوم دینی را بدعت گذار تلقی نمی کند، ولی به عقاید صوفیه متفلسف به سبب تاثیرپذیری از فلاسفه، برتری ولایت بر نبوت، فنا و وحدت وجود، نسبت کفر می دهد. در نهایت، ابن تیمیه در قیاس با ابن جوزی، دیدگاه مثبتی به تصوف داشته است.

    کلید واژگان: ابن جوزی, ابن تیمیه, تصوف, صوفیه, بدعت
    Hossin Soheili, Ghodratollah Khayatian *

    Sufism has been widely criticized by jurists since its inception in the Islamic world. Ibn Jawzi and Ibn Taymiyyah are among the most prominent of these jurists. This article explores the views of Ibn Jawzi and Ibn Taymiyyah in the critique of Sufism through a descriptive-analytical method. Ibn Jawzi divided Sufism into two groups: Early Sufism and Late Sufism. He considered the early Sufis to be devoted to the Sharia and classified them as ascetics, but condemned the asceticism, science-avoiding, love, and hearing of the later Sufis. According to Ibn Taymiyyah, Sufism is divided into two groups: Sufis of religious sciences and Sufis of philosophy. He did not consider the Sufis of religious sciences as heretics, but attributed infidelity to the belief of Sufis of philosophy due to being influenced by philosophers, the superiority of Wilayah (guardianship) over Nubuwwah (prophecy), Fana (annihilation), and Wahdat Wojud (the unity of existence). Finally, Ibn Taymiyyah had a positive view of Sufism compared to Ibn Jawzi..

    Keywords: Ibn Jawzi, Ibn Taymiyyah, Sufism, Tasawwuf, Heresy
  • حمید احتشام کیا*، ابوذر رجبی
    نظریه های «اثبات بلاکیف» و «روح معنا» دو نظریه مطرح در حوزه معناشناسی اوصاف الاهی است. دیدگاه اثبات بلاکیف قرایت های متفاوتی دارد. در این مقاله قرایت ابن تیمیه از این نظریه را بررسی می کنیم. او با تفکیک بین ساحت معنا و ساحت کیفیت از طرفی و تمسک به اشتراک معنوی و پرهیز از خلط مفاهیم و خصوصیت های مصداقی از طرف دیگر، تحلیلی نسبتا جامع مطرح کرده و از معضلات پیش رو گذشته است. وی علم به معانی صفات الاهی را ممکن و علم به کیفیت آن را برای مخلوقات، ممتنع می داند. اشتراک معنوی مفاهیم صفات، منشا معلوم بودن معنا، و ناممکن بودن احاطه بر ذات حق تعالی، منشا مجهول بودن کیفیت است. از سوی دیگر، طباطبایی با پذیرش نظریه «روح معنا»، معنای حقیقی را به «روح معنا» بازمی گرداند. طبق این نظریه، الفاظ بر ارواح معانی وضع شده اند و خصوصیات مصادیق در معانی آنها لحاظ نشده است. از این رو استعمال آنها در مصادیق معقول و معنوی، همچون مصادیق محسوس و ظاهری، حقیقی است و نه مجازی. با بررسی تطبیقی میان این دو نظریه مشخص می شود که نظریه اثبات بلاکیف با قرایت ابن تیمیه بازگشت پذیر به نظریه روح معنا است.
    کلید واژگان: معناشناسی صفات, اثبات بلاکیف, روح معنا, ابن تیمیه, محمدحسین طباطبایی
    Hamid Ehteshamkea *, Abuzar Rajabi
    Ithbat bila Kayf (proving without quality)and Rouhe Ma'na (spirit of meaning) theories are two common theories in the field of semantics of Divine attributes. In this article, Ibn Taymiyya's reading of this theory is investigated. Making distinction between the realm of meaning and realm of quality on one hand and resorting to semantic commonness and avoiding mixing contents and manifestation on the other hand,  he has posed rather comprehensive analysis and removed the obstacles. He considers the knowledge to the meaning of Divine attributes possible but the knowledge to their quality impossible. Semantic commonness of the meaning of the attributes is the origin of clearness of the meaning and impossibility of dominating the essence of God is the origin of unclearness of the quality. Furthermore, accepting the theory of Rouhe Ma'na (spirit of meaning), gives the real meaning back to spirit of meaning. Based on this theory, the words are assigned to the spirit of meanings and features of manifestations are not taken into account in their meanings. That is why, applying them in meaningful and semantic manifestaions is real, just like tangible and apparent manifestations. Investigating these two theories comparatively, it turns out that Ibn Taymiyya's reading of Ithbat bila Kayf (proving without quality) can be returned to the theory of Rouhe Ma'na (spirit of meaning) .
    Keywords: semantics of the attributes, Ithbat bila Kayf (proving without quality), Rouhe Ma'na (spirit of meaning), Ibn Taymiyya, Mohammad Hossein Tabatabaie
  • عبدالرحمن باقرزاده، عباس بخشنده بالی

    دیدگاه های کم سابقه ابن تیمیه در قرن هفتم، چهره ای متعصب از وی و قرائتی متحجرانه از اسلام به نمایش گذاشته و باعث شد تا موجی از مخالفت دانشمندان فریقین خصوصا عالمان مذاهب اربعه اهل سنت علیه او به راه افتد. تا جایی که با اتفاق نظر، او را طرد و با حکم قضایی به حبس طولانی محکوم نمودند. یکی از دیدگاه های وی، ایراد به جنگ های امیرالمومنین7 در جمل و صفین است. وی این جنگ ها را فاقد وجاهت شرعی و مصداق فتنه و معارضان یعنی اصحاب جمل و معاویه و یارانش را از اتهام بغی تبرئه می نماید. مساله ما میزان انطباق ادعاهای ایشان با منابع دینی و دیدگاه غالب در میان اهل سنت است. یافته مهم این مقاله که با روش تحلیلی توصیفی و با استفاده ازمنابع معتبر اهل سنت تدوین شد، عدم انطباق دیدگاه وی با منابع مهم دینی و دیدگاه غالب آنان بوده و به این نتیجه می رسد که دیدگاهش کاملا نادرست و در تقابل با اندیشه سایر اهل سنت می باشد.

    کلید واژگان: امیرالمومنین, ابن تیمیه, ناکثین, جمل, قاسطین, صفین
    Abdur, Rahman Baqer, zada, Abbas Bakhshanda Bali

    Ibn Taymiya’s unprecedented views in the seventh century have shown a prejudiced figure and stereotypical reading of Islam, causing a surge of oppositions from both Sunnite and Shiite scholars, especially the scholars of the four denominations of Sunnism. This was to the extent that by consensus, he was renounced and sentenced to a long imprisonment. One of his views was an objection to Imam Ali’s battles of Jamal and Seffin. He maintains that those battles were illegitimate and instances of rebellion, and that the opponents – i.e. people of Jamal and Mu’awiya along with his companions – were not rebellious people. The subject of this study is the extent to which these claims conform to religious sources and the dominant view among the Sunnites. The important finding of this study, conducted as a descriptive-analytical one using the Sunnite authentic sources, was the nonconformity of his view with important religious sources and the Sunnite dominant view. It concludes that his view was completely wrong and in opposition to the thoughts of other Sunnites.

    Keywords: Emir al-Mu’menin (Imam Ali), Ibn Taymiya, Nakethin, Jamal, Qasetin, Seffin
  • ابوالفضل فندرسکی*، علی الله بداشتی، احمد عابدی

    ابن تیمیه بزرگ ترین نظریه پرداز سلفیه که فتواهای افراط گرایانه تکفیری او همچنان دستاویزی برای کشتار مسلمانان است، موضوع ایمان و کفر را از مسائل شرعی دانسته وکفر را همان عدم ایمان تعریف می کند. وی در یک تقسیم بندی کلی، تکفیر را به مطلق و معین تقسیم می کند؛ در تکفیر مطلق، تنها به بیان اسباب کفر پرداخته و آن را بر وصف عامی، معلق ساخته و به فرد خاصی اختصاص نمی دهد؛ ولی در تکفیر معین، حکم کفر به فرد یا گروه معینی صادر می شود که قول، عمل یا اعتقاد کفرآمیزی که با اسلام در تناقض است، از او سر زده باشد. وی در تحلیل دیدگاه خویش درباره دسته بندی یاد شده، تکفیر معین را به آیاتی از قرآن مستند می سازد که در آن خداوند متعال، افرادی را به صورت خاص به عنوان کافر معرفی می کند؛ اما از آنجا که ابن تیمیه برای صدور حکم تکفیر معین، ضوابطی را لازم می داند، ما در این مقاله به بیان و نقد دیدگاه های ایشان در این خصوص پرداخته و نشان داده ایم که ایشان خود به ضوابطی که در خصوص سلب ایمان و نسبت کفر ترسیم می کند، پایبند نیست و به راحتی به تکفیر و وجوب قتل اهل قبله فتوا می دهد.

    کلید واژگان: اسلام, ایمان, کفر, تکفیر مطلق, تکفیر معین, ابن تیمیه
    Abolfazl Fendereski *, Ali Allah Bedashti, Ahmad Abedi

    Ibn Taymiyya is the greatest Salafi theorist, whose excommunicative (takfīrī) fatwas are still appealed to as pretexts for slaughtering certain groups of Muslims. He regarded the issue of belief and disbelief as a judicial problem, defining disbelief as lack of belief. In a general classification, he divides excommunication into general and specific: in general excommunication, he merely talks about grounds of disbelief and its general attributes, without restricting it to a particular person. However, in specific excommunication, the ruling is directed at a specific individual or group who said or did something that is in contradiction with Islam. In his analysis of this classification, he seeks Quranic evidence for specific excommunication: Quranic verses in which God has characterized certain people as disbelievers. However, Ibn Taymīyya requires certain maxims for the issuance of excommunication. In this paper, we outline and criticize these maxims, showing that he is not committed to his own maxims of attributing belief and disbelief, since he easily excommunicated some Muslims and issued fatwas as to the obligation of killing them.

    Keywords: Islam, belief, disbelief, absolute excommunication, specific excommunication, Ibn Taymīyya
  • مجتبی زروانی، امیر یوسفی*

    از دیرباز، اختلاف بین صوفیان و فقیهان، بسیار عمیق و گاه خونین بوده است. صوفیان همواره داعیه بیان و عمل به حقیقت دین را داشته اند و در مقابل، فقیهان ایشان را به دوری از مبانی و سخنان پیامبر و بزرگان دین متهم کرده اند. در این مقاله سعی شده است به قسمتی از این میدان که از طرف کسانی چون ابن جوزی، ابن تیمیه و پیروانشان رهبری می شود، پرداخته و دلایل و چرایی این نزاع در دو قالب کلی بررسی شود: 1. زمینه های اصولی و بنیادین اختلاف از قبیل تضعیف عقل و منزوی کردن آن، جهان بینی تک قطبی، رویکرد روایت محور، تفسیر ظاهرگرایانه و مقید به زمان و مکان، تضعیف و ترهیب فرق دیگر، خوف محوری، منطق حفظ قدرت؛ 2. دلایل مصداقی در برخی اعمال و اندیشه های صوفیانه چون وجود شطحیات، بدعت ها، ریا، جهل، شرک و... همچنین در میان بیان نقد های ایشان گاهی به نحو مختصر به دیدگاه عرفا اشاره خواهد شد تا مطالب کاملا یک سویه پیش نرود. در نهایت با عنایت به تفاوت های این دو مشرب، مشاهده می شود که گاهی مرز میان این دو طیف، کم رنگ شده و افرادی را نمی توان به راحتی در میان یکی از این دو مکتب دسته بندی کرد. ولی فهم دلایل این اختلاف چه از منظر تحلیلی در بیان زمینه های اصولی و چه از حیث توصیفی در نقدهای مصداقی در بستر رویکرد امثال ابن جوزی، معیار تقریبی برای فهم تمایزها و شناخت دقیق تر از هریک از این دو نگرش به دست خواهد داد.

    کلید واژگان: فقیهان, ظاهرگرایی, اخباریگری, بدعت, صوفیه, ابن جوزی, ابن تیمیه
  • فاطمه علمی *، مهدی فرمانیان
    سوال از چیستی آدمی همواره در طول تاریخ مطرح بوده است .مسلما نوع پاسخی که به این مساله داده می شود ، در برگزیدن سبک رفتارها وشیوه زندگی انسان بسیار موثر خواهد بود. از آنجا که امروزه شاهد گسترش تفکر سلفی گری می باشیم و با توجه به اینکه ابن تیمیه را می توان به عنوان پدر فکری سلفیه نام نهاد ، ضروری به نظر می رسد تا دیدگاه وی را در رابطه با مساله فوق مورد بررسی قرار دهیم . در این راستا با روش کتابخانه ای و تحلیلی - توصیفی، از مکتوبات به جا مانده از ابن تیمیه مدد جسته ایم . ابن تیمیه انسان را متشکل از روح وجسم می داند که در عین حال بخش اصلی وجود وی را ، روح اوکه موجودی قائم بنفسه و حادث است ، تشکیل می دهد . وی با توجه به این که در معرفت شناسی ، ظاهر گرا و در حوزه هستی شناختی حس گرا می باشد ، نگاهی کاملا مادی به انسان دارد و از آنجا که هر گونه مماثلت و تشابهی را میان خداوند و انسان در بحث صفات نفی می نماید ، در نتیجه نمی تواند مساله خلافت الهی وی را بپذیرد .
    کلید واژگان: انسان, انسان کامل, خلافت الهی, ابن تیمیه, ولایت
    fatemeh elmi *, mehdi farmanian
    Ibn Taymīyyah can be characterized as the intellectual father of Salafis. Thus, his views, particularly those about the nature of the human and the problem of the human divine succession (khilāfa) is of great importance. He appeals to the Quran and hadiths to show that the human consists of a spirit and a body, the main part being the spirit as a self-standing, incipient (ḥādith), and created entity. Ibn Tamīyyah, as an exteriorist in epistemology and sensationalist in ontology, attacks philosophers, logicians and mystics, as well as their principles. He has a fully materialist and earthly view of the human. In his work, the human is considered as a full-blown earthly entity who has no power to affect or manipulate this world. Moreover, since he rejects any similarity between divine and human attributes in order to protect Lordship monotheism (al-tawḥīd al-rubūbī), he cannot accept the human succession of God. His view of the human gives rise to other views and fatwas of his. In his view, it is not only impermissible, but polytheistic and at odds with worship monotheism (al-tawḥīd al-‘ibādī), to visit mausoleums and make recourse to righteous people. Deploying the library method with an analytic-descriptive approach, we have in this research drawn upon Ibn Taymīyyah’s writings to answer two questions: what is the human nature and reality in Ibn Taymīyyah’s view? And given his view of the human nature, how does he account for the human succession of God?
    Keywords: Ibn Taym?yyah, human, perfect human, divine succession, wil?ya (guardianship)
  • سید امیر موسوی*
    سلفیه یا سلفی گری، جریانی است که مدعی پیروی از مسلمانان نخستین است و ریشه در قرون نخستین اسلامی دارد. دو شعبه اصلی جریان سلفیه عبارتند از: سلفیه سنتی و سلفیه اصلاح گرا. در این پژوهش به چگونگی شکل گیری سلفیه، تغییرات تاریخی و تقسیمات آن از آغاز تا وفات یکی از بزرگ ترین اندیشمندان آن؛ یعنی رشیدرضا پرداخته شده است. در این تحقیق که به روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است، این نتیجه به دست آمد که جریانهای مختلف سلفیه، تفاوتهای زیادی باهم دارند و این تفاوت در نوع برخورد آنان با سایر مسلمانان نیز متبلور است.
    کلید واژگان: سلفی گری, سلفیه سنتی, سلفیه اصلاح گرا, ابن تیمیه, ابن عبدالوهاب, محمد رشیدرضا
    Seyed Amir Mousavi *
    Salafiyyah or Salafism is a sect which claims that they follow the primary Muslims and it has roots in the primary centuries after Hijrah. This sect can be divided in two branches. The first branch is “Conservative Salafism” and the second branch is “Reformist Salafism”. This study investigates the emergence of Salafiyyah, its historical changes and its divisions from the beginning till the death of Rashid Ridha, one of the most important thinkers of Salafism. In this research which has been conducted through the descriptive-analytic method, using library resources, it has been concluded that different branches of Salafiyyah have many dissimilarities and it leads to the difference in their approach to behave other Muslims too.
    Keywords: Salafism, Conservative Salafism, Reformist Salafism, Ibn-e Taimiyyah, Ibn-e Abdulwahhab, Rashid Ridha
  • حمزه علی بهرامی
    مبحث حجیت فهم عقل در کشف معارف دینی و دامنه حدود آن از دیرباز یکی از مباحث اختلافی میان متالهان مسلمان و غیرمسلمان بوده است و در این زمینه، طیفی از افراط تا تفریط در میان فرقه های اسلامی یافت می شود. در این میان، یکی از فرقه های تاثیرگذار که دیدگاهی خاص تر از دیگران دارد، فرقه سلفیان شاخه وهابی است. این فرقه با نظریه پردازانی همچون ابن تیمیه، حجیت عقل در فهم و کشف مراد دینی را حداقلی می داند و در برخی موارد انکار می کند و در صورت تعارض یا تصور و توهم آن حکم، نقل را بر حکم عقل مقدم می کند. این مقاله با روشی اسنادی تحلیلی، در پاسخ به این پرسش شکل گرفت که دیدگاه این جریان درباره حجیت عقل چیست و کیفیت استدلال های آنان و میزان استحکام آنها چگونه است؟ نتیجه اینکه این گروه با تقسیم احکام عقل به دو قسم عقل صریح قطعی و عقل غیرصریح ظنی، بخش عمده ای از احکام و معارف عقل به ویژه در حوزه عقل عملی را در حوزه دین و مسائل فرا طبیعی نمی پذیرند. گفتنی است اینان استدلال های متکلمان، فیلسوفان، حکما و متصوفه را از نوع عقل ظنی دانسته و ناپذیرفتنی می دانند.  
    کلید واژگان: عقل, جریان سلفی تکفیری, ابن تیمیه, نقل
    Hamzeh Ali Bahrami
    A disputed issue between Muslim and non-Muslim theologians was the reliability and scope of rational understanding in discovering religious doctrines. Among Islamic sects, there has been a spectrum of views in both extremes, and some parties of the debate accused others of exit from Islam. One influential sect with a particular view of the issue is the Wahhabi branch of Salafism. Their theoreticians, such as Ibn Taymiyya, minimize the reliability of the reason in understanding and discovering religious intentions, and in some cases, they totally deny its reliability. And in cases where a judgment of the reason is in conflict or thought to be in conflict with that of the religion, the latter is preferred over the former. In this paper, I deploy an attributive-analytic method, to reply to the question of the view of this group about the reliability of the reason, and the extent of the cogency of their arguments. I conclude that they divide judgments of the reason into explicit conclusive and probabilistic non-explicit judgments, and they deny a major portion of rational judgments and doctrines, especially in the realm of the practical reason, in the domain of religion and super-natural issues. In their view, arguments propounded by theologians, philosophers, sages, and Sufis are from the probabilistic reason, and should thus be rejected.
    Keywords: Reason, Salafi-Takfiri group, Ibn Taymiyya, transmission
  • مهدی درگاهی، نسرین فتاحی *
    پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) امت او به فرقه های متعدد کلامی و فقهی تقسیم شدند. در این میان، سلفیان تکفیری راهی متفاوت تر با امت اسلامی و سایر فرق در پیش گرفتند؛ جریانی که مدعی پیروی از سیره سلف صالح و داشتن صحیح ترین قرائت ها و فهم ها از دین است. یکی از راه های ارزیابی صحت و سقم عقاید و باورهای جریان سلفی تکفیری این است که اندیشه های آنان را با دیگر فرق اسلامی مقایسه کنیم. بدین منظور صفت «استواء بر عرش» ، که از صفات خبری خداوند است، انتخاب شد تا دیدگاه سلفیان و دیدگاه ماتریدیان حنفی مسلک بررسی، ارزیابی و مقایسه شود. از این روی مقاله حاضر با روشی اسنادی تحلیلی به مقایسه تطبیقی صفت «استواء بر عرش» میان سلفیان، با تاکید بر ابن تیمیه و ماتریدیان، می پردازد؛ و در پایان به این نتیجه می رسد که ادعای سلفیان در خصوص پیروی از سیره سلف صالح ادعایی نادرست است. ماتریدیان در مسئله استواء بر عرش و صفات خبری نگاهی تنزیهی همراه با تاویل دارند؛ ولی سلفیان بدون داشتن دیدگاهی واحد نگاهی تفویضی همراه با تشبیه و تجسیم به مسئله استواء دارند.
    کلید واژگان: صفات خبری, استواء علی العرش, ماتریدیان, سلفیان, ابن تیمیه
    Nasrin Fatahi, mahdi dargahi
    Men’s Istizlal at night at the time of Ihram (state of pilgrim sanctity) in Hajj (pilgrimage) and Omreh is an issue that its legitimacy or illegitimacy is not clearly obvious from the perspective of Islamic jurisprudence (Fiqh). This subject has not been surveyed comprehensively. So it demands a comprehensive study. Disagreements of the Islamic jurists on the concept of men’s Istizlal and on interpreting its meaning, has led to different judicial decisions. The different views go so far that some jurists believe the lack of sunlight at night can be as an evidence of meaninglessness of men’s Istizlal at night. However, based on a robust theory and legitimate evidence, Istizlal can be defined as the covering the head from coldness, rain, and sunlight. Thus, Istizlal from light and heat for Mohrem men (consecrated pilgrims) during the day is just one of evidence of Istizlal for men. Accordingly, if Istizlal from rain and coldness would take place at night, it could be considered Istizlal at night. Seeking to identify the opinions and perspectives held by Islamic jurists and determining the scope of related evidence and explicating the duties of men in Istizlal at night, the present article, using a library-based method, analyzes and describes the statements declared in the jurisprudence of Islamic sects.
    Keywords: inviolable things of Ihram, Istizlal, Istizlal at night, Islamic Jurisprudence
  • حمزه علی بهرامی
    پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) امت او به فرقه های متعدد کلامی و فقهی تقسیم شدند. در این میان، سلفیان تکفیری راهی متفاوت تر با امت اسلامی و سایر فرق در پیش گرفتند؛ جریانی که مدعی پیروی از سیره سلف صالح و داشتن صحیح ترین قرائت ها و فهم ها از دین است. یکی از راه های ارزیابی صحت و سقم عقاید و باورهای جریان سلفی تکفیری این است که اندیشه های آنان را با دیگر فرق اسلامی مقایسه کنیم. بدین منظور صفت «استواء بر عرش» ، که از صفات خبری خداوند است، انتخاب شد تا دیدگاه سلفیان و دیدگاه ماتریدیان حنفی مسلک بررسی، ارزیابی و مقایسه شود. از این روی مقاله حاضر با روشی اسنادی تحلیلی به مقایسه تطبیقی صفت «استواء بر عرش» میان سلفیان، با تاکید بر ابن تیمیه و ماتریدیان، می پردازد؛ و در پایان به این نتیجه می رسد که ادعای سلفیان در خصوص پیروی از سیره سلف صالح ادعایی نادرست است. ماتریدیان در مسئله استواء بر عرش و صفات خبری نگاهی تنزیهی همراه با تاویل دارند؛ ولی سلفیان بدون داشتن دیدگاهی واحد نگاهی تفویضی همراه با تشبیه و تجسیم به مسئله استواء دارند.
    کلید واژگان: صفات خبری, استواء علی العرش, ماتریدیان, سلفیان, ابن تیمیه
    ali bahrami
    After the demise of the Prophet Mohammad (peace be upon him), his followers are divided into numerous theological and jurisprudential sects. Among them, Takfiri Salafists are more different than other Islamic Ummah; a movement that claims it is following the past righteous tradition and the most correct readings of religion. One way to evaluate the correctness and incorrectness of the Salafist beliefs is comparing their thoughts with other Islamic sects. So “Standing on Arsh”, Istava Ala al-Arsh, that is one of the attributes of God, was studied to examine and compare Salafists and Maturidiyans of Hanafi sects. Then the present article, using analytical- documentary method, tries to have a comparative study of Salafists with an emphasis on Ibn Taymiyyah’s and Maturidi views regarding ‘Istava ala al-Arsh. The paper comes to this conclusion that Salafist claims in following the Saleh predecessor tradition is not true. Maturidiyans have a Tanzihi(purifying) and interpretative view in “Istava ala al -Arsh “; however, the Salafists, without having a unified view on the subject, believe in indeterminism and anthropomorphism.
    Keywords: predicative attributes, Salafists, Ibn Taymiyyah, Istava ala al -Arsh, Maturidiyans
  • علی الله بداشتی، محسن پیرهادی
    یکی از مباحث مهم در دین شناسی جایگاه عقل در درک معارف دینی است، در پژوهش پیش رو تلاش می شود جایگاه عقل از دیدگاه ابن تیمیه و علامه طباطبایی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد، تا نقاط قوت وضعف دو دیدگاه روشن شود. ابن تیمیه معتقد است گاهی عقل بر قوه‏ای گفته می شود که انسان با آن تعقل می کند، چنانکه بر علوم و اعمالی که با آن قوه حاصل شده نیز عقل گفته می شود. که این معنی نتیجه عقل به معنای اول است، ازدیدگاه ابن تیمیه انسان در کسب معارف دینی با بودن کتاب و سنت و فطرت نیازی به عقل ندارد، و در صورت تعارض شرع و عقل، شرع مقدم است و سانی که به عقل در معارف توجه می کنند را در خطا می‏داند. علامه نیز معتقد است مراد از عقل در انسان عبارتست از نفس مدرک انسان و آن مبدئی است که تصدیقهای کلی و احکام عمومی بدان منتهی می شود، علامه دیدگاه افراطی که در آن عقل در دین شناسی کاملا خود بسنده است و دیدگاه تفریطی که به بی‏اعتباری عقل نظر دارد، نمی پذیرد، و معتقد است جایگاه عقل بین آن دو است و عقل به هیچ‏وجه به خطا نمی رود و یکی از منابع مهم در معرفت دینی است. و هرگز بین عقل و شرع تعارض واقع نمی‏شود، دراین میان عقل در اندیشه علامه نسبت به ابن‏تیمیه دارای جایگاه ویژه‏ای در کسب معارف دینی دارد
    کلید واژگان: عقل, دین, ابن تیمیه, علامه طباطبایی
    Ali Alibedashti, Mohsain Pirhadi
    One of the important issues in understanding religion is the position of reason in comprehending religious cognitions. In the following investigation, efforts have been put on analyzing of position of reason from the viewpoints of Ibn Taymiyya and Allameh Tabatabaei, somehow that the strength and weak points of two points of view could be clarified. Ibn Taymiyya believes, as well as all knowledges and actions derived from Intellect is called reason, so reason sometimes refers to a power that human, reflects with it, and this perception is a consequence of “First Intellect” ! Acquiring cognitions of religion in the viewpoint of Ibn Taymiyya doesn’t need reason if there are enough evidence from Quran, narrations and human nature. And if there is a conflict between religion and reason, then the priority must be given to religion. And those who make reason superior to religion, according to him, are mistaken. Allameh Tabatabaei also believes that, what it is meant intellect in human, is perceptive soul of him and that is an initiative level those all universal concepts and general rules lead to that! Indeed Allameh refuses both extreme viewpoints, the one that doesn’t give a role to reason for understanding religion and also that view which considers reason self-sufficient in this regard! instead he believes that reason is located between those to above mentioned extremes! Reason is one of the significant sources in religious cognition which never goes wrong! there is no conflict between Intellect and religion, therefore, in contrast to Ibn Taymiyyah, reason in the viewpoint of Allameh Tabatabaei has an especial role in acquiring religious cognition
    Keywords: reason, religion, Ibn Taymiyya, Allameh Tabatabaei
  • محمدرضا باغبانزاده امشه*، محمدهادی غفاری
    ابن تیمیه در منهاج السنه با در پیش گرفتن شیوه انکار و تضعیف اسناد روایات یا منحرف کردن خطاب روایات از علی (ع) و توجه دادن آن به اشخاص دیگر، در صدد بی پایه و اساس نشان دادن نظر شیعیان، درباره مقام علمی علی (ع) برآمده است، تا جایی که در این مسیر با تکیه بر روایات جعلی و غیرواقعی، نهایت تلاش خود را کرده تا مقام علمی صحابه را بر علی (ع) رجحان دهد؛ لذا در این نوشتار بر آنیم با توجه به فراوانی منابع و ثبت وقایع تاریخی در لابه لای متون اهل سنت، حقیقت را که خلاف گفته های ابن تیمیه است، ثابت کنیم و نشان دهیم تا چه اندازه در قبال علی (ع) عناد داشته و تمام همت خود را صرف قلب و تدلیس واقعیاتی می کند که مورخان و محدثان آنها را ثبت و ضبط کرده اند.
    کلید واژگان: امام علی (ع), ابن تیمیه, منهاج السنه, علم امام, انکار روایات
    Mohammad Reza Baghbanzadeh Omsheh*, Mohammad Hadi Ghaffari
    Through denying and undermining validity of hadithes or distracting the address of Imam Ali’s hadithes and ascribing them to someone else, Ibn Taymiyyah attempts to disparage the opinions of the Shiites about the authority of Imam Ali (AS) in Minhaj as-Sunnah so that he attempts to find Sahabah’s scientific status preferable to Imam Ali, relying on fake and unreal traditions. Therefore, in this paper, it is attempted to reject Ibn Taymiyyah’s claims and statements, given abundant resources and recording historical events in literature among Sunnis. And prove that he is to what extent malice to Imam Ali (AS), and does his best in order to misrepresent the facts that historians and traditionists have made every endeavour to capture and record them.
  • مجید حیدری آذر، علی الله بداشتی
    بحث عقل، کارکرد و محدوده آن یکی از مباحث مهم و تاثیرگذار در شکل گیری آرا و عقاید، مخصوصا در حوزه دین، است که افراط و تفریط های فراوانی در خصوص آن صورت گرفته است. در این مقاله ضمن بررسی معانی عقل، دیدگاه ابن تیمیه، از رهبران و بنیان گذاران جریان سلفی گری، و شیخ یوسف بحرانی، از علمای اخباری گری شیعه، را بررسی می کنیم و نقاط اشتراک و اختلاف آنها را، به رغم ظاهرگرایی هر دو، می کاویم. هرچند هر دو تا حدودی کارآیی عقل را قبول دارند، ولی در مقام عمل برای عقل ارزشی قائل نشده اند و در عین اینکه حسن و قبح عقلی را می پذیرند، ملازمه آن با شرع را قبول ندارند و در مقام تعارض عقل و نقل عملا نقل را مقدم می کنند.
    کلید واژگان: ابن تیمیه, بحرانی, عقل, نقل, حسن و قبح
    M. Heydariazar, Aa Bdashti
    The notion of reason, its functions and boundaries is one of the significant and influential subjects forming the theories of scholars of religion that is sometimes either exaggerated or undermined. This article surveys different meanings of reason as well as the viewpoints of Ibn Taymyyah, the founder of Salafism, and Sheikh Yusuf Bahrāni, a prominent Shiite scholar, on it, shedding light on their commonalities and differences, despite the fact that both of them belong to Zāhiri School of interpretation. In practice, they both lay little store on reason while admitting its practicability to some extent. Similarly, they both reject the correlation of reason and law, in spite of accepting the theory of rational goodness and badness, and prioritize narration to reason in time of their discord.
    Keywords: Ibn Taymyyah, Sheikh Yusuf Bahrāni, Reason, Narration, Goodness, Badness
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال